Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 12
معنی فساد
تا خورشید، بخار بیش از همه به لندن آمد، و در بیطرفی شکوه خود را حتی
مهربان برای ایجاد جلوه های منشوری در سبیل آقای آلفرد Lammle به عنوان او نشسته و
در صبحانه.
در نیاز به برخی روشن از، بدون، آقای آلفرد Lammle بود، برای او تا به حال هوا
به اندازه کافی کسل کننده بودن درون، و نگاه grievously ناراضی است.
خانم آلفرد Lammle با پروردگار خود روبرو است.
جفت شاد از کلاهبرداران، با کراوات و راحت بین آنها که هر کدام
swindled از سوی دیگر، ناظر سفره نشسته moodily.
سیاهی در صبحانه اتاق نگاه کرد، البته در سمت آفتابی Sackville
خیابان، که هر یک از کسبه خانواده زود گذر را از طریق پرده ممکن است
اشاره را در حساب خود را ارسال را فشار دهید و برای ایجاد آن بنویسید.
اما این، در واقع، بسیاری از کسبه خانواده بود در حال حاضر، بدون انجام
اشاره است.
خانم گفت: "به نظر من، Lammle، که شما هیچ پولی در همه، از زمانی که ما
شده اند ازدواج کرده اند. "
به نظر می رسد به شما، گفت: "آقای Lammle شده اند مورد، ممکن است احتمالا بوده است
مورد. مهم نیست.
تخصص آقای و خانم Lammle، یا آن را همیشه با دوست داشتنی دیگر به دست آوردن
زن و شوهر؟
در این گفت وگو در زمینه ازدواج یکدیگر خطاب هرگز، اما همیشه برخی از
حضور نامرئی که به نظر می رسد را به یک ایستگاه نیمه راه بین آنها.
شاید اسکلت کابینت بیرون می آید می شود، صحبت داخلی از جمله
موارد؟
خانم گفت: "من هر گونه پول در خانه دیده می شود، Lammle به اسکلت، به جز من
سالیانه خود. که من قسم می خورم.
شما نیاز نیست که مشکل از ادای سوگند، گفت: "آقای Lammle اسکلت؛ یک بار دیگر،
مهم نیست. شما سالیانه خود را به خیلی خوب نشد
حساب کاربری. '
خوب یک حساب کاربری در چه راه؟ پرسید: "خانم Lammle.
در راه به دست آوردن اعتبار، و به خوبی زندگی می کنند، گفت: "آقای Lammle.
شاید اسکلت scornfully که با این سوال intrusted خندید و این
پاسخ، قطعا خانم Lammle و آقای Lammle انجام داد.
و آنچه که اتفاق می افتد؟ خواسته Lammle خانم از اسکلت.
"سر و صدا است که به بعد اتفاق می افتد، گفت: آقای Lammle قدرت.
بعد از این، خانم Lammle disdainfully در اسکلت نگاه کرد - اما بدون حمل
نگاه به آقای Lammle - و drooped چشمان او. پس از آن، آقای Lammle دقیقا همان
چیز، و drooped چشمان او.
بنده پس از آن با نان برشته ورود، اسکلت بازنشسته را در گنجه، و بسته
خود را تا. Sophronia، گفت: "آقای Lammle، هنگامی که
بنده خارج بود.
و پس از آن، بسیار بلندتر! Sophronia '' خوب '؟
"حضور من، اگر شما لطفا. او چشم sternly تا او حضور
و سپس رفت.
"من می خواهم به مشورت با شما است. بیا، بیا، هیچ پوچ بیشتر.
شما می دانید لیگ و پیمان ما.
ما به همکاری با یکدیگر برای منافع مشترک ما و شما به عنوان اینکه حتی یک دست به عنوان
من هستم. ما نباید با هم باشیم، اگر شما نیست.
چه که باید انجام شود؟
ما در حال به گوشه hemmed شده است. چه باید انجام دهم؟
شما طرح بر پا است که در هر چیزی را داشته باشد؟
آقای Lammle برای انعکاس به سبیل خود را فرو برد و بیرون آمد نا امید کننده است: "نه، به عنوان
ماجراجویان ما مجبور به بازی های راش برای شانس بردن بالا و
اجرا شده است وجود دارد شانس در برابر ما است. "
او از سرگیری، 'آیا چیزی - زمانی که او را متوقف.
"ما Sophronia. به ما، ما.
ما هیچ چیزی برای فروش داشته باشد؟
کمی "شیطان است. من یک یهودی لایحه فروش در این
مبلمان، و او می تواند آن را به، فردا، به روز، در حال حاضر.
