Tip:
Highlight text to annotate it
X
در اینجا ما پس از آن، من و تو، داشتن غار باقی مانده است
رام و حیوانات، پس از کاشته دانه
و رشد از قبیله روستا به دولت شهرستان
به دنیایی از کشورهای متخاصم، در حال حاضر ما منتظر
در مرزهای ادراک ما، انتظار برای چشم انداز
به فراتر از این کشور به یک خانواده انسان بر روی زمین.
ما به چشم نگاه کنید، چشم ها که ما می بینیم،
به این صورت که هر روز بافندگی. صورت مادر بالاتر از فاحشه خانه
لبخند و snarls، بوسه ها و پارس ها، و آواز می خواند آواز جهان است.
تحت فشار قرار دادند کشیده و او به عنوان قدرت در خارج از او، او به کلاچ فرزند خود را چسبیده است
و هرچه به تازه متولد شده که عشق او را برای همه چیز
و ترس خود را.
اگر ما گام خود را در طول مسیر که ما را به ارمغان آورد جابجایی در اینجا ما می توانیم اصلی را کشف
بی گناهی که هنوز در درون ما وجود دارد. به اصطلاح گناهان ما مانند کتهای گذاشته شده است
برای پوشش عریانی ما. به عنوان یک کودک ما منوط به خلق و خو و هوی و هوس از کسانی که
محافظت شده و ارائه شده برای ما، که ما را با عبا را تحت پوشش قرار دادند و ما را به ترس خود را در معرض.
این هوش در درون هر یک از ما یک چیز خالص است. حتی در حال حاضر،
مهم نیست که چقدر زندگی مشکل، در درون شما هوش خالص با استفاده از زندگی خود را است.
افتخار این انرژی امری متوالی و مداوم زننده در درون شما.
بی گناهی اصلی زندگی می کند، همیشه در دسترس در مرکز untroubled بودن خود را، زنده
در طول موج های بی شمار با هم در شما به ارمغان آورد. افتخار این بی گناهی اصلی، پایه و اساس
از زندگی خود را. بیاورید آن را با شما. در برخی دیگر آن را مشاهده کنید.
هوش از کل هستی است همیشه در دسترس است، و بی گناهی اصلی با
که ما در سال های اولیه ما را تجربه هنوز هم در دسترس است.
با این حال، نیاز به فرهنگ ما از ما مقدار زیادی از حافظه و دانش آموخته
به منظور شرکت در راه زندگی. و مشارکت اجباری است. هر کودک است
ساخته شده به حضور در مدرسه و به مطیع اقتدار. نافرمانی مجازات به ارمغان می آورد
و گناه، و ذهن جوان با ترس آموخته مشغول است. "قدرت که" تسلط
کودک و کودک می آموزد که به درست و غلط، خوب و بد تقسیم کل.
بنابراین همانطور که ما رشد و انطباق با الزامات تحمیل شده بر ما، هوش بودن ما
در ذهن ما ضرورت متمرکز شده است، و بی گناهی اصلی ما پنهان شده است
و تصور نمی گنجد.
بیایید با حکومت خصمانه خود را از قانون و قدرت مطلق خود را بیش از این فرهنگ
شخص، با همه اختراعات بزرگ آن و پول چاپ آن، اجازه دهید این راه تماس
از زندگی: دخمه پرپیچ و خم.
دخمه پرپیچ و خم شامل همه است که ما طمع به چیزی داشتن و همه آن چه ما تحقیر، یک کارناوال غم انگیز خنده دار
دلقک و هیولا، دوستداران و متنفر، برندگان و بازندگان.
در دخمه پرپیچ و خم سیستم اعتقاد جنگجو در قدرت: با پاداش و مجازات،
دوستان و دشمنان، افراد از قدرت و ثروت و افراد در زندان در انتظار به
اعدام شد. دخمه پرپیچ و خم پیچ و خم اضداد که در آن چالش برای مبارزه با جنگ است
محوری بر ما به منظور زنده ماندن، و به منظور موفق شدن.
