Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 10
جانشین
برخی از برادران به فرانک Milvey کشیش خود را پیدا کرده بود بسیار
ناراحت کننده در ذهن خود، چرا که آنها به دفن کشته شدگان بیش از حد مورد نیاز بود.
امیدوارم.
اما کشیش فرانک، تمایل به این باور است که آنها برای انجام یک یا لازم بود
دو چیز دیگر (و می گویند از نه و سی) محاسبه شده به زحمت خود را
وجدان و نه در صورتی که به همان اندازه که فکر می کنم در مورد آنها برگزار شد، آرامش خود را.
در واقع، Milvey کشیش فرانک یک مرد بردبار، که ریسمانهای بسیاری از غم و اندوه را متوجه بود
و blights در تاکستان در جایی که او کار می کرد، و ادعا که آنها ساخته شده
او وحشیانه و حکیم است.
او تنها با یاد کرد که بیشتر خود او می دانستند، در راه کمی خود را محدود نیازهای بشری،
بهتر است او دور می تواند علم لایتناهی می دانم که ممکن است تصور کنید.
برای چه، در صورتی که کشیش فرانک بود به خواندن کلمات مشکل است که برخی از خود
برادران، و سود و دلهای بی حد و حصر، در یک مورد بدتر از
جانی است، او می توانست انجام داده است تا از ترحم و تواضع روح خود.
خواندن آنها را بیش از جانی، او از شش فرزند خود فکر کردم، اما نه از فقر او،
و آنها را به خواندن با چشم پوشیده است.
و بسیار جدی او و روشن و همسرش، که گوش دادن بود، نگاه
را به قبر کوچک و برم خونه بازو در بازو.
غم و اندوه در خانه اشرافی بود، و شادی در الاچیق وجود دارد.
آقای Wegg استدلال، اگر یتیم می خواستم، او یک یتیم او را، و می تواند
بهتر است مورد نظر می شود؟
و چرا در مورد بوته Brentford به ضرب و شتم، به دنبال قطعا یتیم بود که
ایجاد هیچ گونه ادعای بر شما و هیچ فداکاری برای شما، هنگامی که یتیم بود
آماده به دست خود را که به شما داده شده بود
ایجاد کند، دوشیزه الیزابت، استاد جرج جین خاله، و عمو پارکر؟
آقای Wegg تشویق، در نتیجه، هنگامی که شنید، بشارت ده.
نه، پس از آن شاهد که باید در حال حاضر بی نام و نشان تاکید شد.
که در انزوا از باوئر او برخوردی خشن روبرو از پای چوبی خود را در مرحله باله
روش، و اعدام متلک و یا
چرخ زدن پیروزی در پا واقعی باقی مانده به او.
شیوه ای های جان Rokesmith نسبت به خانم Boffin در این زمان، شیوه ای از
مرد جوان به سوی یک مادر، از وزیر نسبت به همسر کارفرمای خود.
اما در هر حال همیشه تسلیم رام محبت است که به نظر می رسید که مشخص شده است
در روز تعامل خود را با فنر هر فرد در لباس او بود
و یا راه خود را به هیچ چیز عجیب و غریب به نظر می رسید
برای او او گاهی اوقات در صورت بی سر و صدا و فریادی در شرکت خود متحمل شده، اما هنوز هم آن را
بود به نظر می رسید در صورتی که لذت خلق و خوی خوش مشرب و طبیعت تابشی خود را به او تسلیم،
می توانست کاملا به طور طبیعی در یک قطره اشک هم در یک لبخند بیان شده است.
کامل از همدردی خود را با فانتزی خود را برای داشتن یک کمی جان هارمون
حفاظت و عقب، او در هر عمل و حرف نشان داده شده بود، و در حال حاضر که علاقه داشتن به نوع
ناامید، آن را با مردانه تحت درمان قرار
مهربانی و احترام برای او که به سختی می تواند از او تشکر کنم به اندازه کافی.