او می توانست آن را قبل از اینکه در حال حاضر، به اعتقاد من، بلکه برای Fledgeby گرفته شده است. "
چه Fledgeby با او انجام دهد؟ "او را می دانستند.
مرا در برابر او هشدار داد قبل از من را در چنگال خود را.
میتواند او را متقاعد کند و پس از آن، از طرف کس دیگری.
'آیا شما که Fledgeby است و در همه حال او را نسبت به شما نرم؟
ما، Sophronia. ما، به ما، ما را.
نسبت به ما؟
"من به معنای آن است که یهودی هنوز انجام آنچه که او ممکن است انجام داده اند، و آن Fledgeby طول می کشد
اعتبار داشتن، او را به دست خود.
آیا فکر می کنید Fledgeby؟
Sophronia، من کسی بر این باور هرگز. من هرگز نمی تونم، عزیز من، از من معتقد بودم
شما خواهد شد. اما به نظر می رسد.
پس از او با توجه به این یادآوری پشت دست از مشاهدات فتنه انگیز خود را به
اسکلت، Lammle آقای گل رز از جدول - شاید بهتر برای پنهان کردن لبخند و
زور و یا سفید بینی - و
زمان به نوبه خود بر روی فرش و آمد به hearthrug.
اگر ما می توانیم بسته بندی شده خارج از حیوان با Georgiana. - ولی با این حال که ریخته
شیر است. '
به عنوان Lammle، ایستاده جمع آوری تا دامن از پانسمان، لباس شب خود را با پشت خود را به
آتش سوزی، گفت: این، نگاه کردن در همسرش، او را تبدیل رنگ پریده و در نگاه
زمین.
با استفاده از حس بی وفایی بر او، و شاید با یک احساس خطر شخصی -
برای او ترس از او بود - حتی ترس از دست خود و ترس از پای خود را، هر چند او
خشونت خود را آن هرگز انجام نداده بود - او عجله خودش را درست در چشم او قرار داده است.
اگر ما می تواند پول قرض، آلفرد - "التماس پول، قرض گرفتن پول، و یا سرقت پول.
این امر می تواند همه را یک به ما، Sophronia، شوهرش را زده شوید.
'- سپس، ما می توانیم این آب و هوا "بدون شک.
برای ارائه یکی دیگر از اظهار اصلی و غیر قابل انکار، Sophronia، دو و دو را به چهار.
اما، دیدن که او تبدیل چیزی در ذهن او، او جمع شده بودند تا دامن
خود را پانسمان لباس شب دوباره، و بطرف خود کش آنها را تحت یک دست، و جمع آوری فراوان خود را
سبیل در دست دیگر او، در چشم او را بر خود نگه داشته، در سکوت.
او گفت: "این طبیعی است، آلفرد، با برخی از جبن را به چهره اش، به
فکر می کنم در چنین اضطراری از ثروتمندترین مردم ما می دانیم، و ساده است.
درست به همین دلیل، Sophronia. '
Boffins. '' با خودم فکر کردم، به طوری Sophronia.
هیچ چیز برای انجام شود با آنها وجود دارد؟ 'چه وجود دارد که با آنها انجام می شود،
Sophronia؟ '
او در افکار خود را در مورد بازیگران دیگر، و او چشم خود را بر او مانند قبل نگه داشته است.
البته من بارها و بارها از Boffins، Sophronia فکر او، پس از سر گرفت
سکوت بی ثمر، اما من راه من به هیچ چیز دیده می شود.
آنها به خوبی محافظت می شوند.
آن وزیر شریر می ایستد بین آنها و - مردم شایستگی
اگر او می تواند از شر؟ "گفت که او، روشن، پس از ریخته گری
در مورد.
وقت، Sophronia می کنند! این مشاهده شوهر مراقب او، در شیوه ای سایه.
اگر او را از راه را می توان در نور از خدمات ارائه شده به آقای
Boffin؟ '
وقت Sophronia "ما اخیرا اظهار داشت، آلفرد، که
پیر مرد در حال گردش است بسیار مشکوک و بدگمانند.
"خسیس بیش از حد، عزیز من، که بسیار مایوس کننده ترین برای ما است.
با این وجود، زمان، Sophronia، زمان می برد.
او زمان و پس از آن گفت:
"فرض کنید ما باید خودمان را به آن تمایل به او که ما را ساخته اند پرداختن به
خودمان کاملا مطمئن است. فرض کنید وجدان من -
و ما می دانیم چه وجدان آن است، روح من است. بله؟ '
"فرض کنید وجدان من نباید اجازه می دهد به من به خودم هر آنچه را که
دختر تازه بدوران رسیده، مرا وزیر که اظهارنامه به او گفت.
