Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب: سه TRIPLANETARY فصل 7 دزدان دریایی از فضا
ظاهرا حرکت به مسافران و خدمه اش، سیارات بوش تیتان پدر هلیوس
خسته serenely به بعد از طریق فضا در شتاب طبیعی است.
در قدس برافراشته در یک گوشه ای از اتاق کنترل، زنگ tinkled،
غژغژ کردن خفه شده، شنیده شد و کاپیتان برادلی اخم او به عنوان مختصر مورد مطالعه قرار
پیام بر نوار ضبط -
پیام را به روی میز کار خود را از پانل اپراتور را دیدم.
او beckoned، و افسر دوم، که تماشای آن را در حال حاضر بود، به عنوان خوانده شده با صدای بلند:
"گزارش از گشت پیشاهنگ هنوز هم منفی."
"با این حال منفی است." افسر scowled: در تفکر.
"آنها در حال حاضر فراتر از وسیع ترین محل ممکن است از خرابه جستجو بیش از حد است.
ناپدید شدن دو غیر قابل توضیح در داخل یک ماه - اولین دیونه، سپس رئا - و
نه بشقاب، نه قایق نجات را بدست آورد. بد به نظر می رسد، آقا.
یکی ممکن است یک حادثه، دو احتمالا یک تصادف ممکن است .... "
صدای او فوت کرد دور. اما در سه آن را به یک عادت،
کاپیتان به پایان رسید فکر.
"و هر چه اتفاق افتاده، سریع اتفاق افتاد. هیچ کدام از آنها در زمان حال برای گفتن یک کلمه -
ضبط محل خود را به سادگی رفت مرده است. اما البته آنها آشکارساز ما ارزش و ندارد
صفحه نمایش و نه سلاح ما.
با توجه به رصدخانه در اتر روشن هستید، اما من به آنها اعتماد از
Tellus به لونا. شما با توجه به سفارشات جدید، البته؟
"بله، آقا.
آشکارسازهای خارج کامل، هر سه دوره صفحه دفاعی در سفرها، پروژکتور
نفره، لباس قلاب.
هر شی تشخیص داده می شود رسیدگی - اگر عروق، آنها را به
هشدار داد که فراتر از محدوده شدید باقی بماند. هر چیزی که ورود به منطقه چهارم است که
rayed.
"راست - ما در حال رفتن را از طریق" "اما هیچ نوع شناخته شده از کشتی می تواند
دور با آنها را بدون تشخیص "، افسر دوم استدلال.
"من تعجب می کنم اگر چیزی است که در آن شایعاتی وحشی بوده ایم شنیدن به تازگی وجود ندارد؟"
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر! البته! "snorted کاپیتان.
"دزدان دریایی در کشتی های سریع تر از نور - اثیری اشعه فرعی - لغو گرانش
توده بدون جبر - مسخره! ثابت غیر ممکن است، بارها و بارها.
نه، آقا، اگر دزدان دریایی در فضا--و آن را بسیار شبیه به این است به نظر می رسد - اما نمی
دور در برابر یک باتری خوب پر از کیلووات ساعت بزرگ در پشت سه دوره
صفحه نمایش سنگین و آرسنال پشت پروژکتور متعدد است.
آنها به اندازه کافی برای هر کسی.
دزدان دریایی، Neptunians، فرشتگان، یا شیاطین - در کشتی ها و یا در broomsticks - اگر آنها مبارزه با
تیتان پدر هلیوس ما آنها را از اتر بسوزان! "ترک میز کاپیتان، سازمان دیده بان
افسر از سر گرفت سفر خود را از وظیفه است.
شش مواظب صفحات بزرگ که به ناظران هشدار peered خالی بودند، خود را
دور افتاده از صفحه نمایش های فوق العاده کوچک و بزرگ حساس آشکارساز در مواجهه با هیچ مانعی - اتر
خالی برای هزاران نفر با هزاران کیلومتر.
لامپ سیگنال بر پانل خلبان تاریک بود، زنگ هشدار دهنده آن خاموش بود.
نقطه درخشان از نور سفید در مرکز خلبان که از نزدیک به حکومت
تیز و دلخراش میکرومتر، دقیقا بر موهای متقابل از مدیران خود، نشان داد که
کشتی عظیم دقیقا بر بود
محاسبه البته، به عنوان پلاتر یکپارچه سازی البته به صورت خودکار گذاشته است.
همه چیز آرام بود و در نظم. "همه خوبی، آقا،" گزارش به طور خلاصه به
کاپیتان برادلی - اما همه خوب نبود.
خطر - جدی تر تا حد زیادی در آن بود خارجی - حتی پس از آن، همه
ناپیدا، مثل خوره به جانم در اعضای حیاتی و موثر بدن کشتی های بزرگ.
در یک محفظه قفل شده است و محافظت شده است، در اعماق درون بوش،
بزرگ تصفیه هوا.
در حال حاضر یک مرد تکیه در برابر مجرای اصلی - آئورت که از طریق آن جریان جریان
هوای خالص تهیه کل کشتی.
این مرد، چیز عجیب و غریب در تجهیزات و ارایش کامل پر از زره فضا، تکیه علیه مجرا و
او به عنوان تکیه مته عمیق تر و عمیق تر به دیوار فولادی لوله.
به زودی آن را از طریق شکست، و عجله کمی از هوا با درج یک متوقف شد
محکم اتصالات لوله لاستیکی می باشد.
لوله های خاتمه یافته در یک بالن لاستیکی سنگین، که محاصره یک لیوان ضعیف
لامپ.
ایستاده بود مرد عصبی، از یک سو برگزاری قبل از سیلیکا و فولاد کلاه
زمان سنج جیب بزرگ، بتواند به آرامی بادکنک.
پوزخند sneering بر چهره اش بود که او منتظر دوم دقیق عمل -
به دقت از پیش تعیین شده از طریق مسنجر هنگامی که دست راست، بسته شدن و خود را می خرد
فلاسک شکننده و وادار کردن محتویات آن را به جریان هوای اصلی تیتان پدر هلیوس!
بسیار بالاتر، در سالن اصلی، رقص شب به طور منظم در نوسان کامل بود.
ارکستر کشتی سقوط کرد را به سکوت بود، تند تند حرف زدن تشویق، و CLIO
مارسدن، دختر خوشگل تابشی از سفر، به رهبری شریک زندگی خود را بر روی تفرجگاه و
به یکی از صفحات مشاهده است.
