Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل پنجم
کسب و کار haggling ، که عمدتا بر روی اسب وابسته بود ، شد آشفته
فورا. پریشانی ، اگر نه تنگدستی ، loomed در
از راه دور.
Durbeyfield چیزی بود که به صورت محلی نامیده می شد و یک شخص شل کردن ، پیچ خورده ، او قدرت خوبی داشتند
به کار در زمان ، اما زمان نمی تواند اتکا به همزمان با ساعت
مورد نیاز ، و ، داشتن شده است unaccustomed
به کار پر زحمت به طور منظم از روز کارگر ، او به خصوص مداوم بود زمانی که آنها
آیا تا همزمان.
تس در همین حال ، به عنوان یکی که پدر و مادرش را به این باتلاق کشیده بود ،
سکوت تعجب آنچه که او می تواند برای کمک به آنها خارج از آن و پس از آن مادرش
مطرح طرح خود است.
"ما باید از یو پی اس WI فراز ، تس را ،" گفت که او "و هرگز نتوانست خون بالا شما
شده اند در بیشتر نامیده می شود ، برای لحظه ای.
شما باید دوستان خود را امتحان کنید.
آیا آنچه می دانیم که بسیار غنی زندگی خانم D' Urberville در حومه O وجود دارد
چیس ، که باید رابطه ما؟ شما باید به او و ادعای خویشاوندان نزدیک ، و از آنها بخواهید
برای برخی از کمک در مشکل ما است. "
تس "من نمی باید مراقبت برای انجام این کار ، می گوید :". "اگر چنین بانوی وجود دارد ،' به اندازه کافی twould
برای ما اگر او دوستانه -- به انتظار او را برای کمک به ما بدهد ".
"شما می توانید گرد خود را به انجام هر کاری برنده ، عزیز من.
علاوه بر این ، شاید در آن نسبت به شما می دانید وجود دارد.
شنیده ام شنیده ام ، خوب در حال حاضر. "
حس ظالمانه او از آسیب تس رهبری انجام می شود تا به حال به بیشتر باحرمت تر از
او در غیر این صورت ممکن است آرزوی مادر شده اند ، اما او نمی توانست درک
چرا مادرش باید پیدا کردن چنین
رضایت در فکر سرمایه گذاری از ، به ، سود خود را چنین مورد تردید است.
مادر او ممکن است سوالات ، و کشف کرده اند که این خانم D' Urberville
بانوی فضیلت های بی نظیر و نیکوکاری بود.
اما غرور تس ساخته شده بخشی از یکی از ارتباط ضعیف بیرغبتی خاص به او است.
"من ترجیح می دهم سعی کنید برای دریافت کار ،" او زمزمه.
"Durbeyfield ، شما می توانید آن را را حل و فصل ، گفت :" همسر او ، تبدیل به جایی که او نشسته بود
پس زمینه. "اگر شما می گویید او باید برای رفتن ، او خواهد رفت."
"من دوست ندارم فرزندان من و خودشان را مدیون خویشاوندان نزدیک عجیب و غریب"
زمزمه او. "من سر noblest شاخه' O
خانواده ، و من باید برای زندگی به آن. "
دلایل خود را برای دور ماندن بدتر شده نسبت به اعتراض خود را به رفتن تس.
"خب ، من به کشته شدن اسب ، مادر ،" او گفت : mournfully ، "گمان می کنم من باید برای انجام
چیزی.
برایم مهم نیست رفتن و دیدن او ، اما شما باید آن را به من در مورد درخواست کمک ترک.
به فکر کردن در مورد او ساخت یک بازی برای من -- از آن است احمقانه ".
: : "بسیار خوب گفت ، تس!" مشاهده پدر او sententiously.
"چه کسی گفت که من تا به حال چنین فکر پرسید :" جوآن.
من علاقه داشتن به آن را در ذهن خود را ، مادر است.
