Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 9
در جوانان Peniston خانم ، مد بازگشت به شهر در ماه اکتبر بود ، بنابراین در
روز دهم ماه پرده از اقامت او در خیابان پنجم کشیده می شدند ،
و چشم از گلادیاتور در حال مرگ در
برنز که رسم پنجره اتاق را اشغال کردند ، بررسی خود را از آن خالی از سکنه را از سر گرفت
شاهراه.
دو هفته اول پس از بازگشت او به نمایندگی به خانم Peniston داخلی
معادل یک عقب نشینی مذهبی.
او کتانی و پتو را در روح دقیق تائب "را از طریق رفت"
کاوش در چین درونی وجدان او برای پروانه ها به عنوان روح زده دنبال
به دنبال کمین infirmities است.
قفسه بالاترین هر گنجه به عملکرد آن راز ، انبار و زغال سنگ ، بن ساخته شده بود
جستوجو کرد تا خود را تیره ترین اعماق شدند و به عنوان مرحله نهایی در مناسک lustral
تمام خانه را در طلب مغفرت و ندامت سفید swathed بود و با کف صابون expiatory deluged.
در این مرحله از دادرسی است که خانم بارت وارد در بعد از ظهر بود
بازگشت او را از عروسی Osburgh ون.
سفر به شهر نشده بود محاسبه شده برای تسکین اعصاب او.
اگرچه تعامل Evie ون Osburgh هنوز رسما یک راز است ، آن را یکی از
که دوستان صمیمی بی حد و حصر خانواده در حال حاضر برخوردار بودند و
از مهمانان در بازگشت trainful buzzed با اشارات و پیش بینی شده است.
لیلی آگاه بخشی خود را در این درام کنایه بود : او می دانست که دقیق
کیفیت تفریحی وضعیت برانگیخته.
فرم های خام که در آن دوستان خود را در زمان لذت بردن خود را شامل یک لذت بلند
از جمله عوارض : خوش مزه کردن سرنوشت شگفت آور در عمل از بازی های عملی
شوخی است.
لیلی می دانست و به اندازه کافی به خودش تحمل در شرایط دشوار است.
او بود ، به سایه ، به صورت دقیق بین پیروزی و شکست : هر
دخول غیر مستقیم ، بدون تلاش بی تفاوتی روشن از شیوه ای او ریخته شد.
اما او شروع به احساس فشار از نگرش و واکنش سریع تر بود ،
و او را به عمیق تر خود انزجار خاطر برده است.
همانطور که همیشه مورد با او ، این دافعه اخلاقی خروجی فیزیکی در بر داشت
بیرغبتی برای محیط اطراف خود را سریع.
او از زشتی از خود راضی از گردو سیاه و سفید خانم Peniston شورش کردند ، از
براق لغزنده کاشی راهرو ، و بوی مخلوط از sapolio و مبلمان
لهستانی که خود را در درب ملاقات کرد.
از پله ها هنوز carpetless بودند ، و او بر روی راه اندازی شده به اتاق او بازداشت شد
فرود توسط جزر و مد تجاوز از کف صابون.
جمع آوری تا دامن او ، او بجز با ژست بی تاب را در کنار خود جلب کرد و او به عنوان
بنابراین او احساس فرد از داشتن در حال حاضر خودش را یافت و در همان وضع به حال
اما در محیط های مختلف است.
به او به نظر می رسید که او دوباره نزولی راه پله از Selden
اتاق و به دنبال به پایین را با تلگراف از سیل صابون تعرض ، او در بر داشت
خودش توسط خیره برداشته که تا به حال ملاقات کرد
یک بار قبل از او را تحت شرایط مشابه مواجه است.
این کاراکتر زن از نوداماد که استراحت در آرنج قرمز بود ، مورد بررسی قرار او
با همان کنجکاوی ثابت قدم ، همان بی میلی آشکار به اجازه عبور خود را.
در این گردهمایی ، با این حال ، خانم بارت در زمین خودش را.
"آیا شما نمی بینید که من مایل به رفتن شده توسط؟ لطفا حرکت سطل خود را ، "او گفت : به شدت.
زن در ابتدا به نظر می رسید به نه شنیدن و پس از آن ، بدون یک کلمه از بهانه ، او را تحت فشار قرار دادند
پشت سطل او و طبقه پارچه مرطوب در سراسر فرود کشیده ، نگه داشتن چشم او ثابت
در لیلی در حالی که دومی را در نوردید.
این غیر قابل تحمل بود که خانم Peniston باید موجودات از جمله در مورد خانه داشته باشند ؛
و لیلی وارد اتاق خود حل و فصل است که زن باید اخراج آن شب.
خانم Peniston ، با این حال ، در حال حاضر غیر قابل دسترس به نکوهش : از اوایل
صبح او بسته شده با خدمتکار او بود ، بیش از پوشاک از پوست خزدار خود ، یک فرایند است که تشکیل
قسمت اوج در درام به روز شده در خانوار است.
