Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 35
کنجکاوی Elinor را ببینم خانم Ferrars شد
او راضی.-- در او پیدا کرده بود هر
چیزی است که می تواند تمایل به ایجاد دورتر
ارتباط بین خانواده ها
او.-- نامطلوب به اندازه کافی از او را دیده بود
غرور ، خست او ، و او را مصمم
تعصب در برابر خودش ، به درک
تمام مشکلاتی که باید
بهت زده تعامل ، و عقب افتاده
ازدواج ، ادوارد و خودش ، او تا به حال
شده است در غیر این صورت آزاد است ؛ -- و او تا به حال دیده می شود
تقریبا به اندازه کافی به خود خدا را شکر
خاطر ، که بیشتر یک مانع حفظ
او را از درد و رنج دیگر تحت هر خانم
ایجاد Ferrars است ، او را از حفظ می
وابستگی بر هوس خود ، و یا هر
اشتیاق برای افکار خوب اش.
یا حداقل ، اگر او بود خودش نمی آورد
کاملا به شادی در ادوارد بودن به بند کشیده
به لوسی ، دختر تصمیم گرفت ، که تا به حال لوسی شده است
بیشتر مهربان ، او باید به شاد.
او شگفت زده است که ارواح لوسی می تواند باشد
بنابراین بسیار بالا توسط مدنیت از
خانم Ferrars ؛ -- که علاقه او و او را
پوچی بنابراین باید بسیار او را نابینا به عنوان
را توجه به نظر می رسید که تنها پرداخت
او به خاطر او نبود ELINOR ، ظاهر می شود
تعریف به خودش -- و یا به او اجازه می دهد تا
تشویق به دست آمده از اولویت تنها
با توجه به او ، به دلیل وضعیت واقعی او بود
ناشناخته است.
اما پس از آن بود ، نه تنها به حال شده است
اعلام شده را با چشمان لوسی در آن زمان ، اما
اعلام شد را دوباره و دوباره صبح روز بعد
بیشتر آشکارا ، برای در خواست خاص خود ،
بانوی میدلتون او پیاده کردن در برکلی
در خیابان فرصت دیدن Elinor
به تنهایی ، به او بگویید که چگونه او خوشحال بود.
شانس یک شانس ثابت ، برای
پیام از خانم انصاریان بلافاصله پس از او
وارد شدند ، انجام خانم جنینگز دور.
"دوست عزیز من ،" گریه لوسی ، در اسرع وقت
آنها خودشان بودند ، "من آمده است به صحبت کردن با
شما از خوشبختی من است.
می تواند هر چیزی باشد تا به عنوان خانم چاپلوس
راه Ferrars از درمان من دیروز؟
بنابراین بیش از او به عنوان خوش برخورد بود -- شما می دانید
چگونه می توانم مخوف افکار از دیدن او ؛ --
اما لحظه من ، معرفی شد وجود دارد
از جمله مدارا در رفتار خود را به عنوان بود
واقعا باید به نظر می رسد می گویند ، او تا به حال کاملا
زمان از علاقه داشتن به من.
در حال حاضر بود آن را نمی کنم -- شما آن را دیدم و تمام ؛؟ و
بود شما کاملا با آن زده نه؟ "
"او مطمئنا خیلی به شما مدنی است."
"عمران -- آیا شما دیدید که چیزی جز تنها
تمدن -- من تو را دیدم یک معامله وسیع تر.
مهربانی از جمله به سهم افتاد
هیچ کس جز من -- نه غرور ، نه بزرگ منشی ، و
خواهر خود را فقط همین -- تمام شیرینی
و مهربانی! "
Elinor خواست از چیز دیگری صحبت می کنید ،
اما هنوز هم فشرده لوسی او را به خود است که او
حال دلیل برای شادی او و Elinor
برای رفتن در موظف شد.--
"بدون شک ، اگر آنها به حال شناخته شده خود را
تعامل ، "او گفت ،" هیچ چیز می تواند
چاپلوس تر از درمان خود را از
شما ؛ -- بلکه به عنوان بود که چنین نیست "--
"من حدس زده تا به شما خواهد گفت ،" -- جواب لوسی
سرعت -- "اما هیچ دلیلی وجود ندارد در وجود داشت
دنیا چرا خانم Ferrars باید به نظر می رسد مانند
من ، اگر او نبود ، و شهوت و میل او به من است
هر چیز.
