Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دهم طرفدار حق رأی
قسمت 1 "تنها یک راه وجود دارد از این همه ،
ان ورونیکا گفت ، نشسته در رختخواب کمی خود را در تاریکی و گاز گرفتن در او
ناخن ها.
"من فکر می کردم فقط تا علیه Morningside پارک و پدر است ، اما این
سفارش کل چیز -- کل منظور مبارک از چیزهایی...."
او لرزیدند.
او دیده و دست خود را در مورد زانو گریبانگیر او بسیار محکم است.
ذهن او را به غضب وحشیانه در شرایط کنونی زندگی یک زن را توسعه داد.
"گمان می کنم تمام زندگی یک امر شانس است.
اما زندگی یک زن همه شانس است. مصنوعی شانس.
یافتن مرد خود ، که حکومت.
بقیه حیله و ظرافت است. او دسته از زندگی برای شما.
او به شما اجازه شما زندگی می کنند ، اگر او را خوشنود.... "آیا می توانم آن را تغییر نمی کند؟
"من فرض کنید یک بازیگر آزاد است؟..."
او تلاش کرد تا برخی از حالت تغییر امور فکر می کنم که در آن این هیولا
محدودیت خواهد بود کاهش داد ، که در آن زنان را روی پای خود را در ایستادن
شهروندی برابر با مردان.
برای مدتی او را در آرمان ها و پیشنهادات سوسیالیست brooded ، در مبهم
intimations موقوفه از مادران ، از آرامش کامل که شدید
وابستگی های فردی برای زنان است که به نظم موجود اجتماعی بافته.
در پشت ذهن خود به نظر می رسید همیشه یک تماشاگر بی ربط مقدماتی که وجود دارد
حضور او در پی به بی اعتنایی.
او نمی خواهد نگاه او ، نه که فکر می کنم از او ، زمانی که ذهن خود را wavered ، سپس او
خودش را در تاریکی muttered به نگه داشتن نگه از تعمیم های او.
وی می افزاید : "درست است.
خوب waiving چیز درست است.
مگر در مواردی که زنان آزاد باشند ، هرگز حتی احترام هرگز ، باید وجود داشته باشد
نسل شهدا....
چرا باید ما نمی شهدا؟ هیچ چیز دیگری برای بسیاری از ما وجود دارد ،
به هر حال. مرتب کردن بر اساس اتمام حجت از blacklegging می خواهم به
زندگی خود...."
او مکرر ، به عنوان اگر او معترض پاسخ داد : "نوعی از blacklegging.
"سکس از مشتریان blacklegging است." ذهن او را به جنبه های دیگر همگرایی ، و
نوع دیگری از حس زنانگی.
"قاقم کمی ضعیف! چه کاری می تواند او باشد اما آنچه او است؟...
از آنجا که او می گوید پرونده او در درهم و برهم کردن ، آن را از طریق مرداب از چرند ، آن را drags
آیا این واقعیت که او حق ایجاد نمی کند. "
این عبارت در مورد کشیدن حقیقت از طریق مرداب از چرند او به یاد
از Capes.
در خاطراتی که از آن او بود ، او به نظر می رسید از طریق یک سطح نازک سقوط ، به عنوان
یکی ممکن است از طریق پوسته از گدازه را به اعماق درخشان سقوط.
او برای مدتی در فکر Capes wallowed ، قادر به فرار از تصویر او و
ایده حضور خود را در زندگی خود.
او اجازه دهید که ذهن او را به آرزوی بهشت ابر که از جهان تغییر اجرا که در آن
Goopes و Minivers ، Fabians و اصلاح مردم بر این باور بودند.
که در سراسر جهان را در نور ، نامه نوشته شده بود "موقوفه از مادران است."
فرض کنید در بعضی از زنان راه پیچیده و درعین حال قابل تصور عطا شد ، دیگر
اقتصادی و اجتماعی وابسته در مردان.
: "اگر یکی آزاد بود ، او گفت ،" یک نفر می تواند به او بروید....
این برچسب های شرم آور معلق در هوا به گرفتن چشم یک مرد!... یک نفر می تواند به او بروید و به او بگید فرد مورد علاقه
او را.
من می خواهم به او عشق. عشق کمی از او به اندازه کافی خواهد بود.
این هیچ کس صدمه دیده است. این بار او را با هر
تعهد است. "
او با صدای بلند تشکر و تعظیمی پیشانی او را به زانو او.
او با چالش روبرو عمیق است. او می خواست پای خود را به بوسه.
پای خود را به بافت استوار دست های خود را داشته باشد.
سپس ناگهان روح او در شورش افزایش یافت. او گفت : "من به این برده داری را نداشته باشند ،".
"من این برده داری ندارد."
او ceilingward مشت او را تکان داد. "آیا می شنوید!" او گفت : "هر چه شما ،
هر کجا که شما هستند! من نمی خواهد برده به فکر هر
مرد و برده آداب و رسوم از هر زمان.
مات کردن این برده داری جنسی! من یک مرد هستم!
من این را زیر اگر من در انجام آن کشته شده! "
او را به blacknesses سرد در مورد او scowled.
"منینگ ،" او گفت ، و مداقه یک چهره از تداوم inaggressive.
نه! "
افکار او در یک جهت جدید تبدیل شده بود. "مهم نیست ،" او ، بعد بلند گفت :
فاصله ، "اگر آنها مضحک است. آنها معنی چیزی.
آنها به معنای همه چیز است که زنان می تواند به معنای را -- به جز تسلیم.
رای تنها شروع ، ابتدا لازم است.
