Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 14
Gerty نور ، صبح روز بعد از سرگرمی ولینگتون Brys '، خواب از
رویاها به عنوان شاد به عنوان لیلی.
اگر آنها کمتر واضح در رنگ بودند ، بیشتر به tints نیم از او مقهور
شخصیت و تجربه او ، آنها به همین دلیل بسیار بهتر را به او مناسب بودند
چشم انداز ذهنی.
چشمک می زند چنین از شادی به عنوان لیلی نقل مکان کرد در را کور دوشیزه نور ، که بود
عادت کرده اند ، در راه سعادت ، به نور از جمله اندک از طریق تاباند
ترک از زندگی مردم دیگر.
در حال حاضر او مرکز روشنایی کمی از خود او بود : خفیف است ، اما
پرتو بی تردید ، مرکب از مهربانی رو به رشد لارنس Selden را برای خود و
کشف که او گسترش شهوت و میل خود را به لیلی بارت.
اگر به نظر می رسد این دو عامل ناسازگار را به دانش آموز روانشناسی زنانه ، آن را باید
به یاد داشته باشیم که Gerty همیشه انگل در نظم اخلاقی بوده است ، که بر روی زندگی می کنند
خرده نانی از جداول دیگر ، و به نگاه
از طریق پنجره در ضیافت گسترش برای دوستان خود.
حالا که او با بهره گیری از جشن خصوصی کمی از خود او ، به نظر می رسید
باور نکردنی خودخواه ذخیره کردن یک صفحه برای یک دوست ، و هیچ کس با آنها او وجود دارد
نه که به اشتراک گذاشته که لذت خود را نسبت به خانم بارت.
همانطور که به ماهیت مهربانی رو به رشد Selden ، Gerty که هیچ بیشتر به جرأت
آن را تعریف از او می توانست در تلاش برای یادگیری رنگ پروانه با ضربه زدن
گرد و غبار ناشی از بال خود را.
برای به دست گرفتن در جای تعجب خواهد بود به قلم مو رنگ کردن شکوفه آن ، و شاید دیدن آن را محو و
سفت در دست او : بهتر حس زیبایی تپنده دور از دسترس ، در حالی که او
نفس خود را برگزار و به تماشای آن را به آتش میکشند.
در این حال ، شیوه ای Selden 'Brys فلوتر آنقدر نزدیک که بال آورده بود
آنها به نظر می رسید به ضرب و شتم در قلب خود را.
او دیده اند ، هرگز او را تا هشدار ، بنابراین پاسخگو ، بنابراین توجه به آنچه او تا به حال به
می گویند.
شیوه همیشگی او مهربانی وجود ندارد فکر که او قبول شد و
سپاسگزار ، به عنوان liveliest احساسات حضور او به احتمال زیاد به عنوان منبع الهام بود ، اما او
سریع بود که در او احساس تغییر دلالت
که برای یک بار او می تواند لذت و آن را دریافت می دهد.
و این لذت بخش تر بود که این درجه بالاتر از همدردی باید رسید
از طریق علاقه خود را در لیلی بارت!
محبت Gerty برای دوست وی -- احساسات که خود را نگه داشتن یاد گرفته بود
زنده در scantiest رژیم غذایی -- رشد کرده بود از بی قراری لیلی در ستایش فعال
کنجکاوی او را به دایره ی کار خانم نور کشیده شده بود.
طعم لیلی از رحمت به حال در اشتها او لحظه ای برای کار ، wakened.
او را به باشگاه دختران مراجعه بودند ، برای اولین بار او را در تماس با نمایشی آورده
تضاد از زندگی.
او همیشه با آرامش فلسفی آنها را پذیرفته بودند این واقعیت است که موجودیت ها چنین به عنوان مال انزن
بر روی پایه های انسانیت مبهم بودند pedestalled.
برزخ دلتنگ کننده از چرکی باقی همه در اطراف و زیر آن نورانی کوچک
دایره که زندگی بهترین است شکوفایی رسید ، به عنوان گل و تگرگ از
شب زمستان محصور گرم خانه پر شده با گل های گرمسیری است.
این همه در نظم طبیعی چیزها ، و ارکیده basking در آن
مصنوعی ایجاد جو می تواند منحنی ظریف گلبرگ آن دور
دست نخورده توسط یخ بر روی پانل ها.
اما یک چیز برای زندگی به راحتی با مفهوم انتزاعی از فقر است ،
دیگر در تماس با تجسم انسان آن به ارمغان آورد.
لیلی از این قربانیان از سرنوشت در غیر این صورت نسبت به توده هرگز تصور بود.
که جرم زندگی فرد تشکیل شده بود ، بی حد و حصر جداگانه مراکز
حس ، با reachings خود را مشتاق خود را برای لذت ، revulsions شدید خود را از
درد -- که برخی از این بسته نرم افزاری از احساس
در اشکال نیست بنابراین بر خلاف خود را با چشم به معنای خوشحالی نگاه ، لباس ،
و لب های جوان شکل گرفته برای عشق -- این کشف داد لیلی یکی از کسانی که ناگهانی
شوک از ترحم که گاهی اوقات حالت تغلیظ خارج کردن یک زندگی است.
طبیعت لیلی ناتوان از تجدید چنین بود : او می تواند خواسته های دیگر را تنها احساس
از طریق خود ، و بدون درد طولانی واضح بود که در عصب در پاسخ به فشار دهید.
اما برای لحظه ای او از خودش منافع مستقیم خود را کشیده بود
ارتباط با جهان تا بر خلاف خود را.
او اولین هدیه خود را تا کمک های شخصی برای یک یا دو نفر از خانم مکمل
جذاب ترین نور موضوعات و تحسین و علاقه حضور او
در میان کارگران خسته در این باشگاه بسیار خوشحال هستم
ministered در یک فرم جدید را میل سیری ناپذیر خود را به لطفا.
Gerty نور بود نه خواننده به اندازه کافی نزدیک از شخصیت به از گیر در اوردن مخلوط
موضوعات که بشردوستانه لیلی بود بافته شده است.
او قرار است دوست زیبا خود را به انگیزه همان خودش باشد actuated --
که حدت دید اخلاقی که باعث این همه رنج انسان بسیار نزدیک و
مصر است که جنبه های دیگر زندگی را به دور بودن محو شدن است.
Gerty زندگی می کردند توسط فرمول ساده چنین است که او به کلاس دریغ دوست خود
دولت با احساسی "تغییر قلبی" که معاملات خود را با فقرا بود
عادت کرده اند به او و او را در خشنود
تصور کرد که او ابزار فروتن از این تجدید شده بود.
حالا او تا به حال جواب به همه انتقاد از رفتار لیلی : او گفته بود ، او می دانستند
"لیلی واقعی ،" و این کشف که Selden مشترک دانش خود را مطرح او
پذیرش ارام زندگی برای خیره شدن
حس از امکانات آن -- احساس بزرگ شدن دورتر ، در دوره بعد از ظهر ،
دریافت تلگراف از Selden درخواست اگر او ممکن است که او را با شام خوردن
شب.
در حالی که Gerty در شلوغی خوشحال است که این اعلام تولید در او گم شد
خانگی کوچک ، Selden بود در یکی با او در تفکر با شدت لیلی بارت.
مورد که او را به آلبانی به نام به حال پیچیده نیست به اندازه کافی برای جذب تمام خود را
توجه ، و او تا به حال حرفه ای از دانشکده نگه داشتن بخشی از ذهن خود را آزاد
هنگامی که خدمات آن نیاز نیست.