در شب نیز لیلی خودش را به تنهایی ، برای عمه او ، که به ندرت dined ،
تا به حال به احضار ون Alstyne پسر عموی بود که عبور از پاسخ
شهر.
خانه ، در دولت خود را از immaculateness غیر طبیعی و نظم ، به عنوان دلتنگ کننده بود
آرامگاه ، و به عنوان لیلی ، چرخش از خوراک مختصر خود را بین صدبوردس کفن ،
سرگردان به تازه کشف تابش خیره کننده
طراحی اتاق او احساس به عنوان اینکه او در حدود تنگ زنده به خاک سپرده شدند
وجود خانم Peniston. او معمولا ساختگی برای جلوگیری از بودن در
صفحه اول در طول فصل تجدید داخلی.
به مناسبت حال حاضر ، با این حال ، به دلایل مختلف برای آوردن او به ترکیب بود
شهر و مهمتر از همه در میان آنها این واقعیت که او تا به حال دعوت نامه کمتر از حد معمول بود
برای پاییز.
او مدت ها است که عادت به عبور از یک کشور خانه به دیگر ، تا
نزدیک از تعطیلات دوستان خود را به شهر آورده ، که شکاف پر نشده زمان
مقابله با او را حس تیز از پایانی محبوبیت است.
مثل آن بود که او به Selden گفته بود -- مردم از او خسته شده شدند.
آنها او را در یک شخصیت جدید خوش آمدید ، اما به عنوان دوشیزه بارت آنها او را به قلب می دانستند.
او خودش توسط قلب می دانستند بیش از حد و بیمار بود از داستان های قدیمی.
لحظاتی وجود دارد هنگامی که او کورکورانه را برای هر چیزی متفاوت مدت زمان طولانی تر ، هر چیزی که عجیب و غریب ،
از راه دور و محاکمه نشده است ؛ اما رسیدن به نهایت تخیل خود را فراتر از به تصویر کشیدن رفتن نیست
زندگی معمول خود را در یک محیط جدید است.
او می تواند به شکل خودش را به هر نقطه اما در یک نقاشی اتاق ، ظرافت انتشار
به عنوان یک گل میریزد و عطر است.
در همین حال ، مهر پیشرفته او تا به حال به صورت جایگزین از بازگشت به
Trenors یا پیوستن به عمه خود را در شهر.
حتی dulness desolating نیویورک در ماه اکتبر ، و ناراحتی های صابونی خانم
داخلی Peniston ، بهتر از آنچه ممکن است او را در Bellomont انتظار به نظر می رسید و با
هوا از خود گذشتگی های قهرمانانه او اعلام کرد او
قصد ماندن با عمه خود را تا تعطیلات.
فداکاری از این طبیعت گاهی اوقات در با احساسات را دریافت به عنوان کسانی که مخلوط
که آنها را انداختن و خانم Peniston اظهار خدمتکار محرمانه خود را که ، اگر
هر یک از خانواده بودند با او در
چنین بحران (اگرچه او برای چهل سال تصور شده بود صالح برای دیدن به
حلق آویز پرده خود او) ، او مسلما ترجیح داده که خانم گریس به خانم
لیلی.
گریس Stepney پسر عموی مبهم بود ، از رفتار سازگار و منافع وابسته به خلیفه
که "فرار در" با خانم Peniston نشسته زمانی که لیلی dined بیش از حد به طور مداوم ؛ که بازی
bezique ، برداشت بخیه کاهش یافته ، به عنوان خوانده شده
از مرگ های ناشی از بار و صادقانه تحسین رسم ساتن بنفش
پرده های اتاق ، گلادیاتور در حال مرگ را در یک پنجره ، و نقاشی هفت و پنج
رودخانه و ابشار نیاگارا است که به نمایندگی بیش هنری حرفه ای معتدل آقای Peniston.
خانم Peniston ، تحت شرایط عادی ، به اندازه او حوصله
پسر عموی عالی به عنوان دریافت کننده از خدمات از جمله معمولا توسط کسی که
انجام آنها.
او تا حد زیادی ترجیح لیلی درخشان و نامطمئن است ، که یک سر نمی دانم
قلاب دوزی سوزن از دیگری بود و اغلب حساسیت خود را توسط زخمی
نشان می دهد که طراحی اتاق باید "انجام شد."
اما هنگامی که آن را برای از دست رفته دستمال ، یا کمک به تصمیم بگیرد که آیا به شکار آمد
نهانی مورد نیاز دوباره فرش ، قضاوت گریس بود قطعا هر چیزیکه صدا میکند از لیلی :
نه به ذکر است این واقعیت است که دومی
بوی موم و صابون قهوه ای ، ابراز تنفر و رفتار به عنوان اینکه او فکر
خانه باید تمیز نگه داشتن از خود ، بدون کمک های خارجی به حساب می.
