Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل سیزدهم گرفتار در طوفان
در ادامه تام سعی کردم به این دلیل از علت اقدامات مردان، بیشتر از اون چیزی که ساکن
او پس از برخورد خود را با پا لگد کردن، و چه سخت تر تلاش به دنبال یک راه حل
پازل های عجیب و غریب، پیچیده تر به نظر می رسید.
او سوار تا زمانی که در یک دره در زیر او را دیدم ساختمان از شهر
Centreford، و با نظر آنها، یک ایده جدید را در ذهن او آمد.
"من یک شام خوب،" او تصمیم گرفت، "و شاید کمک خواهد کرد که مرا به این فکر
واضح تر. آنچه پدر همیشه او
گیج کننده بیش از یک اختراع است. "
او به زودی در یک رستوران نشسته بود، جایی که او شام قابل توجهی را خوردند.
"من فقط برای جلوگیری از گیج کننده بیش از این ماده،" او تصمیم گرفت.
"من به آلبانی فشار و به وکیل، آقای کرافورد.
شاید او می تواند. توصیه "هنگامی که این تصمیم تام احساس ساخته شد
بهتر است.
"این فقط آنچه نیاز داشتم،" او فکر "برخی از تغییر مسئولیت بر.
من اجازه دهید این وکلا را نگران کننده می دانیم. به آنچه آنها پرداخت می شود.
در حال حاضر برای آلبانی، و من امیدوارم که دیگه نیازی نیست برای جلوگیری از، به جز شام، تا زمانی که من وجود دارد.
من برای انجام برخی از سواری شب، اما من یک لامپ قدرتمند، و جاده ها از هم اکنون
در خوب هستند. "
تام به زودی در راه او بود. بزرگراه منجر به آلبانی سختی بود.
سنگ فرش، و او نسبتا در طول امتداد سطح پرواز کرد.
او فکر کرد که: "این است که زمان مناسب،".
"من خیلی دیر، بعد از همه، که، در صورت تاخیر هیچ چیز من است."
مخترع جوان به آسمان نگاه کردم.
خورشید، که درخشان بود به روشنی در تمام طول روز، در حال حاضر پشت یک جرم پنهان شد
ابرهای مه آلود، که سوار بموقع سپاسگزار بود، تا آن را کاملا گرم شدن است.
"این بیشتر شبیه به تابستان امسال نسبت به من فکر می کردم، گفت:" تام به خود است.
"من باید به جای تعجب نیست اگر ما باران، فردا."
یکی دیگر از نگاهی به آسمان او را در این باور را تایید کرد، و او در بسیاری از دست رفته بود
مایل دورتر هنگامی که نظر خود را به طور ناگهانی تغییر کرد.
در مورد سر و صدا کسل کننده در غرب آورده شد، و تام متوجه شد که یک حساب بانکی از
کم ارتفاع ابرها شکل گرفته بود، توده های تیره و سیاه و سفید، بخار شدن می چرخید به سمت بالا
اگر از سوی برخی از انفجار قدرتمند.
او گفت: "حدس طوفان من این است که جلوتر از زمان می رسند،".
"من می خواهم در پناهگاه نگاه کنید." با پشت سر که مشخصه تابستان
دوش، آسمان تمام ابری شد.
رعد و برق افزایش می یابد، و چشمک می زند از رعد و برق شد مکرر و
خیره کننده است. باد دوباره پیدا میشدند و منفجر ابرهایی از گرد و غبار در
چهره تام است.
مطمئنا رفتن به طوفان رعد و برق، "او پذیرفته شده اند.
"من محدود می شود و با تاخیر در حال حاضر، برای جاده ها خواهد بود کثیف.
خوب، هیچ کمک برای آن وجود دارد.
اگر من قبل از نیمه شب به آلبانی گرفتن من به خوبی انجام می دهند. "
چند قطره باران پخش در دست او، و به او نگاه کرد تا توجه داشته باشید دولت
دیگران آسمان در چهره اش افتاد.
آنها قطره بزرگ بودند، و جایی که آنها در جاده ها پخش آنها تشکیل کمی
گلبولها از گل. فکر تام: "من آن درخت بزرگ سر،"
"این به من پناه بدهد.
من آنجا خواهم صبر کنید - "او توسط تصادف پر سر و صدا از رعد و برق قطع شد
که نزدیک پس از یک برق خیره کننده به دنبال.
"بدون درخت برای من! زمزمه:" تام.
"من فراموش کرده است که آنها در طوفان خطرناک است.
من تعجب می کنم که در آن باقی می ماند؟ "او در تمام قدرت ممکن است تبدیل شده و
sprinted پیش.
در اطراف یک منحنی در جاده رفت، با تکیه به حفظ تعادل خود، و فقط به عنوان
باران آمد عصبانی در یک تورنت او را دیدم جلوتر از او یک کلیسای سفید
جاده کشور تنها.
به یک طرف آلونکها بلند، هر کجا که کشاورزان در این عادت را ترک بود خود را
تیم ها زمانی که آنها به خدمت آمد. "تنها چیزی که" گریه پسر "و فقط
در زمان! "
او موتور چرخه خود را به محوطه اطراف کلیسا تبدیل شده است، و لحظه ای بعد
در زیر آلونکها را به توقف آمده است.
گسترده و طولانی، تجهیز حفاظت خوب در برابر طوفان، که بود
پشت سر هم در تمام خشم خود را.
تام بسیار مرطوب بود، و به دنبال ببینید که مدل، که تا حدی از چوب،
هیچ خسارات وارده بود، پسر بچه به توجه خود را به دستگاه خود.
"به نظر می رسد همه حق است،" او زمزمه.
"من فقط به او نفت را در حالی که من دارم انتظار. این نمی تواند دوام آن باران بیش از حد
سخت است. "
او خود را در طول چرخه موتور مشغول ساختم، تنظیم یک مهره است که rattled شده بود
سست، و قرار دادن برخی از روغن در یاتاقانها.
باران نگه داشته تا به طور پیوسته، و هنگامی که توجه خود را به دستگاه خود را تام به اتمام بود
از زیر حفاظت از آلونکها نگاه.
مطمئنا در حال آمدن است برای نگه می دارد، "او زمزمه.
"این سفر یک فریب به طور منظم است تا کنون. امید من آن را بهتر به آینده. "
همانطور که سرش را پایین جاده او espied خودرو از طریق غبار باران.
ماشین باز بود و او را دیدم، سه مرد در آن تحت کافی نشسته اند
حفاظت از برخی از پتو، تام گفت:
"آنها می خواهم باید در اینجا آمده. بسیاری از اتاق وجود دارد.
شاید آنها آن را نمی بیند. من به آنها تماس بگیرید. "
این خودرو تقریبا در مقابل آلونکها که دوز بود به جاده بود.
تام بود که به تماس، زمانی که یکی از مردان در حالت نگاه کردن.
او پناهگاه و به راننده سخن گفت.
دومی آماده برای هدایت به آلونکها زمانی که این دو نفر در صندلی عقب
تام گرفتار دید.
"چرا، این خودرو که مرا در حالی که پیش گذشت، گفت:« نیمه مخترع جوان
با صدای بلند. "که شامل آن مردان که من
مشکوک ممکن است پس از ثبت اختراع پدر باشد.
من امیدوارم که آنها - "او حکم او را به اتمام برساند، که در آن
لحظه راننده به سرعت چرخش ماشین در اطراف و در راس آن به
جاده ها است.
واضح است که مرد را به استفاده از پناهگاه آلونکها.
"که توانا و عجیب و غریب، زمزمه:" تام. "آنها مطمئنا من را دید و به محض
و آنها که دور است.
می توان ترس از من؟ "او به لبه پناهگاه رفت و
peered بیرون.
خودرو و جاده را پشت پرده باران ناپدید شده بود، و، تکان دادن خود را
سر از وقوع عجیب و غریب، تام رفت و برگشت به جایی که او موتور چرخه خود را ترک کرده بودند.
او گفت: "همه چیز در حال گرفتن بیشتر و بیشتر مبهم".
"من مطمئن هستم آن دسته از مردان بودند، و در عین حال -
او شانه او.
پازل فراتر از او شد.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل چهاردهم از پشت حمله کردند
به طور پیوسته باران آمد، باد آن را رانندگی در زیر آلونکها تا تام بود که در
برای پیدا کردن مکانی که در آن قطره را به او نمی رسند سخت قرار داده است.
او را به گوشه ای دور از کناره گیری کرد، در نظر گرفتن چرخه موتور خود را با او، و پس از آن، نشسته
یک بلوک از چوب، تحت مدیران زبر که در آن اسب خورانده شد، در حالی که کشاورزان
حضور کلیسا، پسربچه بیش از این وضعیت است.
او می تواند اندکی از آن، و او تلاش کرد بدتر به نظر می رسید برای تبدیل شدن به.
او در سراسر چشم انداز مرطوب نگاه کرد.
"من تعجب می کنم اگر این است که همیشه رفتن به متوقف کردن او mused در.
"به نظر می رسد که اگر آن را در تمام روز پور بود، با این حال ما باید تنها به فصل تابستان
دوش حقوق ".
"اما من حدس می زنم چیزی است که من فکر می کنم در مورد آن را نمی خواهد بر مرد آب و هوا کمی.
من نیز ممکن است، برای من خودم را راحت می توانید هر چیزی را انجام ندهید.
بیایید ببینید.
اگر من ساعت شش به Fordham گرفتن من باید قادر به آلبانی، توسط نه، آن را به عنوان
تنها چهل مایل است. من شام در Fordham، و فشار.
آن است، من اگر باران متوقف شود. "
این ماده لازم به اند اتفاق می افتد 1 بود، و تام ناشی از صندلی خود را
قدم بر سر به جلو از آلونکها به نگاه کردن.
"به اعتقاد من آن است که سبک در غرب، او خودش را گفت.
"بله، ابرها بلند کردن. این روشن است.
این تنها یک دوش تابستان، بعد از همه است. "
اما همانطور که او گفت که آمد توفانی شدن ناگهانی باد و باران، fiercer وجود دارد
از هر که بود قبل از. تام در ورود به سیستم به صندلی خود را هدایت می شد.
این کاملا سرد شد در حال حاضر، و متوجه شد که در نزدیکی مکانی که او نشسته بود و بزرگ وجود دارد
باز کردن در عقب از آلونکها، که در آن زن و شوهر از تخته بودند.
"این باید محل draughty در فصل زمستان، او مشاهده شده است.
"اگر می توانستم یک نقطه خشک کن من در آنجا خواهم نشستن، اما این به نظر می رسد بهترین،" و
او باقی مانده وجود دارد، غرق در افکار بسیاری از چیزها است.
ناگهان در میان افکار خود او تصور کرد را شنید، صدا از
خودرو نزدیک است. "من تعجب می کنم اگر آن مرد به عقب
؟ "او بانگ زد.
"اگر آنها -" جوانان دوباره به وجود آمد، و رفت و به
مقابل آلونکها. او چیزی می تواند، نگاه کنید و دوباره به
فرار باران.
بدون شک وجود داشت که دوش به زودی خواهد بود، و در او
سازمان دیده بان، تام شروع به محاسبه وقتی که او ممکن است در آلبانی می رسند.
مشغول تلاش برای کشف کردن بهترین طرح به دنبال او بود و به سختی آگاه
محیط اطراف خود است.
نشسته بر روی ورود به سیستم، با بازگشت خود را به باز کردن در آلونکها، مخترع جوان
می تواند به شکل خزنده stealthily شده تا از طریق چمن های خیس نمی بینم.
و نه می تواند اتومبیل، که به عقب توقف سرپناه اسب آمده بود او را ببینید -
خودرو شامل دو باران خیس مرد، که نگرانی نسبت به تماشای شد
سرقت از طریق چمن.
تام قرار دادن ساعت مچی خود را به جیب خود و به طوفان نگاه کرد.
تقریبا به پایان رسیده بود. خورشید در تلاش بود تا از طریق درخشش
ابرها، و تنها چند قطره در حال سقوط است.
جوانان کشیده با یک خمیازه، برای نشستن به او خسته شده بود.
در حال حاضر زمانی که او بازوان خود را برای از بین بردن چیزی خود عضلات محوری شد
از طریق باز کردن پشت سر او.
این باشگاه بود، و یک لحظه بعد آن را در سر پسربچه فرود.
او در پشته رفت، شل و بیحرکت.
از طریق باز و بسته شدن همگانی روندی یک مرد است.
او بیش از تام خم، هیجان و نگرانی به او نگاه کرد، و پس از آن، پله به جایی که
تابلوهای بودند آلونکها، او به مردان در خودرو motioned.
آنها را از ماشین هول هولکی، و به زودی در کنار همراه آنها بودند.
"من او را زدم بیرون، همه حق است،" شاهد مرد که از طریق رسیده بود و برخورد
تام ضربه با باشگاه است.
"او را در صدر! باید بگویم شما را انجام داد، Featherton! "
بانگ زد که به نظر می رسد بهتر است به بیش از دیگران لباس می پوشد.
"آیا شما او را کشتند؟
نه اما من آرزو می کنم شما می توانید از نام من، آقای Appleson اشاره نمی کند.
- دوست ندارم - "" مزخرف، Featherton.
هیچ کس نمی تواند ما را می شنوید.
اما من می ترسم شما برای اختتامیه جشنواره صنعت چاپ انجام می شود. من نمی خواستم او را صدمه زده است. "
آه، من حدس می زنم Featherton می داند که چگونه آن را انجام دهید، Appleson، "مرد سوم.
"او تا به حال تجربه به این ترتیب، بکند، Featherton؟"
"بله، آقای مورس، اما اگر لطف کنید من آرزو می کنم شما را نمی خواهد به ذکر است -"
همه حق، Featherton، من می دانم منظور شما چیست، دوباره به مرد خطاب شده به عنوان مورس.
"حالا اگر ما کشیده خالی است یا نه.
من فکر می کنم او با او چیزی که ما می خواهیم. "
"به نظر نمی رسد که در مورد شخص او باشد،" مشاهده Appleson، که او به دقت احساس
لباس تام تاسف است.
"به احتمال بسیار زیاد نیست. خیلی بزرگ است.
اما چرخه موتور خود را در آنجا وجود دارد. به نظر می رسد اگر آنچه ما می خواستیم در
پشت زین.
ژوپیتر، Featherton، اما من فکر می کنم او! "
تام هم زده uneasily نقل مکان کرد و آغوش او، در حالی که ناله آمد از بین جدا خود را
لب.
"من و بسیاری امکانات خوب که او را رفع خواهد کرد!" بانگ زد: مرد خطاب به عنوان Featherton
و که عامل خودرو است. او چیزی از جیب خود گرفت و
تکیه بیش از تام.
در یک لحظه مخترع جوان بود هنوز دوباره.
"سریع در حال حاضر، اگر آن وجود دارد،" به کارگردانی مورس، و Appleson هول هولکی به
ماشین است.
"در اینجا آن است!" او نامیده می شود. "من آن را به ماشین ما، و ما می توانیم
دور. "" آیا شما با رفتن به اینجا مثل او را ترک
؟ پرسید: "مورس.
"بله چرا نه" "از آنجا که برخی ممکن است کسی را دیده اند، او می آیند
در اینجا، و همچنین است که ما نیز در این راستا به یاد داشته باشید. "
"چه می خواهید انجام دهید؟
"او را در راه راه و ترک کند.
ما می توانیم برخی از آلونکها در نزدیکی یک خانه رعیتی که در آن او و ماشین خواهد بود از
دید تا زمانی که ما به اندازه کافی دور.
علاوه بر این، من را دوست دارد او را ترک تا کنون از کمک، ناخودآگاه او است. "
"آه، ضعیف النفس،" Appleson با استهزاء گفت.
"با این حال، راه خود را در مورد آن.
من تعجب می کنم آنچه را که از جیک برک تبدیل شده است؟ او به ما در Centreford ملاقات، اما او
نشان نمی دهند. "
"آه، من باید به جای تعجب نیست اگر او مشکل را که در دکل با پا لگد کردن او اصرار داشت
اتخاذ. من به او گفتم او را در حال اجرا در معرض خطر است، اما او
گفت که او به عنوان با پا لگد کردن قبل از masqueraded بود. "
"بنابراین او است. او در آن خیلی خوب است.
در حال حاضر، سیمپسون، اگر شما خواهد شد - "" سیمپسون نشده!
من فکر کردم شما موافقت به من Featherton تماس، قطع: "راننده،
تبدیل به مورس و Appleson. "اوه، بنابراین ما.
من را فراموش کرده است که این پسر بچه به ما ملاقات یک روز، و شنیده ام با من تماس شما سیمپسون، "اعتراف مورس.
"خب، Featherton آن خواهد بود. اما ما باید زمان زیادی نیست.
متوقف باران می بارد، و جاده ای به زودی پاک خواهد شد و سفر.
ما باید دور کنید، و اگر ما را به پسر بچه و ماشین خود را به یک جای منزوی،
ما بهتر است در آن باشد.
بدون استفاده در انتظار برک. او می تواند بعد از خود را.
به هر حال، این مدل در حال حاضر، و بدون استفاده از او را در اطراف فروشگاه سویفت را حلق آویز وجود دارد،
همانطور که او در نظر گرفته شده برای انجام این کار، در انتظار فرصتی برای دزدکی حرکت کردن بعد از آن.
Appleson، اگر شما و پتروف - من معنی Featherton - سویفت جوان را حمل می کنند، من
هل دادن چرخ خود را به همراه خودکار، و ما می توانیم آن را و او را وارد
دو مرد، برای اولین بار از طریق سوراخ در آلونکها به دنبال مطمئن شوید که آنها نبودند
مشاهده شد، بیرون رفت، حمل تام، که بدون بار نور بود.
مورس آنها را دنبال کردند، هل دادن موتور چرخه، و حمل تحت یک دست
بسته نرم افزاری شامل مدل با ارزش، که او جدا شده بود.
"من فکر می کنم این است که زمان ما پیش از آقای سویفت، زمزمه:" مورس، کشیدن خود را
سبیل سیاه و سفید، هنگامی که او و همراهانش به خودرو در این زمینه رسیده بود.
"ما تنها چیزی که ما را می خواهم."
بله، اما ما به اندازه کافی سخت کار گرفتن آن، "مشاهده Appleson:.
"فقط توسط شانس دیدیم این پسر بچه در اینجا می آیند، و یا ما را تا به حال به بیش از همه برای تعقیب
او را، و شاید پس از آن ما می خواهیم او را از دست رفته است.
عجله، پتروف - منظورم Featherton.
این اواخر، و ما باید مقدار زیادی به انجام است. "
راننده به صندلی خود را دوباره پیدا میشدند، Appleson جای خود را در کنار او.
چرخه موتور در پشت خودرو تور بزرگ گره خورده بود، و با به صورت ناخودآگاه
در های tonneau تام، در کنار مورس، که نوازش سبیل خود را عصبی خودکار
شروع کردند.
این طوفان را گذرانده بودند و آفتاب درخشان روشن است، اما تام می تواند آن را نمی بیند.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل پانزدهم بیهوده جستجو
چند ساعت بعد تام به حال رویای کنجکاو.
او تصور کرد که او پرسه در نواحی قطبی، که خیلی سرد بود.
او در تلاش بود تا با خود همین دلیل است که او احتمالا در اکسپدیشن نمی توان
جستجو برای قطب شمال، هنوز هم او احساس چنین باد مشتاق دمیدن بر او خسیسانه
تحت پوشش بدن است که او لرزیدند.
