Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 61 : بخش اخر کتاب یا مقاله. قسمت 1
چهار سال پس از صحنه ما فقط توصیف ، دو سواره ، به خوبی نصب شده ،
طی Blois ، در اوایل صبح به منظور ترتیب دادن حزب هاوکینگ
پادشاه در آن را چیده بود
دشت ناهموار Loire تقسیم در دو ، که در یک طرف Meung مرز ، در
Amboise دیگر.
این حافظ از harriers پادشاه و استاد فالکونز بودند ،
شخصیت تا حد زیادی در زمان لوئی سیزدهم مورد احترام ، بلکه نادیده گرفته شده توسط خود را
جانشین.
سواران ، داشتن reconnoitered زمین بودند ، بازگشت ، مشاهدات خود را
ساخته شده ، گروه های خاصی کمی از سربازان ، اینجا و آنجا ، آنها را در زمانی که آنها درک
sergeants قرار دادن در فواصل در دهانه inclosures شد.
این تفنگدار شاه شد.
پشت سر آنها ، بر اسب پر زرق و برق ، کاپیتان ، شناخته شده توسط غنی او آمد
یکنواخت دوزی. موهای او خاکستری ، ریش خود را تبدیل به طوری.
او خم کوچک به نظر می رسید ، هر چند نشسته و دست زدن به اسب خود را به آرامی.
او در مورد او به دنبال watchfully.
"م. D' Artagnan نمی شود هر گونه مسن تر ، گفت : "حافظ harriers به او
همکار falconer در "با ده سال بیشتر به حمل بیش از هر یک از ما ، او را تا
مقر مرد جوان سوار بر اسب است. "
"درست است ، پاسخ داد : falconer در. "من هیچ تغییر در او برای آخرین نمی بینم
بیست سال "اما این افسر اشتباه بود. D' Artagnan
در چهار سال گذشته ده ها زیسته بودند.
سن چنگال بی رحم خود در هر یک از زاویه چشمان او چاپ شده بود ؛ پیشانی او طاس شد ، خود را
دست ها ، قبلا قهوه ای و عصبی شدن سفید ، که اگر خون به حال نیمی
فراموش شده آنها.
D' Artagnan افسران را با سایه ای از خوشخویی که متمایز مواجه
مافوق ، و به نوبه خود برای خود حسن نیت ارائه میدهد دو کمان احترام دریافت کرد.
"آه! چه خوش شانس شانس به شما اینجا را ببینید ، موسیو D' Artagnan! "گریه falconer در.
"نه من که باید که می گویند ، اقایان" ، پاسخ داد : کاپیتان ، "برای
در حال حاضر ، پادشاه ، استفاده می کند مکرر تفنگدار خود را نسبت به فالکونز خود. "
"آه! آن را به عنوان آن را در زمان های خوب قدیمی بود ، آهی کشید : "طرف falconer.
"آیا شما به یاد داشته باشید ، موسیو D' Artagnan ، زمانی که شاه در اواخر پای در تاکستان پرواز
فراتر از Beaugence؟
آه! کدبانو! شما در آن زمان کاپیتان تفنگدار ، موسیو
D' Artagnan. "
پاسخ D' Artagnan : "و شما چیزی جز زیر بدنی tiercelets بودند" ،
خندیدن.
"نباید از نظر دور که ، آن هم خوب بود ، از دیدن آن است که همیشه هم خوب
ما جوان هستند. روز خوب ، مسیو نگاهبان
harriers. "
دومی گفت : "شما من افتخار ، مسیو لو کنت".
D' Artagnan پاسخ عنوان از کنت به سختی او را زده بود ؛
D' Artagnan کنت شده بود و چهار سال است.
"آیا با سفری طولانی که شما گرفته اند بسیار خسته ، مسیو لو
capitaine؟ "ادامه داد falconer در. "این باید کامل دو صد لیگ از
از این رو به Pignerol. "
"دو صد و شصت برای رفتن ، و به عنوان بسیاری از بازگشت ، گفت :" D' Artagnan ، بی سر و صدا.
"و گفت :" قوش باز ، "او به خوبی؟" "چه کسی؟" D' Artagnan خواسته است.
"چرا ، فقیر ، M. Fouquet ،" ادامه داد طرف falconer در صدای کم.
نگاهبان harriers عاقلانه خارج شده بود.
