Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 5
خاکروبه بر طلایی می افتد به شرکت بد
روشن و آماده بلا Wilfer عقل کمی در گسل، یا رفتگر طلایی شد
عبور از کوره اثبات و بیرون آمدن تفاله؟
خبر بد سفر سریع می باشد.
ما بدانند که به زودی. در آن شب بسیار از بازگشت او را از
بازگشت خوشحال می کند، چیزی مجالی که بلا از نزدیک با چشم و گوش خود را به دنبال.
یک آپارتمان طرف از Boffin عمارت، شناخته شده به عنوان اتاق آقای Boffin را وجود دارد.
به مراتب کمتر از بقیه از خانه بزرگ، آن را بسیار راحت تر بود، در حال نفوذ
توسط هوا خاصی از snugness ساده، که با اثاثه یا لوازم داخلی استبداد که تبعید شده بود.
نقطه هنگامی که آن را به اجبار به تنظیم چهره خود را
در برابر درخواست های های آقای Boffin برای رحمت در طرف هیچکدام از اتاق دیگر.
بنابراین، اگر چه یک اتاق از وضعیت نسبتا کم - برای ویندوز خود را به سیلاس Wegg
گوشه - و بدون تظاهر به مخملی، ساتن، و یا تذهیب، آن را به حال خود کردم
تاسیس شده در یک موقعیت داخلی
مشابه به آن آسان پانسمان گان یا جفت دمپایی و هر زمان که
خانواده می خواستند برای لذت بردن از شب به خصوص دلپذیر زندگی خانگی، از آن لذت بردم.
به عنوان یک نهاد است که باید باشد، در اتاق آقای Boffin.
آقا و خانم Boffin گزارش در این اتاق نشسته بود، وقتی بلا رو به عقب.
ورود به آن را، او به وزیر امور خارجه نیز وجود دارد و حضور رسمی آن را
به نظر می رسد، او با برخی از مقالات ارائه شده در دست خود را بوسیله یک میز ایستاده بود با سایه
شمع بر روی آن، که در آن آقای Boffin در صندلی آسان خود را به عقب انداخته نشسته بود.
شما مشغول هستند، آقا، گفت: بلا، مردد در درب.
در تمام نشده، عزیز من، نه در همه.
تو یکی از خودمان. ما شرکت شما را هرگز.
بیا، بیا وارد بانوی پیر در محل معمول خود است.
بلا در زمان با خانم Boffin اضافه کردن به اشاره و لبخند او را از خوش آمدید به سخنان آقای Boffin،
کتاب خود را به یک صندلی در گوشه ای پای بخاری، کار خانم در Boffin جدول.
در ایستگاه آقای Boffin را طرف مقابل است.
در حال حاضر، Rokesmith، گفت: رفتگر طلایی، بنابراین به شدت رپ جدول از پیش سفارش دادن
توجه به عنوان بلا تبدیل برگ از کتاب او، که او شروع؟ کجا بودند
'شما گفتند، آقا،' بازگشت و وزیر امور خارجه، با هوا برخی از بی میلی
و یک نگاه به سمت آن حضور داشتند، که شما در نظر گرفته آن زمان بود
آمده برای تثبیت حقوق و دستمزد من است.
آیا در بالا تماس دستمزد، مرد نمی شود، گفت: آقای Boffin، testily.
چه شیطان! من هیچکدام از حقوق صحبت کردیم هرگز زمانی که من در
خدمات. '
دستمزد من، گفت: وزیر امور خارجه، از اصلاح خود.
Rokesmith، شما افتخار نیست، من امیدوارم که؟ مشاهده آقای Boffin، eyeing او را با چشم حقارت.
من امیدوارم که، نه آقا.
از آنجا که من هرگز، زمانی که من ضعیف بود، آقای Boffin گفت.
فقر و غرور را در همه به خوبی با هم.
خاطر داشته باشید که.
چگونه می توان از آنها در کنار هم؟ و چرا از آن به این دلیل می ایستد.
مرد، فقیر بودن، چیزی برای افتخار دارد.
این بی معنی است.
با تمایل اندکی سر خود را، و نگاه از برخی از تعجب، وزیر امور خارجه
به موافقت با تشکیل هجا کلمه "مزخرف" به لب داشت به نظر می رسید.
در حال حاضر، در مورد این دستمزد همان، آقای Boffin گفت.
بنشینید. وزیر نشستم.
چرا نشستن قبل از از آقای Boffin خواست، distrustfully.
امیدوارم که افتخار نیست؟ اما در مورد این دستمزد.
در حال حاضر، من به این موضوع رفته، و من می گویم دو هزار سال است.
نظر شما در مورد آن فکر می کنم؟ آیا شما فکر می کنید کافی است؟
"با تشکر از شما.
این پیشنهاد عادلانه است. "من نمی گویم، می دانید، آقای Boffin
تصریح شده، اما آنچه در آن ممکن است بیش از کافی است.
و من بگو چرا؟، Rokesmith.
مرد از اموال، مثل من، ملزم به در نظر گرفتن قیمت بازار.
در ابتدا من به آن به همان اندازه وارد کنید که من ممکن است انجام داده اند، اما من
با مردان دیگر اموال از آشنا شده است، و با من آشنا
وظایف اموال.
من باید به قرار دادن قیمت بازار، به دلیل پول ممکن است رخ دهد نباشد
شی با من. گوسفند است که ارزش زیادی در بازار، و
من باید به آن و نه بیشتر.
وزیر امور خارجه شده است ارزش زیادی در بازار، و من باید به آن و نه بیشتر.
با این حال، مهم نیست کشش یک نقطه با شما است.
پاسخ داد: 'آقای Boffin، شما بسیار خوب است، وزیر امور خارجه، با تلاش.
سپس ما را رقم آقای Boffin گفت، "در دو صد سال.
سپس شکل را دفع.