او خیلی سخت لرزیدند، در واقع، که او خود را بیدار می لرزیدند، و هنگامی که سعی
به سوراخ تاریکی که احاطه او را به او، برای یک لحظه مبهوت شدم، با
این ایده که شاید بعد از همه، او سرگردان به برخی از کشور ناشناخته است.
برای آن کاملا تاریک بود و سرد.
او در دراثر ضربت یا سرما و یا نور زیاد و غیره بود، و بوی کنجکاو در مورد او وجود دارد - بوی که او تلاش کرد تا
به یاد. سپس، همه در یک بار، آن را به او آنچه را از آن آمد
- کلروفرم.
هنگامی که پدر خود یک عمل جراحی قرار گرفته بودند، و بی حس و بی روح کردن کلروفرم درد او شده بود
استفاده می شود.
"من شده است chloroformed بانگ زد: مخترع جوان، و کلمات خود را صدا
عجیب و غریب در گوش او. "که در آن است.
من با یک حادثه اسب سواری موتور چرخه من ملاقات کرد.
من باید ضربه سر من، برای آن لطمه می زند و ترس است.
آنها من را برداشت، من را به بیمارستان انجام شده و بر روی من عمل کرده اند.
من تعجب می کنم اگر آنها در زمان یک بازو یا پا؟ من تعجب می کنم چه بیمارستان من؟
همین دلیل است که خیلی تاریک و سرد است؟ "
همانطور که او خود را از این پرسش ها در مغز او به تدریج از کدورت پاک
در اثر ضربه ضعیف النفس، و از کلروفرم که توسط اداره شده بود
Featherton.
عمل تام بود احساس برای اولین بار از یک دست، و سپس از سوی دیگر است.
پس از خود راضی است که هیچ کدام از این اعضای قطع عضو او رسید
به پاهای خود است.
"چرا، آنها همه حق است، بیش از حد،" او زمزمه. "من تعجب می کنم آنچه را که آنها به من کردی؟
که مطمئنا، کلروفرم من را بو، و سر من احساس می کند که اگر برخی بر روی آن نشسته بود.
من تعجب می کنم - "
به سرعت او قرار داده تا دست خود را به سر او. به نظر می رسد چیزی این موضوع وجود دارد
با آن، صرفه جویی بود که کاملا وجود یک توده در پشت، که در آن باشگاه زده بود وجود دارد.
"من به نظر می رسد همه در اینجا،" رفت و در تام، خیلی بهت زده.
"اما من کجا هستم؟ این سوال است.
It'sa بیمارستان خنده دار، خیلی سرد و تاریک -
فقط پس از آن به دست خود را در تماس با زمین سرد که بر روی او دراز کشیده بود.
"چرا، من در خارج از خانه!" او بانگ زد.
سپس در فلش، همه آمدند به او - که او چگونه تحت کلیسا صبر کنید رفته بود
ریختن تا باران بود. "من به خواب رفت، و در حال حاضر آن را در شب"
جوانان رفت.
جای تعجب نیست که من درد و سفتی. و که کلروفرم - "او نمی تواند به حساب
برای آن، و او متوقف شد، متعجب و متحیر یک بار دیگر. سپس او را به حالت نشسته به تلاش.
سرش عجیبی گیج بود، اما او اصرار داشت، و به پای خود.
او چیزی می تواند، دیدن و در تاریکی groped، تا زمانی که به اعتصاب
مطابقت داشته باشد.
خوشبختانه او تا به حال تعداد آنها در جیب خود است. همانطور که شعله کم بالا گرفت تام
در تعجب. "این آلونکها کلیسا نیست!" او بانگ زد.
"این بسیار کوچکتر.
من در یک مکان های مختلف هستم! بزرگ اسکات! اما آنچه برای من اتفاق افتاده است؟ "
بازی به سوخته انگشتان تام و او از آن کاهش یافته است.
تاریکی در یک بار دیگر بسته شد، اما تام در این زمان به آن استفاده می شود، و به دنبال
پیش از او، او می تواند خارج ساختن آلونکها باز، شبیه به یک بود
جایی که او پناه گرفته بود.
او می تواند در آسمان با ستاره نکردم، و می تواند شب سرد باد وزد احساس
وارد "چرخه موتور!" او در زنگ بانگ زد.
"مدل اختراع پدر - مقالات
قهرمان ما دست خود را به جیب خود درآورد. مقالات رفته بودی!
با عجله او روشن یکی دیگر از بازی. از آن زمان از طریق مسنجر برای نگاه به سرعت در حال
در مورد آلونکها کوچک است.
دستگاه خود را در معرض دید بود! تام احساس نزول قلب خود را.
پس از تمامی اقدامات احتیاطی خود او دزدیدند شده بود.
مدل گرانبها، رفته بود و به پیشنهاد او بوده است به آن را به آلبانی
در این روش است. پدرش چه گفت؟
مرد جوان، مسابقه بعد از مسابقه روشن، و یک تور سریع آلونکها.
چرخه موتور دیده می شود.
اما آنچه به تعجب واداشت تام بیش از هر چیز این بود که چگونه او را از شده بود به ارمغان آورد
کلیسا ریخته تا جایی که او از بلاهت خود را بیدار کرده بود.
"من فکر می کنم، می کنند! این گفت پسر، صحبت کردن با صدای بلند، برای آن به نظر می رسید به او کمک کند.
"به یاد داشته باشید من این است که دیدن این خودرو، با آن دسته از مردان مرموز در
نزدیک است.
سپس آن را در باران ناپدید شد. من فکر می کردم دوباره آن را شنیده است، اما من می توانم
آن را ببینید. ورود به سیستم نشسته بودم و - و - خوب،
که من می توانم به یاد داشته باشید این است.
من تعجب می کنم اگر آن مرد - "مخترع جوان مکث.
مثل یک فلش آن را به او آمد که مردان برای مخمصه خود را به عهده داشتند.
آنها به نحوی ساخته شده بود و او را نامحسوس، سرقت خود را موتور چرخه، مقالات و
مدل، و سپس او را به این مکان، در هر کجا که بود.
تام reasoner زیرک بود، و او به زودی به تکامل یک نظریه است که او پس از آن آموخته
درست بود.
او استدلال تقریبا در هر گام در این جنایت است که او قربانی بود، و در
آخرین به این نتیجه رسیدند که مردان در پشت آلونکها به سرقت برده بود و مورد حمله قرار آمد
او.
"در حال حاضر، سوال بعدی برای حل و فصل، سخن گفت:" تام "است، تا جایی که من هستم.
تا چه حد آن الواط حمل من، و آنچه را که از موتور چرخه تبدیل شده؟ "
او را به سمت نقطه از آلونکها راه می رفت که در آن او می تواند رعایت ستاره gleaming،
و او روشن مسابقات برخی وجود دارد، امید او ممکن است دستگاه خود را ببینید.
با سوسو زدن شعله کوچک او اشاره کرد که او در یک دامی بود، و او تنها
گیج کننده مغز خود را بیش از این سوال که به چه شهر یا شهرک او ممکن است در نزدیکی زمانی که او
شنیده ام صدای فریاد:
"در اینجا، آنچه شما lightin '، آنها را برای مسابقات؟ شما می خواهید به مجموعه ای از محل شعله ور؟
شما چه کسی باشد، به هر حال - با پا لگد کردن
بی شک صدای یک کشاورز بود و تام می تواند قدم به قدم نزدیک شدن در را بشنود
اجرا شود. "شما چه کسی، به هر حال" صدای تکرار.
"من پاسبان بعد از اینکه شما در یک لحظه اگر شما با پا لگد کردن."
"من با پا لگد کردن نیست،" به نام تام در اسرع وقت. "من با یک حادثه مواجه شده است.
من کجا هستم؟ "
"پیف! توانا و خنده دار اگر شما که در آن شما را نمی دانم
، "نظر کشاورز. "Jed، فانوس را تا زمانی که من را نگاه
در این است. "
"کلیه حقوق این، پاپ، جواب داد: یک صدای دیگر، و لحظه ای بعد تام را دیدم او مرد قد بلند
در مقابل او ایستاده است.
"من به شما یک نگاهی به من می دهد بدون انتظار برای فانوس، گفت:" تام به سرعت، و او
زده در یک مسابقه، برگزاری آن به طوری که این پرتو بر چهره اش افتاد.
"ماهی خال مخالی نمک!
It'sa فلر جوان! بانگ زد: "کشاورز. "شما که می شود، به هر حال، و آنچه به شما بسپار '
اینجا؟ "
"این فقط چیزی است که من می خواهم بدانم، گفت:« تام، پاس دست خود را بر سر او،
که هنوز هم paining او شد. "من در نزدیکی آلبانی؟
در این جاست که من برای این صبح آغاز شده است. "
"آلبانی؟ تو راه خوب از آلبانی، "پاسخ داد
کشاورز. "شما در روستای Dunkirk هستیم."
"تا چه حد است که از Centreford؟"
"درباره 70 مایل است." تا آنجا که که "گریه تام.
"آنها باید انجام داده اند به من راه خوبی را در خودرو خود را."
"شما را در این خودرو بود؟" خواستار کشاورز.
"کدام یک؟ پرسید:" تام به سرعت. "یکی که متوقف کردن جاده
قبل از شام.
من آن را ببینید، اما من بدون توجه به آن پرداخت.
اگر من می خواهم یک knowed شما افتاد، هر چند، من می خواهم "آمده است به شما کمک کند."
"من نمی افتد خارج، آقای - استروژن -" تام متوقف است.
"Blackford نام من است، آموس Blackford." "خب، آقای Blackford، من نمی افتد بیرون.
من دارو شد و به اینجا آورده است. "" دارو!
سالت ماهی خال مخالی
اما ارتکاب جرم وجود دارد، پس از آن. Jed، عجله بسر می رسانید که با فانوس دستگاه گوارش
نشان معاون کلانتر خود را در. بوده است وجود دارد druggin همه انواع
مرتکب این جنایت شده است.
من یکی از قربانیان گرفتار شده است. عجله کنید!
کلانتر معاون son'sa من، "او، از طریق یک توضیحی اضافه شده است.
سپس من امیدوارم که او می تواند کمک الواط که از من دزدیدند. من را بگیر، گفت: "تام.
"شما را دزدیدند، آیا؟ عجله کردن، Jed.
سرقت بوده است وجود دارد!
ما از خواب بیدار شدن از محله جستجو برای خائنانی است.
عجله کردن، Jed! "
"من ترجیح می دهم چرخه موتور و یک مدل با ارزش بود که بر روی آن، پیدا کردن از کردهاید
آن مرد، بر روی تام رفت. آنها همچنین برخی از مقالات از من گرفت. "
سپس گفت: چگونه او برای آلبانی آغاز شده بود، اضافه کردن نظریه خود را از او چگونه بوده است
حمله کردند و دور در خودکار انجام شده است. بخش دوم آن را به عهده گرفت
شهادت آقای Blackford.
"چیزی که من در مورد آن می دانیم، گفت:" کشاورز، زمانی که پسرش Jed در صحنه وارد شده بود
با فانوس و نشان خود را، که شوخی در مورد زمان صرف شام را دیدم که خودرو متوقف است
پایین جاده کمی، این غروب "gittin دیدم بعضی از مردان دستگاه گوارش خارج بود.
من بدون توجه به آنها را پرداخت نمی کند، چون من در مورد milkin، مشغول بود.
بعد من knowed 'مسابقات در واگن من ریخته، برخی از strikin 1 دیده می شود من به
آنچه در آن بود. "
"مردان باید آورده اند من تمام راه را از کلیسا ریخته در نزدیکی Centreford
در اینجا، اعلام کرد: "تام. "سپس آنها به من برداشته و قرار دادن من خود را در
اطلاق می شود.
شاید آنها به سمت چپ موتور چرخه من نیز می باشد. ""، گفت: "من چیزی شبیه به آن را ببینید
کشاورز.
"آیا که چه با شما تماس یکی از آنها دو از چرخ lickity تقسیم چیزهایی که یک مرد
نشسته در وسط "می رود، مثل رعد و برق های زنجیره ای؟"
است، گفت: "تام.
"من آرزو می کنم شما می خواهم به من کمک کن برای آن نگاه کنند." کشاورز و پسرش موافقت کرد، و دیگر
فانوس شده امن، جستجو ساخته شده بود.
پس از حدود نیم ساعت موتور چرخه در بعضی از بوته ها در سمت کشف شد
از جاده، در نزدیکی جایی که خودرو متوقف بود.
اما این مدل ها از آن از دست رفته بود، و جستجوی آنها از جستجوی دقیق در نزدیکی مکانی که دستگاه
شده پنهان آن آشکار نیست.
و نه به عنوان مراقب شکار آنها می تواند در تاریکی را فاش هیچ سرنخ به
الواط و دارو بود دزدیدند تام.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل شانزدهم صفحه اصلی بازگشت
Jed Blackford: "ما باید به سازماندهی حزب searchin به طور منظم"، "اعلام کرد، پس از او
و پدر او، همراه با تام و استخدام مرد کشاورز، جستجو کرده بود و
پایین جاده نور فانوس.
"ما یک قدرت شکار به طور منظم سازمان.
این بدترین جرمی است که در این deestrict در سال های بسیاری مرتکب شده است،
"من دارم برای اجرا الواط به زمین است."
قطع: آیا نمی شود، Jed مزخرف جوری حرف میزنی "پدرش.
شما نمی خواهد آنها را fellers در صد سال عقب است.
آنها مایل مایل دورتر از اینجا در این زمان در خودرو خود را.
شما می توانید انجام دهید این است که به اطلاع کلانتر است. من حدس می زنم ما بهتر این مرد جوان
برخی از توجه.
بیایید ببینید، گفت: نام و نام خانوادگی خود را سریع بود، آیا شما نیست؟
"نه، اما آن را بسیار مشابه،" تام با لبخند پاسخ داد.
"این سویفت است."
"من knowed بود چیزی تا به حال با سرعت انجام دهد، در ادامه آقای Blackford.
"Wa'al، در حال حاضر، به شما s'pose در خانه یک لیوان چای داغ آمده است.
مرتب کردن بر اساس draggled از نگاه کنند. "
تام بود که خوشحالم به اندازه کافی به خود را دعوت نوع سود، و او به زودی در بود
آشپزخانه راحت، در رابطه با داستان زندگی او را، با جزئیات بیشتر، به کشاورز و
خانواده است.
خانم Blackford اعمال برخی از داروهای خانگی ساخته شده به غده در سر جوانان،
و آن را احساس بسیار بهتر است.
"من می خواهم نگاهی به چرخه موتور من را،" او، بعد از دوم فنجان خود را گفت:
چای. "من می خواهم به صورتی که آن مرد آسیب دیده آن هر.
اگر آنها من قصد دارم به مشکل از برگشت به خانه پدر من از من برای گفتن
بد شانس. پدر فقیر!
او خیلی نگران زمانی که من به او مدل و مقالات ثبت اختراع خود را
سرقت رفته است. "" این خیلی بد است! بانگ زد: "خانم Blackford.
"من آرزو می کنم من از آنها الواط نگه داشتن بود!" و معمولا ملایم صورت او را با مته سوراخ شدید
وفت.
"البته شما می توانید چیز A-MA-باب در اگر آن را که صدمه دیده، اما خواهشمند است نمی
شروع آن را در اینجا. آنها را سر و صدا وحشتناک بود. "
نه، من آن را در انبار الوار و چوب، وعده داده است: "تام.
"اگر آن را حق همه من فکر می کنم من شروع به بازگشت به خانه در یک بار."
نه، شما می توانید این کار را انجام دهیم، اعلام کرد: "آقای Blackford.
"شما در هیچ شرایطی به سفر هستید. شما ممکن است سقوط دستگاه گوارش "صدمه دیده است.
نزدیک به ده ساعت در حال حاضر.
شوخی ماندن در اینجا تمام شب، در صبح، اگر شما احساس می کنید، شما می توانید
شروع کردن. من اجازه نمی تواند شما را به شب. "
در واقع، تام احساس نمی بسیار بسیار شبیه به انجام این سفر، برای ضربه
سر او را خیره ساخته شده بود، و کلروفرم باعث احساس بیمار.
آقای Blackford چرخه موتور به woodhouse، که باز از چرخ
آشپزخانه، وجود دارد و جوانان بیش از دستگاه رفت.
او خوشحال بود که آن را بدون آسیب حفظ کرده بود.
در عین حال Jed رفته بود که به اخبار تکان دهنده به کشاورزان نزدیک است.
کاملا ازدحام، با فانوس، بالا رفت و پایین جاده، اما تمام شواهد
می تواند پیدا علائم از چرخ خودرو، که سرنخ خیلی
رضایت بخش است.
"اما ما آنها را در صبح گرفتن '،" معاون کلانتر اعلام کرد.
"من که خودرو را دوباره می دانم که اگر من آن را ببینید.
به رنگ قرمز رنگ شده بود. "
"این رنگ از تعداد خودرو،" تام با لبخند گفت.
"من می ترسم شما مشکل شناسایی آن را بدان معناست.
من شگفت زده کرد، هر چند، آنها که من موتور چرخه حمل نمی دور با آنها است.
این است که یک دستگاه با ارزش است. "" ترسیده بودند، اعلام کرد: "Jed.
این نگاه عجیب و غریب برای دیدن یک ماشین خودکار است.
البته زمانی که آنها در کنار جاده های کشور را در شب آن را نه چندان
مهم، اما زمانی که آنها برای این شهر به رهبری، آنها احتمالا، آنها می دانستند آن را
جلب سوء ظن به اونا خبرا.
من می دانم، یک معاون کلانتر در یک سال برای من بوده ام. "
من معتقدم که حق با تو بود، موافقت کرد: "تام.
"آنها جرات نمی کنند چرخه با موتور آنها، اما آنها آن را مخفی می کرد، امید من
پیدا کردن آن. من ترجیح می دهم مدل و مقالات،
هر چند، بیش از نیم دوجین موتور چرخه.
خانم Blackford گفت: "شاید به پلیس کمک خواهد کرد که آنها را پیدا کنید".
گفت: "Jed، شما باید به پلیس تلفن اولین چیزی که در صبح است.
It'sa راه جنایتکاران هستند اجازه رفتن به شرم.
اگر مردم صادقانه آن چیز، آنها می شود در یک دقیقه دستگیر شد، اما به نظر می رسد که
الواط آنها را می تواند انجام دهد. "
شما صبر کنید من گرفتن اونا "Jed اعلام کرد: با اطمینان.
"من یکی دیگر از قدرت در" صبح سازماندهی است. "
"خب، من یک چیز را میدانیم، و آن این است که جایی برای این مرد جوان در رختخواب است!"
مادرانه خانم Blackford، بانگ زد و او را در بازنشستگی تام اصرار داشت.
او تا حدودی بی قرار بود در ابتدا، و فکر از دست دادن از مدل و
مقالات preyed در ذهن او.
سپس، کاملا خسته، او را به یک خواب سنگین غرق، و تا زمانی که بیدار نمی
نور آفتابی پنجره را صبح روز بعد بود.
یک صبحانه خوب او را احساس تا حدودی بهتر است، و او را بیشتر شبیه بود
کاردان تام سویفت از قدیم وقتی که او رفت و به چرخه موتور خود را در شکل برای
سوار شدن به عقب به Shopton.
"خب، من امیدوارم که کسانی که مجرم را پیدا کنید، گفت:" آقای Blackford، که او را تماشا تام
چرب گوشت ماشین. "اگر شما تا به حال از این راه، توقف
روشن و خاموش به ما مراجعه کنید. "
"بله، انجام دهد،" خواست خانم Blackford بود که آماده به دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن.
