Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXIII MAGIC
دکتر ترسو بوده است منتظر بودند برخی از زمان در خانه هنگامی که آنها به آن بازگشت.
در واقع از او آغاز شده بود به تعجب اگر آن را نمی ممکن است عاقلانه برخی از یکی به ارسال به اکتشاف
مسیر باغ.
هنگامی که کالین به اتاق او آورده بود مرد فقیر به او نگاه جدی.
او گفت : "شما باید در آنجا ماند تا زمانی" است.
"شما باید خود overexert نیست."
من دیگر خسته شده ام نه در همه ، گفت : "کالین. "ساخته شده است من و.
فردا من می خواهم در صبح و در بعد از ظهر است. "
من مطمئن هستم که من می توانم آن را اجازه می دهد ، پاسخ داد : "دکتر ترسو.
"من می ترسم عاقلانه نخواهد بود." "این نه خواهد بود عاقلانه را امتحان کنید به من متوقف کند ،"
گفت : کالین کاملا جدی است.
"من می خواهم."
حتی مری پیدا کرده بود که یکی از مختصات ارشد کالین بود که او ندارد
بدانید که در حداقل چه حیوان کمی بی ادب ، او راه خود را از مردم سفارش
در مورد.
او در نوعی از جزیره ی صحرایی به تمام عمر خود را زندگی کرده بود و او به عنوان پادشاه آن بوده است
او رفتار خود او ساخته شده بود و بود تا به حال هیچ کس به خودش مقایسه با.
مری در واقع نه مانند او خودش را به حال شده است و از او شده بود.
Misselthwaite به تدریج کشف کرده بود که رفتار خود را از نوع بوده است
که معمول است یا محبوب است.
پس از ساخته شده این کشف او به طور طبیعی آن را از علاقه به اندازه کافی برای فکر
ارتباط با کالین. بنابراین او نشست و نگاه او را جالب
چند دقیقه بعد از دکتر ترسو به حال رفته است.
او می خواست تا او را از او بپرسید که چرا او این کار را انجام و البته او.
"آنچه شما را در من به دنبال؟" او گفت. "من فکر که من نه متاسفم برای
دکتر ترسو. "
، گفت : "بنابراین من" کالین با آرامش ، اما بدون هوا برخی از رضایت نیست.
"او خواهد Misselthwaite می کنید در تمام در حال حاضر من قصد دارم اما نه برای مردن."
"من متاسفم برای او به دلیل است که ، البته ، گفت :" ماری "اما من فکر کردم
فقط پس از آن است که باید آن را بسیار زشت بوده است که تا به حال به مودب به مدت ده
سال به یک پسر بود که همیشه بی ادب.
من هرگز آن را انجام داده است. "" من بی ادب؟ "
کالین پرسش undisturbedly.
اگر شما پسر خود شده بود و او یک مرتب سازی بر اساس صورتم سیلی از انسان شده بود ، گفت : "ماری ،
"او به شما سیلی زد." "اما او daren't ، گفت :" کالین.
"نه ، او daren't" پاسخ داد معشوقه مری ، فکر کردن به چیزی که کاملا بدون
تعصب.
"هیچ کس تا کنون جرأت به انجام هر کاری شما انجام -- دلیل این که شما قرار بود به مرگ
و چیزهایی مثل آن. شما چنین چیزی فقیر بودند. "
"اما" ، اعلام کرد کالین سرسختانه ، "من می خواهم به یک چیز فقیر.
من اجازه نمی خواهد مردم فکر می کنم دارم یکی. من روی پای من ایستاد این بعد از ظهر است. "
مری با موضوع "این است که همواره با داشتن راه خود را ساخته شده است که شما آنقدر عجیب و غریب ،" در ادامه ، تفکر
با صدای بلند. کالین سرش را تکان می frowning.
"من عجیب و غریب؟" او خواستار است.
"بله" پاسخ مری "بسیار است. او افزود : "اما شما نیاز دارید می شود متقابل
بی طرفانه ، "چرا که من عجیب و غریب -- و به همین ترتیب بن Weatherstaff.