"آه، ما می توانید زمین را ببینید نمی شود!" او بانگ زد.
"از کدام راه انجام این کار شما به نوبه خود، آقای Costigan؟"
"مثل این" و کانوی Costigan،، زبر و خشن جوان افسر اول بوش، تبدیل
صفحة.
"- این صفحه به دنبال بازگشت، و یا پایین، در Tellus؛ این یکی دیگر به دنبال
به آینده. "زمین هلال درخشان درخشان بود
دور زیر کشتی پرنده است.
بالاتر از او، در گلچهره مریخ و مشتری و نقره ای در شخص غیر قابل توصیف میکنه، یکیش شکوه در برابر روشن
پس زمینه از سیاهی کاملا وصف ناپذیر - یک پس زمینه نسبتا ضخیم besprinkled
با نقاط بعد از درخشش خیره کننده که ستاره بودند.
"اوه، نه فوق العاده است!" نفس دختر، انگشت حیرت به دهان.
"البته، گمان می کنم که این چیزهای قدیمی را به شما، اما من زمین، پنجه، شما می دانید،
و من می توانستم در آن نگاه برای همیشه لطفا برای من فکر می کنم. به همین دلیل من می خواهم در اینجا پس از بیرون آمدن
هر رقص.
شما می دانید، I. ... "صدایش شکست به طور ناگهانی، با عجیب و غریب،
rasping گرفتن، او به عنوان دست خود را در یک کلاچ از کوره در رفته را تصرف کردند و به سرعت رفت لنگی.
او در او خیره به شدت، و درک فورا پیام نوشته شده در چشمان او -
چشم ها در حال حاضر بزرگ، خیره، سخت، درخشان، و پر از روح سوزاننده ترور
او به عنوان ها سقوط کردن بی پناه و ناتوان اما برای حمایت خود را.
در عمل بازدم او، ریه ها تقریبا به طور کامل خالی، در عین حال او برگزار شد خود را
نفس تا او را به میکروفون و از کمربند خود را ضبط کرده بود و اهرم جامعی بود.
"اضطراری است."
"اتاق کنترل" به او gasped پس از آن و هر سخنران در سراسر رزمناو بزرگ
از درجه اعتبار ساقط blared هشدار او به ناچار در حال حاضر تخلیه خود را به ریه ها به مطلق
پوچی.
"Vee-دو گاز! دریافت تنگ!
نوشتن و پیچش در مبارزه شدید خود را به ریه های خود را از gulping در
یک پیش نویس از آن فضای کشنده، و با به صورت ناخودآگاه از دختر
به limply بر بازوی چپ خود را، Costigan درپ
همگانی روندی به سوی پورتال از نزدیکترین قایق نجات.
سازهای ارکستر سقوط کرد به زمین و زن و شوهر رقص افتاد و sprawled:
inertly در حالی که مسئول شکنجه چرخش درب باز قایق نجات و
در سراسر اتاق کوچک به هوا، سوپاپ ها نقش برآب شده است.
پرتاب آنها را کاملا باز، دهان قرار داده و خود را به دهانه و اجازه دهید کار خود را به ریه ها
بریده بریده نفس کشیدن پر مشتاق خود را از خروش انفجار سرد از مخازن.
سپس، هوا را با گرسنگی به حدی assuaged، او دوباره برگزار شد، نفس خود را، شکست باز کردن
قفل اضطراری، donned یکی از لباس های فضایی همیشه وجود دارد، و باز آن
دریچه های گسترده ای به منظور خیط و پیت کردن خود
یکنواخت هر اثری طولانی از گاز کشنده است.
او سپس به همراه او همگانی روندی به عقب.
خاموش کردن هوا منتشر جریان اکسیژن خالص، او صورت خود را در آن برگزار شد، و
ساخته شده از کلید های SHIFT به زور مقداری از آن را وارد ریه خود را با فشرده سازی و آزاد او را
قفسه سینه در برابر بدن خود را.
به زودی او به خود جلب کرد یک نفس اسپاسمودیک، خفگی و سرفه، و او دوباره تغییر
جریان گاز به یکی از هوای پاک، از صحبت کردن فوری او به عنوان نشانه هایی از بازگشت نشان داد
هوشیاریش وقت دارد.
"بلند شو!" او جامعی. "آویزان بر روی این زانوبند و حفظ چهره خود را در
این جریان هوا تا زمانی که من یک کت و شلوار در اطراف شما!
من رو؟
او راننده سرشونو تکون دادن ضعیف، و مطمئن باشید که او می تواند خودش را در دریچه نگه دارید، آن را بود
تنها یک دقیقه به او را در یکی از پوشش های محافظ در قفس یا جعبه گذاردن.
پس از آن، به عنوان او بر مسند نشست، بازیابی قدرت خود، او را در قایق نجات بدبختانه
visiphone پروژکتور و شلیک اشعه نامرئی آن را به اتاق کنترل، جایی که او را دیدم
چهره های زرهی به فضا با عصبانیت مشغول پانل.
تشریفات - "کار کثیف متقابل در جاده" او را به کاپیتان خود را، انسان به انسان روشن
نادیده گرفته، آن را به عنوان بنابراین اغلب در خدمت Triplanetary بود.
"تقلب در جریان وجود دارد جایی در هوای اولیه ما
دزدان دریایی - شاید که راه آن دو دیگر کشتی!
ممکن است یک بمب اتمی به پایان رسیده - don't ببینید که چگونه هر کسی می تواند به دور پایین وجود دارد جمع شده
از طریق بازرسی، و هیچ کس اما فرانکلین می تواند سپر را خنثی
هوای اتاق - اما من قصد دارم به اطراف نگاه کن، به هر حال.
سپس من به شما همراهان وجود دارد ملحق شوند. "" آن چه بود؟ "دختر متزلزل پرسید.
"من فکر می کنم که من به یاد داشته باشید Vee گفت: شما دو گاز.
که ممنوع است! به هر حال، من مدیون شما زندگی من، کانوی، و من
هرگز فراموش نمی - هرگز.
با تشکر، - اما - چگونه در مورد تمام بقیه از ما
Vee دو بود، و آن حرام است، Costigan پاسخ ظالمانه، چشم سریع بر
فلش بشقاب، که نقطه ای از طرح در حال حاضر در اعماق روده رگ.
