X
Create
Sign in

  • Movies
  • TV Shows
  • Music
  • Speeches
  • Gaming
  • Education
  • Beauty
  • Sports
  • Technology
  • Science
  • Health
  • Travel
  • Transportation
  • Career & Work
  • Hobbies
  • Animals
  • Home & Garden
  • Holidays
  • Relationships
  • Parenting
  • Food
  • Culture
  • Finance
  • Business
  • Legal
  • Arts

کتاب 4 ، فصل 06 - دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز - فریاد کمکی

Book 4, Chapter 6: A Cry for Help. Classic Literature VideoBook with synchronized text, interactive transcript, and closed captions in multiple languages. Au...
Edit
14k views
1 editor
edited 1+ month ago
Home
Share on facebook Share on twitter Share on Google+
Tip: Highlight text to annotate itX
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 6 فریاد کمکی کارخانه کاغذ سازی کار شب را در آنجا متوقف شده بود، و راه ها و جاده ها در آن محله با خوشه هایی از مردم از رفتن به خانه خود را از روز پاشیده شدند کار در آن است. مردان، زنان و کودکان در دو گروه وجود دارد، و نه از پر جنب و جوش می خواهید وجود دارد رنگ به بال بال زدن در شب باد، آرام است. mingling از صداهای مختلف صدای خنده شاد تصور بر گوش، مشابه است که از رنگ در اهتزاز بر چشم است. به ورق آب منعکس کننده آسمان برافروخته در پیش زمینه از زندگی تصویر، یک گره از جوجه تیغی های ریخته گری سنگ، و تماشای گسترش ناهمواری محافل. بنابراین، در شب گلگون، یکی ممکن است زیبایی رو به گسترش چشم انداز تماشا کنید - فراتر از کارگران به تازگی منتشر شده wending صفحه اصلی - فراتر از رودخانه نقره ای - فراتر از عمیق زمینه سبز ذرت، بنابراین موفق، که loiterers در تاپیک های باریک خود را از مسیر به نظر می رسید به شناور، غوطه ور سینه بالا - فراتر از hedgerows ها و انبوهی از درختان - فراتر از آسیاب های بادی خط الراس - دور به جایی که آسمان به نظر می رسد دیدار با زمین، اگر عظمت فضا میان مردم و وجود دارد بهشت. آن شب یک شب شنبه بود، و در این زمان سگ های روستا، همواره بسیار بیشتر در doings بشریت نسبت به امور از گونه های خود را علاقه مند بودند، به خصوص فعال است. در فروشگاه به طور کلی، در قصاب و عمومی خانه، آنها evinced جویای روح هرگز به سیرچشم. علاقه آنها به خصوص در خانه عمومی به نظر می رسد برخی از rakishness های پنهان به این مفهوم را میرسانند در شخصیت سگ، کمی وجود دارد خورده بود، و آنها، نداشتن طعم آبجو یا دخانیات (سگ خانم هوبارد است گفت: سیگار می کشیدند، اما اثبات شده است که مایل است)، می تواند تنها همدردی جذب شده عادت شل جشنی. علاوه بر این، کمانچه ترین رنجور بازی انجام شده در داخل، کمانچه unutterably بد اخلاق، لاغر طولانی سالم فعلی، با گوش بهتر از بقیه، خودش را در بر داشت تحت اجبار در فواصل زمانی برای رفتن به دور گوشه و فریاد زدن است. با این حال، حتی او را به خانه مردم در هر مناسبت با سرسختی از بازگشت تایید میخواره. ترس مربوط به، حتی نوعی از نمایشگاه کوچک در روستا وجود دارد. برخی از شیرینی زنجفیلی نومید شده بود، بیهوده تلاش برای از خود دور در سراسر کشور، و مقداری از گرد و غبار بر سر آن در رنج آن ریخته بود، دوباره آن را از غرفه بیماران را به عموم مردم درخواست کرد. پس پشته از آجیل، طولانی از بارسلونا تبعید، و در عین حال صحبت کردن زبان انگلیسی بنابراین بی تفاوتی به تماس چهارده از خود یک پاینت. جوانه زدن نشان می دهد که در اصل با نبرد واترلو آغاز شده بود و تا به حال از هر جنگ دیگر از تاریخ بعدی با تغییر دوک بینی ولینگتون، وسوسه دانشجوی تاریخ نشان داده شده است. بانوی چربی، شاید در بخشی را بر گوشت خوک به تعویق افتاد پایدار، دیپلم حرفه ای خود را خوک آموخته شده، تصویر به اندازه زندگی خود را در لباس پایین نمایش داده شده را به عنوان او ظاهر شد هنگامی که در دادگاه، دور حیاط چند ارائه شده است. این همه عینک باطل را به عنوان هر ایده ضعیف تفریحی در بخشی از hewers خشن تری از چوب و زیر شلواری از آب در این سرزمین انگلستان است که تا کنون و باید باشد. آنها باید روماتیسم با سرگرمی های مختلف متفاوت باشد. آنها ممکن است آن را با تب و تب و لرز، و یا با تغییرات بسیاری روماتیسمی به عنوان