نشسته تحت جار زدن عبوس از لوستر اتاق نقاشی -- خانم. Peniston
لامپ روشن هرگز مگر اینکه "شرکت" وجود دارد -- لیلی به نظر می رسید به تماشای خود را
شکل عقب نشینی مناظر از خنثی -
dulness به میانسالی مانند گریس Stepney رنگی.
وقتی او متوقف جودی Trenor و دوستان او را مات و متحیر کردن او را به سقوط و در تاریخ
سرگرم کننده خانم Peniston ؛ هر کدام راه او نگاه او را دیدم تنها آینده از بردگی
به هوی و هوس دیگران ، هرگز
امکان اعمال خود او فردیت مشتاق.
حلقه در زنگ درب ، صدایی مؤکدا از طریق خانه خالی از ،
roused او را به طور ناگهانی به میزان خستگی او.
بود به عنوان اینکه تمام خستگی از ماه گذشته در فضای خالی به اوج خود رسید بود
آن شب تمام نشدنی است.
اگر تنها حلقه به معنای احضار از جهان بیرونی -- کد رمز ی که او هنوز
به یاد و می خواست!
بعد از کمی تاخیر سالن خدمتکار خودش را با اعلام ارائه شده که وجود دارد
یک فرد در خارج بود که درخواست شما را به دیدن خانم بارت و فشار لیلی برای
توضیحات مشخص تر ، وی افزود :
"این خانم Haffen ، دوشیزه ؛ اما او نمی گوید آنچه او میخواهد."
لیلی ، به آنها نام منتقل چیزی ، درب را بر یک زن در ضرب و شتم افتتاح شد
نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه ، که بصورتی پایدار و محکم در زیر نور سالن کاشته ایستاد.
تابش خیره کننده از گاز unshaded خودمانی جوش چرک دار ، مشخص شده و صورت خود را تاباند
طاسی مایل به قرمز قابل رویت از طریق رشته های نازک مو به رنگ کاه.
لیلی در کاراکتر زن با تعجب نگاه کرد.
"آیا شما مایل به دیدن من؟" او پرسید. "من باید مثل یک کلمه برای گفتن به شما ، خانم"
لحن نه مهاجم و نه آشتی جویانه بود : این نشان دهنده چیزی از
ماموریت بلندگو.
با این حال ، برخی از غریزه احتیاطی هشدار داد لیلی به برداشت فراتر از گوش شات
معلق در هوا در سالن و خدمتکار.
او به خانم Haffen امضا شده به او را به اتاق نقاشی و درب بسته
زمانی که آنها بود ، وارد است. "چه چیزی است که شما می خواهید؟" او نپرسید.
کاراکتر زن ، پس از شیوه ای در نوع خود ، ایستاده بود با آغوش خود در او تا خورده
شال. Unwinding دوم ، او تولید کوچک
بسته در روزنامه کثیف پیچیده.
"من چیزی در اینجا است که شما ممکن است برای دیدن ، خانم بارت است."
او نام با تاکید ناگوار صحبت می کرد ، به عنوان اینکه او را شناخت از آن ساخته شده
بخشی از دلیل او را برای بودن وجود دارد.
لیلی زیر و بمی صدا صدا مانند یک تهدید است.
"شما چیزی متعلق به من را پیدا کرده اند؟" او پرسید ، گسترش دست او را.
خانم Haffen جلب کرد.
"خب ، اگر آن که می آید ، من حدس می زنم این معدن به عنوان حد کسی ،" او بازگشت.
لیلی نگاه او perplexedly.
او مطمئن بود ، در حال حاضر ، که به شیوه ای بازدید کننده خود منتقل یک تهدید ، اما ، متخصص به عنوان
او در جهات خاصی بود ، هیچ چیزی در تجربه خود به آماده سازی خود وجود دارد
اهمیت دقیق صحنه حاضر است.
با این حال ، او احساس می شود ، که آن را باید در اسرع وقت به آن پایان داده می شد.
"من درک نمی کنم و اگر این بسته مال من نیستند ، به همین دلیل شما برای من پرسید :؟
زن در برابر این سؤال بی شرم بود.
او آشکارا آماده شد و به آن پاسخ است ، اما مثل همه کلاس خود او تا به حال برای رفتن طولانی
راهی برای بازگشت به آغاز ، و آن را تنها پس از یک وقفه شد که او پاسخ : من
شوهر سرایدار بود به نوداماد تا
برای اولین بار از ماه ، از آن زمان به بعد او می تواند به چیزی برای انجام ".
لیلی سکوت باقی ماند و او ادامه داد : "هیچ تقصیر از خود ما نیست ، نه :
عامل تا به حال یک مرد دیگر او می خواست مکانی برای و ما قرار گرفت ، کیف و چمدان ،
فقط با توجه به علاقه داشتن به او.
من تا به حال طولانی بیماری در زمستان سال گذشته ، و عمل است که می خوردند تا همه ما دوست شده توسط قرار دادن ؛
آن را سخت برای من و بچه ها ، Haffen که تا زمانی از یک شغل است. "
پس از همه ، پس از آن ، او تنها آمده بود به درخواست خانم بارت برای پیدا کردن یک محل برای شوهرش ؛
یا احتمالا ، به دنبال مداخله بانوی جوان با خانم Peniston.
