Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 15
رفتگر طلایی بدترین HIS
جدول صبحانه آقای Boffin، معمولا بسیار دلپذیر بود، و همیشه بود
توسط بلا تشکیل شد.
به عنوان اینکه او هر روز در شخصیت سالم و طبیعی خود را آغاز کرد، و برخی از بیداری
ساعت لازم برای عود خود را به نفوذ فساد از ثروت خود بودند،
چهره و رفتار طلایی
رفتگر به طور کلی در آن غذا unclouded شد.
آن شده اند که پس از آن، به این باور بود که هیچ تغییری در او وجود دارد.
این بود که روز رفت که ابرها را جمع آوری، و به روشنایی صبح
شد پنهان.
یکی ممکن است گفته اند که سایه و بخل و بی اعتمادی خود را به طول
سایه طولانی شده است، و شب بسته در اطراف او به تدریج.
اما یک روز صبح پس از آن به یاد می شود، آن را نیمه شب با سیاه و سفید بود
طلایی رفتگر زمانی که او برای نخستین بار ظاهر شد. شخصیت تغییر او شده بود، هرگز به طوری
به شدت مشخص شده است.
تحمل خود را به سمت وزیر امور خارجه خود را با بی اعتمادی گستاخ و اتهام
استکبار، این است که دومی بلند شد و میز را ترک قبل از صبحانه 1/2 انجام شد.
نگاه او در شکل بازنشستگی دبیر کارگردانی cunningly بدخیم بود،
که بلا شگفت زده و خشمگین نشسته، حتی اگر او نرفته بود
طول مخفیانه تهدید Rokesmith
با مشت گره کرده خود را به عنوان او را بستند.
این صبح تیره بخت، تمام صبح در سال، صبح روز بعد پس از آقای
مصاحبه Boffin با خانم Lammle در کالسکه کم کم به او.
بلا به چهره خانم Boffin برای اظهار نظر در مورد نگاه، توضیح، این طوفانی
طنز در شوهرش، اما هیچ کدام وجود نداشت. نگران و یک مشاهده مضطرب از
و چهره ی خود را او می تواند در خواندن آن بود.
هنگامی که آنها به تنهایی سمت چپ کنار هم بودند - که تا ظهر بود، برای آقای Boffin نشسته بلند
در آسان صندلی خود را، با چرخش آهسته دویدن بالا و پایین اتاق صبحانه، قروچه مشت خود
و من من - بلا، در بهت و حیرت،
از او خواست آنچه اتفاق افتاده بود، اشتباه بود؟
من ممنوع است به صحبت در مورد آن، بلا عزیز، من باید به شما بگویم، همه بود
پاسخ او می تواند دریافت کنید.
و هنوز، هر زمان، با تعجب و ترس او، او را مطرح چشم خود را به خانم را Boffin
صورت، او را در آن مشاهده مضطرب و پریشان از خود دید.
مستضعفان توسط حس خود را که مشکل قریب الوقوع، و از دست رفته در گمانه زنی چرا خانم
Boffin باید به او نگاه کنید تا اگر او تا به حال هر بخش در آن، بلا روز طولانی و
دلتنگ کننده است.
آن را به مراتب در بعد از ظهر بود در زمانی که او در اتاق خود، بنده آورده
او را یک پیام از آقای Boffin او التماس به خود او است.
خانم Boffin بود که روی یک مبل نشسته و آقای Boffin آهسته دویدن بود بالا و پایین.
دیدن بلا او متوقف شد، او را به او beckoned و بازوی خود را از طریق او را به خود جلب کرد.
"آیا می شود نگران نباشید، عزیز من، او گفت، به آرامی؛ من با شما عصبانی نیست.
چرا شما در واقع از آن لرزه! نمی شود احساس خطر، بلا عزیز من.
من به شما خواهید دید righted.
'از من righted؟ فکر بلا. و سپس با صدای بلند در لحن تکرار
حیرت: ببینید که من righted، آقا! "آی، AY 'آقای Boffin گفت.
ببین شما righted.
ارسال آقای Rokesmith اینجا، شما آقا.
بلا می شده اند در حیرت از دست برود و اگر وقفه وجود داشته است به اندازه کافی، اما
بنده آقای Rokesmith در نزدیکی در دست، و او تقریبا بلافاصله پس از ارائه
خودش.
در را بست، آقا! آقای Boffin گفت. "من چیزی برای گفتن به شما که من
تصور نمی شود شما را بشنوند.
من متاسفم پاسخ، Boffin آقای بازگشت وزیر امور خارجه، به عنوان، با درب بسته،
او تبدیل شده و مواجه او، که من فکر می کنم که به احتمال بسیار زیاد است.
شما چه معنی است؟، آقای blustered: Boffin.
منظور من آن است که هیچ تازگی برای من تبدیل به شنیدن از لبان خود را ترجیح میدهند
را بشنوند. "آه! شاید ما باید آن را تغییر دهد، گفت: آقای
Boffin با یک رول تهدید سر خود را.
من امیدوارم که چنین است، وزیر امور خارجه بازگشت. او آرام و محترمانه، اما ایستاده بود، به عنوان
بلا فکر می کردم (و خوشحالم که فکر می کنم)، در مردانگی خود را بیش از حد.
در حال حاضر، آقا، گفت: آقای Boffin، نگاهی به این بانوی جوان در بازوی من.
بلا ناخواسته افزایش چشم خود را، در زمانی که این مرجع ناگهانی به خودش ساخته شده بود،
ملاقات آن آقای Rokesmith.
او رنگ پریده بود و آشفته به نظر می رسید. سپس چشمان خود را به تصویب رساند به خانم را Boffin
و او را ملاقات دوباره نگاه کن. در فلش در آن او روشن و او
شروع به درک آنچه او انجام داده بود.
"من به شما می گویم، آقا، 'تکرار آقای Boffin،' نگاهی به این بانوی جوان در بازوی من.
