Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل من فرار باریک
"این راه برای انجام آن است! فریاد او، اندی!
اهرم جرقه، پرتاب و بنزین بیشتری را روشن کنید!
خواهیم این سفر را یک رکورد است. "
دو بیابان در های tonneau ماشین تور که چرخش در امتداد جاده ای کشور بود،
خم به جلو به صحبت می کنند را به یکی از در فرمان.
دومی یک جوان با موهای قرمز بود، با چشم تا حدودی ترتیب، و نه بسیار
چهره دلنشین است، اما همراهان او به نظر می رسید، او را با نفع بسیار نظر کنند.
شاید این بود چرا که آنها در اتومبیل خود سوار شد.
"فریاد او، اندی!"، پسربچه را در صندلی کنار راننده.
"این بسیار زیاد است!"
"من به جای شما می خواهم آن را دوست" اشاره اندی Foger، او تبدیل ماشین برای جلوگیری از
سنگ در جاده. "من همهمه چیزهایی در اطراف Shopton را!"
"شما آنها را همهمه در حال حاضر، اندی،" پسر بچه در کنار او نظر.
"گوش من زنگ است. وای! می رود کلاه من وجود دارد! "
به عنوان پسر سخن گفت، نسیم، ایجاد شده توسط سرعت که در آن ماشین مسافرت،
بلند کردن کلاه خود را، و آن را به عقب چرخش است.
اندی Foger تبدیل نگاه فوری پشت.
سپس او را باز ساسات هنوز هم گسترده تر است، و بانگ زد:
"بگذار آن، سام.
ما می توانیم یکی دیگر دریافت کنید. می خواهم ببینم چه زمانی می تواند به را
Mansburg! من می خواهم برای شکستن رکورد، اگر من می توانم. "
"نگاه، و یا شما چیز دیگری را بشکنم!"، پسربچه را در صندلی عقب گریه.
همکار There'sa که در دوچرخه ها از ما جلوتر.
مراقبت، اندی!
: "اجازه دهید او را برای خودش، retorted Foger، به عنوان او پایین تر بر روی فرمان خم
چرخ، خودرو در حال حاضر رفتن در یک سرعت فوق العاده ای بود.
جوانان دوچرخه سوار به آرامی در امتداد و نزدیک شدن
خودرو تا زمانی که تقریبا بر او بود.
سپس، با پوزخند متوسط، Foger اندی ناگهانی لامپ لاستیک شاخ به فشار
انرژی، با ارسال یک سری از انفجار نگران کننده است.
"تام سویفت" گریه سام Snedecker.
«نگاه کن، و یا شما او را اجرا کنید!" "بگذار او را از راه من،" اندی retorted:
وحشیانه است. جوانان در چرخ، با یک جهش ناگهانی
سرعت، تلاش برای عبور از بزرگراه ها است.
او مدیریت آن را انجام دهد، اما با چنین حاشیه باریک است که در ترور بسیار اندی
Foger قدرت خاموش، مسدود کردن ترمز و هدایت به یک طرف.
پس ناگهان او مجبور شد به منحرف کردن بیش از آن که ماشین سنگین skidded و رفت
به خندق در سمت جاده، جایی که آن را آورده، چرخش به یک طرف.
تام سویفت، چهره اش و نه از فرار باریک خود را رنگ پریده، همگانی روندی از دوچرخه خود را، و
ایستاده بود در مورد اتومبیل.
همانطور که برای کارکنان آن دستگاه، از اندی Foger، مالک، به 3 پادو
که سوار با او بودند، و همه آنها نگاه بسیار شگفت زده شده است.
"آیا ما - آن را آسیب دیده هر اندی" از سام Snedecker خواست.
امیدوارم که نه، به اندی growled. "اگر ماشین من به آن صدمه دیده است که گسل تام سویفت است!"
او از صندلی خود را همگانی روندی و بازرسی هول هولکی از ماشین.