لیلی به حال چنین هوا از همیشه گرفتن آنچه او می خواست که او را به حال مورد استفاده قرار گرفت
به عنوان یک واسطه به دادگاه تجدید نظر ، و رها از دلهره مبهم او ، او
پناه فرمول مرسوم انجام گرفت.
"من متاسفم که شما دچار مشکل شده است ،" او گفت.
"اوه ، که ما ، خانم ، و آن را on'y تازه شروع شده است.
اگر on'y ما را می خواهم 'یکی دیگر از وضعیت -- اما عامل ، که او علیه ما مرده است.
هیچ تقصیر ماست ، نه ، اما ---- "
در این مرحله بی صبری لیلی او غلبه.
"اگر کسی از هر چیزی برای گفتن به من ----" او interposed.
خشم زن به بیاعتنائی به نظر می رسید ایده های عقب مانده خود را رونق می بخشد.
او گفت : "بله ، خانم ، من به آن".
او دوباره متوقف شد ، با چشم خود را بر روی لیلی و پس از آن ، در یک تن از پراکنده ادامه داد
روایت : "هنگامی که ما در نوداماد بود من تا به حال مسئول برخی در آقایان
اتاق ، اقلا ، من swep '' EM شنبه.
برخی از آقایان بزرگترین نزد حروف : من مانند از دید هرگز
آن.
سبدهای زباله کاغذ آنها 'D نسبتا سرشار ، و مقالات در حال سقوط بر روی
طبقه. شاید havin 'بسیاری از این است که چگونه آنها چنان
بی دقتی است.
برخی از 'EM بدتر از دیگران است. آقای Selden ، آقای لارنس Selden ، او
همیشه یکی از carefullest : نامه های سوخته خود را در فصل زمستان و 'EM کمی پاره
بیت در تابستان.
اما گاهی اوقات او می خواهم که بسیاری از او می خواهم فقط دسته 'EM با هم ، راه را از دیگران ،
و پارگی زیادی را از طریق یک بار -- مثل این ".
در حالی که او سخن گفت او رشته از پاکت در دست او شل بود ، و در حال حاضر او
خود جلب کرد مندرج نامه ای که او را بر روی میز بین خودش و خانم بارت گذاشته است.
همانطور که او گفته بود ، این نامه را در دو پاره شد ، اما با یک حرکت سریع او گذاشته
پاره لبه ها با هم و صفحه صاف.
موجی از خشم را فرا گرفت بیش از لیلی.
او خودش را در حضور چیزی ناپسندیده احساس ، به عنوان رتبهدهی نشده است اما dimly
حدس زده شد -- نوع خسیسی که مردم زمزمه ، اما که او هرگز
فکر لمس کردن زندگی خود او.
او با یک حرکت انزجار خود جلب کرد ، اما خروج او ناگهان بررسی شد
کشف : تحت تابش خیره کننده از لوستر خانم Peniston او به رسمیت شناخته شده بود
دست نوشتن نامه.
این دست بزرگ بی ربط بود ، با مردانگی که شکوفا اما کمی
مبدل درهم و برهم آن ضعف ، و کلمات ، در جوهر سنگین در کمرنگ رنگی scrawled
notepaper ، smote در گوش لیلی به عنوان اینکه او آنها را در صحبت شنیده بود.
در ابتدا او از وضعیت واردات کامل درک نیست.
تنها او را درک است که پیش از او غیر روحانی نامه ای نوشته شده توسط برتا دورست ، و
خطاب می شود ، احتمالا به لارنس Selden.
هیچ تاریخ وجود دارد ، اما سیاهی جوهر ثابت می شود در مقایسه با نوشتن
اخیر می باشد.
بسته در دست خانم Haffen بدون شک حاوی نامه های بیشتری از همان نوع --
دوجین و لیلی از ضخامت آن حدس زده شده است.
این نامه را پیش از او کوتاه بود ، اما چند کلمه ای خود را ، که تا به حال افتاده به مغز او
قبل از او آگاهانه از خواندن آنها ، سابقه طولانی -- سابقه بیش از آن گفت ،
در چهار سال گذشته ، دوستان
نویسنده بود لبخندی زد و shrugged ، مشاهده آن را صرفا به عنوان یکی از جمله های بی شماری "خوب
شرایط "از کمدی های دنیوی است.
در حال حاضر از طرف دیگر خود را به لیلی ، سمت اسفل آتشفشانی از ارائه
سطح بیش از حدس و کنایه تا به آرامی تا شقاق اول سرش
تبدیل زمزمه خود را به جیغ زدن.
لیلی می دانست که هیچ چیز جامعه بسیار به عنوان داشتن داده آن متنفر وجود دارد
حفاظت از کسانی که شناخته شده که چگونه به آن سود آن را برای داشتن خیانت است
چشم پوشی آن است که بدن اجتماعی را مجازات مجرم که یافت.
