Tip:
Highlight text to annotate it
X
پایان Howards EM فورستر فصل 5
این را می توان به طور کلی پذیرفته شده است که بتهوون سمفونی شماره پنج است
والا سر و صدا که تا به حال به گوش انسان نفوذ کرده.
همه نوع و شرایط از آن راضی است.
این که آیا شما مانند خانم Munt هستند، و شیر مخفیانه آهنگ می آیند - از
البته، به طوری که به عنوان مزاحم دیگران - یا مانند هلن، که می تواند قهرمانان و
shipwrecks در سیل موسیقی یا مانند
مارگارت، که فقط می توانید موسیقی و یا مانند Tibby، که عمیقا در آشنا
مقابل می باشد و دارای نمره کامل روی زانوی خود را باز و یا دوست پسر عموی خود، Fraulein
Mosebach، که به خاطر تمام مدتی که
بتهوون "echt دویچ» است. و یا مثل مرد جوان Fraulein Mosebach را، که می تواند
به یاد داشته باشید هیچ چیز اما Fraulein Mosebach: در هر صورت، علاقه وافری به زندگی شما وارد می شود
واضح تر است، و شما ملزم به اعتراف است که چنین سر و صدا ارزان در دو شیلینگ بپردازند.
ارزان است، حتی اگر شما آن را بشنوند در سالن ملکه، dreariest موسیقی اتاق در
لندن، هر چند به عنوان نه به عنوان سالن تجارت آزاد، منچستر دلتنگ کننده، و حتی اگر شما نشسته
از چپ افراطی که از سالن، به طوری که
برجستگی های برنج در قبل بقیه ارکستر می رسد، آن است که هنوز ارزان است.
"چه کسی مارگارت صحبت کردن؟" خانم Munt گفت، در نتیجه از اول
جنبش است.
او دوباره در لندن در سفر به محل Wickham بود.
هلن با نگاه کردن به خط طولانی از حزب خود، و گفت که او نمی دانستم.
"آیا آن را برخی از مرد جوان یا دیگر چه کسی او را علاقه مند به طول می کشد؟"
"هلن پاسخ داد:" بنابراین، من انتظار دارم.
موسیقی به او enwrapped، و او نمی تواند وارد این تفاوت که تقسیم
مردان جوان آنها طول میکشد تا یکی علاقه از مردان جوان آنها کس نمی داند.
"تو دختر فوق العاده همواره با داشتن - اوه عزیز! نباید صحبت کنید. "
بارامی آغاز شده بود - بسیار زیبا است، اما تحمل شباهت خانوادگی به تمام
سایر زیبا Andantes که بتهوون، نوشته بود و به ذهن هلن، و نه
قطع قهرمانان و shipwrecks
جنبش از قهرمانان و goblins سوم.
او لحن را از طریق یک بار شنیده و سپس توجه خود را سرگردان، و او در خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود
مخاطب، ارگان، و یا معماری.
بیشتر از Cupids ضعیف که محاصره سقف ملکه سرزنش او
هال، میل هر کدام به هر یک با حرکت بی مزه، و ملبس به pantaloons رنگ خاکستری مایل به زرد و سبز، در
که نور خورشید اکتبر رخ داد.
"چگونه افتضاح به ازدواج مرد مانند کسانی که Cupids! فکر:" هلن.
در اینجا بتهوون آغاز شده تزئین لحن خود را، پس او را از طریق یک بار دیگر شنیدم و
سپس او در Frieda پسر عموی او لبخند زد.
اما Frieda، از گوش دادن به موسیقی کلاسیک، که نمی تواند پاسخ دهد.
آقای Liesecke، بیش از حد، به نظر می رسید که اگر اسب وحشی نمی تواند او را غافل؛
خطوط در پیشانی اش وجود دارد، لب او، خود را عینک در سمت راست جدا شد
زاویه به بینی خود را، و او، دست سفید و ضخیم در دو زانو گذاشته بود.
و بعد به او خاله Juley بود، پس از بریتانیا، و مایل به شیر.
چه جالب که ردیف از مردم بود!
چه تاثیرات گوناگون ساخت رفته بود!
در اینجا بتهوون، پس از زمزمه و hawing با شیرینی بزرگ، گفت: "Heigho"، و
بارامی به پایان رسید.
تشویق، و دور «wunderschoning" و "prachtvolleying" از آلمان
مشروط.
مارگارت شروع به صحبت کردن به او انسان جدید و جوان و هلن به عمه اش گفت: "در حال حاضر می آید
حرکت شگفت انگیز: اول از همه goblins، و سپس سه نفر از فیل ها
رقص "و Tibby التماس شرکت
به طور کلی برای عبور انتقالی بر روی درام (drum).
