Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل من است که در آن خواننده به یک مرد معرفی
بشریت
در اواخر بعد از ظهر یک روز سرد در ماه فوریه ، دو آقایان نشسته بودند به تنهایی
بیش از شراب خود را در سالن ناهار خوری به خوبی مبله ، در شهر P ---- ، در کنتاکی است.
هیچ بندگان حاضر و آقایان وجود دارد ، با صندلی از نزدیک نزدیک ،
به نظر می رسید به صحبت در مورد برخی از موضوع با حرارت بزرگ.
به خاطر راحتی ، ما گفته اند ، تا کنون ، آقایان دو.
یکی از طرفین ، با این حال ، هنگامی که بررسی انتقادی ، آیا به نظر نمی رسد ، صرفا
صحبت کردن ، تحت این گونه آمده است.
او مرد کوتاه ، ضخیم تنظیم شده ، با ویژگی های درشت ، امری عادی بود ، و متکبر
هوا از ادعا که نشانه یک مرد کم که در تلاش است تا آرنج راه خود را به سمت بالا در
جهان است.
او زیاد است ، بیش از حد لباس جلیقه پر زرق و برق بسیاری از رنگ ، یک دستمال گردن آبی ،
gayly با نقطه های زرد بر bedropped شده و مرتب با یک کراوات flaunting ، کاملا در
همگام با هوا کلی از انسان است.
دست او ، بزرگ و درشت ، plentifully با حلقه bedecked شد و او
عینک طلا دیده بان زنجیره سنگین ، با یک بسته نرم افزاری را از مهر و موم از اندازه بدشگون ، و
انواع زیادی از رنگ ، به آن متصل است ، --
که در تب و تاب از گفتگو ، او در عادت از شکوفایی و jingling
با رضایت آشکار.
مکالمه او در سرپیچی آزاد و آسان از دستور زبان موری ، (توجه :
گرامر زبان انگلیسی (1795) ، توسط Lindley موری (1،745-1،826) ، معتبر ترین
دستور زبان آمریکایی روز او) و
چاشنی زده شده در فواصل مناسب با عبارات مختلف بدزبان ، که نه حتی
میل به گرافیک در حساب ما باید وادار به ما را به رونویسی.
همراه او ، آقای شلبی ، تا به حال ظاهر یک نجیب زاده و
ترتیبات از خانه و هوای کلی خانه داری ، نشان داد آسان می کند ،
و حتی شرایط مجلل.
همانطور که قبلا گفته شد ، این دو نفر در میان یک مکالمه جدی است.
این راهی است که من باید به این موضوع ترتیب ، گفت : "آقای شلبی.
"من می تواند تجارت را که راه را ندارد -- من مثبت می تواند ، نه آقای شلبی ، گفت :« از سوی دیگر ، برگزاری
یک لیوان شراب بین چشم و نور خود را.
"چرا ، واقعیت این است ، هیلی ، تام هموطنان غیر معمول است ، او است که قطعا ارزش که
خلاصه در هر نقطه ، -- ثابت ، صادقانه ، قادر ، مدیریت مزرعه کل من مانند یک ساعت ".
، گفت : "منظورتان صادقانه ، به عنوان *** برو" هیلی ، کمک به خود را به یک لیوان
براندی. "نه ، منظور من ، واقعا ، تام خوب ، ثابت است ،
معقول ، محقق وارسته.
او مذهب را در یک اردوگاه ملاقات کردم ، چهار سال پیش و به اعتقاد من او که واقعا
آن.
من او را قابل اعتماد ، از آن زمان به بعد ، با همه چیز من -- پول ، خانه ، اسب ها ، --
و اجازه دهید او آمدن و رفتن به دور کشور و من همیشه او را درست و مربع در
همه چیز. "
"برخی افراد باور ندارند *** مومن شلبی وجود دارد ، گفت :" هیلی ، با یک پرده
شکوفا دست خود را ، "اما من انجام می دهم.
من تا به حال یک شخص ، در حال حاضر ، در این yer زیادی گذشته من به اورلئان در زمان -- 'tبود به خوبی به عنوان یک
meetin ، در حال حاضر ، در واقع ، برای شنیدن که مخلوق دعا ؛ و او را کاملا ملایم و آرام بود
می خواهم.