شوهرش در هر بشکه کهنه پرست و آرایش ادم خودنما نگاه کرد، که او
پر کردن با خامه شد.
"چه ماده جدید دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن؟" او در برخی از تعجب پرسید.
او پاسخ داد: "این شکسته،. همیشه راه را با کسانی که تازه fangled
چیزها می شود.
این کار تا به حال خیلی از این یکی بهتر است، هر چند، "او در ادامه به تام،" اما آن
نظم آسان می شود. "" اجازه دهید من در آن نگاه کنید، پیشنهاد کرد که: "جوان
مخترع.
"من می دانم چیزی در مورد ماشین آلات است." دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن، که کار می کرد توسط یک سیستم cogs
و دسته، از انبار الوار و چوب آورده شد.
تام به زودی شاهد مشکل چی بود.
یکی از cogs به آواره تبدیل شده بود. آن را در پنج دقیقه را به او نیست، با
ابزار او در چرخه موتور خود را به اجرا درآمد، به آن قرار داده و دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن آماده استفاده بود.
"خب، من اعلام می کنم! بانگ زد:" خانم Blackford.
"شما در دسترس است در چنین چیزهایی!" "اوه، این فقط یک استعداد است، گفت:« تام
به میزان متوسطی است.
"حالا من یک پلاگین در آنجا قرار دهید، و چرخ دندانه شل دوباره خواهد آمد.
تولید کنندگان از آن باید انجام داده اند که.
من تصور بسیاری از مردم این مشکل با این churns. "
"در واقع انجام می دهند، اظهار داشت:" خانم Blackford. "Sallie آرمسترانگ است، و آن را در آوردم و
نظم در هفته اول آن را به حال.
من نگاه خود را در معدن اجازه، و شاید شوهرش می تواند آن را تعمیر کنند. "
"من می خواهم از آن خودم را انجام دهد، اما من می خواهم به خانه، گفت:« تام، و سپس او نشان داد او
با قرار دادن یک پلاگین آهن کوچک در یک محل خاص، خواهد بود وجود ندارد خطر
دندانه شل دوباره.
"این مطمئنا نرم و صاف! بانگ زد:" آقای Blackford.
"خب، من برای شما آرزو آرزوی موفقیت برای آقای سویفت، و اگر من آن الواط اطراف
محله دوباره من را "اونا تا آنان تو را به تنهایی اجازه."
اضافه Jed: "این چیزی است که،"، پرداخت نشان خود را با دستمال بزرگ، و او قرمز است.
خانم Blackford منتقل کرم جدید دائما و شدیدا چیزی را تکان دادن و بم زدن که تام ثابت بود، و او به عنوان
پایین بزرگراه خود را در موتور چرخه سوار، او دست تکان داد از یک سو به او، در حالی که
با او عمل دسته از دستگاه است.
"در حال حاضر برای اجرا سریع به Shopton را برای گفتن پدر خبر بد" را مطرح کردند. تام خودش را به عنوان او
به سرعت کامل تبدیل شده و نقش برآب دور.
«سفر من و شکست بوده است تا کنون.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل هفدهم محمد رضا یحیایی. SWIFT در ناامیدی
تام فکر بسیاری از چیزهایی که به عنوان دستگاه سریع خود را به او مایل پس از مایل به اجرا درآمد
خانه نزدیکتر.
ظهر او بیش از نیمی از راه را در سفر بود، و او را در یک روستای کوچک متوقف شد
برای صرف شام خود را.
"من فکر می کنم که من پرس و جو از پلیس اینجا، ببینید که آیا آنها گرفتار دید از آن
مردان، "تام تصمیم گرفت به عنوان رستوران را ترک کرد.
گرچه من تمایل به باور آنها را نگه داشته در آلبانی، و یا برخی از شهرستان های بزرگ، که در آن
آنها را به مقر فرماندهی خود.
آنها هم می خواهند با استفاده از مدل پدر را در اسرع وقت، هر چند آنها را
با آن نمی دانم. "
او تلاش کرد تا تلفن را به پدرش است، اما می تواند بدون اتصال، به عنوان سیم
در حال تعمیر است.
نیروی پلیس از جایی که تام برای ناهار متوقف شده بود، مانند شهر خود،
کوچک و نه از نتیجه بسیار.
پاسبان، رئیس، برای او چیزی بود که یک نفر می تواند یک رئیس پلیس تماس بگیرید، تا به حال شنیده
ماده از زنگ در همه جهات از Dunkirk فرستاده شده، که در آن آقای
Blackford زندگی می کردند.
"شما به این معنی نیست به من بگوید تو مرد جوان که chloroformed شد و دزدیدند!"
بانگ زد: پاسبان، به دنبال در تام به عنوان اگر او شک کلام او.
قهرمان ما اعلام کرد: "من مرد جوان،".
"آیا شما دیده می شود هر چیزی از دزد است؟" "یک چیز، هر چند من دستور من
مردان برای حفظ مواظب تیز خودرو قرمز رنگ، با سه الواط در آن است.
مرد من به دستگیری دید. "
پاسخ نه تعجب آور بود: "بسیاری از مردان شما" "دو"؛
"اما یکی به در daytimes مزرعه کار می کنند، بنابراین من اما واقعا نمی کردم در آنچه به شما
ممکن است سرویس فعال است. تماس بگیرید
تام مهار میل به خنده. در هر صورت، پاسبان سالمندان به معنای خوب.
"یکی از مردان دیده می شود خودرو قرمز، در حالی که کمی قبل از شما را در دفتر من،
رفت و در مقام "، اما آن یکی نمی خواست، چون یک زن جوان بود
اجرای آن به تنهایی است.
من به عنوان نه کنجکاو رخ داد که یک زن خودش را به تنهایی اعتماد در یکی از
آنها چیز آن را به شما "" آه، نه، زنان و بانوان جوان اغلب؟
عمل به آنها، گفت: "تام.
"من فکر می کنم باید شما می خواهم 1 handier از دستگاه دو چرخ خارج
"در ادامه پاسبان، نشان می دهد موتور چرخه، که تام بود ایستاد
در برابر یک درخت.
مخترع جوان "من ممکن است یک روز،" پاسخ داد.
"اما من حدس می زنم من در حال حرکت در حال حاضر است.
در اینجا آدرس من است، در مورد هر چیزی را که می شنوید از آن مردان است، اما من تصور نمی
شما خواهد شد. "" کنم.
همراهان به عنوان نرم و صاف از آنها خواهد آمد به این ترتیب و اجرای شانس
توسط مردان دستگیر شده است.
من دو شب وظیفه، او در رفت و با افتخار، "علاوه بر خودم، بنابراین شما می بینید ما
به خوبی محافظت می شود. "تام او را مشکل بود. تشکر شده است
صورت گرفته است، و به زودی در راه او بود.
او در امتداد جاده های کشور آرام مضطرب را برای آن زمان را فرا گرفت، زمانی که او می تواند مشورت
با پدرش بر سر چه خواهد بود بهترین را.
هنگامی که تام بود که در حدود یک مایل دور از خانه اش، او در جاده دیدم جلوتر از او
واگن قدیمی زهوار در رفته و یک نگاه دوم در آن به او گفت: ساز و برگ مربوط به
از بین بردن قم، نقاشی حیوانات
خودرو هیچ یک دیگر از قاطر، بومرنگ بود.
"اما آنچه در جهان است راد تا؟" mused در تام، مرد رنگی از
واگن و بالا رفتن و پایین در چمن در کنار بزرگراه در
مد کنجکاو.
تام تصمیم گرفت: "من حدس می زنم او از دست رفته چیزی". وقتی او از آنجا نزدیک او را دیدم چه ریشه کن کردن
انجام می گرفت.
مرد رنگ هل دادن، ماشین چمن زنی چمن به آرامی به پس وپیش، چمن بلند و رتبه
که در کنار شاهراه و در صدای تام چرخه موتور سیاهپوستان، رشد
نگاه کردن.
چنین بیان وای بر دور شو بر روی چهره اش که تام در یک بار متوقف بود خود را
ماشین آلات و. "چه ماده، راد؟
تام خواسته است.
"Mattah، Mistah سویفت؟ چرا dere'sa pow'ful زیادی د mattah، '
DAT را د truff. I'se شده، DAT swindled شده چیزی است که من کرده است. "
"Swindled؟ چگونه؟ "
"خوب، آن را قطع یک طرفه است. اون قطع آره چمن moah؟ "
"بله، آن را به نظر می رسد به کار کردن نیست،" و تام انتقادی به آن نگاه.
تحت فشار قرار دادند آن را به آرامی به ریشه کن کردن و پس وپیش، پره گردیدن نیست، و چرخ
همراه در چمن خورد. "نه، SAH، است آن doan't کار، DAT" است که چگونه
من swindled، Mistah سویفت.
یو "را ببینید، من انجام می شود معامله سنگ چاقو تیز کنی اوله ماه برای قطع آره چمن-moah، من
گیر کرده است. "
"چه، که سنگ چاقو تیز کنی که در دو شکسته شده بود، و به شما که همراه با بسته
بتن؟ پرسید: "تام، او را به ساز و برگ است که با ریشه کن کردن، دیده میشود، در اوقات فراغت
بین تمیز کردن و عیب پوشی، رفته بود
در مورد کشور، شفاف چاقو و قیچی.
"شما که پیر، شکسته است؟" "DAT، Mistah سویفت.
چرا آن همه حق بود.
من آن را mended تا DAT د استراحت نشان می دهد، آن را اجرا کنید آن را به چیز اگر یو تیز '
کند می کند. اما قطع آره چمن moah به ner کند wuk
سریع می باشد. "
"من حدس می زنم این یک مبادله حتی بود، سپس" رفت و در تام.
"شما دریافت گاز هیچ بدتر از شخص دیگر است."
"یو یو s'pose doan't ثابت قطع و نزدیکان آره moah من قوم و خویش از آن استفاده کنید، آیا یو '، Mistah
سویفت؟ "پرسید: ریشه کن کردن، آزار به اخلاق از ماده است.
"شاید در حال حاضر با summah حسی داره با چمن-moah را در قوم و خویش ماه را از من قوم و خویش با
سنگ چاقو تیز کنی - DAT، EF من قوم و خویش آن را به wuk دستگاه گوارش. من شوخی کردم در حالی که پیش تصمیم گرفت
آن را امتحان کنید، اما آن را ندارد چمن را قطع نمی کند. "
"من وقت زیادی نیست، گفت:" تام "برای من مضطرب به خانه، اما من یک نگاه را
در آن است. "تام موتور چرخه خود را در مقابل خم
حصار.
او می تواند تصویب کمی ماشین آلات شکسته، که او فکر کرد که او می تواند ترمیم،
از برخی از مردان و پسران می تواند توسط یک بازی بیس بال را بدون توقف آن را تماشا عبور
مهم نیست که چقدر فشار آنها برای زمان.
سرگرمی تام بود، و او در هیچ چیز خوشحال سرهم بند با ماشین،
از چمن، چمن زن ها به موتورهای بخار زدند.
تام در زمان نگه دسته، که از بین بردن کمال مسرت به او واگذار، و
لمس آموزش دیده او را در یک بار مشکل چی بود گفت.
او گفت: "کسی تا به حال چرخ قرار داده و آنها را بر روی اشتباه، راد،".
"چرخ ضامن دار و گیره معکوس هستند. این ماشین چمن زنی به عقب کار می کنند، در صورتی که
بودند امکان پذیر است. "
"صبح DAT، Mistah سویفت؟" "که در آن است.
همه من باید انجام دهید این است که چرخ ها را خاموش و معکوس گیره. "
"من - من نمی دانستم چمن ماه، moah پل نامگذاری شد، گفت:« مرد رنگی.
"آیا آن را بر روی آن حکم در هر نقطه": "نه، این نوع پل منظور شما نیست،
تام با خنده گفت.
"این املای متفاوت است.
با گیره یا عایق نگاه داشتن مرتب کردن بر اساس گرفتن که متناسب با چرخ ضامن و هل می دهد آن را در اطراف است، یا آن را
ممکن است به عنوان یک نکته برای جلوگیری از حرکت رو به عقب ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود و یا چرخ مورد استفاده قرار گیرد
جر ثقیل.
من باید آن را ثابت در یک لحظه برای شما است. "تام کار می کرد به سرعت در حال.
او با یک میمون-آچار حذف دو چرخ بزرگ از ماشین چمن زنی چمن و معکوس
شیطانک در cogs.
او در پنج دقیقه جای خود را به چرخ ها بود، و دستگاه مورد نیاز به جز
شفاف، کار خوب. "شما وجود دارد، راد! بانگ زد:" تام در
را وارد نمایید.
"یو" suah شگفتی در inventin! "گریه مرد رنگی سپاسگزاری.
"من" چمن همه FO summah یو یو را کاهش دهد 'به پرداخت FO، Mistah سویفت.
"اوه، که بیش از حد است.
من یک معامله بزرگ انجام دهد، راد. "" خب، یو "مرا از bein را نجات داد 'swindled
Mistah سریع، 'I suah preciate DAT.
چگونه در مورد شخص شما معامله سنگ چاقو تیز کنی ترک خورده به، راد؟
"آه، خوب، EF او انجام آن را اجرا کند کاهش سرعت آن را نمی خواهد پرواز از هم جدا، یک او خواهید DAT، به هر حال، FO 'او
suah هستم راگون تنبل است.
من حدس می زنم ما در مورد حتی در آنجا، Mistah سویفت.
"کلیه حقوق این،" تام با خنده صحبت کرد. "آن را به تیز کردن، راد، و شروع به قطع
چمن.
به زودی این تابستان بود، "و تام، جهش بر موتور چرخه خود، مثل یک شات بود.
او پدر خود را در کتابخانه خود را که در بر داشت، با خواندن یک کتاب در مورد مسائل علمی است.
آقای سویفت در تعجب در دیدن پسرش نگاه کرد.
"چه! برگشت خیلی زود از او پرسید.
"شما یک سفر پرواز است.
آیا مدل و مقالات شما را به آقای کرافورد؟ "
"نه بابا،، من دیروز دزدیدند. کسانی که الواط جلوتر از ما، پس از
تمام.
آنها مدل خود را. من سعی کردم به تلفن برای شما، اما سیم
شدند، و یا چیزی است. "" "گریه آقای سویفت.
"اوه، تام!
این خیلی بد است! من ده هزار دلار نمی توانم از دست دادن
که مدل و کسانی که مقالات "و با یک ژست نومید آقای سویفت افزایش یافت
و شروع به قدم آهسته کف.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل هجدهم اس ام اس هری دوباره
تام به تماشای پدرش نگرانی نسبت. مخترع جوان می دانست، از دست دادن بوده است.
سنگین، و او خود را برای داشتن دقت بیشتری به خرج سرزنش کرد.
"به من بگو همه چیز در مورد تام،" آقای سویفت در طول گفت.
"آیا مطمئنید که مدل و مقالات از بین رفته اند؟
چگونه اتفاق افتاد؟ "
سپس تام در رابطه با آنچه او را گرفتار کرده بود. "اوه، که بیش از حد بد! گریه:" آقای سویفت.
"آیا شما زیاد است، صدمه تام؟ باید برای پزشک ارسال کنیم؟ "
در حال حاضر، اضطراب خود را بر پسر خود را بزرگتر از است که در مورد از دست دادن بود.
"نه، در واقع، پدر. من در حال حاضر.
من ضربه بدی بر روی سر، اما خانم Blackford به من ثابت کردن.
من بدجور متاسفم --- "" وجود دارد، وجود دارد.
حالا کلمه ای دیگر می گویند، قطع: "آقای سویفت.
این تقصیر شما نیست. ممکن است برای من اتفاق افتاده است.
جرات می توانم بگویم آن را، برای آن دسته از الواط به نظر می رسید بسیار مصمم است.
آنها ناامید هستند، و در هیچ چیز متوقف خواهد شد خوب از دست دادن به آنها
پایدار در موتور ثبت اختراع آنان با سوء استفاده است.
در حال حاضر آنها احتمالا استفاده از مدل و مقالات من را امتحان کنید. "
"آیا شما فکر می کنی که بابا، انجام دهد؟"
"بله. آنها یا یک موتور دقیقا مانند معدن، ساخت و یا ساخت بنابراین تقریبا
مشابه که آن را به هدف خود را پاسخ. هیچ در برابر آنها جبران خسارت، به عنوان من
ثبت اختراع شده است به طور کامل نشود.
آقای کرافورد بود که برای حضور در "" آیا می توانید هر چیزی را به آنها را متوقف کند، پدر؟
فایل دستور، یا چیزی شبیه به آن؟ "
"من نمی دانم.
من باید از آقای کرافورد در یک بار ببینید. من تعجب می کنم اگر او در اینجا می تواند؟
او ممکن است قادر به مشاوره. من تا به حال تجربه بسیار کمی با
مشکلات قانونی.
تخصص من این است که در خطوط دیگر کار است. اما من باید چیزی را انجام دهد.
هر لحظه ارزشمند است. من تعجب می کنم که مرد بودند؟ "
"من مطمئن هستم که یکی از آنها همان مرد بود که آن شب - مرد با
سبیل سیاه و سفید، که تلگراف را کاهش یافته است، گفت: "تام.
"من تا به حال یک نگاه بسیار خوبی در او به عنوان خودکار به من گذشت، و من مطمئن هستم که او بود.
البته من متوجه نیست که آن را که به من زده کردن، اما من تصور برخی از آن بود
یکی از همین باند است. "
"به احتمال بسیار زیاد. خوب، تام، من باید کاری انجام دهد.
گمان می کنم ممکن است به آقای کرافورد تلگراف - او به شما خواهد شد انتظار در
آلبانی - "آقای سویفت متوقف musingly.
"نه، من آن را" ناگهان بانگ زد. "من به به آلبانی خودم."
برو به آلبانی، پدر؟ "
"بله، من باید همه چیز را به وکلا و توضیح دهید که او می تواند به من چه چیزی را توصیه می
انجام دهد. خوشبختانه من که کاغذ، تکراری
از کسانی که شما را در زمان، که می تواند او را نشان می دهد.
البته اصل خواهد بود لازم است قبل از اینکه من می توانم اثبات ادعای من.
از دست دادن مدل بسیار شدید است، با این حال.
بدون که من می توانم کمی انجام دهد.
اما من به آقای کرافورد را هر چه مراحل امکان پذیر است.
من قطار شب، تام.
من به شما می رود پس از مسائل در اینجا نگاه کنید، و من نیاز دارم هشدار می دهند که شما را به
گارد خود را، هر چند، داشتن چیزی که بعد از آنها بودند، من تصور کسانی که سرمایه داران،
ابزار خود را به ما زحمت نیست. "
"به احتمال بسیار زیاد نه،" موافق تام، "اما من چشمانم را باز نگه خواهد داشت، درست همان است.
آه، اما که مرا به یاد پدر. آیا هر چیزی با پا لگد کردن شما را در این حوالی
در حالی که دور بودم؟
"با پا لگد کردن نه، اما شما تا به حال بهتر است بپرسید خانم Baggert.
او معمولا به آنها شرکت می کند. او خیلی مهربان و دل باز که او اغلب
به آنها وعده غذایی خوب است. "
خانه دار، هنگام مشورت، گفت که هیچ tramps در چند روز گذشته اعمال شده بود.