چه عزیزم؟ "" در درام، Juley خاله. "
"نه، نگاه کردن برای بخشی که در آن شما فکر می کنم شما با goblins و آنها انجام می شود
به پشت، "تنفس هلن، به عنوان موسیقی با دیو راه رفتن بی سر و صدا بر
جهان، از پایان دادن به پایان است.
او به دنبال. آنها موجودات مهاجم بود
که ساخته شده است که آنها را تا به هلن وحشتناک.
آنها صرفا در حال عبور مورد مشاهده شد که هیچ چیز مانند زرق و برق و یا قهرمانی وجود دارد
در جهان است.
پس از میان پرده رقص فیل، آنها بازگشت و ساخته شده و از نظر
بار دوم.
هلن می تواند آنها را در تضاد نیست، برای یک بار در تمام اتفاقات، او احساس و
دیواره های قابل اعتماد از سقوط جوانان دیده بود.
وحشت و پوچی!
وحشت و پوچی! goblins بودند حق.
برادر او را بزرگ انگشت خود آن عبور انتقالی بر روی درام (drum) بود.
برای، به عنوان اگر چیزهای خیلی دور، بتهوون در زمان برگزاری goblins ساخته شده و
آنها را انجام آنچه او می خواست. او در شخص ظاهر شد.
او آنها را با فشار کمی، و آنها شروع به راه رفتن در کلید اصلی به جای آن در جزئی،
و پس از آن - او با دهان خود را منفجر و آنها پراکنده شدند.
Gusts از شکوه و جلال، خدایان و demigods های رقیب با شمشیر قریب به اتفاق، رنگ و
پخش عطر در میدان نبرد، پیروزی با شکوه، مرگ با شکوه!
آه، آن را قبل از دختر پشت سر هم، و او حتی کشیده از دست دستکشهایش ریخته است اگر به عنوان
آن محسوس بود.
هر سرنوشت کشتی تایتانیک بود؛ هر مسابقه مطلوب، فاتح و فتح خواهد بود
به طور یکسان توسط فرشتگان از ستاره بیشترین تحسین می شود.
goblins - بودند واقعا نمی شده است وجود دارد در همه؟
آنها تنها فانتوم از بزدلی و بی ایمانی بود؟
یک ضربه سالم انسان آنها را برطرف؟
مردان مانند Wilcoxes، یا روزولت، رئیس جمهور، می گویند بله.
بتهوون می دانستند بهتر است.
goblins واقعا در آنجا بوده است. آنها ممکن است بازگشت - و آنها.
این بود که اگر شکوه و جلال زندگی ممکن است جوش - و مواد زائد را به بخار و کف.
در انحلال آن توجه داشته باشید وحشتناک، شوم، و جن را شنید، با افزایش
بدخیمی، بی سر و صدا بر جهان را از پایان دادن به پایان راه می رفت.
وحشت و پوچی!
وحشت و پوچی! حتی باروها شعله ور از جهان
ممکن است سقوط. بتهوون تصمیم گرفت تا همه حق در
پایان.
او باروها ساخته شده است. او با دهان خود را برای بار دوم هم منفجر
و دوباره goblins پراکنده شدند.
او به ارمغان آورد gusts از شکوه و جلال، قهرمانی، جوانان، شکوه
زندگی و مرگ، و در میان roarings گسترده ای از شادی برتر از انسان، او به رهبری پنجم
سمفونی به نتیجه گیری خود را.
اما goblins وجود دارد. آنها می توانند بازگردند.
او گفته بود تا شجاعانه، است و به همین دلیل می توان بتهوون زمانی که او می گوید: دیگر اعتماد
چیزها می شود.
هلن راه خود را در کف زدن تحت فشار قرار دادند.
او مورد نظر که تنها باشم. موسیقی به تمام او که تا به حال خلاصه
اتفاق افتاده و یا می تواند در زندگی حرفه ای خود اتفاق می افتد.
او خواندن آن به عنوان یک بیانیه ای ملموس، که می تواند هرگز جایگزین.
یادداشت ها به معنای این و آن به او، و آنها می توانند هیچ معنای دیگر، و زندگی
هیچ معنای دیگری داشته باشد.
او خارج از ساختمان، تحت فشار قرار دادند و به آرامی پایین راه پله خارج راه می رفت،
تنفس هوا پاییزی، و پس از آن به خانه او قدم.
"مارگارت" نامیده می خانم Munt، "هلن همه درست است؟"
"آه، بله." "او همیشه در وسط دور
یک برنامه، گفت: "Tibby.
موسیقی تا آشکارا او را عمیقا نقل مکان کرد، گفت: "Fraulein Mosebach.
"ببخشید، گفت:" مرد جوان مارگارت، که برای مدتی به حال آماده سازی
جمله، "اما آن بانوی است، کاملا سهوا چتر من."