او از ذهن من یک جمع خوب ، بیش از حد ، برای من خریده و او را از یک مرد که به 'bliged برای فروش ارزان
خارج ، پس من شش صد بر او متوجه است.
بله ، به نظر من دین valeyable چیزی که در یک کاکاسیاه ، هنگامی که آن مقاله واقعی ،
و اشتباه نکنید. "" خب ، تام مقاله واقعی ، اگر تا کنون
یک شخص بود ، "دوباره از سوی دیگر است.
"چرا ، پاییز گذشته ، من به او اجازه دهید به سین سیناتی به تنهایی ، برای انجام کسب و کار برای من ، و آوردن
صفحه اصلی پنج صد دلار.
'تام ، می گوید که من به او ،' شما اعتماد کنم ، چون فکر می کنم شما یک مسیحی -- من به شما می دانید
نمی خواهد تقلب 'تام می آید ، مطمئن شوید به اندازه کافی ، من به او می دانست.
خواهد بود.
برخی همراهان کم ، آنها می گویند ، به او گفت : -- تام ، چرا نمی کنید ساختن آهنگ برای کانادا؟
'اوه ، استاد به من اعتماد ، و ، نه من می توانم' -- آنها به من در مورد آن گفت.
من معذرت می بخشی با تام ، من باید بگویم.
شما باید برای اجازه به تعادل کل بدهی پوشش او و شما می توانید ، هیلی ،
اگر شما تا به حال هیچ وجدان است. "
خوب ، من وجدان همان اندازه رو به عنوان هر انسان در کسب و کار می تواند به نگه داشتن استطاعت ، --
فقط کمی ، می دانید ، به سوگند ، به عنوان 'T بودند ، گفت :« معامله گر ، jocularly "و ،
پس از آن ، من آماده برای انجام هر کاری در دلیلی برای
'blige دوستان ، اما این yer ، می بینید ، leetle بیش از حد سخت در یک شخص است -- leetle بیش از حد
سخت است. "معامله گر آهی کشید contemplatively و
براندی از ریخت بیرون.
"خب ، پس ، هیلی ، چگونه معامله خواهید کرد؟" آقای شلبی گفت : پس از یک بازه ی زمانی مضطرب
سکوت. "خب ، یک پسر و یا گهل شما نیست که شما
می تواند در پرتاب با تام؟ "
"HUM -- هیچ یک است که من به خوبی می تواند یدکی ، حقیقت را بگویید ، آن را تنها ضرورت سخت
باعث می شود من مایل به فروش است. من فراق با هر یک از دستان من را دوست ندارد ،
واقع that'sa. "
درها باز ، و یک پسر کوچک از نژاد سفید و سیاه ، بین چهار و پنج سال سن ،
وارد اتاق. چیزی در ظاهر او وجود داشت
قابل ملاحظه ای زیبا و جذاب است.
موهای سیاه او ، به عنوان ابریشم نخ دندان خوب ، در فر براق در مورد دور خود ، صورت dimpled آویزان ،
در حالی که یک جفت چشم بزرگ تاریک ، پر از آتش و نرمی ، از زیر نگاه
غنی ، مدت ضربه شلاق ، و به عنوان او جالب را به آپارتمان peered.
لباس بلند و گشاد گی از پارچه پیچازی قرمز مایل به زرد و زرد ، به دقت ساخته شده و منظمی نصب شده ، مجموعه ای خاموش
به نفع سبک تیره و غنی از زیبایی اش و هوای طنز خاص از
تضمین ، مخلوط با محجوبیت ، نشان داد
که او استفاده نشده شده بود و توسط استاد خود petted متوجه است.
"Hulloa ، جیم کرو! گفت :" آقای شلبی ، سوت زدن ، و خوراکی یک دسته از کشمش
به سوی او ، "انتخاب آن ، در حال حاضر!"
کودک ، با تمام قدرت کمی خود را scampered ، پس از این جایزه ، در حالی که استاد او
خندید. "بیا این جا ، جیم کرو ، گفت :" او.
کودک آمد و کارشناسی ارشد بصورت تماسهای مکرر سر مجعد ، و او را تحت chucked
چانه. "در حال حاضر ، جیم ، نشان می دهد این آقا چگونه می توانید
رقص و آواز خواندن. "
پسر از پله های یکی از کسانی که وحشی ، آهنگ چیز عجیب و غریب رایج در میان سیاهان ،
در ، صدای روشن و غنی ، همراه با آواز خود را با تحولات بسیاری از کمیک از
دستها ، پاها و کل بدن ، در زمان مناسب برای موسیقی.