"نه" پاسخ D' Artagnan ، "مرد فقیر frets وحشتناکی ، او نمی تواند درک چگونگی
زندان می تواند به نفع او می گوید که پارلمان او را با طرد او را تبرئه کرده ،
و تبعید است ، و یا باید ، آزادی است.
او نه می توانید تصور کنید که آنها مرگ او قسم خورده بود ، و برای نجات جان خود را از
چنگال مجلس بود تحت تعهد بیش از حد به بهشت است. "
"آه! بله ؛ مرد فقیر به حال شانس نزدیک از داربست ، "پاسخ داد : falconer در" آن
گفته شده است که م میشل سفارشات به والی Bastile داده بود ، و
اعدام دستور داده شد. "
"به اندازه کافی!" D' Artagnan گفت ، pensively ، و با نمایی از برش کوتاه
گفتگو.
"بله ، گفت :« نگاهبان harriers ، رسم نسبت به آنها ، "م. Fouquet در حال حاضر در
Pignerol ، او غنی از آن را سزاوار است.
او از شانس و وجود داشته باشد توسط شما انجام شده ؛ او دزدیدند پادشاه
به اندازه کافی است. "
D' Artagnan در کارشناسی ارشد از سگ یکی از crossest به نظر می رسد او پرتاب شد ، و گفت
او ، "موسیو ، اگر هر کس به من گفت شما گوشت سگ خود را خورده بود ، نه تنها من
در حاضر به آن باور ، اما هنوز هم بیشتر ، خواهد شد
شما برای آن بودند به شلاق و یا به زندان محکوم شده ، من باید به شما و ترحم نمی
اجازه می دهد مردم را به صحبت می کنند از شما بیمار.
و در عین حال ، ارباب ، انسان صادق که شما ممکن است ، من به شما اطمینان دهم که شما بیشتر از آن نیست
نسبت به فقرا M. Fouquet شد. "
پس از تحت این زخم زبان زدن تیز ، نگاهبان harriers آویزان سر خود را ،
و اجازه داد falconer در دو مرحله پیش از او نزدیکتر به D' Artagnan.
"او است محتوای ، گفت :" طرف falconer در صدای کم ، به تفنگ دار "همه ما می دانیم
که harriers در مد هستند امروزه ، اگر او falconer در او نمی توانست صحبت در
در آن راه. "
D' Artagnan را به شیوه ای سودا در دیدن این سوال سیاسی بزرگ لبخند زد
حل و فصل شده توسط نارضایتی علاقه فروتن.
او برای یک لحظه در ذهن او زد وجود شکوه surintendant ،
فرو ریختن ثروت او ، و مرگ سودا که او را در انتظار و
نتیجه گیری ، "آیا M. Fouquet شکار با شاهین عشق؟" گفت که او.
"اوه ، عاشقانه ، آقا!" تکرار falconer در ، با یک لهجه از پشیمانی تلخ
و آه که خطابه مراسم خاکسپاری Fouquet بود.
D' Artagnan ستیزگی و یکی از تاسف دیگر اجازه داد به تصویب و
همچنان به پیشبرد.
آنها در حال حاضر می تواند حد یک نگاه اجمالی از huntsmen ها را در موضوع را از چوب گرفتن ،
پر از outriders عبور مانند ستاره عکسبرداری در سراسر clearings ، و
اسب سفید skirting پوشیده از بیشه
بیشه به دنبال مانند تجلی نورانی.
"اما" از سر گرفته D' Artagnan ، "ورزش دوام؟
دعا کنید ، به ما پرنده سریع خوب به من بدهید ، برای من بسیار خسته ایم.
آیا این یک حواصیل یا قوی؟ "
"هر دو ، به موسیو D' Artagnan ، گفت :" قوش باز ، "اما شما نیاز دارید می شود احساس خطر ؛
پادشاه بسیار ورزشکار نیست ، او این زمینه را در حساب خود را ندارد ، او
بخواهد تنها به مات و متحیر کردن خانمها. "
کلمات "را مات و متحیر کردن خانمها به شدت لهجه شدند آنها D' Artagnan
فکر کردن. "آه! گفت که او کاملا در ، به دنبال
حافظ از harriers لبخند زد ، بدون شک با نظر و آن را با
تفنگ دار.
