Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل بیست و یکم بن WEATHERSTAFF
یکی از چیزهای عجیب و غریب در مورد زندگی در جهان می باشد آن است که تنها در حال حاضر و پس از آن
یکی کاملا مطمئن است رفتن به زندگی برای همیشه و همیشه و همیشه.
کس نمی داند که آن را بعضی اوقات زمانی که یکی می شود تا در موقر زمان طلوع مناقصه و می رود
و می ایستد به تنهایی و پرت سر یکی از دور برگشت و به نظر می رسد و در و ساعت
آسمان رنگ پریده به آرامی در حال تغییر و گرگرفتگی و
چیزهای ناشناخته شگفت انگیزی اتفاق می افتد تا زمانی که شرق تقریبا تبدیل به یکی از گریه و یک
قلب می ایستد هنوز در عظمت تغییرناپذیر عجیب و غریب از بالا آمدن
آفتاب -- شده است که اتفاق می افتد هر روز صبح
برای هزاران و هزاران و هزاران سال.
یکی آن را می داند و سپس برای یک لحظه یا تا.
و یکی از آن می داند بعضی اوقات زمانی که یکی توسط خود شخص در یک چوب در غروب و می ایستد
طلا سکون مرموز عمیق slanting از طریق و زیر شاخه ها به نظر می رسد
گفت : به آرامی دوباره و دوباره چیزی است که کاملا می تواند نه بشنود ، با این حال یکی تلاش می کند.
سپس گاهی اوقات آرام بسیار زیاد از رنگ آبی تیره در شب را با میلیون ها ستاره
انتظار و تماشای یکی مطمئن می سازد و گاهی اوقات صدای موسیقی دور آن را می سازد
صحیح است ؛ و گاهی اوقات یک نگاه در چشم برخی از کس.
و آن را مانند که با کالین بود زمانی که او برای اولین بار دید و شنید و احساس بهار
در داخل چهار دیوار بالای یک باغ مخفی.
بعد از ظهر تمام جهان به نظر می رسید خود را وقف کامل و
radiantly زیبا و مهربان به یکی پسر.
شاید از نیکی خالص آسمانی بهار آمد و تاج همه چیز آن
احتمالا می تواند به آن یک مکان.
بیش از یک بار Dickon در آنچه که او انجام شده بود متوقف شد و هنوز هم با مرتب کردن بر اساس ایستاد
رو به رشد در چشم او تعجب ، تکان دادن سر خود را به نرمی.
"EH! است graidely ، "او گفت.
"من دوازده goin' سیزده 'بعد از ظهر there'sa زیادی O' در سیزده سال است ، اما
به نظر می رسد به من مانند من یکی دانه به عنوان graidely هرگز این قبل از اینکه '."
"رای مثبت است ، آن را یک graidely ، گفت :" ماری ، و او را برای شادی صرف آهی کشید.
"من حکم آن graidelest به عنوان یکی تا به حال در این جهان بود."
"آیا" THA فکر می کنم ، "کالین با دقت رویایی گفت ،" را به عنوان اتفاق می افتد آن loike ساخته شد
این "قبل از اینکه هدف تمام O برای من؟" "کلمه من!" گریه مری ضمن ستایش از شخصیت "که
خوب یورکشایر O بیت 'وجود دارد.
اولین Tha'rt shapin نرخ -- که THA. هنر "و شوق حاکم بود.
آنها صندلی زیر درخت آلو ، که مثل برف سفید شده بود همراه با شکوفه های کشید و
موسیقی با زنبورها.
آن را مانند سایبان پادشاه بود ، پادشاه جن و پری است.
گلدهی درختان گیلاس در نزدیکی وجود دارد و سیب درختان که جوانه های صورتی و سفید بودند ،
و اینجا و آنجا باز پشت سر هم بود.
بین شاخه های شکوفا از سایه بان بیت از آسمان آبی نگاه پایین مانند
چشم فوق العاده. مریم و Dickon مشغول به کار کمی اینجا و
و کالین وجود دارد آنها را تماشا.
آنها به ارمغان آورد او همه چیز را به نگاه -- جوانه که باز شد ، جوانه شد که تنگ
بسته ، بیت از ترکه که برگ تنها نشان سبز ، پر از دارکوب
که بر روی چمن کاهش یافته بود ، پوسته خالی از برخی از پرندگان در مراحل اولیه از تخم در آمده است.
Dickon تحت فشار قرار دادند صندلی به آرامی گرد و دور باغ ، توقف هر
لحظه اجازه دهید او را در شگفتی springing از زمین و یا انتهایی را از نگاه
درختان.
مثل این که در دور دولتی کشور از سحر و جادو پادشاه و ملکه را گرفته و نشان داده شده بود
تمام ثروت مرموز آن موجود می باشد. : : "من تعجب می کنم که اگر ما باید رابین؟" گفت :
کالین.
Tha'll را ببینید او اغلب پس از کمی enow ، پاسخ داد : "Dickon.
"هنگامی که دریچه TH' تخم مرغ خارج هفتم "کمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ او خواهید بود' kep تا مشغول آن خواهید سر خود را
نوع شناگری
Tha'll او را به عقب for'ard carryin 'کرم نزدیک به عنوان به عنوان بزرگ flyin' himsel ''
که سر و صدای زیادی goin 'TH' لانه وقتی به آنجا می به عنوان flusters عادلانه او را تا به عنوان او
کمیاب می داند که بزرگ دهان به افت قطعه اول TH 'شوید.
'gapin منقار squawks' در هر طرف است.
مادر می گوید به عنوان زمانی که او می بیند و پنجمین کار رابین به آنها gapin نگه داشتن "منقار پر ،
او احساس می کند مانند او یک بانوی با چیزی به انجام.
او می گوید : او دیده می شود "شلوار بی خشتک گاوداران کمی که به نظر می رسید آن را مثل TH TH' عرق باید droppin
خاموش EM ، گرچه قوم می توانید آن را نمی بینم. "
آنها را با نفس بریده بریده سخن گفتن delightedly که آنها برای پوشش دهان خود را موظف شد
با دست خود ، به خاطر سپردن است که آنها باید شنیده نمی شوند.
کالین به عنوان قانون از زمزمه ها و صداهای کم شده بود و دستور چند روز
قبل از.
او دوست mysteriousness از آن و نهایت تلاش خود را ، اما در میان هیجان زده
لذت بردن از آن است و نه دشوار بالاتر از نجوا هرگز خنده.
هر لحظه از بعد از ظهر پر از چیزهای جدید و هر ساعت آفتاب بزرگ شده بود
طلایی رنگ شود.
صندلی چرخ دار کشیده شده در زیر سایه بان بود و Dickon پایین نشسته بودند.
چمن و فقط به رسم کرده بود از لوله خود را هنگامی که کالین دیدم چیزی هم به او نداشته
توجه قبل از.
"That'sa درخت بسیار قدیمی بیش از وجود دارد ، این طور نیست؟" او گفت.
Dickon در درخت در سراسر چمن نگاه و مری نگاه بود و مختصر وجود دارد
لحظه ای از سکون.
"بله" پاسخ Dickon ، پس از آن ، و صدای کم خود را به حال صدای بسیار ملایم است.
مری gazed در درخت و فکر است. "شاخه کاملا به رنگ خاکستری و وجود دارد
نه برگ تک در هر نقطه ، "کالین رفت.
"این کاملا مرده است ، آن را نه؟" و "رای مثبت" اعتراف Dickon.
"اما آنها گل های سرخ است بیش از آن صعود در نزدیکی چوب مرده هفتم هر درجه کمی مخفی
زمانی که آنها در حال کامل O 'برگ' گل.
نمی خواهد نگاه مرده پس از آن. این خواهید بود پنجمین زیباترین از همه است. "
مری هنوز در درخت gazed و فکر است. به نظر می رسد اگر یک شاخه بزرگ شده بود
قطع ، گفت : "کالین.
"من تعجب می کنم که چگونه آن را انجام شد." "بسیاری از سال انجام شده است ، پاسخ داد :"
Dickon. "EH" را با یک شروع ناگهانی برکنار و
تخمگذار دست خود را بر روی کالین.
"نگاه کنید که رابین! او وجود دارد!
او foragin برای همسر خود بوده است. "
کالین تقریبا خیلی دیر شده بود اما او فقط لحظه نزد او ، فلش قرمز
پرنده سینه با چیزی در منقار او.
او از طریق greenness darted و به گوشه ای نزدیک رشد کرده بود و از
دید. کالین در کوسن خود تکیه دوباره ،
خنده کمی.
"او مصرف چای خود را به او است. شاید ساعت پنج.
من فکر می کنم من می خواهم مقداری چای خودم. "و به طوری که آنها امن است.
"سحر و جادو که در رابین فرستاده شده بود ، گفت :" ماری در خفا به Dickon پس از آن.
"من می دانم آن را سحر و جادو بود."
برای هر دو او و Dickon ترس شده بود کالین ممکن است چیزی در مورد درخت را بخواهید
شاخه که شکسته بود ده سال پیش است و آنها آن صحبت کرده بود بیش از با هم و
Dickon بود ایستاده بود و سر خود را در راه آشفته مالیده.
"ما MUN آید که اگر آن را نداشت متفاوت از دیگر درختان TH' ، "او گفته بود.
"ما هرگز نتوانست او بگویید که چگونه آن را شکست ، LAD فقیر.
اگر او می گوید : هر چیزی در مورد آن ما MUN -- ما MUN سعی کنید به نگاه شاد ".
"رای مثبت ، که ما MUN ،" مری پاسخ داده بود.
اما او تا به حال احساس نکرده که اگر او شاد نگاه زمانی که او در درخت gazed.
او تعجب و تعجب در آن چند لحظه اگر هر واقعیت در آن وجود دارد
Dickon چیز دیگری بود گفت.
او در مالش مو قرمز زنگ خود را در راه گیج رفته بود ، اما نگاه خوب آرامش
در چشمان آبی اش رشد می کنند را آغاز کرده بود. "خانم ترسو در یک بانوی جوان بسیار دوست داشتنی بود ، "
او در جای hesitatingly رفته بود.
":" مادر به او فکر می کند شاید او در مورد Misselthwaite بسیاری از زمان نگاه بعد از
Mester کالین ، همانند همه مادران به هنگام آنها از جهان هفتم "O است.
آنها باید به پشت ، THA 'می بیند.
اتفاق می افتد او را در باغ "رخ می دهد آن را به او مجموعه ما به کار بود ،" به ما گفت
او را «مری تا به حال فکر او به معنای چیزی در مورد
سحر و جادو.
او معتقد بزرگ در سحر و جادو بود.
مخفیانه او کاملا بر این باور بودند که Dickon سحر و جادو کار می کرد ، البته سحر و جادو خوب ، در
همه چیز را در نزدیکی او و بود که چرا مردم دوست او بسیار و موجودات وحشی می دانستند
او دوست آنها بود.
او تعجب ، در واقع ، اگر این امکان پذیر نیست که هدیه خود را آورده بود.
رابین فقط در لحظه مناسب زمانی که کالین پرسید که سوال خطرناک است.
او احساس می کرد که سحر و جادو او تمام بعد از ظهر و نگاه کالین مانند
به طور کامل پسر متفاوت است.
این به نظر نمی رسد امکان وجود دارد که او می تواند به موجود دیوانه که بود فریاد زد و
ضرب و شتم و گاز بالش برد. به نظر می رسد حتی سفیدی عاج خود را تغییر دهید.
درخشش کم نور از رنگ که بر روی صورت و گردن و دست خود را هنگامی که او برای نخستین بار نشان داده است
کردم در داخل باغ بسیار هرگز مرده دور.
او نگاه اگر او بودند به جای گوشت از عاج یا موم ساخته شده است.
آنها را دیدم رابین حمل غذا به همسر خود دو یا سه بار ، و آن چنان بود
مطرح چای بعد از ظهر که کالین احساس آنها باید برخی از آنها.
"برو و یکی از بندگان مردان آوردن برخی در یک سبد به پیاده روی گل صد تومانی"
او گفت. و سپس شما و Dickon می تواند آن را
اینجا کلیک کنید. "
این یک ایده دلپذیر شد ، به راحتی انجام ، و زمانی که پارچه سفید پخش شد
بر چمن ، با چای داغ و نان برشته و نان فانتزی buttered ، لذتبخش گرسنه
غذا ، خورده می شد ، و پرندگان متعدد در
errands داخلی متوقف شد به پرس و جو چه می گذرد و به تحقیق منجر شدند
خرده نانی با فعالیت زیادی.
مغزها و شل whisked درختان با تکه های کیک و دوده فراوان در زمان نیمه تمام از
crumpet buttered را به گوشه و pecked و آزمایش و تبدیل آن را بیش از و ساخته شده
سخنان خشن در مورد آن تا زمانی که تصمیم گرفت تا آن را فرو برد همه شادی فراوان در یک لقمه بزرگ.
بعد از ظهر به سمت ساعت دلپذیر آن کشیدن بود.
خورشید تعمیق طلا لنس های دمش آن ، زنبورها رفتن به خانه و
پرندگان پرواز گذشته کمتر است.
Dickon و مری در روی چمن ها نشسته بودند ، چای سبد آماده به repacked شد
بازگشت به خانه گرفته ، و کالین دروغ علیه بالشتک خود را با سنگین خود
قفل را از پیشانی خود را تحت فشار قرار دادند و چهره اش کاملا یک رنگ طبیعی است.
"من نمی خواهم به این بعد از ظهر برای رفتن ،" او گفت : "اما من خواهند آمد فردا ، و
روز پس از آن ، و روز پس از آن ، و روز بعد از. "
شما مقدار زیادی از هوای تازه استفاده کنید ، به شما نیست؟ "گفت : ماری.
"من قصد دارم به هیچ چیز دیگری ،" او جواب داد.
"من دیده ام بهار در حال حاضر و من قصد دارم برای تابستان.
من قصد دارم همه چیز رشد نمائید. من قصد دارم به رشد در اینجا خودم را. "
"که" THA خواهد شد ، گفت : "Dickon.
"Us'll تو walkin' اطلاعات مربوط به اینجا 'diggin همان جلو قوم دیگر مدت است."
کالین سرخ فوق العاده است. قدم بردارید! "او گفت.
"حفاری! نشوی من؟ "
نگاه Dickon در او ظرافت محتاط بود.
نه او و نه مری تا کنون خواسته بود اگر هر چیزی موضوع را با پاهای خود بود.
"برای اراده مطمئن THA ،" او گفت : محکم.
"THA -- کردم THA پاها O' خود تو ، همان مردمی دیگر! "
مری و نه وحشت زده بود تا او شنیده پاسخ کالین.
"هیچ چیز واقعا ails آنها ، او گفت :" اما آنها آنقدر نازک و ضعیف است.
آنها را شدیدا تکان بدهم به طوری که من می ترسم سعی کنید به روی آنها ایستاده است. "
مریم و Dickon هر دو نفس را برطرف جلب کرد.
Dickon گفت : با تشویق تمدید کرد : : "هنگامی که THA' متوقف bein 'ایستاده tha'lt ترس' EM ".
"ترس" tha'lt توقف bein در یک بیت. "
"من باید گفت :" کالین ، و او غیر روحانی هنوز به عنوان اگر او در مورد چیزهایی تعجب شد.
آنها واقعا بسیار آرام در حالی که کمی.
خورشید بود حذف پایین تر است.
این است که ساعت وقتی که عکسهای همه چیز به خودی خود بود ، و آنها واقعا تا به حال به حال مشغول است و
بعد از ظهر هیجان انگیز. کالین نگاه اگر او بودند استراحت
luxuriously.
حتی موجودات در حال حرکت در مورد متوقف کرده بود و با هم رسم کرده بود و شد استراحت
در نزدیکی آنها.
کها دوده بر روی شاخه پایین به حال کشیده تا یک پا و فیلم خاکستری را کاهش یافته است
از روی خواب الودی بیش از چشمان او. مری خصوصی فکر او نگاه اگر او به عنوان
ممکن است خروپف در یک دقیقه.
در میان این سکون و نه شگفت انگیز بود که نیمی کالین بلند خود
سر و در نجوا با صدای بلند به طور ناگهانی احساس خطر گفت :
"آن مرد چه کسی است؟"
Dickon و مری درهم به پای خود بایستند. "انسان!" آنها هر دو گریه در صدای کم سریع.
کالین به دیوار بالا اشاره کرد. "نگاه کن!" او با هیجان زمزمه.
"فقط نگاه کنید!"
مریم و Dickon چرخ و نگاه. چهره خشمگین بن Weatherstaff وجود دارد
خودنمایی در آنها در طول دیوار از بالای نردبان!
وی در واقع مشت خود را در مری را تکان داد.
"اگر من bachelder نبود ،' تن 'معدن دختر O' ، گریه ، "من می خواهم تو را
'hidin!
او نصب شده گام دیگری threateningly که اگر آن را پر انرژی قصد او بودند به پرش
و مقابله با او ، اما او به سمت او آمد او آشکارا فکر بهتر از
آن و در مرحله بالای نردبان خود را تکان دادن مشت خود را به او ایستادند.
"من thowt هرگز تو O' "او harangued. "من couldna« اطاعت تو را امین اولین بار من مجموعه ای
چشم بر تو.
لاغر و استخوانی دوغ رو جوان دختر گستاخ و جسور ، 'پرسش' allus askin بینی pokin 'تن'
که در آن wasna ، می خواستم. من هرگز knowed چگونه THA 'تا ضخامت WI'
من است.
-- Drat او -- اگر این hadna رابین برای TH شده است "
"بن Weatherstaff ، خواستار خارج مری ، پیدا کردن نفس خود را.
او زیر او ایستاده بود و نام او را با نوعی از بریده بریده نفس کشیدن.
"بن Weatherstaff ، رابین که راه را به من نشان داد!"
سپس آن را به نظر می رسد که اگر بن واقعا تقلا کردن او را در کنار خود از دیوار ،
تا به خشم بود. "جوان بد' THA سازمان ملل متحد! "او به نام در
او را.
"بدی Layin THA' در رابین -- اما نه آنچه او enow impidint برای anythin '.
او راه هفتم تو showin!
او بود! EH! nowt جوان THA "-- او می تواند کلمات بعدی او پشت سر هم چون او بود
غلبه توسط Curiosity -- "با این حال من این جهان انجام THA' در دریافت کنم؟ "
"رابین که راه را به من نشان داد ،" او اعتراض obstinately.
"او می دانم که او این کار را انجام ، اما او. و من می تواند شما را از اینجا بگویید در حالی که شما
تکان دادن مشت خود را در من. "
او متوقف تکان دادن مشت خود را ناگهان در آن لحظه بسیار و فک وی در واقع
کاهش یافته است که او بر سر او در چیزی خیره او را دیدم که بیش از چمن
به سوی او.
در صدای اول از تورنت خود را از کلمات کالین بنابراین شگفت زده شده بود که او تا به حال
فقط شنبه و گوش به عنوان اگر او مفتون شده بودند.
اما در میان آن او خود را بازیافت کرده و beckoned آمرانه به Dickon.
"چرخ من بیش از وجود دارد!" او فرمان. "چرخ من کاملا نزدیک متوقف و درست در
مقابل او! "
و این ، اگر شما لطفا ، این همان چیزی است که بن Weatherstaff مشهود و ساخته شده است که فک او
رها کنید.
صندلی چرخ دار با بالشتک های لوکس و روسری که به سمت او آمدند به دنبال جای
مثل نوعی از مربی امور خارجه به دلیل راجه جوان و در آن را با سلطنتی تکیه
فرمان در چشم های سیاه rimmed بزرگ خود را و
دست نازک سفید haughtily به سمت او را گسترش داد.
و این درست در زیر بینی بن Weatherstaff متوقف شد.
واقعا هیچ دهان خود را باز کاهش یافته است تعجب.
"آیا می دانید که من هستم؟" خواستار راجه. چگونه بن Weatherstaff خیره!
قرمز او چشم خود را در آنچه قبل از او بود ثابت به عنوان اگر او بودند دیدن
شبح. او gazed و gazed و gulped توده پایین
گلو او و یک کلمه می گویند نیست.
"آیا می دانید که من هستم؟" خواستار کالین هنوز هم بیشتر آمرانه.
"جواب بدهد!"
بن Weatherstaff با قرار دادن دست gnarled خود را به بالا و آن را بیش از چشمان او و بیش خود را به تصویب رساند
پیشانی و سپس او پاسخ را در صدای لرزان عجیب و غریب بود.
"چه کسی هنر THA'؟ "او گفت.
"رای مثبت من -- مادر THA' WI چشم starin من خارج O 'چهره THA.
خداوند می داند چگونه 'THA به اینجا می آیند. اما فلج TH tha'rt فقیر "
کالین را فراموش کرده است که او تا به حال تا به حال پشت.
چهره اش برافروخته قرمز مایل به زرد و پیچ شنبه او راست.
"من فلج هستم!" او گریه از خشمگینانه است.
"من نه!"
"او نیست!" گریه مری ، تقریبا فریاد کردن دیوار در خشم شدید خود است.
"او را به عنوان بزرگ به عنوان یک سنجاق توده نیست! به من نگاه کرد و بود هیچ یک وجود دارد -- و نه
یکی! "
بن Weatherstaff دست خود را بر پیشانی خود را دوباره به تصویب رساند و اگر او می تواند gazed
زل زل نگاه کردن هرگز به اندازه کافی. دست خود را تکان داد و دهانش را تکان داد و خود را
صدا را تکان داد.