"مجازات مرگ برای استفاده از آن و یا داشتن آن در چشم است.
اوباش و دزدان دریایی از آن استفاده کنید، چرا که آنها چیزی برای از دست دادن، در حال مرگ
لیست در حال حاضر است.
همانطور که برای زندگی خود، آن را نجات داد هنوز رتبهدهی نشده است - ممکن است شما بخواهید من می خواهم اجازه دهید آن را سوار قبل از ما دریافت کنید
انجام شده است.
دیگران بیش از حد اکسیژن از دست رفته - نمی آورد و حتی در اطراف شما در
چند ثانیه، سریع من به تو می کردم.
اما پادزهر there'sa مطمئن - که همه ما آن را در یک جعبه قفل در زره پوش حمل - و همه ما
می دانید که چگونه از آن استفاده کنید، زیرا کلاهبرداران استفاده از تمام Vee-دو و بنابراین ما همیشه در انتظار.
اما از آنجا که هوا خواهد بود خالص در نیم ساعت دوباره ما قادر خواهید بود برای احیای
دیگران به راحتی به اندازه کافی اگر ما می توانیم با آنچه رفتن به بعد اتفاق می افتد.
این پرنده وجود دارد که آن را انجام داد، درست است در هوای اتاق.
این کت و شلوار مهندس ارشد است، اما که فرانکلین نیست که چیزی در آن است.
برخی از مسافر - مبدل - slugged رئیس - در زمان کت و شلوار خود و پروژکتور - سوراخ
مجرای - PSST! همه شسته!
شاید که او برای انجام این کار به ما در این اجرا، برنامه ریزی شده بود، اما او انجام خواهد داد
هیچ چیز دیگری در زندگی او! "" آیا وجود دارد! "اعتراض دختر.
"زره او خیلی بهتر از کت و شلوار اورژانس که شما با پوشیدن، و او
او جامعی: Lewiston آقای فرانکلین، علاوه بر این! "" آیا می شود نه ادم سفیه و احمق! "
"ما می توانیم از یک دزد دریایی زندگی می کنند را روی داشته باشند - we're روی هم رفته بیش از حد شلوغ باشد
خارجی ها به طور مستقیم. نگران نباش، من قصد ندارم به او بدهد
شکستن.
من Standish - I'll مالش او را مانند یک لکه است.
بمونم همینجا تا من دوباره بعد از تو، او دستور داد، و درب سنگین
قایق نجات بسته پشت به او clanged به عنوان او را به گردشگاه همگانی روندی.
او مستقیما در سراسر سالن ساخته شده راه خود را، از پرداخت بدون توجه به اشکال بی اثر
پراکنده اینجا و آنجا.
رفتن به یک دیوار خالی، دستکاری تقریبا نامرئی مجموعه ای از شماره گیری تراز خود را با
سطح، درب سنگین وضع روانیش به کنار، و بلند Standish - یک سلاح مهیب.
چمباتمه، بزرگ و سنگین، شباهت تا حدودی تفنگ دستگاه بیش از حد رشد، اما
در اختیار داشتن یک تلسکوپ ضخیم، کوتاه، با چند لنز مات متراکم و
بازتابنده سهموی.
کار زیر وزن از چیزی، او در طول راهرو strode و clambered
پله ها به شدت پایین کوتاه.
در نهایت او را به اتاق تصفیه آمد، و خندیدی وحشیانه او را دیدم سبز
مه از نور پنهان درب و دیوار--سپر هنوز در جای خود بود؛ دزدان دریایی
هنوز در داخل، هنوز هم با جاری شدن سیل
هوا وحشتناک Vee دو اولیه تیتان پدر هلیوس.
او مجموعه ای سلاح های عجیب و غریب خود را گشوده سه پایه عظیم، crouched پایین
در پشت آن، و پرتاب کرد در یک سوئیچ است.
مبهم پرتوهای قرمز شدت وحشتناک به ضرب گلوله از بازتابنده ها و جرقه ها، تقریبا
نسبت رعد و برق، از محافظ صفحه نمایش تحت تاثیر خود را همگانی روندی.
خروش و خوراکی، جنگ برای ثانیه رفت، و سپس، تحت نیروی برتر
Standish، درخشندگی سبز به راه.
پشت آن فلز درب زد وسعت رنگ - قرمز، زرد، خیره کننده
سفید - پس از آن به معنای واقعی کلمه منفجر شد، مذاب، بخار، سوخته دور.
از طریق دیافراگم به این ترتیب ساخته شده Costigan به سادگی می تواند دزدان دریایی در فضا
زره پوش از مهندس ارشد - زره پوش که اثبات در برابر آتش تفنگ و که بود
می تواند منعکس کننده و خنثی برای برخی
زمان کمی حتی Costigan فوق العاده پرتو به کارگیری است.
نه دزدان دریایی غیر مسلح - شعله ور شدن نادرست از افروختگی همگانی روندی از Lewiston خود را،
به صرف نیروی خود را در تف کردن، آمیزش آتش بازی در برابر اتر دیوار
Standish چمباتمه زدن و هیولا.
اما موتور دوزخی Costigan تکیه می کنند نه تنها به تخریب ارتعاشی.
تقریبا در فلش برای اولین بار از سلاح دزدان دریایی، افسر لمس ماشه،
گزارش دو گوش خرد در آن فضای محدود محدود، و دزدان دریایی
و بدن را به معنای واقعی کلمه را مه به عنوان یک پرواز 1/2
پوسته کیلوگرم گچ بری از طریق زره خود را و منفجر شد.
Costigan پرتو خود را خاموش، و نه با کوچکترین نرم 1 سخت
خطوط چهره خیره در سراسر اتاق در هوا، مطمئن شوید که هیچ آسیب جدی شده بود
انجام ماشین آلات حیاتی هوا
تصفیه - ریه ها بسیار بزرگ کشتی فضایی است.
پیاده Standish به او lugged آن را به بالا و به سالن اصلی، آن را جایگزین
ایمن، و دوباره قفل ترکیبی.
پس از ان به قایق نجات، که در آن کلیو در تسکین گریه او را دیدم که او بود
و تندرست است.
"اوه، کانوی، من خیلی چیزی ترس را به شما اتفاق می افتد!" او، به عنوان او بانگ زد:
باعث شد او به سرعت به سمت بالا به سمت اتاق کنترل.