اما من میام. "
افزایش اوایل روز بعد او به تپه شهر به نام Shaston می رفتند ، و در زمان
استفاده از ون است که دو بار در هفته فرار از Shaston سمت شرق به Chaseborough ،
عبور در نزدیکی Trantridge ، بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا در
که مبهم و مرموز خانم D' Urberville محل اقامت خود را داشتند.
مسیر تس Durbeyfield در این روز به یاد ماندنی باقی در میان شمال شرقی
undulations واله که در آن او به دنیا آمده بود ، و در آن زندگی خود را به حال
میگردیدند.
واله Blackmoor بود به او ، جهان و ساکنان آن نژادهای آن.
از دروازه و stiles از Marlott او تا به حال نگاه کردن طول آن در تعجب
روز از دوره شیرخوارگی ، و چه رمز و راز به او شده بود و سپس به مراتب کمتر از رمز و راز نیست
او را در حال حاضر.
او هر روز از پنجره اتاق او برج ها ، روستاها ، ضعف قصرها سفید دیده بود ؛
بالاتر از همه ، این شهر از Shaston ایستاده با شکوه در ارتفاع آن پنجره خود را
درخشان مانند لامپ در آفتاب شب.
او به ندرت به ملاقاتش رفته بودند ، تنها یک دستگاه حتی کوچک از واله و
اطراف که توسط بازرسی نزدیک به او شناخته شده است.
بسیار کمتر او به دور خارج دره شده بود.
هر منحنی بسته ای از تپه های اطراف به عنوان شخصی او را به عنوان او بود
چهره بستگان ، اما آنچه در دراز فراتر از آن ، قضاوت او وابسته بود در تدریس
مدرسه روستا ، جایی که او برگزار شده بود
محل پیشرو در زمان ترک کردن او ، یک یا دو سال قبل از این تاریخ.
او در اوایل آن روزها بسیار شده توسط دیگران از جنس و سن او عاشق بود ، و به حال
استفاده می شود در مورد روستا به عنوان یکی از سه دیده می شود -- همه تقریبا از همان سال -- راه رفتن
خانه از طرف مدرسه در کنار تس
متوسط -- در پیش بند صورتی چاپی از الگوی ریز مشبک ، فرسوده بیش از یک
رهبانیت چیزهای که رنگ اصلی خود را برای وصف ناپذیر عالی را از دست داده بود -- راهپیمایی
بر پاهای بلند محوری ، در تنگ
جوراب که سوراخ های کوچک مانند نردبان در زانو شده بود ، توسط دو زانو در پاره
جاده ها و بانک ها در جستجوی گنجینه های گیاهی و معدنی ، او را پس از آن زمین رنگ
مو حلق آویز مانند قابلمه ، قلاب ، بازوها
دو دختر خارج از استراحت در دور کمر از تس ، سلاح خود را بر دوش
این دو طرفداران.
به عنوان تس مسن تر شدیم و شروع به مسائل ایستاد ، او احساس کاملا مالتوس
نسبت به مادرش فکر دادن بسیاری از خواهر کوچک او و برادران ،
هنگامی که آن را چنین زحمت پرستار بود و برای آنها فراهم است.
هوش او و مادرش که از یک کودک خوشحال بود : جوآن Durbeyfield شد به سادگی
اضافی یکی از آنها ، و نه بزرگتر ، به او خانواده خود را طولانی از پیشخدمت در
پراویدنس است.
با این حال ، تس انسانی رحمان نسبت به آنهایی که کوچک شد ، و به آنها کمک کند به عنوان
آنجا که ممکن است او استفاده می شود ، به محض او مدرسه را ترک ، به من قرض بدهید دست در haymaking یا
برداشت محصول در مزارع همسایه ، یا ،
ترجیح ، در فرایندهای شیردوشی یا کره گیری ، که او به حال آموخته هنگامی که او را
پدر گاو متعلق به حال و استادانه انگشتی آن را یک نوع کار بود که در آن او
سرآمد بوده اند.
