Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 15
دو NEW بندگان
آقا و خانم Boffin نشست پس از صرف صبحانه، در الاچیق، طعمه را به سعادت است.
چهره آقای Boffin را نشان داده و مراقبت عوارض است.
بسیاری از مقالات اختلال قبل از او بودند، و او در آنها به نظر امیدوارم به عنوان یک
شهروند بی گناه ممکن است در یک جمعیت از نیروهای نظامی که او در ساعت پنج مورد نیاز بود
اطلاع دقیقه به مانور و بررسی.
او در برخی از تلاش برای یادداشت را از این مقالات شده بود، درگیر شده است؛ اما
(به عنوان مردان تمبر او اغلب) مشکل بسیار بدگمان و
انگشت شست اصلاحی، که از اعضای مشغول بود
اغلب به لام interposed شده یادداشت های او، که آنها کمی بیشتر از خوانا
برداشت های مختلف به خودی خود که تاری بینی و پیشانی خود را.
به نظر کنجکاو است، در چنین مواردی به عنوان آقای Boffin، چه جوهر ماده ارزان
است، و تا چه حد ممکن است برای رفتن.
به عنوان یک دانه مشک بوی یک کشو برای سالهای زیادی، و هنوز هم هیچ چیز از دست می دهند
قابل ملاحظه ای از وزن اصلی آن، بنابراین halfpenny ارزش جوهر Boffin لکه
به ریشه های مو و گوساله
پاهای او، بدون درج خط روی کاغذ قبل از او، و یا ظاهر می شود به کاهش
جای قلم و دوات.
مشکلات شدید ادبی در چنین آقای Boffin بود که چشمان او برجسته بود
و ثابت، و تنفس خود را خرناس کشنده بود، هنگامی که به کمک های زیادی از
Boffin خانم، که این علائم با زنگ مشاهده، زنگ حیاط زنگ زد.
که چه کسی است، من تعجب می کنم! 'خانم Boffin گفت:.
آقای Boffin کشید یک نفس طولانی، پیریزی کردن قلم خود را، در یادداشت های خود را به عنوان شک نگاه
آیا او تا به حال لذت بردن از آشنایی خود را، و، در یک لحظه ظاهر شد
مطالعه از countenances خود، به
تایید در تصور خود را که او تا به حال، نه زمانی که توسط اعلام
چکش، به ریاست مرد جوان: آقای Rokesmith. '
اوه! آقای Boffin گفت.
آه در واقع! ما و دوستان متقابل Wilfers،
هموطنان عزیز باشد. بله. از او بخواهید به داخل بیاید '
آقای Rokesmith ظاهر شد.
بنشینید، آقا، گفت: آقای Boffin، دست دادن با او.
خانم Boffin شما در حال حاضر با آشنا.
خب، آقا، من و نه عدم آمادگی به شما، به شما حقیقت را بگو، من بوده ام
بنابراین شلوغ با یک چیز دیگر، که من هم به نوبه خود پیشنهاد خود را بر نداشته است.
این عذرخواهی برای هر دو ما: برای آقای Boffin، و برای من نیز، گفت:
خندان خانم Boffin. اما لر! ما می توانیم آن را بیش از صحبت در حال حاضر نمی تواند
ما؟
آقای Rokesmith متمایل سپاس کرد و گفت: پس از او امیدوار است.
از سر گرفت: "بگذار من پس از آن، آقای Boffin، با دست خود را به چانه اش.
این وزیر که شما به نام بود. بود؟
من گفتم: وزیر، 'موافقت آقای Rokesmith.
بلکه من در آن زمان به تعجب واداشت، گفت: آقای Boffin، و آن را به تعجب واداشت من و خانم
Boffin هنگامی که ما از آن صحبت کرد پس از آن، چون (به رمز و راز ما
اعتقاد ما) همیشه اعتقاد وزیر امور خارجه
به یک تکه از مبلمان، بیشتر از رنگ قهوهای مایل به قرمز، اندود شده با رنگ سبز نوعی فلانل رومیزی و یا
چرم، با تعداد زیادی از زیر شلواری کمی در آن است.
در حال حاضر، شما فکر می کنم آزادی را زمانی که من به ذکر است که شما قطعا این است که نه.
بدیهی است، نه آقای Rokesmith گفت. اما او را به کلمه به مفهوم استفاده کرده بودند
مباشر.
چرا، به عنوان مباشر، می بینید، 'بازگشت آقای Boffin، با دست خود به چانه اش،
شانس هستند که خانم Boffin و من هرگز ممکن است بر آب.
که هر دو ملوانان بد، ما باید مباشر اگر ما می خواهند، اما به طور کلی وجود دارد
1 ارائه شده است. "
آقای Rokesmith دوباره توضیح داد و تعریف وظایف او به دنبال به انجام، به عنوان کسانی که از
به طور کلی سرپرست یا مدیر، و یا overlooker، یا انسان را از کسب و کار.
در حال حاضر، به عنوان مثال - آمده گفت: "آقای Boffin، خود را در راه در pouncing.
اگر شما وارد اشتغال من، آنچه را که شما انجام دهد؟
"من حساب دقیق تمام هزینه های شما تحریم، Boffin آقای نگه می دارد.
من نامه های خود را تحت نظارت خود را بنویسید.
من کسب و کار خود را با مردم در پرداخت حقوق یا اشتغال خود و ستد.
من با یک نگاه و یک لبخند در نیمه جدول، ترتیب مقالات خود را -
آقای Boffin مالش گوش تیره خود را، و به همسرش نگاه کرد.