یکی می آموزد تا با جنگ در دخمه پرپیچ و خم زندگی می کنند، به مجازات های سازگار و تلاش برای
پاداش و جبران. یک فرد می تواند در برخورد با روابط خصمانه تبدیل شدن به مهارت
مانند جنگجو، وکیل، سیاستمدار، و یا یک می تواند مطیع و تسلیم به جریان
و سعی کنید به بهترین از آن. اما بسیاری از ما احساس به دام افتاده در دخمه پرپیچ و خم
و به خوبی مناسب برای زندگی جنگ است. ما نمی خواهیم به جنگ، یا مبارزه با
جنگ های قانونی، و یا برای دفتر اجرا کنید؛ ما خیلی بیشتر علاقه مند به پیگیری شادی،
و یا در لذت بردن از طبیعت، و یا در برخی از تلاش های هنری. ما می خواهیم بیشتر ترجیح می دهند
راه هماهنگ از زندگی از دخمه پرپیچ و خم را تامین می کنند.
ما می خواهم برای پیدا کردن راهی برای خروج از دخمه پرپیچ و خم، اما به نظر می رسد هیچ کدام وجود دارد. بدون خروج مجاز است.
حاکمیت قانون همگانی و اجباری است، به عنوان پول، مجوز و مالیات. قانونی
و نیروهای پلیس بر قدرت مطلق بیش از هر فرد اصرار دارند.
پس چگونه می تواند راه ما تامل؟ راه خروج به راه متصل شوید.
راه که شما در آن رفت راه است. با retracing گام های خود را و نیز کشف گره شما باید
گره خورده است در درون ذهن خود، با آزاد کردن نفس خود را از قضاوت و سردرگمی از امید و
ترس است که شما برای یادگیری لازم بود، شما می توانید راه خود را از دخمه پرپیچ و خم پیدا کنید،
چون دخمه پرپیچ و خم ذهن خود ایجاد می کند و بدون فکر وجود ندارد.
به منظور شرکت در دخمه پرپیچ و خم ما وارد خلسه، حالت خواب، که در آن ما
تابع خود، روح ما، به قدرت و خارج از ما. ما به حالت تعلیق
کفر و ارائه به صدا حاکم است. فریب خورده توسط ترس ما را به دخمه پرپیچ و خم سرگردان
انجام آنچه که از ما انتظار می رود، درست مثل هر کس دیگری.
اما ما می توانیم از این خلسه بیدار.
راه از این دخمه پرپیچ و خم است با یک تغییر در آگاهی است.
هنگامی که ذهن استوار است، و چهچه زننده برای یک زمان بی انتها آرام است، هوش
از کل در دسترس بودن می شود. هنگامی که ما خودمان را که در آن بدون نیاز وجود دارد
برای فکر، شاید در ساحل منزوی و یا بالای کوه، پس از آن، زمانی که تفکر ما متوقف می شود،
ما می توانیم که تغییر در آگاهی ما تجربه ...
یک مکان کاملا آشنا برای هر یک از ما. ما از کل هوش درون ما آگاه است که شامل همه می شود
فرآیندهای ما. این آگاهی تفکیک ناپذیر از روح است.
روح از یک مکان قبل از تولد می آید و می رود به یک مکان فراتر از مرگ، و با استفاده از
کل مغز حتی به عنوان ذهن تفکر نادان از آن است.
به محض این که ما می دانیم که روح زندگی در درون ما است بی نهایت آگاه تر از ما
دقت کنید حس، ارزش های آموخته شده و دانش یاد می توانند جای کمتری در وجود کنند.
هنگامی که ما به آگاهی روح بیدار ما متوجه است که دخمه پرپیچ و خم و
سیستم اعتقاد جنگجو یک رویا، مخلوق ذهن است، و می تواند اعمال گردد یا خیر،
خواهد شد. این روح بی گناهی اصلی ما، یک کل است
اطلاعاتی در ارتباط با جوهر خود زندگی. منبع زندگی است که در داخل
ما، در حال تکامل در طول میلیون ها سال برای تبدیل شدن به این، تقسیم، فراتر از قضاوت، فراتر از
خوب و بد، فراتر از دخمه پرپیچ و خم است.
