Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXII آنچه در فرانسه اتفاق افتاد به CANDIDE و
MARTIN.
Candide در بوردو ماند طولانی تر لازم بود برای فروش تعداد کمی از
سنگریزه از کشور زرخیز ، و استخدام کالسکهپست خوب به برگزاری دو مسافر ، برای او
سفر می تواند بدون فیلسوف خود را مارتین.
او تنها در فراق با گوسفندان خود را vexed بود ، که او به بوردو را ترک
فرهنگستان علوم ، که به عنوان یک موضوع برای جایزه که در سال مجموعه ، "برای پیدا کردن که چرا این
پشم گوسفند قرمز "و جایزه بود
اعطا شده به انسان آموخته شده از شمال ، که نشان داده شده توسط A B به علاوه منهای C تقسیم
Z ، که گوسفند باید قرمز ، و از پوسیدگی می میرند.
در همین حال ، تمام مسافران آنها Candide در کاروانهایی در طول مسیر خود را ملاقات کرد ، گفت :
او ، "ما به پاریس بروید."
این اشتیاق عمومی در طول به او داد ، بیش از حد ، تمایل به دیدن این سرمایه ، و آن را
مسیر انحرافی را طی بسیار بزرگ از مسیر دستیابی به ونیز نیست.
او به پاریس حومه سنت مارسو وارد و خیالی است که او در بود
dirtiest روستای وستفالی.
به ندرت Candide وارد شد و در مسافرخانه خود ، از او در بر داشت خود را توسط اندکی حمله
بیماری ، ناشی از خستگی.
او یک الماس بسیار بزرگ در انگشت او بود ، و مردم از کاروانسرا گرفته بود
توجه prodigiously سنگین در میان یک جعبه چمدان خود ، دو پزشک به
حضور او را ، هر چند او هرگز فرستاده
آنها ، و دو جانبازان که دوباره محیطهای مایع خود را گرم.
"من به یاد داشته باشید ،" مارتین گفت : "همچنین به بیمار در پاریس در سفر اول من بوده است ؛ من
بسیار ضعیف بود ، بنابراین من تا به حال نه دوستان ، هواخواهان ، و نه پزشکان ، و من بهبود یافت. "
با این حال ، چه با مسهل و خونریزی ، بیماری Candide را جدی تبدیل شد.
کشیش بخش از محله آمد با حلم بزرگ برای بیل برای بپرسید
دیگر جهان قابل پرداخت به حامل است.
Candide که هیچ چیز برای او انجام دهید ، اما از هواخواهان او را به اطمینان جدید
مد. او پاسخ داده بود که او یک مرد نیست
مد.
مارتین آرزو به پرتاب کشیش از پنجره.
کشیش قسم می خورد که آنها را Candide دفن نیست.
مارتین قسم می خورد که او کشیش او ادامه داد : می شود دردسرساز دفن است.
نزاع بزرگ گرم می شود.
مارتین او را به شانه ها در زمان و تقریبا او را معلوم شد از درب ها که
occasioned رسوایی بزرگ و قانون ، کت و شلوار.
Candide کردم و دوباره ، و او در طول دوره نقاهت خود را تا به حال شرکت بسیار خوبی برای
شام خوردن با او. آنها بازی بالا است.
Candide چرا آن بود که ACE به او آمد هرگز ، اما مارتین در
همه شگفت زده شده بودم.
در میان کسانی که او را از افتخارات شهر کشیش کمی از Perigord ، یکی از
آن دسته از busybodies که همیشه هوشیار هستند ، ناخواسته ، رو به جلو ، دم لابه ، و
با ادب. که برای غریبه ها در تماشا
عبور خود را از طریق سرمایه ، آنها را تاریخ مفتضحانهی شهر بگویید ،
و آنها را لذت بخش در تمام قیمت ها ارائه دهد. او اولین بار در زمان Candide و مارتین به لا
Comedie ، جایی که آنها بازی یک تراژدی جدید.