"براوو"! گفت هیلی ، او را با پرتاب یک چهارم از پرتقال است.
"در حال حاضر ، جیم ، مثل عمو Cudjoe ، راه رفتن وقتی که او تا به روماتیسم ، گفت :" استاد خود است.
بلافاصله اندام انعطاف پذیر از کودک ظاهر ناهنجاری را به عهده گرفت و
اعوجاج ، با پشت خود را خم ، و چوب کارشناسی ارشد خود را در دست دارد ، او
hobbled در مورد اتاق ، چهره کودکانه او
کشیده به جمع شدگی مغموم ، و تف کردن از راست به چپ ، در تقلید از قدیمی
مرد است. هر دو آقایان خندید uproariously.
"در حال حاضر ، جیم ، گفت :" با استاد خود ، "نشان می دهد ما چقدر است سالمند رابینز منجر مزمور."
پسر چهره چاق خود را بوجود می آوردند پایین به طول نیرومند ، و شروع به پررنگ
لحن مزمور از طریق بینی خود را با گرانش تزلزل ناپذیر.
"Hurrah! براوو! آنچه سازمان ملل متحد جوان گفت : "هیلی" که مورد chap'sa ، من وعده.
شما چه بگویید ، "گفت که او ، ناگهان صدای کف زدنهای دست خود را بر روی شانه آقای شلبی" جفتک پرانی
که اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، و من کسب و کار من حل و فصل خواهد شد.
، در حال حاضر ، در صورتی که چیزی که انجام نمی دهد تا در مورد rightest! "
در این لحظه ، درب به آرامی باز رانده شد و زن جوان از نژاد سفید و سیاه ،
ظاهرا در مورد بیست و پنج ، وارد اتاق شد.
نیاز به تنها یک نگاه از کودک به او ، او را به عنوان مادر خود را شناسایی.
همان غنی ، کامل ، چشم تیره وجود دارد ، با طولانی آن ضربه شلاق ، ریز موج ها همان
ابریشمی سیاه مو.
قهوه ای رنگ خود به خیط و پیت کردن محسوس ، که داد راه را بر روی گونه
عمیق تر به عنوان او را دیدم نگاه مرد عجیب و غریب ثابت بر او جسورانه و undisguised
تحسین.
لباس او مناسب neatest ممکن ، و مجموعه ای خاموش را به نفع او ریز تولیدات
شکل ؛ -- دست ظرافت شکل گرفته و پا تر و تمیز و مچ پا اقلام ظاهر شد
که چشم سریع فرار کنید.
معامله گر ، به خوبی مورد استفاده قرار گیرد برای اجرا در یک نگاه نقاط یک مقاله خوب زن.
"خوب ، الیزا؟" گفت که استاد او ، او را متوقف و hesitatingly در او نگاه.
"من برای هری ، لطفا ، آقا دنبال شد" و پسر به سمت او محدود ، نمایش خود را
غنایم ، که او در دامن ردا او جمع شده بودند.
"خوب ، او را دور پس از آن ، گفت :" آقای شلبی ؛ و عجله از او کناره گیری کرد ، حمل
فرزند خود را بر بازوی او.
"مشتری" ، گفت تاجر ، عطف به او را در تحسین ، "مقاله وجود دارد ،
در حال حاضر! شما ممکن است ثروت خود را در آن گهل در تاریخ
در اورلئان ، هر روز.
من بیش از یک هزار نفر ، دیده می شود در روز من ، برای دهید پرداخت می شود کمی handsomer نیست. "
"من نمی خواهم بخت من در او را ، گفت :" آقای شلبی ، خشگی و به دنبال
به نوبه خود گفتگو ، او uncorked یک بطری شراب تازه ، و خواسته خود را همراه
نظر آن.
سرمایه ، سر ، -- ریز ریز کردن اولین گفت : "تاجر و سپس تراشکاری ، و به صورتم سیلی دست خود را
خودمانی بر روی شانه شلبی است ، وی افزود : --
"، چگونه به شما در مورد گهل تجارت -- آنچه در من برای او می گویند -- what'll شما
کنند؟ "" آقای هیلی ، او فروخته خواهد شد ، گفت : "
شلبی.