اما من از شما سپاسگزارم، آقای Rokesmith خانم Boffin گفت، و من از شما سپاسگزارم ترین مهربانی.
تو را دوست دارم.
"من امیدوارم که هر کسی 'آنها باید، خانم Boffin گفت؛ اما ما
آیا همه ما آنچه که ما باید، ما انجام می دهید؟ جان Rokesmith پاسخ داد: 'برخی از میان ما
عرضه کوتاه مدت که از بقیه است.
شما عاشق بچه ها خوب، آقای Boffin است به من گفت.
کمی بهتر از او است، اما راه او قرار می دهد همه بر من است.
شما صحبت می کنند و نه متاسفانه، آقای Rokesmith.
آیا من؟ به من تلفن های موبایل تا.
آیا یکی از بسیاری از کودکان؟ او سرش را تکان داد.
تنها یک کودک؟ '
هیچ دیگری وجود داشت. مرده مدتها پیش.
پدر یا مادر زنده 'مرده -
و بقیه روابط خود را؟ '
"مرده - اگر من تا به حال هیچ موجود زنده ای. من از هیچ نشنیدم.
بلا در این نقطه از گفت و گو با یک گام نور آمد.
او در خانه متوقف لحظه ای، مردد که آیا باقی می ماند و یا بازنشسته، بهت زده شده توسط
که او مشاهده نشد. در حال حاضر، بحث بانوی پیر مهم نیست، گفت:
به خانم Boffin، اما به من بگو.
آیا کاملا مطمئن، آقای Rokesmith، که شما را هرگز ناامیدی در عشق؟
کاملا اطمینان حاصل کنید. چرا من از شما بپرسم؟
"چرا، به همین دلیل است.
گاهی اوقات شما باید نوعی از شیوه ای به پایین نگه داشته با شما، است که مانند شما
سن داشتند. شما نمی توانید به 30؟
"من هنوز 30 هستم.
Deeming آن زمان را به حضور او شناخته شده، بلا سرفه را به خود جلب
توجه، التماس عفو و گفت که او خواهند رفت، از ترس این که او را قطع
موضوع کسب و کار.
نه، نمی رویم، دوباره خانم Boffin، چرا که ما در حال آمدن به کسب و کار، به جای
به آن آغاز شده است و شما به آن تعلق دارند به همان اندازه در حال حاضر، عزیز من بلا، را به عنوان من.
اما من می خواهم ساده دل من به مشورت با ما.
آیا کسی به عنوان پیدا کردن ساده دل من برای من؟
Rokesmith رفتگان در این ماموریت، و در حال حاضر بازگشت همراه با آقای Boffin
تنه زدن، صدای یورتمه رفتن اسب خود را.
بلا لرزش کمی مبهم به عنوان موضوع این همان احساس
مشاوره، تا خانم Boffin آن را اعلام کرد.
حالا شما بیای و بشینی با من، عزیز من، گفت که روح ارزش، مصرف خود را
راحت مکان عثمانی های بزرگ در وسط اتاق، و رسم بازوی او
از طریق در بلا، و ساده لوح، شما بشین اینجا، و آقای Rokesmith تو انجا نشسته است.
در حال حاضر، می بینید، چه من می خواهم به بحث در مورد، این است.
آقا و خانم Milvey مهربانترین توجه داشته باشید ممکن است به من فرستاده اند (که آقای Rokesmith فقط در حال حاضر
من خواندن با صدای بلند، برای من خوب است در دست نوشته نمی شود)، ارائه به من دیگری پیدا
کودک را به نام و آموزش و بالا آوردن.
خوب. این من فکر. "
(و او بخار ingein و در آن، زمزمه آقای Boffin، در توصیف
پرانتز، هنگامی که او یک بار آغاز می شود. این mayn't آسان به او را شروع اما یک بار
آغاز شده، she'sa ingein.)
- این به من فکر کردن، من می گویم، تکرار خانم Boffin، صمیمانه بشاش،
تحت نفوذ تعریف شوهرش، و من گمان کرده اند دو چیز است.
