Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XLI. که در آن دانش آموزی می افتد ، -- جمع کننده
مگس ها.
ساعت دو بعد از ظهر بود. پادشاه ، پر از بی صبری ، به او رفت
کابینه بر روی تراس ، نگه داشته و با باز کردن درب راهرو ، برای دیدن آنچه که او
منشی در حال انجام است.
M. میشل ، نشسته در همان محل م د سنت Aignan تا زمانی در اشغال
صبح ، چت در صدای کم با م د Brienne بود.
پادشاه افتتاح شد درب به طور ناگهانی ، و خطاب به آنها.
آنچه در آن است شما می گویند؟ "" ما نشسته اول صحبت شد
آمریکا ، گفت : «م ، د Brienne ، رو به افزایش است.
"بسیار خوب" ، پاسخ داد : پادشاه ، و به اتاق خود بازگشت.
پنج دقیقه پس از آن ، احضار بل رز ، که ساعت آن بود را به یاد می آورد.
: : "شما به پایان رسید نسخه؟" پادشاه خواست.
هنوز رتبهدهی نشده است ، سیره است. "" اگر M. D' Artagnan بازگشته است. "
"هنوز رتبهدهی نشده است ، سیره است."
زمزمه : "این بسیار عجیب و غریب است ، شاه است. "تماس M. میشل."
میشل وارد او شده است انتظار این همه صبح روز.
"موسیو میشل ، گفت :« شاه ، بسیار به شدت "شما باید معلوم آنچه را که
تبدیل شده از M. D' Artagnan. "
Colbert در صدای آرام او پاسخ داد : "کجا و عظمت خود را تمایل او را به دنبال
"EH! آقا! شما را در آنچه که من او را فرستاده نمی دانند؟ پاسخ داد : "لوئیس ،
acrimoniously. "عظمت شما به من اطلاع ندارد."
"موسیو ، چیزهایی هستند که باید حدس زده می شود وجود دارد و شما ، مهمتر از همه ، APT به
حدس می زنم آنها را "" من ممکن است قادر به تصور ، سیره.
اما من نمی توهم را ندارد که مثبت است. "
میشل تا به حال این کلمات تمام نشده که صدای خشن تری نسبت به پادشاه
قطع گفتگوی جالبی که در نتیجه بین پادشاه و آغاز او
کارمند.
"D' Artagnan!" گریه پادشاه ، با شادی مشهود است.
D' Artagnan ، رنگ پریده و در آشکارا طنز بد ، گریه به شاه ، به عنوان او وارد
"سیره ، عظمت خود را داده است که با دستور به تفنگدار من است؟"
"چه دستور؟" گفت پادشاه.
درباره M. Fouquet "خانه" "هیچ!" پاسخ لوئیس.
"! هکتار گفت :" D' Artagnan ، گاز گرفتن سبیل خود را ، "من اشتباه نیست ، پس آن آقا بود
در اینجا ، "و او با اشاره به میشل.
"چه دستور؟ اجازه دهید من می دانم ، گفت : «پادشاه.
"سفارشات به نوبه خود به خانه درهم و برهم ، به ضرب و شتم بندگان Fouquet M.' ، به زور
زیر شلواری ، برای دادن بیش از یک خانه صلح آمیز را به غارت!
Mordioux! این دستورات وحشیانه هستند! "
"موسیو! گفت :" میشل ، رنگ پریده عطف.
"موسیو" قطع کرد D' Artagnan "، پادشاه به تنهایی ، درک ، -- پادشاه به تنهایی است
حق به فرماندهی تفنگدار من ، اما ، و به شما ، من ممنوع شما را به آن انجام دهید ، و می گویم
شما تا قبل از اعلیحضرت ؛ آقایان که
شمشیر حمل قلم فلاخن را پشت گوش های آنها وجود ندارد. "
"D' Artagnan! D' Artagnan! "زمزمه پادشاه.
"تحقیر آمیز است ،" ادامه داد تفنگ دار "سربازان من خوار شده است.
من به reitres فرمان ، از شما سپاسگزارم ، و نه کارمندان از مباشر ، mordioux! "
"خب! اما آنچه که این همه؟ "گفت : پادشاه با قدرت.
"در این باره ، سیره ، مسیو -- مسیو ، که می تواند سفارشات و عظمت خود را حدس زد ، و
در نتیجه نمی توانستند بفهمند من به دستگیری M. Fouquet رفته بود ؛ مسیو ، که موجب شده است تا
قفس آهن به برای خود ساخته
حامی دیروز -- M. د Roncherolles به مسافرخانه M. Fouquet ارسال
و تحت ادعای تامین امنیت مقالات surintendant ، آنها را گرفته دور
در مبلمان است.