در حال حاضر، باید وجود داشته باشد سوء تفاهم در مورد آنچه که من برای دو هزار خرید
سال است. اگر من برای یک گوسفند پرداخت، من آن را خرید و از اون خارج.
به طور مشابه، اگر من برای وزیر امور خارجه پرداخت، او را خریداری کنم و.
به عبارت دیگر، تمام وقت من خرید کنید؟
"مطمئنا من.
در اینجا نگاه کنید، گفت: "آقای Boffin، آن است که من می خواهم به اشغال تمام وقت خود را، شما می توانید
یک کتاب برای یک یا دو دقیقه زمانی که شما چیزی بهتر برای انجام این کار، هر چند من فکر می کنم
شما a'most همیشه پیدا کردن چیزی مفید را به انجام است.
اما من می خواهم شما را در حضور نگه دارید. این برای شما مناسب را در تمام زمانها
آماده در محل.
بنابراین، میان - صبحانه و شام خود را، در محل انتظار برای پیدا کردن
شما خواهد شد. "وزیر امور خارجه متمایل است.
در روزهای گذشته، زمانی که من در خدمت خودم بود، گفت: آقای Boffin، "من نمی تواند به
برش در اراده و لذت من، و شما نمی خواهد انتظار برای رفتن به قطع در مورد در
اراده و لذت بردن شما.
تو و نه به یک عادت که کردم، به تازگی، اما شاید آن بود که می خواهید
خصوصیات حق که ما میان. در حال حاضر، وجود داشته باشد خصوصیات حق
میان ما، و از آن می شود این.
اگر شما می خواهید ترک، برای آن بپرسید. باز هم وزیر امور خارجه متمایل است.
شیوه ای خود را ناراحت و شگفت زده شده بود، و حس تحقیر را نشان داد.
من زنگ آقای Boffin گفت، از این اتاق شما آویزان، و وقتی می خواهم
شما، من آن را لمس کنید. من تماس بگیرید به خاطر داشته باشید که من هر چیزی
برای گفتن در لحظه حاضر است.
وزیر امور خارجه افزایش یافت، جمع شده بودند تا مقالات خود را، و عقب نشینی است.
چشم بلا او را به دنبال درب، روشن آقای Boffin complacently پرتاب
پشت در صندلی آسان خود را، و بر کتاب او drooped.
، گفت: "من اجازه دهید که اختتامیه جشنواره صنعت چاپ، که مرد جوان از من آقای Boffin، گرفتن صدای یورتمه رفتن اسب و
پایین اتاق، بالا کار خود را دریافت کنید. آن را نمی خواهد انجام دهد.
میخ پس آنها بر من باید او را.
انسان را از اموال مدیون وظیفه به مردان دیگر اموال، و پس از او باید نگاه تیز
inferiors. '
بلا احساس کردند که خانم Boffin بود راحت نیست، و چشم از آن خوب
موجود به دنبال از صورت خود را کشف چه چیزی توجه او را به این داده بود
گفتمان، و آنچه تصور آن را بر او ساخته شده بود.
که چشم دلیل بلا بیشتر engrossedly کتاب خود drooped، و او را تبدیل
صفحه با هوا جذب عمیق در آن.
"ساده دل، خانم Boffin گفت: پس از روی ملاحظه این مساله در کار خود.
"عزیز من، بازگشت مامور تنظیف طلایی، توقف کوتاهی در صدای یورتمه رفتن اسب خود را.
ببخشید من قرار دادن آن برای شما، ساده لوح، اما در حال حاضر واقعا!
آیا شما کمی دقیق با آقای Rokesmith به شب بوده است؟
شما نمی کمی - فقط کمی - نه کاملا مثل نفس های قدیمی خود را؟
چرا، پیرزن، من امیدوارم، 'بازگشت آقای Boffin، خوش، اگر نه boastfully.
«امید چنین است، deary؟
خودشان پیر ما نمی خواهد در اینجا، بانوی پیر است. آیا شما یافت نمی شود که هنوز؟
خودشان ساله ما باید متناسب برای هیچ چیز در اینجا اما می شود و پس از سرقت از تحمیل شده است.
خودشان ساله ما مردم بخت بودند که خودشان های جدید ما it'sa بزرگ
تفاوت. '
"آه! خانم Boffin گفت: این مساله در کار خود را دوباره، برای کشیدن یک نفس طولانی آرام و
به دنبال در آتش است. یک تفاوت بزرگ است. '
و ما باید به تفاوت، دنبال شوهرش؛ ما باید در برابر
تغییر، این چیزی است که ما باید باشد.
ما باید خودمان را حفظ کنیم در حال حاضر، در مقابل همه (دست همه
به غوطه ور را در جیب ما کشیده)، و ما باید به بحر تفکر غوطهور شدن
پول پول، و همچنین هر چیز دیگری است.
"با ذکر recollecting، خانم Boffin گفت: با کار خود را رها شده، چشم خود را بر
آتش سوزی، و چانه خود را بر دست او، در بحر تفکر غوطهور شدن، ساده دل، چگونه شما به آقای گفت:
Rokesmith زمانی که او برای اولین بار اومد به ما مراجعه کنید
الاچیق، و شما او را درگیر - چگونه شما را به او گفت که اگر آن را بهشت خوشحال بود
برای ارسال جان هارمون به امن ثروت خود را، ما می توانیم مطالب را با یک تپه بوده است
که میراث ما بود، و نباید بقیه را می خواستم؟
'آی، من به یاد داشته باشید، بانوی پیر است. اما ما سعی کرده بود که آنچه در آن بود که
استراحت پس از آن.
کفش جدید ما به خانه آمده بود، اما ما اونا قرار داده است.
ما در حال پوشیدن اونا در حال حاضر، ما در حال پوشیدن، EM، و باید گام درآمده است.
خانم Boffin در زمان کار خود را دوباره و سوزن خود را در سکوت plied.
