Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 9
MR و BOFFIN MRS در مشورت
Betaking خود را مستقیما homeward، آقای Boffin، بدون اجازه بیشتر و یا مانع،
وارد باوئر، و به خانم Boffin داد (در یک لباس راه رفتن از مخمل سیاه و
پر، مثل سوگواری مربی اسب)
حساب او و از صبحانه انجام گفته بود.
این به ما به ارمغان می آورد گرد، عزیز من، او پس از آن دنبال کرد، به این پرسش ما را ترک کرد
ناتمام: یعنی، این که آیا می شود به در برای مد وجود دارد.
در حال حاضر، من به شما چه من می خواهم بگویم، ساده لوح، خانم Boffin گفت، صاف کردن لباس خود را با
هوا از لذت بسیار زیاد است، من می خواهم جامعه.
جامعه شیک، عزیز من؟
'بله' گریه خانم Boffin، خنده با خوشحالی یک کودک است.
: بله! خوب من نگه داشته شدن اینجا مثل موم-
کار آن در حال حاضر؟
مردم مجبور به پرداخت موم کار، عزیز من، بازگشت شوهرش، در حالی که
(هر چند شما می شود، در همین پول ارزان) کشورهای همسایه می باشد خوش آمدید به شما نگاه کنید به
هیچ چیز نیست. '
Boffin شاد خانم گفت: اما این پاسخ، '.
هنگامی که ما از همسایه ها مشغول به کار، مناسب یکدیگر است.
در حال حاضر ما از چپ کار کردن پارچه لباسی یکدیگر باقی مانده است.
چه، آیا شما از کار شروع فکر می کنم دوباره؟
آقای Boffin اشاره کرد.
از سوال! ما را به یک ثروت بزرگ، و ما
باید انجام دهند چه حق ثروت ما، ما باید به آن عمل می کنند.
آقای Boffin، که تا به حال احترام عمیق برای عقل شهودی همسرش، در پاسخ، هر چند
نه pensively: "گمان می کنم ما باید.
شده است تا عمل نشده است، و در نتیجه، خوب از آن آمده است، گفت:
خانم Boffin.
درست است، در حال حاضر، آقای Boffin، با pensiveness سابق خود موافقت، به عنوان
او صندلی خود را بر حل و فصل خود را گرفت. "من امیدوارم که خوب ممکن است از آن در
زمان آینده.
به سوی آن، چه نظرات خود را به بانوی پیر است؟
خانم Boffin، موجودی خندان، شکل گسترده و ساده از طبیعت را با دست خود
تاشو را در دامان خود، و با چین های چاق و چله در گلو او، اقدام به تفصیل شرح دادن او
نمایش.
"من می گویند، خانه خوب در یک محله خوب، همه چیز خوب در مورد ما، خوب
زندگی، و جامعه خوب. من می گویم، مانند معنی ما زندگی می کنند، بدون
اسراف، و خوشحال باشی.
: بله. من می گویم خوشحال باشید، بیش از حد، موافقت آقای Boffin هنوز هم افسرده.
لر--مچاله! بانگ زد: خانم Boffin، خنده و کف زدن دست او، و پر زرق و برق
تاب خود را پس وپیش، وقتی به من فکر می کنم در ارابه نور زرد و جفت،
با جعبه نقره به چرخ - '
اوه! شما که فکر می شد، شما، عزیز من؟
'بله' گریه موجود خوشحال. و با شاطر در پشت، با یک نوار
سراسر، برای نگه داشتن پاهای خود را از حال poled!
و با درشکه چی در مقابل، غرق شدن را به یک صندلی به اندازه کافی بزرگ برای سه تن از
او، با اثاثه یا لوازم داخلی با رنگ سبز و سفید پوشیده شده.
و با دو اسب سرخ مایل به قرمز خود غلت بزنید سر خود را و پله بالاتر از آنها صدای یورتمه رفتن اسب بلند
راه! و با من و تو تکیه در داخل، به عنوان
بزرگ به عنوان ninepence!
OH-HHH من! هکتار هکتار هکتار هکتار هکتار خانم Boffin کف زدند دست او را دوباره لرزاند
خودش دوباره، ضرب و شتم پاهای خود را بر کف و پاک اشک از خنده
چشمان او.
و آنچه که، بانوی پیر من، پرسید: "آقای Boffin، وقتی او نیز تا به حال پرستانه
خندید: "نظرات خود را در مورد این موضوع از الاچیق؟
"خفه شو.
با آن نیست، اما یک نفر در آن، آن را نگه دارید.
'هر نمایش دیگر؟'
"ساده دل، خانم Boffin گفت، در آینده از مبل شیک و مد خود را به سمت خود را در دشت
حل و فصل، و از hooking بازو راحت خود را از طریق او، بعد من فکر می کنم - و من واقعا
شده فکر کردن در اوایل و اواخر -
دختر نا امید؛ او که خیلی ظالمانه نا امید شده است، شما می دانید، هر دو همسرش
و ثروت خود را. آیا فکر نمی کنید ممکن است چیزی برای انجام
او؟
آیا او با ما زندگی می کنند؟ و یا چیزی از این نوع؟
NE-نسخه یک بار از راه انجام آن فکر! 'گریه آقای Boffin، smiting جدول در
تحسین او است.
چه تفکر بخار ingein این بانوی پیر است.
و او نمی دانم که او چگونه آن را ندارد. نه کند ingein است! '
خانم Boffin کشیده نزدیکترین خود را گوش، در قبول این قطعه از فلسفه،
و سپس گفت، به تدریج پررنگ به پایین فشار مادرانه: آخرین و نه کم، من
گرفته اند یک فانتزی است.