اما من به عنوان عجیب و غریب بود که من قبل از من شروع به مانند مردم و قبل از من پیدا کردم
باغ. "" من نمی خواهم شود عجیب و غریب ، گفت : "کالین.
"من نخواهد بود ،" و او دوباره با عزم و اراده دیده.
او یک پسر بسیار افتخار بود.
او برای مدتی دراز فکر و پس از آن ماری را دیدم لبخند زیبا خود را آغاز و به تدریج
تغییر چهره کامل او. "من باید متوقف کوییر بودن است ،" او گفت ، "اگر من
هر روز به به باغ.
سحر و جادو وجود دارد در آن وجود دارد -- سحر و جادو خوب ، شما می دانید ، مری.
مری گفت : "من مطمئن هستم وجود دارد." "بنابراین من.
"حتی اگر آن را سحر و جادو واقعی نیست ،" کالین گفت ، "ما می توانیم تظاهر آن است.
چیزی است که وجود دارد -- چیزی "" سحر و جادو "، گفت : ماری" اما سیاه و سفید نیست.
آن را به عنوان سفید را به عنوان برف. "
آنها همیشه آن را به نام سحر و جادو و در واقع آن را مانند آن را در ماه است که به نظر می رسید به دنبال
فوق العاده ماه -- ماه درخشنده -- آنهایی که شگفت انگیز.
آه! چیزهایی که در آن باغ اتفاق افتاد!
در صورتی که باغ شما نمی توانند درک کنند به حال هرگز ، و اگر شما تا به حال یک باغ
شما می دانید که آن را کل یک کتاب را برای توصیف تمام که به تصویب کنند
وجود دارد.
در ابتدا به نظر می رسید که چیزهای سبز هرگز متوقف هل دادن راه خود را از طریق
زمین ، در چمن ، در تخت ، حتی در شکاف دیوار است.
سپس چیزهای سبز شروع به نشان دادن جوانه ها و جوانه شروع به گشودن و نشان می دهد
رنگ ، هر سایه ای از آبی ، هر سایه ای از بنفش ، هر رنگ و رنگ از قرمز سیر.
در گل روز خوشحال جمع شده دور به هر اینچ و سوراخ و گوشه بود.
بن Weatherstaff دیده بود آن را انجام داده و به حال خود خراشیده از ملات از بین
آجر از دیوار و جیب های ساخته شده از زمین را برای دوست داشتنی چسبیده چیز به رشد
در.
جنس زنبق و سوسن و نیلوفرهای سفید از چمن در sheaves افزایش یافت ، و alcoves سبز پر
خود را با ارتش های شگفت انگیز از لنس های دمش آبی و سفید گل delphiniums بلند
یا columbines یا campanulas.
او درجه علاقه اصلی آنها بود -- او بود ، "بن Weatherstaff گفت.
او آنها را دوست داشت چیزهایی به عنوان «تا TH' allus pointin آسمان آبی بود ، او مورد استفاده برای
بگویید.
او نیست -- او نه به عنوان یکی O زمین آنها را به عنوان بر روی TH نگاه ".
او به تازگی آن را دوست داشتم ، اما او گفت : به عنوان allus TH 'آسمان آبی نگاه تا شاد.
دانه Dickon و مری کاشته بود رشد کرد که اگر پری آنها تمایل کرده بودند.
خشخاش اطلسی از همه tints در نسیم نمره رقصید ، گل پر زرق و برق را نادیده می گیرند
بود که در باغ برای سال ها زندگی می کردند و آن ممکن است اعتراف به نظر می رسید و نه
به تعجب که چگونه چنین افراد جدید وجود دارد رو به حال.
و گل سرخ -- گل سرخ!
افزایش از چمن ، دور درهم خورشید شماره گیری ، wreathing تنه درخت و
حلق آویز از شاخه خود را ، بالا رفتن از دیوار و گسترش بیش از آنها را با زمانی
garlands سقوط در آبشار -- آنها روز به روز زنده آمد ، ساعت توسط یک ساعت یک است.
