Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 4
بازگشت خوشحال از روز
آقا و خانم Wilfer یک چهارم از یک صد سالگرد بیشتری از آنها را دیده بود
روز عروسی نسبت به آقا و خانم Lammle به تیرز دیده بود، اما آنها هنوز هم جشن
مناسبت در آغوش خانواده خود را.
که این جشن ها همیشه در هر چیزی به خصوص حاضر منجر شده است، یا این که
خانواده که تا کنون توسط که شرایط در حساب داشتن نگاه نا امید شده بود
جلو به بازگشت از روز فرخنده با پیش بینی های خوش مشرب از لذت.
از نظر اخلاقی، نگه داشته و نه به عنوان یک سریع از یک جشن بود، قادر به خانم Wilfer به برگزاری
دولت تیره غم انگیز، که آن زن تاثیر گذار در choicest رنگ خود را به نمایش گذاشته.
وضعیت بانوی بزرگوار در این موارد لذت مرکب از
بخشش استقامت قهرمانانه و حماسی.
نشانه های ترسناک از ازدواج بهتر است که ممکن است ساخته شده اند، میدرخشید از طرفی بطرف دیگر
تاریکی افتضاح خونسردی او، و fitfully به به کروب به عنوان هیولای کوچک نشان داد
unaccountably بهشت مورد علاقه، که تا به حال
خود را از برکت که بسیاری از مافوق خود شکایت کرده بود و صاحب
ادعا بیهوده است.
بنابراین بصورتی پایدار و محکم به حال این موضع خود را نسبت به گنج خود را تبدیل به تاسیس، که زمانی که
سالگرد رسید، آن را همواره او را در یک حالت دفاعی است.
این غیر ممکن است که طلب مغفرت ساده اش ممکن است حتی از دست رفته را وارد نمایید
گاهی اوقات به شدت او را لحن سرزنش آمیزی که او در زمان آزادی از ساخت
متعالی شخصیت همسرش.
همانطور که برای کودکان از اتحادیه های کارگری، تجربه خود را از این جشنواره شده بود
به اندازه کافی ناراحت کننده به آنها را سالانه منجر به آرزو، زمانی که از خود
tenderest سال، یا که ما ازدواج کرده بود
کسی دیگری به جای بسیار طعنه پا، یا این که پا به جای کس دیگری ازدواج کرده بود
کارشناسی ارشد.
هنگامی که به دست می آمد وجود دارد، اما دو خواهر در خانه، ذهن شجاعانه از بلا در
بعد از این موارد ارتفاع از تعجب با ازار مزاح چه کوچک
زمین پا می توانست در ما دیده می شود، به
القاء او را مانند یک احمق کوچک خود را به او بخواهید تا او را داشته باشند.
در حال حاضر در سال گردان آوردن دور روز در توالی منظم خود را، بلا
وارد در ارابه Boffin به جشن کمک.
این رسم خانواده هنگامی که روز به عود کرد، به قربانی یک جفت fowls
محراب از پرده بکارت و بلا توجه داشته باشید از قبل فرستاده بود، پیشتر که او را
را ارائه نذری با او.
بنابراین، بلا و fowls، توسط انرژی متحده از دو اسب، دو مرد، چهار
چرخ ها، و آلو پودینگ حمل سگ با عنوان ناراحت کننده دارد که در پشت در اگر او به عنوان
جورج چهارم بود، در درب خانه پدر و مادر سپرده شدند.
در آنجا توسط خانم Wilfer بودند دریافت در فرد، که شأن و منزلت در این مورد، به عنوان بر روی اکثر
موارد خاص، توسط یک دندان درد مرموز تشدید شد.
بلا من باید کالسکه در شب نیاز ندارد، گفت:.
"من باید به راه رفتن.
داخلی مرد Boffin خانم را لمس کلاه خود، و در عمل از خروج بود
تابش خیره کننده افتضاح بر او توسط خانم Wilfer عطا، در نظر گرفته شده برای حمل به عمق خود
روح بی پروا تضمین که در هر
سوء ظن خصوصی خود را ممکن است، دام های اهلی مرد در رد و بدل نادر بودن وجود دارد.
خب، عزیز ما، گفت: بلا، و چگونه شما انجام دهد؟
من به عنوان خوب، بلا، خانم Wilfer در جواب، می توان انتظار داشت.
عزیز من، کارشناسی ارشد، گفت: "بلا؛ شما صحبت می کنید که اگر کسی تنها به دنیا آمده بود!
interposed Lavvy: "این دقیقا همان چیزی است که ما انجام شده است، '، بیش از مادران
شانه، از زمانی که ما تا امروز صبح.
این همه به خوبی به خنده، بلا، اما چیزی بیشتر طاقت فرسا آن غیر ممکن است
باردار شدن دارند.