آنها متفاوت است مفاصل، اما مثبت با سرگرمی پس از به شیوه ای خود را. صداهای مختلف ناشی از این صحنه تباهی، و شناور را به دور هنوز هوا شب، شب، در هر نقطه ای که آنها فقط fitfully رسید. mellowed از راه دور، هنوز هم در مقابل. چنین سکون از شب یوجین Wrayburn بود، او در کنار رودخانه قدم برداشتهاند با دست های خود را پشت سر او. او به آرامی راه می رفت، و با قدم اندازه گیری و هوا سرگرم یکی بود که انتظار. او بین دو نقطه، بید سبدی، بستر را در این پایان و برخی از نیلوفرهای شناور در راه می رفت آن، و در هر نقطه متوقف شد و انتظار در یک جهت نگاه کرد. بسیار آرام است، گفت: "او. بسیار آرام بود. برخی از گوسفند چرا در چمن سمت رودخانه است، و آن را به او به نظر می رسید که او قبلا هرگز شنیده ترد پاره صدا که با آنها آن را نابود و لگدمال. او به متوقف idly، و به آنها نگاه کرد. شما به اندازه کافی احمق، من فرض کنید. اما اگر شما به اندازه کافی باهوش را از طریق زندگی tolerably به رضایت خود را، شما بهتر از من، من هستم، و گوسفند شما! خش خش در زمینه فراتر از پرچین جلب توجه کرد. چه کاری انجام دهید؟ او خواسته خود را با فراغت خاطر به سمت دروازه و به دنبال بیش از. بدون حسادت کاغذ میلر؟ بدون لذت تعقیب را در این بخش از کشور؟ بیشتر را ماهیگیری hereabouts! این رشته به تازگی mown بوده است، و وجود علائم داس در زرد متمایل به سبز زمین، و آهنگ چرخ که در آن یونجه انجام شده بود. به دنبال آهنگ با چشم خود، این دیدگاه با hayrick جدید در بسته گوشه. در حال حاضر، اگر او بر به hayrick رفته بود، و رفته به دور آن؟ اما، می گویند که این رویداد می شود، به عنوان این رویداد در مردهام فرود آمد، و چه غیر فعال هستند از جمله مفروضات! علاوه بر این، اگر او رفته بود، آنچه وجود دارد هشدار در یک Bargeman که در چهره اش دراز کشیده؟ پرنده پرواز را به پرچین، همه راجع به آن بود. و برگشتم، و از سر گرفته راه رفتن او. اگر من تا به حال با تکیه بر خود را درستکار بودن نیست، گفت: "یوجین پس از مصرف برخی از نیم دوجین از این تبدیل، "من باید شروع به فکر می کنم او به من داده بود و لغزش دوم زمان. اما او وعده داده است، و او یک دختر از کلمه اش. بازگشت دوباره در آب، سوسن، او را دیدم با آمدن او، و پیشرفته به او. "من بود به خودم، لیز، که به شما خواهد آمد، هر چند شما در اواخر است. من تا به حال از طریق روستا معطل اگر من به عنوان هدف قبل از من، و من تا به حال صحبت با چند نفر در گذر از کنار، آقای Wrayburn. آیا بیابان روستا - و خانم ها - از جمله رسوایی mongers او پرسید: او دستش را گرفت و آن را از طریق بازوی او را به خود جلب کرد. او را مشاهده کنید، آهسته راه رفته، با چشمان ویرانی است. او دست خود را به لب خود را، و او بی سر و صدا آن را به خود جلب کرد دور. آیا شما در کنار من راه رفتن، آقای Wrayburn، و دست نزن به من؟ برای بازوی خود را در حال حاضر سرقت به دور کمر خود را. دوباره او را متوقف، و به او نگاه جدی دعا. خوب، لیز، به خوبی! "گفت که او، در راه آسان هر چند بیمار در سهولت با خود نمی ناراضی باشد، طعنه امیز انجام نمی شود. "من می تواند کمک به ناراضی بودن، اما من به این معنی نیست به طعنه امیز است. آقای Wrayburn، من درخواست شما را به دور از این محله، تا فردا صبح. لیز، لیز، لیز! او remonstrated. نیز کاملا غیر منطقی طعنه امیز باشد. من نمی توانم از بین برود. "چرا که نه؟ 'ایمان' یوجین خود را در شیوه ای ظریفانه صادقانه گفت. از آنجا که شما به من اجازه نمی دهد. ذهن! من معنی نیست یا طعنه امیز بود. من شکایت نیست که شما طراحی برای من در اینجا. اما شما آن را انجام دهید، شما آن را انجام دهد. شما در کنار من راه رفتن، و لمس من؛ '، بازوی خود را در مورد او بود دوباره در حالی که من با شما صحبت را بسیار جدی، آقای Wrayburn؟ او پاسخ داد: "من هر چیزی در حدود امکان انجام دهد، برای شما، لیز، با خوشنودی دلپذیر او خورده سلاح خود را. 'اینجا را ببینید! Buonaparte ناپلئون در سنت هلن. گفت: لیز که هنگامی که شما به من صحبت کرد که من از آسیاب شب قبل از آخرین آمد، '، تثبیت چشم خود را بر او با نگاه تضرع که مشکل بهتر است خود را طبیعت، به من گفت که شما خیلی تعجب مرا دید، و شما در یک سفر تفریحی ماهیگیری انفرادی بودند. یوجین composedly در جواب: این درست است؟ "نبود، '، در کمترین واقعی. من به اینجا آمدند، چون من تا به حال اطلاعاتی که من باید به شما در اینجا پیدا کنید. آیا می توانید تصور کنید که چرا من را ترک لندن، آقای Wrayburn؟ من می ترسم، لیز، او آشکارا جواب داد که شما را ترک لندن به خلاص شدن از من. چاپلوس است به عشق به خود من، اما من می ترسم شما را انجام داد. من. چگونه می تواند شما را خیلی بی رحمه؟ 'O آقای Wrayburn او (آن زن) پاسخ داد، به طور ناگهانی شکستن را در اشک، ظلم و ستم را در کنار من است! O آقای Wrayburn، آقای Wrayburn، بدون ظلم خود را به شب! به نام از همه که خوب است - و است که به شما به نام خود من conjuring، آسمان می داند من good' نیست - یوجین، گفت: "آیا می شود نه مضطرب! چه چیز دیگری می توانم می شود، زمانی که من می دانم که فاصله و تفاوت بین ما؟ چه چیز دیگری می تواند باشد، هنگامی که به به من بگو که چرا شما به اینجا آمده است، برای قرار دادن من به شرم گفت: لیز، پوشش صورت خود را. او خود را با احساسات واقعی از حساسیت و ترحم اندوهناک نگاه کردم. به اندازه کافی قوی بود به او impell خود را قربانی و قطعات یدکی او نیست، بلکه آن بود احساسات قوی. "لیز! من هرگز فکر نمی کردم که وجود دارد زن در جهان است که می تواند به من خیلی تحت تاثیر قرار با گفتن بسیار کمی است. اما نمی شود سخت در ساخت و ساز خود را از من. شما نمی دانید که چه دولت من از ذهن نسبت به شما است. شما نمی دانید که چگونه شما از من امد و شد زیاد و سردرگم من. شما نمی دانید که چگونه بی دقتی نفرین شده است که بیش از حد فضول در کمک به من در هر عطف زندگی من، به من کمک نمی کند. شما آن را زده مرده، من فکر می کنم، و من گاهی اوقات تقریبا آرزو می کنم شما به من زده بود مرده همراه با آن است. او برای بیان چنین پرشور نشده است آماده شده، و آنها را بیدار برخی جرقه های طبیعی از غرور زنانه و شادی در سینه اش. در نظر گرفته شود، اشتباه بود، که او می تواند خیلی برای او مراقبت و او تا به حال قدرت حرکت می کند تا به او! این ناراحت شما را به دیدن من مضطرب، Wrayburn آقای ناراحت من به شما مضطرب. من می توانم شما را سرزنش نیست. در واقع من می توانم شما را سرزنش نیست. شما این احساس نیست که من آن را احساس کنید، که خیلی متفاوت از من، و شروع از یکی دیگر از نقطه نظر. شما به فکر نیست. اما من ببخش، چیزی به شما فکر می کنم در حال حاضر، در حال حاضر فکر می کنم! من چه کاره هستم به فکر؟ خواسته یوجین، به تلخی. فکر می کنم از من. "به من بگو چگونه به فکر می کنم از شما، لیز، و شما به من در مجموع تغییر دهید. من در آن راه نیست. فکر می کنم از من، به عنوان متعلق به دیگری ایستگاه، و کاملا قطع شما را به افتخار. به یاد داشته باشید که من آن را بدون محافظ در نزدیکی من است، مگر آن که من در قلب نجیب خود را. احترام به نام خوب من. اگر شما نسبت به من احساس خاص، به عنوان شما ممکن است اگر من یک زن بود، به من داد کامل ادعا می کند از بانوی بر رفتار سخاوتمندانه خود را. من از شما و خانواده تان با یک دختر کارگر برداشته شده است. درست است آقا را به عنوان ملاحظه از من به عنوان اگر من توسط یک برداشته شد ملکه! ' او پایه در واقع به درخواست تجدید نظر او ایستاده بود دست نخورده بوده است. چهره اش ابراز ندامت و دو دلی از او پرسید: "آیا من تو را مجروح بسیار لیز؟ ' نه، نه. شما ممکن است من کاملا حق را تنظیم کنید. من از گذشته، آقای Wrayburn، اما از حال و آینده صحبت نمی کنم. آیا ما در اینجا در حال حاضر، به دلیل از طریق دو روز مرا دنبال کرده اند تا از نزدیک که در آن بسیاری از چشم به شما وجود دارد، که من به این انتصاب رضایت فرار؟ باز هم، نه چندان به خود عشق من چاپلوس، گفت: "یوجین، moodily، اما بله. بله. بله. پس من به شما التماس، آقای Wrayburn، تمنا می کنم، التماس می کنم و دعا شما، این محله را ترک کنید. اگر اینکار را نکنید، شما به من رانندگی در نظر بگیرند. او در نظر در درون خود را برای یک یا دو لحظه، و سپس retorted به درایو شما؟ به آنچه من به شما رانندگی، لیز؟ شما به من دور رانندگی. من اینجا زندگی می کنند مسالمت آمیز و احترام، و من خوب به کار در اینجا است. شما را مجبور به ترک این محل را به من به عنوان من quitted لندن، و - پس از من را مجبور به ترک محل بعدی که در آن من پناه پیدا، که من quitted این. 