به Rokesmith، که مرد جوان از من، آقای Boffin گفت، حذف صدای او و
زود گذر به سمت درب با دلهره شنید که از سوی برخی از
eavesdropper وجود دارد، همان او را به عنوان با footmen.
من پیدا کرده اند که شما هم باید آنها را بهم فشردن، و یا به شما اجازه درهم شکستن آنها.
اگر شما با اونا مغرور است، آنها نمی خواهند باور خود را بهتر از
خود را، اگر به عنوان خوب، پس از داستان نهفته است بیشتر که آنها را از شما شنیده
آغاز.
هیچ چیز میان شدید خود را، و پرتاب خودتو دور از من وجود دارد، برداشت من
کلمه ای را برای آن بانوی، پیر.
بلا جرأت برای یک لحظه به دنبال stealthily شده نسبت به او را تحت مژه او
و او را دیدم یک ابر تیره و تار از سوء ظن، طمع و غرور، تحت الشعاع قرار
صورت یک بار باز است.
'Hows'ever، گفت: "او، این است که سرگرم کننده به دست بلا.
از آن است، بلا؟
بلا فریب او بود، به او نگاه با که pensively هوا انتزاعی، به عنوان اگر
ذهن او پر از کتاب خود بودند، و او یک کلمه را شنیده نشده!
'Hah! بهتر شاغل نسبت به آن شرکت، گفت: آقای Boffin.
"درست است، درست است. به خصوص که شما گفته شود تماس بگیرید
چگونه به خودتان ارزش قائل هستند، عزیزم.
رنگ آمیزی در زیر این تعریف، بلا بازگشت، من امیدوارم که آقا، شما نمی
فکر می کنم من بیهوده است؟ "" یک کمی، عزیز من، آقای Boffin گفت.
اما من فکر می کنم آن را بسیار معتبر در شما، سن شما، تا به خوبی با سرعت
از جهان، و چه به در برای.
شما درست می گویید.
برو به پول، عشق من. پول این مقاله است.
شما پول به نظر می رسد خوب شما، و پول خانم Boffin و من باید
لذت بردن از حل و فصل بر شما، و شما زندگی می کنند و موقع مردن ثروتمند.
این دولت به زندگی و مرگ! آقای Boffin گفت، در صورت چرب و نرم.
R - R - ثروتمند!
بیان ناراحتی در چهره خانم Boffin وجود دارد، به عنوان، پس از تماشای او
همسر، او را به خود دختر به تصویب رسید تبدیل شده است، و گفت:
او را مهم نیست، بلا، عزیز من.
'؟' گریه آقای Boffin. چه!
مهم نیست او را؟
من که معنی نیست، خانم Boffin گفت، با نگاهی نگران، اما منظورم این بود، باور ندارم
او را به هر چیزی باشد اما خوب و سخاوتمند، بلا، چرا که او بهتر از مردان است.
نه، من باید بگویم که خیلی ساده لوح است.
تو همیشه بهترین راه حل از مردان است. او اعلام اگر او بودند
اعتراض به آن: که مطمئنا او به هیچ وجه نبود.
و به عنوان شما، عزیزم بلا، خانم Boffin گفت، هنوز هم که مضطرب
بیان او بسیار وابسته به شما، هر چه او می گوید، که پدر خود را
علاقه صحت شما و به سختی می تواند شما را بهتر از او می خواهم.
می گوید بیش از حد! 'گریه آقای Boffin. "هر چه او می گوید!
چرا، من می گویم، آشکارا.
به من یک بوسه، فرزند عزیز من، در گفتن شب بخیر بده و به من اجازه تایید چه قدیمی من
خانم به شما می گوید.
من بسیار علاقه شما، عزیز من، و من به طور کامل از ذهن خود را، و من و تو
مراقبت است که شما باید غنی باشد.
این خوب به نظر می رسد از شما (که برخی از حق باشد باطل، عزیز من، هر چند
شما، شما می دانید) پول ارزش هستند و شما باید پول بهشون.
پول شما داشته باشد، ارزش پول خواهد بود، و شما باید پول آن را
بیش از حد. There'sa توپ طلایی در پای خود را.
شب بخیر، عزیز من.
به هر طریقی، بلا بود که به خوبی با این اطمینان و این چشم انداز به عنوان او خشنود
ممکن بوده است.
به هر طریقی، هنگامی که او را گردن بازوها دور او خانم Boffin و گفت: شب خوب، او
حس unworthiness از چهره هنوز اضطراب آن زن خوب و مشتق شده
آشکار خود را به بهانه شوهرش.
چرا، چه نیاز به او را بهانه؟ فکر بلا، در اتاق خود نشسته است.
چیزی که او گفت بسیار معقول است، من مطمئن هستم، و خیلی درست بود، من مطمئن هستم.
این تنها چیزی است که من اغلب به خودم بگو.
آیا من آن را دوست دارم پس از آن؟ نه، من آن را دوست ندارم، و، هر چند که من است
بانی خیر لیبرال، او را بی اعتبار کردن من برای آن است.
سپس دعا، بلا، گفت: sternly قرار دادن این پرسش را به خودش را در به دنبال شیشه ای به عنوان
طبق معمول، چه چیزی شما را با این معنی، شما وحش کمی متناقض است؟
به دنبال شیشه حفظ سکوت وزرا با احتیاط هنگامی که به این ترتیب بر نام
برای توضیح، بلا به رختخواب با خستگی بر روح او که بود رفت
از خستگی می خواهم از خواب.
و مجددا در صبح، او را برای ابر نگاه کرد، و عمیق تر از
ابر، بر صورت رفتگر طلایی.
او در این زمان آغاز شده بود به همراه مکرر خود را در زدن صبح خود را
در مورد خیابان ها، و آن را در این زمان بود که او خود را یک حزب به تعامل با خود را در
یک کنجکاو دستیابی به.
