Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXIV "اجازه دهید آنها را به خنده"
باغ مخفی بود نه تنها Dickon مشغول به کار شوید.
دور کلبه بر اهل شمال افریقا یک قطعه زمین احاطه شده توسط یک دیوار پایین وجود دارد
سنگ های خشن.
در اوایل صبح و در اواخر گرگ و میش محو شدن و در تمام روز کالین و مری
او را نمی بینم ، Dickon مشغول به کار در آنجا کاشت و یا رسیدگی سیب زمینی و cabbages ،
شلغم و هویج و سبزی برای مادرش.
در این شرکت از "موجودات" خود را به او شگفتی وجود دارد و هرگز از انجام خسته شده بود
آنها ، به نظر می رسید.
در حالی که او حفر یا weeded او whistled یا بیت از آهنگ اهل شمال افریقا یورکشایر خواند و یا صحبت
دوده یا سروان یا برادران و خواهران او آموخته بود به او کمک کند.
"ما هرگز می خواهم در تاریخ به عنوان راحت را به عنوان ما ،" خانم Sowerby گفت : "اگر آن را برای
باغ Dickon. Anything'll رشد برای او خواهد شد.
او "taters و cabbages دو برابر TH اندازه هر کس دیگری آنها طعم
با 'EM همانطور که هیچ کس است." هنگامی که او یک لحظه به فراغت که او دوست داشت
برای بیرون رفتن و صحبت کردن با او.
پس از شام هنوز هم وجود دارد که در گرگ و میش طولانی روشن به کار کردن در و در آرام او بود
زمان است. او می تواند بر دیوار کم خشن نشستن و
نگاه و شنیدن داستان روز.
او عاشق این زمان. سبزیجات تنها در این وجود ندارد
باغ.
Dickon بسته پنی دانه گل خریده بود و در حال حاضر و پس از آن کاشته روشن و شیرین
چیزهای معطر او در میان بوته انگور فرنگی و حتی cabbages و رشد مرزها
یکجور گل میخک و pinks و pansies و چیزهایی
که دانه های او می تواند سال پس از سال و یا صرفه جویی که ریشه شکوفه هر بهار و
در زمان را به توده های ریز پخش شده است.
دیوار کم یکی از زیباترین چیزها در یورکشایر بود چرا که او تا به حال جمع
خلنگ زار گل انگشتانه و سرخس و گل سنگ تره تیزک و ردیف بوته های پرچین به هر شکاف
تا زمانی که فقط اینجا و آنجا حد یک نگاه اجمالی از سنگ ها دیده می شود.
"همه اختتامیه جشنواره صنعت چاپ انجام دهید را به' EM رشد ، مادر ، "او خواهد گفت :" به دوستان
با 'EM برای مطمئن شوید.
آنها درست مثل TH '' موجودات هستیم. 'اگر آنها تشنه را' EM بنوشند و در صورت
آنها گرسنه 'EM O کمی غذا. آنها می خواهند به زندگی همان ما.
اگر آنها فوت من باید احساس یک پسر بد بوده است که اگر من و به نوعی آنها را درمان می شود
عاری از احساسات است. "
در این چند ساعت گرگ و میش بود که خانم Sowerby شنیده ام از همه اتفاق افتاده در
Misselthwaite مانور.
در ابتدا او تنها گفته شد که "کالین Mester" علاقه داشتن به بیرون رفتن را گرفته بود
زمینه با خانم مری و که بود انجام او را خوب است.
اما هنوز مدت زیادی نبود قبل از آن بین دو فرزند است که Dickon را مورد موافقت قرار گرفت
مادر ممکن است به راز آمده است. "به نحوی آن شک نیست که او
"امن برای مطمئن."
به همین دلیل یک زیبا Dickon شب هنوز به کل داستان را گفت ، با تمام هیجان
جزئیات کلیدی به خاک سپرده شده و رابین و مه خاکستری که شبیه به نظر می رسید به حال
deadness و معشوقه مری راز هرگز آشکار برنامه ریزی شده بود.