Candide اتفاق افتاده در نزدیکی برخی از عقل شیک نشسته است.
این اشک ریختن خود را در صحنه به خوبی عمل جلوگیری نمی کند.
یکی از این منتقدان در کنار او به او بین اعمال گفت :
"اشک شما نابجا است که یک بازیگر تکان دهنده ؛ بازیگر بازی می کند که با
او هنوز بدتر است ؛ و بازی هنوز هم بدتر از بازیگران.
نویسنده یک کلمه از زبان عربی را نمی دانند ، با این حال صحنه در عربستان ، به علاوه او
یک مرد می کند که در ایده های ذاتی اعتقاد ندارند و من به شما به ارمغان بیاورد ، به فردا ،
بیست جزوات علیه او نوشته شده است. "
"چه بسیاری از نمایشنامه های شما در فرانسه ، آقا؟" گفت : Candide به پدر روحانی.
"پنج یا شش هزار" و "یک عدد! گفت :" Candide.
"چند خوب است؟"
«پانزده یا شانزده ،" پاسخ داد. "چه تعداد! گفت :" مارتین.
Candide بسیار با یک بازیگر که با بازی ملکه الیزابت بود تا حدودی
تراژدی بی مزه گاهی اوقات عمل کرده است.
من را خوشنود : "به این بازیگر ، گفت :" او را به مارتین ، بسیار ، او شباهت به خانم
Cunegonde ، من باید بسیار خوشحالم که بر او صبر کنید ".
پدر روحانی Perigordian پیشنهاد کرد که او را معرفی کند.
Candide ، در آلمان به ارمغان آورد ، پرسید : آداب معاشرت چه بود و چگونه مداوا می شود
کویینز انگلستان در فرانسه.
پدر روحانی گفت : ":" لازم است به ایجاد تمایز است.
"در استان یکی از آنها را طول می کشد تا کاروانسرا ، در پاریس ، یکی از آنها احترام می گذارد زمانی که آنها
زیبا هستند و پرتاب آنها را در بزرگراه ها زمانی که آنها مرده اند. "
"کوئینز در بزرگراه! گفت :" Candide.
"بله ، واقعا ، گفت :" مارتین ، "کشیش مناسب است.
من در پاریس بود که خانم Monime تصویب می رسد ، همانطور که گفته است ، از این زندگی دیگر.
او خودداری کرد آنچه که مردم آن ها را افتخارات از بخاک سپاری -- که است که می گویند ،
فاسد با همه گدا از محله در گورستان زشت او
همه به تنهایی توسط شرکت او در interred
گوشه ای از غم و اندوه د Bourgogne ، که باید به مشکل او زیاد است ، برای او فکر
خوب است. "" که بسیار بی ادب بود ، گفت : "Candide.
"چه شما به گفتهی مارتین :" این مردم ساخته می شوند در نتیجه.
تصور کنید که همه تناقضات ، تمام ناسازگاری ممکن است -- شما آنها را در
دولت ، در دادگاه ها ، در کلیسا ، در را نشان می دهد عمومی از این مزاح
ملت است. "
"آیا این درست است که آنها همیشه در پاریس خنده گفت :" Candide.
"بله" پدر روحانی گفت : "اما به این معنی هیچ چیز ، برای آنها از همه چیز شکایت
با متناسب زیادی از خنده ، آنها حتی نفرت انگیز ترین چیز در حالی که خنده ".
خوک بزرگ این است که که تا قطعه ای که در آن من گریستم بد صحبت کرد : "چه کسی گفت :" Candide "،
و از بازیگرانی که به من لذت بسیار داد؟ "
"او یک شخصیت بد ،" پاسخ داد : پدر روحانی ، که دستاوردهای امرار معاش خود را با گفتن شر
تمام نمایشنامه و از همه ی کتاب های.
