Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 16
افراد و چیزهایی که به طور کلی
اولین شغل خانم و آقای جان هارمون لذت بود، به تنظیم همه امور
که به هیچ وجه اشتباه منحرف بود، که ممکن است، می تواند، می، و یا باید داشته باشند،
در هر راه نادرست منحرف، در حالی که نام خود را در حالت تعلیق بود.
در ردیابی از امور که مرگ ساختگی جان می شود در نظر گرفته شد
به هیچ وجه مسئول، آنها با استفاده از ساخت و ساز بسیار وسیع و آزاد است. در مورد، برای
به عنوان مثال، خیاط زنانه به عنوان داشتن یک عروسک
ادعا می کنند که در حفاظت از آنها، به خاطر از ارتباط او با یوجین Wrayburn خانم، و
به خاطر ارتباط خانم یوجین، به نوبه خود به خود، سمت تاریک از داستان است.
پس از آن که پیر مرد، Riah، به عنوان یک دوست خوب و سرویس به هر دو،
disclaimed نمی باشد.
و نه حتی آقای بازرس، به عنوان داشتن به شکار ماهر در trepanned
عطر کاذب.
ممکن است در ارتباط با آن افسر ارزش اظهار داشت، که شایعه به زودی
پس از آن نفوذ نیرو، به اثر است که او به دست ابی محرمانه بود
Potterson، بیش از یک کوزه از تلنگر دلپذیر در
نوار از شش باربرها یاران پرچم دزدان، که او ایستاده است به از دست دادن پول خرد انگلیس
از طریق آقای هارمون را به زندگی، اما کاملا راضی در صورتی که
آقا barbarously به قتل رسیده بودند.
و او (آقای بازرس) پاداش دولت به جیب بود.
در تمام ترتیبات خود را از طبیعت از جمله، خانم و آقای جان هارمون مشتق شده بسیار
کمک از وکیل برجسته، آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا که در مورد او گذاشته شد
حرفه ای با فرستا دن از جمله غیر عادی
و قصد، که تکه ای از کار با شور و نشاط به عنوان محض برش دادن دنبال شد؛
به موجب آن زنگار جوان که درم اقیانوس اطلس است که شاعرانه عمل شد
به نام چشم گشا، و خود را در بر داشت
خیره مشتریان واقعی به جای بیرون از پنجره.
دسترسی از Riah، اثبات بسیار مفید به نکات چند نسبت به
از بند ازاد کردن امور یوجین، نوعی درخت اقاقیا خود را با بی نهایت اعمال
رغبت به حمله و اذیت و آزار آقای
Fledgeby: که، کشف خود را در معرض خطر را به هوا دمیده
برخی از معاملات مواد منفجره که او در آن درگیر شده بود، و داشتن شده است
به اندازه کافی تحت ضرب و شتم خود را flayed شده است، به مذاکره درباره صلح موقت آمد و پرسید: برای سه ماهه.
Twemlow بی ضرر سود با شرایط وارد، هر چند او کمی
فکر آن است.
آقای Riah unaccountably ذوب در فرد او را بیش از حیاط پایدار در دوک منتظر
خیابان سنت جیمز، دیگر ژیان اما ملایم، به او که پرداخت اطلاع رسانی
بهره به عنوان پیش از این، اما از این پس در
دفاتر آقای نوعی درخت اقاقیا، کینه یهودیان را خشنود و با ترک
راز که آقای جان هارمون پول پیشرفت کرده و تبدیل به بستانکار.
بنابراین، این بود که خشم Snigsworth والا برطرف، و به این ترتیب او خرناس کشیدن بزرگتر
مقدار عظمت اخلاقی در ستون Corinthian در چاپ بر روی شومینه،
از به طور معمول در خود (و بریتانیا) قانون اساسی بود.
اولین سفر خانم Wilfer به عروس گدا در مکان جدید از Mendicancy،
بزرگ کردن رویداد.
PA به شهر شده است، فرستاده بود در روز از تصرف، و شده بود
حیرت زده با کمال تعجب می بینند، و به آورده، و در مورد خانه توسط یکی گوش منجر شد، به
ببین گنجینه های مختلف آن، و enraptured و مسحور شده بود.
پا بود نیز منصوب شده وزیر، و سفارش شده بود را به اطلاع فوری از
استعفای Chicksey، Veneering، و Stobbles ها، برای همیشه و همیشه.
اما ما بعد آمد، آمد، به عنوان بود به علت خود را در حالت.