"آه! شما با خیال راحت ممکن است خنده ، گفت : "D' Artagnan ؛" من می دانم که هیچ چیزی در جریان
اخبار ، من فقط وارد دیروز ، پس از غیبت یک ماه.
دادگاه را ترک عزاداری مرگ ملکه مادر است.
پادشاه پس از دریافت آخرین آه مایل به گرفتن هیچ تفریحی نیست
آن اتریش ، اما همه چیز به پایان در این جهان می آید.
خب! سپس او دیگر غمگین است؟
بسیار بهتر است. "" و همه چیز آغاز می شود و همچنین به پایان می رسد ،
گفت : حافظ با خنده درشت.
"ق" D' Artagnan ، بار دوم ، گفت : -- او را به آتش کشیدند می دانیم ، اما کرامت اجازه نخواهد داد
او را به بازجویی از افراد زیر او -- "آغاز چیزی وجود دارد ، سپس ، آن را
به نظر می رسد؟ "
حافظ به او چشمک قابل توجه ، اما D' Artagnan تمایلی برای یادگیری هر چیزی بود
از این مرد. "باید پادشاه در اوایل؟" پرسید : او از
falconer در.
"در ساعت هفت ، آقا ، من باید پرندگان پرواز"
"چه کسی می آید با پادشاه؟ چگونه مادام؟
ملکه چگونه؟ "
"بهتر است ، آقا." "به او شده بیمار ، پس از آن؟"
"موسیو ، او از غم وغصه گذشته رنج می برد ، عظمت او شده است تا به ناخوشی است."
"چه غم وغصه؟
شما نیاز به فانتزی اخبار شما قدیمی است. من اما تنها بازگشت. "
به نظر می رسد که ملکه ، کمی پس از مرگ او غفلت مادر
قانون ، شکایت به پادشاه ، که او را جواب داد ، -- من در خانه خواب هر شب ،
مادام؟
چه بیشتر شما انتظار '" ، "آه!" D' Artagnan گفت : --؟ "زن بیچاره!
او باید صمیمانه از خانم د لا Valliere نفرت "
"اوه ، نه! مادموازل نمی د لا Valliere ، پاسخ داد : "طرف falconer.
"چه کسی پس از آن --" انفجار شکار بوق قطع کرد این گفتگو.
احضار سگ ها و بازها.
falconer در و همراهانش را بلافاصله ، ترک D' Artagnan به تنهایی در
میان حکم معلق است. پادشاه از راه دور ، احاطه
خانم ها و سواران است.
تمام نیروهای نظامی پیشرفته به منظور زیبا ، با سرعت پا ، شاخ های مختلف
انواع انیمیشن سگ و اسب.
انیمیشن در صحنه ، سراب نور ، وجود دارد که هیچ چیز هم اکنون می توانید
دادن یک ایده ، مگر اینکه آن را شکوه و جلال ساختگی از منظره theatric.
D' Artagnan ، با یک چشم و کمی ، فقط کمی ، dimmed از نظر سن ، متمایز پشت
گروه سه واگن. اولین ملکه در نظر گرفته شده بود ؛
خالی بود.
D' Artagnan ، که دختر خانم د لا Valliere توسط طرف پادشاه نمی بینم ، در به دنبال
در مورد برای او ، او را در کالسکه دوم دیدم.
او به تنهایی با دو تن از زنان خود را ، که به عنوان معشوقه خود را به عنوان کسل کننده به نظر می رسید بود.
در دست چپ شاه ، پس از یک اسب جسور ، مهار شده توسط جسورانه و
از طرف ماهرانه ، بانوی بسیاری از زیبایی خیره کننده را تاباند.
پادشاه لبخندی زد بر او ، و او بر پادشاه لبخند زد.
خنده با صدای بلند به دنبال هر کلمه او زبان آمده است.
"من باید آن زن را می دانم ،" فکر تفنگ دار "که می تواند او باشد؟"
و او به سوی دوست خود ، طرف falconer ، به آنها او خطاب به این سوال stooped
او به خودش قرار داده بود.
طرف falconer در مورد پاسخ به بود ، هنگامی که شاه ، درک D' Artagnan ، "آه ، کنت!"
گفت که او ، "شما در میان ما یک بار دیگر پس از آن!