خانم Wilfer، با یک نگاه بیش از حد پر از عظمت است که باید توسط هر یک از عبارات همراه، با حضور
هر دو دختر خود را به آشپزخانه، که در آن قربانی بود که آماده می شود.
آقای Rokesmith، گفت: او resignedly، 'بوده است مودب که به جای اتاق خود نشسته
در اختیار ما به روز است.
بنابراین شما خواهد شد، بلا، در منزل فروتن از پدر و مادر خود را سرگرم، تا کنون
مطابق با سبک زندگی خود را، وجود خواهد داشت که یک اتاق نقاشی
برای دریافت خود را به عنوان اتاق ناهار خوری.
آقاجان شما دعوت آقای Rokesmith کرایه پست است ما را سهیم بودن.
در excusing خود را در حساب تعامل خاص، او پیشنهاد استفاده از
از آپارتمان اش.
بلا اتفاق افتاده است می دانم که او تا به حال هیچ تعامل اتاق خود را در آقای
Boffin، اما او را تایید خود را از دور ماندن است.
او فکر کرد: "ما فقط باید قرار داده اند یکی دیگر از لغات، '،' و ما انجام این کار
اغلب به اندازه کافی به عنوان آن می باشد.
با این حال او کنجکاوی کافی در مورد اتاق او بود، به اداره کردن آن را با حداقل
تاخیر ممکن است، و بازرسی نزدیک از محتویات آن را.
tastefully هر چند از لحاظ اقتصادی مبله، و بسیار منظمی ترتیب داده است.
قفسه ها و توده های کتاب، انگلیسی، فرانسوی، و ایتالیایی وجود دارد و در
نمونه کارها در نوشتن جدول ورق بر ورق از یادداشتها وجود داشت.
محاسبات در ارقام، آشکارا به اموال Boffin اشاره.
در آن جدول نیز، به دقت با بوم حمایت، varnished، نصب شده است، و نورد مانند
نقشه، اعلان توصیفی مرد به قتل رسیدند که از راه دور آمده بود که بود
شوهرش.
او از این تعجب شبح مانند کاهش، و احساس بسیار وحشت زده او به عنوان نورد و
گره خورده است دوباره.
Peeping در مورد اینجا و آنجا، او پس از چاپ، رئیس برازنده یک زن زیبا بود،
ظرافت قاب، حلق آویز در گوشه صندلی آسان است.
اوه، البته، آقا! بلا، گفت: پس از قطع قبل از آن اندیشه است.
اوه، البته، آقا! من تصور می توانید حدس بزنید چه کسی به شما فکر می کنم که
دوست دارم.
اما من شما را به آنچه آن را بیشتر شبیه--خود را گستاخی!
پس گفت که او decamped: صرفا نمی کند چرا که او جرم بود، بلکه به این دلیل وجود دارد
هیچ چیز دیگری برای نگاه کردن بود.
در حال حاضر، کارشناسی ارشد، گفت: بلا، دوباره در آشپزخانه را با برخی از بقایای وهله، 'شما
و Lavvy فکر می کنم با شکوه من برای هیچ چیز مناسب است، اما من قصد دارم برای اثبات
برعکس.
منظورم این است که به توان به کوک امروز است. "نگه دارید! مادر شکوه خود را دوباره.
"من می توانید آن را مجاز نمی داند. کوک، که در لباس!
همانطور که برای لباس من، کارشناسی ارشد، بازگشت بلا، به قایقت جستجو در کمد، کشو، 'من
به معنای آن پیشبند و حوله آن را در سراسر جبهه و به عنوان مجوز، منظورم را به انجام
بدون.
شما آشپزی؟ خانم Wilfer گفت. "شما، که پخته شده هرگز زمانی که شما در
؟ 'بله، کارشناسی ارشد، بازگشت بلا؛' است
دقیقا وضعیت پرونده.
او خودش را با پیشبند سفید girded، و مصروف با گره ها و پین های ساختگی سینه بند
به آن، در آینده نزدیک و محکم زیر چانه او، که اگر آن را گرفتار کرده بود دور او
گردن به او بوسه.
بر این سینه بند به فرورفتگی او نگاه کردم دلپذیر، و زیر آن شکل زیبا خود را
کمتر نیست.
در حال حاضر، کارشناسی ارشد، گفت: بلا، هل دادن موهای خود را از معابد خود را با هر دو دست،
چی شده؟
اول، بازگشت خانم Wilfer موقرانه، اگر شما در آنچه که من می تواند به عنوان ولی نه نظر باقی بماند
انجام کاملا ناسازگار با equipage که در آن شما وارد -
(که من انجام این کار، کارشناسی ارشد.)
"اول، و سپس شما را fowls به آتش است.
