Tip:
Highlight text to annotate it
X
ترجمه شده توسط تيم ويکي
قسمت سيزدهم
تو امدي سونگ جو
سلام بايک سونگجو
بنشين
نبايد اينقدر سورپرايز بشي منم وقتي شنيدم که تو کسي هستي مي خواد بياد سورپرايز شدم
تو گفته بودي هيچوقت براي قرار خواستگاري نمي ري
من هم مثبت فکر کروم که مردي رو که پدر بزرگ انتخاب کرده بيام و ببينم
بخاطر تو من بنظر خنده دار ميام
من هم سورپرايز شدم فکر نمي کردم شما دو تا همديگر رو بشناسيد
بله ما به يک دانشگاه مي ريم و با هم دوست هستيم
خيلي برام عجيب بود که اون خيلي اسون امد اينجا
ولي بنظر مياد که سرنوشي بين شما دوتا وجود داره
پس بياييد اول چيزي بخوريم
اه بله
هارا يک چيز خوشمزه انتخاب کن
بله پدر بزرگ
سونگ جو تو هم انتخاب کن
بله
اوه سونگ جو غذاي خيلي چرب دوست نداره
چي فکر مي کني بنظر مياد خيليه
درسته
ايگو شما مثل يک زوج رفتار مي کنيد
متاسفم که باعث شدم شما راحت نباشيد من زود ميرم
موضوع چيه؟ کار ديگه اي داري؟
فکر مي کني پدر بزرگ من هيچ حسي نداره
بايک سونگ جو
هي سونگ جو مادر
ها ني سونگ جو کجاست؟
رفت بيرون
رفته بيرون؟
اون گفت جايي قرار داره و خوب لبلاس پوشيد و رفت
اما چرا؟
تو سورپرايز شي درسته؟
بله
يک ذره
بنظر مياد پدر يزرگ از تو خوشش امده
اولين بار بود که يک عکس اورد و گفت يک نگاهي بهش بنداز
البته من اول اصلا نگاه نکردم
بعد گفت که اون وارث يک شرکت بزرگ بازيهاي کامپيوتريه
و وقتي که عکس رو ديدم ديدم که تويي
و چي ميشد اگر نميومدم ؟ خنده دار ميشد نه؟
من مي خواستم قيافهتو رو ببينم
خوب چطور بود؟
خوب قيافه تو
پس براي بعد چکار کنيم؟
اگر پدر بزرگ تو ما رو بهم معرفي کرده
معنيش اينه که من بايد ازدواج کنم
با تو؟
خوب امکانش هست
اما تو انو دوست نداري درسته؟
تو کسي نيستي که اينو دوست نداري؟
هي چرا مثل بچه ها رفتار مي کني؟
تو دستمال داري؟
ندارم
تو شرايطي که هستيم بازي درست نمي شه
ما حتي حقوق هم نمي گيريم
بخاطر اينه که من امروز امدم بيرون
اما تو طرف مني اين باعث اسودگيه
اما تو دوست داري؟ حتي اگر دليلش اون باشه؟
من نمي دونستم يک همچين کلماتي مي تونه از دهان بايک سونگ جو در بياد
واقعا؟
زندگي خيلي سخته اين شوخي نيست
اما من به اين خاطر امدم بيرون چون اين تو بودي
تو امدي و بخاطرش ارامش داري که طرفت من بودم و من
بخاطر اين امدم چون اون ادم تو بودي
حتي با اينکه مي دونم چرا امدي
هي از انجاييکه من دليلش رو مي دونستم و غرورم لطمه خورده بود مي خواستم نيام
اما وقتي صبح شد دلم مي خواست با قيافه خوشگل بيام بيرون
اين نشون نمي ده که من واقعا تو رو دوست دارم؟
اما نگران نباش حتي اگر اين شرايط واقعي باشه من خيلي زياده روي نمي کنم
بيا يک شانس به خودمون بديم
بيا امتحانش کنيم
باشه خوبه
واقعا؟
واقعا؟
چيزي نيست قوي باش
ممکنه اونها در نظر اول ازش خوششون بياد ولي وقتي شناختنش
اون خيلي جديه و نمي خنده و با خانمها خوب نيست
پدر سونگ جو چطوره؟
بهتره
من برگشتم
بيا يک ذره صحبت کنيم
تو نرفتي پيش پدر؟
الان برو بعدا صحبت مي کنيم
نگاش کن بچه پررو
