Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 14. ALL قهرمانان اما یک
همانطور که ما سوار شیب باک اسکین ، طلوع آفتاب قرمز طلا را از طریق راهرو glinted
مات سنبه ، به ما تبریک خوشحالم شکارچی.
با تمام احترام به خاطر و قدردانی ، معافیت از Siwash ما
به اتفاق آرا تصمیم گرفته است که اگر cougars ساکنان هر بخش دیگر از دره عمیق و باریک
کشور ، ما آن را ترجیح داده ، و رفتن به آن را پیدا کنید.
ما معمولا بر اساس ظاهر دیواره RIM به طور مستقیم در سراسر گردن به حال این باورند
دره عمیق و باریک که بر اساس آن قرار داشته است.
این نشان داد که کشش طولانی از استراحت ، شقاق ، غارها ، crags زرد ، فروپاشید
خرابه ها و شکاف های سبز با کاج pinyon.
به عنوان یک کلاغ مگس ، تنها یک یا دو مایل مستقیم در سراسر از اردوگاه ، اما رسیدن به آن ،
ما تا به حال برای صعود از کوه و دره عمیق و باریک است که عمیقا فاصله دار شیب سر.
هزار فوت یا بیشتر بالاتر از نیمکت سطح ، شخصیت جنگل تغییر ؛
سنبه رشد ضخیم تر است ، و در میان آنها پراکنده شدند spruces نقره و balsams.
اینجا ، در انبوهی از درختان کوچک و درخت کوچک روینده در زیر درخت ، ما شروع به پرش گوزن ، و در
چند لحظه به تعداد بیشتری نسبت به من تا کنون در تمام تجارب شکار من دیده بود
loped در محدوده چشم من.
من نمی توانستم نگاه به جنگل که در آن راهرو و یا خط یا سبزه میان جنگل کشیده شده به هر
از راه دور ، بدون دیدن گوزن های خاکستری بزرگ از آن عبور است.
جونز گفت : گله بود اخیرا از خراب شود ، جایی که آنها به حال wintered.
این گوزن ها دو برابر اندازه از گونه های شرقی و به عنوان چربی به عنوان تغذیه خوبی برخوردار
گاوها داده شود.
آنها تقریبا به اهلی ، بیش از حد.
گله بزرگ از یکی بیشه بود ، پشت سر گذاشتن می کند چند کنجکاو ، که تماشا
ما بدقت برای یک لحظه ، و سپس با سفت ، جستن فنری محدود که تا
سرگرم به من.
هر چیزیکه صدا میکند عبور مسیرهای پیاده روی تازه یکی پس از دیگری و جود ، میله و رنجر به دنبال
او ، اما تردید اغلب ، barked و whined دان آغاز شده یک بار ، برای آمدن
sneaking به عقب در تماس استرن جونز است.
اما با ترشرویی Moze قدیمی یا یا نه نمی توانست اطاعت ، و به دور او نقش برآب.
بنگ! جونز به اتهام شات خوب را بعد از او فرستاده شده است.
او yelped ، دو برابر شده تا به عنوان اگر stung ، و بازگشت به سرعت به عنوان او رفته بود.
"Hyar ، شما سگ راگون سفید و سیاه و سفید ، گفت :" جونز ، "در پشت ، و اقامت وجود دارد."
ما را به سمت راست پس از مدتی تبدیل شده و در میان ravines کم عمق است.
سنبه های غول پیکر بر روی پشته و در چالهها رشد داشته و در همه جا bluebells تاباند
از فراست سفید آبی.
چرا در برابر سرما ندارند را کشت این گل زیبا را به رمز و راز به من بود.
اسب نمی تواند بدون خرد کردن آنها گام.
قبل از اینکه طولانی ، ravines چنان عمیق است که ما تا به حال به کج و معوج و پایین خود را
طرف ، و به زور اسب ما را از طریق بیشه آسپن در چالهها
هنگامی که از یک یال که من تو را دیدم نیروها از گوزن ، و متوقف به آنها را تماشا.
بیست و هفت شمارش تمام عیار است ، اما باید سه برابر این تعداد است.
من تو را دیدم گله شکستن در سراسر سبزه میان جنگل ، و تماشا آنها را تا زمانی که از دست داده بودند.
جنگل.
اصحاب من داشتن ناپدید شده ، من تحت فشار قرار دادند ، و در حالی که کار از گسترده ، عمیق
توخالی ، متوجه شدم تکه های آفتابی محو شدن از دامنه های روشن ، و طلایی
رگه در میان سنبه محو شود.
آسمان پوشیده از ابر تبدیل شده بود ، و جنگل تیره بود.
"Waa - hoo ،" من از گریه در اکو بازگشت.
باد سخت در صورت من منفجر ، و سنبه شروع به خم شدن و سر و صدا.