او مرد نادان و یک مرد قدیمی بدون مبادی اداب بود و او تنها می تواند به یاد داشته باشید
چیزهایی که او شنیده بود. «Tha' -- THA ، تا به پشت کج ندارند؟" او
گفت : hoarsely.
"نه! فریاد زد :" کالین. «Tha' -- THA' تا به پاهای کج کردم نه؟ "
quavered بن بیشتر hoarsely رتبهدهی نشده است. این بیش از حد بود.
قدرت که کالین معمولا به اوقات تلخی او انداخت با عجله از طریق او را در حال حاضر در
راه جدید است.
هنوز هرگز او بوده است متهم به پاهای کج -- حتی در زمزمه -- و کاملا
باور ساده در وجود خود را که با صدای بن Weatherstaff نازل شده بود
بیش از گوشت و خون راجه نتوانست طاقت بیاورد.
خشم او و افتخار توهین ساخته شده ، همه چیز را ، اما این لحظه یکی را فراموش او و
او را با قدرت او تا به حال شناخته شده است هرگز قبل از قدرت غیر طبیعی تقریبا پر شده است.
"بیا اینجا!" او فریاد زد : به Dickon ، و او در واقع شروع به پاره پوشش خاموش
پایین او اندام خود را از گیر در اوردن. "بیا این جا!
بیا این جا!
این دقیقه! "Dickon در کنار او در یک ثانیه بود.
مری نفس خود را در کوتاه بریده بریده نفس کشیدن گرفتار و احساس خودش به نوبه خود کم رنگ است.
"او می تواند آن را انجام دهید!
او می تواند این کار را انجام! او می تواند این کار را انجام!
او می تواند! "او gabbled به خودش زیر لب او را به عنوان سریع مثل همیشه او می تواند.
Dickon برگزار تقلا کوتاه شدید ، فرش بر روی زمین پرتاب شد وجود دارد ،
بازوی کالین ، پاها نازک بودند ، پا های نازک بر روی چمن بودند.
کالین ایستاده بود راست -- راست -- مستقیما به عنوان یک فلش و به دنبال عجیبی
قد بلند -- سر خود انداخته و چشمان عجیب و غریب خود را فلش رعد و برق است.
"به من نگاه کن!" او در بن Weatherstaff پرت.
"فقط به من نگاه -- شما! فقط به من نگاه! "
"او را به عنوان راست که به من!" گریه Dickon.
«او را به عنوان راست به عنوان یورکشایر هر LAD من"! چه بن Weatherstaff مری فکر
عجیب و غریب فراتر از اندازه است.
او خفه و gulped و ناگهان اشک زد چین و چروک گونه آب و هوا خود را به عنوان او
زده دست قدیمی خود را با هم. "EH!" او پشت سر هم جلو ، TH 'نهفته عامیانه می گوید!
به عنوان نازک به عنوان توفال "به عنوان رنگ سفید به عنوان خیال ، اما Tha'rt دستگیره در تو وجود ندارد.
Tha'lt هنوز دوشنبه است. خدا به تو برکت دهد! "
Dickon برگزار شد بازوی کالین به شدت اما پسر آغاز شده بود نه به لکنت زبان پیدا کردن.
او ایستاده مستقیم و مستقیم و بن Weatherstaff در صورت نگاه.
او گفت : "من استاد خود هستم ،" ، "هنگامی که پدر من دور است.
و شما به من اطاعت شود. این باغ من است.
آیا جرات یک کلمه در مورد آن می گویند نیست!
شما دریافت می کنید از آن نردبان و بیرون رفتن به پیاده روی طولانی و خانم مری شما را ملاقات خواهد کرد
و شما به اینجا آورده است. من می خواهم با شما صحبت کنم.
ما شما می خواهید نیست ، اما در حال حاضر شما باید در مخفی می شود.
می شود سریع! "
چهره قدیمی ترشرو بن Weatherstaff هنوز مرطوب است که عجله عجیب و غریب یکی از
اشک است.
به نظر می رسید که اگر او می تواند چشم خود را از نازک کالین راست ایستاده را نه بر خود
پا با سر خود انداخته. "EH! LAD ، "او تقریبا زمزمه.
"EH! LAD من! "
و سپس به یاد خود او ناگهان لمس کلاه مد خود را باغبان کرد و گفت ،
"بله ، آقا! بله ، آقا! "و اطاعت او به عنوان ناپدید شد
فرود از نردبان.