"همسر من بخشی با او را برای وزن خود را در طلا نیست."
AY ، برای همیشه! زنان همیشه می گویند چنین چیزهایی ، موجب هیچ نوع محاسبه ha'nt آنها.
فقط نشان می دهد EM چگونه بسیاری از ساعت ، پر ، و خرده ریز ، وزن در طلا
خرید ، و که در اثر تغییر مورد ، من روی چیزی حساب کردن. "
من به شما بگویم ، هیلی ، این موضوع باید در گفتاری ؛ من می گویم نه ، و من معنی ندارد ، گفت : "شلبی ،
قطعا.
"خوب ، شما به من اجازه دهید که پسر ، هر چند ، گفت تاجر ،" شما باید خود من آمده ام
پایین بسیار سخاوتمندانه برای او است. "" آنچه در زمین می تواند شما را با می خواهم
کودک گفت : "شلبی.
"چرا ، من یکی از دوستان که رفتن به این شاخه yer از کسب و کار -- می خواهد
خرید تا پسران خوش تیپ برای بازار بالا می برد.
مقالات تزئینی به طور کامل -- خوشه های سرور به فروش برساند ، و به همین ترتیب ، UNS غنی است که می تواند برای پرداخت
UNS خوش تیپ. این مجموعه یکی از مکان های بزرگ yer -- واقعی
پسر خوش تیپ برای باز کردن درب ، صبر کنید ، و تمایل دارند.
آنها واکشی مجموع خوب و این شیطان کوچک است چنین خنده دار ، نگرانی های موسیقی ،
او فقط مقاله! '
"من ترجیح می دهند که او را به فروش نیست ، گفت :" آقای شلبی ، متفکرانه ، "حقیقت این است که آقا ،
مرد انسانی هستم ، و من نفرت را به پسر از مادرش ، آقا. "
"O ، شما -- لا! بله -- چیزی که natur در تاریخ.
من درک می کنم ، کاملا.
گرفتن با زنان توانا onpleasant است ، گاهی اوقات ، من al'ays از این yer متنفر
screechin ، بار 'screamin.
آنها توانا onpleasant هستند ، اما ، که من مدیریت کسب و کار ، من به طور کلی اجتناب می کند 'EM ،
آقا.
در حال حاضر ، چه می شود اگر دختر شما را برای یک روز یا یک هفته ، و یا پس و پس از آن چیزی که
بی سر و صدا انجام می شود ، -- در سراسر قبل از او به خانه می آید.
همسر شما ممکن است او را برخی از گوش ، حلقه ، یا یک لباس شب جدید ، و یا برخی از کامیون چنین کنید ، را تشکیل می دهند
با او. "" من می ترسم. "
"لر خداوند برکت دهد ، بله!
این مخلوقات است مثل مردمی سفید پوست نیست ، شما می دانید ، آنها بیش از چیزها می شود ، تنها مدیریت
درست است.
در حال حاضر ، آنها می گویند ، گفت : "هیلی ، فرض کنید هوا پرده و محرمانه ، که این
تجارت نوع O 'سخت شدن به احساسات است ، اما من آن را در بر داشت هرگز.
واقعیت این است ، من همه چیز میتواند هرگز انجام برخی از fellers مدیریت کسب و کار است.
من دیده ام EM به عنوان کودک یک زن بیرون بکشید سلاح او ، و او را به فروش می رسانند ،
و او screechin مانند دیوانه ها در همه زمان ها ؛ -- خیلی بد سیاست -- خسارت -- خبر می سازد
'EM کاملا نالایق برای خدمات گاهی.
من می دانستم که گهل خوش تیپ واقعی یک بار در اورلئان ، به طور کامل توسط این خراب شده
مرتب کردن بر اساس دست زدن به درجه '.
هموطنان که معامله برای او بود ، نوزاد خود را نمی خواهم و او یکی از واقعی خود بود
مرتب کردن بر اساس بالا ، زمانی که خون او بود.
من به شما بگویم ، او کودک خود را فشرده تا در آغوش او و صحبت کردیم ، رفت و بر روی واقعی
افتضاح است.
این کودک باعث می شود خون من اجرا سرد از 'T فکر می کنم و زمانی که کودک ،
و قفل شده است و او را تا او بذله گویی رفت 'دیوانه چپاول ، و در یک هفته درگذشت.
زباله پاک کردن ، آقا ، از هزار دلار ، فقط می خواهند مدیریت -- وجود دارد که در آن
'T می باشد. همیشه بهترین راه حل برای انجام چیزی که انسانی ،
آقا ، که تجربه من "است.
و معامله گر را در صندلی خود تکیه داد ، و دستش را تا خورده ، با هوا از فضیلت
تصمیم ، ظاهرا با توجه خود را دوم Wilberforce.
موضوع به علاقه نجیب زاده را عمیقا ؛ در حالی که آقای شلبی
هیلی با متفکرانه لایه برداری پرتقال ، شکست از نو با تبدیل شدن به عدم اعتماد به نفس است ، اما
که اگر در واقع توسط نیروی حقیقت برای گفتن چند کلمه بیشتر رانده است.
"انجام آن به نظر نمی آید خوب ، در حال حاضر ، برای فلر می شود' praisin خود ؛ اما من می گویند آن را استهزاء کردن
به خاطر آن حقیقت است.
من معتقدم که من تصور را در مورد بهترین droves از *** است که
به ارمغان آورد ، -- حداقل ، من گفته شده تا اگر من یک بار ، من روی چیزی حساب کردن من از صد
بار -- همه -- در صورت خوب ، چربی و احتمال ،
و من به عنوان چند به عنوان هر انسان در کسب و کار از دست می دهند.
و من می گذارد آن را به مدیریت من ، سر و انسانیت ، آقا ، من ممکن است بگویند ، بزرگ است
ستون مدیریت من. "
آقای شلبی نمی دانم چه می گویند ، و به همین ترتیب او گفت : "در واقع!"
"در حال حاضر ، من در تصورات من ، سر خندید ، و من به صحبت.
آنها pop'lar an't ، و آنها an't مشترک ، اما من گیر 'EM ، آقا من گیر' EM ،
و متوجه شدم 'EM ؛ بله ، آقا ، آنها را پرداخت عبور خود ، ممکن است بگویند ،" و
معامله گر در شوخی او خندیدند.
چیزی بسیار تند و با مزه و اصلی در این elucidations بشریت وجود دارد ، که آقای
شلبی نمی تواند کمک کند به خنده در شرکت.
شاید شما هم می خندی ، خواننده عزیز ، اما شما می دانید که انسانیت بیرون می آید در انواع مختلف
اشکال عجیب و غریب در حال حاضر یک روز ، و پایان دادن به چیزهایی عجیب و غریب وجود دارد که افراد انسانی
خواهند گفت و انجام.
خنده آقای شلبی تشویق برای ادامه معامله گر.
"عجیب و غریب ، در حال حاضر ، اما من این را به سر مردم می تواند هرگز به ضرب و شتم.
در حال حاضر ، تام Loker ، شریک زندگی من وجود دارد ، پایین در Natchez ، او یک شخص باهوش بود ،
تام شد ، شیطان بسیار با *** ، -- در T اصل '، که می بینید ، برای بهتر بود
فلر نان دل شکست هرگز T سیستم او بود ، آقا.
من استفاده می شود به صحبت به تام.
"چرا ، تام ،" من می گفت ، 'دهید شما طول می کشد و گریه ، چه از o استفاده از' crackin
'EM بیش از سر و knockin در' EM دور؟
این مسخره است ، می گوید که من ، و هیچ مرتب سازی بر اساس خوبی O کار را انجام ندهید.
چرا ، من هیچ آسیبی در cryin خود را نمی بینم '،' می گوید که من ، آن را natur ، 'می گوید که من ، و اگر natur
نمی تواند منفجر کردن یک راه ، آن را به دیگری.
علاوه بر این ، تام ، می گوید : من ، آن بذله گویی spiles دهید شما ؛ آنها دریافت مریض و پایین در
دهان ، و گاهی آنها می شود زشت -- yallow خاص دهید انجام دهید ، -- و آن را
شیطان و تمام gettin 'در' EM شکست شوید.
در حال حاضر ، می گوید که من ، به همین دلیل می تواند به شما مهربانتر هم محور 'EM ، و صحبت می کنند' EM منصفانه است؟
بستگی به آن ، تام ، کمی انسانیت در طول پرتاب ، می رود پشته بیشتر از
همه خود را jawin و crackin '؛ آن را می پردازد و بهتر ،" من می گوید ، 'در' تی 'بستگی دارد
اما تام می تواند آویزان در 'T می کنید و او spiled بسیاری برای من ، که من تا به حال برای شکستن
خاموش با او ، هر چند او یک چهره ی مهربان بود ، و منصفانه دست به عنوان کسب و کار است
goin '."