شما باید با من حرف بزن نه از سر رضایت من.
من مطمئن هستم همه به خوبی به پایان خواهد رسید ، و در آنجا
نخواهد داشت مشکلات در همه ، آن چه من
استفاده می شود به فکر می کنم.
خانم Ferrars زن جذاب است ، و لذا
خواهر شما.
آنها هر دو زن لذت بخش ، در واقع -- من
تعجب من هرگز نباید بشنوم که می گویند چگونه
دلنوازی خانم Dashwood بود! "
برای این Elinor تا به حال هیچ پاسخ را ، و
آیا تلاش نمی شود.
"آیا شما مریض ، خانم Dashwood -- شما به نظر می رسد کم
- شما صحبت نمی کنم ؛ -- مطمئن هستید که می an't خوب ".
"من در سلامت بهتر بود هرگز."
"من خوشحالم از آن را با تمام قلبم دوست دارم ، اما
واقعا شما آن را به نظر نمی آید.
من باید با عرض پوزش به شما بد و شما ،
که بیشترین راحتی را به من شده است
در جهان -- آسمان می داند آنچه که من باید
که بدون دوستی شما انجام شود ". --
Elinor تلاش کردند تا جواب مدنی ، هر چند
شک موفقیت خود.
اما به نظر می رسید برای برآورده لوسی ، برای او
به طور مستقیم پاسخ داد :
"در واقع من کاملا متقاعد شده از شما
توجه برای من ، و در کنار عشق ادوارد ،
آن را بزرگترین آرامش من است.-- پور
ادوارد -- اما حالا یک چیز خوب وجود دارد ،
ما باید قادر به ملاقات و دیدار با زیبا
اغلب ، برای بانوی میدلتون را به وجد
خانم Dashwood ، بنابراین ما باید یک معامله خوب است
در هارلی استریت ، من به جرات می گویم ، و ادوارد
صرف نیمی از وقت خود را با خواهر او --
علاوه بر این ، بانوی میدلتون و خانم Ferrars
بازدید خواهد کرد در حال حاضر ؛ -- و خانم Ferrars و شما
خواهر هر دو خیلی خوب به بیش از گفتن
یک بار ، آنها باید همیشه خوشحالم می شود
من.-- آنها از جمله زنان جذاب -- من
مطمئن باشید اگر تا کنون خواهر خود را به شما بگویم چه من
فکر می کنم از او ، شما می توانید بیش از حد بالا صحبت می کنند. "
Elinor اما نمی خواست منصرف او هر
تشویق به امیدواریم که که او باید بگویم
خواهر او.
لوسی ادامه داد.
"من مطمئن هستم که باید در آن دیده می شود
لحظه ، اگر خانم در زمان حال Ferrars دوست نداشتن
به من.
اگر او تنها ساخته شده بود به من رسمی حسن نیت ارائه میدهد ،
به عنوان مثال ، بدون اینکه یک کلمه ، و
هرگز به حال پس از اطلاع از هر زمان به من ، و
به من هرگز در راه لذت بخش نگاه کرد -- تو
می دانم آنچه منظور من -- اگر من در درمان شده بود
مرتب کردن ممنوع است که از راه ، من باید
داد همه در ناامیدی.
من نمی توانستم آن ایستاده بود.
برای جایی که او به آنها علاقه ندارند ، من می دانم آن است
خشن ترین. "
Elinor از هر گونه پاسخ جلوگیری شد
به این پیروزی ، مدنی را درب بودن
پرتاب باز ، به بنده اعلام آقای
Ferrars ، و ادوارد بلافاصله با راه رفتن
شوید.