ابراز نفرت از هر چه موفق ، به عنوان خواجه ها نفرت کسانی که لذت بردن است ، او یکی از
serpents ادبیات که خود تغذیه بر خاک و وجود او است
folliculaire. "
"چه folliculaire است؟" گفت : Candide. "است ، گفت : پدر روحانی ، رساله نویس --
Freron. "
بنابراین Candide ، مارتین ، و Perigordian بر روی راه پله conversed ، در حالی که تماشای
هر یک پس از عملکرد است.
، گفت : "اگر چه من مشتاق به دیدن Cunegonde دوباره" Candide ، "من باید به شام خوردن
با دوشیزه Clairon ، برای او به من قابل تحسین به نظر می رسد. "
پدر روحانی انسان را به رویکرد دوشیزه Clairon ، که دیدم فقط شرکت خوب نیست.
"او در این شب ، مشغول ،" او گفت : "اما من باید این افتخار را دارد شما را به
خانه بانوی کیفیت ، و در آنجا شما پاریس را به عنوان اگر شما در زندگی میکرد
آن را برای سال. "
Candide ، که به طور طبیعی کنجکاو بود ، اجازه دهید خود را به خانه این بانوی گرفته شده ، در
در پایان از بیرون شهر سنت Honore.
شرکت در بازی فارو اشغال شده بود ، دوازده punters مالیخولیا هر کدام در او برگزار شد
دست بسته کمی از کارت های بد سابقه ای از بدبختیهای خود.
سکوت عمیقی حاکم بود و رنگ پریدگی در چهره punters ، اضطراب در آن از
بانکدار ، و میزبان ، نشستن در نزدیکی بانکدار unpitying ، با متوجه LYNX -
چشم دو برابر شده و دیگر افزایش
سهام ، به هر بازیکن dog's - سنبلهدار کارت خود ، او آنها را تبدیل کردن لبه ها
دوباره با توجه شدید ، اما مودب ؛ او نشان داد هیچ رنجش خاطر ترس از دست دادن
مشتریان خود را.
بانوی اصرار بر که به نام کلفت از Parolignac.
دختر او ، پانزده ساله ، در میان punters و اطلاع با یک نگاه پنهان
cheatings از مردم فقیر که تلاش برای تعمیر ظلم و ستم از سرنوشت است.
Perigordian پدر روحانی ، Candide و مارتین وارد شده ، هیچ کس افزایش یافت ، هیچ کس به آنها ادای احترام کردند
هیچ کس نگاه آنها همه عمیقا با کارت های خود را اشغال شدند.
بارونس از تندر ده Tronckh مودب تر بود ، گفت : "Candide.
با این حال ، پدر روحانی زمزمه به نوعی گلابی ، که نیمی از افزایش یافت ، افتخار
Candide با لبخند بخشنده ، و مارتین با سر اشاره مهربان او داد صندلی
و یک بسته از کارت به Candide ، که از دست داده
پنجاه هزار فرانک در دو می پردازد و پس از آن آنها supped بسیار پر زرق و برق ، و هر کس
که Candide با از دست دادن او بود نقل مکان کرد شگفت زده شد. خدمتکاران گفت : در میان
خود ، در زبان بندگان : --
"برخی از لرد انگلیسی است که در اینجا در این شب است."
شام در ابتدا مانند ترین suppers پاریس ، در سکوت گذشت ، به دنبال آن
سر و صدا از کلمات که نمی توان آنها متمایز ، سپس با تعارفات از
که اکثر با اخبار دروغ بی مزه شدند ،
با استدلال بد ، سیاست کوچک ، و خیلی صحبت بد ، آنها همچنین در مورد جدید
کتاب های.
آیا شما تصور می کنید ، گفت : "پدر روحانی Perigordian ،" عاشقانه Sieur Gauchat ، دکتر از
الوهیت؟ "" بله ، "پاسخ یکی از مهمانان ،" اما من
نتوانسته اند که به آن پایان.