'آیا شما را تعیین می کند، لیز - ببخشد کلمه من می خواهم برای استفاده، برای تحت اللفظی آن حقیقت - از یک عاشق به پرواز؟ "من هستم بنابراین مشخص، او (آن زن) پاسخ داد: مصمم، هر چند لرزان، به پرواز چنین عاشق. یک زن فقیر در اینجا درگذشت، اما در حالی که کمی پیش، نمرات سال بزرگتر از من، که من به طور تصادفی یافت، دراز کشیده بر روی زمین مرطوب است. شما ممکن است شنیده ام برخی از حساب او؟ " او پاسخ داد: "من فکر می کنم من، '،' اگر نام Higden است. نام او Higden شد. اگرچه او خیلی ضعیف و قدیمی بود، او نگه داشته درست به یک هدف به آخر. حتی در گذشته بسیار، او به من قول می دهم که هدف خود را باید به نگهداری می شود، پس از او مرده بود، به طوری حل و فصل عزم خود بود. آنچه که او انجام داد، می تواند انجام دهد. آقای Wrayburn، اگر من معتقد بودم - اما من باور نمی کنم - که شما می توانید به من خیلی بی رحمه به عنوان رانندگی از جایی به جای دیگر به من فرسوده، شما باید مرا به مرگ رانندگی و انجام این کار نیست. او زیبا به صورت او نگاه کرد، و در چهره اش زیبا بود نور وجود دارد. تحسین مخلوط، خشم و سرزنش، که او - که او را دوست داشتم در نهان که قلب بلند شده بود پر، و او را به علت سرشار خود را - drooped قبل از. او سعی کرد که سخت به حفظ ثبات و استحکام خود را، اما او را دیدم آن را ذوب تحت چشمان او دور است. در حال حاضر از انحلال آن، و از او دانش کامل از نفوذ خود بر او، او کاهش یافته است، و او را در بازوی خود را گرفتار. "لیز! بنابراین یک لحظه استراحت. جواب از تو می پرسم. اگر من تا به حال چه با شما تماس را از شما برداشته و قطع از تو، این درخواست برای من به شما می رود؟ "من نمی دانم، نمی دانم. آیا از من می پرسید، آقای Wrayburn. اجازه بدهید به عقب برگردیم. "من به تو قسم می خورم، لیز، شما باید بروید به طور مستقیم. من به تو قسم می خورم، شما به تنهایی باید بروید. من شما را همراهی کنم، من نمی خواهم به دنبال شما، اگر شما جواب خواهند داد. "چگونه می توانم آقای Wrayburn؟ چگونه می توانم به شما بگویم چیزی است که باید انجام داده اند، اگر شما تا به حال بوده است نه آنچیزی که هستی؟ اگر من تا به حال شده است چیزی نیست که من شما را به او زده در، ماهرانه تغییر شکل کلمات، 'شما هنوز هم از من متنفر بودم؟ " 'O آقای Wrayburn، او (آن زن) پاسخ داد: appealingly، و گریه، شما می دانید من بهتر از فکر می کنم من! اگر من تا به حال شده است چیزی نیست که من شما را خارج می شود، لیز، می شما هنوز هم بوده اند بی تفاوت نسبت به من؟ 'O آقای Wrayburn، او پاسخ داد: مانند قبل، شما می دانید من از آن هم بهتر است! چیزی در نگرش شکل کامل خود وجود داشت که او آن را حمایت می شد، و او آویزان سر او، که او را مهربان و وادار کردن او را به افشای خود besought قلب است. او با او مهربان بود، و او آن را انجام دهد او را. اگر من می دانم شما بهتر از کاملا به این باور است که شما (تاسف سگ هر چند من!) نفرت من، و یا حتی است که شما کاملا بی تفاوت نسبت به من، لیز، به من اجازه می دانیم که تا خیلی بیشتر از خود را قبل از ما جدا است. اجازه دهید من می دانم که چگونه می خواهید با من سر و کار داشتن اگر شما مرا به عنوان آنچه شما در نظر گرفته شده بود می توانست در شرایط مساوی با شما در نظر گرفته شده است. " این غیر ممکن است، آقای Wrayburn. چگونه می توانم از شما به عنوان در شرایط برابر با من فکر می کنم؟ اگر ذهن من می تواند شما را در شرایط برابر با من قرار می دهید، نمی تواند خود را. چگونه می توانم به یاد داشته باشید، پس از آن، شب وقتی که من برای اولین بار تو را دیدم، و هنگامی که من از رفت اتاق دلیل این که شما به من نگاه کرد، بنابراین با دقت؟ یا، شب که گذشت را به صبح، هنگامی که شما به من شکست که پدر من بود مرده؟ یا، شب هنگامی که می آمد برای دیدن مرا در خانه من؟ یا، شما پس از شناخته شده چقدر uninstructed بود، و پس از ایجاد می شود به من آموزش داده شود بهتر است؟ یا، داشتن نگاه کردن به شما و تعجب شما، در ابتدا فکر کردم شما خیلی خوب و در همه حال آگاه از من باشد؟ "فقط" در ابتدا "فکر منو خیلی خوب، لیز؟ تو چی فکر میکنی من بعد از "در ابتدا"؟ پس بد است؟ "من نمی گویم که. من که معنی. اما پس از اولین شگفتی و لذت بردن از کس متوجه متفاوت از هر که بود همیشه به من سخن گفته، من شروع به احساس که ممکن بوده است اگر من بود تو ندیده بودم. " "چرا؟" از آنجا که شما خیلی متفاوت بود، او در پایین یک صدا پاسخ داد. از آنجا که آن را بی پایان، بنابراین نا امید کننده بود. چشم پوشی کن به من! آیا شما برای من فکر می کنم، لیز؟ از او پرسید که اگر او کمی نیش زده بودند. «نه چندان، آقای Wrayburn. بسیار تا به شب. 'آیا شما به من بگو چرا؟ "من قرار است تا به شب است که شما نیاز به فکر. اما اگر شما نیاز به باشد، اگر شما واقعا احساس می کنید که در قلب شما واقع شده است سمت من آنچه شما خودتان را به شب، و هیچ چیز برای ما وجود دارد در این زندگی جدایی، و پس از آن بهشت ​​به شما کمک کند، و بهشت ​​به تو برکت دهد! خلوص است که با او در این کلمات چیزی از عشق خود را ابراز و او را درد و رنج خود، تاثیر عمیقی بر او گذشت زمان ساخته شده است. او برگزار شد، تقریبا به عنوان اگر او بودند به او را تقدیس مرگ، و او را بوسید، یک بار، تقریبا که او ممکن است را بوسید مرده است. من قول دادم که من به همراه شما نیست، و نه به دنبال شما. باید من شما را در نظر نگه دارید؟ شما آشفته شده است، و در حال رشد است تاریک است. من مورد استفاده قرار گیرد به تنهایی در این ساعت، و من تو را لابه کردن به انجام این کار نیست. " "من قول می دهم. من می توانم از خودم امشب، لیز، با این تفاوت که من سعی خواهد کرد که به قول چیزی را آنچه که من می تواند انجام دهد. "است، اما یک معنی، آقای Wrayburn، و مقدار کمی از خودتان و مقدار کمی از من، هر راه. ترک این محله به فردا صبح است. ' "من سعی خواهد کرد. همانطور که او کلمات را در صدای قبر صحبت کرد، او قرار دادن دست خود را در خود، آن را حذف و به سمت رودخانه رفت. در حال حاضر، می تواند مورتیمر باور کنید؟ زمزمه یوجین، هنوز باقی مانده، پس از در حالی که، جایی که او را ترک کرده بودند. آیا من می توانم خودم حتی اعتقاد داری؟ او با اشاره به شرایط بود که اشک بر دست او وجود دارد، که او ایستاده بود چشمان او را پوشش میدهد. یک موقعیت مضحک ترین این، به در یافت نشد! "فکر بعدی او بود. و بعد او ریشه خود را در خشم رو به افزایش کمی در برابر علت رخ داد اشک می ریخت. با این حال من یک قدرت فوق العاده بیش از او به دست آورد، بیش از حد، اجازه دهید او به همان اندازه به صورت جدی به عنوان او خواهد شد! بازتاب بازگردانده بازده و فرم صورت خود را به عنوان او drooped تحت نگاه او. او به فکر تولید مثل، به نظر می رسید برای دیدن، برای بار دوم، در حق درخواست تجدید نظر و در اعترافات ضعف، ترس کمی است. و او مرا دوست دارد. و به این ترتیب جدی یک شخصیت باید در آن علاقه بسیار جدی است. او نه می توانید انتخاب کنید برای خودش قوی در این فانتزی، که در آن مردد و ضعیف از سوی دیگر است. او باید بروید و از طریق و با طبیعت خود، که من باید از طریق معدن. اگر مال من تحمیل می کنند، درد و مجازات آن در تمام طول، بنابراین باید مخصوص اوست، گمان می کنم. به دنبال پرس و جو به طبیعت خود، به گمان او، در حال حاضر، اگر من او ازدواج کرد. اگر outfacing پوچی از وضعیت در مکاتبات با MRF، من MRF تا نهایت حد از قدرت احترام خود را شگفت زده، به اطلاع او که من او ازدواج کرده بود، چه دلیلی با ذهن قانونی MRF؟ شما نمی ازدواج برای برخی از پول و برخی از ایستگاه، زیرا شما ناگوار به احتمال زیاد تبدیل به حوصله. آیا شما کمتر ناگوار به احتمال زیاد تبدیل به حوصله، ازدواج بدون هیچ پول و بدون ایستگاه؟ آیا مطمئن هستید که از خودتان؟ " ذهن قانونی، به رغم اعتراضات قانونی، مخفیانه باید اعتراف "خوب استدلال در بخشی از MRF از خودم مطمئن نیستم. "' در عمل بسیار خواستار این لحن لوسی به کمک او، او احساس آن را به بی بند و بار و بی ارزش است، و او را در برابر آن اظهار داشت. و در عین حال گفت: "یوجین، من باید می خواهم شخص به (مورتیمر جز) متعهد شدن به من بگویید که این احساسات واقعی بر روی بخشی از من نیست، به دست آورد از من زیبایی خود و ارزش خود را، به رغم خودم، که من نمی خواهد به او درست باشد. من به خصوص باید به کودکی به شب که مرا بگویید تا ببینید که دوست دارید، و یا که هر چیزی است که می تواند به ضرر او تفسیر را به من بگویید، برای من خسته از انواع با یک Wrayburn بیرون که کاهش رقم متاسفم و من دور و نه از نوع با کس دیگری خواهد بود. "یوجین، یوجین، یوجین، این یک کسب و کار بد است." آه! بنابراین زنگ نوعی درخت اقاقیا مورتیمر، بروید و صدای آنها سودا به شب می باشد. قدم زدن در، او از چیز دیگری به خود را به کار برای فکر. او گفت: کجاست قیاس، جانور حیوان، بی صبرانه، بین زن آنها پدر خود را با خونسردی متوجه می شود را برای شما و یک زن که شما برای خودتان، و تا کنون بعد از با زیرفشار بیشتر و بیشتر از ثبات از شما برای اولین بار چشم بر او تعیین می کنند؟ الاغ! می تواند بهتر از آن استدلال شما؟ اما، دوباره او را در خاطره خود را از دانش کامل از قدرت خود را فروکش فقط در حال حاضر، و افشای خود را در قلب او. را امتحان کنید نه بیشتر برای از بین برود، و او را دوباره امتحان کنید، نتیجه بی پروا بود تبدیل بالاترین. و در عین حال، یوجین، یوجین، یوجین، این یک کسب و کار بد است! و "ای کاش من می توانم ترق و تروق کردن نوعی درخت اقاقیا را متوقف کند، آن را مانند یک ناقوس برای تلفن های موبایل. با نگاهی در بالا، او متوجه شد که ماه جوان بود و ستاره بود شروع برای درخشیدن در آسمان است که از آن تن قرمز و زرد سوسوی، در به نفع آبی آرام شب تابستان. او هنوز به سمت رودخانه بود. عطف به طور ناگهانی، او به ملاقات یک مرد، به هم نزدیک بر او که یوجین، شگفت زده کرد، قدم به عقب، برای اجتناب از برخورد است. مرد انجام شده چیزی بیش از شانه خود را که ممکن است پارو شکسته شده اند، و یا تیر اهن یا الوار، و یا نوار، و بدون اطلاع قبلی از او گرفت، اما به تصویب رساند. 'Halloa، دوست! گفت: "یوجین، خواستار بعد از او، شما را کور هستند؟ مرد بدون پاسخ، اما راه خود رفت. یوجین Wrayburn رفت راه مخالف، با دست های خود را پشت سر او و هدف خود را در افکار. او گوسفندان گذشت و دروازه را به تصویب رساند، و در داخل جلسه روستا آمد. صدا، و به پل رسید. کاروانسرا که در آن او در آنجا ماند، مانند روستا و آسیاب، در سراسر رودخانه نبود، اما در آن طرف از جریان است که بر روی او راه می رفت. با این حال، دانستن بانک بوریایی و مرداب در طرف دیگر به بازنشسته مکان، و احساس خارج از طنز برای سر و صدا و یا شرکت، او از پل عبور و sauntered: در ستاره به عنوان آنها را یک به یک می شود در آسمان افروخت، و نگاه کردن در رودخانه را به عنوان نظر می رسید ستاره به نظر می رسید به در اعماق آب مشتعل. فرود توسط بید را تحت الشعاع قرار می شود، و لذت قایق دروغ لنگر وجود دارد در میان برخی از سهام، گرفتار چشم خود را به عنوان او را به تصویب رساند همراه. نقطه در سایه تاریک بود، که او را به آنچه در آنجا بود متوقف و پس از آن منتقل دوباره. ناهمواری از رودخانه به نظر می رسید به علت یک خبرنگار به هم بزنید مضطرب خود را بازتاب. او آنها را گذاشته به خواب اگر می توانست، اما آنها در حرکت بودند، مثل جریان، و تمایل یکی از راه های با جریان قوی است. به عنوان موج دار شدن تحت ماه را شکست غیر منتظره در حال حاضر و پس از آن، و palely فلش در شکل های جدید و با یک صدای جدید، به طوری که بخش هایی از اندیشه های او آغاز شده، unbidden، از بقیه، و شرارت خود را نشان داد. از این پرسش را به ازدواج با او، گفت: "یوجین، و خارج از سوال به ترک او. بحران! او به اندازه کافی دور sauntered بود. قبل از اینکه به جابجایی مراحل خود، او را بر حاشیه متوقف شد، به نگاه کردن در شب منعکس شده است. در یک لحظه با یک تصادف وحشتناک، شب منعکس شده تبدیل کج، شعله های آتش به ضرب گلوله jaggedly در سراسر هوا، و ماه و ستارگان از آسمان آمد ترکیدن. شد رعد و برق زده؟ با برخی از نامنسجم نیمه تشکیل فکر به آن اثر، او را زیر ضربات که تبدیل او خیره کننده و mashing عمر خود را، بسته و با یک قاتل، که او گرفتار دستمال گردن قرمز - مگر بارش خون خود را که رنگ داد. یوجین نور، فعال و متخصص بود، اما سلاح او شکسته شد، یا او فلج شد. و می تواند بیشتر از چسبیدن به به مرد، با سر خود را به چرخش به عقب، به طوری که او می تواند چیزی جز آسمان و تاب را مشاهده کنید. پس از کشیدن در فرد ضارب، او در بانک با او سقوط کرد و پس از آن وجود داشت یکی دیگر از سقوط بزرگ، و سپس یک چلپ چلوپ، و تمام انجام شد. لیز Hexam، بیش از حد سر و صدا اجتناب کرده بود، و جنبش مردم در شنبه عقب مانده و خیابان، و تصمیم به راه رفتن به تنهایی با آب تا اشک خود را