این یک لحظه بی دست و پا بود و
پشتیبانی کردن از هر shewed که پس از آن بود.
همه آنها نگاه بسیار احمقانه و
ادوارد نظر می رسید که به عنوان بزرگ
تمایل به قدم زدن به بیرون از اتاق دوباره ،
به عنوان برای پیشبرد دورتر به آن.
شرایط ، بسیار در آن unpleasantest
فرم ، که آنها هر کدام شده ترین
برای اجتناب از اضطراب ، در آنها کاهش یافته بود.-- آنها
شد نه تنها هر سه با هم ، اما
با هم و بدون کمک هیچ دیگر
شخص.
بانوان بهبود خود را اول است.
این کسب و کار لوسی بود به خودش قرار داده است
رو به جلو ، و ظاهر از پنهان کاری باید
هنوز هم نگه داشته می شود تا.
او در نتیجه تنها می تواند نگاه خود را
حساسیت به لمس ، و بعد از کمی مقابله
او گفت ، نه بیشتر.
اما Elinor حال بیشتری برای انجام و خیلی هیجان زده
او بود ، به خاطر او و خود او ، این کار را انجام
خب ، که خودش مجبور ، پس از
خاطره لحظه ، به او خوش آمد ، با
نگاه و شیوه ای که تقریبا آسان است ،
و تقریبا باز و دیگری مبارزه ،
یکی دیگر از تلاش هنوز هم از آنها بهبود یافته است.
او را از حضور لوسی اجازه نمی دهد ،
و نه آگاهی از برخی بی عدالتی
نسبت به خودش ، به او گفت : جلوگیری از
او خوشحال بود که او را ببیند ، و او
حال بسیار پشیمان شدن از خانه ،
وقتی که او قبل از برکلی در خیابان نامیده می شود.
او را از پرداخت او را وحشت زده نمی شود
توجه کسانی که ، به عنوان یک دوست و
تقریبا یک رابطه ، به علت خود ، توسط
نگاه ناظر لوسی ، هر چند او به زودی
درک آنها را به دقت او را نگاه.
رفتار او داد برخی دوباره اطمینان را در
ادوارد ، و شجاعت او به اندازه کافی برای نشستن
پایین ، اما خجالت خود را هنوز هم بیش از
که از خانمها در بخش ، که
مورد ارائه معقول ، هر چند او
رابطه جنسی ممکن است آن را نادر است و برای قلب خود را به حال
نه لوسی است بی تفاوتی ، و نه می تواند
وجدان او را کاملا سهولت
Elinor است.
لوسی ، با حل و فصل سنگین و هوا ، به نظر می رسید
مصمم به ساختن هیچ کمکی به
راحتی از دیگران ، و می گویند نیست
کلمه ؛ و تقریبا هر چیزی که گفته شد ،
اقدام از Elinor ، موظف بود که به
داوطلب همه اطلاعات در مورد او
سلامت مادر ، خود را از آمدن به شهر ، و ج
ادوارد که باید به پرسش در مورد ،
اما هرگز.
exertions او به همین جا ختم در اینجا ذکر نشده ، برای او
به زودی پس از آن خودش احساس قهرمانانه
متمایل به عنوان تعیین ، تحت ادعای
دلربا ماریان را به ترک نفر دیگر توسط
خود را و او واقعا این کار را کرد ، و
در handsomest روش ، برای او loitered
فاصله چند دقیقه بر روی محل فرود ،
با شکیبایی بیشتر مغرور ، قبل از
او را به خواهر شوهرش رفت.
وقتی که یک بار انجام شد ، با این حال ، از آن بود
زمان raptures از ادوارد به بس ؛
برای شادی ماریان در او را به شتاب زده
طراحی اتاق بلافاصله.
او در لذت دیدن او بود مثل هر
دیگر از احساسات او ، قوی را در خود دارد ،
و به شدت سخن گفته است.