به نظر می رسد هر روز بر شانه های جوان خود را پرتاب بیشتر از مشکلات خانواده و
که تس باید نماینده Durbeyfields در Urberville D'
عمارت آمد به عنوان یک چیز البته.
در این مثال باید آن را پذیرفت که Durbeyfields قرار دادن منصفانهترین آنها
سمت به بیرون.
او از ون در Trantridge صلیب alighted ، و در پا تپه در صعود
جهت منطقه شناخته شده به عنوان چیس ، که در سر مرز ، به عنوان او تا به حال
مطلع شده ، خانم D' صندلی Urberville's ، دامنه ، یافت می شود.
در حس عادی بود یک خانه manorial نیست ، با مزارع و مراتع ، و
گله مند کشاورز ، از آنها صاحب درآمد را برای خود به فشار و
خانواده توسط قلاب و یا توسط کلاه بردار.
آن بود ، به مراتب بیشتر ، یک کشور خانه برای لذت بردن خالص و ساده ساخته شده ، با
نه یک هکتار زمین دردسرساز فراتر از آنچه که به آن متصل مسکونی مورد نیاز بود
اهداف ، و برای یک مزرعه کوچک فانتزی نگه داشته
در دست مالک ، و تمایل توسط مدیر تصفیه.
تسلیم آجر قرمز برای اولین بار در چشم آمد ، تا پیش امدگی لبه بام خود را در انبوه و همیشه سبز.
تس فکر این عمارت که به خودی خود تا بود ، عبور از باجه جانبی با
برخی از بیم و هراس ، و بعد به یک نقطه که در آن درایو به نوبه خود ، خانه را در زمان
مناسب در نظر کامل ایستاده بود.
این نعوظ های اخیر بود -- در واقع تقریبا جدید است -- و از همان رنگ قرمز غنی که
تشکیل چنین تضاد با همیشه سبز از تسلیم.
دور در پشت گوشه ای از خانه -- که مثل شکوفه گل شمعدانی در برابر افزایش یافت
رنگ مقهور اطراف -- کشش افقی لاجوردی نرم چیس -- واقعا
دستگاه محترم جنگل زمین ، یکی از
چند بیشه زار باقی مانده در انگلستان از تاریخ بدون شک primaeval ، در آن Druidical
دارواش هنوز بلوط سن یافت ، و که در آن درختان عظیم سرخدار ، نه کاشته
دست انسان رشد آنها رشد کرده بود زمانی که آنها برای کمان pollarded شدند.
همه این قدمت پر درخت ، با این حال ، هر چند از دامنه های قابل مشاهده بود ، در خارج از
مرزهای فوری املاک و.
همه چیز در این خاصیت بطور دنج قرار گرفتن روشن ، پررونق و خوب نگه داشته بود. هکتار از
شیشه خانه کشیده inclines به copses در پای خود.
همه چیز شبیه پول -- مانند سکه و زمان آخرین صادر شده از نعنا است.
اصطبل ، تا حدی توسط سنبه اتریش و بلوط همیشه سبز نمایش و هم اندازه با
اواخر هر لوازم خانگی ، به عنوان به عنوان کلیساهای کوچک ، از ، سهولت وقار بودند.
در چمن گسترده ایستاد چادر زینتی ، درب آن به سوی او.
ساده تس Durbeyfield ایستاده بود زل زل نگاه کردن ، در یک نگرش نیمه احساس خطر ، بر روی لبه
رفت و برگشت شن.
فوت او به بعد او را به این نقطه آورده بود و قبل از او کاملا متوجه شده بود که در آن
او بود و در حال حاضر بر خلاف انتظار او بود.
"من فکر کردم ما یک خانواده قدیمی بود ؛ اما این است که همه جدید است" او در artlessness او گفت.