فرد درونی اولویت ما قدرت خارج است، نه قاضی، نه،
فرمانده کل قوا، و نه متخصص. درمان از درون است.
حتی قاتل دیوانه باید توسط خود درک قبل از تغییر ممکن است.
قتل قاتل همچنان جنون.
مسیر هر فرد معتبر است. هر چیز در زندگی است البته خود را با درونی منتقل
هوش. اگر ما می توانیم این اطلاعات را در هر فرد، درگیری های ما و خود مخرب افتخار
رفتار کاسته خواهد شد. تنها وسیله نقلیه ما فرد است،
چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر. "مردم" یک ایده در ذهن یک فرد است.
اگر ما را به تدبیر راه هماهنگ تر از زندگی آن باید فرد بهره مند شوند.
ما همه در اینجا با هم، یک گونه خاص، در حال تحول از طریق تولد و مرگ در این چرخش
گوی، که حتی در حال حاضر از طریق آسمان با همه ما روی زیپ.
ما در واقع به اشتراک گذاری این زمین، و کاملا در درون آن موجود است. در اینجا آنچه که ما انجام؟ چه خبر است؟ اگر ما می تواند یک فیلم مرور زمان از دیده بان
سیاره در طول قرن گذشته، ما را به شهرهای بزرگ را فوران انسانیت انفجار را ببینید،
زنجیره های زیادی از انرژی مکانیزه و میلیون ها نفر تازه متولد شده از مردم به طور ناگهانی عجله در اطراف
جهان است. ما می خواهیم به جنگ مثل سرطان در بدن بشریت، یک بیماری پوستی جهانی را ببینید
از خود نابودی انسان، انفجار در برابر چشمان ما.
این بیماری عجیب و غریب که ما رنج می برند که زندگی ما را از بین می برد چیست؟ چه نوع سیستم برخوردار نیست
آن است که مجموعه شخص در برابر شخص و ملت در برابر ملت، نه تنها در بحث
اما با قساوت به مرگ؟ چرا نمی توانم فرزندان ابراهیم اشتراک گذاشتن منابع خود را
و همکاری با یکدیگر در جهت منافع متقابل خود را؟ چرا ما عادت به کشتن و ضرب و جرح را انتخاب کنید
یکدیگر؟ آیا این سردرگمی که مجموعه سلول های بدن انسان در برابر هر
دیگر؟ ما البته که یک بدن انسان سالم سرطان ندارند می گویند. اما آیا ما می گویند که
یک جامعه سالم انسانی جنگ را ندارد؟ هنوز رتبهدهی نشده است، ما هنوز خودمان دفاع با انتقام.
سیستم اعتقاد ما این است که بر اساس این ایده که ذهن می تواند کنترل کل شخص است.
اگر من اعتقاد دارم که من در ذهن من متمرکز شده، و سپس زبان دقت و حاکمیت قانون شاید می تواند به من کنترل.
اما همه افراد شامل هوش فراتر از درک ذهن است.
ذهن، حس دقت، ناکافی برای مقابله با پیچیدگی های کل موجود است.
حقایق زندگی در فرهنگ غرب عبارتند از تحمیل یک ایده نادرست:
که هوش انسان است، تحت هدایت از ذهن انسان است.
این است که به وضوح پوچ که یک فکر آن را رد کافی است: ذهن انسان
را درک نمی کنند، و نه می تواند علم را توضیح دهد، مغز خود ما نا معلوم است که توابع
در طول موج های فراتر از دسترس فکر و دانش یاد.
تا زمانی که سیستم باور ما مکان ذهن و کتاب خود را از قوانین در مرکز، پس از آن آگاهی
روح ما پنهان است. تنها زمانی که ذهن را می دهد تا کنترل و یا کنترل اقدام،
امکان آگاهی از روح وجود دارد در حال ظهور است.