چه کسي يک همچين ادم سردي رو دوست داره؟
فکر کنم تو تنها کسي باشي که يک همچين اخلاقي رو مي تونه تحمل کنه
قوي باش باشه؟
تو زود امدي
بله
من نمي تونم؟
ببخشيد
تو يک قرار ازدواج داشتي؟
بله
چطور بود
شنيدي که اون کي بود؟
ها را
من شنيده بودم که اون نوه يک ادم سر شناس رسانه هاست
بله؟
خيلي کامله؟ اينطور نيست
شما مي خواهين عروسي کنيد؟
عروسي؟
شايد
عروسي ها معمولا از اين ملاقاتها سر مي گيره
ها ني
اوه ها ني؟
ديگه چي شده؟
من حدس مي زنم باز يک اتفاقي افتاده؟
ها ني چرا کشتي هات غرق شده؟
باز هم بايک سونگ جو کاري کرده؟
از شرکت بيرونت کرده؟
من گفتم که مريضم و مرخصي گرفتم
پس واقعا مريضي؟
اگر مريضي بايد مي رفتي دکتر چرا امدي مدرسه؟
اينجا درد مي کنه
چرا؟
بخاطر اينکه اون مي خواد ازدواج کنه
ازدواج؟
کي؟
با کي؟
شايد بايک سونگ جو؟
اون يکي ديگه کيه؟
يون ها را
چي؟
يون ها را؟
چرا يون ها را؟
اون يک قرار ازدواج بود
يک سرمايه گذار بزرگ شرکتشون. ها را نوه اشه
اوه خداي من
اون يک دختر معمولي نيست
هي
پس انها مي خوان ازدواج کنن؟
اون گفت اين ايده رو دوست داره
اين اولين بار بود که من يک همچين چيزي از بايک سونگ جو مي شنيدم
هي ! خيلي خوب شد
حالا تو ديگه کسي مثل بايک سونگ جو رو فراموش کني
و مي توني يک پسر خوب ببيني
ببخشيد رييس
ملاقات شما با نوه ايشون چطور بود؟
خوب بود
من شنيدم که شما ها همديگر رو مي شناختين
بله درسته
بنظر مياد که رييس يون شما رو بعنوان داماد پسنديده
ببينم کار جديد خوب پيش مي ره؟
اوه بله ما داريم روش کار مي کنيم
بله من مي رم
حتي اگر سرت خيلي شلوغه غذا رو فرا موش نکن
مثل دوست دختر
تو مسيچ داري
بنظر مياد که تو امروز غايبي من از حقوقت کم مي کنم
الو
واقعا خوشمزه ست
واقعا
خودت درستش کردي؟
البته اين رسپيه خودمه و اين ماکاروني رو هم خودم درست کردم
همه اينها دست پخت خودمه
چطور تونستي
تو خيلي سرگرم کننده اي جونگو
من مي خواستم بگم ما کا روني رو اول بخوري
قبل از اينکه شروع به کار کنم دستام رو شستم و قلبم رو اماده کردم
و تمام علاقه ام ريختم توش
مگه من چي هستم که تو اينکارها رو مي کني؟
منظورت چيه ا؟ اگر بخاطر تو نبود من حتي صورتم رو هم نمي شستم
واقعا درسته
چون نمي دونم تو کي ميايي هر روز لباس خوب مي پوشم و موها مو مي شورم و سخت کار مي کنم تا زود همه چي رو ياد بگيرم
و توي يک جمله بگم تو دليل زندگيه مني
مرسي
وقتي اين چيزها رو بمن مي گي احساس مي کنم يک ادم ويژه هستم
و اين واقعا خوشمزه ست
تو خيلي خوبي کارت عالي بوده
واقعا؟
اگر اينطور فکر مي کني ما بايد باهم قرار بزاريم
خيلي خوب مي شد که با هم مي رفتيم بيرون
باشه بيا بريم
بيا بريم بيرون
واقعا؟
وا واقعا؟ واقعي
قرار قرار
ها ني مرسي
کي بريم؟
ها ني کجاست؟
اون رفته بيرون سر قرار
قرار؟
اون قبل از اينکه بره حسابي به خودش رسيد
کفش قرمز کت قرمز اون کاملا با رنگ قرمز رفت بيرون
واقعا؟
فکر کنم اون کسي که باهاش قزار داشت سليقه عجيبي داره
ها ني ! اينجا اينجا
تو زودتر امدي؟
نه فقط 3 ساعته؟
چي؟
يعني من ساعت رو اشتباه فهميدم؟
نه توي خونه انگار وقت نمي گذشت