- و به این ترتیب آنها را به ترتیب آنها را به ترتیب به عنوان مرجع فوری
با توجه مطالب هر یک از خارج از آن.
من به شما چه بگویم، آقای Boffin گفت، به آرامی crumpling خود توجه داشته باشید آ خود را در دست او؛
اگر شما در این مقاله در حال حاضر به نوبه خود، و ببینید که شما می توانید از را "اونا، من باید
می دانم که بهتر از آنچه من می توانم شما را.
زودتر از انجام گفت.
کنار رفتن کلاه خود و دستکش، آقای Rokesmith نشسته بی سر و صدا در جدول،
مرتب شده به برای باز کردن مقالات را به پشته منظم، بازیگران چشم خود را بیش از هر در
جانشینی، تاشو، آن را در docketed
در خارج، آن را در پشته دوم گذاشته، و وقتی که پشته دوم و کامل بود
1 رفته، در زمان از جیب خود تکه ای از رشته گره خورده است و آن را همراه با
دست قابل ملاحظه ای چیره دست در یک منحنی در حال اجرا و یک حلقه است.
خوب! آقای Boffin گفت. "بسیار خوب!
در حال حاضر به شنیدن آنچه که همه آنها در مورد شما را خیلی خوب؟
جان Rokesmith خواندن خلاصه خود را با صدای بلند. آنها همه چیز در مورد خانه جدید.
برآورد دکوراتور، خیلی دوست دارم.
برآورد مبلمان، خیلی. تخمین برای مبلمان اداری (دفتر)، بسیار است.
برآورد مربی سازنده، بسیار است. برآورد فروشنده اسب، خیلی دوست دارم.
برآورد مهار ساز، بسیار است.
برآورد زرگر، خیلی دوست دارم. کل، بسیار زیاد است.
سپس مکاتبات. پذیرش پیشنهاد آقای Boffin چنین
امروز، و به مانند اثر.
رد پیشنهاد آقای Boffin چنین تاریخ و چنین اثر.
با توجه به طرح های آقای Boffin از چنین یکی دیگر از تاریخ به چنین اثر دیگری است.
همه جمع و جور و روشمند است.
اپل پای نظم! آقای Boffin گفت: پس از بررسی هر یک از کتیبه خود را با
دست، مثل یک مرد ضرب و شتم هم.
و هر آنچه شما را با جوهر خود را انجام دهد، من نمی توانم فکر می کنم، برای شما به عنوان یک سوت پاک
پس از آن. در حال حاضر، به عنوان نامه.
اجازه بدهید، گفت: آقای Boffin، مالش دست خود را در او تحسین خوش کودکانه،
بیایید نامه بعدی را امتحان کنید. 'به چه کسی باید آن را مورد رسیدگی قرار گیرند، آقای Boffin؟
«هر کسی.
خودتان. آقای Rokesmith به سرعت نوشت، و سپس به عنوان خوانده شده
با صدای بلند:
"آقای Boffin ارائه تعریف خود را آقای جان Rokesmith، و التماس گفت که او
تصمیم گرفت دادن آقای جان Rokesmith یک محاکمه در ظرفیت که بخواهد برای پر کردن.
آقای Boffin طول می کشد آقای جان Rokesmith در کلام او، در به تاخیر انداختن بعضی از نامحدود
دوره، در نظر گرفتن حقوق و دستمزد است. آن را کاملا درک که آقای Boffin است
به هیچ وجه در آن متعهد است.
آقای Boffin دارد تنها برای اضافه کردن، که او در تضمین آقای جان Rokesmith، متکی که او
خواهد بود وفادار و سرویس است. آقای جان Rokesmith لطفا خود را وارد نمایید
وظایف بلافاصله. "
خوب! در حال حاضر، ساده لوح! 'گریه خانم Boffin، کف زدن او
دست ها، که یکی خوب است!
آقای Boffin بود کمتر خوشحال، در واقع، او در آغوش خود، در نظر گرفته شده هر دو
ترکیب خود و دستگاه را که تولد به آن داده بود، بسیار قابل توجه
مجسمه نبوغ انسان.
و من به شما بگویم، deary من، خانم Boffin گفت، که اگر شما با آقای بسته نمی شود
Rokesmith در حال حاضر در یک بار، و اگر شما تا کنون در هرگز muddling خود را دوباره با چیزهای
بدان معنی است و نه برای شما، به شما داشته باشند
سکته - علاوه بر آهن، قالب گیری خود را کتانی و شما قلب من رو بشکنی.
آقای Boffin همسر خود را برای این کلمات حکمت در آغوش گرفت، و پس از آن، تبریک گفت
Rokesmith جان در brilliancy از دستاوردهای خود را به او دست خود را در تعهد
روابط جدید خود را.
هم خانم Boffin.
در حال حاضر، گفت: "آقای Boffin، که در صداقت خود، احساس کردند که آن را تبدیل به او
به یک نجیب زاده در استخدام خود را پنج دقیقه، بدون reposing از اعتماد به نفس
در او، 'شما باید اجازه دهید کمی بیشتر در امور ما، Rokesmith.
من به شما اشاره شد، وقتی که من آشنایی شما ساخته شده، و یا بهتر ممکن است که
شما ساخته شده است به من، که تمایلات خانم Boffin را تنظیم در راه
مد است، اما من نمی دانستم که چه مد روز ما ممکن است یا ممکن است رشد کند.
خب! خانم Boffin انجام شده است، و ما
در گردن و محصول برای مد.
من ترجیح حدس زد که، آقا، جان Rokesmith در جواب، از مقیاس که در آن شما
استقرار جدید است برای حفظ شود. "بله، گفت: آقای Boffin، آن را به عنوان یک
Spanker.