چرا من را ندیده؟ "
"سیره" کاپیتان پاسخ ، "به خاطر عظمت شما خواب بود وقتی که من وارد است و نه
بیدار وقتی که من از سر گرفته وظایف من امروز صبح. "
"هنوز مشابه هستند ، گفت :" لوییس ، صدای بلند ، که دلالت بر رضایت است.
"نگاهی به برخی از استراحت ، کنت ، من دستور شما را به انجام این کار.
شما با من شام خوردن به روز است. "
سوفل از تحسین D' Artagnan مانند نوازش احاطه شده است.
هر کس مشتاق برای ادای احترام به او بود.
ناهارخوری با پادشاه افتخار عظمت او بود تا به عنوان هنری IV پر تجمل بود.
شده بود.
پادشاه گذشت چند قدم در پیشبرد و D' Artagnan خود را در میان
گروه تازه ، در میان آنها تاباند میشل.
"روز خوب ، موسیو D' Artagnan ، گفت :« وزیر ، با خوش رویی مشخص شده اند ، "شما
سفر لذت بخش؟ "" بله ، آقا "D' Artagnan گفت ، رکوع به
گردن اسب خود.
من شنیده ام پادشاه شما را دعوت به جدول خود را در این شب ، ادامه داد : "وزیر ؛
"شما دوست قدیمی وجود دارد دیدار خواهد کرد."
"یک دوست قدیمی من؟" D' Artagnan خواسته ، غوطه وری دردناکی را به امواج تاریک
گذشته ، که برای او دوستی های بسیاری است و بسیاری از نفرت بلعیده بود.
"م. لو دوک D' Almeda ، که صبح امروز از اسپانیا وارد شده است. "
"دوک D' Almeda؟" D' Artagnan گفت ، با تأمل در بیهوده است.
"در اینجا!" فریاد یک پیر مرد ، سفید را به عنوان برف ، نشسته خم در کالسکه اش ، که او
باعث می شود پرتاب باز را به اتاق را برای تفنگ دار.
"Aramis!" گریه D' Artagnan ، با شگفتی عمیق زده شده است.
و او احساس ، بی اثر بود ، نازک بازوی اشراف زاده های قدیمی حلق آویز و دور گردن او.
میشل پس از داشتن آنها را در سکوت برای چند لحظه مشاهده ، اسب خود خواست
به جلو ، و سمت چپ دو دوستان قدیمی با هم.
"و غیره ، گفت :« تفنگ دار ، گرفتن بازوی Aramis ، "شما ، تبعید ، شورشی ،
دوباره در فرانسه؟ "،" آه! و من باید با شما در ناهار بخورم؟
جدول پادشاه گفت : "Aramis ، لبخند است.
"بله ، شما خودتان خواهد پرسید آنچه که استفاده از وفاداری در این دنیا؟
ایست! اجازه دهید ما اجازه می دهد به تصویب کالسکه فقیر لا Valliere.
نگاه کنید ، ناراحت است چگونه او است!
چگونه چشم او ، کم نور با اشک ، به دنبال پادشاه ، که سوار بر ان سوار بر اسب! "
"با چه کسی؟" "با خانم د ، Tonnay - Charente در حال حاضر
مادام د Montespan ، پاسخ داد : "Aramis.
وی می افزاید : "او حسود است. آیا او پس از آن ترک شده است؟ "
"کاملا رتبهدهی نشده است ، اما آن را نمی خواهد زمانی قبل از او است."
آنها گفتگو با یکدیگر ، در حالی که پس از ورزش ، و درشکه چی Aramis آنها را راندند
هوشمندانه که آنها در یک لحظه وارد هنگامی که شاهین ، حمله به پرنده ، ضرب و شتم
او را ، و بر او سقوط کرد.
پادشاه alighted ، مادام د Montespan به دنبال مثال او.
آنها در مقابل کلیسای کوچک جدا شده ، پنهان شده توسط درختان بزرگ بودند ، در حال حاضر despoiled
از برگ های خود را با باد برش اول پاییز.
پشت این کلیسای کوچک بود چهار دیواری بسته توسط دروازه مشبک است.
شاهین طعمه خود را در چهار دیواری متعلق به این کلیسای کوچک کوچک مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود ،
و پادشاه آرزومند رفتن به اولین پر بود ، با توجه به
سفارشی.