"آه، مهربان خوب من!
- من خیلی متاسفم. Tibby، اجرا و پس از هلن.
"من باید چهار آهنگ جدی اگر من از دست بدهند."
"Tibby عشق، شما باید بروید."
"هیچ نتیجه نیست، گفت:« مرد جوان، در حقیقت کمی مضطرب
چتر خود را. "اما البته از آن است.
Tibby!
Tibby! Tibby گل رز به پای او، و آگاهانه گرفتار
فرد خود را در پشت صندلی.
در آن زمان او مخفیگاه آنان تا صندلی و کلاه خود را پیدا کرده بود، و او سپرده بود
نمره کامل را در ایمنی، آن را "خیلی دیر" پس از هلن.
چهار آهنگ جدی، آغاز شده بود و نمی توانست حرکت در طول عملکرد آنها است.
مارگارت زمزمه: "خواهر من خیلی بی دقت".
"نه"، پاسخ داد: مرد جوان، اما صدای او مرده بود و سرد.
"اگر شما می توانید آدرس خود را به من بدهید -" "آه، نه در همه، در همه" و او
پالتو خود را بر زانو های خود را پیچیده می شود.
سپس چهار آهنگ جدی در گوش مارگارت رنگ کم عمق است.
برامس، برای همه گله مند خود و grizzling بود، حدس زده هرگز آن را احساس
به سرقت چتر شک شود.
برای این احمق از یک مرد جوان که او و هلن و Tibby شده بود
ترفند اعتماد به نفس در او، و اگر او به سخنرانی خود آنها را به خود شکستن
اتاق های نیمه شب و یا دیگر و سرقت walkingstick خود را بیش از حد.
اکثر خانم ها می خندید، اما مارگارت واقعا فکر، او
نگاهی به درهم و برهمی و کثافت.
به اعتماد مردم لوکس که در آن تنها ثروتمندان می توانند افراط و فقیر نمی تواند
پرداخت هزینه آن است.
همانطور که به زودی به عنوان برامس خود grunted، او به او کارت و گفت: "این
که در آن زندگی می کنیم، اگر شما ترجیح می دهند، شما می توانید از چتر بعد از کنسرت تماس بگیرید.
اما من دوست ندارم برای شما مشکل هنگامی که آن را تمام شده است تقصیر ما است. "
چهره اش را کمی روشن وقتی که او را دیدم که محل Wickham W. بود
غمگین به او را با سوء ظن خورده بود، و در عین حال جرات نمی شود
بی ادب، در مورد این مردم خوب پوش صادقانه بعد از همه بودند.
او آن را به عنوان یک نشانه خوب است که او به او گفت: در زمان "It'sa برنامه های خوب این بعد از ظهر
است؟ "برای این نکته که با او باز کرده بود، قبل از
چتر مداخله.
"خوب بتهوون، گفت:" مارگارت، زن از نوع دلگرم کننده که نبود.
"من می توانم در برامس را دوست ندارد، هر چند، و نه مندلسون که ابتدا - و ugh!
من این الگار که آینده را دوست ندارد. "
"چه، چه؟" به نام آقای Liesecke، overhearing.
"شکوه و شرایط را جریمه خواهد شد؟"
"اوه، مارگارت، شما دختر خسته کننده!" گریه عمه اش.
"در اینجا من متقاعد شده است آقای Liesecke برای جلال و شکوه شرایط متوقف، و به شما
لغو همه کار من است.
من خیلی هیجان زده هستم او را به شنیدن آنچه که ما در موسیقی انجام می دهند.
آه، شما باید اجرا آهنگسازان انگلیسی ما، مارگارت.
Fraulein Mosebach، گفت: ":" برای بخشی از من، من شنیده ام ترکیب در Stettin را.
"در دو نوبت. چشمگیر، کم است. "
"Frieda، خوار شمردن موسیقی انگلیسی.
شما می دانید شما انجام دهد. زبان انگلیسی و هنر.
و زبان و ادبیات انگلیسی، به جز شکسپیر و he'sa آلمانی.
خوب، Frieda، شما ممکن است بروید. "
عاشقان خندید و در هر نگاه است.
نیرو گرفته از انگیزه های مشترک، آنها را به پای خود بلند شد و فرار از تجمل و
شرایط.
"ما این فراخوان را برای بازی در Finsbury سیرک، درست است،" آقای Liesecke گفت، به عنوان
او گذشته اش لبه و به راهرو رسید فقط به عنوان موسیقی آغاز شده است.
"مارگارت -" بلند توسط خاله Juley زمزمه شده است.
"مارگارت، مارگارت! Mosebach Fraulein زیبای او را ترک کرده است
کیسه کوچک پشت سر او روی صندلی.