باک اسکین عظیم ابر سیاه و سفید احاطه.
شیطان من انجام داده بود هیچ دورتر از لبه بعد ، هنگامی که در جنگل تاریک دیده به عنوان
گرگ و میش ، و در باد چرخید تکه های برف.
در طول توخالی بعدی ، پرده یا روپوش پوشاندن سفید roared از طریق درختان به سمت من.
به سختی به حال من هم به جهت دنباله ، و ارتباط خود را به درختان
این نزدیکی هست ، هنگامی که طوفان از من enfolded.
از پیمان خود شیطان را متوقف لی از صنوبر پر پشت است.
غرش در سنبه مساوی که از غار زیر نیاگارا ، نیویورک ، و سردرگم ،
توده چرخان برف بود که به سختی قابل دیدن از طریق به عنوان غلت ، seething
آبشار.
من احتمال گذراندن شب در آنجا مواجه بود ، و آرام بخش من
ترس به عنوان بهترین من می توانم ، عجله برای مسابقات و چاقو به من احساس.
چشم انداز روز بعد در یک جنگل سفید از دست داده بود نیز هولناک است ، اما من
به زودی خودم اطمینان دادم که طوفان تنها فریاد زدن برف ، و نه تاریخ و زمان آخرین
طولانی است.
سپس من خودم داد تا لذت و زیبایی آن.
من فقط می تواند کمرنگ درختان کم نور به تشخیص ، اندام صنوبر ، که بخشی از
محافظت شده من ، sagged پایین با بار خود را به سر من و من تا به حال اما برای رسیدن به من
دست به یک گلوله برفی.
به نظر می رسد هر دو باد و برف گرم است. تکه های بزرگ شد و مثل پر قو
از نسیم تابستان. چیزی شادی در غلغله بود
برف و غرش باد.
در حالی که من خم را به لرزش در جلد چرمی قرار دادن من ، از طوفان گذشت تا به طور ناگهانی به عنوان آن آمده بود.
وقتی که من نگاه کردن ، سنبه وجود دارد ، مانند ستون از سنگ مرمر Parian و سفید
سایه ، ابری اضمحلال ، با سر و صدا فرو نشینی فرار کرد ، بر بال باد.
در این عقب نشینی سریع ، گرم ، روشن از آفتاب را پشت سر هم.
البته من ، من با آن روبرو و برای دیدن خوشحال شد ، از طریق باز کردن جایی که این آبکند
برش از جنگل ها ، قله از دره عمیق و باریک ، نوک قرمز و گنبد طاقی شکل من تا به حال
به نام مارکس سنت است.
همانطور که من شروع شده است ، از ویژگی های جدید و غیر منتظره پس از طوفان شروع به تظاهر
به خودی خود.
خورشید گرم و حتی ذوب برف و باران سنگین در زیر درختان سقوط کرد ، و
در glades و چالهها به قطرات ریز تبدیل منفجر. رنگین کمان نفیس آویزان از نوک سفید
شعبه و بیش از چالهها منحنی است.
تکه های درخشان از برف سقوط از سنبه ، و دوش شکست.
در یک چهارم از یک ساعت ، من از جنگل را به لبه دیوار بر زمین خشک سوار.
در مقابل اسب سفید سبز pinyons فرانک ایستاده بود آشکارا ، و در نزدیکی او
مرور مانت جیم و والاس. پسران در شواهد شدند.
انعقاد آنها در طول لبه رفته بود ، من پیاده و شلوار بی خشتک گاوداران من لگد کردن ، و
گرفتن تفنگ و دوربین من ، عجولانه به دنبال مکان بیش از.
به شگفتی و علاقه من ، که من پیدا کردم یک بخش طولانی از لبه دیوار در ویرانه.
آن را در یک منحنی بزرگ بین دو capes غول دراز و بسیاری از کوتاه ، شارپ ،
طرح ریزی promontories ، مثل دندان اره ، معلق دره عمیق و باریک است.
دامنه های بین این نقاط از صخره با رشد عمیق pinyon پوشیده شده بود ،
و در این نزول مکان آسان خواهد بود.
در همه جا در دیوار راه راه رانت و شکاف صخره ایستاده بود جدا شده مانند
جزیره در نزدیکی ساحل ، crags زرد از شکاف سبز گل رز ، تکان تکان خوردن سنگها ، و
اسلاید از لبه دیوار ، شکسته را به بلوک های فراوان تحت promontories.
raggedness مفرد و در زمان wildness صحنه نگه از من ، و نبود
تیره را کنار تا baying هر چیزیکه صدا میکند و دن اقدام در من roused.
ظاهرا hounds به طور گسترده ای از هم جدا شدند.