پس من امدم اينجا
که اينطور
تو واقعا امدي
من انقدر هيجان دارم که احساس مي کنم الان مي ميرم
ها ني امروز واقعا خوشگل شده
خوب حالا کجا بريم؟
اول براي شروع
بيا بريم فيلم ببينيم اين ارزوي من بوده که با تو فيلم ببينم
من هم همينطور
اوه واقعا دلت مي خواست فيلم ببيني
درسته؟ بخاطر همين من اينها رو گرفتم
بريم تو
پاپ کورن مي خواهي؟
بفرما
بريم
قلب تپنده من
به هم ريخته مثل اتاقم
من نمي تونم نگهش دارم
بگيرش
چطوره؟
خوشمزه ست
چطوره؟
بخاطر خودت منو فراموش کن
من تو رو صدا مي زنم
دلم مي خواد باهات ازدواج کنم
دلم مي خواد ببوسمت
دلم مي خواد قلبت رو بدزدم
اينو بزارم روي موهات نمي خوام
خوبه
خوشگله که چرا نه؟
مي خواهي عکس بگيريم؟
نگاه کن
هي
ببخشيد ميشه يک عکس از ما بگيريد؟
هي بفرما
تو هم اينکارو بکن باشه باشه
قلب تپنده من
مثل اتاق شلوغم
ازدواج؟
بله
من فهميدم که دوتاشون به يک دانشگاه مي رن و شاگرد اول و دوم هستن
توي دبيرستان هم
من شنيده بودم که توي مسابقه تنيس هم همديگر رو ملاقات کرده بودند
بله
اانگار عقد انها تو اسمانها بسته شده؟ درسته؟
پس شما اينطور فکر مي کنيد
کساني که عقدشون تو اسمانها بسته شده
اما فکر کنم اجازه بديم انها درسشون رو تموم کنند
مگه نمي تونند بعد از ازدواج درس هم بخونند؟
من فکر کنم فکر خوبيه که براي تحصيل برن خارج
اگر انها با هم ازدواج کنند چه بچه هاي با هوشي خواهند داشت؟
من در طول مدت کارم فهميدم که فاکتورها شخصي مهمند
يک ادم باهوش مي تونه کار 100 نفرو انجام بده
رييس بايک در مورد پول نگران نباشيد فقط شرکت رو بچرخونيد
بله
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
بايک سونگ جو و يون ها را
اگر مي تونيد بخنديد
بعد از امروز
خيلي جالب بود
ادامه بده
اوه من سيرم
من مي خواستم شام بخرم
چي داري مي گي مردها هميشه بايد پول شام رو حساب کنند
امروز خوش گذشت
فيلم خيلي خوب بود
من هم ساعتهاي خوبي داشتم
امروز بهترين روز زندگي منه
ها ني صورت خندان تو بهترين چيز تو دنياست
اگر من هر روز صورت خندان تو رو ببينم
هميشه سير خواهم بود حتي اگر غذا نخورم
چيه؟
چيزي روي صورتمه؟
پس من عجبيم؟
مرسي
ها ني
تو واقعا ادم خوبي هستي
من اينو مي دونستم
اما اين روزها اينو بيشتر احساس مي کنم
ها ني تو تا حالا به رودخانه هن رفتي؟
من شب اونجا نرفتم
من هم از وقتي از بو سان امدم اونجا نرفتم
مي خواهي بريم؟
باشه
رودخونه هن خيلي قشنگه
اره
فکرت اين روزها همه جا هست درسته؟
ببينم کار بازي خوب پيش مي ره؟
پدر بزرگم گفت که ايده اش خيلي خوبه
خوبه اره
من دارم مثل قورباغه ابي پيش مي رم
قورباغه ابي؟
همه جا مي گن تري دي تري دي
من مي خوام يک کار متفاوت بکنم
مثل انيميشن
عاليه
همه راجع به اين حرف مي زنند که چطور بازيها رو واقعي تر بکنند
بازي انيميشني
اين مخالفه
درسته همينه مخالف
ضعيفترين قسمتش رو به قويتريتن قسمت تبديل کني
من دارم فکر مي کنم که با انيمشن اينکارو انجام بدم
بخاطر اينه پدر بزرگ خيلي علاقه مند شده
اون واقعا تو نخ توست
مي خواهي بريم بار ؟
اوه خدا ها ني بيا بريم