روح هوش زندگی انسان است. هر یک از ما است که اساسا
روح زندگی های هوشمند. ذهن ما این است که پس از ما
تولد و روح به نفع روابط انسانی ایجاد شده است. روح در ارتباط است
با تمام جنبه های زندگی می شود زندگی می کردند، از جمله توجیه در زبان،
و چه شده است. از جمله چه آگاهانه و چه ناخودآگاه است. اگر ما واقعا درک کنند که روح با استفاده از
ذهن، به جای ذهن با استفاده از روح، پس از آن سیستم باور ما تبدیل به یک شخصی
فرایند معنوی به جای اجبار روانی از قوانین و مجازات.
هادی از زندگی در حال زندگی می کردند، کاربر از این هوش، صاحب
این مغز نا معلوم، یک روح زندگی است.
نه چندان دور از اینجا قفس وجود دارد، با صدها نفر از مردم ناراضی در داخل قفل شده است.
در خارج از قفس نگهبانان مسلح در حال تماشای. پسر در حال تلاش برای فشار از طریق
میله قفس. مادر پسر است به عنوان مردم در اطراف خجالت
دندان قروچه کردن او با عصبانیت. او را باز به بالا برگردد و او scolds.
"اگر شما را از رفتن وجود دارد، چیزهای بد اتفاق خواهد افتاد،" او می گوید، "شما می توانید از مرگ!"
دوباره و دوباره او تلاش می کند تا فرار کنند. دوباره و دوباره او را scolds.
سپس، یک شب زمانی که ماه کامل است و هر کس خواب است،
پسر بمکد در نفس خود است. او فشار و فشار،
و میله ها به نظر می رسد به خم شدن، و ناگهان، او را از طریق ... او در خارج از قفس است.
نگهبان نهفته خروپف در کنار به سمت دروازه، او را اسیر و زنجیر به قفس.
پسر متوجه کلید به قفس است که در اطراف گردن گارد، اما هیچ کس متوجه است، او برنامه رایگان است.
او به جنگل اجرا می شود. وقتی که او دور از قفس، او صعود یک درخت و استراحت.
طی ماه های آینده پسر را می آموزد
نحوه مراقبت از خود با کمک به دیگران. او کمک می کند تا کشاورز در هنگام برداشت،
چوپان با گوسفندان خود را. و او بزرگتر و قوی تر رشد می کند.
و هر روز او را از مادرش فکر می کند و همه مردم ناراضی در داخل به دام افتاده
قفس. او حل آنها را آزاد.
یک روز او را در سفر به قفس.
او در شب می رسد در حالی که نگهبانان خواب. دقت او طول می کشد کلید از سراسر
گردن گارد و آنلاک دروازه از قفس.
او مادر خود را پیدا کرد و به آرامی او را از خواب بیدار. سریع! " او به مادرش می گوید. "برویم! دروازه قفل شده است، و من کلید" او وحشت زده است.
"بیا، او می گوید: به مردم ناراضی، گفت:" همه شما آزاد هستید! "
هیچ کس می خواهد به ترک قفس ...
بنابراین، در نظر گرفتن کلید با او، و خروج از دروازه باز،
او را ترک قفس یک بار دیگر. نا امید و غمگین به ترک مادر خود را پشت سر
اما در حال حاضر که او آزادی خود را یافت، او هرگز اجازه را به آن بروید.
باران نرم در حال سقوط به عنوان او را از طریق جنگل اجرا می شود به زمینه های باز فراتر از.
چند قرن پیش ما بیدار شد به این واقعیت است که جهان مسطح نیست، بلکه یک حوزه است؛
و ما متوجه کره زمین همیشه یک کره بوده است، حتی در حالی که ما آن را مسطح تصور بود.
بنابراین در حال حاضر ما در حال بیداری به تحقق که بشریت یک جامعه سالم است، یک جهانی
اقتصاد، یک خانواده از موجودات در یک محیط مشترک.