او هیچ چیز مهم نیست، هر چند که بیشتر از آرزوی موفقیت برای مدیریت خوب بود.
سپس اندی تبدیل و وحشیانه در تام سویفت نگاه.
دوم، ایستاده چرخ خود را در مقابل حصار، راه می رفت جلو.
"نظر شما در راه مانند آن چیست؟" اندی با اخم خواستار است.
"آیا شما نمی بینید که شما تقریبا من ناراحت؟" "خب، من می خواهم عصبی خود، Foger اندی!"
گریه تام.
"نظر شما تقریبا در حال اجرا کردن چیست؟
چرا صدا بوق خود را؟ شما automobilists را بیش از حد برای
اعطا!
شما قرار بود سریع تر از میزان قانونی، به هر حال!
"من؟" sneered اندی. "بله، شما بودند و شما آن را بدانید.
من را به ضربه، شما نمی.
شما خیلی نزدیک ضربه زدن به من آمد. من در راه خود را گرفتن!
من حدس می زنم من برخی از حقوق در جاده ها! "" خوبه، بر روی "growled اندی، برای او می تواند
فکر می کنم از چیز دیگری برای گفتن.
"دوچرخه تعدادی پشت، به هر حال." "آن است که تا همین چندی پیش که شما تا به حال
، "تام retorted:. در ابتدا شما همراهان می دانم، به شما امکان کشیده
در سرعت است. "
"من حدس می زنم ما بهتر بود آهسته تر، اندی،" سام در صدای پایین توصیه می شود.
"من نمی خواهم به بازداشت شده است." "ترک این را به من،" به اندی retorted.
"من در حال اجرا این تور است.
دفعه بعد که شما در راه من من شما را اجرا کنید! "او را تهدید تام.
"بیا، همراهان، ما هستیم دیر در حال حاضر، و می تواند یک رکورد اجرا، تمام حساب در
او، "و اندی به ماشین کردم، و پس از پادو های خود را، که در آن بود با عجله
alighted پس از توقف هیجان خود را.
"اگر هر چیزی مثل این شما سعی می کنید شما بخواهید شما تا به حال، اعلام کرد تام، و او
تماشا حزب خودرو سوار کردن. "آه، آن را فراموش کرده ام! جامعی پشت اندی، و او
خندید، اصحاب خود پیوستن.
تام سویفت گفت: هیچ چیزی در پاسخ. به آرامی به او remounted چرخ و سوار کردن،
اما افکار خود را به سمت اندی Foger بسیار لذت بخش بود آنهایی که نه.
اندی پسر مرد ثروتمند شهر، و از بخت خوب خود در ماده
پول به نظر می رسید به او خراب شده، برای او یک پسر قلدر و ترسو بود.
چندین بار او و تام سویفت بود درگیر شده، برای اندی از خود راضی بود.
اما این اولین بار اندی روح کینه جو نشان داده شده است.
او فکر می کند او می تواند بیش از همه چیز اجرا از او های جدید خودکار خود را "تام با صدای بلند
او در سوار. "او یک تصادم برخی از روز، اگر او
دقیق نیست.
او خیلی علاقه سرعت. من تعجب می کنم که در آن او و جمعیت خود را می رویم؟ "
غرق در افکار بیش از فرار باریک خود را تام سوار، و به زودی در خانه اش بود، جایی که او زندگی می کردند
با پدر بیوه اش، بارتون سریع، مخترع ثروتمند، و دومی
خانه دار، خانم Baggert.
نزدیک یک فروشگاه ماشین، یکی از ساخته های متعددی در نزدیکی خانه اش توسط آقای سویفت، که در آن
او انجام آزمایش ها و دستگاه ساخته شده است.
تام به پدر و مادر خود مواجه شد.
"چه ماده، تام پرسید:" آقای سویفت. "شما نگاه کنید اگر چیزی اتفاق افتاده بود."
"چیزی بسیار نزدیک به" جوانان پاسخ داد و در رابطه با تجربه خود را در
جاده ها است.