Dickon و چگونه آن را به او شده بود گفت ، شک Mester کالین و
درام نهایی از معرفی خود را به دامنه های پنهان ، همراه با حادثه
چهره عصبانی بن Weatherstaff های مشابه
بر سر دیوار و ناگهانی قدرت Mester کالین خشمگین ساخته شده ، خانم Sowerby
خوب ، به دنبال چهره کاملا بار چند رنگ را تغییر دهید.
"کلمه من!" او گفت.
"این چیز خوبی که دختر کوچک آمد به مانور TH' بود.
این پنجمین O 'makin' 'او را' امین 'ریس ، O او شده است.
Standin بر پاهای خود نیست!
یک "همه ما thinkin او LAD فقیر چل بود با نه استخوان راست در
او او پرسید : "بسیاری از پرسش های بزرگ و به او
چشمان آبی پر تفکر عمیق بودند.
"چه آنها از آن را در TH را" مانور -- او را به خوبی 'شاد' هرگز
complainin؟ "او نپرسید. "آنها نمی دانند که آنچه به آن را ،"
پاسخ Dickon.
"هر روز به دور چهره اش می آید به نظر می رسد متفاوت است.
این خارج و به نظر نمی آید SHARP fillin هفتم 'رنگ و موم مانند است goin'.
اما او تا به انجام او کمی O 'complainin' ، "با پوزخند به شدت سرگرم.
"چه ، نام رحمت من است؟" از خانم Sowerby خواست.
Dickon chuckled.
"او آن را به آنها را از guessin آنچه اتفاق افتاده است.
اگر پزشک می دانست او می خواهم یافت او می تواند ایستادن بر پاهای خود او به احتمال زیاد می خواهم و نوشتن
ارسال به Mester ترسو.
راز هفتم "ریس Mester کالین خود را بگویید.
او goin 'به عمل سحر و جادو خود را بر روی پاهای خود را هر روز تا پدرش می آید
'سپس او goin' به راهپیمایی به اتاق خود 'به او نشان دهد او را به عنوان راست به عنوان دیگر
بیابان.
اما او را "خانم ماری فکر می کند بهترین برنامه ریزی برای انجام O بیت' groanin '' frettin 'در حال حاضر
"سپس به پرتاب قوم خاموش عطر TH'. "
خانم Sowerby بود خنده خنده کم راحت مدتها قبل از او گذشته خود را به پایان رسانده
حکم. "EH!" او گفت ، "enjoyin که جفت"
خود - selves من حکم.
آنها خوب بیت O 'اکتین از آن کودکان وجود دارد چیزی" را دوست دارد به همان اندازه
به عنوان بازی اکتین '. اجازه دهید در شنیدن آنچه انجام می دهند ، Dickon LAD. "
Dickon متوقف وجین و روی پاشنه خود نشسته ، به او بگویم.
چشمانش برق زده با پاپ شد. "کالین Mester به صندلی خود را به اجرا درآمد
هر بار که او می رود بیرون ، او توضیح داد.
"او مگس را در جان ، TH' شاطر ، برای carryin نه او را مراقب باشید به اندازه کافی.
او خود را می سازد به عنوان درمانده نگاه "او می تواند به عنوان" سر خود را آسانسور هرگز تا زمانی که ما هستیم
کردن چشم O O 'امین' خانه.
'او grunts' frets کمی خوب زمانی که او bein 'را به صندلی خود را حل و فصل است.
او را "خانم مری هر دو به enjoyin" آن زمانی که او پست "شکایت او خواهیم
گفت : ، 'پور کالین!
آیا این خیلی صدمه دیده شما؟ آیا شما به حدی ضعیف شده که فقرا کالین --؟
TH 'مشکل این است که گاهی اوقات آنها کمیاب می توانید از burstin نگه خارج laughin'.
هنگامی که ما به باغ آنها خنده تا آنها نفس چپ خنده با در امان است.