! - باشد - مطمئن 'گریه بلا؛ و آرد آنها را، و آنها را دور چرخش، و در آنجا
! ارسال آنها را در نرخ بزرگ نخ ریسی.
"گام بعدی، کارشناسی ارشد؟
بعد، خانم Wilfer را با یک موج از دستکش او، رسا کناره گیری تحت گفت:
اعتراض از تاج و تخت پخت و پز من بررسی بیکن در توصیه
ماهی تابه روی آتش، و همچنین سیب زمینی با استفاده از چنگال.
آماده سازی از سبزی ها بیشتر خواهد شد ضروری تبدیل شده است اگر شما در این مورد باقی بماند
رفتار نا زیبا.
البته من، کارشناسی ارشد. '
تداوم، بلا به توجه خود را به یک چیز را فراموش کرده و از سوی دیگر، و به او
توجه به سایر و سوم را فراموش کرده، و به خاطر سپردن سوم بود
پریشان چهارم، ساخته شده و جبران
هر زمان که او به اشتباه با دادن fowls تاسف چرخش اضافی رفت، ساخته شده است که
شانس خود را از همیشه پخته شده بسیار مشکوک است.
اما در آشپزی لذت بخش بود.
در ضمن خانم Lavinia، نوسان بین آشپزخانه و اتاق مخالف، آماده
میز ناهار خوری در اتاق دوم.
این دفتر او (همیشه هر کاری که خانواده خود را فعال با بی میلی) در انجام
یک سری تکان دهنده از و تورم whisks؛ تخمگذار جدول پارچه تا اگر او بودند
بالا بردن باد، قرار دادن عینک
و نمک سردابهها به عنوان اگر او را در درب ضربه زدن بودند، به دست آوردند و چاقو و چنگال
در صورت skirmishing حاکی از درگیری دست به دست.
به نظر می رسند در کارشناسی ارشد، 'زمزمه Lavinia به بلا شد در زمانی که این انجام شده است، و آنها بیش از ایستاده بود
fowls برشته.
اگر یک کودک مطیع ترین در وجود (البته در کل امید بود
یکی است)، او به اندازه کافی برای ساختن یک می خواهم او را با چیزی چوبی بهم زدن، نشستن
پیچ در گوشه راست وجود دارد؟
فقط فرض کنید، بازگشت بلا، که فقیر پا به نشستن در پیچ درست در یکی دیگر از
گوشه. "عزیز من، او می تواند آن را انجام دهد، گفت: Lavvy.
"پا به طور مستقیم لم دادن.
اما در واقع من اعتقاد ندارم که تا کنون وجود داشت هر موجودی در انسان است که می تواند به طوری پیچ نگه دارید
راست به عنوان کارشناسی ارشد، و یا قرار دادن چنین میزان تشدید را به پشت!
ماده، کارشناسی ارشد چیست؟
است که شما خوب نیست، ما؟ "بدون شک من به خوبی، 'بازگشت خانم
Wilfer، چرخش چشم خود را بر جوانترین او متولد شده، با صبر و شکیبایی تکبر.
"موضوع را با من چه باید باشد؟
'شما به نظر می رسد بسیار سریع، کارشناسی ارشد،' retorted Lavvy جسورانه.
تند؟ 'مکرر پدر و مادر او، «تند؟ از کجا بیان پایین، Lavinia؟
اگر من uncomplaining، اگر من در سکوت، با تعداد زیادی قانع، اجازه دهید که کافی
خانواده ام.
خوب، کارشناسی ارشد، 'بازگشت Lavvy، از شما آن را به زور از من، من باید با احترام
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش می گویند که خانواده خود را که بدون شک تحت بزرگترین تعهدات به شما
برای داشتن دندان درد سالانه خود را در
روز عروسی، و آن را بسیار بی طرفانه در تو، و بسیار زیاد
به برکت آنها. با این حال، در کل، امکان پذیر است می شود
خیلی خود ستا و حتی از آن بخشش.
'شما تجسم از sauciness ها، خانم Wilfer گفت، "آیا شما می خواهم که به من صحبت می کنند؟
در این روز، تمام روز در سال؟
دعا کنید آیا شما می دانید آنچه را که باید از شما تبدیل شده، اگر من دستم را بر عطا R.
W.، پدر خود را در این روز؟ '
نه، کارشناسی ارشد، 'پاسخ Lavvy، "من واقعا نیست؛ و با احترام به شما
توانایی ها و اطلاعات، من خیلی شک اگر شما هر دو.
یا هیچ قدرت تیز این سالی در یک نقطه ضعف خانم است Wilfer
entrenchments ممکن است روت که قهرمان آن زمان، ارائه شده نامشخص است
با ورود از پرچم آتش بس در
شخص آقای جورج قم: bidden به جشن به عنوان یک دوست از خانواده، که
عواطف در حال حاضر درک شد در دوره انتقال از بلا
Lavinia، و آنها Lavinia نگه داشته - احتمالا در
یاد طعم بد او در داشتن خود را در وهله اول نادیده گرفته - تحت
البته نظم و انضباط گزش ایجاد می کنند.
