Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 7
حرکت دوستانه طول می کشد تا یک موقعیت قوی
محرک دوستانه راست نشست روی زمین، با فرآیند له له زدن و eyeing یکدیگر،
بعد از آقای Boffin دروازه ناشایستی و به دور رفته است.
در چشم ضعیف زهره، و در هر مایل به قرمز رنگ گرد و غبار مو در شوک خود را از
مو، بی اعتمادی های بارز Wegg و هوشیاری به پرواز او را در وجود داشت
درک کوچکترین مناسبت.
در صورت دیسک دانه از Wegg را، و خود را در شکل گره دار سفت (او مثل یک نگاه
اسباب بازی های چوبی آلمان)، آشتی سیاسی، که تا به حال هیچ بیان شده بود
خود به خودی در آن.
هر دو، سرخی شد متلاطم و rumpled، دست بیقه شدن با اواخر و Wegg، در آمدن به
زمین، دست کشیدن مبهم در پشت سر اختصاص داده شده خود را، که ناشی از دریافت کرده بود
او هنوز هم به آن مالش با هوا شده بسیار - باشد اما disagreeably - شگفت زده شده است.
هر کدام برای مدتی ساکت بود، ترک آن را به طرف دیگر برای شروع.
برادر، گفت: در طول شکستن سکوت، Wegg، 'شما حق داشتند، و من بود
اشتباه است. من خودم را فراموش کرده است.
آقای زهره آگاهانه cocked شوک خود را از مو، به عنوان به جای فکر کردن آقای Wegg شده بود
به یاد خود، در رابطه با از ظاهر شدن بدون هیچ گونه تغییر قیافه است.
اما رفیق، 'به دنبال Wegg، آن مقدار زیادی خود را به دانستن خانم الیزابت، استاد هرگز
جورج، خاله جین، و نه عمو پارکر.
آقای زهره اعتراف کرد که او افراد برجسته شناخته شده، و افزود: در
اثر، که او تا آنجا که هرگز مورد نظر افتخار آشنایی خود را.
! آیا که می گویند نیست، رفیق، retorted Wegg: "نه، نمی گویم که!
از آنجا که، بدون داشتن آنها شناخته می شود، شما می توانید هرگز به طور کامل می دانیم آنچه در آن است به
به نزد غاصب به دیوانگی stimilated شده است. "
ارائه این کلمات توجیهی اگر آنها به عنوان منعکس های اعتباری بزرگ بر روی خود، آقای Wegg
خود را با دست خود به سوی یک صندلی در گوشه ای از اتاق impelled، و وجود دارد،
پس از یک انواع از gambols بی دست و پا، به دست آمده عمود بر یک موقعیت.
آقای زهره نیز افزایش یافت. "رفیق"، گفت: Wegg، گرفتن یک کرسی است.
رفیق، چه لغات زبان با شما است!
آقای زهره ناخواسته لغات خود را صاف و نگاه دست خود را، به عنوان اگر
ببینید که آیا هیچ یک از خواص زبان آن آمد.
برای واضح است که من می دانم، شما علامت، به دنبال Wegg، اشاره کلمات خود را با او
سبابه، 'واضح است که من می دانم چه سوال ویژگی های بیانی خود را قرار می دهد
من.
چه سوال گفت: "زهره. '،' بازگشت Wegg، با مرتب کردن بر اساس
خوش رویی با نشاط، به همین دلیل من ذکر نه زودتر، که من چیزی پیدا کرده بود.
لغات زبان را به من می گوید: "چرا شما ارتباط برقرار است که، زمانی که من برای اولین بار
بیا در این شب؟
چرا شما را نگه دارید تا شما فکر می کنید از آقای Boffin آمده بود برای نگاه کنید
مقاله؟ "لغات زبان شما، گفت: Wegg
قرار می دهد plainer از زبان است.
در حال حاضر، شما قادر به خواندن در مقابل من چه پاسخ من به؟
نه، من نمی تواند، گفت: "زهره. "من آن را می دانستند!
و چرا که نه؟ 'بازگشت Wegg، با همان خلوص شاد.
از آنجا که بگذارم ادعای لغات زبان.
از آنجا که من به خوبی آگاه از کاستی های من است.
همه مردان به طور یکسان استعداد نیست. اما من می توانم به عبارت پاسخ دهد.
و در آنچه که به عبارت؟ این.
من می خواستم به شما شیره لذت را - پور-ایذه
در نتیجه کشیده و با تاکید بر کلمه تعجب، آقای Wegg را تکان داد دوست خود و
برادر با هر دو دست، و سپس او را در هر دو زانو کف زدند، مثل یک حامی مهربان
که او را entreated به ذکر نیست که آنقدر کوچک
خدمات به عنوان که آن خوشحال امتیاز خود را ارائه شده بود.