تفنگدار من شده اند دور از خانه همه صبح ؛ از جمله دستورات من است.
چرا هر فرض یک تا آنها را به منظور وارد؟
چرا ، آنها را وادار به کمک در این غارت ، آنها ساخته شده است همدستانش در
آن؟ Mordioux! ما در خدمت پادشاه ، ما انجام می دهیم ، اما ما
خدمت M. میشل نیست! "
"موسیو D' Artagnan ، گفت :« پادشاه ، sternly ، "مراقبت می کنند ، آن را در من نمی باشد.
حضور چنین که تبیین ، و در چنین لحن ساخته شده ، باید. "
"من برای خوب شاه عمل کرده ، گفت :" میشل ، در صدا متزلزل است.
سخت است به این کار توسط یکی از افسران و عظمت خود را درمان ، و بدون
جبران ، در حساب از احترام من مدیون پادشاه است. "
D' Artagnan ، چشم خود را با فلش آتش "احترام به شما مدیون پادشاه ،" گریه ،
"تشکیل شده ، در محل ، برای اولین بار در ساخت قدرت خود را محترم شمرده ، و شخص او
معشوق.
هر عامل یک قدرت بدون کنترل نشان دهنده آن قدرت ، و زمانی که افراد
نفرین دست که آنها را اعتصاب ، آن را از طرف سلطنتی است که سرکوفت میزند خدا ، شما
آشنا شدید؟
باید یک سرباز ، که چهل سال از زخم و خون ، سخت به شما این درس می دهد ،
آقا؟ باید رحمت باشد در کنار من ، و درنده
مال شما؟
شما باعث بی گناه کرده است بازداشت شود ، محدود و زندانی! "
"شریک ، شاید ، M. Fouquet ، گفت :" میشل.
چه کسی به شما گفت : M. Fouquet همدستان ، و یا حتی این که او مجرم شناخته شد؟
پادشاه به تنهایی می داند که عدالت او کور است نیست!
وقتی او می گوید : 'دستگیری و زندانی چنین و چنین مردی ، او اطاعت.
صحبت کردن با من ، پس از آن ، بیشتر از احترام به شما مدیون پادشاه ، و مراقب باشید از نکنید
کلمات خود را ، که آنها ممکن است فرصتی برای انتقال کوچکترین تهدید نیست ؛ برای پادشاه
به شما این امکان را می دهد کسانی که به تهدید می شود که
او را خدمت توسط دیگران که او را زیانی و اگر در مورد من باید ،
که ممنوع خدا! استاد آنقدر ناسپاس ، من را خودم محترم است. "
بنابراین گفت ، D' Artagnan زمان ایستگاه خود را به haughtily در کابینه پادشاه ، چشمان او
چشمک می زنند ، دست خود را بر شمشیر خود را ، لب هایش را لرزش ، مؤثر بر خشم بسیار بیش از
او واقعا احساس می شود.
میشل ، تحقیر شده و با خشم بلعیدم ، که اگر به درخواست خود را تسلیم شاه
اجازه خروج از اتاق. پادشاه ، به طور یکسان در غرور و خنثی
کنجکاوی ، می دانست که کدام بخش را.
D' Artagnan دیدم او لحظه ای تردید.
برای باقی می ماند دیگر می شده اند یک اشتباه : لازم بود به نمره یک پیروزی
میشل ، و تنها روش برای لمس پادشاه تا نزدیک سریع ، که خود
عظمت هیچ وجه دیگری از
ازاد کردن اما انتخاب بین دو دشمن است.
D' Artagnan تعظیمی به عنوان میشل انجام داده بودند ، اما از آن پادشاه ، که در ترجیح به همه چیز
دیگری ، مضطرب بود به همه جزئیات دقیق دستگیری surintendant
مالی از او که او را به حال ساخته شده
رعشه برای یک لحظه ، -- شاه ، درک که ستیزگی از D' Artagnan قرار دهید
خاموش به مدت نیم ساعت حداقل جزئیات او سوزش به با ، باشد آشنا --
لوئیس ، ما می گویند ، میشل را فراموش کرده ، که تا به حال
هیچ چیز جدیدی به او بگویید ، و از کاپیتان خود را از تفنگدار به یاد می آورد.
