Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب هفتم اول
این بود که اولین بار Strether به تنهایی در کلیسای بزرگ کم نور نشسته بودند -- هنوز کمتر
بود آن را برای اولین بار از خود خود دادن ، تا کنون با شرایط و ضوابط ، به آن
اقدام سود آور بر اعصاب خود.
او با Waymarsh به نوتردام بوده است ، او در آنجا با خانم Gostrey شده بود ، او تا به حال
وجود دارد با چاد Newsome شده است ، و به جای خود ، حتی در شرکت ، از جمله پناه پیدا کرده بود
از وسواس از مشکل خود را که ،
با فشار مجدد از آن منبع ، او تا به حال به چاره غیر طبیعی نمی عود
ملاقات مورد ، برای لحظه ای ، بنابراین به طور غیر مستقیم ، بدون شک ، اما تا relievingly.
او آگاهانه به اندازه کافی است که آن را تنها برای لحظه ای ، اما لحظات خوبی بود -- اگر او
می تواند آنها را خوب -- هنوز ارزش خود را برای یک مرد که در این زمان خود را لرزاند
به عنوان زندگی تقریبا disgracefully از دست به دهان است.
پس از را به خوبی یاد گرفته راه او به تازگی ساخته شده بود بیش از یک بار زیارت
توسط خود -- بود کاملا به سرقت رفته خاموش ، گرفتن شانس خود خسته شده اید و بدون نقطه
سخن گفتن از ماجراجویی را به دوستان خود بازگردانده شده است.
دوست بزرگ او ، برای آن موضوع ، هنوز هم وجود ندارد ، و همچنین قابل ملاحظه ای ساکت بود ؛
حتی در پایان سه هفته ، خانم Gostrey پشت آمده بود.
او که او را از Mentone نوشت ، اعتراف به این که او باید او را به شدت قضاوت
بی ربط -- شاید در واقع برای زمان odiously بی وفا ، اما درخواست
صبر ، برای حکم به تعویق افتاده ، خودش را پرتاب در کوتاه مدت در سخاوت او است.
برای او هم ، او می تواند او اطمینان ، زندگی پیچیده -- پیچیده تر از او می تواند
حدس زده ، او علاوه بر خاصی از او ساخته شده بود -- بعضی به طور کامل نه او را از دست رفته
در بازگشت او را -- قبل از ناپدید شدن خود او است.
اگر علاوه بر این او بار او را با حروف نیست آن را به دلیل حس او با صراحت بود
تجارت بزرگ دیگر او تا به حال انجام است.
او خود ، در پایان دو هفته ، دو بار نوشته بود ، برای نشان دادن چگونگی سخاوت او
می تواند اعتماد ، اما او خود را در هر مورد از نامهای خانم Newsome یادآوری
شیوه ای در زمان هنگامی که خانم Newsome نگه داشته زمین ظریف.
او غرق مشکل خود را ، او Waymarsh و دوشیزه Barrace صحبت کردیم ، از کوچک Bilham و
مجموعه ای بیش از رودخانه ، با آنها او دوباره داشته چای ، و او آسان بود ، برای راحتی ،
در مورد چاد و مادام د Vionnet و جین.
او اعتراف کرد که او همچنان به آنها را ببینید ، او قطعا تا تایید haunter
محل چاد و صمیمیت عملی است که مرد جوان با آنها بود
شک بزرگ ، اما او دلیل خود را برای
قصد ندارد به نفع خانم Gostrey برداشت از این روزها آخرین بارگزاری صفحه.
است که خواهد بود که به او بیش از حد در مورد خود -- آن را که در حال حاضر فقط از
خود او در تلاش بود به فرار.
این مبارزه کوچک کمی بر خاست ، در راه خود را از ضربه همان که بود در حال حاضر
او را در سراسر به نوتردام انجام شده ، ضربه به چیزهایی می شود ، آنها را زمان خواهد داد
تا خود را توجیه و یا حداقل به تصویب.
بدون داشتن ماموریت در چنین جایی او آگاه بود اما میل به نیست می شود ، برای
ساعت ، در مکان های خاص دیگر ، احساس ایمنی ، ساده سازی ، که هر بار
او به آن را به همراه داشت او خود را سرگرم توسط
فکر به عنوان امتیازی خصوصی به بزدلی است.
کلیسای بزرگ تا به حال هیچ محراب برای عبادت او ، هیچ صدای مستقیم برای روح خود را ، اما
هیچ تسکین دهنده کمتر حتی به تقدس بود. برای او می تواند احساس در حالی که وجود دارد
آنچه که او در جای دیگر نمی توانست ، که او این بود
ساده مرد خسته گرفتن تعطیلات او تا به حال به دست آورده است.
او خسته شده بود ، اما او ساده نیست -- که ترحم و زحمت از آن بود ، او بود
قادر ، با این حال ، به افت مشکل خود را در درب بسیار که اگر آن را مس شده بود
قطعه ای که او ، در آستانه سپرده ،
در نهنج گدا کور دیرنه.
او گام زد nave بلند کم نور ، شنبه در گروه کر پر زرق و برق ، قبل از هم ریخته متوقف شد
کلیساهای کوچک از پایان شرق ، و بنای یادبود توانا و طلسم خود را بر او گذاشته است.
او ممکن است یک دانش آموز را تحت افسون از موزه شده است -- بود که دقیقا همان چیزی است ،
در یک شهر خارجی ، در بعد از ظهر زندگی ، او را دوست داشت آزاد می شود.
این شکل از قربانی در هر میزان برای مناسبت و به عنوان یکی دیگر از آن ساخته شده
او کاملا به اندازه کافی درک چگونگی ، در درون حوزه ، برای پناهنده واقعی ،
چیزهایی از جهان می تواند به تعلیق افتاد.