آقای جورج قم، بود که مدیتیت این شسته و رفته به شما تبریک می گویم، خانم Wilfer، گفت:
آدرس در حالی که آینده همراه، در روز.
خانم Wilfer او را با آه بزرگوار تشکر و دوباره طعمه unresisting تبدیل شد
به که دندان درد مرموز است. "من شگفت زده، گفت: آقای قم اسید ضعیفی بوده،
که خانم بلا condescends طبخ می شود.
در اینجا دوشیزه Lavinia در نجیب زاده جوان بد بخت با خرد فرود
فرض است که در تمام حوادث آن کسب و کار خود بود.
این آقای قم در بازنشستگی سودا روح دفع شده است، تا زمانی که بچه قشنگ
وارد که شگفتی در اشغال زن دوست داشتنی بزرگ بود.
با این حال، او در dishing شام و همچنین پخت و پز آن همچنان باقی بود، و پس از آن نشست
پایین، bibless و apronless، به سهیم بودن از آن به عنوان مهمان برجسته: خانم Wilfer
1 پاسخ به شوهرش شاد
'برای چه ما به دریافت خواهید کرد - با یک آمین حزن انگیز، محاسبه بازیگران مرطوب
بر stoutest اشتها.
اما آنچه، گفت: بلا، به عنوان او را تماشا کنده کاری از fowls، آنها را صورتی می کند
در داخل، من تعجب می کنم، PA! آیا این نژاد است؟
بازگشت Pa.: "نه، من فکر نمی کنم این نژاد، عزیز من،
"من نه فکر می کنم آن است چرا که آنها انجام می شود.
آنها باید باشد، گفت: "بلا.
بله، من آگاه آنها را باید، عزیز من، دوباره پدرش، اما آنها -
است.
بنابراین، زمین فوتبال در مصادره قرار گرفت، و کروب خوب خو، به که اغلب
سازمان ملل متحد cherubically در خانواده خود را به کار به عنوان اگر او را در اشتغال بوده است
برخی از اساتید قدیمی، متعهد به کوره fowls.
در واقع، به جز در رابطه با خیره شدن در مورد او (یک شاخه ای از خدمات عمومی به
که کروب تصویری بسیار معتاد)، این کروب داخلی مرخص
بسیاری از توابع فرد به عنوان نمونه اولیه خود را؛
با این تفاوت، می گویند، که او را با رنگ سیاه، قلم مو را در خانواده انجام
چکمه، به جای انجام در سازهای بادی عظیم و-basses دو، و
که او خود را با خوش انجام
نشاط به هدف بسیار مفید، به جای نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر خود را در هوا با
vaguest نیت.
بلا او با پخت تکمیلی خود را کمک کرد و او را بسیار خوشحال است، اما قرار دادن
او را در ترور فانی بیش از حد با خواست او را هنگامی که آنها را در جدول دوباره نشست و، چگونه او
تصور آنها fowls پخته شده در گرینویچ
شام، و اینکه آیا او معتقد است که آنها واقعا چنین شام دلپذیر به عنوان افراد
گفت؟
چشمک راز و گره از نکوهش او، در پاسخ، خنده شیطنت بلا
تا او خفه و سپس Lavinia موظف شد تا او را در پشت زدن، و سپس
او خندید بیشتر است.
اما مادرش اصلاحی خوب در انتهای دیگر جدول بود، به چه کسی پدرش،
در بی گناهی خود را خوب کمک هزینه تحصیلی، در فواصل تجدید نظر با: "عزیز من، من هستم
ترس شما خودتان را با بهره گیری از؟
"چرا چنین است، RW؟ او sonorously پاسخ.
از آنجا که، عزیز من، شما به نظر می رسد از کمی از انواع است.
همه، 'خواهد بود جواب، دقیقا همان لحن.
"آیا چرخ فکر شما را، عزیز من از شما متشکرم.
من هر آنچه شما لطفا، RW
خوب، اما عزیز من، آیا شما آن را دوست داری؟ "من آن را دوست دارم و همچنین دوست دارم هر چیزی، R.
'W.
زن با شکوه، با ظاهر شایسته اختصاص خودش
به طور کلی خوب، دنبال شام خود را اگر او به عنوان تغذیه کس دیگری در بالا
زمینه های عمومی.
بلا دسر و دو بطری شراب آورده بود، بنابراین ریختن بی سابقه ای
شکوه و جلال در این مناسبت است.
خانم Wilfer افتخارات شیشه ای اول با اعلام انجام داد: RW برای نوشیدن
شما خواهد شد. با تشکر از شما، عزیز من.