مطمئنا به اندازه کافی، شبکه شطرنجی و امثال Frieda وجود دارد، که شامل دفترچه آدرس خود، جیب خود را
فرهنگ لغت، نقشه خود را از لندن، و پول خود را.
"اوه، چه زحمت - چه خانواده ما!
FR-Frieda! "" هیس! "گفت تمام کسانی که فکر
جریمه موسیقی. اما تعداد آنها می خواهند در Finsbury
سیرک - "
"ممکن است برای من - couldn't من - گفت:" مرد جوان مشکوک، و قرمز است.
"آه، من خواهد بود خیلی سپاسگزارم." او در زمان کیسه - پول clinking داخل آن -
و تضعیف راهرو با آن است.
او فقط در زمان این بود که آنها را در درب نوسان گرفتن، و او یک لبخند زیبا
از دختر آلمانی و یک تعظیم زیبا از اسب سوار خود را.
او به صندلی خود بازگشت تا طرف با جهان است.
اعتماد است که آنها به او reposed بود و بی اهمیت بود، اما او احساس کردند که از آن لغو شد
بی اعتمادی آنها، و احتمالا او را نمی توان "بود" را بیش از چتر خود را.
این مرد جوان شده است "حال" بود که در گذشته - بد شاید اکثریت - و در حال حاضر بیشتر
از انرژی خود را در دفاع از خود در برابر ناشناخته ها رفت.
اما این بعد از ظهر - شاید در حساب موسیقی - او فهمید که باید شل کردن
گهگاه، یا به خوبی از زنده بودن چه چیزی است؟
محل Wickham، W.، هر چند در معرض خطر، به عنوان امن ترین چیز بود، و او آن را در معرض خطر.
بنابراین، هنگامی که این کنسرت بود و مارگارت گفت: "ما کاملا نزدیک زندگی می کنند؛ من می خواهم وجود دارد
در حال حاضر.
آیا می توانید راه رفتن با من، و خواهیم چتر خود را پیدا کنید؟ "او گفت،" متشکرم "
peaceably، و به دنبال او از سالن ملکه.
او خواست که او خیلی هیجان زده بود به دست طبقه پایین خانم، و یا به پایان رساندن
برنامه خانم برای او - کلاس های خود نزدیک به اندازه کافی خود را برای رفتار خود را به رنجاندن بود
او.
اما او در بر داشت او را در کل هر یک علاقه مند Schlegels ها در جالب
کل که در آن زمان - و در حالی که لب های او صحبت فرهنگ، قلب او شد برنامه ریزی برای
از او دعوت به چای.
"خسته پس از موسیقی می شود!" او شروع.
"آیا فضای سالن ملکه سرکوبگر را پیدا کردید؟"
"بله، به طرز وحشیانه ای است."
"اما قطعا فضای Covent Garden در است و حتی ظالمانه تر است."
"آیا شما بروید زیادی وجود دارد؟" "هنگامی که مجوز کار من، من شرکت در این گالری
برای اپرای سلطنتی است. "
هلن خواهد بانگ زد: «پس انجام این کار اول من عاشق گالری" و به این ترتیب endeared
خودش را به مرد جوان. هلن می تواند این چیزها را انجام دهد.
اما مارگارت تا به حال تقریبا ترسناک و وحشتناک "رسم مردم"، "ساختن چیزهای
بروید. "
او در Covent Garden در این گالری بوده است، اما او "شرکت در" آن.
ترجیح می دهند کرسی های گران تر و هنوز کمتر عشق او آن را.
بنابراین او هیچ پاسخ دهید.
"امسال من سه بار - به فاوست، توسکا، و -" آن را "Tannhouser" و یا
"Tannhoyser"؟ بهتر است در معرض خطر کلمه.
مارگارت را دوست نداشتند، توسکا و فاوست.
و به این ترتیب، برای یکی از دلایل و دیگر، که در سکوت راه می رفت، توسط chaperoned
صدای خانم Munt، که از وارد شدن به مشکلات با برادرزاده او بود.
"من در راه به یاد داشته باشید گذشت، Tibby انجام می دهید، اما زمانی که هر ابزاری است بسیار زیبا،
دشوار است به انتخاب کردن یک چیز به جای دیگر.
من مطمئن هستم که شما و هلن من را به کنسرت های بسیار بهترین است.
توجه داشته باشید نه کسل کننده را از ابتدا تا انتها. من فقط آرزو می کنم که دوستان آلمانی ما
ماند تا آن را به پایان رساند. "
"اما مطمئنا شما را فراموش کرده اید درام (drum) به طور مداوم در C کم، Juley خاله ضرب و شتم؟
آمدند صدای Tibby است. "هیچ کس نمی تواند.
این بی تردید. "
"بخش ویژه با صدای بلند؟" خانم hazarded: Munt.