این بزدلی بود ، احتمالا -- به آنها طفره رفتن ، به التماس سوال ، با برخورد
آن را در نور سخت بیرونی ؛ اما oblivions خود را بیش از حد کوتاه ، بیش از حد بیهوده بودند ، به صدمه زدن به
هر یک جز خود را ، و او مبهم و
مهربانی خیالی برای افراد خاصی را بخواهد ملاقات کرد ، چهره از رمز و راز و اضطراب ، و
آنها ، با مشاهده برای تفریح و سرگرمی خود را ، او به عنوان کسانی که در حال فرار از رتبه
عدالت است.
عدالت است در خارج ، در نور و بی عدالتی سخت است ، بیش از حد ، اما یکی از به عنوان غایب بود
دیگر از هوای راهرو طولانی و روشنایی altars بسیاری از.
بنابراین در تمام حوادث ، که ، یک روز صبح حدود ده روز پس از صرف شام در
بلوار Malesherbes که در آن مادام د Vionnet حاضر با دخترش شده بود ،
او خواسته شد به بازی به نوبه خود در
روبرو می شوند که عمیقا بر انگیخت تخیل خود را.
او تا به حال عادت ، در این contemplations ، از تماشای یک زائر همکار ، در اینجا و
وجود دارد ، از راه دور قابل احترام ، remarking برخی توجه داشته باشید از رفتار ،
طلب مغفرت از سجده ، تبرئه ،
دولت زدایی ، این شیوه ای که در آن حساسیت مبهم او در زمان دوره آن بود ،
درجه ای از تظاهرات که به طور طبیعی تا به حال به خود محدود است.
این حقیقتا نیست ، بنابراین احساس مسئولیت آن را به عنوان زمانی که به این مناسبت او به طور ناگهانی
اندازه گیری اثر حاکی از یک خانم که مقام معظم سکون ، در سایه ای از
یکی از کلیساهای کوچک ، او تا به حال دو یا سه
زمان محلی متوجه او ساخته شده ، و یک بار دیگر ، مدار آرام او.
او بود سجده -- و نه در هر درجه متمایل است ، اما او به طرز عجیبی ثابت شد ، و او را
عدم تحرک طولانی مدت او را نشان داد ، در حالی که او به تصویب رسید و متوقف شد ، به طور کامل تا داده
نیاز ، هر آنچه از آن بود ، که او را آورده بود.
او فقط نشست و پیش از او ، به عنوان gazed خود او اغلب شنبه ؛ اما او تا به حال قرار داده شده
خودش ، او در درون تمرکز از حرم ، هرگز انجام داد ، و او خودش را از دست داده بود ، او
براحتی می تواند ، او فقط دوست داشت انجام.
او یک بیگانه سرگردان نیست ، نگه داشتن به عقب بیش از او داد ، اما یکی از
آشنا ، صمیمی ، خوش شانس ، برای آنها این معاملات به حال یک روش و یک
معنا است.
وی یادآور شد دوست ما -- از آن راه نه دهم فعلی اش بود
برداشت به عنوان به یاد می آورد که از چیزهایی تصور -- برخی از شرکت های ریز متمرکز شده
زنی که قهرمان داستان از داستان های قدیمی ، و این چیزی او تا به حال
شنیده می شود ، خواندن ، نوشتن و چیزی که به حال او را به دست برای درام بود ، او ممکن است خود را داشته
نوشته شده است ، تجدید شجاعت او ، تجدید سلاست خود را در پر زرق و برق محافظت شده
مدیتیشن.
او نشسته ، پشت او ، به او روی آورده بود ، اما تصور او کاملا مورد نیاز که
او باید جوان و جالب توجه است ، و او سر انجام او علاوه بر این ، حتی در
سایه مقدس ، با ایمان قابل تشخیص در
خودش ، نوع محکومیت ضمنی از ثبات ، امنیت ، مصونیت از مجازات.
اما آنچه چنین زنی آمده بود برای او آمده بود به دعا؟
خواندن Strether از مسائل از جمله ، آن را باید متعلق به اشتباه ، اما او تعجب اگر
نگرش او برخی از میوه خور بخشایش ، "زیاده روی."
او می دانست اما dimly چه زیاده روی ، در چنین مکانی ، ممکن است به معنی ؛ با این حال او بود ، به عنوان با
نرم رفت و برگشت ، دید که چگونه آن را در واقع ممکن است به خوش مزه کردن مراسم فعال است.
تمام این یک معامله خوب شده اند از رقم صرف کمین بود که استفاده می شود
هیچ چیز به او ، اما ، آخرین چیزی که قبل از خروج از کلیسا ، او تا به حال تعجب
هنوز عمیق تر تسریع.
او بر یک کرسی در نیمه راه پایین nave کاهش یافته است و دوباره در خلق و خوی موزه شد
تلاش با سر به عقب پرتاب شده و چشم در هوا ، به بازسازی گذشته ، به آن را کاهش دهد
در واقع به شرایط مناسب از ویکتور
هوگو ، که ، چند روز قبل از دادن مهار برای یک بار در یک راه برای لذت از زندگی ،
او در حجم محدود به هفتاد خریداری شده بود ، یک معجزه ارزانی ، جدا با او
مطمئن شده توسط فروشنده ، در قیمت به تنهایی قرمز و طلا است.
او نگاه کرد ، بدون شک ، در حالی که او فندق شکن ابدی خود را در طول glooms گوتیک بازی ،
به اندازه کافی در تکریم برده شده ، اما آنچه اندیشه او در نهایت در برابر ضربه شد
سوال از که ، از جمله بسته بندی
تجمع ، گوه قادر خواهند بود برای ورود به چند شکلی.