این بخش -- که در لحظه خطرناکی مانند کل به نظر می رسید -- را به پر
طره با احساس از شب قبل.
Selden درک علائم : او به رسمیت شناخته شده این واقعیت است که او پرداخت تا ،
به عنوان همیشه وجود داشته اند شانس خود را داشتن به پرداخت ، برای داوطلبانه
استثناها از گذشته خود.
او به رایگان از روابط دائمی ، از هر گونه فقر از احساس به معنای بود ، اما
زیرا ، در راه های مختلف ، او بود ، تا آنجا که لیلی ، قربانی او
محیط زیست است.
جوانه از حقیقت در بیانیه خود بوده است و وجود دارد که او تا به حال به Gerty نور
می خواستم هرگز به ازدواج با دختر "خوب" : connoting صفت ، در پسر عموی خود را
واژگان ، برخی معتقد باصل اخلاقی سودمند گرایی کیفیت
که APT مانع لوکس از افسون است.
در حال حاضر آن سرنوشت Selden شده بود به یک مادر جذاب : پرتره دلپذیر خود ، همه
لبخندی می زند و ترمه ، هنوز عطر ساطع شده از کیفیت undefinable پژمرده.
پدر او نوع انسان که در یک زن جذاب دلخوشیها بود که او را به نقل از ،
تحریک او را نگه می دارد ، و او همیشه جذاب است.
هیچ کدام از زن و شوهر مراقبت پول ، اما تحقیر خود را از آن زمان به شکل
همیشه صرف کمی بیشتر نسبت به عاقلانه است.
اگر خانه خود را نخ نما شد ، آن را کاملأ پیچیده نگه داشته شد و اگر کتاب های خوبی وجود دارد
بر روی قفسه ها نیز وجود دارد غذاهای خوبی روی میز است.
ارشد Selden چشم یک عکس بود ، همسر خود را درک درستی از توری های قدیمی ، و هر دو
در خرید که آنها هرگز آگاهانه خویشتن داری و تبعیض بودند
کاملا می دانست چگونه آن را بود که صورتحساب نصب شده است.
اگرچه بسیاری از دوستان Selden به نام پدر و مادرش فقیر ، او در آن رشد کرده بود
جو که در آن به معنی محدود تنها به عنوان یک چک در اسراف بی اراده احساس شد :
که در آن اموال چند خیلی خوب شد که
نادر بودن خود را به آنها تسکین merited ، و پرهیز با ظرافت ترکیب شد
در راه نمونه آن صدای شلاق خانم Selden از پوشیدن مخملی قدیمی خود را به عنوان اگر آن
جدید.
انسان دارای این مزیت بودن از اوایل نقطه خانه ، و
قبل از کالج Selden چپ او آموخته بود که به عنوان بسیاری از راه های مختلفی وجود دارد
رفتن بدون پول به عنوان هزینه کردن آن است.
متاسفانه ، متوجه شد که هیچ راهی را به عنوان مطلوب به عنوان تمرین در خانه ، و دیدگاه های خود را از
جنس زن در خاص آغشته به یاد یک زن که به حال داده بودند
او احساس خود را از "ارزش است."
از او این بود که او جدا خود را از طرف هزینه ای از زندگی به ارث برده :
پیرو فلسفه رواقیون بیدقتی از چیزهای مادی ، همراه با در عیاش
لذت بردن در آنها.
زندگی که از هر دو احساس محروم به نظر می رسد او را به چیزی که کاهش ، و در هیچ جا شد
ترکیب از دو جزء ضروری در شخصیت زیبا
زن است.
همیشه به نظر می رسید تا به حال به Selden که تجربه زیادی علاوه بر ارائه
ماجراجویی احساساتی ، با این حال او وضوح می تواند از عشق که باید گسترش تصور و
تعمیق تا آن را به واقعیت مرکز زندگی تبدیل شد.
ولی آنچه را که نمی توانستند قبول کنند ، در مورد خود ، جایگزین موقت از رابطه
است که باید کمتر از این است که باید برخی از بخشهایی از طبیعت خود را ترک
ناراضی ، در حالی که آن را فشار ناروا بر دیگران است.
او به عبارت دیگر ، نه ، به رشد محبت که ممکن است تجدید نظر عملکرد
ترحم در عین حال ترک این فهم و شعور را دست نخورده : همدردی بیشتر باید فریب دادن
او را از ترفند از چشم ها ، فضل ناتوانی از یک منحنی گونه.
اما در حال حاضر -- که کم ، ولی گذشت مثل اسفنج بیش از همه خود عهد.
او استدلال از مقاومت به نظر می رسید برای لحظه ای بسیار کمتر اهمیت تر از
سوال در زمانی که لیلی را توجه داشته باشید خود را دریافت خواهید کرد!
او خود را به افسون از دلمشغولیها و بی اهمیت ، با تعجب به ساعت او را به همراه داشت
پاسخ فرستاده خواهد بود ، با چه کلمات آن آغاز خواهد شد.
به واردات آن ، او تا به حال هیچ شکی وجود ندارد -- او مطمئن از تسلیم شدن او به عنوان از خود بود.
و به این ترتیب او تا به حال اوقات فراغت به الهه شعر و موسیقی بر روی تمام جزئیات نفیس آن ، به عنوان یک کارگر سخت ، در
صبح روز تعطیلات ، اما ممکن است دروغ و تماشای باریکه ای از نور سفر به تدریج در سراسر
اتاقش.
اما اگر نور خیره شدن ، کور او نبود.
او هنوز می تواند نمای کلی از واقعیات ، تشخیص اینکه رابطه خود را به آنها بود
تغییر کرده است.
او کمتر آگاهانه تر از قبل آنچه از لیلی بارت گفته شد ، اما او می تواند
جدا کردن زن ، او را از برآورد مبتذل از او می دانستند.
ذهن او تبدیل به کلمات Gerty نور و خرد جهان به نظر می رسید
groping چیز در کنار بینش از بی گناهی.
خوشا به حال خالص در قلب ، برای آنها خدا کنید -- حتی خدا پنهان خود را در
سینه همسایه!
Selden بود در دولت خود جذب پرشوری که از تسلیم اولین
عشق تولید.
ولع مصرف او برای همراهی یک که نقطه نظر باید خود را توجیه
خود ، که باید تایید ، با مشاهده عمدی ، حقیقت که او
شهودهای به حال همگانی روندی است.
او نه می تواند برای زنگ تفریح ظهر صبر کنید ، اما اوقات فراغت حال حاضر در دادگاه را تصرف کردند
خط ناخوانا تلگراف خود را به Gerty نور.
رسیدن به شهر ، او به طور مستقیم به باشگاه خود ، جایی که او امیدوار است توجه داشته باشید از خانم بارت به رانده شد
ممکن است او را در انتظار.
اما جعبه او شامل تنها یک خط از موافقت دارای شور و شعف از Gerty ، و او
چرخش به دور نا امید زمانی که او توسط یک صدا از اتاق ویژه سیگار کشیدن مورد ستایش قرار داد شد.
"یاالله ، لارنس!
ناهارخوری اینجا؟ نگاهی به نیش می زنند با من -- I've بوم دستور داد
.