"پدرش پرسید. چرا شما بخواهید، تام؟"
"از آنجا که من تا به حال تجربه با یک، و به اعتقاد من او یکی از اعضای همین باند بود
که از من دزدیدند. "
و پس از ان تام از برخورد خود را با هری مبارک گفت، و دومی بود
شکسته سیم در چرخه موتور. شما تا به حال فرار باریک، "آقای
سویفت.
"اگر من از خطرات درگیر شناخته شده بود من هرگز شما را به
مدل به آلبانی است. "
"خب، من آن را نمی وجود دارد، بعد از همه، تام با لبخند شوم گفت: برای او
شوخی قدردانی میکنیم. "من باید عجله بسر می رسانید و بسته جامه دان من،" رفت و در
آقای سویفت.
"خانم Baggert، ما شام اولیه، و من شروع خواهد شد یک بار برای
آلبانی است. "" من آرزو می کنم من می توانم با شما، پدر، به
برای مشکل من ایجاد می شود، سخن گفت: "تام.
"اوه، اوه! آیا این راه صحبت، توصیه کرد: "پدرش
با مهربانی. "من خوشحالم از این سفر خواهد بود.
راحت خواهید ذهن من را به انجام کاری است. "
تام احساس نه تنها و بیکس پس از مرگ پدر او باقی مانده بود، اما او گذاشته شد یک طرح اقدام
برای خود که به گمان او خواهد نگه داشتن او را تحت اشغال تا پدرش بازگشت.
در وهله اول او یک تور از خانه ها و مغازه ها دستگاه های مختلف برای دیدن آن
درها و پنجره ها و ایمن بسته شد. موضوع چیست؟
آیا شما انتظار می رود سارق، استاد تام؟ "برج دیده بانی جکسون، مهندس سالمندان خواسته است.
"خوب، برج دیده بانی، شما می توانید هرگز بگویید،" می کنند! این مخترع جوان پاسخ داد، او خود را گفت:
تجربه و ضرورت برای آقای سویفت رفتن به آلبانی است.
"برخی از کسانی که از الواط، پیدا کردن از آن آسان بود به من غارت، ممکن است دوباره آن را امتحان کنید، و گرفتن
برخی از مدل های دیگر با ارزش پدر را. من شانس است. "
"درست است، استاد تام.
من عصبانی کردن را در دیگ بخار به شب، هر چند ما واقعا به آن نیاز دارند، خود را به عنوان
پدر به من گفت که شما احتمالا هر ماشین آلات را اجرا کنید وقتی که او رفته بود.
اما با سر خوب از بخار کردن و شلنگ دستی، می تواند به هر سارق داغ
پذیرش. من تقریبا آرزو می خواهم آمد، بنابراین من می توانم
مربع با آنها است. "
"من اطاق زیر شیروانی، نه. خب، من حدس می زنم همه چیز در وضعیت خوبی است.
اگر شما بشنوید چیزی غیر معمول است، و یا زنگ می رود در طول شب، من را (برای دفاع از خودش) صدا می زنه. "
من، استاد تام "و مهندس قدیمی، که در یک اتاق زندگی در کلبه مجاور
دیگ بخار، اتاق، درب را قفل و پس از تام به آن سمت چپ است.
مخترع جوان شب را در اتصال یک سیم به موتور چرخه خود را صرف
برای جایگزینی او در حالی که در سفر فاجعه بار خود را خریداری کرده بود.
یکی موقت بود تنها چیزی که مناسب نیست، هر چند که جواب داد: به اندازه کافی.
سپس، پس از انجام برخی از کارهای پروانه قایق او در نظر حق امتیاز انحصاری،
تام احساس کردند که آن زمان برای رفتن به رختخواب بود، که او خسته شده بود.
دور دوم از خانه او ساخته شده، به دنبال به درها و پنجره ها، تا زمانی که خانم
Baggert گفت: "آه، تام، متوقف!
تو کاری می کنی که من عصبی که در اطراف راه، رفتن است.
من مطمئن هستم که من باید یک چشمک به شب خواب نیست، فکر کردن در سارق و tramps را. "
تام به خنده desisted، و به اتاقش رفت.
او نشسته چند دقیقه، نوشتن نامه ای به یک دختر از آشنایی خود را، برای، در
علی رغم این واقعیت که مخترع جوان با خود او بسیار پر مشغله بود و پدرش
کار، متوجه شد که زمان برای لذت سبکتر است.
پس از آن، به عنوان چشمان او به نظر می رسید مصمم به کار خود نزدیک است، اگر او نبود
اجازه دهید آنها را، او را به تخت سقوط. تام خیالی نزدیک صبح بود که او
ناگهان از خواب بیدار شد با یک شروع است.
را شنید، سر و صدا، و در ابتدا، او می تواند از آن پیدا نیست.
سپس گوش آموزش دیده خود را به آن پیش بینی کرد به اتاق ناهار خوری.
"چرا، Baggert خانم باید گرفتن صبحانه، و تند ظروف،" او
فکر می کردم. "اما چرا او تا این قدر زود؟
آن را کاملا تاریک در اتاق تام بود، من را به سوسو زدن کمی از هلال ماه را نجات دهد، و
با توجه به این تام به وجود آمد و نگاه در تماشا کرد.
ساعت دو، "او زمزمه.
"نه آنکه می تواند خانم Baggert، مگر اینکه او بیمار است و به برخی از دارو."
او مشتاقانه گوش. در زیر، در اتاق ناهار خوری، می تواند او را بشنوم
جنبش های یواشکی.
"خانم Baggert هرگز به اطراف حرکت می خواهم که او تصمیم گرفت. "
"او بیش از حد سنگین است.
من تعجب می کنم - سارق it'sa - یکی از این باند است و بعد فورا رفت واز او در تنش بانگ زد:
تن. "من قصد دارم او را بگیرد!"
با عجله او در برخی از لباس تضعیف، و پس از آن، داشتن آرام الکتریکی تبدیل
نور در اتاق خود، او در زمان یکی از گوشه های تفنگ کوچک، که او را مطمئن ساخته شده لود شد.
سپس، با یک چراغ قوه کوچک الکتریکی، از نوع مورد استفاده توسط مردان پلیس،
و گاهی اوقات توسط سارق، او را بر روی نوک پا راه رفتن به سمت طبقه پایین تر آغاز شده است.
به عنوان تام آرام فرود از پله ها به او بیشتر می تواند به سادگی شنیدن حرکات
مزاحم.
او ساخته شده که سارق در مطالعه آقای سویفت، که باز از
اتاق ناهار خوری و. "او بعد از مقالات بابا! فکر:" تام.
"من تعجب می کنم که یکی از این؟"
جوانان اغلب شکار در جنگل رفته، و او می دانست که چگونه به روش
با احتیاط. به این ترتیب او قادر به رسیدن به درب
ناهار خوری اتاق بدون در حال شناسایی است.
او نور خود را به فلش نیاز دارند، مزاحم انجام شده بود که اغلب با
که او انجام شد که تام می تواند او را کاملا ببینید.
همکار شاغل در امن که در آن آقای سویفت نگهداری بیشتر با ارزش خود مقالات شد.
آرام، بسیار آرام به ارمغان آورد تام تفنگ خود را به پشت دزد خرس.
سپس، نگه داشتن این سلاح را با یک دست، برای آن بسیار سبک بود، تام در
فلش الکتریکی، به طوری که تابش خیره کننده خواهد بود مزاحم پرتاب خواهد بود و ترک خود
فرد خود را در سایه های سیاه و سفید.
با فشردن بهار است که باعث فانوس به بیرون انداختن یک نور قوی، تام
تمرکز اشعه در مرد دو زانو.
"خواهد بود!" جوانان به عنوان پایدار صدای بانگ زد: جایی که توان داشت.
را مدیریت کند. سارق تبدیل می خواهم یک فلاش، و تام
تا به حال یک نگاه اجمالی از چهره اش.
هری مبارک - - که او را در جاده تنها مواجه شده بود با پا لگد کردن بود.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل نوزدهم Tom در شکار
تام تفنگ خود را در آمادگی برگزار می شود، هر چند او فقط آن را به عنوان وسیله ای در نظر گرفته شده
ارعاب، و در دزدی نیست جز برای نجات جان خود را از کار اخراج.
اما از نظر سلاح به اندازه کافی برای ولگرد بود.
حرکت او crouched.
نور خود رفته بود، اما او انجام شده توسط این پرتو های برق تام می تواند
که مرد در دست خود داشت برخی از ابزار است که او سعی کرده بود به زور
امن است.
"من حدس می زنم شما دارم!" بانگ زد: مزاحم، و در تن او وجود ندارد
اثری از گویش با پا لگد کردن. موافقت کرد: «این مانند آن به نظر می رسد،" تام ظالمانه است.
"آیا در حال حاضر، و یا در برخی از لباس مبدل دیگر با پا لگد کردن؟"
"آیا می توانم شما نمی بینید؟" شخص پرسید: sullenly، و پس از آن تام انجام داد توجه داشته باشید که مرد
به حال خود را با پا لگد کردن را.
"چه می خواهید؟ پرسید:" تام. "سخت برای گفتن،" پاسخ داد: سارق با آرامش.
"من تا به حال باز امن نیست قبل از اینکه شما آمد و من آشفته.
من دنبال پول هستم، به طور طبیعی. "
"نه، تو نیستی! بانگ زد:" تام. "چه؟" و مرد به نظر می رسید
شگفت زده کرد. "نه، تو نیستی!" رفت و در تام، و او برگزار شد
تفنگ خود را در آمادگی است.
"شما بعد از مقالات ثبت اختراع و مدل موتور توربین هستید.
اما رفته. confederates شما آن را کردم از من فاصله بگیر.
آنها احتمالا به شما گفته نشده است، و تو هنوز در شکار برای آن است.
شما آن را دریافت کند، اما من تو را کردم. "" پس می بینم، "اعتراف مبارک: هری، و او
با برخی از فرهنگ سخن گفت.
"اگر برای شما مهم نیست،" او در رفت، "شما فقط به همان سرعت حرکت می کند که تفنگ؟
این اشاره درست در سر من، و ممکن است در رفتن است. "
"این است که - به زودی" بانگ زد: تام ظالمانه، و با پا لگد کردن در زنگ آغاز شده است.
"آه، من قصد دارم به شما شلیک،" مخترع جوان ادامه داد.
"من قصد دارم به آتش به عنوان یک زنگ هشدار، و مهندس در اینجا خواهد آمد و کراوات
است. سپس من قصد دارم به شما دست به
پلیس.
این تفنگ تکرار است، و من یک شات بسیار خوب است.
من قصد دارم به آتش یک بار در حال حاضر، به احضار کمک، و اگر شما سعی می کنید به دور من
آماده به آتش بار دوم، و که خواهد شد تا شما راحت است.
من تو را گرفتار است، و من قصد دارم به شما تا زمانی که دریافت می کنم که مدل و کسانی که
مقالات. "" آه تو؟ "سارق پرسید:
با آرامش.
"خب، من برای گفتن این است که شما باید شن.
برو جلو. من لحظه های خوب و مناسب است.
در اینجا من احمقانه است، اما من فکر کردم من یک فرصت است. "
"شما کی هستید، به هر حال؟
مردان همکاری با شما را به گول زدن پدر من از حقوق خود را چه کسانی هستند؟ پرسید: "تام
تا حدودی به تلخی. "من به شما بگویم،" پاسخ داد: هرگز
سارق.
"من به انجام کار خاصی استخدام شد، و این همه به آن وجود دارد.
من به هلو در پالس (PALS) من نیست. "" خواهیم در مورد آن را ببینید! "پشت سر هم خارج تام.
سپس او متوجه شد که پنجره اتاق ناهار خوری را پشت سر که در آن سارق شد زانو بود
را باز کنید.
بدون شک مزاحم که راه وارد کرده بودند، و در نظر گرفته شده در همان فرار
روش.
"من قصد دارم به ساقه،" اعلام کرد تام و هدف تفنگ خود را در پنجره باز، که در آن
گلوله را بدون آسیب برساند، او ماشه را فشرده است.
او متوجه شد که سارق به زانو درآمده اند پایین روی زمین دراز بکشید، اما تام فکر
هیچ چیزی از این در آن زمان است.
او تصور کرد که هری مبارک - یا هر نام خود را - ممکن است ترس از گرفتن
رسید. فلش از آتش و پر سر و صدا وجود دارد
تام از کار اخراج شدند.
ابری از دود چشم انداز خود را برای یک لحظه پنهان شده، و به عنوان پژواک دور درگذشت تام
تواند بشنود خانم Baggert جیغ در اتاق خود.
"این حق همه است!" جیغ و مخترع جوان reassuringly به.
هیچ کس صدمه ای ندیده، خانم Baggert! "سپس او را به نور خود را در جایی که را دیدم
سارق crouched.
دود نورد دور تام بیهوده برای نزد مزاحم peered.
مبارک هری رفته بود!
برگزاری تفنگ خود را در آمادگی، در مورد او باید از برخی از غیر منتظره مورد حمله قرار می
چهارم، تام strode رو به جلو است. او را دیدم نور خود را در هر جهت.
بدون شک در مورد آن وجود دارد.
مزاحم فرار بود. با بهره گیری از سر و صدا وقتی تفنگ
اخراج شد و تحت پوشش از دود، سارق از باز همگانی روندی بود
پنجره.
تام حدس زد به همان اندازه. او به پنجره هول هولکی و peered
در همان زمان با توجه به سیم برش سارق زنگ خطر است.
هوا کاملا تاریک بود، و او خیالی او می تواند سر و صدا از کسی در حال اجرا به سرعت در حال شنیدن است.
هدف تفنگ خود را به هوا، او را اخراج دوباره، در همان زمان گریه از:
"صبر کنید!"
"کلیه حقوق این، استاد تام، من می آیم!" به نام صدای مهندس از کلبه اش.
"آیا شما صدمه دیده است؟ خانم Baggert به قتل رساندند؟
او جیغ می شنوم. "
"این شواهد بسیار خوب است که او به قتل،" تام با یک لبخند ترسناک گفت.
"آیا شما صدمه ای بزند؟" دوباره به نام آقای جکسون است. "جواب داد: نه، من همه حق است،" تام.
«دیدید گفتم هیچ کس در حال اجرا به دور شما آمد؟"
"نه، استاد تام، من این کار را نکرد. چه اتفاقی افتاده؟ "
سارق، و من تا به حال او را چندگوشه، اما او به دور وقتی که من اخراج به بیدار
شما خواهد شد. "در این زمان مهندس بود در خم شدن،
که در آن پنجره را باز کرد.
تام قفل درب سمت و اعتراف آقای جکسون، و پس از آن، نور لامپ های رشته ای
پس از روشن شده است، این دو نگاه در اطراف آپارتمان.
هیچ چیز در آن مختل شده بود، و امن باز نشده بود.
"من از او شنیده می شود فقط در زمان" نظر تام، گفتن مهندس چه اتفاقی افتاده است.
"من آرزو می کنم که بین او و پنجره بود.
سپس او می تواند و بعد فورا رفت واز دور است. "" او ممکن است شما را مجروح کرده اند، هر چند، گفت: "
آقای جکسون.
"ما در خارج در حال حاضر، و به دنبال -" "هر یک کشته؟
آیا شما هر دو به قتل رسیدند؟ "خانم Baggert در درب اتاق ناهار خوری گریه.
"اگر هر کس کشته شود من در آن وجود دارد.
من می توانم از نظر خون را تحمل نمی کند. "" هیچ کس صدمه دیده، "تام اعلام کرد
بخندی.
"بیا، خانم Baggert،" و خانه دار وارد شد، موهایش را همه انجام می شود
در اوراق حلقه. "اوه، خدای من، من!" او بانگ زد.
"وقتی که من شنیده ام که توپ به من مطمئن بود به خانه آمد.
چگونه برخی از آن یکی کشته شد؟ "
"که توپ نبود، آن را تنها تفنگ کوچک من بود، گفت:« تام، و سپس گفت:
دوباره، برای نفع خانه دار، داستان چه اتفاقی افتاده است.
ما بهتر است عجله بسر می رسانید و به دنبال در اطراف محل، پیشنهاد کرد: "آقای جکسون.
"شاید او مخفی شده است و باز خواهد گشت، و یا شاید برخی از confederates در
تماشا کنید. "
خطر نه چندان از آن، اعلام کرد: "تام. "هری پاتر و مبارک است که به اندازه کافی دور از اینجا
در حال حاضر، و غیره confederates خود هستند، اگر او تا به حال وجود داشته باشد، که من شک دارم.
با این حال، هیچ آسیبی نگاهی به اطراف را انجام دهد. "
جستجو در چیزی با این حال، و خانواده سویفت به زودی حل و فصل بود
دوباره، هر چند هیچ کس کاملا در طول باقی مانده از شب خوابیدیم.
در صبح تام ارسال کلمه از آنچه را به پلیس از Shopton اتفاق افتاده بود.
برخی از ماموران به خانه بیرون آمد، اما فراتر از نگاه عالمانه در این پنجره
که سارق و وارد شده بودند و در برخی از ردپاها در باغ، آنها می توانند انجام دهند
هیچ چیز نیست.
تام می خواست برای رفتن خود را در موتور چرخه در یک تور از محله های اطراف به
ببینید که آیا او می تواند هر سرنخ، اما او فکر نمی کنم در صورت عدم وجود آن خواهد بود عاقل
پدرش.
او فکر کرد که آن بهتر خواهد بود به در خانه باقی می ماند، در مورد هر گونه تلاش بیشتر ساخته شد
برای دریافت در اختیار داشتن مدل یا اوراق با ارزش است.
"احتمال زیادی از آن وجود ندارد، هر چند، گفت:" تام به مهندس قدیمی است.
"کسانی که همراهان آنها چه می خواهند و نمی خواهید به ما دوباره زحمت.
من می خواهم که پشت مدل برای پدر، هر چند.
اگر فایل و یک ثبت اختراع، حتی اگر او می تواند ثابت کند آن است که او، آن را
معنی دعوی طولانی و او ممکن است از حقوق خود، defrauded بعد از همه.
در اختیار داشتن نه از قانون است، و بخشی از دهم، بیش از حد، من حدس می زنم. "
بنابراین تام را در خانه باقی ماند و مشغول ساختم خود را به عنوان جایی که توان داشت بر برخی از دستگاه های جدید
او ساخت.
او تلگراف را از پدرش که بعد از ظهر، حاکی از این که آقای سویفت بود
با خیال راحت در آلبانی وارد شدند، و روز بعد بر نخواهند گشت.
"شما هر شانس، پدر؟" مخترع جوانی، هنگامی که پدرش، خسته و پرسید:
پوشیده از سفر عادت، غروب به خونه رسید.
"نه چندان، تام،" پاسخ بود.
"آقای کرافورد است به واشنگتن رفته است، و او به انجام آنچه او می تواند به
جلوگیری از آن مردان با استفاده از من. "" هیچ اثری از دزد شما؟
آیا آقای کرافورد فکر می کنم او می تواند؟ "
"به هر دو پرسش.
ایده او این است که مردان در حالی که برای مخفی باقی می ماند، و پس از آن، هنگامی که
ماده آرام پایین، آنها را ادامه ثبت اختراع در موتور که من
اختراع شد. "
"اما، در عین حال، می تواند شما را یک مدل دیگر و ثبت اختراع خود را؟"
"نه، برخی از مشکلات قانونی در راه وجود دارد.
علاوه بر این، کسانی که مردان مقالات اصلی چیزی که نیاز دارم.