عزیز جان هارمون کمی به یاد داشته باشید، قبل از او به مدرسه رفت؟
بیش از ان در سراسر حیاط، در آتش ما؟
حالا که او همه سود از پول گذشته است، و آن را به ما می آیند، من باید می خواهم
برای پیدا کردن بعضی از کودکان یتیم و پسر را و او را اتخاذ و به او نام جان بدهد، و
تامین برای او.
به هر طریقی، آن را به من آسان تر است، من تصور است. بگو آن را تنها هوس -
اما من نمی گویم بنابراین، 'interposed شوهرش.
نه، اما deary، اگر شما -
من باید یک جانور اگر من، شوهرش interposed دوباره.
که تا آنجا که می گویند شما توافق می کنید؟ خوب و مهربان از شما و مانند شما، deary!
و تو شروع به پیدا کردن آن لذت بخش در حال حاضر، گفت: "خانم Boffin، یک بار دیگر تابشی در
خوبرو راه خود را از سر تا پا، و یک بار دیگر صاف کردن لباس های خود را با بسیار زیاد
لذت، 'آیا شما نمی شروع به پیدا کردن آن
لذت بخش در حال حاضر، فکر می کنم که یک کودک انجام خواهد شد، روشن تر، و بهتر است، و
شادتر، زیرا که فرزند بد در آن روز غم انگیزی؟
و آن را لذت بخش می دانم که خوب خواهد شد با خود کودک فقیر غمگین انجام می شود
پول؟ '
: بله، و از آن لذت بخش است که شما خانم Boffin هستند، گفت: شوهر او، و
آن چیزی که لذت بخش دانستن این و بسیاری از بسیاری از یک سال!
خراب به آرمان خانم Boffin را، اما داشتن صحبت آنها نشسته جانبی
طرف، یک جفت ناامیدانه Unfashionable است.
این دو هم نادان باشه و هم مردم با پوست خود را تا کنون در خود هدایت بود
سفر زندگی، حس مذهبی وظیفه و تمایل به انجام این کار درست است.
ده هزار نقاط ضعف و پوچ ممکن است در سینه تشخیص داده شده اند
هر دو، ده هزار vanities اضافی احتمالا در پستان زن.
اما سخت خشمگین و طبیعت کثیف که بسیار واپیچیدن بود کار از آنها را به عنوان
می تواند در بهترین روزهای خود، رو به عنوان پول کمی می تواند به عنوان پرداخت به عجله بسر می رسانید
بدترین آنها، شده بود، هرگز منحرف اما
که آن فشار را اخلاقی خود می دانست و آن را محترم شمرده است.
در خود را با وجود، در یک درگیری مداوم با خود و آنها، آن را به طوری انجام داده بود.
و این قانون ابدی است.
، شیطان اغلب متوقف می شود کوتاه در خود و با فاعل از آن می میرد، اما خوب، هرگز.
از طریق دیرنه ترین اهداف خود، از زندانیان مرده را از زندان هارمونی این شناخته شده بود
دو بندگان مؤمن صادق و درست است.
در حالی که او در آنها خروشان و آنها را به خاطر مخالفت او با سخنان صادقانه انزجار
و درست باشد، آن قلب سنگی خود را خراشیده شده بود، و او را به ناتوانی از درک کرده بودند
تمام ثروت خود را به آنها را خرید اگر او خود را به تلاش خطاب کرده بود.
بنابراین، حتی در حالی که او جبار griping خود بود و هرگز از آنها یک کلمه،
او نام خود را در اراده خود را نوشته بود.
بنابراین، حتی در حالی که آن را اعلام روزانه اش بود که او اعتماد همه انسانها - و بشدت
در واقع او بی اعتمادی که هیچ شباهتی به خود را با مته سوراخ - او به عنوان خاص بود
که این دو نفر، از زنده ماندن او،
در همه چیز را از بزرگ ترین را به حداقل قابل اعتماد باشد، به عنوان او بود که او
باید قطعا می میرند.
آقا و خانم Boffin، نشستن در کنار هم، با مد بی اندازه خارج
از راه دور، به بحث در مورد آنها بهتر می تواند یتیم خود افتاد.
خانم Boffin آگهی در روزنامه ها نشان می دهد، درخواست یتیم پاسخ دادن
ضمیمه شرح اعمال در باوئر در یک روز خاص؛ اما آقای Boffin عاقلانه
انسداد دستگیری از
معابر همسایه swarms یتیم، در این دوره negatived شد.
خانم Boffin بعدی نرم افزار به پیشنهاد روحانی خود را برای یتیم به احتمال زیاد.
آقای Boffin فکر بهتر از این طرح، آنها را به حل و فصل بر کشیش تماس بگیرید
آقا در یک بار، و فرصت های ساخت آشنایی با
خانم بلا Wilfer.
به منظور است که این بار مشاهده شده است ممکن است بار مشاهده شده است دولت، equipage خانم Boffin دستور داده شد
است.
این شامل بلند چکش سر اسب، که قبلا در کسب و کار استفاده می شود.
متصل به کالسکهپست چهارچرخه همان دوران، که به مدت طولانی بوده است
منحصرا توسط زندان هماهنگی استفاده می شود
مرغ به عنوان مورد علاقه تخمگذار مرغ چند با احتیاط.
نرم افزار غیر عادی ذرت به اسب، و رنگ و لاک الکل زدن به
حمل، زمانی که هر دو به عنوان بخشی از میراث Boffin سقوط کرد، ساخته شده بود چه آقای Boffin
شسته و رفته به نوبه خود از کل در نظر گرفته؛
و راننده که در شخص بلند چکش سر مرد جوان که بود، افزود
بازی بسیار خوبی برای اسب، هیچ چیز به دلخواه.