کالسکه برای ما، که آن را با بلبرینگ شایسته به مناسبت وارد فرستاده شد،
همراه است، به جای حمایت، توسط خانم Lavinia، که در مجموع کاهش یافته است
شناخت عظمت مادر.
آقای جورج قم ملایم به دنبال.
او در خودرو، دریافت شده توسط خانم Wilfer، تا اگر به افتخار پذیرفته شده
کمک در مراسم تشییع جنازه در خانواده، و او پس از آن صادر نظم، 'بعد' به
درویش این نوکر.
من به خوبی آرزو، کارشناسی ارشد، گفت: Lavvy، پرتاب خود را در میان مخده،
با آغوش خود گذشتند، که شما می خواهم کمی لم دادن.
چگونه! تکرار خانم Wilfer.
'لم' بله، کارشناسی ارشد.
من امیدوارم که گفت: "بانوی چشمگیر، من از آن ناتوان است.
"من مطمئن هستم که شما نگاه کنید، کارشناسی ارشد.
اما چرا باید به به ناهار خوردن با دختر خود یا خواهر، اگر به عنوان یک
زیر پوش زنانه یک تخته سیاه بود، من درک نمی کنم.
نه را من درک می کنم، retorted خانم Wilfer، با تمسخر عمیق، که چگونه یک جوان خانم
می توانید لباس را به نام که شما زیاده روی اشاره کرد.
من برای شما سرخ است.
با تشکر از شما، کارشناسی ارشد، گفت: Lavvy، خمیازه کشیدن، اما من می توانم آن را برای خودم انجام دهد، من مجبور
شما، وقتی که به هر مناسبت وجود دارد.
در اینجا، آقای قم، از نظر ایجاد هماهنگی، که او هرگز تحت
هیچ شرایطی موفق به انجام این کار، با لبخند حاضر گفت: "پس از همه، شما
می دانید، خانم، ما می دانیم که از آن وجود دارد.
و بلافاصله احساس که او خود را متعهد کرده بود.
"ما می دانیم که وجود دارد! 'خانم Wilfer گفت، خودنمایی میکند.
واقعا، جورج، remonstrated دوشیزه Lavinia، باید بگویم که من نمی
درک اشارات شما، و من فکر می کنم شما ممکن است ظریف تر و کمتر
شخصی است.
برو آن را به 'گریه آقای قم، در کوتاهترین اطلاع، تبدیل شدن به یک طعمه به ناامیدی.
"آه، بله! برو آن را به خانم Lavinia Wilfer!
چه شما ممکن است به این معناست، جورج قم، توسط عبارات رانندگی اتوبوس، من نمی تواند
تظاهر به تصور. گفت: نه، دوشیزه Lavinia، آقای جورج
قم، می توانم تصور است.
کافی است برای من در قلب خود من می دانم که من قصد ندارم به - داشتن
خانم Lavinia بود imprudently کردم به یک جمله را بدون ارائه راهی برای خروج از آن،
محدود به رفتن به آن نزدیک است.
نتیجه ضعیف که با این حال، مشتق شده برخی از به ظاهر قدرت را از تحقیر.
آه، بله! 'گریه آقای قم، با تلخی.
بنابراین تا کنون است.
من هرگز -
اگر به شما بگویم، خانم Lavvy او را کوتاه قطع شده، شما به ارمغان آورد که هرگز یک جوان
غزال، ممکن است شما خودتان مشکل را ذخیره کنید، چرا که هیچ کس در این کالسکه فرض
است که شما همیشه.
ما به شما می دانید بهتر است. "(همانطور که در صورتی که این خانه، محوری بود.)
Lavinia، بازگشت آقای قم، در رگ ملال انگیز، من معنی نیست که می گویند.
چیزی که من بگویم، بود، که من انتظار می رود برای حفظ جایگاه مورد علاقه من در
این خانواده، پس از فورچون پرتوهای خود را بر آن ریخته شده است.
چرا من شما را، گفت: "آقای قم، سالن پر زرق و برق که با من می توانم
طعنه زدن به رقابت، و پس از آن با متوسط حقوق و دستمزد من؟
آیا آن را سخاوتمندانه است؟
آن هم از نوع؟ بانوی با شکوه، خانم Wilfer، درک
فرصت خود را از ارائه چند نکته از تاج و تخت، در اینجا انجام گرفت تا
درگیری.
آقای قم، او آغاز شد، "من نمی تواند به شما اجازه بدجلوه دادن مقاصد
فرزند من است. به او اجازه دهید به تنهایی، کارشناسی ارشد، خانم Lavvy interposed
با سر بالایی.