اول از همه، که من ترسو احیای نام جان هارمون بزرگ شده اند.
نام مایه تاسف است، و من تصور من باید خودم اگر من آن را داد به سرزنش
یکی دیگر از کودک عزیزم، و نشان داد که دوباره بد بخت.
حالا، چه، آقای Boffin گفت، در به شدت propounding مورد خود را برای دبیر
نظر؛ که آیا ممکن است که خرافات تماس بگیرید؟
این مسئله از احساس با خانم Boffin، گفت: Rokesmith، به آرامی.
نام همواره مایه تاسف است. در حال حاضر این انجمن تاسف جدید
در ارتباط با آن است.
نام مرده است. چرا احیای آن؟
ممکن است Wilfer خانم آنچه او فکر می کند من بپرسید؟
نبوده است به نام خوش شانس برای من، گفت: بلا، رنگ آمیزی - و یا حداقل از آن بود
تا آن را به بودن من در اینجا به رهبری - است که در افکار من نیست.
همانطور که ما این نام را به کودک فقیر داده بود، و به عنوان کودک فقیر انجام گرفت، تا عاشقانه به
من، من فکر می کنم من باید از تماس کودک دیگری با آن احساس حسادت.
من فکر می کنم من باید احساس به عنوان اگر به نام endeared برای من تبدیل شده بود، و من تا به حال حق ندارد
برای استفاده از آن.
و این به نظر شما؟ "اظهار داشت آقای Boffin، ناظر صورت وزیر
و دوباره او را پرداختن. من می گویم دیگر، آن است ماده از احساس،
بازگشت وزیر امور خارجه.
'من فکر می کنم احساس خانم Wilfer را را بسیار زنانه و زیبا.
خانم Boffin گفت: در حال حاضر، ما به نظر شما، ساده لوح، '.
به نظر من، بانوی پیر، 'بازگشت رفتگر طلایی،' نظر شما است.
پس، خانم Boffin گفت: «ما موافقت خود را با احیای نام جان هارمون، اما به آن اجازه
استراحت در قبر.
از آن است، به عنوان آقای Rokesmith می گوید، یک ماده از احساس، اما لر که چگونه بسیاری از امور
مسائل از احساس! خوب و بنابراین من به چیزی دوم من
گمان کرده اند از.
شما باید بدانید که، بلا، عزیز من، و آقای Rokesmith، که زمانی که من برای اولین بار به من به نام
افکار شوهر من از اتخاذ یک پسر یتیم کمی به یاد جان هارمون، من
بیشتر بود که به شوهرم به نام
آرامش را به فکر می کنم که چگونه پسر فقیر با پول خود جان بهره مند است، و
محافظت از خود forlornness جان. 'شنیدن، شنیدن!' گریه آقای Boffin.
پس به او انجام داد.
Ancoar: 'نه، Ancoar، ساده دل، عزیز من،' بازگشت
خانم Boffin، چون من می خواهم به چیز دیگری می گویند.
من به معنای آن بود که، من مطمئن هستم، تا آنجا که من هنوز هم آن را متوسط.
اما این مرگ کوچک ساخته شده است که من از خودم سوال بپرسم، به طور جدی، که آیا من
نه بیش از حد بر خشنود خودم خم شده است.
دیگری به همین دلیل من به دنبال نداشت تا این حد برای یک کودک زیبا و یک کودک کاملا به من
علاقه؟
وعده برای انجام این کار خوب است، چرا آن را به خاطر خود آن انجام نمی شود، قرار داده و سلیقه و likings من را
توسط؟
شاید گفت: بلا و شاید آن را با برخی از حساسیت ناشی از کمی گفت:
از آن دسته از روابط کنجکاو قدیمی از لیزا به سمت مقتول، شاید در
احیای نام، به شما نمی توانست دوست
آن را به کودک کمتر جالب تر از اصل.