اگر ما آغاز نشده -- "
او به وضوح آمده بود. ناگهان او از رختخواب بیرون می کردم ، صاف او
ورق و بالش او را صاف و غیر روحانی کردن ، و سقوط تقریبا بلافاصله در خواب.
قسمت 2 صبح روز بعد بود به عنوان تاریک و مه آلود به عنوان
اگر آن اواسط نوامبر به جای آن از ابتدای ماه مارس است.
ان ورونیکا و نه بعد از حد معمول ، از خواب و بیدار برای چند دقیقه قبل از او دراز
به یاد وضوح خاص او در ساعت کوچک گرفته شده بود.
سپس فورا او از رختخواب بیرون می کردم و اقدام به لباس است.
او برای کالج امپریال شروع نشد.
او مدت صبح تا ده نفر در نوشتن یک سری از نامه های ناموفق به Ramage ،
که او پاره ناتمام ، و در نهایت او desisted قرار داده و بر روی ژاکت او رفت و
به گمنامی لامپ روشن و لزج خیابانهای است.
او تبدیل چهره مصمم به جنوب. او خیابان آکسفورد را به Holborn به دنبال ،
و سپس او برای مقام یا وظیفه صدارت عظمی لین نپرسید.
او به دنبال وجود دارد و در تاریخ و زمان آخرین در بر داشت 107A ، یکی از کسانی که شمع ناهمگن از دفاتر
که سمت شرقی خط اشغال است.
او نام رنگ آمیزی از شرکت ها و افراد و شرکت های را بر روی دیوار مورد مطالعه ، و
کشف کردند که باند زنان آزادی اشغال سوئیت چندین پیوسته در
طبقه اول.
او بالا رفت ، پله ها و تردید بین چهار درب با پانل های شیشه ای زمین ، هر یک از
که استادانی باند زنان از آزادی "در نامه های سیاه و سفید شسته و رفته است.
او باز کرد و خودش را در یک اتاق بزرگ درهم و برهم مجموعه ای با صندلی که بودند در بر داشت
کمی که اگر توسط یک نشست شبانه مغشوش شده است.
روی دیوار هم متوجه تابلوهای خوشه تحمل ورقه روزنامه ، سه یا چهار
پوستر های بزرگ از جلسات هیولا ، که یکی از ان ورونیکا با حضور خانم بود
خز سفید ، و یک سری از اطلاعیه های در
بنفش جوهر کپی ، و در یک گوشه بود شمع از آگهی ها.
هیچ کس در تمام در این اتاق وجود دارد ، اما از طریق درب نیمه باز یکی از
آپارتمان کوچک که بر آن داد ، او تا به حال یک نگاه اجمالی از دو دختر بسیار جوان نشسته
در یک جدول از آشغال و نوشتن سریع.
او در سراسر این آپارتمان راه رفته و با باز کردن درب کمی گسترده تر ، کشف
بخش مطبوعاتی جنبش در محل کار. ان ورونیکا "، گفت :" من می خواهم برای پرس و جو.
"بعد درب ، گفت :« یک فرد جوان spectacled هفده یا هجده سال ، با بی تاب
نشانه ای از جهت.
در آپارتمان مجاور ان ورونیکا یک زن میانسال با چهره ای خسته
در زیر کلاه خسته او به تن ، در یک نامه های باز میز نشسته در حالی که مبهم ، درهم و برهم
دختر از هشت یا نه و بیست industriously در یک ماشین تحریر با چکش.
زن خسته در سکوت کشیدند در ورود به ان محجوب ورونیکا نگاه کرد.
ان ورونیکا گفت : "من می خواهم به دانستن بیشتر در مورد این جنبش ،".
"آیا شما با ما؟" گفت : زن خسته است. "من نمی دانم ،" ان ورونیکا گفت : "من فکر می کنم
من هستم.
من می خواهم برای انجام کاری برای زنان بسیار. اما من می خواهند بدانند که آنچه شما انجام می دهند. "
زن خسته هنوز هم برای لحظه ای نشسته است. "شما آمده اند را در اینجا تعداد زیادی از
مشکلات؟ "او پرسید.
"نه ،" ان ورونیکا گفت : "اما می خواهم بدانم."
زن خسته از چشم او بسته محکم برای یک لحظه ، و پس از آن با آنها را در ان نگاه
ورونیکا.
چه می توانید انجام دهید؟ "او پرسید. "آیا؟"
"آیا شما آماده به انجام کارها برای ما؟ توزیع صورتحساب؟
نوشتن نامه؟
وقفه جلسات؟ برای جمعاوری اراء فعالیت در انتخابات؟
خطرات چهره "" اگر من راضی -- "؟
اگر شما را برآورده می کنیم؟ "
"سپس ، در صورت امکان ، من می خواهم برای رفتن به زندان است."
"این خوب است رفتن به زندان است." "این به من کت و شلوار."
"این خوب است نه گرفتن وجود دارد."
پرسش That'sa از جزئیات ان ، گفت : "ورونیکا.
این زن خسته بی سر و صدا او نگاه کرد. "اعتراض خود را؟" او گفت.
"این اعتراض نیست دقیقا.
من می خواهند بدانند که آنچه شما انجام می دهند ، چگونه فکر می کنید این کار شما واقعا خدمت
زنان است. "" ما در حال کار برای شهروندی برابر
مردان و زنان ، گفت : "زن خسته است.
"زنان شده اند و به عنوان inferiors از مردان درمان ، ما می خواهیم آنها را
آنها برابر است. "" بله ، "ان ورونیکا گفت :" من به آن ها به عنوان خوانده شده
اما --
این زن خسته ، ابروهای خود را در اعتراض خفیف بزرگ.
