Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل LIX. بولتن.
دوک د بیوفورت نوشت به Athos. فقط نامه به مقصد برای زندگی
رسید مرده. خدا آدرس تغییر کرده است.
"کنت عزیزم ،" نوشت : شاهزاده ، در دست بزرگ ، مدرسه او پسر ، -- "بزرگ
بدبختی تا ما در میان یک پیروزی بزرگ زده است.
پادشاه از دست می دهد یکی از دلیرترین سربازان است.
من از دست دادن یک دوست. شما از دست دادن م د Bragelonne.
او مرده است gloriously ، بنابراین gloriously که من آن را قدرت به گریه که من می توانم
آرزو. دریافت دانی غم من ، کنت عزیز من.
بهشت توزیع محاکمه با توجه به عظمت قلب ما.
این یکی از بسیار زیاد است ، اما نه بالاتر از شجاعت شما است.
دوست خوب شما ،
"LE دوک DE بیوفورت" در این نامه حاوی یک رابطه نوشته شده توسط
یکی از منشی شاهزاده.
این رسیتال ترین لمس بود ، و درست باشد ، آن قسمت دلتنگ کننده است که
unraveled دو موجودیت است.
D' Artagnan ، عادت کرده اند به احساسات نبرد ، و با قلب مسلحانه علیه حساسیت به لمس ،
نمی تواند کمک به شروع خواندن به نام رائول ، نام آن پسر محبوب که
مانند پدرش -- سایه ای در حال حاضر تبدیل شده بود.
monseigneur فرمان : "در صبح ، گفت :" دبیر شاهزاده "
حمله کند.
نرماندی و Picardy موقعیت خود را در سنگها تحت سلطه توسط ارتفاعات گرفته شده بود
کوه ، بر سرازیری که سنگر Gigelli مطرح شد.
"توپ باز عمل ؛ هنگ کامل قطعنامه راهپیمایی ؛
pikemen با پیکس بالا ، شاهین کوچک نر حامل با سلاح خود را آماده.
شاهزاده به دنبال دقت مارس و جنبش از نیروهای نظامی ، بنابراین به عنوان به
قادر به حفظ آنها را با یک بانک قوی است. با monseigneur قدیمی ترین کاپیتان شد
و او دستیاران - DE - اردوگاه.
M. لو Vicomte د Bragelonne سفارشات دریافت کرده بود به ترک حضرت والا.
در این میان توپ دشمن ، که در ابتدا با موفقیت کمی thundered
در برابر توده ها ، شروع به تنظیم آتش خود را ، و توپ ، بهتر است به کارگردانی ،
مردان چند کشته در نزدیکی شاهزاده.
هنگ تشکیل شده در ستون ، و پیشرفت در مقابل ramparts بودند ، و نه
تقریبا رفتار.
مرتب کردن بر اساس تردید در سربازان ما ، که خود در بر داشت بد دوم وجود دارد
توسط توپخانه.
در واقع ، باتری که تاسیس شده بود و شب قبل از بود ، اما
هدف ، ضعیف و نامطمئن در حساب از موقعیت خود.
جهت رو به بالا از هدف کاهش justness عکس ها و همچنین خود
محدوده می شود.
"Monseigneur ، درک اثر بد از این موقعیت در محاصره توپخانه ،
فرماندهی ناوچه لنگر در جاده کمی به شروع یک آتش سوزی به طور منظم در مقابل
محل.
م د Bragelonne خود را در یک بار ارائه شده برای حمل این منظور است.
اما monseigneur در درخواست vicomte را تسلیم خودداری کرد.
Monseigneur درست بود ، برای او دوست داشت و آرزو برای یدکی اشراف زاده جوان است.
او کاملا درست بود و این رویداد در زمان پس از خود را به دوراندیشی او را توجیه کند و
امتناع ، برای به ندرت تا به حال گروهبان که با پیام های پیش بینی شده توسط M. د شارژ
Bragelonne به دست آورد ، ساحل دریا ، هنگامی که دو
عکس از carbines طولانی از صفوف دشمن را صادر و او را کم گذاشته.
گروهبان سقوط کرد ، رنگرزی شن و ماسه با خون او ؛ رعایت ، م د Bragelonne
لبخند زد در monseigneur که به او گفت ، "ببینید ، vicomte ، من زندگی شما را نجات داد.
گزارش می دهند که ، برخی از روز ، به M. لو کنت د لا Fere ، به منظور که آن را از شما ، یادگیری ،
او ممکن است به من تشکر '
اشراف زاده جوان لبخند زد متاسفانه ، و در پاسخ به دوک ، "درست است ،
monseigneur ، که اما برای مهربانی شما را من باید کشته شده ، به فقرا
گروهبان کاهش یافته است ، و باید در حالت استراحت است. "
م د Bragelonne این پاسخ در چنین لحن که monseigneur او را پاسخ گرمی ساخته شده ،
'Vrai Dieu!
مرد جوان ، می گویند که آب دهان خود را برای مرگ ، اما ، با روح هنری
چهارم ، من وعده داده اند پدر شما را به شما زنده و ، لطفا خداوند ، من
به معنای کلمه من به نگه دارید. '
"Monseigneur د Bragelonne رنگی ، و ، در پایین یک صدای پاسخ ،' Monseigneur ،
عفو من ، من به شما التماس کردن.
من همیشه به حال میل به برآورده کردن فرصت های خوب و که آن را بسیار لذت بخش را به
تمایز خودمان را قبل از عمومی ما ، به خصوص هنگامی که آن ژنرال M. لو دوک
د بیوفورت است.
"Monseigneur کمی ملایم تر این بود و ، با عطف به افسران که محاصره
او ، برای سفارشات مختلف.
grenadiers از دو هنگ کردم نزدیک به اندازه کافی به خندق و
intrenchments به پرتاب نارنجک خود را ، که تا به حال اما اثر کوچک.
در همین حال ، محمد D' Estrees که فرماندهی ناوگان ، شاهد
تلاش گروهبان به رویکرد عروق ، قابل درک است که او باید عمل
بدون دستور ، و آتش گشودند.
سپس عرب ها ، پیدا کردن خود به طور جدی توسط توپ از صدمه می بیند
ناوگان و beholding نابودی و تباهی از دیوارهای خود ، زبان آمده.
گریه می کند ترس.
سواران آنها در چهار نعل رفتن از کوه فرود آمد ، بر زین اسب های خود خم و عجله
شیب کامل بر ستون از پیاده نظام ، که عبور پیکس خود را ، متوقف شد این
حمله دیوانه.
دفع توسط نگرش شرکت از گردان ، اعراب و خود انداخت با
خشم به سمت نافرجام عمده ، که در گارد خود را در آن لحظه بود.
"خطر بزرگ بود. monseigneur شمشیر خود را کشید ؛ منشی و مردم او تقلید
او ، افسران از مجموعه های درگیر در مبارزه با اعراب خشمگین.
پس از آن د م Bragelonne بود قادر به برآوردن تمایل او به وضوح
نشان داده شده از از آغاز عمل است.
او در نزدیکی شاهزاده را با شجاعت روم جنگیدند ، و سه اعراب را با خود به قتل رساندند
شمشیر کوچک.
اما آشکار بود که شجاعت خود را از آن احساس غرور بوجود می آیند به طوری
طبیعی برای همه هستند که مبارزه.
تند و شدید ، مبتلا شده است ، حتی مجبور بود ، او به دنبال به حرص و ولع خوردن ، خود را مست کردن با
نزاع و قتل عام. او خود را هیجان زده به چنین درجه که
monseigneur نامیده می شود به او متوقف شود.
او باید شنیده صدای monseigneur ، چرا که ما که نزدیک به
او آن را شنیده است. او ، با این حال ، متوقف ، اما ادامه داد
البته خود را به intrenchments.
همانطور که م د Bragelonne یک افسر خوب منظم ، این نافرمانی بود به دستور
monseigneur بسیار تعجب همه ، و م د بیوفورت مضاعف خود را
حرارت ، گریه ، توقف ، Bragelonne!
از کجا می خواهید؟ متوقف کردن ، تکرار monseigneur ، "من فرمان
شما! '" همه ما ، تقلید ژست M. لو
دوک ، همه ما بزرگ دست ما.
ما انتظار داشتیم که معتاد به اسب دوانی که افسار به نوبه خود ، اما م د Bragelonne ادامه داد : به
سوار شدن به سمت palisades.
: "توقف" ، Bragelonne! 'تکرار شاهزاده ، در صدای بسیار بلند ،' توقف! نام
پدر شما! '
"در این کلمات م د Bragelonne گرد تبدیل قیافه خود را ابراز پر جنب و جوش
غم و اندوه ، اما او را متوقف نمی شود ، ما پس از آن نشان داد که اسب خود فرار باید
با او.
هنگامی که M. لو دوک دیدم علت را به این نتیجه که vicomte دیگر بود استاد او
اسب ، و grenadiers اول قبل از او را تماشا بود ، حضرت خود را خواند ،
'تفنگدار ، کشتن اسب خود!
صد pistoles برای مردی که اسب خود را می کشد '
اما چه کسی می تواند انتظار وحش بدون حداقل زخمی سوار خود را ضربه؟
هیچ کس جرات تلاش است.
در طول یکی از خود ارائه ، او تیرانداز تیز از هنگ Picardy بود ،
به نام Luzerne ، که هدف در حیوانات انجام گرفت ، از کار اخراج شده است ، و او را در چهارم رسید ، برای ما
دیدم قرمز خون موی اسب.
به جای سقوط ، خر ماده لعنت ، تحریک شده بود و او را در بیشتر انجام
خشمگینانه تر از همیشه.
هر پیکارد که مایه تاسف است این مرد جوان عجله در دیدار با مرگ حتمی را دیدم ،
فریاد زد : در بلندترین وجه ، 'پرتاب خود را خاموش ، مسیو لو vicomte -- خاموش --
خاموش! پرتاب خودتان! '
م د Bragelonne افسر بسیار محبوب در ارتش بود.
در حال حاضر vicomte درون تپانچه شات ramparts وارد آنجا شده بودند ، هنگامی که یک
ترشحات بر او است که او را در آتش و دود پوشیده ریخته می شد.
ما نزد او را از دست داد و دود پراکنده ، او بر پا شد ، راست ، اسب خود شد
کشته شده است.
vicomte به اعراب تسلیم احضار شد ، اما او آنها را علامت منفی
با سر خود را ، و به راهپیمایی به سمت palisades ادامه داد.
این یک بی تدبیری فانی بود.
با این وجود کل ارتش که او نمی توانست عقب نشینی خوشحال بود ، چون بد شانس
او را تا نزدیک به رهبری بودند. چند قدم او راهپیمایی علاوه بر این ، و دو
هنگ کف دست خود را.
در این لحظه بود ترشحات دوم دیوارها را تکان داد ، و د Vicomte
Bragelonne دوباره در دود ناپدید شد ، اما این بار دود پراکنده بیهوده ؛
ما دیگر نمی دیدم او ایستاده است.
او پایین ، با سر خود را پایین تر از پاهای خود را ، در میان بوته ها ، و اعراب آغاز شد
فکر می کنم از ترک intrenchments خود را برای آمدن و قطع سر خود و یا خود را بدن
به عنوان سفارشی با کفار است.
اما Monseigneur لو دوک د بیوفورت این همه با چشمان خود را دنبال کرده بود ، و
منظره غم کشید از او آه بسیاری از دردناک است.
او سپس با صدای بلند گریه ، دیدن اعراب در حال اجرا مانند فانتوم سفید در میان
بنه درختان ، 'Grenadiers! lancers! شما اجازه دهید که بدن نجیب آنها را؟
"گفتن این کلمات و با تکان دادن شمشیر خود ، او خود را سوار به سمت دشمن.
هنگ ، عجله در مراحل خود ، فرار به نوبه خود آنها ، uttering فریاد وحشتناک تر از
کسانی که از اعراب بودند وحشی.
مبارزه با بیش از بدن م د Bragelonne ، و با ستیزگی چنین بود
آن مبارزه کردند که صد و شصت و اعراب بر این رشته بودند ، سمت چپ به طرف در
دست کم پنجاه از سربازان ما.
ستوان از نرماندی که بدن vicomte را بر روی شانه های او در زمان بود
و آن را به اجرا درآمد برگشت به خط.
مزیت بود ، با این حال ، پیگیری ، هنگ ذخیره با آنها صورت گرفت ، و
palisades دشمن کاملا تخریب شد.
در سه ساعت آتش اعراب متوقف و مبارزه دست به دست به طول انجامید دو
ساعت ، آن قتل عام بود.
در پنج ساعت در تمام نقاط پیروز شدند و دشمن رها شده به حال خود
موقعیت و M. لو دوک دستور داد که پرچم سفید در اجلاس سران کاشته می شود
کوه کمی.
