Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 27
"اگر این آب و هوا باز نگه می دارد بسیار طولانی ،"
گفت : خانم جنینگز ، وقتی به ملاقات
صبحانه صبح روز بعد ، "سر جان
نمی خواهم ترک بارتون هفته آینده ؛
'تیس چیزی غمگین برای ورزشکاران به از دست دادن
لذت در روز است.
روح پور!
من همیشه به آنها ترحم زمانی که آنها را انجام دهد ؛ به نظر می رسد
به آن را آنقدر به قلب است. "
"این درست است ،" گریه ماریان ، در
خوش صدا ، و راه رفتن به پنجره
او به عنوان سخن گفت ، به بررسی روز.
"من که نه به حال فکر.
این آب و هوا خواهد شد بسیاری از ورزشکاران در نگه داشتن
کشور. "
این خاطره خوش شانس بود ، همه او را خوب
ارواح شده توسط آن را ترمیم شدند.
"این آب و هوا جذاب است برای آنها در واقع ،"
او ادامه داد : او به عنوان نشست تا
میز صبحانه را با چهره شاد.
"چه مقدار از آنها باید از آن لذت ببرید!
اما "(با بازگشت کمی از اضطراب)" آن
نمی توان انتظار به آخرین طولانی است.
در این موقع از سال ، و پس از چنین
مجموعه ای از باران ، ما قطعا اند
بسیار کمی بیشتر از آن.
Frosts به زودی در مجموعه ای ، و در همه
احتمال شدت با.
در یک روز یا دو شاید ، این افراطی
ملایمت به سختی می تواند طولانی تر و زمان آخرین -- [نه ،]
شاید امشب ممکن است یخ! "
"به هر حال ، گفت :" Elinor ، علاقمند به
جلوگیری از خانم جنینگز از دیدن او
افکار را به عنوان خواهر تا او را به وضوح انجام داد ، "من
به جرات می گفت ما باید سر جان و بانوی اند
میدلتون در شهر را تا پایان هفته آینده. "
"همیشه ، عزیز من ، من به شما حکم می کنیم.
مریم همیشه راه خودش را. "
"و در حال حاضر ،" سکوت ، حدس زده Elinor ،
"او می خواهد به نوشتن دامنه تپه های این روز است
پست ".
اما اگر او بود ، نامه ای نوشته شد و
دور با حفظ حریم خصوصی است که فراموش شده تمام ارسال
هشیاری او را به واقع معلوم.
هر چه حقیقت ممکن است ، و دور
به عنوان Elinor بود از احساس کامل
رضایت در مورد آن ، هنوز در حالی که او را دیدم
ماریان در ارواح ، او نه می تواند بسیار
ناراحت کننده خودش.
و ماریان بود و روحیه ، شاد در
ملایمت از آب و هوا ، و هنوز هم شادتر
در انتظار او از سرما.
صبح عمدتا در روم بود صرف
کارت های در خانه خانم جنینگز است
آشنایی به آنها اطلاع بودن خود را در
شهر ؛ و ماریان تمام وقت مشغول بود
مشاهده جهت باد ،
در حال مشاهده تغییرات از آسمان و
تصور دگرگونی در هوا می باشد.
"آیا نه پیدا کردن آن سردتر از آن در
صبح ، Elinor؟
به نظر من وجود دارد بسیار تصمیم گرفت
تفاوت.
من به سختی می تواند تو دست من حتی در گرم نگه داشتن من
خیط و پیت کردن.
پس از آن بود نه دیروز ، من فکر می کنم.
ابرها به نظر می رسد بیش از حد فراق ، خورشید طلوع خواهد کرد
باشد که در لحظه ای ، و ما باید یک
بعد از ظهر روشن است. "
Elinor بود منحرف و به تناوب pained ؛
اما ماریان استقامت ، و دید و هر
شب را در روشنایی از آتش ، و
هر روز صبح در ظاهر
جو ، برخی از نشانه های
نزدیک شدن سرما.
Dashwoods دوشیزه به حال بدون هیچ دلیل بیشتر به
با سبک خانم جنینگز ناراضی است
از زندگی ، از آشنایی و تعیین می کنند ، از
با رفتار خود به خود ، که بود
همواره نوع.