سپس من شنیدم نعره کشیدن جیم. اما آن را متوقف زمانی که باد آرام ، و من
شنیده ام نه بیشتر.
در حال اجرا از نقطه ، شروع به پایین رفتن.
راه شیب دار بود ، تقریبا عمود بر ، اما به دلیل سنگ های بزرگ و
فقدان اسلاید ، آسان بود.
من در زمان جهش و گام های بلند و داخل است و فقدان بیش از سنگها ، و وضع روانیش بر روی شاخه pinyon ،
و تحت پوشش از راه دور مانند یک سنگ نورد.
در پای دیوار RIM ، یا در یک خط که در آن می رسیده آن را تمدید کرده اند
به طور منظم ، شیب کمتر شد.
من می توانم بدون برگزاری به پشتیبانی ایستادن.
بزرگترین pinyons من تا به حال دیده ساخته شده از یک جنگل است که تقریبا در پایان ایستاد.
این درختان بزرگ ، پایین ، داخل و خارج ، و در پیچ پیچ خورده ، و بسیاری از دو پا شد
در ضخامت.
در طول تبار من ، من در فواصل زمانی متوقف به گوش دادن ، و همیشه شنیده ام یکی از hounds ،
گاهی اوقات چند.
اما همانطور که برای یک مدت طولانی فرود آمد ، و در هر نقطه انجام می کنید و یا رویکرد سگ ، من
شروع به رشد بی تاب است.
pinyon بزرگ ، با مرده بالا ، پیشنهاد یک چشم انداز خوب ، بنابراین من از آن صعود ، و من دیدم
این سو بان سو حرکت دادن بخش زیادی از شیب. این یک چیز عجیب و غریب به دنبال پایین تپه بود ،
بیش از نوک درختان سبز است.
در زیر ، شاید چهار صد متری ، کشویی باز برای راه طولانی بود و تمام بقیه بود
سبز ، با بسیاری از شاخه های مرده چسبیده مانند spars ، شیب و گاه به گاه
تخته سنگ.
از این جای بلند قرار دادن من شنیده ام hounds و پس از آن به دنبال فریاد زدن من فکر کردم جیم شد ، و
پس از آن bellowing تفنگ والاس. سپس همه سکوت کرده بود.
عکس effectually چک کرده بود yelping از hounds.
من اجازه فریاد زدن. یکی دیگر از گربه وحشی پشمالو که جونز که کمند نیست!
همه در یک بار من شنیدم کشویی آشنا سنگ های کوچک به زیر من ، و من تماشا
شیب باز با چشم های حریص.
کمی جای تعجب نیست به من بود برای دیدن یک گربه وحشی پشمالو شکستن از رنگ سبز ، و رفتن به پاره شدن پایین
اسلاید. در کمتر از شش ثانیه ، شش فرستاده بود
گلوله های فولادی jacketed پس از او.
پاف در گرد و غبار با افزایش نزدیک و نزدیکتر به او را به عنوان هر یک از گلوله رفت نزدیکتر علامت و
تاریخ و زمان آخرین او را با شن باران و او را راست پایین شیب دره عمیق و باریک تبدیل شده است.
من داخل است و فقدان pinyon کشته و نزدیک به بیست پا به شن و ماسه نرم در زیر شروع به پریدن کرد ،
و بعد از قرار دادن کلیپ های پر شده در تفنگ من ، شروع به جهش کانگورو پایین شیب.
وقتی که من به نقطه ای که گربه وحشی پشمالو وارد اسلاید کرده بود رسید ، من به نام hounds ،
اما آنها به وجود آمده باشد و نه پاسخ من.
با وجود هیجان من ، من قدردانی فاصله به پایین
شیب قبل از من به آن رسید.
در عجله من ، من بر آستانه پرتگاه فرار دو برابر عمق به عنوان اولین لبه
دیوار ، اما یک نگاه به پایین برای من فرستاده shatteringly عقب مانده است.
با تمام نفس من تا به حال چپ ، من فریاد می کشید : "Waa - hoo!
Waa - hoo! "
از پژواک پرت من ، من در ابتدا تصور کنم که دوستان من در من بودند
گوش. اما هیچ پاسخ واقعی آمد.
گربه وحشی پشمالو احتمالا در امتداد این دیوار لبه دوم به استراحت بود گذشت و رفته بود
پایین. دنباله دار بودن او به راحتی می تواند توسط هر یک از گرفته شود
hounds.
Vexed و اضطراب ، نشانه های دوباره و دوباره.
هنگامی که مدت ها پس از انعکاس در برخی از دره عمیق و باریک توخالی به خواب رفته بود ، من گرفتار ضعف
WA - هو - دیگه! "
اما ممکن است آن را از ابرها می آیند. من یک سگ تازی پارس بالاتر از من در نمی شنوند
شیب ، اما به طور ناگهانی ، به شگفتی من ، خلیج عمیق هر چیزیکه صدا میکند از مغاک افزایش یافت
زیر کلیک کنید.