او را با دست روبرو می خواهد
گرفته شده است ، و صدایی که بیان
محبت خواهر.
"ادوارد عزیز!" در حالی که گریه ، "این یک لحظه است
شادی بزرگ -- این تقریبا خواهد ساخت
برای جبران هر چیزی؟ "
ادوارد سعی به بازگشت مهربانی خود را به عنوان آن
سزاوار ، اما قبل از شهود از جمله او
جرأت بگویم نیمی از آنچه که او واقعا احساس می شود.
باز هم همه آنها روی زمین نشست ، و برای یک لحظه
یا دو همه ساکت شدند ؛ در حالی که ماریان بود
به دنبال با حساسیت بیشتر صحبت کردن ،
گاهی اوقات در ادوارد و گاهی اوقات در
Elinor ، regretting که تنها لذت آنها
در هر یک از دیگر باید توسط لوسی را بررسی می شود
حضور ناخواسته.
ادوارد اول به صحبت شد ، و آن را
به اطلاع می رسد تغییر ماریان ، و
ابراز نگرانی خود را از لندن او پیدا نیست
موافق با او.
"اوه ، آیا از من فکر نمی کنم!" او جواب داد : با
earnestness روحیه ، هر چند چشم او بودند
پر از اشک به او سخن گفت ، "نمی
فکر می کنم از سلامتی من.
Elinor به خوبی ، تو رو ببینم.
که به اندازه کافی باید برای ما هر دو. "
این سخن گفتن بود محاسبه نمی کنم
ادوارد یا Elinor آسان تر ، و نه به
اشتی دادن حسن نیت از لوسی ، که
تا در ماریان با نگاه هیچ بسیار
بیان لطیف.
"نظر شما در لندن؟ گفت :" ادوارد ، به خواست
می گویند هر چیزی که ممکن است معرفی
یکی دیگر از موضوع دارد.
"به هیچ وجه.
من انتظار داشتم لذت زیادی را در آن است ، اما من
هیچ کدام یافت.
نزد شما ، ادوارد ، تنها
آرامش آن را فراهم کرده است ؛ و تشکر از بهشت!
شما چیزی هستید که همیشه بودند! "
او متوقف شد -- هیچ کس صحبت کرد.
"من فکر می کنم ، Elinor ،" او در حال حاضر افزود : "ما
ادوارد باید برای محافظت از ما را در استخدام
برگشت ما به بارتون.
در یک یا دو هفته ، گمان می کنم ، ما باید
رفتن و ، من اعتماد ، ادوارد نخواهد بود
چندان تمایلی به قبول کرد ".
ضعیف ادوارد چیزی گفتم ، اما آنچه در آن
بود ، می دانستم که هیچ کس ، حتی خودش را.
اما ماریان ، دیدم که اضطراب خود را ، و
می تواند به آسانی ردیابی آن را به هر علت
بهترین خودش راضی است ، کاملا
راضی ، و به زودی از چیزی صحبت
دیگری.
"ما صرف چنین روزی ، ادوارد ، در هارلی
خیابان دیروز!
پس کسل کننده است ، بنابراین wretchedly کسل کننده است -- اما من
خیلی به شما در آن سر ، که می گویند
نمی توان گفت در حال حاضر. "
و با این اختیار قابل تحسین او بود
تسلیم او اطمینان از یافته های آنها
متقابل اقوام بیشتر از ناپسند
هرگز ، و بودن خود را به خصوص
منزجر از مادرش ، تا آنها
بیشتر در خصوصی.
"اما چرا تو وجود ندارد ، ادوارد -- چرا
آیا شما نمی آمد؟ "
"من در جاهای دیگر مشغول بود."
"مشغول!