او کشف Trenor ، در لباس های روز او ، نشسته ، با یک لیوان در آرنج خود را ،
پشت چین های یک مجله ورزشی. Selden از او تشکر شده ، اما التماس کرد
تعامل.
"قطع آن ، من معتقدم که هر انسان در شهر ، تا امشب تعامل است.
من باید این باشگاه به خودم را داشته باشند. شما می دانید که چگونه زندگی من این زمستان ،
دور تند در آن خانه خالی است.
همسر من به معنای برای آمدن به شهر امروز ، اما او را دوباره و چگونه یک شخص
برای ناهار خوردن به تنهایی در یک اتاق با عینک به دنبال پوشیده ، و چیزی جز یک بطری
سس هاروی در سمت هیئت مدیره؟
من می گویم ، لارنس ، چاک اشتغال خود و ترحم بر من -- من آن را می دهد آبی
شیاطین را به ناهار خوردن به تنهایی ، و هیچ کس اما که canting الاغ Wetherall در وجود دارد
"با عرض پوزش ، گاس -- من می توانم این کار را انجام نمی شود."
به عنوان Selden گرداندند ، او متوجه خیط و پیت کردن تیره بر روی صورت Trenor ، ناخوشایند
رطوبت از پیشانی خود را به شدت سفید ، حلقه نگین دار خود را در wedged شد
چین از انگشتان دست خود را را چرب قرمز است.
قطعا وحش غالب -- وحش در پایین شیشه است.
و او نام این مرد همراه با لیلی را شنیده بود!
BAH -- فکر او را بیمار در تمام راه برگشت به اتاق خود او خالی از سکنه شد
نزد چربی Trenor دست روی میز خود را افزایش ---- دراز توجه داشته باشید : لیلی آن را فرستاده بود
به اتاق های خود.
او می دانست چه بود در آن قبل از او مهر -- مهر و موم خاکستری با فراتر از آن را شکست! زیر
پرواز کشتی.
آه ، او فراتر از خود را -- فراتر از زشتی ، خاتوله ، ساییدگی و
خوردگی از اتاق نشسته کمی روح ---- Gerty برق زد با
خوش آمدید زمانی که Selden آن وارد شده باشد.
نسبتا کم آن "اثرات" جمع و جور از رنگ مینای دندان و نبوغ ، به او صحبت کرد
زبان تنها پس از آن شیرین ترین گوش او.
جای تعجب است چه کمی باریک دیوارها و سقف ماده کم ، وقتی که سقف
روح به طور ناگهانی مطرح شده است. Gerty برق زد بیش از حد ، یا حداقل شدت بیشتری با
درخشندگی خو.
قبل از او هرگز متوجه شده که او تا به حال "نقاط" -- در واقع ، برخی از هم پیاله ممکن است انجام دهد
بدتر... بیش از شام کمی (و در اینجا ، دوباره ، اثرات فوق العاده بودند) گفت :
او باید به ازدواج -- او در خلق و خو به جفت کردن کل جهان بود.
او کاستارد کارامل با دست خود او ساخته شده بود؟
گناه برای حفظ هدیه چنین خودش.
او با لرزیدن از غرور که لیلی می تواند کلاه خود را تر و تمیز منعکس می گردد -- او تا به حال گفته
او را تا روز پیاده روی خود را در Bellomont.
او از لیلی صحبت نمی کنم تا بعد از شام.
در طی ضیافت کمی او را به بحث بر روی میزبان خود را نگه داشته ، که fluttered بودن
مرکز نظارت ، به عنوان سایه شمع او برای تولید کرده بود به عنوان گلگون تاباند
مناسبت.
Selden evinced علاقه فوق العاده ای در ترتیبات خانگی خود : قدردانی
او را در نبوغ او که با آن هر اینچ از محله های کوچک خود را مورد استفاده بود ،
پرسید که چگونه بنده خود را موفق
بعد از ظهر ، متوجه شدند که ممکن است شام خوشمزه در بداهه عرق گزی
دیش ، و زبان آمده اندیشمندانه تعمیم بار بزرگ
هنگامی که آنها در اتاق نشسته بودند دوباره ، جایی که آنها به عنوان بیت به صورت چسبیده در برازش
پازل ، و او از قهوه دم کرده بود ، و آن را به پوسته تخم مرغ ، مادربزرگش او را ریخت
فنجان ، چشم او ، او به عقب تکیه داد ، basking
در عطر گرم ، روشن بر روی یک عکس جدید از خانم بارت ، و مورد نظر
انتقال بدون تلاش به اجرا درخواهد شد. عکس گرفته شد و به اندازه کافی است -- اما
گرفتن او را به عنوان او شب گذشته بودند!
Gerty با او موافقت کردند -- هرگز او شده است درخشنده.
اما می تواند به ضبط عکاسی که نور؟
نگاه جدید در چهره اش وجود داشت -- چیزی متفاوت بله ، Selden موافقت کرد
چیزی متفاوت وجود داشته است.
قهوه نفیس که او برای یک دوم فنجان پرسید : چنین کنتراست.
چیزهای آبکی در باشگاه!
آه ، کارشناسی فقیر خود را با باشگاه کرایه خود را فاقد شخصیت ، متناوب با به همان اندازه
غذاهای غیر شخصی از حزب شام!
مردی که در مسافرخانه زندگی از دست رفته بهترین بخشی از زندگی -- او تصویر بی طعم
تنهایی از خوراک Trenor ، و احساس همدردی برای انسان لحظه ای... اما برای
بازگشت به لیلی -- و دوباره و دوباره او
بازگشت ، سوال ، conjecturing ، منجر Gerty ، تخلیه درونی او
افکار از حساسیت های ذخیره شده خود را برای دوست وی است.
در ابتدا او خود ریخت از unstintingly ، شاد در این کامل
صمیمیت و همدلی از همدردی خود را. درک او از لیلی کمک کرد تا تایید
اعتقاد خود را در دوست وی است.
آنها با هم بر روی این واقعیت که لیلی هیچ شانسی داشته است ساکن است.
Gerty instanced انگیزه های سخاوتمندانه خود را -- بی قراری و نارضایتی خود را.
این واقعیت که زندگی خود را به حال او را راضی هرگز ثابت کرد که او برای بهتر ساخته شد
چیزها می شود.
او ممکن است بیش از یک بار ازدواج کرده اند -- ازدواج مرسوم غنی که او تا به حال
آموزش داده شده است به نظر تنها در پایان از وجود -- اما وقتی که فرصت آمد
او همیشه از آن منقبض شده بود.
Gryce پرسی ، به عنوان مثال ، در عشق با او شده بود -- هر یک در Bellomont بود
قرار است آنها را درگیر می شود ، و اخراج او را از او غیر قابل توضیح تصور می شد.
این دیدگاه از حادثه Gryce بیش از حد به خوبی با خلق و خوی Selden نمی توان مستقیما chimed
اتخاذ شده توسط او ، با فلش از اهانت گذشته نگر بودند یکبار
به نظر می رسید راه حل واضح.
اگر رد شده است وجود داشته -- و او در حال حاضر تعجب است که او همیشه شک به حال آن! --
سپس او برگزار شد کلید به راز ، و دامنه کوه Bellomont روشن شد ، نه
با غروب خورشید ، اما با طلوع آفتاب.
او بود که wavered و صورت از فرصت ها طرد شد -- و شادی در حال حاضر
گرم پستان خود ممکن است اهل بیت آشنا شده اند اگر به آن اسیر شده بود در
اولین پرواز خود را.