وزیر امور خارجه "من این کار را، 'بازگشت.
همانطور که نگاه خود را در بلا برای یک لحظه استراحت، او را سرزنش وجود دارد در
آن است. اما این امکان وجود دارد که سرزنش
در درون خودش است.
": چطور جرات شما، آقا، آقای Boffin، رشوه دادن، برای من ناشناخته است، با این جوانان گفت:
خانم؟
چطور جرات بیرون آمدن از ایستگاه خود را، و جای خود را در خانه من، به اذیت کردن
بانوی جوان با آدرس گستاخ خود را؟
من باید کاهش پاسخ به سوالات می کنند! این وزیر امور خارجه گفت، که بنابراین offensively
پرسید: "شما کاهش پاسخ به سوال؟ retorted آقای
Boffin.
"شما کاهش پاسخ به سوال، آیا شما؟ سپس من شما را از آنچه در آن است، Rokesmith؛
من برای شما پاسخ دهد. دو طرف به این موضوع وجود دارد، و
من را EM به طور جداگانه.
طرف اول است، غرور محض است. که طرف اول است.
وزیر امور خارجه با برخی از تلخی لبخند زد، اگرچه او را گفته اند، پس می بینم و
را بشنود.
این بی احترامی محض در شما بود، من به شما بگویم، گفت: آقای Boffin، حتی فکر می کنم
این بانوی جوان. این بانوی جوان و بسیار بالاتر از شما بود.
این بانوی جوان بازی برای شما بود.
دروغ گفتن از این بانوی جوان در انتظار (او به عنوان واجد شرایط به انجام شد) برای پول، و شما تا به حال
بدون پول و بدون. بلا سر آویزان کرد و به نظر می رسید به کوچک
کمی بازو حفاظت آقای Boffin.
چه چیزی می، من باید می خواهم بدانم، دنبال آقای Boffin، که شما به
جسارت به پیگیری این بانوی جوان؟
این بانوی جوان به دنبال بازار برای یک پیشنهاد خوب بود، او در آن بود
توسط همراهان که تا به حال هیچ پول به وضع جامعی برای خرید.
اوه، آقای Boffin!
خانم Boffin، می گویند چیزی برای من دعا کنید! 'زمزمه بلا، disengaging بازوی او، و
پوشش صورت خود را با دست خود. بانوی پیر گفت: "آقای Boffin، پیش بینی
همسرش، زبان خود را در آغوش گرفتن.
بلا، عزیز من، آیا شما نمی اجازه دهید خود را قرار داده می شود.
من حق شما خواهد شد. 'اما شما، شما حق من نیست!
بانگ زد: بلا، با تاکید زیادی.
شما اشتباه من، اشتباه! '' آیا نمی شود را، عزیز من،
complacently retorted آقای Boffin. من این مرد جوان را به کتاب به ارمغان بیاورد.
در حال حاضر، شما Rokesmith!
شما نمی توانید به کاهش را می شنوم، می دانید، و همچنین به آنها پاسخ دهید.
می شنوید به شما بگویم که از طرف اول رفتار خود را غرور - غرور و
فرض.
جواب من یک چیز، اگر شما می توانید. آیا این خانم جوان به شما بگویم
خودش؟ '' آیا من، آقای Rokesmith؟ بلا با او پرسید
چهره هنوز هم پوشانده شده است.
O بگو، آقای Rokesmith! آیا من؟
آیا مضطرب، Wilfer خانم آن اهمیت بسیار کمی در حال حاضر.
"آه! شما می توانید آن را انکار کند، گفت: آقای Boffin، با یک تکان سر خود را شناخت.
اما من از او خواسته اند تا از من درگذرد از گریه بلا؛ و من او را به درخواست
منو ببخش در حال حاضر، بر زانو، اگر آن را از او دریغ!
در اینجا خانم Boffin شکست، گریه،.
بانوی پیر گفت: "آقای Boffin، متوقف است که سر و صدا!
مهربان شما، خانم بلا، اما منظور من به آن را دارند و حق را از طریق این
مرد جوان، او را به گوشه ای.
حالا شما Rokesmith. من به شما بگویم که یک طرف رفتار خود را
، غرور و فرض. در حال حاضر، من از آمدن به سوی دیگر، است که
بسیار بدتر است.
این حدس و گمان از تو بود. 'من indignantly آن را انکار کند.
'آن را بدون استفاده از شما آن را انکار، آن را کمی مشخص نیست که آیا آن را انکار و یا نه؛
من سر بر شانه ام، و آن را ain'ta نوزاد.
چه! آقای Boffin، گفت: جمع آوری خود را با هم در مشکوک ترین نگرش خود را،
و چین و چروکهای چهره خود را به یک نقشه خیلی از منحنی ها و گوشه ها.
آیا من می دانم آنچه منازعه در یک مرد با پول ساخته شده است؟
اگر من را حفظ کند چشمانم را باز، و جیب من دکمههای، باید من نمی توان به آورده
محل کار قبل از من می دانستم که کجا بودم؟
نه رقصنده تجربه و Elwes، و هاپکینز، و Blewbury جونز، و همیشه بود
بسیاری از بیشتر از اونا شبیه به معدن؟
آیا همه نمی خواهم به منازعه در آنچه که آنها می کردم، و آن را EM به فقر و
خراب کردن؟
بودند آنها را مجبور به مخفی کردن همه چیز را متعلق به اونا، به خاطر ترس آن را باید
ربوده از اونا؟ البته آنها بود.
من باید گفته شود بعد آن natur انسان را نمی دانند! "
آنها! موجودات ضعیف، 'زمزمه وزیر امور خارجه.
شما چه می گویند؟ از آقای Boffin خواست، خوراکی در او.
با این حال، شما نیاز دارید مشکل از تکرار آن نمی شود، برای آن است که شنوایی ارزش نیست،
خواهد شد و نه با من.