هر چیزی که در ترتیبات خانواده او
انجام شد که بر روی نقشه لیبرال ترین ، و
مگر چند دوستان شهرستان قدیمی ، آنها را ، به
پشیمانی بانوی میدلتون ، او تا به حال هرگز
کاهش یافته است ، او دیدار هیچ کس به آنها
مقدمه ای می تواند در همه مضطرب ساختن
احساسات او را از اصحاب جوان.
با خوشحالی به خودش راحت تر پیدا کنید
واقع شده در آن خاص تر از او بود
انتظار می رود ، Elinor بود بسیار مایل به
برای ترکیب از حد واقعی می خواهم
لذت بردن از هر کدام از آنها شب
احزاب ، که ، چه در خانه و یا خارج از کشور ،
تشکیل فقط برای کارت ، می توانست کمی به
او مات و متحیر کردن.
سرهنگ براندون ، که تا به حال به طور کلی
دعوت به خانه ، با آنها
تقریبا هر روز ، او آمد تا نگاهی
ماریان و به Elinor صحبت می کنید ، که اغلب
رضایت بیشتر از گفتگو مشتق
با او از از دیگر روزانه
وقوع ، اما دیدم که در همان زمان
با نگرانی بسیار خود را برای ادامه رابطه
خواهر او.
او نگران آن توجه تقویت شد.
این او را ناراحت برای دیدن earnestness با
که او اغلب به تماشای ماریان ، و خود را
ارواح بودند قطعا بدتر از زمانی که در
بارتون.
حدود یک هفته پس از ورود خود ، آن شد
مسلم است که Willoughby نیز وارد شد.
کارت او در جدول زمانی که آنها در آمد
از هارد صبح است.
"خوب خدا!" گریه ماریان ، "او بوده است
در اینجا در حالی که ما خارج شد. "
Elinor ، خشنود بودن به او اطمینان خاطر داشته باشید
در لندن ، در حال حاضر به جرأت گفت ، "وابسته
بر آن ، او دوباره تماس بگیرید فردا. "
اما ماریان به نظر می رسید به سختی او را می شنوند و
بر سر در ورودی خانم جنینگز است ، موفق به فرار با
کارت گرانبها.
این رویداد ، در حالی که آن را مطرح ارواح
Elinor ، به کسانی که از خواهرش ترمیم
همه ، و بیش از همه ، سابق خود
اضطراب.
از این لحظه ذهن او هرگز آرام ؛
انتظار دیدن او هر ساعت از
روز ، نا مناسب او را برای هر چیز ساخته شده است.
او که در سمت چپ در پشت اصرار ، بعدی
صبح ، وقتی که دیگر رفت.
افکار Elinor را پر از آنچه ممکن است
توان عبور در برکلی خیابان خود را در طول
نبود ، اما نگاه لحظه در او
خواهر به هنگام بازگشت بود به اندازه کافی به
اطلاع او ، که هیچ Willoughby پرداخت کرده بود
دیدار دوم وجود دارد.
فقط توجه داشته باشید پس از آن آورده شد در و گذاشته
روی میز.
"برای من!" گریه ماریان ، شتابان پله
رو به جلو.
"نه ، خانم ، برای معشوقه ام."
اما ماریان ، قانع نشده ، آن را در زمان
فورا تا.
"این در واقع برای خانم جنینگز ، چگونه
تحریک! "
"شما در انتظار نامه ای ، پس؟" گفت :
Elinor ، دیگر قادر به خاموش.
"بله ، کمی -- زیادی نیست."
بعد از یک مکث کوتاه می شود.
"شما هیچ اعتماد به نفس در من ، ماریان".
"[نه ،] Elinor ، این سرزنش از تو -- شما
که اعتماد به نفس در هیچ کس! "
! "من" Elinor در برخی از سردرگمی بازگشت ؛
"در واقع ، ماریان ، من چیزی برای گفتن دارند."
"و نه من ،" ماریان با انرژی جواب داد :
"وضعیت ما هم هستند به طور یکسان.