هفتاد جلد قرمز و طلا باشد شاید او باید بیشتر قابل ملاحظه ای
باید به عنوان میوه از رسالت خود را در Woollett نشان می دهد؟
امکان که به او برگزار شد یک دقیقه بود -- برگزار شد او را تا او اتفاق افتاد به احساس
که برخی یکی از ، دور بماند ، او را با نزدیک شدن به حال و متوقف شد.
تراشکاری ، او را دیدم که یک بانوی ایستاده بود وجود دارد که برای تبریک ، و نام او به عنوان او پیمود ، آینده
در زمان او ، و ایمن برای مادام د Vionnet ، که به نظر می رسد که او را به عنوان او به رسمیت شناخته شده
در نزدیکی او را در راه خود را به درب منتقل می شود.
او چک ، به سرعت و پر زرق و برق ، سردرگمی خاصی در او ، آمد تا با آن روبرو ، تبدیل
آن را به عقب ، هنر خود را ، سردرگمی داشتن او را تهدید او می دانست
او را برای شخص او به تازگی مشاهده شده است.
او رقم کمین نمازخانه کم نور بود و او را اشغال کرده بود از او
حدس زده ، اما آن را به او در زمان آمد ، خوشبختانه ، که او باید بگویید او و
بعد از همه ، هیچ آسیبی ، انجام شده بود.
او خودش ، برای آن موضوع ، فورا نشان او احساس برخورد خود را به عنوان
شادترین از حوادث بود ، برای او یک "شما به اینجا می آیند بیش از حد؟" که تعجب despoiled از
هر awkwardness.
او گفت : "من می آیند اغلب". "من دوست دارم این مکان ، اما من وحشتناک است ، در
به طور کلی ، برای کلیسا.
زنان که در آنها زندگی می کنند همه به من می دانیم ، در واقع من در حال حاضر خودم یکی از قدیمی
زنان است. مثل این که ، در تمام حوادث ، که من
پیش بینی من باید پایان. "
به دنبال یک صندلی ، به طوری که او بلافاصله کشیده یکی نزدیکتر ، او نشستم
با او دوباره به صدای "آه ، من می خواهم آنقدر خود را نیز که علاقه --"
او اعتراف میزان احساس خود را ، هر چند که او چپ جسم مبهم و او
با تدبیر ، طعم و مزه ابهام او را ، که به سادگی زمان در اعطا زده شد
او به یک معنا از چیزهای زیبا.
او آگاهانه چه مقدار از آن بود تحت تاثیر قرار بود ، این حس ، مقهور شده توسط چیزی
و با احتیاط در راه او خودش را برای شیء خاص او و او را مرتب کرده بود
پیاده روی صبح -- او معتقد بود او را به آمده اند
با پای پیاده ، راه او را کمی ضخیم تر حجاب گرفته شد -- لمس صرف ، اما همه چیز.
گرانش متشکل از لباس او ، که در آن ، اینجا و آنجا ، کسل کننده شراب رنگ
به نظر می رسید به سوسو زدن کمرنگ از طریق سیاه و سفید.
صلاحدید جذاب از سر کوچک خود را جمع و جور ، آرام توجه داشته باشید ، به عنوان او نشست ، از او
دست تاشده ، خاکستری ، دستکشهایش ریخته.
بود ، به ذهن Strether ، تا اگر او در زمین خود ، افتخارات نور نشسته
که در دروازه باز ، بنابراین او به راحتی او را انجام داد ، در حالی که تمام وسعت و رمز و راز از
دامنه امتداد پشت.
هنگامی که مردم به طور کامل در اختیار آنها فوق العاده می تواند
مدنی و دوست ما در واقع در این ساعت به حال یک نوع از وحی از میراث او.
او عاشقانه برای او بسیار فراتر از او می توانست حدس زده بود ، و دوباره او در بر داشت
راحتی کوچک خود را در این اعتقاد راسخ ، که ظریف هر چند او ، تصور خود را باید
از او به صورت یک راز باقی می ماند.
چیزی که یک بار دیگر ، او را برای اسرار به طور کلی ناراحت این خاص بود
صبر او می توانست با خود رنگ می خواهند و البته که از سوی دیگر
تشویش های خود را به خوبی پس از او کاهش یافته
به مدت ده دقیقه به عنوان بی رنگ که ممکن است و در همان زمان به عنوان
جوابگو باشد.
لحظه در حال حاضر ، برای آن موضوع ، عمیق ترین اثر خفیفی از رنگ خود را از خاص کشیده شده
علاقه به او با چشم انداز خود را از هویت همدم خود با شخص هیجان زده
که نگرش قبل از محراب glimmering ، به طوری تحت تاثیر قرار داد او را.
این نگرش ستودنی به جایگاه او در پیغام خصوصی در مورد او گرفته شده بود نصب شده
ارتباط با چاد به مناسبت آخر خود را از دیدن آنها را با هم.
کمک کرده که او را به چوب به سرعت در نقطه او رسیده بود ، در آنجا بود او تا به حال
حل و فصل است که او چوب ، و در هیچ لحظه ای از زمان حال به نظر می رسید آن را به آسانی به انجام
این کار.
Unassailably بی گناه بود رابطه است که می تواند یکی از طرفین آن را تا
حمل خودش.
اگر آن را بی گناه بود چرا کلیسا او امد و شد زیاد -- به که ، با توجه به زن او
توانستم باور او ساخته شده ، او را هرگز به رخ کشیدن بی احترامی در گزارش این اعدام نشانی از.
او آنها را برای کمک به ادامه خالی از سکنه ، برای افزایش قدرت برای صلح -- پشتیبانی والای
اگر کسی قادر بودند به آن نگاه کنند ، او روز به روز در بر داشت.