اين واقعا رودخونه هنه؟
خيلي قشنگه
ها ني اين چيه؟
مثل کافه ترياست
کافه؟
پس بيا بريم تو
مي خواهي کرم کارامل بخوريم؟
باشه
واقعا
بيا بريم
بريم
اين کافه واقعا قشنگه
اين اولين باره که من يک همچين جايي ميام
اگر تو رو نمشناختم هرگز اينجور جا ها نميومدم
اينجا مثل روياست
دوست داري؟
من واقعا امروز رو دوست دارم
ها ني سردت نيست؟ تو بايد لباس گرمتري مي پوشيدي
اوه بايک سونگ جو
شما امدي قرار؟
نمي بيني؟
انگار به شما هم خوش مي گذره
بله خوبه
يعني سئول اينقدر کوچيکه؟
چطور اينجا بهم برخورد کرديم؟
من متعجبم
اه شما مي خواهيد با هم بريم؟
ما داريم مي ريم بار
انجا يک جاي معموليه
بار
چي شده ؟ ممکنه همه ناراحت بشيم
شما ها بايد بريد يک جايي مثل پا ساژ
انجاها راحتر نيست؟
هي منظورت چيه؟
ما گوش داريم و مي دونيم که چه جوري موسيقي گوش بديم
درسته تو منوخوب مي شناسي
بيا بريم يک جاي ديگه
حتما
او ها ني
شما واقعا بهم مياييد
واقعا؟
اينطوره؟
عقد شما ها هم تو اسمانها بسته شده . شما ها و اخلاق گندتون خوب بهم مياد
بيا بريم
خدا حافظ
ها ني
چيه؟
اه
مرسي
براي اينکه منو اينجا اوردي
با من ازدواج کن
چي؟
دارم مي گم
با من ازدواج کن
چرا؟
حتي دست همو نگيريم
ممکنه بگي اگر ها ني بود
شايد
چرا اينقدر با ها ني بدرفتاري؟
خوب
اوه من عجيبم؟
چرا من دلم مي خواد با من هم بد رفتار باشي؟
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
تو
با من ازدواج مي کني؟
بونگ جونگو
من به تو نگاه مي کنم
و تو به بايک سونگ جو
الان چهار ساله
البته
من مي تونم هر چقدر که بخواهي منتظر بمونم
اما بايک سونگ جو
کسه ديگه اي رو پيدا کرده
هردو به پشت کس ديگه اي نگاه مي کنيم
بيا تمومش کن او ها ني
فقط کافيه روت رو برگردوني
اگر روت رو برگردوني
من درست اينجا هستم
جونگو
بيا ازدواج کنيم
ها ني
اون دير کرده
داره چکار مي کنه؟
بار
بايد خوب باشه
من دوباره دارم به اون فکر مي کنم
امدي خونه؟
الان ساعت چنده؟
ساعت 11 شبه
تا حالا چکار مي کردي؟
تو به يک قرار ازدواج رفتي بدون اينکه بما بگي
من شنيدم دوباره رفتي بيرون
چکار مي خواهي بکني؟
داري چکار مي کني؟
پدرت گفت که حالش خوبه پس تو چته؟
لازم نيست که اينکارو بکني پدرت خوبه
من بخاطر پدر اينکارو نمي کنم
چه دروغ گويي
تو همه اينکارها رو براي شزکت پدرت مي کني
من؟
نه اينطور نيست
تو هنوز پسر خودت رو نشناختي؟
پس
چرا نوه رييس يون رو مي بيني؟
کنجکاوي؟
چون اونو دوست دارم
چي؟
معني نمي ده
دليلش کافيه؟
تو بايک سونگ جو
هي
دير کردي
تو زود امدي
شما ها بهم ميايين
بله خوب بود
خوش گذشت و اون هم پسر خوبيه
مثل بعضي ها با من بد رفتار نيست
من خوشم مياد
پس خوبه
خوش به حالت
چي خواستگاري؟
بونگ جو خيلي سرگرم کننده ست
ازدواج
خوب تو چي گفتي؟
چي گفتي؟
چيزي نگفتم
اين چيه؟
من مي دونم که جونگو مرد خوبيه
اما هنوز
من احساسي بهش ندارم
حتي وقتي که خواستگاري مي کرد
من بک خورده سورپرايز شدم
اما حالا که گذشته ارومم
هي
چه کسي بيشتر از جونگو به تو فکر مي کنه؟
هان
هي صادقانه حرف بزنيم
بجاي بايک سونگ جو
تو با جونگو بهتري
بايک سونگ جو
مي خواد با يون ها را ازدواج کنه
بله ها ني
اين دفعه بيشتر راجع به بونگ جونگو فکر کن
اون 4 ساله که دنبال توست
تو بهتر از هر کسي احساس او نو مي دوني
مي فهمي که چي مي گم نه
باشه
سياه؟
اين خوشگله اه سونگ جو
کدوم بهتره؟
سفيده
منم همين فکرو مي کنم
با هم ببندمشون؟
نه جداگانه
من حساب مي کنم
واقعا؟
مرسي
خوب پس شام مهمون من
من يک جاهايي رو مي شناسم
کسي که بمن خوب مياد
بايک سونگ جو نيست
و مي تونه بونگ جونگو باشه
حتي اگر خيلي هم هيجان زده نشم اون راحته
مثل خانواده
دوباره ديدمت
داري ميري خريد ؟
ما داريم مي ريم شام بخوريم
واقعا؟
مي خواهي با ما بيايي؟
اوه
مي تونيم
بيا با هم بريم
هر جا تو بگي
من ازت خواهش نمي کنم که بيايي
باشه بريم
همينطوري مي خواهي بهشون نگاه کني؟
اوه سر اشپز متاسفم
تميزش کن
بله
خوش امديد
خوش امديد
پدر
اوه ها ني
سلام
بيايين تو
ها ني اينجا مال پدرت
بله
درسته
او ها ني و بونگ جونگو
اينجا 60 سال قدمت داره و اوها ني و بونگ جونگو بعدا اداره اش مي کنند
اه شما با هم دوستيد؟
دوست؟ انها دارند ازدواج مي کنند
که اينطور؟
بنشينيد بنشينيد لطفا
من از اينترنت اينجا رو انتخاب کردم
رستوران شما خيلي قشنگه
اه بله
ووه زيباست
انقدر خوشگله که ادم دلش نمياد بخوره
چون اين نامرد امده سر اشپز
يک غذاي مخصوص درست کرده
البته
چون انها مهمونهاي ويژه هستند
لطفا خوب بخوريد
بله حتما
اه نگاهش کن نمي دونه چطور بخوره
اينطور
تو بايد سرکه رو بريزي توي نودل
بعد که نودل خوب جذبش کرد
بهم مي زني و مي خوريش
اوه
اينطوريه من نمي دونستم
واقعا؟ اشکالي نداره خيلي از مردم هم نمي دونند
امروز يکجوره ديگه بنظرم امد
تو بايد خوشحال باشي او ها ني
چون دوست پسرت خيلي مي دونه
من نمي تونم از چوب خوب استفاده کنم
نبايد به من بخندي ها
ها ني
به چي داري نگاه مي کني؟
صورتت افتاده پايين
تصورات تو يک بازي شده
تصوراتتون يک بازي ميشه
ما خيلي از تفريحها رو در بين بازيها مجسم مي کنيم
اين ايکون نشون مي ده
که چطور برنامه رو انجام بديم
و استفاده کننده خيلي بيشتر لذت مي بره
مخصوصا که بازي با ديگران فرق داره
بازي اکشن
به اين تفاوتها توجه کنيد
و بعد من به شما نمونه رو نشون مي دم
شما مي تونيد همهچي رو تو دنيا تجربه کنيد
همونطور که گفت مثل فيلم انيميشن مي مونه
اسون نبود ولي شما تمومش کرديد
بخاطر شب کاريهاي کارمندانمون بود
سخت کار کردي خدا حافظ
کارت عالي بود
بگم ها را هم بياد با هم بريم بيرون
متاسفم
امروز پدرم از بيمارستان مرخص ميشه
من بايد برم خونه و شام رو خونه بخورم
اه اينطوره
خوب موقعيه
من مي گم که ها را هم بياد انجا
اون بايد با پدرت هم احوالپرسي کنه
سونگ جو مادرت امد
سلام بله
چرا اينجايي ؟ بيا اينجا
من قبلا يک بار شما رو ديدم
من يون ها را هستم
اه که اينطور
مثل اينکه قبلا ديدمتون
اما فکر کنم که برداشتتون خوب نبوده
اه
مي دوني که ها ني و سونگ جو با هم زندگي مي کنند؟
بله البته
اوه تو کيک اوردي؟
پدر نبايد چيز شيرين بخوره
سونگ جو هم چيز شيرين دوست نداره
من خريدمش پس شما مي تونيد بخوريد