آنها به چیزهای چهره خود را به بالشتک Mester کالین برای حفظ
باغبان از hearin "، اگر هر کدام از ،' EM مورد است. "
"توریم بهتر برای' EM بیشتر هفتم آنها میخندند! گفت : "خانم Sowerby ، هنوز هم خودش خنده است.
"خوب laughin کودک سالم بهتر از قرص است هر روز در سال هفتم' O.
آن pair'll گوشتالو برای مطمئن. "
آنها 'plumpin ، گفت :" Dickon. "آنها که گرسنه هستید آنها نمی دانند که چگونه به
به اندازه کافی برای خوردن بدون بحث makin '.
Mester کالین می گوید اگر او نگه می دارد sendin برای غذای بیشتر آنها نمی خواهند باور او
نامعتبر است و در همه.
خانم مری می گوید او اجازه دهید سهم خود را مصرف کند ، اما او می گوید که اگر او گرسنه می رود
او خواهیم نازک آنها MUN هر دو دریافت چربی در یک بار. "
خانم Sowerby تا صمیمانه در وحی از این مشکل خندید که او
کاملا به عقب و جلو در پنهان سازی آبی خود را لرزاند ، و Dickon با او خندید.
"من به تو چه ، LAD بگویید ،" خانم Sowerby گفت : زمانی که او می تواند صحبت می کنند.
"من از یک راه برای کمک به' EM تصور شده است.
هنگامی که THA 'در' mornin THA "هفتم می رود' EM باید یک سطل O 'خوب شیر جدید' من را
پخت 'EM قرص نان ترد کلبه یا بیدانه برخی از نان WI' در 'EM ، شما فرزندان همان
می خواهم.
چیزی به عنوان شیر تازه نان "خیلی خوب است. سپس آنها می توانند را خاموش TH لبه O 'خود
گرسنگی در حالی که آنها در باغ خود بودند 'هفتم ، غذا خوب آنها در داخل خانه' UD لهستانی
گوشه هفتم خاموش است. "
"EH! مادر! "گفت : Dickon ضمن ستایش از شخصیت ،" هنر THA تعجب!
THA "همیشه راه برون رفت از چیزهایی O' را می بیند. آنها کاملا در امد و رفته دیروز بود.
آنها را نمی بینیم چگونه آنها بدون orderin مواد غذایی بیشتر مدیریت -- آنها احساس
که در درون خالی می باشد. "" آنها دو جوان به سرعت 'UNS growin' ، '
برگشت به هر دو از 'ایید بهداشت EM.
کودکان می خواهم که احساس می کند مانند گرگ های جوان 'گوشت غذا' خون 'EM ، گفت :"
خانم Sowerby. سپس او خود Dickon را انحنا لبخند لبخند زد.
"EH! اما آنها theirselves enjoyin برای مطمئن هستید ، "او گفت.
او کاملا درست بود ، موجودی مادر فوق العاده راحت -- و او به حال
هرگز بیش از زمانی که او گفت : آنها "بازی اکتین" خواهد بود شادی آنها.
کالین و مری در بر داشت آن را یکی از هیجان انگیز ترین منابع خود را از سرگرمی است.
ایده حفاظت از خود را از سوء ظن ناخودآگاه شده بود پیشنهاد
آنها را به اولین بار توسط پرستار متعجب و متحیر و پس از آن توسط دکتر ترسو خود.
"اشتهای شما.
بسیار در حال بهبود است ، استاد کالین ، "پرستار گفته بود یک روز.
"شما به خوردن چیزی استفاده می شود ، و بنابراین بسیاری از چیزهای مخالف با شما است."
«هیچ چیز مخالف با من در حال حاضر پاسخ کالین ، و پس از آن دیدن پرستار نگاه
او را جالب او به طور ناگهانی به یاد که شاید او باید به نظر می رسد بیش از حد
درست نشده است.
"حداقل کارها را انجام بنابراین اغلب با من نه مخالف.
این هوای تازه است. "" ، گفت : "شاید پرستار ، هنوز هم
نگاه او با بیان mystified شده است.