حقیقت این است که انسان های ادبی به نام به من که خانه ای که با آن او است، که من ممکن است
می گویند، متصل - که در آن او علاقه دارد -
به عنوان اموال پرسید: "جان Rokesmith.
چرا، آقای Boffin گفت، "نه دقیقا همان است که نوعی کراوات خانواده است.
"انجمن؟" وزیر امور خارجه پیشنهاد شده است. آه! آقای Boffin گفت.
"شاید.
به هر حال، او به من به نام که به خانه تا به حال هیئت مدیره، "برجسته اشرافی
عمارت به اجازه و یا به فروش می رسد. "
من و خانم Boffin رفت و به آن نگاه کنم، و پیدا کردن آن را فراتر از شک برجسته
اشرافی (هر چند چیز جزیی بالا و کسل کننده، که بعد از همه، ممکن است بخشی از
همان چیزی) آن را در زمان.
مرد ادبی من این بود دوستانه به عنوان جذاب را به یک قطعه شعر در آن رها
مناسبت است، که در آن او خانم Boffin را در آینده به در اختیار داشتن قدردانی - چگونه
آن را، عزیز من؟
خانم Boffin پاسخ داد: "همجنسگرا، صحنه گی و جشن
سالن ها، سالن از نور خیره کننده است. ""
"همین! و آن neater واقعا ساخته شده بود
به دو سالن در خانه، سازمان ملل متحد و پشت جبهه سازمان ملل متحد، علاوه بر بندگان است.
او نیز به یک قطعه بسیار زیبا از شعر تا مطمئن شوید که کاهش یافته است، احترام به
تا چه حد خواهد بود که او مایل به خودش را از راه را به خانم Boffin
دور، در مورد او همیشه باید کم در روح او را در خانه دریافت کنید.
خانم Boffin دارای حافظه فوق العاده است. ممکن است آن را تکرار، عزیز من؟
خانم Boffin، با قرائت آیات است که در آن این پیشنهاد اجباری شده بود، پیروی،
دقیقا که او آنها را دریافت کرده بود.
"من تو را چگونه ازدواج گریستم، Boffin خانم، وقتی که عشق واقعی خود را کشته بود
خانم،
و چگونه روح شکسته اش خواب، Boffin خانم، و هرگز دوباره بیدار چیه خانوم.
من تو را (اگر حاضر به آقای Boffin) بگویید که چگونه اسب خود جلب کرد نزدیک، چپ و
پروردگار دور خود؛
و اگر داستان من (که من امیدوارم که آقای Boffin ممکن است بهانه) باید شما را آه،
من گیتار سبک اعتصاب است. "
درست به نامه آقای Boffin گفت. و من گمان می کنم که شعر ما به ارمغان می آورد
در هر دو، در یک صورت زیبا.
تاثیر شعر در وزیر بودن آشکارا به مات کردن او، آقای Boffin
در نظر خود را از آن تایید شده و به شدت خوشحال شد.
حالا می بینید، Rokesmith، او رفت، مرد ادبی - با پای چوبی - مسئول
حسادت.
به همین دلیل من باید در مورد راه های راحت و با استفاده از فراخوانی نمی بازیگران
تا حسادت Wegg، اما نگه داشتن شما در بخش شما و نگه داشتن او را در خود.
'لر!' گریه خانم Boffin.
چیزی که من می گویند است، به اندازه کافی گسترده ای در جهان برای همه ما! "
پس از آن، عزیز من، آقای Boffin گفت، "وقتی ادبی نیست.
اما زمانی که چنین است، به طوری که نیست.
و من ملزم به در نظر داشته باشید که من در زمان Wegg، در زمانی که من تا به حال هیچ فکر
مد روز و یا ترک باوئر.
اجازه دهید او احساس خود را هر slighted در حال حاضر، خواهد بود تا از خسیسی گناه باشد،
و دوست داشتن سر در یک سالن از نور خیره کننده تبدیل عمل می کنند.
کدام پناه پروردگار!
Rokesmith، آنچه ما در مورد زندگی خود را در خانه می گویند؟
در این خانه است؟ "" نه، نه.
برنامه های دیگر برای این خانه است.
در خانه جدید این خواهد بود که شما لطفا، آقای Boffin.
من خودم را کاملا در اختیار شما است. شما می دانید که من در حال حاضر زندگی می کنند.
! خوب گفت: "آقای Boffin، پس از در نظر گرفتن این نکته، فرض کنید شما را نگه دارید که شما برای
در حال حاضر، و ما توسط و توسط تصمیم می گیرند.
شما شروع به جرم در یک بار، که در خانه جدید،
شما؟ 'میل و علاقه است.
من این روز آغاز خواهد شد.
آیا شما به من آدرس بدهد؟ "آقای Boffin مکرر، و وزیر امور خارجه
نوشت آن را در جیب خود کتاب.
خانم Boffin زمان فرصت خود را به طوری درگیر، برای به دست آوردن بهتر
مشاهده صورت خود را از او هنوز گرفته بود.
او را به نفع خود تحت تاثیر قرار داد، برای او راننده سرشونو تکون دادن کنار آقای Boffin، من او را می خواهم.
"من به طور مستقیم خواهید دید که همه چیز در قطار، آقای Boffin.
'Thank'ee.
بودن در اینجا، به شما خواهد مراقبت و در همه حال به دنبال دور الاچیق؟
من تا حد زیادی باید آن را دوست دارید. من شنیده ام که خیلی از داستان های آن است. "
بیا! آقای Boffin گفت.