این است که بی تفاوت نسبت به آنچه او می گوید: یا.
نه، Lavinia، quoth خانم Wilfer، این خون از خانواده را لمس است.
اگر آقای جورج قم ویژگیها، حتی به دختر من -
(من نمی بینم که چرا شما باید کلمه "حتی"، کارشناسی ارشد، با استفاده از خانم Lavvy interposed،
چرا که من کاملا به عنوان به عنوان هر یک از دیگران مهم است. ')
'صلح' خانم Wilfer گفت: با وقار.
تکرار می کنم اگر آقای جورج صفات قم، به جوان ترین دخترم، حقیری
انگیزه، او آنها را به همان اندازه نسبت به مادر دختر من است.
که مادر آنها را repudiates، و خواسته های آقای جورج قم، به عنوان یک جوان از افتخار،
آنچه او را؟
اقدام خانم: من ممکن است اشتباه - هیچ چیز بیشتر احتمال دارد - اما آقای جورج قم،
Wilfer، شکوه تکان دادن دستکش خود، به نظر می رسد به من که در اول نشسته
equipage کلاس.
آقای جورج قم به نظر می رسد به من در راه او، با اعتراف خود او، به
محل اقامت که ممکن است نامیده می شوند. مجلل.
آقای جورج قم به نظر می رسد به من می شود دعوت به شرکت در - بگم.
- ارتفاع است که در خانواده تبار است که با او بلند پروازانه است، باید به من
می گویند به ممزوج شدن؟
از چه رو، پس از آن، این تن در قم آقای بخشی؟ "
این است که تنها، خانم، آقای قم توضیح داد، روحیه بسیار پایین، زیرا در
حس مالی، من دردناکی آگاه unworthiness من است.
Lavinia در حال حاضر به شدت متصل است.
من امیدوارم که او هنوز هم باقی خواهد ماند Lavinia همان قدیمی؟
و آن را بخشیدن است اگر من احساس حساس، زمانی که من وضع او
بخش به من را کوتاه؟
اگر شما راضی و موقعیت خود را، آقا، مشاهده دوشیزه Lavinia، با
ادب بسیار، ما می تواند شما را در هر چرخش شما ممکن است لطفا به منظور نشان
درشکه چی خواهر من.
عزیزترینم Lavinia، خواست آقای قم، رقت انگیز، من تو را می پرستمش.
پس اگر شما می توانید آن را در شیوه ای دلپذیر تر انجام دهد، 'بازگشت بانوی جوان،
"من آرزو می کنم شما را.
من هم، به دنبال آقای قم، احترام به شما، خانم، به حدی که همیشه باید
زیر شایستگی خود را، من به خوبی آگاه است، اما هنوز هم تا یک علامت غیر معمول است.
خرس با یک بدبخت، Lavinia، با بدبخت تحمل، خانم، که احساس اصیل
آقای قربانی شما را برای او است، اما goaded تقریبا به جنون، قم سیلی زد خود را
پیشانی، هنگامی که او از رقابت با ثروتمند و متنفذ فکر می کند.
هنگامی که شما را مجبور به رقابت با ثروتمند و متنفذ، آن را احتمالا ذکر شود
به شما خانم Lavvy گفت، 'در زمان مناسب.
حداقل، آن را در صورتی که پرونده من است. آقای قم بلافاصله ابراز خود
نظر ملتهب است که این بیش از انسان "است، و بر زانو خود را در آورده
فوت خانم Lavinia را.
ضروری crowning علاوه بر برخورداری کامل از هر دو مادر و
دختر، به تحمل آقای قم، اسیر سپاسگزار، به سالن های پر زرق و برق بود.
ذکر شد، و به رژه او را از طریق
همان، در یک بار شاهد از شکوه و عظمت خود زندگی می کنند، و یک نمونه روشن از خود
مدارا.
صعودی راه پله، او را به خانم Lavinia اجازه راه رفتن در کنار او، با
هوا گفت: "با وجود تمام این اطراف، من مال تو هنوز، جورج.
یکی دیگر از سوال این است چه مدت ممکن است طول بکشد، اما من مال تو هنوز.
او همچنین benignantly به او intimated، با صدای بلند، ماهیت اشیاء که بر اساس آن
او نگاه کرد، که او عادت، Exotics، جورج، '
لانه مرغ، جورج، '' مفرغ زرنما ساعت، جورج، و مانند آن.