"البته من نمی رویم برای بودن موسیقی،" وی افزود، تزریق شکست.
"من فقط برای مراقبت موسیقی - چیزی بسیار متفاوت است.
اما هنوز هم این کار را برای خودم می گویند - من نمی دانم وقتی که من می خواهم یک چیز و هنگامی که من ندارم.
برخی از افراد هستند که در مورد تصاویر است.
آنها می توانند به گالری عکس - خانم Conder می - و می گویند راست کردن آنچه که آنها
را احساس کنید، در تمام طول دیوار. من که نمی تواند انجام دهد.
اما موسیقی های مختلف به تصاویر، به عقیده من.
هنگامی که آن را به موسیقی می آید من به عنوان امن به عنوان خانه، و من به شما اطمینان دهم، Tibby، من هیچ هستم
بدان معناست خوشحال شده توسط همه چیز است.
یک چیزی که وجود دارد - چیزی در مورد یک ربالنوع مزارع و گله کوسفند در فرانسه - که هلن به ecstasies رفت
، اما من فکر کردم آن طنین انداز و سطحی، و گفت: بنابراین، و به من برگزار شد
به نظر بیش از حد. "
"آیا شما موافق هستید؟" پرسید: مارگارت. "آیا شما فکر می کنم موسیقی خیلی متفاوت است
تصاویر "" من - من باید فکر، نوع، "او
است.
"بنابراین باید اول در حال حاضر، خواهر من پس از اعلام آنها فقط
همان. ما استدلال بیش از آن است.
او می گوید من انبوه، من می گویند او درهم و برهم است.
سوار شدن در راه، او گریست: "در حال حاضر، آن را نمی کند به نظر می رسد پوچ به شما؟
چه خوب است هنر اگر آنها قابل تعویض هستند؟
خوب گوش اگر آن را به شما می گوید همان چشم؟
هلن یک هدف است که برای ترجمه آهنگ به زبان نقاشی، و تصاویر را به
زبان موسیقی است.
این بسیار مبتکرانه است، و او می گوید: چند چیز زیبا در این روند، اما چه
به دست آورد، من می خواهم بدانم؟ آه، آن همه زباله، اساسا نادرست است.
اگر مونه واقعا دبوسی و دبوسی واقعا مونه، نه آقا ارزش است
نمک خود را - که به نظر من. بدیهی است این کج خلقی خواهران.
"در حال حاضر، این سمفونی که ما تنها شده ام داشتن - او آن را اجازه نمی دهد به تنهایی.
او آن را با مفهوم از آغاز تا پایان برچسب آن را به ادبیات تبدیل می.
من تعجب می کنم اگر در روز باز خواهد گشت زمانی که موسیقی به عنوان موسیقی درمان خواهد شد.
با این حال من نمی دانم. برادر من وجود دارد - پشت سر ما است.
او رفتار موسیقی به عنوان موسیقی، و آه، خدای من!
من از هر کسی angrier، به سادگی خشمگین می کند.
با او من به حتی daren't. استدلال می کنند "
خانواده ناراضی، با استعداد. "اما، البته، تبه کار واقعی است
واگنر.
او بیش از هر انسان در قرن نوزدهم نسبت به muddling انجام شده
هنر.
من احساس می کنم که موسیقی در کشور بسیار جدی است فقط در حال حاضر، اگر چه فوق العاده
جالب است.
در هر حال حاضر و پس از آن در تاریخ به وجود آمدن این نابغه، وحشتناک مانند واگنر، که
هم بزنید تا تمام چاه های فکری در یک بار. برای یک لحظه آن پر زرق و برق است.
چنین ترشح نمی شود.
اما پس از آن - مانند بسیاری از گل و چاه - آن را به عنوان، آنها و ارتباط با
یکدیگر نیز به راحتی در حال حاضر، و نه یکی از آنها را اجرا خواهد کرد کاملا واضح و روشن است.
این واگنر است. "
سخنرانی های او به دور از مرد جوان مانند پرندگان fluttered.
اگر تنها او می تواند این صحبت، او را گرفتار دنیا شده است.
آه به دست آوردن فرهنگ!
آه، تلفظ نام های خارجی به درستی! آه، به خوبی آگاه، discoursing در
سهولت در هر موضوع که خانم شروع شده است! اما این یک سال طول بکشد.
با یک ساعت ناهار و چند ساعت را درهم شکست در شب، چگونه بود
به عقب با زنان تفریح، که شده بود به طور مداوم از دوران کودکی؟
در مغز او ممکن است از نام کامل باشد، او ممکن است حتی از مونه و دبوسی شنیده؛
مشکل این بود که او می تواند آنها را به رشته با هم به یک جمله، او نمی تواند
آنها را "بگویید،" او کاملا در مورد چتر به سرقت رفته خود را نمی تواند فراموش کند.