ان ورونیکا گفت : "سوال پیچیده تر از آن نیست؟"
"شما می توانید بحث را به خانم کیتی برت این بعد از ظهر ، اگر شما دوست داشته باشد.
باید من یک قرار ملاقات را برای شما؟ "دوشیزه کیتی برت یکی از مهمترین بود
آشکار از رهبران جنبش است.
ان ورونیکا ربوده در این فرصت ، و صرف بیشتر از زمان مداخله در
دادگاه آشوری از موزه بریتانیا ، خواندن و فکر کردن بیش از یک کتاب کوچک
پس از جنبش فمینیستی زن خسته ، خرید او ساخته شده بود.
او مستی و برخی از کاکائو در اتاق رفع خستگی کمی ، و پس از آن سرگردان از طریق
گالری تا از پله ها ، شلوغ با بت های اهل جزایر پلینزی و رقص اهل جزایر پلینزی
پوشاک ، و تمام نا نجیب ساده
لوازم جانبی را برای زندگی در پلینزی ، به یک کرسی در میان مومیایی ها.
او در تلاش بود برای آوردن مشکلات خود را به سر و ذهن او اصرار بر بودن حتی
گفتمانی و جو از حد معمول است.
این همه چیز تعمیم او به آن قرار داده است.
"چرا باید زنان وابسته به مردان" او پرسید : و این سوال در یک بار
تبدیل به یک سیستم از تغییرات بر موضوع "چرا چیزهایی هستند؟" --
-- "چرا انسان ها زنده زا؟"--" چرا
مردم گرسنه سه بار در روز؟"--" چرا یکی از ضعف در خطر است؟ "
او برای یک ساعت هم ایستاده بود نگاه کردن به اندام خشک و هنوز هم چهره انسانی آن
مومیایی unwrapped از ابتدای زندگی اجتماعی desiccated است.
این نگاه بسیار بیمار است ، او فکر کردم ، و کمی از خود راضی.
این نگاه که اگر آن جهان را گرفته بود و در آن فرض اعطا رونق --
جهانی که در آن بچه ها را به اطاعت از بزرگان و بخواهد از زنان خود را آموزش داده شدند
به عنوان یک موضوع البته بیش از حد حکومت است.
این فوق العاده بود فکر می کنم این چیزی که زندگی می کرده اند ، احساس و بود رنج می برد.
شاید یک بار آن را برخی از انسان های دیگر که intolerably مورد نظر بود.
شاید برخی از ابرو که در حال حاضر تا رنگ پریده و مرده بوسید بود ، در اثر مالش آن غرق شده
گونه با انگشتان دست دوست داشتنی ، که گردن رشته با شور و حرارت زندگی برگزار شد
دست.
اما همه از آن فراموش شده بود. "در پایان ،" به نظر می رسید آن را به فکر ،
"آنها به من با احترام نهایت embalmed -- ادویه جات ترشی جات صدا انتخاب شده به تحمل -- بهترین!
من در زمان جهان من پیدا کردم.
همه چیز! "
برداشت اول قسمت 3 ان ورونیکا از بچه گربه
برت بود که او مهاجم و نامطبوعی بود و او بعدی که او
افراد را از قدرت شگفت انگیز قانع کننده.
او شاید سه و بیست و بسیار صورتی و سالم به دنبال نشان دادن بزرگ
معامله گردن سفید و گرد بالاتر از کسب و کار خود را مانند ، اما در مجموع زنانه
بلوز ، و یک معامله خوب از گوشتالو ،
gesticulating ساعد از آستین کوتاه او.
او متحرک چشم های آبی تیره ، خاکستری زیر ابرو های خوب او بود ، و مو قهوه ای تیره که
نورد به سادگی و به طور موثر از پیشانی خود را گسترده و کم است.
و او بود که به استدلال هوشمند قادر بخار غلتکی به عنوان یک فراری است.
او در حال آموزش دیده بود -- آموزش دیده توسط مادر سنگدل به یک پایان.
او با شور و شوق روان صحبت کرد.
او نه معامله بسیار با interpolations ان ورونیکا به عنوان دور از
آنها را با حاضر جوابی سریع و استفاده از سخت ، و پس از آن او با صراحت جریمه رفت
به طرح پرونده را برای تحریک او ، برای
که قیام قابل توجهی از زنان که پس از آن مهیج بود که تمام جهان
سیاست و بحث.
او با استفاده از نوعی از زور حالت خواب مغناطیسی تمام گزاره را به عهده گرفت که ان ورونیکا
می خواست او را به تعریف. "ما چه می خواهیم؟
هدف چیست؟ "از ان ورونیکا خواست.
"آزادی! شهروندی!
و راه را برای -- راه را برای همه چیز از آرا "
ان ورونیکا گفت : چیزی در مورد یک تغییر کلی از ایده های است.
: : "چگونه می توان ایده های مردم را تغییر دهید در صورتی که دارای هیچ قدرتی؟" کیتی برت گفت.
ان ورونیکا آماده بود به اندازه کافی برای مقابله با آن مقابله زمانه نیست.
"نمیخواهد که کل آن به خصومت جنسی صرف تبدیل شود."
"وقتی زنان عدالت ،" کیتی برت گفت : "هیچ خصومت جنس وجود خواهد داشت.
هیچ یک در همه. تا آن زمان منظور ما در چکش باشیم
دور. "
"به نظر می رسد که بسیاری از مشکلات زن های اقتصادی است."
"که به دنبال خواهد داشت ،" بچه گربه برت گفت : -- "که به دنبال خواهد داشت."