و در این مورد شکی نیست از این مسئله وجود دارد.
کد از جهان لیلی فرمان می دهد که شوهر یک زن باید به قاضی تنها
رفتار او : او از لحاظ فنی در بالا سوء ظن بود ، در حالی که او تا به حال پناهگاه او
تایید ، و یا حتی بی تفاوتی خود را.
اما با یک مرد از خلق و خوی جورج دورست می تواند فکر بخشایش وجود ندارد --
صاحب نامه همسر او می تواند با لمس کل ساختار سرنگونی
از وجود او است.
و به دست راز برتا دورست تحویل داده شده بود!
برای یک لحظه طنز انزجار تصادفی لیلی آغشته با یک حس اشتباه گرفته
از پیروزی است.
اما انزجار غالب -- تمام مقاومت های غریزی خود ، طعم ،
آموزش ، از کور scruples به ارث برده ، در برابر احساس دیگر افزایش یافت.
قویترین او حس یکی از آلودگی های شخصی بود.
او دور نقل مکان کرد ، به عنوان اینکه برای قرار دادن فاصله به همان اندازه که ممکن است بین خودش و
بازدید کننده خود را.
او گفت : "من می دانم که هیچ چیزی از این نامه ها ،" ، "من هیچ نظری ندارم که چرا شما به ارمغان آورده اند
آنها را در اینجا. "خانم Haffen او را به طور پیوسته با آن روبرو است.
"من شما چرا بگویم ، خانم
من به ارمغان آورد 'EM برای شما به فروش می رسانند ، چرا که من هیچ راه دیگری برای جمع آوری پول ندارند ،
و اگر ما اجاره بها ما فردا شب را پرداخت نمی کنیم قرار داده می شود.
من anythin از نوع قبل از آن هرگز انجام نداده است ، و اگر شما می خواهم به آقای Selden و یا به آقای صحبت
Rosedale در مورد گرفتن Haffen در دوباره در نوداماد گرفته -- دیده می شود شما صحبت
به آقای Rosedale بر روی پله های آن روز بیرون آمدن از اتاق آقای Selden ----
خون عجله به پیشانی لیلی. در حال حاضر او را درک -- خانم. Haffen قرار
او را به نویسنده نامه است.
در اولین جهش از خشم او ، او بود به حلقه و سفارش زن به خارج ، اما
ضربه مبهم او را مهار. اشاره ای به نام Selden آغاز شده بود
قطار جدید اندیشه.
نامه برتا دورست چیزی به او بودند -- آنها ممکن است بروید که در آن جریان
شانس آنها را به اجرا درآمد! اما Selden بود به طور جدایی ناپذیری در
سرنوشت آنها است.
مردان در بدترین حالت ، نه رنج می برند ، بسیار از قرار گرفتن در معرض چنین ، و در این مثال فلاش
فال که به معنی از نامه ها به مغز لیلی انجام شده بود به حال نشان داد
همچنین که آنها تجدید نظر شد -- تکرار و
بنابراین احتمالا بدون جواب -- برای تجدید یک کراوات که هم آشکارا بود
آرام است.
با این وجود ، این واقعیت که مکاتبات اجازه داده شده بود به سقوط
را در دست های عجیب و غریب که Selden از سهل انگاری در یک ماده که در آن جهان محکوم
نگه می دارد آن را دست کم بخشیدن و وجود داشت
قلمزن خطرات در نظر گرفتن که در آن انسان را از تعادل حساس دورست نگران بود.
اگر او تمام این چیزها بود ناخودآگاه : وزن او آگاه تنها
این حس که Selden نامه آرزو نجات ، و بنابراین او باید دست آوردن
در اختیار داشتن آنها.
فراتر از آن ذهن او سفر نیست.
او ، در واقع ، چشم انداز سریع از بازگشت بسته به برتا دورست و
از فرصت جبران ارائه می گردد ، اما این فکر را روشن abysses
او که از آن کاهش برگشت شرمنده.
در همین حال خانم Haffen ، بی درنگ به درک به تردید خود ، در حال حاضر باز کرده بود
بسته ها و محتویات آن را بر روی میز بود.
تمام نامه pieced شده همراه با نوار از کاغذ نازک.
برخی از آنها در قطعات کوچک ، دیگر صرفا به نصف پاره.
اگرچه بسیاری بودند وجود ندارد ، بنابراین گسترش آنها نزدیک به پوشش جدول.
نگاه لیلی اینجا و آنجا بر روی یک کلمه سقوط کرد -- سپس او در یک صدای پایین گفت : "چه
آیا شما می خواهید من به شما بپردازند؟ "
چهره خانم Haffen قرمز با رضایت.
واضح بود که بانوی جوان به شدت وحشت زده بود ، و خانم Haffen زن بود
را بیشتر از ترس چنین.
پیش بینی پیروزی راحت تر از او تا به حال پیش بینی شده ، او نام مبلغ گزاف است.
