Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دوم
بعد از ظهر دیروز در مبهم و cold.I نیم ذهن آن را صرف مطالعه من بود
آتش ، به جای wading را از طریق هیث و گل به ارتفاعات نظرات.
در آینده از شام ، با این حال ، (NB -- من بین دوازده و ساعت یک شام خوردن ؛
خانه دار ، یک بانوی matronly گرفته شده به عنوان یک ثابت به همراه خانه ، می تواند ، نه و یا
، درک درخواست من که من
در پنج) در خدمت ممکن است -- در نصب از پله ها با این قصد تنبل ، و
پله به داخل اتاق ، من بنده دختر بر روی زانو خود را احاطه شده توسط برس دیدم و
زغال سنگ scuttles ، و بالا بردن گرد و غبار شیطان صفت
او به شعله های آتش با انبوه cinders خاموش.
این نمایش من به عقب راندند بلافاصله من کلاه من گرفت ، و پس از چهار مایل پیاده روی ،
وارد Heathcliff در باغ دروازه تنها در زمان برای فرار از تکه های پر مانند اول
برف ، دوش.
در آن تپه بالا تاریک و دلگیر ، زمین سخت را با فراست سیاه و سفید بود ، و هوا از من ساخته شده
از سرما لرزیدن از طریق هر اندام.
که قادر به حذف زنجیره ای ، من شروع به پریدن کرد بیش از ، و ، در حال اجرا تا کازوی پرچم
هم مرز با عقب مانده انگور فرنگی ، بوته ، بیهوده برای پذیرش زدم ، تا من
پنجه tingled و سگ زوزه میکشیدند محکوم کنند.
'زندانیان اخیر!' من انزال ، ذهنی ، 'شما سزاوار
انزوای همیشگی از گونه های خود را برای inhospitality زمخت شما است.
حداقل ، من درب من محروم در روز زمان را حفظ کند.
من اهمیتی نمی دهند -- من در 'بنابراین حل و فصل ، من درک لچ را تکان داد و
آن را قاطعانه.
سرکه رو جوزف سر خود را از پنجره دور از انبار بینی.
چه نویسنده؟ او فریاد زد. 'T' maister پایین fowld 'T' من.
برو دور laith پایان T TH 'O' '، اگر اهل رفت و به spake به او.'
«هیچ کس در داخل برای باز کردن درب وجود دارد؟" من hallooed ، responsively.
'در nobbut T' missis ؛ و shoo'll oppen 'T' dins MAK نامه yer flaysome تا
neeght '' چرا؟ آیا می توانید به او بگویید که من هستم ، EH ،
جوزف؟ '
'نه NE من من هیچ wi't هند hae ، 'muttered سر ،
اضمحلال. برف شروع به رانندگی نسبتا ضخیم است.
من را مصادره دسته به مقاله یک کارآزمایی دیگر ، هنگامی که یک مرد جوان بدون کت ، و
shouldering چنگال ، به نظر می رسد در پشت حیاط.
او مرا به دنبال او ، مورد ستایش قرار داد و پس از راهپیمایی خود را از طریق یک آب خانه ، و هموار
منطقه حاوی زغال سنگ ریخته ، پمپ و کبوتر تخت ، ما در طول وارد
آپارتمان بزرگ ، گرم ، و شاد است که در آن من که قبلا دریافت کرده بود.
و لذتبخش در درخشندگی یک آتش سوزی بسیار زیاد میدرخشد ، مرکب از ذغال سنگ ، ذغال سنگ نارس ،
و چوب و در نزدیکی جدول ، برای یک وعده غذایی شب فراوان گذاشته ، من خوشحال بود
مشاهده missis ، 'فردی که وجود من قبلا هرگز مشکوک.
تعظیمی کردم و منتظر ، فکر کردن به او پیشنهاد یک صندلی مرا.
او نگاهی به من انداخت ، تمایل در صندلی خود را ، و حرکت و لال باقی مانده است.
"آب و هوای خشن!' من اظهار داشت.