آنها ، در زنگ های کم آسان سخن گفت و با بلند به نظر می رسد طولانی ، در مورد بزرگ
بنای تاریخی و تاریخ آن و زیبایی آن -- که همه آنها ، مادام د Vionnet استادانی ،
اغلب او را در دیدگاه بیرونی دیگر ، آمد.
"ما در حال حاضر شما ، پس از رفتن" او گفت ، "راه رفتن دور دوباره آن را اگر دوست دارید.
من در عجله خاص هستم ، و آن دلپذیر خواهد شد نگاه کردن به آن به خوبی با شما. "
او از رمان نویس بزرگ و عاشقانه بزرگ سخن گفته بود ، و از آنچه به او
تخیل ، آنها را برای کل انجام داده بود ، با اشاره به او علاوه بر این بیش از حد
از خرید خود ، هفتاد جلد فروزان که تا از تناسب است.
"از نسبت به آنچه که؟" "خب ، به هر غوطه دیگر."
با این وجود او احساس حتی در حالی که او صحبت کرد که در آن لحظه او انداخت.
او ساخته شده بود ذهن خود و به هوا بی تاب بود و برای هدف او بود
هدف به زبان آمده در خارج ، و او تا به حال ترس است که ممکن است با تاخیر هنوز لغزش
دور از او.
او با این حال در زمان وقت خود را به او جلب کرد شایعات آرام خود را به عنوان اگر او به آرزوی
سود توسط جلسه خود را ، و این دقیقا تفسیر شیوه ای خود را تایید کرد ،
از رمز و راز او است.
در حالی که او گل رز ، به عنوان او را به آن نامیده می شود ، به این سوال از ویکتور هوگو ، صدای او
خود ، نور کم لرزش و تحریر صدا در اواز احترام خود را به هیبت در مورد آنها ،
به نظر می رسید را به کلمات او به معنای چیزی است که آنها آشکارا معنی نیست.
کمک ، قدرت ، صلح ، حمایت والای -- او تا به حال خیلی از این چیزها به عنوان یافت نشد
که مقدار نخواهد بود حساسی بیشتری برای هر قراضه ظاهر خود را از
ایمان به او ممکن است تا او را در دست خود احساس.
هر کمی ، در یک فشار طولانی ، کمک کرده است ، و اگر او اتفاق افتاده است به او به عنوان یک شرکت تاثیر می گذارد
جسم او می تواند حفظ ، او خود حرکت تند و سریع نیست از دسترس او است.
مردم در مشکلات در چه بود نزدیکترین برگزار ، و او شاید بعد از همه نه بود
بیشتر کردن از منابع راحتی بیشتر انتزاعی است.
آن را به عنوان این او ساخته شده بود و ذهن او بود ، او آن ساخته شده بود ، که شده است ، به او بدهد
امضا خواهند کرد.
علامت خواهد بود که -- هر چند آن را امر خود او بود -- او را درک ؛ نشانه بود
این باشد که -- هر چند آن را امر خود او بود -- او آزاد شده بود به کلاچ.
از آنجا که او را برای شی شرکت انجام گرفت -- آنجا که او ممکن است به حس خود را ظاهر می شود در
بار سنگ -- او خود را به یکی از انجام.
پایان آن بود که نیم ساعت بعد آنها با هم برای اوایل نشسته بودند
ناهار در فوق العاده ، خانه ای لذت بخش از سرگرمی در ساحل سمت چپ -- محل
زیارتی برای دانستن آنها
هر دو آگاه ، دانستن که برای شهرت زیاد آن در آمد ، اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه روز های بی قراری ،
از انتهای دیگر شهر.
Strether در حال حاضر شده بود ، سه بار وجود دارد -- برای اولین بار با دوشیزه Gostrey ، سپس با
چاد ، سپس با چاد دوباره و با Waymarsh و کمی Bilham ، همه آنها او
به حال خود sagaciously سرگرم و
لذت او در عمق در حال حاضر در یادگیری است که مادام د Vionnet تا به حال هنوز رتبهدهی نشده است
را آغاز کردند.
وقتی که او گفت که آنها به عنوان قدم دور کلیسا ، توسط رودخانه ، اقدام اخیر در
چه چیزی ، چه در درون ، او ساخته شده بود ذهن خود را ، "آیا شما ، اگر شما هم برای آمدن
dejeuner با من جایی؟
به عنوان مثال ، اگر شما آن را بدانید ، بیش از وجود دارد در طرف دیگر ، که بسیار ساده پیاده روی --
و بعد ، آن محل به نام به حال زمانی که او انجام داده بود او را متوقف کوتاه برای سرعت
شدت ، و در عین حال مشکل ، عمیق از پاسخ.
او در این پیشنهاد انجام گرفت که اگر آن را تقریبا بیش از حد جذاب است درست باشد ؛ و
شاید برای همدم بنابراین غیر منتظره او را لحظه ای از غرور هرگز --
آنقدر خوب است ، تا فرد مورد ، در هر صورت ، خود را به عنوان
پیدا کردن خود در نتیجه قادر به ارائه یک فرد در اختیار داشتن چنین جهانی جدید ،
تفریحی نادر است.
او از نقطه ای شاد شنیده بود ، اما او در پاسخ به یک سوال دیگری پرسید :
چگونه در جهان او می تواند فرض کنید او را به وجود داشته است.
او قرار است خود را به این تصور که چاد ممکن است او را گرفته ، و او حدس زده
این لحظه بعد به هیچ ناراحتی خود را کوچک.