من به آشکار شدن طرح خود را، قبل از این بانوی جوان من برای نشان دادن این
دختر جوان از دیدگاه دوم از شما و هیچ چیز شما می توانید آن را دفع.
(در حال حاضر، حضور در اینجا، بلا، عزیز من.)
Rokesmith، شما نیازمند اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است. شما اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که من انتخاب کنید تا در خیابان.
آیا شما و یا این است که شما نه؟ «برو، آقای Boffin؛ به من درخواست تجدید نظر ندارند.
'درخواست تجدید نظر ندارند،' retorted: آقای Boffin اگر او تا به حال انجام نداده است.
نه، من نباید توقع! توسل به شما، خواهد بود به جای رم
درس می کند.
همانطور که گفت، شما نیازمند اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که من انتخاب کنید تا در خیابان.
شما می آیند و از من بپرسید در خیابان به شما را برای یک وزیر را، و من شما را.
بسیار خوب است.
بسیار بد، 'زمزمه وزیر امور خارجه. شما چه می گویند؟ از آقای Boffin خواست،
خوراکی در او. او بازگشت و جوابی داده نشد.
آقای Boffin، پس از به eyeing او با نگاه خنده دار از روی کنجکاوی discomfited، به نا چار شد
شروع دوباره.
این Rokesmith مرد جوان نیازمند است که من برای وزیر من را از باز
خیابان.
این Rokesmith می شود با امور آشنا میشود و بدانید که من به معنی
حل و فصل مبلغ پول در این بانوی جوان.
"! Oho می گوید:" این Rokesmith؛ اینجا آقای Boffin Finger را بر خلاف بینی او کف زدند و
شنود گذاشته باشند آن را چندین بار با هوا رخنه، به عنوان تجسم Rokesmith محرمانه
confabulating با بینی خود، "این خواهد بود که حمل و نقل خوب من در این
و بنابراین این Rokesmith، حریص و تشنه، آغاز می شود یک خزنده در دست خود را
و زانو به سمت پول است.
بد نیست یک حدس و گمان یا: در صورتی که این بانوی جوان روح کمتر بود، یا
حس کمتر، از طریق در تمام در خط عاشقانه، توسط جورج او ممکن است
کار می کرد و آن پرداخت.
اما خوشبختانه او بیش از حد بسیاری برای او، و یکی از چهره های زیبا او را قطع در حال حاضر او
قرار داده شد.
او می ایستد! آقای Boffin گفت، پرداختن Rokesmith خود را با
تناقض مضحک. به او نگاه کنید!
سوء ظن تاسف، آقای Boffin - وزیر امور خارجه آغاز شد.
آقای Boffin گفت: گرانبها مایه تاسف برای شما، من می توانم به شما بگویم، '.
- به هر یک مبارزه نیست، و من خودم آدرس به کار از جمله نا امید کننده است.
اما من یک کلمه را بر این حقیقت می گویند 'Yah! شما در مورد مراقبت از حقیقت، گفت:
آقای Boffin، با یک ضربه محکم و ناگهانی از انگشتان دست خود.
"ساده دل! عشق عزیز من! expostulated همسرش.
بازگشت آقای Boffin: 'بانوی پیر،'، 'شما را نگه دارید.
من به این Rokesmith می گویند در اینجا، او در مورد حقیقت مراقبت.
من دوباره به او بگویید، او در مورد حقیقت مراقبت.
ارتباط ما به پایان رسیده است، آقای Boffin، گفت: وزیر امور خارجه، می توان آن را بسیار
لحظه کمی به من چه به شما می گویند.
اوه! شما در حال شناخت کافی، 'retorted آقای Boffin، با نگاهی حیله گر، پیدا کرده اند
که ارتباط ما به پایان رسیده است؟ اما شما نمی توانید از قبل با من.
نگاهی به این در دست من است.
این پرداخت به شما است، در ترشحات. شما فقط می توانید کت و شلوار را دنبال کنید.
شما می توانید من را از رهبری محروم نیست. بیایید هیچ تظاهر میکند که شما تخلیه
خودتان.
شما تخلیه می کنم. "به طوری که من به وزیر امور خارجه، اظهار داشت:"،
تکان دادن نقطه در کنار و با دست خود، همه را یک به من است.
آقای Boffin گفت: 'آیا؟
اما آن دو به من، اجازه دهید به شما بگویم.
اجازه می دهد که متوجه یک شخص، برای تخلیه خود، یک چیز است؛
تخلیه او را برای اهانت و فرض، و نیز برای طرح بر
پول ارباب خود را در دیگری است.
یک و یک دو، یک. (بانوی پیر، آیا شما نمی کاهش شوید.
شما در حفظ و هنوز هم). 'آیا شما گفته اید می خواهید برای گفتن به من؟
خواستار وزیر امور خارجه.
آقای Boffin "من نمی دانم که آیا من یا نه، پاسخ داد.
"بستگی دارد.
شاید شما نظر گرفتن اینکه آیا هیچ بیان دیگر قوی وجود دارد که شما
می خواهم بر من عطا؟
من که در نظر دارند، گفت: آقای Boffin، obstinately، در راحتی من، و نه در
مال شما. حرف آخر را شما می خواهید.
این ممکن است مناسب برای شما است.
"ساده دل! عزیزم، عزیز ساده دل!
شما خیلی سخت به نظر برسد! Boffin خانم گریه فقیر، کاملا سرکوب شده باشد.
بانوی پیر گفت: "شوهرش، اما بدون خشونت، قطع اگر شما در زمانی که درخواست
، نه بالش را من و شما خارج از اتاق را بر آن حمل.
شما چه می خواهم بگویم، شما Rokesmith؟
به شما جناب آقای Boffin، هیچ چیز. اما به دست Wilfer و به نوع خوب شما
همسر، یک کلمه. '' با آن، 'پاسخ آقای Boffin، و
برش کوتاه، برای ما به اندازه کافی از شما.