"البته شما ..." با خودم فکر کردم.
مطمئنا، او جواب داد، laconically. "هیچ چیز به آن.
چگونه می توانم شما احساس می کنید - در مورد بازگشت به حالت عادی؟
"بسیار خوب، من فکر می کنم، به جز به مرگ می ترسم و فقط در مورد از
را کنترل کند.
من گمان نمی کنم که برای هر چیزی خوب باشد، اما هر چه من می توانید انجام دهید، به حساب من
در "" زیبای - ممکن است شما می شود، مورد نیاز در آن است.
هر کسی را، ظاهرا، به جز کسانی که مانند من، که تا به حال هشدار است و می تواند نگه دارید
نفس خود را تا زمانی که آنها را به لباس خود را. "
اما چگونه آیا می دانستید چه بود؟
شما می توانید آن را ببینید، و نه بوی آن را، و نه هر چیز است. "
"شما تنفس یک ثانیه قبل از من، من تو را دیدم و چشم خود را.
من در آن بوده است قبل از - و هنگامی که می بینید یک مرد تکان خوردن از چیزهای که فقط یک بار شما
هرگز فراموش نمی آن. مهندسین پایین برای اولین بار،
البته - باید آنها را از بین برود.
سپس ما آن را در سالن. گذشت خود را به من هشدار داد و خوشبختانه من
نفس به اندازه کافی از چپ به کلمه بود.
کاملا چند از همراهان در بالا باید در زمان حال به دور - we'll اونا
همه در اتاق کنترل. "
"گمان می کنم که چرا شما به من دوباره زنده - در پرداخت برای مهربانی به شما هشدار
؟ حمله گاز "دختر خندید، لرزان، اما بازی.
"چیزی شبیه به آن، احتمالا" او جواب داد: به آرامی.
"در اینجا ما - در حال حاضر ما به زودی خواهید پیدا کردن آنچه که رفتن به بعد اتفاق می افتد."
در اتاق کنترل دیدم حداقل یک دوجین چهره های زره پوش، در حال حاضر نه عجله
، اما در سازهای خود نشسته، تنش، و آماده است.
خوش شانس بود که Costigan - جانباز از فضا را به عنوان او بود، هر چند جوان در سال - بود
در سالن بوده است، خوش شانس است که او با آن آشنا که وحشتناک بوده است
غیر قانونی گاز خوش شانس است که او بود
حضور ذهن استقامت فیزیکی کافی و خالص به اندازه کافی به ارسال هشدار خود را بدون
1 فلج ردیابی اجازه می دهد تا وارد ریه های خود را.
کاپیتان برادلی، مردان در سازمان دیده بان، و چند افسر دیگر در محله های خود و یا
در wardrooms - فضا سخت جانبازان - فورا و بدون اطاعت بود.
سوال تقویت کننده 'gasped فرمان به "تنگ".
بازدم یا تنفس، هوا معابر به عنوان که "ترس Vee-دو" بسته جامعی بود
شنیده شد و آنها به معنای واقعی کلمه را به لباس های زرهی خود را از فضا بود شروع به پریدن کرد - گرگرفتگی
آنها را با حجم پس از دوره
محقق هوا، نفسم را نگه داشته خود را به آخرین لحظه ممکن، تا خود را
زور زدن ریه ها می تواند بدون تحمل.
Costigan دست تکان داد دختر را به یک نیمکت خالی، با احتیاط در حال تغییر به زره خود را از
اورژانس کت و شلوار او شده پوشیده بود، و با نزدیک شدن به کاپیتان.
"هر چیزی در چشم، آقا؟" او پرسید: saluting.
"آنها باید چیزی پیش از این آغاز شده است."
"آنها شروع شده است، اما ما می توانیم آنها را بیابید.
ما سعی کردیم برای ارسال از زنگ بخش عمومی، اما به سختی آغاز شده بود زمانی که آنها
پوشانده موج ما. نگاهی به آن! "
پس از چشم کاپیتان، Costigan خیره شد در مجموعه ای با قدرت بالا
اپراتور کشتی.
پس از بشقاب، به جای در حال حرکت، زنده، تصویر سه بعدی وجود دارد،
از بلندگو، به جای تابش خیره کننده فلش از نور سفید خیره کننده بود
گفتار قابل فهم، صدور خروشان، جریان آمیزش از سر و صدا.
"این غیر ممکن است!" برادلی پشت سر هم، با خشونت است.
"گرم از فلز در داخل منطقه چهارم وجود ندارد - در داخل یک صد هزار
کیلومتر - و در عین حال آنها باید نزدیک به ارسال چنین موجی که.
اما دوم فکر می کند - شما چه فکر می کنم، Costigan "؟
فرمانده پرتگاه، ارتجاعی و مدرسه قدیمی به نژاد او بود، خشمگین -
گیج، خشم درون به درک با دشمن نامرئی و indetectable.
چهره به غیر قابل توضیح روبرو هستند، با این حال، او را به مردان جوان گوش
با تحمل غیر معمول است. "این تنها راه ممکن نیست، بلکه کاملا آشکار است
که آنها چیزی است که ما را نداشته باشند. "
صدای Costigan تلخ بود. اما چرا باید از آنها داشته باشند؟
کشتی های خدمات هرگز تا زمانی که با سال ها تجربه شده است، اما
دزدان دریایی و مانند همیشه چیزهای جدید را به عنوان محض این که آن را کشف کرد.
تنها چیزی که خوب می بینید این است که ما بخشی از یک پیام را از شما دور، و پیشاهنگان
می توان گفت که دخالت خارج وجود دارد را پیگیری کنید. اما دزدان دریایی می دانم که، بیش از حد - آن را نمی خواهد
طولانی در حال حاضر، او به این نتیجه رسیدند، ظالمانه است.
او واقعا سخن گفت.
قبل از اینکه کلمه ای دیگر گفته شد روی صفحه نمایش بیرونی سفید تحت پرتو بالا گرفت
قدرت فوق العاده، و به طور همزمان بر یکی از صفحات مواظب ظاهر وجود دارد
تصویر زنده از رگ دزدان دریایی - بزرگ،
اژدر سیاه و سفید از فولاد، در حال حاضر انتشار خیره کننده پرتوهای توهین آمیز از زور است.