او خواست که او تا به حال به این آسانی قابل با طرح های مادرش برای سقوط کرده
"ادعا خویشاوندان نزدیک" بود و تلاش برای به دست آوردن کمک های نزدیکتر خانه.
D' Urbervilles -- یا استوک سیتی d'Urbervilles ، چرا که آنها در ابتدا خود را -- که
متعلق به این همه ، یک خانواده تا حدودی غیر معمول است برای پیدا کردن در چنین قدیمی از مد افتاده
بخشی از کشور.
کشیش بخش Tringham واقعا سخن گفته بود وقتی می گفت که جان Durbeyfield shambling ما
تنها نماینده واقعا اجدادی از خانواده های قدیمی D' Urberville موجود در
کانتی ، و یا در نزدیکی آن ، او ممکن است
افزود : آنچه که او به خوبی می دانستند ، که استوک سیتی d'Urbervilles شد
D' Urbervilles از درخت واقعی بعد او خودش بود.
در عین حال باید اذعان کرد که این خانواده تشکیل انجا سهام بسیار خوبی به regraft
یک نام که متاسفانه خواهان نوسازی چنین.
هنگامی که آقای سیمون استوک سیتی ، latterly متوفی ، ثروت خود را به عنوان تاجر صادق ساخته شده بود
(برخی از گفت و قرض دهنده پول) در شمال ، او تصمیم گرفت به عنوان یک مرد شهرستان حل و فصل در
جنوب انگلستان ، از تگرگ او
کسب و کار منطقه و در انجام این کار او احساس ضرورت recommencing با
نام و نام خانوادگی که بیش از حد به آسانی نمی شناسایی او را با تجار و عمده فروشان هوشمند از گذشته ،
و این امر می تواند کمتر از اصلی طاس ، کلمات صریح مرسوم است.
Conning به مدت یک ساعت در موزه بریتانیا صفحه از آثار اختصاص داده شده به منقرض ،
خانواده های نیمه منقرض شده ، پنهان ، و خراب appertaining به سه ماهه انگلستان در
او در نظر گرفته که به او پیشنهاد می کشد ،
که D' Urberville نگاه کرد و صدا و همچنین هر کدام از آنها و D' Urberville
بر این اساس برای خود و ورثه او ابد به نام خود ضمیمه.
او یک مرد عجیب در این فکر بود نیست ، و در ساخت شجره نامه خود را
بر اساس جدید بود بموقع معقول در فریم خود را بین ازدواج و
لینک های اشرافی ، قرار دادن هرگز
عنوان واحد بالاتر از رتبه اعتدال سخت است.
این کار از تس تخیل فقیر و پدر و مادر خود را به طور طبیعی در جهل شد --
زیادی برای ناراحت کردن آنها ، در واقع ، امکان بسیار annexations چنین بود
ناشناخته به آنها ؛ که فرض کرد که ، هر چند
خوشگل ممکن است هدیه ای از ثروت ، نام خانوادگی طبیعت آمد.
تس هنوز ایستاده بود مردد مانند استحمام کننده مورد را به شیرجه رفتن او ، به سختی دانستن
که آیا به عقب نشینی و یا به استقامت ، هنگامی که یک رقم چهارم از مثلثی تیره آمد
درب چادر.
این که یک مرد قد بلند و جوان ، مصرف سیگار است.
او رنگ تقریبا سبزه رو ، با لب پر ، بد قالبگیری ، اگرچه رنگ قرمز و
صاف و بالاتر که یک سبیل سیاه مرتب با نقاط فر بود ، هر چند
سن و سال او نمی تواند بیش از سه یا چهار و بیست.
با وجود لمس از بربریت در خطوط خود ، یک نیروی مفرد وجود دارد
چهره نجیب ، و در چشم او جسورانه نورد.
"خوب ، زیبایی من ، چه می توانم برای شما انجام دهد؟" گفت که او ، در آینده رو به جلو است.
و درک است که او ایستاده بود کاملا سر در گم : "من ذهن هرگز.