و او و خانم Boffin رهبری راه. خانه تیره باوئر، با نشانه های کثیف
بر آن داشتن، از طریق وجود طولانی خود را به عنوان زندان هارمونی، در چشم تنگ
برگزاری.
رنگ برهنه، عریان، کاغذ بر روی دیوار، مبلمان لخت لخت تجربه
زندگی بشر است.
هر چه انسان برای شغل انسان ساخته شده است، باید، مانند خلق طبیعی،
تحقق هدف از وجود آن، و یا به زودی نابود.
این خانه قدیمی از دست رفته بودند - بیشتر از ترک از آن را از تلف
استفاده کنید، به بیست سال.
leanness خاص می افتد بر خانه ها به اندازه کافی با زندگی آغشته نیست (اگر آنها به عنوان
تغذیه پس از آن) بودند، که بسیار قابل توجه بود اینجا.
راه پله، balustrades، و ریل، نگاه یدکی - هوا که به عریان
استخوان - پانل دیوار و jambs از درها و پنجره ها نیز
با مته سوراخ.
moveables کم داشتید از آن، صرفه جویی را برای پاکیزگی از محل، گرد و غبار
به که همه آنها حل و فصل شد، در طبقه lain ضخامت و آن،
هر دو با رنگ و در غلات، مانند چهره های قدیمی که خیلی نگه داشته بود و تنها پوشیده شد.
اتاق خواب که در آن انسان قدیمی حالم گرفتن خود را در زندگی از دست داده بود، به عنوان او گذاشته شد
سمت چپ آن است.
قدیمی وحشتناک بعد از چهار تختخواب وجود دارد، بدون اعدام، و با
زندان مانند لبه بالایی از آهن و خوشه و روتختی کار پچ قدیمی بود.
دفتر محکم گره کرده، فرو نشینی در بالای مانند وجود دارد بد و مخفی
پیشانی ها، جدول های قدیمی دست و پا گیر با پاهای پیچ خورده بود وجود دارد، در سمت تخت.
و جعبه را بر آن وجود داشت، که در آن اراده lain بود.
صندلی های چند ساله را پوشش می دهد با پچ کار، که تحت آن چیزهای با ارزش تر می شود
حفظ کرده بود و به آرامی کیفیت خود را از رنگ بدون ترویج لذت به هر گم شده
چشم، در برابر دیوار.
شباهت خانوادگی سخت در تمام این چیزها بود.
اتاق مثل این نگه داشته شد، Rokesmith، آقای Boffin گفت، در برابر بازگشت پسر.
به طور خلاصه، همه چیز در خانه را دقیقا مطابق با آن را به ما آمد نگه داشته شد، او را به
و تصویب است. حتی در حال حاضر، هیچ چیز عوض شود، اما خود ما
اتاق زیر، از پله ها که در آن شما فقط سمت چپ.
هنگامی که پسر برای آخرین بار در زندگی خود به خانه آمد، و برای آخرین بار در زندگی خود
دیدم پدرش، به احتمال زیاد در این اتاق بود که آنها را ملاقات کرد.
به عنوان وزیر امور خارجه در تمام طول آن نگاه، چشم خود را بر روی درب سمت در گوشه ای استراحت.
یکی دیگر از راه پله، گفت: آقای Boffin، باز کردن درب، منجر به پایین به
حیاط.
می خواهیم به این ترتیب، شما ممکن است بخواهید برای دیدن حیاط، و این همه در جاده.
هنگامی که پسر بچه بود، بالا و پایین این پله ها که او بیشتر آمد
و به پدر خود رفت.
او بسیار ترسو در پدرش بود. من دیده ام او را در این پله ها می نشینم، خود را در
راه خجالتی، فرزند ضعیف، بسیاری از زمان.
آقا و خانم Boffin او را به آرامش، نشسته با کتاب کوچک خود را در این
از پله ها، اغلب. "آه! و خواهر فقیر خود را بیش از حد، خانم گفت:
Boffin.
و در اینجا آفتابی بر روی دیوار سفید جایی که آنها یک روز اندازه گیری
دیگر.
دست های کوچک خود را نوشت تا نام خود را در اینجا، تنها با یک مداد است، اما نام
اینجا هنوز هم، و از عزیزان فقیر برای همیشه رفته است. "
آقای Boffin گفت: ما باید از نام های بانوی پیر را،.
"ما باید از نام کنند.
آنها نباید در زمان ما در اثر مالش، و نه با این حال، اگر ما می توانیم از آن کمک کند، در زمان پس از
تماس با ما. ضعیف بچه های کوچک! "
"آه، کودکان فقیر کمی! خانم Boffin گفت.
آنها درب در پایین راه پله که به حیاط باز شده بود، و آنها
ایستاده در نور آفتاب، به دنبال در خط خطی کردن دو دست لرزان کودکانه
دو یا سه مرحله تا پله.
چیزی در این ساده یادگاری از دوران کودکی بد بود، و در
حساسیت خانم Boffin، که لمس وزیر.
آقای Boffin پس از آن نشان داد انسان جدید خود را از کسب و کار تپه، و خاص خود را
تپه که سمت چپ او را به عنوان میراث خود را تحت اراده قبل از او به طور کلی به دست آورد
املاک.
این به اندازه کافی برای ما بوده است، گفت: آقای Boffin، در مورد آن از خدا خوشحال بود
دریغ از این زندگی دو جوان و مرگ و میر غمگین.
بقیه را نمی خواهم.
در گنجینه حیاط، و در خارج از خانه، و در جدا
ساختمان که آقای Boffin به عنوان محل اقامت خود و همسر خود را در اشاره
سال های بسیاری از خدمات خود را، وزیر امور خارجه با علاقه نگاه کرد.