پس از آن ما تا به حال به فکر م ، د Bragelonne ، که هشت زخم بزرگ در
بدن خود را ، که از طریق آن تقریبا همه خون او را به دور welled بود.
هنوز که هنوز است ، با این حال ، او تنفس ، که فراهم شادی غیر قابل بیان به monseigneur ،
که در حال حاضر در اولین پانسمان زخم اصرار و مشاوره
از جراحان.
دو نفر در میان آنها که اعلام م د Bragelonne که زندگی وجود دارد.
Monseigneur سلاح خود را در اطراف گردن خود را انداخت ، و وعده داده شده آنها را لوئیس هزار
هر اگر آنها می توانند او را نجات دهد.
"vicomte شنیده ام این حمل و نقل از شادی ، و اینکه آیا او در ناامیدی بود ، یا اینکه آیا
او بسیار از زخم های خود رنج می برد ، او با قیافه خود را ابراز
تناقض ، که باعث به
انعکاس ، به ویژه در یکی از دبیران وقتی که او چه شنیده بود.
جراح سوم برادر سیلوین د سنت Cosme ، بسیاری از آموخته بود
همه آنها را.
او زخم به نوبه خود او جستوجو کرد و گفت هیچ چیز.
د م Bragelonne ثابت چشمان او بر جراح ماهرانه ای به طور پیوسته و به نظر می رسید
بازجویی از او هر جنبش.
دوم ، پس از monseigneur مورد سوال ، پاسخ که او را دیدم سادگی
سه زخم فانی از هر هشت ، اما قوی قانون اساسی از زخمی ها بود ،
آنقدر غنی هستند که او در دوران جوانی بود ، و به همین ترتیب مهربان
خوبی خدا ، که شاید م د Bragelonne ممکن است بهبود می یابند ، به ویژه اگر بود
او در کوچکترین وجه حرکت نمی کند.
Frere سیلوین افزود ، چرخش به سمت دستیاران او را ، بیش از هر چیز ، اجازه نمی دهد
او را به حرکت می کنند ، حتی یک انگشت ، یا شما او را بکشند ، و همه ما چادر در بسیار
پایین ارواح.
که معاون وزیر خارجه ذکر کرده اند ، در خروج از چادر ، فکر می کرد که درک ضعف و
لبخند غمگین سرش بر لب از م د Bragelonne زمانی که دوک به او گفت ، در
شاد ، صدای مهربان ، ما به شما ، ذخیره vicomte ، ما شما را هنوز ذخیره کنید. '
"در آن شب ، هنگامی که اعتقاد بر این بود جوانان زخمی بعضی دراز کشیدن ، یکی از گرفته بود
دستیاران وارد چادر خود را ، اما عجله دوباره بلافاصله ، uttering گریه می کند با صدای بلند.
همه ما در اختلال ، M. لو دوک با ما زد ، و دستیار با اشاره به بدن
م د Bragelonne بر زمین ، در پای تخت او ، در باقی مانده از حمام
خون او.
به نظر می رسید که او برخی از تشنج ، برخی از هذیان را متحمل شده بودند ، و او
افتاده که پایان سقوط خود را تسریع کرده بود ، با توجه به پیش آگهی از Frere
سیلوین.
ما مطرح vicomte ؛ او سرد و مرده بود.
او قفل مو منصفانه را در دست راست او برگزار شد ، و آن دست محکم فشرده شد
بر قلب او بود. "
سپس به دنبال جزئیات اکسپدیشن ، و پیروزی به دست آمده
بیش از اعراب است. D' Artagnan متوقف در حساب
مرگ فقیر رائول.
"اوه!" او زمزمه ، "پسر ناراضی! خودکشی! "
و چرخاندن چشم خود را به سمت اتاق شتو ، که در آن Athos خواب در
خواب ابدی ، "آنها کلمات خود را با یکدیگر نگه داشته ، گفت :" او ، در یک صدای کم ؛ "در حال حاضر
به اعتقاد من آنها را خوشحال می شود ، آنها باید پیوست ".
و او از طریق در طول زمین با گام های آهسته و مالیخولیا بازگشت.
همه -- تمام محله -- روستای با همسایگان عزادار مربوط به پر شدند
هر دو فاجعه دیگر ، و آماده سازی برای تشییع جنازه.
>
فصل LX. تاریخ و زمان آخرین بند از شعر است.
در روز بعد ، نجبا از استان ها ، از اطراف ، و هر کجا که
رسولان اخبار انجام شده بود ، ممکن است ورود در جدا دیده شده است.
D' Artagnan خود را بسته بودند تا به حال ، بدون اینکه حاضر به صحبت با کسی.
دو جمله سنگین مرگ و میر در حال سقوط بر کاپیتان ، پس از نزدیک پس از مرگ
Porthos ، برای یک مدت طولانی تحت ستم که روح که تاکنون بوده است تا
خستگی نا پذیر و شکست ناپذیر است.
به جز Grimaud ، که وارد اتاق او یک بار ، تفنگ دار را دیدم ، نه بندگان
نه مهمان.
او از صداها در خانه قرار و آمدن مداوم و رفتن ، که
آماده سازی برای تشییع جنازه کنت ساخته شده بودند.
او به شاه نوشت و برای تمدید مرخصی خود را از عدم وجود بپرسید.
Grimaud ، همانطور که ما گفته اند ، D' آپارتمان Artagnan's وارد کرده بود ، خودش نشسته بود
پس از مدفوع مشترک در نزدیکی درب ، مانند مردی که مدیتیشن عمیق و پس از آن ، افزایش ،
او نشانه را به D' Artagnan به دنبال او.
دومی در سکوت اطاعت است. Grimaud فرود به تخت کنت
مجلسی ، کاپیتان با انگشت خود را از تخت خالی را نشان داد ، و بزرگ خود را
چشم گذشتگان را با فصاحت به سوی بهشت.
"بله" پاسخ D' Artagnan ، "بله ، Grimaud خوب -- در حال حاضر با پسر پس از او دوست داشت
خیلی! "
Grimaud اتاق سمت چپ ، و رهبری راه را به سالن ، که در آن ، با توجه به سفارشی
استان ، بدن گذاشته شد ، قبلا به حال قرار داده دور برای همیشه لطفا برای.
D' Artagnan دیدن دو تابوت باز در سالن زده شد.
او در پاسخ به دعوت نامه لال از Grimaud ، با نزدیک شدن ، و در یکی از آنها را دیدم
Athos ، هنوز هم خوش تیپ به مرگ ، و در دیگر ، رائول با چشمان خود را بسته ، خود را
مروارید وار گونه به عنوان کسانی که از Palls ویرژیل ، با لبخندی بر لب های بنفش خود را.
او از دیدن پدر و پسر ، آن دو روح رفتگان ، به نمایندگی shuddered
زمین را از طریق دو بدن ساکت و آروم ، مالیخولیا ، ناتوان از لمس یکدیگر ، با این حال
نزدیک آنها ممکن است.
"رائول در اینجا!" زمزمه او. "آه! Grimaud ، شما من چرا بگویم نمی
این "؟
Grimaud سر خود را تکان داد ، و ساخته شده هیچ پاسخ ، اما مصرف D' Artagnan توسط دست ، او منجر شد
او را به تابوت ، و او را نشان داد ، در زیر سیم پیچ نازک برگ ، زخم های سیاه و سفید
که زندگی فرار بود.
کاپیتان تبدیل دور چشم خود را ، و ، قضاوت آن را بی فایده بود به سوال Grimaud ،
که نمی خواهد پاسخ ، به او recollected که ، وزیر امور خارجه م د بیوفورت نوشته بود
از او ، D' Artagnan ، شجاعت به خواندن داشتند.
مصرف تا رسیتال از امر که رائول هزینه زندگی خود را داشتند ، متوجه شد که این
واژه ها ، که به پایان رسید بند منعقد شده در پایان نامه :
Monseigneur لو دوک دستور داده است که بدن مسیو لو vicomte باید
embalmed ، پس از شیوه ای توسط اعراب تمرین در زمانی که آنها میخواهند خود را مرده می شود
انجام به سرزمین مادری خود ، و مسیو
لو دوک منصوب رله ، به طوری که بنده همان محرمانه که به ارمغان آورد تا
مرد جوان ممکن است باقی مانده خود را به M. لو کنت د لا Fere. "
"و غیره" فکر D' Artagnan ، "من باید تشییع جنازه تو ، دنبال پسر عزیز من -- من ، در حال حاضر
-- من ، که از هیچ ارزش بر روی زمین هستم -- و من باید گرد و غبار پراکنده بر آن پیشانی من را بوسید
اما دو ماه از سال.
خداوند آن اراده می شود. تو hast اراده آن را به ، خودتو.
من دیگر حق حتی به گریه. تو hast مرگ انتخاب شده و به نظر می رسید آن را برای تو
هدیه ترجیح داده به زندگی است. "
در طول وارد لحظه ای که آرامش خودت را حفظ بقایای این دو آقایان بودند به
برگشت به زمین مادر داده می شود.
بود چنین فراوانی از افراد نظامی و دیگر وجود دارد که به جای
بخاک سپاری ، که یک کلیسای کوچک کمی در دشت بود ، جاده از شهر پر شده بود
با سواره و پیاده در سوگواری.
Athos برای استراحت جای خود را انتخاب کرده و حصار کمی از کلیسای کوچک ساخته شده توسط
خود را در نزدیکی مرز املاک خود را.
او تا به حال سنگ ، برش در سال 1550 ، از یک گوتیک خانه ارباب یا صاحب تیول قدیمی در بری آورده ،
که جوانان اولیه اش پناه بود.
کلیسای کوچک ، در نتیجه بازسازی ، حمل و نقل ، خشنود بود به چشم در زیر برگ آن
پرده های صنوبر و sycamores.
این بود در هر یکشنبه ministered شده توسط درمان bourg همسایه ، به چه کسی
Athos کمک هزینه دو صد فرانک را برای این سرویس پرداخت و
vassals دامنه خود را با خانواده های خود ،
آمد به آنجا برای شنیدن توده ، بدون داشتن هر مناسبت به رفتن به شهر.
پشت کلیسای کوچک گسترش داد ، احاطه شده توسط دو هجز بالای درخت فندق ، بزرگان و سفید
خار و خندق عمیق ، چهار دیواری کوچک -- uncultivated ، هر چند همجنسگرا در آن
عقیمی ، به دلیل رشد خزه وجود دارد
ضخامت ، گل افتاب گردان وحشی و ravenelles وجود دارد مخلوط عطر ، در حالی که از زیر
شاه بلوط کهن صادر بهار کریستال ، یک زندانی در مخزن سنگ مرمر آن ، و در
هزاران آویشن تمام اطراف alighted زنبورها
از گیاهان همسایه ، در حالی که chaffinches و redthroats خواند خوش
در میان هجز مزین به گل.
این به این مکان تابوت غم انگیز انجام شد بود ، با حضور ساکت و
جمعیت احترام.
دفتر مرده که جشن گرفته می شود ، adieux آخرین پرداخت به ترک نجیب ،
پراکنده مونتاژ ، صحبت کردن ، در امتداد جاده ها ، از فضایل و مرگ خفیف
پدر ، از امیدهای پسر داده بود ، و
از پایان سودا را بر ساحل خشک آفریقا.
کم کم ، تمام صداها ، مانند روشنایی لامپ خاموش شدند
nave فروتن.
وزیر تعظیمی برای آخرین بار به محراب و گور هنوز تازه و پس از آن ،
به دنبال دستیار او ، او به آرامی در زمان جاده به دادگاه شرعی.
D' Artagnan ، سمت چپ به تنهایی ، احساس آن شب بود.
او ساعت را فراموش کرده بودم ، فکر کردن فقط از مرده است.
او از نیمکت ساخته شده از چوب بلوط که او در کلیسای کوچک نشسته بود به وجود آمد ، و آرزو ، به عنوان
کشیش ، انجام داده بود که بروید و آخرین خدا نگهدار را به دو گور که حاوی پیشنهاد
او دو از دست رفته دوستان.
یک زن بود دعا ، دو زانو بر روی زمین مرطوب است.
متوقف D' Artagnan در درب کلیسای کوچک ، برای جلوگیری از تشویش او ، و همچنین
به تلاش برای پیدا کردن که دوستان متدین بود که انجام این وظیفه مقدس ، به همراه
آنقدر شوق و پشتکار.
ناشناخته صورت خود را در دست خود پنهان کرده بود ، که به عنوان ألبستر سفید بودند.
از سادگی اصیل صحنه و لباس او ، او باید یک زن تمایز است.
در خارج از چهار دیواری شدند چندین اسب سوار شده توسط بندگان ، یک کالسکه سفر
در انتظار برای این بانوی. Artagnan D' بیهوده به دنبال به را
باعث تاخیر او.