«لغات زبان شما، گفت: Wegg، به رضایت خود را پاسخ داده، تنها
سپس می پرسد، "چه چیزی شما را در بر داشت؟"
چرا، می شنوم که می گویند واژه: 'خوب' retorted زهره snappishly، پس از
انتظار بیهوده است. اگر می شنوید که می گویند واژه ها، به همین دلیل نمی
شما به آن پاسخ خواهد داد؟
بهم گوش! گفت: Wegg. من رفتن به.
بهم گوش!
مرد و برادر، شریک در احساسات به همان اندازه با تعهدات و اقدامات، من
پیدا کرده اند جعبه نقدی است. "" کجا؟ "
-! گوش من گفت: "Wegg.
(او به رزرو برای هر کاری که می تواند تلاش کرده اند، و هر زمان که افشای بر مجبور شد
او، سر به تابشی روان شدن بهم گوش.)
در یک روز خاص، آقا - '
وقتی گفت: "زهره صراحت. 'N - نه،' به بازگشت Wegg، تکان دادن سر خود را در
بار observantly، روی ملاحظه، و شوخی.
«نه، آقا!
این لغات بیان خود را می پرسد که به این سؤال نیست.
که صدای خود را صرفا صدای شما. ادامه دهید.
در یک روز خاص، آقا، من به طور اتفاقی به قدم زدن در حیاط - مصرف تنهایی من
دور - در کلمات یک دوست، از خانواده خود من، نویسنده به خوبی
مرتب عنوان duett:
"ترک می کنند، شما آقای زهره، ماه زوال، هنگامی که ستاره به یاد داشته باش
رخ خواهد داد به شما قبل از من در آن ذکر شده، اعلام ظهر سیاه شب،
در برج، قلعه، یا tented زمین، نگهبانی پیاده دور تنهایی خود، نگهبانی
راه می رود: "
- تحت آن شرایط، آقا، من اتفاق افتاد به راه رفتن در محوطه در اوایل
یک بعد از ظهر، و به طور اتفاقی به یک میله آهن در دست من، که با من بوده اند
گاهی اوقات عادت به زنهار
یکنواختی زندگی ادبی، زمانی که من آن را در برابر یک شی رخ داد لازم نیست
مشکل شما با نامگذاری - لازم است.
چه شی؟ خواستار زهره، در لحن خشمگین.
-! گوش من گفت: "Wegg.
پمپ - وقتی که من آن را در مقابل پمپ کرد و متوجه شد، نه تنها که بالا بود
چیزی شل و با درب باز است، اما در آن rattled.
این چیزی است که، رفیق، من کشف به مستطیل های کوچک مسطح جعبه نقدی.
باید بگویم متاسفانه نور بود؟ "مقالات ارائه شده در آن وجود دارد، گفت:" زهره.
سیما رسا شما صحبت می کند در واقع وجود دارد! 'گریه Wegg.
'مقاله است.
جعبه قفل شده بود، گره خورده است، و مهر و موم، و در خارج از یک برچسب پوست
با نوشتن، "اراده من، جان هارمون، به طور موقت سپرده شده است."
زهره: "ما باید محتویات آن را می دانم، گفت:.
- بهم گوش 'گریه Wegg. 'گفتم، و من جعبه را باز شکست.
بدون آمدن به من بانگ زد: "زهره. : دقیقا بنابراین، آقا! "بازگشت Wegg، blandly
و buoyantly.
"من شما را من با من! گوش، شنیدن، شنیدن!
حل به عنوان تبعیض آمیز درک احساس شما خوب است، که اگر شما به شیره -
پور - ایذه، آن را باید یکی از کامل!
خب، آقا. و به این ترتیب که شما به من افتخار توسط
پیش بینی، من به بررسی سند. به طور منظم اجرا، به طور منظم شاهد،
بسیار کوتاه است.
از انجاییکه او از دوستان ساخته شده هرگز، و تا به حال تا به حال یک خانواده سرکش، او، جان
هارمون، به به Nicodemus Boffin تپه کوچک است که کاملا به اندازه کافی برای
او را، می دهد و استراحت کامل و باقی مانده را از اموال خود را به تاج و تخت است.
ونوس، اظهار داشت: ": تاریخ خواهد شد که ثابت شده است، باید به نگاه.
ممکن است بعد از این یکی.
- بهم گوش 'گریه Wegg. من گفتم.
پرداخت شیلینگ (شش پنسی ذهن هرگز خود را از آن) به دنبال خواهد شد.