اما خانم بارت نشان داد خودش طعمه کمتر آماده تر از ممکن است از او انتظار می رود
باز کردن بی تدبیر.
او حاضر به پرداخت قیمت به نام ، و پس از تردید یک لحظه ، آن را توسط یک ملاقات کرد
ضد پیشنهاد نیمی از مقدار است. خانم Haffen بلافاصله stiffened.
دست او را سفر به سمت حروف گسترش یافتن ، و او ساخته شده با خم کردن آنها را به آرامی ،
به عنوان اینکه به بازگرداندن آنها به درون لفاف آنها.
"من حدس می زنم آنها ارزش بیشتری را به شما نسبت به من ، خانم ، اما فقرا کردم به زندگی به عنوان
و به عنوان غنی ، "مشاهدات وی نشان داد که sententiously.
لیلی ضرباندار با ترس بود ، اما دخول غیر مستقیم غنی مقاومت در برابر او.
"شما اشتباه است ،" او گفت : بی تفاوتی است.
را ارائه داده اند : "من حاضرم برای نامه به من بدهید ، اما ممکن است دیگر
راههای به دست آوردن آنها. "
خانم Haffen بزرگ یک نگاه مشکوک : به او را نیز تجربه شد نمی دانند که
ترافیک او در خطرات به حال به عنوان بزرگ به عنوان پاداش آن درگیر ، و او تا به حال یک چشم انداز
ماشین آلات استادانه درست شده از انتقام که
یک کلمه از این فرمانده بانوی جوان ممکن است در حال حرکت تنظیم کنید.
او گوشه ای از شال خود را به چشم او را اعمال و از طریق آن زمزمه که هیچ خوب
آمد از تحمل بیش از حد سخت بر فقرا ، اما که به نوبه خود او مخلوط شده بود ، هرگز
در چنین کسب و کار قبل و در
افتخار خود را به عنوان یک مسیحی تمام او و Haffen از تصور بود که نامه بود
نباید به هیچ دورتر.
لیلی بی حرکت ایستاده بود ، نگه داشتن میان خود و زن کاراکتر بزرگترین
سازگار با فاصله نیاز به صحبت کردن در زنگ های کم.
ایده چانه زنی برای نامه ها به او غیر قابل تحمل بود ، اما او می دانست که اگر
او ظاهر شد به تضعیف ، خانم Haffen را در یک بار افزایش تقاضا اصلی خود را.
او پس از آن هرگز نتوانست دوئل به یاد چه مدت به طول انجامید ، و یا آنچه تعیین کننده بود
سکته مغزی که در نهایت ، پس از گذشت زمان که در عرض چند دقیقه توسط ساعت ثبت شده ، در ساعت
توسط ضرب و شتم رسوب از پالس خود را قرار دهید
او را در اختیار حروف ؛ او می دانست که سرانجام درب بسته شده بود ، و
که او به تنهایی با بسته در دست او ایستاد.
او تا به حال هیچ تصوری از خواندن نامه ، حتی به گشوده کثیف خانم Haffen
روزنامه تحقیر آمیز به نظر می رسید. اما آنچه او قصد خود را با انجام
مطالب؟
دریافت کننده نامه به آنها را به معنای نابود کرده بود ، و وظیفه خود را به حمل
خارج قصد او.
او حق ندارد آنها را نگه دارید -- برای انجام چنین کاری را کاهش دهیم هر شایستگی غیر روحانی در داشتن
امن در اختیار داشتن آنها است.
اما چگونه آنها را نابود effectually که باید وجود داشته باشد هیچ خطر دوم از
افتادن در دست؟
اتاق یخی نقاشی خانم Peniston رنده تاباند با درخشش ممنوع : آتش ،
مانند لامپ ، به جز زمانی که شرکت وجود دارد هرگز روشن است.
خانم بارت تبدیل به حمل حروف طبقه بالا وقتی که او شنیده ام باز از
درب بیرونی ، و عمه او وارد اتاق رسم.
خانم Peniston یک زن کمی گوشتالو بود ، با یک پوست بی رنگ اندود شده با بی اهمیت
چین و چروک.
موی خاکستری او را با دقت مرتب شده بود ، و لباس هایش نگاه بیش از حد جدید و
هنوز کمی از مد افتاده.
آنها همیشه سیاه و محکم اتصالات ، با زرق و برق گران است : او از آن نوع بود
زنی که جت در صبحانه به تن.
لیلی به حال او را ندیده زمانی که او در سیاه و سفید درخشان نیست ، cuirassed با کوچک
چکمه های تنگ ، و هوا در حال بسته بندی شده و آماده برای شروع ، با این حال او آغاز شده هرگز.
او در مورد نقاشی اتاق با بیان موشکافی دقیقه نگاه کرد.