و من به شما.
PA و کارشناسی ارشد گفت: "بلا. به من اجازه، خانم Wilfer interposed، با
دستکش دراز. 'تعداد من فکر می کنم نیست.
من به پاپا خود را می نوشید.
با این حال، اگر شما اصرار دارند از جمله خود من، من می توانم در قدردانی ارائه اعتراض.
"چرا، لر، کارشناسی ارشد، 'interposed Lavvy جسورانه، آن روز ساخته شده است که شما و پا 1
و همان است؟
من هیچ صبر! '' با هر شرایط دیگر روز اول ماه مه
شود مشخص شده، آن را به روز نمی باشد.، Lavinia، که در آن اجازه خواهد داد که فرزند من به
حمله با چنگال بر من.
تمنا می کنم، التماس می کنم - نه، فرمان - که شما در حال حمله با چنگال.
RW، مناسب است به خاطر آن است که شما را به فرماندهی و من به اطاعت است.
خانه شما است، و در جدول خود را استاد هستند.
هر دو healths ما! نوشیدن نان تست با فوق العاده
سفتی.
اشاره کرد: "من واقعا هستم کمی ترس، عزیز من، بچه قشنگ ملایم، که شما
با بهره گیری از خودتان؟ "بر خلاف انتظار، 'بازگشت خانم Wilfer
کاملا.
چرا من نه؟ 'من فکر کردم، عزیز من، که شاید صورت خود را
ممکن است -
چهره من ممکن است یک شهادت، اما آنچه که واردات، و یا چه کسی باید آن را می دانم،
اگر من لبخند زد، و او لبخند را انجام نداد؛ آشکارا انجماد
خون آقای جورج قم با انجام این کار است.
برای آن که نجیب زاده جوان، از ابتلا به خندان او چشم، بسیار وحشت زده
بیان آن به عنوان بازیگران در مورد افکار خود را در مورد آنچه که او انجام داده بود.
را آن را بر خود.
ذهن به طور طبیعی می افتد، خانم Wilfer گفت: «باید من به خیال می گویند، و یا
باید من را به یک نگاه به گذشته می گویند؟ در یک روز مثل این.
Lavvy، نشسته با اسلحه ئی خورده، پاسخ داد: (اما نه با صدای رسا)، به خوبی '
به خاطر می گویند هر کدام از این دو را دوست دارم، کارشناسی ارشد، و آن را دریافت کند.
"ذهن، خانم Wilfer را در شیوه ای وابسته به سخنرانی پیگیری می کند، به طور طبیعی به تبدیل شدن
پاپا و ماما - من در اینجا به پدر و مادرم اشاره - در یک دوره قبل از اولین
سپیده دم از این روز.
من بلند در نظر گرفته شد، شاید من بود. پاپا و ماما بودند بدون شک بلند است.
به ندرت دیده می شود زنان بهتر از مادر من هرگز از پدرم.
Lavvy غیر قابل جلوگیری اظهار داشت با صدای بلند، هر چه نیا بود، او نبود
زن بودند.
"نیا، retorted خانم Wilfer، با یک نگاه افتضاح است، و در تن افتضاح بود
آنچه من از او توصیف شده اند، و اگر هر یک از نوه های خود را زده
زمین که در اصل به آن سوال.
این یکی از امید گرامی ماما بود که من باید متحد تبدیل شدن به یک عضو بلند
جامعه است.
ممکن است ضعف، اما اگر چنین است، آن را به همان اندازه ضعف، به اعتقاد من،
فردریک پادشاه پروس.
این اظهارات آقای جورج قم، بود که شجاعت ارائه می گردد
برای مبارزه با تک با قفسه سینه خود را زیر میز باقی مانده بودند و چشمان او بازیگران
پایین، Wilfer خانم، در صدای ادامه
افزایش عبوسی و impressiveness، تا زمانی که او باید نیروی که skulker را به
خودش را.
"ماما که به نظر می رسد پیشامد بدی را غیر قابل تعریف از آنچه پس از آن داشته اند
اتفاق افتاده است، او اغلب بر من مصرانه، "مرد کوچک.
به من قول بده، فرزند من، مرد کمی نیست.
هرگز ... هرگز، هرگز ازدواج مرد کوچک! "پدر نیز برای من سخن گفتن (او صاحب
فوق العاده طنز)، که یک خانواده از نهنگ ها باید خود را با متحد شدن نیست
sprats. "
شرکت او مشتاقانه به دنبال شد، ممکن است تصور شود، توسط عقل روز، و
خانه رفت و آمد مکرر مستمر آنها بود.