بله، چتر دردسر واقعی بود. پشت مونه و دبوسی چتر
با ضرب و شتم مداوم از درام همچنان ادامه داشت.
"گمان می کنم چتر من همه حق خواهد شد،" او فکر است.
"من واقعا در مورد آن در ذهن است. من در مورد موسیقی فکر می کنم به جای آن.
چتر من گمان می کنم همه حق خواهد شد. "
در اوایل بعد از ظهر او در مورد کرسی ها را نگران کرده بود.
باید او را به عنوان دو شیلینگ پرداخت کرده اند؟
در اوایل هنوز او تعجب کرده بود، باید سعی می کنم که بدون یک برنامه انجام دهید؟
بود همیشه وجود دارد چیزی به او را نگران نباشید از زمانی که او می تواند به یاد داشته باشید، همیشه
چیزی که او را در دستیابی به زیبایی پریشان.
برای او دنبال زیبایی، و در نتیجه، سخنرانی مارگارت بال بال زدن و دور از
او مانند پرندگان.
مارگارت صحبت های پیش رو، گاهی اوقات می گوید: "آیا شما فکر می کنم پس؟ احساس نمی کنی
همان؟ "و وقتی متوقف شد، و گفت:" اوه، آیا
را متوقف کن "که او را وحشت زده است.
او را جلب نمی کند، هر چند او را با ترس پر شده است.
شکل او ناچیز بود، صورت او به نظر می رسید همه دندان ها و چشم ها، منابع خود را به او
خواهر و برادر بی رحم بودند.
برای تمام هوش و ذکاوت و فرهنگ او، او بود که احتمالا یکی از آن بی روح، atheistical
زنان شده اند تا توسط خانم Corelli نشان داده شده است.
این تعجب آور بود (و هشدار دهنده) که او به طور ناگهانی باید بگویم: "من امیدوارم که شما
در می آیند و برخی از چای است. "" من امیدوارم که شما در می آیند و
مقداری چای.
ما باید خیلی خوشحال است. من شما را کشیده تا کنون از راه خود را. "
آنها در محل Wickham وارد شده بود. خورشید، قرار داده بودند و مرداب، در عمیق
سایه، پر با ابهام مهربان بود.
در سمت راست از خط افق فوق العاده آپارتمان سیاه و سفید در برابر رنگ towered
شب، به سمت چپ خانه های قدیمی تر مطرح مربع برش، دیواره نامنظم
در برابر خاکستری.
مارگارت خرابکاری برای کلید کلون در او. البته او آن را فراموش کرده بود.
بنابراین، بتواند چتر خود را توسط فرول آن، او خم شدن بیش از این منطقه و نرمی ضربه ای به
پنجره اتاق ناهار خوری.
"هلن! اجازه بدهید به ما در!
"کلیه حقوق این صدا، گفت:". "شما شده ام گرفتن این آقا
چتر.
"گرفته شده چه؟ گفت:« هلن، باز کردن درب.
"اوه، چه؟ نمی آیند!
چگونه می توانم انجام دهم؟ "
"هلن، شما نمی باید بود تا ramshackly. این آقا را از شما در زمان چتر ها را از من دور کردی
از سالن ملکه، و او تا به حال مشکل از برای آمدن آن است. "
"اوه، من خیلی متاسفم!" گریه هلن، تمام موهایش را پرواز.
او خاموش کشیده بود کلاه خود را به محض این که او بازگشت، و خودش را پرت کرده بود
اتاق ناهار خوری بزرگ روی صندلی است.
"من چیزی جز سرقت چتر. من بسیار متاسفم!
آیا می آیند و یکی را انتخاب کنید. آیا مال شما بشکل قلاب nobbly را؟
Mine'sa nobbly - حداقل، من فکر می کنم آن است ".
نور روشن شد، و آنها شروع به جستجو سالن، هلن، بود که ناگهان
جدا با سمفونی پنجم، اظهار نظر با گریه کمی تیز است.
"آیا شما صحبت می کنید، مگ!
شما به سرقت برده ابریشم آقای مسن بالای کلاه. بله، او، Juley خاله.
این یک واقعیت مثبت است. او فکر خیط و پیت کردن بود.
آه، آسمان!
من در داخل و خارج از کارت را زد پایین. Frieda کجا؟
Tibby، چرا شما هرگز - نه، من نمی تواند به یاد داشته باشید آنچه که من قرار بود برای گفتن.
که در آن نیست، اما به خدمتکاران عجله چای.
آنچه در مورد این چتر؟ "او آن را باز کرد.
"نه، آن همه در امتداد درزها رفته است.
این چتر وحشتناک است. این باید مال من است. "
اما نبود.
