Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب سوم دوم
هنگامی که خانم Gostrey وارد ، در پایان یک هفته ، او ساخته شده او را نشانه رفت
بلافاصله به او را ، و آن را تا نبود پس از آن که او دوباره می تواند نزدیک درک خود را بر روی
ایده اصلاحی.
این ایده با این حال خوشبختانه همه قبل از او دوباره آن را از لحظه ای او عبور
آستانه entresol کمی از Marboeuf Quartier را که او تا به حال
جمع آوری شده است ، به عنوان او گفت ، از چیدن آنها را در
هزار پرواز و خنده دار کمی pounces پرشور ، تدوین نهایی
لانه.
او در یک لحظه به رسمیت شناخته شده که وجود دارد در واقع ، تنها ، وجود او باید به برکت
با چشم انداز است که او برای نخستین بار سوار شده بود و پله چاد.
او ممکن است کمی در تصویر چقدر بیشتر ، در این مکان ، او می ترسم
باید خود بدانند "در" در نقطه ای برای اندازه گیری مقدار به دوست خود نشده است
اشتها خود را.
جمع و جور و شلوغ او را کمی اتاق ، تقریبا تاریک است ، آنها در ابتدا او را زده ،
با تجمع ، نماینده عالی تنظیم به طور کلی به فرصت ها و
شرایط.
هر جا او نگاه او را دیدم عاج قدیمی و یا پارچه ابریشمی گل برجسته قدیمی و کمیاب می دانستند که در آن به
نشستن برای ترس از misappliance.
زندگی از سرنشینان او را به ناگهان رخ داد به عنوان با در اختیار داشتن حتی اتهام
از چاد یا از دوشیزه است Barrace گسترده ای به عنوان نگاهی اجمالی خود را به تازگی از امپراطوری تبدیل شده بود
"همه چیز" چه قبل از او هنوز هم
بزرگ آن شهوت از چشم و غرور زندگی بود در واقع در نتیجه ، معبد خود است.
به عنوان قهوه ای به عنوان غار دزدان دریایی -- گوشه درونی از حرم بود.
در brownness glints طلا ، تکه ای از بنفش در دل تنگی ؛
اشیاء همه آن ، گرفتار از طریق چیت موصلی ، با نادر بودن بالا ، نور
از پنجره پایین است.
هیچ چیز واضح و روشن در مورد آنها بود اما که آنها با ارزش بودند ، و آنها خار او
جهل را با تحقیر خود را به عنوان یک گل ، در آزادی گرفته شده با او ، ممکن است
در زیر بینی او whisked شده است.
اما پس از نگاه کامل در میزبان خود او می دانست که هیچ کدام کمتر چیزی است که اکثر او نگران است.
دایره ای که در آن اتحاد با یکدیگر بود گرم با زندگی ، و هر سوال بین
آنها وجود دارد و هیچ جای دیگری زندگی می کنند.
یک سوال پیش آمد ، به زودی به عنوان آنها سخن گفته بود ، برای جواب او با خنده ،
سرعت : "خب ، آنها رو نگه دارید از من!" بخش عمده ای از بحث خود را در این مناسبت اول
توسعه خود را از آن حقیقت بود.
او فوق العاده خوشحال بود به او ، ابراز رک و پوست کنده به او آنچه او بیشتر
به او نشان داد که ممکن است برای سالها بدون برکت ناپیدا زندگی می کنند ، اما این که به
دانیم که از آن برای بیش از سه روز به آن نیاز دارید یا آن را برای همیشه از دست بود.
او به برکت بود که هم اکنون تبدیل شده بود نیاز خود را ، و چه چیزی میتواند ثابت کند آن را بهتر
نسبت به بدون او او خود را از دست داده بود؟
"چه شما چیست؟" او با عدم وجود زنگ خطر که پرسیده می شود ، اصلاح او را به عنوان اگر
او با "دوره" یکی از قطعات خود را اشتباه گرفته بود ، به او دوباره احساس آسان او
حرکت را از طریق پیچ و خم او بود ، اما شروع به آج است.
"آنچه به نام از همه Pococks ، شما موفق به انجام دهم؟"
"چرا دقیقا اشتباه چیز.
یک دوست کوره در رفته کمی Bilham من ساخته ام. "
"آه که مرتب سازی بر اساس چیزی که جوهر از پرونده شما و برای اجازه
از اول است. "
و آن را تنها پس از این که بود ، کاملا به عنوان یک موضوع جزئی ، او که در جهان پرسید :
کمی Bilham ممکن است.
وقتی که او متوجه شدند که او یک دوست از چاد است و زندگی برای آن زمان در چاد شد
اتاق در غیاب چاد ، کاملا به عنوان اقدام در روح چاد و خدمت به علت چاد ،
او نشان داد ، با این حال ، علاقه بیشتر.
"اگر شما ذهن دیدن من او را؟ تنها یک بار ، می دانید ، "او اضافه کرد.
"آه oftener بهتر : او سرگرم کننده است -- او اصل"
او به شما و شوک نیست؟ "
دوشیزه Gostrey را دور انداخت. "در جهان هرگز!
که فرار ما با کمال --!
من احساس می کنم آن را به صورت تا حد زیادی ، بدون شک ، زیرا من او نیم ، درک ، اما کار اجرایی ما
ویویندی حتی توسط آن را مسخ نکرده است. شما باید با من شام خوردن او را ملاقات کند ، "
Strether رفت در.
"سپس شما را ببینید." آیا شما دادن شام؟ "
بله -- من. این چیزی است که منظور من است. "
همه مهربانی او تعجب.
"که شما در حال خرج کردن پول بیش از حد است؟" "عزیز نه -- آنها به نظر می رسد هزینه بسیار کمی است.
اما که من آن را انجام دهد به آنها. من باید تا دست نگه دارند. "
او دوباره فکر -- به او خندید.
پول شما باید هزینه فکر می کنم که ارزان!
اما من باید از آن -- را با چشم غیر مسلح قابل رویت "او برای لحظه ای نگاه کرد که اگر او شد.
واقعا او را شکست.
"سپس شما آنها را برآورده نمی؟" تقریبا به عنوان اگر او ایجاد شده بود
غیر منتظره احتیاط های شخصی. او تردید است.
"چه کسی آنها -- اولین؟"
"چرا کمی Bilham آغاز خواهد شد." او را برای لحظه ای دوشیزه Barrace نگه داشتند.
"و چاد -- زمانی که او می آید -- شما کاملا باید دید."
"هنگامی که پس از آن او می آید؟"
"هنگامی که Bilham تا به حال هم به او نوشتن ، و شنیدن را از او در مورد من.
Bilham ، با این حال ، با پیگیری های او ، "مساعد خواهد شد گزارش -- مساعد چاد.
است که موجب خواهد شد او را به ترس نمی آیند.
من می خواهم شما بیشتر بنابراین ، می بینید ، برای بلوف من است. "
"آه شما خودتان را برای بلوف خود را انجام دهد." او کاملا آسان بود.