در حال حاضر جمعیت از نوشته های احمقانه ، اما همه با هم نابهنگامی رویکرد نه
Gauchat '، دکتر الهیات است.'
من با تعداد زیادی از کتاب نفرت انگیز که با آن ما سیرچشم
هولناک است که من به punting در فارو کاهش می یابد. "
"و Melanges از Trublet معاون اسقف ، چه چیزی شما را از آن می گویند؟" گفت پدر روحانی.
"آه! گفت : کلفت Parolignac ،" فانی خسته کننده!
چه جالب او به همه شما که جهان می داند تکرار!
چگونه به شدت او را مورد بحث است که به زحمت به آرامی remarking ارزش نیست
بر!
چگونه ، بدون شوخ طبعی ، او را عوض شوخ طبعی از دیگران!
او چگونه غنایم آنچه که او دزد! او چگونه به من disgusts!
اما او انزجار من دیگر -- را خوانده تعداد کمی از آن کافی است
صفحات معاون اسقف "در جدول وجود دارد انسان عاقل چشایی که
حمایت کلفت.
آنها پس از آن از تراژدی سخن گفت ؛ بانوی پرسیده شد که چرا تراژدی که وجود دارد
گاهی اوقات بازی شدند و که نمی تواند بخواند.
مرد از طعم توضیح داد خیلی خوب چگونه یک قطعه می تواند برخی از علاقه ، و
تقریبا هیچ شایستگی ، او در چند کلمه ثابت کرد که این کافی نیست برای معرفی یک یا
دو تا از آن شرایط که یکی از در می یابد
تمام عاشقانه ها ، و که همیشه تماشاگر ، اغوا کردن است که لازم بود به
جدید بدون اینکه فرد ، اغلب والا و همیشه طبیعی ، قلب انسان به دانستن و
به آن صحبت می کنند ، به یک شاعر بزرگ
بدون اجازه می دهد هر فرد در این قطعه به نظر می رسد شاعر می شود ، به دانستن زبان
کاملا -- آن را با خلوص صحبت می کنند ، با هماهنگی مستمر و بدون ریتم همیشه
هر چیزی از حس.
"هر کس" ، وی افزود : "همه این قوانین را رعایت نمی کنند می تواند تولید یک یا دو
تراژدی ، تحسین در تئاتر است ، اما او را در صفوف خوب هرگز شمارش
نویسندگان.
تراژدی خوب بسیار کمی وجود دارد و برخی از آنها idylls در گفت و گو ، به خوبی نوشته شده و به خوبی
rhymed ، برخی سیاسی استدلال که ارامش به خواب ، و یا تفصیلات که
دفع ، دیگران رویاهای دیوانه وار در غیر مصطلح
سبک ، به ترتیب ، قطع با اپوستروف طولانی برای خدایان ، چرا که آنها
نمی دانم چگونه به مردان صحبت می کنند ، با اصول نادرست ، با پیشپاافتاده گزاف! "
Candide با توجه به این گفتمان ، گوش و درک یک ایده بزرگ
سخنران ، و به عنوان کلفت مراقبت از او را در کنار او قرار گرفته بود ، او
تکیه داد به سوی او و در زمان آزادی
درخواست مردی که تا به خوبی سخن گفته بود که بود.
او یک دانشمند است ، گفت : "خانم ، که بازی نمی کند ، که پدر روحانی که گاهی اوقات به ارمغان می آورد
شام ، او کاملا در خانه در میان تراژدی و کتاب است ، و او نوشته است
تراژدی بود که hissed ، و یک کتاب
که هیچ چیز تا به حال در خارج از مغازه کتابفروش او دیده می شود به استثناء کپی
که او را به من اختصاص یافته است. "" مرد بزرگ! گفت : "Candide.
"او یکی دیگر از Pangloss است!"