این بود تا آقای Boffin او را نشان داده بود هر جای تعجب از باوئر، که دو بار
او به یاد داشتن او وظایف خود را به تخلیه در جای دیگر.
'شما هیچ دستورالعمل ها را به من بدهد، آقای Boffin، در اشاره به این محل؟
وجود داشته باشد، Rokesmith. شماره:
ممکن است برای من بپرسید، بدون زیبایی بی ربط، که آیا شما هر گونه قصد فروش
آن؟ قطعا نه.
به یاد استاد پیر ما، فرزندان استاد پیر ما و خدمات ما، من
و Boffin خانم به معنای آن را نگه دارید تا به عنوان آن می ایستد.
چشم وزیر امور خارجه با معنی های زیادی را در آنها در تپه نگاه، که آقای
Boffin، تا اگر در پاسخ به سخن گفتن، گفت: آی، برای همیشه، این یک چیز دیگر.
من ممکن است آنها را به فروش برساند هر چند که من باید با عرض پوزش محله محروم از اونا به
بیش از حد. آن را می خواهیم نگاه اما مسطح مرده فقیر بدون
تپه.
هنوز هم نمی گویم که من قصد دارم برای حفظ اونا همیشه وجود دارد، به خاطر
زیبایی چشم انداز. هیچ عجله در مورد آن وجود دارد که من می گویم
در حال حاضر است.
من محقق ain'ta بسیار Rokesmith، اما من دانشمند بسیار عادلانه در گرد و غبار.
من می توانم تپه را به کسر قیمت، و من می دانم که چگونه می توان آنها را بهتر از دفع و
به همین ترتیب که آنها را هیچ آسیبی ایستاده که در آن انجام می دهند.
شما به فردا نگاه کنید، به شما خیلی مهربان؟
'هر روز.
و هر چه زودتر من می توانم شما را به خانه جدید خود را کامل دریافت کنید، بهتر است شما خواهد بود
خوشحال، آقا؟ '
خوب، آن است که من در عجله فانی هستم، آقای Boffin گفت؛ تنها زمانی که شما می
پرداخت مردم به دنبال زنده، آن را نیز به دانستن است که آنها به دنبال زنده است.
که به نظر شما نیست؟
! کاملا جواب وزیر امور خارجه، و به همین ترتیب کناره گیری کرد.
نشست به مجموعه منظم خود را از نوبت در حالا، Boffin آقای به خود گفت:
حیاط، اگر من می توانم آن را با Wegg راحت، امور خواهد شد رفتن صاف.
مرد حیله گری کم، البته، به دست آورد تا به حال تسلط بر مرد بالا
سادگی. مرد متوسط، البته، بهتر
مرد سخاوتمند است.
چه مدت طول فتوحات مانند گذشته، موضوع دیگری است که آنها به دست آمده است، هر
تجربه روز، حتی به دور Podsnappery خود رونق گرفت.
Boffin undesigning تا کنون immeshed Wegg زیرک تبدیل شده بود که ذهن خود را
misgave او او یک مرد بسیار طراحی شد و در واقع در هدف برای انجام این کار بیشتر برای Wegg.
به او به نظر می رسید (بنابراین بافتن Wegg) بود که او توطئه بطور تاریکی، زمانی که او بود
contriving به انجام چیزی که Wegg توطئه برای به دست آوردن او به انجام.
و به این ترتیب، در حالی که او ذهنی تبدیل شد مهربانترین از نوع چهره Wegg صبح امروز،
او کاملا مطمئن شوید که او ممکن است به نحوی شایسته به اتهام تبدیل
پشت خود را بر او.
به این دلایل آقای Boffin نگذشته است ولی در ساعت اضطراب تا شب می آمد، و با
آقای Wegg، stumping باهستگی به امپراتوری روم است.
در مورد این دوره آقای Boffin عمیقا علاقه مند در بخت و اقبال تبدیل شده بود
رهبر نظامی بزرگ به عنوان Sawyers پهلوان پنبه به او شناخته می شود، اما شاید بهتر شناخته شده را به شهرت
تر و آسان تر از شناسایی توسط
دانشجو، کلاسیک، تحت نام بریتانیایی کمتر از Belisarius.
حتی حرفه ای این به طور کلی به نفع برای آقای Boffin قبل از پاکسازی paled
وجدان خود را با Wegg؛ و از این رو، هنگامی که آن آقا ادبی بود، بر اساس
سفارشی خورده و نوشیده تا او تمام شد
تب و تاب بودن، و هنگامی که او در زمان کتاب خود را با معرفی غوغای معمول، و در حال حاضر،
آقای Boffin، آقا، خواهیم کاهش و سقوط می کنیم!
آقای Boffin او متوقف شده است.
شما را به یاد داشته باشید، Wegg، زمانی که من برای اولین بار به شما گفته که من می خواستم به نوعی از ارائه به
شما؟
"بگذار من به من کلاه با توجه به، آقا،" پاسخ داد که آقا، از چرخش باز
چهره کتاب رو به پایین. هنگامی که شما برای اولین بار به من گفت که شما می خواستم به
مرتب کردن بر اساس پیشنهاد به من؟
در حال حاضر من فکر می کنم (اگر حداقل ضرورت وجود دارد)
بله، مطمئن باشید که من انجام می دهم، آقای Boffin. در گوشه من بود.
برای اطمینان از آن بود!