"در وهله اول ، گفت :" او ، "اجازه دهید در نتیجه از کمیسیون خود ، مسیو را ببینید ؛
شما ممکن است خودتان را به آخرت استراحت است. "
D' Artagnan ، که فقط از طریق درگاه ورودی حال عبور بود ، در صدای متوقف شد
پادشاه ، retraced مراحل خود را ، و میشل مجبور به ترک گنجه شد.
قیافه او تقریبا در رنگ بنفش را به عهده گرفت ، چشم سیاه و تهدید خود را تاباند
او با آتش تاریک زیر ابرو ضخامت خود را پا ، قبل از شاه تعظیمی ، نیمی
کشید خود را در عبور D' Artagnan ، و با مرگ دور در دل خود رفت.
D' Artagnan ، تنها بودن با پادشاه باقی مانده ، نرم شده بلافاصله و آهنگسازی
لقاء او : "سیره ، گفت :" او ، "شما یک پادشاه جوان.
توسط طلوع این است که مردم قاضی که آیا روز را جریمه خواهد شد و یا کسل کننده است.
چگونه ، سیره ، مردم ، آنها از طرف خدا تحت قانون خود قرار داده ، استدلال می کنند از
سلطنت خود را ، اگر بین آنها و شما ، شما اجازه می دهد وزرای عصبانی و خشن به
در میان امدن فساد آنها؟
اما اجازه بدهید ما را از خودم صحبت می کنند ، سیره ، اجازه دهید ما را در یک بحث که ممکن است ظاهر می شود غیر فعال ترک ،
و شاید برای شما ناخوشایند است. اجازه دهید ما را از خودم صحبت می کنند.
من را بازداشت کرده اند M. Fouquet. "
"شما در زمان مقدار زیادی از زمان در مورد آن ، گفت :« شاه ، به شدت.
D' Artagnan نگاه پادشاه. "من درک که من خودم را بیان می
بد داشته باشند.
من به عظمت خود را اعلام کرد که من موسیو Fouquet را دستگیر کرده بود. "
"شما را انجام نداد ؛ و بعد چه؟" "خب!
من باید به عظمت خود گفته است که M. Fouquet مرا دستگیر کردند ، بود که می توانست
شده است عادلانه تر است. من دوباره برقرار حقیقت ، پس از آن من شده اند
بازداشت شده توسط M. Fouquet. "
در حال حاضر به نوبه خود از لویی چهاردهم بود. شگفت زده می شود.
اعلیحضرت به نوبه خود او را شگفت زده شد.
D' Artagnan ، با نگاه سریع خود ، قدردانی آنچه در قلب عبور می بود
استاد او. او اجازه می دهد او را هم برای قرار دادن هر
سوالات.
او با این شعر ، آن picturesqueness ، که شاید او به تنهایی در رابطه با
صاحب در آن دوره ، فرار از Fouquet ، پیگیری ، نژاد خشمگین ،
و در نهایت ، سخاوت بی نظیر
surintendant ، که ممکن است فرار کرده اند ده برابر بیش از ، که ممکن است کشته اند
دشمن در پیگیری ، اما که ترجیح حبس ، شاید بدتر ، به
تحقیر یکی که میخواست او را از آزادی خود راب.
در نسبت به عنوان پیشرفته داستان ، پادشاه آشفته شد ، بلعیدن
کلمات راوی ، و ضربت زنی با او انگشت ناخن بر اساس جدول.
"از این همه ، سیره نتایج : از شماره ، در چشم من ، حداقل ، که مردی که انجام
خود را در نتیجه یک انسان متعارف وخوش زبان درپیش زنان است ، و نمی تواند دشمن را به پادشاه.
این نظر من است ، و من آن را تکرار به عظمت خود را.
من می دانم که پادشاه به من می گویند ، و من به آن تعظیم ، -- دلایل دولت است.
پس از آن باشد!
را به گوش من برای تلفن های موبایل که بسیار قابل احترام است. اما من یک سرباز هستم ، و من دریافت کرده ام
سفارشات ، سفارشات من اجرا -- بسیار ناخواسته در بخشی من ، درست است ، اما
آنها اعدام شده اند.
من می گویم نه بیشتر. "" که در آن M. Fouquet در این لحظه؟ "پرسید :
لوئیس ، پس از یک سکوت کوتاه است.