باید خشک، و او می تواند خودش را به عنوان نوشتن فرار از سخن گفتن بر او بیمار یا ناراضی از رفتن به خانه. آرامش صلح آمیز از ساعت و مکان، بدون سرزنش یا بد نیت در درون سینه اش به ادعا در برابر، healingly را به اعماق خود غرق است. او مدیتیت بود و به راحتی گرفته است. او نیز بود، تبدیل homeward، هنگامی که او یک صدای عجیب شنیده می شود. این او را شگفت زده، آن را مانند صدای ضربات بود. او هنوز ایستاده بود و گوش. او بیمار، برای شدت ضربات و ظالمانه در آرام شب سقوط کرد. او به عنوان گوش، بلاتکلیف، همه سکوت کرده بود. همانطور که او هنوز گوش، او شنیده ام ضعف ناله و سقوط به داخل رودخانه است. قدیمی او جسورانه و عادت فورا به او الهام گرفته است. بدون اتلاف بیهوده نفس در گریه برای کمک به کجا بودند هیچ یک برای شنیدن وجود دارد، می زد. به سمت نقطه ای که از آن برای تلفن های موبایل آمده بود. بین او و پل دراز است، اما آن را بیشتر از او بود از او تا به حال تفکر، شب بسیار آرام و صدا سفر به دور با کمک آب است. در طول، او به بخشی از بانک سبز و تازه پیموده، که در آن وجود دارد ذخیره کردن برخی از قطعات متلاشی شکسته چوب و برخی از قطعات پاره لباس. دولا شدن، او را دیدم که علف خونی بود. پس از قطره ها و نمونه، او را دیدم که حاشیه بانک آبکی بود خونین. پس در حال حاضر با چشم خود، او را دیدم سر و صورت خونین به سمت تبدیل ماه و درروی اب شناور میشوم. در حال حاضر، آسمان مهربان می شود آغاز شده است که برای زمان های قدیمی، و گرانت، O خوبان پروردگار، که از طریق کار های فوق العاده تو ممکن است در آخر تبدیل کنید. برای هر کس به صورت دست خوش پیشامد میشه به آن تعلق دارد، می توانند به مرد یا زن، کمک به دست فروتن، خدا، باید آن را از مرگ و بازگرداندن آن به برخی از آنها باید عزیز! تصور می شد fervently فکر، اما نه برای یک لحظه نماز را بررسی کنید او را. دور او قبل از آن در ذهن خود welled، دور، سریع و درست است، در عین حال ثابت بالاتر از همه - بدون ثبات آن را می تواند انجام داده نشده - به محل فرود تحت درخت بید، که او نیز قایق دروغ لنگر در میان مخاطرات دیده بود. تماس حاصل کنید که از او دست پیر تجربه، یک گام مطمئن از پای او را با تجربه قدیمی و مطمئن روشن توازن بدن او، و او در قایق بود. یک نگاه سریع چشم با تجربه خود را به او نشان داد، حتی از طریق عمیق تاریک سایه ها، sculls در قفسه در برابر قرمز آجر دیوار باغ. لحظه ای دیگر، و او خاموش ریخته بود (با در نظر گرفتن خط با او)، و قایق به زیر نور مهتاب، به ضرب گلوله کشته شده بود، و او قایق پایین جریان را به عنوان دیگر هرگز و زن rowed بر روی آب انگلیسی. مشتاقانه بیش از شانه خود، بدون slackening سرعت، او جلوتر برای نگاه رانندگی صورت. او گذشت صحنه مبارزه - ان، در سمت چپ او بود، به بیش از قایق استرن - او را در سمت راست خود را به تصویب رساند، انتهای خیابان روستا، یک خیابان پر از تپه که تقریبا به داخل رودخانه غوطه ور آن صداها رو ضعف دیگر، و slackened او به دنبال به عنوان قایق راند. در همه جا، همه جا، به صورت شناور است. او صرفا قایق را قبل از جریان نگه داشته در حال حاضر، و استراحت به oars او، شناخت خوبی که در صورتی که صورت به زودی قابل رویت نیست، آن را پایین رفته بود، و او را از حد خارج شدن از آن. چشم آموزش ندیده را توسط مهتاب هرگز دیده می شود او در طول دیدم چند سکته مغزی پسین. او را دیدم غرق افزایش رقم را به سطح، کمی تلاش، و به صورتی که توسط غریزه به نوبه خود بر روی پشت خود را به شناور. فقط تا به حال او نخستین بار dimly صورت که او در حال حاضر dimly دیدم دوباره. شرکت از نگاه و شرکت از هدف، او مشتاقانه تماشا آینده خود را بر روی، تا زمانی که بسیار نزدیک بود و پس از آن، با لمس unshipped sculls او، و عقبی در قایق رخنه، بین زانو و زانو درآمده اند. هنگامی که او اجازه دهید بدن او فرار، از درک او مطمئن نیست. دو بار، و او آن را با موی خون آلود خود را ضبط کرده بود. نامحسوس، اگر نه عملا مرده، آن را مثله شد، و آرام آب همه چیز در مورد آن با رگه های قرمز تیره است. همانطور که می تواند خود را کمک نمی کند، آن را غیر ممکن است برای او تا آن را در هیئت مدیره. او بیش از استرن خم آن را با خط به امن، و پس از آن رودخانه و سواحل آن زنگ زد به گریه وحشتناک او ادا