Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 2. محدوده
بعد از استراحت بسیار مورد نیاز در امت ، ما bade خوب شده به او و مهمان نواز خود را
خانواده و تحت هدایت انسان خود را یک بار دیگر در زمان به دنباله جاروب باد.
ما به دنبال یک دوره southwesterly در حال حاضر ، بعد از رهبری از دیوار قرمز craggy
و برای صدها مایل را به ایالت یوتا کشیده است.
سقوط کویر ، دودی و گرم ، دور را به سمت چپ ، و در عرصهی تاریک ،
خط نامنظم مشخص گراند کانیون برش از طریق فلات.
باد از گستره باز و گسترده ، شلاق ، و ملاقات مانع در قرمز
دیوار ، تبدیل شده در شمال و گذشته ما شتافت. کلاه جونز منفجر کردن ، بر روی لبه آن ایستاده بود ، و
نورد.
در آلیاژها ، سی مایل در ساعت ، بیشتر یا کمتر نگه داشته ، پس به سرعت ، حداقل ، که ما
مدت طولانی ابتلا به آن با یک تیم از اسب بود.
احتمالا ما هرگز لحظه آن را به حال یک سنگ پرواز خود را چک نمی شود.
تظاهر بیشتر از قدرت باد بیابان ما را در همه طرف احاطه شده است.
آن را توخالی و پوکی به حال سنگ بزرگ از صخره و سقوط آنها را به دشت
زیر ، و پس از آن ، با شن جارو و ماسه پایین در سراسر کف بیابان ، آنها را بریده بود
عمیق ، تا زمانی که در بلند و باریک استراحت
پایه های ، بنابراین sculptoring بناهای مشمئز کننده و قابل توجه به موجود شگفت انگیزی است
تداوم این عنصر طبیعت است.
اواخر که بعد از ظهر ، همانطور که ما به ارتفاع فلات رسید ، جونز بیدار شد و
فریاد زد : "هکتار! باک اسکین وجود دارد! "دور جنوب ذخیره کردن طولانی ، کوه سیاه و سفید ،
با تکه های درخشان برف پوشانده است.
من می توانم خط کج و معوج از تقسیم گراند کانیون فلات کویر ، به دنبال و
دیدم آن را در دور مه ناپدید می شوند در پایان از کوه.
از این رو من اولین من تصور روشنی از توپوگرافی کشور
اطراف نقطه هدف ما است.
کوه باک اسکین زد پایان بلانت آن به سمت شرق به دره عمیق و باریک -- در واقع ، با تشکیل یک
صد مایل از لبه شمال.
همانطور که به نه هزار پا بالا بود باز هم برگزار شد برف ، که ما occasioned بود
سوار صحرا طولانی به پشت کوه.
من می توانم دامنه های طولانی رو به افزایش از بیابان برای دیدار با الوار را ببینید.
همانطور که ما دگرگون خوش پایین کلاس متوجه شدم که ما دیگر بر روی زمین سنگی بودند ، و
که اندک علف نقره ای کمی ظاهر آن ساخته شده بود.
سپس کمی از شاخه های سبز ، با یک گل آبی ، از شن و ماسه clayish لبخند زد.
جونز ناگهان ایستاد ، و اجازه فریاد زدن کومانچی وحشی.
من بیشتر فریاد زدن شگفت زده از دست بزرگ شد او را روی شانه من شکست ،
و برای لحظه ای من خیره شد. »وجود ندارد! نگاه! نگاه! بوفالو!
سلام دوستان! سلام دوستان! سلام! "
در زیر ما چند مایل در تیزی یا برامدگی خاک از اب رو به افزایش ، یک گله بزرگ از بوفالو تاباند سیاه و سفید در طلا
خورشید غروب.
من تا به حال انگیزه نیست جونز ، اما من احساس شور و شوق به دنیا آمد وحشی و زیبا
تصویر ، و افزود فریاد زدن من به او.
، رهبر بزرگ و ستبر از گله بلند سر خود را ، و بعد در مورد ما را برای چند
لحظات آرامش در حاضر در رفت.
بیابان بود حاشیه دور به چراگاه بزرگ آلیاژها ، دیواره در قرمز
صخره ها ، دامنه باک اسکین ، و بیشتر دره عمیق و باریک جدا شده است.
در اینجا یک طیف وسیعی از بیست و چهار صد مایل مربع را بدون پای سیم خاردار بود.
مرتع fenced در توسط نیروهای طبیعی ، با ویژگی های پر زرق و برق که بوفالو می تواند
مرور بر دشت در زمستان ، و بالا برود
به دامنه های سرد باک اسکین در تابستان.
از دیگر خط الراس ما شاهد کابین dotting دشت نورد ، و در نیم ساعت
رسید آن.
همانطور که ما از واگن صعود یک سگ قهوه ای و سیاه آمد بی باک از
کابین ، و بی درنگ در Moze شروع به پریدن کرد.
انتخاب او نشان داد تبعیض فقیر ، برای Moze او را شلاق قبل از اینکه بتوانم
جدا کردن آنها.
شنوایی جونز صمیمانه درود برخی از یکی از ، من در جهت خود تبدیل شده ، تنها به
پریشان شده توسط مبارزه با سگ دیگر. دون Moze برای بار هفتم پنجه بود.
حافظه در دان rankled ، و او نیاز به یک بسیاری از شلاق ، که بعضی از آنها بود
وقتی که من او را نجات. لحظه ای بعد من در حال دست دادن با فرانک
و جیم ranchmen جونز.
در یک نگاه من هم دوست داشتم آنها را هر دو. فرانک کوتاه و پرطاقت بود و بزرگ بود ،
سبیل سبع ، که اثر آن را توسط مهربانی قهوه ای چشمان خود را ملایم تر شد.