در حالی که، از طریق تمام دکوراسیون، خانم Wilfer به رهبری راه را با
تحمل یک رئیس وحشی، که احساس خود را با آشکار به خطر بیافتد
کوچکترین نشانه ای از شگفتی و تحسین است.
در واقع، تحمل این زن چشمگیر، در طول روز، یک الگوی به
قابل توجه زنان در شرایط مشابه است.
او تجدید آشنایی آقای و Boffin خانم، که اگر آقای و Boffin خانم گفته بود
او آنچه او از آنها گفته بود، و اگر زمانی را به تنهایی می تواند کاملا پوشیدن آسیب او.
او در نظر گرفته شده هر بنده که او را با نزدیک شدن، به عنوان او را دشمن قسم خورده، به صراحت
قصد ارائه هتک خود را با ظروف، و به پور مطرح outrages های او
احساسات اخلاقی از جوش.
او راست نشسته در جدول، در دست راست او را پسر در قانون، به عنوان نیمی مشکوک
سم در viands ها، و تحمل با نیروی بومی شخصیت در برابر
کمین های مرگبار.
حمل او به عنوان یک کالسکه به سمت بلا به سوی یک بانوی جوان خوب بود
موقعیت، چه کسی او را در جامعه روبرو شده بود چند سال پیش.
حتی زمانی که کمی تحت تاثیر شامپاین گازدار ذوب، او
مربوط به پسرش در قانون برخی از معابر مورد علاقه های داخلی مربوط به پاپا او، او
تزریق به روایت چنین قطب شمال
پیشنهادات داشتن خود را برکت unappreciated به انسان، از
روز پاپا خود، و همچنین از آن نجیب زاده که پس از سرد بوده است
جعل هویت از یک مسابقه بسیار سرد پوشیده از شبنم یخ زده، زده
سرما به کف پا شنوا.
انسان پایان ناپذیر تولید، خیره، و آشکارا قصد ضعیف و سست
لبخند به زودی، به محض او مشهود تر از آن اسپاسمودیک و تسلی ناپذیر زده شد.
وقتی او را ترک در گذشته در زمان، آن را سخت می گویند که آیا آن را با
هوای رفتن به داربست خودش، یا ترک زندانیان از خانه
اعدام فوری.
با این حال، جان هارمون از آن لذت بردم همه خوش، و به همسرش گفت، هنگامی که او و او
به تنهایی، که راه طبیعی خود را به عنوان غیر از این از صمیم قلب طبیعی هرگز به نظر می رسید
فویل، و اگر چه او هم نزاع مکنید که
اینکه اون دختر پدرش، او همیشه باید stedfast در ایمان باقی می ماند که او
نمی تواند به مادرش. این دیدار بود، به عنوان گفته شده است، بزرگ
رویداد ارسال کنید.
یکی دیگر از رویداد، بزرگ نیست، بلکه در خانه تلقی خاص 1، رخ داده است و در حدود
نسبت به مدت مشابه؛ و این بود، اولین مصاحبه بین درهم و برهم آقا و خانم رن.
خیاط زنانه عروسک، که در محل کار برای پایان ناپذیر را بر یک عروسک پوش تمام
حدود دو برابر بزرگتر از اندازه آن شخص جوان، آقای درهم و برهم به آن را به عهده گرفته،
و بنابراین
بیا، آقا، گفت: "خانم رن شاغل در مسند خود.
و که ممکن است به شما باشد؟ درهم و برهم آقای خود را با نام معرفی شده و
دکمه وجود دارد.
آه در واقع! 'گریه جنی. "آه! من مشتاقانه منتظر است تا دانستن
شما خواهد شد. من را خودتان تشخیص شنیده می شود.
آیا شما ارسال نشده است؟ خندیدی درهم و برهم.
"من مطمئن هستم که من خوشحالم که آن را بشنود، اما من نمی دانم چگونه.
خانم رن گفت: «تبادل کسی به گل، سبد خرید، '.
اوه! به این ترتیب 'گریه درهم و برهم.
بله، خانم و انداخت پشت سر خود را و خندید.
نگهدار ما! بانگ زد: خانم رن، با شروع.
آیا دهان خود را به عنوان گسترده ای باز نمی شود که به عنوان مرد جوان یا آن گرفتن و بسته نیست
دوباره روزی. درهم و برهم آقای آن را باز کرد، در صورت امکان، گسترده تر،
نگه داشته و آن را باز کنید تا زمانی که خنده او بود.