همانطور که برای مدل، آن را به من نزدیک به یک سال جدید است که کار خواهد کرد برای ایجاد
درست، به عنوان آن بسیار پیچیده است.
من می ترسم، تام، که تمام کار من بر روی موتور توربین به دور انداخته است.
کسانی که الواط را به نفع آن است. درو "
"اوه، من امیدوارم که، نه بابا!
من مطمئن هستم آن دسته از همراهان گرفتار می شود. حالا که شما دوباره به خانه، من قصد دارم
بر روی شکار در حساب خود من است. ایمان من زیادی را در پلیس قرار داده است.
آن را از طریق من، پدر، که شما را به مدل خود را از دست داده و مقالات بود، و من آنها را دریافت کنید
"" نه، شما نباید به آن فکر می کنم تقصیر شما بود،
تام، گفت: "پدر او است.
"شما می تواند از آن کمک نمی کند، هر چند که من قدردانی تمایل خود را به مدل های بازیابی گم شده."
"و من از آن، انجام بیش از حد، پدر.
من، فردا شروع، و من یک مدار کامل از کشور را
هزار مایل اطراف. من به راحتی می توانید آن را در چرخه موتور من انجام دهد.
اگر من نمی توانم در دنباله از این سه نفر که از من دزدیدند، شاید من خوشحال می توانید پیدا کنید
هری پاتر "" من شک دارم، پسر من است.
با این حال، شما ممکن است سعی کنید.
حالا من باید به آقای کرافورد در مورد سرقت اقدام به نوشتن و به او بگویید در حالی که من
فاصله گرفت. ممکن است او را نشانه ای برای کار بر روی می دهد.
من می ترسم به شما زد کاملا در معرض خطر، تام. "
"من که فکر می کنم نیست، پدر. من فقط آرزو می کنم که برای حفظ کرده بود که
حقه بازی یک زندانی است. "روز بعد تام بر روی شکار آغاز شده است.
او برنامه ریزی شده می شود یک شبه رفته، همانطور که او در نظر گرفته شده برای رفتن به Dunkirk، که در آن آقای
Blackford زندگی می کردند، و شروع به جستجوی خود را از وجود دارد.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل XX از بین بردن چوب اره
خانواده کشاورز، از جمله فرزند یک معاون کلانتر بود، خوشحالم که به دیدن تام بود.
به Jed گفت، او در کار بوده است "از زمان سرقت مرموز تام
صورت گرفته، اما هر چند او اتومبیل بسیاری از قرمز دیده بود از او تا به حال هیچ اثری از
سه مرد.
از تام Dunkirk در طول مسیر رفت او در رفتن از Pompville گرفته بود
Centreford، ساخته شده و برخی از سوالات در محله کلیسا ریختن، جایی که او
پناه گرفته بود.
کم محل حل و فصل شد، با این حال، و هیچ کس نمی تواند هر سرنخ به
دزد.
مخترع جوان بعدی سفر بیش از تنهایی، جاده شنی، جایی که او ملاقات کرده بود
با پا لگد کردن، هری مبارک.
اما خانه ها حتی کمتر نزدیک که کشش نسبت به اطراف کلیسا وجود دارد، بنابراین او
رضایت وجود دارد.
تام شب را در مسافرخانه کشور به سر برد، و جستجوی خود را صبح روز بعد از سر گرفت، اما
هیچ نتیجه ای. زنان و مردان ظاهرا به طور کامل
ناپدید شد، ترک هیچ اثری از پشت سر آنها است.
"من به عنوان به خوبی ممکن است به خانه،" فکر تام، تا بود، سوار موتور چرخه خود همراه دلپذیر
جاده ای کشور. پدر ممکن است نگران است، و شاید چیزی
در Shopton که به من کمک خواهد کرد.
اگر وجود دارد، من قصد دارم برای شروع دوباره در عرض چند روز در جهت دیگر است. "
هیچ خبر در Shopton وجود دارد، با این حال.
شهر پدر خود به ندرت قادر به کار کردن، پس نگران او بیش از از دست رفتن بود
مهم ترین اختراع خود را.
دو هفته گذشت، ماشین جوان با در نظر گرفتن مدت زمان سفر از چند روز به
نقاط مختلف در نزدیکی خانه اش، در این امید از کشف چیزی است.
اما او ناموفق بود، و در عین حال، هیچ کلمه ای اطمینان بخش بود
از وکلا در واشنگتن است.
آقای کرافورد نوشت که هیچ حرکتی نشده است توسط سارقان ساخته شده را از حق ثبت اختراع
مقالات، و در حالی که این، در یک معنا، برخی از کمک به آقای سویفت بود، هنوز هم او نمی توانست
ادامه در حساب خود موتور جدید خود را به محافظت می کند.
است که می توان انجام داد این بود که منتظر حرکت برای اولین بار در بخشی از
الواط.
تام یک شب، اعلام کرد: "من فکر می کنم من یک طرح جدید به روز بعد، پدر را امتحان کنید، هنگامی که او و
پدرش صحبت کرده بود دوباره، شاید زمان بیستم، اتفاقات
از چند هفته گذشته است.
"آنچه در آن است، تام؟" مخترع پرسید. "خب، من فکر می کنم من سفر یک هفته را
ماشین من.
من همه شهرهای کوچک در اطراف اینجا مراجعه کنید، اما، به جای پرسیدن در خانه برای اخبار
از confederates با پا لگد کردن و یا خود را، من را به پلیس و پاسبان.
من بپرسید که آیا آنها را دستگیر کرده هر tramps اخیرا و در صورتی که، من از آن ها بخواهید
به شما اجازه 'محصولی' زندانیان به من. "" چه خوب است که کاری انجام دهید؟
من به شما بگویم.
من یک ایده که اگر چه سارق که در اینجا ممکن است به طور منظم با پا لگد کردن، در عین حال
او خودش را پنهان مثل یک در زمان، و ممکن است به tramps دیگر شناخته شده است.
اگر من می توانم در دنباله مبارک هری، به عنوان او را به خود می نامد، من ممکن است از سوی دیگر بیابید
مردان است.
Tramps خواهد بود به احتمال بسیار زیاد به خاطر داشته باشید چنین عجیب و غریب اختتامیه جشنواره صنعت چاپ به عنوان مبارک هری و
آنها را به جایی که آنها را دیده بود به او بگویید.
سپس من به یک نقطه شروع باشد. "
آقای سویفت، موافقت: ":" خوب، که ممکن است یک طرح خوب است.
: "به هر میزان که ما هیچ آسیبی نمیرسانیم را امتحان کنید.
با پا لگد کردن در یک ایستگاه پلیس کشور قفل شده و به احتمال بسیار زیاد خواهد بود مایل به
صحبت کنید. برو جلو با این طرح، تام، اما آیا
به هر خطر.
چه مدت طول خواهد تو باشم دور؟ "" من نمی دانم.
یک هفته، شاید، شاید دیگر. من مقدار زیادی از پول را با من، و متوقف کردن
در هتل های کشور به مدت یک شب. "
تام در هیچ زمان و در قرار دادن طرح او را به اعدام از دست داده است.
او برخی از لباس ها را با چنگال بسته بندی شده، که او را به عقب موتور چرخه خود متصل،
و پس از آن خوب به پدرش گفت، شروع شد.
سه روز اول، او با موفقیت دیدار کرد.
او چندین tramps در کشور قفل یو پی اس، جایی که آنها برای التماس فرستاده شده است قرار دارد
یا loitering، اما هیچ یک از آنها می دانستند مبارک هری و یا تا به حال با پا لگد کردن تا به حال شنیده
پاسخ به وصف او.
"او یکی از ما نیست، youse باعث می شود تا ذهن خود را به DAT، گفت:" یک "گردی" آنها تام
مصاحبه. "هیچ شوالیه واقعی د بزرگراه در اطراف می رود
در لباس مبدل است.
ما برگ های DAT را برای دو کارآگاه داستان کتاب است. من مقاله د واقعی هستم، من هستم "من نمی دانم
مبارک هری.
اما، FER ماده DAT، هر یک از ما به اندازه کافی در فصل تابستان د خوشحال است، اگر ما نمی
اعتصاب دی برگ مانند قطع، که در آن دی پارچ FER انجام گرفت 'panhandlin. "
به طور کلی، تام با پا لگد کردن به اندازه کافی آمادگی خود را برای پاسخ به پرسش های خود را، هر چند برخی از
کج خلق بود، و بازگشت تنها با ترشرویی growls به سوالات خود را.
"من حدس می زنم من باید آن را رها کردن و برگشتن به خانه، او تصمیم گرفت یک شب.
اما یک شهر کوچک وجود دارد، بسیاری از مایلی را از Shopton، که او هنوز نمی بازدید
و او قبل از بازگشت به حل و فصل سعی کنید وجود دارد.
بر این اساس، صبح روز بعد او را از مقامات پلیس در پرسوجو
Meadton.
اما هیچ tramps در ماه گذشته شده بود بازداشت شده و هیچ کس چیزی از دیده بود
با پا لگد کردن مانند مردان مبارک مرموز هری یا سه در یک خودرو است.
تام شروع به ناامیدی.
سواری در امتداد یک جاده سکوت، که از طریق یک نوار از جنگل گذشت، او در تلاش بود تا
فکر می کنم از بعضی از خط جدید از روش، زمانی که سکوت از بزرگراه ها، که، تا کنون،
فقط با گنگ resounded بود
انفجار دستگاه خود، چند exclamations شکسته شد.
، "تام" در حال حاضر، بومرنگ، یو ممکن است شوخی نیز شروع در حال حاضر به عنوان بعد صدا را شنید
گفت: - صدای او نیز به رسمیت شناخته شده است.
یو "HAB T 'قطع آره wuk،' dere gittin نمی خارج OB آن است.
قطع چوب آره من به اره، اون HAB به آن را دیدم.
اما این شوخی laik یو به عقب برگردید دوست اوله در یو 'در مد آره قطع ریشه کن کردن.
من neber می تواند بگوید چه یو بود gwine T 'بعدی، "من cain't در حال حاضر است.
G'lang، یو نمی خواهد "؟
بیایید دستگاه گوارش قطع آره ماشین اره کشی آغاز شده است. "تام خاموش قدرت و همگانی روندی را از
چرخ. از جنگل در سمت چپ او آمد
اعتراض به "هی بلند" قاطر.
"بومرنگ و ریشه کن کردن قم!" مخترع جوان بانگ زد.
"چه کاری می تواند آنها را انجام می دهند که اینجا هستید؟"
او موتور چرخه خود را در مقابل نرده ها تکیه داد و پیشرفته به سمت جایی که او شنیده بود
صدای مرد رنگی. در پاکسازی کمی او را دیدم.
از بین بردن ریاست بیش از یک ماشین اره کشی های قابل حمل شده بود، مشغول به کار با داشتن یک تردمیل، در
شیب قاطر بود، گوش خود را گذاشته پشت، و بیان بی تردید
خشم بر چهره خود.
"چرا، راد، چه کار می کنی؟" گریه تام. "جامد زمین O '!
EF از آن است که جوان Mistah سویفت! "گریه darky.
پرونده، Mistah سویفت!
پرونده. من شوخی سعی 'T' را دیدم برخی از چوب، ایجاد یک
زندگی، اما بومرنگ او doan't به نظر می رسد T 'معاونت T "و با آن ریشه کن کردن
reproachfully در حیوان نگاه کرد.
"چه به نظر می رسد مشکل است، و چطور به خود این ماشین اره کشی؟ پرسید:" تام.
"من یو خواهم بگویم،، Mistah سویفت، من یو می خواهید بگویید، سخن گفت:" ریشه کن کردن.
"حق نشستن آره ورود به سیستم قطع، من توضیح آن را به یو.
"آخرین باری که من تو را دیدم، شما را آماده می شدند تا به برش چمن
کسب و کار، "رفت و در تام.
Yais، SAH! حق DAT.
بنابراین من بود. یو "یک حافظه یو 'suah است.
اما قطع راه آره.
چمن "به اندازه کافی سریع، یک growin نمی باشد بنابراین من به، DAT چمن-moah معامله خریداری قطع
آره آسیاب.
اما در حال حاضر آن را نمی خواهد برود، "من suah دچار مشکل هستم،" و یک بار دیگر به ریشه کن کردن قم
indignantly در بومرنگ نگاه کرد.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل بیست و یکمین دوره از بین بردن سرنخ می دهد
"به من بگو همه چیز در مورد" خواست تام پرستانه، برای او تا به حال یک بازی دوستانه
احساس به سمت darky سالمندان است.
"خب،" شروع به ریشه کن کردن "من suah فکر من را به علف cuttin پول gwine
به خصوص پس از یو "انجام می شود ثابت moah ماه. اما peared laik هیچ کس می خواست هر چمن
را کاهش دهد.
من trabeled همه ober، یک من می تواند بدون شغل دستگاه گوارش.
حالا به من یک بومرنگ است، به خوردن، هیچ mattah EF او بر خلاف، بنابراین من تا به حال نگاه FO T '
برخی از wuk جدید.
من چمن DAT-moah خاموش 'FO اره برش متقابل داد و ستد، اما DAT بود چنین سخت wuk DAT من با پشت بند و میخ یا گوه محکم کردن آن
است. دن من یک فرصت برای خرید لباس آره قطع
ارزان، "من آن را خریدم."
از بین بردن سپس به بگویید که چگونه او را به ماشین اره کشی های قابل حمل از یک مرد خریداری کرده بود
که تا به حال هیچ استفاده بیشتر برای آن، و او چگونه توانسته بودند تا آن را از راه دور حمل و نقل
روستا به نقطه ای که در آن تام او را ملاقات کرده بود.
او اجازه امن وجود دارد به کار یک قطعه زمین های جنگلی در سهام، برش تا
درختان کوچکتر را به چوب بند ناف.
او به اندازه کافی آغاز شده بود، برش الوار قابل توجه، برای مرد رنگی
یک کارگر مایل بود، اما هنگامی که سعی به شروع به آسیاب خود او با مشکل ملاقات نمود.
"من در لغات بومرنگ" من شمارش، "او به تام گفت.
"همه او را به انجام راه رفتن در آسیاب آج DAT، 'حفظ میشه.
DAT می کند د دیدم دور برو »،« اره چوب د.
اما مشکل د DAT من نمی توانم دستگاه گوارش بومرنگ به حرکت می کند.
ebery سعی کردم به معنای من در این می داند، او نمی خواهد رفت.
نوع صحبت من به او، "من صحبت خشن.
ضرب و شتم یک باشگاه wif او، گوش خود را نرم laik، مالش او allers laik DAT،
اما او نمی خواهد رفت. من او را در هویج "من او را با پشت بند و میخ یا گوه محکم کردن قند تغذیه
'I eben او را از گرسنگی مردن، اما او نمی خواهد رفت.
Heah من تلاش می کنم سه روز FO 'T' دستگاه گوارش به او آغاز شده است، نه یک HAB چوب
اره.
د انسان آنچه من «wif سهام دستگاه گوارش او از جا در رفته، wukin او می گویند در EF من doan't چوب دیدم خیلی
به زودی او gwine T 'دستگاه گوارش annuder آسیاب heah. در حال حاضر نمایشگاه من محور یو، Mistah سویفت، من نمی باشد.
تعداد زیادی مشکل OB؟
"شما قطعا به نظر می رسد، موافقت کرد:" تام "اما چرا بومرنگ بنابراین معاند است؟
معمولا بر روی تردمیل یک اسب یا قاطر را به کار می کنند که آیا آنها آن را دوست دارم یا نه.
اگر آنها در حال حرکت نگه نمی پلت فرم اسلاید از زیر آنها، و آنها می آیند
در برابر نوار به عقب است. "" DAT آنچه انجام داده را به بومرنگ اتفاق افتاده،
اعلام ریشه کن کردن.
"او انجام می شود را به بالا و در مقابل دو بار، dere او باقی می ماند."
تام رفت و در آسیاب به نظر می رسید.
ساز و برگ یک ساله بود، و خدمات زیاد است، اما چشم آموزش دیده دیده بود
مخترع جوان را دیدم که هنوز می تواند به طور موثر استفاده شود.
بومرنگ تماشا تام، به عنوان اینکه آگاه باشید که چیزی غیر معمول بود، مورد اتفاق می افتد.
"Heah من انجام می شود 'رفته' پول ماه مقرره در قطع آسیاب آره، شکایت ریشه کن کردن"
من اره چوب تنها.
EF خیلی مهربان است، من می خواهم DAT قاطر wuss دان من است عذاب، DAT چیزی است که من
خواهد بود. "تام گفت: هیچ چیز.
او دولا شدن، به دنبال در دنده متصل شده است که آسیاب آج با
شفت که در آنزمان اره. ناگهان او ادا یک علامت تعجب،
"راد، شما monkeying با این ماشین آلات از او پرسید.
"من؟ زمین خوب، Mistah سویفت، نه، SAH من فن آوری آن نیست.
این شوخی است که من آن را از مرد د من آن را خریدم آه.
آن کار می کرد که او آن را داشت، اما او با استفاده از هوس.
این همه به دلیل نا سازگاری بومرنگ د OB، "اگر من -"
"نه، آن است که گسل قاطر در تمام! بانگ زد:" تام.
"آسیاب است از چرخ دنده ها، و آج قفل شده است و این همه.
مرد آن را خریدم، احتمالا این کار را کرد، بنابراین شما می توانید آن را در طول جاده حمل و نقل.
من باید آن را برای شما ثابت در عرض چند دقیقه.
صبر کنید تا من به برخی از ابزار است. "از کیسه در چرخه موتور تام خود را
اجرا می کند.
او برای اولین بار باز تردمیل، به طوری که پلت فرم شیب دار، که در آن حیوانات
به آرامی راه می رفت، می تواند چرخند.
زودتر از اون چیزی که انجام داده بود و این بومرنگ بیش از حد، احساس slats تحت hoofs خود را در حال حرکت
دور آغاز شده، رو به جلو است. با سر و صدا تردمیل تضعیف اطراف.
"جامد زمین O '!
این میشه! "جیغ و ریشه کن کردن delightedly. "این suah من میشه!" او اضافه کرد که او را دیدم
قاطر، با پاهای چابک، ارسال گردان، رشته بی پایان از slats دور و اطراف.
"اما دو شاهد حرکت doan't، Mistah سویفت.
یو "در fixin آن را تا آنجا که یو" بسیار هوشمند است، اما من روی چیزی حساب کردن آن بیش از حد لغامن T '
عابر دیدم هر چوب. I'se بد شانس، DAT چیزی است که من کرده است. "
"مزخرف! بانگ زد:" تام.
"ماشین اره کشی خواهد شد در یک لحظه. من باید انجام دهید این است که آن را در دنده انداختن.
اینجا را ببینید. راد. هنگامی که شما خواهید دید فقط پرتاب
این مسئولیت رسیدگی به جلو است.
که باعث می شود چرخ دنده مش است. "" احساسات بیش از حد تقلا DAT چیست؟ "پرسید: ریشه کن کردن.
"مش - احساسات بیش از حد نیست. منظور من آن را می سازد cogs متناسب با هم است.
ببینید، و تام اهرم فشار.
در یک لحظه، با غژغژ موسیقی، اره گردان آغاز شد.
"Hurrah! Dere آن می رود!
Golly! د حرکت اره را ببینید! "گریه مرد خوشحال رنگی.
او کشف و ضبط چوب از چوب، و در دم آن را از طریق اره شد.
"فریاد" فریاد زد: ریشه کن کردن.