پس سخت در یک محوطه کسل کننده تمام عمر خود را در کار بوده است، او یک کودک
لذت در به دنبال در مغازه ها.
این یکی از اولین چیز تازه و لذت آزادی او شده بود، و به همان اندازه بود
لذت از همسرش.
برای سال های بسیاری پیاده روی تنها خود را در لندن در روزهای یکشنبه، هنگامی که مغازه ها شده بود گرفته شده
بسته شدند و از آنها مشتق شده است که هر روز در هفته تعطیلات خود شد،
لذت بردن از تنوع و فانتزی و
زیبایی صفحه نمایش در ویندوز، که خستگی ناتوان به نظر می رسید.
همانطور که اگر در خیابان اصلی تئاتر بزرگ بود و بازی کودکانه جدید
آنها، آقا و خانم Boffin، از همان ابتدا صمیمیت بلا در خانه خود،
دائما در ردیف جلو بوده است، مفتون
با تمام آنها را دیدم و با شور و نشاط تعریف کننده.
اما در حال حاضر، علاقه آقای Boffin به مرکز فروشگاه در کتاب آغاز شد و بیش از آن -
از خود بسیار - در یک نوع استثنایی از کتاب است.
به نظر می رسند در اینجا، عزیز من، آقای Boffin می گویند، چک کردن بازوی بلا در کتاب
پنجره؛ شما می توانید در نگاه خواندن، و چشم خود را به عنوان نوک تیز، آنها را روشن.
در حال حاضر، به خوبی در مورد شما نگاه کنید، عزیز من، و به من بگویید اگر شما هر کتابی در مورد خسیس.
اگر بلا دیدم این کتاب، آقای Boffin فورا باعث DART در و خرید آن.
و هنوز، در صورتی که تا به حال آن را یافت نشد، آنها را به دنبال فروشگاه کتاب دیگری، و
آقای Boffin می گفت، در حال حاضر، نگاه همه دور، عزیز من، زندگی خسیس، یا
هر کتاب که مرتب کردن بر اساس هر زندگی از شخصیت های عجیب و غریب که ممکن است Misers.
بلا، در نتیجه به کارگردانی پنجره با بیشترین توجه به بررسی، در حالی که
آقای Boffin خواهد چهره اش را بررسی کند.
لحظه ای او با اشاره به هر کتاب که با عنوان زندگی از عجیب و غریب
شخصیت، حکایات از شخصیت های عجیب و غریب، سوابق قابل توجه
افراد، و یا هر چیزی که به هدف،
سیما آقای Boffin روشن، و او بلافاصله DART و خرید آن است.
اندازه، قیمت، کیفیت، هیچ حساب بودند.
هر کتابی که به نظر می رسید به قول شانس بیوگرافی خسیس، آقای Boffin خریداری شده
بدون تاخیر یک لحظه و خانه انجام شده است.
اتفاق می افتد به کتاب است که بخشی از ثبت نام سالانه
اختصاص داده شده به 'حرف باشد.'، آقای Boffin در یک بار خرید یک مجموعه کامل که دارای قوه ابتکار
تلفیقی، و شروع به آن را حمل به خانه
تکه تکه، اعتماد حجم به بلا، و تحمل سه خود.
اتمام این کار آنها را در مورد دو هفته اشغال کردند.
وقتی این کار انجام شد، آقای Boffin، با اشتها خود را برای Misers whetted به جای
سیرچشم، شروع به نگاه کردن دوباره.
خیلی زود برای گفتن بلا آنچه به دنبال غیر ضروری شد، و
تفاهم بین او و آقای Boffin تاسیس شد که او بود که همیشه به دنبال
زندگی Misers.
صبح روز بعد از صبح آنها با هم در مورد شهر پرسه می زدند، به دنبال این منحصر به فرد
پژوهش است.
ادبیات خسیس بودن فراوان، ممکن است نسبت از شکست به موفقیت
به عنوان صد به یک است و هنوز هم آقای Boffin، هرگز خسته، باقی مانده به عنوان
حریص برای misers او در اولین شروع شده بود.
کنجکاو بود که بلا کتاب در مورد خانه دیدم هرگز، و نه او هرگز
از شنیدن آقای Boffin یک کلمه اشاره به مطالب خود را.
او به نظر می رسید برای نجات Misers های خود آنها به عنوان پول خود را ذخیره کرده بود.
از آنجا که حریص برای آن بوده است، و راز در مورد آن، و آن را پنهان کرده بود، تا او بود
برای آنها حریص است، و راز در مورد آنها، و آنها را مخفی می کرد.
اما فراتر از همه شک متوجه می شود، و بلا به روشنی متوجه شد،
که به عنوان کسب از این پرونده های ملال انگیز با غیرت دون دنبال
دون کیشوت برای کتاب خود را از جوانمردی، او شروع به
برای خرج کردن پول خود را با یک دست بیشتر صرفه جویی است.
اغلب هنگامی که او از مغازه با برخی از حساب های جدید از یکی از کسانی که رنجور شد
دیوانه، او تقریبا از خنده حیله گر خشک که با او می کنند کوچک
بازوی او را دوباره و صدای یورتمه رفتن اسب دور.
نظر نمی رسد که از این طعم خانم Boffin دانستند.
او بدون اشاره به آن، به جز در صبح راه می رود هنگامی که او و بلا همیشه
به تنهایی و بلا، تا حدی تحت تاثیر که او را به خود گرفت
اعتماد به نفس به مفهوم، و تا حدی در
یاد چهره Boffin خانم مضطرب است که در شب برگزار شد، ذخیره.
در حالی که این ظهور در حال پیشرفت بودند، خانم Lammle کشف که بلا
تاثیر شگفت انگیز بیش از او.