"من رگه هایی از نور را تحت یکی از پرده را دیدم من سوار : این خارق العاده
که من می تواند آن زن را تدریس هرگز به آنها جلب کردن به طور مساوی است. "
پس از تصحیح بی نظمی ، او خودش را در یکی از ارغوانی براق نشسته
ARM - صندلی خانم Peniston همیشه روی یک صندلی نشسته ، هرگز در آن است.
سپس او تبدیل نگاه او به خانم بارت.
عزیزم ، شما خسته نگاه کنید گمان می کنم این شور و هیجان از عروسی.
Cornelia ون Alstyne کامل آن : مولی بود وجود دارد ، و Gerty نور در زد
دقیقه به ما در مورد آن بگویید.
من فکر می کنم آن را عجیب و غریب ، خربزه خدمت خود را قبل از اب گوشت تنگاب : صبحانه عروسی
باید همیشه با اب گوشت تنگاب آغاز خواهد شد. مالی برای مراقبت از bridesmaids '
لباس.
او آن را مستقیما از جولیا Melson که آنها هزینه سه صد دلار برای هر شخص در
Celeste ، اما او می گوید : آنها نتوانستند آن را به نظر نمی آید.
من خوشحالم که شما تصمیم به ساقدوش عروس ، که سایه ای از ماهی آزاد صورتی
نمی توانست به شما مناسب است. "
خانم Peniston خوشحال در بحث minutest جزئیات از جشن که در آن
او تا به حال گرفته نشده است.
هیچ چیز را ناشی از او تحت اعمال و خستگی را از حضور در
ون Osburgh عروسی ، اما آنقدر بزرگ علاقه خود را در این رویداد که داشتن شنیده بود
دو نسخه از آن ، او در حال حاضر آماده برای استخراج یک سوم از خواهر زاده خود را.
لیلی ، با این حال ، deplorably بی دقتی در اشاره به ویژه شده است
سرگرمی.
او به رعایت رنگ لباس شب خانم ون Osburgh شکست خورده بود ، و می تواند حتی
می گویند که آیا Sevres Osburgh قدیمی ون در جدول عروس استفاده شده است : خانم
Peniston ، در کوتاه مدت ، دریافتند که او بود
خدمات بیشتر به عنوان یک شنونده از به عنوان یک راوی است.
"واقعا ، لیلی ، من نمی بینم که چرا شما در زمان مشکل برای رفتن به مراسم عروسی ، اگر شما نمی
به یاد داشته باشید چه اتفاقی افتاده است و یا کسی که شاهد وجود دارد.
وقتی که من یک دختر بود من استفاده می شود ، برای نگه داشتن منوی هر شام من رفتم ، و نوشتن
نام مردم در پشت ، و من انداخت دور نوعی رقص دو نفری من به نفع تا
پس از مرگ عموی خود را ، هنگامی که به نظر می رسید آن را
نامناسب به بسیاری از چیزهای رنگی در مورد خانه.
من تا به حال یک کل گنجه پر ، من به یاد داشته باشید و من می توانم به این روز چه توپ من
آنها را در.
مالی ون Alstyne مرا به یاد آنچه که من در آن سن بود ؛ آن را شگفت انگیز او چگونه
اعلامیه.
او قادر بود به مادرش بگویید دقیقا چه عروسی ، لباس جدا شده بود ، و ما در می دانستند
یک بار ، از برابر در پشت ، که آن را باید از Paquin آمده است. "
خانم Peniston گل رز به طور ناگهانی ، و پیشبرد به ساعت برنز طلایی surmounted توسط
مینروا کلاه ، که بر روی تکه دودکش بین دو گلدان مالاکیت به throned ،
دستمال توری خود را بین کلاه و گیر خود را به تصویب رساند.
"من آن را می دانستند -- اطاق پذیرایی - خدمتکار وجود دارد هرگز گرد و غبار" او بانگ زد ، فاتحانه
نمایش یک نقطه بر روی دستمال دقیقه و پس از آن ، از reseating خودش ، او
در ادامه : "مولی فکر دورست خانم زن بهترین لباس پوشیدن و در عروسی.
من لباس خود را گران تر از هر یک دیگری شک ، اما من می توانم کاملا مانند نه
ایده -- ترکیبی از رنگ سیاه و نقطه DE میلان.
به نظر می رسد او را به یک انسان جدید در پاریس ، که نظم را ندارد تا مشتری او می رود
یک روز با او را در ویلای خود را در Neuilly گذراند.
او می گوید او باید زندگی در خانه موضوع را مطالعه -- آرایش عجیب و غریب ترین ، من باید
می گویند!
اما خانم دورست مالی در مورد آن خودش گفت : او گفت : ویلای پر از
نفیس ترین چیز و او بود واقعا متاسفم را ترک کنند.
مولی می گفت که او خود شاهد بود هرگز او را به دنبال بهتر ، او در روح های فوق العاده ای بود ، و
گفت او یک مسابقه بین Evie ون Osburgh و پرسی Gryce ساخته شده بود.
او واقعا به نظر می رسد که نفوذ بسیار خوبی در مردان جوان است.