اما آنچه این بود که ، هنگامی که دوستان چنین بود
به ملاقات کرد؟ "
"شاید ، دوشیزه ماریان ،" گریه لوسی ، مشتاق
برای گرفتن انتقام از او ، "شما فکر می کنید
مرد جوان هرگز بر درگیری های ایستاده ، اگر
نه آنان و نه به ذهن آنها را نگه دارید ، کمی به عنوان
و بزرگ است. "
Elinor خیلی عصبانی بود ، اما به نظر می رسید ماریان
کاملا نامحسوس از نیش زدن ، برای او
با آرامش جواب داد :
"اما نه ، در واقع ، برای ، به طور جدی صحبت کردن ، من
خیلی مطمئن شوید که وجدان تنها نگه داشته
از خیابان ادوارد هارلی.
و من واقعا معتقدم که او بیشتری دارد
وجدان حساس در جهان است ؛ ترین
ناشی از وسواس یا دقت زیاد در انجام هر تعامل ،
با این حال در دقیقه ، و با این حال ممکن است آن را
در برابر لذت بردن و یا علاقه خود را.
او اغلب ترس از دادن درد ، از است
زخمی شدن انتظار ، و بیشتر
ناتوان بودن خودخواه ، از هر بدن من
تا به حال دیدم.
ادوارد ، آن است که چنین است ، و من آن را می گویند.
که چی بشه! آیا شما هرگز به خودتان گوش
ستایش -- سپس شما باید از هیچ دوست
معدن ؛ برای کسانی که می خواهند از عشق و علاقه من را قبول
و اعتماد به نفس ، باید برای باز کردن من تسلیم
تقدیر. "
طبیعت تقدیر از او ، در
مورد حاضر ، با این حال ، رخ داده است به
به خصوص نامناسب به احساس
دو سوم از حسابرسان او را ، و بود خیلی
unexhilarating به ادوارد ، که او خیلی زود
کردم تا برود.
"رفتن خیلی زود! گفت :" ماریان ؛ "عزیز من
ادوارد ، این نباید باشد. "
و رسم او را کمی به کنار ، او
زمزمه اجبار او را که می تواند لوسی
اقامت نه چندان طولانی تری دارند.
اما حتی این تشویق ، برای او شکست خورد
خواهند رفت ، و لوسی ، که می توانست outstaid
او ، تا به حال سفر خود به طول انجامید دو ساعت ، به زودی
پس از آن از آنجا دور شد.
"چه کاری می تواند او را در اینجا آورد تا اغلب؟" گفت :
ماریان ، در او آنها را می روم.
"نمی توان او را دید که ما می خواستیم او را
رفته -- چگونه teazing به ادوارد "!
"چرا -- همه ما دوستان او بودند ، و لوسی
شده است به طولانی ترین او را از هر گونه شناخته شده است.
آن است ، اما طبیعی است که او باید می خواهم برای
او را و همچنین خودمان. "
ماریان در نگاه او به طور پیوسته ، و گفت :
"شما می دانید ، Elinor ، که این نوع از
صحبت کردن که من نمی توانم تحمل کند.
اگر شما فقط امیدواریم که که این ادعای خود را
تناقض ، که من باید فرض می شود
حالت ، شما باید به بحر تفکر غوطهور شدن که من هستم
آخرین نفر در جهان به آن انجام دهد.
من نمی توانم نازل به خارج شدن از فریب
اطمینان ، که واقعا نمی خواستم. "
او سپس به سمت چپ اتاق و جرأت Elinor
او را به پیروی نمی کنند می گویند بیشتر ، برای متصل به هم
او وعده های او از پنهان کاری به لوسی بود ،
او می تواند هیچ اطلاعاتی را که می دهد
متقاعد ماریان و دردناک به عنوان
عواقب خود را همچنان ادامه دارد در
خطا ممکن است ، او موظف به تسلیم شد
به آن.
تمام آنچه که او می تواند امید بود که ادوارد
که اغلب او را افشا نمی کند و یا خود را به
زجر از شنیدن ماریان را اشتباه
گرما ، نه به تکرار از هر نوع دیگر
بخشی از این درد که تا به حال حضور خود را
نشست اخیر -- و این که او به حال هر
دلیلی برای انتظار.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه