Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل ششم همه نوع و شرایط مردان و زنان
روز ماه سپتامبر بر روی تپه شاهزاده ادوارد آیلند ، باد ترد منفجر کردن بیش از
تپه های شنی از دریا ، جاده قرمز طولانی ، سیم پیچ از طریق مزارع و جنگل ها ، در حال حاضر
حلقه خود را در مورد گوشه ای از مجموعه ای به ضخامت
spruces ، نخ مزرعه maples جوان با ورق پر مانند بزرگ
سرخس ها در زیر آنها ، در حال حاضر فرو بردن به توخالی که بروک از فلش
جنگل و آنها را دوباره ، در حال حاضر basking در
آفتاب باز بین روبان asters طلایی میله و دود آبی رنگ ، در هوا با athrill
pipings myriads از جیرجیرک ، آن دسته از بازنشستگان کمی خوشحالم از تپه تابستان ؛
گوشتالو تسویه حساب های قهوه ای ambling در امتداد جاده ها ؛
دو دختر را پشت سر گذاشته ، با شادی بی بها و ساده ، از جوانان و کامل به لب
زندگی است.
"اوه ، این روز بیش از عدن به سمت چپ آن نیست ، دیانا؟"... و آن آهی کشید
محض شادی. "هوا سحر و جادو در آن است.
نگاهی به بنفش در فنجان دره برداشت ، دیانا است.
و آه ، بوی شاه درخت در حال مرگ!
این از آن توخالی کمی آفتابی که در آن آقای Eben رایت شده است
برش قطب حصار. سعادت این است که در چنین یک روز زنده ، اما
به بوی در حال مرگ شاه درخت بسیار آسمان است.
دو سوم وردزورث و یک سوم آن شرلی.
به نظر نمی رسد امکان وجود دارد که باید وجود داشته باشد مرگ شاه درخت در بهشت ، اینطور نیست؟
و با این حال آن را ندارد به من به نظر نمی رسد که آسمان خواهد بود اگر شما نمی تواند کاملا بی نقص
بوی شاه درخت مرده که شما را از طریق جنگل آن رفت.
شاید خواهیم بو وجود دارد بدون مرگ داشته باشند.
بله ، من فکر می کنم که راه.
که عطر خوشمزه باید روح دپو... و البته آن را تنها خواهد بود
روح در آسمان. "
درختان روح نیست ، عملی دیانا گفت : "اما بوی شاه درخت مرده است
قطعا دوست داشتنی است. من قصد دارم برای ساختن یک کوسن و پر کردن آن
با سوزن شاه درخت.
شما بهتر است بیش از حد را ، آن. "" من فکر می کنم من باید... و استفاده از آن را برای چرت زدن من.
من می خواهم برخی از به خواب من حوری جنگلی یا woodnymph شد و سپس.
اما فقط این دقیقه من و محتوا به آن شرلی ، Avonlea schoolma'am ، رانندگی
بیش از یک جاده در این چنین شیرین ، روز دوستانه است. "
اتمام حجت روز دوست داشتنی است اما ما هیچ چیز به جز یک کار دوست داشتنی و قبل از ما ، آهی کشید : "دیانا.
"چرا بر روی زمین به شما ارائه دهد این جاده به الک یا غربال کردن ، آن؟
تقریبا تمام cranks در Avonlea در امتداد آن زندگی می کنند ، و ما احتمالا خواهید بود در صورتی که درمان ما
التماس برای خودمان بود. این بسیار بدترین جاده از همه است. "
"است که به همین دلیل من آن را انتخاب است.
البته گیلبرت و فرد را گرفته اند این جاده اگر ما آنها را خواسته بود.
اما می بینید ، دیانا ، من احساس می کنم خودم را برای سعادت مسئول ، از آنجایی که من بود
برای اولین بار به آن را نشان می دهد ، و آن را به من به نظر می رسد که من باید انجام نامطبوعی ترین
چیزها می شود.
من متاسفم در حساب شما ، اما شما نیاز دارید می گویند که یک کلمه را در مکان های بد خو نمی باشد.
من تمام صحبت انجام... خانم Lynde می گویند من به خوبی قادر به.
خانم Lynde نمی داند که آیا به سرمایه گذاری یا نه تایید.
او به inclines ، زمانی که وی به یاد می آورد که آقای و خانم آلن به نفع آن هستند ، اما
این واقعیت که جوامع بهبود روستا برای اولین بار در ایالات منشأ تعداد
در برابر آن است.
بنابراین او توقف بین دو نظرات و موفقیت تنها ما را در خانم توجیه
چشم Lynde.
پریسیلا در حال رفتن به نوشتن مقاله برای جلسه آینده بهبود ما ، و من آن را انتظار
خوب خواهد بود ، برای عمه او را چنین نویسنده ای باهوش و بدون شک آن را در خانواده اجرا می شود.
من باید هیجان آن را به من داد را فراموش کرده ام هرگز وقتی که متوجه شدم که خانم شارلوت E.
مورگان عمه پریسیلا بود.
به نظر می رسید به طوری شگفت انگیز که من یک دوست دختر که خاله نوشت 'Edgewood
روز و 'باغ Rosebud." خانم مورگان کجا زندگی می کنند؟ "
"در تورنتو.
و پریسیلا می گوید او در حال آمدن است به جزیره برای یک دیدار تابستان آینده ، و اگر آن را
پریسیلا ممکن است به ترتیب به او را دیدار با ما.
که به نظر می رسد تقریبا بیش از حد خوب درست باشد -- اما آن چیزی دلپذیر تصور پس از
شما به رختخواب برود. "روستای Avonlea اصلاح جامعه بود
واقع سازمان یافته است.
رئیس جمهور گیلبرت Blythe بود ، فرد رایت معاون رئیس جمهور ، آن شرلی ، وزیر امور خارجه ، و
دیانا بری خزانه دار.
"بهبود" را به عنوان آنها بی درنگ تعمید شده بودند ، یک بار در دو هفته ملاقات
در خانه از اعضای.
که آنها نمی توانند انتظار را تحت تاثیر قرار دهند بسیاری از پیشرفت در اواخر بستری شد
فصل ، اما آنها به منظور برنامه ریزی مبارزات انتخاباتی تابستان آینده ، جمع آوری و مورد بحث
ایده ها ، نوشتن و مقالات خوانده شده و به عنوان آن
گفت : برای آموزش احساسات عمومی به طور کلی.
برخی مخالفت ها وجود دارد ، البته ، و... که بهبود احساس خیلی بیشتر
کاملا... خوب معامله تمسخر.
آقای الیستا رایت گفته اند که گزارش شد که یک نام مناسب تری برای
سازمان معاشرت داشته باشگاه خواهد بود.
خانم مشعر اسلون اعلام کرد او شنیده بود به معنای بهبود برای شخم زدن ، تا از همه
کنار جاده و آنها را با geraniums.
آقای لوی Boulter همسایه هایش هشدار داد که بهبود آن همه اصرار
خراب کردن خانه اش و بازسازی آن پس از طرح های تصویب شده توسط جامعه.
آقای جیمز اسپنسر در آنها کلمه ای که او خواست آنها را با مهربانی بیل پایین
کلیسا تپه.
Eben رایت گفت آن است که او آرزو بهبود می تواند قدیمی جوزایا اسلون را برای القاء
نگه داشتن سبیل خود را کمرنگ.
آقای لارنس بل گفت : او به ماست مالی کردن انبارهای خود اگر هیچ چیز دیگری آنها را لطفا
اما او پرده های توری در پنجره cowstable آویزان نکنید.
آقای اسپنسر سرگرد پرسید کلیفتون اسلون ، بهبود که سوار شیر به Carmody
کارخانه پنیر ، اگر آن درست شد که همه می باید شیر ، موضع خود را به
دست نقاشی شده و تابستان بعد و نگه داشتن محور دوزی بر روی آن است.
در وجود... یا شاید ، طبیعت انسان آنچه در آن است ، چرا که از این ،
جامعه رفت gamely تنها در بهبود کار آنها می تواند امید به ارمغان می آورد در مورد
در پاییز همان سال.
در جلسه دوم ، در اطاق نشیمن بری ، الیور اسلون نقل مکان کرد که آنها شروع به
اشتراک به دوباره توفال چوبی یا سیمانی و غیره و رنگ سالن ؛ جولیا بل دوم ، با
احساس ناراحت بود که او انجام کاری دقیقا با وقار.