او دچار وقفه به عنوان ان ورونیکا دوباره به صحبت می کنند ، با روشن مسری
امیدواری. او گفت : "همه چیز به دنبال خواهد داشت ،".
"بله ، گفت :" ان ورونیکا ، تلاش فکر می کنم که در آن بودند ، تلاش برای بدست آوردن چیزهای ساده
دوباره که ساده به اندازه کافی در آرام شب به نظر می رسید بود.
"هیچ چیز انجام شد ،" خانم برت اظهار داشت : "بدون یک عنصر خاصی از
ایمان است.
پس ما باید رای هستند و به عنوان شهروندان به رسمیت شناخته شده ، و سپس ما می توانیم به می آیند
همه این چیزها می شود. "
حتی در زرق و برق از اطمینان خانم برت آن را به ان ورونیکا که به نظر می رسید
این ، بعد از همه بود ، با مجموعه ای جدید از بیش از انجیل دوشیزه قاقم
طنینها می باشد.
و می خواهم که انجیل ، به معنای چیزی ، چیزی متفاوت از عبارات آن ،
چیزی گریزان ، و در عین حال چیزی است که به رغم عدم چسبندگی سطحی
عبارت آن ، تا حد زیادی در اصل درست است.
چیزی وجود دارد مانع زنان پایین ، نگه داشتن زنان ، و اگر آن نبود
دقیقا انسان ساخته شده قانون ، انسان ساخته شده قانون جنبه ای از آن بود.
چیزی وجود دارد در واقع برگزاری این گونه تمام از قابل تصور
فراخی زندگی.... "رای نماد از همه چیز است ،"
گفت : خانم برت.
او درخواست تجدید نظر ناگهانی شخصی است. "آه! لطفا انجام خود را در از دست دادن نیست
بیابان از ملاحظات ثانویه ، "او گفت.
"آیا از من بپرسید که به شما بگوید که زنان می توانند انجام دهند ، همه که زنان می تواند باشد.
یک زندگی جدید ، متفاوت از زندگی قدیمی وابستگی ، ممکن است وجود دارد.
اگر فقط ما تقسیم می شوند.
اگر فقط با یکدیگر کار کنیم. این جنبش که به ارمغان می آورد زنان است
از کلاس با هم مختلف برای یک هدف مشترک.
اگر شما می توانستید ببینید که چگونه آن را می دهد آنها را روح ، زنان چیز مسلم گرفته شده ،
که خود را داده تا در مجموع به خاتوله و غرور...."
"من چیزی برای انجام دادن ان ورونیکا گفت : وقفه بدنبال اهداف خود را در
تاریخ و زمان آخرین.
شده است از شما بسیار مهربان برای دیدن من ، اما من نمی خواهم برای نشستن و صحبت کردن و استفاده از
وقت خود را به هر گونه دیگر. من می خواهم برای انجام کاری.
من می خواهم خودم را در برابر همه این چکش که قلم زنان شوید.
احساس می کنم که من باید خفه مگر اینکه من می توانم کاری انجام دهد -- و چیزی را به زودی ".
قسمت 4 گسل ان ورونیکا نیست که
کار شب باید بر خود گرفته اشکال مضحک وحشی.
او به صورت جدی مرگبار در همه چیز او بود.
به او به نظر می رسید حمله های از جان گذشته تاریخ و زمان آخرین بر جهان است که اجازه نمی دهد او
زندگی او به عنوان مورد نظر را به زندگی می کنند ، که او را در می گذراند ، و کنترل او و کارگردانی خود
و از او ، همان شکست ناپذیر مخالفت
wrappering ، همان استبداد سربی از جهان که او تا به حال قول داد برای غلبه بر
پس از آن درگیری به یاد ماندنی با پدرش در Morningside پارک.
او برای حمله شده بود -- او اطلاع داده شد آن بود که حمله بر خانه
عوام ، هر چند هیچ خاص او داده شد -- و گفت : برای رفتن به تنهایی تا 14 ،
دکستر خیابان ، وست مینستر ، و به درخواست هر پلیس به او مستقیم.
14 ، دکستر خیابان ، وست مینستر ، او پی برد در خانه اما یک حیاط در مبهم نیست
خیابان ، با دروازه بزرگ و نام Podgers و کارلو ، حامل و مبلمان
Removers ، به آن را برعهده.
او توسط این درمانده بود ، و برای چند ثانیه در خیابان خالی ایستاد
مردد ، تا زمانی که ظاهر از زن دیگری با احتیاط تحت لامپ خیابانی در
گوشه به او اطمینان.
در یکی از دروازه بزرگ بود درب کوچک ، و او در این rapped.
آن را فورا توسط یک مرد با مژه های سبک و شیوه ای مطرح کننده باز شد
شور دار.
"بیا سمت راست در ، زیر نفس خود hissed ، با توجه داشته باشید خیانتکار واقعی ،
بسته درب بسیار ملایم و اشاره کرد ، از طریق وجود دارد! "
او با نور ناچیز چراغ گاز حیاط cobbled با چهار بزرگ درک
وانت مبلمان ایستاده با اسب و لامپ های آتش میکشند.
مرد جوان بلند و باریک ، عینک ، از سایه نزدیکترین
ون. "آیا شما A ، B ، C و یا D؟" او پرسید.
ان ، گفت : "ورونیکا :" آنها به من گفت D.
"از طریق وجود دارد ،" او گفت ، با اشاره با جزوه او حمل است.
ان ورونیکا خودش را در یک جمعیت کمی تکان دهنده از زنان هیجان زده در بر داشت ، زمزمه
و tittering و صحبت کردن در undertones.
نور ضعیف بود ، به طوری که او را دیدم gleaming خود چهره dimly و indistinctly.