"من sabed در حال حاضر! نگهدار یو '، Mistah سویفت، یو suttinly هستم
wondah! "" حالا من به شما چگونه کار می کند نشان می دهد، "رفت و در
تام.
"هنگامی که شما می خواهید برای جلوگیری از بومرنگ، شما فقط این دسته را بکش.
که قفل آج، و او می تواند آن را حرکت نمی کند، "و پارچه لباسی اقدام به کلمات خود را،
تام متوقف آسیاب.
"سپس او در رفت، زمانی که شما می خواهید او را به حرکت، شما کشیدن دسته به این ترتیب،" و او
darky نشان داد که چگونه آن را انجام دهد. در یک لحظه قاطر حرکت دوباره.
سپس تام نشان داده شده که چگونه به پرتاب اره در داخل و خارج از چرخ دنده ها، و در عرض چند دقیقه
ماشین اره کشی بود در عمل تمام، با یک مرد پر انرژی ترین رنگ تغذیه در گزارشات
می شود تا به طول اجاق گاز قطع شده است.
"شما باید به یک دستیار، راد گفت:« تام، پس از او کار برای تماشا بود
در حالی که. "شما می توانید دیگر انجام می شود پس از آن، و حرکت
به برخی دیگر از چوب پچ. "
"حق DAT، Mistah سویفت، بنابراین من تا به حال. اما من انجام سعی، "می تواند هر گونه دستگاه گوارش نیست.
من AST seberal رنگ مردان است، اما توجیه رفتار radder dey'd coops مرغ پاک.
من حدس می زنم من HAB 'T به تنهایی.
من AST مرد سفید yisterday EF او را به زمین در 'T کمک دوست ندارم، اما او گفت که او
دوست نداشت به wuk. او با پا لگد کردن بود، او د عصب به درخواست
FER انجام گرفت پول - من، سخت wukin "راگون".
"شما آن را به او بدهد، امیدوارم." "نه، indeedy، اما او می آیند تا از نزدیک به من
DAT او ممکن است آن را از من بگیری askeered بود، بنابراین من حفظ نگه باشگاه به OB.
او suah بود بد نگاه با پا لگد کردن، او نگه داشته laffin همه د در حالی که، او
خوشحال است. "" که چه؟ "گریه تام زده شده توسط
سخنان مرد رنگی.
"او ضخیم، ریش قهوه ای؟" "DAT آنچه او،" پاسخ داد: ریشه کن کردن،
این مساله در میان کار خود را. "او suah به OB مرتب کردن بر اساس خنده دار با صدا راه رفتن بودند.
دست های خود را انجام داده نگاه laik او neber wuked، به او یک حلقه آبی خنده دار یک انگشت،
تنها آن نبود حلقه reg'lar یو می دانیم.
این حق تحت فشار قرار دادند درون پوست خود، laik مردی در د سیرک دیده می شود یک بار، تمام cobered
WID figgers خنده دار. "تام همگانی روندی به پای او.
کدام انگشت حلقه آبی خالکوبی شده روی؟ "از او پرسید، و او منتظر نگرانی برای
پاسخ دهد. من را ببینید، آن را در سمت راست آموزش از راه دور - نه،
در د انگشت کوچک دست د OB چپ بودند. "
"آیا مطمئن، راد؟" "Suah، Mistah سویفت.
من در زمان اخطار tic'lar، چون او یک چوب در دست DAT مشابه انجام شده است. "
باید مرد - مبارک هری بانگ زد: 1/2 تام با صدای بلند.
کدام راه او رفت، راد، بعد از او شما را ترک کرد؟ "
او رفت تا ساحل دریاچه د، پاسخ مرد رنگی.
"او از من پرسید اگر من knowed OB خانه های اوله بزرگ تا dere، چه هیچ کس libed،" من
گفت: من.
دن را ترک کرد، من OB خوشحال شد. "" که در خانه شما معنایی داشت، راد؟
"چرا، DAT عمارت اوله Harkness عمومی معاونت در befo د WAH استفاده می شود.
Dere libed هیچ کس در آن FO چند سال در حال حاضر، آن را ترک.
شاید بسیاری OB tramps در آن باقی می ماند، یک DAT را که در آن مرد قطع میشه. "
"شاید"، موافقت تام، که تمام هیجان بود در حال حاضر است.
"فقط جایی که این خانه قدیمی، راد؟" "دور در دو سر OB دریاچه Carlopa.
من uster wuk dere befo د WAH، اما آن سال بسیاری از مردمی با کیفیت بوده است
dere libed. چرا یو 'T' خواهم متوجه مرد DAT، Mistah
سویفت؟ "
"بله، راد، من، و بسیار بد است. من فکر می کنم او فرد بسیار من می خواهم.
اما آیا هر چیزی در مورد آن می گویند. من قصد دارم نگاهی به سفر تا که عجیب و غریب
عمارت.
شاید من در دنباله هری خوشحال و مردانی که از من دزدیدند.
من زیاد به نظر شما، راد، موظف برای این اطلاعات است.
It'sa سرنخ خوب، من فکر می کنم.
عجیب است که شما باید با پا لگد کردن بسیار ملاقات من شده. "
"خب، من suah هستم موظف به یو"، Mistah سریع، FO 'fixin' ماشین اره کشی ماه می باشد. "
"این همه حق است.
آنچه شما به من گفت از پردازد برای من، روغنهای ضر.
خوب، من از رفتن به خانه در حال حاضر به گفتن پدر، و پس از آن من قصد دارم برای شروع است.
دیروز، شما گفت که شما مبارک هری را دید؟
خوب، من درست بعد از او "و خروج از تعجب تا حدودی، اما بسیار
خوشحال، مرد رنگی را پشت سر گذاشت، تام سوار موتور چرخه خود و آغاز
صفحه اول در سرعت.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXII عمارت عجیب و غریب
"بابا، من نشانه!" بانگ زد: تام، عجله به خانه دیر که
بعد از ظهر، پس از یک سفر سریع از جایی که او ملاقات کرده بود خود را با ریشه کن کردن
ماشین اره کشی.
"نشانه خوبی، و من قصد دارم برای شروع در اوایل صبح آن را اجرا کنید."
"صبر کن یک دقیقه، در حال حاضر، تام، هشدار داد:" پدرش به آرامی.
"شما می دانید چه اتفاقی می افتد زمانی که شما هیجان زده است.
هیچ چیز خوب همیشه در عجله انجام شد. "" خب، من نمی تواند کمک کند که هیجان زده، پدر.
من فکر می کنم من در دنباله از این الواط هستم.
من تقریبا آرزو می کنم که می تواند شروع به شب. "
"فرض کنید من به شما بگویم در مورد آن"، و آقای سویفت کنار گذاشته، یک کتاب علمی او بود
خواندن.
که بر روی ان تام گفت: از دیدار خود را با مرد رنگی، و چه ریشه کن کردن گفته بود
با پا لگد کردن. "اما او ممکن است هری مبارک شما
ها به دنبال آقای سویفت، "interposed::.
"Tramps که دوست ندارم به کار، و کسی که وضع خوشحال، همچنین کسانی که
درخواست برای پول و طرح های خالکوبی بر روی دست خود، بسیار رایج است. "
آه، اما من مطمئن هستم که این یکی از همان است، اعلام کرد: "تام.
"او می خواهد بماند تا او واقع confederates خود را در این محله است.
این که چرا او را حلق آویز در اطراف.
حالا من یک ایده که عمارت متروکه، که در آن ریشه کن کردن استفاده می شود به کار، و
که یک بار قرار دارد Harkness عمومی و خانواده اش، قرار ملاقات گذاشتن این باند است
دزد ".
شما در حال بدست گرفتن یک معامله بزرگ اعطا شده، تام. "
"من فکر نمی کنم چنین است، پدر. من به فرض چیزی، و شاید من
غلط است، اما من فکر نمی کنم.
در هر حال، من را امتحان کنید، اگر شما به من اجازه بده. "
"چه می توانم به شما کاری انجام دهید؟" "من می خواهم به آن عمارت متروکه و
ببینید که چه می توانید پیدا کنید.
اگر دزد، خوب من کردهاید - "" شما ممکن است به خطر اجرا شود. "
"پس تو هم قبول دارم که ممکن است در مسیر صحیح، پدر خواهد بود؟"
"همه" و آقای سویفت در شیوه ای سریع است که در آن تام تبدیل جداول لبخند زد
بر او. "من اذعان دارم ممکن است وجود داشته باشد باند از tramps در
آن خانه.
به احتمال بسیار زیاد وجود دارد - تقریبا در هر مکان خالی از سکنه به آنها جذاب خواهد بود.
اما آنها ممکن است آنهایی که شما به دنبال. در واقع، من به سختی می توان آنها را ببینید.
مردانی که به سرقت برده و مدل های مقالات ثبت اختراع ثروتمند هستند.
آنها خواهد بود به احتمال بسیار زیاد در خانه متروکه باقی بماند. "
"شاید برخی از الواط آنها استخدام ممکن است، و از طریق آنها می توانید بر روی
آهنگ از اصول است. "" خب، چیزی وجود دارد که در آن،
اعتراف آقای سویفت.
سپس ممکن است من به بابا. "" گمان می کنم.
ما باید چیزی محاکمه نشده به عقب بر گردیم مدل و مقالات به سرقت رفته را ترک کنید.
اما من نمی خواهم شما را به اجرای هر گونه خطرات است.
اگر شما فقط چند تا کس با شما. رفیق بودن خود، ند نیوتن وجود دارد.
شاید او بروید. "" نه، من ترجیح می دهم کار می کند به تنهایی، پدر.
من مراقب باشید.
علاوه بر این، ند نمی تواند دور از بانک.
من ممکن است به یک هفته رفته، و او بدون موتور چرخه.
من می توانم مدیریت همه حق است. "
تام خاموش بود روشن و اوایل. به دقت از او گذاشته بود برنامه های او، و به حال
تصمیم گرفت که او نمی خواهد مستقیم به Pineford، که نزدیکترین روستا به
عمارت Harkness قدیمی.
"اگر این همراهان در پنهان کردن آنها احتمالا به تماشا در می آید به حفظ
روستا، فکر کردم: "تام.
"ورود برخی از موتور چرخه مطمئن شوید که باید به آنها گزارش شده، و
آنها ممکن است از جست و خیز.
من آمد تا از دیگر جهت، من فکر می کنم من در اطراف دایره، و رسیدن به
عمارت کشش از جنگل در شمال است. "
او از ریشه کن کردن عنوان به اراضی پرس و جو کرده بود و کلی خوب بود
ایده آن.
او می دانست که پچ از جنگل بر روی یک طرف از عمارت وجود دارد، در حالی که دیگر
طرف باز بودند.
"من ممکن است قادر به سوار شدن از طریق جنگل، mused در تام،" اما من با خودم میبرم
دستگاه به عنوان نزدیک من می توانم، و بقیه راه را پیاده برویم.
هنگامی که من کشف یا نه باند در محل است، من می دانم که چه باید بکنید. "
به دنبال طرح او برای خودش گذاشته بود به این معنا که تام را
میدان راه است.
این امر ضروری تمام روز را در جاده ها، قبل از اینکه او را در نزدیکی سر
Carlopa دریاچه، که در آن خانه Harkness واقع شده بود.
این دریاچه یکی از بزرگ بود، و تام به انتهای فوقانی هرگز شده است.
هنگامی که او در فاصله چند مایلی از Pineford بود، تام در زمان جاده ای که منشعب و رفت
در اطراف آن است.
توقف در شب در یک خانه رعیتی تنها، او در صبح روز بعد تحت فشار قرار دادند، به امید دریافت
به جنگل که شب است.
اما یک سوراخ به یکی از لاستیک او را به تعویق انداخت، و بعد از آن ترمیم شد او
کشف چیزی است که با باتری های خود را اشتباه.
او تا به حال پنج کیلومتر از راه خود را به سلولهای جدید، و آن را هنگام غروب بود وقتی که او آمد
به کشش جنگل که او می دانست که دراز بین او و عمارت های قدیمی.
"من تصور شروع در آن وجود دارد در شب، گفت:" تام به خود است.
"حدس من بهتر ماندن در جایی در این حوالی هست تا صبح، و سپس سرمایه گذاری شوید.
اما سوال این است که در آن به ماندن بگیرید؟
این کشور، رها شد و او برای یک مایل یا بیشتر خانه ها دیده می شود.
او برای برخی از فاصله دورتر نگه داشته، هنگام غروب در حال سقوط به سرعت، و زمانی که او در مورد
به نوبه خود راه خود را به جابجایی به خانه رعیتی گذشته او گذشته بود، او را دیدم دال
کلبه ای در کنار جاده.
"این بهتر از هیچ چیز، ارائه آنها به من در شب، زمزمه
تام. "من قصد دارم به درخواست، به هر حال."
او متوجه شد کلبه ای می شود توسط یک مرد که زنده سوزاندن زغال چوب ساکن.
جای بسیار جذاب بود، اما تام که مهم نیست، و پیدا کردن
زغال سوز یک شخص مهربانی قدیمی، به زودی یک معامله با او ساخته شده است باقی می ماند همه
شب.
تام خواب کاملا، با وجود محیط های عجیب و غریب خود را، و بعد از یک صبحانه ساده
در صبح از پیر مرد پرسید: بهترین راه برای نفوذ در جنگل است.
، گفت: ":" شما بهترین حق می خواهم در امتداد جاده چوب قدیمی اعتصاب زغال سوز.
که منجر به دریاچه، و من فکر می کنم شما را که می خواهید بروید را.
عمارت قدیمی است، از ساحل دریاچه دور نیست. "
"در نزدیکی دریاچه،؟" mused در تام او آغاز شده، پس از حمد و سپاس از شخص مسن.
"در حال حاضر برای من تعجب می کنم اگر من بهتر است سعی کنید برای رسیدن به آن را از آب و یا سمت زمین؟"
او آن را غیر ممکن به سوار شدن به سرعت در جاده ها چوب قدیمی، و هنگامی که او در نظر گرفته بود
نزدیک به دریاچه ای که سر و صدا از موتور چرخه خود، ممکن است شنیده می شود، او خاموش
قدرت، و راه می رفت همراه، هل دادن آن است.
سخت سفر بود، و او احساس خسته، اما او نگه داشته و در، و حدود ظهر بود پاداش
نزد چیزی پر زرق و برق از طریق درختان است.
این دریاچه است! "
، نیمی از تام بانگ زد: با صدای بلند. "من تقریبا وجود دارد."
کمی بعد، پس از موتور چرخه خود را در بوته های انبوه پنهان شده است، او راه خود را
از طریق درخت کوچک روینده در زیر درخت ایستاده بود و در ساحل دریاچه Carlopa.
با احتیاط تام نگاه او.
شد به خوبی در بعد از ظهر، و خورشید قابل توجه در سراسر گسترده شد
ورق آب. تام در امتداد ساحل انداخت.
چیزی در میان انبوه درختان گرفتار چشمان او.
این دودکش یک خانه بود. مخترع جوان در فاصله کمی راه می رفت
در امتداد ساحل دریاچه.
ناگهان او را دیدم، از بلندی در جنگل، یک ساختمان بزرگ است.
این نیاز اما یک نگاه به نشان می دهد که آن را به خرابه ها در حال سقوط بود، و تا به حال هیچ نشانه ای از
زندگی در مورد آن.
نه، برای آن موضوع، زندگی در جنگل در اطراف او وجود دارد، و یا بر روی دریاچه که
قبل از او کشیده.
"من تعجب می کنم اگر که می تواند محل؟" زمزمه تام، برای، به نحوی، سکوت
بر اعصاب خود شد. باید آن را، "او رفت.
"این درست مانند آن توصیف راد."
او ایستاده بود نگاه کردن به آن، خورشید قابل توجه کامل در عمارت مرموز، پنهان
در میان درختان. ناگهان، به عنوان تام به آن نگاه کرد، او شنیده ام "
قرار دادن موتور، قایق.
او تبدیل به یک طرف، و دیدم، قرار دادن از یک حوض کوچک که او تا به حال متوجه نشده
قبل از این، کوچک هنر و صنعت.
این موجود یک مرد، و به محض این که مخترع جوان افتاده بود نگاهی اجمالی به او نسبت
کرد به گریه کردن: "این مردی که بیش از حصار پرید
و گریخت!
پس از آن، قبل از سرنشینان قایق می تواند چشم از او گرفتن، تام تبدیل شده و فرار کرد
بازگشت به بوته ها، خارج از دید.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXIII تام دنبال می شود
تام به طوری هیجان زده بود که او به سختی می دانستم که چه باید بکنید.
اولین فکری که او برای حفظ از چشم انسان را در قایق، برای جوانان
مخترع نمی خواست جنایتکاران مشکوک است که او در دنباله بود.
به این منظور او زد تا او می دانست که او می تواند از دریاچه دیده نمی شود.
او مکث وجود دارد و از طریق بوته peered.
او یک نگاه اجمالی انسان را در موتور، قایق گرفتار.
هنر زمان به سرعت در سراسر آب است.
زمزمه تام: "من او را نمی بیند".
"بخت و اقبال من به او را اولین بار دیدم. در حال حاضر آنچه من بهتر بود کاری انجام دهید؟
این یک سوال سخت پاسخ به سوال بود.
اگر او تا به حال برخی از با آنها به مشورت او است احساس کرده بهتر است، اما او
می دانستم که او به خود تکیه می کنند. تام یک پسر کاردان بود، و اغلب از او
قبل از شده است موظف به عقل او بستگی دارد.
اما این بار بسیار در خطر است، و یک حرکت اشتباه ممکن است همه چیز را خراب کردن.
"این است که قطعا از خانه، رفت و تام" و آن مرد در قایق یکی از
همراهان که کمک کرد به من غارت.
در حال حاضر چیزی که بعد از انجام دهیم این است برای پیدا کردن اگر دیگران این باند در قدیم
عمارت، و اگر آنها به اگر مدل پدر و مقالات وجود دارد.
چیزی که بعد از انجام کارها دور، و من تصور من ندارند.
آسان کار. "
خوب ممکن است تام فکر می کنم این، برای مردانی که با آنها او را برای مقابله مستاصل شدند
شخصیت ها، که در حال حاضر جرات کرده بود برای به انجام رساندن اهداف خود، و چه کسی کار را انجام میداد
بیشتر قبل از شکست رنج می برند.
با این حال، آنها برآورد شهامت، پسربچه ای که علیه آنها حفره دار شد.
"من همچنین ممکن است در یک طرح خاص را ادامه دهید، و بعضی از سیستم های در مورد این امر،
استدلال، پسربچه.
"پدر مؤمن در سیستم است، بنابراین من غیر روحانی از یک طرح و ببینید که چگونه نزدیک من می توانم
آن را دنبال. بیایید ببینید - چیزی است که اولین چیزی که به "؟
تام در نظر گرفته شده یک لحظه، بیش از کل وضعیت را در ذهن او است.
سپس او در ادامه صحبت خود را به تنهایی در جنگل:
"به نظر من اولین چیزی که برای انجام شده است، برای پیدا کردن در صورتی که مردان در خانه هستند.
برای انجام این کار که من برای نزدیکتر شدن و نگاه را از طریق یک پنجره است.
در حال حاضر، چگونه می توانید از نزدیک؟ "
او که از همه طرف در نظر گرفته است. آن به سختی از رویکرد
ساحل دریاچه "او استدلال،" اگر آنها را به موتور قایق و اسکله، باید وجود داشته باشد
راه از خانه به آب.