"در نرخ اید رفته من آرام هستم."
"آه ، اما من ، گفت :" Strether "، یکی اعتراض ساخته شده است."
او آن را تحویل داده است. "آیا شما نبوده است دیدن چه چیزی وجود دارد
اعتراض؟ "
او را اجازه دهید ، با این ، با این حال ruefully ، تمام حقیقت را دارند.
"من هنوز یک چیز واحد است." "وجود دارد هر کسی با او نیست پس؟"
مرتب کردن بر اساس من بیرون آمد؟ "
Strether یک لحظه در زمان. "چگونه می توانم من می دانم؟
چه چیزی من مراقبت "" اوه اوه! "-- و گسترش خنده او.
او در واقع اثر او را از شوخی خود زده است.
او را دیدم که چگونه او آن را به عنوان یک شوخی به معنای. او را دیدم ، با این حال ، همه چیز هنوز هم دیگر ،
هر چند در یک لحظه ، او آنها را پنهان کرده بودند.
"شما در هیچ واقعیت در تمام کردم؟" او سعی کرد آنها را جمع اوری است.
"خوب ، او یک خانه دوست داشتنی است." "آه که ، در پاریس ،" او به سرعت بازگشت.
"ثابت می کند هیچ چیز.
است و نه علیه هیچ چیز. آنها ممکن است بسیار خوب ، می بینید ، مردم
ماموریت شما این است در رابطه با آن را برای او انجام می شود. "
"دقیقا.
و آن را بر روی صحنه کردم و بعد زدم زیر گریه خود را پس از آن که Waymarsh و نشستم guzzling. "
"آه اگر شما forbore حرص زدن در اینجا صحنه کردم و بعد زدم زیر گریه را ،" او جواب داد : "شما ممکن است به راحتی
مرگ از گرسنگی است. "
او که با آن به او لبخند زد. شما قبل از شما بدتر است. "
"آه من همه چیز را قبل از من. اما در فرضیه ما ، شما می دانید ، آنها باید
شود عالی است. "
"آنها هستند!" دوشیزه Gostrey گفت :. "شما در حال بنابراین نه ، که می بینید ،" او اضافه کرد ،
تماما بدون واقعیت است. آنها بوده ام ، در اثر ، عالی است. "
برای داشتن چیزی نسبتا قطعی کردم به نظر می رسد در آخرین کمی برای کمک به
یک موج که توسط آن علاوه بر این ، لحظه ای بعد ، خاطره بود شسته است.
"مرد جوان من اعتراف علاوه بر این که آنها علاقه زیادی دوست ما است."
"این است که بیان او استفاده می کند؟" Strether به بیان دقیق تر به یاد می آورد.
"نه -- نه کاملا.
"چیزی بیشتر واضح؟ کمتر؟ "
او ، خم شده بود و با نزدیک شدن لیوان ، بیش از یک گروه از مقالات در غرفه های کوچک و در
او آمد.
"این اشاره صرف بود ، اما در مواظب بود که من آن را به من زده است.
'افتضاح است ، می دانید ، به عنوان is' چاد -- کسانی که کلمات Bilham شد".
"افتضاح است ، شما know' --
آه "-- و دوشیزه Gostrey آنها را تحویل داده است. با این حال ، او به نظر می رسید ، راضی است.
"خب ، چه بیشتر آیا شما می خواهید؟" او یک بار دیگر در یک یا دو جواهر یازینت کم ارزش نگاه ،
و همه چیز او را به عقب فرستاد.
"اما این همه همان است که اگر آنها خواست اجازه دهید من که آن را بین چشم."
او تعجب است. "donc Quoi؟"
"چرا آنچه که من صحبت می کنند.
ملایمت. آنها می توانند بی حس کردن با آن و همچنین با
هر چیز دیگری است. "" اوه ، "او جواب داد" شما آمده دور!
من باید آنها را در هر مراجعه کنید ، "او در ادامه ،" برای خودم.
منظورم آقای Bilham و آقای Newsome -- MR. Bilham به طور طبیعی اول است.
هنگامی که فقط -- یک بار برای هر که را انجام خواهد داد.
اما چهره به چهره -- به مدت نیم ساعت. آقای چاد ، "او بلافاصله دنبال ،
"انجام در کن؟ مردان نجیب به کن برود و نه با --
خوب ، با نوع خانم ها شما می خواستید. "
"آیا آنها نیست؟" Strether پاسخ به این پرسش ها با توجه به در مناسب و معقول
مردانی که او را سرگرم. "نه ، در جاهای دیگر ، اما نه به کن.
کن متفاوت است.
کن بهتر است. کن بهتر است.
من معنی این همه افرادی که می شناسید -- در زمانی که شما آنها را می دانیم.
و اگر او می کند ، چرا که تفاوت بیش از حد است.
او باید به تنهایی رفته. او نمی تواند با او است. "
"من ، نه" Strether اعتراف به ضعف خود ، "حداقل ایده است."
های زیادی را در آنچه او گفت : به نظر می رسید ، اما او توانست پس از کمی بود برای کمک به او را به یک
نزدیکتر برداشت.
دیدار با کمی Bilham صورت گرفت ، توسط آرایش آسان ، در گالری بزرگ
موزه لوور و در زمانی که ایستاده با بازدید کننده های همکار خود را قبل از یکی از پر زرق و برق
Titians -- قریب به اتفاق قربانیان پرتره.
مرد جوان با دستکش عجیبی به شکل و چشم های به رنگ آبی خاکستری -- او تبدیل به
عضو سوم از حزب خود پیش از پایان ویستا waxed و طلاکاری شده ،
او احساس داشتن نگه گرفته شده در تاریخ و زمان آخرین است.
او با خانم Gostrey موافقت کرده است -- آن مورخ حتی از چستر -- برای صبح روز در
موزه لوور ، و او به طور مستقل در آغوش گرفت تا به حال این ایده همان کم انداخته
Bilham ، آنها او در حال حاضر به موزه لوکزامبورگ به همراه.
تلفیقی از این طرح های ارائه شده بدون مشکل ، و آن را به او اعتصاب دوباره
که در contrarieties شرکت کمی Bilham به طور کلی کاهش یافته است.
"آه او همه حق است -- او یکی از ایالات متحده است!"
دوشیزه Gostrey ، پس از تبادل اول ، به زودی در بر داشت فرصتی برای سوفل به او
همدم و Strether ، به عنوان آنها اقدام و متوقف شد و در حالی که به اتفاق آرا سریع
بین این دو به نظر می رسد که عبارت
خود را در نیم دوجین اظهارات -- Strether می دانستند که او می دانست که تقریبا بلافاصله
او به معنای ، و آن را به عنوان هنوز هم نشانه دیگری است که او شغل خود را در دست گرفت.