مهم نیست که چگونه ما خودمان تقسیم می شوند، بین خوب و بد، و یا جمهوریخواه و دموکرات،
و یا سیاه و سفید، و یا مسیحی، مسلمان، یهودی، اختلافات ما در حال حاضر تحمیل
وحدت موجود. این شرط اساسی است که ما به اشتراک گذاشتن،
روح انسان، مذهب یا دولت، و یا هر مقام آنچه غیر قابل تغییر است.
اجداد ما طراحی سیستم ها و ساخته شده است نهاد های که ما به ارث برده ام؛
هر نسل اصلاح ساختار اجتماعی با توجه به اولویت از زمان.
زمانی که مستعمرات آمریکایی انداخت از انگلیس و یک دولت جدید را تشکیل می دهند، نگهداری آنها
یک عنصر بسیار مهم از حکومت بریتانیا، پایین از ویلیام فاتح گذشت،
ایده که قدرت حاکم، چه با پادشاه یا دولت برخوردار است، قدرت مطلق بر
هر فرد، و ممکن است قوانین آن، جنگ ها، مجازات، جنگ، در همه مجبور.
ما هنوز در قالب یک دولت ملی که قدرت
که هیچ اقتدار بیشتری از خود را به رسمیت می شناسد، و حفظ قدرت خود را توسط اجباری
"حکومت قانون". هر فرد باید به خصمانه
نظام حقوقی و سیاسی است که مستلزم آن است که ما با یکدیگر مبارزه برای عدالت، و
برای قدرت. ما به عنوان راهی برای مبارزه آموزش داده شده
فکر کردم، و به عنوان یک روش زندگی است. این وضعیت هر جنبه ای از سایه افکنده
فرهنگ اجرا شده توسط قدرت مطلق بر همه.
مخمصه ما این است که ما یک سیستم اجتماعی است که به خوبی کار می کند برای یک جامعه از مخالفان به ارث برده ام
و دشمنان. تا زمانی که ما خودمان را تقسیم بین دوستان و دشمنان، و برندگان و
بازنده، سپس نظم موجود جامعه قابل اعمال است. اما اگر چشم انداز ما این است که از
نظم هماهنگ اجتماعی که در آن جامعه انسانی به عنوان یک کل درک، و در آن
نزاع های بشری دیده می شود به عنوان شرط اجتناب شود، و یا شفا، سپس سیستم در حال حاضر
به ما می کنید وجود دارد.
امروز ما ساکن عصر جدید، عصر جهانی، که شامل تمام نژادها، تمام ادیان
و هر ملت. ما در حال زندگی کردن با هم در اینجا، به اشتراک گذاری ریشه های همان، همان شرایط
و سرنوشت، و در عین حال همه در اطراف سیاره ما در حالت انسان در برابر گیر کرده است
مرد، ملت در برابر ملت. بسیاری از ما پوچی و تراژدی
مرد در برابر مرد به عنوان یک روش زندگی است، اما احساس می کنم به مداخله ناتوان است. بشر خود تخریب
توسط دولت های ملی است که تشخیص هیچ قدرت دیگر از خود حمایت،
و چشم پوشی از سوی نهادهای مذهبی که تشخیص بدون اخلاق به غیر از خود است.
هیچ یک از این دولتها در خدمت بشریت به عنوان یک کل، اما هر فرض خود را دنبال
منافع ملی بدون در نظر گرفتن اثر آن در بقیه خانواده انسان.
شده اند وجود دارد تغییرات رادیکال در تجربه انسان در طول چند قرن گذشته بوده است، اما
سیستم های دولتی، سیاسی و حقوقی ما سرعت را نگه داشته است. نهادهای اجتماعی ما
طراحی شده بودند و سالها پیش، توسط Warriors. ساخته شده برای رزمندگان با آرمان های سلطه،
و فتح، و شکست دادن مخالفان. در حال حاضر نیاز ما این است که برای نسل جدیدی از موسسات
که تابع به نفع فرد و کل خانواده بشری، و
در واقع، کل سیاره است.
یک حقیقت باستانی وجود دارد که بشریت برای همیشه شناخته شده است، اما که یک راز باقی مانده است
این تمدن. ما از یک منبع فراتر از استدلال ما. این منبع است
نه در قانونگذاری، نه در کرسی های قدرت، نه در معابد و کلیساها.