اوه واقعا؟
کيک برنجه
پس راحت بخوريد
لطفا بخوريد
اون با او ها ني فرق داره
کيک برنج؟
حتي اگر ساده باشه باز هم برنجه
مي تونم کيک بخورم؟
لطفا حرف بزنيد
من بايد برم و دراز بکشم
منم همينطور
سونگ جو
اون پسر منه
اما اخلاق خسته کننده اي داره
خيلي خودخواهه
و خيلي جدي و بدون شوخي
درست نيست
اون شاده
و مي تونه خوب صحبت کنه
تو هم همينطور
استيل خسته کننده اي داري
تو خوب جواب مي ديو فقط در مورد چيزهايي که تو کتابها خوندي حرف مي زني
بايد اينطور باشي؟
بله درست ميگيد
ما هر دو مثل همميم
اما حتي اگر ديگران در مورد ما اينطور فکر کنند
براي ما تفريحه
البته اون با زنها هم خوب نيست
حتي يک چيز خوشايند هم نمي گه
اون کسيه که نامه عاشقانه رو غلط گيري کرد و بعد برش گردوند
واقعا؟
من هم همينکارو کردم
واقعا؟ تو اينکارو کردي؟
بله
شما از يک نوعيد
اون بنظر مياد که باهوشه
ولي يک احمقه
اون حتي احساسات خودش رو هم نمي شناسه
اگر کسي رو دوست داشته باشه انها رو اذيت مي کنه
و انها رو پس مي زنه
بخاطر اينکه از احساسات مي ترسه
مي ترسه نتونه مثل مسئله رياضي حلش کنه
و ممکنه مچش باز شه
تو هم اينطوري هستي؟
مادر
رفتارت بچگانه بود
چي؟ بچگانه؟
من نمي گم چرا اوها ني رو دوست داري؟
ولي چرا اصرار داري که منم اونو دوست داشته باشم؟
کجاي حرفم غلط بود
تو پسر مني و
من ميشناسمت
بايک سونگ جو
تو کار من و حتي تو زندگي من
لطفا ديگه دخالت نکنيد مادر
دخالت؟
من هميشه به تصميمات تو احترام مي ذاشتم
اينطور نبوده؟
اما اين چيه؟
تو بخوبي در مورد احساسات ها ني مي دونيو هنوز اونو اوردي خونه
اين يک ادبه
تو بچه اي هستي که ادب نداري؟
مادر
من خوبم
الان لطفا
ميشه تمومش کني
بايک سونگ جو تو
درسته
چون هميشه به تصميم من احترام ميذاشتين الان هم اينکارو بکنيد
ترجمه شده توسط تيم ترجمه ويکي
من فکر مي کردم سونگ جو واقعا ها ني رو دوست داره
چون پسر منه من باور داشتم که بالاخره از اون خوشش مياد
تو نمي توني اينطوري بچه ها رو کنترل کني
اما اون دوتا واقعا بهم نميان
انها جا هاي خالي همديگر رو پر مي کنند و خيلي از چيزها رو باهم به اشتراک ميذارند
اينطور نيست؟
منم همينطور فکر مي کردم
اما سونگ جو براه نمياد چکار مي تونيم بکنيم؟
چکار کنم؟
من فکر مي کنم کار بدي در حق دوتاشون کردم
اون دوست داره
چي؟
برادر او ها ني رو دوست داره
پس لطفا گريه نکن
ايان جو چي داري مي گي؟
بايک ايان جو
برادر
واقعا مي خواهي با ها را ازدواج کني؟
چيه خوشگل نيست؟ تو هميشه از خواهرهاي خوشگل خوشت ميومده
تو اون خوشگل رو دوست داري؟
بنظرت در اينده ممکن نيست اينطور بشه؟
اما هنوز
اما کسي که تو دوستش داري
اون خواهر به من خيلي مياد
اون باهوشه و تنيس هم خوب بازي مي کنه
برادر
اگر يکي دو دفعه ديگه ببينيش ازش خوشت مياد
دروغگو
يک همچين جايي خوابيدن
اون واقعا بي دقته
درسته
يک حشره تو دستاش؟
او ها ني تو حتما سور پرايز مي شي
اوه
بعد برادر برگشت و رفت
پس اين يک رويا بود
برادر او ها ني رو بوسيد
بعد از اون
من همه چي رو ديدم
ولي نمي تونم به مادر بگم
برادر مي گه اينطور نبوده
ولي مطمئنا
برادر او ها ني رو دوست داره
چيزي اينجا اشتباهه؟
نه همه چي نه خوبه نه بد
من دارم بازي مي کنم
اين همون يون ها راي نابغه است
مي خواهي پدر بزرگ يکم سرعت رو بيشتر کنه؟
سرعت؟
بله ما کسي هستيم که چاقو دستمونه
اون بايد سعي کنه نه ما
من نمي خوام پدر بزرگ
اين به غرورم لطمه مي زنه
واقعا؟
پس همينطور ساکت بنشينم؟
بله
اگر ديدم کاري از دستم برنمياد
انوقت از چاقوي شما استفاده مي کنم
باشه
باشه
بايک ايا جو
من پودينگ مورد علاقه ات رو درست کردم
بفرما بخور
خوبه؟
عاليه
اما ايان جو
چي مي گفتي
که سونگ جو ها ني رو دوست داره
من ديگه نمي خورم
چرا؟
تو يک چيزي رو پنهان مي کني؟ بيا اينجا
چون هوا صافه اينقدر ستاره تو اسمونه
پدر
در مورد اينکه با جونگو قرار بذارم چي فکر مي کني؟
جونگو؟
چيه؟ اتفاقي افتاده؟
نه فقط دارم مي پرسم
اگر بذارم چي؟
چي؟
بله اگر قرار بذارم چي؟
خوب کي مي دونه؟
من خيلي دوستش ندارم براي اينکه اون روي لبه
اون مثل يک مرده
وقتي داره اشپزي مي کنه واقعا تمرکز مي کنه
و بعنوان يک سر اشپز فکر کنم عاليه
و تازه تو رو هم خيلي دوست داره
اون به تو خيلي علاقه منده
اينطوره؟
فکر کنم سونگ جو داره ازدواج مي کنه؟
بله
با هموني که امده بود رستوران؟
من فکر مي کنيم تصميم عاقلانه اي نگرفتيم
نبايد به اين خونه برمي گشتيم
مي دوني
اگر بيشتر اينجا بمونيم خيلي عجيب خواهد بود
و براي همه سخت ميشه ما ديگه نمي تونيم حرف بزنيم
سونگ جو اوهاني يک خانم خيلي خوب بود
باعث شد که من خيلي فکر کنم
اين يک موقعيت خوب بود
بله
خيلي ستاره تو اسمونه
اوه جونگو
توي رستوران؟
چرا؟ مگه امروز تعطيل نيستي؟
چکار داري مي کني تنهايي؟
من دارم منوي جديد درست مي کنم بعد از مدرسه مي توني بيايي؟
اگر بگي مزه اش خوبه من ديگه رسما سر اشپز ميشم
بايد بيايي باشه
اين بچه .... چکار داري مي کني؟
بلند شو زود
ارشد يکم استراحت کنيم؟
چکار کردي مگه که استراحت مي خواهي؟
تمرين کافي نيست
فردا مي خواد بارون بياد . فردا چي؟
هان؟
مگه ديونه شدي؟
چطور ممکنه بارون بياد من روي تموم پس اندازم و دست راستم شرط مي بندم
عجله کن برو سر تمرين
عجله کن
تو مثل هميشه اي
هي
سونگ جو خيلي وقته نديدمت
در مورد پدرت شنيدم حالش چطوره
بله خوبه
اه خوشحالم
در مورد اين چکار کنم؟ چون تو نميايي دخترها هم نميان
اينجا رو نگاه کن همه مردن واقعا که
خوب حالا که امدي بيا يک دست بازي کنيم
من امدم تا کمدم رو تحويل بدم
فکر نمي کنم بتونم مدتي بيام
چيزي شده چرا بايد اينقدر سرت شلوغ باشه
من امروز توپ جمع کن رو نمي بينم
توپ جمع کن؟
اهان او ها ني؟
اون اين روزها کمتر مياد اون بايد با دوست پسرش حسابي سر گرم باشه
چکار داري مي کني ؟ بجنب ديگه
اين زمين تنيسه
همون زمين تنيسه که اوها ني اينقدر توش زحمت ميکشيد و همه نا ديده اش مي گرفتن؟
بله اينجاست
اه خوبه؟
خيلي بزرگه
اوه دارند تمرين مي کنند
اوه بايک سونگ جو
چرا اينجايي؟
من نبايد اينو بپرسم؟
اه درسته
بهر حال ما شنيديم که داري از دواج مي کني؟
با يون ها را؟
امروز ها ني با بونگ جونگو نيست؟