این بیشتر سپاسگزار به او گفت که می تواند از اطلاعاتی فکر می کنم در حال حاضر خدمت بود
او را به عنوان اکتساب مثبت جدید.
او نمی توانست حتی روز قبل از آنچه او به معنی -- است که اگر او به معنای شناخته شده چه
او به عهده گرفت ، که آنها آمریکایی ها شدید بودند با هم.
او فقط دور کار کرده -- و با چرخش پیچ واضح تر از هر رتبهدهی نشده است -- به
مفهوم شدید آمریکا به عنوان کمی Bilham شدید بود.
مرد جوان اولین نمونه او بود ؛ نمونه عمیقا درمانده او را در
در حال حاضر با این حال نور وجود داشته است.
آرامش Bilham کمی شگفت انگیز است که او تا به حال در ابتدا بوده است تحت تاثیر قرار بود ، اما او
بود به ناچار ، در ژرفی خود ، آن را به عنوان دنباله از مار احساس ،
فساد ، او به راحتی ممکن است
از اروپا گفت : در حالی که سرعت عمل که با آن برای خانم Gostrey آمد اما
به عنوان یک فرم کوچک خاصی از قدیمی ترین چیزی که آنها می دانستند آن را موجه در یک بار به خود
چشم انداز خود را به عنوان.
او می خواست می شود قادر به مانند نمونه خود را با وجدان خوب روشن است ، و این
به طور کامل مجاز می باشد.
آنچه او را نابسامان بود دقیقا کوچک راه هنرمند مرد -- آن را به طوری کامل بود
از آمریکا بیشتر از هر کسی است. اما در حال حاضر برای زمان قرار داده Strether بسیار
در سهولت خود را به این دیدگاه یک راه جدید است.
جوانان مهربان پس از آن نگاه ، آن را به عنوان برای اولین بار زده بود Strether ، در جهان در
نسبت به او تعصب hadn'ta.
یکی از دوستان ما فورا از دست رفته یکی از معمول به نفع یک بود
اشغال را پذیرفت.
کوچک Bilham اشغال بود ، اما آن را تنها اشغال کاهش یافته است ؛ و آن را با
معافیت خود را به طور کلی از زنگ هشدار ، اضطراب یا پشیمانی در این نمره که
برداشت از آرامش او ساخته شده بود.
او به پاریس آمده بودند برای نقاشی -- به درک عمق ، است که ، در بزرگ ، که رمز و راز ؛
اما مطالعه منجر به مرگ به او شده بود که تا کنون به عنوان هر چیزی می تواند کشنده ، و مولد خود را
قدرت با شک و تردید در نسبت با گسترش دانش خود.
Strether از او جمع شده بودند که در لحظه ای از او را پیدا کردن در اتاق های چاد
او از کشتی شکسته خود را قراضه از هر چیزی ، اما هوش زیبای خود را ذخیره نکرده بود
و عادت تایید خود را از پاریس است.
با آشنایی برابر علاقه او به این چیزها اشاره شد ، و آن را به اندازه کافی بود
روشن است که ، به عنوان یک ساز و برگ ، آنها هنوز هم او را خدمت کرده است.
آنها جذاب به Strether ساعت صرف شده در موزه لوور بودند ، که در آن در واقع آنها
که برای او را به عنوان بخشی unseparated هوا رنگین کمانی به اتهام ، به زرق و برق نمیفهمد
نام ، شکوه و جلال از فضا ، رنگ کارشناسی ارشد.
با این حال آنها حاضر بودند بیش از حد در هر کجا مرد جوان منجر شد و روز بعد از بازدید
به موزه لوور آنها را در پیاده روی های مختلف آویزان ، در مورد گام های حزب ما است.
او از همراهان خود را به عبور از رودخانه با او دعوت شده بود ، پیشنهاد برای نشان دادن آنها خود را
خود را فقیر محل و جای فقیر خود را که بسیار ضعیف بود ، به او داد
خصیصه های ذاتی ، برای Strether -- کوچک
بی تفاوتی والا و استقلال این است که دومی به عنوان تازه زده بود -- فرد و
تعامل با کرامت.
او را در انتهای کوچه که از خیابان های قدیمی کوتاه cobbled رفت زندگی می کردند ،
خیابانی که رفت و به نوبه خود از یک خیابان صاف و بلند -- خیابانی و خیابان و کوچه
داشتن ، با این حال ، مشترک نوعی اجتماعی
shabbiness و او آنها را معرفی استودیو و نه سرد و خالی کوچک است که
او به رفیق برای مدت غیبت زیبای او وام بود.
رفیق دیگر هموطن صاف و ساده بود ، که چای را بخواهد به حال سیمی
آنها را در انتظار "بدون در نظر گرفتن" و این ضیافت بی پروا ، و دوم صاف و ساده
هموطن ، و زندگی دورافتاده موقت ،
با جوک ها و شکاف های آن خود را ، daubs ظریف آن و آن سه یا چهار صندلی ، خود را
سرریز از طعم و محکومیت و عدم آن از نزدیک همه چیز -- این چیزها بافته
دور مناسبت طلسم که قهرمان ما unreservedly تسلیم شد.
او دوست هموطنان صاف و ساده -- برای دو یا سه نفر دیگر به زودی جمع آوری شده ، او را دوست
daubs ظریف و تبعیض آزاد -- شامل مراجع
در واقع ، شامل enthusiasms و
execrations که از او ساخته شده است ، به عنوان آنها گفتند ، بنشیند ، او بالاتر از همه افسانه دوست
خوش نیت فقر ، مسکن متقابل نسبتا بزرگ
رمانتیک ، که او به زودی به صحنه خواندن.
هموطنان صاف و ساده نشان داد خلوص و صداقت ، او فکر میکرد ، پیشی گرفته و حتی رک گویی
Woollett ، آنها با موهای قرمز و پا بلند ، آنها عجیب و جالب و عجیب و غریب و عزیز
و لودگی کردن ، آنها ساخته شده است که طنین محل با
بومی ، که او تا به حال شناخته شده هرگز بنابراین مشخص شده به عنوان زمانی که بدانند برای انتخاب
زبان ، او باید فرض کنید ، از هنر معاصر.
آنها با انتقام زیبایی شناسی چنگ twanged -- آنها را از آن خود جلب کرد AIRS فوق العاده است.
این جنبه از زندگی خود تا به حال بی گناهی قابل تحسین ، و او در به مناسبت در نگاه
ماریا Gostrey به چه حدی که عنصر به او رسیده را ببینید.
او را داد با این حال برای ساعت ، به عنوان او را داده بود ، روز گذشته ، هیچ بیشتر
نسبت به نشان می دهد که چگونه او با پسر برخورد و ملاقات آنها را با هوا از پاریس قدیمی
تمرین که او برای هر یک ، برای همه چیز ، به نوبه خود.