و آیا راه خود را از مدیریت انجام کسب و کار بهتر از تام شما را پیدا کنم؟ "گفت : آقای
شلبی. "چرا ، بله ، آقا ، من تا ممکن است بگویند.
ببینید ، وقتی که من هر راه می تواند من مراقبت leetle در مورد قطعات onpleasant طول می کشد ،
مانند فروش UNS جوان و آن ، -- دهید از راه -- خارج از دید ، خارج از
ذهن ، شما می دانید ، -- و هنگامی که آن را تمیز انجام می شود ،
و نمی تواند کمک کرده ، آنها به طور طبیعی می شود به آن استفاده می شود.
spectin 'Tan't ، شما می دانید که اگر آن را مردمی سفید بود ، که تا در راه به ارمغان آورد' '
برای حفظ فرزندان و همسران خود را ، و تمام.
*** ، می دانید ، که ذهن درست ، ha'n't هیچ نوع spectations از
هیچ نوع ، بنابراین تمام این کارها می آید راحت تر "" من می ترسم معدن به درستی نمی آورد
، و سپس گفت : "آقای شلبی.
"S'pose ، شما مردمی کنتاکی میخ چوبی مسدود کردن *** شما.
شما معنی و 'دریافت' tan't ، اما بدون محبت واقعی ، arter تمام.
در حال حاضر ، یک سیاه پوست ، که می بینید ، چه چیزی رو به هک و سقوط در سراسر جهان ، و
فروخته شده به تام ، دیک و ، و خداوند می داند که ، 'tan't هیچ مهربانی به givin بر او
مفاهیم و انتظارات و bringin در
او بیش از حد خوب ، خشن و جست و خیز می آید همه سخت تر در مورد او arter.
در حال حاضر ، سرمایه گذاری برای گفتن ، *** خود را کاملا ریز ریز کردن افتاده خواهد بود در جایی که برخی از
از *** مزرعه خود را به آواز خواندن و سیاه مانند تمام برخوردار است.
هر مرد ، می دانید ، آقای شلبی ، به طور طبیعی فکر می کند و از راه خود و من فکر می کنم
درمان *** فقط در مورد و آن را تا کنون به ارزش در حالی که برای درمان 'EM است."
آقای شلبی ، با بی اعتنایی تلقی خفیف ، و برخی از اتمام حجت چیزی که خوشحال راضی شود "، گفت :
احساسات محسوس از طبیعت نامطبوعی.
"خوب ، گفت :" هیلی ، بعد از آنها هر دو در سکوت برداشت آجیل خود را برای یک فصل بود ،
"چه چیزی به شما می گویند؟" "من این موضوع بیش از فکر می کنم ، و گفتگو با
همسر من ، گفت : "آقای شلبی.
"آنوقت ، هیلی ، اگر شما می خواهید موضوع را در راه آرام از صحبت می کنند به اجرا درآمد ،
شما بهترین می خواهم اجازه دهید کسب و کار شما در این محله شناخته می شوند.
آن را دریافت خواهید در میان پسران من ، و آن را نمی خواهد یک کسب و کار به خصوص آرام
دور شدن هر یک از همراهان من ، اگر آنها آن را می دانم ، من به شما وعده "
"خروجی مطمئنا ، همه به معنی ، مادر! البته.
اما من به شما بگویم.
من در شیطان از عجله دارم و باید می خواهند بدانند که ، در اسرع وقت ، چه ممکن است
بستگی دارد ، گفت : "او ، بالا رفتن و قرار دادن بر روی پالتو اش.
"خب ، تماس بگیرید تا در این شب بین شش و هفت ، و شما باید پاسخ من داشته باشند ،"
گفت : آقای شلبی ، و معامله گر خود را متمایل از آپارتمان.
"من می خواهم توانسته اند به پا زدن شخص پایین مراحل ، گفت :" او به خود ،
او را دیدم درب نسبتا بسته ، "با اطمینان گستاخ خود ، اما او می داند چقدر
او به من در مزیت است.