"م. Fouquet ، سیره ، پاسخ داد : "D' Artagnan ،" در قفس آهن که M. میشل بود
آماده شده برای او ، و است galloping به همان سرعتی که چهار اسب قوی می توانید او را بکشید به سمت
Angers. "
"چرا شما او را در جاده ها ترک؟" "از آنجا که عظمت خود را به من نگفت برای رفتن
به Angers.
اثبات ، بهترین اثبات آنچه که من پیش ، این است که شاه مورد نظر من
در پی برای جز این دقیقه. و بعد من تا به حال دلیل دیگری است. "
"این چیست؟"
"در حالیکه من با او بودم ، فقیر M. Fouquet هرگز سعی می کند به فرار کنند."
"خب!" گریه پادشاه ، شگفت زده شده بودم.
"عظمت شما باید به درک ، و درک کنند ، مطمئنا ، که گرمترین من آرزو
این است که بدانید که M. Fouquet در آزادی است.
من داده اند او را یکی از brigadiers من ، احمق ترین من می تواند در میان من پیدا
تفنگدار ، به منظور که این زندانی ممکن است شانس فرار داشته باشد. "
"آیا شما دیوانه ، موسیو D' Artagnan؟" گریه شاه ، عبور از سلاح خود را بر روی سینه خود را.
"آیا مردم enormities چنین مطلق ، حتی زمانی که آنها بدبختی به آنها فکر می کنم؟"
"آه! سیره ، شما نمی توانید انتظار داشته باشید که من باید دشمن به M. Fouquet ، پس از آنچه که او
تا فقط برای من و شما انجام می شود.
نه ، نه ، اگر مورد نظر شما است که او باید تحت قفل و پیچ خود باقی می ماند ، او را در هرگز
اتهام به من ، با این حال در نزدیک سیمی ممکن است در قفس ، پرنده ، در پایان ،
را بال است. "
گفت : "من شگفت زده ، گفت :" شاه ، در لحن sternest خود ، "شما از پیروی نمی کنند
سرنوشت مرد م Fouquet آرزو بر تاج و تخت من قرار.
شما در او به حال همه شما می خواهید -- محبت ، قدردانی شد.
در خدمت من ، آقا ، شما تنها به یک استاد. "
"اگر م Fouquet نرفته بود تا شما را در به دنبال Bastile ، سیره ،" پاسخ D' Artagnan ،
با شیوه ای عمیقا چشمگیر ، "یک مرد تنها رفته اند وجود دارد ، و من
بوده است که انسان -- شما می دانید که به خوبی ، سیره.
پادشاه به مکث آورده شد.
قبل از آن سخنرانی از کاپیتان خود را از تفنگدار ، به طوری که رک و پوست کنده صحبت و غیره درست ،
پادشاه به حال چیزی برای ارائه.
در شنوایی D' Artagnan ، لوئیس به یاد Artagnan D' زمان سابق ، او را که در
Palais سلطنتی برگزار شد ، خود را در پشت پرده تخت او پنهان ، زمانی که مردم
پاریس ، به رهبری توسط کاردینال د Retz ، آمد به
اطمینان خود را از حضور پادشاه ؛ Artagnan D' که او با ادای احترام کردند
دست خود را در درب کالسکه او ، در هنگام تعمیر به نوتردام در بازگشت خود را به
پاریس ، سرباز که او quitted بود
خدمات در Blois ، ستوان او را به یاد می آورد در کنار شخص او بود
مرگ Mazarin ترمیم قدرت خود را ، مردی که او همیشه وفادار ، شجاع پیدا کرده بود ،
اختصاص داده است.
لوئیس پیشرفته به سمت درب و نام میشل.
میشل به حال راهرو که در آن وزرای امور در محل کار چپ نیست.
او دوباره ظاهر.
"میشل ، آیا perquisition در خانه M. Fouquet شما را؟"
"بله ، سیره است." "آنچه که از آن تولید میشود؟"
"م. د Roncherolles که با تفنگدار و عظمت خود را فرستاده بود ، به من پرداخت تا به برخی از
مقالات ، پاسخ داد : "میشل. "من به آنها نگاه کنید.
دست خود را به من بده. "
«دست من ، سیره!" "بله ، که من ممکن است آن را در آن از M. قرار
D' Artagnan.
در واقع ، M. D' Artagnan ، "او اضافه شده است ، با لبخند ، چرخش به سمت سرباز ، که در
دید از کارمند ، نگرش مغرور خود را از سر گرفته بود ، شما این مرد را نمی دانند ، را
آشنایی او. "
و او با اشاره به میشل. "او ساخته شده است اما متوسط ارزش
بنده در موقعیت های فرعی ، اما او خواهد مرد بزرگ اگر او افزایش
رتبه در درجه نخست. "
"سیره! stammered :" میشل ، اشتباه گرفته شود با لذت و ترس.