او ادامه داد : دعا ، و اغلب دستمال خود را به صورت خود فشرده ،
که D' Artagnan درک او گریند. او مشهود سینه اش اعتصاب خود را با
پشیمانی از یک زن مسیحی است.
"عفو : او چند او را از روی تعجب فریاد زدن را از قلب زخمی شنیده! عفو! "
و همانطور که او ظاهر شد به خودش رها به طور کامل به غم و اندوه او ، به او به خودش انداخت
پایین ، تقریبا غش ، خسته شکایت و نماز ، D' Artagnan ، لمس
این عشق به خود را بسیار پشیمان
دوستان ، چند قدم به سمت قبر ساخته شده ، به منظور قطع سودا
صحبت از تائب با مردگان.
اما به محض به عنوان گام خود را بر روی شن صدا ، ناشناخته سرش را بلند کرد ،
آشکار به D' Artagnan aflood چهره با اشک ، یک چهره شناخته شده است.
این دختر خانم د لا Valliere!
"موسیو D' Artagnan!" زمزمه او.
"شما" پاسخ داد : کاپیتان ، در صدای استرن ، "شما در اینجا -- آه! مادام ، من باید
بهتر دوست داشت شما را با گل در عمارت از کنت د لا decked
Fere.
شما می توانست گریستم کمتر -- و آنها نیز -- و من! "
"موسیو!" گفت که او ، گریه.
"برای آن شما بود ،" این دوست بی رحم از کشته شدگان ، -- "آن را به شما بود که با سرعت ،
این دو مرد به قبر است. "" اوه! یدکی به من! "
"خدای ناکرده ، مادام ، که من باید یک زن ، توهین و یا که من باید گریه او را در را
بیهوده است ، اما من باید بگویم که جای قاتل بر قبر او نیست
قربانیان است. "
او خواست به پاسخ. "چیزی که من در حال حاضر به شما بگویم" ، افزود : او ، بطور سرد ، "من
در حال حاضر به پادشاه گفت : "او clasped دست هایش.
"من می دانم ، گفت که او ،" من باعث مرگ Vicomte د Bragelonne. "
"آه! شما آن را بدانید؟ "" اخبار وارد در دادگاه روز گذشته است.
من در طول شب سفر چهل لیگ تا بیایند و عذر خواستن از
کنت ، که من مثلا قرار بود هنوز زنده است و به دعا خدا ، در آرامگاه رائول ، که
به من می گفت همه بدبختیهای من ، به جز تنها یک merited ارسال کنید.
در حال حاضر ، ارباب ، من می دانم که مرگ پسر ، پدر را به قتل رسانده است ، من دو
جنایات خودم را سرزنش با من دو مجازات به انتظار از آسمان ".
"من برای شما تکرار خواهد شد ، مادموازل ،" D' Artagnan گفت : "چه م د Bragelonne گفت :
شما ، در Antibes ، او در حال حاضر مرگ مدیتیت : اگر غرور و عشوه گمراه
او ، او را عفو کنند در حالی که او را despising.
اگر عشق خطا خود را تولید کرده است ، او من را عفو کنند ، اما قسم می خورم که هیچ کس نمی تواند
دوست داشت او را به عنوان من انجام داده اند. "
، قطع کرد : "می دانید" لوئیس ، "عشق من من در مورد خودم قربانی شما
بدانند که آیا من رنج می برد هنگامی که شما با من از دست داده ، در حال مرگ ، رها شده.
خب! هرگز رنج می برد بسیار به عنوان در حال حاضر چون خودم امیدوار بودند ، مورد نظر ، -- در حال حاضر من
دیگر چیزی به آرزو برای به دلیل این مرگ drags تمام شادی من به آرامگاه ؛
چون من دیگر می تواند به جرات به عشق
بدون پشیمانی ، و من احساس می کنم که او آنها را دوست دارم -- آه! است ، اما تنها -- به من بازپرداخت
با شکنجه من را ساخته اند دیگران را انجام دهند. "
D' Artagnan پاسخ او به خوبی متقاعد شده بود که او اشتباه است.
"خب ، پس ،" او "عزیز Artagnan D' موسیو ، من پایمال کردن نه به روز ، من
دوباره شما التماس کردن!
من مانند شاخه ای از تنه پاره هستم ، من دیگر به هر چیزی در این دنیا نگه دارید --
فعلی من drags ، من می دانم که بکجا نیست.
من دیوانه وار دوست دارم ، حتی به نقطه ای از آمدن به آن را بگویم ، بیوجدان که من ، بیش از
خاکستر مردگان ، و من برای انجام آن به سرخ -- من هیچ پشیمانی در این حساب.
عشق یک دین است.
فقط به عنوان آخرت شما به من تنهایی را ببینید ، فراموش شده اند ، عار شمرده ، شما من را ببینید
مجازات ، که به من به مقصد به مجازات ، به من یدکی در شادی بی دوام من ، ترک
آن را به من برای چند روز ، برای چند دقیقه.
در حال حاضر ، حتی در لحظه ای که صحبت کردن با شما ، شاید دیگر وجود ندارد.
خدای من! این قتل دو است که شاید در حال حاضر expiated! "
در حالی که او در سخن گفتن به این ترتیب ، صدای صداها و از اسب به جلب توجه
کاپیتان. M. دو سنت Aignan آمد به دنبال لا
Valliere.
"پادشاه ،" او گفت ، "طعمه به حسادت و ناراحتیشان است."
سنت Aignan D' Artagnan ، نیمی از تنه از پنهان درک نمی شاه بلوط
درختی که سایه قبر دو.
لوئیس تشکر شده سنت Aignan ، و او را با یک ژست را رد کرد.
او حزب را در خارج از حصار دوباره.
گفت : "ببینید ، خانم ،" کاپیتان تلخی به زن جوان ، -- "شما می بینید
شادی هنوز طول می کشد. "زن جوانی سر او را با مطرح
هوا موقر.
"یک روز خواهد آمد ، گفت :" او ، "زمانی که شما از داشتن تا من misjudged توبه.
در آن روز ، آن است که خدا به شما ببخشد شده ناعادلانه نسبت به دعا
من است.
علاوه بر این ، من باید رنج می برند بسیار است که شما به خودتان خواهد بود که اول به ترحم من
رنج.
من با شادی های زودگذر من ، موسیو D' Artagnan سرزنش نیست ؛ آن را به من هزینه
عزیزم ، و من تمام بدهی من پرداخت می شود. "گفتن این کلمات ، او بار دیگر زانو زد پایین ،
آرام و با مهربانی.
"من آخرین بار عفو affianced من رائول گفت :" او.
"من زنجیره ای ما شکسته ، ما هر دو به مقصد مرگ از غم و اندوه است.
تو است که departest اولین چیزی ترس ، من باید تو را دنبال.
ببینید ، تنها ، که من آن را پایه نشده است ، و من آمده ام به تو این آخرین پیشنهاد
خدا نگهدار.
خداوند گواه من ، رائول ، این است که اگر با زندگی من من می توانستم بازخرید مال تو ، من
که زندگی بدون تردید داده می شود.
من می توانم عشق من را نمی دهد.
یک بار دیگر ، به من ببخش ، عزیزترین ، دوست kindest. "
او strewed چند گل شیرین را بر روی زمین به تازه sodded و پس از آن ، پاک کردن
اشک از چشم او ، بانوی زده به شدت متمایل به D' Artagnan ، و ناپدید شد.
کاپیتان تماشا خروج اسب ، سواره و حمل ، و سپس
عبور از سلاح خود را بر قفسه سینه تورم خود ، "وقتی نوبت من خواهد بود به ترک؟" گفت
او ، در صدا آشفته است.
"آنچه وجود دارد برای انسان بعد از جوانان چپ ، عشق ، جلال ، دوستی ، قدرت ، و
ثروت ناپدید شده اند؟
این سنگ ، که بر اساس آن خواب Porthos ، که دارای نام ، این خزه ،
که تحت آن سکون Athos و رائول ، که دارای خیلی بیشتر! "
او برای لحظه ای تردید ، با چشم کسل کننده و پس از آن ، رسم خودش را "به جلو! هنوز
رو به جلو! "گفت که او. "هنگامی که آن زمان ، خدا به من ، به او به عنوان
پیشگویی از دیگران است. "
او زمین را ، با شبنم شب نمناک ، با به پایان می رسد از انگشتان دست خود لمس ،
امضا خود را به عنوان اگر او در benitier در کلیسا شده بود ، و retook به تنهایی -- تا کنون
تنهایی -- راه به پاریس.
>
فصل 61 : بخش اخر کتاب یا مقاله. قسمت 1
چهار سال پس از صحنه ما فقط توصیف ، دو سواره ، به خوبی نصب شده ،
طی Blois ، در اوایل صبح به منظور ترتیب دادن حزب هاوکینگ
پادشاه در آن را چیده بود
دشت ناهموار Loire تقسیم در دو ، که در یک طرف Meung مرز ، در
Amboise دیگر.
این حافظ از harriers پادشاه و استاد فالکونز بودند ،
شخصیت تا حد زیادی در زمان لوئی سیزدهم مورد احترام ، بلکه نادیده گرفته شده توسط خود را
جانشین.
سواران ، داشتن reconnoitered زمین بودند ، بازگشت ، مشاهدات خود را
ساخته شده ، گروه های خاصی کمی از سربازان ، اینجا و آنجا ، آنها را در زمانی که آنها درک
sergeants قرار دادن در فواصل در دهانه inclosures شد.
این تفنگدار شاه شد.
پشت سر آنها ، بر اسب پر زرق و برق ، کاپیتان ، شناخته شده توسط غنی او آمد
یکنواخت دوزی. موهای او خاکستری ، ریش خود را تبدیل به طوری.
او خم کوچک به نظر می رسید ، هر چند نشسته و دست زدن به اسب خود را به آرامی.
او در مورد او به دنبال watchfully.
"م. D' Artagnan نمی شود هر گونه مسن تر ، گفت : "حافظ harriers به او
همکار falconer در "با ده سال بیشتر به حمل بیش از هر یک از ما ، او را تا
مقر مرد جوان سوار بر اسب است. "
"درست است ، پاسخ داد : falconer در. "من هیچ تغییر در او برای آخرین نمی بینم
بیست سال "اما این افسر اشتباه بود. D' Artagnan
در چهار سال گذشته ده ها زیسته بودند.
سن چنگال بی رحم خود در هر یک از زاویه چشمان او چاپ شده بود ؛ پیشانی او طاس شد ، خود را
دست ها ، قبلا قهوه ای و عصبی شدن سفید ، که اگر خون به حال نیمی
فراموش شده آنها.
D' Artagnan افسران را با سایه ای از خوشخویی که متمایز مواجه
مافوق ، و به نوبه خود برای خود حسن نیت ارائه میدهد دو کمان احترام دریافت کرد.
"آه! چه خوش شانس شانس به شما اینجا را ببینید ، موسیو D' Artagnan! "گریه falconer در.
"نه من که باید که می گویند ، اقایان" ، پاسخ داد : کاپیتان ، "برای
در حال حاضر ، پادشاه ، استفاده می کند مکرر تفنگدار خود را نسبت به فالکونز خود. "
"آه! آن را به عنوان آن را در زمان های خوب قدیمی بود ، آهی کشید : "طرف falconer.
"آیا شما به یاد داشته باشید ، موسیو D' Artagnan ، زمانی که شاه در اواخر پای در تاکستان پرواز
فراتر از Beaugence؟
آه! کدبانو! شما در آن زمان کاپیتان تفنگدار ، موسیو
D' Artagnan. "
پاسخ D' Artagnan : "و شما چیزی جز زیر بدنی tiercelets بودند" ،
خندیدن.
"نباید از نظر دور که ، آن هم خوب بود ، از دیدن آن است که همیشه هم خوب
ما جوان هستند. روز خوب ، مسیو نگاهبان
harriers. "
دومی گفت : "شما من افتخار ، مسیو لو کنت".
D' Artagnan پاسخ عنوان از کنت به سختی او را زده بود ؛
D' Artagnan کنت شده بود و چهار سال است.
"آیا با سفری طولانی که شما گرفته اند بسیار خسته ، مسیو لو
capitaine؟ "ادامه داد falconer در. "این باید کامل دو صد لیگ از
از این رو به Pignerol. "
"دو صد و شصت برای رفتن ، و به عنوان بسیاری از بازگشت ، گفت :" D' Artagnan ، بی سر و صدا.
"و گفت :" قوش باز ، "او به خوبی؟" "چه کسی؟" D' Artagnan خواسته است.
"چرا ، فقیر ، M. Fouquet ،" ادامه داد طرف falconer در صدای کم.
نگاهبان harriers عاقلانه خارج شده بود.
"نه" پاسخ D' Artagnan ، "مرد فقیر frets وحشتناکی ، او نمی تواند درک چگونگی
زندان می تواند به نفع او می گوید که پارلمان او را با طرد او را تبرئه کرده ،
و تبعید است ، و یا باید ، آزادی است.