من آقای D' Urberville.
آیا شما آمده است برای دیدن من یا مادرم؟ "این تجسم Urberville D' و
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود و حتی بیشتر از آنچه تس انتظار می رود از خانه بود متفاوت و زمینه های به حال
متفاوت بود.
او از چهره سالمندان و محترمانه خواب بود ، تصعید از تمام
lineaments Urberville D' ، furrowed با خاطرات مجسم نمایندگی در
هیروگلیف قرن او خانواده و سابقه انگلستان.
اما او به خودش پیچ به کار در دست ، از سال او نمی تواند خارج از آن ،
و جواب داد : --
"من آمد برای دیدن مادر خود را ، آقا."
"من می ترسم شما می توانید او را نمی بینم -- او نامعتبر است ، پاسخ داد :" در حال حاضر
نماینده خانه جعلی برای این آقای الک ، تنها پسر بود
به تازگی نجیب زاده مرحوم است.
"آیا من می توانم پاسخ به هدف خود را؟ کسب و کار شما مایل به مراجعه کنید او
در مورد "" این است که کسب و کار --؟ آن است -- من به سختی می توان گفت
چه! "
"لذت"؟ "اوه.
چرا آقا ، اگر من به شما بگویم ، آن را به نظر خواهد رسید -- "
حس تس ludicrousness خاصی در ماموریت او در حال حاضر چنان قوی بود که ،
علیرغم ترس خود را از او و ناراحتی خود را در بودن در اینجا ، گلگون او
لب به سوی یک لبخند ، منحنی بسیار به جذب الکساندر سبزه رو.
او stammered : "این بسیار احمقانه است" ، "من از ترس می تواند به شما بگوید!"
"ذهن نبوده است ، من دوست دارم چیزهای احمقانه.
دوباره سعی کنید ، عزیز من ، گفت : "او با مهربانی. مادر از من خواست به آمده ، "تس ادامه داد ؛
"و در واقع ، من در ذهن به انجام این کار خودم را به همین ترتیب بود.
اما من فکر نمی کنم آن را شبیه به این باشد.
من آمد ، سر ، که به شما بگوید که ما از خانواده را به عنوان شما هستند. "
"هو! روابط ضعیف؟ "
"بله".
"استوکس؟" "نه ، Urbervilles D'".
AY ، ابد ، منظورم D' Urbervilles "
نام خود را به Durbeyfield پوشیده ، اما ما باید اثبات چند که ما در حال
Urbervilles D'.
Antiquarians نگه ما -- و -- و ما باید مهر و موم های قدیمی ، مشخص شده با شیر افزایش
سپر و قلعه بر سر او.
و ما بسیار قدیمی قاشق نقره ، دور در کاسه مانند یک ملاقه کوچک ، و مشخص شده اند
با همین قلعه است. اما آنقدر فرسوده است که مادر آن را با استفاده از
نخود و سوپ را هم بزنید. "
"نقره قلعه قطعا تاج من است" ، گفت که او blandly.
و بازوها من شیر شایع است. "
"و غیره مادر گفت : ما باید خودمان را به شما beknown -- همانطور که از دست داده ما
اسب توسط یک تصادف بد هستند ، و قدیمی ترین شاخه 'O خانواده است."
"بسیار مهربان مادر شما ، من مطمئن هستم.
و من ، برای یک گام به او پشیمان نیست. "الک نگاه تس او صحبت کرد ، در راه
ساخته شده است که کمی سرخ شدن او. "و غیره ، دختر زیبا من ، شما در می آیند
دیدار دوستانه به ما ، به عنوان روابط؟ "
با شک و تردید تس : "گمان می کنم من ،" ، به دنبال ناراحت کننده دوباره.
"خوب -- هیچ آسیبی در آن وجود دارد. کجا زندگی می کنید؟
چه هستند؟ "
او به او خاص کوتاه و پاسخ به سوالات بیشتر به او گفت
که او قصد بازگشت توسط حامل همان که او را آورده بود.