گیلبرت حرکت قرار داده ، آن را به اتفاق آرا انجام شد ، و آن به شدت آن را ضبط
در عرض چند دقیقه او.
چیزی که بعد از انتصاب کمیته ، و Gertie پای ، مصمم به اجازه جولیا
بل حمل کردن تمام laurels ، جسورانه نقل مکان کرد که خانم جین اندروز رئیس
گفت : کمیته.
این حرکت نیز بموقع دوم و به اجرا درآمد ، جین بازگشت تعریف شده توسط
انتصاب Gertie در کمیته ، به همراه گیلبرت ، آن ، دیانا ، و فرد رایت.
این کمیته ، راه خود را در کنفرانس خصوصی انتخاب کردند.
آن و دیانا برای Newbridge جاده ، گیلبرت و فرد گفته شد.
سفید ، شنهای جاده و جین و Gertie برای جاده Carmody.
"از آنجا که ،" شرح داده شده گیلبرت به آن ، آنها به عنوان راه می رفت به خانه با هم از طریق
چوب خالی از سکنه ، "Pyes همه در امتداد آن جاده زندگی می کنند و آنها را یک سنت نمی دهد مگر اینکه یکی
خود آنها را canvasses. "
آن و دیانا شنبه آینده آغاز شده است.
آنها به پایان جاده راند و canvassed homeward ، فراخوانی برای اولین بار در
"اندرو دختران است."
"اگر کاترین است به تنهایی ممکن است ما چیزی را دریافت ، گفت :" دیانا "، اما اگر الیزا
در آنجا ما نیست. "الیزا آنجا بود... خیلی... و نگاه
حتی grimmer معمول از.
خانم الیزا یکی از آن دسته از افرادی که به شما این تصور بود که زندگی در واقع یک
خدا نگهدار از اشک ، و یک لبخند ، خنده به صحبت می کنند هرگز ، ضایعات عصبی
انرژی واقعا سزاوار سرزنش.
دختران اندرو "دختران" به مدت پنجاه سال عجیب و غریب شده بود و به نظر می رسید به احتمال زیاد باقی می ماند دختران
به پایان زیارت دنیوی خود را.
کاترین که گفته شد ، به حال به طور کامل داده نشده است تا امید ، اما الیزا ، که متولد شد
بدبین ، تا به حال هیچکدام از هرگز.
آنها را در یک خانه کوچک قهوه ای ساخته شده در گوشه آفتابی زندگی می کردند scooped از مارک اندرو.
راش جنگل.
الیزا گله و شکایت بود که وحشتناک گرم در تابستان است ، اما کاترین بود خو گرفته به آن می گویند
دوست داشتنی و گرم در فصل زمستان بود.
الیزا دوخت درهم آمیخته بود ، چرا که آن ، بلکه صرفا به عنوان یک اعتراض مورد نیاز نبود
بیهوده و بیمعنی کاترین توری قلاب بافی.
الیزا با اخم و کاترین با لبخند گوش ، به عنوان دختران توضیح داده شده خود را
ماموریت.
برای اطمینان ، هر زمان که کاترین گرفتار چشم الیزا او لبخند را در آن دور انداخته
گناه سردرگمی ، اما از آن لحظه بعد رخنه کرد.
"اگر پول را به زباله من تا به حال ، گفت :" الیزا ظالمانه ، "من می خواهم آن را سوزاند و سرگرم کننده از
دیدن شعله شاید ، اما من آن را به آن سالن است و نه ، صد نمی دهد.
این نه تنها سودی به حل و فصل... فقط یک محل برای مردمی جوان به ملاقات کرده و در حمل
زمانی که آنها بهتر است در تخت خود به خانه باشد. "" آه ، الیزا ، مردمی جوان باید بعضی از آنها
تفریح ، اعتراض کردند : "کاترین.
"من ضرورت را نمی بینم. ما به سالن و مکان GAD
هنگامی که ما جوان بودند ، کاترین اندروز. این جهان به بدتر شدن هر روز است. "
"من فکر می کنم آن را بهتر ، گفت :" کاترین بصورتی پایدار و محکم است.
"شما فکر می کنم!" صدای خانم الیزا با بیان این که بیشترین
تحقیر.
"این کار دلالت آنچه شما فکر می کنید ، کاترین اندروز.
آمار حقایق است. "" خب ، من همیشه دوست دارم به روشن نگاه
سمت ، الیزا. "
"هر طرف روشن وجود ندارد." "آه ، در واقع وجود دارد ،" گریه آن ، که
می تواند چنین به الحاد را در سکوت تحمل نیست. "چرا ، تا کنون بسیاری از طرف روشن وجود دارد ،
خانم اندروز.
این واقعا یک دنیای زیبا. "
"شما چنین افکار بالایی از آن زمانی که شما زندگی می کردند تا زمانی در آن به عنوان من را نداشته باشند ،
retorted خانم الیزا sourly "، و به شما نخواهد شد در مورد بهبود آن بسیار مشتاق
یا.
چگونه مادر شما ، دیانا؟ عزیز من ، اما او از اواخر سال شکست خورده است.
او به نظر می رسد اجرا وحشتناک پایین است. و چه مدت است آن را قبل از Marilla انتظار
سنگ کور ، آن؟ "
"دکتر فکر می کند چشم او بدتر نیست اگر او بسیار مراقب باشید ، با شک و تردید
آن. الیزا سرش را تکان داد.
"پزشکان همیشه می خواهم که بحث فقط برای نگه داشتن مردم را تشویق می کردند تا.
من بسیار امید اگر من او را ندارد. بهتر است برای بدترین آماده شوند. "
"اما نباید ما را برای بهترین خیلی آماده است؟ التماس کرد :" آن.
"این فقط به عنوان احتمال دارد به عنوان بدترین اتفاق می افتد."
"در تجربه من ، و من پنجاه و هفت سال در برابر شانزده شما تنظیم ،"
retorted الیزا. "رفتن ، شما؟
خوب ، من امیدوارم که این جامعه جدید از مال شما خواهد بود قادر به نگه داشتن Avonlea از اجرای هر نوع
بیشتر پایین تپه ، اما من از آن نه چندان امید است. "
آن و دیانا خود کردم خوشبختانه ، دور راندند و به سرعت به عنوان تسویه حساب چربی
می تواند برود.
از آنجا که منحنی زیر چوب راش را گرد یک چهره گوشتالو سرعت بیش از آقای آمدند
مرتع اندروز ، تکان دادن به آنها را با هیجان.
کاترین اندروز بود و او بود تا از نفس است که او به سختی می تواند صحبت می کنند ، اما
او یک زن و شوهر از چهارم را به دست آن تراست.
که سهم من به نقاشی سالن ، "او gasped.
"من می خواهم به شما یک دلار به من بدهید ، اما من بیشتر از پول تخم مرغ من جرات نه برای الیزا را
آن را از پیدا کردن من.
من واقعی در جامعه خود را علاقه مند و من معتقدم که شما قصد انجام بسیاری از خوب است.
من خوشبین هستم. من باید به زندگی با الیزا.
من باید عجله قبل از او به من نتواند... او فکر می کند من تغذیه مرغ.
من امیدوارم که شما موفق باشید canvassing داشته باشند ، و نمی شود بیش از آنچه الیزا کاربر به سایر نظرسنجی
گفت.
جهان بهتر است... آن را قطعا می باشد. "
خانه بعدی دانیل بلر بود.
"در حال حاضر ، این همه در مورد اینکه آیا همسر او به خانه یا نه بستگی دارد ، گفت :" دیانا ، به عنوان آنها jolted
در امتداد یک خط عمیق rutted. "اگر او این است که ما یک سنت دریافت کنید.
همه می گوید دن بلر می کند جرات نیست که موهای خود را بدون پرسیدن ، به او اجازه داد ؛
و آن را خاص او بسیار نزدیک به دولت در حد متوسط است.
او می گوید : او به درست قبل از او را سخاوتمندانه است.
اما خانم Lynde می گوید او بسیار 'قبل از' که سخاوت خوش هرگز با او
در همه. "
آن تجربه خود را در محل بلر به Marilla مربوط آن شب.
"ما گره خورده است از اسب و پس از آن در درب آشپزخانه rapped.
هیچ کس نمی آمد اما درب باز شد و ما می توانیم کسی را در شربت خانه را بشنود ، رفتن
dreadfully.
ما نمی توانستیم از کلمات اما دیانا می گوید : او می داند که آنها ادای سوگند توسط
صدای آنها.
من می توانم که آقای بلر را باور نمی کند ، او همیشه به قدری آرام و با حوصله ، اما حداقل
او تحریک آمیز ، بزرگ Marilla ، هنگامی که آن مرد فقیر آمد تا درب ، قرمز به عنوان
چغندر ، با عرق جریان پایین خود را
در صورت ، او در یکی از همسرش پیش بند های بزرگ نوعی پارچه پنبهای یا کتانی بود.
من می توانید این کار durned را نمی کردن ، او گفت ، "برای رشته ها در سخت گره خورده است
گره و من نمی توانم مجسمه نیم تنه 'EM ، بنابراین شما باید به من بهانه ای ، خانم."
ما او را التماس به آن اشاره رفت و در و نشستم.
آقای بلر نشست بیش از حد ، او در اطراف صحن به پشت او پیچ خورده و نورد آن را ،
اما او نگاه شرمسار و نگران این هستید که من متاسفم برای او احساس ، و دیانا گفت : او
می ترسید ما در زمان ناخوشایند خواسته بود.
'اوه ، نه در همه ،' آقای بلر گفت ، تلاش برای لبخند... شما می دانید او همیشه بسیار
مودب... 'من مشغول کمی... آماده برای پخت کیک آن را به عنوان.
همسر من یک تلگراف امروز که خواهرش از مونترال در حال آمدن است امشب و
او به قطار رفته او را ملاقات کرده و در سمت چپ دستور برای من به یک کیک برای چای.
او حکم دستور العمل و به من گفت چه کاری انجام دهید اما من پاک فراموش کرده نیمی از
جهت در حال حاضر. و آن را می گوید ، 'عطر و طعم با توجه به سلیقه.
به چه معنا است؟
چگونه می توانم به شما بگویم؟ و چه می شود اگر سلیقه من اتفاق نمی افتد به
سلیقه مردم دیگر؟ آیا یک قاشق غذاخوری وانیل می شود به اندازه کافی برای
کیک لایه کوچک؟ "
"من sorrier تر از همیشه برای انسان فقیر احساس. او به نظر نمی رسد در حوزه مناسب خود باشد
در همه. من از شوهران henpecked شنیده بود و در حال حاضر من
احساس کردند که من تو را دیدم.
آن را بر روی لب های من بود گفت : ، آقای بلر ، اگر شما ما را ارسال یک پیام خصوصی به سالن می دهد
من مخلوط کیک شما برای شما. '
اما من ناگهان فکر آن را نمی خواهد محضر بیش از حد تیز به یک «معامله به درایو
با مخلوق هموطنان در زجر است. بنابراین من پیشنهاد کرد که مخلوط کیک برای او
بدون هر گونه شرایط در همه.
او تنها در پیشنهاد من شروع به پریدن کرد. او گفت که او می خواهم به خود استفاده شده است
نان قبل از او ازدواج کرده بود ، اما او می ترسید کیک فراتر از او ، و در عین حال او را به متنفر
نا امید همسر او.
او که مرا به یکی دیگر از صحن ، و دیانا ضرب و شتم تخم مرغ و من مخلوط کیک.
آقای بلر زد و ما مواد.
او در همه چیز در مورد صحن خود را فراموش کرده بود و زمانی که او زد آن را پشت سر او جاری و
دیانا گفت : او فکر او را تا سر حد مرگ به آن را ببینید.
او گفت : او می تواند کیک همه حق پخت... او که مورد استفاده قرار گرفت... و سپس او
خواسته برای لیست ما و او را چهار دلار است.
بنابراین شما می بینید ما پاداش.
اما حتی اگر او تا به حال یک سنت داده نشده من همیشه می خواهم که ما واقعا انجام داده بود احساس
عمل مسیحی در کمک به او را. "تئودور سفید توقف بعدی
محل.
نه آن و نه دیانا شده بود قبل از ، و آنها تا به حال تنها بسیار اندک
آشنایی با خانم تئودور ، که به مهمان نوازی داده نشده است.
باید از آنها رفتن به پشت یا جلوی درب؟
در حالی که آنها برگزار شد مشاوره زمزمه خانم تئودور ظاهر در درب جلو
با یک بغل روزنامه.
عمد او آنها را وضع کردن یک به یک در کف ایوان و مراحل ایوان و
سپس به پایین مسیر به فوت بسیار از او تماس گیرنده mystified.
"آیا شما لطفا پاک کردن پاهای خود را با دقت بر روی چمن و سپس راه رفتن بر روی این
مقالات؟ "او گفت : نگرانی. "من فقط جاروب خانه و من
هر گرد و غبار ردیابی شوید.
مسیر پر از گل واقعی از باران دیروز است. "
"آیا شما جرات خنده نیست ،" آن در زمزمه هشدار داد ، چرا که آنها در طول راهپیمایی
روزنامه.
"و من به شما التماس کردن به ، دیانا ، به من نگاه کنید ، بدون توجه به آنچه او می گوید ، و یا من باید
قادر به نگه داشتن چهره ای هوشیار است. "روزنامه گسترش در سراسر سالن و
به اطاق نشیمن fleckless و رسمی و خشک بودن ،.
آن و دیانا نشست کمرویی بر روی نزدیکترین صندلی و ماموریت خود را توضیح داد.
خانم سفید آنها را شنیده مودبانه ، قطع فقط دو بار ، یک بار به تعقیب کردن
پرواز پرماجرا ، و یک بار انتخاب کنید تا بصورت حلقه در اوردن کوچک از چمن که در آن سقوط کرده اند
فرش از لباس آن.
آن wretchedly گناه احساس ، اما خانم سفید مشترک دو دلار و پرداخت پول
پایین... "به ما جلوگیری از داشتن برای رفتن به عقب برای آن ،" دیانا گفت که زمانی که آنها
دور.
خانم سفید بود و روزنامه ها جمع شده بودند تا قبل از آنها تا به حال اسب خود پذیری و به عنوان
آنها را از حیاط دیدند او را دارای حق اعمال میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول جاروب در سالن بیرون راندند.
"من همیشه شنیده ام که خانم تئودور سفید neatest زن زنده بود و من
گفت : "بر این باورند که پس از این ، دیانا ، جای خود را به خنده سرکوب خود را در اسرع وقت
آن امن است.
"من خوشحالم او بدون فرزند دارد ، گفت :" آن رسما.
این امر می تواند فراتر از واژه ها برای آنها بسیار ناراحت کننده است اگر او بود. "
در Spencers خانم ایزابلا اسپنسر آنها را بدبخت با گفتن چیزی بد ساخته شده
مزاج در مورد هر کس که در Avonlea.
آقای توماس Boulter حاضر به دادن هر چیزی به دلیل سالن ، هنگامی که آن ساخته شده بود ،
بیست سال قبل از آن ، بر روی سایت توصیه شده توسط او ساخته نشده بود.
خانم استر بل ، که تصویری از بهداشت و درمان بود ، در زمان نیم ساعت به جزئیات همه او را
درد و درد ، و متاسفانه پایین قرار دادن پنجاه سنت چرا که او نمی تواند وجود داشته باشد که
هم در سال آینده این کار را انجام... نه ، او را در قبر او می شود.
بدترین آنها پذیرایی ، با این حال ، سیمون فلچر بود.
هنگامی که آنها را به حیاط سوار دیدند دو چهره مشابه آنها را از طریق ایوان
پنجره.
اما اگر چه آنها rapped و منتظر صبورانه و مصرانه هیچ کس آمد به
درب. دو دختر قطعا ژولیده و خشمگین
سوار به دور از سیمون فلچر.
حتی آن اعتراف کرد که او شروع به احساس دلسردی.
اما پس از آن جزر و مد تبدیل شده است.
چندین homesteads اسلون بعدی آمد ، جایی که آنها به اشتراک لیبرال ، و از
که تا آخر آنها شرایط خوبی دارند ، با سرزنش کردن فقط گاه به گاه.
تاریخ و زمان آخرین محل آنها از تماس رابرت دیکسون توسط پل حوضچه.
آنها به چای ماند ، هر چند که آنها نزدیک به خانه ، به جای خطر متخلف
خانم دیکسون ، که تا به حال شهرت بسیار "تند مزاج" زن بودن.
در حالی که آنها قدیمی خانم جیمز سفید به نام شوید.
"من فقط به لورنزو بوده است ،" او اعلام کرد.
"او proudest مرد در Avonlea این دقیقه است.
شما چه فکر میکنید؟
پسر There'sa نام تجاری جدید وجود دارد... و پس از هفت دختر است که کاملا یک رویداد ، من می توانم
به شما بگویم "به آن آغشته گوش او ، و وقتی که به
سوار به دور او گفت.
"من مستقیما به لورنزو سفید است." "اما او در جاده شنهای سفید زندگی می کند و
آن را کاملا از راه دور از راه ما است ، اعتراض کردند : "دیانا.
"گیلبرت و فرد او را برای جمعاوری اراء فعالیت کردن
"آنها می رویم این اطراف نیست تا بعد شنبه و از آن خواهد شد بیش از حد در اواخر آن زمان ،"
گفت : آن بصورتی پایدار و محکم است. "تازگی فرسوده خاموش خواهد شد.
لورنزو سفید dreadfully اما معنی او را به هر مشترک فقط در حال حاضر.
ما باید از جمله لغزش فرصت طلایی ، دیانا اجازه نمی دهد. "
در نتیجه توجیه دوراندیشی آن.
آقای سفید آنها را در حیاط ملاقات کرد ، بشاش به مانند خورشید بر یک روز عید پاک.
هنگامی که آن خواستار به اشتراک او موافقت کرد با شوق و ذوق.
"خاص ، خاص است.
من پایین را برای یک دلار بیشتر از بالاترین اشتراک شما داریم. "
است که «پنج دلار... آقای آن ، نیمی دانیل بلر پایین چهار قرار داده ، گفت : "
هراسان می کند.
اما لورنزو شانه خالی کردن نیست. «پنج آن است... و در اینجا به پول در
نقطه. در حال حاضر ، من می خواهم شما را به خانه می آیند.
چیزی در آن وجود دارد ارزش دیدن دارد... چیزی بسیار کمی از مردم به عنوان دیده می شود
هنوز. فقط در آمده و با تصویب نظر شما. "
"چه خواهد شد ما می گویند اگر کودک زیبا نیست؟" دیانا در بیم و هراس به عنوان زمزمه
آنها هیجان زده لورنزو را به خانه به دنبال.
"آه ، قطعا چیز دیگری خوبی برای گفتن در مورد آن وجود خواهد داشت ، گفت :" آن به راحتی.
"همیشه در مورد یک نوزاد وجود دارد."
کودک زیبا بود ، با این حال ، و آقای سفید احساس کرد که او خود را به ارزش پنج دلار از
لذت صادقانه دختران بیش از تازه وارد کمی گوشتالو.
اما این اولین بار ، آخرین ، و تنها که لورنزو سفید که تا کنون مشترک بود
هر چیزی.
آن ، خسته او ، تلاش یک را برای سعادت عمومی است که در شب ساخته شده ،
لغزش بیش از زمینه ها برای مصاحبه با آقای هریسون ، بود که به عنوان سیگار کشیدن معمول لوله های او
ایوان با زنجبیل در کنار او.
Strickly صحبت کردن او را در جاده ها Carmody بود ، اما جین و Gertie ، که نبودند
آشنایی با او را نجات گزارش مشکوک بود ، عصبی آن را به التماس
برای جمعاوری اراء فعالیت کردن او را.
با این حال ، آقای هریسون ، صراحت خودداری به اشتراک صد ، و wiles تمام آن بودند
بیهوده. اما من فکر کردم شما از جامعه ما مورد تایید
آقای هریسون ، "او سوگواری کردند.
من... من انجام می دهم... اما تایید من نمی عمیق به عنوان جیب من ، آن است. "
"چند تجربه مانند من داشته اند امروز را من به عنوان یک بدبین بسیار
به عنوان دوشیزه الیزا اندروز ، "آن انعکاس خود را در آینه شیروانی شرق گفت :
خواب.