او نه می توانید تصور کنید که آنها مرگ او قسم خورده بود ، و برای نجات جان خود را از
چنگال مجلس بود تحت تعهد بیش از حد به بهشت است. "
"آه! بله ؛ مرد فقیر به حال شانس نزدیک از داربست ، "پاسخ داد : falconer در" آن
گفته شده است که م میشل سفارشات به والی Bastile داده بود ، و
اعدام دستور داده شد. "
"به اندازه کافی!" D' Artagnan گفت ، pensively ، و با نمایی از برش کوتاه
گفتگو.
"بله ، گفت :« نگاهبان harriers ، رسم نسبت به آنها ، "م. Fouquet در حال حاضر در
Pignerol ، او غنی از آن را سزاوار است.
او از شانس و وجود داشته باشد توسط شما انجام شده ؛ او دزدیدند پادشاه
به اندازه کافی است. "
D' Artagnan در کارشناسی ارشد از سگ یکی از crossest به نظر می رسد او پرتاب شد ، و گفت
او ، "موسیو ، اگر هر کس به من گفت شما گوشت سگ خود را خورده بود ، نه تنها من
در حاضر به آن باور ، اما هنوز هم بیشتر ، خواهد شد
شما برای آن بودند به شلاق و یا به زندان محکوم شده ، من باید به شما و ترحم نمی
اجازه می دهد مردم را به صحبت می کنند از شما بیمار.
و در عین حال ، ارباب ، انسان صادق که شما ممکن است ، من به شما اطمینان دهم که شما بیشتر از آن نیست
نسبت به فقرا M. Fouquet شد. "
پس از تحت این زخم زبان زدن تیز ، نگاهبان harriers آویزان سر خود را ،
و اجازه داد falconer در دو مرحله پیش از او نزدیکتر به D' Artagnan.
"او است محتوای ، گفت :" طرف falconer در صدای کم ، به تفنگ دار "همه ما می دانیم
که harriers در مد هستند امروزه ، اگر او falconer در او نمی توانست صحبت در
در آن راه. "
D' Artagnan را به شیوه ای سودا در دیدن این سوال سیاسی بزرگ لبخند زد
حل و فصل شده توسط نارضایتی علاقه فروتن.
او برای یک لحظه در ذهن او زد وجود شکوه surintendant ،
فرو ریختن ثروت او ، و مرگ سودا که او را در انتظار و
نتیجه گیری ، "آیا M. Fouquet شکار با شاهین عشق؟" گفت که او.
"اوه ، عاشقانه ، آقا!" تکرار falconer در ، با یک لهجه از پشیمانی تلخ
و آه که خطابه مراسم خاکسپاری Fouquet بود.
D' Artagnan ستیزگی و یکی از تاسف دیگر اجازه داد به تصویب و
همچنان به پیشبرد.
آنها در حال حاضر می تواند حد یک نگاه اجمالی از huntsmen ها را در موضوع را از چوب گرفتن ،
پر از outriders عبور مانند ستاره عکسبرداری در سراسر clearings ، و
اسب سفید skirting پوشیده از بیشه
بیشه به دنبال مانند تجلی نورانی.
"اما" از سر گرفته D' Artagnan ، "ورزش دوام؟
دعا کنید ، به ما پرنده سریع خوب به من بدهید ، برای من بسیار خسته ایم.
آیا این یک حواصیل یا قوی؟ "
"هر دو ، به موسیو D' Artagnan ، گفت :" قوش باز ، "اما شما نیاز دارید می شود احساس خطر ؛
پادشاه بسیار ورزشکار نیست ، او این زمینه را در حساب خود را ندارد ، او
بخواهد تنها به مات و متحیر کردن خانمها. "
کلمات "را مات و متحیر کردن خانمها به شدت لهجه شدند آنها D' Artagnan
فکر کردن. "آه! گفت که او کاملا در ، به دنبال
حافظ از harriers لبخند زد ، بدون شک با نظر و آن را با
تفنگ دار.
"آه! شما با خیال راحت ممکن است خنده ، گفت : "D' Artagnan ؛" من می دانم که هیچ چیزی در جریان
اخبار ، من فقط وارد دیروز ، پس از غیبت یک ماه.
دادگاه را ترک عزاداری مرگ ملکه مادر است.
پادشاه پس از دریافت آخرین آه مایل به گرفتن هیچ تفریحی نیست
آن اتریش ، اما همه چیز به پایان در این جهان می آید.
خب! سپس او دیگر غمگین است؟
بسیار بهتر است. "" و همه چیز آغاز می شود و همچنین به پایان می رسد ،
گفت : حافظ با خنده درشت.
"ق" D' Artagnan ، بار دوم ، گفت : -- او را به آتش کشیدند می دانیم ، اما کرامت اجازه نخواهد داد
او را به بازجویی از افراد زیر او -- "آغاز چیزی وجود دارد ، سپس ، آن را
به نظر می رسد؟ "
حافظ به او چشمک قابل توجه ، اما D' Artagnan تمایلی برای یادگیری هر چیزی بود
از این مرد. "باید پادشاه در اوایل؟" پرسید : او از
falconer در.
"در ساعت هفت ، آقا ، من باید پرندگان پرواز"
"چه کسی می آید با پادشاه؟ چگونه مادام؟
ملکه چگونه؟ "
"بهتر است ، آقا." "به او شده بیمار ، پس از آن؟"
"موسیو ، او از غم وغصه گذشته رنج می برد ، عظمت او شده است تا به ناخوشی است."
"چه غم وغصه؟
شما نیاز به فانتزی اخبار شما قدیمی است. من اما تنها بازگشت. "
به نظر می رسد که ملکه ، کمی پس از مرگ او غفلت مادر
قانون ، شکایت به پادشاه ، که او را جواب داد ، -- من در خانه خواب هر شب ،
مادام؟
چه بیشتر شما انتظار '" ، "آه!" D' Artagnan گفت : --؟ "زن بیچاره!
او باید صمیمانه از خانم د لا Valliere نفرت "
"اوه ، نه! مادموازل نمی د لا Valliere ، پاسخ داد : "طرف falconer.
"چه کسی پس از آن --" انفجار شکار بوق قطع کرد این گفتگو.
احضار سگ ها و بازها.
falconer در و همراهانش را بلافاصله ، ترک D' Artagnan به تنهایی در
میان حکم معلق است. پادشاه از راه دور ، احاطه
خانم ها و سواران است.
تمام نیروهای نظامی پیشرفته به منظور زیبا ، با سرعت پا ، شاخ های مختلف
انواع انیمیشن سگ و اسب.
انیمیشن در صحنه ، سراب نور ، وجود دارد که هیچ چیز هم اکنون می توانید
دادن یک ایده ، مگر اینکه آن را شکوه و جلال ساختگی از منظره theatric.
D' Artagnan ، با یک چشم و کمی ، فقط کمی ، dimmed از نظر سن ، متمایز پشت
گروه سه واگن. اولین ملکه در نظر گرفته شده بود ؛
خالی بود.
D' Artagnan ، که دختر خانم د لا Valliere توسط طرف پادشاه نمی بینم ، در به دنبال
در مورد برای او ، او را در کالسکه دوم دیدم.
او به تنهایی با دو تن از زنان خود را ، که به عنوان معشوقه خود را به عنوان کسل کننده به نظر می رسید بود.
در دست چپ شاه ، پس از یک اسب جسور ، مهار شده توسط جسورانه و
از طرف ماهرانه ، بانوی بسیاری از زیبایی خیره کننده را تاباند.
پادشاه لبخندی زد بر او ، و او بر پادشاه لبخند زد.
خنده با صدای بلند به دنبال هر کلمه او زبان آمده است.
"من باید آن زن را می دانم ،" فکر تفنگ دار "که می تواند او باشد؟"
و او به سوی دوست خود ، طرف falconer ، به آنها او خطاب به این سوال stooped
او به خودش قرار داده بود.
طرف falconer در مورد پاسخ به بود ، هنگامی که شاه ، درک D' Artagnan ، "آه ، کنت!"
گفت که او ، "شما در میان ما یک بار دیگر پس از آن!
چرا من را ندیده؟ "
"سیره" کاپیتان پاسخ ، "به خاطر عظمت شما خواب بود وقتی که من وارد است و نه
بیدار وقتی که من از سر گرفته وظایف من امروز صبح. "
"هنوز مشابه هستند ، گفت :" لوییس ، صدای بلند ، که دلالت بر رضایت است.
"نگاهی به برخی از استراحت ، کنت ، من دستور شما را به انجام این کار.
شما با من شام خوردن به روز است. "
سوفل از تحسین D' Artagnan مانند نوازش احاطه شده است.
هر کس مشتاق برای ادای احترام به او بود.
ناهارخوری با پادشاه افتخار عظمت او بود تا به عنوان هنری IV پر تجمل بود.
شده بود.
پادشاه گذشت چند قدم در پیشبرد و D' Artagnan خود را در میان
گروه تازه ، در میان آنها تاباند میشل.
"روز خوب ، موسیو D' Artagnan ، گفت :« وزیر ، با خوش رویی مشخص شده اند ، "شما
سفر لذت بخش؟ "" بله ، آقا "D' Artagnan گفت ، رکوع به
گردن اسب خود.
من شنیده ام پادشاه شما را دعوت به جدول خود را در این شب ، ادامه داد : "وزیر ؛
"شما دوست قدیمی وجود دارد دیدار خواهد کرد."
"یک دوست قدیمی من؟" D' Artagnan خواسته ، غوطه وری دردناکی را به امواج تاریک
گذشته ، که برای او دوستی های بسیاری است و بسیاری از نفرت بلعیده بود.
"م. لو دوک D' Almeda ، که صبح امروز از اسپانیا وارد شده است. "
"دوک D' Almeda؟" D' Artagnan گفت ، با تأمل در بیهوده است.
"در اینجا!" فریاد یک پیر مرد ، سفید را به عنوان برف ، نشسته خم در کالسکه اش ، که او
باعث می شود پرتاب باز را به اتاق را برای تفنگ دار.
"Aramis!" گریه D' Artagnan ، با شگفتی عمیق زده شده است.
و او احساس ، بی اثر بود ، نازک بازوی اشراف زاده های قدیمی حلق آویز و دور گردن او.
میشل پس از داشتن آنها را در سکوت برای چند لحظه مشاهده ، اسب خود خواست
به جلو ، و سمت چپ دو دوستان قدیمی با هم.
"و غیره ، گفت :« تفنگ دار ، گرفتن بازوی Aramis ، "شما ، تبعید ، شورشی ،
دوباره در فرانسه؟ "،" آه! و من باید با شما در ناهار بخورم؟
جدول پادشاه گفت : "Aramis ، لبخند است.
"بله ، شما خودتان خواهد پرسید آنچه که استفاده از وفاداری در این دنیا؟
ایست! اجازه دهید ما اجازه می دهد به تصویب کالسکه فقیر لا Valliere.
نگاه کنید ، ناراحت است چگونه او است!
چگونه چشم او ، کم نور با اشک ، به دنبال پادشاه ، که سوار بر ان سوار بر اسب! "
"با چه کسی؟" "با خانم د ، Tonnay - Charente در حال حاضر
مادام د Montespan ، پاسخ داد : "Aramis.
وی می افزاید : "او حسود است. آیا او پس از آن ترک شده است؟ "
"کاملا رتبهدهی نشده است ، اما آن را نمی خواهد زمانی قبل از او است."
آنها گفتگو با یکدیگر ، در حالی که پس از ورزش ، و درشکه چی Aramis آنها را راندند
هوشمندانه که آنها در یک لحظه وارد هنگامی که شاهین ، حمله به پرنده ، ضرب و شتم
او را ، و بر او سقوط کرد.
پادشاه alighted ، مادام د Montespan به دنبال مثال او.
آنها در مقابل کلیسای کوچک جدا شده ، پنهان شده توسط درختان بزرگ بودند ، در حال حاضر despoiled
از برگ های خود را با باد برش اول پاییز.
پشت این کلیسای کوچک بود چهار دیواری بسته توسط دروازه مشبک است.
شاهین طعمه خود را در چهار دیواری متعلق به این کلیسای کوچک کوچک مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود ،
و پادشاه آرزومند رفتن به اولین پر بود ، با توجه به
سفارشی.
ملتزمین دور دایره ساختمان و هجز را تشکیل دادند ، بیش از حد کوچک به
دریافت بسیاری از.
D' Artagnan را عقب نگه Aramis توسط بازو ، به عنوان او بود ، مثل بقیه ، به آتش میکشند از
کالسکه او ، و در خشن ، صدای شکسته ، "آیا شما می دانید ، Aramis ، گفت :" او ،
"شانس کجا ما انجام شده است؟"
"نه ،" دوک پاسخ :. "در اینجا مردان سکون که ما به خوبی می دانست ، گفت :
D' Artagnan ، به شدت آشفته شده است.