جیم بلند شد ، کمی سنگین تر ؛ او نگاه بی دقتی ، مرتب ، چشم های او
جستجو ، و هر چند او یک مرد جوان ظاهر شد ، موهای او سفید بود.
، گفت : "من ساحل هستم خوشحالم که همه شما" جیم ، در آهسته ، نرم ، لهجه جنوبی است.
"پایین ، پایین ،" خوش آمدید فرانک بود -- به طور معمول غربی ، برای ما در حال حاضر
بدست پایین. "" وارد میدان می شوید
شما باید کار می کرد. مطمئن هستید که راه درازی را آمده ایم. "
او سریع از گفتار ، پر از انرژی عصبی ، و مخابره با مهمان نوازی بود.
کابین rudest نوع امور ورود به سیستم بود ، با شومینه سنگی بزرگ در یکی از
پایان ، شاخ گوزن و پوست کایوتی بر روی دیوار ، زین و تله کاوبوی در
گوشه ای ، از گنجه خوب ، بزرگ ، و امیدوار کننده ، و یک میز و صندلی.
جیم چوب در آتش سوختن انداخت ، است که به زودی تبحر و crackled cheerily.
من به یک صندلی با احساس تسکین خجسته غرق شد.
ده روز از صحرا در پشت من سوار! وعده از روز فوق العاده قبل از من ، با
تاریخ و زمان آخرین plainsmen قدیمی است.
جای تعجب نیست که حس شیرین از سهولت به سرقت برده بیش از من ، یا که آتش زندگی میکنیم و به نظر می رسید
joyously استقبال از چیزی ، یا این که مانور استادانه جیم در تهیه شام
roused در یک تحسین ربودهشده.
"بیست گوساله در بهار امسال!" گریه جونز ، مشت زدن من در سمت درد من.
"ده هزار دلار ارزش گوساله!"
او در حال حاضر در دسترس نباشد یک مرد تغییر او تقریبا جوان نگاه چشمان او رقصید ، و
او در اثر مالش دست بزرگ خود را با هم در حالی که او فرانک با سوالات plied.
در محیط عجیب و غریب -- که شده است ، به دور از حیات وحش بومی او ، جونز خاموش شده بود
مرد ، آن را تقریبا غیر ممکن بوده است برای بدست آوردن هر چیزی از او.
اما اکنون من تو را دیدم که من مرد واقعی باید بدانند.
در لحظات بسیار کمی او بیش از تمام سفر کویر صحبت کرده بود ، و آنچه که او
گفت ، افزود : به کمی من قبلا آموخته بود ، مرا در اختیار داشتن برخی از قرار
اطلاعات جالب را به بوفالو او.
چند سال قبل از او این ایده بوفالو hybridizing با اسب مخصوص چهار نعل سیاه و سفید درک کرده بود
گاو و با تعیین مشخصه و انرژی انسان ، او در
یک بار در مورد پیدا کردن یک محدوده مناسب تعیین می شود.
این مشکل بود ، و در زمان سال ها جستجو صورت گرفت.
در آخرین لبه وحشی شمال گراند کانیون ، ناشناخته بخش را به جز چند
هندی و شکارچیان موستانگ ، بر حل و فصل شد.
سپس کار عظیم حمل و نقل گله بوفالو ، نیویورک توسط راه آهن از ایالت مونتانا به
سالت لیک بود آغاز شده است.
دو صد و نود مایل بیابان دروغ گفتن بین خانه از مورمون ها و
کوه باک اسکین مانع تقریبا غیر قابل عبور بود.
این سفر انجام شد و یافت و حتی بیشتر تلاش تر از حد انتظار بوده است.
بوفالو پس از بوفالو در راه درگذشت.
سپس فرانک ، مردی دست راست جونز ، قرار داده و به اجرای برنامه او شده بود
-- یعنی ، شب سفر. موفق شد.
بوفالو استراحت در روز و شب با مراحل آسان سفر ، با نتیجه
که گله های بزرگ به محدوده ایده آل منتقل شد.
در اینجا ، در یک محیط عجیب و غریب به نژاد ، اما peculiarly سازگار است ، آنها
رونق و چند برابر شده است. ترکیبی از اسب مخصوص چهار نعل گاو و گاومیش
موفقیت بزرگ را ثابت کرد.
جونز به نام گونه های جدید "Cattalo." cattalo در زمان سرسختی
بوفالو ، و هرگز غذا و سرپناه ، مصنوعی مورد نیاز است.
او بلیزارد یا طوفان صحرا ، و صورت ایستاده سهام ، هنوز هم در آهنگ های خود را تا
آب و هوای پاک.
او کاملا داخلی شد ، می تواند به آسانی به کار گرفته ، و بسیار چربی بسیار بزرگ
علوفه کمی.
چین های معده او چنان متعدد بودند که آنها هضم حتی سخت ترین و
flintiest ذرت.
او چهارده دنده ها در هر طرف بود ، در حالی که گاو های داخلی تنها سیزده ، بنابراین او
می تواند تحمل کار ناهموار کننده و طولانی سفر به آب.
خز او آنقدر چگال و براق است که آن را مساوی که از بیش از حد unplucked و یا
سمور ، و به طور کامل به عنوان به عنوان ردا بوفالو با ارزش است.
و نه به هر وسیله نادیده گرفته شود این واقعیت است که گوشت او خوشمزه بود.
جونز مجبور به شنیدن تمام جزئیات از همه است که از زمان عدم حضور خود را در شرق اتفاق افتاده بود ،
و او کنجکاو به خصوص برای یادگیری همه چیز در مورد بیست گوساله cattalo.
او بوفالو های مختلف با نام به نام و گوساله های توصیفی اصطلاحات تعیین شده ،
مانند "Whiteface" و "ادم بدخو" او تقریبا فراموش کرده به غذا خوردن و نگه داشته فرانک بیش از حد
مشغول به هر چیزی را به دهان خود را.