چرا، شما را مانند غول هستیم، گفت: "خانم رن، وقتی که او در زمین بود
Beanstalk و جک برای شام می خواستم. "او خوب به دنبال، دوشیزه؟ خواسته درهم و برهم.
: نه، گفت: "خانم رن.
'زشت' بازدید کننده او نگاه دور اتاق - که
تا به حال بسیاری از وسایل رفاهی در آن در حال حاضر، که در آن شده بود، قبل از - و گفت: "این است که
جای خوشگل، خانم
خوشحالم شما را فکر می کنم تا، آقا، بازگشت خانم رن.
و چه چیزی شما را از من فکر می کنم؟
صداقت آقای درهم و برهم شدن به شدت در برابر این سؤال مشمول مالیات، او پیچیده یک دکمه،
خندیدی، و شک و تردید عمل. با آن گفت: "خانم رن، با یک قوس
نگاه کنید.
آیا فکر نمی کنید من comicality کمی عجیب و غریب؟
در تکان دادن سر خود را در او پس از پرسیدن سوال، او موهایش را تکان داد پایین.
اوه! 'گریه درهم و برهم، در پشت سر هم از تحسین.
چه زیادی است، و چه یک رنگ! خانم رن، با او دردسر معمول رسا،
با کار خود رفت.
اما موهایش را ترک کرد آن را به عنوان اثر ساخته شده بود ناخشنود است.
شما زندگی نمی کنند اینجا تنها؟ شما، خانم خواسته درهم و برهم.
نه، خانم رن گفت: با دنده.
اینجا زندگی می کنند با مادر تعمیدی پری من. 'با' درهم و برهم آقای می تواند از آن را ندارد؛
با که به شما می گویند، نشده است؟ 'خوب' پاسخ خانم رن، جدی تر است.
با پدر دوم من است.
و یا با من، که برای ماده. و او سرش را تکان داد، و آه کشید.
وی افزود: اگر شما یک کودک فقیر من استفاده می شود را در اینجا شناخته شده بود، '،' شما می خواهم
درک من.
اما شما نیست و شما می توانید نیست. همه بهتر!
شما باید آموخته اند یک مدت طولانی، گفت: درهم و برهم، زود گذر در آرایه ای از عروسک
در دست، قبل از شما اومد به کار منظمی، خانم، و با چنین زیبا
طعم. '
بخیه هرگز آموزش داده شد، مرد جوان! بازگشت لباس ساز، خود غلت بزنید سرش.
'فقط gobbled شده و gobbled، تا من متوجه چگونگی انجام این کار است.
در ابتدا به شدت به اندازه کافی است، اما بهتر.
و من در اینجا، گفت: درهم و برهم، چیزی از لحن طعنه امیز خود، قرار گرفته است
یادگیری و یادگیری، و در اینجا آقای Boffin را پرداخت و پرداخت، تا کنون به طوری
طولانی!
من شنیده ام که تجارت خود را، مشاهده خانم رن؛ آن کابینه گیری است.
درهم و برهم آقای راننده سرشونو تکون دادن. حالا که تپه با هم انجام شود، آن است که.
من به شما چه، خانم
من باید می خواهم برای شما چیزی. بسیار سپاسگزارم.
اما چه؟
من می توانم به شما گفت: "درهم و برهم، بررسی اتاق، من می توانم شما را به مجموعه ای مفید از
لانه به وضع عروسک اید
یا من می توانم شما را کمی مجموعه ای مفید از زیر شلواری، برای حفظ ابریشم و موضوعات خود را و
یادداشت شوید.
یا من می تواند شما را یک دسته نادر که با چوب زیر بغل راه رفتن چوب به نوبه خود، اگر آن را متعلق به او را با شما تماس
پدر شما.
به من تعلق دارد، بازگشت مخلوق کوچک، با خیط و پیت کردن سریع از چهره اش
و گردن. من لنگ است.
ضعیف درهم و برهم سرخ بیش از حد، ظرافت غریزی در پشت دکمه های او وجود دارد،
و دست خود را زده بود. او گفت، شاید، بهترین کاری که در راه
جبران است که می توان گفت.
"من بسیار خوشحالم شماست، چون من ترجیح می دهم زینت آن را برای شما از هر یک
دیگر. لطفا ممکن است در آن نگاه کنید؟
خانم رن در عمل توزیع آن را به او بر مسند خود، زمانی که وی متوقف شد.
اما شما بهتر بود از آن استفاده کنم، "او گفت، به شدت.
این راه است.