در این لحظه بود ، شاید که لذت تلاش بال خود را در قلب Gerty
کاهش یافته است به زمین و هنوز هم دراز است.
او شنبه مواجه Selden ، تکرار مکانیکی : «نه ، هرگز او شده است
درک ---- »و همه در حالی که او خودش به نظر می رسید به نشستن در مرکز
تابش خیره کننده بزرگ درک است.
اتاق کوچک محرمانه ، که در آن یک لحظه پیش که افکار خود را لمس
آرنج مانند صندلی های خود را ، به وسعت غیر دوستانه ، جدا او را از رشد
Selden توسط تمام طول دیدگاه جدید خود
از آینده -- و این که آینده کشیده interminably ، با شکل تنهایی خود
زحمتکش پایین آن ، یک ذره فقط در تنهایی است.
او شنیده Selden : "او خودش را با تعداد کمی از مردم تنها ، و شما یکی از آنها"
گفت.
و دوباره می گویم : "خوب باشد به او ، Gerty ، نخواهد کرد؟" و : "او آن را در او برای تبدیل شدن به
هر آنچه او تصور می شود -- you'll کمک او را با اعتقاد و باور او "؟
کلمات در مغز Gerty مانند صدای یک زبان است که به نظر می رسید مورد ضرب و شتم
آشنا از راه دور ، اما نزدیک شدن ناخوانا می شود.
او به صحبت کردن با او را از لیلی آمده بود -- که همه!
یک سوم وجود داشت در جشن او برای او پخش شده بود ، و آن سوم گرفته بود
جای خود را.
او تلاش کرد به دنبال آنچه که او گفت ، برای چسبیدن به بخش خود را در بحث -- اما
همه به بی معنی به عنوان رونق امواج در یک سر غرق شدن است ، و احساس می ، به عنوان
غرق شدن ممکن است احساس کنید ، که غرق خواهد بود
هیچ چیز در کنار درد ناشی از تلاش برای نگه داشتن.
Selden افزایش یافت ، و او نفس عمیقی کشید ، احساس است که به زودی او می تواند به عملکرد
خجسته امواج.
"خانم ؟ فیشر شما می گویید که او ناهار خوری وجود دارد؟
موسیقی وجود دارد پس از آن ، من معتقدم که من کارت را از او بود.
او در صورتی احمقانه رو ساعت بود که ضربت زنی این ساعت شنیع نگاه.
"سه ماهه گذشته ده؟ من در حال حاضر ممکن است در آن وجود دارد نگاه کنید ، فیشر
شب سرگرم کننده هستند.
شما نگه داشته تا خیلی دیر شده ، Gerty؟ شما خسته نگاه -- I've rambled و حوصله
شما خواهد شد. "
و در سرریز غیر عادی از احساسات خود ، او را به عنوان بوسه cousinly بر او
گونه است.
در خانم فیشر ، از طریق سیگار برگ دود از استودیو ، صدای ده ها استقبال
Selden.
یک آهنگ صادر شد و در جریان به عنوان او وارد ، و او را به صندلی نزدیک میزبان خود کاهش یافته است ،
چشم رومینگ در جستجوی خانم بارت.
اما او آنجا بود ، و این کشف به او از اضطراب سخت و ناگهانی از همه نسبت به
جدیت خود را ، پس توجه داشته باشید در جیب خود پستان او اطمینان داد که در چهار
روز بعد آنها دیدار خواهد کرد.
برای بی صبری او به نظر می رسید آن را به مراتب طولانی صبر کنید ، و نیمه شرمساری از
ضربه ، او را به خانم فیشر تکیه بپرسم ، به عنوان موسیقی متوقف شد ، اگر خانم بارت نداشته
dined با او.
"لیلی؟ او فقط رفته است.
او به اجرا کردن ، فراموش کردهام. او نمی فوق العاده شب گذشته؟
که "چه کسی است؟
لیلی؟ "از جک Stepney خواست ، از عمق یک همسایه بازوی صندلی.
"واقعا ، شما می دانید ، من هیچ کوته فکر ، اما هنگامی که آن دختر ایستاده وجود دارد که اگر می آید او
در حراج شد -- من به طور جدی صحبت کردن با پسر عموی جولیا فکر "است.
"شما دانستم جک اجتماعی ما تبدیل شده بود سانسور؟"
خانم فیشر گفت : با خنده Selden ؛ و Stepney spluttered ، در میان عمومی
تمسخر : "اما پسر عموی she'sa ، آن را قطع ، و هنگامی که یک مرد متاهل -- گفتگو شهر پر بود از
او امروز صبح. "
"بله : خواندن پر جنب و جوش بود که ، گفت :" آقای NED ون Alstyne ، stroking سبیل خود را به
لبخند پشت آن پنهان کردن. "خرید ورق کثیف است؟
نه ، البته که نه ، برخی از هموطنان آن را به من نشان داد -- اما من می خواهم این داستان را شنیده اید.
هنگامی که یک دختر به خوبی به دنبال او که بهتر است ازدواج و پس از آن خواسته است.
در ما جامعه در ناقص سازماندهی شده است که هنوز هیچ گونه پیش بینی برای زن جوان وجود دارد
که ادعا می کند امتیازات ازدواج بدون فرض تعهدات خود است. "
"خب ، من درک می کنم :" لیلی است که در مورد آنها را در شکل آقای Rosedale را به عهده خانم
فیشر گفت : با خنده. "Rosedale -- آسمان خوب گفت :" ون
Alstyne ، قطره چشم شیشه خود.
"Stepney ، که تقصیر شما foisting حیوان را بر ما است."
"آه ، آن پریشان کردن ، می دانید ، ما Rosedale در خانواده ما ازدواج می کنند ،" Stepney languidly
اعتراض ، اما همسر او ، که در زر و زیور عروس سرکوبگر در سمت دیگر نشسته
از اتاق ، او را با قضایی فرو نشستن
بازتاب : "در شرایط لیلی اشتباه اتمام حجت به یک استاندارد بیش از حد بالا است."
خانم فیشر دوباره : "من می شنوید حتی Rosedale شده است بحث می ترسم به تازگی ،" ؛
اما دید شب گذشته خود را فرستاده او سر خود را.
آیا شما فکر می کنم او به من به بعد از تابلو فرش خود گفت :؟
"خدا من ، خانم فیشر ، اگر من می تواند پل Morpeth او را می خواهم که رنگ ،
picture'd صد درصد قدردانی در ده سال. "
توسط ژوپیتر ، -- اما او در مورد جایی گفت : "وان Alstyne ، بازگرداندن شیشه ای خود را
با نگاه مضطرب است. "نه او دوید در حالی که شما تمام اختلاط
پانچ پایین پله ها.
جایی که او به رفتن بود ، توسط روش؟ چه خبر امشب است؟
من از هر چیزی به حال شنیده می شود. "
نور بی تجربه و جوان که بوده است فرا رسیده ، گفت : ":" اوه ، نه یک حزب ، من فکر می کنم
دیر است.
"من او را در کابین خود قرار داده بود که من در آینده ، و او به راننده Trenors'
آدرس. "" Trenors؟ "گفت خانم جک
Stepney.
"چرا ، خانه بسته است -- جودی من از Bellomont تلفن در این شب است."
"آیا او؟ این عجیب و غریب است.
من مطمئن هستم که اشتباه نکنم.