من شناخته شده به عنوان سه صفحه مس حکاکان تبادل نفیس ترین
sallies و retorts وجود دارد، در یک زمان است. "
(در اینجا آقای قم، خود را اسیر، و با جنبش مضطرب خود گفت:
صندلی، که سه، تعداد زیادی بود، و آن را باید بسیار سرگرم کننده بوده است.)
در میان اعضای برجسته ترین دایره ای که وارد یک نجیب زاده بود
اندازه گیری شش فوت ارتفاع چهار. او قلم.
(در اینجا آقای قم، با هیچ دلیلی وجود ندارد گفت: هر چیز دیگری، البته که نه.)
این آقا آنقدر مهربان بود با توجه به افتخار من است که من می توانم
قادر به درک.
(در اینجا آقای قم زمزمه کرد که هنگامی که آن را که آمد، شما همیشه می توانید بگویید.)
من بلافاصله به هر دو پدر و مادر من اعلام کرد که کسانی که توجه نابجا بودند، و
که من می توانم کت و شلوار خود را به نفع نیست.
آنها پرسید خیلی بلند بود؟ من جواب دادم که قد نیست، اما
عقل بود بیش از حد بلند است.
در خانه ما، من گفتم، لحن بیش از حد درخشان بود، فشار بیش از حد بالا بود، به
که توسط من، فقط یک زن، در زندگی خانوادگی هر روز.
من به خوبی به یاد داشته باشید ماما clasping دست او، و exclaiming "با این کار کمی پایان
مرد! "(در اینجا آقای قم نگاه میزبان خود و
سر خود را با دلسردی را تکان داد.)
او پس از آن تا آنجا پیش رفت که پیش بینی آن را در نهایت در مرد کوچک که
ذهن را پایین تر از میانگین است، اما در آنچه که من ممکن است تشنج از نامیدن
ناامیدی مادر.
طی یک ماه، گفت: "خانم Wilfer، عمیق تر شدن صدای او را، تا اگر او بودند در رابطه با
داستان ارواح وحشتناک، در عرض یک ماه، برای اولین بار شاهد RW شوهرم.
در طی یک سال، من او را به ازدواج کرد.
برای ذهن به یاد این coincidences تیره و تار در روز طبیعی است.
آقای قم در طول و آزاد شده از زندان چشم خانم Wilfer است، در حال حاضر به خود جلب کرد
نفس طولانی، ساخته شده و نکته اصلی و قابل توجه است که وجود ندارد
حسابداری برای این نوع presentiments.
RW خراشیده سر خود را و نگاه عذرخواهی در تمام طول جدول تا زمانی که
به همسرش آمد، هنگامی که او را مشاهده آن را به عنوان حجاب غم انگیز تر از کفن
قبل، او یک بار دیگر اشاره کرد، عزیز من، من هستم
واقعا ترس شما می شوند در مجموع نه خود را با بهره گیری از؟
که او یک بار دیگر جواب داد: "بر خلاف انتظار، RW کاملا.
موقعیت آقای قم رنجور در این سرگرمی حاضر واقعا رقت بار بود.
، نه تنها او قرار گرفت دفاع به harangues خانم Wilfer، اما او
بی حرمتی نهایت در دست Lavinia دریافت کرد که تا حدی به دلیل نشان دادن بلا
او (Lavinia) می تواند انجام آنچه او دوست داشت با
او، و تا حدی به او پرداخت هنوز هم به وضوح توصیف زیبایی بلا، او را
زندگی یک سگ.
در یک طرف توسط زینت با شکوه از فصاحت و بلاغت خانم Wilfer روشن است، و
از سوی دیگر توسط کنترل و frowns های بانوی جوان که او در حال افتصادی
خود را در بیچارگی خود اختصاص داده است،
رنج این آقا جوان ناراحت کننده بود تا شاهد.
اگر ذهن خود را برای لحظه ای به reeled زیر آنها، ممکن است خواست در کاستی
ضعف آن بود که طبق قانون اساسی ذهن حذفی knee'd و هرگز قوی
بر پاهای خود است.
ساعت گلگون به به نتیجه beguiled شد تا وقت آن بود که بلا به اسکورت پا
بازگشت.
آنها بموقع فرورفتگی در پشت پرده در، رشته گره خورده است و به اذن گرفتن انجام می شود، می
را به هوا، و کروب یک نفس طولانی کشید که اگر متوجه شد که آن طراوت.
خب، عزیز پا، گفت: بلا، سالگرد ممکن است در نظر گرفته شود.
بله، عزیزم، 'بازگشت کروب، یکی دیگر از اونا رفته است.
بلا کشید دستش را نزدیک تر از طریق لیزا به عنوان آنها در طول راه می رفت و به تعدادی از
pats consolatory. تشکر از شما، عزیز من، او گفت، اگر او
که صحبت من همه حق است، عزیزم.