سپس ، تبدیل به سوی او ، او گفت : "آقا ، شما فکر می کنم بدون شک که همه برای
بهترین در جهان اخلاقی و جسمی ، و آن چیزی در غیر این صورت می تواند نسبت به آن
است؟ "
"من ، آقا" پاسخ محقق ، "من می دانم چیزی که پیدا کنم که همه می رود
چپ چپ با من ، که هیچ کس نمی داند یا رتبه خود را ، و نه وضعیت خود است ،
آنچه که او می کند و نه آنچه که او باید برای انجام و
که به جز شام ، که همیشه گی ، و جایی که به نظر می رسد به اندازه کافی وجود داشته باشد
کنکورد ، تمام بقیه از آن زمان است که در نزاع های بی ربط به تصویب رسید. Jansenist علیه
Molinist ، مجلس در برابر کلیسا ،
مردان از نامه ها در برابر مردان از نامه ها ، courtesans علیه courtesans ، سرمایه داران
در برابر مردم ، همسران در برابر شوهران ، بستگان در برابر بستگان -- آن ابدی است
جنگ است. "
Candide پاسخ : "من را دیده اند ، بدترین ،". "اما یک مرد دانا ، که از آن زمان تا به حال
بدبختی به اجرا خواهد شد ، به من آموخته که همه marvelously و این ها اما
سایه در یک عکس زیبا. "
مارتین گفت : "به دار آویخته شما مرد جهان تمسخر" است.
"سایه blots وحشتناک است."
"آنها مرد هستند که blots ، گفت :" Candide ، "و آنها را نمی توان توزیع
با "" این تقصیر آنها نیست پس از آن ، گفت : "مارتین.
بسیاری از punters ، که درک هیچ چیزی از این زبان ، نوشیدند ، و مارتین
استدلال با محقق و Candide در رابطه با برخی از ماجراهای خود را به او
میزبان.
پس از شام کلفت Candide را به خلوتگاه خود را در زمان ، ساخته شده و او را بر نشستن
مبل.
"آه ، به خوبی!" گفت که او به او ، "شما را دوست دارم به شدت خانم Cunegonde تندر ده
Tronckh؟ "" بله ، خانم "پاسخ Candide.
کلفت به او با لبخند مناقصه پاسخ داد :
"شما پاسخ به یک مرد جوان مثل من از وستفالن.
یک فرانسوی گفت : "درست است که من را دوست داشته دوشیزه Cunegonde ، اما
دیدن شما ، خانم ، من فکر می کنم من دیگر او را دوست دارم. "
"افسوس! مادام ، گفت : "Candide ،" من به شما که می خواهید جواب است. "
"اشتیاق خود را برای او گفت :" کلفت "، با چیدن آغاز او
دستمال.
من آرزو می کنم که شما می توانید انتخاب کنید تا بند جوراب من. "" با تمام قلب من ، گفت : "Candide.
و او آن را برداشت. "اما ای کاش که شما می توانید آن را در قرار داده ، گفت :"
بانوی.
و Candide در آن قرار دادم. "ببینید ، گفت که او ،" شما یک خارجی است.
من گاهی اوقات دوستداران پاریس من با چشمان پر اشتیاق نگاه کردن به مدت پانزده روز را ، اما من به
خودم را به شما شب اول به دلیل یکی از افتخارات کشوری را به یک انجام دهید
مرد جوان از وستفالن است. "
بانوی داشتن دو الماس عظیم بر دست جوان درک
خارجی آنها را به چنین با ایمان که از انگشتان Candide آنها را به تصویب رساند مورد تحسین قرار داد
خود را خود.
Candide ، بازگشت با پدر روحانی Perigordian ، برخی از ندامت در داشتن احساس
فاسق به خانم Cunegonde.
پدر روحانی همدردی دچار مشکل او ، او بود ، اما بخشی نور از پنجاه هزار
فرانک از دست رفته در بازی و از ارزش دو دیاموندز ، نیمی از داده ، نیمی extorted.
طراحی او به سود تا آنجا که او می تواند مزایای که
آشنایی از Candide می تواند برای او بدست اوردن.