اگر یک مسیر وجود دارد مردم به احتمال زیاد به راه رفتن بالا یا پایین آن را در هر دقیقه است.
مرد در قایق ممکن است دوباره به طور غیر منتظره و من را بگیر.
نه، من نه می تواند خطر ابتلا به نزدیک شدن از ساحل دریاچه.
من برای کار از راه تا خانه رفتن را از طریق جنگل.
که بسیار حل و فصل شده است.
در حال حاضر به نزدیک شدن به خانه، و زمانی که من در فاصله دیدن کنید من بعد از حل و فصل
نقطه است. یک چیز در یک زمان، یک قاعده خوب این است، به عنوان پدر
می گفتی.
پدر فقیر! من امیدوارم که من می توانم مدل و مقالات خود را دریافت کنید
برای او. "تام که نشسته بود بر روی ورود به سیستم تحت
بوش، خیره در دریاچه، به وجود آمد.
او احساس و نه ضعف و غش، و در از دست دادن را به حساب آن بود، تا زمانی که
از یاد برد که او تا به حال هیچ شام. "و من به احتمال زیاد برای دریافت هرگونه نیست،" او
اشاره کرد.
من قصد دارم به غذا خوردن تا زمانی که من می بینم که در آن خانه است.
شاید پس از آن نیست، و جایی که شام از من نمی دانم که در حال آمدن است.
اما این بسیار مهم است در نفس همین کار را با یک وعده غذایی در نظر گرفته شود.
در اینجا می رود. "
با احتیاط تام ساخته شده راه خود را به جلو، مراقبت اختلال بیش از حد در
بوته. او در سفرهای شکار شده بود، و می دانست که
ارزش سکوت در جنگل.
او تا به حال هیچ راه به دنبال، اما او را به موقعیت خورشید اشاره کرده، و هر چند که
جرم اسمانی غرق شد پایین تر و پایین تر در غرب، او می تواند این پرتو از آن را ببینید
از طریق درختان، و می دانست که از آن ذخیره کردن عمارت متروکه.
تام نقل مکان کرد به آرامی، و متوقف در هر حال حاضر و پس از آن به گوش دادن.
تمام صداها را شنید که ساخته شده توسط موجودات جنگل بودند - پرندگان،
سنجاب و خرگوش.
او به مدت نیم ساعت به جلو رفت، هر چند در آن زمان او زمین را پوشش نمی دهد، و
او تازه شروع شده بود فکر می کنم که خانه را باید در نزدیکی در دست زمانی که از طریق یک
حاشیه بوته او را دیدم عمارت قدیمی است.
ایستاده بود در میان چه زمانی به یک پارک خوب بوده است، اما که در حال حاضر بیش از حد رشد بود
با علف های هرز و briars درهم.
مسیری که منجر به خانه تقریبا دور از چشم بودند، و در خانه یک بار زیبا
تا حدودی در خرابه بود.
فکر: "من حدس می زنم:" من می توانم دزدکی حرکت کردن وجود دارد و نگاهی به در یکی از پنجره ها
مخترع جوان. او به پیش، زمانی که او به طور ناگهانی
متوقف شده است.
را شنید، یا چیزی که در اطراف گوشه ای از عمارت.
لحظه ای بعد یک مرد آمد به نمایش، و تام به راحتی او را به عنوان یکی از کسانی که به رسمیت شناخته شده
که در خودرو بوده است.
قلب مخترع جوان مورد ضرب و شتم، خیلی سخت است که ترسیده بود که مرد خواهد بشنوید
آن و تام در بوته crouched است به خارج از دید.
مرد آشکارا به حضور یک غریبه مشکوک نیست، برای، هر چند او بازیگران
نگاه تیز به بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید درهم که حاشیه خانه مثل پرچین، او
به دنبال بررسی بیشتر.
او رفت و به آرامی، ساخت یک مدار از اساس.
تام برای چندین دقیقه پنهان ماند، و برای ادامه دوباره، زمانی که
مرد دوباره.
سپس تام را دیدم دلیلی برای آن است. "او در سپاه پاسداران است!" پسر بچه با خود گفت.
"او انجام وظیفه نگهبانی. من می توانم به خانه نزدیک او
»وجود دارد.
تام برای یک لحظه احساس ناامیدی تلخ است.
او قادر به انجام طرح خود را به عنوان او آن را نقشه برداری کرده بود امیدوار بود.
هم اکنون او را باید تغییر را.
"من باید تا شب صبر کنید، او فکر می کردم."
"پس من می توانم دزدکی حرکت کردن و به دنبال اید، نگهبان نمی خواهیم دید که پس از تاریک.
اما این به هیچ سرگرم کننده را به ماندن در اینجا، بدون چیزی برای خوردن.
با این حال، من آن را انجام دهد. "او باقی مانده است جایی که او در بوته بود.
چندین بار قبل از مجموعه خورشیدی، مرد و در انجام وظیفه نگهبانی ساخته شده مدار
خانه، و تام به ذکر است که گاهی او را برای یک دوره طولانی رفته بود.
او استدلال کرد که انسان را به عمارت رفته بود تا با confederates خود مشورت کرده است.
اگر من فقط می دانستم آنچه که قرار بود در آن وجود دارد، فکر کردم: "تام.
"شاید بعد از همه، مردان مدل و مقالات در اینجا را ندارم.
با این حال، اگر آنها را نداشته باشند، چرا که در خانه های قدیمی اقامت؟
من باید نگاه و ببینید چه خبر است.
بخت و اقبال هیچ سایه به ویندوز وجود دارد. من آرزو می کنم آن را دریافت تاریک. "
به نظر می رسید که خورشید هرگز به پایین و جای خود را به هنگام غروب، اما در نهایت تام،
به زانو درآمده اند در محل پنهان شدن او، دیدم سایه رشد طولانی تر و طولانی تر، و در نهایت
گرگ و میش از جنگل داد به تراکم بود که سخت به منظور نفوذ به.
تام منتظر زمان برای دیدن در صورتی که سپاه پاسداران نگهداری می شوند تا مدار، اما با این رویکرد
شب مرد به نظر می رسید به خانه رفته اند.
تام سوسو زدن نور به بیرون از عمارت تنها دیدم.
آن را از یک پنجره در طبقه همکف بود.
شانس من وجود دارد! "بانگ زد، پسربچه، و خزنده او از مخفیگاه خود،
با احتیاط به سمت آن پیشرفت کرده است. تام رفت و رو به جلو تنها چند پا را در یک زمان،
این مساله تقریبا در هر گام دیگر به گوش دادن.
را شنید، نه برای تلفن های موبایل، و مطمئن شد. نزدیکتر و نزدیکتر از اون چیزی که به خانه قدیمی آمد.
سوسو زدن نور را بر چهره او افتاد، و ترس است که برخی ممکن است به دنبال
از پنجره، او منتقل البته خود را، تا که به می آیند تا از یک طرف.
به آرامی، بسیار آهسته پیش گذاشت، تا زمانی که درست زیر پنجره بود.
سپس او متوجه شد که آن را بیش از حد بالا بود تا خود را به دنبال وارد اعتراف
او احساس کرد تا از او سنگ را به ایستادن روی.
آرام او خود را کشید تا اینچ توسط اینچ. او می تواند زمزمه صداها را بشنود
اتاق.
در حال حاضر بالای سر خود را بر روی یک سطح با طوفان یا گرداب شدید بود.
چند اینچ و چشم او می تواند در اتاق و اشغال کنند.
او به ندرت در تنفس شد.
، او خود را مطرح تا زمانی که او می تواند به آپارتمان نگاه کنید، و چشم
که ملاقات چشمان او تقریبا باعث او را به انتظار خود را از دست داده و سرنگون به عقب.
برای گروه بندی دور یک میز در یک اتاق بزرگ بود سه مرد که او را در دیده بود
خودرو.
اما آنچه جلب توجه خود را بیش از نزد مردان یک جسم بر روی جسم بود
جدول. این مدل به سرقت رفته بود!
مردان مورد بازرسی، و راه اندازی آن، به عنوان او می تواند دید.
یکی از سه دسته از مقالات را در دست او بود، و تام مطمئن بود.
کسانی که از او سرقت رفته است.
اما می تواند وجود داشته باشد بدون شک در مورد مدل از موتور توربین.
آن را در چشم ساده وجود داشت. او دزد برای مخفی کردن خود را دنبال کرده بود
محل.
سپس، او به عنوان تماشا، تام دیدم یکی از مردان از زیر میز یک جعبه تولید، به
که در مدل قرار گرفت. مقالات بعدی در قرار داده است، و پوشش
در میخ بود.
سپس مردان به نظر می رسد در میان خود مشورت کنید.
حرکات خود را تام این نتیجه رسیدند که آنها بحث شد که در آن برای مخفی کردن جعبه.
یک مرد با اشاره به سمت دریاچه و دیگری به سمت جنگل.
تام بود که خود را به لبه تا دورتر، در جهت بهتر دیدن، و، در صورت امکان، گرفتن
سخن خود را، زمانی که پای خود را تضعیف، و او سر و صدای خفیف.
فورا مردان تبدیل شده به سمت پنجره، اما تام به دور از چشم stooped، فقط
در زمان.
لحظه ای بعد، با این حال، او شنیده ام برخی از نزدیک از طریق جنگل پشت سر او،
و صدای به نام: "چه کار می کنید؟
از آنجا دور! "
قدم به قدم سریع صدا، و تام، در بیم و هراس، تبدیل، و با ناشناخته ها فرار کرد
او تعقیب پس از.
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
HELP غیر منتظره فصل XXIV
Tom در تاریخ از طریق جنگل با عجله. اتاق روشن که به او شده بود
به نظر به طور موقت او را کور کرده بود که آن را به غوطه وری را به تاریکی دوباره آمد،
و او نمی توانست جایی که او بود.
او تمام شیب را به یک درخت سقوط کرد، و به عقب پرتاب شد.
سیاه و کبود و برش، او خودش را برداشت و در جهت دیگر با عجله.
خوشبختانه او را به نوعی از مسیر رخ داد، احتمالا ساخته شده توسط گاو، و پس از آن،
چشمان خود را بهبود دانشکده خود، او می تواند به dimly درختان در دو تمایز قائل
طرف او و اجتناب از آنها.
قلب او، که به شدت ضرب و شتم شده بود، پس از ترس اولین بار او را آرام، و
زمانی که او برای چند دقیقه ایستاد اجرا کرده بود.
"که - که - باید - از - مرد - از قایق" panted: قهرمان ما، زمزمه
به خود است. او آمد و من دیدم.
من تعجب می کنم اگر او پس از من است؟ "
تام گوش. تنها صدای او می تواند شنیدن حرف عله بود
و جیر جیر از حشرات از جنگل است. پیگیری، که تنها یک چند به طول انجامید بود
دقیقه به پایان رسید.
اما ممکن است در هر لحظه از سر گرفته شده است. تام بود که هنوز امن نیست، او فکر کردم، و او
نگه داشته در. "من تعجب می کنم که هستم؟
من تعجب می کنم که در آن چرخه موتور من است؟
من تعجب می کنم بهتر بود؟ "خودش پرسید.
سه سوال بزرگ، و هیچ راهی برای حل و فصل آنها. تام به شدت خود را بالا کشیدند.
"من فکر می کنم این چیزی که،" او از سر گرفته شد.
"آنها می توانند مرا در این جنگل به شب، که مطمئن را پیدا کند، مگر اینکه سگ،
و آنها به احتمال زیاد برای انجام این کار نیست.
بنابراین من امن است که دور است. اما این مورد است که به نفع من است.
من نمی خواهد به جرات بازگشت به خانه، حتی اگر من می تواند آن را در این سیاهی، که
مورد شک است.
امن نخواهد بود، آنها را در حال حاضر در سپاه پاسداران بود.
به نظر می رسد هر چند که من در برابر آن بود. من می ترسم آنها ممکن است تصور کنید پلیس
پس از آنها، و از بین برود.
اگر آنها انجام دهید، و مدل ها و مقالات با آنها، من کار افتضاح به کردهاید
آنها را دوباره، و احتمالا من خواهد بود قادر به.
که بدترین از آن است.
در اینجا من همه چیز را درست زیر دستان من، و من می توانم یک چیز نیست.
اگر من فقط یکی به من کمک کند، کسی را ترک گارد در حالی که من برای رفت
پلیس.
من یکی در برابر سه - نه، چهار مرد در قایق است.
بیایید ببینیم چه کاری می توانم انجام دهم؟ "سپس یک برنامه ناگهانی به او آمد.
"ساحل دریاچه" او بانگ زد، نیمی از صدای بلند.
"من به پایین وجود دارد و حفظ تماشا. اگر آنها فرار آنها احتمالا در
قایق، برای آنها نمی خواهد ریسک از طریق جنگل در شب.
همین.
من در ساحل تماشا کنید، و اگر آنها را در قایق ترک - "او مکث دوباره، بلاتکلیف است.
"چرا، اگر این کار را،" او به پایان رسید، "من آواز خواندن، و ایجاد یک ردیف است که آنها خواهید فکر می کنم
حومه شهر تمام شده است پس از آنها است.
که ممکن است آنها را به عقب رانندگی، یا آنها ممکن است جعبه های حاوی مقالات و مدل قطره،
و برش برای ایجاد آن بنویسید. اگر این کار را من همه حق است.
من در مورد گرفتن آنها اهمیتی نمی دهند، اگر من می توانم مدل پدر. "
او بیشتر شبیه به خود را حس کرد، که او از نقشه برداری کرده بود یکی دیگر از برنامه.
"اولین چیزی که به انجام این کار این است که به کردهاید دریاچه، استدلال تام است.
"بیایید ببینید، من در یک خط مستقیم به فرار از خانه - که شده است، به عنوان تقریبا مستقیم
من می توانم.
اگر من به نوبه خود به اطراف و رفتن مستقیم به عقب، تحمل کردن کمی به سمت چپ، من باید
برای آمدن به آب. من آن را انجام
اما نه چندان آسان تام تصور، و چندین بار او خود را در میان
بوته تقریبا غیر قابل نفوذ است.
او در نگهداری می شود، با این حال، و به زودی به حال رضایت در حال ظهور از جنگل خارج
در ساحل دریاچه.
سپس، پس از بدست یاطاقان ¬ های خود و همچنین او می تواند در تاریکی، او رفت
تا زمانی که در نزدیکی خانه خالی از سکنه بود.
هنوز نور نشان از پنجره، و تام توسط این قضاوت است که مردان
وحشت گرفته و فرار کرد. "گمان می کنم من می توانم دزدکی حرکت کردن و تنظیم
موتور قایق شناور، او استدلال کرد.
این امر آنها را از طریق دریاچه جلوگیری از، به هر حال.
این چیزی است که من انجام دهید! من قطع تنها راه فرار است.
من قایق شناور تنظیم!
خیلی با احتیاط او را، به سمت جایی که او به هنر و صنعت کوچک را دیده بود.
او در گارد خود را برای او می ترسید مردان را در سازمان دیده بان باشد، اما او رسید
حوض در ایمنی، شد و شل کردن طناب گره خورده است که قایق به اسکله کوچک
یکی دیگر از فکر به او آمد.
"چرا این مجموعه قایق شناور" او استدلال. "این خیلی خوب یک قایق برای درمان آن راه است،
و علاوه بر این، آن را یک جای خوب برای من صرف بقیه شب را.
من به ماندن در اینجا تا صبح، و پس از آن خواهید دید که اگر من می توانم کمک می کنید.
من فقط این قایق را برای استفاده خود من آمده است.
آنها مدل پدر، و من قایق خود را. "
آرام او را به هنر و صنعت و با پارو که در آن نگهداری می شد به حرکت آن را در
موتور داد، او آن را در امتداد ساحل دریاچه poled تا زمانی که بود
فاصله ای دور از حوض.
بعدازظهر همان روز او را به یک جای منزوی در امتداد ساحل، جایی که مشرف به دیده بود
بوته یک مخفیگاه خوب، و برای این او را در راس هنر و صنعت.
کمی بعد از آن به طور کامل خارج از دید بود، و تام در کشیده
نسبتا نرمی کرسی، کشیدن تارپولین پوشاندن بر سر او.
او آماده وجود دارد به صرف استراحت شب است.
"آنها می توانید به جز از طریق جنگل در حال حاضر، که من باور نمی کنم آنها خواهیم
انجام دهید، فکر کردم، "و این برای من بهتر است از ماندن در زیر یک درخت.
من خوشحالم که من از آن. "
جوانان، به طور طبیعی، تصویب یک شب بسیار راحت است، هر چند تخت او بود
1/2 1 بد.
او را به dozes مضطرب سقوط کرد، تنها برای بیدار کردن، فکر کردن مردان در عمارت های قدیمی
سعی به فرار. سپس او بنشیند و گوش دادن، اما او
چیزی می تواند بشنود.
به نظر می رسید به عنوان اگر صبح هرگز خواهد آمد، اما در طول ستاره شروع به محو شدن و
آسمان پوشیده از ابر با حجاب فیلم مانند، سفید به نظر می رسید.
تام نشسته، مالش smarting چشمان، کشیده و تنگ خود دست و پا.
"اوه، یک فنجان قهوه داغ!" او بانگ زد.
او افزود: "اما نه برای معدن، تا زمانی که من این شلوار بی خشتک گاوداران زمین که در آن تعلق دارند.
حال سوال این است، چگونه می توانم کمک می کند تا آنها را ضبط؟
گرسنگی خود را در این فراموش شد.
او را از قایق به یک نقطه دورافتاده در ساحل قدم گذاشتم.
او اشاره کرد، پیشه وری، به خوبی پنهان شده بود.
"من برای رفتن به جایی که من سمت چپ موتور چرخه من، پرش بر روی آن، و سوار شدن برای
کمک، "او استدلال. "شاید من می توانید زغال سوز به بروند
برای من، در حالی که من دوباره و نگهبانی.
من حدس می زنم که بهترین برنامه خواهد بود. من قطعا باید در دست باشد، وجود دارد
هیچ گفتن که این همراهان با مدل پرش را، اگر آنها رفته اند
در حال حاضر.
من نفرت را ترک کند، هنوز دارم. این تنها راه است.
ای کاش من می خواهم انجام می شود به عنوان پدر پیشنهاد و کمک به ارمغان آورد.
اما این که خیلی دیر است.
خوب، من. "تام زمان آخرین نگاه در موتور، قایق،
که خوب بود. او خواست از آن او بود.
سپس او را از طریق جنگل زده است.
او یاطاقان ¬ های خود را در حال حاضر، و به زودی در محل بود که در آن او را به دستگاه خود را ترک کرده بودند.
آن مختل نشده بود. او گرفتار یک نگاه اجمالی از عمارت های قدیمی
راه خود را از جنگل.
به نظر می رسد هیچ تکان دهنده در مورد آن وجود دارد.
"من امیدوارم که پرنده من پرواز نه!" او بانگ زد و فکر به او چنین
تشویش او آن را از او قرار داده است.
هل دادن ماشین های سنگین خود را پیش از او تا زمانی که به یک راه خوب آمد، او سوار
آن، و به زودی در کلبه زغال سوز بود.
آمد هیچ پاسخ به بد گویی کردن او وجود دارد، و تام تحت فشار قرار دادند باز کردن درب.
پیر مرد هنوز وارد سایت نشده تام می تواند او را برای کمک ارسال کنید.
"به نظر می رسد شانس من در مقابل من است!" زمزمه.
"اما من می توانم چیزی برای خوردن در اینجا، به هر حال.