Aramis ، بدون عصای هر چیزی ، و با گام لرزان ، نفوذ به
کلیسای کوچک توسط یک درب کوچک که D' Artagnan برای او افتتاح شد.
کجا هستند آنها به خاک سپرده شد؟ "گفت که او.
"وجود دارد ، در چهار دیواری. متقابل وجود دارد ، که می بینید در زیر ان
کمی سرو.
درخت غم و اندوه بر سر مزار آنها کاشته شده است ، به آن ، که پادشاه است
که راه است. حواصیل کاهش یافته است فقط وجود دارد "Aramis متوقف شد ، و پنهان خود را در
سایه.
آنها سپس ، بدون اینکه دیده دیدم ، چهره رنگ پریده از لا Valliere ، که او را نادیده گرفته
حمل نقل ، در ابتدا در نگاه ، با دل سودا ، از درب ، و پس از آن ،
دور توسط حسادت به اجرا درآمد ، های پیشرفته به
کلیسای کوچک ، از چه رو ، تکیه بر علیه ستون ، او مداقه شاه خندان و
ساخت علائم به مادام د Montespan رویکرد ، به عنوان چیزی واهمه وجود دارد
از.
مادام د Montespan این افراد را تحویل او از طرف پادشاه برگزار می شود به او ، و او ،
برداشت اولین پر از حواصیل ، که falconer در حال خفه ،
آن را در کلاه همدم زیبای خود قرار می گیرد.
او ، لبخند به نوبه خود او را بوسید دست tenderly که ساخته شده او در این حال حاضر است.
پادشاه بزرگ قرمز مایل به زرد با غرور و لذت او در مادام د Montespan نگاه
با همه آتش عشق جدید.
"چه خواهد شد من به شما بدهد در عوض گفت :" او.
او قطع یک شاخه کوچک از درخت سرو و پیشنهاد آن را به پادشاه ، که در نگاه
مست با امید.
"پیف" گفت : Aramis به D' Artagnan ؛ حال حاضر است ، اما یک غم ، که سرو
سایه آرامگاه است. "
گفت : "بله ، و آرامگاه است که رائول د Bragelonne ، D' Artagnan با صدای بلند ؛"
رائول ، که خواب زیر که صلیب را با پدرش است. "
ناله resounded -- آنها را دیدم یک زن غش سقوط به زمین است.
مادموازل دو لا Valliere همه دیده بود ، شنیده است.
"زن بیچاره!" muttered D' Artagnan ، به عنوان او ملازمان برای حمل به او کمک کرد
کالسکه بانوی تنهایی که بسیاری از این پس در زندگی رنج می برند.
که شب D' Artagnan در جدول پادشاه ، در نزدیکی M. میشل و M. لو دوک نشسته
D' Almeda. پادشاه بسیار همجنسگرا بود.
او پرداخت هزار و توجه کمی را به ملکه ، از هزار kindnesses به مادام ،
در دست چپ او نشسته ، و بسیار غم انگیز است.
ممکن است قرار است که زمان آرامش هنگامی که پادشاه بود ، معتاد به تماشای او
چشم های مادر برای تایید یا رد شدن از آنچه که او انجام داده بود.
از معشوقه بود هیچ سوال در این شام وجود دارد.
پادشاه خطاب Aramis دو یا سه بار ، دعوت او ، M. L' ambassadeur که
افزایش تعجب در حال حاضر توسط D' Artagnan در دیدن دوست خود شورشی احساس
بنابراین marvelously در دادگاه دریافت کرده است.
پادشاه ، در رو به افزایش از جدول ، داد دست خود را به ملکه ، ساخته شده و یک نشانه به
میشل ، که چشم کارشناسی ارشد خود را در چهره بود.
میشل D' Artagnan و Aramis در یک طرف صورت گرفت.
پادشاه شروع به چت با خواهر خود ، در حالی که موسیو ، بسیار ناراحت است ، سرگرم
ملکه با هوا سرگرم و بدون متوقف کردن به تماشای همسر و برادر خود را از
گوشه چشم او.
مکالمه بین Aramis ، D' Artagnan ، و میشل تبدیل شده بر
بی تفاوت افراد است.
آنها از وزرای قبلی صحبت کرد و میشل مربوط ترفندهای موفق از Mazarin ،
و مورد نظر آن Richelieu مربوط به او است.
Artagnan D' می تواند تعجب خود را در پیدا کردن این مرد غلبه کند ، سنگین خود
ابرو و پیشانی کم ، صفحه نمایش بسیار دانش صدا و ارواح شاد.
Aramis در آن سبکی شخصیت شگفت زده شده بودم که اجازه این مرد جدی شد
به تاخیر می اندازد و با مزیت لحظه ای برای گفتگو مهم تر ، که
هیچ کس ساخته شده هر اشاره ، هر چند هر سه interlocutors احساس نزدیکی آن است.
بسیار ساده بود ، از ظاهر خجالت از موسیو ، چقدر
مکالمه از شاه و خانم او را اذیت.
چشم مادام تقریبا قرمز : او برای شکایت؟
او رفتن به افشای یک رسوایی در دادگاه باز؟
پادشاه او را در یک طرف صورت گرفت ، و در یک تن تا حساس به لمس است که باید آن را به یاد
شاهزاده خانم از زمان هنگامی که او برای خودش دوست داشتنی بود :
"خواهر ، گفت :" او ، "چرا اشک در آن چشمان دوست داشتنی را ببینم؟"
"چرا -- سیره --" گفت که او. "موسیو حسادت است ، او ، نه خواهر؟"
او به سمت موسیو ، نشانه مصون از خطا است که آنها در مورد او صحبت می کردند نگاه کرد.
"بله ، گفت :" او.
"گوش دادن به من ، گفت : پادشاه ، اگر دوستان خود را به خطر اندازد و آن نمی باشد.
گسل موسیو. "
او این کلمات را با مهربانی آنقدر که مادام ، تشویق ، داشتن متحمل شده به طوری صحبت کرد
بسیاری از انفرادی griefs تا زمانی ، نزدیک به ترکیدن بود به اشک ، تا تمام قلب او.
"بیا ، بیا ، عزیز خواهر کوچک ، گفت :" پادشاه ، "griefs خود را به من بگویید ؛ بر روی کلمه
یک برادر ، آنها را به من ترحم ، بر روی کلمه از پادشاه ، من به پایان دادن به آنها را قرار داده ".
او چشمانش را بلند شکوه او و در لحن مالیخولیا :
: "دوستان من که به من سازش" ، و گفت که او "آنها یا وجود ندارد یا
پنهان ، آنها را به رسوایی با عظمت خود را به ارمغان آورد ، آنها ، به طوری
اختصاص داده شده ، خیلی خوب ، تا وفادار است! "
"شما می گویید این حساب در د Guiche ، آنها من تبعید کرده اند ، در میل موسیو؟"
و که پس از آن تبعید ناعادلانه ، تلاش کرده است تا دریافت خود را یک بار در هر به قتل رساندند
روز است. "
"ناعادلانه ، می گویند شما ، خواهر؟" "بسیار ناعادلانه است که اگر من تا به حال نداشته
احترام مخلوط با دوستی است که من همیشه برای عظمت خود را سرگرم -- "
"خب! من می خواهم که خواسته برادرم چارلز ، پس از
که من همیشه می توانید -- "شاه شروع شده است.
"چه پس از آن؟"
"من می خواهم که از او خواست تا داشته آن را به شما نمایندگی که موسیو و
شوالیه های مورد علاقه م لو د لورین باید با مصونیت از مجازات نیست خود را را تشکیل می
جلادان افتخار من و شادی من است. "
"شوالیه د لورین ، گفت :" شاه "که همکار دلتنگ کننده است؟"
"آیا دشمن فانی من.
در حالی که انسان از افراد خانواده ام زندگی می کند ، که در آن موسیو حفظ او و نمایندگان
قدرت خود را به او ، من باید بدبخت ترین زن در عربستان است. "
"بنابراین ، گفت :« پادشاه ، به آرامی ، "با شما تماس برادر خود را از انگلستان به دوستان بهتر از من
هستم؟ "عملیات برای خود ، سیره صحبت می کنند."
"و شما ترجیح می دهید رفتن به درخواست کمک وجود دارد --"
"به کشور خود من" او با غرور گفت : "بله ، سیره است."
شما نوه هنری IV. و همچنین خودم ، بانوی.
پسر عموی و برادر در قانون ، آیا این مبلغ به خوبی به عنوان برادر ،
ژرمن؟ "
"سپس گفت :" هنریتا ، "عمل!" "بیایید یک اتحاد را تشکیل می دهند."
"آغاز خواهد شد." "من به شما می گویند ، به ناحق تبعید د
Guiche. "
"آه! بله ، گفت : "او ، فروتن است. "د Guiche باید بازگشت."
"تا کنون ، به خوبی."
و در حال حاضر شما می گویند که من اشتباه در در خانواده شما د شوالیه
لورین ، که می دهد موسیو مشاوره بیمار به شما احترام؟ "
"خوب به یاد آنچه که من به شما بگویم ، سیره ، شوالیه د لورین روزی -- رعایت خواهد شد
تا کنون من به یک پایان وحشتناک است ، من از قبل متهم شوالیه د لورین ، او
روحی که قادر است از هر جرم و جنایت است! "
"شوالیه د لورین دیگر نباید تو آزار -- قول می دهم به شما که."
"پس از آن که خواهد مقدماتی واقعی اتحاد ، سیره ، -- باید امضاء کنم؟ ، اما از آنجا که شما
انجام بخشی خود را ، به من بگویید چه خواهد بود من است. "
"به جای گرفتار مرا با چارلز برادر خود را ، شما باید او را بیشتر صمیمی
دوست تر از همیشه است. "" است که بسیار آسان است. "
"آه! نه آنقدرها آسان که شما ممکن است فرض کنید ، در مردم دوستی معمولی در آغوش
یا مهمان نوازی ورزش ، و تنها هزینه یک بوسه و یا بازگشت ، سود آور
هزینه ، اما در دوستی سیاسی -- "
"آه! دوستی سیاسی ، اتمام حجت است؟ "
"بله ، خواهر من ، و پس از آن ، به جای استقبال و اعیاد ، آن را سربازان است -- آن است
سربازان همه زنده و مجهز -- است که ما باید خدمت را به دوستان ما ، رگ های ما
باید ارائه دهد ، همه مسلح با توپ ها و ذخیره شده با مفاد.
از این رو نتایج این است که ما باید خزانه در چنین شرایط متناسب برای همیشه
دوستی. "
"آه! شما کاملا حق دارید ، گفت : "مادام ،" خزانه پادشاه انگلستان
صدا دار برای برخی از زمان بوده است. "
اما شما ، خواهر من ، که نفوذ بسیار بر سر برادر خود را ، شما می توانید امن
بیش از یک سفیر تا کنون می تواند وعده. "
"به اثر که من باید به لندن برود ، برادر عزیز من است."
"من فکر" پادشاه پاسخ ، مشتاقانه "و من به خودم است که گفته اند
چنین سفر به سلامت خود و روحیه خوبی داشته است. "
"فقط قطع کرد :" مادام ، "این ممکن است من باید شکست.
پادشاه انگلستان مشاوران خطرناک است. "
"مشاور ، آیا به شما می گویند؟"
"دقیقا. اگر بر حسب شانس ، عظمت خود را تا به حال هیچکدام
قصد -- من فقط فرض SO -- درخواست چارلز دوم. اتحاد خود را در یک جنگ -- "
"جنگ؟"
"بله ، خوب! پس از آن مشاوران شاه ، که در شماره هفت -- مادموازل استوارت ،
خانم ولز ، گوین دوشیزه ، دوشیزه Orchay ، دوشیزه Zunga ، دوشیزه دیویس ،
و کنتس افتخار Castlemaine --
نشان دادن به پادشاه است که هزینه های جنگ مقدار زیادی از پول ، که بهتر است به
دادن توپ و suppers در همپتون دادگاه نسبت به تجهیز کشتی های خط
پورتسموث و گرینویچ است. "
"و سپس مذاکرات خود را با شکست مواجه خواهد شد؟" "اوه! این خانمها باعث تمام مذاکرات
پاییز که از طریق آن انجام می دهند خود را ندارد. "
آیا می دانید که این ایده است که به من اصابت کرد ، خواهر؟ "
"نه ، من اطلاع آنچه در آن است."
"این است که به خوبی در اطراف شما ، جستجو ، شما شاید ممکن است یک مشاور زن
را با شما به برادر خود ، که فصاحت ممکن است بیمار را از فلج
هفت نفر دیگر. "
"این واقعا یک ایده ، سیره ، و من را جستجو کنید."