Hoppetty، Kicketty، PEP-PEG-PEG. زیبا است آن؟
به نظر من که شما به سختی آن را می خواهم در تمام گفت: "درهم و برهم.
خیاط زنانه کوچک نشسته دوباره، و آن را به دست او داد، گفت: با آن
بهتر است بر او نگاه کنید، و با لبخند: "از شما متشکرم!
و مربوط به لانه ها و زیر شلواری، گفت: درهم و برهم، پس از اندازه گیری
دسته در آستین او را، و آرام ایستاده کنار چوب در برابر دیوار، به همین دلیل، آن را
لذت واقعی را به من خواهد بود.
من ام heerd که شما می توانید زیبا ترین آواز خواندن و من باید بهتر با پرداخت
یک آهنگ از با هر پول، برای من همیشه عاشق امثال آن، و اغلب خانم giv
Higden و جانی خودم آهنگ خنده دار، "صحبت" در آن.
هر چند که مرتب کردن بر اساس شما نیست، من شروط "شما یک مرد جوان بسیار مهربان، 'بازگشت
خیاط زنانه، "یک مرد جوان واقعا مهربان.
من قبول می کنم پیشنهاد خود را - گمان می کنم او نمی خواهد ذهن، او را به عنوان یک چاره اندیشی موقت اضافه شده،
shrugging شانه اش، و اگر او می کند، او ممکن است!
پرسید: "به معنی او را که با شما تماس پدر شما، خانم، درهم و برهم.
نه، نه، 'پاسخ خانم رن. "او، او، او را!
؟ او، او را، او را درهم و برهم تکرار خیره در مورد، تا اگر برای او.
او که در حال آمدن است به دادگاه و با من ازدواج کن، 'بازگشت دوشیزه رن.
عزیز من، چگونه آهسته شما!
اوه! او گفت: "درهم و برهم. و به نظر می رسید به نوبه خود متفکر و کمی
مشکل. "من از او هرگز فکر نمی کردم.
هنگامی که او آینده، خانم؟
یک سوال! 'گریه خانم رن. چگونه من می دانم!
کجا او را از دست آیی؟ 'چرا خوب و مهربان، چگونه می توانم بگویم!
او در حال آمدن است و یا در جایی دیگر، گمان می کنم، و او در حال آمدن است بعضی از روز و یا
دیگر، گمان می کنم. من هیچ اطلاعات بیشتری در مورد او نمی دانند، در
ارائه دهد.
این غلغلک آقای درهم و برهم به عنوان یک شوخی فوق العاده خوب است و او انداختند
عقب سر او و با لذت بردن شمار خندید.
در نزد او را در راه است که پوچ خنده، خیاط زنانه عروسک با خنده
صمیمانه در واقع. به طوری که آنها هر دو خندیدند، تا آنها خسته بودند.
، در آنجا وجود دارد، وجود دارد! 'گفت: دوشیزه رن.
'به خوبی' خاطر، توقف، غول پیکر، و یا من باید بلعیده شوند تا زنده است، قبل از من می دانم
آن است. و به این دقیقه به شما گفته اند که چه
شما در آمده است. '
"من برای خانم کمی عروسک Harmonses، گفت: درهم و برهم.
من فکر کردم، اظهار داشت خانم رن، و در اینجا این است که کمی خانم عروسک Harmonses
در انتظار شما است.
او در مقاله نقره ای تاشو، می بینید، اگر او از سر تا پا پیچیده
اسکناسهای جدید است. مراقبت از او را، و دست من وجود دارد، و
مجددا تشکر می کنم.
من به مراقبت بیشتر از او از او یک تصویر طلا بود، گفت: درهم و برهم، و وجود دارد
هر دو تو دست من، خانم، و من به زودی بر می گردم باز می گردند.
اما، بزرگترین رویداد از همه، در زندگی جدید آقای و خانم جان هارمون بازدید
از خانم و آقای یوجین Wrayburn.
متاسفانه رنگ پریده و فرسوده یوجین دلیر یک بار بود و رفت استراحت همسرش
بازو، و به شدت بر چوب تکیه می کنند.
اما، او در روز در حال رشد قوی تر و بهتر بود، و آن را با پزشکی اعلام شد
ملازمان که او ممکن است توسط و توسط لبریز.
این یک واقعه بزرگ بود، در واقع، زمانی که خانم و آقای یوجین Wrayburn آمد در آقای باقی بماند و
خانه خانم جان هارمون: که در آن، توسط راه، آقا و خانم Boffin (کاملأ پیچیده خوشحال می کند، و
روزانه کروز، در نگاه به مغازه ها،) نیز اقامت به طور نامحدود است.