در حال حاضر هیچ یک از ما هر چیزی برای گفتن ؛
شما ، چرا که هرگز ارتباط ندارد ، و من ،
چون من پنهان هیچ چیز نیست. "
Elinor ، مضطرب شده توسط این اتهام از
رزرو در خودش ، که او بود نه در
آزادی برای انجام دور ، می دانستند که چگونه و تحت
چنین شرایطی ، به فشار بیشتری برای
باز بودن در ماریان.
خانم جنینگز به زودی ظاهر شد ، و توجه داشته باشید
حال با توجه به او ، او با صدای بلند آن را بخوانید.
از این بانوی میدلتون بود ، اعلام
ورود به لوله خیابان شب
قبل از آن و درخواست از او شرکت
مادر و عموزاده زیر شب.
کسب و کار در بخش سر جان ، و خشونت
سرد در خود ، مانع از تماس خود را در
خیابان برکلی.
دعوت نامه پذیرفته شد ، اما زمانی که
یک ساعت یک انتصاب در نزدیکی کشید ، لازم است به عنوان
آن را در تمدن مشترک به خانم جنینگز بود ،
است که آنها باید هر دو حضور او در چنین
بازدید ، Elinor حال برخی از دشواری در
متقاعد کردن خواهر او را به رفتن ، هنوز برای او
چیزی از Willoughby دیده بود و
بنابراین بود نه بیشتر منزجر کننده برای
تفریحی خارج از کشور ، تمایلی به از اجرا
خطر از خود را دوباره فراخوانی در غیاب او.
Elinor یافت می شود ، وقتی که شب تمام شد ،
که وضع مادی است نه تغییر
توسط تغییر اقامت ، برای هر چند به ندرت
مستقر در شهر ، آقا جان به حال ساختگی به
در اطراف او جمع آوری ، نزدیک به بیست و جوان
مردم ، و آنها را مات و متحیر کردن با یک توپ.
این امر شد ، با این حال ، از آن بانوی
میدلتون آیا تایید نیست.
در کشور ، رقص غیر عمدی بود
بسیار مجاز ، اما در لندن ، که در آن
شهرت زیبایی بود از اهمیت بیشتری برخوردار
و کمتر به راحتی به دست آمده بود ، در خطر می اندازند
بیش از حد برای ارضاء از چند
دختران ، به آن شناخته شده است که بانوی میدلتون
رقص کوچکی از هشت یا نه داده بود
زن و شوهر ، با دو ویولون ، و طرف صرف -
هیئت مدیره میترا.
آقای قمشه ای و خانم بودند از حزب ، از
سابق ، و آنها را به حال دیده می شود نه قبل از
از زمان ورود خود را در شهر ، به عنوان او بود
دقت کنید برای جلوگیری از بروز هر
توجه خود را به مادر در قانون ، و
بنابراین نزدیک او آمد هرگز ، آنها
دریافت بدون علامت از شهرت در آنها
ورود.
او به آنها نگاه کمی ، بدون ظاهری
می دانم که به آنها بودند ، و صرفا به راننده سرشونو تکون دادن
جنینگز خانم از طرف دیگر
اتاق.
ماریان داد یک نگاه دور
آپارتمان او به عنوان وارد : کافی بود -- او
نبود -- و او روی زمین نشست ، به همان اندازه
بد متمایل به دریافت و یا برقراری ارتباط
لذت.
پس از آنها در مورد جمع شده بود
ساعت ، آقای انصاریان sauntered نسبت به خانم
Dashwoods ابراز تعجب مشاهده کرد که در دیدن
آنها در شهر ، هر چند کلنل براندون بود
شده است برای اولین بار از ورود خود را در مطلع خود
خانه ، و خود او گفته بود چیزی
بسیار بر شنوایی که آنها به لودگی کردن
آمده است.
"من فکر کردم شما هر دو در Devonshire شد ،"
او گفت :.
"آیا؟" پاسخ داد : Elinor.
"وقتی میری دوباره؟"
"من نمی دانم."
به پایان رسید و در نتیجه گفتمان خود را.
هرگز ماریان در آمده بود تمایلی به
رقص در زندگی او ، تا او را آن شب بود ،
و با ورزش بسیار هرگز خسته.
او از آن به عنوان گله و شکایت آنها را به بازگشت
خیابان برکلی.