"من متحمل شده اند، گفت: وزیر امور خارجه، در صدای کم، با موقعیت کاذب من در اینجا،
که من ممکن است از خانم Wilfer از هم جدا نمی شود.
به نزدیک او بوده است، پاداش به من روز به روز، حتی بدون استحقاق
برخوردهایی که با من داشته اند، و از جنبه های تخریب شده که در آن او است که اغلب دیده می شود
من
از آنجا که خانم Wilfer به من رد کرد، من هرگز دوباره کت و شلوار من خواست، به بهترین من
اعتقاد، صحبت با یک هجا یا یک نگاه.
اما من هرگز در از خود گذشتگی من به او تغییر جز - اگر او گفت: من را ببخش
- که آن را عمیق تر از آن بود، و بهتر تاسیس شد.
در حال حاضر، علامت گذاری به عنوان اختتامیه جشنواره صنعت چاپ گفت: خانم Wilfer، زمانی که او به معنی LSD 'گریه آقای Boffin
با یک چشمک حیله گری است. در حال حاضر، علامت گذاری به عنوان اختتامیه جشنواره صنعت چاپ، خانم Wilfer
ایستادن برای پوند، شیلینگ و پنس!
احساس من بر برای دوشیزه Wilfer، 'دنبال وزیر امور خارجه، بدون deigning به او توجه کنید،
است یکی از آنها شرمنده نیست. من آن را وقف کردن.
من او را دوست دارم.
اجازه بدهید من بروم من ممکن است زمانی که من در حال حاضر این خانه رو ترک کنی، من باید به خالی
زندگی، ترک کردن او. "برای LSD پشت سر من ترک، آقای Boffin گفت:
از طریق تفسیر، با یکی دیگر از چشمک.
که من ناتوان، وزیر امور خارجه در ادامه، هنوز بدون heeding او، از یک
پروژه مزدور، و یا فکر مزدور، در ارتباط با خانم Wilfer چیزی است
شایسته در من است، چرا که هر جایزه ای است که من
بتواند آن را مورد استفاده قرار قبل از فانتزی من را به بی اهمیتی در کنار او غرق.
اگر بزرگترین ثروت و یا بالاترین رتبه را ... او بود، آن را تنها مهم من
چشم به عنوان از بین بردن او هنوز دورتر از من، و من بیشتر نا امید کننده، در صورتی که
می تواند باشد.
بگو، اظهار داشت: "وزیر امور خارجه، به دنبال کامل کارشناسی ارشد در اواخر خود را،" می گویند که با یک کلمه
او می تواند آقای Boffin از ثروت خود و نوار در اختیار داشتن آن، او می شود
ارزش بیشتری در چشمان من نسبت به او است. '
شما چه در این زمان فکر می کنم، بانوی پیر، از آقای Boffin خواست، عطف به همسرش در
bantering تن، در مورد این Rokesmith اینجا، و مراقبت خود را برای حقیقت؟
شما باید آنچه شما فکر می کنید، عزیز من، زیرا من نمی خواهم به شما در کاهش نیست، اما شما
فکر می کنم همه همین است.
به عنوان تصرف اموال من، من به شما ضمانت او نمی خواهد که خود را اگر
او می تواند. '،' بازگشت وزیر امور خارجه، با یکی دیگر از
نگاه کامل.
هکتار، هکتار، هکتار! خندید آقای Boffin. هیچ چیز مانند یک خوبی وجود دارد سازمان ملل متحد در حالی که شما
در مورد آن.
"من برای یک لحظه بوده است، گفت: وزیر امور خارجه، تبدیل از او و سقوط
به شیوه سابق خود، منحرف از کمی باید بگویم.
علاقه من در خانم Wilfer آغاز شد زمانی که من برای اولین بار او را دیدم، حتی زمانی شروع شد که من مجبور بودم فقط
خبری از او.
آن، در واقع، علت من خودم پرتاب در راه آقای Boffin، و ورود او
خدمات. خانم Wilfer تا به حال شناخته شده است.
من در آن ذکر شده در حال حاضر، تنها به عنوان اثبات (هر چند من امیدوارم که آن را ممکن است نیازی) من
آزاد بودن از طرح کثیف منسوب به من است.
در حال حاضر، این سگ بسیار حیله گر است، گفت: آقای Boffin، با یک نگاه عمیق.
این تمهید دیگر سر از من فکر کردم او است.
چگونه با صبر و حوصله و با متد او به کار می رود.
او می شود در مورد من و اموال من می دانم، و در مورد این بانوی جوان، و سهم خود را در
داستان فقیر جوان، جان او قرار می دهد، و این و آن با هم، و او را به خودش می گوید،
"من در با Boffin، و من در
با این بانوی جوان، و من کار اونا هر دو در همان زمان، و من را من
خوک ها به بازار در جایی. "من می شنوم او آن را می گویند، به تو برکت دهد!
من به او نگاه کنید، در حال حاضر، و من آن را می گویند او!
آقای Boffin با اشاره مقصر، آن را در عمل، و خود را در آغوش گرفت
نفوذ بزرگ.
اما خوشبختانه او با افرادی که قرار است نه مقابله، بلا، عزیز من! گفت:
آقای Boffin.
"نه! خوشبختانه او به مقابله با شما، و با من و با دانیل و خانم رقصنده،
و با Elwes، و با کرکس هاپکینز و با Blewbury جونز و همه بقیه
تماس با ما، یکی از پایین دومی بیا.
و او را ضرب و شتم؛ که آنچه که او به طور مرتب مورد ضرب و شتم.
او فکر کرد که به فشار پول از ما، و او برای خودش انجام می شود به جای آن، بلا من
عزیز! '
بلا عزیز من هیچ پاسخ، هیچ نشانه ای از رضایت داد.