ملتزمین دور دایره ساختمان و هجز را تشکیل دادند ، بیش از حد کوچک به
دریافت بسیاری از.
D' Artagnan را عقب نگه Aramis توسط بازو ، به عنوان او بود ، مثل بقیه ، به آتش میکشند از
کالسکه او ، و در خشن ، صدای شکسته ، "آیا شما می دانید ، Aramis ، گفت :" او ،
"شانس کجا ما انجام شده است؟"
"نه ،" دوک پاسخ :. "در اینجا مردان سکون که ما به خوبی می دانست ، گفت :
D' Artagnan ، به شدت آشفته شده است.
Aramis ، بدون عصای هر چیزی ، و با گام لرزان ، نفوذ به
کلیسای کوچک توسط یک درب کوچک که D' Artagnan برای او افتتاح شد.
کجا هستند آنها به خاک سپرده شد؟ "گفت که او.
"وجود دارد ، در چهار دیواری. متقابل وجود دارد ، که می بینید در زیر ان
کمی سرو.
درخت غم و اندوه بر سر مزار آنها کاشته شده است ، به آن ، که پادشاه است
که راه است. حواصیل کاهش یافته است فقط وجود دارد "Aramis متوقف شد ، و پنهان خود را در
سایه.
آنها سپس ، بدون اینکه دیده دیدم ، چهره رنگ پریده از لا Valliere ، که او را نادیده گرفته
حمل نقل ، در ابتدا در نگاه ، با دل سودا ، از درب ، و پس از آن ،
دور توسط حسادت به اجرا درآمد ، های پیشرفته به
کلیسای کوچک ، از چه رو ، تکیه بر علیه ستون ، او مداقه شاه خندان و
ساخت علائم به مادام د Montespan رویکرد ، به عنوان چیزی واهمه وجود دارد
از.
مادام د Montespan این افراد را تحویل او از طرف پادشاه برگزار می شود به او ، و او ،
برداشت اولین پر از حواصیل ، که falconer در حال خفه ،
آن را در کلاه همدم زیبای خود قرار می گیرد.
او ، لبخند به نوبه خود او را بوسید دست tenderly که ساخته شده او در این حال حاضر است.
پادشاه بزرگ قرمز مایل به زرد با غرور و لذت او در مادام د Montespan نگاه
با همه آتش عشق جدید.
"چه خواهد شد من به شما بدهد در عوض گفت :" او.
او قطع یک شاخه کوچک از درخت سرو و پیشنهاد آن را به پادشاه ، که در نگاه
مست با امید.
"پیف" گفت : Aramis به D' Artagnan ؛ حال حاضر است ، اما یک غم ، که سرو
سایه آرامگاه است. "
گفت : "بله ، و آرامگاه است که رائول د Bragelonne ، D' Artagnan با صدای بلند ؛"
رائول ، که خواب زیر که صلیب را با پدرش است. "
ناله resounded -- آنها را دیدم یک زن غش سقوط به زمین است.
مادموازل دو لا Valliere همه دیده بود ، شنیده است.
"زن بیچاره!" muttered D' Artagnan ، به عنوان او ملازمان برای حمل به او کمک کرد
کالسکه بانوی تنهایی که بسیاری از این پس در زندگی رنج می برند.
که شب D' Artagnan در جدول پادشاه ، در نزدیکی M. میشل و M. لو دوک نشسته
D' Almeda. پادشاه بسیار همجنسگرا بود.
او پرداخت هزار و توجه کمی را به ملکه ، از هزار kindnesses به مادام ،
در دست چپ او نشسته ، و بسیار غم انگیز است.
ممکن است قرار است که زمان آرامش هنگامی که پادشاه بود ، معتاد به تماشای او
چشم های مادر برای تایید یا رد شدن از آنچه که او انجام داده بود.
از معشوقه بود هیچ سوال در این شام وجود دارد.
پادشاه خطاب Aramis دو یا سه بار ، دعوت او ، M. L' ambassadeur که
افزایش تعجب در حال حاضر توسط D' Artagnan در دیدن دوست خود شورشی احساس
بنابراین marvelously در دادگاه دریافت کرده است.
پادشاه ، در رو به افزایش از جدول ، داد دست خود را به ملکه ، ساخته شده و یک نشانه به
میشل ، که چشم کارشناسی ارشد خود را در چهره بود.