من می ترسم ، خانم Heathcliff ، درب باید نتیجه از بندگان خود را خرس '
اوقات فراغت حضور : من سخت کار به حال من را بشنوند.
او دهانش را باز کرد.
من خیره -- او خیره نیز : در هر صورت ، او چشم خود را بر من در خنک نگه داشته ، بدون در نظر گرفتن
روش ، بسیار شرم آور و ناخوشایندی است.
بنشینید ، گفت : مرد جوان ، gruffly.
'او خواهید بود به زودی" من اطاعت و hemmed ، و به نام
تبه جونو ، که در این مصاحبه دوم deigned ، به حرکت نوک افراطی از خود
دم ، در نشانه رمز داشتن آشنایی من.
یک حیوان زیبا! 'من شروع دوباره.
'آیا شما قصد دارید فراق با آنهایی که کمی ، خانم؟"
مال من نیستند ، گفت : میزبان مهربان ، repellingly از Heathcliff
خود می توانست جواب داده. آه ، مورد علاقه خود را در میان این؟ "
من ادامه داد ، تبدیل به کوسن مبهم کامل از چیزی شبیه گربه است.
یک انتخاب عجیب و غریب از مورد علاقه! 'مشاهدات وی نشان داد که scornfully.
Unluckily ، پشته از خرگوش مرده بود.
من یک بار hemmed بیشتر و جلب کرد نزدیک به کوره فولاد سازی دهان ، تکرار نظر من در
wildness از شب.
او گفت : 'شما باید بیرون می آیند ،' ، بالا رفتن و رسیدن از تکه دودکش
دو قوطی رنگ.
موقعیت خود را قبل از از نور پناه بود. در حال حاضر ، من تا به حال یک دیدگاه متمایز از او
شکل کامل و لقاء.
او بلند و باریک ، و ظاهرا به ندرت گذشته دختری : فرم قابل تحسین ، و
نفیس ترین کمی چهره که من تا به حال لذت بردن از beholding ؛ کوچک
ویژگی ها ، حلقه های باریک های بسیار عادلانه است. کتانی ، یا
و نه طلایی ، بر گردن ظریف خود را حلق آویز سست و چشم ها ، آنها شده بود
دلپذیر در بیان ، که می توانست مقاومت ناپذیر شده است : خوشبختانه برای من
حساس قلب ، تنها احساسات آنها
evinced بین تمسخر و تحقیر و نوع ناامیدی hovered ، singularly غیر طبیعی می شود
شناسایی وجود دارد.
قوطی تقریبا خارج از دسترس او بودند ؛ من ساخته شده حرکت به او کمک و او پس از تبدیل
من به عنوان خسیس ممکن است به نوبه خود اگر هر یک اقدام به او را در شمارش او را کمک
طلا.
من به کمک شما می خواهید ، 'جامعی ؛' من می توانم آنها را برای خودم. "
چی فرمودید؟! 'من عجله به پاسخ.
'در شما را به چای پرسید؟ وی خواستار ، بستن صحن بیش از نیم تنه دامن بلند سیاه و سفید شسته و رفته او ،
و با یک قاشق مربا خوری از برگ که بیش از گلدان آماده ایستاده است.
من جواب داد : 'من خواهد بود خوشحالم که یک فنجان ،'.
'شما خواسته شد؟" او تکرار. نه ، من گفتم ، نیمی از لبخند زدن.
'شما فرد مناسب برای از من بپرسید.
او پرت پشت چای ، قاشق و همه ، و صندلی خود را در حیوان خانگی از سر گرفت ؛ پیشانی خود را
راه راه و قرمز خود را زیر لب تحت فشار قرار دادند ، مانند یک کودک آماده به گریه.
در همین حال ، مرد جوان به شخص قطعا نخ نما فوقانی خود را پرتاب شده بود
پوشاک ، و نصب خود را قبل از رنگ یا نور درخشان ، بر من از گوشه ای از نگاه
چشمان او ، برای تمام جهان را به عنوان برخی از دشمنی فانی unavenged بین ما وجود دارد.
من شروع به شک که آیا او بنده است یا نه : لباس و سخنرانی خود هر دو
بی ادب ، به طور کامل عاری از برتری قابل مشاهده در Heathcliff آقای و خانم او
ضخامت فر قهوه ای خشن و
uncultivated ، سبیل خود را bearishly بیش از گونه او تجاوز ، و دست او
مانند کسانی که از یک کارگر معمولی بودند embrowned : هنوز تحمل او آزاد بود ،
تقریبا پر افاده ، و او نشان داد هیچ یک از
توجه و دقت مداوم داخلی در شرکت در بانوی خانه.
در صورت عدم وجود ادله روشن از وضعیت او ، من آن را تلقی به بهترین وجه اجتناب از
رفتار کنجکاو او را متوجه و پنج دقیقه پس از آن ، ورود
Heathcliff من درد ، در برخی از اقدام ، از دولت ناراحت کننده من.
«ببینید ، آقا ، من با توجه به وعده ، بیا!"
من بانگ زد ، : فرض شاد ؛ 'و من از ترس من باید آب و هوا محدود به نیمی از
ساعت ، اگر شما استطاعت من در طول این فضا پناه. '
؟ نیم ساعت ، به او گفت : تکان دادن تکه های سفید از لباس های خود را ؛ "من از شما تعجب می کنید
باید ضخیم از برف و طوفان به پرسه زدن در مورد هنوز وارد را انتخاب کنید
آیا می دانید که اجرا می کنید خطر از دست رفته در باتلاق؟
افراد آشنا با این moors اغلب از دست جاده خود را در شب از جمله ؛ و من می توانم بگویم
شما هیچ شانسی برای تغییر در حال حاضر وجود دارد.
"شاید من می تواند یک راهنمای در میان بیابان خود را ، دریافت و او ممکن است در گرانج تا بماند
صبح -- می تواند به شما من یکی یدکی '' نه ، من نمی توانست. '؟
'اوه ، واقعا!
خب ، پس ، من باید به هوشمندی خود من اعتماد کنید. '
'Umph!'
'آیا شما با رفتن به Mak در" چای؟ "او از کت نخ نما خواستار ، تغییر خود
وحشی زل زل نگاه کردن از من به بانوی جوان. 'او را به هر گونه؟" او پرسیده می شود ، جذاب
به Heathcliff.
آن را آماده خواهد شد؟ 'پاسخ این بود ، بنابراین وحشیانه زبان آمده که شروع کردم.
تن که در آن کلمات بودند گفت : نشان دهنده ماهیت واقعی بد است.
من دیگر احساس تمایل به تماس Heathcliff یک شخص سرمایه.
هنگامی که آماده سازی به پایان رسید ، او از من دعوت با -- 'Now، سر را رو به جلو
صندلی خود را.
و ما همه ، از جمله جوانان روستایی ، جلب کرد دور جدول : سکوت تیره رنگ
حاکم در حالی که ما در مورد وعده غذایی ما است. من فکر کردم ، اگر من ابر ایجاد می شود ، آن را
وظیفه من بود را به تلاش برای برطرف کردن آن است.
آنها می توانستند هر روز نشستن تا ترسناک و کم حرف و آن غیرممکن بود ، با این حال
بد خلق آنها ممکن است ، که جهانی به آنها اخم کردن عینک خود را هر
لقاء روز.
عجیب است ، من در فاصله خوردن یک فنجان چای آغاز کرد و دریافت
دیگر -- 'itعجیب است چگونه سفارشی می توانید قالب سلیقه ها و ایده های ما : بسیاری نمی توانست
تصور وجود شادی در
زندگی از جمله تبعید کامل از جهان که شما را صرف ، آقای Heathcliff ؛ رتبهدهی نشده است ، من
سرمایه گذاری برای گفتن ، که ، توسط خانواده خود احاطه شده است ، و با بانوی مهربان خود را به عنوان
نابغه ریاست جمهوری را بر خانه شما و قلب '
بانوی مهربان من! 'او با استهزاء تقریبا شیطانی در چهره اش قطع کرد.