وقتی او برای اولین بار طی کرده بود و چهره اش به او بود بر یک صندلی با دست او را استراحت غرق
پشت آن بود و هرگز از نقل مکان کرد.
سکوت کوتاهی در این نقطه وجود داشت و خانم Boffin آرام گل رز به عنوان اگر برای رفتن به
او.
اما، آقای Boffin او را با یک حرکت متوقف شد و او اطاعت نشسته پایین دوباره و
ماند که در آن او بود.
پرداخت خود را، آقا Rokesmith وجود دارد، گفت: رفتگر طلایی، حرکات تند و سریع خورده
تکه کاغذ، او را در دست خود داشتند، به سمت وزیر امور خارجه در اواخر خود را.
"من به جرات می گفت شما می توانید خم شدن به آن را انتخاب کنید تا، بعد از آنچه شما را stooped به اینجا.
"من به چیزی جز این stooped، Rokesmith جواب داد که او آن را از زمان
زمین؛ و این مال من است، من آن را سخت ترین کار سخت به دست آورده است.
تو بستهبند خیلی سریع، من امیدوارم، 'آقای Boffin گفت؛ چرا که هر چه زودتر شما
رفته، کیف و چمدان، بهتر است برای همه احزاب است. '
شما باید بدون ترس از اندک من.
فقط یک چیزی که هر چند وجود دارد، گفت: آقای Boffin، که من باید می خواهم به شما بخواهید
قبل از ما به خلاصی خوب می آیند، اگر آن را فقط برای نشان دادن این بانوی جوان چگونه
مغرور به شما schemers، در فکر
که هیچ کس در می یابد که چگونه خودتان را در تضاد است.
من هر چیزی که می خواهید به درخواست بپرس بازگشت Rokesmith، اما استفاده از اکسپدیشن که شما
را توصیه کند.
'شما وانمود به یک شگفتی عظیم برای این بانوی جوان؟ آقای Boffin گفت:
تخمگذار دست خود را protectingly سر بلا را بدون نگاه کردن به او.
"من تظاهر نکن.
اوه! خوب. شما باید یک شگفتی بزرگ در جهت این جوان
خانم - شما به طوری خاص 'بله'
چگونه می توانم به شما آشتی که با این دختر جوان است که ضعیف النفس، لا ابالی
ادم سفیه و احمق، نمی دانستند چه دلیل به خودش بود، پرتاب کردن پول خود به کلیسا
weathercocks، و مسابقه در سرعت تقسیم محل کار؟
من شما را در درک نیست. "آیا شما؟
یا شما نیست؟
چه چیز دیگری می تواند شما را ساخته اند این بانوی جوان می شود، اگر او تا به حال به چنین گوش
آدرس شما؟ "چه چیز دیگری، اگر من خیلی خوشحال شده بود.
برنده عواطف او و قلب او را دارای؟
برنده عواطف خود، 'retorted آقای Boffin، با تحقیر شخص غیر قابل توصیف، و دارای او
دل! در اصطبل نگهداری کردن می گوید: گربه، قات قات قات قات می گوید:
اردک، وق وق وق می گوید سگ!
عواطف خود را برنده و دارای قلب خود! MEW، قات قات قات قات کردن، عوعو کردن!
جان Rokesmith در او را در طغیان او خیره شد، اگر با برخی از ایده کم نور است که
او دیوانه رفته بود.
با توجه به این بانوی جوان، آقای Boffin گفت، پول است، و این بانوی جوان
آن را به خوبی می داند. 'شما تهمت بانوی جوان.
شما تهمت خانم جوان، شما را با عواطف و قلب ها و زرق و برق دار، '
بازگشت آقای Boffin. این قطعه با بقیه خود را
رفتار است.
من این doings از شما شنیده ام تنها شب گذشته، و یا باید از اونا، از شنیده
من، دیر، سوگند خود را از آن را.
من از اونا، از یک خانم با هر التی که روی سر قرار میگیرد به عنوان بهترین شنیده می شود، و او می داند که این
خانم جوان، و من می دانم این بانوی جوان، و برای هر سه ما می دانیم که پول او را می سازد
موضع - پول، پول، پول - و
شما و عواطف و قلب خود را از دروغ، آقا!
"خانم Boffin، گفت: Rokesmith، بی سر و صدا به او عطف، برای ظریف خود را و
unvarying محبت من از شما سپاسگزارم با گرمترین قدردانی.
خداحافظی!
خانم Wilfer، خداحافظ!
و در حال حاضر، عزیز من، گفت: آقای Boffin، تخمگذار دست خود را بر سر بلا دوباره، شما ممکن است
شروع به خود را کاملا راحت، و من امیدوارم که شما احساس می کنید که به شما بوده ام
righted. "
اما، بلا بود که تا کنون از حضور آن را احساس کنید، که او را از دست خود را کاهش و
از صندلی و راه اندازی در شور نامنسجم از اشک، و کشش
بازو خود را، گریه، ای آقای Rokesmith
قبل از اینکه بری، اگر شما می توانید من را فقیر!
O! من را ضعیف دوباره، کسی، تمنا می کنم، التماس می کنم و دعا، و یا قلب من خواهد شکست اگر این می رود
در! بهبهان، عزیز، را دوباره به من فقیر و تو منو
خانه!
من بد بود به اندازه کافی وجود دارد، اما من خیلی بدتر از اینجا بوده است.
آیا به من پول نیست، آقای Boffin، من پول نیست.
از من دور نگه داشتن آن، و فقط اجازه دهید من به پا کمی خوب صحبت می کنند، و سرم را بگذارم بر خود
شانه، و او همه griefs من بگویید.
هیچ کس دیگه ای می تواند مرا درک کند، هیچ کس دیگری می تواند به من آرامش دادی، هیچ کس دیگری می داند که چگونه
نالایق هستم، و در عین حال می تواند مانند یک کودک کوچک را دوست.