او، بیش از حد، که قبلا در کسب و کار استفاده کرده بودند، اما در حال حاضر توسط صادق entombed شد
خیاط از منطقه مقبره کامل از کت و gaiters را jobbing، با مهر و موم شده
سنگین دکمه.
پشت این داخلی، آقای و خانم Boffin صندلی خود را در محفظه پشت گرفت
وسیله نقلیه که به اندازه کافی جادار بود، اما تا به حال undignified و
تمایل نگران کننده ای در بیش از خشن
عبور خود را سکسکه دور از محفظه مقابل.
بودن خود را descried در حال ظهور از دروازه های باوئر، محله
در درب و پنجره ها به ادای احترام Boffins تبدیل شده است.
در میان کسانی که همیشه و دوباره رها شدند و در پشت سر، پس از equipage خیره بودند،
بسیاری از جوان روح، که آن را در تن صدا بلند با تبریک چنین مورد ستایش قرار داد
'نود از Dy-BOF-باله!
BOF-باله دوشنبه تا، ای! 'مرگ با گرد و غبار، BOF-باله! "و دیگر
تعریف مشابه.
این چکش سر مرد جوان انجام گرفت در بخش از جمله بد که او اغلب به اختلال در
عظمت از پیشرفت کشیدن تا کوتاه، و به عنوان اینکه او را شعله ور
برای نابودی مجرمین، یک هدف
که از آن او تنها مجاز خود را پس از استدلال های طولانی و پر جنب و جوش می شود منصرف
با کارفرمایان خود.
در طول منطقه باوئر را پشت سر گذاشته بود، و خانه صلح آمیز
کشیش فرانک Milvey به دست آورده بود.
مکان به فرانک Milvey کشیش مکان بسیار کم بود، چرا که درآمد او بود
بسیار متواضع درآمد.
او به طور رسمی در دسترس به هر زن سرگردان بود که تناقض به
سبب بر او، و به آسانی Boffins.
او کاملا یک مرد جوان بود، expensively آموزش و wretchedly پرداخت می شود، کاملا
زن جوان و نیم یک دوجین کاملا کودکان خردسال است.
او تحت ضرورت تدریس و ترجمه از آثار کلاسیک بود، به اضافه کردن
امکانات اندک خود، با این حال به طور کلی انتظار می رفت به زمان بیشتر به دریغ از
idlest فرد در بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا، و پول بیشتر از ثروتمندترین.
او نابرابری های بی نیاز و تناقضات زندگی اش را پذیرفت، با نوع
تسلیم مرسوم است که تقریبا بنده وار بود و هر شخص غیر روحانی شجاعانه که می خواهند
اند تنظیم سنگینی مانند خود را،
آبرومندانه و لطف، کمک های کوچک را از او داشته است.
با استفاده از چهره بیمار و نحوه آماده، و در عین حال با یک لبخند نهفته است که نشان داد سریع
مشاهده اندازه کافی از لباس خانم Boffin، آقای Milvey، در اتاق کوچک خود کتاب - شارژ
با صداها و فریادهای به عنوان اینکه شش
کودکان بالاتر از پایین آمدن از طریق سقف و پا برشته گوسفند
زیر آیند تا از طریق زمین - بیانیه خانم Boffin از او گوش
می خواهید از یک یتیم.
من فکر می کنم، آقای Milvey گفت، که شما فرزند خود را، آقا و خانم به حال هرگز
Boffin نه.
اما، مانند پادشاهان و ملکه ها در قصههای پریان، گمان می کنم شما برای آرزو
؟ در راه عمومی، بله
آقای Milvey لبخند زد و دوباره، تا او خود را "کسانی که پادشاهان اظهار کرد و ملکه همیشه
آرزو برای کودکان.
به او اتفاق می افتد، شاید، که اگر آنها Curates بوده است، آرزوهای خود را ممکن است
تمایل در جهت مخالف است. "من فکر می کنم، او را دنبال، ما بهتر بود
Milvey خانم را به شورای ما.
او به من ضروری است. اگر لطف کنید، من او را. تماس بگیرید
بنابراین، آقای Milvey نامیده می شود، "Margaretta، عزیز من! و خانم Milvey آمد پایین.
زن زیبا، روشن و کمی، چیزی پوشیده شده توسط اضطراب، که بسیاری از سرکوب بود
سلیقه های زیبا و درخشان توهمات و جایگزین در مقر خود، مدارس، سوپ،
جامه فلانل یا پشمی، زغال سنگ، و مراقبت روز هفته
و سرفه یکشنبه یک جمعیت بزرگ، پیر و جوان.
به عنوان gallantly بود آقای Milvey بسیار در خود سرکوب شده است که به طور طبیعی به او تعلق دارد
مطالعات قدیمی و همکار قدیمی، دانشجویان، و در میان فقرا و فرزندان خود را گرفته
با خرده های سخت زندگی.
آقا و خانم Boffin، عزیز من، که ثروت خوب شما را شنیده است. '
خانم Milvey، با لطف بی پیرایه ترین در جهان، به آنها تبریک گفت، و
خوشحالم به آنها مراجعه کنید.
با این وجود چهره جذاب او، باز و همچنین به عنوان یک حساس و باهوش بودن، بدون
لبخند نهفته شوهرش. خانم Boffin آرزوهای خود را به اتخاذ یک پسر بچه کوچک،
عزیز من.
خانم Milvey، به دنبال به جای احساس خطر، شوهر او افزود:
یتیم، عزیز من. '' اوه! گفت: "خانم Milvey، اطمینان برای او
پسران خود را کمی.