"شما را پیدا خواهد کرد آنچه شما می خواهید." "من امیدوارم."
"سفیر زیبا لازم است ، چهره مطلوب بهتر است از یکی زشت ،
این طور نیست؟ "" مسلما. "
"انیمیشن ، سرزنده ، شخصیت بی پروا است."
"مطمئنا" اشراف است که به اندازه کافی قادر می سازد خود را به
رویکرد پادشاه بدون awkwardness -- نه چندان بلند پروازانه ، تا به عنوان به خود مشکل
در مورد شأن و منزلت از نژاد او. "
"بسیار درست است." "و که می داند انگلیسی کمی."
"دوشنبه Dieu! همین دلیل ، برخی از "گریه خانم" مثل مادموازل د Keroualle ، برای
به عنوان مثال! "
"آه! ! چرا ، بله "لویی چهاردهم گفت ؛" شما ضربه علامت ، -- از آن است که پیدا کرده اند ،
خواهر "" من خود به سفر می برد و او را بدون هیچ دلیل
شکایت می کنند ، گمان می کنم. "
"آه! نه ، من plenipotentiaire او seductrice در یک بار نام ، و اضافه
جهیزیه به عنوان "" است که به خوبی. "
"من به شما علاقه داشتن به در حال حاضر در جاده های خود ، خواهر کوچک عزیزم ، consoled برای همه شما
griefs. "" من خواهد رفت ، در دو شرایط است.
اول این است که من باید بدانید آنچه من مذاکره است. "
"آن است که.
هلندی ، شما می دانید ، من توهین روزانه در gazettes خود را ، و جمهوری خواه خود را
نگرش. من جمهوری خواهم. "
"است که به راحتی ممکن است تصور شود ، سیره است."
"من همراه با درد می بینیم که این پادشاه دریا -- آنها خودشان می نامند تا -- نگه داشتن تجارت
از فرانسه در هند ، و رگ های خود را به زودی تمام بنادر را اشغال
اروپا است.
چنین قدرت بیش از حد در نزدیکی من ، خواهر. "" آنها متحدان خود را ، با این حال. "
"به همین دلیل است که آنها اشتباه در داشتن مدال به شما زده شنیده می شد ، مدال
که نشان دهنده هلند توقف خورشید ، به عنوان جاشوا انجام داد ، با این افسانه : خورشید
قبل از من متوقف شود.
نمی باشد. برادری زیادی در آن وجود دارد ، وجود دارد؟ "
"من فکر می کردم شما که قسمت پر از بدبختی را فراموش کرده بود؟"
من هر چیزی ، خواهر "هرگز فراموش نکنید.
و اگر دوستان من ، درست مانند برادر چارلز ، مایل به دوم من هستند --
"شاهزاده خانم pensively ساکت باقی ماند. "گوش دادن به من ، امپراتوری وجود دارد
دریاها به به اشتراک گذاشته شود ، گفت : "لویی چهاردهم.
"برای این پارتیشن ، که انگلستان تسلیم به ، می تواند من حزب دوم را نمایندگی نمی
و همچنین به عنوان هلندی؟ "" ما باید دوشیزه د Keroualle برای درمان
به این سؤال ، پاسخ داد : "مادام.
"شرط دوم خود را برای رفتن ، اگر شما لطفا ، خواهر؟"
"رضایت موسیو ، شوهر من است." "شما باید آن را داشته باشد."
"سپس به من در حال حاضر در نظر رفته ، برادر."
شنیدن این کلمات ، لویی چهاردهم. دور تبدیل شده به سمت گوشه ای از اتاق در
که D' Artagnan ، میشل ، و Aramis ایستاده بود ، ساخته شده و علامت مثبت به خود
وزیر.
>
فصل 61 : بخش اخر کتاب یا مقاله. قسمت 2
میشل پس از آن در مکالمه به طور ناگهانی آغاز شد ، و گفت : Aramis :
"موسیو L' ambassadeur ، حق ما در مورد کسب و کار صحبت کنم؟"
D' Artagnan بلافاصله ، از ادب خارج کرد.
او کارگردانی مراحل خود را به سمت شومینه ، در درون شنیدن از چه پادشاه
در مورد به موسیو ، که آشکارا مضطرب است ، به او رفته بود می گویند.
چهره پادشاه متحرک بود.
بر پیشانی او قدرت اراده مهر شد ، که بیان آن در حال حاضر ملاقات کرد
هیچ تناقض بیشتر در فرانسه ، و به زودی برای دیدار با بیشتر در اروپا.
"موسیو ، گفت :" شاه به برادرش ، "من با محمد لو شوالیه د راضی نیست
لورین.
شما ، که او را به افتخار او را محافظت ، باید او را به سفر برای چند توصیه
ماه می باشد. "
این کلمات با مچاله شده از بهمن بر موسیو ، که در ستایش او سقوط کرد
مورد علاقه و تمام عواطف خود را در او متمرکز است.
"در چه نجیب زاده شده است بی ملاحظه به اندازه کافی به رنجانیدن شما
عظمت؟ "او ، فریاد می darting نگاه خشم مادام.
گفت : پادشاه ، suavely : "من به شما که زمانی که او رفته است ، بگویند :".
"و همچنین زمانی که مادام ، در اینجا ، باید به انگلستان عبور کرده اند."
"مادام! در انگلستان! زمزمه : "موسیو ، در شگفتی.
"در یک هفته ، برادر ،" پادشاه ادامه داد : "در حالی که ما خواهد رفت بکجا من به زودی
به شما بگویم. "
و شاه تبدیل شده بر روی پاشنه اش ، لبخند زدن در صورت برادرش ، به شیرین ، به عنوان آن بودند ،
پیش نویس تلخ او به او داده بود است. در طول این زمان ، میشل بود صحبت کردن با
دوک D' Almeda.
"موسیو ، گفت :" میشل Aramis ، "این لحظه ای برای ما می آیند
درک.
صلح خود را با پادشاه من ساخته شده ، و من بدهکار است که به وضوح به یک مرد بسیار
شایستگی ، اما شما اغلب اظهار دوستی برای من ، فرصت ارائه
خود را برای دادن به من اثبات آن.
به شما هستند ، علاوه بر این ، یک فرانسوی از اسپانیایی است.
باید ما امن -- پاسخ من رک و پوست کنده -- از بی طرفی اسپانیا ، اگر ما انجام
هر چیزی در برابر استانها متحده؟ "
"موسیو" پاسخ Aramis ، "به نفع اسپانیا روشن است.
برای نزاع انداختن اروپا با استانها بدون شک از سیاست دولت ما باشد ، اما پادشاه
فرانسه متحد از ولایات متحده است.
شما را نادیده می گیرند ، در کنار ، که آن را یک جنگ دریایی استنباط ، و فرانسه
در هیچ کشوری به انجام این کار را با مزیت است. "
میشل ، تبدیل دور در این لحظه ، دیدم D' Artagnan که به دنبال برخی از
کلیم ، طی این "کنار" پادشاه و موسیو.
او نامیده می شود ، در همان زمان گفت : در صدای کم به Aramis ، "ما ممکن است آشکارا بحث
با D' Artagnan ، گمان می کنم؟ "" اوه! بدیهی است ، پاسخ داد : "سفیر.
می گوید : "ما می گفتند ، M. D' Almeda و من بود." وی افزود : میشل "است که یک درگیری با ایالات متحده
استانها که یک جنگ دریایی است. به معنی "" که به اندازه کافی بدیهی ، پاسخ داد :
تفنگ دار.
و چه چیزی شما را از آن فکر می کنم ، موسیو D' Artagnan؟ "
"من فکر می کنم که برای انجام چنین جنگی با موفقیت ، شما باید زمین های بسیار بزرگ
نیروها می گردد. "
"آنچه به شما می گویند؟ گفت :" میشل ، تفکر او بیمار درک او را.
"چرا چنین ارتش بزرگ زمین؟" گفت : Aramis.
"از آنجا که پادشاه خواهد بود از طریق دریا مورد ضرب و شتم قرار اگر او تا به زبان انگلیسی با او نیست ، و
زمانی که توسط دریا مورد ضرب و شتم قرار گرفته ، او به زودی مورد تاخت و تاز می شود ، یا توسط هلندی ها در بنادر خود ،
و یا توسط اسپانیایی های زمین. "
"و اسپانیا بی طرف؟ پرسید :" Aramis. "بی طرف تا زمانی به عنوان پادشاه باید ثابت کند
قوی تر ، "دوباره D' Artagnan.
میشل که هوشمندی که سوال لمس هرگز بدون تعالی بخش آن را تحسین
کاملا.
Aramis لبخند زد ، به عنوان او به مدت شناخته شده بود که در دیپلماسی D' Artagnan اذعان کرد
برتر است.
میشل ، که مانند همه مردان افتخار ، پس از فانتزی خود را با اطمینان از ساکن
موفقیت ، این موضوع را از سر گرفت : "چه کسی به شما گفت ، M. D' Artagnan ، که پادشاه نداشت
نیروی دریایی؟ "
"آه! پاسخ : من را بدون توجه از این جزئیات ، "کاپیتان.
"من اما ملوان بی تفاوت است.
مانند همه مردم عصبی ، من نفرت دریا ؛ و در عین حال من یک ایده که با کشتی ها ،
فرانسه که بندر با دو صد خروجی ، ما ممکن است ملوانان داشته باشد. "
میشل جلب کرد از جیب خود یک کتاب کوچک مستطیلی شکل به دو ستون تقسیم شده است.
در اول به نام رگ ، از سوی دیگر چهره recapitulating
تعدادی از توپ و مردان نیاز به تجهیز این کشتی ها است.
"من ایده مشابه شما تا به حال ، گفت :" او را به D' Artagnan ، "و من تا به حال حساب
تا از رگ های ما در مجموع - - سی و پنج کشتی کشیده شده است. "
"سی و پنج کشتی! غیر ممکن است! "گریه D' Artagnan.
"چیزی مانند دو هزار قطعه از توپ ، گفت :" میشل.
"این همان چیزی است که پادشاه دارای در این لحظه است.
از پنج و سی رگ های ما می توانیم سه اسکادران ، اما من باید پنج. "
"پنج" گریه Aramis.
"آنها شناور خواهد شد قبل از پایان سال ، آقایان ، پادشاه خواهد شد پنجاه داشته باشند
کشتی از خط. ما ممکن است در رقابت با آنها را سرمایه گذاری ، ممکن است
ما نه؟ "
"برای ساختن عروق ، D' Artagnan گفت :" مشکل است ، اما ممکن است.
همانطور که به مسلح کردن آنها ، چگونه است که باید انجام شود؟ در فرانسه نه ریخته گری و نه وجود دارد
اسکله نظامی. "
"والا مقام"! پاسخ میشل ، در لحن bantering ، "من برنامه ریزی شده تمام است که در سال جاری
و نیمی گذشته شما آن را ، می دانم نداشت؟ آیا می دانید M. D' Imfreville؟ "
D' Imfreville پاسخ D' Artagnan ؛ "نه."
"او مردی را کشف کرده اند ، او تخصص دارد ، او یک مرد نابغه -- او می داند
چگونه به مجموعه مردان به کار است. او این است که بازیگران توپ و برش
جنگل از Bourgogne.
و سپس ، مسیو L' ambassadeur ، شما ممکن است باور آنچه من می خواهم به شما بگویم ،
اما من یک ایده هنوز هم بیشتر است. "" اوه ، آقا! "گفت : Aramis ، مودبانه ،" من
همیشه اعتقاد داشته باشید. "
محاسبه بر اساس شخصیت هلندی ، متحدان ما ، من به خودم گفتم ، 'آنها
هستند تجار ، آنها دوستانه با پادشاه ، برای فروش به آنها خوشحال خواهد شد
پادشاه آنچه را که آنها را برای خود جعل و پس از آن هرچه بیشتر ما buy' -- آه!
من باید از این افزودنی : من Forant -- Forant ، D' Artagnan می دانید؟
میشل ، در گرمای خود ، خود را فراموش کرده و او را به نام کاپیتان به سادگی D' Artagnan ، به عنوان
پادشاه انجام داد. اما کاپیتان فقط به آن لبخند زد.
"نه ، پاسخ داد :" او ، "من او را نمی دانم."
"این مرد دیگری است که من را کشف کرده اند ، با یک نابغه برای خرید.
برای من این Forant 350.000 پوند آهن در توپ های خریداری شده ، 200.000 پوند
پودر ، دوازده محموله چوب شمال ، مسابقات ، نارنجک ، قیر ، قطران -- من می دانم که نیست
چه! با صرفه جویی در هفت درصد بر
تمام کسانی که مقالات هزینه در فرانسه ساخته شده است. "
"این است که سرمایه و ایده های عجیب و جالب ،" در پاسخ D' Artagnan ، "به هلندی توپ
بازیگران توپ که به هلند بازگشت. "
«آیا آن را با از دست دادن ، نه ، بیش از حد؟" و میشل خندید با صدای بلند.