«او کجاست؟ -- بانوی مهربان من' 'خانم Heathcliff ، همسر شما ، منظور من. "
خب ، بله -- اوه ، شما می توانید صمیمی است که روح او را گرفته است پست از ministering
فرشته ، و نگهبانان سرنوشت ارتفاعات نظرات ، حتی زمانی که بدن او از بین رفته است.
است که آن را؟
خودم ادراکی در یک اشتباه ، من تلاش برای اصلاح آن.
ممکن است من را دیده اند ، بیش از حد بزرگ است اختلاف بین سنین از احزاب وجود دارد
را به احتمال وجود دارد که آنها زن و شوهر بودند.
یکی از حدود چهل بود : یک دوره از قدرت ذهنی که در آن مردان به ندرت گرامی می
توهم که برای عشق توسط دختران ازدواج : که رویا برای این سایت متعلق به
آرامش از سال رو به زوال ما.
دیگر آیا هفده به نظر نمی آید.
سپس آن را بر من فلش -- 'Theدلقک در آرنج من است که نوشیدن چای خود را از
حوزه و خوردن گسترده خود را با دست نشسته ، ممکن است شوهرش : Heathcliff
تاریخ ، البته.
در اینجا نتیجه از زنده بگور شدن : او تا به خودش دور انداخته بر
که ادم بی تربیت از جهل محض است که بهتر است افراد وجود داشته است!
ترحم غم -- من باید مراقب باشید که چگونه من باعث به او را به پشیمانی انتخاب خود است.
انعکاس ماه مه گذشته پسند به نظر می رسد و آن نبود.
همسایه من به من به عنوان مرز در واگرا می لرزاند و من می دانستم ، از طریق تجربه ، که
من tolerably جذاب بود. 'خانم Heathcliff دختر در قانون ، '
گفت Heathcliff ، همخوانی گمان من.
او تبدیل شده است ، عنوان او صحبت می کرد ، یک نگاه عجیب و غریب در جهت او : نگاهی از نفرت ؛ مگر اینکه او
مجموعه ای منحرف از عضلات صورت که نه ، مثل کسانی که از افراد دیگر ،
تفسیر به زبان روح خود را.
آه ، قطعا -- من می بینم حال حاضر : : شما صاحب مورد علاقه از رحمان
جن و پری ، من اظهار داشت ، تبدیل به همسایه من است.
این بدتر از قبل بود : جوانان قرمز سیر رشد و گره مشت خود را ، با هر
ظاهر شدن یک مدیتیت حمله.
اما او به نظر می رسید به خود در بحر تفکر غوطهور شدن در حال حاضر ، و طوفان را در خفه
لعنت وحشیانه ، muttered از طرف من : که ، با این حال من در زمان مراقبت ، توجه نکنید.
در حدس خود را ناراضی ، آقا ، 'مشاهده میزبان من ؛ ما هیچ یک از ما داشته باشند
امتیاز مالکیت پری خوب شما و همسر او مرده است.
من دختر را در قانون به من گفت که او بود : بنابراین ، او باید ازدواج پسر من است.
و این مرد جوان ، -- '' پسر من ، مطمئنا '.
Heathcliff دوباره لبخند زد ، که اگر آن را و نه بیش از حد جسورانه بذله گویی به نسبت
پدری از که باید به او. growled : '،' نام من است Hareton Earnshaw
دیگر ؛ و من وکیل شما را به آن احترام! '
"من هیچ بی احترامی را نشان داده ایم ،' پاسخ من بود ، خنده داخلی در شأن و منزلت با
که او خود را اعلام کرد.
او چشم خود را بر من ثابت طولانی تر از من مراقبت به بازگشت خیره ، به خاطر ترس من ممکن است
یا گوش خود را به جعبه وسوسه یا رندر شوق و شعف من قابل شنیدن است.
من شروع به احساس پدیده خارج از محل در آن حلقه خانواده لذت بخش است.