است. اما، اگر با روح و قدرت های مافوق طبیعی برخوردار شده، او آن را شلاق امن، از سر گرفت صندلی خود و را در rowed، به شدت، نزدیکترین آب کم عمق است که در آن او ممکن است اجرای گل نشسته قایق. به شدت، اما نه به طور افراطی، برای او می دانستند که اگر او تمایز قصد را از دست داد، همه از دست داده بود و رفته است. زد قایق در ساحل به درون آب رفت، او را از خط منتشر شد، و قدرت اصلی او را در آغوش او برداشته و او را در کف قایق گذاشته شده است. او زخم های ترس را بر او بود، و او آنها را موظف کرده تا با لباس او را پاره نوارها. دیگری، فرض او را هنوز زنده است، او را گیراندم که او باید به مرگ قبل از خونریزی او می تواند در مسافرخانه خود، که نزدیکترین مکان برای یاری بود فرود آمد. این بسیار سریع انجام می شود، او را بوسید پیشانی بی ریخت خود را در غم و اندوه نگاه به ستاره، و او را پر برکت و درگذشت او، اگر او تا به حال هر چیزی را ببخشد. " تنها در آن لحظه بود که او از خودش فکر و پس از آن او فکر خودش را فقط برای او. در حال حاضر، آسمان مهربان می شود آغاز شده است که برای زمان های قدیمی من را قادر می سازد، بدون تلف لحظه، به قایق شناور دوباره، و به ردیف در برابر جریان و گرانت، O خوبان خدا، که از طریق فقیر من او ممکن است از مرگ مطرح و حفظ برخی از کس دیگر چه کسی به او ممکن است یک روز گرامی باشد، هر چند هرگز مهم تر از به من! او سخت rowed - rowed به شدت، اما هرگز به طور افراطی - و به ندرت چشمان او از او در کف قایق. بنابراین از او گذاشته بود او را که او ممکن است چهره ی بی ریخت او را ببینید و از آن پس بود بسیار لبریز که مادرش ممکن است آن را پوشش داده شده است، اما بالاتر و فراتر از آن بود کردن disfigurement در چشم او. قایق را لمس لبه پچ چمن کاروانسرا، شیب آرامی به آب. چراغ ها در ویندوز وجود دارد، اما مجالی برای هیچ کس از درب وجود دارد. او به سرعت قایق، و دوباره قدرت اصلی او را گرفت تا، گذاشته شد و هرگز او پایین تا او را پیریزی کرده در خانه. جراحان فرستاده شد، و او نشسته حمایت از سر خود را. او اغلب در روزهایی که رفته بود شنیده می شود، پزشکان دست از بلند نامحسوس فرد مجروح، و آن را اگر شخص مرده رها. او برای لحظه ای افتضاح منتظر زمانی که پزشکان ممکن است این دست، بلند، همه شکسته و کبود، و اجازه دهید آن را به سقوط است. اول جراحان آمد، و قبل از اقدام به سؤال خود را خواسته، که او را؟ '' من او را در، آقا، جواب داد: "لیز، در آنها تمام حال حاضر به نظر می رسید. «شما، عزیز من؟ تو نمیتونی به مراتب کمتر، حمل، این وزن من فکر می کنم من می توانم، در زمان دیگری، آقا؛ اما من مطمئن هستم من. جراح او را با توجه به بزرگ نگاه کرد، و با برخی از شفقت. با یک صورت قبر زخم بر سر لمس، و سلاح های شکسته، او در زمان دست. O! آیا او اجازه دهید آن را رها؟ او مردد به نظر می رسد. او آن را حفظ نیست، اما گذاشته آن را به آرامی پایین شمع، در زمان، نگاه دقیق تر آسیب بر روی سر، و در دانش آموزان را از چشم ها. پس از آن، او به جای شمع و دوباره به دست گرفت. یکی دیگر از جراح پس از آن در آینده، دو رد و بدل زمزمه، و دوم در زمان دست. که نه او اجازه دهید آن را سقوط در یک بار، اما آن را برای مدتی نگه داشته و گذاشته آن را به آرامی پایین. شرکت به دختر فقیر، گفت: جراح پس از آن. او کاملا ناخودآگاه است. او می بیند هیچ چیز و هیچ چیز را می شنود. همه برای او! آیا او را از خواب بیدار شدن نیست، اگر شما می توانید آن را کمک کند و تنها حرکت او. دختر بیچاره، دختر فقیر! او باید به نحو شگفت انگیزی قوی از قلب است، اما آن را بسیار می شود ترس او قلب خود را بر مرده است. با او مهربان باش.
Activity
  • Activity
  • Annotations
  • Notes
  • Edits
Sort
  • Newest
  • Best
deicy annotated1+ month ago

Book 4, Chapter 6: A Cry for Help. Classic Literature VideoBook with synchronized text, interactive transcript, and closed captions in multiple languages. Au... ...

Permalink Edit Editors
Share

Share this annotation:

deicy edited1+ month ago

کتاب 4 ، فصل 06 - دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز - فریاد کمکی

English Worldwide About Copyright Privacy Terms
© 2023 Readable
Photos Media Bookmark
X Annotate