فورا سلاح قدرتمند از تیتان پدر هلیوس به تحمل آورده بودند، و در
انفجار پرتوهای کامل محور صفحه نمایش غریبه لامپ های رشته ای flamed.
سنگین اسلحه، تحت پس زدن که salvos شدید فریم از جهان غول پیکر
لرزید و shuddered، به ضرب گلوله از تن خود را از پوسته انفجاری بالا.
اما فرمانده دزدان دریایی به دقت قدرت و صلابت از بوش و شناخته شده بود
می دانستند که جنگ افزار خود را در برابر نیروهای به فرمان خود ناتوان بود.
صفحه نمایش او رویین تن بود، پوسته های غول پیکر بدون ضرر در اواسط منفجر شد
فضا، مایل از هدف خود.
و ناگهان یک مداد وحشتناک شعله درخشان از هالک سیاه از ضربه چاقو
دشمن.
از طریق اتر خالی آن، از طریق صفحه نمایش توانا دفاعی گچ بری، از طریق
فلز سخت از دیواره های بیرونی و درونی.
هر اتر دفاع از تیتان پدر هلیوس از بین رفته و شتاب خود را به یک کاهش یافته است
چهارم از ارزش عادی آن. راست را از طریق اتاق باتری! "
برادلی موضوعات آغاز شده است.
"ما بر روی هارد اورژانس در حال حاضر است. اشعه های ما برای انجام شده است، و ما نمی توانیم به نظر می رسد
قرار دادن پوسته در هر نقطه در نزدیکی او را با اسلحه های ما! "
اما به عنوان اسلحه بی اثر بودند، آنها برای همیشه به عنوان یک پرتو وحشتناک خاموش شدند
کشتار بی وقفه از طریق اتاق کنترل ضربه چاقو، whiffing خارج از وجود
خلبان، توپخانه، و پانل مواظب و مردان در برابر آنها.
هوا با عجله به فضا، و لباس از سه بازماندگان به bulged درام
تنگی سر را به عنوان فشار در اتاق کاهش یافته است.
Costigan کاپیتان را به آرامی به سمت یک دیوار تحت فشار قرار دادند، سپس به تصرف درآورد دختر و همگانی روندی در
همان جهت.
"بگذار خارج از اینجا، سریع!" او گریه کرد، ابزار های رادیویی کوچک
کلاه به طور خودکار در نظر گرفتن وظیفه انتقال و پخش گفتار به عنوان دیسک های صوتی
خودداری به عمل است.
"آنها می توانند به ما مراجعه کنید - دیوار اتر ما این است که هنوز هم بالا است و خود آگاه اشعه را از طریق آن می توانید
از بیرون، شما می دانید.
آنها از آبی، چاپ، و آنها احتمالا به میز کار خود را در کنار "و
حتی در حالی که آنها به سمت درب محدود، در حال حاضر مهر و موم بیرونی airlock، تبدیل شده است،
پرتو دزدان دریایی پاره از طریق فضا است که آنها به تنها quitted بود.
از طریق airlock، پایین از طریق آنها در سطوح مختلف از محله های مسافران
درگاه کسی که هول هولکی، و به یک قایق نجات، به طول کامل از فرمان
سومین سالن - نقطه ایده آل، یا برای
دفاع و یا برای فرار از بیرون با استفاده از رزمناو کوچک.
از آنجا که عقب نشینی خود را وارد آنها احساس وزن خود را شروع به افزایش است.
بیشتر و بیشتر را مجبور به بوش درمانده برده شد، تا زمانی که در حال حرکت بود در
طبیعی شتاب. "چه شما از آن را، Costigan؟" پرسید:
کاپیتان.
پرتوهای تراکتور "" ظاهرا.
آنها چیزی، همه حق است. آنها ما را در جایی، سریع است.
من به یک زن و شوهر از Standishes، و یکی دیگر از کت و شلوار از زره پوش - we'd حفاری بهتر،
و به زودی اتاق کوچک واقعی قلعه، مسکن شد آن را به عنوان این دو
موتورهای بسیار خوبی از تخریب.
سپس افسر اول سفر دیگر و دیگر، از بازگشت با یک دست کت و شلوار کامل
از Triplanetary فضای زره، دقیقا مانند آن پوشیده شده توسط این دو نفر است، اما به طور قابل ملاحظه
کوچکتر است.
"فقط به عنوان یک عامل ایمنی، شما بهتر است این، CLIO قرار داده - آن اورژانس
لباس های زیادی را در جنگ خوب نیست. من فرض است که شما همیشه از کار اخراج شدند
Standish، شما؟ "
"نه، اما من به زودی می توانند یاد بگیرند که چگونه آن را انجام دهد، او پاسخ داد:" pluckily.
"دو است که در اینجا می توانید کار در یک بار است، اما شما باید بدانید که چگونه را نگه دارید در مورد
یکی از ما می رود.
و در حالی که شما تغییر لباس شما بهتر است در برخی از مسائل که من در اینجا قرار دهید -
تعمیر و یا سرویس های ویژه تلفن و آشکارسازهای. استیک این دیسک کوچک بر روی قفسه سینه خود را با
این بیت از نوار پایین، خارج از دید.
فقط در زیر جناغ خود را بهترین مکان است. مچ دست، دیده بان خود را خاموش کنند و این یکی را می پوشند
به طور مداوم - آن را هرگز برای یک لحظه.
در این مروارید ها، و همه آنها را هم می پوشند، بیش از حد.
این کپسول ها و مخفی کردن آن را در برابر پوست شما، برخی از مکان می توان آن را یافت نمی شود
مگر با سفت و سخت ترین جستجو.
فرو برد، آن را در مواقع اضطراری - آن پایین می رود به راحتی و به همان اندازه خوب کار می کند در داخل به عنوان
خارج.
این چیز مهم تر از همه است - شما می توانید همراه با آن را به تنهایی اگر شما از دست دادن
هر چیز دیگر، اما بدون آن کپسول کل سیستم را به تکه های به ضرب گلوله کشته است.
با آن لباس، اگر ما باید از هم جدا، شما می توانید برای ما صحبت کنید - we're هر دو
EM پوشیدن '، اگر چه در اشکال تا حدودی متفاوت است.
شما لازم نیست به صحبت کردن با صدای بلند - تنها یک غرغر کردن کافی خواهد بود.