من در امتداد لبه فرار ، به نام تا من خشن بود ، تکیه بیش از تا کنون که خون
با عجله به سر من ، و پس از آن نشست.
من این نتیجه رسیدند این شکار دره عمیق و باریک می تواند برخی از توجه مداوم خرس و فکر ، به عنوان
همچنین اقدام دیوانه وار.
معاینه از سمت من نشان داد چگونه غیر ممکن بود برای رسیدن در هر روشن
ایده از عمق و اندازه ، و یا شرایط دامنه های دره عمیق و باریک از دیوار اصلی RIM
بالا.
دومین دیوار -- صخره شگفت انگیز ، زرد رو و دو هزار فوت ارتفاع -- منحنی به من
دور یک نقطه در مقابل از من باقی مانده است.
دخالت دره عمیق و باریک ممکن است مایل نیمی گسترده ، و آن را ممکن است ده
مایل است. من بیزارند با قضاوت تبدیل شده بود
از راه دور.
شیب بالای این دیوار دوم در پیش روی من تا دور بالای سر من زد و آن را نسبتا
towered ، و این روت تمام قضاوت های سابق من ، چون من به یاد مجزا
که از لبه زرد و سبز
کوه خط الراس کمی ناچیز ظاهر شده بود.
اما این بود که من تبدیل به پشت من زل زل نگاه کردن که من به طور کامل درک بی کرانگی
محل.
این دیوار و شیب دو گام به پایین راه پله طولانی بزرگ بودند
کانیون ، و آنها بیش از من towered ، راست تا نیمه مایل در ارتفاع سرگیجه.
فکر می کنم در از بالا رفتن از آن را در زمان نفس من دور است.
سپس خلیج بار دیگر چیزیکه صدا میکند شناور و مجزا را به من ، اما به نظر می رسید آن را از آمد
نقطه ای متفاوت.
من تبدیل شده گوش من باد ، و در لحظات موفقیت بیشتر و بیشتر بود
بافل. یکی از خلیج صدا از پایین و بعد از
به سمت راست و دیگری از سمت چپ.
من می تواند صدا را از اکو تشخیص نیست. خصوصیات آکوستیک سالن آمفی تئاتر
در زیر من بیش از حد فوق العاده برای درک من بودند.
به عنوان خلیج واضح تر ، و نسبت قابل توجهی بیشتر رشد کرد ، شدم
پریشان ، و متمرکز چشم انداز تیره و تار در دره عمیق و باریک میباشد.
من در امتداد شیب به اخرین نقطه که در آن دیوار کج شده نگاه کرد و به دنبال خط پایه
از صخره زرد. کاملا ناگهان دیدم یک سیاه و سفید بسیار کوچک
جسم در حال حرکت با کندی حلزون مانند.
هر چند که غیر ممکن است برای هر چیزیکه صدا میکند آنقدر کوچک به نظر می رسید ، من می دانستم که هم او بود.
داشتن چیزی در حال حاضر به قضاوت فاصله از ، من تصور آن را به صورت یک مایل ، بدون
قطره.
اگر من می توانم هر چیزیکه صدا میکند بشنود ، او می تواند مرا بشنود ، بنابراین من فریاد می کشید تشویق.
پژواک در من می خواهم slaps بسیاری در صورت کف.
من به تماشای سگ تازی تا زمانی که در میان انبوه شکسته سنگ ناپدید شد ، و مدت ها پس از
که خلیج خود را به من شناور است.
پس از استراحت ، من کشف برخی از اصحاب من را از دست داده و یا hounds essayed ،
و شروع به صعود.
قبل از اینکه من شروع شده است ، با این حال ، من به اندازه کافی عاقل به مطالعه دیواره لبه بالا ، به
آشنا خود را با استراحت ، بنابراین من یک نقطه عطفی را داشته باشند.
مثل شاخ و اسپرز طلا قلل loomed.
فراوان از نزدیک با هم ، آنها بر خلاف لوله اندام حیرت انگیز نبودند.
من تا به حال احساس littleness من ، که من از دست داده بود ، و باید هر لحظه را وقف
و تلاش برای صرفه جویی در زندگی من است. این به نظر نمی رسد امکان وجود دارد من می تواند
شکار.
هر چند که من صعود مورب و اغلب استراحت ، قلب من پمپ سخت من می تواند بشنود
آن.
تخته سنگ زرد ، با سر گرد مانند بدست آمده از نیشکر و یک پیر مرد ، من به عنوان نزدیک به دادگاه تجدید نظر
جایی که من آخرین بار از جیم ، و به سمت من سخت شنیده.