هیچ کس به او صحبت کرد. او در میان آنها ایستاده بود ، از تماشای آنها و
احساس جالب به آنها بیگانه است.
نور مایل گلچهره تحریف آنها عجیب ، میله های عجیب و غریب و تکه های
سایه بر لباس های خود را. "این ایده کیتی ، گفت :" یک ، "ما به
در وانت. "
"زن سبک و جلف است فوق العاده ، گفت :" دیگر. "شگفت انگیز!"
"من همیشه برای خدمات زندان مدت زمان طولانی تر ، گفت :" صدا "، همیشه.
از آغاز است.
اما تنها در حال حاضر من قادر به انجام آن هستم. "مخلوق نزدیک کمی بور در دست
ناگهان داد راه را برای مناسب خنده هیستریک ، دستگیر و تا پایان آن را با
هق هق.
"قبل از من در زمان حق رای ،" یک شرکت ، صدای صاف گفت : "من به ندرت قادر به راه رفتن
تا از پله ها بدون تپش قلب است. "برخی از پنهان از ان ورونیکا ظاهر
آماده مونتاژ.
"ما باید تا در ، من فکر می کنم ، گفت :" خوب کمی بانوی پیر در کلاه سر گذاشتن به ان
ورونیکا ، سخن گفتن با صدایی که کمی quavered.
"عزیزم ، می تواند به شما در این نور را ببینید؟
من فکر می کنم من می خواهم برای گرفتن شوید که ج؟ "
ان ورونیکا ، با غرق شدن کنجکاو قلب ، حفره های سیاه در نظر گرفته
وانت.
درب های خود باز ایستاد ، و پلاکارد با حروف بزرگ نشان داد بخش اختصاص داده شده
به هر یک. او کارگردانی زن کمی قدیمی و سپس
راه خود را به ون D.
زن جوان با نشان های سفید رنگی بر روی بازوی او ایستاده بود و شمارش بخش آنها به عنوان
وارد ون خود. "هنگامی که سقف آنها ضربه بزنید ،" او ، در گفت
صدای اقتدار ، "شما را به بیرون می آیند.
شما در مقابل در ورودی بزرگ در حیاط کاخ قدیمی است.
این ورودی های عمومی است.
شما برای که و به لابی اگر شما می توانید ، و به همین ترتیب امتحان کنید و رسیدن به
صحن مجلس ، گریه رای برای زنان! 'عنوان می روید."
او مانند یک معشوقه پرداختن به بچه مدرسه ای صحبت کرد.
"آیا دسته نه بیش از حد که شما بیرون می آیند ،" او اضافه شده است.
"همه درست است؟" مرد با مژه نور پرسیده می شود ، به طور ناگهانی ظاهر می شود در
راهرو.
او برای یک لحظه منتظر لبخند دلگرم کننده در نور ناقص ، اتلاف ،
و پس از آن درهای ون ، بسته به ترک زنان در تاریکی....
ون آغاز شده با حرکت تند و سریع و rumbled در راه آن.
"این مثل تروی! گفت :« صدا از خلسه. "این دقیقا مثل تروی!"
قسمت 5 ان ورونیکا ، مشاغل و کمی
مشکوک مثل همیشه ، مخلوط را با جریان تاریخ و نوشت : نام مسیحی خود را بر
در گزارشات پلیس دادگاه این سرزمین.
اما از توجه دیرتر از موقع برای پدرش او نوشت : نام خانوادگی برخی از کس دیگری است.
برخی از روز ، هنگامی که پاداش های ادبیات اجازه تحقیق دشوار مورد نیاز ،
کمپین بین المللی حقوق بشر از زنان کارلایل خود را ، و ویژه آن
سری شگفت انگیزی از سوء استفاده که از دست
برت و همکارانش او تمام جهان غرب را به بحث در مورد nagged
موضع زنان تبدیل مواد برای لذت بخش ترین و شگفت انگیز
شرح.
در حال حاضر جهان منتظر آن نویسنده ، و رکورد اشتباه گرفته از روزنامه ها
منابع تنها کنجکاو باقی مانده است.
وقتی او می آید او را که حمله از pantechnicons عدالت آن را سزاوار انجام دهید ، او
صحنه شب منظم در مورد مجلس قانونگذاری سلطنتی در تصویر
متقاعد کردن جزئیات ، آمدن و رفتن
کابین و موتور کابین و broughams از طریق لرز ، عصر مرطوب را به کاخ جدید
حیاط ، پلیس تقویت شده اما untroubled و unsuspecting در مورد مدخل
کسانی که ساختمان بزرگ است که مربع و
ویکتوریا گوتیک جریان از تابش خیره کننده از لامپ ها را به murkiness paneled
شب ؛ بیگ بن سربار درخشان ، یک فانوس دریایی غیر قابل بحث ، و اتفاقی
ترافیک وستمینستر ، کابین ها ، چرخ دستی ، و
omnibuses درخشان رفتن و از پل.
درباره ابی و Abingdon خیابان ایستاد pickets های خارجی و گروه های
پلیس ، توجه خود را همه به سمت غرب به کارگردانی که در آن زنان در سالن Caxton ،
وستمینستر ، hummed مانند کندو عصبانی.
جوخه های رسیده به بسیار از آن مرکز از اختلال پورتال است.
و از طریق تمام این دفاع و به محوطه کاخ قدیمی ، به اعضای حیاتی و موثر بدن خیلی از
موقعیت مدافعان ، lumbered وانت ناپیدا است.
آنها گذشته چند sightseers بیکار که شب uninviting braved به حال سفر
ببینیم که چه چیزی طرفدار حق رأی ، ممکن است انجام خواهد داد ، آنها کشیده تا بلامنازع در درون سی
یارد از این پورتال آرزو است.
و سپس آنها disgorged.
بودند من یک نقاش تصاویر موضوع ، من تمام مهارت من در نسبت اگزوز
و چشم انداز و جو بر صندلی اوت امپراتوری ، من آن را ارائه
خاکستری و با وقار و بسیار زیاد و
احترام و فراتر از صرف هر گونه توضیحات شفاهی ، و پس از آن ، در سیاه و سفید واضح و
بسیار کوچک است ، من در آن وانت چنان با شجاعت بی ربط قرار داده ، چمباتمه زدن در پایه
ارتفاعات آن و ریختن بیرون سریع ،
عجله عقب افتاده شوم از اشیاء کوچک سیاه و سفید ، چهره دقیقه از زنان مصمم
در جنگ با جهان است. ان ورونیکا در خط مقدم بسیار خود بود.
در یک لحظه آرامش باردار وستمینستر ، به پایان رسید و سخنران بسیار
در صندلی در صدای سوت پلیس blenched.
اعضای جسورانه در مجلس مکان های خود را برای رفتن lobbyward ، grinning.
سایر کلاه را بر بینی خود را بیرون آورد ، در صندلیهای خود cowered و جعلی است که
بود حق با جهان.
در همه محوطه کاخ زد. آنها یا فرار برای دیدن و یا برای داشتن سرپناه زد.
حتی دو وزیر کابینه را به پاشنه خود ، مزورانه grinning.
در باز شدن درهای ون و ظهور به هوای تازه ان ورونیکا
تردید و افسردگی داد به wildest نشاط.
که adventurousness همان است که در حال حاضر او را از طریق بحران هایی که می توانست buoyed
غرق هر دختر با شرم و وحشت به طور معمول زنانه در حال حاضر در بالاترین شد
دوباره.
قبل از او یک پورتال بزرگ گوتیک بود. که او تا به حال به آن بروید.
گذشته او شلیک کردند بانوی پیر کمی در کلاه سر گذاشتن ، در حال اجرا فوق العاده سریع است ، اما
در غیر این صورت هنوز alertly محترم ، و او بود از ساختن یک صدای عجیب و غریب تهدید
او ، مانند زد که در استفاده از
رانندگی اردک باغ -- "Brrrr - R --!" و pawing با دست های سیاه دستکشهایش ریخته است.
پلیس بسته شدن در از طرف به مداخله است.
بانوی کوچک قدیمی مثل یک پرتابه را بر قفسه سینه توجهی از لرزاند
قبل از هر چیز از این ، و سپس ان ورونیکا رو گذشته بود و صعودی مراحل.
سپس بیشتر به طرز وحشیانه ای او در مورد دور کمر از پشت clasped شد و از برداشته
زمین.
در آن عنصر جدید را به هیجان او ، یک عنصر از انزجار وحشی ریخت و
ترور.
او هر چیزی تا ناخوشایندی در زندگی خود را به عنوان حس را تجربه نکرده
بی اراده کردن فوت او برگزار می شود.
او غیر ارادی فریاد زد -- او هرگز در زندگی او بود فریاد زد قبل از -- و پس از آن او
مانند یک حیوان وحشت زده در برابر مردان بودند که به جنبانیدن و مبارزه شروع
نگه داشتن او را.
امر را در یک پرش از ولگردی و قانونی شکنی به یک کابوس خشونت و انزجار منتقل می شود.
موهایش را شل کردم ، کلاه خود را بیش از یک چشم آمد ، و او تا به حال هیچ بازوی رایگان برای جایگزین کردن آن.
او احساس می کرد باید خفه اگر این مردان او قرار داده است ، و برای مدتی آنها
او قرار دهید نه پایین.
سپس با تسکین وصف ناپذیر فوت او را در پیاده رو بودند ، و او بود که
همراه توسط دو پلیس بودند که آوردن مچ دست خود را در مقاومت ناپذیر خواست
شیوه ای متخصص.
او نوشتن برای گرفتن دست او سست و خودش را با پرشور نفس نفس زدن
خشونت ، "این لعنتی -- لعنتی!" به نفرت آشکار از پدرانه
پلیس در حق خود.
سپس آنها سلاح های خود را آزاد کرده بودند و تلاش به او فشار دور.
تو خاموش ، missie ، گفت : "پلیس پدرانه است.
"این هیچ جایی برای شما نیست."
او او دوازده متری در امتداد پیاده رو چرب با تخت ، به خوبی آموزش دیده تحت فشار قرار دادند
دست هایی که به نظر می رسید به هیچ مخالفت وجود دارد.
پیش از او کشیده فضاهای خالی ، خال خال با در حال اجرا که به سمت او می آیند ، و
در زیر آنها را نرده و مجسمه. او تقریبا به این پایان از او را مشاهده کنید
ماجراجویی.
اما در کلمه "صفحه اصلی" دوباره او تبدیل. "من نمی خواهد به خانه ، او گفت :" من! "و
او طفره رفت کلاچ از پلیس پدرانه و سعی خود محوری گذشته
او را در جهت آن پورتال بزرگ است.
"افزایش فشار بر او گریه. انحراف توسط خشونت ایجاد شد
مبارزات بانوی کوچک قدیمی. او به نظر می رسید با مافوق انسانی عطا
قدرت است.
گره از سه مامور پلیس در درگیری با او مبهوت به سمت ان ورونیکا
ملازمان و منحرف توجه کنند. "من خواهد بود دستگیر!