چرا جونگو يک چيزه خيلي خوشمزه براش اماده کرده؟
بونگ جونگو عاليه
من مي دونم اون حتي ازش خواسته باهاش ازدواج کنه
ببينم اون امروز جواب مي ده؟
اه درسته بخاطر همين هم خيلي خوب لباس پوشيده بود
پس او ها ني کسي نيست که اول ازدواج مي کنه؟
اه بله مي دونم
نودل سو پال بوک
يکم بيشتر بخور
من سير شدم
چطور الان سير شدي؟ من خيلي درست کردم
دفعه بعد
ولي خيلي خوشمزه است
به بابام بگو فکر کنم اون هم خيلي خوشحال ميشه
که اينطور؟
اينو بخور
جونگو تو عالي هستي
فکر کنم تو از پدرم هم جلو زدي
چي داري مي گي؟
هنوز خيلي مونده که من مثل اون بشم
ولي چون تو از من تعريف مي کني من احساس خوبي دارم
قلبم داره مي زنه
بارون مياد
بفرما
ها ني
هان؟
چيزي که دفعه پيش گفتم
همينطوري نگفتم
در موردش فکر کردي؟
اما من
يک ذره بيشتر زما
نميشه؟
من دارم در مورد سونگ جو حرف مي زنم
اون حتي قرار عروسي گذاشته
نه بيشتر از اون
ها ني
از اون پسر سرد و بد اخلاق چطور خوشت مياد؟
قبلا که بهت گفتم من مثل يک خونه هستم
هر وقت بيايي من هميشه هستم
اما
اگر بذاري خونه خيلي خالي بمونه
نمي توني ازش استفاده کني
جونگو
تو خوبي؟
ها ني تو خوبي؟
ها ني من واقعا دوستت دارم
جونگو
ها ني
جونگو اينکارو نکن
جونگو
اينکارو نکن
نه نکن
من بهت گفتم نکن
من حدس مي زنم
من نمي تونم باشم
متاسفم جونگو
من واقعا خوب نيستم
بعد از اينکه گذاشتم که اون اينقدر اميدوار باشه
اون در اخر فقط لطمه ديد
چرا اينطوريه؟ اگر بايک سونگ جو نباشه يعني کس ديگه نمي تونه باشه؟
اينجا چکار مي کني؟ منظورت چيه؟ معلوم نيست
هيچ شانسي نبود که با خودت چتر برده باشي
پس تو منتظر من بودي؟
از ملاقات با اون پسره برمي گردي؟
چه جوابي بهش دادي؟
هان؟
شنيدم که ازت خواستگاري کرده؟
چرا؟
من نمي تونم اينکارو بکنم
بخاطر همين ميپرسم چه جوابي بهش دادي؟
هر جوابي که بهش داده باشم
بتو مربوط نيست
درسته
من
دارم از اين خونه ميرم
با پدرم در موردش حرف زدم
من از سر راه تو کنار مي رم
باعث خوشحاليه که جونگو خيلي سخت کار مي کنه
پدرم هم اونو دوست داره
حالا ديگه من بايد توي رستوران کمک کنم
اونو دوست داري؟
جونگو رو؟
البته
براي 4 سال اون فقط منو دوست داشته
اگر کسي بگه که تو رو دوست داره تو هم بايد اونو دوست داشته باشي؟
چرا؟
نمي تونم اينکارو بکنم
من خسته شدم
دلم مي خواد يکي منو دوست داشته باشه من جونگو رو دوست دارم
تو
تو منو دوست داري
نمي توني بغير از من کس ديگه اي رو دوست داشته باشي
چقدر اعتماد بنفس داري؟
درست نمي گم؟
بله درست مي گي
من فقط تو رو دوست دارم
پس چکار بايد بکنم
توهيچوقت منو نمي بيني کسي مثل من
نگو که پسر ديگه اي رو دوست داري
اين دومين باره
دومين چي؟
بوسه
اين سوميشه
درسته
ديگه نميشمرمشون
باشه
ترجمه شده توسط تيم ويکي
اينهمه دنبال کسي بودن بالاخره نتيجه داد
برو تو
تو بالاخره انجامش دادي
پس جونگو چي؟
تو ازانچه که فکر مي کردم سريعتري
ديگه روزهاي سخت نداري
ندارم
تفريحه
يون هارا چه اتفاقي افتاده؟
مي خواستم پدر صدات کنم
مي خواستم پدر زن صداتون کنم
عروسيتونو تبريک مي گم
متاسفم