هر بار نگاه کردن ، فاصله یکسان به نظر می رسید.
صعود که من تصمیم گرفتم که بیش از پانزده دقیقه ، مورد نیاز یک ساعت را ندارد.
در حالی که استراحت در پای تخته سنگ ، من شنیده ام بیشتر baying hounds ، اما برای من
زندگی من نمی تواند بگوید که آیا صدا از بالا یا پایین آمد ، و من به آغاز
احساس می کنید که من اهمیتی نمی.
داشتن ، حاکی از تا من خشن بود ، و دریافت پاسخ ساختگی اما هیچ کدام ، من تصمیم گرفتم
که اگر اصحاب من بیش از یک صخره را سرنگون کرد ، آنها عاقلانه خودداری بودند خود را
نفس می شود.
یکی دیگر از سفتی بالا بکشد شیب زیر دیواره RIM آورده ، و من به تشکر وجود دارد ،
چرا که دیوار صاف و براق بود ، بدون استراحت.
من به آرامی در امتداد پایه plodded ، با تفنگ من آماده است.
آهنگ گربه وحشی پشمالو چنان متعدد بودند من خسته از نگاه آنها ، اما من را فراموش نکنید
که من ممکن است یک شخص یا دو سبزه در میان آن عبور می کند باریک ویران شده ها دیدار خواهد کرد
راک و تحت ضخیم ، pinyons تاریک.
در رفتن در این راه ، من نقطه خالی را توده ای از استخوان بلیچ را قبل از فرار
غار.
من تا به حال در آشیانه شیر و به نظر می رسد از آن را «واحد» می خواهم که از قدیمی تصادفا
تام. من flinched دو بار قبل از من یک سنگ را پرتاب کرد
به غار تیره دهن.
مرا تحت تاثیر قرار به زودی که من پیدا کردم من در هیچ خطر بودن pawed بود و پنجه دار
نقطه تیره به دور ، از استخوان که وجود دارد این حقیقت بود.
چگونه آنها در سراشیبی که در آن یک مرد به سختی قادر به راه رفتن می آید؟
فقط یک پاسخ عملی به نظر می رسید.
شیر خود را کشته شدن یک هزار پا بالا ساخته شده بود ، معدن خود را به بیرون کشیده بود
RIM و آن را تحت فشار قرار دادند.
از نظر تئوری که او ممکن است مجبور به کشیدن قربانی خود را از جنگل ، و
که بسیار به ندرت دو شیر با یکدیگر همکاری کردند ، این واقعیت از محل استخوان به عنوان
شگفت انگیز است.
جمجمه اسب وحشی و گوزن ، شاخ و استخوان های بی شماری ، همه را به خرد
shapelessness ، مبله اثبات بی چون و چرا که لاشه از بزرگ کاهش یافته بود
ارتفاع.
از همه قابل توجه ترین اسکلت یک گربه وحشی پشمالو دروغ که در سراسر یک اسب بود.
من معتقد بودم -- من نمی تواند کمک کند ، اما بر این باورند که گربه وحشی پشمالو با گذشته خود را کاهش یافته بود
قربانی.
میله هنوز بسیاری از فراتر از دن شیر ، دیواره RIM تقسیم را به برج ها ، crags و
قلل است.
من فکر کردم من اندام لوله من پیدا کرده بود ، و شروع به بالا رفتن به سوی یک دهانه باریک در
RIM. اما من آن را از دست داد.
وضعیت فوق العاده تا برش از دیوار ساخته شده برگزاری یک جهت
غیر ممکن است. من به زودی متوجه شد من در دخمه پرپیچ و خم از دست داده بود.
من سعی کردم برای پیدا کردن راه من را دوباره ، اما من می توانم انجام دهید برای رسیدن به آستانه
صخره ، من که از آن می تواند دره عمیق و باریک را ببینید. سپس من می دانستم که در آن من بود ، اما من دیگر چنین نکردم
می دانیم ، بنابراین من plodded wearily به عقب.
بسیاری از کور مبتلا به شکاف لب و کام من در پیچ و خم از crags صعود.
من به سختی می تواند به همراه خزیدن ، هنوز هم من در آن نگهداری می شود ، برای محل منجر به وخیم بود
افکار.
برج بابل را من با هزار تن از شیل شل تهدید.
برج که تکیه frightfully بیشتری نسبت به برج پیزا را تهدید به ساخت من
آرامگاه.
بسیاری از فانوس دریایی به شکل تخته سنگ نازل سنگ پراکندگی کمی در متوجه شوم.
پس از زحمتکش در داخل و خارج از معابر تحت سایه این عجیبی شکل گرفته
صخره ها ، و آمدن دوباره و دوباره به همان نقطه ، یک جیب کور ، من بزرگ شده
از جان گذشته است.