می شنوم او جالب است خودش را در حال حاضر در آن پسر Silverton احمقانه ، که تا به حال او
سر نوزاد توسط فیشر حمل و قمار تا dreadfully.
خب ، به عنوان من بود و گفت ، Evie واقعا مشغول : خانم دورست به حال او را با اقامت
Gryce پرسی ، و از پس آن برآمد همه ، و گریس ون Osburgh است در آسمان هفتم -- او
تقریبا از ازدواج Evie ناامید بود. "
خانم Peniston دوباره متوقف شد ، اما این بار موشکافی او را به خود خطاب است ، نه به
مبلمان ، اما به خواهرزاده اش.
"Cornelia ون Alstyne را بسیار شگفتزده شد : او شنیده بود که شما به ازدواج جوان
Gryce.
او را دیدم Wetheralls درست بعد از آنها تا به حال با شما در Bellomont متوقف ، و آلیس
Wetherall بود کاملا مطمئن تعامل وجود دارد.
او گفت که وقتی آقای Gryce سمت چپ به طور غیر منتظره یک روز صبح ، همه آنها فکر
او به شهر برای حلقه عجله. "لیلی رز نقل مکان کرد و به سمت درب است.
او گفت : "من اعتقاد دارم که من خسته AM : من فکر می کنم من به رختخواب بروید ،" و خانم Peniston ، به طور ناگهانی
پریشان شده توسط این کشف که سه پایه حفظ مرحوم آقای Peniston مداد رنگی مومی
پرتره بود دقیقا در خط با
مبل در مقابل آن ، ارائه ابرو غایب فکر به بوسه او.
لیلی در اتاق خود را تبدیل گاز جت و به طرف رنده نگاه.
به عنوان درخشان به عنوان یکی از زیر بود جلا ، اما حداقل او می تواند رایت
چند رساله با خطر کمتر از تحمیل مخالفت عمه اش.
او هیچ حرکت فوری به انجام این کار ساخته شده ، با این حال ، اما قطره را به یک صندلی نگاه
wearily در مورد او.
اتاق او بزرگ و راحت ، مبله -- حسادت و تحسین بود
فقیر ، گریس Stepney ، که سوار ، اما ، در تقابل با tints نور و
انتصاب لوکس از اتاق مهمان
که در آن هفته های بسیاری وجود لیلی صرف شد ، به نظر می رسید آن را به عنوان دلتنگ کننده به عنوان یک
زندان است.
کمد لباس به یاد ماندنی و تختخواب از گردو سیاه و سفید از آقای مهاجرت کرده بودند
اتاق خواب Peniston ، و قرمز "گله" دیوار کاغذ ، عزیز الگوی اولیه
"دهه شصت ، با حکاکی فولاد زیادی از شخصیت anecdotic آویزان بود.
لیلی برای کاستن از این پس زمینه charmless لمس چند بیهوده و بیمعنی ، در تلاش
شکل میز توالت توری - decked و کمی رنگ میز surmounted
عکس ، اما بیفایده بودن
تلاش او را زده به عنوان او در مورد اتاق نگاه کرد.
چه کنتراست به ظرافت ظریف از تنظیمات او برای خودش تصویر کرده بود --
یک آپارتمان است که باید لوکس پیچیده از دوستان او پیشی بگیرد ،
محیط اطراف توسط میزان کل آن
حساسیت هنری که او خودش را مافوق خود را در احساس ، که در آن هر رنگ
و خط باید ترکیب زیبایی خود را به منظور ارتقاء و به تمایز به اوقات فراغت خود را!
یک بار دیگر به حس های فراموش نشدنی از زشتی فیزیکی های ذهنی او را تشدید شد.
افسردگی ، به طوری که هر قطعه ای از مبلمان توهین آمیز به نظر می رسید به رانش چهارم
تهاجمی ترین آن زاویه.
کلمات عمه او چیز جدیدی به او گفته بود ، اما آنها چشم انداز برتا احیا بود
دورست ، لبخند زدن ، flattered ، پیروز ، نگه داشتن او را تا به تمسخر توسط insinuations
فهم به هر عضو از گروه کوچک آنها را.
فکر تمسخر زده عمیق تر از هر حس دیگر : لیلی می دانست هر
به نوبه خود از اصطلاحات مخصوص یک صنف allusive که می تواند قربانی خود را بدون ریختن پوست کندن از
خون می شود.
گونه او را سوزاند در خاطره ، و او بلند شد و گرفتار نامه.
او دیگر به معنای آنها را نابود کند : که قصد سریع شده بود محو
خوردگی از سخنان خانم Peniston.
در عوض ، او در نزدیک میز او و نور مخروطی ، گره خورده است و مهر و موم
بسته ؛ او سپس کمد لباس را باز کرد ، از جعبه فرستا دن ، و سپرده
حروف درون آن.
همانطور که او چنین است ، او را با یک فلش از طنز را لرزاند که او مدیون گاس
Trenor برای استفاده از خرید آنها.