اگر تا کنون کسی به من گفته بود که من باید تام پایین جنوب را به یکی از آن فروش
rascally تجار ، باید گفت ، بنده تو یک سگ ، که او باید این کار را انجام دهند
چیزی؟ '
و اکنون آن را باید برای هر چیزی که من می بینم. و کودک الیزا است ، بیش از حد!
می دانم که باید برخی از سر و صدا با همسر در مورد آن داشته باشند و برای آن موضوع ،
در مورد تام ، بیش از حد.
چیزهای زیادی برای بودن در بدهی ، -- heigho! همکار می بیند نفع خود ، و وسیله ای برای
فشار آن. "
شاید خفیف ترین شکل از نظام برده داری است که در کشور دیده می شود
کنتاکی.
شیوع کلی از حرفه کشاورزی طبیعت آرام و تدریجی ، نه
نیاز به آن فصل های دوره ای از عجله و فشار است که برای در خواست
کسب و کار از ولسوالی های جنوب بیشتر ، باعث
وظیفه ی سیاه پوست سالم تر و معقول تر ، در حالی که استاد ، محتوا
با سبک تر تدریجی اکتساب ، به آن وسوسه نیست
hardheartedness که همیشه غلبه بر ضعیف
طبیعت انسان هنگامی که چشم انداز از افزایش ناگهانی و سریع در تعادل وزن ،
با هیچ نیروی مقاوم سنگین تر از منافع درمانده و محافظت نشده است.
هر کس بازدیدکننده داشته است برخی از املاک وجود دارد ، و شاهدان زیاده روی خوش نیت
برخی از استادان و معشوقه ، و وفاداری محبت برخی از برده ها ، ممکن است
وسوسه رویای شاعرانه بارها - fabled
افسانه موسسه مردسالارانه ، و که ، اما بیش و بالاتر از صحنه
broods بدفرجام سایه -- سایه قانون است.
تا زمانی که قانون در نظر همه این انسان ها ، با ضرب و شتم قلب و
زندگی تنها به عنوان بنابراین بسیاری از چیزهای متعلق به استاد ، عواطف ، -- تا به عنوان طولانی
شکست ، یا بدبختی ، یا بی مبالاتی ، یا
مرگ kindest مالک ، ممکن است آنها را هر روز باعث به تبادل زندگی از نوع
حفاظت و زیاده روی یکی از -- کار پر زحمت و بدبختی نا امید کننده است ، تا زمانی در آن است
غیر ممکن را به هر چیز زیبا یا
مطلوب در دولت قانونمند بهترین بردگی.
آقای شلبی یک نوع به طور متوسط منصفانه مرد ، خوش مزاج و مهربانی بود ، و دفع گردد تا
زیاده روی آسان از کسانی که در اطراف او ، و فقدان هر چیزی را داشته هرگز
که ممکن است به راحتی فیزیکی سیاهان در املاک و خود.
او ، با این حال ، این باورند تا حد زیادی و کاملا آزادانه ، خود را عمیقا درگیر بود ،
و یادداشت های خود را به مقدار زیادی به دست هیلی آمده بود و به این کوچکی
قطعه ای از اطلاعات کلیدی به مکالمه قبلی است.
در حال حاضر ، این اتفاق افتاده بود که در نزدیک شدن به درب ، الیزا به حال گرفتار
به اندازه کافی از گفتگو بدانند که یک تاجر بود از ساختن ارائه می دهد به کارشناسی کارشناسی ارشد خود را برای
دیگران می کنند.
در کمال مسرت او را در درب را متوقف کرده اند به گوش دادن ، به عنوان او بیرون آمد ، اما او
معشوقه تنها پس از آن در تماس است ، او را به شتاب دور موظف بود.
هنوز به او فکر او شنیده ام معامله گر را برای پسر خود را -- می تواند او باشد
اشتباه؟
قلب او دارای عقاید و throbbed ، و او غیر ارادی آنقدر تنگ است که او را تیره و تار
بچه کوچک را به صورت خود را در حیرت نگاه.
«الیزا ، دختر ، چه ails شما امروز؟" گفت که معشوقه خود را ، زمانی که الیزا ناراحت بود
شستشو ، پارچ ، زدم پایین workstand ، و در نهایت abstractedly ارائه شد او
معشوقه لباس شب طولانی در محل
لباس ابریشم ، او به او دستور داده بود تا از کمد لباس به ارمغان بیاورد.
الیزا آغاز شده است.