Lammles، در اصل توسط Veneerings عزیز ارائه شده است، Boffins تمام بازدید
مناسبت های بزرگ، و خانم Lammle قبلا این، اما در حال حاضر
دانش از همه خود را در یک بار آمد.
(به خانم Boffin گفت) فوق العاده ترین چیز بود. او احمقانه
حساس از قدرت و زیبایی، اما روی هم رفته نیست که او نمی بوده است
قادر به مقاومت در برابر یک موهبت طبیعی از روش،
اما روی هم رفته نیست که آن را بیش از آن بود، و نام
حد و درجه را به وصف ناپذیر است که او توسط این دختر جذاب گرفتار شد.
این دختر جذاب با کلمات توسط خانم Boffin (بود که به او تکرار
به بودن خود افتخار تحسین، و هر چیزی را به لذت بردن او انجام داده اند).
به طور طبیعی در خانم Lammle به رسمیت شناخته شده زن نفوذ و طعم است.
در پاسخ به احساسات، به خانم Lammle بسیار بخشنده بودن، به او داد که خانم
ابزار بنابراین بهبود فرصت خود را، که به عنوان شیفتگی متقابل شد
هر چند همیشه پوشیده ظاهر
هوشیاری بیشتر در بخش بلا نسبت به Sophronia مشتاق.
باوجود این، آنها بسیار با هم، برای یک زمان، ارابه Boffin، برگزار شد خانم
oftener Lammle نسبت خانم Boffin: روح دوم شایسته است که ترجیح
در حداقل حسادت، placidly نبود
اظهار خانم Lammle یک همراه و همدم جوان برای او از من، و لر است! او
بیشتر مد روز است.
اما بین بلا Wilfer و Georgiana Podsnap بود یک این تفاوت وجود دارد.
در میان بسیاری دیگر، که بلا بود در هیچ خطر گرفتار شدن توسط آلفرد.
او اعتماد و او را دوست نداشتند.
در واقع، درک خود را سریع، و مشاهدات خود را تیز بود، که بعد از همه
او اعتماد همسر خود را بیش از حد، هر چند او با غرور مبتلا به دوار سر و wilfulness
فشرده بی اعتمادی را به گوشه ای از ذهن خود دور، و مسدود کردن وجود دارد.
خانم Lammle در زمان دوست علاقه در بلا ساخت یک بازی خوب است.
خانم Lammle گفت، در راه ورزشی، او واقعا باید زیبا بلا خود را نشان می دهد
نوع موجودات ثروتمند او و آلفرد در دست داشت، که به عنوان یک مرد سقوط در
پاهای خود را به بردگی کشانده است.
به مناسبت اتصالات ساخته شده، خانم Lammle بر این اساس تولید شده قابل قبول ترین
کسانی که آقایان در حال تب، پسند و و indefinably شل که همیشه lounging در
و از شهر در سوالات
بورس و یونانی و اسپانیایی و هند و مکزیک و برابری و حق بیمه و تخفیف
و سه چهارم و هفت هشتم.
چه کسی در شیوه ای دلپذیر خود بیعت را به بلا اگر او به عنوان یک ترکیب از خوب بود
دختر، کامل، تربیت اسب، کشیدن نیز ساخته شده است، و لوله قابل توجه است.
اما بدون کمترین اثر را، هر چند جاذبه حتی آقای Fledgeby به ریخته شد
مقیاس.
خانم گفت: "من از ترس، بلا عزیز، Lammle یک روز در ارابه، که خیلی از شما خواهد بود
لطفا من انتظار نداریم که خوشحال، عزیزم، گفت:
بلا، با یک چرخش ضعیف از چشمان او.
به راستی، عشق من، بازگشت Sophronia ها، تکان دادن سر خود را، و لبخند او از بهترین ها
لبخند، آن را بسیار آسان خواهد بود برای پیدا کردن یک مرد ارزش از جاذبه های شما است.
سوال این است که یک انسان نیست، عزیز من، گفت: بلا، خونسردی، اما استقرار.
بازگشت خانم Lammle: عشق من، '،' احتیاط خود را به من را شگفت زده - که در آن مطالعه
زندگی خوب - حق با تو باشه.
در این یک مورد را به عنوان مال تو، جسم ایجاد اتصالات است.
شما نمی تواند فرود یک کافی خانه آقای Boffin را، و حتی اگر شما
زیبایی به تنهایی می تواند از آن فرمان، آن است که فرض می شود که آقا و خانم Boffin -
اوه! آنها در حال حاضر، "بلا interposed:.
"نه! آیا آنها واقعا؟ کمی سوء ظن است که او تا به حال احسان
صحبت precipitately، و ضمنا کمی از رنجش خود، بلا مبارز
مصمم و نه عقب نشینی.
است که می گویند، او توضیح داد: «آنها به من گفت که آنها را به قسمت من خود را به عنوان معنی
کودک به تصویب رسید، اگر شما این معنی است که. اما آن را اشاره نمی کند.
ذکر آن! خانم Lammle در جواب، تا اگر او بود پر از احساس بیدار شده در
پیشنهاد چنین عدم امکان. مردان روش آن! '
فکرش را نمی کنم به شما میگوید، خانم Lammle - بلا دوباره آغاز شد.
عشق من، می گویند Sophronia، و یا من باید بلا می گویند.
با کمی کوتاه، ترشرو اوه!
بلا پیروی. اوه -! Sophronia پس از آن - فکرش را نمی کنم گفتن
شما، Sophronia، که من اعتقاد دارم من هیچ قلبی، در نظر مردم آن را، و من
فکر می کنم این نوع از چیزی بی معنی است.
دختر شجاع! 'زمزمه خانم Lammle. و به همین ترتیب، به دنبال بلا، به عنوان به دنبال
لطفا به من، من به جز در احترام من ذکر کرده اند.
من بی تفاوت در غیر این صورت.