"اما من باید به دکتر ترسو در مورد آن صحبت کنید." "چگونه او به شما خیره! گفت :" ماری زمانی که وی به
رفت. "همانطور که اگر او فکر باید چیزی وجود دارد که
برای پیدا کردن است. "
"من نمی خواهد که او را پیدا کردن از چیزهایی ، گفت :" کالین.
"هیچ کس باید شروع به پیدا کردن از هنوز." هنگامی که دکتر ترسو آمد که آن روز صبح او به نظر می رسید
متعجب و متحیر شده ، همچنین.
او پرسید : تعدادی از سوالات ، به دلخوری بزرگ کالین.
وی پیشنهاد کرد : "شما اقامت در خارج به باغ معامله بزرگ" است.
"کجا می روی؟"
کالین قرار داده در هوای های مورد علاقه خود را از بی تفاوتی محترمانه به نظر.
"من اجازه نخواهد داد هیچ می دانیم که در آن بروم ، او پاسخ داد."
"من به جای من می خواهم.
هر یک از سفارشات را از راه است.
من نمایش داده نمی شود را تماشا کرده و خیره شده. شما می دانید که! "
"شما به نظر می رسد در تمام طول روز را ، اما من فکر نمی کنم آن را انجام داده به شما آسیب برساند -- من فکر نمی کنم
این کار. پرستار می گوید که شما می خورید خیلی بیشتر از
شما تا کنون انجام داده ام. "
"شاید ، گفت :" کالین ، موجب شده توسط الهام ناگهانی است ، شاید آن غیر طبیعی است
اشتها می شود. "" من فکر می کنم نیست ، بنابراین ، به عنوان مواد غذایی خود را به نظر می رسد
با شما موافق است ، گفت : "دکتر ترسو.
"شما در به دست آوردن گوشت به سرعت در حال و رنگ خود را بهتر است."
، گفت : "شاید -- شاید من پف کرده و تب آلوده" کالین ، با فرض
دلسرد کننده هوا از دل تنگی.
"افرادی که قصد ندارم به زندگی می کنند اغلب -- متفاوت است."
دکتر ترسو سر خود را تکان داد. او حال نگه داشتن مچ دست کالین و او تحت فشار قرار دادند
تا آستین او و بازویش احساس.
او گفت : "شما توام با تب نیست ،" متفکرانه "، و گوشت از جمله به عنوان شما
به دست آورده سالم است. اگر شما می توانید این را بیدار نگه میدارد ، پسر من ، ما نیاز داریم
مرگ صحبت نیست.
پدر شما خوشحال خواهد شد این بهبود قابل توجهی را بشنود. "
"من نمی خواهد که به او گفت!" کالین شکست چهارم به شدت.
فقط او را اگر من بدتر دوباره نا امید -- و من ممکن است بدتر این شب بسیار.
من ممکن است تب مواج داشته باشد. من احساس می کنم که اگر من ممکن است آغاز شده است
یکی در حال حاضر.
من نامه نوشته شده به پدر من -- I won't -- من!
شما مرا عصبانی و شما می دانید که برای من بد است.
من احساس می کنم داغ در حال حاضر.
من نفرت نوشته شده است و به همان اندازه صحبت کردیم که من از آنها بدم میاید که خیره در! "
صدا در نیاوردن - H! پسرم ، "دکتر ترسو او را ساکت. "هیچ چیز را باید بدون این که شما نوشته شده است
اجازه.
شما بیش از حد حساس در مورد چیزهایی. خوب است که شما باید خنثیسازی
انجام می شود. "
او بیشتر در مورد نوشتن نامه به آقای ترسو و زمانی که او را دیدم به پرستار گفت : او خصوصی
هشدار داد او را که چنین امکان باید به بیمار ذکر نشده است.
"پسر فوق العاده بهتر است ،" او گفت.
"پیش او به نظر می رسد تقریبا غیر طبیعی است.