"این در حالی که بلند است قبل از او گذشته Trantridge صلیب را برمی گرداند.
فرض ما راه رفتن دور محوطه به عبور زمان ، نمیتوانید زیبا من؟ "
تس آرزو به مختصر کردن به او را سفر تا حد امکان ، اما مرد جوان بود با فشار دادن ،
و او رضایت او را همراهی کند.
او را در مورد چمن و گل ، تخت و conservatories انجام ، و پس از ان
به میوه باغ و گلخانه ها ، که در آن او را پرسید که آیا او دوست توت فرنگی.
"بله ، گفت :" تس "زمانی که آنها می آیند."
"آنها در حال حاضر اینجا."
D' Urberville شروع به جمع آوری نمونه از میوه برای او ، توزیع آنها را به او
او stooped ، و ، در حال حاضر ، انتخاب یک محصول خاص جریمه بریتانیا "
ملکه "تنوع ، او ایستاد و آن را با ساقه به دهان او برگزار شد.
نه -- نه "او گفت : به سرعت ، با قرار دادن انگشت خود را در بین دست خود را ها و لب های او.
"من ترجیح می دهند که آن را در دست خود من را."
"! مزخرف" او اصرار داشت و در پریشانی خفیف او جدا لب های او و در زمان
آنها برخی از زمان به سر برده بود و سرگردان بدون قاعده در نتیجه ، تس غذا خوردن در نیم
خشنود است ، نیمه دولتی تمایلی به هر D' Urberville او پیشنهاد.
وقتی که او می تواند بیشتر از توت فرنگی سبد کم کم به او پر مصرف
با آنها ، و سپس این دو گذشت دور درختان رز ، که از انجا به او جمع شده بودند شکوفه
داد و او را در اغوش حمل کردن او قرار داده است.
او را مانند یک رویا اطاعت ، و زمانی که او می تواند چسبانیدن نه بیشتر خود او جمع
جوانه یا دو نفر را به کلاه خود و سبد خود را با دیگران در اسراف نشانه رفته
فضل او.
در گذشته ، به دنبال در تماشا کرد ، او گفت ، "در حال حاضر ، در زمانی که شما داشته اند چیزی برای
خوردن ، آن خواهد شد زمان را برای شما را ترک کنند ، اگر می خواهید برای گرفتن حامل به Shaston.
بیا این جا ، و من چه گراب من می توانم. "
Urberville D' استوک سیتی در زمان پشت خود را به چمن و به چادر ، جایی که او را سمت چپ ،
به زودی دوباره با سبد ناهار سبک ، که او قبل از خود او قرار داده است.
این بود آشکارا از نجیب مایل به در این لذت بخش می شود مختل نمی گفتگوی دو
بدو توسط servantry. "آیا شما ذهن سیگار کشیدن من؟" او پرسید.
"آه ، نه در همه ، آقا."
او را تماشا زیبا و ناخودآگاه او خوردن را از طریق skeins دودی که
pervaded چادر ، و تس Durbeyfield الهی نیست ، همانطور که او معصومانه نگاه کردن
در گل رز در اغوش حمل کردن او ، که وجود دارد
پشت مه آبی مواد مخدر بود به طور بالقوه "شرارت غم انگیز" از او
درام -- که ایستاده بود منصفانه به اشعه خون قرمز در طیف عمر جوان خود.
او تا به حال یک ویژگی است که فقط در حال حاضر بالغ بر یک نقطه ضعف ، و آن این بود که
در اثر الک D' Urberville's چشم پرچ خود را بر او.
این شکوه و جلال از جنبه ، آگاهانه رشد ، ساخته شده است که او ظاهر می شود بیشتر از یک بود
زن نسبت به او واقعا بود. او این ویژگی را از او به ارث برده بود
مادر بدون کیفیت استفاده می شود.