فرض کنید که وجدان من باید ملزم به تکرار آن به آقای Boffin.
Lammle 'گفت: من ترجیح می خواهم که،'.
: فرض کنید من پس از آن تکرار آقای Boffin، به عنوان تلقین کردن که ظرافت حساس من و
افتخار - "بسیار خوب کلمات، Sophronia. '
- به تلقین کردن که ظرافت حساس و افتخار ما، او از سر گرفت، با
استرس تلخ بر عبارت، نمی خواهد به ما اجازه می دهد به سکوت احزاب به طوری
مزدور و طراحی گمانه زنی ها در
بخشی از وزیر امور خارجه، و بنابراین ناخالص نقض ایمان به سوی کارفرما ارکان خود را.
فرض کنید من ناراحتیشان فضیلت من به شوهر عالی من افاضه بود، و او
گفته بود، در تمامیت خود را، "Sophronia، شما باید فورا افشای این آقای
Boffin. "
یک بار دیگر، Sophronia، مشاهده Lammle، تغییر در پای او که در آن ایستاده بود، من
نه که مثل شما کرد که او به خوبی محافظت، او
دنبال کرد.
"من فکر می کنم خیلی بیش از حد. اما در صورتی که این منجر به تخلیه خود را
وزیر امور خارجه او، خواهد بود وجود دارد ضعیف ساخته شده است.
«برو در تفسیر، Sophronia.
شروع می کنم به دوست بسیار.
"داشتن، در صحت غیر قابل سرزنش ما، او را به خدمت باز کردن چشم خود را به
خیانت از فرد مورد اعتماد او، ما باید ادعای بر او و برقرار کرده اند
اعتماد به نفس با او.
این که آیا آن را می توان به بسیاری از، و یا کمی از ما باید صبر کنید - چرا که ما نمی تواند کمک کند آن را
به دیدن. احتمالا ما باید بیشتر از آن که
این است که ساخته شده است.
احتمالا، گفت: Lammle. آیا شما فکر می کنید آن را غیر ممکن، او پرسید:
همان سرد توطئه راه، که شما ممکن است جایگزین وزیر امور خارجه شود؟ '
"غیر ممکن نیست، Sophronia.
می توان آورد. در هر حال ممکن است آن را ماهرانه به رهبری
به. او درک خود را از تذکر راننده سرشونو تکون دادن
او در آتش نگاه کردم.
آقای Lammle، او گفت، musingly: بدون لمس کمی طعنه امیز است: آقای Lammle
خواهد بود بسیار خوشحال به انجام هر کاری در قدرت او است.
آقای Lammle، خود انسان را از کسب و کار و همچنین به عنوان یک سرمایه داری.
آقای Lammle، عادت کرده اند با ظریف ترین امور intrusted.
آقای Lammle، که توانسته است خود من بخت کمی تا ستودنی، اما که تا مطمئن شوید،
شروع شهرت خود را با استفاده از یک مرد اموال را به بالاتر از
وسوسه، و فراتر از سوء ظن است. '
آقای Lammle لبخند زد، و حتی او را در سر بصورت تماسهای مکرر.
در رغبت شوم خود را از این طرح، به عنوان او در بالا به او ایستاده بود و آن را موضوع
cogitations خود را، او به نظر می رسید به بینی دو برابر در چهره اش که او تا به حال در
زندگی خود را.
او ایستاده بود به تعمق نشسته، و او به دنبال در آتش گرد و خاکی و بدون حرکت، برای برخی از
زمان.
اما، لحظه ای که شروع به صحبت می کنند دوباره او با خود را لرزاندن و تکان دادن نگاه کرد و به او حضور داشتند،
در صورتی که دو خرید و فروش لیزا در ذهن او بوده است، و ترس در احیا شد
خود را از دست خود و یا پای خود را.
به من، Sophronia به نظر می رسد، که شما را حذف یکی از شاخه ای از این موضوع است.
شاید، نه زنان درک زنان. ما ممکن است سرنگونی دختر خودش؟
خانم Lammle سرش را تکان داد.
او انتظار فوق العاده قوی که بر روی آنها هر دو، آلفرد.
نمی شود که از وزیر امور خارجه پرداخت مقایسه شده است.
اما کودک عزیز گفت: Lammle، با یک لبخند کج، 'باید به باز شده
بانی خیر و بانی خیر.
عشق عزیزم باید به اعتماد به نفس بیکران در بانی خیر او را reposed و
بانی خیر. Sophronia سرش را تکان داد.
خوب!
زنان در درک زنان، گفت: شوهر او، و نه ناامید.
من روی آن کلیک کنید. این ممکن است ساخت از ثروت ما را به
جارو تمیز از هر دوی آنها.