اما شما می توانید خشنود کمک نمی کند، بلا، گفت: "خانم Lammle، به سرعت بیرون رفتند خود را با نگاه قوس
و او لبخند، شما نه می تواند کمک به ساخت یک افتخار و یک شوهر توصیف.
شما نمی توانید اهمیتی به خودتان لطفا، و شما ممکن است مراقبت به او خشنود است، اما شما
عامل آزاد به خشنود: شما مجبور به انجام این کار به رغم از خود، من
عزیز، پس از آن یک سوال که آیا شما ممکن است
ممکن است به عنوان خودتان لطفا بیش از حد، اگر شما می توانید.
در حال حاضر، grossness از این چاپلوسی بلا پس از اثبات این است که او در واقع
لطفا در وجود خودش بود.
او عدم اطمینان که او انجام شده بود اشتباه - هر چند او تا به حال نا معلوم
foreshadowing که برخی از آسیب ممکن است از آن آمده پس از آن، او کمی فکر افتادند که چه
عواقب آن را واقعا بوجود آورد - اما او با اعتماد به نفس او رفت.
خشنود صحبت نه در وجود خود، عزیزم، گفت: "بلا.
"من به اندازه کافی از آن داشته اند.
'آی' گریه خانم Lammle. من در حال حاضر تایید، بلا؟
ذهن هرگز، Sophronia، به ما نمی صحبت خواهد کرد از آن را هر بیشتر.
آیا من در مورد آن نیست.
این به معنی سادگی از من بپرسید در مورد آن، خانم Lammle او به عنوان درخواست شد.
به من بگو، بلا. بیا، عزیز من.
تحریک با مته سوراخ شده است نامناسبی به دامن جذاب را به خود جلب، و با
مشکل متزلزل کردن "تحریک در واقع، گفت: بلا، و هیچ
با مته سوراخ کردن از به رخ کشیدن!
اما آیا از من می پرسند "باید من حدس می زنم؟
شما هرگز حدس بزنید. چه چیزهایی را شما را به وزیر ما می گویند؟
عزیز من
وزیر زاهد گوشه نشین، که خزد و پایین پله های پشت دیده می شود و هرگز! '
من در مورد خود را خزنده بالا و پایین پله ها پشت نمی دانم، گفت: بلا، و نه
تحقیر، بیشتر از دانستن است که او هیچ چیز از جمله و به عنوان هرگز خود را
دیده شدن، من باید محتوا هرگز به
او را دیده اند، هر چند او کاملا قابل مشاهده است که شما هستند.
اما من او را خوشحال (برای گناهان من) و فرض او تا به حال به من بگو.
مرد اعلام به شما ساخته شده هرگز، بلا عزیز من!
آیا مطمئن هستید که Sophronia؟ گفت: بلا.
"من نیستم.
خانم Lammle گفت: در واقع، من مطمئن هستم که برعکس. مرد باید دیوانه، '،
با یک نوع از استعفای.
او به نظر می رسد حواس خود را، بازگشت بلا، خود غلت بزنید سر او را، و او به حال مقدار زیادی
می گویند برای خودش. من به او گفتم به نظر من در اعلامیه خود
و رفتار او است، و او را رد کرد.
البته این تمام شده است بسیار ناخوشایند به من، و بسیار ناپسند است.
این یک راز باقی مانده است، با این حال.
این کلمه به یاد من به رعایت Sophronia، که من به شما گفتن glided
مخفی، و من بر شما تکیه می کنند هرگز به آن اشاره کرد.
ذکر آن خانم Lammle با احساس قبلی خود را تکرار.
مردان روش آن! '
این Sophronia زمان بسیار جدی بود که او متوجه شد لازم به خم شدن به جلو
در حمل و بلا بوسه.
جهت یهودا از بوسه او فکر کردم، در حالی که وی هنوز تحت فشار دست بلا را پس از
دادن آن، پس از نشان دادن خود را، بیهوده دختر بی عاطفه، doting puffed
حماقت از رفتگر، من نیاز به هیچ توبه پذیر نسبت به شما.
اگر همسر من، که از من می فرستد اینجا، باید هر طرحی را برای ساخت یک قربانی را تشکیل می دهند، من
باید قطعا نه او را عبور.
در همان لحظات، بلا فکر، چرا من همیشه در حال جنگ با
خودم؟
چرا من، به عنوان اگر بر اجبار گفت، من می دانستم که همراه من باید به
نکردن؟
چرا من یک دوست این زن در کنار من، در وجود زمزمه در برابر
او را که من در قلب من را می شنوید؟
طبق معمول، بدون پاسخ در به دنبال شیشه ای وجود دارد بود که او به خانه و
این سوالات مراجعه کننده به آن است.
شاید اگر او برخی از اوراکل بهتر مشورت کرده بود، در نتیجه ممکن است بیشتر شده است
رضایت بخش است. اما او انجام داد، نه و در نتیجه همه چیز در راهپیمایی راهپیمایی قبل از
آنها.
در یک نقطه در ارتباط با دیده بان او در آقای Boffin نگه داشته، او احساس بسیار
کنجکاو، و که سوال این بود که آیا وزیر امور خارجه او را به تماشای بیش از حد، و
به دنبال مطمئن و پایدار در او، او به عنوان؟
مقاربت بسیار محدود او با آقای Rokesmith ارائه شده این برای پیدا کردن سخت است.
های ارتباطی خود را در حال حاضر، در هیچ زمانی فراتر از حفظ تمدید
ظاهر پیش پا افتاده قبل از آقای و خانم Boffin و اگر بلا و وزیر امور خارجه بود
همیشه سمت چپ به تنهایی با هم توسط هر فرصتی، او بلافاصله انصراف است.
او مشورت چهره خود را زمانی که او می تواند انجام دهد بنابراین مخفیانه کار میکرد یا با هم بخوانید، و می تواند
هیچ چیز از آن را.