"O ، missis!" او گفت ، افزایش چشم او و پس از آن ، سرشار را به اشک ، او نشستم در
یک صندلی ، و شروع به گریه. "چرا ، فرزند الیزا ، چه ails شما؟" گفت : او
"خروجی missis ، missis ، گفت : "الیزا" یک تاجر صحبت با استاد در
اطاق نشیمن! من از او شنیده می شود. "
"خوب ، کودک احمقانه ، فرض کنید وجود دارد."
"O ، missis ، آیا شما فرض کنید mas'r هری من فروش؟"
و مخلوق ضعیف خود را به یک صندلی انداخت ، و sobbed convulsively.
"به او فروش!
خیر ، شما دختر احمقانه! شما می دانید کارشناسی ارشد خود را با کسانی که در معاملات هرگز
جنوب تجار ، و به معنای هرگز به فروش هر یک از بندگانش ، تا زمانی که آنها رفتار
خوب است.
چرا به شما فرزند احمقانه است ، که شما فکر می کنید می خواهید برای خرید هری خود را؟
آیا شما فکر می کنم تمام جهان به او عنوان مجموعه ای که شما هستند ، شما goosie؟
بیا ، اخمهات را باز کن ، و قلاب لباس من است.
در حال حاضر ، قرار دادن موهای پشت من که خیلی بهم تابیدن و بافتن به شما آموخته روز دیگر ، و
به گوش دادن در درب هر گونه نیست. "" خب ، اما ، missis ، شما را هرگز
رضایت شما -- برای -- به -- "
"چرند ، فرزند! تا مطمئن شوید ، من نباید. چه شما صحبت بنابراین برای؟
من به عنوان به زودی یکی از فرزندان خود من به فروش می رسد.
اما واقعا ، الیزا ، شما در مجموع بیش از حد از آن عضو کمی افتخار است.
مرد می تواند بینی خود را به درب قرار داده است ، اما شما فکر می کنم او باید به او خرید. "
اطمینان توسط معشوقه تون اعتماد به نفس خود ، الیزا اقدام nimbly و ماهرانه با
توالت او ، از خنده در ترس خود را ، به عنوان او اقدام است.
خانم شلبی زن طبقه بالا بود ، هم از نظر فکری و هم از نظر اخلاقی.
که بزرگواری طبیعی و سخاوت از ذهن است که اغلب به عنوان نشانه
مشخصه زنان از کنتاکی ، او افزود : بالا اخلاقی و مذهبی
حساسیت و اصل ، انجام
انرژی و توانایی را به نتایج عملی.
همسر او ، که دیگر هیچ گونه حرفه ها به هر شخصیت خاص مذهبی ،
با این وجود reverenced و احترام قوام فرزند او ، و ایستاده بود ، شاید
کمی در هیبت از نظر او است.
برخی از آن بود که او دامنه نامحدود خود را در تمام تلاش های خیرخواه او را برای داد
راحتی ، آموزش و بهبود از بندگان او ، هر چند او هر زمان هرگز
تصمیم گرفته بخشی در آنها خود را.
در واقع ، اگر نه دقیقا مؤمن در آموزه بازده اضافی
آثار خوبی از قدیسین ، او واقعا به نظر می رسید به نحوی یا دیگر علاقه داشتن که همسر خود را به حال
تقوا و خیرخواهی به اندازه کافی برای دو نفر -- به
افراط انتظار پنهان است از وارد شدن به بهشت از طریق وفور نعمت او
کیفیت که او ساخته شده هیچ ادعا خاص.
سنگین ترین بار در ذهن خود ، پس از گفتگوی خود را با معامله گر ، غیر روحانی در
ضرورت پیش بینی شکستن به همسرش آرایش مداقه قرار داد ، -- ملاقات
importunities و مخالفان که او می دانست که او باید دلیلی برای مواجهه با را داشته باشد.
خانم شلبی ، کاملا نادان از embarrassments شوهرش ، و دانستن تنها
مهربانی کلی از خلق و خوی او ، کاملا صادقانه در کل شده بود
او که بی اعتقادی با آن سوء ظن الیزا ملاقات کرده بود.
در واقع ، او موضوع را از ذهن او را رد کرد و بدون فکر دوم ؛ و
اشغال در آماده سازی برای سفر شب ، آن را از افکار خود گذشت
به طور کامل.