"آه ، به من توضیح دهید ، او لبخند زد ،" که من نمی رویم نیست که با او در ملاء عام و من هرگز
احتمال چنین -- نداشتن آنها در غیر این صورت -- و آن را فقط مرتب کردن بر اساس چیزی که به
که ، به عنوان موجودی آرام که در سوراخ من زندگی می کنند ، من عشق ورزیدن است. "
بیش از نوع او از آن تصور بود -- هر چند ، صادقانه بگویم ، اگر او را خواست
آیا او تا به حال هم او hadn'ta دقیقه تک.
که با این حال تفاوت -- she'd پرتاب همه چیز را بیش از.
هر وظیفه را در خانه ، خانگی ، مادر ، اجتماعی ، او را در انتظار ، اما آن یک مورد برای
یک خط بالا.
امور او را به سر و صدا بود ، اما نه یک حق قاپ زنی یکی از رسوایی وقتی که
یکی از به پرداخت آماده شد؟
بر این اساس دلپذیر اختلال پرهزینه بود ، در نتیجه ، که آنها
در نهایت خود نشسته ، در دو طرف یک میز کوچک ، در یک پنجره تنظیم
به اسکله مشغول و درخشان بارج
بر دوش سن ، که در آن ، به مدت یک ساعت ، در ماده از اجازه دادن به خود برو ، از غواصی
عمیق ، Strether بود به احساس او پایین لمس بود.
او به احساس های بسیاری به این مناسبت ، و یکی از اولین آنها بود
که او تا به حال به دور از آن شب در لندن سفر ، قبل از تئاتر ، هنگامی که
شام خود را با ماریا Gostrey ، بین
سایه شمع صورتی ، او را به عنوان نیاز به توضیحات بسیاری زده بود.
او در آن زمان بود جمع آوری آنها را در توضیحات -- او از آنها ذخیره شده بود ، اما آن
در حال حاضر بود که اگر او یا افزایش یافت به حال در بالا و یا در زیر آنها را غرق شده است -- او نمی تواند بگوید
که او به نحوی می تواند از هیچ که فکر می کنم
به نظر نمی رسد به ترک ظاهر فروپاشی و بدبینی برای او راحت تر از
دوره سلامتی و هوشیاری است.
چگونه می تواند او بخواهند آن را به صورت شفاف برای دیگران ، برای هر یک ، که او ، برای ساعت ،
دلایل اره به اندازه کافی در راه صرف روشن و پاک دستور سمت آب زندگی آمد
در پنجره باز -- راه صرف مادام
د Vionnet ، روبروی او بیش از شدت سفید کتانی جدول خود ، املت
AUX tomates ، بطری خود را از نوعی شراب سفید نی رنگ ، او را که برای همه چیز تقریبا تشکر شده اند رو بیاب
با لبخند یک کودک ، در حالی که خاکستری خود
چشم در داخل و خارج از بحث خود نقل مکان کرد ، برگشت به ربع بهار هوا گرم ، در
که اوایل تابستان در حال حاضر به تپیدن را آغاز کرده ، و سپس دوباره به چهره اش و
سوالات بشر خود.
سوالات بشر خود تبدیل شد بسیاری قبل از آنها انجام داده بودند -- بسیاری دیگر ، به عنوان یکی پس از
دیگر آمد ، نسبت به علاقه داشتن به دوست ما در تمام پیش بینی شده بود.
حس او تا به حال به حال قبل ، حس او تا به حال بارها و بارها ، حس که
اوضاع فرار با او ، شده بود ، هرگز چنان تیز به عنوان در حال حاضر ، و تمام
که او کاملا می تواند قرار دادن انگشت خود را
در حال حاضر آن را کمی در دندان خود را گرفته بود.
که حادثه قطعا رخ داده بود ، شب دیگر ، بعد از شام چاد و آن را به حال
رخ داده است ، او به طور کامل می دانستند ، در لحظه ای که او بین این خانم و interposed
فرزند او ، که او خودش رنج می برد تا به
مورد بحث با او از نزدیک آنها را در مورد یک ماده است که ظرافت خود را ،
مشخص شده توسط آن قابل توجهی "متشکرم!" فورا به مناسبت در او مهر و موم شده
نفع.
دوباره او به مدت ده روز برگزار شده بود ، اما اوضاع از دست در ادامه
با وجود آن ، این واقعیت است که آن را بسیار سریع در حال اجرا بود که در واقع درست به همین دلیل او برگزار شد
خاموش است.
بیش از او آمده بود که او را در nave کلیسا به رسمیت شناخته شده بود که برگزاری
خاموش می تواند باشد اما یک بازی از دست دادن او از طریق مسنجر برای نه تنها با او کار کرده
ظرافت ، اما دست سرنوشت خود است.
اگر تمام حوادث را در راه مبارزه را در کنار او -- و نمایش واقعی آنها loomed
بزرگ است -- او فقط می تواند خود را بدهد.
این بود آنچه را که در بخش خصوصی تصمیم گیری آن زمان و در آنجا انجام می شود تا به حال به او پیشنهاد
باید صبحانه را با او.
چه موفقیت از پیشنهاد خود را در واقع شبیه اما سر و صدا که در آن یک
به طور منظم فراری به درستی به پایان می رسد؟
سر و صدا راه رفتن خود ، dejeuner خود ، املت خود ، نوعی شراب سفید ، مکان ، بود
نظر ، بحث می کنند و لذت حضور خود را در آن نوشته شده است -- به چیزی ، تعجب از
شگفتی ، از خود او.
به این لحن و چیزی کمتر ، بر این اساس بود ، تسلیم خود ساخته شده خوب است.
این به اندازه کافی روشن حداقل حماقت از برگزاری خاموش است.