و من در فکر کردن، Margaretta، که شاید نوه خانم پیر زن کامل و محترمه از طبقات پایین را ممکن است
به منظور پاسخ دهید. اوه عزیزم فرانک!
من فکر نمی کنم که کار را انجام میداد!
نه؟ "اوه نه!
لبخند خانم Boffin، احساس آن وقت در او به شرکت در
گفتگو، و با همسرش تاکید کمی و آماده خود را مفتون
علاقه، در اینجا ارائه شده است قدردانی کرد و پرسید: چیزی که علیه او بود؟
من فکر نمی کنم، خانم Milvey گفت، زود گذر به در Frank' کشیش - و من باور دارم من
شوهر با من موافق هستید که او آن را در نظر دوباره - که شما احتمالا می تواند
از انفیه است که یتیم را تمیز نگه دارید.
از آنجا که مادر بزرگش اونس بنابراین بسیاری طول می کشد، و قطره های آن را بیش از او.
اما او را نمی شود با مادربزرگ خود زندگی می کنند پس از آن، Margaretta، گفت: آقای
Milvey.
: نه، فرانک، اما آن را غیر ممکن است او را از خانه خانم Boffin در حفظ و
بیشتر وجود دارد برای خوردن و نوشیدن وجود دارد، oftener او بروم.
و او یک زن ناخوشایند است.
من امیدوارم که این بی رحم نیست که به یاد داشته باشید که تاریخ و زمان آخرین شب کریسمس او نوشیدند 11
فنجان چای، و گله تمام وقت. و او یک زن سپاسگزار است، فرانک.
پند او جمعیت در خارج از این خانه، در مورد اشتباهات و اعمال او، هنگامی که،
یک شب پس از ما به خواب رفته بود، او به ارمغان آورد زیر پوش زنانه از فلانل جدید
که داده شده بود او را، چون آن را خیلی کوتاه بود. "
این درست است، گفت: آقای Milvey. "من فکر نمی کنم که انجام دهد.
کمی هریسون -
اوه، فرانک! remonstrated همسر تاکید خود را.
او بدون مادر بزرگ عزیزم. 'نه، اما من فکر نمی کنم خانم Boffin که
مثل یک یتیم که squints بسیار.
دوباره درست، 'آقای Milvey گفت:، تبدیل شدن به نحیف با سرگشتگی.
اگر یک دختر کوچک را انجام دهد - اما عزیزم فرانک، Boffin خانم می خواهد
پسر. '
دوباره درست است، گفت: آقای Milvey. (روی ملاحظه) تام Bocker پسر خوبی است.
اما من شک دارم، فرانک، خانم Milvey، پس از یک تردید کوچک اشاره کرد، اگر خانم Boffin در
می خواهد یک یتیم کاملا نوزده، که همواره یک سبد آب جاده ها و.
آقای Milvey با اشاره به نقطه به خانم Boffin در یک نگاه؛ که خانم خندان تکان دادن
کلاه سر گذاشتن مخملی خود را سیاه و سفید و کمان، او، روحیه پایین تر اشاره کرد، که درست
دوباره.
"من مطمئن هستم، گفت:" خانم Boffin در دادن مشکل بسیار نگران است، که اگر من تا به حال
شناخته می شود شما را گرفته اند درد بسیار، سر - و شما بیش از حد، کارشناسی ارشد هستم - من فکر نمی کنم
آمده اند.
"دعا نمی گویم که! خانم Milvey خواست. موافقت آقای Milvey: "نه، که می گویند، '،
از آنجا که ما بسیار برای دادن اولویت به ما، از شما سپاسگزارم.
که خانم Milvey تایید کرد و در واقع نوع، زن و شوهر با وجدان سخن گفت، تا اگر
نگهداری آنها برخی از انبار یتیم سودآور شد و شخصا patronized.
اما آن است که اعتماد مسئول، آقای Milvey، و دشوار به تخلیه.
در همان زمان، ما به طور طبیعی تمایلی به از دست دادن شانس شما را با مهربانی
به ما، و اگر شما می تواند ما را یک یا دو روز به استطاعت درباره ما نگاه کنید، - می دانید،
Margaretta، ما ممکن است با دقت مورد بررسی قرار
محل کار و مدرسه نوزادان، و منطقه خود را. '
'مطمئن شوید!' گفت: همسر تاکید کوچک است.
ما یتیمان من می دانم، "به دنبال آقای Milvey، کاملا با هوا به عنوان اگر او ممکن است
اضافه کرده اند، در انبار، و کاملا به هیجان و نگرانی اگر بزرگ وجود دارد
رقابت در کسب و کار و او
ترس از دست دادن سفارش، بیش از خاک رس، چاله، اما آنها به کار
روابط یا دوستان، و من می ترسم از آن که در گذشته به یک معامله در آمده
راه از داد و ستد کالا.
و حتی اگر شما رد و بدل پتو برای کودکان - کتاب ها و شلیک ها - خواهد بود
غیر ممکن است برای جلوگیری از خود به مشروبات الکلی تبدیل شده است. "
بر این اساس، آن را حل و فصل شد که آقای و خانم Milvey باید برای یتیم جستجو
به احتمال زیاد با توجه به، و به صورت رایگان که ممکن است از اعتراضات فوق و باید
برقراری ارتباط دوباره با خانم Boffin.
سپس، آقای Boffin در زمان آزادی از اشاره به آقای Milvey که اگر آقای Milvey در
به او محبت دائمی بانکدار خود را به میزان بیست و پوند
توجه داشته باشید یا بیشتر، به توان بدون هیچ صرف
مراجعه به او، او را صمیمانه سپاسگزارم.