خوب ، بیا ، Trenor وجود دارد ، به هر حال -- I -- اوه ، خوب -- واقعیت این است ، من هیچ سر
اعداد ، "او قطع ، تذکر با ارنج زدن از پا مجاور ، و لبخند
که دور اتاق.
در نور ناخوشایند آن Selden و افزایش یافته بود و دست دادن با میزبان خود.
هوا از جای او را خفه و او چرا او در آن می ماند تا زمانی است.
در آستان او ایستاده هنوز هم ، به یاد آوردن در یک عبارت از لیلی : "به نظر من شما
صرف یک معامله خوب از زمان در عنصر شما را از رد. "
خوب -- آنچه او آورده بود وجود دارد ، اما تلاش او؟
این عنصر خود ، او نمی شد. اما او را برای او بلند از آن ، را او
است که فراتر از! در نامه او را مانند یک فریاد برای نجات.
او می دانست که وظیفه برساوش انجام شده است زمانی که او رها زنجیره آندرومدا ، برای
اندام خود را با اسارت بی حس هستند و او نمی تواند افزایش یابد و راه رفتن ، اما چسبیده به او
با کشیدن بازوها به عنوان او می تپد با شاخص بار خود را زمین.
خب ، او قدرت برای هر دو بود -- آن را ضعف او که قدرت خود را در او قرار داده بود بود.
بود ، افسوس ، نه عجله تمیز امواج آنها بود را به نفع خود از طریق ، اما گرفتگی
باتلاق از انجمن های قدیمی و عادات ، و برای لحظه ای بخار آن در خود بودند
گلو می باشد.
اما او را واضح تر ، تنفس آزاد در حضور او : او در زمانی که مرده بود
وزن در سینه خود و مشاجره است که باید آنها را به ایمنی شناور.
او در غلغله استعاره ای که با آن وی تلاش برای ساخت تا دفاع لبخند زد
در برابر نفوذ از یک ساعت گذشته است.
این رقت بار بود که او ، که می دانست که انگیزه های مختلط که در آن احکام اجتماعی بستگی دارد ،
هنوز هم باید خود آنها را تحت تأثیر احساس.
چگونه می تواند لیلی او بلند به چشم انداز آزادتر زندگی ، اگر نظر خود را از او بود
رنگی توسط هر ذهن است که در آن او را دیدم او را منعکس؟
ظلم و ستم اخلاقی ولع مصرف فیزیکی برای هوا را تولید کرد ، و او strode در ،
باز کردن ریه های خود به طنین انداز سردی شب است.
در گوشه ای از خیابان پنجم ون Alstyne او را با پیشنهاد شرکت مورد ستایش قرار داد.
"پیاده روی؟ چیز خوبی برای منفجر دود از یک فرد
سر.
در حال حاضر که زنان را به توتون و تنباکو گرفته شده که ما در حمام از نیکوتین زندگی می کنند.
این امر می تواند یک چیز کنجکاو به مطالعه اثر سیگار بر روی رابطه
جنس نر و ماده.
دود تقریبا به بزرگی یک حلال به عنوان طلاق است : هر دو تمایل به پنهان کردن این اخلاقی
مشکلات است. "
هیچ کس نمی تواند بهانه ای همخوان کمتر با خلق و خوی Selden از ون است Alstyne پس از شده است
شام کلمات قصار ، اما تا زمانی که دومی خود را محدود به کلیات او
اعصاب شنونده در گروه شاهد بودند.
خوشبختانه ون Alstyne خود را بر روی او در جمعبندی از جنبه های اجتماعی prided ، و با
Selden برای مخاطبان مشتاق به نشان دادن sureness از لمس او بود.
خانم فیشر در خیابان سمت شرق در نزدیکی پارک زندگی می کردند ، و با دو مرد راه می رفت
خیابان پایین پنجم توسعه معماری جدید از آن شاهراه همه کاره
دعوت نظر ون Alstyne.
"این خانه Greiner ، در حال حاضر -- نمونه پله در نردبان اجتماعی!
مردی که آن ساخته شده است از یک محیط که در آن تمام غذاهای روی میز قرار داده می آمد
در یک بار.
نما او یک وعده غذایی کامل معماری است ، اگر او را به سبک حذف دوستان خود
ممکن است فکر پول داده بود.
خرید بد برای Rosedale ، هر چند نیست : جلب توجه ، و awes غربی
بینایی پیغمبر.
و خداحافظی او از آن مرحله ، و می خواهید چیزی که جمعیت گذر خواهند کرد و
مکث چند قبل از. به خصوص اگر او باهوش ازدواج پسر عموی من --
-- "
Selden در با پرس و جو نقش برآب : "و Brys ولینگتون'؟
بلکه هوشمندانه از نوع خود است ، آیا فکر نمی کنید؟ "
آنها فقط در زیر نمای گسترده ای سفید بودند ، با خویشتنداری غنی خود را از خط ،
که پیشنهاد corseting هوشمندانه از یک چهره کار برکنار شده است.
این مرحله بعد : میل به مفهوم را میرسانند که یکی به اروپا بوده است ، و تا به
استاندارد است.
من مطمئن هستم که خانم Bry فکر می کند خانه اش یک کپی از TRIANON ؛ در امریکا هر سنگ مرمر
خانه با مبلمان زراندود است تصور می شود یک کپی از TRIANON.
چه هوشمندانه اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است که معمار است ، هر چند -- که او چگونه مشتری خود را اندازه گیری طول می کشد!
او تمام خانم Bry را در استفاده او از نظم کامپوزیت قرار داده شده است.
در حال حاضر برای Trenors به یاد داشته باشید ، ، شما او را انتخاب Corinthian : پربرکت ، اما بر اساس
بهترین سابقه.
Trenor خانه یکی از بهترین نگاه او T چیز نشانی "مانند banqueting - سالن تبدیل
درون را به برون.
می شنوم Trenor خانم می خواهد برای ایجاد اتاق جدید توپ و واگرایی از گاس در
که نقطه او را نگه می دارد در Bellomont.
ابعاد اتاق توپ Brys باید چرک جمع کردن : شما ممکن است حاصل کنید که او می داند 'EM
همچنین اگر او وجود دارد می خواهم شب گذشته با حیاط و اندازه گیری است.
که گفت او در شهر بود ، توسط روش؟
آن پسر در نور ممکن است؟ او است ، من می دانم که نیست ؛ خانم Stepney درست بود ؛
خانه تاریک است ، می بینید : گمان می کنم زندگی گاس در پشت ".
او در مقابل گوشه Trenors متوقف کرده بود ، و Selden بناچار ماند گامهای خود نیز.
خانه loomed مبهم و غیر مسکونی ؛ تنها سوسو زدن مستطیلی در بالای درب صحبت کرد
اشغال موقت.
"آنها به خانه ام در پشت خرید : آن را می دهد آنها از صد و پنجاه فوت در
سمت خیابان.
که در آن توپ اتاق می شود ، با این گالری اتصال آن وجود دارد : بیلیارد اتاق و غیره
در بالا.
من پیشنهاد تغییر ورودی ، و حمل نقاشی اتاق در سراسر
پنجم مقابل خیابان می بینید درب جلو مطابق با ---- ویندوز "
پیاده روی چوب که ون Alstyne چرخش در تظاهرات کاهش یافته مبهوت
"هالو" را به عنوان درب را باز و دو چهره silhouetted در برابر دیده بودند و سالن
نور است.