"پیف"، اظهار داشت مخترع، لذت، گردش کوچک خود را ممکن است به پایان رسید
فاجعه است. گمان می کنم اندی و chums خود را در
سفر خود.
من به یاد داشته باشید آقای Foger با صحبت کردن به من در مورد آن روز دیگر.
او گفت: کنسرت اندی و برخی از اصحاب در سفر بودند، رفته یک هفته یا بیشتر.
خوب، من خوشحالم که هیچ بدتر بود.
اما شما چیز خاصی به انجام این کار، تام "" نه، من فقط سوار شد برای لذت بردن، و اگر
شما می خواهید مرا به انجام هر کاری، من آماده هستم. "" من آرزو می کنم شما می خواهم این نامه را به
Mansburg برای من.
من می خواهم آن را ثبت، و من نمی خواهید آن را در دفتر Shopton پست الکترونیکی.
خیلی مهم است، برای آن در مورد اختراع با ارزش است. "
"موتور توربین جدید، پدر؟"
"که در آن است. و در راه خود را من آرزو می کنم شما می خواهم در توقف
فروشگاه دستگاه مرتون و برخی از پیچ و مهره های او برای من است. "
"من خواهد شد.
این است که این نامه "و تام دست خود را برای اجازه پدرش برگزار شد تمدید است.
"بله. لطفا از آن مراقب باشید.
به وکیل من در واشنگتن در خصوص گام های نهایی در گرفتن حق ثبت اختراع برای
توربین. که چرا من به ویژه در مورد
خواست فرستاده اینجا.
چندین بار قبل از من ارسال شده توسط نامه در اینجا، تنها به اطلاعات
موجود در آنها نشت قبل از وکلای من آنها را دریافت.
من نمی خواهم که در این مورد اتفاق می افتد.
چیز دیگری که، در مورد اختراع جدید در فروشگاه مرتون صحبت نمی کنم به هنگام توقف
پیچ و مهره. "چرا، آیا شما فکر می کنم او به اطلاعات
در مورد کار خود را؟ "
"خب، نه دقیقا. او ممکن است به معنای، اما او به من گفت
روز دیگر که برخی از غریبه ها شد پرس و جو از او، در مورد اینکه آیا او تا کنون کرده اید
هر کار برای من است. "
چه آنها را بگویید؟ "" او گفت که او گهگاه، اما
بسیاری از کارهای اختراعی من در مغازه خود من انجام شد، در اینجا.
او می خواست بداند که چرا مردان از طرح چنین پرسشهایی، و یکی از آنها گفت: آنها
انتظار می رود برای باز کردن یک مغازه ماشین به زودی، و می خواست به معلوم در صورتی که ممکن است در شکل
گرفتن هر یک از تجارت من.
اما من معتقدم که جسم خود بود. "" شما چه فکر میکنید آن بود؟ "
"من نمی دانم، دقیقا، اما من تا حدودی نگران شد و زمانی که من این کار را از مرتون شنیده ام.
بنابراین من می خواهم را بدون ریسک است.
به همین دلیل من این نامه را به Mansburg ارسال. آیا آن را از دست بدهند، و در مورد فراموش نکنید
پیچ و مهره. در اینجا به رنگ آبی چاپ آنها، بنابراین شما می توانید
اگر آنها می آیند تا به مشخصات. "
تام بر روی چرخ خود سوار شد و به زودی چرخش پایین جاده.
"من تعجب می کنم اگر من اندی Foger و cronies او را دوباره ملاقات؟" او فکر کرد که.
"بسیار به احتمال زیاد، من حدس می زنم، اگر آنها در یک تور.
خوب، من به همان اندازه نیز راضی است. من و او همیشه به نظر می رسد به دردسر
وقتی یکدیگر را ملاقات کنیم. "
تام به مقصد نمی شد برای دیدار با اندی دوباره آن روز را، اما آن زمان بود، آمد که
گردن کلفت با موهای قرمز بود به علت تام سویفت هیچ مشکلی کوچک، و او را به خطر
در کنار.