در این، هم آقای Milvey و هم خانم Milvey کاملا خوشحال به عنوان اگر آنها به حال هیچ
می خواهد از خود، اما فقط می دانستم که چه فقر، در افراد دیگر بود
مردم و به همین ترتیب مصاحبه های خاتمه یافته
با رضایت و افکار خوب در همه طرف.
در حال حاضر، بانوی پیر، گفت: آقای Boffin، کرسی خود را در پشت چکش از سر گرفته
در راس اسب و مرد 'است. که سفر بسیار سازگار وجود دارد، خواهیم در Wilfer امتحان کنید
در طراحی خود ظاهر شد تا در دروازه خانواده، که به منظور تلاش در Wilfer بود
چیز به راحتی پیش بینی شده از انجام، در حساب مشکل شدید
وارد شدن به که استقرار سه
در زنگ تولید هیچ نتیجه ای خارجی می کشد، هر چند هر یک توسط سمعی حضور داشتند
صدای scampering و عجله در داخل.
در تقلا چهارم - vindictively تجویز توسط جوان چکش سر
مرد - Lavinia خانم به نظر می رسد، در حال ظهور از خانه ای در شیوه تصادفی، با
سایبان و کلاه سر گذاشتن، به عنوان طراحی برای پیاده روی به غور و تعمق است.
بانوی جوان به پیدا کردن بازدید کننده در دروازه شگفت زده شد، و ابراز خود
احساس در عمل مناسب است.
'در اینجا آقای و Boffin خانم! چکش به رهبری مرد جوان را از طریق میله growled
از دروازه، و در عین حال تکان دادن آن، به عنوان اگر او به نمایش در دامگاه بودند؛
«آنها بوده ام در اینجا نیم ساعت است."
چه کسی به شما می گویند؟ از خانم Lavinia خواست. آقا و خانم BOFFIN بازگشت مرد جوان،
افزایش به غرش.
خانم Lavinia افتاد گام برای رسیدن به درب خانه، افتاد پایین و مراحل با
کلید، در سراسر کمی در باغ افتاد و دروازه را باز کرد.
لطفا به قدم زدن در، گفت: دوشیزه Lavinia، haughtily.
بنده ما است.
آقا و خانم Boffin مطابق، و این مساله در سالن کوچک تا خانم Lavinia آمد
به آنها نشان می دهد که در آن به بعد، درک سه جفت گوش دادن پاها بر
از پله ها بالا.
پاهای خانم Wilfer، پاها خانم بلا، پاها آقای جورج قم.
آقای و Boffin خانم، من فکر می کنم؟ "به گفت Lavinia، در صدای هشدار دهنده است.
توجه تیره و تار در بخش پاها خانم Wilfer، پاهای خانم بلا، آقای
پاها جورج قم. بله، خانم '
اگر شما این راه را قدم - به پایین این پله ها - I'll اجازه ما می دانیم.
پرواز هیجان زده پاها خانم Wilfer، به پاهای خانم بلا، آقای جورج در قم
پاها.
پس از انتظار برخی از چهارم از یک ساعت به تنهایی در خانواده نشسته اتاق، که ارائه
اثری از پس بنابراین عجله بعد از غذا، مرتب، که ممکن است شک
که آیا آن را مرتب برای بازدید کنندگان ساخته شده بود، و یا
پاکسازی شده از چرم گاومیش blindman، آقا و خانم Boffin از ورود خانم آگاه شد
Wilfer، شکوه ضعف می کند، و با بخیه مهربان در کنار او که بود
شیوه ای شرکت او.
ببخشید من خانم Wilfer گفت، پس از درود اول، و به محض او بود
دستمال را زیر چانه خود را تنظیم می شود، و دست تکان داد دست دستکشهایش ریخته است، چه من
مدیون برای این افتخار؟
برای اینکه از آن، خانم، 'بازگشت آقای Boffin، شاید شما ممکن است با آشنا
نام من و خانم Boffin، به عنوان داشتن به یک ویژگی خاص می آیند.
بازگشت خانم: من شنیده ام، آقا، Wilfer، با وقار خم سر خود، از جمله
مورد.
و من به جرات می گفت چیه خانوم، دنبال آقای Boffin، در حالی که خانم Boffin افزود: گره تاییدی
و لبخند، شما بسیار مایل نیست را با مهربانی به ما؟ "
خانم Wilfer گفت: '،' ببخشید من.
'' Twere ناعادلانه به بازدید بر آقای و Boffin خانم، یک فاجعه بود که بدون شک
وضع احکام دینی در هر دوره و عصر است. '
این کلمات موثر تر توسط بیان serenely قهرمانانه ارائه شد
از درد و رنج.
که نسبتا به معنای، من مطمئن هستم، اظهار داشت: "آقای صادق Boffin؛ خانم Boffin و من،
خانم، مردم ساده، ما نمی خواهیم به تظاهر کردن به هر چیزی، و نه هنوز به رفتن دور
و دور در هر چیزی چون همیشه راه راست را به همه چیز وجود دارد.
در نتیجه، ما را این فراخوان می گویند، که خوشحالم که افتخار ما خواهد بود
و لذت بردن از آشنایی دختر خود را، و ما باید شاد
اگر دختر شما خواهد آمد که در نظر ما
خانه ای در نور از خانه او به همان اندازه با این.
به طور خلاصه، ما می خواهیم به تشویق دختر خود را، و به او این فرصت به اشتراک گذاری
لذت مانند ما در حال رفتن به خودمان را.
ما به بالا سرزنده و بشاش او، و سریع خود را در مورد، و خود را تغییر دهید.
که از آن گفت: "باز دل خانم Boffin.