او به شما علاقه مند است. "
خب، عزیز من، بازگشت خانم Boffin، به او فشار، آن نوع از شما تا
به همین دلیل، و من امیدوارم که آن را ممکن است چنین است، و در واقع به برخی از
حد من معتقدم که پس از آن بود، اما من می ترسم نه به وسعت تمام.
با این حال، که در سوال آمده در حال حاضر، چون ما را با نام انجام می شود. "
پیشنهاد: 'آن را پیریزی کرده تا به عنوان یک یاد، بلا، musingly.
که بهتر است گفت، عزیز من، گذاشته آن را به عنوان یک یاد.
خب پس من شده اند فکر کرد اگر من را به هر یتیم برای تأمین، اجازه دهید آن نمی شود
پت و بازیچه برای من، بلکه موجود به خودی خود کمک کرده است. "
نه خیلی پس از آن گفت: "بلا.
'،' بازگشت خانم Boffin، محکم. 'و نه prepossessing سپس گفت: "بلا.
نه، خانم Boffin بازگشت. نه لزوما.
که ممکن است رخ دهد.
پسر به خوبی متمایل می آید در راه من که حتی ممکن است کمی مایل در مزایای
در زندگی دارد، اما صادق و کوشا و نیاز به دست یاری و
سزاوار آن است.
اگر من بسیار جدی و کاملا مشخص باشد بدون خود خواهی، بگذار مرا
مراقبت از او را.
شاطر که احساسات به مناسبت سابق صدمه شده بود، ظاهر شد، و
عبور به Rokesmith عذرخواهی اعلام کرد که درهم و برهم اعتراض.
چهار نفر از اعضای شورای نگاه یکدیگر، و متوقف.
باید او را به اینجا آورده، چیه خانوم؟ خواسته Rokesmith.
: بله، خانم Boffin گفت.
که بر روی ان شاطر ناپدید شد، دوباره ارائه درهم و برهم، و بازنشسته
بسیار منزجر است.
در نظر گرفتن خانم Boffin آقای درهم و برهم در یک دست کت و شلوار سیاه و سفید که در آن لباس بود،
مناسب جهت شخصی از Rokesmith، صرف نهایت حیله گری دریافت کرده بود
هنر او بود، با در نظر گرفتن پنهان سازی ماهیت cohering و حفظ دکمه است.
اما، به طوری قوی تری frailties های صورت درهم و برهم را نسبت به
قوی ترین منابع علم خیاطی، که او در حال حاضر قبل از شورای ایستاده بود،
کامل آرگوس در راه از دکمه:
درخشان و چشمک و gleaming و نسبتا درخشان صد از کسانی که چشم از
فلز، روشن و در تماشاگران خیره شدن.
سلیقه های هنری برخی از کلاهدوز ناشناخته وی را با hatband مبله بود
ظرفیت عمده فروشی است که fluted پشت سر بود، از تاج کلاه خود را به لبه، و
خاتمه در یک دسته سیاه و سفید، که از آن
تخیل discomfited منقبض شده و دلیل شورش.
برخی از قدرت های ویژه ای که با پاهای خود را وقف شد، در حال حاضر hitched تا به حال به خود
شلوار براق در مچ پا، و آنها را در زانو صعود، در حالی که هدایایی مشابه در
او اسلحه خود را به آستین کت، از مطرح کرده بود
مچ دست خود و آنها را در آرنج خود را انباشته شد.
بنابراین چهارم تعیین می کنند، با embellishments اضافی از دم بسیار کمی به خود
کت و خلیج (فارس) در خمیازه کشیدن در بند تنبان خود را، درهم و برهم ایستاده بود اعتراف کرد.
و چگونه بتی است، همکار خوب من؟
خانم Boffin از او پرسید. 'Thankee، مادر، گفت: درهم و برهم، "اون خیلی
سادگی، و از ارسال dooty او فراوان و تشکر از چای و تمام faviours ها و
مایل به دانستن healths خانواده.