برادر، که مورخ ماه قبل از این اراده است.
و در حال حاضر، به عنوان یک شخص انسان، و به عنوان یک شریک در یک حرکت دوستانه، افزود: Wegg
benignantly او را توسط هر دو دست دیگر، دست زدن و او را در هر دو زانو دوباره، 'می گویند
من کار من از عشق به خود را به اتمام
رضایت کامل، و شما SAP - پور--IZED
آقای زهره او همکار و شریک زندگی مرد با چشم شک مداقه قرار داد، و پس از آن
دوباره stiffly:
این خبر خوبی است که در واقع، آقای Wegg. وجود ندارد آن را انکار است.
اما من می توانستم آرزو شما آن را گفته بود من قبل از اینکه شما وحشت خود را به شب، و من
می توانست خواست شما تا به حال همواره به عنوان شریک زندگی خود را خواسته آنچه که ما برای انجام این کار، قبل از شما
فکر کردم شما تقسیم مسئولیت.
- بهم گوش 'گریه Wegg. من می دانستم که شما رفتن به می گویند.
اما به تنهایی من با مته سوراخ اضطراب، و تنها من تقصیر را به گردن خرس!
این هوا از بزرگواری بزرگ. : نه، گفت: "زهره.
بیایید ببینید که این اراده و این جعبه.
آیا من درک می کنم، برادر، 'Wegg بازگشت و با اکراه قابل توجه، آن است که
آرزوی خود را به دیدن این اراده و این - آقای زهره smote جدول با دست خود.
-! گوش من گفت: "Wegg.
«به من گوش! من و واکشی اونا.
پس از اینکه برخی از زمان وجود ندارد، و اگر در طمع خود او به سختی می تواند تا را خود
ذهن گنج به شریک زندگی خود را به تولید، او با چرمی قدیمی
جعبه کلاه، به که او در آن قرار داده بود
جعبه، برای حفظ بهتر ظاهر پیش پا افتاده، و برای
خلع سلاح از سوء ظن است.
اما من نیمی مانند باز کردن آن را در اینجا نیست، سیلاس در صدای کم گفت، نگاه می کنم:
او ممکن است می آیند، او ممکن است رفته و ما نمی دانیم که آنچه که او ممکن است تا، پس از آنچه
دیده ایم.
چیزی در آن وجود دارد، موافقت زهره.
بیا به جای من.
حسادت بازداشت از جعبه، و در عین حال ترس از باز کردن آن را تحت موجود
شرایط، Wegg تردید. تکرار زهره: "بیا، من به شما بگویم، '،
سایش، به جای من.
خیلی خوب دیدن راه خود را به امتناع، آقای Wegg پس از آن دوباره در گوش، - به گوش من
از - مطمئنا ".
بنابراین او قفل شده است و الاچیق و آنها مجموعه چهارم: آقای زهره گرفتن بازوی خود را، و حفظ
آن را با سرسختی قابل توجه است.
آنها دریافتند کم نور معمول سوزش در پنجره استقرار آقای زهره،
ناقص افشای عمومی این جفت ارز معمول قورباغه حفظ، شمشیر در
دست، با نقطه خود را از افتخار هنوز هم ناآرام است.
آقای زهره درب مغازه خود بیرون می آید بسته شده بود، و در حال حاضر آن را با کلید باز و
بسته دوباره آن را به زودی به عنوان آنها در داخل بود، اما نه در مقابل او قرار داده بود و منع
کرکره پنجره مغازه.
"هیچ کس نمی تواند بدون بودن اجازه، گفت که او پس از آن، و ما نمی تواند بیشتر گرم
از اینجا بهتره.
بنابراین او raked با هم هنوز گرم cinders های زنگ زده رنده، ساخته شده و آتش، و
تقلیل شمع روی پیشخوان کوچک.
همانطور که آتش بازیگران gleams مثل نور سوسو خود را اینجا و آنجا بر دیوارهای تاریک و چرب؛
Hindoo نوزاد، کودک آفریقایی، نوزاد بند بند زبان انگلیسی، مجموعه ای از
جمجمه، و بقیه از مجموعه،
آمد شروع به ایستگاه های مختلف خود را به عنوان اگر همه آنها بوده است، مانند استاد خود را
بودند و وقت شناس در قرار ملاقات گذاشتن به طور کلی برای کمک به راز.
نجیب زاده فرانسوی، بطور قابل توجهی رشد کرده بود از آقای Wegg آخرین او را دیدم، که در حال حاضر
جایگزین با یک جفت از پاها و سر، هر چند که اسلحه خود را هنوز در تعلیق بودند.