سرش را تسخیر کرده، اما او به فرمان قوی از ویژگی های به دست آورده بود، و هر زمان که آقای
Boffin در حضور بلا به او صحبت می کرد، یا هر چیز دیگری وحی از خود آقای Boffin
ساخته شده، صورت وزیر تغییر بیش از یک دیوار.
پیشانی کمی کشباف، که با بیان چیزی جز توجه تقریبا مکانیکی،
و فشرده سازی از دهان، که ممکن است یک نگهبان را در برابر تکبر لبخند
و این که او از صبح تا شب را دیدم، از
روز به روز از هفته به هفته، یکنواخت، unvarying، مجموعه، همانطور که در قطعه ای از مجسمه سازی.
بدترین از این موضوع بود که در نتیجه سقوط insensibly - ترین provokingly ها
به عنوان بلا به خودش گله و شکایت، خود را به شیوه ای تند و شدید - که او را
مشاهده آقای Boffin شامل نظارت مستمر آقای Rokesmith.
خواهد شد که نه استخراج یک نگاه از او؟ "- می توانید آن را امکان وجود دارد که باعث می شود هیچ برداشت در
او؟
چنین سوالاتی بلا به خودش پیشنهاد، اغلب به عنوان چند بار در روز به عنوان
ساعت در آن وجود دارد. امکان دانستن.
همیشه همان صورت ثابت.
'او مربوط به فروش ماهیت خود را برای دو صد سال؟
بلا که فکر می کنم. و پس از آن، اما چرا که نه؟
It'sa سوال فقط از قیمت با دیگران به غیر از او.
گمان می کنم من می معدن، فروش اگر من به اندازه کافی برای آن.
و به این ترتیب او را دوباره گرد آمده به جنگ با خودش است.
نوع نا خوانایی، هر چند یک نوع های مختلف، بیش از چهره آقای Boffin را به سرقت برده است.
سادگی آن بیان شده توسط مکاری خاصی که جذب نقاب
حتی خوب شوخ طبعی خود به خود.
با لبخند او را و حیله گری، به عنوان اگر او مطالعه کرده بود، لبخند در میان پرتره
misers خود را.
صرفه جویی در انفجار گاه به گاه از بی حوصلگی و یا ادعای درشت تسلط خود را، خود را
خوب شوخی به او باقی ماند، اما تا به حال در حال حاضر یک آلیاژ کثیف بی اعتمادی و هر چند او
چشم ها باید به چشمک زدن و تمام چهره اش را باید
بخندید، او می نشست و نگه داشتن خود را در آغوش خود، به عنوان اگر او تا به حال تمایل به
ذخیره کردن خودش را در، و باید همیشه اکراه در حالت دفاعی ایستاده است.
با در نظر گرفتن توجه از این دو چهره، و چه با احساس آگاه است که
اشغال یواشکی باید برخی از علامت خود را تعیین می کنند، بلا به زودی شروع به فکر می کنم که
رک و راست و یا صورت طبیعی در میان آنها وجود دارد و نه همه اما خانم Boffin.
هیچ کمتر، زیرا به مراتب کمتر تابشی از از در گذشته بود، صادقانه منعکس کننده
در اضطراب و پشیمانی خود را در هر خط از تغییر در گلدن در سپور.
Rokesmith، گفت: "آقای Boffin یک شب هنگامی که همه در اتاق خود را دوباره و
او و وزیر امور خارجه شده بود بیش از برخی از حساب ها، من هزینه بیش از حد
پول است.
یا اقلا، هزینه های بیش از حد برای من.
شما غنی است، آقا. "من نه، گفت: آقای Boffin.
وضوح تلافی بود به گفتن وزیر که او در مورد سنش به ما دروغ گفت.
اما این تغییر بیان را به صورت مجموعه ای به ارمغان آورد.
من به شما بگویم من ثروتمند نیست، تکرار آقای Boffin، و من آن را ندارد.
شما ثروتمند نیست، آقا؟ "وزیر امور خارجه، به عبارت اندازه گیری را تکرار.
خوب، 'بازگشت آقای Boffin، اگر من، که کسب و کار من است.
من می خواهم در این میزان صرف، لطفا شما، یا کسی.
شما می توانید آن را دوست ندارم، اگر آن پول خود را.
حتی در این مورد غیر ممکن است، آقا، من -! "زبان خود را نگه دارید آقای Boffin گفت.
'شما نباید آن را در هر صورت می خواهم.
وجود دارد! من معنی نیست که بی ادب باشد، اما شما من رو
بنابراین، و پس از همه من هستم استاد. من قصد ندارم به شما بگویم که برای نگه داشتن خود
زبان.
چی فرمودید؟ زبان خود را نگه دارید.
فقط، آیا تناقض نیست.
آیا شما تا به حال در سراسر زندگی Elwes آقای آیند؟ "با اشاره به موضوع مورد علاقه خود را
تاریخ و زمان آخرین در است. 'خسیس'
"آه، مردم او را به نام خسیس.
مردم همیشه دعوت مردم دیگر چیزی.
آیا شما تا به حال در مورد او مطالعه می کنید؟ 'من فکر می کنم تا.
او هرگز به دلیل غنی بودن اوست، و در عین حال او ممکن است از من خریداری شده دو بار بر است.
آیا شما تا به حال از رقص دانیل شنوید؟ "یکی دیگر از خسیس؟ بله. '
سازمان ملل متحد او خوب بود، گفت: آقای Boffin، و او یک خواهر را، او شایسته است.
آنها هرگز خود را غنی نه به نام. اگر آنها خود را ثروتمند به نام بود، بیشتر
را که در آن نبوده است. "
آنها زندگی می کردند و خیلی طرز ناراحت کننده درگذشت. آیا آنها، آقا؟ "
نه، من نمی دانم که آنها انجام داد، گفت: آقای Boffin، curtly.