فضای ملال انگیز معنوی غلبه ، و بیش از خنثی ، درخشان
آسایش فیزیکی من دور ، و من حل و فصل به دقت و توجه من تحت آن جرأت
rafters بار سوم.
کسب و کار از غذا خوردن به این نتیجه رسیدند و هیچ کس uttering کلمه از خوش مشرب
گفتگو ، من با نزدیک شدن پنجره به بررسی آب و هوای است.
نگاه پر غصه من تو را دیدم : شب تاریک فرو می ریزند زودرس ، و آسمان و تپه مخلوط
در یک غلغله تلخ باد و برف خفه کننده است.
من فکر نمی کنم این امکان برای من به خانه در حال حاضر بدون راهنما ، "من نمی تواند کمک کند
exclaiming.
جاده خاک سپرده شود در حال حاضر ، و اگر آنها برهنه بودند ، من به ندرت می تواند
تمایز پا در پیش است. '' Hareton ، درایو کسانی که ده ها گوسفند را به
ایوان انبار.
آنها خواهید بود تحت پوشش در صورت در برابر تمام شب را ترک و تخته را قبل از آنها قرار داده ، گفت :
Heathcliff. چگونه باید انجام دهم؟ '
من ، با تحریک رو به افزایش ادامه داد.
هیچ پاسخ به سوال من وجود دارد و بر روی به دنبال دور من تو را دیدم تنها جوزف آوردن
یک سطل فرنی برای سگ و خانم Heathcliff تکیه بیش از آتش ، منحرف
خودش را با سوزاندن یک بسته نرم افزاری از موارد مشابه
که از دودکش قطعه کاهش یافته بود او به عنوان چای قوطی را به جای آن دوباره بازسازی شد.
سابق ، زمانی که او بار او سپرده شده بود ، در زمان یک بررسی انتقادی از اتاق ،
و در زنگ های ترک خورده رنده خارج -- 'Awدر تعجبم که چگونه yah می تواند faishion ایستاده thear من'
بطالت سازمان ملل متحد جنگ ، زمانی که همه در 'EMS goan!
جوانه yah're nowt ، و آن را بدون استفاده از صحبت - - yah خواهید niver ترمیم راه o'yer بیمار است ، اما دولت افغانستان
raight به T 'divil ، مانند نامه yer مادر جلو!
من ، برای یک لحظه تصور ، که این قطعه از فصاحت خطاب به من بود و ،
به اندازه کافی غضبناک ، به سمت حقه بازی سن با قصد از لگد زدن پا
او درب
با این حال ، خانم Heathcliff ، من پاسخ خود را چک.
'شما مفتضح قدیمی منافق!' او جواب.
'آیا شما از ترس در حال انجام دور بدن ، هر زمان که اشاره کردید از شیطان نیست
نام؟
هشدار می دهم شما را به خودداری از تحریک من ، یا من ربوده شدن خود را به عنوان یک ویژه بپرسید
به نفع!
ایست! در اینجا نگاه کنید ، جوزف ، وی ادامه داد : ، مصرف ، کتاب طولانی و تاریک از یک قفسه ؛
"من به شما تا چه حد پیشرفت من در هنر سیاه نشان می دهد : من به زودی باید صالح ، به
خانه روشن آن است.
گاو قرمز توسط شانس می میرند ، و روماتیسم خود را به سختی می تواند در میان بازشناخت
! مشیتی ملاقاتها '' اوه ، ستمکار ، ستمکار! 'gasped بزرگتر ؛
'ممکن است خداوند را تحویل ما را از شر!
نه ، بد اخلاق! شما مردود -- خاموش ، یا من شما را به طور جدی صدمه دیده!
خواهم که با شما در موم و خاک رس مدل! و اولین کسانی بودند که عبور از محدوده را حل کنم
باید -- I'll آنچه را که باید به انجام نیست -- اما ، خواهید دید!
برو ، من در نظر شما! "
جادوگر کمی بدطینتی ساختگی را به چشمان زیبای خود قرار دهید ، و جوزف ، لرزش
با وحشت صادقانه ، هول هولکی ، دعا ، و انزال 'ستمکاران به عنوان رفت.