نمایشگاه تازه برگ و جوانه -- و جوانه -- ریز را در سحر و جادو اما تورم و کار
تا زمانی که پشت سر هم و به فنجان عطر uncurled سرایت ظرافت خود را بیش از
brims خود و پر کردن هوای باغ.
کالین که آن را دیدم ، تماشای هر تغییر به عنوان آن صورت گرفت.
هر روز صبح او آورده شد و در هر ساعت از هر روز زمانی که آن را نداشت و باران نمی بارد
صرف شده در باغ است.
حتی روز خاکستری او راضی است. او بر روی چمن دراز "تماشای چیز
در حال رشد است ، "او گفت. اگر شما را تماشا می کردند به اندازه کافی طولانی ، اعلام کرد ،
شما می توانید از unsheath جوانه های خود را ببینید.
همچنین شما می توانید از آشنایی چیز حشرات عجیب و غریب مشغول در حال اجرا در مورد در را
مختلف errands ناشناخته است ولی بدیهی است جدی ، گاهی اوقات حمل قراضه ریز از
کاه یا پر و یا مواد غذایی ، و یا بالا رفتن از
تیغه های چمن اگر آنها به عنوان درختان از است که در صدر یک نفر می تواند نگاه به اکتشاف شد
کشور است.
مول پرتاب تا ماهور خود را در پایان نقب زدن خود را و راه خود را در تاریخ و زمان آخرین
با پنجه های بلند میخ که نگاه به طوری مثل دست مثل جن و پری ، به او جذب شده بود یکی
تمام صبح است.
راه ، سوسک "مورچه ها راه ، راه ، قورباغه" زنبورها راه ، راه ، گیاهان "پرندگان راه ،
به او یک دنیای جدید را به کاوش و زمانی که Dickon نشان داد همه آنها را و ارسال روباه '
راه ، راه ، موش خرماها را otters راه ،
راه ، و قزل آلا 'سنجاب و آب موش و badgers" راه ، بدون پایان دادن به
همه چیز را به صحبت کردن و فکر می کنم بیش از و این بود که نیمی از سحر و جادو نیست.
این واقعیت که او واقعا یک بار بر پاهای خود ایستاده بود به حال تفکر کالین بود
فوق العاده و زمانی که ماری او را از طلسم او کار کرده بودند به خبرنگاران گفت : او هیجان زده و
تایید شده از آن را تا حد زیادی.
او از آن به طور مداوم صحبت کرد. "البته باید وجود داشته باشد بسیاری از سحر و جادو در
جهان ، "او گفت : عاقلانه یک روز ،" اما مردم نمی دانند که آنچه آن را دوست دارم یا چگونه به
آن را بسازیم.
شاید ابتدا فقط به گفتن چیزهای خوبی که می رویم به اتفاق می افتد تا زمانی که شما را
آنها رخ می دهد. من می خواهم را امتحان کنید و آزمایش است. "
صبح روز بعد زمانی که آنها را به باغ مخفی او در یک بار به بن فرستاده رفت
Weatherstaff.
بن آمد که او می تواند به سرعت و راجه ایستاده بر پاهای خود را زیر یک درخت در بر داشت
و به دنبال بسیار بزرگ است ، اما نیز بسیار به زیبایی لبخند زدن.
"صبح به خیر ، بن Weatherstaff ،" او گفت.
"من می خواهم شما و Dickon و خانم مری در یک ردیف می ایستند و گوش به من چرا که من
رفتن به به شما چیزی بسیار مهم بگویید. "
"رای مثبت ، رای مثبت ، آقا!" پاسخ داد بن Weatherstaff ، دست زدن به پیشانی خود را.
(یکی از charms طولانی پنهان از بن Weatherstaff بود که در بچگی اش او تا به حال
یک بار دور به دریا اجرا و سفرهای ساخته شده بود.
بنابراین او می تواند مانند یک ملوان پاسخ دهید.) "من می خواهم سعی کنید علمی
آزمایش ، توضیح داد : "راجه.