شما برای اولین بار خواسته بود که آیا من دوست نام و نام خانوادگی خود را به من، و پاسخ Candour مجبور بود
مورد منفی است. من کمی فکر پس از آن، آقا، آشنا
این نام خواهد آمد!
امیدوارم از آن خواهد شد بیشتر آشنا با این حال، Wegg.
"شما، آقای Boffin؟ زیاد به نظر شما ممنون، من مطمئن هستم.
آیا این لذت خود را، آقا، که ما کاهش و ما قرار می گیرند؟ "با ظاهری از مصرف تا
کتاب. نه تنها هنوز چندی، Wegg.
در واقع، من یک پیشنهاد دیگر برای شما.
آقای Wegg (که چیز دیگری در ذهن خود را به مدت چند شب بودند) در زمان خاموش خود
عینک با هوا از تعجب شیرین و مطلوب.
و امیدوارم که شما آن را دوست دارم، Wegg 'با تشکر از شما، آقا، که ساکت بازگشت
فردی است. "من امیدوارم که آن ممکن است ثابت کند.
در تمام حساب، من مطمئن هستم.
(این، به عنوان یک آرمان بشردوستانه است.) شما چه فکر میکنید، آقای Boffin گفت، از
نگه داشتن یک غرفه، Wegg؟
من فکر می کنم، آقا، 'پاسخ Wegg،' است که من باید می خواهم به آقا نشان داده شود
آماده به آن ارزش من در حالی که 'ایجاد' در اینجا او است، گفت: آقای Boffin.
آقای Wegg که قرار بود برای گفتن، نیکوکار من، و گفت: فرشته من، زمانی که غلیظ
تغییر کرد بر او. "نه، آقای Boffin، شما آقا.
هر کسی اما شما.
از ترس نیست، آقای Boffin، که من باید از محل آلوده که طلا خود را
خریداری شده است، با حرفه های پست است.
من آگاه هستم، آقا، که آن را نمی خواهد تبدیل به ترافیک کمی من حمل
پنجره ها از عمارت خود را. من در حال حاضر از آن فکر کردم، و گرفته
اقدامات من.
بدون نیاز به خریداری کردن، آقا. آیا زمینه های Stepney در نظر گرفته شود
سرزده؟ اگر به اندازه کافی دور نمی شود، من می توانم remoter بروید.
به عبارت آهنگ شاعر، که من کاملا به یاد داشته باشید:
پرتاب در سراسر جهان، doom'd تا سرگردان و پرسه زدن، بیبهره از پدر و مادرم،
بیبهره از خانه،
غریبه ای به چیزی و چه شادی نام خود را، بنگر کمی ادموند
پسر فقیر دهقانی.
- و به همان اندازه، گفت: آقای Wegg، تعمیر می خواهید از برنامه مستقیم در آخرین
خط، خودم را ببین بر روی جای پای مشابه 'در حال حاضر، Wegg، Wegg، Wegg،' remonstrated:
Boffin عالی.
'شما بیش از حد حساس هستند. "من می دانم من، آقا،' بازگشت Wegg، با
بزرگواری معاند. "من با گسلها من آشنا شده است.
من همیشه از یک کودک بود، بیش از حد حساس است.
«اما گوش کن، رفتگر طلایی را دنبال کرد." به من گوش، Wegg.
شما آن را به سر خود را که من به حقوق بازنشستگی شما را به معنای گرفته شده است. "
درست است، آقا، 'بازگشت Wegg، هنوز هم با بزرگواری معاند.
"من با گسلها من آشنا شده است. فاصله آن از من آنها را انکار کند.
من آن را به سر من گرفته شده است. "
اما من از آن معنی نیست. اطمینان را به سختی و به عنوان آرامش به نظر می رسید
به آقای Wegg، عنوان آقای Boffin در نظر گرفته شده آن را به.
در واقع، طویل شدن قابل ملاحظه از چهره او ممکن شده اند، او به عنوان مشاهده
پاسخ داد: "آیا شما، در واقع، آقا؟
نه، دنبال آقای Boffin؛ چرا که آن بیان می شوند، که من آن را درک کنند، که شما
قرار بود برای انجام هر کاری پول خود را به سزاوار.
اما شما، شما.
کاملا یکی دیگر از جفت کفش و این، آقا، 'پاسخ آقای Wegg، تشویق شجاعانه،'.
در حال حاضر، استقلال من به عنوان یک مرد دوباره افزایش می یابد.
در حال حاضر، من دیگر
گریه برای ساعت، هنگامی که به Boffinses باغ، پروردگار دره با
پیشنهادات آمد؛
نه ماه می کند مخفی کردن lightFrom خود را از آسمان به شب، و پشت سر او گریه
ابرها بر فراز هر فرد در شرم شرکت حاضر.
- لطفا برای ادامه، آقای Boffin 'Thank'ee، Wegg، هر دو برای اعتماد به نفس خود را.
در من و با رها کردن مکرر خود را به شعر، که هر دو دوستانه است.
خب، پس، نظر من است، که شما باید به غرفه خود را، و من باید به قرار دادن
به الاچیق، آن را نگه دارید برای ما.
It'sa نقطه لذت بخش و انسان را با زغال سنگ و شمع و یک پوند در هفته ممکن است در
شبدر. '
'سجاف! آن مرد، آقا - ما که مرد، می گویند برای اهداف argueyment آقای
Wegg خندان تظاهرات از صراحت بزرگ در اینجا ساخته شده است؛ که مرد، آقا، لازم است
انتظار می رود به پرتاب هر ظرفیت دیگر، و یا
به هر ظرفیت اضافی در نظر گرفته شود؟
تماس با ما (برای اهداف argueyment) فرض کنید که انسان به عنوان یک خواننده درگیر شود.