پس از شام ، او آرام است. "چگونه در مورد مرد دیگر خود را -- MR. والاس ، من
فکر می کنم شما گفت؟ پرسید : "فرانک. "ما انتظار او را در گراند کانیون دیدار خواهد کرد
ایستگاه ، و پس از آن در آریزونا موفق.
اما او خود را نشان ندادند. در هر صورت او حمایت کرده و یا از دست رفته ما.
متأسفم ، برای زمانی که ما در باک اسکین ، در میان اسب های وحشی و cougars ، ما خواهید بود
به احتمال زیاد به او نیاز دارند. "
، گفت : "من روی چیزی حساب کردن شما به من نیاز دارند ، و همچنین به عنوان جیم" فرانک بطور خشگ ، با چشمک زدن خود را در
چشم می باشد. "علاقمندان در شکل خوب" را می توانید دریافت کنید
همراه بدون من برای مدتی. "
این خواهید بود خوب. چگونه در مورد گربه وحشی پشمالو را بر روی کوه را امضا؟ "
"فراوان. من دو خال خال در نزدیکی بهار کلارک کردم.
بیا 'بیش از دو هفته پیش من در امتداد دنباله برای مایل آنها را در برف دنبال کرده است.
ما را بیش از آن راه تراوش کنند ، آن را به عنوان goin 'به سمت Siwash.
معافیت Siwash کانیون -- وجود دارد ، مکانی برای شیر.
گرد اورنده احشام وحشی و اسب آشنا شدم نه بلند ، من در مورد قدیمی تام "او tellin شد
colts او می خواهم این زمستان کشته شدند. "
طبیعتا ، من اینجا ابراز تمایل به دانستن بیشتر از قدیمی تام.
"او بزرگترین گربه وحشی پشمالو همیشه از این نقاط شناخته شده است.
آهنگ های او بزرگ تر از اسب ، 'شده اند در باک اسکین برای دوازده دیده می شود
سال است.
این دعوا کننده -- نام او است کلارک -- گفت که او می خواهم اسب سواری خود را تبدیل به چراندن در نزدیکی
اردوگاه ، یک تام قدیمی مخفیانه در "او را سیم.
شیرها بیش از وجود دارد مطمئن جسورانه دسته است.
خوب ، چرا باید از آنها نمی شود؟ هیچ کس آنها را تعقیب و دنبال.
ببینید ، کوه سخت به در. اما در حال حاضر شما اینجا هستید ، اگر این گربه بزرگ شما
می خواهید ما اطمینان حاصل کنید می توانید آنها را پیدا.
فقط آسان ، آسان است. شما همه زمان وجود دارد.
'هر کار در باک اسکین زمان خواهد بود. ما گوساله ها را نگاه کنید ، 'شما باید
سوار محدوده به بالا سخت.
سپس خواهیم تراوش نسبت به بلوط. من انتظار دارم از آن شما باشد boggy ، "من امیدوارم که
برف ذوب می شود به زودی. "" برف در گرینلند ذوب
نقطه ، پاسخ داد : "جونز.
«ما دریافتیم که با یک لیوان را از Tovar ال دید.
ما می خواستیم برای عبور از آن راه ، اما زنگ زده گفت : روشن فرشته نهر پستان زیاد به یک بود
اسب ، و آن نهر دنباله است. "
فرانک "، گفت :" چهار متر برف در گرینلند وجود دارد.
"این خیلی زود برای آمدن که راه بود. تنها حدود سه ماه در سال
دره عمیق و باریک می تواند در گرینلند عبور. "
بازگشت : "من می خواهم در برف ،" جونز.
"این دسته از کانین بلند گوش دار من به ارمغان آورد یک مسیر شیر بوی هرگز.
Hounds آموزش دیده را نمی توان سریع و بدون برف است.
شما چن تا ببینید چه چیزی آنها هستیم انتهایی ، یا شما می توانید آنها را پاره کند. "
فرانک نگاه مشکوک. "' گلابی به من خواهیم مشکل gettin '
شیر و بدون شیر سگ.
آن را به زمان طولانی برای شکستن یک سگ تازی از گوزن ، هنگامی که او آنها را تعقیب می کردند.
باک اسکین پر از گوزن ها ، گرگ ها ، شغالها ، و اسب های وحشی وجود دارد.
ما می توانستیم صد فوت بدون مسیرهای پیاده روی crossin رفتن نیست. "
"چگونه سگ تازی شما و جیم در سال لاس' از ذهن است؟
او بینی خوب؟
در اینجا او -- من دوست دارم سر خود را. بیا این جا ، Bowser -- نام او چیست؟ "؟
"جیم به نام او هر چیزیکه صدا میکند ، چرا که او مطمئن صدا.
این بزرگ او را در دنباله بشنوند.
هر چیزیکه صدا میکند تا به بینی است که می تواند فریب خورده ، او خواهید anythin دنباله ، اما من نمی دانم
اگر او همیشه یک شیر است. "چیزیکه صدا میکند wagged دم پر پشت و نگاه کردن
محبت در فرانک.
او سر ریز ، چشم قهوه ای بزرگ ، گوش بسیار طولانی و سیاه مو فرفری قهوه.
او نمایشی نیست ، بلکه با چشم حقارت نگاه در جونز ، اجتناب شود و از سوی دیگر
سگ.
که سگ بزرگ شیر مشروبی که بدرقه نوشابه ، گفت : "جونز ، قاطعانه ، پس از مطالعه خود را از
هر چیزیکه صدا میکند. "او و Moze مشغول نگه داشتن ما ، زمانی که آنها
یاد می گیرند ما می خواهند شیر. "
"من اعتقاد ندارم هر سگ و مربی به آنها کمتر از شش ماه آموزش ، پاسخ داد :"
فرانک.