آنها لباس های کوچک دستی - تقریبا غیر ممکن برای پیدا کردن، و قادر به از بسیاری از
چیزها می شود. "
"با تشکر، کانوی - I'll به یاد داشته باشید که، بیش از حد،" CLIO پاسخ داد، او نسبت به کوچک تبدیل خواهد شد
قفل به دستورالعمل های خود را. "اما سازمان پیشاهنگی و گشت نخواهد بود
ابتلا ما خیلی سریع است؟
اپراتور ارسال یک هشدار است. "" وحشت اتر خالی، تا آنجا که ما
نگران کرده است. "کاپیتان برادلی در سکوت ایستاده بود
شگفتی در طول این گفتگو.
چشمان خود را به حال کمی در Costigan را bulged "ما هر دو پوشیده، EM،" اما او برگزار شده بود
صلح خود و به عنوان دختر ناپدید شد نگاه از طلوع درک آمد و خود را
صورت می شود.
"آه، من، آقا،" او گفت: با احترام - به مراتب بیشتر با احترام از او تا کنون
قبل از خطاب به اولین افسر صرف است. "این معنی است که ما هر دو آنها را پوشیده خواهد شد
به زودی، به گمان من.
خدمات Specials' - ولی شما مشخص نیست که دقیقا چه خدمات، شما "؟
حالا که شما به آن اشاره، من باور نمی کنم که من، "Costigan خندیدی.
این توضیح میدهد که چند چیز در مورد شما - به خصوص به رسمیت شناختن خود را Vee دو
و کنترل غیر طبیعی و با سرعت خود را از واکنش است.
اما شما نمی کند .... "
"نه،" Costigan قطع. "این وضعیت است مستعد در مجموع
بیش از حد جدی به چشم پوشی از هر شرط.
اگر ما دور، من آنها را دور از او و او هرگز می دانیم که آنها نمی
تجهیزات معمول. همانطور که برای شما، من می دانم که شما می توانید انجام دهید و نگه دارید
دهان خود را بسته است.
به همین دلیل است که من حلق آویز این آشغال بر شما - من چیزهای زیادی از کیت من بود، اما من دیدم
آن همه با Standish به جز آنچه که من در اینجا برای ما سه به ارمغان آورد.
این که آیا شما فکر می کنید یا نه، ما در مربا واقعی هستیم - شانس ما را از دور شدن است.
توانا به صفر نزدیک ...
او قطع به عنوان دختر آمد، در حال حاضر به تمام ظواهر Triplanetary کوچک
افسر و سه را در حال حاضر به یک انتظار طولانی و eventless حل و فصل شده است.
یک ساعت یک بعد از ساعت آنها را از طریق اتر پرواز کرد، اما سرانجام lurching وجود دارد
نوسان و افزایش ناگهانی در شتاب خود را.
پس از مشاوره کوتاه مدت کاپیتان برادلی روشن مجموعه visiray و، با
پرتو در قدرت حداقل آن peered، با احتیاط رو به پایین است، در جهت
در مقابل به او می دانست که در آن کشتی دزدان دریایی باید.
هر سه خیره به بشقاب، دیدن بی نهایت از پوچی، تنها مشخص شده
توسط ستاره های بی نهایت از راه دور و بطور سرد درخشان.
در حالی که آنها را به فضا خیره یک منطقه گسترده ای از آسمان آ و آنها را دیدم،
حوزه تا - کمرنگ شده توسط پدیده نورافشانی جسمی پس از قرار گرفتن درمعرض تابش اشعه آبی عجیب و غریب، یک توپ عظیم روشن
بزرگ و نزدیک که به نظر می رسید
حذف رو به پایین به سمت آن را به عنوان اینکه این جهان بودند.
آنها به توقف آمد - متوقف شد، وزن - درب گسترده تضعیف هموار کنار - آنها
به سمت بالا به از طریق airlock کشیده و بی سر و صدا در هوا بالا کوچک شناور است، اما
درخشان شهر روشن و منظم از ساختمان های فلزی
به آرامی تیتان پدر هلیوس، پایین تر بود، به استراحت در آغوش آغوش مقررات
گهواره فرود.
"خوب، در هر کجا از آن است، ما اینجا هستیم، اظهار داشت:" کاپیتان برادلی، ظالمانه و:
و در حال حاضر آتش بازی شروع، "موافقت Costigan، با نگاه سوال در
دختر.
"آیا من مهم نیست،" او در پاسخ به سئوال ناگفته خود را.
"من در تسلیم باور نمی کند، یا نه."
"حق" و هم مردان در پشت دیوارهای اتر از سلاح های فوق العاده خود را چمباتمه زده اند.
دختر مستعد پشت سر آنها است. آنها طولانی به صبر کردن نیست.
گروهی از انسان ها - و مردان به تمام آمریکایی ها ظاهر - ظاهر غیر مسلح
سالن کوچک.
به محض این که آنها به خوبی در داخل اتاق بود، برادلی و Costigan منتشر شد که بر روی آنها
بدون پشیمانی قدرت کامل از پروژکتور های وحشتناک خود را.
از بازتابنده، از طریق ورودی، گچ بری یک پرتو متمرکز دوگانه وجود دارد
خالص نابودی - اما این پرتو به هدف خود برسند.
محوطه از مردان با آن روبه رو صفحه نمایش تراکم غیر قابل نفوذ است.
بلافاصله آرسنال فشار باعث خود و جریان انفجاری بالا
پوسته از سلاح های خروشان صادر شده است.
اما پوسته، نیز بیهوده بوده است. سپر آنها زده و از بین رفت -
از میان رفت، بدون انفجار و بدون ترک اثری از خود نشان می دهد که آنها تا به حال همواره
وجود داشته است.
Costigan پیمود، به پای او، اما او می تواند قبل از حمله در نظر گرفته شده خود را راه اندازی گسترده
تونل در کنار او ظاهر - چیزی از کل عرض بوش رفته بود،
برش زحمت سیلندر صاف از پوچی است.
هوا عجله در پر کردن خلاء، و سه بازدید کننده احساس خود را تصرف کردند
نیروهای نامرئی و کشیده شده به داخل تونل.
از طریق آن، به بالا و بیش از ساختمان مطرح شد، در نهایت به سمت پایین به سمت slanting
درب از یک ساختار بزرگ با-towered بالا.