می گویند (اهداف argueyment) را در شب.
آیا پرداخت آن مرد به عنوان یک خواننده را در شب، به مقدار دیگر اضافه شده،
که، اتخاذ زبان شما، شبدر تماس بگیرید و یا آن را به این مبلغ ادغام،
یا شبدر؟ '
خوب، آقای Boffin گفت: «گمان می کنم آن را به آن اضافه شود.
گمان می کنم آن، آقا. شما درست می گویید، آقا.
نمایش ها دقیقا خود من، آقای Boffin. '
در اینجا Wegg افزایش یافت، و متعادل خود را بر پای چوبی خود، fluttered بیش از طعمه های خود را
دست دادن. 'آقای Boffin، در نظر آن را انجام داده است.
بگو، آقا، یک کلمه بیشتر.
غرفه من و من برای همیشه از هم جدا شده باشد.
مجموعه ای از تصنیف در آینده برای مطالعه خصوصی محفوظ است با هدف
tributary' شعر - Wegg افتخار داشتن این کلمه بود، که او
گفت که دوباره آن را با حرف بزرگ - شاخه، به دوستی.
آقای Boffin، اجازه نمی دهد خودتان را به صورت ناراحت کننده پانگ ساخته شده آن را به من می دهد به
بخشی از سهام و غرفه من.
احساسات مشابه با پدر خود من قرار گرفت و زمانی که برای شایستگی های خود را از ارتقا
شغل خود را به عنوان کسی که نزدیک اب یا در اب کار میکند به یک وضعیت دولت.
نام مسیحی او توماس بود.
سخنان او در آن زمان (من بود یک نوزاد، اما بسیار عمیق برداشت خود را در
من، که من آنها را متعهد به حافظه):
سپس خداحافظی تر و تمیز ساخته شده است قایق سبک پارویی مسافری من، Oars ها و کت و نشان وداع!
در چلسی کشتی هرگز، باید توماس را طلسم!
- پدر من بیش از آن، آقای Boffin، و بنابراین باید "I.
در حالی که ارائه این مشاهدات تودیع، Wegg به طور مداوم نا امید
آقای Boffin دست خود را با شکوفایی آن را در هوا.
او در حال حاضر آن را در حامی خود را darted، که آن را در زمان، احساس و ذهن خود را برطرف بزرگ
وزن: با مشاهده است که به عنوان امور مشترک آنها تنظیم شده بود تا رضایت بخش، او
در حال حاضر خوشحالم به کسانی که از Sawyers پهلوان پنبه باشد.
که، در واقع، چپ شده است در طول شب در حالت بسیار مایوس کننده بود، و برای که.
اکسپدیشن قریب الوقوع علیه ایرانیان آب و هوا به هیچ وجه مطلوب بوده است
در تمام طول روز.
آقای Wegg از سر گرفت که عینک خود را به همین دلیل است.
اما Sawyers بود به حزب بود آن شب، برای، قبل از Wegg خود را پیدا کرده بود
مکان شده، آج خانم Boffin بر پله ها شنیده شد، به طوری غیر منتظره ای سنگین و هول هولکی،
که آقای Boffin در در آغاز شده
صدا، پیش بینی برخی از وقوع بسیاری از این دوره مشترک، حتی اگر او
بود به او نیز نه در تن آشفته نامیده می شود.
آقای Boffin هول هولکی و او را بر روی راه پله تاریک، فرآیند له له زدن، با چراغ
شمعی در دست او. "ماده، عزیز من چه خبر؟
"من نمی دانم، نمی دانم، اما من آرزو می کنم شما می خواهم آمد تا از پله ها.
بیشتر تعجب، آقای Boffin بالا رفت از پله ها و خانم Boffin را به خود همراه
اتاق: اتاق دوم بزرگ در همان طبقه به عنوان اتاق که در آن مالک اواخر
فوت کرده است.
آقای Boffin نگاه همه دور او را، و دید و نه چیزی بیشتر غیر معمول از مقالات مختلف
از کتانی خورده در قفسه سینه، بزرگ، که Boffin خانم مرتب سازی شده بود.
آنچه در آن است، عزیز من؟
چرا، شما وحشت زده! شما ناراحت است؟
من یکی از این نوع نیست قطعا، خانم Boffin گفت، به عنوان او را در صندلی نشسته
بازیابی خودش، و در زمان بازوی شوهرش؛ اما بسیار عجیب و غریب!
چه شده است، عزیز من؟
ساده لوح، از چهره پیر مرد و دو کودک در سراسر خانه، به
شب. عزیز من بانگ زد: "آقای Boffin.
اما بدون احساس خاصی ناراحت کننده پرواز کردن پشت او ندارد.
"من می دانم باید آن را احمقانه به نظر برسد، و در عین حال آن است تا.
"جایی است که فکر می کنم آیا شما آنها را دیدم؟
"من نمی دانم که من فکر می کنم من آنها را دیدم در هر نقطه است.
من به آنها احساس می شود. 'لمس آن آنها است؟
'تعداد آنها را در هوا احساس می شود.
من بود مرتب سازی بر کسانی که همه چیز بر روی قفسه سینه، و پیر مرد فکر نمی کند و یا
کودکان، آواز خواندن به خودم، زمانی که همه در یک لحظه من احساس کردم که چهره در حال رشد بود
از تاریکی.
چه روبرو هستند؟ از شوهرش خواست، به دنبال در مورد او.
برای یک لحظه آن مرد بود، و سپس آن را به جوان تر.
برای یک لحظه هر دو کودک بود، و سپس آن را مسن تر است.
برای لحظه ای آن چهره عجیب و غریب بود، و پس از آن همه چهره ها بود.
و سپس آن را؟ رفته بود '
: بله. و سپس آن را رفته بود 'کجا بودند بعد از آن شما، بانوی پیر؟
'در اینجا، در قفسه سینه. خوب، من بهتر از آن را، و رفت
مرتب سازی و در آواز به خودم رفت.
"لر" من می گوید: "من از چیز دیگری فکر می کنم -
چیزی راحت - و آن را از سرم بیرون کنم ".
بنابراین من از خانه های جدید و خانم بلا Wilfer فکر و تفکر بزرگ شد
میزان که ورق در دست من، زمانی که همه ناگهان، چهره ها به نظر می رسید به
پنهان در میان چین خوردگی لایه ها و من اجازه دادم و آن را رها کردن.
همانطور که هنوز بر روی زمین دراز که در آن افتاده بود، آقای Boffin آن را برداشت و آن را گذاشته
بر روی قفسه سینه.
و سپس به شما زد پایین پله ها 'شماره من فکر کردم من می خواهم یک اتاق دیگر را امتحان کنید، و
لرزش آن را خاموش.
من به خودم می گوید: "من خواهم کرد و راه رفتن به آرامی بالا و پایین اتاق پیر مرد سه بار،
از پایان دادن به پایان، و پس از آن من باید آن را تسخیر کرد. "
من با شمع در دست من رفت، اما لحظه ای که در نزدیکی تخت آمد، هوا
ضخیم با آنها با چهره ها؟
: بله، و من حتی احساس کردند که در محیط های تاریک در پشت درب بودند، و در
راه پله کوچک، شناور را به حیاط.
سپس، من به شما به نام.
آقای Boffin، از دست رفته در حیرت، نگاه در خانم Boffin.
خانم Boffin، از دست رفته خود را ناتوانی fluttered به این نگاه آقای
Boffin.
من فکر می کنم، عزیز من، گفت: "سپور طلایی، من در یک بار خواهید از Wegg برای خلاص شدن از شر
شب، چون او از آمدن به ساکن باوئر، و ممکن است به او قرار داده
سر و یا کس دیگری است، اگر او شنید این و آن که خانه خالی از سکنه شده است.
در حالی که ما بهتر می دانیم. آیا ما نیست؟
من در خانه احساس هرگز قبل از بود، گفت: "خانم Boffin؛ و من شده اند
در مورد آن را به تنهایی در تمام ساعات شب است.
من در خانه بوده است که مرگ در آن بود، و من در خانه بوده است
قتل یک بخش جدید از ماجراهای آن بود، و من در آن وحشت هرگز نشده است.
و نمی خواهد دوباره، عزیز من، آقای Boffin گفت.
بر آن بستگی دارد، آن را از تفکر و مسکن است که در نقطه ای تاریک می آید.
: بله؟ اما چرا قبل از آن نمی آمد 'از خانم Boffin خواست.
این پیش نویس در فلسفه آقای Boffin را تنها می تواند توسط آن آقا بود ملاقات با
سخن گفتن است که همه چیز است که در همه، باید در برخی از زمان آغاز خواهد شد.
سپس، بازو را بطرف خود کش کرد همسر خود را در زیر خود را که او ممکن است توسط خودش را نمی شود از چپ به
مشکل دوباره او فرود را آزاد Wegg.
چه کسی، چیزی کسل کننده بعد از خوراک فراوان خود، و قانون اساسی
shirking خلق و خو، به خوبی به اندازه کافی خوشحال کنده دور، بدون انجام آنچه
او برای انجام این کار آمده بود، شد و برای انجام پرداخت می شود.
آقای Boffin سپس بر روی کلاه خود قرار دهید، و خانم Boffin شال خود را، و این جفت ارز، بیشتر
با یک دسته کلید و فانوس روشن، رفت و در سراسر خانه ملال انگیز می -
دلتنگ کننده همه جا هست، اما در دو اتاق خود را - از انبار به خروس، انبار.
آنها به دنبال استراحت نه با رضایت دادن که chace زیادی به خانم Boffin توهمات،
آنها را به حیاط و outbuildings، و تحت تپه.
و راه فانوس، زمانی که همه انجام شد، در پای یکی از تپه، آنها
به راحتی و وپیش برای پیاده روی عصر مماشات، به پایان که تیره
گرفتاری در مغز خانم Boffin را ممکن است به باد خواهند رفت.
وجود دارد، عزیز من! آقای Boffin گفت: هنگامی که به شام آمد.
درمان بود، می بینید.
دور به طور کامل کار کرده، شما؟ "بله، deary، خانم Boffin گفت، کنار تخمگذار
شال خود را. من عصبی نمی شود.
من کمی مشکل نیست.
هر کجا که می خواهم در مورد خانه همان همیشه.
اما - 'ام' آقای Boffin گفت.
اما من تنها به چشمان من.
و بعد چه؟ 'پس چرا، خانم Boffin گفت: صحبت کردن با
چشمان خود را بسته، و دست چپ خود را روی ملاحظه دست زدن به پیشانی خود را، پس از آن،
وجود دارد و آنها!
چهره پیر مرد، و آن را جوان تر می شود. چهره دو فرزند، و آنها را وادار
بزرگتر است. چهره که من نمی دانم.
و سپس همه را در چهره! '
باز کردن چشم او را دوباره و دیدن چهره شوهرش را روی میز او تکیه
به جلو به پت را بر روی گونه، و نشستم به شام، اعلام آن را به
بهترین صورت در جهان است.