او آن را از او گرفت، زمزمه چند کلمه از لطف، و پس از آن فرار کرد، با خوشحال
مرحله از کارمند. "اما اگر شما را متوقف خواهد کرد -" گریه مارگارت.
"در حال حاضر، هلن، به احمقانه چگونه شما بوده ام!"
"هر چه کرده ام؟" "آیا نمی بینید که شما او را وحشت زده
دور؟ من به معنای او را به به چای را متوقف کند.
شما نباید به صحبت در مورد سرقت یا سوراخ در چتر.
من تو را دیدم چشم خوب خود را به طوری بدبخت. نه، آن را کمی خوب نیست. "
برای هلن بود را به خیابان darted، فریاد می کشیدند، "آه، متوقف!"
به جرات می توانم بگویم آن است که همه برای بهترین است، "خانم opined: Munt.
"ما می دانیم که هیچ چیزی در مورد مرد جوان، مارگارت، و نقاشی اتاق پر است از
بسیار وسوسه انگیز و کمی چیزهای "اما هلن گریست:" Juley عمه، چگونه می تواند به شما!
تو کاری می کنی که من بیشتر و بیشتر شرمنده.
من ترجیح می دهم او را به دزدی شده بود و گرفته همه قاشق رسول از آن من - خوب، من
باید جلوی درب بسته، گمان می کنم. یکی از شکست های بیشتر برای هلن است. "
گفت: بله، من فکر می کنم از قاشق رسول می تواند به عنوان اجاره رفته "مارگارت.
دیدن که عمه اش را متوجه نمی شوید، او افزود: "شما را به یاد داشته باشید" اجاره.
یکی از کلمات پدر - اجاره دادن به ایده آل است، به ایمان خود را در طبیعت انسان است.
شما را به یاد داشته باشید که چگونه او را به غریبه ها اعتماد، و اگر آنها او را فریب خورده او می گویند، این
بهتر است به فریب خورده از به suspicious'--که ترفند اعتماد به نفس کار
مرد، اما می خواهید از اعتماد به نفس، ترفند، کار شیطان است. "
"من به یاد داشته باشید چیزی از نوع در حال حاضر، گفت:" خانم Munt، نه tartly، برای او
اشتیاق به اضافه کردن "خوش شانس بود که پدر خود را به ازدواج یک زن با پول است."
اما این نامهربان، و او خود را با رضایت، "چرا، او ممکن است به سرقت رفته
تصویر Ricketts کمی نیز هست. "" بهتر است که او، گفت: "هلن محکم.
نه، من با خاله Juley موافقت، گفت: "مارگارت.
"من ترجیح می دهم مردم بی اعتمادی نسبت به از دست دادن Ricketts کوچک من.
محدودیتی وجود ندارد. "
برادر خود را، پیدا کردن حادثه پیش پا افتاده، به طبقه بالا به سرقت برده بود برای دیدن
که آیا scones برای چای وجود دارد.
او گرم قوری - تقریبا بیش از حد ماهرانه - چای معطر نارنجی را رد کرد که در اطاق نشیمن
دوشیزه یا زن جوان، فراهم کرده بودند ریخته در پنج spoonfuls از یک ترکیب فوق العاده، واقعا پر
آب جوش، و در حال حاضر به خانمها نام سریع و یا آنها که عطر را از دست بدهند.
"کلیه حقوق این، Tibby خاله، به نام هلن، در حالی که مارگارت، متفکر دوباره گفت:" در
یک راه، من آرزو می کنم ما یک پسر واقعی در خانه - نوع پسری که برای مردان اهمیت است.
آن را سرگرم کننده بسیار ساده تر است. "
خواهرش گفت: "بنابراین من انجام دهید،". "Tibby تنها برای زنان کشت مراقبت
آواز برامس "
و وقتی که به او پیوست و او گفت نه به شدت: "چرا شما که جوان
مرد خوش آمدید، Tibby؟ شما باید انجام دهید میزبان کمی، می دانید.
شما باید به کلاه خود گرفته اند و coaxed او را به متوقف کردن، به جای اجازه دادن به او
زنان جیغ غرق شدهاند. "Tibby آهی کشید و کشید یک رشته طولانی از
مو بر پیشانی خود را.
"اوه، آن را خوب به دنبال برتر است. منظورم این است که آنچه من می گویم. "
"ترک Tibby تنها گفت:" مارگارت، که نمی تواند تحمل برادر خود را به scolded شود.
"اینجا خانه به طور منظم مرغ قفس!" گله هلن.
"اوه، عزیزم!" اعتراض خانم Munt. "چگونه می تواند چنین چیزهایی وحشتناک به شما می گویند!
تعدادی از مردان شما همیشه برای من شگفت زده شده است.