البته او در حال انجام در حال حاضر اراده آزاد خود او آنچه را که ما نمی تواند او را به انجام
قبل از. با این حال ، او خودش را برانگیخته بسیار به راحتی و
چیزی باید گفت به او را تحریک کند. "
مریم و کالین بسیار نگران شدند و صحبت با هم نگرانی.
از این زمان مورخ طرح خود را "بازی اکتین'. "
"من ممکن است موظف به اوقات تلخی گفت :" کالین متاسفانه.
"من نمی خواهم به یک و من بدبخت به اندازه کافی در حال حاضر خودم را به یک اثر
بزرگ یکی.
شاید من می توانم یکی ندارد. که توده در گلو من می آیند نه در حال حاضر و
من فکر کردن درباره چیزهای خوبی که به جای آنهایی که وحشتناک است.
اما اگر آنها در مورد نوشتن نامه به پدرم صحبت من باید برای انجام کاری است. "
او ذهن خود را کمتر بخورید ، اما متاسفانه از آن امکان پذیر نخواهد بود حمل
این ایده درخشان هنگامی که او هر روز صبح را با اشتها شگفت انگیز wakened و
جدول نزدیک مبل خود را با مجموعه ای شد
صبحانه از خانه ساخته شده نان و پنیر تازه ، تخم مرغ برف به رنگ سفید ، مربا تمشک و
کرم منعقد شده.
ماری همیشه با او breakfasted و زمانی که آنها خود را در جدول در بر داشت --
به خصوص اگر برش های ظریف بسیار گرم ژامبون ارسال مندرج وسوسه انگیز وجود دارد
بو از زیر یک پوشش نقره داغ است -- به آنها
نگاه به چشم های یکدیگر را در یاس و نومیدی است.
"من فکر می کنم ما باید به آن غذا خوردن تمام صبح امروز ، مری ،" کالین همواره با به پایان رسید
گفت.
"ما می توانیم دور برخی از ناهار و مقدار زیادی از شام است."
اما آنها هرگز آنها می توانند ارسال به دور هر چیزی و شرط به مقدار زیادی جلا
صفحات خالی بازگشت به شربت خانه بیدار نظر بسیار است.
"من می خواهید ،" کالین همچنین می گویند : "من آرزو برش گوشت ران خوک شدند ضخیم تر و
یکی از بشقاب سفالی کوچک هر کدام برای هر یک کافی نیست. "
"به اندازه کافی برای کسی که می رود به مرگ مری ، پاسخ داد :" وقتی برای اولین بار او شنیده
این ، "اما آن را به اندازه کافی برای فردی که میخواهد برای زندگی است.
من گاهی اوقات احساس که اگر من می توانم سه هنگام خوردن تازه آن خلنگ زار خوب و سرو کوهی
بوها از اهل شمال افریقا می آیند ریختن در در پنجره باز است. "
صبح که Dickon -- پس از لذت بردن از حال خود را در باغ برای
حدود دو ساعت -- رفت و در پشت rosebush بزرگ و مطرح دو pails قلع و
نشان داد که پر بود از شیر غنی جدید
با کرم در بالای آن ، و دیگر برگزار کلبه ساخته شده نان کشمش بیدانه تاشو
در یک دستمال سفره تمیز آبی و سفید ، نان که دقت در آنها هنوز جمع
داغ بود ، شورش از خوشی شگفت زده وجود دارد.
چه چیز فوق العاده برای خانم Sowerby از فکر می کنم!
چه مهربان ، باهوش زن او باید!
چقدر خوب نان بودند! و چه خوشمزه تازه شیر!
"سحر و جادو در او فقط به عنوان آن را در Dickon است ، گفت :" کالین.
"آن را می سازد او را از راه هایی را به انجام کارهای فکر می کنم -- چیزهای خوب است.
او یک فرد سحر و جادو است. توصیه او ما سپاسگزار ، Dickon -- فوق العاده
سپاسگزار هستم. "
او با استفاده از جای رشد کردن عبارات در زمان داده شده بود.
او از آنها لذت می برد. او بسیار دوست داشت این است که او پس از بهبود
آن.