ضرب المثل های باستان ، برای حافظه اش صدا ، در لحن از کلمات خود و بصدا دراوردن از
شیشه خود را ، در همهمه شهر و چلپ چلپ از رودخانه است.
به وضوح بهتر بود ، به عنوان گوسفند نسبت به عنوان یک بره رنج می برند.
به عنوان یکی ممکن است به خوبی شمشیر به عنوان توسط قحطی هلاک.
"ماریا هنوز دور؟" -- که اولین چیزی که او را خواسته بود بود و زمانی که او
از صراحت و صداقت به شاد در مورد آن به رغم از معنای او را می دانستند به
ضمیمه فقدان Gostrey از دست بدهد ، او تا به حال
رفته در پرس و جو اگر او فوق العاده او را از دست.
دلایل است که او را به هیچ وجه مطمئن ساخته شده وجود دارد ، با این حال او با این وجود پاسخ
"فوق العاده" که او در زمان به عنوان اگر آن همه آرزوی او برای اثبات شد.
سپس ، "مشکل انسان در بایستی به نحوی از یک زن برخوردار است ،" او گفت : "اگر او
در یکی از راه های او در مورد دیگر می آید نمی آمده است. "
"چرا شما با من تماس گرفت مشکل انسان در؟"
"آه چرا که آنها در راه شما به من اعتصاب گفت :" او سخن گفت تا کنون بنابراین به آرامی و به عنوان اگر با تمام
ترس از زخمی شدن او را در حالی که او از فضل او شنبه partaking.
"شما AREn't دچار مشکل؟"
وی در سوال خود را رنگ احساس ، و پس از آن متنفر است که -- متنفر برای هر چیزی عبور
به عنوان woundable بسیار ساده لوحانه است.
Woundable توسط بانوی چاد ، در احترام به آنها او را با چنین صندوق آمده بود
بی تفاوتی -- او در حال حاضر در آن نقطه؟
Perversely ، هیچ کمتر ، مکث خود را داد هوا عجیب و غریب از حقیقت به فرض او ؛
و آنچه که او در واقع بود ، اما پاچه در داشتن او را لرزاند فقط در راه او تا به حال
بیشتر به رویای انجام نمی دهد در سر می پروراند؟
او در تاریخ و زمان آخرین لبخند زد : "من دچار مشکل هستم هنوز".
"من دچار مشکل هستم نه در حال حاضر است." "خب ، من همیشه تا.
اما که شما را به اندازه کافی می دانیم. "
او یک زن است که بین دوره ها ، می تواند برازنده با آرنج خود را روی میز بود.
استقرار به خانم Newsome ناشناخته بود ، اما آن را آسان برای اشرافیت DU زن بود.
بله -- من 'کن'! "
"یک سوال شما برای من قرار داده وجود دارد ، در حال حاضر بازگشت ،" شب از چاد
شام.
من آن پاسخ پس از آن ، و از آن شده است بسیار خوش تیپ از شما نه به دنبال
مناسبت برای فشار دادن من در مورد آن از او فورا همه وجود دارد.
"البته من آنچه شما اشاره می دانم.
من از شما می پرسید که چه شما را با گفتن این به معنای به حال ، روز به شما برای دیدن من آمد ، درست قبل از شما
سمت چپ من ، که شما می خواهم مرا نجات.
و شما پس از آن گفت : -- در friend's ما -- که شما واقعا می خواهم که صبر کنید تا ببینید ، برای
Strether خودتان ، آنچه شما متوسط است. "" بله ، من هم پرسید ، گفت : ".
"و آن را برای تلفن های موبایل در حال حاضر ، شما آن را قرار دهید ، مانند یک سخنرانی بسیار مضحک است."
"آه" او زمزمه -- او پر از میرایی بود.
اما او تا به حال یکی دیگر از تفکر است.
"اگر آن را نشانی از صدای مضحک چرا شما انکار است که شما دچار مشکل هستید؟"
"آه اگر من ،" او جواب داد : "آن را نمی خواهد زحمت از ترس تمسخر.
من این کار را ترس نیست. "
"آنچه سپس شما کاری انجام دهید؟" "هیچ چیز -- در حال حاضر".
و او را در صندلی خود را تکیه داد. "من دوست دارم خود را کن'! "او در سراسر در خندید
او را.
"خوب ، این دقیقا است که آن را به طور کامل به من می آید در حال حاضر که من شما را طولانی نگهداری
کافی است.
من در این زمان ، در هر میزان ، چه من به سخنان من به معنای ، و من واقعا آن را می دانستند
شب شام چاد است. "" پس چرا شما نمی به من بگویید؟ "
"از آنجا که آن را در حال حاضر دشوار بود.
من در حال حاضر در آن لحظه چیزی را برای شما انجام می شود ، در این معنا از آنچه که من گفته بود
روز من رفتم به شما ، اما من شد و سپس از اهمیت من ممکن است مطمئن نیست
نمایندگی این کار را به عنوان داشتن. "
او تمام اشتیاق بود. و شما مطمئن هستید؟ "
"بله ، من می بینیم که ، عملا ، من برای شما انجام می شود -- به حال برای شما انجام می شود زمانی که شما به من قرار داده
سوال خود را -- که هنوز ممکن است به من به انجام است.
من احساس می کنم در حال حاضر ، "او در ادامه ،" است که ممکن است به بیشتر از من فکر کردم.
چیزی که من بعد از سفر من به شما بود ، "او توضیح داد :" برای نوشتن یک مرتبه به
Newsome خانم در مورد شما ، و من در هستم ، از یک روز به دیگری ، انتظار او را
پاسخ دهد.
این پاسخ که به نمایندگی ، به عنوان اعتقاد من ، عواقب است. "
بیمار و زیبا بود علاقه اش است. "من می بینم -- عواقب صحبت خود را
برای من است. "
و او منتظر که اگر به او را بزور وادار کردن. او بلافاصله رفتن به اذعان.