من نام محل baffling پاس اغفال ، و سپس فرار اسلاید.
من می دانستم که اگر من می توانم نگه داشتن پاهای من من می توانم بهمن ضرب و شتم.
بیشتر موفق باشید از مدیریت من outran سنگ خروشان فرود آمد و با خیال راحت.
سپس گرد کردن صخره زیر ، من خودم را بر روی یک لبه باریک در بر داشت ، با یک دیوار به من
سمت چپ ، و به حق راهنمایی درختان pinyon سطح با پاهای من است.
معصومانه و wearily من دور ستون مانند گوشه دیوار گذشت ، برای آمدن چهره به
مواجه با lioness قدیمی و توله.
من شنیده ام دندان قروچه کردن مادر ، و در همان زمان گوش اش رفتم پشت صاف ، و او
دولا.
آتش همان چشم های زرد ، همان بیان snarling ترسناک آشنا در ذهن من
از قدیمی تام به من همگانی روندی بود ، من در اینجا با آن روبرو است.
نذر اخیر من از مرگ را به طور کامل فراموش شد و یکی از بهار کوره در رفته به من انجام شده
بر سر طاقچه. سقوط!
احساس کردم به مسواک زدن و خاراندن شاخه ، و تاری سبز را دیدم.
رفتم اندام ماهیهای تجاری و زمین را با با چیز پهن و سنگین زدن ضربه.
خوشبختانه ، من بیشتر روی پای من فرود آمد ، در شن و ماسه ، و هیچ کبود جدی رنج می برد.
اما من ، مبهوت بود و دست راست من بی حس برای یک لحظه بود.
وقتی که من خودم را با هم جمع شده بودند ، به جای سپاسگزار بودن طاقچه به حال نشده است
چهره والای نقطه -- که از آن من مسلما می توانست همگانی روندی -- من بود
angriest مرد همیشه در گراند کانیون شل کنیم.
البته cougars در راه خود را دور آن زمان شد ، بودند و گفتن همسایگان
در مورد جهش شکارچی شجاع برای زندگی ، پس من به خودم اختصاص داده شده به تلاش های بیشتر برای پیدا کردن
خروجی.
تو رفتگی در دیوار به jumped بود زیر باز ، همانطور که بسیاری از استراحت ، و من کار می کرد
از آن به پایه دیواره RIM ، و tramped مایل طول و دراز ، قبل از من رسیده
دنباله خود من منجر می شود.
استراحت هر پنج مرحله ، صعود و صعود است.
تفنگ من دوران کودکی به وزن یک تن و پا من منجر شد ، دوربین به شانه من بسته
جهان بود.
به زودی کوه نوردی به معنای کار طناب بند بازی -- دسترسی طولانی از بازو ، و کشیدن وزن ، گام به بالا
پا ، و بهار از بدن. جایی که من تا به حال با سهولت داخل است و فقدان ، من تا به حال
کرنش و بالا بردن خودم را با عضله خالص.
من عینک دستکش سمت چپ من ژنده پوش و انداخت آن دور برای قرار دادن یکی از سمت راست در سمت چپ من
دست.
من فکر کردم چند بار من می تواند یکی دیگر از حرکت را ندارد و من فکر کردم ریه ها من
پاره شود ، اما من نگه داشته در.
هنگامی که در تاریخ و زمان آخرین من surmounted RIM من تو را دیدم ، جونز ، و پایین در کنار او شکست مواجه و دراز
فرآیند له له زدن ، چکیدن ، جوش ، با پاهای سوخته ، درد اندامها و قفسه سینه بی حس است.
او گفت : "من در اینجا دو ساعت ،" ، "و من می دانستم چیزهایی اتفاق می افتد زیر بودند ، اما به
صعود تا که اسلاید مرا بکشند. من جوان نیست هیچ ، و یک شیب صعود
مثل این طول می کشد قلب جوان است.
همانطور که من به اندازه کافی کار بود. نگاه کن! "
او توجه من به شلوار خود را به نام. آنها به تکه تکه شده بود قطع ، و حق
پاچه شلوار گم شده از زانو به پایین بود.
ساق پا او خونین بود. Moze یک شیر در امتداد لبه صورت گرفت و من رفتم
پس از او با تمام اسب من می تواند انجام دهد. من برای پسر فریاد کشیدند ، اما آنها نمی
آمده است.
حق در اینجا از آن آسان است به پایین رفتن ، اما در زیر ، که در آن Moze آغاز شده این شیر ، آن را
به بیش از لبه غیر ممکن است. شیر مستقیما از pinyons روشن است.
من زمین را به خاطر از قلم مو ضخیم و درختان متعدد دست داد.
سپس Moze پوست اغلب به اندازه کافی. او treed شیر دو بار.
من می توانم راه او باز و bayed بگویید.