به آقای یوجین Wrayburn، در اعتماد به نفس، خانم جان هارمون انتقال او شناخته شده بود
دولت از عواطف همسرش، در زمان بی پروا خود را.
و به خانم جان هارمون، در اعتماد به نفس، آقای یوجین Wrayburn انتقال را انجام داد، خدا،
او باید همسرش از او تغییر کرده است!
من هیچ اعتراضات مردمی، گفت: "یوجین - که می کند، که آنها را معنی - را ساخته اند!
قطعنامه. '
اما فکر می کنید، بلا، همسر او، در آینده از سر گرفته interposed پرستار خود
محل در کنار او، برای او بدون او هرگز کردم: "که او در روز عروسی ما
به من گفت که او تقریبا فکر می کردم بهترین کاری که می تواند او را به مرگ؟
همانطور که من آن را انجام دهد نیست، لیز، گفت: "یوجین، من که چیزی بهتر به شما پیشنهاد انجام دهد -
به خاطر شما.
بعد از ظهر همان، یوجین دراز کشیده بر روی نیمکت خود را در طبقه بالا اتاق خود، نوعی درخت اقاقیا
آمدند تا با او چت، در حالی که در زمان بلا همسر خود را برای سوار شدن.
"هیچ چیزی کمتر از نیروی خود بروید، یوجین گفته بود، پس بلا بود، به شوخی
او را مجبور.
عزیز همکار قدیمی، یوجین با نوعی درخت اقاقیا آغاز شد، رسیدن به دست خود، 'شما
می تواند در یک زمان بهتر نمی آمدند، برای ذهن من پر است، و من می خواهم به آن خالی است.
اول، در حال حاضر، قبل از من به آینده ام را لمس کند.
MRF، اسب سوار از من کوچکتر است، و تحسین استادانی زیبایی است که،
بنابراین خوش برخورد بود به عنوان اظهار نظر روز دیگر (پرداخت تماس با ما سفر دو روز تا
رودخانه وجود دارد، و بیشتر به اعتراض
محل اقامت هتل)، که لیز باید به پرتره اش نقاشی.
که، در آینده از MRF، ممکن است در نظر گرفته شود معادل مربوط به نمایش ملودرام
نعمت است. '
به خوبی در حال گرفتن، گفت: مورتیمر، با لبخند.
واقعا، گفت: "یوجین، من آن را متوسط.
هنگامی که MRF گفت، و آن را دنبال نورد از نوعی شراب قرمز (که او به نام،
و من پرداخت می شود)، در دهان او، و می گفت: "پسر عزیزم، چرا این زباله که می نوشید؟ آن
او برابر بود - پدری
نیایش در اتحادیه ما، همراه با اشک گوش.
خنکی از MRF به استانداردهای معمولی قابل اندازه گیری نیست.
درست به اندازه کافی، گفت: نوعی درخت اقاقیا.
دنبال یوجین: "این، '،' است که من همیشه باید از MRF در مورد این موضوع را بشنود، و
او ادامه خواهد داد تا در سراسر جهان به گردش با کلاه خود را بر روی یک طرف.
ازدواج من که به این ترتیب رسما در محراب خانواده به رسمیت شناخته شده است، من هیچ بیشتر
مشکل در که نمره.
بعد، شما واقعا باید شگفتی برای من، مورتیمر انجام می شود، در کاهش-perplexities من پول،
و با نگهبان و مباشر در کنار من، به عنوان نگاهبان زندگی من (من هستم
به سختی قوی در عین حال، می بینید، برای من نیست
مرد به اندازه کافی برای اشاره به او، بدون صدا، لرزش - بنابراین inexpressibly
عزیز من، مورتیمر)، کمی که من می توانید تماس بگیرید خود من خواهد بود از آن تا کنون
بوده است.
به آن نیاز دارند بیشتر، شما می دانید آنچه که آن را همواره در دست من بوده است.
هیچ چیز نیست. "از هیچ چیز بدتر، من فانتزی، اوژن.
خود من درآمد کوچک (من devoutly آرزو می کنم که پدر بزرگ من آن را به اقیانوس را ترک کرده بودند
نه از من!) نوعی موثر بوده است، در راه جلوگیری از مرا از
عطف به در هر چیزی.
و من فکر می کنم مال شما بوده است به همان شکل است. "صدای حکمت را آشکارا سخن گفت وجود دارد، گفت:
یوجین. ما چوپان هر دو.