به هر کس سر در اصل متعلق بود، سیلاس Wegg به آن در نظر گرفته
به عنوان یک نفع شخصی اگر بود دندان کاملا بسیاری از قطع نشده است.
سیلاس صندلی خود را در سکوت در جعبه های چوبی پیش آتش گرفت، و زهره
حذف به صندلی کم خود را به تولید را از میان دست اسکلت خود را، چای، سینی خود و
چای و فنجان، و قرار دادن کتری.
سیلاس به سمت داخل از این آماده سازی تصویب شده، اعتماد آنها ممکن است در آقای پایان دادن به
زهره رقیق عقل خود را. حالا، آقا، گفت: "زهره، همه امن است و
آرام است.
اجازه دهید این کشف به ما مراجعه کنید.
با دست هنوز هم تمایلی، و نه بدون نگاههای مختلف به سوی دست های اسکلت،
اگر او به عنوان اعتماد است که یک زن و شوهر از آنها ممکن است به بهار چهارم و کلاچ سند،
Wegg کلاه جعبه را باز کرد و نشان داد که
جعبه نقدی، پول نقد در جعبه را باز کرد و اراده را نشان داد.
او برگزار شد، گوشه ای از آن را تنگ، در حالی که زهره، یکی دیگر از گوشه ای در آغوش بگیر، searchingly
و با دقت آن را بخوانید.
'در حساب من از آن اصلاح، شریک بود؟ آقای Wegg در طول گفت.
شریک زندگی، شما، گفت: آقای زهره.
آقای Wegg ساخته شده در نتیجه، حرکت آسان و دلپذیر، به عنوان اینکه او آن را برابر؛
اما آقای ونوس در گوشه ای خود را برگزار کرد. نه، آقا، گفت: آقای زهره چشمک ضعیف او
چشم ها و تکان دادن سر خود.
نه، شریک است. سوال این است که در حال حاضر به ارمغان آورد، که
رفتن به مراقبت از این. آیا می دانید که رفتن به مراقبت از
این همسر،؟ '
Wegg گفت: "من هستم. آه عزیز نه، شریک، retorted زهره.
'اشتباه That'sa. من هستم.
حالا در اینجا نگاه کنید، آقای Wegg.
من نمی خواهم به هر یک از عبارات با شما، و هنوز هم کمتر من می خواهم به هر گونه
حرفه آناتومیک با شما خواهد شد. "منظورت چیست؟" گفت: Wegg، به سرعت.
منظورم این است که شریک زندگی، پاسخ داد: "زهره، به آرامی، که در آن به سختی ممکن است برای یک مرد
احساس در حالت مهربان تر نسبت به دیگر مرد از من نسبت به شما در این کار را انجام
در حال حاضر لحظه.
اما من بر روی زمین خود من هستم، من غنائم هنر من، احاطه و ابزار من است
بسیار مفید است. "شما چه، آقای زهره پرسید: 'Wegg
دوباره.
من احاطه شده است، که من مشاهده کرده اند، گفت: آقای زهره placidly، غنائم من
هنر است.
متعدد هستند، سهام من از warious انسانی بزرگ باشد، مغازه بسیار خوب است
کهنه شده است، و من نه تنها اکنون می خواهم غنائم هر هنر من است.
اما من دوست دارم هنر من، و من می دانم که چگونه به ورزش هنر من است.
'هیچ مردی بهتر'، موافقت آقای Wegg، با هوا را تا حدودی مبهوت.
Miscellanies چندین نمونه انسانی وجود دارد، گفت: "زهره، (هر چند شما
ممکن است فکر نمی کنم) در جعبه که در آن شما نشسته است.
از Miscellanies چندین نمونه انسانی وجود دارد، در دوست داشتنی ادغام و یکی در پشت
درب با اشاره به سمت نجیب زاده فرانسوی.
هنوز به دنبال یک جفت سلاح.
نمی گویم که من در هیچ عجله برای هستم اونا. '،' شما باید سرگردان در ذهن خود مرور کنید،
شریک زندگی، 'سیلاس remonstrated:.
شما به من اگر من سرگردان بهانه بازگشت زهره؛ من گاهی اوقات به جای موضوع
آن است.
هنر من من دوست دارم، و من می دانم که چگونه به ورزش هنر من، و من به معنای نگهداری
این سند است.
اما آنچه است که تا با هنر خود را انجام دهد، شریک؟ خواسته Wegg در حیله گر
تن.
آقای ونوس ثبت: مزمن، خستگی چشمان خود را هر دو در یک بار، و تنظیم کتری
در آتش، اظهار داشت: به خود، در صدای توخالی، او تورا صفرا را در یک زن و شوهر
دقیقه.