من فکر کردم رفتار او باید توسط یک گونه از پاپ دلتنگ کننده درخواست ، و ، در حال حاضر که ما
شد به تنهایی ، من تلاش او را در پریشانی من جالب است.
'خانم Heathcliff ، من گفتم صادقانه ، 'شما باید به من برای مشکل شما بهانه ای.
من فرض ، زیرا با آن روبرو هستند ، من مطمئن هستم که شما می تواند کمک به مهربان بودن.
آیا اشاره برخی از نشانه ای که من ممکن است راه خانه من می دانم : من هیچ ایده چگونه
برای دریافت وجود دارد نسبت به شما را مجبور به لندن! '
نگاهی به جاده شما آمد ، وی پاسخ داد ، ensconcing خودش را در صندلی ، با
شمع و کتاب طولانی پیش از او باز است. این توصیه های کوتاه ، بلکه به عنوان صدا را به صورت من می توانم
به من بدهید. '
سپس ، اگر شما از من بشنوند که مرده در باتلاق و یا یک گودال پر از برف را کشف کرد ، خود را
وجدان نمی زمزمه آن است که تا حدی تقصیر شما؟ '
چگونه تا؟
من می توانم شما را همراهی نمی کنند. آنها نمی خواهد به من اجازه به پایان
باغ دیوار "تو"!
من باید با عرض پوزش از شما درخواست برای عبور از آستانه ، برای راحتی من ، در چنین
شب ، من گریه.
"من می خواهم شما به من راه من بگویید ، نه به آن نشان می دهد : یا دیگری برای متقاعد کردن آقای
Heathcliff به من یک راهنمای به من بدهید. "چه کسی؟ خود وجود دارد ، Earnshaw ، Zillah ،
Joseph و I.
که به شما داشته باشد؟ '' هیچ پسران در مزرعه وجود دارد؟ "
نه ، آن همه "و سپس ، آن را به شرح زیر است که من مجبور
باقی بماند. '
که شما ممکن است با میزبان خود را حل و فصل. من چیزی برای انجام با آن است.
"من امیدوارم که از آن خواهد شد درس شما را به سفر بدون راش بر روی این تپه ها ،"
صدای استرن Heathcliff از ورود آشپزخانه گریه.
"همانطور که به ماندن در اینجا ، من امکانات رفاهی برای بازدید کنندگان دور نگه دارد : شما باید به اشتراک گذاری
یک تخت با Hareton یا جوزف ، اگر شما انجام دهد. '' من می توانم بر روی یک صندلی در این اتاق خواب ، 'من
پاسخ.
"نه ، نه! غریبه غریبه ، او غنی و یا
فقیر : آن را به من مناسب نیست هر یک محدوده از مکان به اجازه در حالی که من
گارد! 'گفت : خیره چشم بدرفتار و بی ادب.
با استفاده از این توهین صبر من بود به پایان رسیده است. من زبان آمده بیان انزجار ، و
گذشته او را به حیاط تحت فشار قرار دادند ، در حال اجرا علیه Earnshaw در عجله من.
تاریک شد به طوری که من می تواند وسیله ای برای خروج را نمی بینم ، و ، به عنوان من سرگردان دور ، من
نمونه دیگری از رفتار مدنی خود را میان هر یک از دیگری شنیده می شود.
در ابتدا مرد جوان ظاهر شد در مورد من دوست.
او گفت : 'من با او بروم تا آنجا که پارک ،'.
شما با او به جهنم بروید! 'گفت استاد خود را ، و یا هر رابطه او با مته سوراخ.
و است که به بعد از اسب نگاه ، سوگند ملایمی؟
'زندگی یک مرد است در نتیجه بیش از یک شب غفلت از اسب است :
کسی باید ، زمزمه : "خانم Heathcliff ، بیشتر مهربانی از من انتظار می رود.
در فرمان خود را ندارد! 'retorted Hareton.