در تبدیل به در گذشته، ما به صورت جدی به نوبه خود.
اجازه بدهید به ما می گویند، برای چند سال به بیشتر از آن.
در حال حاضر، من تا به حال یک ایده، مورتیمر، گرفتن خودم و همسرم را به یکی از
مستعمرات و کار در شغل من وجود دارد.
"من باید بدون تو از دست داده، یوجین، اما شما ممکن است درست باشد."
نه، گفت: "یوجین، به یقین. "درست نیست.
اشتباه است!
تقریبا عصبانی - - او آن را با چنین پر جنب و جوش گفت: فلش، که مورتیمر از خود نشان داد
به شدت شگفت زده است. "تو فکر می کنم این سر های دسته جمعی من است
هیجان زده؟ "
یوجین رفت، با نگاه بالا نیست، مرا باور.
من می توانم به شما از موسیقی سالم از نبض من آنچه هملت خود گفت: می گویند.
در خون من است، اما wholesomely بالا، زمانی که من به آن فکر می کنم.
به من بگو! باید ترسو تبدیل به لیز و دزدکی حرکت کردن
دور با او، اگر من از او شرمنده بودند!
به کجا می خواهد بخشی از دوستان شما در این دنیا باشد، مورتیمر، اگر او بود، مبدل
ترسو به او، و گاهی اوقات برای بهبود کاریی بهتر؟
محترم و فرو نشاندن، گفت: نوعی درخت اقاقیا.
و در عین حال، یوجین - و در عین حال چه، مورتیمر '؟
و با این حال، شما مطمئن است که شما ممکن است احساس (به خاطر او، من به خاطر او می گویند) هر
سردی اندک نسبت به او در بخشی از--انجمن؟
ای! من و تو ممکن است به خوبی در کلمه تلو تلو خوردن، 'بازگشت یوجین، خنده است.
آیا Tippins ما چیست؟ "، گفت: شاید ما مورتیمر، خنده
نیز می باشد.
یعنی Faith (ایمان)، کار می کنیم! به یوجین بازگشت، با انیمیشن بزرگ.
"ما ممکن است در پشت بوش پنهان و ضرب و شتم در مورد آن، اما ما!
در حال حاضر، همسر من چیزی نزدیکتر به قلب من، مورتیمر، از Tippins است، و من مدیون
او کمی بیشتر از من به Tippins مدیون، و من به جای خودمان افتخار از او نسبت به من همیشه
از Tippins بود.
بنابراین، من آن را از مبارزه بریده بریده نفس کشیدن، با او و برای او، در اینجا، در
باز کردن میدان است.
هنگامی که او را، و یا اعتصاب برای او پنهان کنم بند، ضعف، در یک سوراخ و یا گوشه، شما
آنها را دوست دارم بعدی بر زمین، به من بگو آنچه که من به اعمال صالح باید حق دارن که
گفت: - که او می توانست به خوبی به انجام
من بیش از آن شب با پای خود وقتی که من دراز به خونریزی و مرگ، و من تف
صورت ادم دون و پستی که از خطر میگریزد.
تب و تاب بودن که میدرخشید بر او را به عنوان او صحبت کرد، بنابراین تابش ویژگی های خود را که
او هم نگاه کرد، به عنوان اینکه او هرگز قطع عضو شده بود.
دوست او در پاسخ به عنوان یوجین می توانست او را پاسخ دهند، و آنها را از discoursed
آینده است تا زمانی لیز آمد.
پس از از سرگیری جای خود را در سمت خود، و به نرمی لمس کردن دست و سر خود را،
او گفت: "یوجین عزیز شما من بیرون بروید، اما من
باید با شما در آنجا ماند.
شما در حال سرخ از شما برای به روز بسیاری بوده است.
چه شما انجام شده است؟ "هیچ چیز، 'پاسخ یوجین، اما به دنبال
رو به جلو را به شما باز خواهند گشت.
و صحبت به آقای نوعی درخت اقاقیا، گفت: لیز، عطف به او با یک لبخند.
اما می توان آن را نمی شده است جامعه ای که شما آشفته است. "
یعنی Faith (ایمان)، عشق عزیز من! retorted یوجین، در صورت قدیمی روح خود، او خندید و
بوسید او را، "من نه فکر می کنم که جامعه بود، اما!
قدر در افکار مورتیمر نوعی درخت اقاقیا زد که به خانه او رفت به
معبد که شب، که او به حل و فصل نگاهی در جامعه، که او دیده نمی شود
برای یک دوره قابل توجه است.