او بسیاری از Cunegonde صحبت کرد ، و Candide او گفت که او باید آمرزش بخواهید
که یکی از زیبا برای خیانت خود را زمانی که او باید او را در ونیز را ببینید.
پدر روحانی مضاعف ادب و توجه خود را ، و در زمان بهره مناقصه در
همه که Candide در تمام که او گفت ، در تمام که او میخواست انجام است.
"و غیره ، آقا ، شما باید قرار ملاقات گذاشتن در ونیز؟"
"بله ، آقا پدر روحانی" پاسخ Candide. او گفت : "این کاملا لازم است که من برای رفتن
دیدار با خانم Cunegonde. "
و سپس لذت بردن از صحبت کردن در آن است که او القا عاشق او ارتباط برقرار ،
با توجه به سفارشی ، بخشی خود را از ماجراهای خود را با Westphalian عادلانه.
گفت : "به اعتقاد من ، پدر روحانی" که خانم Cunegonde زیادی از شوخ طبعی و
او می نویسد : نامه جذاب؟ "
"من از او دریافت نکرده ام ، گفت :" Candide ، "برای اینکه از اخراج
قلعه بر روی حساب خود من تا به حال فرصتی برای نوشتن به او نیست.
بلافاصله بعد از آن شنیده ام که مرده بود و پس از آن که من پیدا کردم زنده او و پس از آن من او را از دست داده دوباره ؛
و آخر از همه ، من فرستاده بیان به او دو هزار و پانصد فرسنگ از
در اینجا ، و من برای پاسخ منتظر بمانید. "
پدر روحانی گوش با دقت و به نظر می رسید که در یک مطالعه قهوه ای می شود.
او به زودی مرخصی خود را از دو خارجی پس از مناقصه ترین آغوش گرفت.
روز بعد Candide دریافت کرده ، در awaking ، نامه ای میپذیرد در این شرایط :
"عشق عزیز من ، به مدت هشت روز من بیمار در این شهر بوده است.
من یاد می گیرند که شما اینجا هستید.
من به تسلیحات خود را پرواز اگر من اما می تواند حرکت می کند.
من عبور خود را در بوردو مطلع شده ، جایی که من سمت چپ Cacambo وفادار و قدیمی
زن ، که به من خیلی زود.
فرماندار آیرس Ayres گرفته است ، اما باقی می ماند به من قلب شما وجود دارد.
بیا! حضور خود را هر دو به من حیات می بخشد و یا کشتن من را با لذت است. "
این جذاب است ، این نامه برای unhoped Candide با نا گفتنی حمل و نقل
شادی ، و بیماری از Cunegonde عزیز خود او را با غم و اندوه غرق می شوند.
با تقسیم بین آن دو احساسات ، او در زمان طلا و الماس او و عجولانه به دور ،
با مارتین ، به هتل که در آن Cunegonde خانم تسلیم شد.
او وارد اتاق او لرزش ، تپنده قلب او ، صدای او گریه ، او آرزو
برای باز کردن پرده های تخت ، و پرسید : برای نور.
"مواظب آنچه شما باید انجام دهید ، گفت :« بنده خدمتکار. "نور او لطمه می زند ،" و
بلافاصله به او جلب کرد پرده دوباره. "Cunegonde عزیز من ، گفت :" Candide ، گریند ،
"چگونه شما؟
اگر شما می توانید به من نمی بینم ، حداقل برای من صحبت می کنند. "
او نمی توانم با آن صحبت کنم ، گفت : "خدمتکار.
بانوی سپس دست گوشتالو را از تخت قرار داده و Candide آن را با اشک خود غرق
و پس از آن آن را با الماس پر ، ترک یک کیسه طلا بر صندلی آسان است.
در میان این حمل و نقل در یک افسر آمد ، به دنبال پدر روحانی و یک فایل از
سربازان.