"بله ، بله ، گفت :" خانم جنینگز ، "ما می دانیم
دلیل از همه که به خوبی و اگر
برخی از کسی که باید بی نام ، تا به حال
شده است وجود دارد ، شما می توانید نشده بیتی
خسته : و برای گفتن حقیقت آن بود بسیار نیست
خیلی از او را به شما نمی دهد جلسه
هنگامی که او. دعوت شد "
"دعوت!" گریه ماریان.
"پس من دختر میدلتون به من گفت ، برای آن
به نظر می رسد سر جان او را ملاقات نمود در جایی
خیابان امروز صبح. "
ماریان گفت نه بیشتر ، اما نگاه
بسیار صدمه دیده است.
ناشکیبا در این وضعیت وارد عمل شوند
چیزی که ممکن است منجر به خواهرش
امدادی ، Elinor حل برای نوشتن بعدی
صبح به مادر او را ، و امیدوار شده توسط
بیداری ترس او را برای سلامت
ماریان ، به تهیه آن سوالات که
تا زمانی تاخیر شده بود و او هنوز
بیشتر مشتاقانه در این اندازه گیری توسط خم
درک پس از صرف صبحانه در روز بعد ،
دوباره نوشتن که ماریان بود
Willoughby ، برای او فرض نمی تواند از آن به
توان به هر شخص دیگر.
درباره وسط روز ، خانم جنینگز
انجام شده توسط خودش را در کسب و کار رفت ، و Elinor
آغاز نامه خود را به طور مستقیم ، در حالی که ماریان ،
خیلی بی قرار برای اشتغال ، بیش از حد مضطرب
برای مکالمه ، راه رفته را از یک پنجره به
دیگر ، و یا پایین توسط آتش در شنبه
مراقبه سودا.
Elinor بسیار جدی در برنامه خود
به مادر او ، مربوط بود که همه
گذشت ، سوء ظن خود را از Willoughby 's
تلون مزاج ، او اصرار شده توسط هر درخواست از
وظیفه و محبت را به تقاضا از ماریان
حساب واقعی از وضعیت خود را با
احترام به او.
نامه او به ندرت به پایان رسیده بود ، وقتی
رپ پیشگویی بازدید کنندگان ، و سرهنگ براندون
اعلام شد.
ماریان ، که او را از پنجره دیده بود ،
و چه کسی شرکت از هر نوع منفور ، سمت چپ
اتاق قبل از او آن وارد شده است.
سرش را معمولا بیش از قبر ، و
هر چند ابراز رضایت در پیدا کردن
دوشیزه Dashwood به تنهایی ، تا اگر او بود تا حدودی
به طور خاص به او بگویید ، شنبه برای برخی از
زمان و بدون گفتن یک کلمه است.
Elinor ، متقاعد است که او تا به حال برخی
ارتباطات را که در آن خواهرش
، نگران بود impatiently انتظار می رود آن
باز کردن.
این بود که اولین بار از احساس او نیست
همین نوع از اعتقاد ، برای ، بیش از
یک بار قبل ، ابتدا با مشاهده
از "خواهر خود را ناخوش به نظر می رسد به روز" یا
"خواهر خود را به نظر می رسد از ارواح ،" او تا به حال
ظاهر شده در این نقطه ، هر کدام از
آشکار سازی ، یا از پژوهنده ، و این چیزی
خاص در مورد او.
پس از توقف چند دقیقه ، خود را
سکوت ، توسط خود او درخواست در شکسته شد
صدای برخی از اضطراب ، زمانی که او به
تبریک خود را در کسب
برادر؟
Elinor برای چنین نشده بود آماده
سوال ، و نداشتن جواب آماده بود ،
موظف به اتخاذ ساده و مشترک
مصلحت ، از او پرسیدن چه معنی؟
او را به لبخند او پاسخ داد : سعی کردم به عنوان ، خود را "
تعامل خواهر به آقای Willoughby است
به طور کلی بسیار شناخته شده است. "
"این را نمی توان به طور کلی شناخته می شود ،" بازگشت
Elinor ، "برای خانواده خود نمی دانم
آن. "
او نگاه کرد و شگفت زده گفت : "من خواهش خود را
ببخشید ، من می ترسم من پرس و جو شده است
بی ربط ، اما من تا به حال هیچ قرار نیست
پنهان کاری در نظر گرفته شده ، همانطور که آشکارا
متناظر ، و ازدواج خود است
از جهانی صحبت کردیم. "
"چطور چنین چیزی ممکنه؟
توسط هر کس که می تواند شما را شنیده ام آن ذکر شده؟ "
"با بسیاری -- از سوی برخی از آنها به شما چیزی نمی دانند ،
دیگران با آنها به شما هستند صمیمی ،
جنینگز خانم ، خانم پالمر ، و
Middletons.