"وقتی که من رشد می کنند تا من را به اکتشاف ها ، نوآوری های بزرگ علمی و من می خواهم برای
آغاز در حال حاضر با این آزمایش است. "
"رای مثبت ، رای مثبت ، آقا!" بن Weatherstaff گفت : بی درنگ ، هر چند این اولین بار بود او
اکتشافات بزرگ علمی شنیده می شود.
این اولین بار است که مری از آنها شنیده بود ، چه بود ، اما حتی در این مرحله او
برای تحقق بخشیدن به که ، عجیب و غریب به عنوان او بود ، کالین در مورد مفرد بزرگ بسیاری را خوانده بود آغاز شده بود
چیزها و به نوعی یک نوع بسیار قانع کننده ای از پسر است.
وقتی او برگزار شد تا سر خود را و چشم های عجیب و غریب خود را بر شما ثابت به نظر می رسید آن را به عنوان اگر شما
بر این باور او تقریبا در وجود خودتان هر چند او تنها ده سال سن -- در حال رفتن
یازده.
او در این لحظه به خصوص قانع کننده بود چرا که او به طور ناگهانی احساس شیفتگی
در واقع ساخت یک نوع بیان را مانند یک فرد بالغ و رشید است.
"کشف بزرگ علمی من می خواهم به را ،" او رفت ، در مورد
سحر و جادو.
سحر و جادو یک چیز بزرگ است و به ندرت هر کس می داند هر چیزی در مورد آن به جز چند نفر
در کتاب های قدیمی -- و مری کمی ، چرا که او در هند متولد شد که در آن وجود دارد
fakirs.
من معتقدم Dickon می داند برخی از سحر و جادو ، اما شاید او نمی داند که او آن را می داند.
او charms حیوانات و انسان.
من هرگز به او اجازه دهید می آیند برای دیدن من اگر او تا به حال دلربا حیوانی شده است -- که
ساحر پسر ، بیش از حد ، چرا که پسر یک حیوان است.
من مطمئن هستم سحر و جادو وجود دارد در همه چیز ، تنها ما حس نمی به اندازه کافی برای نگه
از آن و آن را به انجام کارها را برای ما -- مثل برق و اسب و بخار ".
این صدا تا تحمیل که بن Weatherstaff کاملا هیجان زده شد و
واقعا هنوز هم نمی تواند نگه داشتن. "رای مثبت ، برای همیشه ، سر ، او گفت و او شروع به
ایستادن کاملا راست.
هنگامی که مری در بر داشت این باغ آن نگاه کاملا مرده ، "سخنران به پیش ببرد.
"سپس چیزی شروع به هل دادن تا چیز خاک و ساختن چیزهایی با از
هیچ چیز نیست.
یکی از چیزهایی روز شد وجود ندارد و یکی دیگر از آنها است.
من تا به حال چیز را تماشا می کردند هرگز قبل از آن ساخته شده است و من احساس بسیار کنجکاو است.
علمی از مردم همیشه کنجکاو و من می خواهم به توان علمی.
من دائم گفتن به خودم ، آنچه در آن است؟ آن چیست؟
این چیزی است.
این نمی تواند به هیچ چیز نیست! من نام خود را می دانم نیست ، بنابراین من آن را سحر و جادو.
من طلوع آفتاب را ندیده اما مری و Dickon و از آنچه من به آنها بگوید من هستم
مطمئن شوید که سحر و جادو بیش از حد است.
چیزی آن را هل می دهد و تساوی آن.
گاهی اوقات از من در باغ بوده است من از طریق درختان به آسمان نگاه
و من احساس عجیب و غریب شاد بودن داشته اند که اگر چیزی شد هل دادن و
طراحی در قفسه ی سینه ام و من تنفس سریع.
سحر و جادو است همواره هل دادن و نقاشی و ساختن چیزهایی از چیزی.
همه چیز از سحر و جادو ، برگ ها و درختان ، گل ها و پرندگان badgers و روباه ساخته شده
و سنجاب ها و مردم. بنابراین باید در اطراف ما می باشد.
در این باغ -- در تمام نقاط.
ایستادن و می دانم من می خواهم برای زندگی انسان را به سحر و جادو در این باغ ساخته شده است.
من می خواهم برای آزمایش علمی در تلاش برای گرفتن برخی از قرار داده و آن
در خودم و آن را به فشار و رسم من و من قوی.
من نمی دانم چگونه آن را انجام دهید ، اما من فکر می کنم که اگر شما در حفظ و فکر کردن در باره آن و خواستار
شاید آن خواهد آمد. شاید که نوزاد اولین راه برای به دست آوردن
آن.
وقتی که من رفتن را امتحان کنید که اولین بار برای ایستادن مری نگه داشته و گفت به همان سرعتی که به خودش
او می تواند ، 'شما می توانید آن را انجام دهید! شما می توانید آن را! می توانم از "و من.
من تا به حال خودم را در همان زمان را امتحان کنید ، البته ، اما سحر و جادو او به من کمک کرد -- و به همین ترتیب همین کار را انجام میدادند
Dickon را.
هر صبح و عصر و اغلب در طول روز که من می توانم به یاد داشته باشید من می خواهم برای
گفت : ، 'سحر و جادو است در من! سحر و جادو من ساخت و
من می خواهم به عنوان قوی به عنوان Dickon ، به عنوان قوی به عنوان Dickon! '
و از همه شما باید آن را ، انجام بیش از حد. که تجربه من به شما کمک ، بن
Weatherstaff؟ "
"رای مثبت ، رای مثبت ، آقا!" بن Weatherstaff گفت. "رای مثبت ، برای همیشه!
"اگر شما در حفظ و انجام آن هر روز به طور منظم به عنوان سرباز از طریق تمرین ما
باید ببینید که چه اتفاقی خواهد افتاد و در صورت پیدا کردن این آزمایش موفق.
چیز یاد می گیرید و گفت آنها بارها و بارها و فکر کردن در مورد آنها تا آنها
باقی ماندن در ذهن خود را برای همیشه و من فکر می کنم از آن خواهد شد مشابه با سحر و جادو.
اگر شما در حفظ و نامیدن آن را به شما می آیند و به شما کمک کند آن را به بخشی از شما و
خواهد ماند و کارها را انجام دهیم. "
"من یک بار شنیده ام یک افسر در هند به مادرم بگویید که fakirs که گفت وجود دارد
کلمات و بیش از هزاران بار ، گفت : "ماری.
"من شنیده ام همسر JEM Fettleworth می گویند :" چیزی بیش از هزاران O 'TH بار -- callin
JEM حیوان مست ، گفت : "بن Weatherstaff با خشگی.
"allus Summat می آیند' O که برای اطمینان بیشتر است.
او او hidin خوب 'به شیر آبی' TH به عنوان به عنوان پروردگار مست رفت. "
کالین کشید ابرو خود را با هم و فکر چند دقیقه.
سپس او را تشویق می کردند تا.
"خوب ،" او گفت ، "شما چیزی از آن آمده بود.
او با استفاده از سحر و جادو اشتباه تا او ساخته شده او را ضرب و شتم او.
اگر او می خواهم سحر و جادو راست استفاده می شود و گفته بود چیزی خوب شاید او نمی توانست کردم
به عنوان مست به عنوان پروردگار و شاید -- شاید او ممکن است را خریداری او کلاه سر گذاشتن "
بن Weatherstaff chuckled و تحسین بسیار زیرکانه خود را در چشم های کمی قدیمی وجود دارد.
Tha'rt LAD هوشمندانه و به عنوان یک راست پا ، Mester کالین ، "او گفت.
"دفعه بعد من می بینم Bess Fettleworth من او را کمی از تذکر O' چه سحر و جادو را انجام خواهد داد
برای او. او نادر "خوشحال می شود اگر TH' sinetifik
'speriment کار می کرد --' تا 'UD JEM".
Dickon به حال گوش دادن به سخنرانی ایستاده بود ، چشم ها گرد خود را درخشان با کنجکاو
لذت.
مهره و شل بر روی شانه های او بودند و او خرگوش دراز گوش دار سفید در بازوی وی برگزار شد
و نوازش و نوازش آن را آرام در حالی که آن را گوش خود را در امتداد پشت آن گذاشته و لذت می برد
به خودی خود.
"آیا شما فکر می کنید این آزمایش کار خواهد کرد؟" کالین از او خواست ، تعجب آنچه که او بود
فکر کردن.
او اغلب تعجب Dickon فکر زمانی که او را دیدم او را در او به دنبال یا
یکی از خود "موجودات" را با خود لبخند شاد وسیعی است.
او لبخند زد و لبخند او گسترده تر از حد معمول بود.
"رای مثبت" او جواب داد ، "که من انجام است. این کار شما همان دانه انجام هفتم "هنگامی که پنجمین'
یکشنبه درخشد بر 'EM است.
برای مطمئن کار می کنند. باید شروع آن در حال حاضر؟ "
کالین خوشحال شد و پس مری است.
از کار اخراج شده توسط خاطراتی از fakirs و جانبازان در تصاویر کالین پیشنهاد
که همه آنها باید میان پا در زیر درختی که سایبان نشستن.
"می خواهم نشسته در نوعی معبد می شود ، گفت :" کالین.
"من نه خسته است و من می خواهم برای نشستن." "EH! گفت :" Dickon ، "THA نباید آغاز
sayin 'tha'rt خسته می شوند.
THA سحر و جادو 'ممکن است TH فاسد" کالین تبدیل شده و نگاه او -- را به خود
بی گناه دور چشم. "درست است که او گفت : به آرامی.
من فقط باید از سحر و جادو ، فکر می کنم. "
این همه با شکوه ترین و مرموز به نظر می رسید زمانی که آنها در دایره خود نشسته است.
بن Weatherstaff احساس او به نحوی بوده است به ظاهر در رهبری نماز
نشست.
معمول او در آنچه که او به نام "agen' نماز - meetin "ثابت شده اما این
امر راجه او آن را خشمگین شدن نیست و در واقع تمایل به خوشحالی کردن
در خواسته برای کمک به.
معشوقه مری احساس رسما enraptured.
Dickon خرگوش خود را در بازوی خود را برگزار کرد ، و شاید او ساخته شده سیگنال برخی از دلربا ندارد
یکی از آنها ، زمانی که او نشستم ، پا روی پا انداخته ، مثل بقیه ، کلاغ ، روباه شنیده می شود ،
سنجاب و بره به آرامی کشید نزدیک
ساخته شده و بخشی از دایره را ، حل و فصل هر یک را به یک محل استراحت به عنوان اگر از خود
میل. «موجودات» آمده اند ، گفت : "کالین
به شدت.
"آنها می خواهند به ما کمک کند." کالین واقعا نگاه بسیار زیبا ، مری
فکر می کردم.
او برگزار شد سر خود را به عنوان اگر او را مانند یک نوع از کشیش احساس و چشم های عجیب و غریب خود را به حال
نگاه فوق العاده در آنها. نور را در او از طریق درخت تاباند
سایبان.
"در حال حاضر ما آغاز خواهد شد ،" او گفت. "باید یک فاجعه را به عقب و رو به جلو ، مری ،
اگر ما به عنوان دراویش شد؟ "" من گل اختر 'آیا هیچ swayin' back'ard و
for'ard ، گفت : "بن Weatherstaff.
من rheumatics TH '." "سحر و جادو آنها را دور کنند ، گفت :" کالین
در یک کاهن اعظم تن ، "اما ما نمی خواهد یک فاجعه را تا زمانی که آن را انجام داده است.
ما فقط شعار. "
"من گل اختر' آیا هیچ chantin 'گفت :" بن Weatherstaff بازیچه قرار دادن testily.
"آنها به من معلوم شد تنها زمانی امین' O هفتم گروه کر کلیسا "من تا کنون از آن تلاش کرد."
هیچ کس لبخند زد.
همه آنها به صورت جدی بیش از حد. چهره کالین بود حتی توسط یک عبور
سایه. او شیوهی تفکر تنها از سحر و جادو است.
"سپس من شعار می داد :" او گفت.
و او شروع ، به دنبال مانند روح پسر عجیب و غریب است.
"خورشید درخشان -- خورشید در حال درخشیدن است. این سحر و جادو است.
گل ها در حال رشد -- ریشه تکان دهنده هستند.
این سحر و جادو است. زنده بودن سحر و جادو -- در حال قوی است.
سحر و جادو.
سحر و جادو در من -- سحر و جادو در من است. در من است -- آن را در من است.
در هر یک از ما است. در پشت بن Weatherstaff است.
سحر و جادو!
سحر و جادو! بیایید و کمک کنید! "
او گفت که این بار بزرگ بسیاری از -- یک هزار بار اما تعداد بسیار نیکو است.
مری گوش entranced.
او احساس کردند که اگر آن را در یک بار عجیب و غریب و زیبا است و او می خواست او را به در و
در. بن Weatherstaff شروع به احساس ساکت را به
مرتب کردن بر اساس رویایی که کاملا سازگار بود.
زمزمه از زنبورها در شکوفه های مخلوط با صدای شعار و
از روی خواب الودی را به چرت ذوب می شود.
Dickon پا روی پا انداخته با خرگوش او نشسته خواب در بازوی خود و دست استراحت در
پشت بره.
دوده دور تحت فشار قرار دادند تا به حال سنجاب و نزدیک به او را روی شانه او ، فیلم خاکستری نشسته اند
بیش از چشمان او کاهش یافته می شود. در گذشته کالین متوقف شد.
"حالا من می خواهم به راه رفتن به گرد باغ" اعلام کرد.
سر بن Weatherstaff کاهش یافته است به جلو و او آن را با حرکت تند و سریع بلند است.
شما شده است خواب ، گفت : "کالین.
مرتب کردن بر اساس 'امین' Nowt O ، "بن mumbled. "TH' خطبه enow خوبی بود -- اما من موظف هستم به :
مجموعه هفتم جلو. "او کاملا بیدار نشده است.
شما در کلیسای نیستید ، گفت : "کالین.
"نه من!" ، گفت : بن ، صاف خود. "چه کسی گفت من؟
هر بیت از آن شنیده ام. گفت که سحر و جادو TH 'در پشت من بود.
دکتر TH 'خواستار آن rheumatics است."
راجه به دست تکان دادند دست خود را. او گفت : "این سحر و جادو اشتباه بود ،.
"شما بهتر خواهد شد. شما اجازه من برای رفتن به کار خود را.
اما دوباره فردا. "
"من می خواهم به دیدن تو پیاده روی دور باغچه ، بن grunted.
این خر خر کردن غیر دوستانه بود ، اما آن خر خر کردن بود.
در واقع ، حزب سمج قدیمی بودن و داشتن ایمان در کل سحر و جادو او ساخته شده بود
ذهن خود را که اگر او دور فرستاده شد او را نردبان خود و صعود نگاه بر دیوار تا
که او ممکن است آماده به داد و بیداد اگر هر اتفاقی وجود دارد.
راجه به ماندن او جسم نیست و بنابراین این حرکت به تشکیل شد.
واقعا دوست دارم در صفوف منظم پیش نگاه کنید.
کالین در سر خود را با Dickon در یک طرف و مری از سوی دیگر بود.
بن Weatherstaff راه می رفت پشت سر ، و "موجودات" trailed پس از آنها ، گوشت بره
و توله روباه نگه داشتن نزدیک به Dickon ، خرگوش سفید رقص همراه و یا توقف
اندک اندک خوردن و دوده زیر با
هیبت از یک فرد که خود را مسئول احساس.
در صفوف منظم پیش بود که به آرامی اما با شرافت نقل مکان کرد.
چند هر متری که متوقف شده بود برای استراحت.
کالین تکیه بر بازو Dickon و بن Weatherstaff خصوصی مواظب تیز نگه داشته است ، اما
در حال حاضر و پس از آن کالین دست خود را از حمایت خود گرفت و چند قدم به تنهایی راه می رفت.
سر خود را تمام وقت برگزار شد و او نگاه بسیار بزرگ است.
"سحر و جادو در من است!" او گفت : نگه داشته است. "سحر و جادو است که من قوی!
من می توانم آن را احساس!
من می توانم آن را احساس! "این خیلی خاص به نظر می رسید که چیزی بود
حفظ و نشاط بخشی به او.
او در کرسی در alcoves نشسته ، و یک یا دو بار او را بر روی چمن نشسته و
چندین بار او را در مسیر متوقف شد و در Dickon تکیه داد ، اما او نمی خواست منصرف بشه
تا زمانی که در تمام طول باغ رفته بود.
وقتی او را به درخت سایبان بازگشت گونه خود و برافروخته شد و و او نگاه
پیروز است. "من این کار را کرد!
سحر و جادو کار می کرد! "او گریه.
"این اولین کشف علمی من است.". "چه خواهد شد دکتر ترسو می گوید؟" آغاز شد مریم.
کالین پاسخ داد : "او هر چیزی را می گویند نه ،" ، "چرا که او نمی خواهد گفت.
این بزرگترین راز همه.
هیچ کس این است که بدانید هر چیزی در مورد آن تا زمانی که من بزرگ شده اند آنقدر قوی است که من قادر به راه رفتن و
اجرا مانند هر پسر بچه دیگر. من در اینجا خواهند آمد هر روز در صندلی من و
من باید در آن گرفته است.
من مردم را زمزمه و پرسیدن سوال را نداشته باشند و من نمی خواهد اجازه پدرم شنیدن
در مورد آن تا آزمایش کاملا موفق است.
سپس مدتی زمانی که او می آید به Misselthwaite من فقط باید به او راه رفتن
مطالعه و می گویند : "من اینجا هستم ، من مثل هر پسر دیگر هستم.
من به خوبی و من باید زندگی یک مرد می شود.
شده است یک آزمایش علمی انجام می شود. '"
او فکر می کنم او در خواب است ، گریه : "ماری.
او چشم خود را باور ندارد. "کالین برافروخته پیروزمندانه است.
او خود را بر این باورند که او بود که برای به دست آوردن خوب ، که واقعا بیشتر بود ساخته شده بود
بیش از نیمی از نبرد ، اگر او از آن آگاه شده بود.
و و اندیشه است که تحریک او را بیش از هر دیگر این تصور آنچه او بود
پدر نگاه می خواهم که او را دیدم که او تا به حال یک پسر بود که به عنوان راست و قوی به عنوان
فرزندان پدران دیگر.
یکی از تیره ترین شوربختیها خود را در چند روز گذشته ناسالم مرضی شده بود
نفرت از بیمار ضعیف تحت حمایت پسر است که پدر نگران بود به او نگاه.
"از او خواهید بود موظف به باور آنها ،" او گفت.
"یکی از چیزهایی که من می خواهم برای ، پس از آثار سحر و جادو و قبل از اینکه من شروع به ساختن
اکتشافات علمی ، این است که یک ورزشکار است. "
بن Weatherstaff گفت : "ما باید تو رده' boxin 'در یک هفته یا بیشتر ،".
"' کمربند 'امین' winnin Tha'lt پایان WI قهرمان bein 'جایزه جنگنده تمام انگلستان است."
کالین چشم خود را بر روی او ثابت sternly.
Weatherstaff ، او گفت ، "است که بی احترامی است.
شما باید آزادی را نمی کند چرا که شما در راز هستند.
با این حال ، سحر و جادو کار می کند من باید یک جایزه جنگنده.
من کاشف علمی خواهد بود "." عفو تبر -- عفو تبر ، سر پاسخ داد : "بن ،
دست زدن به پیشانی خود را در درود می فرستم.
"من باید به دانه آن ماده نبود jokin' "، اما چشم خود را twinkled و مخفیانه
او فوق العاده خوشحال بود.
او واقعا مهم نیست که سرزنش کرده چون snubbing معنی که LAD شد به دست آوردن
قدرت و روح است.