'آیا شما فقط، بیا درهم و برهم "بله، مادر.
سپس شما شام خود را به حال هنوز رتبهدهی نشده است؟ "نه، مادر.
اما من به آن بود.
من خوش تیپ سفارشات خود را که من هرگز فراموش نکرده به دور بدون نیاز
بود -: EM خارج از سازمان ملل متحد از گوشت و آبجو و پودینگ چهار بود وجود دارد، برای من
حساب اونا تا زمانی که من تا به حال اونا گوشت یک
آبجو 2، سبزیجات سه، که چهار سال - چرا، حلوا، او چهار سال داشت.
در اینجا درهم و برهم انداخت سر خود را، که دهان را کاملا خود را باز کرد، و شور خندید.
چگونه دو مراقبین کمی ضعیف هستند؟ از خانم Boffin خواست.
"از حق اعتصاب، مادر، و دور زیبا است. '
خانم Boffin نگاه سه تن دیگر از اعضای شورای، و سپس گفت:
اشاره با انگشت او را: «درهم و برهم.
بله، مادر.
بیا جلو، درهم و برهم. اگر شما دوست دارید که به ناهار خوردن در اینجا هر روز؟
خاموش از هر چهار در اونا، مادر؟ مادر O! '
احساسات درهم و برهم است موظف او را به فشار کلاه خود را، و قرارداد یک پا در زانو.
: بله. و باید به شما دوست دارید برای همیشه مراقبت از اینجا گرفته شده، اگر شما کوشا
و مستحق؟
اوه، مادر - اما خانم Higden وجود دارد، گفت: درهم و برهم خود را در raptures او، چک کردن،
عقب کشی، و تکان دادن سر خود را با معنای بسیار جدی است.
"خانم Higden وجود دارد.
خانم Higden می رود قبل از همه است. هیچ همیشه می تواند بهتر دوستان به من از
در خانم Higden بوده است. و او باید تبدیل شده است، باید خانم
Higden.
از کجا می خواهد خانم Higden اگر او warn't آن تبدیل شده!
در فکر صرف از خانم Higden در این رنج غیر قابل تصور، آقای درهم و برهم
سیما کمرنگ شد و اندوهناک ترین احساسات آشکار.
شما حق را حق می تواند درهم و برهم، گفت: خانم 'Boffin و دور می شود آن را از طرف من به
در غیر این صورت به شما بگویم. آن را باید دیده است.
اگر بتی Higden به می تواند برای همه تبدیل شده، شما در اینجا خواهد آمد و توان مراقبت
برای زندگی، می شود و قادر به نگه داشتن او را در راه های دیگر از عطف است. "
حتی به عنوان به آن، مادر، جواب داد: نشئه درهم و برهم، چرخش انجام می شود
در شب، آیا شما نمی بینید؟ من در اینجا می تواند در این روز، و به نوبه خود در
شب.
من خواب را نمی خواهم، من نیست. ویا این حتی اگر من هر راه باید چشمک و یا می خواهید
دو، 'افزود: درهم و برهم، پس انعکاس شرمندگی یک لحظه، من می توانم' EM
چرخد.
من در زمان "EM تبدیل بسیاری از و لذت می برد:" اونا فوق العاده!
در ضربه سپاسگزار از لحظه ای، درهم و برهم آقای بوسید دست خانم Boffin، و پس از آن
جدا خود را از آن موجود خوب است که او ممکن است در اتاق به اندازه کافی خود را داشته باشند
احساسات، انداخت پشت سر خود را، که دهان را کاملا خود را باز کرد، و گفتند فریاد زدن ملال انگیز.
به حساسیت خود را از قلب معتبر بود، اما نشان می دهد که او ممکن است در
به مناسبت برخی از جرم به همسایگان: نه، به عنوان شاطر
به نظر می رسید، و التماس آمرزش یافتن او
می خواستم نمی شد، اما معافیت خود را؛ که به گمان او آن گربه بود بر روی زمین