راگون سگ حقه باز صعود درختان و تعقیب شیر.
Moze بود!
من به فضای باز کردم و دیدم او را ، و بود خوب وقتی که او بیش از یک رفت
توخالی است که فرار به دره عمیق و باریک.
اسب من tripped و سقوط کرد ، و روشن تبدیل بیش با من قبل از او به من انداخت
برس. من لباس های پاره ، و این کبود ، اما
بسیار صدمه وارد نشود.
اسب من خیلی لنگ است "من شروع به تلاوت تجربه من ،
به میزان متوسطی حذف حادثه جایی که من شجاعانه با آن روبرو lioness قدیمی است.
پس از مشاوره با سازمان دیده بان من ، که من پیدا کردم من شده بود ، تقریبا چهار ساعت کوه نوردی.
در آن لحظه ، فرانک به صورت قرمز در طول لبه poked.
او در آستین پیراهن بود ، عرق کردن آزادانه و عینک اخم من تا به حال ندیده.
او مثل یک بالن یا نهنگ دندان دار puffed ، و در ابتدا به سختی می تواند صحبت می کنند.
"از کجا -- شما -- تمام" او panted.
"بگو! اما mebbe این تعقیب نشده است! جیم و والاس به من رفت tumblin 'پایین
پس از سگ ها ، هر یک نگاه 'برای سگ perticilar خود ،' من رفو اگر من نمی
باور شیر خود ، بیش از حد.
دان یکی oozin 'پایین دره عمیق و باریک ، با من داغ footin زمان آن را بعد از او.
یک جایی او treed شیر thet ، درست در زیر من ، در یک دره عمیق و باریک جعبه ، مرتب کردن
شاخه ای از لبه دوم ، یک "من می توانم او را پیدا نیست.
من سرزنش می کردند نزدیک به کشته شدن خودم more'n یک بار.
نگاهی بند انگشتان من! Barked EM slidin در حدود یک مایل پایین
دیوار صاف. من فکر کردم یک بار شیر دان شروع به پریدن کرده بود ، اما
به زودی من شنیده ام او barkin دوباره.
تمام زمان thet من شنیده ام هر چیزیکه صدا میکند ، یک بار من شنیدم توله سگ.
جیم فریاد زد ، "کسی shootin شد. اما من هیچ کس پیدا نیست ، یا هیچ کس
را میشنوند.
دره عمیق و باریک Thet deceivin توانا "است. فکر می کنم تا شما هرگز می خواهم تا شما را به پایین.
من نمی صعود تا دوباره آن را برای تمام شیرها در باک اسکین.
میهمان گرامی ، می آید تا جیم oozin 'وجود دارد."
جیم درست در لبه ظاهر شد ، و زمانی که او به ما ، گرد و خاکی ، پاره شده و مانده ،
با دن ، میله و رنجر نشان دادن نشانه هایی از فروپاشی ، همه ما کمربندش را بست و از سوالات است.
اما جیم وقت خود را گرفت.
"لبه دره عمیق و باریک thet یکی جهنم یک مکان" را آغاز کرد در نهایت.
"کجا بود همه؟ میله و توله سگ با من رفت '
treed گربه وحشی پشمالو.
بله ، آنها انجام داد ، توله سگ "من تحت pinyon holdin' ، در حالی که میله نگه داشته شود گربه وحشی پشمالو
treed. من فریاد می کشید "فریاد می کشید.
پس از حدود یک ساعت یا دو ، والاس آمد poundin پایین مانند یک غول.
این یک چیز مطمئن است ما می خواهم گربه وحشی پشمالو بود ؛ 'والاس رده بود و تصویر او که
سرزنش گربه پرید.
این embarrassin بود ، چرا که او در مورد چگونه او شروع به پریدن کرد مودبانه بود.
ما پراکنده برخی ، وقتی والاس تفنگ خود را ، گربه وحشی پشمالو بود humpin پایین شیب ،
'او goin' سریع 'pinyons thet تا ضخامت بود والاس می تواند می کنید
شات عادلانه ، "از دست رفته.
میله 'توله سگ بود توسط عکس ترس آنها دنباله را ندارد.
من شنیده ام برخی از ساقه یکی در مورد یک میلیون بار ، ساحل 'فکر گربه وحشی پشمالو
انجام می شود برای.
والاس plungin پایین شیب "من به دنبال رفت.
من نمی توانستم نگه دارید تا با او -- او ساحل مراحل طولانی طول می کشد -- من او را از دست داد.
من reckonin او بر روی دیوار دوم رفت.
سپس من آهنگ برای بالا ساخته شده است. پسر ، راه شما می توانید ببینید 'شنیدن چیزهایی
در دره عمیق و باریک thet ، 'روش شما می توانید را نمی شنوند و دیدن چیزهای بسیار خنده دار است."