اگر شما از فروشگاه به او ، شما بهتر است ساکت باشد. '
سپس من امیدوارم که شبح او خواهد امد و شد زیاد شما ، و من امیدوارم که آقای Heathcliff هرگز
یکی دیگر از مستاجر تا گرانج خرابه ، 'او جواب داد ، به شدت.
"گوش دادن به ، گوش کردن به ، چخ است لعن بر' EM! 'muttered جوزف ، نسبت به آنها شده بود
فرمان.
او در درون گوش رس نشسته ، دوشش گاو توسط نور یک فانوس ، که من را تصرف کردند
unceremoniously ، و خواستار خارج است که من آن را پشت ارسال در روز بعد ، با عجله به
نزدیکترین درب عقبی.
Maister ، maister ، او staling T 'lanthern!' فریاد زد باستان ، دنبال من
عقب نشینی است. "هی ، Gnasher!
با سلام ، سگ!
هی گرگ ، او را holld holld او را! "
در باز کردن درب کوچک ، دو هیولا مودار پرواز در گلو من ، تحمل من
پایین ، و خاموش کردن نور ، در حالی که قاه قاه خندیدن مخلوط از Heathcliff و Hareton
قرار دادن سنگ کتیبه بر روی خشم و تحقیر من.
خوشبختانه ، جانوران خم در کشش پنجه های خود را ، و خمیازه کشیدن به نظر می رسید ، و
شکوفایی دم خود را از بلعیدن من زنده است ، اما آنها را هیچ رنج می برند
رستاخیز ، و من به دروغ تا مجبور شد
استادان بدخیم خود را با خوشحالی به من تحویل : پس از آن ، hatless و لرزش با خشم ،
من دستور داد miscreants به من اجازه دهید بیرون -- در خطر خود را برای حفظ یک دقیقه طولانی تر --
با تهدیدهای چند نامنسجم از
مقابله به مثل است که در عمق نامحدود خود را از virulency ، smacked از شاه لیر.
غیظ و غضب تحریک من در یک خونریزی فراوان در بینی به ارمغان آورد ، و هنوز هم
Heathcliff خندید ، و هنوز هم من scolded.
من نمی دانم آنچه را که باید صحنه به این نتیجه رسیدند ، در آنجا شده بود نه یک نفر در
دست و نه عقلانی تر از خودم ، و بیشتر خیرخواه از سرگرم کننده من.
این Zillah ، زن خانه دار تنومند بود که در طول صادر چهارم به پرس و جو
ماهیت داد و بیداد.
او تصور می کردند که برخی از آنها شده است تخمگذار بود دست خشونت بار بر من و ، جسارت نیست
برای حمله به کارشناسی ارشد خود ، او توپخانه آوازی خود را در برابر رذل جوان تبدیل شده است.
خب ، آقای Earnshaw ، 'او ، فریاد" من تعجب می کنم که آنچه که شما agait بعدی؟
آیا ما به قوم قتل در خانه ما سنگ؟
من این خانه را برای من هرگز انجام خواهد داد -- به دنبال در LAD فقیر T '، او منصفانه خفگی!
Wisht ، wisht ؛ شما mun'n't در تا بروید. ، و من که درمان : در حال حاضر وجود دارد ،
نگه آنچه هنوز. "
با این کلمات او ناگهان یک پاینت از آب یخ زده پایین گردن من آب و تاب منعکس و کشیده
مرا به آشپزخانه.
آقای Heathcliff به دنبال خوشی تصادفی خود را با حال انقضای سرعت در همیشگی خود را
moroseness.
من بیمار بسیار ، و سرگیجه ، و ضعف بود و در نتیجه بناچار به مجبور
قبول مسافرخانه در زیر سقف خود را.
Zillah گفت به من یک لیوان کنیاک را ، و پس از آن به درون منتقل
اتاق ، در حالی که او با من در مخمصه با عرض پوزش من condoled ، و داشتن اطاعت او
سفارشات ، به موجب آن تا حدودی احیا شد ، من طلیعه به رختخواب.