در همان لحظه یک درشکه دو چرخه متوقف در محدود کردن سنگ ، و یکی از چهره های شناور
به پایین آن را در کدورت از پارچه های شب ، در حالی که دیگر ، سیاه و بزرگ باقی ماند
مصرانه در برابر نور پیش بینی شده است.
برای دوم بی اندازه دو تماشاگر از این حادثه سکوت ؛
سپس درب خانه بسته است ، درشکه دو چرخه ، نورد خاموش است ، و تمام صحنه تضعیف شده توسط
اگر با به نوبه خود از شهر فرنگ.
ون Alstyne چشم شیشه خود را با سوت کم کاهش یافته است.
"الف -- هیچ چیزی از این ، EH ، Selden -- سجاف کردن؟
به عنوان یکی از خانواده ، من می دانم که من ممکن است بر روی شما حساب -- ظاهر هستند فریبنده -- و پنجم
خیابان تا ناقص روشن ----
"خیر" ، گفت : Selden ، عطف به شدت پایین خیابان جانبی بدون دیدن
دست دادن های دیگر نیست. تنها با بوسه پسر عموی خود ، Gerty خیره
بر افکار خود.
او را بوسید به حال قبل -- اما نه با یک زن دیگر بر روی لب های او.
اگر او را بخشوده بود که او می تواند غرق بی سر و صدا ، استقبال از سیل تیره
آن را به عنوان او را زیر آب فرو رفته است.
اما در حال حاضر سیل از طریق با شکوه به ضرب گلوله کشته شد ، و آن را سخت تر به غرق در
طلوع آفتاب از در تاریکی. Gerty چهره خود را از نور مخفی ، اما آن را
سوراخ به crannies روح او.
او شده بود رضایت ، عمر بوده است بسیار ساده و کافی به نظر می رسید -- چرا او آمده بود
به مشکل او را با امید های جدید؟ و لیلی -- لیلی ، بهترین دوست او!
زن ، او را متهم به زن است.
شاید به حال آن را برای لیلی نشده است ، علاقه داشتن به تصور او ممکن است تبدیل به حقیقت است.
Selden همیشه دوست به حال او را -- و با درک متوسطی بودند ، احساس همدردی
استقلال از زندگی اش.
او که تا به حال شهرت از وزن همه چیز در تعادل خوبی از موشکافی کردن
برداشت ، غیرانتقادی و ساده در نظر او از او شده است : هوش و ذکاوت خود را به حال
overawed هرگز او را چرا که او تا به حال در خانه در دل خود احساس.
و اکنون او محوری بود ، و درب در برابر او دست لیلی ، ممنوع!
لیلی ، که پذیرش وجود دارد ، او خودش بود التماس کرد!
وضعیت توسط فلش دلتنگ کننده از طنز روشن شد.
او می دانست Selden -- او خود شاهد بود که چگونه نیروی ایمان او را در لیلی باید به کمک کرده
برطرف کردن درنگ او.
او به یاد ، بیش از حد ، چگونه لیلی از او صحبت کرده بود -- او را دیدم خودش را آوردن دو
با هم ، آنها را به یکدیگر شناخته شده است.
در بخشی Selden ، بدون شک ، زخم وارده بی هوش بود ، او هرگز
راز احمقانه او را حدس زده ، اما لیلی -- لیلی باید شناخته شده!
هنگامی که در مسائل از جمله ، درک یک زن در گسل چیست؟
و اگر او می دانست ، او عمدا despoiled به حال دوست او ، و در صرف
هوس رانی از قدرت ، از آن زمان ، حتی به Gerty است حسادت ناگهان شعله ور ، به نظر می رسید آن را
باور نکردنی است که لیلی باید بخواهند همسر Selden باشد.
لیلی ممکن است ناتوان از ازدواج برای پول ، اما او به همان اندازه ناتوان بود
بدون آن زندگی می کنند ، و تحقیقات مشتاق Selden به اقتصادهای کوچک
حفظ خانه او را به Gerty به نظر می رسد به عنوان غم انگیز به عنوان خودش را فریب خورده است.
او زمانی در اتاق خود نشسته باقی ماند ، که در آن embers فاسد به سرما
خاکستری و لامپ paled زیر سایه گی آن است.
درست در زیر آن ایستاده بود عکسی از لیلی بارت ، به دنبال از imperially در
gimcracks ارزان ، مبلمان اتاق کمی تنگ است.
آیا Selden تصویر او را در چنین فضای داخلی؟
Gerty احساس فقر ، بی اهمیتی از محیط اطراف او : او مشهود زندگی خود را به عنوان
آن را باید به لیلی نظر می رسد.
و ظلم و ستم بر حافظه اش را از قضاوت لیلی smote.
او را دیدم که با او بت خود را با ویژگی های ساخت خود را به لباس بود.
وقتی که بود لیلی همیشه واقعا احساس ، و یا pitied ، و یا درک؟
او می خواست طعم تجربه جدید بود : او مانند برخی بی رحمانه به نظر می رسید
موجودی آزمایش در یک آزمایشگاه.
ساعت صورتی رو drummed از یک ساعت دیگر ، و Gerty با شروع افزایش یافت.
او تا به حال انتصاب در اوایل صبح روز بعد با بازدید کننده منطقه ای در شرق
طرف.
او را چراغ خود را ، تحت پوشش قرار آتش ، و رفت به اتاق خواب خود را به عریان.
در شیشه ای کوچک در بالای جدول او را پانسمان او را دیدم چهره اش منعکس شده در برابر
سایه ای از اتاق ، و اشک خشک بازتاب.
چه راست بود او را به رویای رویاها از خوشگلی؟
صورت کسل کننده دعوت به عمل سرنوشت مبهم است.
او گریه بی سر و صدا او را برهنه ، تخمگذار کنار لباس های خود را با همیشگی او
دقت ، تنظیم همه چیز برای روز بعد ، هنگامی که زندگی باید
گرفته شده به عنوان اینکه هیچ گسست در روال آن وجود داشته است.
بنده او تا هشت ساعت به وجود آمده باشد ، و او آماده چای و سینی خودش را
و آن را در کنار تخت قرار می گیرد.
سپس او قفل درب مسطح ، نور خاموش او و زمین بگذارند.
اما نه بر روی تخت خواب او خواهد آمد ، و او غیر روحانی چهره به چهره با این واقعیت که او
متنفر لیلی بارت.
آن را با او در تاریکی به مانند برخی از شر بی ریخت بسته کورکورانه دست و پنجه نرم
با.
استدلال ، قضاوت ، اعراض ، همه نیروهای نور روز عاقل ، پشت در ضرب و شتم شد
مبارزه شدید برای حفظ خود است.
او شادی می خواستم -- می خواستم آن را به عنوان سرسخت و unscrupulously همانطور که لیلی بود ، اما بدون
قدرت لیلی به دست آوردن آن است. و در ناتوانی جنسی آگاهانه خود او دراز
لرز ، و دوست او را متنفر ----
یک حلقه در زنگ درب او را گرفتار به فوت او شد.
او را لرزاند نور و مبهوت ایستاده بود ، گوش دادن.
برای یک لحظه ، قلب خود را مورد ضرب و شتم متناقض ، و سپس او احساس لمس جدی در واقع ،
و به یاد که چنین تماس های ناشناخته در کارهای خیریه خود بودند.