سیلاس Wegg نگاه کتری، به نگاه در قفسه، نگاه فرانسوی ها
آقا پشت درب، و کاهش کمی او در آقای زهره نگاه چشمک
چشمان قرمز اش، و احساس در جلیقه اش
جیب - لانست، می گویند - با دست خالی خود را.
او و زهره الزاما نزدیک هم نشسته بودند، به عنوان هر یک در گوشه ای از
سند، اما یک ورقه مشترک کاغذ.
شریک، گفت: Wegg، حتی بیشتر از insinuatingly تر از قبل، پیشنهاد می کنم که
ما آن را به نصف کاهش دهد و هر کدام از نگه داشتن نیم.
زهره شوک خود را از مو را تکان داد، او جواب داد: «نمی خواهد انجام دهید تا آن را قلب و تحریف شده،
شریک. این ممکن است به نظر می رسد باید لغو شود.
شریک، گفت: Wegg، پس از سکوت، که در طی آن اگر یکی در اندیشه بود
دیگری، 'آیا لغات زبان شما می گویند که به شما نشان می دهد متوسط
البته؟ '
زهره را تکان داد شوک خود را مو به عنوان او پاسخ داد: شریک شما نگه داشته اند این مقاله
از من یک بار. شما باید آن را از من هرگز دوباره.
من شما را به جعبه و برچسب به مراقبت از، اما من از این مقاله است.
سیلاس تردید کمی طولانی تر، و سپس به طور ناگهانی آزاد گوشه او، و از سرگیری
تن، شناور و لطیف خود را بانگ زد: "زندگی بدون جانکاه اعتماد چه خبر!
What'sa همکار مرد بدون افتخار!
قابلی ندارد به آن، شریک زندگی، در روح اعتماد و اعتماد به نفس است.
به چشمک چشم قرمز خود را هر دو با هم است - اما در راه شود ارتباط خود را، و
بدون هر گونه نشان از پیروزی - آقای زهره تاشو: مقاله ای که در حال حاضر در دست او باقی مانده، و
آن را در کشو پشت سر او قفل شده است، و کلید را به جیب.
او سپس پیشنهاد یک فنجان چای، شریک؟
که به آقای Wegg بازگشت، 'Thank'ee، شریک، و چای ساخته شده بود و ریخته
است.
بعد، گفت: "زهره، دمیدن در چای خود را در بشقاب خود را، و به دنبال بیش از آن در او
دوست محرمانه، سوال می آید، البته به دنبال چیست؟
در این سر، Wegg سیلاس زیادی برای گفتن داشتند.
سیلاس به حال می گویند که، او التماس رفیق، برادر او و شریک زندگی برای یادآوری،
از معابر قابل توجه آنها که شب را خوانده بود و به موازات آشکار در آقای
ذهن Boffin بین آنها و در اواخر
صاحب باوئر و شرایط کنونی باوئر، از بطری؛
و از جعبه.
و این، سرنوشت برادر و رفیق او، و از خود بودند آشکارا
ساخته شده، از انجاییکه آنها تا به حال اما قیمت خود را برای قرار دادن بر این سند، و دریافت که
قیمت از عزیز دردانه از ثروت و
کرم از ساعت: که در حال حاضر به نظر می رسد که کمتر از یک عزیز دردانه و بیشتر از یک کرم از
قبلا قرار شده بود.
آن، او آن را ساده در نظر گرفته است که قیمت چنین stateable در بیانی تک بود
کلمه، و آن کلمه این بود: «نصف! که این سوال به وجود آمد که
'نیمه' نامیده می شود.
که اینجا، جایی است که او تا به حال یک برنامه عمل، توصیه می شود، با یک بند شرطی.
از آن، طرح اقدام بود که آنها باید با صبر و شکیبایی دروغ است، آنها
باید اجازه می دهد تپه به تدریج وارد و پاکسازی دور، در حالی که حفظ
به خود فرصت در حال حاضر خود را از
تماشای این فرآیند - که خواهد بود، او تصور کرد، برای قرار دادن مشکل و هزینه
در روز حفر و تعمق بر کس دیگری، در حالی که آنها شبانه ممکن است به نوبه خود از جمله
تکمیل اختلال از گرد و غبار به
حساب خود را از تحقیقات شخصی خود - و آن، هنگامی که تپه
رفته شد و آنها این شانس خود را برای منافع خود مشترک کار کرده بود و صرفا،
سپس آنها را، و نه در مقابل، در خاصگی و کرم منفجر.
اما در اینجا بند شرطی آمد، و به این توجه ویژه او را entreated
رفیق، برادر، و شریک زندگی خود را.