من تقریبا گرسنگی! "
ظروف آشپزخانه، او متوجه شد و برخی از قهوه، سرخ کردن برخی از بیکن و
تخم مرغ است.
سپس، احساس بسیار تازه و داشتن سمت چپ در جدول مقداری پول برای پرداخت هزینه
تاخت و تاز او در آذوقه، ساخته شده بود، او شروع به بیرون بروید.
همانطور که قهرمان ما پا به درب او با صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید وحشی است که از او ساخته شده مورد استقبال قرار گرفت
شروع در زنگ. "سگ" او mused در.
"من نمی دانستم که یکی در اطراف وجود دارد."
با نگاه به خارج و در آنجا، او را به ترس خود را می دیدند، بزرگ و وحشی ظاهر شدن بول داگ
ایستاده نزدیک به جایی که او موتور چرخه خود را ترک کرده بودند.
حیوان خرناس بود به طرز مشکوکی در دستگاه است.
"سگ خوب" به نام تام است. "بیا اینجا!"
اما بول داگ نیامد.
در عوض وحش ایستاده بود هنوز، نشان داد که دندان های خود را به تام و در یک تن کم growled.
"مخترع جوان mused در تعجبم در صورتی که مالک می تواند نزدیک؟"
که سگ نمی خواهد به من اجازه دهید دستگاه من، من می ترسم. "
تام صحبت حیوانات دوباره و دوباره سگ growled و دندان هایش را نشان داد.
بعدی او حرکت ساخته شده است تا اگر به کبیسه به خانه، و تام به سرعت پا به عقب و
ضرب دیده در را بست. "خب، اگر این است که بدترین هنوز رتبهدهی نشده است!" گریه
جوانان به خود است.
"در اینجا، فقط در زمان من می خواهم باشد، من باید تا چنین بی رحم است که به عنوان برگزار شد
خارج. در تعجبم که چه مدت از او خواهم مرا زندانی؟ "
تام به یک پنجره رفت و peered.
هیچ شخص و ظاهر شده بود، پسربچه به درستی گمان که بول داگ آمده بود.
کلبه تنهایی. جانور گرسنه است، به نظر می رسد و این
به تام ایده ناگهانی.
"شاید اگر من به او تغذیه، او را فراموش نخواهم کرد که من در اطراف و یک فرصت برای به دست آوردن را به من بدهید
دور، "او استدلال. "گمان می کنم بهتر است سعی کنید که گول زدن بر او."
تام به اطراف نگاه کلبه و در آخرین بقایای شام مرغ
صاحب پشت سر گذاشته بود. او را برداشت برخی از استخوانها و نام
بولداگ بود.
حیوان نه به طرز مشکوکی آمد. تام به او انداخت، یک استخوان، که او اقدام
بحران تا با شور و نشاط است. mused در: "او به اندازه کافی گرسنه حق،" تام.
"من حدس می زنم او می خواهم که پای من به نمونه.
اما او آن را انجام دهد -. اگر من می توانید آن را کمک کند "
در پشت کلبه آلونکها کوچک، درب ایستاده است که باز بود.
تام استخوان در نزدیکی درب این آلونکها پرتاب کرد و سپس موفق به پرتاب یکی دیگر از استخوان
در داخل محل. بول داگ استخوان اول و سپس
ناپدید شده پس از دوم.
"حالا زمان من است، من حدس می زنم:" مخترع جوان خود را گفت، و تماشای او
شانس، او از کلبه نسبت به موتور چرخه خود زد.
او بدون سر و صدا و به سرعت ماشین را در جاده هل داد.
درست همانطور که او در قدرت تبدیل بول داگ از آلونکها آمد، خشمگینانه پارس.
"تو آن از دست رفته! گفت:" تام ظالمانه به عنوان دستگاه آغاز شده است، و به سرعت کلبه
و بول داگ را پشت سر گذاشته شد.
جاده برای مسافت های کوتاه خشن بود و او مجبور به پرداخت توجه جدی به آنچه که وی
انجام می گرفت. "من برای سوار شدن به نزدیکترین روستا،
او گفت.
"It'sa راه دور، و، در عین حال، مردان ممکن است فرار.
اما من می تواند هر چیز دیگری را نمی کنند.
من جرات مقابله با آنها را به تنهایی، وجود ندارد گفتن زغال سوز
باز می گردد. من را به سرعت، این همه. "
از جاده اصلی، پسربچه با ارسال دستگاه خود را در آستانه در سرعت است.
او نسبتا زمزمه همراه که ناگهان از دور یک منحنی در بزرگراه ها را شنید،
"صدای بوق، صدای بوق از بوق خودرو.
برای یک لحظه قلب او را شکست خورده است. "من تعجب می کنم اگر آن دزد؟
شاید آنها در خانه را ترک کرده اند، و در خودکار خود را "او زمزمه او آهسته
دستگاه خود را.
خودرو به نظر می رسد متوقف کرده اند. به عنوان تام نزدیکتر آمد به نوبه خود شنید
صداها. در صدا یکی از او آغاز شده است.
صدا گفت:
"عافیت عینک! چه اشکالی دارد؟
من فکر کردم که زمانی که من این خودرو من زندگی لذت ببرید، اما آن را به عنوان من بد
چرخه موتور برای رفتن اشتباه بود!
نگهدار وجود من است، اما هر چیزی اتفاق افتاده؟ "
"آقای دیمون! بانگ زد: "تام، برای او فردی غیر عادی را به رسمیت شناخته شده از آنها
او را به چرخه موتور به دست آمده بود.
بعد لحظه ای تام بود که در نزد یک ماشین تور بزرگ، حاوی، نه تنها آقای
دامون، آنها تام به رسمیت شناخته شده در یک بار، بلکه سه آقایان دیگر.
"اوه، آقای دیمون" گریه تام "به شما کمک به باند از سارقان ضبط؟
آنها در عمارت متروکه در جنگل هستند، و آنها را یکی از پدرم
مدل های ثبت اختراع
آیا من به شما کمک کند، آقای دیمون "" چرا من، برکت از بالا به گره "بانگ زد:
نجیب زاده عجیب و غریب. "اگر تام سویفت، مخترع جوان نیست!
نگهدار شادی بسیار من!
موتور چرخه من وجود دارد، بیش از حد! به شما کمک کند؟
چرا، البته ما خواهد شد. کفش، چرم نگهدار من!
البته ما به شما کمک می کند "
>
تام سریع و چرخه موتور او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXV ضبط - خوب-BY
داستان تام به زودی گفته شد، و آقای دامون به سرعت توضیح داد: به دوستان خود را در
خودرو که چگونه او برای اولین بار آشنایی مخترع جوان ساخته شده بود.
"اما چگونه از آن اتفاق می افتد که شما به خودتان اعتماد در یک ماشین مثل این؟"
پرسید: تام. "من فکر کردم شما را با بنزین انجام شد
ماشین آلات، آقای دیمون. "
"من فکر می کردم، بیش از حد، تام است، اما، برکت باتری من، دکتر من اصرار که من باید
در هوای آزاد. من بیش از حد چاق و چله به راه رفتن است، و من نمی تونی فرار کنی (دور بشی).
تنها راه حل در خودرو، برای من موتور چرخه هرگز در رویا.
من تعجب می کنم که من اجرا نمی دور با شما و شما را به کشته شدن.
اما وجود دارد!
خودرو من تقریبا بد است. ما رفت و همراه بسیار خوبی دیروز، و
در حال حاضر، فقط وقتی که من یک حزب از دوستان، چیزی را اشتباه می رود.
نگهدار کبد من!
من به نظر می رسد بدترین شانس را داشته باشند! "تام هیچ زمان در به دنبال از دست داد
مشکل. او آن را در احتراق، و به زودی به حال
ثابت شده است.
سپس مرتب سازی بر اساس شورای جنگ برگزار شد. "آیا شما فکر می کنید کسانی که الواط وجود دارد
رتبهدهی نشده است؟ پرسید: "آقای دیمون. تام جواب داد: "من امیدوارم که چنین است،".
"بنابراین من انجام دهید، بر روی شخصیت عجیب و غریب رفت.
"عافیت باش روح من، اما من می خواهم فرصتی برای کوبیدن آنها.
بیا، آقایان، اجازه دهید در حال حرکت است. آیا شما با ما سوار شو، تام سویفت، و یا در
که خطرناک موتور چرخه؟ "
"من فکر می کنم من به ماشین من، آقای دیمون چوب.
من به راحتی می توانید با نگه می دارد. "" خیلی خوب است.
سپس ما همراه است.
ما خواهید ادامه دهید تا زمانی که ما نزدیک به عمارت قدیمی، و سپس برخی از ما خواهد رفت
به ساحل دریاچه، و بقیه از ما می خواهد خانه را احاطه کرده است.
خواهیم خائنانی قرمز دست گرفتن و من امیدوارم که ما کیسه که با پا لگد کردن در میان آنها است. "
من به سختی فکر می کنم او وجود دارد، گفت: "تام.
در مدت زمان کوتاهی خودرو و موتور چرخه سواران مربوطه انجام شده بود
جاده را از طریق جنگل. ماشین آلات، وجود دارد رها شدند و حزب
اقدام با پای پیاده.
تام یک هفت تیر با او را داشت، و یک عضو حزب آقای دیمون نیز تا به حال یکی کوچک،
برای ترساندن سگ از برای هر هدف دیگر.
تام داد سلاح خود را به یکی از مردان و چوب چاق و چله برای خود قطع، به عنوان مثال
به دنبال کسانی بود که بدون سلاح گرم را به کار می رود. "باشگاه برای من! بانگ زد:" آقای دیمون.
"هر چه کمتر دارم با ماشین آلات انجام دهید بهتر است من آن را دوست دارم.
در حال حاضر، تام سویفت تنها راه دیگری در اطراف است، "او را به دوستان خود توضیح داد.
با احتیاط به آنها نزدیک شدن به خانه، و زمانی که فاصله دیدن آنها
برای مشاوره متوقف می شود.
به نظر می رسید به هیچ تکان دهنده یک عمارت قدیمی وجود دارد، و تام مبادا ترس بود
مردان باقی مانده است. اما این نمی تواند تشخیص داده شود تا زمانی که
نزدیک تر است.
دو تن از دوستان آقای دیمون انتخاب برای رفتن به ساحل دریاچه و جلوگیری از
هر فرار در این راستا، در حالی که دیگران، از جمله تام بودند، به روش
از طرف چوب.
هنگامی که دو بودند که به شکل آب در حمله به حزب آماده بودند، یکی از آنها بود
به آتش هفت تیر خود را به عنوان یک سیگنال. سپس تام، آقای دامون و دیگران
عجله شوید.
مخترع جوان، آقای دیمون، و دوست او، که او به عنوان آقای بنسون خطاب،
رفت به نزدیک به خانه آنها محتاط در نظر گرفته است.
سپس خود را در بوته، غربالگری، که آنها منتظر ماندند.
آنها در زمزمه صحبت تام دادن جزئیات بیشتر از تجربه خود را با ثبت اختراع
دزد.
ناگهان سکوت جنگل از سوی برخی از پیشبرد را از طریق شکسته شد
درخت کوچک روینده در زیر درخت. "عافیت gaiters من، برخی در حال آمدن است!"
آقای دیمون در زمزمه خشن بانگ زد.
"است که می تواند به Munson یا دوایت به آینده؟" او با اشاره به دو نفر از دوستانتان که از دست رفته بود
به دریاچه است. "یا شاید همراهان در حال فرار،
پیشنهاد آقای بنسون است.
"فرض کنید یک نگاه می کنیم." در آن لحظه شخص نزدیک،
هر کس بود، شروع به آواز خواندن. تام آغاز شده است.
"من شروط که هری مبارک، با پا لگد کردن" او بانگ زد.
"من می دانم که صدای او است." احتیاط تام peered به بر روی صفحه نمایش
بوته.
"چه کسی است؟ پرسید:" آقای دیمون. "مبارک هری گفت:" تام.
"ما همه آنها را، در حال حاضر است. او رفتن به خانه است. "
با پا لگد کردن آنها را تماشا می کردند.
همه ناخودآگاه چشم از مردان و پسر در بوته، او را نگه داشته در.
در حال حاضر درب خانه را باز، و یک مرد بیرون آمد.
کسی که تلگراف کاهش یافته بود - تام او را به عنوان آنسون مورس به رسمیت شناخته شده است.
"بگو، برک،" مرد در خانه به نام "شما گرفته شده، قایق موتوری؟
موتور قایق؟
نه، پاسخ داد: "با پا لگد کردن. "من فقط اومدم اینجا.
من به حال هم سخت - نزدیک شدم در خانه سویفت شب دیگر که توله گرفتار
یک پسر.
آیا این قایق رفته است؟ "" بله. در پشت Appleson در آمد شب گذشته
و دیدم کسی به دنبال در پنجره، اما ما فکر آن شد که فقط یک کشاورز و تعقیب
او به دور است.
امروز صبح با قایق رفته است. من فکر کردم شاید شما آن را گرفته بود
شوخی است. "" کمی از آن نیست!
مشکلی! بانگ زد: "مبارک هری.
"ما بهتر است از نور. من فکر می کنم که پلیس بعد از ما هستند.
که سویفت جوان بیش از حد تیز برای شهوت و میل من است.
ما بهتر است پرش کنند.
من باور نمی کنم که یک کشاورز بود که در پنجره نگاه کرد.
ارسال به دیگران، مسائل، و این محل را ترک خواهیم کرد. "
آنها هنوز زمزمه: "تام.
"این خوب است!" "من تعجب می کنم اگر Munson و دوایت در
دریاچه رتبهدهی نشده است؟ پرسید: "آقای دیمون. "آنها باید وجود داشته باشد -"
در آن لحظه شات تپانچه زنگ زد.
با پا لگد کردن، پس از نگاه شتابزده در اطراف، در اجرا برای خانه آغاز شده است.
مرد در راهرو را پیمود. به زودی دو نفر دیگر به او پیوستند.
"چه کسی که ضربه را از کار اخراج شدند؟" گریه مورس.
"بیا، تام!" گریه آقای دیمون، گرفتن باشگاه خود و از بوته ها افزوده است.
دوستان ما رسیده! "مخترع جوان و آقای بنسون به دنبال
او.
به محض این که آنها را به فضای باز در مقابل خانه از آنها دیده می شد آمده بود.
در همین لحظه، از عقب، در مسیر دریاچه، آمد آقای Munson و
آقای دوایت.
"ما گرفتار" گریه مبارک هری. او در فاصله دور از خانه، فقط به عنوان یک
انسان، حمل یک جعبه با عجله. "آن وجود دارد!
مدل ها و مقالات در این جعبه! گریه: "تام.
"آیا اجازه نمی دهد آنها را با آن" جنایتکاران را غافلگیر گرفته شد.
با سلاح وارد حزب حمله بر روی آنها بسته شد.
آقای دیمون مطرح باشگاه خود را threateningly. "تسلیم!
او گریه می کرد.: تسلیم! "
ما به شما! نگهدار ستاره من، اما شما اسیر!
تسلیم! "گفت:" این قطعا به نظر می رسد، "اعتراف آنسون
مورس.
"من حدس می زنم آنها به ما داشته باشد، پسران است." مرد با جعبه ساخته شده است یک خط تیره ناگهانی
به سمت جنگل، اما تام او را به تماشای. او در یک لحظه در او خاست، و فرود آمد
در پشت شخص.
این دو در یک توده در رفت و وقتی که تام به وجود آمد او در اختیار داشتن گرانبها
جعبه. "من آن را دارند!
من آن را با خود حمل می کنند! "او گریه می کرد.
"من پشت مدل پدر!" مردی که در اختیار داشتن جعبه داشته است
به سرعت به وجود آمد، و قبل از هر کس نمی تواند او را متوقف، به بوته darted.
"پس از او!
گرفتن او! نگهدار من کلاه باند، او را متوقف فریاد زد: "آقای
دامون.
به طور غریزی دوستان او تبدیل به دنبال فراری، فراموش کردن، لحظه،
از سوی دیگر جنایتکاران.
مردان سریع به بهرهگیری از این بودند، و در یک لحظه ناپدید شده بود.
انبوه جنگل. و نه می تواند هر اثری را از یکی از
با آنها تام تلاش بود.
"اه! دور شدن از ما! گریه: "آقای دیمون
متاسفانه. msgstr "" "بیایید ببینیم که اگر ما می توانید آنها را متوجه نشدم.
بیا، ما به قدرت و سازماندهی آنها را اجرا کنید. "
او مشتاق برای تعقیب بود، اما همراهانش او را منصرف.
تام آنچه او می خواست، و او می دانست که پدر خود را ترجیح می دهند و نه تحت تعقیب قرار دادن
مردان است. مرد جوان جعبه را باز کرد و دید که
مدل و مقالات امن بودند.
"اجازه بدهید به کسانی که همراهان برود، می کنند! این مخترع جوان توصیه و آقای دامون با اکراه موافقت کرد
به این.
"من حدس می زنم دیده ایم از آنها، افزود:" جوانان، اما او و آقای سویفت
جنایتکاران، مشکل بیشتر خواهد شد که در گفت
جلد دوم از این سری به نام
"تام سویفت و موتور و قایق خود و یا رقبای دریاچه Carlopa."
در آن، قهرمان ما خواهد شد در ماجراهای هیجان حتی بیشتر از کسانی که در حال حاضر ملاقات
و Foger اندی، که نزدیک به فرار تام در خودرو، خواهد
بخشی در آنها است.
"در حال حاضر، گفت:« آقای دیمون، پس از آن محقق شده بود که هیچ کس مجروح شد، و
که در جعبه از ارزش که دزدیده شده بود: "گمان می کنم شما اضطراب
به عقب بر گردیم خانه، تام، شما؟
به شما اجازه من شما را در ماشین من؟ شمع من برکت دهد، اما من می خواهم به
شما در طول در مورد یکی دیگر از تصادف!
مودبانه، پسر بچه کاهش یافته است، با این حال، و با مدل ارزشمند و مقالات امن در
موتور چرخه خود، او را برای Shopton آغاز شده است.
پس از رسیدن به اولین روستا پس از خروج از جنگل، تام تلفن خبر خوب به
پدر او، و بعد از ظهر با خیال راحت در خانه بود، به لذت از آقای سویفت و
خانم Baggert.
مخترع هیچ زمان به طور کامل در حمایت از اختراع خود را ثبت اختراعات را از دست داده است.
همانطور که برای مردان بی مرام که تلاش برای تضمین آن، آنها را طی کرده بود
آهنگ های خود را که هیچ راهی برای تعقیب آنها وجود دارد، و نه می تواند هر گونه اقدام
برگزار برابر Smeak و Katch، وکلا بی پروا.
"خب،" اظهار داشت آقای سویفت تام، چند شب پس از بهبود از مدل،
"موتور چرخه قطعا خدمات خوب.
اگر آن را برای آن نبوده است ممکن است هرگز بدست اختراع من است. "
مخترع جوان، موافقت کرد: ":" بله، آن را در دستی آمده بود.
"است که موتور قایق وجود دارد، بیش از حد است.
ای کاش من آن را به حال. من اعتقاد ندارم کسانی که همراهان هرگز
می آیند را برای آن. من آن را تحویل مقامات شهرستان،
و آنها را مسئول از آن برای مدتی.
من قطعا تا به حال برخی از ماجراهای عجیب و غریب از آنجایی که من این دستگاه از آقای دیمون "
به این نتیجه رسیدند تام. من فکر می کنم خوانندگان من با او به توافق برسند.
>