میشل D' Artagnan و Aramis در یک طرف صورت گرفت.
پادشاه شروع به چت با خواهر خود ، در حالی که موسیو ، بسیار ناراحت است ، سرگرم
ملکه با هوا سرگرم و بدون متوقف کردن به تماشای همسر و برادر خود را از
گوشه چشم او.
مکالمه بین Aramis ، D' Artagnan ، و میشل تبدیل شده بر
بی تفاوت افراد است.
آنها از وزرای قبلی صحبت کرد و میشل مربوط ترفندهای موفق از Mazarin ،
و مورد نظر آن Richelieu مربوط به او است.
Artagnan D' می تواند تعجب خود را در پیدا کردن این مرد غلبه کند ، سنگین خود
ابرو و پیشانی کم ، صفحه نمایش بسیار دانش صدا و ارواح شاد.
Aramis در آن سبکی شخصیت شگفت زده شده بودم که اجازه این مرد جدی شد
به تاخیر می اندازد و با مزیت لحظه ای برای گفتگو مهم تر ، که
هیچ کس ساخته شده هر اشاره ، هر چند هر سه interlocutors احساس نزدیکی آن است.
بسیار ساده بود ، از ظاهر خجالت از موسیو ، چقدر
مکالمه از شاه و خانم او را اذیت.
چشم مادام تقریبا قرمز : او برای شکایت؟
او رفتن به افشای یک رسوایی در دادگاه باز؟
پادشاه او را در یک طرف صورت گرفت ، و در یک تن تا حساس به لمس است که باید آن را به یاد
شاهزاده خانم از زمان هنگامی که او برای خودش دوست داشتنی بود :
"خواهر ، گفت :" او ، "چرا اشک در آن چشمان دوست داشتنی را ببینم؟"
"چرا -- سیره --" گفت که او. "موسیو حسادت است ، او ، نه خواهر؟"
او به سمت موسیو ، نشانه مصون از خطا است که آنها در مورد او صحبت می کردند نگاه کرد.
"بله ، گفت :" او.
"گوش دادن به من ، گفت : پادشاه ، اگر دوستان خود را به خطر اندازد و آن نمی باشد.
گسل موسیو. "
او این کلمات را با مهربانی آنقدر که مادام ، تشویق ، داشتن متحمل شده به طوری صحبت کرد
بسیاری از انفرادی griefs تا زمانی ، نزدیک به ترکیدن بود به اشک ، تا تمام قلب او.
"بیا ، بیا ، عزیز خواهر کوچک ، گفت :" پادشاه ، "griefs خود را به من بگویید ؛ بر روی کلمه
یک برادر ، آنها را به من ترحم ، بر روی کلمه از پادشاه ، من به پایان دادن به آنها را قرار داده ".
او چشمانش را بلند شکوه او و در لحن مالیخولیا :
: "دوستان من که به من سازش" ، و گفت که او "آنها یا وجود ندارد یا
پنهان ، آنها را به رسوایی با عظمت خود را به ارمغان آورد ، آنها ، به طوری
اختصاص داده شده ، خیلی خوب ، تا وفادار است! "
"شما می گویید این حساب در د Guiche ، آنها من تبعید کرده اند ، در میل موسیو؟"
و که پس از آن تبعید ناعادلانه ، تلاش کرده است تا دریافت خود را یک بار در هر به قتل رساندند
روز است. "
"ناعادلانه ، می گویند شما ، خواهر؟" "بسیار ناعادلانه است که اگر من تا به حال نداشته
احترام مخلوط با دوستی است که من همیشه برای عظمت خود را سرگرم -- "
"خب! من می خواهم که خواسته برادرم چارلز ، پس از
که من همیشه می توانید -- "شاه شروع شده است.
"چه پس از آن؟"
"من می خواهم که از او خواست تا داشته آن را به شما نمایندگی که موسیو و
شوالیه های مورد علاقه م لو د لورین باید با مصونیت از مجازات نیست خود را را تشکیل می
جلادان افتخار من و شادی من است. "
"شوالیه د لورین ، گفت :" شاه "که همکار دلتنگ کننده است؟"
"آیا دشمن فانی من.