او در پانسمان ، لباس شب خود را پرت برای پاسخ به احضار ، و باز کردن قفل درب او ،
مواجه چشم انداز درخشان لیلی بارت. اولین جنبش Gerty به یکی از
ردع.
او کاهش به عنوان اینکه حضور لیلی ناگهانی نور بر بدبختی خود فلش.
سپس او نام او را در گریه شنیده می شود ، تا به حال یک نگاه اجمالی از چهره دوستان خود ، و احساس
خود گرفتار و چسبیده به.
"لیلی -- آنچه در آن است" او گفت. خانم بارت او منتشر شد ، و ایستاده بود به تنفس
brokenly ، مانند است که سرپناه پس از یک پرواز طولانی را در دست.
"من تا سرد بود -- من نمی توانستم به خانه.
آیا شما یک آتش سوزی؟ "غریزه دلسوز Gerty پاسخ
تماس سریع عادت ، کنار همه reluctances او را فرا گرفت.
لیلی به سادگی برخی از کسی است که مورد نیاز کمک کنند -- به چه علت بود ، هیچ زمانی را به تامل وجود دارد
و حدس و گمان : همدردی منظم تعجب بر لب Gerty بررسی شدند ، و
دوست وی قرعه کشی او را به سکوت را به
اتاق نشسته و صندلی خود را با کوره فولاد سازی دهان تاریک.
"کیندلینگ وجود دارد چوب اینجا هستید : : آتش سوزی در یک دقیقه بسوزد."
او زانو زد ، و شعله را در زیر دست سریع او افتاده است.
این عجیبی را از طریق اشک که هنوز تاری چشم او فلش ، و smote در
خرابه سفید چهره لیلی.
دختران در هر یک از دیگری در سکوت نگاه و پس از آن لیلی را تکرار کرد : "من نمی توانستم به خانه."
"نه -- نه -- شما به اینجا آمدند ، عزیز! شما در سرما و خستگی -- آرام نشستن ، و من
شما برخی از چای است. "
Gerty ناخودآگاه توجه داشته باشید تسکین دهنده تجارت او را پذیرفته بودند : همه شخصی
احساس در حس وزارت ادغام شد ، و تجربه خود آموخته بود
که خونریزی باید باقی ماند قبل از زخم است جستوجو کرد.
لیلی شنبه آرام ، تمایل به آتش : جغ جغ یا تلق تلق کردن فنجان پشت سر او به او ساکت به عنوان
صدا در نیاوردن صداهای آشنا فرزند آنها سکوت بیدار نگه داشته است.
اما زمانی که Gerty در کنار او با چای ایستاده بود او آن را تحت فشار قرار دادند دور و تبدیل
چشم در اتاق آشنا estranged. "من به اینجا آمدند چون من نمی توانستم تحمل می شود
به تنهایی ، "او گفت.
Gerty فنجان و کنار او زانو زد.
"لیلی! چیزی اتفاق افتاده است -- can't به من بگویید شما؟
"من نمی توانستم تحمل به دروغ در اتاق من تا صبح بیدار است.
من نفرت اتاق من در Julia's عمه -- بنابراین من به اینجا آمدند ----
او هم زده به طور ناگهانی از بی تفاوتی او را شکست ، و به Gerty در یک انفجار تازه چسبیده
از ترس.
"اوه ، Gerty ، furies... شما می دانید که سر و صدا از بال خود را -- به تنهایی ، در شب ، در
تاریک؟ اما شما نمی دانید که -- هیچ چیز به وجود دارد
وحشتناک تاریک را به شما ---- "
کلمات ، فلش پشت در آخرین ساعات Gerty ، از استهزاء امیز او ضعف را لرزاند
سوفل ، اما لیلی ، در شعله درخشان یا اتش مشتعل بدبختی خود را ، به همه چیز ، کور شده بود در خارج
آن.
شما به من اجازه ماندن؟ من نباید در ذهن در هنگام روز روشن می آید -- است
اواخر؟ شب نزدیک به بیش از؟
باید افتضاح به توان بی خوابی -- همه چیز می ایستد در رختخواب و خیره ----
"دوشیزه نور گرفتار ضلالت او دست.
"لیلی ، به من نگاه!
چیزی اتفاق افتاده است -- تصادف؟ شما وحشت زده شده است -- آنچه را که
وحشت زده شما؟ اگر شما می توانید به من بگو -- یک یا دو کلمه -- به طوری که
من می توانم به شما کمک "
لیلی سرش را تکان داد. گفت : "من وحشت زده : که کلمه نیست.
آیا می توانید تصور کنید به دنبال شیشه ای خود را برخی از صبح و دیدن انحراف --
برخی از تغییرات شنیع که بر شما آمده است در حالی که شما خوابید؟
خوب ، من به خودم می خواهم که به نظر می رسد -- من نمی توانم تحمل خودم را در افکار خودم را ببینید --
نفرت زشتی ، شما می دانید -- I've همیشه از آن تبدیل شده -- اما من نمی توانم به شما توضیح دهد -- شما
نمی خواهد درک کنید. "
او بلند سر او و چشم او بر روی ساعت کاهش یافت.
"چه مدت طول شب است! و من می دانم که من نباید خواب فردا.
کسی به من گفت پدر من استفاده می شود به دروغ بی خوابی و فکر می کنم از وحشت.
و او ستمکار ، تنها تأسف -- و من می بینم در حال حاضر چگونه او باید رنج برده اند ،
دروغ گفتن به تنهایی با افکار او!
اما من بد هستم -- یک دختر بد -- تمام افکار من بد هستند -- من همیشه به حال مردم بد در مورد
من. که هر بهانه ای؟
من فکر کردم من می توانم زندگی خودم را مدیریت -- من بود افتخار -- افتخار! اما در حال حاضر من در سطح آنها هستم ---
-- "Sobs او را تکان داد ، و او آنها را مانند تعظیمی
یک درخت در یک طوفان خشک.
Gerty کنار او زانو زد ، انتظار ، با صبر و شکیبایی متولد تجربه ، تا این تند باد
از فلاکت باید گفتار تازه را شل کند.
او برای اولین بار تصور بود ، برخی از شوک فیزیکی ، برخی از خطر در خیابان های شلوغ ، از
لیلی احتمالا در راه خانه خود را از حمل است فیشر بود ، اما اکنون او را دیدم که
مراکز عصبی ، smitten بودند و ذهن خود را از حدس می لرزید.
sobs لیلی متوقف شد و او سرش را بلند است.
"دختران بد در محلات وجود دارد.
به من بگو -- آنها تا کنون خود را انتخاب کنید تا؟ همیشه ، فراموش کرده و احساس آنها قبل؟ "
"لیلی! شما نباید می گویند ، -- خواب you're ".
"آیا آنها همیشه از بد به بدتر نیست؟
هیچ راه برگشتی هم وجود دارد -- خود قدیمی خود را به شما رد و خاموش شما را ".
او گل رز ، کشش سلاح خود را به عنوان اگر در خستگی بدنی مطلق است.
"برو به رختخواب ، عزیز!
شما کار سخت و بلند شدن زود. من در اینجا می خواهیم توسط آتش دیده بان ، و شما
خروج از نور ، و خود را درب باز. من می خواهم این است که احساس است که شما در نزدیکی
من. "
او هر دو دست را بر شانه Gerty گذاشته ، با یک لبخند که مانند طلوع خورشید در دریا بود
پوشیده شده با خرابه. "من می توانم شما را ترک نمی کند ، لیلی.