شگفت انگیز در مورد daubs ظریف ، استادانه در مورد راه را به چای ،
معتمد در مورد پاها از صندلی و خودمانی یادآور از آن ، در
زمان دیگر ، به نام ، شماره و یا
caricatured ، که شکوفا شده بود شکست خورد ، ناپدید شده و یا وارد شدند ، او آنها را پذیرفته بودند
با بهترین فضل دوره دوم خود را از کمی Bilham ، و تا به حال به Strether گفت ،
بعد از ظهر قبلی بر ترک او آنها را ،
که از تصور او بود تمدید شود ، او را قضاوت تا رزرو
پس از شواهد و مدارک جدید است. شواهد جدید بود ، آن را به عنوان ثابت ،
در یک یا دو روز.
او به زودی از ماریا یک پیام به اثر است که جعبه عالی در حال
فرانسه شده بود ، او را برای شب بعد لنت ، آن را در چنین ظاهری
موارد نه از شایستگی او کم که او در معرض چنین رویکردهایی بود.
حس او همیشه چیزی در پیشبرد پرداخت شد مساوی در
بخشی Strether تنها با احساس چگونه او بود که همیشه در حال پرداخت می شود ؛ همه از آن
برای آگاهی او ساخته شده ، در بزرگتر
هوا ، ترافیک شلوغ پر جنب و جوش ، مبادله از ارزش و برای او نمی شد
به اداره کند.
او ، او می دانست ، در بازی فرانسه ، هیچ چیز به جز یک جعبه متنفر است -- او فقط به عنوان منفور در
هر چیزی اما غرفه انگلیسی و یک جعبه بود آنچه که او در حال حاضر در این مرحله بود
girding خود را بر او فشار دهید.
اما او که برای ماده خود را با کمی Bilham داشت : او بیش از همیشه ، در
مسائل بزرگ ، نشان داد به عنوان داشتن در زمان شناخته شده است.
این او را به طور مداوم ساخته شده را از قبل با او و به او به طور عمده فرصتی برای پرسیدن
خود را چگونه در روز استقرار خود ، حساب خود را ایستاده.
او تلاش حتی در حال حاضر به نگه داشتن آن کمی مستقیم از طریق ترتیب دادن که اگر او را پذیرفت
دعوت خود را با او شام خوردن او باید برای اولین بار ، اما نتیجه این محظور اخلاقی بود
که در هشت ساعت در روز بعد او
او با Waymarsh زیر رواق pillared انتظار آنهاست.
او با او نه تا به حال dined ، و آن را از رابطه آنها با ویژگی بود که او
امتناع او را در آغوش او را بدون دست کم درک آن ساخته شده بود.
او تا کنون باعث بازآراییهای خود به او را به عنوان tenderest لمس او تاثیر می گذارد.
در آن اصل به عنوان مثال این بود که به او این فرصت به مهربان
دوباره به کمی Bilham ، او ارائه خود را پیشنهاد دادند مرد جوان ، صندلی خود را در
جعبه.
Strether به حال برای این منظور یک امر کوچک آبی به بلوار اعزام
Malesherbes ، اما تا لحظه ای از عبور خود را به تئاتر او بدون دریافت کرده بود
پاسخ به پیام خود را.
او برگزار شد ، با این حال ، حتی بعد از آنها برای برخی از زمان به راحتی نشسته شده بود ، که
دوست خود را که می دانستم راه خود را در مورد ، خواهد آمد در حال حاضر خود را در سمت راست خود.
غیبت موقت او علاوه بر این به نظر می رسید ، به عنوان هرگز رتبهدهی نشده است ، را به لحظه ای مناسب برای
دوشیزه Gostrey.
Strether منتظر بودند تا امشب را از او در برخی از شکل آینه او
برداشت و نتیجه گیری.
او ، انتخاب شده بود و آنها گفتند ، برای دیدن Bilham کمی یک بار ، اما در حال حاضر او دیده می شود
او دو بار و به حال با این وجود بیش از یک کلمه گفت : نه.
Waymarsh در عین حال در مقابل او با میزبان خود را بین نشسته و دوشیزه Gostrey
از خودش را به عنوان مربی جوانان معرفی کمی از اتهامات عنوان شده علیه خود را به کار صحبت کرد
که یکی از افتخارات ادبیات بود.
جلال خوش و خرم unobjectionable بود ، و به اتهام کمی رک و راست بودند ؛ برای خودش
او تا به حال سفر آن جاده و او صرفا بر بی گناهی خود را منتظر است.
اما او در زمان مقتضی به دوست غایب خود ، آنها روشن شد آنها اشاره
باید به رها کردن.
او گفت : "او یا باید نمی کردم توجه داشته باشید ،" و یا شما باید نمی کردم او : او تا به
تا به حال به نوعی مانع ، و ، البته ، برای آن موضوع ، شما می دانید ، یک مرد هرگز
می نویسد : در مورد آمدن به یک جعبه است. "
او صحبت کرد که اگر با نگاه او ، ممکن است شده اند Waymarsh که نوشته بود
جوانان ، و صورت دومی مخلوطی از ریاضت و غم و اندوه را نشان داد.
او با این حال رفت و به عنوان اگر برای دیدار با این.
"او به دور و دور ، که می دانید ، بهتر از آنها است."
"بهترین از آنها ، چیه خانوم؟"
"چرا در صفوف منظم بلند -- پسران ، دختران ، و یا مردان پیر و زنان پیر به عنوان
گاهی اوقات واقعا ، امید ، به عنوان یکی ممکن است بگویند ، از کشور ما است.
همه آنها گذشته است ، سال پس از سال ، اما هیچ کس به طور خاص من شده است وجود دارد
همیشه می خواستم را متوقف کنند.
من احساس می کنم -- don't شما -- که من می خواهم برای متوقف کردن Bilham کمی؟ او تا دقیقا همانطور که او راست
است. "او ادامه داد : به صحبت به Waymarsh.
"او خیلی لذت بخش است.
اگر او فقط می خواهیم آن از بین بردن! اما همیشه ، آنها همیشه این کار را ، آنها
همیشه داشته باشد. "
Strether گفت : "من فکر نمی کنم Waymarsh می داند ،" پس از یک لحظه ، کاملا به آنچه در آن باز
Bilham به از بین بردن. "
این نمی تواند یک آمریکایی خوب ، "Waymarsh lucidly به اندازه کافی جواب" برای آن را نداشت
اعتصاب مرد جوان را به من در آن شکل ایجاد شده بود. "
"آه" دوشیزه Gostrey آهی کشید : "نام آمریکا خوب به راحتی به عنوان گرفته داده می شود
دور! آنچه در آن است ، برای شروع ، به یکی ، و
چه عجله فوق العاده ای است؟
مطمئنا چیزی که تا فشار بود همیشه تا کمی تعریف شده است.
این چنین دستوری ، واقعا ، که قبل از ما به شما ظرف طبخ ما حداقل باید
رسید شما.