در حالی که انسان از افراد خانواده ام زندگی می کند ، که در آن موسیو حفظ او و نمایندگان
قدرت خود را به او ، من باید بدبخت ترین زن در عربستان است. "
"بنابراین ، گفت :« پادشاه ، به آرامی ، "با شما تماس برادر خود را از انگلستان به دوستان بهتر از من
هستم؟ "عملیات برای خود ، سیره صحبت می کنند."
"و شما ترجیح می دهید رفتن به درخواست کمک وجود دارد --"
"به کشور خود من" او با غرور گفت : "بله ، سیره است."
شما نوه هنری IV. و همچنین خودم ، بانوی.
پسر عموی و برادر در قانون ، آیا این مبلغ به خوبی به عنوان برادر ،
ژرمن؟ "
"سپس گفت :" هنریتا ، "عمل!" "بیایید یک اتحاد را تشکیل می دهند."
"آغاز خواهد شد." "من به شما می گویند ، به ناحق تبعید د
Guiche. "
"آه! بله ، گفت : "او ، فروتن است. "د Guiche باید بازگشت."
"تا کنون ، به خوبی."
و در حال حاضر شما می گویند که من اشتباه در در خانواده شما د شوالیه
لورین ، که می دهد موسیو مشاوره بیمار به شما احترام؟ "
"خوب به یاد آنچه که من به شما بگویم ، سیره ، شوالیه د لورین روزی -- رعایت خواهد شد
تا کنون من به یک پایان وحشتناک است ، من از قبل متهم شوالیه د لورین ، او
روحی که قادر است از هر جرم و جنایت است! "
"شوالیه د لورین دیگر نباید تو آزار -- قول می دهم به شما که."
"پس از آن که خواهد مقدماتی واقعی اتحاد ، سیره ، -- باید امضاء کنم؟ ، اما از آنجا که شما
انجام بخشی خود را ، به من بگویید چه خواهد بود من است. "
"به جای گرفتار مرا با چارلز برادر خود را ، شما باید او را بیشتر صمیمی
دوست تر از همیشه است. "" است که بسیار آسان است. "
"آه! نه آنقدرها آسان که شما ممکن است فرض کنید ، در مردم دوستی معمولی در آغوش
یا مهمان نوازی ورزش ، و تنها هزینه یک بوسه و یا بازگشت ، سود آور
هزینه ، اما در دوستی سیاسی -- "
"آه! دوستی سیاسی ، اتمام حجت است؟ "
"بله ، خواهر من ، و پس از آن ، به جای استقبال و اعیاد ، آن را سربازان است -- آن است
سربازان همه زنده و مجهز -- است که ما باید خدمت را به دوستان ما ، رگ های ما
باید ارائه دهد ، همه مسلح با توپ ها و ذخیره شده با مفاد.
از این رو نتایج این است که ما باید خزانه در چنین شرایط متناسب برای همیشه
دوستی. "
"آه! شما کاملا حق دارید ، گفت : "مادام ،" خزانه پادشاه انگلستان
صدا دار برای برخی از زمان بوده است. "
اما شما ، خواهر من ، که نفوذ بسیار بر سر برادر خود را ، شما می توانید امن
بیش از یک سفیر تا کنون می تواند وعده. "
"به اثر که من باید به لندن برود ، برادر عزیز من است."
"من فکر" پادشاه پاسخ ، مشتاقانه "و من به خودم است که گفته اند
چنین سفر به سلامت خود و روحیه خوبی داشته است. "
"فقط قطع کرد :" مادام ، "این ممکن است من باید شکست.
پادشاه انگلستان مشاوران خطرناک است. "
"مشاور ، آیا به شما می گویند؟"
"دقیقا. اگر بر حسب شانس ، عظمت خود را تا به حال هیچکدام
قصد -- من فقط فرض SO -- درخواست چارلز دوم. اتحاد خود را در یک جنگ -- "
"جنگ؟"
"بله ، خوب! پس از آن مشاوران شاه ، که در شماره هفت -- مادموازل استوارت ،
خانم ولز ، گوین دوشیزه ، دوشیزه Orchay ، دوشیزه Zunga ، دوشیزه دیویس ،
و کنتس افتخار Castlemaine --
نشان دادن به پادشاه است که هزینه های جنگ مقدار زیادی از پول ، که بهتر است به
دادن توپ و suppers در همپتون دادگاه نسبت به تجهیز کشتی های خط
پورتسموث و گرینویچ است. "
"و سپس مذاکرات خود را با شکست مواجه خواهد شد؟" "اوه! این خانمها باعث تمام مذاکرات
پاییز که از طریق آن انجام می دهند خود را ندارد. "
آیا می دانید که این ایده است که به من اصابت کرد ، خواهر؟ "
"نه ، من اطلاع آنچه در آن است."