و چگونه شما را در دریافت، بلا؟ "من در همه بهبود یافته است، Pa. نیستم
این است که شما واقعا؟ "نه، Pa. بر خلاف انتظار، من بدتر است.
'لر! گفت کروب.
من بدتر، Pa. محاسبات بسیاری از چقدر یک سال
من باید وقتی ازدواج کردم، و حداقل من می تواند موفق به انجام این کار با چه چیزی است، که من
شروع به چین و چروک بیش از دماغم.
آیا هر چین و چروک شما متوجه بیش از دماغم این شب، PA؟
پا خندیدن به این بلا به او دو یا سه می لرزد.
شما نمی خواهم خندید، آقا، هنگامی که شما به زن دوست داشتنی خود را تبدیل نحیف مراجعه کنید.
شما بهتر است در زمان آماده، من می توانم به شما بگویم.
باید قادر به نگه داشتن greediness من برای پول از چشم من بلند است، و هنگامی که شما
دیدن آن شما پوزش می طلبیم باشد، و در خدمت شما در حال حاضر نمی هشدار داد.
در حال حاضر، آقا، ما به یک پیوند از اعتماد به نفس وارد شده است.
آیا هر چیزی برای بیان؟ 'من فکر کردم آن را به شما بود که برای انتقال،
دوست دارم.
اوه! آیا شما در واقع، آقا؟ پس چرا شما نمی از من بپرسید، لحظه های ما
بیرون آمدید؟ اطمینان از زنان دوست داشتنی نیست
باشد slighted.
با این حال، شما این رو می بخشم یک بار، و در اینجا نگاه کنید، PA. that's' - بلا گذاشته کمی
سبابه دستکش راست خود را بر روی لب خود، و سپس آن را بر لب پدرش گذاشته شد -
، 'that'sa برای شما بوسه.
و اکنون من می خواهم به طور جدی به شما بگویم - اجازه دهید من را ببینید که چگونه بسیاری از - اسرار 4.
ذهن! اسرار جدی، جدی، سنگین.
با قاطعیت بین خودمان.
شماره یک، عزیز من؟ "گفت که پدر خود، حل و فصل بازوی خود را به راحتی و
محرمانه است. گفت: «شماره یک، بلا، 'برق
شما، Pa.
چه کسی به شما has' فکر می کنم - او در اینجا با وجود راه شاد خود را شروع اشتباه شد
پیشنهاد به من شده است؟ "
پا در چهره اش نگاه کرد و نگاه به زمین، و دوباره به نگاه در چهره اش و
اعلام کرد که او هرگز نتوانست حدس بزنید. آقای Rokesmith. '
شما به من بگویید نه چنین است، عزیز من!
سیستمهای اطلاعات - Roke منوده - اسمیت، PA، گفت: "بلا جدا هجا برای تاکید.
شما چه که می گویند؟
پا بی سر و صدا با مبارزه با سوال جواب داد، "چه شما به آن می گویند، من
عشق؟ "من گفتم: نه، به شدت از بلا بازگشت.
"درس می کند.
: بله. البته، گفت: "پدر، مراقبه خود را.
و من به او گفتم که چرا من فکر کردم آن را خیانت به اعتماد به نوبه خود، و توهینی به
من، گفت: "بلا.
: بله. تا مطمئن شوید. من شگفت زده شده در واقع.
من تعجب می کنم او خودش را بدون دیدن از راه خود را برای اولین بار متعهد است.
حالا من فکر می کنم، من شک دارم که او همواره شما را تحسین هر چند، عزیزم.
یک درشکه چی درشکه کرایه ممکن است من را تحسین کنید، اظهار داشت بلا، با لمس خود
علی مادر.
این بسیار محتمل است، عشق من. شماره دو، عزیزم؟
شماره دو، PA، بسیار به هدف، هر چند نه چندان مضحک.
آقای نوعی درخت اقاقیا به پیشنهاد من، اگر من به او اجازه دهید.
بعد من درک می کنم، عزیزم، که شما قصد ندارم به او اجازه؟
بلا دوباره گفت، با تاکید سابق خود، «چرا، البته نه!" پدرش
احساس خود را ملزم به اکو، البته که نه.
بلا "من برای او اهمیتی نمی دهند، گفت:.
که به اندازه کافی، پدرش interposed. نه، PA، این کافی نیست، دوباره به بلا،
به او یکی دیگر از لرزش یا دو. 'من به شما گفت که یک سرباز مزدور
بدبخت هستم؟
این تنها می شود به اندازه کافی وقتی که او پول ندارد، و بدون مشتریان، و هیچ انتظارات،
و هیچ چیزی جز بدهی. '' Hah. گفت: کروب، کمی افسرده.
شماره سه، عزیزم؟
شماره ی سه، PA، یک چیز بهتر است. چیزی که سخاوتمندانه، چیز شریف،
چیزی که لذت بخش.