"سوال ، شما را در درک ، این بود که چگونه من باید شما را نجات دهد.
خوب ، من آن را تلاش در نتیجه اجازه او را می دانم که من در نظر شما ارزش صرفه جویی است. "
"من می بینم -- من می بینم." اشتیاق او را از طریق شکست.
"چگونه می تواند به شما تشکر می کنم کافی است؟"
او می توانست او را که نگو ، با این حال ، و او به سرعت دنبال.
"شما واقعا برای خودتان ، آن را مد نظر قرار دهد؟"
تنها پاسخ او در ابتدا برای کمک به او به ظرف که تازه شده است قبل از قرار داده بود
آنها. "من دوباره به او از آن زمان به بعد نوشته شده است -- I've
او را در هیچ شک از آنچه من فکر می کنم ترک کرد.
من در مورد شما به او گفت : "" با تشکر ، -- نه آنقدر.
'تمام در مورد" من "او در رفت --" بله "" آن را به من به نظر می رسد شما برای او انجام می شود. ".
"آه و شما ممکن است اضافه کرده که به نظر من!"
دوباره به او خندید ، در حالی که او در زمان ، به عنوان چاقو و چنگال خود را در تشویق از این
اطمینان.
اما شما مطمئن هستید که چگونه او خواهیم آن را ندارد. "" نه ، من نمی خواهم وانمود من مطمئن هستم که. "
"Voila. و او منتظر یک لحظه است.
"من آرزو می کنم شما می خواهم من در مورد او بگویید."
"اوه ،" Strether با یک لبخند کمی تیره گفت : "همه که نیاز به نگرانی های شما
در مورد او این است که او واقعا یک فرد بزرگ است. "
مادام د Vionnet به نظر می رسید به تقاضای درنگ یا مکی کردن.
"این است که که نیاز به نگرانی من در مورد او؟"
اما Strether سوال مورد غفلت قرار گرفته است. "چاد به شما را ندارد صحبت کرد؟"
"از مادرش؟
بله ، یک معامله بزرگ -- فوق العاده است. اما نه از نقطه نظر شما. "
"او می تواند ، و نه" دوست ما بازگشت ، گفته اند که هر بیمار از او. "
"نه کم بیتی.
او به من داده می شود ، مثل شما ، این اطمینان که او واقعا بزرگ است.
اما او که واقعا بزرگ است به نحوی فقط آنچه را که به نظر می رسید و نه به ساده مورد ما.
هیچ چیز "او ادامه داد :" بیشتر از من از آرزو برای گفتن یک کلمه علیه وی ؛
اما البته من احساس می کنم کمی او می تواند مثل این است که از علت من هر چیزی را او گفته.
هیچ زنی تا کنون چنین تعهدی را برای زن دیگری برخوردار است. "
این Strether گزاره نمی تواند در تناقض بود.
"و در عین حال دیگر چه راه می تواند من را به او بیان آنچه که من احساس؟
این چیزی است که وجود دارد بیشتر در مورد شما می گویند. "" آیا منظور شما پس از آن که او خوب خواهد بود.
من دارد؟ "
"این چیزی است که من در حال انتظار برای دیدن. اما من کمی شک او را ، "او افزود ،
"اگر او به راحتی می تواند شما را ببینید." به نظر می رسید او را به عنوان خوشحال ، اعتصاب
رحمان فکر.
"آه پس از آن که نمی توانست اداره می شود؟ آیا او نمی بیرون می آیند؟
آیا او نمی اگر شما آن را به او؟ آیا هرگونه احتمال؟ "او کمرنگ
quavered.
"اوه نه" -- او بی درنگ. "که نه.
این امر می تواند ، خیلی بیشتر ، یک حساب کاربری از شما که برای دادن -- از هیچ پرسش وجود دارد
پرداخت دیدار -- من باید به خانه برای اولین بار ".
آن را فورا او را قلمزن.
و شما فکر آن "" اوه همه در حالی که ، به طور طبیعی. "
با ما بمانید -- اقامت با ما "او در این گفت.
"این تنها راه خود را تا مطمئن شویم که."
«تا مطمئن شود از آنچه؟" "چرا که او را پاره کند.
شما اومد به انجام این کار به او است. "
Strether بازگشت : "آیا این بستگی دارد ، پس از یک لحظه ،" آنچه که شما توسط متوسط
شکستن؟ "" آه شما می دانید به اندازه کافی منظورم چیست! "
سکوت او دوباره کمی به نظر می رسید به معنی درک است.
"شما برای چیزهای قابل توجه اعطا کنند." "بله ، من -- به حدی است که من را ندارد
برای آنهایی که مبتذل اعطا شده است.
شما کاملا قادر به دیدن که آنچه شما بیرون آمد واقعا نه در همه
به انجام آنچه شما هم اکنون می خواهم که به انجام است. "" آه آن کاملا ساده است ، Strether خوب
humouredly التماس کرد.
"داشته ام اما یک چیز به کار -- برای قرار دادن مورد ما قبل از او.
برای آن قرار داده آن را به عنوان تنها می تواند در نقطه ای قرار داده -- فشار شخصی.
بانوی عزیز من ، "او lucidly دنبال" کار من ، که می بینید ، واقعا انجام شده ، و
دلایل برای ماندن حتی در یک روز دیگر هیچ یک از بهترین ها است.
چاد در اختیار داشتن مورد ما و professes به آن عدالت کامل انجام است.
آنچه باقی مانده است با خود.
من به حال استراحت ، تفریح من و رفع خستگی ام بود ، همان طور که گفته در
Woollett ، هم دوست داشتنی.