او با شوخی های خود را خوشحال شد.
هنوز هم بیشتر است ، "او اضافه کرد ،" این هلندی همان حال ایجاد برای پادشاه ، در این
حال حاضر ، شش عروق پس از مدل از بهترین ها نام خود را است.
Destouches -- آه! شاید شما Destouches نمی دانم؟ "
"نه ، آقا."
"او یک مرد است که یک نگاه مطمئن به تشخیص است ، وقتی که یک کشتی راه اندازی شده است ، چه
نواقص و کیفیت آن کشتی -- که ارزشمند است ، رعایت!
طبیعت واقعا غریب است.
خوب ، این Destouches به نظر من به یک مرد به احتمال زیاد برای اثبات مفید در دریایی
امور است ، و او superintending ساخت شش کشتی هفتاد و
هشت اسلحه ، که استانها در حال ایجاد برای اعلیحضرت.
از این نتایج ، عزیز من ، موسیو D' Artagnan ، که پادشاه ، اگر او به آرزو
نزاع با استانها ، ناوگان بسیار زیبا داشته باشد.
در حال حاضر ، شما بهتر از هر کس دیگری می دانیم در صورتی که ارتش زمین موثر است. "
D' Artagnan و Aramis نگاه یکدیگر ، تعجب در کارگر مرموز این مرد
در یک زمان به قدری کوتاه بود انجام شد.
میشل از آنها را درک ، و این بهترین flatteries لمس است.
"اگر ما ، در فرانسه ، نادان چه می گذرد ، گفت :" D' Artagnan ، "خارج از
فرانسه هنوز هم کمتر باید شناخته شده است. "
"است که چرا گفتم آقا L' ambassadeur ، گفت :" میشل ، که ، اسپانیا
وعده بی طرفی خود ، انگلستان کمک با ما --
گفت : Aramis : "اگر انگلستان به شما کمک ،" ، "قول می دهم بی طرفی اسپانیا است."
"من شما را در کلمه ،" میشل عجله با خوش خلقی ورفتار دلپذیر صریح وی به پاسخ.
و propos اسپانیا ، شما باید طلایی پشم گوسفند وجانوران دیگر ، 'موسیو D' Almeda.
من شنیده ام پادشاه می گویند روز دیگر که او باید می خواهم برای بزرگ پوشیدن شما
کمربند از سنت مایکل ".
Aramis متمایل است. "اوه!" فکر D' Artagnan ، "و Porthos است
دیگر در اینجا! ells از روبان وجود دارد که برای او باشد
در این largesses!
عزیز Porthos! "" موسیو D' Artagnan ، "از سر گرفته میشل ،
"در بین ما دو ، شما ، من شرط بندی کننده ، تمایل خود را برای رهبری تفنگدار خود را به
هلند.
آیا می توانید شنا کنید؟ "و او مانند یک انسان خوب بالا خندید
شوخ طبعی است. "مانند مارماهی ، پاسخ داد :" D' Artagnan.
"آه! اما برخی از گذر تلخ کانال ها و باتلاق واقع در انجا ، موسیو وجود دارد
D' Artagnan ، و بهترین شناگران گاهی غرق وجود دارد. "
گفت : "این حرفه من به مرگ برای اعلیحضرت ،" تفنگ دار.
"فقط به ندرت در جنگ است که آب زیادی است که بدون یک آتش سوزی کوچک ملاقات ، من
اعلام به شما از قبل ، که من بهترین را انتخاب کنید آتش.
من قدیمی شدن آب به من یخ -- اما گرم آتش ، موسیو میشل "است.
D' Artagnan نگاه خیلی خوش تیپ هنوز در قدرت شبه نوجوان به عنوان او تلفظ
این کلمات ، که میشل ، به نوبه خود او ، نه می تواند کمک به توصیف او.
D' Artagnan درک اثر او تا به حال تولید شده است.
به یاد او که بهترین تجار و عمده فروشان است او که رفع قیمت بالا بر کالاهای خود ، هنگامی که
آنها با ارزش است.
او قیمت خود را در پیشبرد آماده است. "بنابراین ، پس از آن ، گفت :" میشل "ما رفتن به
؟ هلند "" بله ، "پاسخ D' Artagnan ؛« تنها -- "
"تنها؟" M. میشل گفت.
"تنها" ، تکرار D' Artagnan ، "lurks در همه چیز وجود دارد این سوال از علاقه ،
پرسش از عشق به خود.
این عنوان بسیار زیبا است ، که از کاپیتان تفنگدار ، اما رعایت این : که ما داریم
در حال حاضر ماموران پادشاه و خانواده های نظامی شاه.
کاپیتان از تفنگدار باید که به فرمان ، و پس از آن او را جذب
صد هزار livres سال برای هزینه است. "
"خب! اما آیا شما فرض کنید شاه را با شما چانه؟ گفت : "میشل.
"EH! آقا ، شما از من شناخته نمی شوند ، پاسخ داد : "D' Artagnan ، حمل او را مطمئن
نقطه است.
"من به شما گفتن که من ، کاپیتان قدیمی ، رئیس سابق گارد پادشاه ، داشتن
مقدم از marechaux فرانسه -- من خودم را دیدم یک روز در ترانشه با دو
دیگر برابر ، کاپیتان سپاه پاسداران و سرهنگ فرمانده سوئیس.
در حال حاضر ، در هیچ قیمت که من رنج می برند. من عادت های قدیمی ، و من به ایستادن و یا سقوط
شده توسط آنها. "
میشل احساس این ضربه ، اما او برای آن آماده شد.
"من فکر از آنچه شما گفته شده است فقط در حال حاضر ، پاسخ داد :" او.
"درباره چه چیزی ، چه آقا؟"
"ما از کانال ها و باتلاق ها است که در آن مردم غرق صحبت بود."
خوب! "" خب ، ثبت نام کنید! اگر آنها غرق هستند ، آن را برای می خواهید
یک قایق ، یک تخته یا چوب. "
"از چوب ، با این حال کوتاه مدت آن ممکن است ، گفت :" D' Artagnan.
"دقیقا ، گفت :" میشل.
و ، بنابراین ، من یک نمونه از marechal فرانسه شنیده هرگز
غرق شدند. "
D' Artagnan با شادی بسیار کم رنگ شد ، و در یک صدای نه چندان محکم ، "مردم خواهد بود
بسیار به من افتخار کنی در کشور من ، گفت : "او ،" اگر من marechal فرانسه بودند ، اما یک مرد
باید با فرماندهی اکسپدیشن کل قوا برای به دست آوردن اثر ضربات باتوم. "
"موسیو! گفت :" میشل "در اینجا این است در این جیب کتاب که شما مطالعه ، طرح
کمپین شما باید بدن از سربازان منجر به انجام در بهار آینده. "
D' Artagnan این کتاب در زمان tremblingly ، و انگشتان خود را ملاقات با کسانی که از میشل ،
وزیر فشار دست از تفنگ دار loyally.
"موسیو ، گفت :" او ، "ما هر دو انتقام را ، یکی را بر دیگری.
من را آغاز کرده اند ، از آن است که اکنون نوبت شماست "!
"من به شما عدالت ، مسیو ، پاسخ D' Artagnan ،" و التماس کردن به شما که به
پادشاه که اولین فرصت که باید ارائه دهد ، او ممکن است پس از یک پیروزی بستگی دارد ، و یا به
ببین من مرده -- یا هر دو ".
"سپس من fleurs - DE - کتابداری و اطلاع رسانی برای اثر ضربات باتوم marechal خود را آماده داشته باشند
بلافاصله گفت : "میشل.
در روز بعد ، Aramis ، بود که در تنظیم برای مادرید ، به مذاکره بی طرفی
اسپانیا ، D' Artagnan در هتل خود را در آغوش آمد.
D' Artagnan "، گفت :" اجازه بدهید ما را دوست یکدیگر برای چهار.
"ما در حال حاضر ، اما دو."
"و شما خواهد شد ، شاید دیدن من هرگز دوباره ، D' Artagnan عزیز ،" گفت : Aramis "اگر شما می دانستید
چگونه می توانم به شما دوست! من قدیم ، من منقرض شده -- آه ، من تقریبا
مرده است ".
"دوست من" ، D' Artagnan گفت ، "شما زندگی خواهند کرد دیگر از من باید : دیپلماسی
دستورات شما را به زندگی می کنند ، اما من به سهم خود ، افتخار من محکوم به مرگ "است.
"والا مقام! مردان مانند ما هستند ، مسیو لو marechal ، گفت : Aramis ، "تنها مرگ راضی
با لذت در جلال. "
"آه! پاسخ D' Artagnan ، با لبخند سودا ،" من به شما اطمینان دهم ، مسیو لو دوک ، من
احساس بسیار کمی اشتها برای هر دو. "آنها یک بار دیگر در آغوش گرفت ، و دو ساعت
پس از آن ، از هم جدا -- برای همیشه لطفا برای.
مرگ D' Artagnan. خلاف که که به طور کلی اتفاق می افتد ،
چه در سیاست و یا اخلاق ، هر یک به عهد خود وفا خود ، و افتخار به خود
درگیری های.
پادشاه به یاد می آورد م د Guiche ، و تبعید M. لو شوالیه د لورین ، پس
که موسیو در نتیجه بیمار شد.
مادام برای لندن ، جایی که او خودش را اعمال صادقانه به او را
برادر ، چارلز دوم ، به دست آوردن طعم و مزه برای سیاسی مشاوره مادموازل د
Keroualle ، که اتحاد بین
انگلستان و فرانسه به امضا رسید و عروق انگلیسی ، توسط تعداد کمی از ballasted
میلیون ها نفر از طلا فرانسه ، یک مبارزه وحشتناک در برابر ناوگان متحده ساخته شده
استان ها است.
چارلز دوم. مادموازل د Keroualle قدردانی کمی برای خوب او قول داده بود
مشاوره ، او دوشس خود را از پورتسموث ساخته شده است.
میشل عروق پادشاه ، مهمات ، پیروزی وعده داده بود.
او نگه داشته و کلام او ، به خوبی شناخته شده است.
در Aramis طول ، بر که وعده حداقل وابستگی قرار گیرد وجود ندارد ، نوشت :
میشل نامه زیر ، در مورد این موضوع از مذاکرات که او تا به حال
در مادرید انجام :
"مسیو میشل ، -- من این افتخار را برای شما تسریع Oliva RP ، به طور کلی آگهی
موقت انجمن عیسی ، جانشین موقت من است.
پدر کشیش به شما توضیح داده خواهد شد ، موسیو میشل ، که من به خودم حفظ
جهت تمام امور را سفارش دهید که نگرانی فرانسه و اسپانیا ، اما
که من مایل به حفظ عنوان
به طور کلی ، که بیش از حد بالا سمت نور در پیشرفت پرتاب
مذاکرات که با آن اعلیحضرت کاتولیک آرزوهای خود را به من واگذار کردن.
من باید که عنوان با دستور اعلیحضرت از سر گرفته ، هنگامی که کارگر من
انجام شده در کنسرت با شما ، برای جلال خدا و کلیسای او ، خواهد بود
به یک پایان خوب آورده است.
Oliva RP شما نیز اطلاع رسانی ، آقا ، رضایت کاتولیک او
اعلیحضرت می دهد به امضای یک معاهده که اطمینان از بی طرفی اسپانیا را در
واقعه جنگ میان فرانسه و شهرستان ها متحده.
این رضایت معتبر خواهد بود حتی اگر انگلستان ، به جای فعال بودن ، باید برآورده
خودش را با باقی مانده خنثی.
همانطور که برای پرتغال ، که من و شما صحبت می کردند ، آقا ، من می توانم شما آن را می خواهد اطمینان
مشارکت با تمام منابع خود را پادشاه مسیحی را در جنگ خود کمک.
من التماس می کنید ، موسیو میشل ، برای حفظ دوستی خود را و همچنین در من باور
عمیق دلبستگی ، و به وضع احترام من در پای اعلیحضرت بیشترین مسیحی.
امضا شده ،
LE دوک D' ALMEDA Aramis بیش از او تا به حال انجام داده بودند
وعده داده شده ، آن باقی مانده است دیده می شود چگونه پادشاه ، M. میشل ، و Artagnan D' خواهد بود
به یکدیگر وفادار است.
در بهار ، به عنوان میشل پیشبینی کرده بود ، ارتش زمین وارد شده در مبارزات انتخاباتی خود است.
، به منظور با شکوه قبل ، به دربار لوئی چهاردهم ، که در
سوار بر اسب ، احاطه شده توسط واگن پر از خانمها و درباریان ، انجام
نخبگان از پادشاهی خود را به این جشن خونین.