'لر! باشد راحت است.
خانم Wilfer سر خود را به صورت از راه دور را به بازدید کننده خانم او خم شده و با
یکنواختی با شکوه جواب به آقا: ببخشید من.
من چند دختر دارند.
کدام یک از دختران من هستم من به درک، بنابراین با نیت از نوع آقای مورد علاقه
Boffin و خود را خانم؟ 'آیا شما نمی بینید؟ "خانم همیشه خندان
Boffin قرار داده شوید.
به طور طبیعی، خانم بلا، شما می دانید. "OH-ساعت! خانم Wilfer گفت، با شدت
نگاه متقاعد. دختر بلا قابل دسترسی است و باید
برای خودش صحبت می کنند.
سپس با باز کردن درب کوچک، به طور همزمان با صدای فرار
خارج از آن، بانوی خوب اعلام، 'ارسال خانم بلا به من!
که اعلام، هر چند grandly رسمی،
و تقریبا می تواند بگوید heraldic، برای شنیدن بود، در واقع با مادر خود را اعلام
چشم reproachfully در آن بانوی جوان در گوشت خودنمایی میکند - و در بسیاری از آن
که او را با مشکل بازنشستگی به
گنجه های کوچک زیر پله ها، نگران از ظهور آقا و خانم
Boffin.
'avocations RW، شوهر من، خانم Wilfer، در از سرگیری صندلی اش توضیح داد.
نگه داشتن او را به طور کامل در شهر در این زمان از روز مشغول، و یا او را داشته اند
افتخار از شرکت در پذیرش خود را در زیر سقف فروتن ما.
بسیار لذت بخش ساختمان گفت: آقای Boffin، خوش است.
ببخشید آقا، بازگشت خانم Wilfer، اصلاح او، آن مکان است.
آگاه هر چند مستقل از فقر است. '
پیدا کردن آن را دشوار است به دنبال گفتگو در این جاده ها، آقا و خانم
Boffin نشسته خیره در هوا، و خانم Wilfer نشسته در سکوت آنها را با دادن به
درک کنند که هر نفس او کشید
با انکار نفس به ندرت در تاریخ به موازات کشیده می شود، تا خانم
بلا ظاهر شد: آنها خانم Wilfer ارائه، و به چه کسی او توضیح داد: هدف از
بازدید کننده
"من هستم خیلی از شما سپاسگزارم، من مطمئن هستم، گفت:" خانم بلا، سرد جواب دادن فر خود را، اما
من شک ندارم اگر من تمایل به بیرون رفتن و در همه حال.
"بلا! '
خانم Wilfer او را نصیحت و بلا، شما باید این غلبه کنند.
بله، انجام آنچه که کارشناسی ارشد خود را می گوید، و فتح آن، عزیز من، خانم Boffin خواست، چرا که ما
خیلی خوشحالم که تو را در خواهد بود، و چون شما خیلی زیبا به خودتان نگه
خفه شو.
با استفاده از آن، موجودی دلپذیر به او یک بوسه، و او را در dimpled خود را بصورت تماسهای مکرر
شانه ها، خانم Wilfer نشسته stiffly، مانند ریاست کارگذار بیش از
مصاحبه قبلی به اعدام.
گفت: خانم Boffin، که زن به اندازه کافی برای: 'ما می رویم به یک خانه خوب حرکت می کند،
مصالحه آقای Boffin در این نقطه، زمانی که او به خوبی می تواند مسابقه؛ و ما
رفتن به راه اندازی یک کالسکه خوب است، و ما در همه جا و همه چیز را می بینم.
و شما باید بلا نشستن در کنار او، و نوازش دست او، شما باید احساس نمی
دوست نداشتن به ما برای شروع، زیرا ما می توانیم از آن کمک نمی کند، شما می دانید، عزیز من.
با تمایل طبیعی جوانان به عملکرد به خلوص و خلق و خوی شیرین، خانم بلا بود
این کار را با سادگی این آدرس را لمس کرد که او با صراحت بازگشت خانم
بوسه Boffin.
نه در همه به رضایت آن زن جهان، مادر او، که در پی
برای نگهداری زمین از در اجباری Boffins به جای حال موظف به نفع.
جوانترین دختر من، Lavinia،. خانم Wilfer، خوشحالم که به انحراف، که گفت:
دختر جوان دوباره ظاهر شدند. آقای جورج قم، یکی از دوستان
خانواده است. '
دوست خانواده بود در این مرحله از شور و شوق مناقصه ها و مزایده است که او را موظف به احترام به
هر کسی دیگری را به عنوان دشمن خانواده است. او سر دور از نیشکر خود را در خود قرار داده
دهان، مانند چوب پنبه، زمانی که او نشستم.
اگر او احساس خود را به گلو با احساسات affronting کامل.
و او Boffins را با چشم کینه توز چشم.
خانم گفت: 'اگر می خواهید را به خواهر خود را با شما در زمانی که شما می آیند تا با ما بماند،
Boffin، البته ما باید خوشحال. بهتر است خود شما لطفا، خانم بلا،
بهتر است شما هم به ما لطفا
آه، رضایت من از بی نتیجه است و در همه حال، گمان می کنم؟ "گریه خانم Lavinia.
Lavvy، گفت: خواهرش، در یک صدای کم، به خوبی دیده می شود و نه
شنیده می شود. "
نه، من خواهد شد، نه، پاسخ داد: Lavinia تیز. "من یک کودک هستم، به اطلاع از گرفته شده
غریبه ها. 'شما یک کودک است.
من یک کودک نیست، و من گرفته نخواهد شد اطلاع از.
"را خواهر خود را" واقعا! 'Lavinia! خانم Wilfer گفت.