بیایید و در بستر من دروغ.
دستان خود را منجمد -- شما باید عریان می شود و ساخته شده گرم است.
Gerty با پشیمانی ناگهانی متوقف شد. اما خانم Peniston -- نیمه شب گذشته!
چه خواهد شد او فکر می کنم؟ "
"او به رختخواب می رود. من محکم نگاه داشتن کلید.
مهم نیست -- من نمی توانم به آنجا "و" هیچ نیازی نیست که وجود دارد : شما باید در اینجا بمانند.
اما شما باید به من که در آن شما شده اند.
گوش دادن ، لیلی -- آن کمک خواهد کرد که شما به صحبت می کنند "او به دست آورد دست خانم بارت ، و فشرده!
آنها را علیه وی. "سعی کنید به من می گفت -- آن را ضعیف خود را روشن
سر.
گوش -- شما را در حمل فیشر ناهار خوری بودند "Gerty متوقف شد و افزود : با یک فلاش
قهرمانی : "لارنس Selden رفت و از اینجا شما را بیابند."
در کلمه ، چهره لیلی ذوب از غم و اندوه قفل شده به بدبختی باز کردن یک کودک است.
لب های او می لرزید و به او زل زل نگاه کردن با اشک گسترده تر شده است.
"او رفت و به من پیدا کنید؟
و من او را از دست رفته! اوه ، Gerty ، تلاش می کرد به من کمک کند.
او به من گفت -- او به من هشدار داد مدتها پیش -- او گیراندم که من باید رشد نفرت
خودم! "
نام ، عنوان Gerty را دیدم با یک کلاچ در قلب چشمه خود را سست کرده بود
ترحم در پستان خشک دوست او ، و اشک آور توسط لیلی اشک ریخت از اندازه گیری از او
غم و اندوه است.
او یک وری در ARM - صندلی بزرگ Gerty کاهش یافته بود ، سر او را به خاک سپرده شد که در آن به تازگی
Selden بود ، در زیبایی رها که سوار خانه به Gerty تکیه
درد حواس inevitableness شکست خود را است.
آه ، آن را نیاز ندارد هدف عمدی در بخشی لیلی به ربودن او را از رویای او!
به دنبال در آن خوشگلی مستعد بود که در آن نیروی طبیعی ، تشخیص دهند که
عشق و قدرت متعلق به مانند لیلی ، به عنوان اعراض و خدمات بسیاری از
کسانی که آنها را چپاول کردن.
اما اگر شیفتگی Selden یک ضرورت مرگبار ، اثر به نظر می رسید که نام خود را
ایستادگی Gerty با اضطراب سخت و ناگهانی گذشته را تکان داد.
مردان از طریق دوست دارد مافوق انسانی از جمله عبور و مرور و آنها را عمر می کنند : آنها عفو مشروط
subduing قلب به دنبال لذت پیروزی انسان است.
کمال مسرت از Gerty که با استقبال وزارت شفا : چگونه میل و علاقه دارند
ساکت مبتلا به برگشت به تحمل زندگی!
اما لیلی خود ، خیانت این آخرین امید را از او گرفت.
خدمتکار فانی در ساحل درمانده علیه آژیر که به طعمه او را دوست دارد : از جمله
قربانیان پشت مرده از ماجراجویی خود شناور است.
لیلی بر خاست و او را با دست های قوی گرفتار.
"Gerty ، شما او را می دانم -- شما او را درک -- به من بگویید ، اگر من به سمت او رفتم ، اگر من به او گفتم
همه چیز -- اگر من گفت : "من بد از طریق و از طریق -- من می خواهم تحسین ، من می خواهم
هیجان ، من پول می خواهم -- بله ، پول!
که شرم من ، Gerty -- و آن را شناخته ، آن را از من گفت : -- آن چه مردان فکر می کنم من
اگر من گفت که آن همه به او -- به او گفت کل داستان -- گفت : سادگی : "من غرق پایین
از پایین ترین ، من آنچه را که آنها گرفته شده
، و در آنها که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده pay' -- اوه ، Gerty ، شما او را می دانیم ، شما می توانید برای او صحبت می کنند : اگر من
گفت : او همه چیز را به من او بیزارند؟ یا به من او ترحم ، و درک من ، و
ذخیره مرا از بیزاری خودم؟ "
Gerty ایستاده بود سرد و منفعل است. او می دانست ساعت مشروط او بود
آمده ، و ضعیف قلب خود را به طور افراطی در برابر سرنوشت خود را مورد ضرب و شتم.
به عنوان یک رودخانه تاریک نوردد تحت فلش رعد و برق ، او را دیدم شانس خود را از شادی
گذشته افزایش زیر یک فلش از وسوسه. چه او را مانع از گفت : "او مثل این است
مرد دیگر؟ "
بنابراین مطمئن شوید که او از او نیست ، بعد از همه! اما برای انجام این کار شده است که مانند
blaspheming عشق او.
او می تواند او را قبل از خودش قرار نیست در هر نور اما noblest : او باید به او اعتماد
ارتفاع از شور و شوق خود را.
"بله : من به او ، او به شما کمک کند ،" او گفت ، و در یک لحظه شور لیلی بود
گریند خود را در مقابل سینه اش.
بود ، اما یک تخت در آپارتمان کوچک وجود دارد ، و دو دختر را در آن طرف دراز
سمت Gerty بود unlaced لباس لیلی و او را متقاعد به قرار دادن لب های او به
چای گرم.
نور خاموش ، آنها هنوز هم در تاریکی دراز ، Gerty کاهش بیرونی
لبه نیمکت باریک برای اجتناب از تماس با او تخت ، همکار.
با دانستن این موضوع که لیلی را دوست نداشت به caressed ، او مدتها پیش یاد گرفته بود برای بررسی او
انگیزه های نمایشی به سوی دوست وی.
اما امشب هر فیبر در بدن او کاهش از نزدیکی لیلی : شکنجه بود
گوش دادن به تنفس او ، و احساس ورق به هم بزنید با آن.
همانطور که لیلی تبدیل شده است ، و به بقیه completer حل و فصل ، یک رشته از موهایش را فرا گرفت. Gerty
گونه با عطر آن.
همه چیز در مورد او گرم و نرم و معطر بود : حتی لکه ها از غم و اندوه او
او تبدیل شد به عنوان قطره باران گل سرخ مورد ضرب و شتم.
اما به عنوان Gerty دراز با آغوش کشیده پایین کنار او ، در ضیق حرکت
تمثال ، او هم بزنید از sobs از گرمای تنفس در کنار او احساس و لیلی پرت
از دست او ، می groped برای دوست خود را ، و از آن برگزار شد سریع.
"نگه من ، Gerty ، من را نگه دارید ، و یا من باید از چیزهایی فکر می کنم ، او moaned. و Gerty سکوت
بازو تحت او را تضعیف ، pillowing سر خود را در تو خالی خود را به عنوان یک مادر می سازد لانه
برای کودک در جای خود غلت بزنید.
در لیلی توخالی گرم دراز هنوز و تنفس او را کم و به طور منظم رشد.
دست او را هنوز در Gerty که اگر به دفع کردن رویاهای بد چسبیده است ، اما نگه دارید از او
انگشتان آرام ، سرش را عمیق تر به سرپناه خود را غرق و Gerty احساس کردند که او خواب است.