"به او بگویید او شده است به بخشنده ترین و قدردانی ما شدید است."
و سپس فراموش عظمت خود او را به سقوط کرد و خود را با نان پر شده و نوشیدند
شیر از سطل در پیش نویس های فراوان در شیوه ای از هر پسر بچه گرسنه کمی که تا به حال
شده است که ورزش و تنفس غیر معمول
در خلنگ زار هوا و صبحانه که بیش از دو ساعت پشت سر او بود.
این شروع بسیاری از حوادث سازگار از همان نوع بود.
در واقع آنها به این واقعیت که به عنوان خانم Sowerby به حال چهارده مردم را به ارائه بیدار
غذا برای او ممکن است به اندازه کافی برای برآوردن دو اشتهای اضافی در هر روز را نداشته باشند.
از همین رو آنها او را خواسته است اجازه دهید برخی از شیلینگ خود را ارسال آنها را به خرید چیزهایی است.
Dickon کشف تحریک کننده که در چوب در پارک در خارج از باغ ساخته شده
که در آن برای اولین بار ماری پیدا کرده بود و او را به موجودات وحشی لوله کشی شد کمی عمیق وجود دارد
توخالی که در آن شما می توانید مرتب سازی بر اساس ریز ساخت
اجاق با سنگ و سیب زمینی کباب شده و تخم مرغ در آن.
بوداده لوکس ناشناخته و بسیار گرم سیب زمینی را با نمک و تخم مرغ
کره تازه در آنها را برای پادشاه زمین های جنگلی مناسب بودند -- علاوه بر که خوشمزه
رضایت بخش است.
شما می توانید از هر دو سیب زمینی و تخم مرغ و خرید خوردن به بسیاری از شما به عنوان دوست و بدون احساس به عنوان
اگر شما به گرفتن غذا از دهان چهارده نفر.
هر روز صبح زیبای سحر و جادو بود توسط دایره عارف تحت آلو کار کرده
درختی که سایبان از ضخیم شدن برگ های سبز را پس از زمان کوتاه آن شکوفه
به پایان رسید.
پس از مراسم کالین همیشه در زمان راه رفتن خود را تمرین و در طول روز او
تازه پیدا شده او قدرت را در فواصل زمانی اعمال می شود.
هر روز او بزرگ شد قوی تر است و قادر به راه رفتن به طور پیوسته و پوشش زمین بیشتر است.
و هر روز به باور خود را در سحر و جادو بزرگ شد قوی تر -- و آن را ممکن است.
او یکی آزمایش پس از دیگری سعی او احساس خود را به دست آوردن قدرت و آن شد
Dickon که به او نشان داد بهترین چیز از همه.
"دیروز ،" او گفت : یک روز صبح پس از عدم وجود "من به Thwaite برای مادر رفت'
در نزدیکی گاو مسافرخانه آبی TH I دانه باب Haworth. او قوی ترین اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در اهل شمال افریقا TH 'است.
او کشتی گیر قهرمان یک "او می تواند پرش بالاتر از هر نوع دیگر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ پرتاب هفتم
چکش دورتر. او راه را برای TH به اسکاتلند ، تمام امین رفته
ورزش چند سال.
او به من knowed از زمانی که من سازمان ملل متحد را کمی مرتب کردن بر اساس he'sa دوستانه "من axed او
برخی از سوالات.
TH 'اصیل او را یک ورزشکار می نامد و من فکر کردم تو O' ، Mester کالین ، و من می گوید ،
چگونه THA انجام عضلات THA چوب که راه ، باب؟
آیا THA 'anythin' اضافی را thysel "چنان قوی است؟"
او می گوید : "خب ، بله ، LAD ، من.
مرد قوی در نشان می دهد که به Thwaite آمد یک بار به من نشان داد که چگونه به ورزش سلاح من "
پاها "هر عضله در بدن من.