من بهتر از هر یک - با پا! بی گناه تر است، با عرض پوزش، بیشتر خوشحالم
بنابراین، گریه در راه وحشی که او می تواند این را تحمل نمی کند، بلا drooped سرش را در
پستان آماده خانم Boffin است.
Rokesmith جان از جای خود را در اتاق، و آقای Boffin از خود را، در خود را در نگاه
سکوت تا زمانی که او سکوت کرده بود خودش.
سپس آقای Boffin مشاهده: در لحن آرامش بخش و راحت، '، عزیزم، وجود دارد؛
شما در حال righted در حال حاضر، و آن را حق همه است.
من تعجب نمی کند، من مطمئن هستم که در بودن خود را کمی flurried با داشتن یک صحنه با
همکار، اما بیش از همه، عزیز من، و شما righted، و it's - و این همه
حق با شماست!
که Boffin آقای مکرر با هوای بسیار رضایت کامل و قطعیت.
! من از تو متنفر 'گریه بلا، عطف به طور ناگهانی بر او، با مهر پای خود -
حداقل، من می توانم از تو متنفر نیست، اما من شما را دوست ندارد!
HUL - LO آقای Boffin در زیر لحن شگفت زده بانگ زد.
تو سرزنش، ناعادلانه، توهین آمیز، تشدید، بد موجود قدیمی 'گریه
بلا.
من با خود ناسپاس من برای تماس شما نام عصبانی هستم، اما شما، شما؛
شما می دانید شما! '
آقای Boffin خیره و خیره وجود دارد، به عنوان misdoubting که او باید به نوعی باشد
مناسب است. بلا من شما را با شرم شنیده شده است، گفت: ".
با شرم برای خودم، و با شرم برای شما.
شما باید تا بالای پایه داستان تحمل یک زن زمان خدمت باشد، اما شما در بالا
هیچ چیز. '
آقای Boffin، ظاهری برای تبدیل شدن به متقاعد شده است که این مناسب بود، نورد چشمان او و
سست خاده او.
وقتی که من به اینجا آمدند، من به شما احترام و افتخار به شما، و من به زودی تو را دوست داشم، 'گریه
بلا. و اکنون من می توانم از نظر شما را تحمل نمی کند.
حداقل من نمی دانم که من باید تا آنجا که که - فقط تو - you're
هیولا! '
پس از به ضرب گلوله کشته پیچ با هزینه های زیادی از نیروی بلا hysterically
خندید و گریه با هم.
"بهترین آرزو می کنم که می تواند به شما است آرزو، گفت: بلا، بازگشت به اتهام، که شما
یکی نمی فارثینگ تنها در جهان بود.
اگر هر یک دوست واقعی و خیر خواه می تواند شما را ورشکسته، یک اردک به شما خواهد بود؛
اما به عنوان یک انسان را از اموال شما شیطان!
پس از despatching این پیچ دوم با هزینه های بیشتری از نیرو، بلا
خندید و هنوز هم بیشتر گریه کردم. آقای Rokesmith، دعا ماندن یک لحظه.
دعا کنید شنیدن یک کلمه از من قبل از اینکه بری!
من عمیقا متاسفم برای سرزنش های شما در حساب من عهده.
از اعماق قلب من من به صادقانه و واقعا فرمودید.
همانطور که او به سوی او قدم گذاشتم، او را ملاقات کرد.
همانطور که او دست خود را به او داد، او را به لب خود را، و گفت: خدا به تو برکت دهد!
بدون خنده بود مخلوط با گریه بلا سپس اشک او را پاک و ملتهب بود.
کلمه خسیس که من شنیده ام خطاب به شما وجود ندارد - شنیده با
تمسخر و خشم، آقای Rokesmith - اما به من زخمی به مراتب بیش از شما، برای من
آن را سزاوار است، و شما هرگز.
آقای Rokesmith، آن را به من این است که شما مدیون این حساب منحرف از آنچه بین ما گذشت
آن شب. من با این راز هم جدا شدند، حتی در حالی که من بود
عصبانی خودم را برای انجام این کار است.
این بسیار بد در من بود، اما در واقع آن ستمکار نیست.
من آن را در لحظه ای از غرور و حماقت بود - یکی از لحظات بسیاری از جمله من - یکی از بسیاری از من
از جمله ساعت - سال.
همانطور که من برای آن مجازات به شدت، سعی کنید آن را ببخش!
"من با تمام روح من. '' با تشکر از شما.
ای با تشکر از شما!
آیا از من تا من گفته اند که یک کلمه دیگر، به شما عدالت را.
تنها گسل را می توان واقعا با اتهام داشتن به من صحبت شما
آن شب - با چقدر ظرافت و چقدر تحمل هیچ کس جز من می توانم
قدردان و سپاسگزار شما برای - است، که شما گذاشته
خود را باز به یک دختر دنیوی کم عمق که سر شده بود تبدیل شده slighted، و چه کسی
کاملا قادر به افزایش به ارزش از آنچه شما به او ارائه شده بود.
آقای Rokesmith، آن دختر است که اغلب خودش را در رقت انگیز فقیر و از نور دیده می شود،
اما هرگز در یک نور بسیار رقت انگیز فقیر و در حال حاضر، متوسط تن که در آن او
جواب داد: - دختر کثیف و بیهوده است که او
- در گوش او شده است توسط آقای Boffin تکرار.
او بوسید دستش را.
کلیه سخنرانی آقای Boffin را برای من نفرت انگیز بودند، تکان دهنده من است، گفت: بلا، شگفت انگیز
که آقا با مهر دیگری پای خود را.
این کاملا درست است که یک زمان وجود دارد، و به تازگی، هنگامی که من سزاوار بود تا
"righted،" آقای Rokesmith، اما من امیدوارم که من باید استحقاق آن را هرگز دوباره!
او یک بار دیگر قرار دادن دست خود را به لب خود را، و سپس واگذار آن، و اتاق را ترک کرد.