ذهن او مشکل بود و گاهی اوقات تا اصحاب او گفته بود که آن را یک اشکال بود
آن زمان که درمان. او به زودی ناهار خود را تمام کرده بود.
"در حال حاضر من از رفتن به خانه ، آقا ،" او گفت ، در حال افزایش است.
و چه چیزی شما را به آنها تماس بگیرید؟ "او پرسید ، او را به همراه درایو تا همراه
آنها از نزد خانه شد.
"تس Durbeyfield ، پایین Marlott." "و شما می گویند مردم خود را از دست داده اند خود را
اسب؟ "
"من -- کشته شدن او را" او جواب داد ، چشمانش پر کردن با اشک او به خاص
مرگ شاهزاده. "و من نمی دانم چه برای پدر در انجام
حساب آن! "
"من فکر می کنم اگر من می توانم کاری انجام دهد. مادر من باید یک اسکله برای شما پیدا کنید.
اما ، تس ، هیچ مزخرف در مورد D' Urberville '؛--'Durbeyfield تنها ، شما
می دانیم -- کاملا نام دیگر ".
او با چیزی از عزت گفت : "من برای بهتر ، سر آرزو ،".
برای یک لحظه -- فقط برای یک لحظه -- هنگامی که در چرخش درایو شدند ، بین
rhododendrons بلند و مخروطیان ، قبل از تسلیم قابل مشاهده شد ، او تمایل خود را
صورت نسبت به او را به عنوان -- اما ، بهتر است او را از آن فکر کردم ، و اجازه دهید او برود.
بنابراین چیزی که آغاز شد.
اگر او درک واردات این ملاقات ، او ممکن است پرسیده شد که چرا او را به محکوم به فنا بود
دیده می شود و آن روز با مردی نامناسب آرزو ، و از سوی برخی از انسان دیگر نیست ، حق و
مورد نظر را در تمام جهات -- و تقریبا به
بشریت می تواند حق و مطلوب عرضه ، هنوز به او که در میان آشنایی او
ممکن است مجبور به این نوع تقریبی او بود ، اما احساس گذرا ، نیمی
فراموش شده است.
در اعدام نابخردانهاش طرح به خوبی قضاوت از چیزهایی که تماس به ندرت
تولید وارد ، انسان را به عشق به ندرت با آن ساعت همزمان برای دوست داشتن.
طبیعت می کند اغلب می گویند : "ببینید!" را به موجودی ضعیف خود را در زمانی که دیدن می تواند
منجر به انجام شاد یا پاسخ "در اینجا" را به فریاد "؟ جایی که" تا بدن و پنهان
به دنبال تبدیل شده است بازی کسل کننده ، و outworn.
ما ممکن است تعجب که آیا در نقطه اوج و قله پیشرفت انسان این
anachronisms توسط شهود بهتری تصحیح خواهد شد ، تعامل نزدیک تر از
ماشین آلات اجتماعی از آن که در حال حاضر تکان
ما دور و همراه ، اما کامل چنین است به پیشگویی نیست ، و یا حتی درک
که ممکن است.
به اندازه کافی است که در مورد حاضر ، همانطور که در میلیون ها ، شد دو نیمه از یک
کل کامل یکدیگر در حال حاضر کامل مواجه همتای گم شده
به طور مستقل در مورد زمین سرگردان
انتظار در خیره سری زمخت تا زمان اواخر آمد.
که تاخیر بی دست و پا پیمود ، دلهره ، نا امیدی ، شوک ،
فاجعه ، و عجیب و غریب سرنوشت عبور.
هنگامی که D' Urberville برگشت به چادر او نشست پاهای گشاد از هم بر روی یک صندلی ، منعکس کننده ،
با سوسو زدن خوشحال را در چهره اش است. سپس او را به خنده با صدای بلند شکست.
"خوب ، من سر در گم!
چه چیزی خنده دار! HA - HA - هکتار!
و چه نکبتی دختر! "