از افسران ارتش ، درست است ، تا به حال هیچ موسیقی های دیگر صرفه جویی در توپخانه از
قلعه هلندی ؛ اما به اندازه کافی برای تعداد زیادی که در این افتخار جنگ را در بر داشت شده بود ،
پیشرفت ، ثروت -- یا مرگ.
M. D' Artagnan مجموعه ای از فرماندهی بدن از دوازده هزار مرد ، سواره نظام و پیاده نظام ،
که با آن او را به مکان های مختلف است که به شکل گره از آن دستور داده شد
شبکه های استراتژیک به نام لا Frise.
هرگز ارتش gallantly به اکسپدیشن انجام است.
ماموران می دانستند که رهبر خود ، عاقلانه و ماهرانه به عنوان او شجاع بود ،
فداکاری یک مرد تنها ، و نه عملکرد یک اینچ از زمین بدون ضرورت.
او تا به حال عادات قدیمی جنگ ، بر این کشور زندگی می کنند ، نگه داشتن سربازان خود آواز خواندن
و اگر ترشح دشمن. کاپیتان تفنگدار پادشاه خوب
می دانستند کسب و کار خود را.
بودند هرگز فرصت ها را بهتر انتخاب ، کودتاهای - DE - اصلی پشتیبانی بهتر ، خطاهای
محاصره با سرعت بیشتری گرفته شده استفاده از.
ارتش فرمان توسط D' Artagnan انجام گرفت دوازده مکان های کوچک در یک ماه.
او در محاصره سیزدهم ، که پنج روز برگزار شده بود ، مشغول شد.
D' Artagnan باعث ترانشه بدون ظاهر شدن فرض کنید که این باز می شود
مردم هرگز خود را به انجام شود استفاده می شود.
پیشگامان و کارگران ، در ارتش این مرد بودند ، یک بدن کامل از ایده ها و تعصب ،
چون فرمانده خود آنها را مانند سربازان تحت درمان قرار می دانست که چگونه کار خود را ارائه
شکوه ، داشت و هرگز آنها را به کشته شوند ، اگر او می تواند از آن کمک کند.
آن را باید با چه اشتیاق glebes باتلاقی از هلند بودند دیده می شود
تحویل.
آن انبوه چمن ، تپه از خاک رس کوزه گری ، در کلمه ای از سربازان مانند ذوب
کره را در ماهی تابه ها از زنان خانه دار فریسلاند.
M. D' Artagnan اعزام پیک به پادشاه به او حساب آخرین
موفقیت ، که طنز خوب از اعلیحضرت و تمایل خود را به مات و متحیر کردن مضاعف
خانمها.
این پیروزی از M. D' Artagnan داد و عظمت بسیار به شاهزاده ، مادام که د
Montespan کاملتر آن به نام او هیچ چیز به جز لویی شکست ناپذیر است.
به طوری که دختر خانم د لا Valliere ، که فقط به نام پادشاه لویی پیروز ،
خیلی از نفع اعلیحضرت از دست داده است.
علاوه بر این ، چشم او اغلب قرمز ، و به هیچ چیز آسیب ناپذیر است
نامطبوعی از معشوقه که weeps در حالی که همه چیز خندان گرد خود را.
ستاره دختر خانم د لا Valliere که در ابرها و اشک غرق شد.
اما gayety مادام د Montespan با موفقیت های پادشاه مضاعف ،
و او را برای هر شرایط دیگر ناخوشایند consoled.
به D' Artagnan پادشاه بدهکار این و اعلیحضرت اضطراب به اذعان
این خدمات ، او به M. میشل نوشت :
"مسیو میشل ، -- ما یک وعده با M. D' Artagnan که تا به خوبی به انجام برسانند
نگه می دارد او. این است که به اطلاع شما که آن زمان آمده است
برای انجام آن است.
تمام مقررات برای این منظور شما باید در زمان و در اثر مبله.
لوئیس ".
در نتیجه از این ، میشل ، بازداشت D' Artagnan's فرستاده ، قرار داده شده در دست
رسول آن نامه از خود ، و صندوق های کوچک آبنوس منبت کاری شده با طلا ، نه
در ظاهر بسیار مهم است ، اما ،
بدون شک ، بسیار سنگین بود ، به عنوان یک نگهبان از پنج مرد به رسول داده شد ، به
کمک او در اجرای آن.
این افراد قبل از جایی که D' Artagnan محاصره به سوی سپیده دم بود ،
و خود را در مسافرخانه به طور کلی ارائه شده است.
آنها که M. D' Artagnan ، توسط یورش اذیت گفته شد که فرماندار ، حیله گر
مرد ، شب قبل از ساخته شده بود ، و در آن آثار نابود شده بود و
هفتاد و هفت مرد کشته شده و
جبران خسارت نقض آغاز ، فقط با بیست شرکت از حال رفته
grenadiers برای بازسازی آثار.
M. میشل "فرستاده بود سفارشات بروید و به دنبال M. D' Artagnan ، در هر کجا او ممکن است ،
یا در هر ساعت از روز یا شب.
البته خود او کارگردانی کرد ، بنابراین ، به سمت ترانشه ، به دنبال اسکورت او ، همه
سوار بر اسب.
آنها M. D' Artagnan در دشت باز ، درک ، با طلا laced کلاه خود ، طولانی خود را
عصا ، و آستین های طلایی است.
او به جویدن سبیل های سفید خود و پاک کردن ، با دست چپ خود را ، گرد و غبار
که توپ در حال عبور از زمین آنها تا نزدیک او را شخم زده انداخت.
آنها همچنین در میان این آتش وحشتناک را دیدم ، که هوا را با سوت زدن hisses پر ،
افسران دست زدن به در بیل ، سربازان نورد barrows ، و fascines قریب به اتفاق ، در حال افزایش
بودن یا انجام شده یا کشیده شده توسط از
ده تا بیست مرد ، پوشش جبهه سنگر توسط این مرکز بازگشایی
تلاش فوق العاده ای از ژنرال. در سه ساعت تمام شد دوباره برقرار است.
D' Artagnan شروع به سخن گفتن بیشتر ملایم و او کاملا آرام شد وقتی کاپیتان
پیشگامان به او نزدیک ، کلاه در دست ، به او بگویید که سنگر بود دوباره در
منظور مناسب.
به ندرت به پایان رسید به حال این مرد صحبت کردن ، هنگامی که یک توپ در زمان یکی از پاهای او ، و
او را به آغوش D' Artagnan سقوط کرد.
دومی بلند سرباز خود را ، و بی سر و صدا ، با کلمات تسکین دهنده ، به اجرا درآمد او را
به سنگر در میان تشویق حضار مشتاق از هنگ.
از آن زمان این دیگر یک سوال از شجاعت -- ارتش هذیانی بود ، دو
شرکت به سرقت برده را به پست های پیشرفته ، که آنها بلافاصله نابود شده است.
هنگامی که رفقای خود ، با مشکل بزرگ توسط D' Artagnan مهار ، دیدم آنها را تسلیم
بر استحکامات ، آنها با عجله به جلو به همین ترتیب و به زودی حمله خشمگین بود
ساخته شده بر counterscarp ، که بر اساس آن در گرو ایمنی محل.
D' Artagnan درک شد ، تنها یکی از راه های چک کردن ارتش خود باقی مانده وجود دارد -- را به
محل.
او تمام نیروی خود را به دو نقض ، که در آن محاصره مشغول بودند در کارگردانی
تعمیر شود.
شوک وحشتناک بود و شرکت های هجده در آن زمان ، و D' Artagnan رفت و با
استراحت ، در درون نیمی از توپ شات از محل ، برای حمایت از حمله رده است.
فریادهای هلندی ، که بر اسلحه های خود را poniarded توسط D' Artagnan's
grenadiers مجزا قابل شنیدن بودند.
مبارزه fiercer با ناامیدی از فرماندار ، که موضع خود را مورد مناقشه بزرگ
پا پا.
D' Artagnan ، به پایان دادن به امور ، و برای خاموش کردن آتش سوزی ، که بود
بدون وقفه ، با ارسال یک ستون تازه ، که مانند یک گوه بسیار نفوذ ؛ و او به زودی
تصور بر ramparts ، از طریق
آتش ، پرواز وحشت زده از محاصره ، توسط besiegers دنبال شده است.
در این لحظه به طور کلی ، تنفس feely و پر از شادی ، صدای پشت سر او را شنیده ،
گفت : "موسیو ، اگر شما لطفا از M. میشل."
او مهر از نامه ای که حاوی این کلمات را شکست :
"مسیو D' ARTAGNAN : -- پادشاه به من دستور به اطلاع شما که او شما را نامزد
marechal فرانسه ، به عنوان پاداش برای ارائه خدمات با شکوه خود را ، و افتخار می کنید؟
دست به اسلحه خود.
پادشاه بسیار خوشحال است ، آقا ، با قطاری شما را ساخته اند ، او فرمان
شما ، به طور خاص ، را به پایان برساند محاصره شما شروع ، با بخت خوبی برای شما ،
و موفقیت برای او. "
D' Artagnan با قیافه درخشنده و چشم درخشان ایستاده بود.
وی با نگاه کردن به تماشای پیشرفت نیروهای خود را بر دیوار ، هنوز هم احاطه در
جلد قرمز و سیاه و سفید از دود.
"من به پایان رسید ، در پاسخ او به رسول" شهرستان خواهد شد تسلیم
در یک چهارم از یک ساعت "او سپس به خواندن خود را از سر گرفت :
"coffret ، موسیو D' Artagnan حال حاضر خود من است.
شما نمی خواهد متاسفم که ، در حالی که شما رزمندگان رسم شمشیر به
دفاع از پادشاه ، من در حال حرکت هنر اقیانوس آرام به زیور ارزشمند حال حاضر از شما.
من به خودم ستایش دوستی شما ، مسیو لو marechal ، و التماس شما را به
باور در معدن. میشل "
D' Artagnan ، مست را با شادی ، نشانه ای به مسنجر ، که با نزدیک شدن ، با
coffret خود را در دست خود.
اما در حال حاضر marechal که قرار بود در آن نگاه کنید ، یک انفجار با صدای بلند resounded از
ramparts ، و توجه خود را به سمت شهر نامیده می شود.
"عجیب است ،" D' Artagnan گفت : "که من هنوز رتبهدهی نشده است پرچم شاه بر در و دیوار ،
یا شنیدن طبل ضرب و شتم chamade. "
وی راه اندازی سه صد مردان تازه ، تحت یک افسر جسور و دستور داد
یکی دیگر از نقض می شود ساخته شده است.
سپس تر tranquilly ، او به سمت coffret تبدیل شده است ، که فرستاده میشل برگزار شد
به او.-- گنج او بود -- او آن را به دست آورده بود.
D' Artagnan برگزاری بود دست خود را به باز کردن coffret ، هنگامی که یک توپ از شهر
coffret در آغوش افسر خرد ، D' Artagnan کامل در زده
قفسه سینه ، و او را زدم پایین بر شیب
پشته از زمین ، در حالی که بر اثر ضربات باتوم فلور - DE - lised ، فرار از جعبه شکسته آمد
نورد زیر دست ناتوان از marechal.
D' Artagnan تلاش خود را افزایش.
او زدم بدون که زخمی شده بود ، تصور می شد.
فریاد وحشتناک شکست از گروهی از افسران وحشت زده ؛ marechal بود
پوشش داده شده با خون و رنگ پریدگی از مرگ صعود به آرامی به لقاء بزرگوارش.
تکیه بر سلاح در همه طرف برگزار شد او را دریافت ، او قادر بود یک بار دیگر به
به نوبه خود چشم خود را نسبت به محل ، و به تشخیص پرچم سفید در تاج
سنگر و استحکامات اصلی ، گوش او ، در حال حاضر
ناشنوا به اصوات زندگی ، گرفتار feebly نورد از درام (drum) که اعلام کرد
پیروزی.
سپس ، clasping در دست بی غیرت او بر اثر ضربات باتوم ، آراسته شده با آن fleurs - DE - کتابداری و اطلاع رسانی ،
او در آن چشمان او بازیگران ، که تا به حال دیگر قدرت به سمت بالا به دنبال نسبت به
بهشت و سقوط کرد ، زمزمه عجیب و غریب
واژه ها ، که به نظر می رسد سربازان حدیی یا روایت شفای وزبانی -- کلماتی که قبلا
نمایندگی بنابراین چیزهای زیادی بر روی زمین ، و که جز مرد در حال مرگ دیگر هیچ
درک :
"Athos -- Porthos ، خداحافظی تا دیدار مجدد!
Aramis : ، خدا نگهدار برای همیشه لطفا برای! "چهار مرد شجاع که تاریخ ما
اند مربوط ، در حال حاضر باقی مانده وجود دارد ، اما یکی.
بهشت را به خود گرفته بود و سه روح نجیب.
پایان مردی در نقاب آهنی. این متن گذشته در مجموعه است.
>