"اگر والاس رفت و روی دیوار لبه دوم ، او به عقب بر گردیم به روز؟" همه ما پرسید.
"لبه ، هیچ tellin وجود دارد."
ما منتظر ، lounged ، و برای سه ساعت خواب ، و شروع به نگران
رفیق ما وقتی که او در چشم هاو به سمت شرق ، در امتداد لبه.
او مانند یک انسان است که گام بعدی خواهد بود آخرین بار او را راه می رفت.
هنگامی که او به ما رسیده است ، او سقوط تخت و دراز تنفس به شدت برای مدتی.
"به کسی یک بار ذکر شده صعود اسرائیل پاتنم از تپه ،" او گفت : به آرامی.
با تمام احترام به تاریخ و وطن پرست ، من مایل به پاتنم تپه دیدم هرگز! "
"تراوش کنند برای اردوگاه ، خواستار خارج فرانک.
پنج ساعت آتش روشن ، تمام چشم های ریخته گری طماع دور ما در سیگار کشیدن
شام. بوی گوشت ایرانی که
گرگ ساخته شده از یک گیاه خوار است.
من بلعیدم چهار لغو احکام صادره ی ، و نمی توانست در حال اجرا شمارش شده است.
جیم باز می تواند از شربتی که از تغلیظ انواع افرا تهیه میشود که او صرفه جویی شده بود برای یک مناسبت بزرگ ، و
فرانک او رفتم و با دو قوطی هلو بهتر است.
چگونه با شکوه به گرسنگان می شود -- ولع مصرف برای مواد غذایی احساس ، و سپاسگزار
آن ، به تحقق بخشیدن به که بهترین زندگی در نیازهای روزمره از وجود نهفته است ، و
نبرد برای آنها!
هیچ چیز می تواند قوی تر از شمارش ساده و بیانیه ای از حقایق
تجربه والاس پس از آن او را ترک جیم. او تعقیب گربه وحشی پشمالو ، و آن را در چشم نگاه داشت ،
تا زمانی که بیش از دیواره لبه دوم رفت.
در اینجا او بیش از بیست فوت ارتفاع پرتگاه کاهش یافته است ، به آتش میکشند بر روی اسلاید فن شکل
که به سمت پایین پخش.
شروع به لغزش کند و توسط پرشهای حرکت و پس از آن شروع به طور پیوسته ، با
افزایش سر و صدا. او سوار بهمن برای یک هزار فوت است.
شیشه bowlders از دیواره های سست است.
هنگامی که اسلاید متوقف شد ، والاس extricated پا کرد و شروع به طفره رفتن bowlders.
او تنها زمان پرش به بیش از آنهایی که بزرگ و یا DART به یک طرف از راه خود است.
او جرأت اجرا کنید.
او به تماشای آنها آینده. یکی از این سنگ بزرگ hurtled بیش از سر او و
شکست یک درخت pinyon زیر وارد نمایید.
هنگامی که این نورد متوقف شده بود ، و او را به شیل قرمز را گذرانده بودند ، او شنیده ام
هر چیزیکه صدا میکند baying نزدیک ، و می دانست که یک گربه وحشی پشمالو treed شده بود و یا گوشه.
Hurdling سنگ و pinyons مرده ، والاس یک مایل پایین شیب زد ، تنها به
او در جهت فریب بوده است. او sheered خاموش را به سمت چپ.
خلیج وهمی هر چیزیکه صدا میکند از عمق شکاف آمد.
والاس به pinyon سقوط ، صعود را به زمین ، skidded پایین کشویی جامد ،
سرامدن صعب العبور مانع در شکل دیواره جامد سنگ گرانیت قرمز است.
هر چیزیکه صدا میکند ظاهر شد و به او آمد ، آشکارا در داشتن توجه به تعقیب و گریز.
والاس چهار ساعت در صعود مصرف می شود.
او در اخرین نقطه از منحنی دیوار لبه دوم ، گام لغزنده از صعود
آبشار.
در یک نقطه ، اگر او تا به حال شش فوت پنج اینچ قد او می شده اند
مجبور به تلاش retracing دنباله خود -- کار غیر ممکن است.
اما قد او او را قادر ساخت برای رسیدن به یک ریشه ، که او خود را کشیده است.
هر چیزیکه صدا میکند او lassoed جونز LA ، و برده بالا.
در دیگر نقطه ای ، که هر چیزیکه صدا میکند صعود ، او lassoed pinyon بالا ، و راه می رفت تا با
پای او لیز از زیر او در هر گام است.
زانو شلوار مخمل نخی راه راه خود را سوراخ بودند ، و آرنج کت خود را.
تنها از بوت چپ او ، که او در صعود استفاده می شود -- ، رفته بود و پس او
کلاه.