درب باز قبل از آنها و پشت سر آنها بسته شد، تا زمانی که در آخرین آنها درست در ایستاده بود
اتاق بود که آشکارا دفتر اجرایی مشغول.
آنها با یک میز که در علاوه بر تجهیزات معمول انسان کسب و کار، روبرو
انجام شده است همچنین یک کلید برق یا تلفن bewilderingly کامل و پانل ابزار.
impassively در میز نشسته بود یک مرد خاکستری وجود دارد.
نه تنها شد و او به طور کامل به رنگ خاکستری لباس، اما موی سنگین خود را خاکستری بود، چشم های او
خاکستری، و حتی حقیقت برنزه پوست خود را به نظر می رسید به این تصور را grayness در
پنهان.
قریب به اتفاق شخصیت او تابش هاله ای از grayness - خاکستری ملایم
این کبوتر، اما، خاکستری resistless و رانندگی فوق العاده، لباس بارانی سخت،
انعطاف ناپذیر، شکننده خاکستری از شکست فولاد با کربن بالا.
"کاپیتان برادلی، اولین افسر Costigan، خانم مارسدن،" مرد صحبت می کرد بی سر و صدا، اما
crisply نوبت.
"من تا به حال نظر شما دو مرد برای زندگی طولانی است.
این جزئیات است، با این حال، که ما خواهد شد برای لحظه ای منتقل می کند.
شما نمی توانید لباس های خود را حذف. "
نه افسر نقل مکان کرد، اما هر دو در سخنران خیره، unflinchingly به.
"من به دستورالعمل تکرار عادت کرده اند،" انسان را در میز
ادامه داد: هنوز هم صدای پایین و سطح، اما غریزه را با تهدید مرگبار است.
"شما ممکن است از بین بردن کسانی که لباس ها و مرگ در آنها را انتخاب کنید، در اینجا و در حال حاضر است."
Costigan نقل مکان کرد به CLIO و به آرامی در زمان خاموش زره او.
سپس، پس از تبادل چشمک زن در نگاه و کلمه گفتم، دو افسر انداخت
کردن لباس های خود را به طور همزمان و در همان لحظه از کار اخراج شدند. برادلی خود را با
Lewiston، Costigan با خودکار سنگین
تپانچه که گلوله انفجاری پوسته از قدرت فوق العاده ای بود.
اما مرد خاکستری، احاطه شده توسط یک دیوار غیر قابل نفوذ از زور، فقط لبخند زد
تیرباران، بامدارا و maddeningly.
Costigan همگانی روندی به شدت، تنها به عقب پرتاب می شود که او زده است که راسخ،
نامرئی دیوار.
یک دسته پرتو باطل او جامعی را به محل، از این سلاح را ربوده بودند، و همه
سه اسیران را به مواضع سابق خود برگزار شد.
"من اجازه داد که، به عنوان نمایشی از بیهودگی،" مرد خاکستری گفت، سخت خود را
صدای در حال تبدیل شدن سخت تر است، اما من به حماقت نه بیشتر اجازه.
حالا من خودم را معرفی خواهد کرد.
من به عنوان راجر شناخته شده است. شما احتمالا شنیده ام هیچ چیز از من:
Tellurians چند داشته باشد، و یا تا به حال خواهد شد. یا نه شما دو نفر زندگی می کنند بستگی دارد صرفا
بر خودتان.
چیزی از یک دانش آموز از مردان بودن، من از ترس است که شما به زودی خواهد شد هر دو می میرند.
قادر و مدبر که شما فقط به خودتان نشان داده می شود، شما می تواند ارزشمند باشد.
من، اما شما احتمالا نمی خواهد - که در این صورت شما باید البته، بس به وجود داشته باشد.
و این، با این حال، در زمان مناسب خود - شما باید از برخی از سرویس کمی برای من باشد
روند بودن حذف شده است.
در مورد شما، خانم مارسدن، من خودم بین دو دوره عمل مردد؛
در هر بسیار مطلوب است، اما متاسفانه دو به دو ناسازگار.
پدر شما خوشحال خواهیم شد که به باج شما در رقم بسیار بالایی است، اما با وجود
که در واقع ممکن است تصمیم بگیرد که به شما در پژوهش بر رابطه جنسی استفاده کنید. "
"بله؟"
CLIO گل رز بی نقص و به این مناسبت است. ترس فراموش شده، روح شجاعانه اش
فلش از او چشم روشن جوان و منبعث از بدن خود را سفت جوان، احداث
بی اعتنایی.
"شما ممکن است فکر می کنم که شما می توانید هر چیزی را با من انجام دهد که شما، اما شما می توانید!
"عجیب و غریب - بسیار گیج کننده - چرا که محرک، در مورد جوان
زن، یک واکنش کاملا نامتناسب است؟ "
چشم راجر را در CLIO حوصله دختر لرزیدند و به دور نگاه.
"اما جنس خود، اولیه و پایه، گسترده ترین همزمان زندگی در این
زنجیره، کاملا غیر منطقی و متناقض است.
baffling - قطعا، این تحقیق بر روی رابطه جنسی باید بر روی ".
راجر فشار یک دکمه و یک، زن خوبرو و بلند ظاهر شد - یک زن از سن نامحدود
و از تابعیت نامشخص است.
نمایش خانم مارسدن به خانه اش، او را کارگردانی کرده، و به عنوان دو زن رفت
مرد هنوز وارد آمد محموله تخلیه می شود، آقا، "تازه وارد
گزارش شده است.
"دو مرد و پنج زن مشخص شده اند به بیمارستان منتقل شده است."
"خوب، از دیگران در مد معمول دور."
عزیز دردانه رفت، و راجر ادامه داد: emotionlessly:
"در مجموع، مسافران دیگر ممکن است به ارزش یک میلیون یا بیشتر باشد، اما آن را نمی خواهد
ارزشمند به هدر زمان بر آنها. "
"چه کاری هستید، به هر حال روشن Costigan، درمانده، اما خشم فراتر از احتیاط است.
"من از دانشمندان دیوانه که تلاش برای از بین بردن کره زمین شنیده می شود، و به همان اندازه دیوانه
نابغه که فکر خود را قادر به غلبه حتی خورشیدی Napoleons
سیستم.
هر کدام از شما هستند، شما باید بدانید که شما نمی توانید با آن است. "
من نه. با این حال، من، یک دانشمند، و من هدایت
بسیاری دیگر از دانشمندان.