"نگه دارید!
من اجازه نخواهد داد که شما را به سوء ظن پوچ در حضور من نگو که هر
غریبه - مراقبت از آنچه با نام خود را - می تواند به فرزند من سرپرستی.
آیا شما جرات به فرض، شما دختر مسخره، که آقای و خانم Boffin وارد
این درب ها را بر اساس ماموریت سایه، یا، اگر آنان نبودند، به درون آنها باقی می ماند، تنها
برای یک لحظه واحد، در حالی که مادر خود را
قدرت در قاب حیاتی خود باقی مانده به درخواست آنها را به ترک؟
شما کمی می دانم که مادر خود را اگر شما فرض فکر می کنم.
همه چیز بسیار خوب است، "Lavinia شروع به گله، هنگامی که خانم Wilfer تکرار:
"نگه دارید! من این را اجازه نمی دهد.
آیا می دانید به علت مهمان
شما که آیا در فرض به اشاره درک نیست که این خانم و آقا
هر گونه ایده تشویق هر عضو از خانواده تان - توجه کنم که نه - شما را متهم به
آنها را از گستاخی کمی کمتر از دیوانه؟
هرگز ذهن من و خانم Boffin، چیه خانوم، گفت: آقای Boffin، smilingly: "ما اهمیتی نمی دهند.
خانم Wilfer ببخشید من، اما من، بازگشت.
خانم Lavinia خندید خنده های کوتاه و به او گفتم: بله، تا مطمئن شوید.
و من نیاز به کودک بی پروا اقدام خانم Wilfer، با نگاهی پژمرده
جوانترین خود را در آنها آن را به حال کوچکترین اثر نیست، لطفا فقط به
خواهرش بلا به خاطر داشته باشید که او را
خواهر بلا است پس از دنبال، و زمانی که خواهر بلا توجه می پذیرد.
او در نظر خودش را به اعطا qui-I-ITE به عنوان افتخار زیاد، - این کار را با
لرز خشمگین، - او به عنوان دریافت '
اما، در اینجا خانم بلا شده لغو و بی سر و صدا، گفت: 'من می توانم برای خودم صحبت می کنند، شما می دانید،
کارشناسی ارشد. شما باید مرا، لطفا.
و این همه به خوبی هدف دیگران از طریق راحت به من گفت:
غیر قابل جلوگیری Lavinia، spitefully اما من باید می خواهم به درخواست جورج قم آنچه که او
می گوید: به آن.
آقای قم، اعلام کرد خانم Wilfer، دیدن که نجیب زاده جوان را چوب پنبه خود را،
و به همین ترتیب بطور تاریکی او را تعمیر با چشمان خود را که او آن را در دوباره: آقای قم، به عنوان یک
از دوستان این خانواده و frequenter
این خانه است، من را متقاعد، به مراتب بیش از حد به خوبی تربیت شده در چنین در میان امدن
دعوتنامه است. '
این تجلیل نجیب زاده جوان منتقل شد Boffin خانم وجدان
توبه پس از انجام به او بی عدالتی را در ذهن او، و در نتیجه به گفت:
که او و آقای Boffin در هر زمان
خوشحالم او را ببیند. توجه است که او سخاوتمندانه پاسخ اذعان کرد، با
چوب پنبه خود را unremoved، زیاد به نظر شما موظف است، اما من همیشه درگیر، روز و
شب. '
با این حال، جبران بلا برای تمامی اشکالاتی در پاسخ به پیشرفت
Boffins را به یک روش جذاب، که جفت آسان در کل راضی و
پیشنهاد به بلا گفت که در اسرع وقت
آنها باید در یک وضعیت را به او در شیوه ای مناسب به خواسته های خود را دریافت می شود،
خانم Boffin باید با اطلاع از این واقعیت بازگشت.
تحریم این ترتیب خانم Wilfer با تمایل با شکوه از سر و موج خود
دستکش خود را به عنوان که باید بگویم، demerits شما باید نادیده گرفته شود، و شما باید
شکر خدا احساس خشنودی کند، مردم فقیر است.
با خداحافظی چیه خانوم، گفت: آقای Boffin، عطف به عنوان او بود، شما
مسافر؟ '
"آقا، خانم Wilfer پاسخ داد، از مقدماتی بیان پایین، بدون شک
اشغال طبقه اول ما است. "ممکن است من او را دوست مشترک ما تماس بگیرید، گفت: آقای
Boffin.
چه نوع از یک شخص دوست مشترک ما است، در حال حاضر؟
آیا او را دوست دارید؟ 'آقای Rokesmith بسیار وقت شناس، بسیار آرام است،
اهل بیت بسیار واجد شرایط.
"از آنجا که آقای Boffin توضیح داد، شما باید بدانید که من به خصوص به خوبی
آشنایی با دوست مشترک ما، برای من فقط یک بار او را دیده است.
شما به حساب خوبی از او است.
خانم Wilfer گفت: آیا او در خانه 'آقای Rokesmith است در خانه،
"در واقع، با اشاره از طریق پنجره، او می ایستد در دروازه باغ وجود دارد.
در انتظار شما، شاید؟
"شاید چنین است، آقای Boffin در جواب. "اره من بیا، شاید.
بلا بود از نزدیک به این گفتگو کوتاه حضور داشتند.
همراهی خانم Boffin به سمت دروازه، او را به عنوان نزدیک دنبال چی.
حال شما چطور است، آقا، حال شما چطور است؟ آقای Boffin گفت.
این خانم Boffin است.
آقای Rokesmith، که من به شما گفته، عزیز من، او به او داد روز خوب، و او bestirred
خود و به صندلی اش به او کمک کرد، و مانند آن، با دست آماده است.