"این است که به خوبی در اطراف شما ، جستجو ، شما شاید ممکن است یک مشاور زن
را با شما به برادر خود ، که فصاحت ممکن است بیمار را از فلج
هفت نفر دیگر. "
"این واقعا یک ایده ، سیره ، و من را جستجو کنید."
"شما را پیدا خواهد کرد آنچه شما می خواهید." "من امیدوارم."
"سفیر زیبا لازم است ، چهره مطلوب بهتر است از یکی زشت ،
این طور نیست؟ "" مسلما. "
"انیمیشن ، سرزنده ، شخصیت بی پروا است."
"مطمئنا" اشراف است که به اندازه کافی قادر می سازد خود را به
رویکرد پادشاه بدون awkwardness -- نه چندان بلند پروازانه ، تا به عنوان به خود مشکل
در مورد شأن و منزلت از نژاد او. "
"بسیار درست است." "و که می داند انگلیسی کمی."
"دوشنبه Dieu! همین دلیل ، برخی از "گریه خانم" مثل مادموازل د Keroualle ، برای
به عنوان مثال! "
"آه! ! چرا ، بله "لویی چهاردهم گفت ؛" شما ضربه علامت ، -- از آن است که پیدا کرده اند ،
خواهر "" من خود به سفر می برد و او را بدون هیچ دلیل
شکایت می کنند ، گمان می کنم. "
"آه! نه ، من plenipotentiaire او seductrice در یک بار نام ، و اضافه
جهیزیه به عنوان "" است که به خوبی. "
"من به شما علاقه داشتن به در حال حاضر در جاده های خود ، خواهر کوچک عزیزم ، consoled برای همه شما
griefs. "" من خواهد رفت ، در دو شرایط است.
اول این است که من باید بدانید آنچه من مذاکره است. "
"آن است که.
هلندی ، شما می دانید ، من توهین روزانه در gazettes خود را ، و جمهوری خواه خود را
نگرش. من جمهوری خواهم. "
"است که به راحتی ممکن است تصور شود ، سیره است."
"من همراه با درد می بینیم که این پادشاه دریا -- آنها خودشان می نامند تا -- نگه داشتن تجارت
از فرانسه در هند ، و رگ های خود را به زودی تمام بنادر را اشغال
اروپا است.
چنین قدرت بیش از حد در نزدیکی من ، خواهر. "" آنها متحدان خود را ، با این حال. "
"به همین دلیل است که آنها اشتباه در داشتن مدال به شما زده شنیده می شد ، مدال
که نشان دهنده هلند توقف خورشید ، به عنوان جاشوا انجام داد ، با این افسانه : خورشید
قبل از من متوقف شود.
نمی باشد. برادری زیادی در آن وجود دارد ، وجود دارد؟ "
"من فکر می کردم شما که قسمت پر از بدبختی را فراموش کرده بود؟"
من هر چیزی ، خواهر "هرگز فراموش نکنید.
و اگر دوستان من ، درست مانند برادر چارلز ، مایل به دوم من هستند --
"شاهزاده خانم pensively ساکت باقی ماند. "گوش دادن به من ، امپراتوری وجود دارد
دریاها به به اشتراک گذاشته شود ، گفت : "لویی چهاردهم.
"برای این پارتیشن ، که انگلستان تسلیم به ، می تواند من حزب دوم را نمایندگی نمی
و همچنین به عنوان هلندی؟ "" ما باید دوشیزه د Keroualle برای درمان
به این سؤال ، پاسخ داد : "مادام.
"شرط دوم خود را برای رفتن ، اگر شما لطفا ، خواهر؟"
"رضایت موسیو ، شوهر من است." "شما باید آن را داشته باشد."
"سپس به من در حال حاضر در نظر رفته ، برادر."
شنیدن این کلمات ، لویی چهاردهم. دور تبدیل شده به سمت گوشه ای از اتاق در
که D' Artagnan ، میشل ، و Aramis ایستاده بود ، ساخته شده و علامت مثبت به خود
وزیر.