علاوه بر جوجه فقیر هم! چیزی که من دیده ام بنابراین اغلب فاسد ، "او
آنچه در من تماس بگیرید -- پیگیری می کند ، "نگرش شاد خود ، دولت از ایمان است و --
حس زیبایی.
حق با شماست در مورد او -- او در حال حاضر در Strether گرفت ؛ "کمی Bilham آنها را به
افسون ، ما باید Bilham کمی در امتداد نگه دارید. "سپس او دوباره برای Waymarsh بود.
"دیگر همه می خواستند تا dreadfully برای انجام کاری ، و آنها رفته ام و انجام می شود
آن را در بسیاری از موارد در واقع. آنها را ترک می هرگز پس از آن همان است ؛
افسون همیشه به نوعی شکسته شده است.
در حال حاضر او ، من فکر می کنم ، می دانید ، واقعا نمی. او کمی کم وحشتناک انجام نمی
چیزی. ما باید همچنان به او را به عنوان او لذت ببرید
-- او بسیار زیبا است. می بیند همه چیز است.
او هیچ کمی شرمنده. او تا به هر قراضه شجاعت از آن
که یک نفر می تواند بپرسید.
فقط آنچه که او ممکن است انجام دهید فکر می کنم. یکی می خواهد واقعا -- به خاطر ترس از برخی از
تصادف -- نگه داشتن او را در نظر. شاید در این لحظه چه mayn't او
تواند تا؟
من تا به حال نا امیدی من -- چیز فقیر واقعا امن هستند نبوده است ، یا تنها در
حداقل زمانی که شما آنها را در زیر چشم خود را. یکی به طور کامل می تواند هرگز به آنها اعتماد.
یکی مضطرب است ، و من فکر می کنم که چرا من او را از دست در حال حاضر است. "
او با خنده از بهره مندی بیش از گلدوزی خود را از ایده او زخم شده بود --
لذتی که صورت خود را به Strether ، که تقریبا آرزو هیچ کمتر ارتباط برقرار می
در این لحظه ای است که او را Waymarsh فقیر را به تنهایی اجازه.
او می دانست که بیشتر یا کمتر آنچه او به معنای است ، اما این واقعیت دلیل نبود برای ایجاد نکردن برای او
تظاهر به Waymarsh که او نداشت.
این ترسو از او بود شاید ، اما او برای نرمی بالا به مناسبت داشته باشد ،
دوست Waymarsh نمی شود بنابراین مطمئن شوید که از شوخ طبعی خود.
شناخت او از آن به او واگذار کرده است ، و قبل از او با او و یا با آن انجام داده بود
مقاله ، از او بدتر بدهد. چه بود او ، همان ، به انجام؟
او در دوستان خود را در سراسر جعبه نگاه بود و چشمان خود را ملاقات کرد ، چیزی عجیب و غریب شده و سفت ،
چیزی که با مته سوراخ در مورد وضعیت که آن را بهتر به لمس ، مصوب
سکوت بین آنها.
خوب ، اثر آن را برای Strether واکنش ناگهانی ، بی صبری نهایی او بود
تمایل خود را به temporise. از کجا که مصرف شد او را به هر حال؟
این یکی از instants آرام بود که گاهی اوقات حل و فصل مسائل مربوط به بیش از
شیوع عزیز به میوز تاریخی.
تنها صلاحیت از ارامش مصنوعی "آه از آن آویزان!" را که
سهم Strether از سکوت soundlessly گل.
این نماینده ، این انزال خمش ، ضربه نهایی به کشتی های خود را می سوزانند.
این کشتی ، به میوز تاریخی ، ممکن است از صرف cockles البته به نظر می رسد ، اما زمانی که او
در حال حاضر صحبت کرد خانم Gostrey آن را با حس حداقل استفاده از مشعل بود.
و سپس آن را یک توطئه؟ "
"بین دو مرد جوان؟ خوب ، من وانمود نمی پیغمبر یا به
prophetess ، "او در حال حاضر پاسخ داد ،" اما اگر من به سادگی یک زن حس او کار می کند
برای شما به شب.
من کاملا نمی دانند -- اما آن را در استخوان من است ".
و او او را در گذشته به عنوان اگر مواد کمی او هنوز او را داد نگاه کردم ، او واقعا می خواهم
را درک کنید.
"برای افکار که نظر من است. او شما را می سازد بیش از حد خوب نه. "
"برای من به شب به کار می کند؟" Strether تعجب است.
"سپس من امیدوارم که او چیزی بسیار بد انجام نمی دهد."
"آنها به شما کردم ،" او portentously پاسخ داد.
"آیا منظور شما او است --؟"
"آنها به شما کردم ،" او صرفا به تکرار است. اگرچه او disclaimed چشم انداز نبوی
او در این لحظه بود نزدیکترین رویکرد او که تا کنون priestess ملاقات
اوراکل.
نور در چشم او بود. "شما باید آن را در حال حاضر صورت می شود."
او آن را در نقطه ای مواجه شده است. "آنها تنظیم شده بود --"
"هر حرکت در بازی است.
بوده ام و آنها تنظیم زمان. او تا به حال هر روز تلگراف کمی خود را
از جشنواره کن. "ساخته شده Strether باز کردن چشمان او.
آیا میدانید؟ "
"من بهتر است. من آن را ببینید.
این بود ، قبل از من او را ملاقات نمود ، در تعجب بودم که آیا من بود برای دیدن.
اما به محض که من او را ملاقات نمود من متوقف تعجب ، و جلسه دوم ما از من ساخته شده
اطمینان حاصل کنید. من او را گرفت تمام شوید.
او بازیگری -- او هنوز هم -- در دستورالعمل های روزانه خود را ".
"به طوری که چاد ، انجام داده است که کل؟" "اوه نه -- و نه تمام.
ما انجام داده ایم برخی از آن.
شما و من و "اروپا". "اروپا -- بله ،" Strether mused در.
"گرامی قدیمی پاریس ،" او به نظر می رسید که توضیح می دهند. اما بیشتر وجود دارد ، و با یکی از او
می شود ، او آن را به خطر انداخته است.
و عزیز Waymarsh قدیمی است. شما ، "او اعلام کرد :" کمی خوب شده اند
از آن است. "او عظیم شنبه.
"کمی از آنچه چیه خانوم؟"
"چرا از آگاهی فوق العاده از دوستان ما در اینجا.
شما بیش از حد در راه خود را به به او شناور به جایی که او کمک کرده است. "
و که در آن شیطان به او؟ "
او آن را به تصویب رساند در با خنده. "از کجا شیطان ، Strether ، شما؟"
او صحبت کرد که اگر او فقط به آن فکر بیرون.
"خب ، کاملا در حال حاضر در دست چاد ، آن را به نظر می رسد."
و او با این فکر دیگر به حال کرده بود. فقط همه از طریق Bilham -- -- "خواهد شد که
راه او به کار می کند؟
این امر می تواند برای او ، می دانید ، یک ایده. و چاد با یک ایده -- "
"خب؟" او پرسید : در حالی که تصویر او برگزار شد. "خب ، چاد -- آنچه در من می گویم؟ --
هیولا؟ "
"آه به همان اندازه که دوست دارید! اما این ایده شما از آن صحبت می کنند ، "او گفت ،
"نبوده است بهترین او. او بهتر داشته باشد.
به جا خواهد بود همه را از طریق Bilham کمی است که او کار می کند. "
این در حال حاضر تقریبا شبیه یک امید نابود صدا.
"از طریق آنها ، دیگری پس از آن؟"
"این چیزی است که خواهیم دید!"
اما کاملا به عنوان او صحبت کرد او تبدیل شده است ، و Strether تبدیل شده ، برای درب جعبه
با کلیک ouvreuse باز کرده بود ، از لابی و یک نجیب زاده ، یک غریبه
به آنها ، تا به حال با یک گام سریع می آیند.
درب پشت سر او بسته شد ، و ، هر چند چهره خود را نشان داد به او اشتباه خود او
هوا ، که قابل توجه بود ، همه اعتماد به نفس خوبی بود.
پرده فقط دوباره بوجود آمده بود ، و در مخفی نگاه داشتن از توجه عمومی ،
چالش Strether نهان بود ، به هم تبریک ، با سرعت deprecating
دست و لبخند ، از بازدید کننده اعلام نشده است.
او discreetly امضا کرد که او را صبر کنید ، ایستادگی ، و این چیزها و چهره اش را ،
یک نگاه که از آن او گرفتار شده بود ، به طور ناگهانی برای خانم Gostrey کار کرده بودند.
او به آنها برازش همه جواب برای سوال آخر Strether.
غریبه جامد به سادگی پاسخ -- او در حال حاضر ، چرخش را برای دوست خود
نشان داد.
او از آن را آورده راست خارج برای او -- آن را ارائه مزاحم.
"چرا ، از طریق این آقا!"
نجیب زاده در واقع ، در همان زمان ، هر چند صدایی برای Strether بسیار کوتاه
نام و نام خانوادگی ، عملا به همان اندازه که توضیح می دهند.
Strether gasped نام -- سپس تنها او را دیده بود و خانم Gostrey بیش از گفته بود
او می دانست. آنها در حضور چاد خودش بودند.
دوست ما این بود که بیش از آن به بعد از آن دوباره و دوباره -- او بیش از آن به مراتب
از آن زمان است که آنها با هم ، و آنها را با هم به طور مداوم به مدت سه یا
چهار روز : توجه داشته باشید تا به شدت شده بود
زده در طول نیم ساعته است که اولین بار که همه چیز اتفاق می افتد از
در مقایسه با توسعه جزئی.
واقعیت این بود که درک خود را از هویت مرد جوان -- کاملا چک
برای یک دقیقه -- کاملا یکی از احساس شده است که شمارش در زندگی ، او قطعا
که به حال عمل کرده هرگز ، او به عنوان شناخته شده
ممکن است داشته باشد ، با عجله شلوغ گفت.
و عجله به اینکه هر دو مبهم و بی شمار ، زمان طولانی به طول انجامید بود ،
محافظت می شود ، آن را به عنوان و در عین حال در همان زمان تشدید شده ، با شرایط آن
همزمان با کشش سکوت مودب.
آنها نمی تواند بدون اخلال در تماشاگران در بخشی از بالکن صحبت فقط
در زیر آنها را ، و آن را ، برای آن موضوع ، به Strether آمد -- که چیزی از نوعی که
به او می آیند -- که این شد
تصادفات از یک تمدن بالا ؛ تحمیلی ادای احترام به اختصاصی مکرر
قرار گرفتن در معرض شرایط ، معمولا درخشان ، رهایی که در آن به انتظار زمان خود.
امداد در دست کاملا در نزدیکی هرگز برای پادشاهان ، ملکه ها ، کمدین ها و دیگر از جمله
مردم ، و هر چند شما ممکن است خودتان را دقیقا نمی یکی از آن ، شما می توانید از این حال ، در
پیشرو در زندگی فشار بالا ، حدس می زنم کمی گاهی اوقات احساس.
این واقعا زندگی از فشار بالا که Strether به احساس خود منجر شود به نظر می رسید
در حالی که او آنجا نشسته ، نزدیک به چاد ، در طول تنش طولانی عمل می کنند.
او در حضور یک واقعیت است که تمام ذهن خود را ، که برای اشغال را اشغال را نیمه
یک ساعت یک حواس او خود همه با هم ، اما او نمی توانست بدون نشان دادن ناراحتی
هر چیزی -- که در واقع علاوه بر این ممکن است به حساب شانس.
ولی آنچه را که ممکن است نشان داده شده است ، به حال به او نشان داده شده در همه بود ، دقیقا همان نوع از احساسات --
احساسات باعث سردرگمی -- که او از ابتدا به خود پیشنهاد ،
هر آنچه باید رخ دهد ، به دست کم نشان می دهد.
پدیده ای که به طور ناگهانی نشسته بود پایین وجود دارد با او یک پدیده تغییر بود
به طوری که تخیل خود را ، که تا از قبل کار کرده بود ، خود را احساس کامل ، در
ارتباط ، بدون حاشیه و یا کمک هزینه.
هر احتمالی مواجه بود ، اما که چاد نباید چاد ، و این بود آنچه
آن در حال حاضر به حال با صرف یک لبخند تیره و خیط و پیت ناراحت کننده مواجه.
او خود را پرسید که اگر توسط هر فرصتی ، قبل از او باید در برخی از راه مجبور به متعهد
خود او ممکن است احساس ذهن خود را به دیدگاه جدید حل و فصل ، ممکن است آن را ، عادت دادن به
صحبت می کنند ، به حقیقت قابل توجه.
اما آه بیش از حد قابل توجه بود ، حقیقت ، برای آنچه که می تواند بیشتر از این قابل توجه
پارگی تیز از هویت؟ شما می توانید با یک مرد به عنوان خودش رسیدگی کند -- شما
نمی تواند مقابله با او را به عنوان کسی دیگری.
این منبع کوچکی از صلح علاوه بر این به تعجب کنید که چگونه کوچک او ممکن است کاهش می یابد
بدانید که در چنین رویداد ها در مجموع او شما تنظیم.
او مطلقا نمی توانست نمی دانند ، برای شما کاملا می تواند نه به او اجازه دهید.
این یک مورد بود و سپس به سادگی ، یک مورد قوی ، به عنوان افراد امروزه به نام چنین چیزهایی ، '
صورت تحول بینظیر و امید بود ، اما در قانون عمومی است که قوی
مورد موجب از بدون کنترل است.
شاید او ، Strether خود ، تنها کسی که بعد از همه از آن آگاه بود.
حتی خانم Gostrey ، با تمام علم او ، خواهد بود ، او -- و او هرگز
دیده می شود هر یک کمتر از هر چیزی از Waymarsh آگاه به عنوان او را در چاد glowered.
sightlessness اجتماعی از بررسی دوست قدیمی اش مشخص شده برای او را نو و
تقریبا در راه تحقیر ، محدودیت های اجتناب ناپذیر از کمک های مستقیم از این
منبع آن است.
او مطمئن بود ، با این حال ، به رسم سایه ای از غرامت از این افتخار ،
که هنوز ، از دانستن بیشتر در مورد چیزی به ویژه نسبت به خانم Gostrey untasted
انجام داد.
وضعیت او بیش از حد یک مورد بود ، برای آن موضوع ، و او بسیار علاقه مند است ، کاملا
بنابراین بخش خصوصی در حرکت ، در مورد آن ، که او در حال حاضر چشم به لذت آن را به
باز کردن به او را پس از آن.
او در دوران خود نیم ساعته بدون کمک از او مشتق شده است ، و فقط این واقعیت
او چشمان او ملاقات نمی کمی بازی ، آن را باید ، اعتراف به مخمصه خود را.
او چاد ، معرفی شده در اولین دقیقه بود ، تحت نفس خود ، و در آنجا بود
primness در او هیچ گاه از شخص unacquainted اما او تا به حال هیچ کدام کمتر
خیانت در اول هیچ دید اما از
مرحله ، جایی که او گهگاه به بهانه ای برای لحظه سپاسگزار که او
دعوت Waymarsh برای به اشتراک گذاشتن.
دانشکده دومی از مشارکت به حال هرگز به حال ، همه دور ، از جمله حمله به
ملاقات ، فشار بر او را واضح تر برای این نگرش انتخاب در او ، به عنوان
Strether آن را مورد قضاوت قرار ، منزوی ، برای مقاربت طبیعی خود ، چاد و خود.
این مقاربت شد در عین حال محدود به نگاه فرانک دوستانه از جوانان
مرد ، چیزی به طور قابل توجهی مانند لبخند ، اما در حال سقوط به مراتب کمتر از پوزخند ، و به
خوش مشربی از حدس و گمان خصوصی Strether
که آیا او خود را مانند یک احمق به اجرا درآمد.
او کاملا نمی بینید که چگونه او می تواند به عنوان یکی بدون اینکه به نحوی نمایش به عنوان یکی احساس.
بدترین از این پرسش علاوه بر این بود که او آن را به عنوان یک علامت می دانستند حس
که او را اذیت.
"اگر من قصد دارم به odiously آگاهانه چگونه ممکن است همکار اعتصاب ،" او منعکس شده ،
پس از آن بود کمی به آنچه که من بیرون آمد که من نیز ممکن است متوقف کردن قبل از شروع کنیم. "
این حکیم در نظر گرفتن بیش از حد ، و مجزا ، به نظر می رسید به ترک دست نخورده این واقعیت است که او
خواهد بود آگاهانه است. او از همه چیز آگاه است ، اما از آنچه
به او خدمت کرده است.
او پس از آن ، در این ساعت از شب ، که هیچ چیز می شده اند
باز به او از پس از یک یا دو دقیقه برای پیشنهاد به چاد با او به دنبال
پناه از لابی.
او نه تنها آن پیشنهاد شده ، اما حتی حضور ذهن فاقد تا به حال به آن را ببینید
که ممکن است.
او مثل یک بچه مدرسه که مایل به از دست یک دقیقه نشان می دهد گیر کرده بود و هر چند
برای آن بخشی از نشان می دهد و سپس ارائه شده او تا به حال توجه واقعی از طریق مسنجر نداشته است.
او می تواند وقتی که پرده سقوط داده اند کوچکترین حساب از چه بود
اتفاق افتاده است.
او بود در نتیجه ، علاوه بر این ، در آن لحظه نمی اذعان ملایمت اضافه شده توسط
این پذیرش از awkwardness خود را به صبر عمومی چاد.
اگر او هیچ کمتر در آن زمان بسیار شناخته شده است -- شناخته شده آن را ابلهانه و بدون
واکنش -- که پسر پذیرش چیزی بود؟
او به میزان متوسطی خیرخواه بود ، پسر -- که حداقل آنچه که او قادر بوده است
برتری شانس خود را به ؛ و یک خود به معنای واقعی کلمه نیست
عقل سلیم در جلوتر از او بود.
اگر ما باید به همه آن دوست اشغالی ما در این ساعت از شب ما
باید قلم ما به ترمیم ، اما یا دو عنوان مثال ممکن است برای ما خوانده شده را علامت
vividness با آن او می تواند به یاد داشته باشید.
او به یاد دو پوچ که ، اگر حضور خود را از ذهن شکست خورده بودند ،
چیزهایی که داشته بیشتر با آن انجام دهد.
او در زندگی خود دیده هرگز یک مرد جوان را به یک جعبه در ده ساعت در شب می آیند ،
و اگر بر روی سوال در پیش به چالش کشیده شده است ، کمیاب آماده شده است
تلفظ کنند به عنوان راه های مختلف برای انجام این کار.
اما آن را در وجود این قطعی به او این بود که چاد راه است که فوق العاده بود به حال کرده بود :
یک واقعیت حمل با آن دلالت است که به عنوان یکی ممکن است آن را تصور کنید ، او می دانست ، او
، آموخته بود که چگونه است.
در اینجا در حال حاضر پس از آن بودند فراوان نتایج ، او در نقطه ای و بدون کم
مشکل از قصد تدریس Strether که حتی در یک چیز آنقدر کوچک که وجود داشت
مختلف راه.
او در همان خط هنوز هم بیش از این انجام داده بود تا صرفا یک تکان یا دو تا از
سر ساخته شده دوست قدیمی خود را مشاهده کند که تغییر در او شاید بیش از
هر چیز دیگری ، برای چشم ، یک موضوع
رگه های مشخص شده از رنگ خاکستری ، فوق العاده ای در سن او ، خود را در مو ضخیم سیاه و سفید و همچنین
که این از ویژگی های جدید جالب تبدیل شدن به او بود ، چیزی برای او ، به عنوان
خصوصیات ، نیز حتی -- از همه چیز
در جهان -- به عنوان پالایش ، که یک معامله خوب می خواست شده بود.
Strether احساس ، با این حال ، او را مجبور به اعتراف ، که آن را نداشته اند آسان
فقط در حال حاضر ، در این شمارش دیگر ، در حضور چه عرضه شده بود ، به
کاملا روشن است به آنچه از دست رفته بوده است.
باز تاب منتقد رک و راست ممکن است از قدیمی ساخته شده ، برای مثال ، این بود که این امر می
شادتر برای پسر به دنبال بیشتر شبیه به مادر بوده است ، اما این باز تاب بود
که در حال حاضر هرگز رخ دهد.
کاملا کاهش یافته بود زمین به دور از آن ، هنوز هیچ شباهتی هر چه به مادر
حال supervened.
این سخت را برای چهره مرد جوان و هوا بوده است تا خود را بیشتر قطع
به طور کامل از چاد در این برهه از هر گونه تشخیص ، از هر گونه قابل تصور
جنبه ای از پدر و مادر جدید انگلستان زن.
که البته نه بیشتر نسبت به کارت شده بود ، اما آن را در هیچ یک Strether تولید
یکی کمتر از آن پدیده های مکرر مرجع ذهنی که با آن همه قضاوت
به او در واقع گذاری شد.
دوباره و دوباره به عنوان روز گذشت او تا به حال یک حس شایستگی
برقراری ارتباط به سرعت با Woollett -- برقراری ارتباط با سرعت با آن
تلگراف به تنهایی قافیه ، میوه
واقعا از فانتزی های زیبا در او را برای نگه داشتن چیزهای راست ، برای forestalment خوشحال
از خطا.
هیچ کس نمی تواند توضیح دهد بهتر صورت مایحتاج ، و نه قرار دادن وجدان بیشتر به یک حساب یا
گزارش ، که بار وجدان است که شاید دقیقا به این دلیل که چرا قلب او
همیشه غرق زمانی که ابرها را جمع آوری توضیح.
بالاترین او نبوغ بود در نگه داشتن آسمان زندگی روشنی از آنها است.
یا بدون او یک ایده بزرگ از شفاف ، او برگزار شد که هیچ چیز در
واقع -- برای هر کس دیگر -- توضیح داد. یکی از طریق حرکات بیهوده رفت ، اما
به طور عمده هدر دادن زندگی است.
رابطه شخصی ارتباط بود فقط تا مدتی به عنوان افراد یا کاملا درک
یا هنوز بهتر ، آیا اهمیتی نمی دهند اگر آنها این کار را نکرد.
از لحظه ای به آنها مراقبت در صورتی که آن را با عرق پیشانی یکی زندگی نیست ؛
و عرق از پیشانی فرد فقط آنچه که ممکن است خود در یک خرید از توسط
نگه داشتن زمین عاری از علف هرز وحشی از توهم است.
آن را به آسانی رشد بیش از حد سریع ، و کابل اقیانوس اطلس در حال حاضر به تنهایی می تواند با آن مسابقه است.
این آژانس که هر روز برای او شهادت را به چیزی بود که چه چیزی نیست
Woollett به حال استدلال است.
او در این لحظه کاملا مطمئن بود که اثر morrow's -- و یا به جای
night's -- قدردانی از بحران نخواهد بود برای تعیین برخی از کوتاه
نامه رسمی.
"داشتن در آخرین دیده می شود او را ، اما آه عزیزم!" -- برخی از تسکین موقت است که مرتب کردن بر اساس به نظر می رسید
شناور قبل از او. این به نوعی به عنوان آماده سازی آنها تمام hovered --
هنوز آنها را آماده برای چه؟
اگر او ممکن است انجام این کار luminously و ارزان او را تیک در چهار کلمه :
"Awfully قدیمی -- خاکستری مو است."
به این مورد خاص را در ظاهر چاد او به طور مداوم ، در طول لال خود را
نیم ساعته ، بازگشته و به عنوان اگر بسیار بسیار بیش از او می تواند گفته شده بود
درگیر در آن است.
بیشتر او می تواند گفته می شده اند : "اگر او را به من احساس
جوان -- که در واقع ، با این حال ، به اجرا درآمد با آن کاملا کافی است.
اگر Strether بود که جوان احساس می شود ، یعنی آن را به دلیل چاد بود به احساس قدیمی و
گناهکار سالمندان و سفید مایل به خاکستری هیچ بخشی از این طرح شده بود.
سوال در زمان واقعی چادویک از زندگی بود ، بدون شک ، آنچه آمد سریعترین
بعد از تعویض این دو ، زمانی که بازی به پایان رسید ، به یک کافه در خیابان د
L' اپرا.
دوشیزه Gostrey به حال در موعد مقرر بوده است و مناسب برای چنین یک گام ؛ او دقیقا همان چیزی است شناخته شده بود
آنها می خواستند -- راست جایی برای رفتن و صحبت و Strether حتی احساس او تا به حال
شناخته شده است آنچه که او میخواست و می گویند که او تنظیم بلافاصله برای شروع است.
او وانمود نمی کند ، او به عنوان از طرف دیگر وانمود کرده بود ، به
divined Waymarsh مایل به گسترش به حفاظت از خود را مستقل homeward ، اما
Strether با این حال متوجه شد که چگونه ، پس از او
مخالف چاد به او را در یک میز کوچک در سالن درخشان است که همراه او
سر راست انتخاب شده است ، به شدت و به راحتی از دیگران تبعیض قائل شده ، آن را کاملا به
ذهن او ، تا اگر او شنیده ام او صحبت می کنند ، به عنوان اگر ،
نشسته ، از چند کیلومتر دورتر ، در آپارتمان کوچک او می دانست ، او را گوش سخت
به اندازه کافی برای گرفتن...
او متوجه شد که او دوست داشت از این طرح ، و او خواست که در همین راستا ، خانم
Newsome ممکن است گرفتار نیز هست.
برای چه به بالاتر از همه به او به عنوان یک ضرورت نظم اولین بار بود تعیین می
به از دست دادن یک ساعت ، و نه کسری از یک بود برای پیشبرد ، برای از هم پاشیدن ، با
عجله.
این بود که چگونه او را پیش بینی -- در شب حمله ، ممکن است -- هر مجبور
بلوغ که آگاهی کهنه پاریس بود به احتمال زیاد بر خود را به
ادعا بر طرف پسر.
او به کامل می دانستند ، چه او به تازگی از خانم Gostrey ، علائم چاد را استخراج
از هوشیاری ، اما آنها یک دلیل بیشتر برای اتلاف وقت نمی شد.
اگر او خود را علاوه بر این به عنوان جوان درمان می شود او در تمام حوادث نمی شود
درمان قبل از او باید حداقل یک بار زده اند.
اسلحه خود را ممکن است pinioned پس از آن ، اما آن شده اند که در تاریخ ثبت شده باقی مانده است که او
پنجاه بود.
اهمیت این که او در واقع احساس قبل از آنها تئاتر را ترک آغاز کرده بود ؛
ناآرامی های وحشی تبدیل شده بود ، خواسته او را برای به دست گرفتن شانس خود را.
او به ندرت می تواند برای آن صبر کنید آنها رفت ، او در آستانه بی نزاکتی بود
آوردن این سوال در خیابان ، او نسبتا گرفتار خود را در رفتن -- تا او
پس از آن به نام invidiously آن -- به عنوان اگر
وجود خواهد داشت برای او هیچ شانسی برای دوم باید حال حاضر از دست خواهد رفت.
نشده تا در دیوان بنفش قبل از باک بی مبالات ، او آورده بود
کلمات خود ، او مطمئن بود ، برای آن موضوع ، که ارائه می شود را نجات داد.