آن بود که نه به عهده می شود که عزیز دردانه و کرم حمل کردن هر یک از این ملک
بود که در حال حاضر به عنوان اموال خود را در نظر گرفته می شود.
وقتی که او آقای Wegg، دیده بود عزیز دردانه محرمانه با آن
بطری و محتویات با ارزش آن ناشناخته بود، بر او را در نور نگاه
صرف دزد، و به عنوان مثل، مجبور
او را از بد نامشروعشان منافع خود را، اما برای دخالت آگاهانه از او غارت
رفیق، برادر، و شریک زندگی است.
بنابراین، بند شرطی او پیشنهاد شده بود، که اگر شخص یا جانور سوگلی
بازگشت در اواخر خود را به شیوه ای رخنه، و اگر از نزدیک تماشا می کردند، او را باید یافت
به خود را دارا هستند از هر چیز، بدون توجه به
چه، شمشیر تیز قریب الوقوع بر سر او باید فورا به او نشان داده شده است، او
باید به شدت به آنچه او می دانست و یا مشکوک مورد بررسی قرار گرفت، به شدت باید
رسیدگی شده توسط آنها را استادان خود، و باید
در حالت بردگی و برده داری فرومایه اخلاقی تا زمانی که آنها باید نگه داشته شود
مناسب به اجازه او آزادی خود را به خرید در قیمت از نیمی از اموال خود.
اگر آقای Wegg توسط راه از نطق گفت، او در گفت تنها اشتباه بود، نیمه او
اعتماد به رفیق، برادر او و شریک زندگی و نه دریغ او را،
و به ضعف خود را ملامت کردن.
این ممکن است با توجه به حقوق از چیزهایی می گویند که دو سوم آن ممکن است
با توجه به حقوق از چیزها، سه چهارم می گویند.
او در آن نقاط به اصلاح باز است.
آقای زهره، توجه خود را بیش از سه پی در پی به این گفتمان پیچید
بشقاب چای، موافقت خود را در دیدگاه ها و پیشرفت نشانگر.
الهام بدینوسیله، Wegg آقای دست راست خود را گسترش داد، و اعلام آن را به دست
که در عین حال هرگز. بدون وارد شدن به دقیقه بیشتر
خاص.
آقای زهره، چسبیده به چای خود را، به طور خلاصه عقیده خود را به عنوان اشکال مودب استادانی
لازم است از او، که آن را یک دست بود که در عین حال هرگز.
اما خود را با نگاه کردن به آن قانع، و آن را به آغوش خود را ندارد.
برادر، گفت: Wegg، در زمانی که این درک خوشحال شد، من باید
خواهم به شما چیزی بپرسد.
شب وقتی که من برای اولین بار در اینجا نگاه کردم، شما را به یاد داشته باشید و شما شناور
ذهن قوی در چای؟ "هنوز هم swilling چای، آقای زهره راننده سرشونو تکون دادن، موافقت.
و وجود دارد و شما نشسته، آقا، 'به دنبال Wegg با هوای تحسین متفکر، اگر شما به عنوان
هرگز تا به حال چپ کردن!
شما نشسته، آقا، اگر شما به عنوان یک ظرفیت نامحدودی از یکسان سازی
آشکار مقاله!
شما نشسته، آقا، در میان آثار خود، به دنبال اگر می خواهید خواسته
صفحه اصلی، شیرین خانه، و obleeging شرکت
"تبعید از dazzles زرق و برق خانه بیهوده ای به شما شما
آماده سازی پست است دوباره،
پرندگان پر از شیرینی است که نمی توان انتظار داشت تا در تماس خود را می آیند،
شما این کار را با آرامش ذهن مهم تر از all.Home، خانه، خانه، خانه شیرین! "
- همیشه، آقای Wegg در نثر او در مورد مغازه نگاه، انقدر با من رنگ پریده،
همه چیز در نظر گرفته هیچ جایی مانند آن وجود دارد.
اظهار داشت: 'شما گفت که شما می خواهم به چیزی بخواهید، اما شما آن را نخواسته، زهره، بسیار
unsympathetic در روش است.
صلح خود را از ذهن، گفت: Wegg، ارائه همدردی، صلح خود را از ذهن بود.
فقیر راه آن شب. چه آن را در رفتن؟
به دنبال آن در تمام؟
او آرزو کنم که، آقای زهره را با مخلوط های خنده دار از لجاجت خشمگین پاسخ داد:
مناقصه ها و مزایده سودا، برای خودش در نظر و نه به شود، در نظر گرفته است که خاص
نور است.