اما هنوز من ممکن بود نتواند آن را باور ، برای
که در آن ذهن است که شاید و نه تمایلی
به متقاعد شوند ، همیشه پیدا خواهد کرد
چیزی برای حمایت از شک و تردید خود را ، اگر من تا به حال
نه ، زمانی که بنده به من اجازه دهید در امروز ،
به طور تصادفی دیده می شود نامه ای در دست دارد ،
به آقای Willoughby در کارگردانی خواهر خود را
نوشتن.
من برای پرس و جو آمد ، اما من متقاعد شده
قبل از من می تواند این سوال را بپرسی.
آیا هر چیزی که در نهایت حل و فصل؟
آیا این غیر ممکن به؟
اما من هیچ سمت راست ، و من می توانستم هیچ
شانس موفقیت.
ببخشید ، خانم Dashwood.
من اعتقاد دارم که من در اشتباه بوده است گفت : تا
زیاد است ، اما من به سختی به چه نمی دانم ، و در
احتیاط شما من قوی ترین
وابستگی.
به من بگو آن است که همه کاملا حل و فصل
در تاریخ ، که هر گونه تلاش ، که در کوتاه مدت
پنهان ، پنهان اگر ممکن است ،
تمام چیزی که باقی مانده است. "
این کلمات ، که منتقل به Elinor
اعتراف مستقیم از عشق خود برای خواهرش ،
او بسیار تحت تاثیر قرار.
او بلافاصله قادر به گفتن
هر چیزی ، و حتی زمانی که روح او بودند
بهبود ، او بحث برای مدت کوتاهی ، در
پاسخ این امر می تواند مناسب ترین به من بدهید.
حالت واقعی از چیزهایی بین Willoughby
و خواهرش کمی شناخته شده بود به
خودش را ، که در تلاش برای توضیح
آن ، او ممکن است به عنوان مسئول می گویند بیش از حد
بیش از حد کم است.
با این حال او به عنوان که ماریان را متقاعد شده بود
محبت برای Willoughby ، می تواند بدون ترک
امید موفقیت سرهنگ براندون است ، هر چه
این رویداد که از محبت می تواند باشد ، و
در همان زمان آرزو به سپر او
هدایت از سرزنش ، او آن فکر ترین
محتاط و مهربان ، پس از چند نظر ،
می گویند بیش از او واقعا می دانست یا
تصور می شود.
او اذعان کرد ، بنابراین ، هر چند که
او تا به حال توسط خود مطلع شده است هرگز
از شرایط را که بر روی آنها ایستاده بود با هر
دیگر ، از محبت متقابل خود او تا به حال هیچ
شک ، و از مکاتبات خود او بود
متحیر از شنیدن.
او خود را با توجه به سکوت گوش ،
و در ceasing او را به صحبت می کنند ، گل رز به طور مستقیم
از صندلی خود را ، و بعد از گفتن در صدا
از احساسات ، "به خواهر خود را ای کاش همه
تصور خوشبختی ؛ به Willoughby که او
ممکن است به جد و جهد او را مستحق "-- در زمان ترک ،
و از آنجا دور شد.
Elinor مشتق هیچ احساس راحت از
این گفتگو ، به کاهش uneasiness
از ذهن خود در نقاط دیگر ، او سمت چپ ،
در مقابل ، با سودا
برداشت از سرهنگ براندون را
ناخشنودی و حتی از جلوگیری شد
قصد آن را برداشته ، با اضطراب او را برای
بسیار رویداد است که باید آن را تایید کنید.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه