Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 4
بازی فراری
Cherubic پا با سر و صدای کمی که ممکن است از کنار ما با شکوه، یکی به وجود آمد
صبح زود، با داشتن یک روز تعطیل قبل از او. PA و زن دوست داشتنی بود و نه
خاص انتصاب به نگه دارید.
با این حال، PA و زن دوست داشتنی قرار بود با هم بیرون.
بلا تا قبل از چهار سال است، اما تا به حال هیچ کلاه سر گذاشتن بر روی.
او در پای پله ها انتظار بود - نشسته بر روی پله پایین شد، در واقع -
به رایگان دریافت خواهید کرد هنگامی که او آمد، اما به نظر می رسد شیء تنها خود را برای به دست آوردن پا به خوبی خارج
از خانه.
صبحانه آماده است، آقا، 'زمزمه بلا، بعد از سلام او را با آغوش گرفتن، و
همه شما باید انجام دهید این است، به خوردن آن بالا و آن را بنوشید، و فرار.
چگونه می توانم شما احساس می کنید، PA؟
'بهترین قضاوت من، مثل یک دزد حرز شکن جدید برای کسب و کار، عزیز من،
که باعث می شود که خود را کاملا راحت تا او محوطه است.
بلا بازوی خود را در او با خنده ای شاد بی صدا جمع و آنها به رفت
آشپزخانه بر روی نوک پا راه رفتن او در هر پله مجزا توقف برای قرار دادن نوک او
سبابه بر لب گلگون او، و سپس دراز
آن را بر روی لب های او، با توجه به مورد علاقه خود را راه نوازش بوسیدن Pa.
شما چه احساسی دارید، عشق من؟ خواسته RW، او به عنوان صبحانه خود را به او داد.
احساس می کنم در صورتی که فالگیر بود درست است، پا عزیز، و مرد کمی منصفانه بود
عطف کردن به عنوان پیش بینی شده بود. "هو! فقط مرد کمی منصفانه؟ گفت: او
پدر.
بلا دیگری از آن مهر و موم انگشت بر لب های او قرار داده، و سپس گفت: زانو
او را به عنوان او را در میز نشسته: در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید، آقا.
اگر شما را نگه دارید تا علامت این روز، چه شما فکر می کنید سزاوار؟
من قول میدم شما باید، اگر شما خوب است، پس از یک موقعیت خاص است؟
پس از سخن من من به یاد داشته باشید نیست، ارزشمند است.
بله، دارم، هر چند. این نبود که یکی از این مردیکه خیلی بزن توجه دارد - tiful
گیسوان؟ با دست نوازشگر خود را بر موهایش.
بود، بیش از حد! بازگشت و بلا، با تظاهر به لب را بزیر اویختن.
پس کلمه من!
آیا می دانید که، آقا، که فالگیر پنج هزار guineas (اگر آن را
کاملا مناسب برای او، که آن را برای قطعه دوست داشتنی من برای برش)
شما؟
شما می توانید هیچ ایده ای را تشکیل می دهند، آقا، از تعداد بار او را بوسید بسیار کمی گمنام
قطعه - نسبت - که من برای او قطع.
و او آن را می پوشد، بیش از حد، و دور گردن خود را، من می توانم به شما بگویم!
نزدیک قلب او گفت: بلا، تکان. "آه! بسیار نزدیک قلب او.
با این حال، شما یک پسر خوب، خوب، و شما بهترین عزیزترین
پسر است که تا کنون بود، امروز صبح و در اینجا زنجیره ای از آن ساخته شده است، PA، و
شما باید به من اجازه قرار دادن گردن خود را دور آن را با دست خود با محبت.
به عنوان پا خم سر خود را، او بر او گریه کرد و سپس گفت: (پس از پس از متوقف
چشاش رو خشک کنه در جلیقه سفید، کشف که از این شرایط نامتجانس
خنده او ساخته شده): "در حال حاضر، پا عزیزم، من
دست های خود را که من ممکن است آنها را با هم بریزید، و انجام شما پس از من می گویند: - کمی بلا من.
کمی بلا من، تکرار Pa. من از شما بسیار علاقه مند هستم.
"من از شما بسیار علاقه مند هستم، عزیزم، گفت: Pa.
شما نباید هر چیزی را به شما دیکته، آقا.
شما daren't آن را در پاسخ های خود را در کلیسا انجام دهد، و شما باید آن را در
پاسخ خارج از کلیسا است. "عزیزم من را برداشت، گفت: Pa.
پسر That'sa پارسا!
در حال حاضر دوباره: - همیشه - 'شما همیشه تکرار Pa.
مضطرب - نه، تو نبودند، گفت: Pa.
مضطرب (آیا خود را می شنوید، آقا؟)، مضطرب، دمدمی مزاج، بیهوده،
مزاحم، حیوانات، اما من امیدوارم که شما بهتر در زمان انجام، و به شما نگهدار من
و شما را ببخشد!
در اینجا، او کاملا فراموش کرده است که آن را به نوبه خود پا به پاسخ بود، و چسبیده به
گردن او.
عزیز بهبهان، اگر شما می دانستید که چقدر من فکر می کنم این صبح از آنچه شما به من گفت که یک بار، در مورد
اولین بار از دیدن ما آقای هارمون، زمانی که من مهر و داد زدم و شما را مورد ضرب و شتم
با کلاه سر گذاشتن مکروه کوچک من!
احساس می کنم که اگر من شده است مهر زنی کرده بود و جیغ و ضرب و شتم شما را با نفرت من
کمی کلاه سر گذاشتن، از زمانی که من در آن متولد شد، عزیزم! '
چرند، عشق من.
و به عنوان bonnets شما، آنها همواره خوب bonnets است، برای همیشه
تبدیل شدن شما - و یا شما به آنها تبدیل شده اند شاید به این دلیل بود که - در هر سنی.
آیا من به شما بسیار صدمه دیده است، فقیر کمی پا؟ خواسته بلا خنده (با وجود او
توبه)، با لذت فوق العاده در تصویر، وقتی که من شما را با کلاه سر گذاشتن من مورد ضرب و شتم؟ '
نه، فرزند من است.
آی مگس! 'صدمه وارد نشود، اما من می ترسم من باید ضرب و شتم را ندارد
شما در همه، مگر من به شما صدمه دیده با هم باشیم، گفت: "بلا.
آیا پاهای خود را نیشگون گرفتن، PA؟
نه چندان، عزیز من، اما من فکر می کنم این تقریبا زمانی که من -
اوه، بله! 'گریه بلا. اگر من در قروچه، شما گرفته شود
هنوز زنده ام.
پرواز، PA، پرواز!
بنابراین، آنها آرام تا پله های آشپزخانه بر روی نوک پنجه رفت، و بلا با دست نور
آرام از پابندهای از درب خانه را برداشته و پا، با فراق
آغوش گرفتن، خاموش ساخته شده است.
وقتی که او کمی راه رفته بود، او به عقب نگاه.
بلا که بر اساس آن، مجموعه ای دیگر از آن مهر و موم انگشت بر هوا و محوری
پای کوچکش بیانی از علامت.
بهبهان، در عمل مناسب، ابراز وفاداری به علامت، و به سرعت ساخته شده
او می تواند.
بلا روی ملاحظه در این باغ به مدت یک ساعت و بیشتر راه رفته است، و پس از آن، بازگشت به
اتاق خواب که در آن Lavvy غیر قابل جلوگیری هنوز slumbered، قرار بر کلاه سر گذاشتن کمی از
آرام، اما در کل ظاهر حیله گر، که او دیروز ساخته شده بود.
من می خواهم برای یک پیاده روی، Lavvy، او گفت، او به عنوان stooped و او را بوسید.
منع ناپذیر، با یک جهش در بستر، و سخن گفتن بود که زمان را به
دریافت رتبهدهی نشده است، مبتلا به عود را به بیهوشی، اگر او از آن آمده بود.
همانا بلا دام در کنار خیابان ها، عزیزترین دختر در جریان تحت تابستان
خورشید
ناگهان پا در انتظار بلا در پشت پمپ، حداقل سه مایل از پدر و مادر
سقف درخت. همانا بلا و پا روی اولیه
کشتی بخار برای گرینویچ.
آنها در گرینویچ بود انتظار داشت؟ احتمالا.
حداقل، آقای جان Rokesmith در اسکله به دنبال بود، در حدود چند ساعت قبل
coaly (اما به او طلا و گرد و خاکی) کمی کشتی بخار بخار خود را در لندن.
احتمالا.
حداقل، آقای جان Rokesmith به نظر می رسید کاملا راضی زمانی که او آنها را descried
در هیئت مدیره. احتمالا.
حداقل بلا زودتر پا در ساحل از او به بازوی آقای جان Rokesmith در زمان،
بدون تعجب evincing، و این دو که رفتی با هوا اثیری
از شادی است که، به عنوان آن بود، پیچید
از زمین کشید و بعد از آنها بازنشسته ترشرو و عبوس به آن را ببینید.
دو پای چوبی بود بازنشسته ترشرو و عبوس، و، یک دقیقه قبل از بلا
از قایق بیرون می کشید پا، و ارکان بازو کمی از ... او را از طریق
Rokesmith است، او هیچ تاثیری در زندگی اما توتون و تنباکو بود، و نه به اندازه کافی از آن است.
رشته ترشرو و عبوس در بندر از گل جاودانه بود، زمانی که همه در یک لحظه
بلا به او مطرح شد، و به دور او رفت.
بگو، پدر و مادر cherubic مصرف سرب در چه جهتی را ما هدایت؟
با برخی از تحقیق در افکار خود، ترشرو و عبوس، زده به طوری ناگهانی
علاقه او perked گردن خود را و نگاه مردم دخالت، اگر او بودند
تلاش برای بر روی نوک پا راه رفتن با دو پاهای چوبی خود ایستاده، در زمان مشاهده RW
هیچ اولین در این پرونده، ترشرو و عبوس وجود دارد ساخته شده است؛ والد cherubic بود
تحمل کردن و تراکم مستقیم برای گرینویچ کلیسا، برای دیدن روابط خود را.
، ترشرو و عبوس، هر چند که اکثر حوادث در او صرفا به عنوان تنباکو پنبه عمل،
فشار دادن و در تغلیظ quids در او، ممکن است تصور را برای ردیابی
شباهت خانوادگی بین cherubs در
معماری کلیسا، و کروب در جلیقه سفید.
برخی از یاد قدیم ولنتاین، در جایی که کروب، کمتر مناسب برای attired.
مثلا آب و هوا، نامشخص دیده شده بود، انجام دوستداران به محراب، ممکن است
خیالی شده اند به التهاب تب و تاب از انگشتان چوب خود را.
می شود آن را از آن ممکن است، او به moorings خود را لغزش، و به دنبال تعقیب است.
کروب رفت قبل، همه لبخند درخشان، بلا و Rokesmith جان به پیروی از آنها، ناهنجار
و گلوم به آنها را مانند موم گیر.
برای سالها، بال ذهن خود را به بعد پاها از بدن خود را رفته بود، اما
بلا آنها را به عقب برای او آورده بود در کشتی های بخار و آنها دوباره به پراکنده شدند.
او یک قایق بادبانی آهسته در باد از شادی بود، اما او یک برش متقاطع صورت گرفت
قرار ملاقات گذاشتن، و دور ثابت به عنوان اگر او به ثمر رساند خشمگینانه یکجور بازی ورق شبیه رامی.
وقتی که سایه ایوان کلیسا آنها را بلعیده، پیروز ناهنجار و
گلوم نیز خود را ارائه بلعیده شوند.
و در این زمان پدر و مادر cherubic تا ترس از تعجب بود، اما برای دو
پاهای چوبی که در آن ترشرو و عبوس reassuringly سوار شده بود، وجدان خود را ممکن است
معرفی کرده اند، در شخص که
بازنشسته، بانوی با شکوه خود مبدل شده است، در گرینویچ در ماشین و griffins ها وارد
دوست دارم پری کینه توز در christenings از شاهزاده خانم، وحشتناک به چیزی برای انجام
خدمات ازدواج.
و واقعا او دلیل لحظهای به صورت کم رنگ باشد، و به زمزمه به بلا، 'شما
فکر نمی کنم که کارشناسی ارشد خود را، شما، عزیز من در حساب rustling مرموز
و جنبش یواشکی جایی در
محله از راه دور اندام، هر چند آن را به طور مستقیم رفته بود و نه بیشتر شنیده شد.
البته آن را از پس از آن شنیده شد، به عنوان بعد از آن در این درست خوانده شود
ثبت نام ازدواج.
چه کسی آب دهان؟ من، جان، و غیره من، بلا.
چه کسی می دهد؟
من، بخاطر RW، ترشرو و عبوس به عنوان جان و بلا را با هم در مقدس موافقت
زناشویی، شما ممکن است (در کوتاه مدت) در نظر آن را انجام داده، و برداشت را به دو پای چوبی
از این معبد است.
موارد فوق ادعا، زبان وزیر، به عنوان موضوع، به
مردم، به selectly در نمونه حاضر توسط G. و G. نشان داده در بالا ذکر شد.
و در حال حاضر، کلیسا و ایوان بلعیده بلا Wilfer برای همیشه و همیشه آن را به حال
نه در قدرت خود را به چشم پوشی است که زن جوان، اما به نور خورشید شاد تضعیف،
خانم جان Rokesmith به جای آن.
و بلند مدت در مراحل روشن ترشرو و عبوس ایستاده بود، پس از عروس خوشگل،
با آگاهی مواد مخدر از داشتن خواب یک رویا است.
پس از آن، بلا را از جیب خود را در زمان یک نامه کوچک، و خواندن آن با صدای بلند به پا
و جان، این یک کپی درست از همان.
"عزیزترین MA
من امیدوارم که شما عصبانی نخواهد بود، اما من پاسخ همراه با اعلان آقای جان Rokesmith، که
دوست دارد من بهتر از من می تواند سزاوار است، جز با عشق ورزیدن به او با تمام قلب من است.
من فکر کردم آن را به بهترین وجه آن را به ذکر است از قبل، در مورد آن را باید به هر علت
تفاوت کمی را در خانه. لطفا بگو عزیزم Pa.
با عشق به Lavvy،
تا بحال ما، دختر مهربان، بلا (PS - Rokesmith) عزیزترین
سپس، جان Rokesmith سیما ملکه در این نامه قرار دهید - هنگامی که او را به حال
اعلیحضرت بخشنده خوش خیم که آن روز صبح مبارک به نظر می رسید - و پس از آن بلا
آن را به دفتر ظهور، و گفت:
خوش، در حال حاضر، عزیزترین پا، شما را امن هستند، خواهد شد و هرگز زنده گرفته!
بهبهان، در ابتدا بود، در عمق وجدان خود را هم زده، تا کنون از مطمئن بودن
ایمن نشده است، که او بیرون آمد با شکوه matrons lurking در کمین در میان درختان بی ضرر
پارک گرینویچ، و به نظر می رسید برای دیدن
سیما با شکوه در جیب، دستمال شناخته شده گره خورده است به او glooming
از یک پنجره از رصدخانه، که در آن هستند و ستاره شناس سلطنتی شبانه
outwatch ستاره چشمک.
اما دقیقه انتقال و هیچ Wilfer خانم در جسم ظاهر می شود، او
اعتماد به نفس، و با قلب و اشتهای خوب به آقا و خانم جان تعمیر
کلبه Rokesmith در Blackheath، که در آن صبحانه آماده بود.
کلبه متواضع اما روشن و تازه و در سفره برفی
زیباترین از صبحانه کمی.
در انتظار، بیش از حد، مانند نسیم تابستان سرپرست، یک تکان و لرزش بال دوشیزه جوان، همه صورتی
و روبان، سرخ به عنوان اگر او ازدواج کرده شده بود به جای بلا، و در عین حال ادعا
پیروزی از رابطه جنسی خود را بیش از هر دو جان و
بهبهان، در تپش exulting و متعال: که باید بگویم، این است که باید همه
، آقایان، زمانی که ما را انتخاب کنید تا شما را به کتاب.
این دوشیزه جوان همان بلا را وعده، خدمتکار بود، و به او ارائه یک دسته از
کلید، گنجینه های فرماندهی در راه خشک saltery، مواد غذایی، مربا و ترشی،
تحقیق و تفحص که تفریح و سرگرمی
بعد از صبحانه، هنگامی که بلا اعلام کرد که "پا باید همه چیز را، طعم جان عزیز، یا آن را
هرگز خوش شانس، و هنگامی که پا به حال تمام چیزها برخوردی خشن روبرو به داخل دهان او، و
کاملا نمی دانند چه چیزی را باید با آنها را انجام دهد زمانی که آنها در آنجا قرار داده شدند.
سپس آنها را، هر سه، برای سوار فریبنده و جذاب برای قدم زدن در میان سلامت
بلوم، و در آنجا ببین به یکسان دارای ساختمان خشن و زمخت و عبوس با پاهای چوبی
افقی قبل از او دفع شده،
ظاهرا مراقبه نشسته در فراز و نشیب های زندگی!
به آنها گفت: بلا، در تعجب نور دل اش: "آه! چگونه می توانم شما انجام دهد؟
چه بازنشسته عزیز قدیمی شما!
که به ترشرو و عبوس پاسخ داد که او ازدواج این صبح، زیبایی من،
و اگر آن را warn'ta آزادی او خواست جی او و منصفانهترین باد عادلانه و
آب و هوا، علاوه بر این، در یک راه کلی
درخواست به دانستن چه تشویق؟ و تقلا خود را در دو پاهای چوبی
درود می فرستم، کلاه در دست، شکل کشتی، با سلحشوری مردی از warsman و قلب
بلوط است.
این منظره لذت بخش بود، در میان شکوفه های طلایی، برای دیدن این نمک های قدیمی
ترشرو و عبوس، تکان دادن کلاه بیل خود را در بلا، در حالی که موهای سفید نازک او سرازیر شد
آزاد است، اگر او یک بار دیگر او را به آب آبی راه اندازی دوباره.
شما بازنشسته قدیمی جذاب، گفت: بلا، و من خیلی خوشحال هستم که من آرزو می کنم
می تواند شما را خوشحال می کند، بیش از حد.
جواب داد: ترشرو و عبوس، به من بده دست خود را، عشق من به بوسه، و آن انجام می شود!
پس از آن به رضایت عمومی انجام شد و اگر ترشرو و عبوس در دوره
بعد از ظهر باهم بریس اصلی، آن را می خواهم از وسایل از تحمیل بود
که خشم بر احساسات گروههای نوزادان امید.
اما، شام ازدواج موفقیت crowning بود، و چه به حال عروس و داماد
رسم به کار است، اما برای داشتن و نگه دارید که شام را در اتاق هتل بسیار
که در آن PA و زن دوست داشتنی یک بار با هم dined بود!
بلا نشست بین پا و جان، و تقسیم توجه خود را کاملا به همان اندازه، اما احساس می کرد که
لازم است (در غیاب گارسون قبل از شام) برای یادآوری پا که او او
زن دوست داشتنی دیگر.
من به خوبی از آن آگاه است، عزیز من، بازگشت کروب، و شما من با کمال میل حاضر به استعفا.
میل و علاقه، آقا؟ شما باید به brokenhearted باشد.
بنابراین من باید، عزیز من، اگر من فکر کردم که من که قرار بود به شما از دست دادن.
اما شما می دانید شما نیست؛ آیا شما نیست، فقیر عزیز پا؟
شما می دانید که شما تنها یک رابطه جدید چه کسی خواهد بود به عنوان علاقه شما و به عنوان
خدا را شکر برای شما - به خاطر من و به خاطر خود را - که من هستم؛ شما نیست، عزیز کمی
پا؟
در اینجا نگاه کنید، پا! بلا انگشت خود را بر روی لب خود را قرار دهید، و
سپس در پا، و سپس بر روی لب خود را دوباره، و سپس بر روی همسرش.
در حال حاضر، ما در حال همکاری سه، Pa. عزیز
ظاهر بلا شام در اینجا به طور خلاصه در یکی از ناپدید شدن او را قطع:
effectually، زیرا آن را در تحت نظارت آقا جدی در
لباس های سیاه و سفید و کراوات سفید، که
نگاه خیلی بیشتر شبیه به یک روحانی از روحانی، و به نظر می رسید سوار شده
مقدار زیادی بالاتر در کلیسا برای بیان کردن نیست، کوچک برج کلیسا.
این شخص، اعطا مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و با John Rokesmith در موضوع پانچ و
آب گوجه فرنگی، خم سر خود را به عنوان اینکه دولا شدن به عمل Papistical دریافت
اعتراف سماعی.
به همین ترتیب، در ارائه جان یک پیشنهاد که نظرات خود را برآورده نمی کنند، صورت خود را
پوشیده از ابر و طعنه امیز شد، به عنوان enjoining توبه و طلب بخشایش است.
چه شام!
نمونه ها از همه ماهی که در دریا شنا، قطعا swum راه خود را به آن،
و اگر نمونه هایی از ماهی ها از رنگ های گوناگون ساخته شده است که یک سخنرانی در عربستان
شب (کاملا توضیح وزرا در
احترام از ابری بودن هوا)، و سپس از سرخ کردن، ماهی تابه شروع به پریدن کرد، بود و
به رسمیت شناخته شده، آن را فقط به این دلیل که همه یک رنگ تبدیل شده در پخته شده
خمیر میان whitebait.
و غذاهای چاشنی بودن با سعادت - مقاله ای که آنها گاهی از سر،
گرینویچ - طعم عالی بودند، و نوشیدنی های طلایی در بطری شده بود
عصر طلایی و احتکار تا جلوه خود را از زمان.
بهترین از آن بود، که بلا و جان و کروب عهد ساخته شده بود که آنها
آشکار خواهد کرد به چشم فانی را هر چه ظاهر بودن عروسی
حزب.
در حال حاضر، نظارت خواجه، اسقف اعظم از گرینویچ، می دانستند این نیز
اگر او را به مراسم عروسی را انجام داده بودند.
و علی که با فضل خود را به اعتماد به نفس خود را بدون اینکه وارد
دعوت و اصرار بر نشان دادن نگه داشتن خدمت خارج از آن، crowning
شکوه سرگرمی.
گارسون جوان بی گناه را از یک فرم بلند و باریک و با پاهای سست و ضعیف وجود دارد، هنوز
unversed در wiles waiterhood، و اما بیش از آشکارا عاشقانه
خلق و خو، و عمیق (بیش از حد
بسیار ناامید کننده ای را اضافه کنید) در عشق با برخی از زنان جوان که شایستگی او آگاه نیست.
این جوانان بی تزویر، موقعیت امور descrying، که حتی خود را
بی گناهی می تواند اشتباه نیست، محدود خود را در حال انتظار برای بیحال شدن ضمن ستایش از شخصیت در برابر
میز کاری که زمانی که بلا هر چیزی، و موجد خسارت به او که او را نمی خواهم.
او اسقف اعظم، گریس خود را دائمی مسدود، برش او را با آرنج خود را
در لحظه موفقیت، despatching او را در تلاش اهانت آمیز کره ذوب شده، و،
زمانی که توسط هر فرصتی او از هر ظرف
ارزش داشتن، bereaving او را از آن، و دستور او برای ایستادن به عقب.
گفت: "دعا کنید او را ببخش، خانم، اسقف اعظم در صدای کم با شکوه؛ او
مرد جوان ذوق، و ما او را دوست ندارم. '
این ناشی از جان Rokesmith مشاهده - از راه چیز طبیعی تر -
بلا، عشق من، این است که بسیار موفق تر از گذشته
سالگرد، که من فکر می کنم ما باید سالگرد آینده ما را اینجا نگه دارید. '
بچه بلا، احتمالا کمترین موفقیت را تلاش در به دنبال پاسخ
matronly که تا کنون دیده شده بود: "در واقع، من فکر می کنم تا، جان، هموطنان عزیز باشد."
اسقف اعظم گرینویچ سرفه سرفه با شکوه برای جلب توجه
سه تن از وزرای خود را ارائه دهد، و خیره در آنها، به نظر می رسید گفت: "من بر شما تماس
وفاداری خود را به باور کنید!
با دست خود او پس از آن بر روی دسر را به عنوان اظهار به سه مهمان
دوره هم اکنون فرا رسیده است که در آن ما می توانیم با کمک از کسانی که توزیع
همراهان که در اعتماد به نفس ما نیست، و
می توانست با عزت کامل، بلکه برای صدور یک عمل شجاعانه از بازنشسته
مغز غلط از مرد جوان بر روی علاقه.
او برای پیدا کردن، بد بخت، قطعه ای از گل نارنجی در جایی در لابی در حال حاضر
غیر قابل تشخیص است با همان انگشت های شیشه ای با نزدیک شدن، و آن را در بلا قرار داد
دست راست.
اسقف اعظم فورا خارج و طرد او را، اما چیزی که انجام شد.
اعتماد، خانم، گفت: به فضل خود را بازگشت به تنهایی، که شما محبت
چشم پوشی از آن، با در نظر گرفتن آن عمل یک مرد بسیار جوان که صرفا
در اینجا بر روی علاقه و که هرگز جواب خواهند داد.
با استفاده از آن، او قاطعانه متمایل و بازنشسته شده است، و همه آنها پشت سر هم تبدیل به خنده، بلند و
شاد.
تغییر قیافه است بدون استفاده است، گفت: بلا، همه آنها به من پیدا کردن، من فکر می کنم باید آن را، PA و
جان عزیز، چون من خیلی خوشحال به نظر میرسند!
شوهر او احساس آن را در این نقطه ضروری به تقاضای یکی از کسانی که مرموز
ناپدید شدن در بخش بلا، او وحی اطاعت گفت: در نرم
صدا را از محل خود را پنهان:
شما را به یاد داشته باشید که ما چگونه در مورد کشتی های در آن روز، PA صحبت کردیم؟ "
بله، عزیزم. 'آیا این عجیب نیست، در حال حاضر، فکر می کنم که وجود دارد
هیچ جان در همه کشتی ها، پا بود؟
در تمام، عزیز من. 'آه، PA!
در تمام نشده؟ 'نه، عزیز من.
چگونه می توانیم بگویم چه افرادی که روی عرشه این کشتی ها که ممکن است سفر به ما
در حال حاضر از دریاهای ناشناخته!
بلا باقی مانده نامرئی و خاموش، پدر او در دسر و شراب او باقی ماند.
تا زمانی که به یاد آن زمان او را به خانه به هالووی بود.
گرچه من مثبت می توانم به خودم پاره نمی دور cherubically افزود: - آن را
گناه - بدون نوشیدن، بازده خوشحالی بسیاری از این شاد ترین روز.
'در اینجا! ده هزار بار گریه جان.
"من را پر کنید شیشه ای من و همسر گرانبهای من است.
آقایان، گفت: کروب، inaudibly مخاطب خود، در انگلوساکسون گرایش خود را به
پرتاب احساسات خود را به شکل یک سخنرانی، از پسران پایین بودند
مناقصه در برابر یکدیگر قرار داده و خود را
سر در گل شش پنسی است: "آقایان - و بلا و جان - شما به آسانی
فرض کنید آن است که قصد من نیست تا شما با مشاهدات های بسیاری را در زحمت
به مناسبت در حال حاضر.
همچنین شما می خواهد در یک بار پی بردن به ماهیت و حتی از نظر نان تست من در مورد به
پیشنهاد در به مناسبت حاضر.
آقایان - و بلا و جان - به مناسبت در حال حاضر به مناسبت مملو از
احساسات که من نمی توانم به خودم اعتماد به بیان.
اما آقایان - و بلا و جان - قسمت داشته اند در آن، اعتماد به نفس
شما در من قرار داده شده است، و مهربان و خوب طبیعت و مهربانی با
که شما تعیین کرده اند و نه در
راه، زمانی که من به خوبی آگاه باشند که در غیر این صورت نمی تواند نسبت به آن بیشتر یا کمتر، من
صمیمانه از شما تشکر کنم.
آقایان - و بلا و جان - عشق و علاقه من به تو، و ممکن است یکدیگر را ملاقات کنیم، همانطور که در حال حاضر
مناسبت، در موارد بسیاری از آینده است که می گویند، آقایان - و بلا و جان - در
خوشحال می گرداند به مناسبت در حال حاضر خوشحال است. "
پس در نتیجه به این نتیجه رسیدند آدرس خود را، کروب مهربان در آغوش گرفت دختر خود را، و
در زمان پرواز خود را به کشتی بخار بود که به او را به لندن منتقل شد و پس از آن دروغ
در اسکله شناور، انجام بهترین حالت آن را به دست انداز جاده به بیت.
اما، این زوج خوشحال رفتن به بخشی و نه با او در این راه، و قبل از او
در هیئت مدیره دو دقیقه بوده است، آنها وجود دارد، نگاه کردن به او از لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یا دیوار
بالا کلیک کنید.
بهبهان، عزیز! 'گریه بلا، اشاره او را با سایبان خود را به رویکرد به سمت و
خم شدن به آرامی به زمزمه. بله، عزیزم.
من ضرب و شتم به شما بسیار با آن کلاه سر گذاشتن نفرت انگیز کوچک، PA؟
هیچ چیز به صحبت می کنند. عزیزم 'پاهای خود را نیشگون گرفتن، PA،؟
فقط سادگی، حیوان خانگی من است.
شما مطمئن شما کاملا منو ببخش، PA؟ لطفا، PA، لطفا، منو ببخش، کاملا!
نیمه خندیدن به او و نیم با گریه به او، بلا او را در زیباترین besought
شیوه ای به شیوه ای درگیر و بازیگوش و خیلی طبیعی که cherubic او
پدر و مادر صورت coaxing ساخته شده اگر او تا به حال
رشد هرگز، و گفت: چه ماوس کمی احمقانه است! "
اما شما منو ببخش، و هر چیز دیگری؛ آیا شما نیست، PA؟
بله، من عزیزترین است.
و شما احساس نمی انفرادی و یا مورد غفلت قرار گرفته، توسط خودتان، آیا شما، PA؟
پروردگارا به تو برکت دهد! نه، زندگی من!
خداحافظی، عزیزترین Pa.
خداحافظی! "خداحافظی، عزیزم!
او از بین برود، جان عزیز من. نگاهی به خانه او!
بنابراین، او را در بازوی شوهرش تکیه، آنها homeward راه گلگون که تبدیل
بخشنده خورشید آنها را در محیط آن زده شده است.
و O در این زندگی ارزش زندگی و مرگ ارزش وجود دارد.
و O آهنگ قدیمی روشن آن است، که تیس عشق، ای عشق تیس، عشق تیس است که باعث
جهان گرد!