این در خارج از ما نیست. منبع است که در داخل شویم ما.
ما از هوش ناخودآگاه است که به نحوی چیده قطعات متحرک ما برخوردار
به کل زندگی می کند، که آنچه در آن انجام شده است یا نه ما فکر می کنیم، یا
ما نمی توانیم قانونگذاری. این اطلاعاتی خلبان از این زندگی است، با استفاده از ذهن به عنوان یکی
ابزار، یک حس در یک سمفونی از احساس. این اطلاعاتی است در محل کار در درون هر یک از
از ما، و در سراسر بشریت.
همانطور که بدن فردی ما شامل میلیاردها سلول های مرموزی متحد زندگی می کنند
هوش را به یک کل موجود، بشریت شامل میلیاردها موجودات مرموزی جمع آوری شده است
به یک کل وجود است.
ما در حال حاضر این اطلاعات را در طول موج های فراتر از استدلال ما متصل است، فراتر از
امیال وحشیانه را ببیند.
توانایی ما به خودمان جدا از یکدیگر پیشی گرفتن بر ارتباط ما.
تمامیت معنوی ما این است که به نفع ایدئولوژی که ما را تقسیم نادیده گرفته و نگه داشتن
ما از هم جدا.
پس چگونه ما را به فراتر از درگیری سازمان یافته انسان علیه انسان؟
اگر ما همچنان به پیوستن به جنگ، اگر ما طرف انتخاب و مبارزه برای چیزی که ما باور و
رقابت برای قدرت بیش از دیگران، مشکلات شخصی، اجتماعی و زیست محیطی ما باقی خواهد ماند
حل نشده و ما همچنان به رنج می برند.
انسان در برابر انسان جواب است. انسان در برابر انسان مشکل است.
تلاش ما برای نظم اجتماعی هماهنگ تر است که نمی شود در تضاد با هم به دست آورد
دیگر، اما پذیرش خودمان به صورت جداگانه و در مجموع به عنوان یک کل.
به جای کار کردن در برابر یکدیگر، نیاز ما این است که با یکدیگر کار می کنند.
ما به راحتی می تواند با هم کار کنند برای منافع مشترک از برابر یکدیگر به اشتراک گذاشته شده
رنج می برند.
اگر ما می توانیم خودمان را از اجبار به مبارزه آزاد، ما پس از آن می توانید درک تمامیت
وضعیت ما و ورود ما در وحدت در حال حاضر موجود است.
راه ما فکر می کنیم این است که در داخل قدرت شخصی ما است. شفا از نزاع های بشری در داخل
شغلها
با تمرکز بر معاملات و روابط که در آن منافع دو جانبه می تواند انجام شود،
که در آن توافق هدف این است که، خلق و خوی از روابط ما تبدیل شده است. ما خلاق تبدیل
و مراقبت به جای تدافعی و حریص است. با تمرکز بر روی آنچه که متقابلا سودمند
ما در خانواده ما هستند شادتر و موفق تر و مولد در جامعه ما است.
مشکل ما این است که الزامات فرهنگ ما، ما را از انجام ما منحرف
عمیق ترین نیاز دارد. اگر ذهن قروچه، به امید این که از ترس، و سپس هر ادراک
از خود به عنوان یک کل بعید است.
به منظور زخم التیام یابد خودشان تقسیم ما اول باید متوجه، پس از آن توجه کامل
به گفتگوی درونی ما، پچ پچ مداوم از ذهن شخصی ما.
این اولین گام در یک سفر درونی است.
هدف از این سفر این است که خود را اصلاح نیست. هدف این است که خود را قبول،
به ذهن خود و به صورت واقعیتهایی از زندگی در حال زندگی می کردند.
گفتگوی درونی نشان می دهد سردرگمی ما را به عنوان ما سعی می کنیم به انطباق با الزامات و روابط
از یک سیستم های اجتماعی اقتدارگرا و خصمانه. همانطور که ما سفر را به سمت داخل، فراتر از پچ پچ وجود دارد
احساسات پنهان در حال انتظار به احساس می شود، امیدها و ترس های خاموش در حال انتظار به بیان مهار.
هنگامی که ما به خودمان اجازه می دهد که ما به طور طبیعی می باشد، به احساس احساس خود ما و عشق که
دوست داریم، ما به کمک استعداد خاص خود ما را به جهان.
تحقق است که خود تمام شده است و همواره تمام شده است، حتی در حالی که ما تا به حال
فکر کردم آن را تقسیم.
هنگامی که ما از معماهای دنیای درونی ما حل و قبول خودشان تقسیم ما را به عنوان
یک کل بدون قضاوت، پس از آن روح می تواند خود و کار خود را به نفع
خانواده بشری است. هنگامی که ذهن استراحت، و dualisms آرام است، بیدار
فرد ممکن است شنیدن موسیقی از زمین، ممکن است به لحظه ای ابدی گام و ببینی
آزادی مطلق از روح. چنین آزادی می تواند توسط دیگری داده شود، نمی شود که نمی تواند داده شود
یا دور حاکمیت قانون در نظر گرفته شده است، چنین آزادی نمی تواند آموزش داده شود و یا مطالعه و یا قضاوت، اما
با توجه به تحقق درونی منحصر به فرد رخ می دهد.
ما یک بیماری مشترک به عنوان انسان در سیاره زمین به اشتراک بگذارید. هر یک از ما دارای یک مسیر منحصر به فرد،
، اگر ما اجازه می دهد خودمان را به آن را احساس کنید، با هوش مرموز از زندگی
روح درون ما. این روح تقسیم در حال حاضر زنده است در بی گناهی اصلی خود را، در اینجا در این
مکان، در این زمان، خود، از جمله آنچه که ما از خودمان می دانیم و نیز چیزی است که ما
نمی دانم. عشق ما، کار ما، با نشاط وظیفه ما این است که
تحقق کس در. این رضایت ما دنبال شده است. هر یک از ما می توانید این کار را انجام دهند.
حقایق از وجود ما فراتر از حکومت هستند. هیچ مقدار از زور، هیچ مقدار از قانون
یا مجازات تواند حل کند و یا حذف تفاوت ما. و نه یک راه هماهنگ تر رسیدن به ما
از زندگی از طریق انقلاب، و یا برگزاری انتخابات رقابتی و اقدامات بحث برانگیز دولت.
حقایق از وجود ما، در درون ما و در درون قدرت شخصی ما هستند.
سه مرحله هر یک از ما می تواند که می تواند ما را قادر می سازد وجود دارد
فراتر از باتلاق خصمانه. سه قدم در سفر شخصی خود منحصر به فرد ما:
1. تشخیص و اعتراف است که شما می توانید زندگی خود را صرف به عنوان شما می خواهید. شما انتخاب خود را
راه خود و شما مسئول برای تحقق شخصی خود هستند.
2. اذعان استعداد داده شده که شما با پر برکت، و توسعه طبیعی خود
توانایی به مهارت. در آنچه که شما عشق به انجام کسب مهارت آموزش ببین.
3. در حال حاضر استفاده از آن مهارت های توسعه یافته برای کار با دیگران برای سود متقابل خود را، بدون
آسیب رساندن به هر کسی. تمرکز بر منافع متقابل در تمام روابط و تمام معاملات.
تمدن ما در روند یک تغییر بزرگ است. ما قصد داریم از طریق تغییر در
داستان اسطوره ای از فرهنگ، از یک درک از وضعیت ما را به دیگری. یک داستان جدید است
وارد می شوند.
داستان قدیمی است که ما در یک جهان دوگانه، بین خوب و بد تقسیم شده است، و
دوستان و دشمنان. ما آموخته اند و مشروط به تفرقه و خصمانه
سیستم باور است که اصرار دارد بر تعارض به عنوان اساسی به وضعیت انسان.
همچنین، ما یک روش زندگی است که در سلطه اقتدار حاکم منتج به ارث برده ام
این است که به مسلح و آماده برای نبرد. داستان های قدیمی از جنگ و قتل عام،
نابودی خود انسان به عنوان یک واقعیت زندگی است، و آن را به این روز ادامه می یابد.
اما در حال حاضر، یک داستان جدید در حال ظهور است که منعکس کننده تغییرات در شرایط ما. به عنوان داستان های قدیمی
بشریت تقسیم شده است داستان جدید با تمامیت از وضعیت ما و نگران
هماهنگ تر و فراگیر جهان بینی.
بسیاری خواهند گفت که تغییر غیر ممکن است، که نزاع های بشری اجتناب ناپذیر است. ما مطرح شده ام
سابقه جنگ و فتح و قهرمانی در میدان نبرد. این راه ما است.
بدون شک این راه ما شده اند، و ادامه داشته باشد. با این حال، ما در حال تحول است و
افزایش آگاهی نسبت به شرایط واقعی ما، در یک گونه بشر در یک زمینی
محیط زیست، ایجاد یک دیدگاه تازه از چیزی است که ما در حال انجام است. داستان جدید است
جهان بینی ما همه می توانند با زندگی می کنند.
ادیان بزرگ در ریشه از جنگ در جدایی و تفرقه با اصرار دارند
آیا ما می توانیم به یک چشم انداز تازه از حقیقت باستانی ما همیشه شناخته شده است بیدار؟
هر یک از ما، و هر چیز در زندگی، این است که در تماس مستقیم با منبع جهانی زندگی،
آن را به خدا و یا یهوه یا خدا تماس بگیرید. این ارتباط مستقیم در درون ما مقدس است،
و فراتر از آن دسترس ایدئولوژی تفرقه و یا هر نهاد آنچه.
آیا ما می توانیم این کیفیت مقدس در یکدیگر است قبول می کنید؟ آیا می توانم این آزادی درونی، این شخصی ما قبول
حاکمیت، و در همان زمان تشخیص دهند که جهان ما تغییر کرده است از زمان باستان
متون نوشته شده بود؟
ما دیگر قبایل در جهان ناشناخته جدا شده است. ما یک خانواده انسان در یک زمینی
محیط زیست است. وضعیت ما و آگاهی ما در حال حاضر جهانی است.
داستان قدیمی برای بشریت به عنوان یک کل کار نمی کند، و نه آن را در رابطه با کل
سیاره است. آن را با یک سیاره کامل در ذهن ایجاد نشده بود. ما سیستم های تفرقه به ارث رسیده
و آداب و رسوم است که برای یک زمان دیگر که در حال حاضر دیگر مناسب و یا طراحی شده بودند
مفید است.
آیا ما می توانیم به یک چشم انداز جهانی بیدار، از جمله قبایل، همه ملتها، و تمامی
مذاهب، و تشخیص دهند که ما نیاز به یک راه های هماهنگ بیشتر از زندگی در این سیاره است؟ آیا می توانم
ما خودمان را از بخش های منسوخ که باعث انسان غیر قابل تحمل از گیر در اوردن
رنج می برد، و با زنجیر و بندرها کردن خودمان از انتقام بی رحم دائمی؟ آیا ما می توانیم افتخار
منبع مقدس در درون هر یک از ما است؟ آری، ما می توانیم. یک نفر در یک زمان.
پس چه می خواهیم در مورد این و آن،
آیا چیزی برای کسی برای گفتن وجود دارد؟ آیا می توانید به من بگویید این موضوع چیست؟
آیا ما از دست داده و یا راه یافت؟ هی فریفتن فریفتن تمام سوالات زیبا اندود شده
در یک ردیف همانطور که همه در اطراف پاسخ به نوبه خود انتظار
کسی که می دانم.
درایور شما در حال حرکت در امتداد مسیر یک راه وجود دارد به جلو، هیچ راه برگشتی
راننده می داند آنچه که او از شما می خواهد شما می دانید آنچه او می خواهد
درایور شما است!