هیچ چیز در آن از این دیدار خوشحال با شما دوست داشتنی تر شده است -- در این
شرایط فوق العاده که شما لذتبخش رضایت.
من حس موفقیت است.
آنچه من می خواستم. من تمام این خوب آن چیزی است که چاد است
انتظار برای جمع آوری ، و من که اگر من آماده رفتن او همان است. "
او سر خود را با خرد ظریف عمیق تر را تکان داد.
"شما آماده نیست.
اگر شما آماده چرا شما را به خانم Newsome نوشتن در این معنی که شما ذکر کرده ایم به :
من؟ "Strether در نظر گرفته است.
"من نباید قبل از من از شنیدن صدای او.
شما بیش از حد ترس از او ، "او اضافه شده است. آن را بین آنها تولید یک نگاه طولانی از
که نه کاهش. "من فکر نمی کنم فکر می کنید که -- بر این باورند
من واقعا دلیلی برای ترس از او. "
"او قادر سخاوت بزرگ ،" Strether در حال حاضر اظهار داشت.
خب پس اجازه دهید او به من اعتماد. همه می پرسم.
اجازه دهید او به رغم همه چیز آنچه که من انجام داده ام را تشخیص است. "
"آه به یاد داشته باشید ، دوست ما پاسخ داد :" که او effectually نمی تواند آن را تشخیص بدون
دیدن آن برای خودش.
چاد به بیش از را نشان دهد و او آنچه را که شما انجام داده ایم ، و اجازه دهید او را با او خواست که مسئله وجود دارد برای
و ، به عنوان آن ، برای شما او را اندازه گیری عمق این پیشنهاد است.
"آیا شما کلمه خود را از افتخار را به من بدهید که اگر او یک بار او را در آنجا او را به او بکنم
به بهترین وجه با او ازدواج؟ "
این همدم او ، این پرسش ، دوباره نگاه کنید در حالی که در دیدگاه و پس از آن
او بدون هشیاری سخن گفت. "زمانی که او برای خودش می بیند که او --"
اما او در حال حاضر خراب شده بود شوید.
"هنگامی که او برای خودش می بیند آنچه که او این است که او می خواهید با او ازدواج بیشتر است."
نگرش Strether ، که از احترام به علت آنچه او گفت ، اجازه او را به حضور در
برای یک دقیقه و ناهار برای او.
"من شک دارم که خواهد آمد. این کار آسانی نخواهد بود آن را ساخت. "
"این آسان اگر او همچنان وجود دارد -- و او برای پول خواهید باقی می ماند.
این پول به نظر می رسد می شود ، به عنوان یک احتمال قوی ، بنابراین hideously بسیار است. "
"خوب" Strether در حال حاضر این نتیجه رسیدند : "هیچ چیز واقعا می تواند شما را اما صدمه دیده خود را
ازدواج است. "
او خنده نور عجیب و غریب داد. "کنار گذاشتن آنچه که واقعا ممکن است او را صدمه می بینند."
اما دوست او نگاه او را به عنوان اگر او که بیش از حد تصور بود.
"سوال این خواهد آمد ، البته ، از آینده است که شما خودتان را به او ارائه است."
او تمایل به عقب در حال حاضر ، اما او به طور کامل او را با آن روبرو است.
"خوب ، اجازه دهید آن را!"
"نکته این است که آن را برای چاد به آن چه او می تواند.
اثبات بودن او در مقابل ازدواج آنچه که او را نشان خواهد داد. "
"اگر او اثبات ، بله" -- او پیشنهاد را پذیرفت.
"اما برای خودم ،" او افزود : "سوال این است که آنچه شما را."
"آه من هیچ چیز را.
این امر من نیست. "" چی فرمودید؟
فقط وجود دارد که از شما گرفته و به آن متعهد است ، آن را
به شدت می شود مال شما.
شما در صرفه جویی نیست ، در آن شرکت کنم ، برای منافع خود را در خودم ، اما از توجه شما
دوست ما است. در هر نرخ به طور کامل وابسته به
از سوی دیگر.
شما می توانید به افتخار نمی دیدن من از طریق او زخم ، "چون شما نمی تواند به افتخار
نمی بینم او را "عجیب و زیبا به او بود او را آرام
زیرکی نرم.
چیزی که بیشتر وی را به حرکت بود ، واقعا که او عمیقا جدی بود.
او هیچ یک از اشکال بدشگون از آن ، اما او هرگز در تماس آمده بود ، آن را لرزاند
او ، با یک نیرو به ارمغان آورد ، به جریمه نقدی تا سر.
خانم Newsome ، خوبی می دانستند ، جدی بود ، اما آن چیزی بود به این.
او به آن را در زمان همه در او همه با هم آن را دیدم. "نه" mused در او ، "من می توانم به افتخار نمی مراجعه کنید
اوست. "
او چهره او را به عنوان با نور نفیس متاثر می شود.
بعد از آن شما؟ "" من. "
او در این صندلی خود را به عقب رانده و لحظه ای بعد روی پای او بود.
"متشکرم!" او با دست او برگزار شد به او در سراسر جدول و بدون گفت :
کمتر از یک معنی در واژه ها از لب های او تا به حال به خصوص آنها را پس از چاد داده می شود
شام.
ناخن طلایی او به حال و سپس در رانده سوراخ اینچ خوب عمیق تر است.
او منعکس است که خود او تنها در عین حال انجام داده بود و آنچه که او ذهن او ساخته شده بود
به مناسبت همین.
تا کنون به عنوان جوهره این موضوع رفت و او به سادگی به سرعت در نقطه ای ایستاد که در آن
او پس از آن کاشته شده بود پاهای خود است.