سپس آنها از Misers منظورم این نیست.
آن فرومایه wretches - آیا نام تماس نمی گیرم، Rokesmith، گفت: آقای
Boffin.
- که برادر و خواهر نمونه - زندگی و مرگ او در foulest و filthiest
تخریب می باشند. '
آنها خود را خوشحال، گفت: آقای Boffin، و گمان می کنم آنها می توانند انجام داده اند نه بیشتر
در صورتی که پول خود را صرف کرده بود. اما با این حال، من قصد ندارم به جفتک پرانی معدن
دور.
نگه داشتن هزینه های پایین. حقیقت این است که شما را کافی است در اینجا ذکر نشده،
Rokesmith. می خواهد توجه مداوم در کوچکترین
چیزها می شود.
بعضی از ما خواهد شد مرگ و میر در محل کار بعدی.
همانطور که افراد به شما اشاره کرده اند، بی سر و صدا "وزیر امور خارجه اظهار داشت،" فکر می کردند
، اگر من به یاد داشته باشید، آقا.
اونا و بسیار معتبر «بیش از حد، آقای Boffin گفت.
اونا خیلی مستقل! اما ذهن آنها را فقط در حال حاضر است.
آیا توجه به ترک مسافرخانه های خود را به شما داده؟ "
تحت نظارت خود را، آقا.
سپس من شما را از آنچه بگویم، آقای Boffin گفت؛ پرداخت اجاره سه ماهه - پرداخت سه ماهه
اجاره، خواهید بود ارزان ترین چیزی که در پایان - و در یک بار به اینجا می آیند، به طوری که شما ممکن است
همیشه در نقطه ای، شب و روز، و نگه داشتن هزینه های پایین.
شما اجاره سه ماهه به من اتهام، و ما باید سعی کنید و ذخیره آن در جایی.
تو بعضی از مبلمان دوست داشتنی شما نمی؟
مبلمان در اتاق من خود من است. "پس ما باید برای خرید هر یک برای شما.
در صورتی که شما به آن فکر می کنم، گفت: آقای Boffin، با نگاه از shrewdness عجیب و غریب،
پس با افتخار در شما مستقل، آن را به کمک به ذهن خود را، تا که
مبلمان را به من در نور از یک مجموعه
خاموش در برابر اجاره سه ماهه، به همین دلیل سهولت در ذهن خود، سهولت و ذهن شما را.
من آن را بخواهید نه، اما من خود را در راه نخواهد ماند اگر شما باید در نظر آن را با توجه به
خودتان.
همانطور که به اتاق خود را، هر اتاق خالی در بالای خانه را انتخاب کنید.
هر اتاق خالی برای من انجام دهد، گفت: وزیر امور خارجه است.
شما می توانید خود را انتخاب کنید، گفت: "آقای Boffin، و خواهید بود آن را به خوبی به عنوان هشت یا ده
شیلینگ هفته جاری به درآمد شما اضافه شده است.
من نمی خواهد کسر برای آن، من به شما نگاه به آن را سخاوتمندانه با نگه داشتن
هزینه های پایین.
در حال حاضر، اگر شما یک نور را نشان می دهد، من به اتاق دفتر می آیند و دور از یک نامه و یا
دو. '
که روشن، صورت سخاوتمندانه خانم را Boffin به، بلا از جمله آثار از دیده بود
اضطراب سخت و ناگهانی در قلب در حالی که این گفت و گو برگزار شد، که او تا به حال شجاعت به
به نوبه خود چشم خود را به آن زمانی که آنها تنها مانده بودند.
Feigning به قصد گلدوزی اش، او نشسته پیمودن سوزن خود را تا زمانی که مشغول خود را
دست دست خانم Boffin شدن به آرامی بر آن گذاشته متوقف شد.
بازده به لمس، احساس دست خود را به اجرا درآمد به لب روح و احساس
پارگی بر روی آن قرار می گیرند. اوه، من دوست داشتم شوهر! خانم Boffin گفت.
این سخت است برای دیدن و شنیدن است.
اما بلا عزیز من، من بر این باورند که با وجود همه تغییرات به او، او بهترین است
مردان است. "
او آمد، در لحظه ای که بلا دست comfortingly بین او گرفته شده بود
خودش را دارد. ؟ گفت: او، mistrustfully به در به دنبال
درب.
چه او به شما گفتن؟ "او فقط شما ستایش، آقا، گفت:
بلا. "من تحسین؟
شما مطمئن هستید؟
سرزنش من ایستاده در دفاع از خود در برابر خدمه از غارتگران، که
می تواند به من خوشامد گویی خشک driblets؟ سرزنش من برای گرفتن ذخیره کوچک
با هم؟
او آمد تا آنها را، و همسر او، دست خود را بر شانه خود را خورده، و سرش را تکان داد
او آن را در دست او گذاشته شد. وجود دارد، وجود دارد، وجود دارد آقای Boffin، نه خواست
unkindly.
آیا در، بانوی پیر نیست. "اما من نمی توانم تحمل به شما، عزیز من.
"مزخرف! در بحر تفکر غوطهور شدن ما خودشان های قدیمی ما نیست.
در بحر تفکر غوطهور شدن، ما باید درهم شکستن و یا scrunched.
در بحر تفکر غوطهور شدن، ما باید خود ما را نگه دارید. در بحر تفکر غوطهور شدن، پول، پول است.
آیا شما نمی باشد مضطرب، بلا، بچه من نمی کنی تردید.
بیشتر من را ذخیره کنید، بیشتر به شما باید.
بلا فکر آن را به خوبی برای همسرش بود که او با چهره مهربان خود را غرق در افکار
بر روی شانه خود را برای نور حیله گری در چشمان او وجود دارد به عنوان او گفت: این همه،
که به نظر می رسید به بازیگران ناپسند
روشنایی تغییر در او، و آن را از نظر اخلاقی زشت است.