بنابراین تام سوار همراه، فکر کردن بیش از آنچه پدرش به او گفته بود در مورد نامه او
انجام شده است. آقای بارتون سویفت مخترع طبیعی بود.
از یک پسر بچه او علاقه مند به چیز های مکانیکی بوده است، و یکی از اولین تلاش خود را
به ترتیب یک سیستم قرقره، تسمه و چرخ دنده ها بوده است به طوری که آسیاب بادی
عمل دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن در خانه رعیتی قدیمی جایی که او در آن متولد شد.
واقعیت این است که آسیاب اینقدر تند و سریع آن را درهم شکست دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن تمام قطعات نمی رفت
دلسرد او، و او در یک بار مجموعه ای به کار، تغییر چرخ دنده.
پدرش تا به حال برای خرید جدید دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن، اما مخترع جوان ساخته شده برنامه کاری خود را بر روی
دادگاه دوم، و پس از آن مادرش کره گیری آسان است.
از آن پس بارتون سویفت در جهان از اختراعات زندگی می کردند.
مردم می گویند او هرگز مقدار به هر چیزی، که مخترعان چنین کاری را نکرد، اما آقای
سریع همه آنها را اشتباه گردآوری ثروت قابل توجهی از بسیاری از او را ثابت کرد
اختراع ثبت شده است.
او بزرگ شده، ازدواج کرده و یک پسر، تام داشتند. خانم بارتون درگذشت: زمانی که تام سه سال بود
و از آن پس او با پدرش و جانشینی پرستاران و زندگی بود
خانه دار است.
آخرین زنی که مسئول خانواده خانم Baggert مادرانه
بیوه، و او موفق شد تا به خوبی، و تام و پدرش را تشکیل چنین یک پیوست
برای او، که او را به عنوان در نظر گرفته شد
اثاثه ثابت، و در حال حاضر به اتهام ده سال بوده است.
آقای سریع و پسرش را در یک خانه زیبا در حومه روستای زندگی می کردند
Shopton، در ایالت نیویورک.
این روستا در نزدیکی بدن زیادی از آب، که من باید دریاچه Carlopa تماس، بود و وجود دارد
تام و پدرش استفاده می شود به صرف بسیاری از قایقرانی روز دلپذیر، تام و
مخترع chums بهتر از بسیاری از پسران بود
هستند، و آنها اغلب با هم در قایقرانی پیشه وری، و یا ماهیگیری دیده می شود.
البته تام تا به حال بعضی از دوستان پسر، اما او با پدرش رفت و بیشتر از او
با آنها.
اگرچه بسیاری از اختراعات آقای سویفت او پرداخت، او به طور مداوم دنبال شد
کامل دیگران.
برای این منظور بود در نزدیکی خانه خود را به مغازه ها و ماشین چند موتور، ماشین، ساخته شده با
و دستگاه برای انواع مختلف کار.
تام، بیش از حد، تب اختراع در رگ خود، و برخی از مفید برنامه ریزی کرده بود
ادوات و ماشین آلات کوچک.
در امتداد جاده های کشور دلپذیر در یک روز خوب در ماه آوریل تام سویفت در راه خود را به سوار
Mansburg ثبت نامه.
همانطور که او فرود یک تپه کوچک او را دیدم، در فاصله ای دور، اما نسبت به او،
ابر بزرگ از گرد و غبار. "کسی باید رانندگی یک گله گاو
در امتداد جاده، فکر کردم: "تام.
"من امیدوارم که آنها را در راه من، یا، نه، من امیدوارم که من در خودمانی نیست.
گمان می کنم بهتر است به یک طرف نگه دارید، با این حال هر اتاق بیش از حد وجود ندارد. "
ابر گرد و غبار نزدیکتر آمد.
پس از آن بود متراکم که هر کس یا هر چیز دیگری بود و آن را نمی تواند مشخص است.