بیشتر گفته شود وجود دارد. 'آه، عزیز من، عزیز من! بانگ زد Wegg با
آه، ولی به eyeing او را در حالی که وانمود به نگه داشتن او را به شرکت در eyeing آتش، از جمله
زن!
و من به یاد داشته باشید به شما گفت: آن شب، نشسته به عنوان من اینجا نشسته - گفت که شب هنگام
صلح خود را از ذهن برای اولین بار گذاشته شد کم، که شما علاقه به این خیلی گرفته بود
امور.
چنین اتفاقی 'پدر او، دوباره به سیاره زهره، و پس از آن
ایستاد تا فرو برد، چای، پدرش را در آنها مخلوط شد. '
نام او ذکر نشده، آقا، من فکر می کنم؟ به مشاهده Wegg، pensively.
: نه، شما نام او اشاره نمی کند که در آن شب.
Riderhood دلپذیر.
- عمل 'گریه Wegg. 'Riderhood دلپذیر است.
چیزی در حال حرکت در این نام وجود دارد. دلپذیر است.
عزیز من!
به نظر می رسد برای بیان آنچه بوده است که ممکن است، اگر او بود که سخن گفتن ناخوشایند ساخته شده است -
و آنچه در او است که در نتیجه پس از آن ساخته شده است، نه.
آیا آن را در همه پور مرهم به زخم شما، آقای زهره، به پرس و جو چگونه شما از آن پرتو ها آمدند
آشنایی با او؟
"من در سمت آب بود، گفت:" زهره، یکی دیگر از قورت چای و mournfully
چشمک در آتش - به دنبال parrots'--گرفتن یکی دیگر از قورت دادن و متوقف کردن.
آقای Wegg اشاره کرد به هل دادن توجه خود را: "شما به سختی می توانست از طوطی عکسبرداری،
در آب و هوای بریتانیا، آقا؟ "نه، نه، نه، گفت:" زهره fretfully.
"من در سمت آب بود، به دنبال طوطی خانه توسط ملوانان به ارمغان آورد، به خرید برای
چاشنی 'آی، برای همیشه، برای همیشه، آقا!
- و به دنبال یک جفت خوب از مارهای زنگی، برای موزه بیان -
وقتی که من با او سقوط و مقابله با او را محکوم به فنا شد.
این فقط در آن زمان از این کشف در رودخانه بود.
پدر او کشف یدک کشیده شدن در رودخانه دیده بود.
محبوبیت این موضوع یک دلیل برای رفتن به بهبود
آشنایی، و من از آن زمان به بعد هرگز مرد من بود.
استخوان من سست با brooding بیش از آن ارائه شده است.
اگر آنها می تواند برای من به ارمغان آورد سست، به مرتب کردن، من به سختی باید به صورت چهره به
ادعای 'EM به عنوان معدن.
به حدی من را تحت آن کاهش یافته است. "
آقای Wegg، کمتر نسبت به او علاقه مند شده بود، نگاه یک قفسه ویژه در
تاریک است.
چرا من به یاد داشته باشید، آقای زهره، او در لحن ترحم دوستانه گفت: "(برای من
به یاد داشته باشید هر کلمه ای که از شما می افتد، آقا)، من به یاد داشته باشید که به شما گفت که شب،
شما تا به حال بلند وجود دارد - و پس از آن حرفهای شما بود، "ذهن هرگز."
"- این طوطی هست که من او را خریده، گفت:" زهره، با افزایش محزون و سقوط
چشمان او.
: بله، آن نهفته است در کنار آن وجود دارد، خشک شده، به جز بال و پر خود، بسیار خودم را دوست دارم.
قلب من را برای آن آماده، و من در حال حاضر باید هرگز.
با چهره نا امید، سیلاس ذهنی سپرده این طوطی به مناطق بیش از
گرمسیری، و، زیبایی زمان را از دست داده اند قدرت خود را از این فرض علاقه به
گلایه آقای زهره سقوط کرد به سفت
پای چوبی خود را به عنوان آمادگی برای خروج: اجرای ژیمناستیک خود را از
آن شب داشتن به شدت روش گفته شده در قانون اساسی آن را امتحان کردم.
پس از سیلاس مغازه، کلاه جعبه در دست چپ بود، و آقای زهره به پایین سمت چپ بود
خود را به فراموشی نقطه با وزن لازمه چای، آن را تا حد زیادی preyed
در ذهن صاف و ساده خود که او را به این هنرمند را به مشارکت گرفته شده بود و در همه حال.
او به تلخی احساس کردند که او خود را در ابتدا زیاده روی، بتواند در آقای
نی صرف ونوس نکات، در حال حاضر برای هدف خود را بی ارزش نشان داده می شود.