"من همیشه درک همین دلیل ،" D' Artagnan در گوش شاه زمزمه "او
حسادت است. "
"دقیقا ، و حسادت او محدود بال خود را."
"او پس از این خواهد شد مار بالدار ،" بیدارم تفنگ دار ، با باقی مانده از
نفرت علیه دشمن اخیر خود.
اما میشل ، از نزدیک شدن به او را ، ارائه شده به چشم خود فراست خیلی متفاوت از
که او عادت کرده است تا به حال به دیدن او را می پوشند ، او ظاهر شد خیلی خوب ، بسیار خفیف است ، به طوری
آسان چشم خود را در زمان بیان از
هوش نجیب ، که D' Artagnan ، خبره در physiognomies بود نقل مکان کرد ،
و تقریبا در عقاید او تغییر کرده است. میشل فشار دست خود را.
"این است که پادشاه به تازگی به شما گفت ، ارباب ، نشان میدهد که چگونه به خوبی اعلیحضرت
آشنایی با مردان است.
مخالفت دیرنه من نشان داده اند ، تا در این روز ، در برابر سوء استفاده و نه
علیه مردان ، ثابت می کند که من آن را در نظر داشت برای پادشاه من آماده سلطنت با شکوه ،
برای کشور من برکت.
من بسیاری از ایده ها ، M. D' Artagnan.
شما آنها را خواهید دید در مقابل نور خورشید صلح عمومی گسترش و اگر من خوب نیست
ثروت را به تسخیر دوستی از مردان صادق ، من حداقل خاص ، مسیو ، که
من باید عزت نفس خود را به دست آورد.
برای تحسین خود ، ارباب ، من زندگی ام را "
این تغییر ، این ارتفاع ناگهانی ، این طرفداری و لال پادشاه داد
ماده تفنگ دار برای انعکاس عمیق.
او مودبانه متمایل به میشل ، که چشم خود را خاموش او را نمی.
شاه ، هنگامی که او را دیدم آشتی بودند آنها را رد کرد.
آنها اتاق را ترک با هم.
به محض این که آنها از کابینه ، وزیر جدید شدند ، توقف کاپیتان ،
گفت :
"آیا ممکن است ، M. D' Artagnan ، که با چنین چشم به عنوان مال شما ، این کار را نکرده ، در
نگاه اول ، برداشت اول ، کشف چه نوع انسان هستم؟ "
"موسیو میشل ، پاسخ داد :" تفنگ دار "کردن یک شعاع از خورشید در چشمان ما به ما مانع از
از دیدن واضح ترین شعله است.
مردی که در قدرت تابش ، شما می دانید و از شما وجود دارد ، چرا باید به شما
همچنان به آزار و اذیت او را که فقط به رسوایی افتاده بود ، و از چنین افتاده
ارتفاع؟ "
"من ، آقا گفت :" میشل "اوه ، آقا! من را آزار او را هرگز.
من آرزو به اداره امور مالی و آنها را به اداره به تنهایی ، چون که من
جاه طلب ، و بالاتر از همه ، چون من اعتماد به نفس کامل در شایستگی خود من ؛
زیرا من می دانم که همه طلا از این
کشور جزر و مد جریان در زیر چشمان من ، و من عشق را به طلا پادشاه نگاه ؛
دلیل ، اگر من سی سال زندگی می کنند ، در سی سال و نه آن را denir در من باقی می ماند
دست ، چون ، با آن طلا ، من
ساخت جرنرس ، قلعه ها ، شهرستانها و بنادر ، چرا که من دریایی ، من ایجاد کنید
بسیاری از نیروهای دریایی که باید به نام فرانسه را به دور ترین افراد نسل اینده تجهیز خواهد کرد ؛
زیرا من به کتابخانه ها و ایجاد
آکادمی ، چون من خواهد ساخت فرانسه اولین کشور در جهان ، و
ثروتمندترین.
این انگیزه برای دشمنی علیه M. Fouquet ، که مانع من
بازیگری.
و پس از آن ، وقتی که من بزرگ و قوی خواهد بود ، زمانی که فرانسه بزرگ و قوی است ، در من
به نوبه خود ، پس از آن ، من گریه ، 'رحمت'! "" رحمت ، به شما می گویند؟ پس از آن آزادی خود را بپرسید
پادشاه.