"باید تعداد زیادی از گاو که در دسته" مخترع جوان mused در، "اما من نباید
فکر می کنم که آنها می خواهم صدای یورتمه رفتن اسب را در یک روز گرم، مثل این.
شاید حال stampeded.
اگر آنها من را به بیرون نگاه کنید. "این ایده او را ناشی از زنگ.
او تلاش کرد تا از طریق ابر گرد و غبار نقطه، اما نمی توانست.
نزدیکتر و نزدیکتر از آن آمد.
تام نگه داشته، مراقبت را تا آنجا که او می تواند به سمت جاده.
سپس از میان توده احاطه صدای ثابت "صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود، صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود."
"It'sa چرخه موتور! بانگ زد:" تام.
"او باید صدا خفه کن خود را کاملا باز و این لگد زدن به عنوان گرد و غبار زیادی را به عنوان
چرخ انجام است. صدای سوت حاکی از حیرت یا تحسین!
اما هر کس بر آن مانند تصویر گلی در آخر خط نگاه کنید! "
که او می دانست که یک شخص دوچرخه سوار که در بالا بردن این اختلال، تام بود
بیشتر به سمت وسط جاده تبدیل شده است.
هنوز او نزد سوار بود، اما انفجار موتور
بلندتر.
ناگهان، زمانی که اولین ذرات پیشبرد گرد و غبار به او رسید، تقریبا
و او را به عطسه، تام لحظه نزد سوار است.
او یک مرد میانسالی بود، و او بود، چسبیده به میله های دسته از دستگاه.
موتور در سرعت کامل شد. تام به سرعت به یک طرف تبدیل شده است، برای جلوگیری از
بدترین گرد و غبار است.
موتور و دوچرخه سوار نگاه جوانان است، اما این عمل تقریبا فاجعه آمیز را برای او ثابت است.
او چشم خود را از جاده در زمان پیش رو برای یک لحظه، و او بزرگ نمی بینم
سنگ به طور مستقیم در مسیر خود.
چرخ جلو او به آن ضربه، و ماشین سنگین، که او نمی توانست کنترل کنید
خوب، به سمت پسر بچه بر روی دوچرخه skidded.
موتور و دوچرخه سوار در هوا از زین منعکس و نزدیک به انتظار خود را از دست داد
بر روی دسته، میله های زندان. «نگاه کن!" گریه تام.
"شما به من سر و صدا!"
"I'm - I'm - سعی - نشستند - نه - به" عبارت که از متوسط rattled شد
سالمندان مرد. تام داد چرخ خود را پیچ و تاب و از جان گذشته برای به دست آوردن
از راه است.
موتور و دوچرخه سوار سعی به انجام این کار همان است، اما دستگاه او در به نظر می رسد می خواهم
مهم راه خود را.
او مستقیم به تام آمد، و یک برخورد فاجعه آمیز ممکن است منجر نداشته است
سنگ دیگری در راه بوده است. چرخ جلو ضربه و swerved
به یک طرف.
موتور چرخه را دیدم گذشته تام، فقط چرا چرخ اش، و پس از آن به دست داده بود
دید فراتر از آن در ابری از گرد و غبار که به نظر می رسید آن را مثل یک هاله.
"چرا شما سوار قبل از اینکه شما در جاده ها بیرون می آیند!" گریه تام تا حدودی
با عصبانیت. مثل یک اکو از ابر گرد و غبار آمد
شناور در پشت این کلمات:
"I'm - امتحان کنید - نشستند - به" سپس صدای انفجار شد
کم نور است. : "خوب، او زیادی به یادگیری هنوز!"
بانگ زد: تام.
"که دو بار به من نزدیک شده پایین می دوند.
من انتظار دارم من بهتر است برای بار سوم.
آنها می گویند که همیشه کشنده است، و پسر بچه همگانی روندی از چرخ خود.
"تعجب می کنم اگه او خم هر یک از پره من؟" مخترع جوان ادامه داد: او به عنوان بازرسی
دوچرخه خود را.