اگر هر گونه خطر وجود دارد آن را دور راه دیگر است. "
"بله، اما این نوع اشتباه از مردان، هلن معنی می دهد."
اصلاح شده هلن: "نه، من".
"ما مرتب کردن بر اساس حق انسان است، اما طرف اشتباه از او، و من می گویم که در Tibby
گسل. باید به یک چیزی در مورد وجود دارد
خانه - ها - نمی دانم چه ".
"لمس W.، شاید؟" هلن را از زبان او.
"دبلیو" چه کسانی هستند؟ پرسید: "Tibby. "دبلیو" چیزهایی هستند که من و مگ و عمه
Juley می دانم و شما، و نه وجود دارد! "
"گمان می کنم که ماست یک خانه زن است، گفت:" مارگارت "و فقط باید قبول
آن است. نه، خاله Juley، من که این معنی نیست
خانه پر از زنان است.
من تلاش می گویند چیزی بسیار بیشتر هوشمندانه.
منظورم این بود که جبران ناشدنی زنانه، حتی در زمان پدر.
حالا من مطمئن هستم که شما را در درک!
خب، من به شما یک مثال دیگر می دهد. این به شما، شوک، اما من اهمیتی نمی دهند.
فرض کنید، ملکه ویکتوریا، شام، حزب، و که مهمان لیتون بوده است،
Millais، زیرا سوینبرن، Rossetti، مردیت، فیتز جرالد، و غیره
آیا شما فرض کنید که فضای که شام هنری می شده اند؟
آسمان نه! صندلی های بسیار که بر روی آنها نشسته که
را دیده اند که.
بنابراین با خانه ما - آن را باید زنانه، و همه ما می توانیم انجام دهیم این است که ببینیم که این طور نیست
بی رنگ است.
فقط به عنوان یکی دیگر از خانه ای که من می توانم به ذکر است، اما من، نه صدا ناپذیری مردانه،
و تمام زندانیان خود را می توانند انجام دهند این است که ببینیم آن است که بی رحمانه است. "
که خانه خانه W.، من تصور، گفت: "Tibby.
"شما نمی خواهید در مورد W.، کودک من گفته شود،" هلن گریه کردم، پس سعی نکن
فکر می کنم.
و از سوی دیگر، من دست کم ذهن نیست اگر شما پیدا کردن، به طوری که شما فکر می کنید
شما هر چیزی هوشمندانه را انجام داده ام، در هر دو مورد.
سیگار به من بده. "
"شما چه می توانید برای خانه، گفت:" مارگارت.
: "reeks طراحی اتاق از دود است." "اگر شما دودی بیش از حد، از خانه ممکن است
ناگهان مردانه تبدیل شود.
اتمسفر احتمالا سوال از لمس کردن و رفتن.
حتی در شام ملکه ویکتوریا در حزب - اگر چیزی بود فقط کمی متفاوت بوده است
، شاید اگر او می خواهم آزادی لباس شب چای چسبیده به جای آن از ساتن قرمز پوشیده - "
با شال هند بیش از شانه های او - "
"بسته در آغوش پین با Cairngorm -
ترکیدن از خنده بی وفا - شما باید به یاد داشته باشید که آنها 1/2 آلمانی - استقبال
این پیشنهادات و مارگارت pensively، گفت: "تا چه اندازه غیر قابل تصور خواهد بود
در صورتی که خانواده سلطنتی مراقبت در مورد هنر است. "
و گفتگو زیرفشار دور و دور، و سیگار هلن تبدیل به یک نقطه در
تاریکی، و بزرگ در مقابل آپارتمان با پنجره های روشن، کاشته شد که
از بین رفته بودند و relit دوباره، و پیوسته از میان رفت.
فراتر از آنها را به شاهراه غرش به آرامی جزر و مد است که هرگز می تواند آرام باشد، در حالی که در
شرق، در پشت سیگار میکشد Wapping نامرئی، ماه رو به افزایش است.
"که من به یاد، مارگارت.
ما ممکن است که مرد جوان را به اتاق ناهار خوری صورت گرفته است، در تمام حوادث است.
فقط صفحه majolica - و این است تا بصورتی پایدار و محکم در دیوار است.
من واقعا مضطرب که او تا به حال بدون چای است. "
برای آن که حادثه کم سه زن تحت تاثیر قرار بود بیش از ممکن است قرار.
آن را به عنوان فوتبال جن باقی مانده است، به عنوان یک تذکر است که در بهترین برای بهترین
جهان همه ممکن است، و در زیر این superstructures ثروت و هنر وجود دارد
سرگردان پسر بد بانک فدرال است، که بهبود
چتر خود را در واقع، اما چه کسی را ترک کرده است بدون آدرس را پشت سر گذاشت، و هیچ نام.