بلا شد به عجله بازگشت به صندلی که در آن او صورت خود را پنهان کرده بود تا زمانی
در زمانی که نواز چشم خانم Boffin توسط راه، او در او متوقف شده است.
sobbed بلا: او رفته است، indignantly، despairingly، در پنجاه راه در یک بار، با
سلاح خود را دور گردن خانم Boffin.
او بیشتر کشید مورد آزار قرار گرفته، و به ناحق ترین و ترین basely رانده،
و من علت آن را!
در تمام این مدت، آقای Boffin نورد چشمان خود را بیش از دستمال گردن خود را شل، به عنوان
اگر تناسب اندام خود را هنوز هم بر او بود.
ظاهر می شود در حال حاضر به فکر می کنم که او بود، او راست قبل از او خیره شد
در حالی که، گره خورده دستمال گردن خود را دوباره، الهام بخش در زمان های طولانی، بلعیده
چند بار، و در نهایت با خوشحالی گفت:
با یک آه عمیق، به عنوان اگر او خود را بهتر تمام احساس: "خوب!
هیچ کلمه ای، خوب یا بد، خانم Boffin گفته، اما او به نرمی مراقبت از بلا را بدست گرفت، و
نگاه شوهرش را به عنوان اگر برای سفارشات.
آقای Boffin، بدون ترویج هر، صندلی خود را بر روی یک صندلی بر علیه آنها انجام گرفت، و
نشسته در خم شدن به جلو، با یک سیما ثابت وجود دارد، پاهای خود را از هم جدا، دست روی هر
زانو، مچ دست و آرنج او، مربع تا بلا
باید چشم خود را و خشک سر او، که آگاهانه از زمان او را بالا بردن.
من باید به خانه بروند، گفت: بلا، با عجله در حال افزایش است.
"من بسیار از شما متشکرم برای همه شما برای من انجام می شود، اما من نمی توانم اینجا بمانم.
دختر عزیزم من! remonstrated خانم Boffin. نه، من نمی توانم اینجا بمانم، گفت: "بلا؛ من
نمی تواند در واقع - Ugh! شما چیزی شریر قدیمی!
(این آقای Boffin.) آیا نمی شود راش، عشق من، خانم Boffin خواست.
"فکر می کنم به خوبی از آنچه شما انجام می دهند." بله، شما بهتر است خوب فکر می کنم بود، گفت: آقای
Boffin.
'گریه' من بیشتر باید هرگز فکر می کنم از شما، بلا، برش او کوتاه، با
بی اعتنایی شدید در ابرو کمی بیانی او، و قهرمانی در اواخر
وزیر امور خارجه در هر گودی.
"نه! هرگز! پول خود را به سنگ مرمر تبدیل شده است.
شما خسیس سخت دل.
شما بدتر از رقصنده، بدتر از هاپکینز، بدتر از بفرستد جونز، بدتر
از هر wretches.
و بیشتر! اقدام بلا، شکستن دوباره به اشک، 'شما کاملا undeserving می شد
جنتلمن از دست داده اند. "
"چرا شما معنی نیست که می گویند، خانم بلا، رفتگر طلایی به آرامی remonstrated
است که به شما در راه اندازی Rokesmith علیه من؟ 'من! گفت: بلا.
او به ارزش یک میلیون از شما.
خیلی زیبا، هر چند که خیلی عصبانی به نظر می رسید، او به عنوان ساخته شده خودش را به عنوان بلند او احتمالا
می تواند (که بسیار بلند بود)، و کاملا حامی خود را با بلند را کنار گذاشته
بازی شیر یا خط از او سر قهوه ای غنی.
من ترجیح می دهم او به خوبی از من فکر می کردم، گفت: بلا، هر چند که او جاروب خیابانی برای
نان، از آنچه که شما انجام داد، هر چند شما گل بر او از چرخ های پخش
ارابه از طلای خالص - وجود دارد!
خوب من مطمئن هستم! 'گریه آقای Boffin، خیره. و برای مدت زمان طولانی، هنگامی که شما به
فکر خود را تنظیم شما را بالاتر از او، من فقط شما را زیر پای خود را دیده، گفت: بلا -
وجود دارد!
و در طول من در او دیدم استاد، و من در تو دیدم مرد - وجود دارد.
و هنگامی که شما او را مورد استفاده قرار گرفته کشید، من در زمان به نوبه خود و دوست داشتنی او - وجود دارد.
من از آن به رخ کشیدن! '
پس از آن، بلا قوی اعتراف تحت واکنش، و به هر اندازه گریه، با او
روبرو در پشت صندلی او.
در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید، آقای Boffin گفت، به محض این که او می تواند باز برای شکستن
سکوت و قابل توجه شوید. توجه شما را به من بده، بلا.
من عصبانی نیست.
"من هستم! گفت: بلا. من می گویم، از سر گرفته رفتگر طلایی، من هستم
عصبانی نیست، و منظور من با مهربانی به شما، و من می خواهم این را به چشم پوشی است.
بنابراین شما می مانم که در آن شما هستند، و ما موافقت می گویند بیشتر در مورد آن.
نه، من نمی توانم اینجا بمانم، 'گریه بلا، افزایش عجله دوباره، من نمی توانم فکر می کنم از
ماندن در اینجا.
من باید به خانه خوب است. 'در حال حاضر، آیا نمی شود احمقانه، آقای Boffin استدلال.
"انجام آنچه شما از بین نمی رود؛ انجام نمی آنچه شما مطمئن هستید متاسفم برای.
گفت: "من متاسفم برای آن خواهد بود، بلا، و من همیشه باید با عرض پوزش، و
باید در هر دقیقه از زندگی من خودم خوار شمردن اگر من در اینجا پس از آنچه باقی مانده
اتفاق افتاده است. "
حداقل، بلا، استدلال آقای Boffin، اجازه وجود داشته باشد هیچ اشتباهی در مورد آن.