پادشاه تنها او را خرد کردن در حساب شما. "
میشل دوباره سرش را بلند کرد.
"موسیو ، گفت :" او ، "شما می دانید که آنقدر نیست ، و شاه شخصی خود را
خصومت علیه M. Fouquet آن را برای من نیست به شما یاد می دهد که ".
"اما پادشاه خسته رشد ، او را فراموش نخواهد کرد."
"پادشاه فراموش هرگز ، M. D' Artagnan. تعلیم از راه گوش! پادشاه می نامد.
او رفتن به صدور سفارش.
من او را تحت تاثیر قرار نمی ، خواهم داشت؟ گوش فرا دهد. "
شاه ، در واقع ، خواستار منشی خود را.
"موسیو D' Artagnan ، گفت :" او.
"من اینجا هستم ، سیره است." "به بیست تفنگدار خود را به م د
سنت Aignan ، به شکل یک گروه محافظ برای م Fouquet. "
D' Artagnan و میشل به رد و بدل شده به نظر می رسد.
"و از Angers" پادشاه ادامه داد : «آنها زندانی را به انجام
Bastile ، در پاریس است. "" شما حق داشتند ، گفت : "کاپیتان
وزیر.
"سنت Aignan ، پادشاه ادامه داد :" شما هر شات یکی که باید به تلاش
صحبت خصوصی با محمد Fouquet ، در طول سفر است. "
اما خودم ، سیره ، "دوک گفت.
"شما آقا ، شما فقط به او در حضور تفنگدار صحبت می کنند."
دوک متمایل به اجرای کمیسیون خود را ، و ترک.
D' Artagnan در مورد بازنشسته به همین ترتیب بود ، اما شاه او را متوقف.
"موسیو ، گفت :" او ، "شما فورا خواهد رفت ، و تملک
جزیره کوچک و تیول از دختر خوشگل - Ile - EN - MER "
"بله ، سیره. تنهایی؟ "
"شما تعداد کافی از نیروهای نظامی برای جلوگیری از تعلل ، در مورد محل
باید به معاند است. "
سوفل بی اعتقادی با وقار از گروهی از درباریان افزایش یافت.
است که باید انجام شود ، گفت : "D' Artagnan.
"من تو را دیدم در مراحل ابتدایی من ، شاه را از سر گرفت :" و من نمی خواهید آن را ببینید
دوباره. شما باید مرا شنیده؟
برو ، ارباب ، و بدون کلید نمی گرداند. "
میشل رفت تا به D' Artagnan.
"یک کمیسیون است که ، اگر شما آن را انجام خوب ،" او گفت ، "ارزش است marechal
باتون به تو. "" چرا کلمات مورد نظر شما استخدام ، 'اگر شما حمل
آن را؟ "
"از آنجا که آن را دشوار است." "آه! در چه احترام؟ "
"شما دوستان در دختر خوشگل جزیره ، موسیو D' Artagnan ؛ است و آن چیزی که آسان برای
مرد ها مثل شما به بیش از اجساد از دوستان خود را در ماه مارس برای به دست آوردن موفقیت است. "
D' Artagnan سر خود را در عمیق ترین اندیشه آویزان ، در حالی که میشل بازگشت به
پادشاه.
یک چهارم از یک ساعت پس از آن ، کاپیتان دستور کتبی از پادشاه دریافت کرد ،
برای منفجر کردن قلعه دختر خوشگل ، جزیره ، در صورت مقاومت ، با قدرت و زندگی
مرگ بیش از تمام ساکنان و پناهندگان ،
و دستور به عدم اجازه می دهد یکی از به فرار.
"میشل درست بود ،" فکر D' Artagnan ؛ "برای من اثر ضربات باتوم از marechal از فرانسه
زندگی دو دوست من هزینه خواهد کرد.
فقط آنها به نظر می رسد فراموش کرده ام که دوستان من احمق تر از پرندگان ، و
که آنها نمی خواهند منتظر دست فاولر به گسترش بیش از بال خود را.
من آنها را که دست نشان می دهد تا به سادگی ، که آنها را کاملا هم به اندازه کافی به آن را ببینید.
ضعیف Porthos! Aramis پور!
بخت من باید نباید هزینه بال های خود را پر ".
پس از به این ترتیب تعیین ، D' Artagnan مونتاژ ارتش سلطنتی ، سوار آن را در
Paimboeuf ، و مجموعه بادبان ، بدون از دست دادن دقیقه های غیر ضروری.