"،" گفت که او "دو خارجی مشکوک" و در همان زمان او
دستور داد آنها را به تصرف و به زندان انجام شده است.
Candide ، گفت : ": :" مسافران در درمان نشود در نتیجه در کشور زرخیز است.
به گفتهی مارتین : "من در حال حاضر از هر زمان دیگری بیشتر Manichean.
"اما دعا ، سر ، جایی که می خواهید ما را؟ گفت :" Candide.
"سیاه چال ، پاسخ داد :" افسر.
مارتین ، که بازیافت خود را کمی ، مورد قضاوت قرار است که بانوی که بخشی از آن عمل
Cunegonde تقلب بود ، که پدر روحانی Perigordian ، پست و حقیر که بر اعمال بود
سادگی صادقانه Candide ، و
افسر دیگری پست و حقیر آنها را به راحتی ممکن است سکوت بود.
Candide ، توصیه شده توسط مارتین و بی تاب برای دیدن Cunegonde واقعی ، به جای در معرض
خود را قبل از دادگاه عدالت ، پیشنهاد افسر به او سه کوچک
الماس ، هر به ارزش حدود سه هزار pistoles.
"آه ، آقا ، گفت :" مرد با باتون عاج ، "شما متعهد شده بود که همه
جنایات قابل تصور شما را به من صادقانه ترین انسان در جهان.
سه الماس!
هر سه هزار pistoles ارزش! آقا ، به جای حمل به شما به زندان من
زندگی من به شما خدمت می کنند از دست بدهند. سفارشات برای دستگیری همه وجود دارد
خارجی ها ، اما آن را ترک کنید به من.
من یک برادر در Dieppe در نرماندی! من به رفتار شما به انطرف ، و اگر شما یک
الماس را به او بدهد او مراقبت به همان اندازه از شما به عنوان من می کنند. "
و چرا ، گفت : "Candide ،" باید تمام خارجی ها دستگیر می شود؟ "
"،" پدر روحانی Perigordian پس از آن ساخته شده پاسخ "به خاطر یک گدا فقیر از
کشور Atrebatie شنیده ام برخی از چیزهایی احمقانه گفت.
این ناشی از او را به ارتکاب خائن به مین ، در ماه می مانند که از 1610 ،
اما مانند که از 1594 در ماه دسامبر ، و مانند دیگران که
در سال های دیگر متعهد شده و دیگر
ماه توسط شیاطین دیگر فقیر که مزخرف صحبت شنیده بود. "
افسر سپس توضیح داد که آنچه را که پدر روحانی به معنای.
"آه ، هیولا!" گریه Candide.
چه وحشت در میان مردم که رقص و آواز!
آیا هیچ راهی برای گرفتن به سرعت به خارج از این کشور که در آن میمون ها تحریک ببر وجود دارد؟
من را دیده اند ، هیچ خرس در کشور من ، اما مردان من جایی به جز در کشور زرخیز مشهود است.
در نام خدا ، آقا ، من انجام به ونیز ، که در آن من به انتظار دوشیزه
Cunegonde. "
من می توانم شما را بیشتر از پایین نرماندی انجام ، گفت : "افسر.
بلافاصله به او دستور داد چدن خود را به زده کردن ، اذعان کرد خود را به اشتباه ،
دور از مردان خود ، با Candide و مارتین برای Dieppe فرستاد ، و آنها را در سمت چپ
مراقبت از برادر خود.
شد و سپس یک کشتی هلندی کوچک در بندر وجود دارد.
نورمن ، که به موجب سه الماس فرمانبردار تبدیل شده بود
مردان ، Candide و ملازمان خود را در هیئت مدیره قرار دادن یک رگ بود که فقط آماده به مجموعه
بادبان برای پورتس موث در انگلستان است.
این راه به ونیز نیست ، اما Candide فکر او راه خود را از جهنم خارج ساخته شده بود ،
و بازشناخت که او به زودی فرصت برای از سرگیری سفر خود داشته باشند.