خداحافظی در حال حاضر، خانم بلا خانم Boffin گفت، خواستار دلچسب
فراق. ما دوباره باید ملاقات به زودی!
و من امیدوارم که من باید جان هارمون کوچک من به شما نشان دهد.
آقای Rokesmith، بود که در چرخ تنظیم دامن لباس خود را، به طور ناگهانی
نگاه پشت سر او، و در اطراف او، و سپس به او نگاه کرد، با چهره رنگ پریده که
خانم Boffin گریست:
"بخشنده و پس از لحظه ای، چه ماده،
آقا؟ 'چگونه می توانید او را مرده نشان دهد؟' بازگشت
آقای Rokesmith.
این تنها یک کودک به تصویب رسید. من به او گفت.
یکی من قصد دارم به نام!
تو من را شگفت زده کرد، گفت: آقای Rokesmith، و آن را مانند فال صدا،
که شما باید از نشان دادن مرده به یک جوان و شکوفه دهی صحبت می کنند.
در حال حاضر، بلا مشکوک در این زمان که آقای Rokesmith در او تحسین است.
این که آیا دانش (برای آن بود و نه که از سوء ظن) به او باعث شده تا شیب
به او کمی بیشتر یا کمتر، از او در ابتدا انجام داده بود، که آیا آن
او مشتاق ارائه شده برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر در مورد
او، چرا که او به دنبال دلیلی برای بی اعتمادی خود را برای ایجاد، و یا به این دلیل او به دنبال
آزاد او را از آن هنوز به قلب خود را تیره و تار بود.
اما در اکثر اوقات او را تحت اشغال مقدار بزرگ توجه خود را، و او تنظیم شده بود
توجه خود را از نزدیک در این حادثه.
که او آن را می دانستم که او به عنوان، او می دانست و همچنین او، زمانی که آنها با هم رها شدند
ایستاده در مسیر دروازه باغ. "کسانی که افرادی هستند که شایسته، Wilfer خانم.
آیا شما آنها را خوب می شناسند؟ خواسته بلا.
او لبخندی زد و ملامت گر او، و او رنگی، ملامت گر خودش - که هر دو، با
دانش که او به او را به دام انداختن یک پاسخ درست نیست با هم باشیم - او گفت:
من آنها را می دانیم.
"به راستی، او به ما گفت که او شما را دیده بود، اما یک بار.
واقعا، من تصور او. بلا عصبی در حال حاضر بود، و می شده اند
خوشحالم که به خاطر سوال خود را.
و تو فکر می کردی عجیب و غریب که احساس بسیار علاقه مند به شما، من باید به آنچه در آغاز
صدا می خواهم پیشنهاد شما را به تماس با مرد به قتل نهفته در
قبر او.
من ممکن است شناخته شده است - البته در حال حاضر شناخته شده اند - که آن را نمی تواند داشته باشد
که به معنی. اما علاقه من باقی مانده است.
ورود دوباره ی خانواده اتاق در حالت مراقبه، خانم بلا دریافت شد
غیر قابل جلوگیری Lavinia با: "وجود دارد، بلا!
در آخر امیدوارم که شما رو آرزوهای خود را تحقق - Boffins شما.
شما ثروتمند به اندازه کافی در حال حاضر - با Boffins شما.
شما می توانید به همان اندازه معاشقه به عنوان دوست دارید - در Boffins شما.
اما شما مرا به Boffins خود را ندارد، من می توانم به شما بگویم - شما و Boffins خود را بیش از حد،
اگر quoth آقای جورج قم، moodily کشیدن چوب پنبه خود، آقای خانم بلا
Boffin می آید بیشتر از مزخرف خود را به من، من فقط آرزو او را به درک، به عنوان
میان انسان و انسان، که او آن را در خود
در - بود و رفتن به خطر می گویند اما دوشیزه Lavinia، نداشتن اعتماد به نفس در روان خود را
قدرت، و احساس سخن خود را به هیچ برنامه قطعی به هیچ شرایطی،
چوب پنبه خود را در دوباره با وضوح ساخته شده است که آب چشمان ***،.
و در حال حاضر شایسته خانم Wilfer، پس از جوانترین دختر به عنوان یک رقم برای آماده استفاده می شود
عبرت این Boffins ها، به او شیرین و مطلوب شد و اقدام به توسعه خود را
به عنوان مثال گذشته از نیروی شخصیت، که هنوز هم در ذخیره بود.
این بود، برای روشن کردن خانواده با قدرت قابل توجه خود را به عنوان یک سیما شناس؛
قدرت RW وحشت زده که تا کنون اجازه دهید شل، که همیشه مملو از اندوه
و بد که هیچ اگاهی از پیش تحتانی آگاه بود.
و این خانم Wilfer در حال حاضر، لازم است آن را مشاهده، در حسادت از این Boffins، در
لحظات همان زمانی که او در حال حاضر منعکس کننده این بود که چگونه او را از این شکوفا
بسیار مشابه Boffins های و دولت آنها، بر سر از دوستان Boffinless خود را نگه داشته.
از رفتار خود، خانم Wilfer گفت، "من می گویم هیچ چیز.
ظاهر خود را، من می گویم هیچ چیز نیست.
disinterestedness از نیات خود را به سمت بلا، من می گویم هیچ چیز نیست.
اما پیشه وری، مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و، عمیق و تاریک underhanded توطئه نوشته شده در خانم
سیما Boffin، من را به خود میلرزد.
به عنوان یک مدرک غیرقابل انکار است که این ویژگی های غم انگیز با تمام وجود، خانم
Wilfer shuddered در نقطه ای.