من نمی خواهد به خانه "بانوی کوچک قدیمی بود به جیغ کشیدن بارها و بارها.
او را ، و او به آنها همگانی روندی او smote کلاه به زمین.
"شما باید به خود به سفر می برد!" بازرس فریاد زد : سوار بر اسب ، و او در واقع همان تکرار خود
گریه : "شما باید به من را" آنها بر او را تصرف کردند و او را برداشته و
او فریاد زد.
ان ورونیکا خشونت در نگاه هیجان زده شد.
"شما بزدل!" ان ورونیکا گفت : "قرار دادن او پایین!" و خود را از بازداشت پاره
دست و کتک با مشت خود را بر گوش بزرگ قرمز و شانه آبی
پلیس که برگزار شد بانوی کوچک قدیمی.
بنابراین ان ورونیکا نیز دستگیر شد. و بعد از آن آمد تجربه ناپسندیده بودن
اجباری و در امتداد خیابان به ایستگاه پلیس به عهده.
هر چه پیش بینی ان ورونیکا از این از بین رفته در واقعیت شکل گرفته بود.
در حال حاضر او را از طریق swaying ، جمعیت پر سر و صدا ، که چهره grinned و خیره بود
بی رحمانه در نور از استانداردهای الکتریکی.
"برو آن ، خانم!" گریه یکی.
"کنار aht' EM! "هر چند ، در واقع ، او در حال حاضر با حلم مسیحی رفت ، resenting تنها
دستان پلیس thrusting. چند نفر در میان جمعیت به نظر می رسید
جنگ بود.
گریه می کند توهین مکرر و مختلف شد ، اما در بیشتر قسمت ها او می تواند
درک نمی آنچه گفته شد. "چه کسی خواهید نار کودک ذهن" یکی از
الهام بخش شب ، و بسیار مکرر.
مرد جوان لاغر در عینک او را برای برخی از زمان پیگیری می کند ، گریه "شجاعت!
شجاع "به کسی کهنه را نم زدن گل در او انداخت ، و
مقداری از آن به گردن او.
تنفر بی اندازه او را صاحب. او احساس draggled و توهین فراتر از
رستگاری. او می تواند صورت خود را پنهان نمی کند.
او توسط یک عمل خالص اراده تلاش برای پایان دادن به صحنه ، به خودش خواهد شد از آن
در هر نقطه.
او تا به حال یک نگاه اجمالی وحشتناک از یک بار خوب کمی بانوی پیر نیز به عهده
stationward ، هنوز کمرنگ مبارزه و بسیار گل آلود -- یک قفل مو مایل به خاکستری
عقب مانده بر پشت گردن او ، او را چهره ترس ، سفید ، اما پیروز.
کلاه سر گذاشتن او کاهش یافته و به ناودان رحمت در زیر پا گذاشته شد.
لهجه لندنی کمی آن را بهبود ساخته شده و تلاش های مضحک را برای رسیدن به او و
جایگزین آن گردد.
"شما باید مرا دستگیر!" او gasped ، نفس نفس زنان ، اصرار insanely در یک نقطه
در حال حاضر انجام شده ؛ "شما باید!
پلیس ایستگاه در پایان به ان ورونیکا مانند پناه از unnamable به نظر می رسید
بی احترامی است.
او در مورد نام او تردید ، و ، درخواست ، آن را در گذشته به عنوان ان ورونیکا داد
اسمیت ، 107A ، مقام یا وظیفه صدارت عظمی لین....
خشم خود را از طریق آن شب به اجرا درآمد ، که مردان و جهان می تواند لابه کردن
او را.
زنان بازداشت شده در عبور از خیابان Panton herded شد پلیس ایستگاه که
باز بر اساس یک سلول برای اشغال بیش از حد نجس ، و بسیاری از آنها صرف
ایستاده در شب.
قهوه داغ و کیک بودند تا آنها را در صبح از سوی برخی از هوشمند ارسال
هواداران ، و یا او را در تمام طول روز گرسنگی.
ارسال مقاله به اجتناب ناپذیر خود را از طریق شرایط از لحاظ ظاهری او به اجرا درآمد
قبل از دادرس.
او بدون شک انجام شد بهترین خود را به بیان نگرش جامعه نسبت به این
wearily قهرمانانه از متهمان ، اما او به نظر می رسید صرفا بی ادب و ناعادلانه به ان ورونیکا.
او بود ، به نظر می رسید ، نه وظیفه خور مناسب در همه ، و برخی وجود نداشته است
تقاضای درنگ یا مکی کردن به صلاحیت خود که او را ژولیده بود.
او ابراز تنفر به عنوان نامنظم در نظر گرفته شده است.
او احساس او بود عقل بشر prudentially درون یابی....
«شما wimmin احمقانه ،" او گفت : بارها و بارها در طول دادرسی ، برداشت در
او بلاتینگ پد با دست مشغول است.
موجودات احمقانه! Ugh! تف بر شما! "
دادگاه با مردم بود ، شلوغ ترین حامیان بخشی و تحسین از
متهمان ، و مرد با مژه نور آشکاری فعال بود و
حاضر در همه جا.
ظاهر ان ورونیکا کوتاه و undistinguished بود.
او چیزی برای گفتن برای خودش. او را به داخل حوض هدایت شد و باعث
توسط یک بازرس پلیس مفید است.
او آگاه از بدن دادگاه ، از کارمندان نشسته در جدول سیاه و سفید آشغال
با مقالات ، پلیس ایستاده در مورد stiffly با عبارات آگاهی
صداقت ، و پس زمینه زمزمه
سر و شانه ها از تماشاگران نزدیک پشت سر او.
بالا بر روی یک صندلی پشت پیشخوان مطرح جایگزین وظیفه خور می دانست او
malevolently بیش از عینک است.
مرد نامطبوعی جوان با موهای قرمز و دهان گشاد ، خبرنگار نشسته
جدول ، فقط بیش از حد آشکارا طرح ریزی شده بود به او.
او علاقه مند بود با ادای سوگند از شهود.
بوسیدن از کتاب او را به عنوان ویژه عجیب و غریب رخ داد ، و پس از آن پلیس
شواهد خود را در پرشهای بطور بریده بریده و عبارات کلیشه داد.
: : "آیا شما هر چیزی به درخواست شاهد؟" بازرس مفید خواست.
بد دهن شیاطین است که آلوده به پشت ذهن ان ورونیکا خواست شوخ مختلف
بازجویی بر او ، به عنوان مثال ، که در آن شاهد نثر خود را به دست آورده بود
سبک.
او خودش را کنترل ، و فقیرانه پاسخ ، "نه."
"خب ، ان ورونیکا اسمیت ،" دادرس اظهار داشت هنگامی که پرونده همه قبل از او بود ،
"شما خوب به نظر ، قوی ، گلمان محترم و اتمام حجت ترحم شما احمقانه جوان
wimmin می تواند چیزی بهتری برای انجام با شور و اشتیاق شما را پیدا کند.
دو و بیست!
من نمی توانم تصور آنچه پدر و مادر خود را می توان فکر کردن در مورد به شما اجازه وارد شدن به این
خراشها. "ورونیکا ان ذهن با پر شد
اشتباه پاسخ غیر قابل توصیف است.
"شما را متقاعد به می آیند و شرکت در این دادرسی های ظالمانه -- بسیاری از شما ،
من متقاعد شده ام ، هیچ ایده هر چه از طبیعت خود.
من فرض کنید شما می توانید حتی اشتقاق از حق رای را به من بگویید اگر من از شما خواسته است.
نه! حتی اشتقاق نیست! اما مد شده است و در آن شما
باید باشد. "
مردان در جدول خبرنگار بلند ابرو ، لبخند کمرنگ ، و تکیه
برگشت به تماشای چگونه او در زمان سرزنش او. یکی با ظاهر کمی طاس
GNOME yawned agonizingly.
آنها همه این رو به حال به پایین در حال حاضر -- آنها شنیده ماده از آن در حال حاضر برای
زمان چهاردهم. وظیفه خور که آن را انجام داده بسیار
متفاوت است.
او در بر داشت در حال حاضر او از حوض بود و در مواجهه با جایگزین
بیش از حد در یک ضامن برای مجموع چهل پوند محدود -- هر آنچه که ممکن است به معنای
حبس یا یک ماه.
"طبقه دوم ، گفت : برخی ، اما اول و دوم شدند همه به طور یکسان به او.
او انتخاب برای رفتن به زندان است.
در گذشته ، پس از یک سفر طولانی در ون گرفتگی پنجره rumbling ، او رسید
زندان Canongate -- برای هالووی کل ظرفیت خود در حال حاضر است.
این بد شانس بود برای رفتن به Canongate.
زندان وحشی.
زندان بدون spaciousness تاریک و دلگیر بود ، و pervaded توسط بوی ظالمانه و ضعف ، و
او تا به حال برای دو ساعت صبر در شرکت sullenly مبارز از دو زن نجس
دزد قبل از یک سلول می تواند به او اختصاص داده شده است.
dreariness آن ، مانند filthiness سلول پلیس ، کشف برای او بود.
به او میگفتند که زندان tiled اماکن سفید بودند ، reeking آهک شستشو و تصور بود
immaculately بهداشتی. در عوض ، آنها به نظر می رسد در
سطح بهداشتی محل سکونت خانه tramps '.
او در آب های کدر که در حال حاضر استفاده شده است حمام بود.
او مجاز نیست به خودش حمام : یک زندانی دیگر ، با شیوه ای ممتاز ،
شسته او را.
objectors با وجدان که روند آن مجاز نیست ، او در بر داشت ، در Canongate.
موهایش را برای او شسته بود.
سپس آنها او را در لباس کثیف سرژ زبر و درشت و یک کلاه لباس بپوشند ، و در زمان دور خود را
خود لباس.
لباس آمدند تا او را نه فقط به هم آشکارا از پوشنده لباس سابق خود را نشسته ؛ حتی
زیر کتانی آنها او را داد به نظر می رسید نجس است.
خاطرات ناگوار از چیزهای دیده شده در زیر میکروسکوپ از baser اشکال زندگی
crawled شده در سراسر ذهن او و تنظیم مرتعش خود را با ناراحتی تصور است.
او در لبه تخت نشسته است -- نگهبان و محافظزن در زندان بیش از حد شلوغ با سیل
تازه واردان که روز به کشف کنند که او آن را به حال -- و پوست او لرز از
تماس با این لباس.
او بررسی مسکن که به نظر می رسید در ابتدا صرفا تیره رنگ ، و تر شد و
آشکارا ناکافی به عنوان لحظات فرار توسط.
او عمیقا از طریق چند ساعت سرد عظیم در تمام که تا به حال مدیتیت
اتفاق افتاده و همه که او انجام داده بود از زمان چرخش از جنبش حق رای داشتند
مستغرق امور شخصی او را....
بسیار به آرامی در حال ظهور از یک مرحله از تخدیر ، این امور شخصی و
مشکل شخصی او در اختیار داشتن ذهن او را از سر گرفت.
به او میگفتند او آنها را غرق شده بود و در مجموع تصور بود.