من دیوانه نیست. شما بدون شک متوجه چند
ویژگی های منحصر به این محل "بله، به خصوص مصنوعی گرانش
و کسانی که صفحه نمایش.
اتر عادی دیواره مات است در یک جهت، و ماده نوار - مال شما
شفاف هم راه و هم چیزی بیش از غیر قابل نفوذ به ماده هستند.
چگونه می توانم آن را به شما انجام دهم؟ "
"شما می توانید آنها را درک نمی کند اگر من آنها را برای شما توضیح داد، و آنها صرفا
دو نفر از ما پیشرفت های کوچکتر است.
من قصد ندارم خود را برای از بین بردن سیاره زمین، من هیچ تمایلی به حکومت بیش از توده
مردان بیهوده و بی مخ است. من، با این حال، به پایان می رسد خاصی از خود من در
را مشاهده کنید.
برای انجام طرح های من نیاز به صدها میلیون نفر در صدها طلا و دیگر
میلیون ها نفر در اورانیوم، توریم، رادیوم، همه از آن من باید از سیارات
این منظومه شمسی قبل از آن را ترک کنم.
من باید آنها را به رغم تلاش های کودکانه از ناوگان Triplanetary خود را
لیگ برتر فوتبال. "این ساختار توسط من طراحی شده بود و
ساخته شده، تحت نظارت من.
توسط نیروهای ابداع من از شهاب سنگ ها محافظت می شود.
است indetectable و مخفی - امواج اتر در اطراف آن را بدون از دست دادن خم شده و یا
اعوجاج.
من بحث در مورد این نقاط در طول چنین به طوری که شما ممکن است متوجه نشوند که دقیقا
موقعیت. همانگونه که intimated، شما می توانید از
کمک به من اگر شما خواهد شد. "
"در حال حاضر فقط می تواند هر مردی را به ساز و برگ خود را به پیوستن او به شما ارائه دهد؟" خواستار
Costigan، venomously
"بسیاری از چیزها، تن سرد راجر خیانت هیچ احساسی، بدون شناخت از Costigan
باز و تلخ تحقیر. "من در دست من است، بسیاری از مردان، به من شده توسط محدود
بسیاری از روابط است.
نیازها، خواسته ها، آرزوهای و خواسته متفاوت از مرد به مرد، و من قادر به برآورده ساختن
هر آنها.
بسیاری از مردان را به شوق در جامعه از زنان جوان و زیبا، اما وجود دارد
دیگر مصرانه که من پیدا کرده اند، کاملا کارآمد است.
حرص و آز، تشنگی برای شهرت، خواهان «قدرت»، و غیره، از جمله ویژگی های بسیاری از معمولا
در نظر گرفته به عنوان نجیب. و آنچه که من قول می دهم، من تحویل دهد.
من خواهان وفاداری تنها به من، و فقط در مسائل خاص و نسبتا
مدت زمان کوتاه. در همه چیز، مردان من آنها را.
در نتیجه، من می توانم شما دو نفر به راحتی استفاده کنید، اما من به شما نیاز ندارد.
بنابراین شما در حال حاضر ممکن است انتخاب بین خدمت من و - جایگزین "
"دقیقا همان چیزی است جایگزین؟
"ما نمی خواهد به آن است. کافی است که می گویند که آن را به کار
تحقیقات جزئی، است که پیشرفت رضایت بخش نیست.
آن را در انقراض خود را، و شاید من باید ذکر کنم که
انقراض خواهد بود دلپذیر است. "
"من می گویم نه، تو ...."
برادلی غرش. او در نظر گرفته شده را به unexpurgated
طبقه بندی، اما rudely به قطع شد. "یک دقیقه صبر کن!" جامعی Costigan:.
چگونه در مورد خانم مارسدن؟ "
"او هیچ ربطی به این بحث،" بازگشت راجر یخمانند.
"من از چانه زنی - در واقع، من باور دارم که من باید او را برای مدتی نگه دارید.
او آن را در ذهن خودش را نابود کند اگر من اجازه نمی دهد او را به توان ransomed، اما او
را پیدا خواهد کرد که درب بسته به او تا زمانی که من اجازه برای باز کردن آن است. "
"در آن صورت، من به همراه رئیس رشته - آنچه که او شروع به گفتن در مورد
شما و اجرای آن را در سراسر هیئت مدیره برای من روشن! "barked Costigan.
"بسیار خوب.
این تصمیم به از مردان از نوع خود قابل انتظار است. "
مرد خاکستری لمس دو دکمه و دو نفر از بندگان خود، وارد اتاق شد.
او دستور داد: "این مردان را به دو سلول مجزا در سطح دوم،.
"آنها را جستجو، تمام سلاح های خود ممکن است در زره خود نبوده است.
مهر و موم درب و سوار گارد ویژه، تنظیم شده برای من. "
زندانی بودند، و با دقت جستجو، اما آنها با مته سوراخ کردن بدون سلاح، و
هیچ چیز گفته شده بود در مورد ارتباط برقرار میکنند.
حتی اگر ابزار می تواند پنهان شود، راجر استفاده از آنها را تشخیص
فورا. حداقل، فکر او را زد.
اما مردان راجر به حال هیچ اطلاع از امکان Costigan "سرویس های ویژه
تلفن ها، حسگرها و جاسوسی اشعه - ابزار اندازه دقیقه ای و قدرت بینهایت کوچک،
اما هنوز ابزار که کار آنها به عنوان
زیر سطح اتر بودند، در فواصل بزرگ موثر بودند و باعث
ارتعاشات در اتر است که استفاده از آنها می تواند تشخیص داده شود.
و آنچه که می تواند بی گناه تر از تنظیم تجهیزات شخصی از هر
افسر فضا؟
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود سنگین، مچ دست، ساعت و زمان سنج خود را مکمل جیب،
فلاش لامپ، فندک اتوماتیک، فرستنده، پول، کمربند؟
همه این موارد از تجهیزات با دقت به دلیل قرار گرفتند، اما باهوش ترین ذهن
خدمات Triplanetary آن ارتباط برقرار کرده بود به تصویب هر جستجو های معمولی،
با این حال مراقب باشید، و هنگامی که Costigan و
برادلی در نهایت به سلول های تعیین شده آنها هنوز هم دارای قفل شده خود را
فوق العاده ابزار.