ریخته گری در مورد راه و روش حل کردن ارتباط بدون از دست دادن
پول، ملامت گر خود را به اعتراف از راز او خیانت شده، و
complimenting خود را فراتر از اندازه خود
آرزوی موفقیت برای کاملا تصادفی، او فاصله بین Clerkenwell و beguiled
عمارت از رفتگر طلایی.
برای، Wegg سیلاس احساس آن را به صورت کاملا خارج از بحث است که او می تواند سر خود را دراز
بر بالش خود را در صلح، بدون بر فراز خانه های آقای Boffin در
شخصیت های برتر از نبوغ شیطانی خود.
قدرت (مگر اینکه از آن بود که قدرت عقل و فضیلت) تا به حال بزرگترین جاذبه
برای پایین ترین طبیعت و تمرد صرف ناخودآگاه خانه مقابل،
با قدرت خود را به نوار سقف خاموش
خانواده ساکن مانند سقف خانه کارت، درمان بود که تا به حال جذابیت برای
سیلاس Wegg. همانطور که او در طرف مقابل از hovered
خیابان، exulting، حمل راند.
به زودی خواهید پایان از شما وجود داشته باشد، گفت: Wegg، تهدید آن را با جعبه کلاه.
لاک الکل زدن به خود را محو شدن است. خانم Boffin فرود آمد و رفت شوید.
Wegg متوجه سقوط، Dustwoman بانوی من، گفت:.
بلا به آرامی فرود آمد، و پس از او فرار.
چگونه سریع! گفت: Wegg.
شما نمی اجرا خواهد شد، تا پر زرق و برق به خانه خود را کهنه، دختر من است.
شما باید برای رفتن وجود دارد، هر چند. در حالی که کمی، و وزیر امور خارجه بیرون آمد.
Wegg من برای شما به تصویب رسید، گفت:.
اما شما بهتر است خود را با یکی دیگر از شرایط، مرد جوان فراهم کند.
سایه آقای Boffin در گذشت بر پرده از سه پنجره بزرگ او مماشات
اتاق، گذشت و دوباره رفت.
'Yoop!' گریه Wegg. "شما وجود دارد، شما؟
بطری از کجا است؟ شما می توانید بطری خود را برای جعبه من،
رفتگر! '
پس از هم اکنون ذهن خود را برای چرت تشکیل شده است، او تبدیل homeward.
چنین حرص و آز، از شخص بود که ذهن خود را فراتر از نیمه، دو سوم به ضرب گلوله کشته شده بود،
سه چهارم، و مستقیما به دزدی از کل رفته است.
هر چند که کاملا انجام نمی، او در نظر گرفته، در حال رشد سرد او دور است.
که آنچه را که به او اتفاق می افتد اگر او ما را خریداری نیست.
ما باید چیزی را که دریافت کنید.
ما تا دیگران توسط خودمان قضاوت خواهند کرد، که آن را هرگز به سر او آمده بود، که
او ممکن است ما را خریداری نیست، و ممکن است به اثبات صادق، و ترجیح می دهند به فقیر.
او را ناشی از لرزش خفیف آن گذشت، اما یک، بسیار اندک برای فکر بیکار
به طور مستقیم رفته بود. او خیلی علاقه به پول است که برای رشد '
گفت: Wegg؛ او رشد بیش از حد علاقه پول.
این بار افتاد به یک سویه یا لحن او در امتداد پیاده رو متوقف کرد.
تمام راه خانه او آن را متوقف کرد با پای خود را از خیابان های تند، پیانو،
و بلند با پای چوبی خود، او بیش از حد علاقه پول که رشد کرده است، او در حال رشد بیش از حد
علاقه داشتن به پول.
حتی روز بعد سیلاس خود را با این فشار ملودیک ساکت، زمانی که او بود به نام
خارج شدن از رختخواب در سپیده دم را به مجموعه باز کردن دروازه حیاط و اعتراف قطار چرخ دستی و
اسب آمد که برای حمل کردن تپه کوچک.
و در تمام طول روز، به عنوان دیده بان unwinking در روند آهسته نگه داشته که وعده داده شده به
دراز خود را از طریق بسیاری از روز و هفته، هر زمان که (خود را به صرفه جویی از بودن
خفه با گرد و غبار) او کمی گشت می زدند
ضرب و شتم cinderous او برای این منظور تاسیس شده است، بدون در نظر گرفتن چشم خود را از
واسط سنج، او هنوز به لحن متوقف کرد: او بیش از حد علاقه به پول است که برای رشد، او را
رشد بیش از حد علاقه پول است. "