"هر چیزیکه صدا میکند نه مرغ بهار است ؛" که سیاه و کثیف صلیب سفید بین
cayuse 'حصار سیم خاردار سگ قدیمی است. شما نمی توانید به آموزش سگ قدیمی حقه جدیدی است. "
جونز با لبخند مرموزی ، لبخند برتری آگاهانه ، اما گفت : هیچ چیز.
ما ساحل می خواهید HEV طوفان - فردا ، گفت : "جیم ، سپردن لوله خود را به اندازه کافی بلند به
صحبت می کنند.
او ساکت شده بود ، و در حال حاضر زل زل نگاه کردن مراقبه خود را در غرب ، از طریق کابین
پنجره ، که در آن پس فروزش کسل کننده تحت مملو از ابرهای سنگین شب پژمرده و چپ
تیره افق.
من خسته شده بود وقتی که من زمین بگذارند ، اما پر از هیجان است که خواب به زودی نیست
بازدید از پلک های من.
بحث در مورد بوفالو ، شکارچیان وحشی و اسب ها ، شیرها و سگ ، چشم انداز سخت سواری
و غیر معمول ماجراجویی ، چشم انداز تام قدیمی که در حال حاضر آغاز شده بود به من امد و شد زیاد
ذهن من را با تصاویر پر و fancies.
همراهان دیگر کاهش یافته است به خواب و آرام رفتند.
ناگهان جانشینی عجیب و غریب ، پارس تیز از ساده ، نزدیک به کابین آمد.
کویوتس بودند پرداخت با ما تماس بگیرید ، و از قضاوت کر yelps و howls از ما
سگ ، دیدار استقبال نمی شد.
در بالای مختلط یکی از بزرگ ، عمیق ، صدای کامل از این که من می دانستم که در یک بار به آن وابسته بودند افزایش یافت
هر چیزیکه صدا میکند. سپس همه دوباره ساکت شد.
خواب به تدریج benumbed حواس من.
عبارات مبهم dreamily و در ذهن من وپیش زیرفشار : "محدوده وحشی جونز -- تام قدیمی --
هر چیزیکه صدا میکند -- نام بزرگ -- صدای بزرگ -- هر چیزیکه صدا میکند! هر چیزیکه صدا میکند!
هر چیزیکه صدا میکند -- "
صبح روز بعد من به سختی می توانند از کیسه خواب من خزیدن.
استخوان من ached ، عضلات من اعتراض فوق العاده ، لب های من را سوزاند و خون دادند ،
و سرد من در صحرا قرارداد بود چسبیده به من.
خوب دور قدم بزنید corrals ، و سپس صبحانه ، باعث شد که من احساس بهتر.
"البته شما می توانید سوار؟" ای query فرانک. از پاسخ من داده شد
تمایل قریب به اتفاق قربانیان می شود صادق است.
فرانک دیده کوچک ، آن را به عنوان تعجب کنید که چگونه یک مرد می تواند عصب برای شروع بر روی
گردش با بوفالو جونز بدون اینکه سوار کار خوبی است.
به منظور قادر به چوب بر پشت اسب وحشی وحشی ، یا cayuse ، unpardonable بود
گناه در آریزونا.
پذیرش من فرانک نسبتا ، ساخته شده با ذهن من بود در آنچه کاوبوی برگزار شد به عنوان یک
استاندارد از سوارکاری.
فرانک سوار از جای اسب و گله برای من مماشات خالص سفید ، اسب وحشی زیبا بود ،
عصبی ، حساس ، و لرزش است.
من تماشا فرانک را در زین قرار داده ، و زمانی که او مرا به نام من شکست نه برای گرفتن
چشمک زدن مخفیانه خود را در چشم های قهوه ای فراخ.
به دنبال دور به سمت کوه باک اسکین ، که اتفاقی در جهت
از خانه ، من به خودم گفتم : "این ممکن است که در آن شما در دریافت ، اما قطعا از آن است که
که در آن شما پیاده شوم! "
جونز در حال حاضر سوار بود فراتر از احاطه کردن ، که من می تواند توسط ابری از گرد و غبار ؛
و من بعد از او تعیین می کنند ، با آگاهی دردناک است که من باید به نگاه
فرانک و جیم حد equestrians پارک مرکزی اغلب به من نگاه بود.
فرانک فریاد زد : پس از من است که او را جبران با ما بر روی محدوده.
من در هیچ عجله بسیار خوبی برای پیشی جونز نبود ، اما آشکارا اسب من
تمایلات متفاوت از معدن ؛ در هر صورت ، او ساخته شده پرواز گرد و غبار ، و شروع به پریدن کرد
مریم گلی بوته کمی.
جونز ، که به بازرسی از استخرها tarried بود -- در حال اجرا آب از تشکیل
corrals -- به من استقبال که من با این مشاهدات شاد آمد.
"در رعد فرانک به شما که نق نقو سفید؟
بوفالو نفرت اسب سفید -- سفید هر چیزی است.
آنها مسئول به لگد کوب کردن محدوده ، تعقیب و یا شما را به دره عمیق و باریک است. "
من در پاسخ ظالمانه است که آن را به عنوان چیزی خاص بود اتفاق خواهد افتاد ،
شرایط ویژه نیز ممکن است به سرعت.
ما بیش از دشت نورد با خنک ، نسیم فرح بخش را در چهره ما سوار.
آسمان کسل کننده و لکه دار با اثر ابر زیبا که presaged باد بود.
همانطور که ما در طول جونز مماشات با اشاره به من و بر ارزش غذایی descanted
سه نوع مختلف از چمن ، او که یکی از آنها به نام نخود بوفالو ، قابل توجه
شکوفه های آبی ، رنگ زیبایی است.
به زودی ما را از دید از کابین تصویب کرد ، و می تواند تنها دشت مواج ، را ببینید
راهنمایی قرمز از دیوار سنگی ، و تاج سیاه حاشیه باک اسکین است.
پس از سوار در حالی که ما برخی از گاو ، چند که در محدوده قرار داشتند ،
در حال مشاهده در لی از خط الراس. زودتر به حال من آنها را از جونز اجازه دهید مشخص شده
خارج دیگری نعره کشیدن کومانچی.
"گرگ" و فریاد زد و ترغیب خلیج بزرگ خود ، او مثل باد بود.
تنها یک نگاه به من نشان داد گاو های متعددی در حال اجرا که اگر سر در گم ، و در نزدیکی آنها
بزرگ سفید ولف کشیدن پایین گوساله.
یکی دیگر از گرگ سفید ایستاد دور نبوده است. اسب من شروع به پریدن کرد که اگر او به ضرب گلوله کشته شده بود و
تحقق darted بر من که در اینجا بود که در آن چیزی خاص آغاز شد.
نقطه -- موستانگ یکی از نقطه های سیاه و سفید در سفید خالص خود را داشتند -- snorted مثل من تصور
اسب خون ممکن است ، تحت توهین وخیم. خلیج جونز را تا به حال بدست حدود صد
قدم شروع.
من زندگی می کردند به همان نقطه متنفر می شود را پشت سر گذاشت و علاوه بر این ، او سمت چپ خواهد بود.
پشت سر ، او swiftest اسب در محدوده و تمایز افتخار بود.
من یک کلمه غیر قابل تذکر در نسیم به سمت داخل کابین و فرانک بازیگران ، سپس قرار دادن ذهن
و ماهیچه به کار درد از باقی مانده با نقطه است.
Jones در تاریخ زین متولد شد ، و شده بود ، مصرف وعده های غذایی خود را در یک زین برای مورد
شصت و سه سال ، و اسب سرخ مایل به قرمز می تواند اجرا.
اجرای یک کلمه felicitous نمی باشد -- او پرواز کرد.
و من ذهنی deranged برای لحظه ای ارائه شد دید که صد قدم
بین خلیج و نقطه مادی در هر پرش را کاهش دهد.
نقطه ای طولانی خارج ، به نظر می رسید به پایین نزدیک زمین ، و هوا را مانند یک برش
بشود خودکار.
اگر من تا به حال ضربان ریتمیک سریع hoofs او شنیده نیست ، و به حال منعکس نمی بالا به
هوا در هر پرش ، من می خواهم که من سوار یک پرنده بوده است.
من سعی کردم او را متوقف کند.
همچنین ممکن است من سعی کردم در Lusitania با موضوع بکشد.
نقطه ای بود به تعمیرات اساسی آن خلیج ، و در وجود من ، او این کار را انجام.
باد با عجله به صورت من و در گوش من خواند.
جونز هسته نوع از کدورت به نظر می رسید ، و آن را رشد بزرگتر و بزرگتر.
در حال حاضر او به وضوح در دید من تعریف شد ، خشونت اغتشاش تحت من
فروکش کرد ، من یک بار دیگر احساس زین ، و پس از آن متوجه شدم که نقطه محتوا شده بود
برای متوقف کردن در کنار جونز ، از جای خود غلت بزنید سر خود را و champing کمی خود را.
"خب ، جورج! من نمی دانستم شما را در کشش بود ، "
گریه همدم.
این قلم مو کمی خوب بود. ما باید چندین مایل فاصله آمده اند.
من را کشته اند این گرگ اگر من یک تفنگ به ارمغان آورد.
یکی از بزرگ است که تا به حال گوساله حیوان جسورانه بود.
او اجازه داد تا من در ظرف پنجاه فوت از او بود.
سپس من تقریبا او را سوار کردن.
من فکر نمی کنم گوساله بسیار صدمه دیده بود. اما آن شیاطین خون آشام باز خواهد گشت ،
و نه مانند گوساله. است که بدترین از گاو افزایش است.
در حال حاضر ، بوفالو.
آیا شما فرض کنید کسانی که گرگ می تواند بدست یک گوساله بوفالو را از زیر
مادر؟ هرگز.
نه می تواند باند یک کل از گرگ.
بوفالو استیک نزدیک با هم ، و آنهایی که کمی ولگرد.
وقتی خطر را تهدید می کند ، گله بسته و چهره آن و دعوا.
این همان چیزی است که که در مورد بوفالو بزرگ است و آنچه آنها را یک بار پرسه زدن در چمن زار ها در
droves های بی شماری ، بی پایان. "
از بالاترین ارتفاع در آن قسمت از محدوده پشته اطراف آن مشاهده شده ،
آپارتمان و چالهها ، به دنبال بوفالو.
در طول جاسوسی ابری از گرد و غبار طلوع را از پشت تپه موجدار ، و سپس بزرگ
نقطه های سیاه هاو در بینایی است. "فرانک گرد گله ، و
رانندگی آن این راه.
ما صبر ، گفت : "جونز. اگرچه بوفالو ظاهر می شود در حال حرکت
سریع ، مدت طولانی سپری شده قبل از آنها به پای چشم انداز ما رسید.
آنها را در طول یک توده فشرده lumbered ، آنقدر چگال است که من می توانم آنها را به حساب نمی آید ، اما من
تعدادی در هفتاد و پنج برآورد شده است. فرانک بود سوار کج و معوج پشت سر آنها ،
نوسانی با کمند دستگیر کردن خود و فریاد.
وقتی او ما espied او در اسب خود reined و منتظر.
سپس گله آهسته ، متوقف و شروع به در حال مشاهده است.
"نگاهی به گوساله ها cattalo ، فریاد جونز ، در تن نشئه است.
"چقدر خجالتی هستند ، در نزدیکی آنها به مادران خود می چسبد."
فلو کمی قهوه ای تیره به سادگی وحشت کرده بودیم.
چندین تلاش ناموفق برای عکاسی از آنها را من ساخته شده ، و داد تا زمانی که جونز
به من گفت به سوار شدن بیش از حد نزدیک است و آن بهتر خواهد بود تا صبر کنید تا ما آنها را که در
جای اسب و گله.
او در زمان دوربین من و به من دستور به جلو بروید ، در عقب گله است.
من شنیده ام با کلیک بر روی ابزار او به عنوان یک تصویر جامعی ، و سپس به طور ناگهانی شنیده
او را در زنگ هشدار فریاد : "نگاه از به بیرون نگاه کنید! کشیدن اسب! "
رعد سم ضربه کوبنده در زمین به همراه کلمات خود.
من تو را دیدم یک گاو نر بزرگ با سر پایین ، دم مطرح شده ، شارژ اسب من.
او فریاد زدن فرانک دستور با یک خر خر خشمگین پاسخ داد :.
من در عمل زیبا و سریع از حیوان کرک فلج شده بود ، و نشستم
درمانده.
نقطه ای که اگر چرخ او بر روی یک مفصل بودند و از راه با یک تندی که سقوط
بود حیرت انگیز است. بوفالو متوقف pawed زمین ، و
عصبانیت پرتاب سر بزرگ خود را.
فرانک سوار به او فریاد می کشید ، و او را با کمند دستگیر کردن زده ، که بر روی ان داد
یکی دیگر از بازی شیر یا خط از شاخ او ، و سپس بازگشت به گله.
این که نق نقو سر در گم سفید بود ، گفت : "جونز.
"فرانک ، برای قرار دادن یک مرد بی تجربه در نقطه ای اشتباه بود.
برای آن موضوع ، اسب باید هرگز اجازه نزدیک بوفالو. "
"نقطه ای می داند علاقمندان ؛ آنها هرگز می خواهم به او پاسخ داد :" فرانک.
اما روح معمول از صدای او غایب بود ، و او به من نگاه soberly.
من می دانستم که من سفید کرده بود ، برای من حس عجیب و غریب سرد را بر روی صورت من احساس.
"در حال حاضر ، در آن نگاه کنید ، شما؟" گریه جونز. "من به نظر می رسد که دوست ندارم."
او با اشاره به گله.
آنها را متوقف مرور ، و پس وپیش شد uneasily تغییر است.
گاو نر بلند سر خود و دیگران به آرامی زیر دسته بندی شده با هم.
"توفان!
طوفان شن! "گفت جونز ، با اشاره صحرا بخش.
ابرها به رنگ زرد تیره مانند دود بودند نورد ، جارو ، بلبرینگ بر ما.
آنها گسترش داد ، شکوفا مانند گل سرخ غول پیکر ، و چرخید و به یکی هم ادغام شدند
دیگر ، تمام وقت نورد و بلاتینگ از نور است.
"ما داریم برای اجرا.
این طوفان ممکن است دو روز ، فریاد زد : "فرانک به من.
"ما تا به حال برخی از آنهایی که بد به تازگی. به مهار اسب خود را آزاد ، و پوشش شما
مواجه خواهند شد. "
غرش ، شبیه طوفان نزدیک شدن در دریا ، بر پاف در باد آمد ، به عنوان اسب
رو به گشاد گشاد راه رفتن خود را.
رگه های طولانی از گرد و غبار در مکان های مختلف از شلاق هم خورده ، چمن به رنگ سفید نقره ای
خم به زمین ، خوشه های دور از سیج رفت نورد قبل از ما.
پاف در رشد طولانی تر ، استوارتر ، سخت تر است.
سپس یک انفجار shrieking زوزه میکشیدند محکوم کنند در دنباله ما ، ظاهرا برای از بین بردن ما را با زرد ،
خیره کننده پرده یا روپوش پوشاندن من چشمان من و صورت من را با تحت پوشش قرار
دستمال.
شن و ماسه منفجر غلیظی است که آن را پر دستکش من ، سنگریزه به من زده به اندازه کافی سخت به
نیش از طریق کت من.
خوشبختانه ، نقطه ای نگه داشته به جست و خیز کردن آسان نوسانی ، که حرکت راحت ترین بود
برای من. اما من شروع به بی حس ، و می تواند به سختی
استیک بر روی زین است.
تقریبا قبل از من به امید جرأت کرده بود ، نقطه ای متوقف شد.
کشف صورت من ، من جیم را در درگاه ورودی از سمت لی از کابین دیدند.
زرد ، ناصاف ، سوت زدن ابرهای شن و ماسه در داخل کابین تقسیم شده و تصویب در
ترک ، فضای کوچک و گرد و خاکی از نور است. "نقطه ساحل نفرت به ضرب و شتم ،" فریاد می کشید
جیم ، به عنوان او به من کمک کردند.
من را به داخل کابین تصادفا و بر ردا بوفالو سقوط کرد و دراز وجود دارد کاملا
به سر برد.
جونز و فرانک آمد در چند دقیقه از هم فاصله دارند ، هر anathematizing ریگ دار ،
شن و ماسه پودری. تمام روز طوفان صحرا raged و roared.
گرد و غبار sifted از طریق ترک های متعدد در داخل کابین بر دوش لباس های ما ، فاسد
غذای ما و چشم ما را کور.
باد ، برف ، تگرگ و rainstorms ناراحت کننده به اندازه کافی تحت تلاش
شرایط اما همه ترکیب شود ، آنها چیزی به خفگی سوزش ، خیره کننده
طوفان شن.
لبه آن اجازه دهید تا توسط غروب آفتاب ، averred : "جیم.
و مطمئن شوید به اندازه کافی سر و صدا دور حدود پنج ساعت فوت کرد ، باد کاهش خواهد یافت و شن و ماسه
حل و فصل است.
درست قبل از شام ، دست کشیدن به شدت O درب کابین صدا.
جیم باز از آن به اعتراف یکی از پسران امت و یک مرد بسیار قد بلند آنها هیچ یک از ما می دانستند.
او یک مرد شن و ماسه بود.
بود که شن و ماسه نه یک فضا یا دو از مخمل نخی راه راه به نظر می رسید ، استخوان به کار گرفته می چاقو بزرگ ،
برجسته فک مربع و گونه برنز و فلش چشم.
فرانک "دریافت کنید -- پایین ،' ، غریبه ، گفت صمیمانه.
جونز گفت : ":" چگونه می توانم کار را بکنید ، آقا.
"سرهنگ جونز ، من در دنباله خود را به مدت دوازده روز بوده است ،" غریبه را اعلام کرد ، با
لبخند شوم. شن و ماسه جاری کت خود را در کمی
رگه های سفید.
جونز ظاهر می شود در مورد ریخته گری در ذهن خود.
من گرانت والاس ، ادامه داد : "تازه وارد است.
"من شما را در Tovar ال از دست رفته ، در ویلیامز و در آریزونا موفق ، جایی که من یک روز بود
پشت سر گذاشت.
نیم روز در اواخر در کلرادو کوچولو ، دیدم قطار متقابل خود را بشویید Moncaupie و
از دست رفته شما به دلیل طوفان شن وجود دارد.
شما از طرف دیگر از کلرادو بزرگ را دیدم که شما از امت سوار
در امتداد دیوار قرمز است. و من اینجا هستم.
ما تا کنون هرگز ملاقات که واضح است که تقصیر من نیست. "
سرهنگ و من بر گردن والاس سقوط کرد.
فرانک تحریک هشدار معمول خود ، آشکار و گفت : "خب ، من حدس می زنم او
آتش در تعقیب گربه وحشی پشمالو طولانی آویزان نیست. "
و جیم -- آهسته و دقیق جیم ، یک بشقاب را با علامت تعجب کاهش یافته است : "لبه آن را انجام ضرب و شتم
جهنم! "hounds استنشاقی دور والاس و
او را با دم شدید استقبال.
شام آن شب ، حتی اگر ما عمل خرد کردن یا اسیاب کردن شن و ماسه با دندان ما ، به مناسبت مسرت بخشی بود.
بیسکویت پوسته پوسته و سبک شد ، بیکن را خوشبو و ترد.
تولید شیشه مربا توت سیاه ، که توسط حیله گری ظریف من قادر به شده است
ترشح از مورمون ها در آن سوار بیابان خشک ، و آن را با acclamations استقبال شد
از لذت.
والاس ، از پوشش ماسه او واگذار شده ، مخابره با رضایت خاطر انسان گرسنه بار
در حضور دوستان و مواد غذایی.
او حفره بزرگ را در گلدان بزرگ جیم خورش سیب زمینی ساخته شده ، و باعث بیسکویت به
محو در یک راه است که نمی توانست مایه شرمساری شعبده باز Hindoo.
گراند کانیون او که در شیشه مربا من از حفر ، با این حال ، می توانست نشده است انجام
حقه بازی. بحث های متحرک تبدیل شد بر روی سگ ، cougars ،
اسب و بوفالو است.
جونز گفت : از تجربه ما در محدوده ، و با برخی از برجسته این نتیجه رسیدند
اظهارات. "اهلی حیوانات وحشی خطرناک است
از جانوران است.
دوست قدیمی من ، دیک راک ، شکارچی بزرگ و راهنمای از آیداهو ، در من خندید
مشاوره ، و توسط یکی از گاوهای نر سه ساله خود کشته شده است.
من به او گفتند که آنها فقط به خوبی به اندازه کافی به او را بکشند ، او را می دانستند و آنها به من.
دوست من ، AH کول ، آکسفورد ، نبراسکا ، سعی به طناب Weetah بود که بیش از حد به اهلی
در امان باشند ، و گاو نر او را کشتند.
همین کار را با جنرال بول ، یک عضو مجلس قانونگذاری کانزاس و دو کاوبوی که
به جای اسب و گله به بستن یک الک اهلی در آن زمان اشتباه می رفتند.
خواهش کردم به آن را به عهده بگیرد.
آنها به حال حیوانات مورد مطالعه قرار نیست که من تا به حال است. آن گوزن اهلی کشته شدن همه آنها را.
او به ضرب گلوله به منظور رسیدن به بول عمومی کردن شاخ های بزرگ خود را است.
ببینید ، یک حیوان وحشی باید یاد بگیرند که انسان را به احترام.
راه من استفاده می شود برای تدریس به پارک یلوستون خرس به احترام و ایمن
همسایگان به طناب آنها را در اطراف پنجه جلو بود ، آنها را به نوسان در یک درخت روشنی از
زمین ، و آنها را با یک قطب طولانی شلاق.
این یک کسب و کار خطرناک بود و بی رحمانه به نظر می رسد ، اما آن است که تنها راهی که من می توانم پیدا
را به خرس خوب.
ببینید ، آنها یادداشت در اطراف هتل ها را می خورند و تا اهلی خواهند همه چیز را سرقت
اما اجاق داغ ، و زندگی را از کسانی که سعی در به چخ آنها را خاموش کاف.
اما پس از یک مادر خرس تا به حال لیسیدن ، او نه تنها خوبی برای یک خرس می شود
بقیه ی زندگی اش است ، اما او می گوید همه توله های خود در مورد آن با خوب پنجه او با صدا غذا خوردن ،
برای تاکید ، و می آموزد که آنها را به احترام
شهروندان ارام نسل بعد از نسل.
"یکی از سخت ترین مشاغل است که من همیشه پنجه بود که تهیه بوفالو برای برانکس
پارک.
من گرد با شکوه گاو نر 'پادشاه' بوفالو ، متخاصم به اندازه کافی برای مبارزه با یک
نبرد ناو است. وقتی که من پس از او سوار cowmen گفت من بود
به خوبی به عنوان کشته است.
من لنس رانندگی ناخن را به پایان یک قطب کوتاه و شفاف کردن آن ساخته شده است.
بعد از او مرا تعقیب می کردند ، من چرخ برونکوپنومونی من و نیزه به او پرتاب
پشت ، پاره زخم تا زمانی که دست من است.
این ترس از مشیت الهی را به او قرار داده و در زمان مبارزه همه از او.
من او را سوار جاده سربالا و پایین ، و در سراسر دره در اجرا مرده به مدت هشت مایل
تک دست ، و او را در یک واگن باری لود شده ، اما او آمد نزدیک شدن من به یک بار و یا
دو بار ، و تنها کار برونکوپنومونی سریع و بازی لنس را نجات داد.
در پارک یلوستون تمام بوفالو ما تبدیل شده اند مطیع ، به استثناء گاو نر بزرگ
که منجر به آنها.
سرخپوستان به رهبر بوفالو 'Weetah ،' استاد گله.
این مرگ حاصل کنید که به رفتن نزدیک این یکی شد.
بنابراین من در یکی دیگر از Weetah حمل می شود ، امیدوار است که او ممکن است برخی از مبارزه از قدیمی شلاق
Manitou ، توانا است.
آنها گرد هم آمدند سر در ، مانند برخورد راه آهن ، و بیش از یک مایل مربع پاره پاره
منظره ، جنگ تا شب آمد ، و پس از آن به شب است.
"من به این زمینه با آنها شروع به پریدن کرد ، تعقیب آنها را با بیوگراف من ، گرفتن یک سری از
تصاویر متحرک که گاوبازی بود که مطمئن واقعی چیزی.
این یک چیز غلغلکی برای انجام شد ، هر چند دانستن که نه گاو نر جرأت را خود
چشم کردن دشمن خود را برای یک ثانیه ، من احساس معقول امن.
Weetah قهرمان جدید را که شب مورد ضرب و شتم ، اما صبح روز بعد آنها
دوباره آن را ، و بوفالو جدید در نهایت یکی از قدیمی به تسلیم شلاق.
از آن زمان به بعد روح او باقی مانده است شکسته ، و حتی یک کودک می تواند او را با خیال راحت رویکرد --
اما Weetah جدید به نوبه خود ترور مقدس است.
که مسئولیت رسیدگی به بوفالو ، گوزن و خرس ، شما باید به همدردی با روش خود را از دریافت کنید
استدلال. بدون ادم تازه می ایستد هر نشان می دهد ، حتی با
حیوانات اهلی از یلوستون. "
لب قدیمی بوفالو شکارچی دیگر قفل شده بودند.
یکی پس از دیگری گفت : خاطراتی از زندگی پر حادثه خود را ، به شیوه ای ساده ، هنوز
بسیار واضح و آوردن جزئیات صاف و پوست کنده که من افسون شده بود شدند.
"با توجه به آنچه به نظر می رسد عدم امکان گرفتن بوفالو کامل رشد کرده است ، چگونه بود
نام حافظ از گاومیش کوهان دار امریکایی آمریکایی به دست آورند؟ "نپرسید والاس.
آن زمان سال برای یادگیری نحوه ی ، و ده بیشتر به تصرف خود در پنجاه و هشت که من توانسته ام
به نگه دارید. من هر برنامه را در زیر نور خورشید محاکمه شد.
من roped صدها نفر ، از همه اندازه و سن.
آنها نمی خواهد در اسارت زندگی می کنند. اگر آنها می تواند خاکریزی بیش از پیدا کند
که برای شکستن گردن خود ، آنها را از جمجمه خود را بر روی سنگ درهم شکستن.
عدم هر وسیله مانند آن ، آنها را دراز کشیدن ، خود را به مرگ ، و می میرند.
فکر می کنم از طبیعت وحشی وحشی است که می تواند قلب خود را به متوقف ضرب و شتم!
اما حقیقت دارد.
در نهایت من پیدا کردم من می تواند گوساله ها تنها کمتر از سه ماه از سن نگه دارید.
اما آنها را ضبط خیلی جوان شامل زمان و صبر.
برای مبارزه بوفالو برای جوان خود را ، و وقتی من میگویم مبارزه است ، منظورم این است تا آنها قطره.
من تقریبا همیشه تا به حال برای رفتن به تنهایی ، چرا که من نه می تواند هم محور و نه استخدام هر یک به
انجام آن با من.
گاهی اوقات من خواهد بود هفته گرفتن یکی گوساله.
یک روز من را دستگیر هشت -- هشت گوساله بوفالو کمی!
هرگز آن روز را فراموش کردهام تا زمانی که من زندگی می کنند! "
"در مورد آن به ما بگویید ،" من ، در یک ماده در واقع پیشنهاد ، گرد ، آتش صدا.
تا به حال plainsman سکوت همیشه یک داستان کامل و پر از ماجراهای خود گفت :؟
من آن را شک. او انسان را به خود مدح کردن نیست.
سکوت کوتاهی در گرفت.
کابین بطور دنج قرار گرفتن و گرم بود. embers گلچهره میدرخشد ؛ یکی از گلدان جیم بخار
موسیقی و fragrantly. hounds غیر روحانی فر در دودکش دنج
گوشه.
جونز شروع به صحبت دوباره ، به سادگی و unaffectedly ، از معروف خود بهره برداری و به عنوان
او رفت تا به میزان متوسطی ، عبور آرام بیش از ویژگی های ما به رسمیت شناخته شده به عنوان فوق العاده ،
من اجازه داد آتش تخیل من را به فیوز
برای خودم همه کار پر زحمت ، صبر ، استقامت ، مهارت ، قدرت بسیار نیرومند و
شجاعت شگفت انگیزی است و شور ژرف است که او در روایت خود را slighted.