"من می گوید :' می تواند ظریف اختتامیه جشنواره صنعت چاپ خود را با قوی تر 'EM ، باب؟' او '
خندید : "می گوید : ،' ظریف 'امین' هنر THA اختتامیه جشنواره صنعت چاپ؟ '" من می گوید : «نه ، اما من جوان می داند
آقایی که به خوبی gettin 'طولانی
بیماری "من آرزو می کنم برخی از درجه knowed آنها کلاهبرداری به او بگویید."
من بدون نام او هیچ سوالی نمی پرسد می گویند نیست.
او دوستانه همان من گفت : "او ایستاد" نشان داد من خوش مزاج مانند ، "من
تقلید آنچه او آن را تا من آن را با قلب knowed. "
کالین بوده گوش بود با شور و هیجان است.
"به من نشان دهید؟" او گریه. "شما؟"
Dickon پاسخ داد : "رای مثبت ، تا مطمئن شوید ،" ، بلند شدن.
"اما او می گوید : THA' MUN 'EM ملایم در ابتدا. مراقب باشید نه به تایر thysel
استراحت در بین بار یک نفس عمیق بکشید ، نه بیش از اندازه است. "
من مراقب باشید ، گفت : "کالین.
"به من نمایش! به من نشان بده!
Dickon ، شما در حال ترین پسر سحر و جادو در جهان! "
Dickon در چمن ایستاده بود و به آرامی رفت و از طریق دقت عملی اما
سری ساده از ورزش های ماهیچه های. کالین آنها را با چشم گشاد تماشا می کنند.
او می تواند یک چند در حالی که او نشسته انجام دهید.
در حال حاضر چند او به آرامی در حالی که او بر او پا در حال حاضر steadied ایستاد.
مری شروع به انجام آنها نیز.
دوده ، بود که به تماشای عملکرد ، شد بسیار آشفته و شعبه خود را در سمت چپ
و hopped در مورد بی زیرا او می تواند آنها را انجام بیش از حد.
از آن زمان تمرینات بخشی از وظایف روز را تا آنجا که سحر و جادو بود.
این امکان را برای هر دو کالین و مری بود به تعداد بیشتری از آنها هر بار آنها سعی
و اشتهای چنین نتایج بودند که اما برای Dickon سبد قرار داده در پشت
بوش هر روز صبح زمانی که او وارد می شده اند از دست داده است.
اما اجاق کمی در نعمت های توخالی و خانم Sowerby تا رضایت بخش بودند که
خانم Medlock و پرستار و دکتر ترسو mystified دوباره شد.
شما می توانید با بازیچه قرار دادن صبحانه خود را به نظر می رسد و شام خود را به عار اگر شما کامل به
طره با تخم مرغ و سیب زمینی سرخ شده و شیر غنی frothed جدید و oatcakes و
نان و خلنگ زار عسل و کرم منعقد شده است.
پرستار گفت : "آنها غذا خوردن در کنار به هیچ چیز ،".
"آنها از گرسنگی می میرند اگر آنها را نمی توان متقاعد به برداشتن برخی از مواد مغذی.
و در عین حال به نظر می آیند را ببینید. "
"نگاه کن! گفت :" خانم Medlock indignantly. "EH! من با آنها به مرگ moithered شده است.
آنها یک جفت Satans جوان.
ترکیدن کت خود را یک روز و بعد از تبدیل کردن بینی خود را در بهترین غذا
کوک می توانید آنها را با اغوا کردن.
که مرغان جوان دوست داشتنی و سس نان لقمه چنگال آنها مجموعه ای به
دیروز -- و عادلانه زن بیچاره را اختراع پودینگ برای آنها -- و پشت آن را فرستاده است.
او تقریبا به گریه کرد.
او ترس از او خواهید بود سرزنش اگر آنها خودشان را از گرسنگی مردن را در گورهای خود است. "
دکتر ترسو آمد و نگاه کالین طولانی و با دقت ، او عینک به شدت نگران
بیان هنگامی که پرستار با او صحبت کرد و نشان داد به او سینی تقریبا دست نخورده از
صبحانه او برای او را نجات داد تا به حال به نگاه
اما حتی بیشتر نگران بود زمانی که او توسط مبل کالین نشسته و او را مورد بررسی قرار.