این خانم Boffin به خودش است به من گفت، به عنوان یک راز با لب نوع خود - و صحت
لب هرگز و یا در این زندگی بسته، و من مطمئنم - که آنها میخواهند به دیدن من
ازدواج و هنگامی که من خود را با ازدواج
رضایت آنها را قسمت من بیشتر سخاوتمندانه.
در اینجا دختر سپاسگزار پشت سر هم که به گریه بسیار صمیمانه است.
"گریه نکن، عزیز من، گفت: پدر او، با دست خود را به چشمان او؛ آن را قابل بخشش و معافیت
در من به کمی غلبه بر زمانی که پیدا کنم که عزیز من فرزند مورد علاقه است، بعد از همه
نا امیدی، بنابراین برای ارائه و
در جهان مطرح شده، اما گریه نکن، گریه نکن.
من خیلی خدا را شکر. به شما تبریک می گویم با تمام قلب من، من
هموطنان عزیز باشد. '
همکار کمی خوب نرم، خشک کردن چشم خود را، اینجا، بلا قرار دادن سلاح های خود را دور خود
گردن و نرمی او را در راه بالا را بوسید، عاشقانه او را به گفتن او
بهترین پدر و بهترین دوستان،
و صبح او را در عروسی او را به پایین بر روی زانوی خود را به او و التماس او
عفو برای داشتن همیشه او را به طعنه و یا نامحسوس به ارزش چنین یک بیمار به نظر می رسید،
دلسوز، قلب جوان، تازه و خوش مشرب.
او در هر یک از صفات او را مضاعف بوسه های او، و در نهایت بوسید
کلاه خود را خاموش، و سپس با خنده immoderately هنگامی که باد آن را گرفت و او بعد از آن زد.
هنگامی که او کلاه خود و نفس خود را بازیافت بود، و آنها قرار بود دوباره یک بار
بیشتر، پدرش گفت: سپس: شماره چهار، عزیزم؟
سیما بلا در میان نشاط او افتاد.
پس از همه، شاید من تا به حال بهتر قرار دادن شماره چهار، Pa.
اجازه بدهید من سعی کنید یک بار دیگر، اگر هرگز به قدری کوتاه زمان، امیدواریم که این واقعا ممکن است
بنابراین.
تغییر در خود، تقویت علاقه کروب در شماره چهار، و او
به آرامی گفت: "نه ممکن است تا، عزیزم؟ ممکن است که چگونه، عزیز من؟
بلا به او نگاه pensively، و سرش را تکان داد.
و هنوز من می دانم که حق آن است تا، Pa. من آن را فقط به هم خوبی.
عشق من، بازگشت پدر، تو به من بسیار ناراحت کننده است.
آیا شما گفت که هیچ کس دیگری، عزیز من؟ ''، Pa. '
: بله به کسی؟ "او پیشنهاد، بلند کردن ابرو خود را.
نه، Pa. '
آیا کسی دیگری را که می خواهند شانس خود را بین بله و خیر، وجود دارد اگر شما می توانید اجازه دهید
او، عزیز من؟ 'نه این که من، Pa. دانند
می تواند وجود داشته باشد نه کسی که شانس خود را زمانی که می خواهید او را به؟ گفت:
کروب، به عنوان یک منبع است. "چرا، البته، نه پا، گفت: بلا، دادن
او یکی دیگر از لرزش یا دو.
: نه، البته، نه او موافقت. «بلا، عزیز من، من می ترسم یا باید
هیچ خواب به شب، یا من باید برای عدد چهار را فشار دهید.
اوه، PA، وجود ندارد در شماره چهار
من خیلی متاسفم برای آن، من تمایلی به آن باور، من سعی کردم صادقانه نیست
آن را ببینید، که بسیار دشوار است برای گفتن، حتی به شما.
اما آقای Boffin توسط رفاه خراب، و هر روز در حال تغییر است. "
عزیزم بلا، من امیدوارم و اعتماد ندارند.
"من امیدوار بود و اعتماد بیش از حد، PA، اما هر روز او بدتر، و برای
بدتر. نه به من - او همیشه به همان اندازه ای به
- اما به دیگران در مورد او.
قبل از اینکه چشمانم او رشد می کند مشکوک، دمدمی مزاج، سخت، استبدادی، ناعادلانه است.
اگر تا به حال مرد خوب از بخت خوب خراب شدند، آن بانی خیر من است.
و در عین حال، PA، فکر می کنم چه هولناک شیفتگی از پول است!
می بینم و تنفر از این، و از انها متنفرند و نمی دانم که پول ممکن است
تغییر زیادی در من بدتر.
و در عین حال پول همواره در افکار و خواسته های من و تمام زندگی من قرار
قبل از خودم پول، پول، پول است، و چه پول می تواند زندگی را!