نگاه قبل از شما کبیسه، شما می دانید. باقی می ماند که در آن شما هستند، و همه به خوبی و
همه این بود.
برو گم شو، و شما هرگز نمی تواند بازگردد. "" من می دانم که من هرگز نمی تواند بازگردد و
که منظورم چیست، گفت: بلا.
'شما نباید انتظار می رود، آقای Boffin پیگیری می کند، که من به حل و فصل پول در شما،
اگر شما ما را شبیه به این، چرا که من نیستم.
نه، بلا!
مراقب باشید! یک برنج فارثینگ. '
'انتظار می رود گفت: بلا، haughtily. آیا شما فکر می کنم که هر گونه قدرت بر روی زمین می تواند
آن را به من، اگر شما، آقا؟ "
اما خانم Boffin به بخش وجود دارد، و در تراز کامل کرامت او،
روح حساس کمی سقوط دوباره.
پایین بر زانو خود را قبل از آن زن خوب، خودش را بر سینه اش را لرزاند و
گریه کردم، و sobbed، و او را در آغوش خود را با او ممکن است خورده است.
تو عزیز، عزیز، بهترین عزیزان! گریه بلا.
"تو بهترین موجودات بشر است. من هرگز نمی تواند خدا را شکر به اندازه کافی به شما و
من می توانم شما را فراموش نخواهم کرد.
اگر من باید زندگی کور و کر من می دانم که من باید به دیدن و شنیدن، در علاقه داشتن به من،
آخرین روز کم قدیمی من! '
خانم Boffin گریستم صمیمانه تر از همه، و او را با تمام علاقه در آغوش گرفت، اما به گفته یکی از نه
کلمه این تفاوت که او دختر عزیز او بود.
او گفت که اغلب به اندازه کافی، مطمئن باشید، برای او آن را بارها و بارها، اما نه
یک کلمه دیگر.
بلا از او در طول شکست، و که قرار بود با گریه از اتاق، زمانی که او در
خود را کمی عجیب و غریب راه محبت، او را به 1/2 نسبت به آقای Boffin کشید.
sobbed بلا: من بسیار خوشحالم، '،' است که من به نام شما نام، آقا، چرا که شما غنی
سزاوار آن است. اما من بسیار متاسفم که من به نام شما
نام، چرا که شما استفاده می شود خیلی متفاوت است.
بگو: خداحافظ! "خداحافظی، گفت: آقای Boffin، به زودی.
اگر من می دانستم که از دست های خود را دست کم خراب شد، من از شما بخواهند به من اجازه
را لمس کند، گفت: بلا، برای آخرین بار.
اما از آنجا که من از آنچه من به شما گفته اند که توبه.
برای من نمی کنند. درست است!
سعی کنید دست چپ، آقای Boffin گفت، برگزاری آن را در شیوه ای بی عاطفه، آن
حداقل استفاده می شود. "شما زیبا و خوب و مهربان شده اند
من، گفت: بلا، و من از آن بوسه که.
شما به عنوان به عنوان بد بد می تواند به آقای Rokesmith، و آن را پرتاب می کنم که.
با تشکر از شما برای خودم، و خداحافظ! "خداحافظی، آقای Boffin مانند قبل گفت:
بلا گرفتار دور گردن او و او را بوسید و برای همیشه زد.
او زد تا از پله ها و پایین طبقه در اتاق خود نشسته و گریه می
فراوان است.
اما در روز کاهش و او تا به حال هیچ وقت برای از دست دادن.
او باز تمام نقاط و لباس او را در جایی که او نگه داشته، انتخاب تنها کسانی که او تا به حال
آورده با او، خروج از بقیه ساخته شده و یک بسته نرم افزاری misshapen زیادی از آنها، به
پس از آن فرستاده شده است.
من روی یکی از دیگران را ندارد، گفت: بلا، بستن گره از بسته نرم افزاری
محکم، در شدت قطعنامه خود است. "من همه هدیه ها را پشت سر بگذاریم، و
شروع دوباره به طور کامل بر روی حساب خود من است.
که قطعنامه ممکن است کاملا در عمل اجرا می شود، او حتی تغییر
لباس او، برای آن است که در آن او را به عمارت بزرگ آمده بود میپوشید.
حتی پشت پرده در او قرار داده، کلاهک دودکش بود که به ارابه Boffin در نصب شده بود
هالووی. در حال حاضر، من کامل هستم، گفت: "بلا.
'It'sa کمی تلاش، اما من به چشم من در آب سرد ارگنکن، و من گریه نکن
بیشتر. شما یک اتاق دلپذیر برای من بوده است، عزیزم
اتاق.
خدا نگهدار! ما باید یکدیگر را نخواهید دید.
با بوسه فراق از انگشتان دست خود را به آن، او را آرام بست و رفت و با
پا نور پایین راه پله بزرگ، این مساله و گوش دادن او رفت، که او
ممکن است هیچ یک از خانواده را تامین کند.
هیچ کس مجالی به حدود، و وقتی که به سالن در آرام.
درب اتاق وزیر فقید باز ایستاده بود.
او در او گذشت peeped divined از پوچی جدول خود، و
ظاهر کلی از چیزهایی که او در حال حاضر رفته بود.
آرام به باز کردن درب سالن بزرگ، و آرام آن بسته بر خودش، او را تبدیل
بوسید و آن را در خارج - نامحسوس ترکیبی از چوب و آهن است که آن را
- قبل از او به دور از خانه در یک سرعت سریع دوید.
که به خوبی انجام شد! 'panted بلا، slackening در خیابان بعدی، و
نشست به قدم زدن.
اگر من خودم را هر نفس به گریه ترک کرده بود، من باید گریه دوباره.
در حال حاضر فقیر عزیز عزیزم کمی پا، می خواهید به زن دوست داشتنی شما
به طور غیر منتظره.