او به لندن نامیده شده است در کسب و کار کرده و تا به حال پسر بچه برای نزدیک به دو دیده می شود
هفته است.
وقتی کارها درست پیش جوان شروع به دست آوردن سلامت به آن دست آوردن آنها به سرعت در حال.
اثر خفیفی از رنگ ساخته شده از موم سمت چپ بود ، پوست Colins و گل سرخ گرم نشان داد از طریق آن ، زیبایی خود را
چشم روشن و چالهها در زیر آنها و در گونه خود و معابد پر
خارج.
یک بار تاریک او ، قفل سنگین به دنبال آغاز کرده بود که اگر آنها سالم از خود بر خاست
پیشانی و نرم و گرم با زندگی است. لب هایش را فولر و یک رنگ طبیعی است.
در واقع به عنوان تقلید از یک پسر که نامعتبر تایید شد او ننگین بود
دید. دکتر ترسو چانه خود را در دست او برگزار شد و
فکر او را بیش از.
او گفت : "من متاسفم برای شنیدن این که شما هیچ چیز را مصرف نمی کنند ،".
که نه انجام خواهد داد. شما همه شما را به دست آورده از دست بدهد -- و شما
به دست آورده اند شگفت آور است.
شما می خوردند تا به خوبی کوتاه وقت پیش است. "" من به شما گفت که اشتهای غیر طبیعی بود ،
پاسخ کالین.
مری نشسته در مدفوع او بود در نزدیکی و او ناگهان صدای بسیار عجیب و غریب است که
او تلاش کرد تا با خشونت به سرکوب است که او را با تقریبا خفگی به پایان رسید.
"آنچه مهم است؟" گفت : دکتر ترسو ، تبدیل به به او نگاه کنید.
مری بسیار شدید در شیوه ای او تبدیل شد.
"این چیزی بین یک عطسه و سرفه شد ،" او با طعنه امیز پاسخ
کرامت ، "و آن را به گلو من شدم." "اما ،" او گفت : پس از آن به کالین ، "من
می تواند خودم را متوقف نمی شود.
فقط پشت سر هم به خاطر همه در یک بار من نمی تواند کمک کند به یاد آن بزرگ تاریخ و زمان آخرین
سیب زمینی شما را خوردند و راه دهان خود را کشیده هنگامی که شما را از طریق آن به ضخامت بیت
پوسته دوست داشتنی با مربا و خامه منعقد شده بر روی آن. "
"آیا هیچ راهی که در آن کسانی که بچه ها می توانند مواد غذایی مخفیانه وجود دارد؟"
دکتر ترسو نپرسید خانم Medlock.
"هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه آنها آن را حفاری از زمین و یا انتخاب آن درختان ، وجود دارد" خانم
Medlock پاسخ داد. "آنها اقامت در خارج به محوطه در تمام طول روز و
هیچ کس اما به یکدیگر.
و اگر آنها می خواهند چیز های مختلفی را برای خوردن از آنچه به آنها فرستاده می شود آنها تنها نیاز به
درخواست برای ایجاد آن بنویسید. "
"خوب ، گفت :" دکتر ترسو ، "تا زمانی که رفتن بدون غذا با آنها موافق است که برای ما لازم نیست
برهم زدن خودمان. پسر مخلوق جدید است. "
بنابراین دختر است ، گفت : "خانم Medlock.
"او شروع می شود ، کاملا زیبا از او پر و کمی زشت خود را از دست داد
نگاه ترش. موهایش ضخیم و سالم رشد به دنبال
و او یک رنگ روشن.
glummest ، بدسرشت چیز او استفاده می شود و در حال حاضر او و استاد کالین
خنده با هم مانند یک جفت از آنهایی جوان دیوانه.
شاید آنها در حال رشد چربی بر روی آن است. "
شاید آنها ، گفت : "دکتر ترسو. اجازه دهید آنها را به خنده. "