با من برای مدیریت اموال، و همسر من را به مدیریت مردم - صدای سوت حاکی از حیرت یا تحسین،
باز هم با تکان دادن سرش، او بازگشت: "آنها هرگز نزاع با دختر.
آنها دختر را تنبیه هرگز.
ما باید دختر را بپذیرند، بر آن تکیه می کنند. 'خوب' گریه Lammle، shrugging خود را
شانه ها، پس از آن بود: همیشه به یاد داشته باشید که ما او را نمی خواهم.
در حال حاضر، تنها سوال باقی مانده است، گفت: "خانم Lammle، چه موقع باید شروع کنم؟
'شما می توانید شروع به زود Sophronia.
همانطور که من به شما گفته، وضعیت امور ما درمانده، و ممکن است بر دمیده
در هر لحظه. "من باید به تنهایی آقای Boffin، آلفرد امن.
اگر همسرش حاضر شد، او را از نفت بر آب پرتاب.
من می دانم من باید شکست را به او انتقال به فوران خشم، اگر همسر او بود.
و او به عنوان دختر خودش - من می خواهم به خیانت به اعتماد به نفس خود را، به همان اندازه
خارج از بحث است. '' نمی توانست کار را برای نوشتن
انتصاب گفت: Lammle.
نه، قطعا نه. آنها در میان خود در شگفتی که چرا
نوشت و من می خواهم او را به طور کامل آماده نشده است.
تماس بگیرید، و از آنها بخواهید به دیدن او به تنهایی؟ پیشنهاد Lammle.
من ترجیح می دهم که یا نباید انجام داد. ترک آن را به من.
حمل یدکی برای به روز، و به، فردا (اگر من موفق به
روز)، و من در انتظار برای او دراز می کشید.
آن را به سختی حل و فصل شد و هنگامی که یک فرم مردانه به تصویب پنجره ها دیده می شود و شنیده شد به دست کشیدن
و حلقه 'در اینجا Fledgeby، گفت: Lammle.
او شما را تحسین است، و نظر بالای شما.
من کسی خواهم بود. محور او نفوذ خود را به با استفاده از یهودی.
نام او Riah است، مجلس از Pubsey و 'شرکت
اضافه کردن این کلمات تحت نفس خود را، تا مبادا او باید قابل شنیدن در گوش راست
در آقای Fledgeby از طریق دو keyholes و سالن، Lammle، سیگنال ها را تشخیص
به بنده اش، آرام تا از پله ها رفت.
'آقای Fledgeby، گفت: "خانم Lammle، به او پذیرایی بسیار بخشنده، بسیار خوشحال ببینید
!
فقیر عزیزم آلفرد، که تا حد زیادی هم اکنون در مورد امور خود را نگران، بیرون رفت و نه
در اوایل. جناب آقای Fledgeby، بنشینید.
جناب آقای Fledgeby بنشینید و از خود راضی (یا قضاوت از
بیان لغات خود را، خود را ناراضی) که هیچ چیز جدیدی اتفاق افتاده بود.
راه شارب جوانه از او آمدند دور گوشه از آلبانی.
جناب آقای Fledgeby، آن بود که نیازی به ذکر است برای شما که عزیز آلفرد من ضعیف است
در مورد امور خود را در حال حاضر نگران است، برای او به من گفت: چه آسایش شما
او را در مشکلات به طور موقت خود را، و
چه بزرگ خدمات شما به او ارائه شده است. "
اوه! آقای Fledgeby گفت. : بله، گفت: "خانم Lammle.
من نمی دانستم، اظهار داشت آقای Fledgeby، تلاش یک بخش جدید از صندلی خود را، اما
Lammle ممکن است در مورد امور خود را محفوظ می باشد. '
نه به من، گفت: "خانم Lammle، با احساس عمیق.
اوه، البته گفت: "Fledgeby. به من عزیزم آقای Fledgeby.
من همسر او هستم.
: بله. من - من همیشه درک، گفت: آقای Fledgeby.
و به عنوان همسر آلفرد، ممکن است من جناب آقای Fledgeby، کاملا بدون قدرت خود را
دانش، که من مطمئن هستم که درک خود را درک خواهد کرد، شما ببخش، چیزی است که برای ادامه
سرویس بزرگ، و یک بار دیگر خود را به خوبی
نفوذ با آقای Riah برای افراط کمی بیشتر به دست آورده؟
نام من شنیده ام اشاره آلفرد در رویاهای خود غلت بزنید، Riah است، نه؟
نام بستانکار Riah است، گفت: آقای Fledgeby، با نه سازش ناپذیر
لهجه در او اسم اساسی. 'سنت مری تبر. Pubsey و 'شرکت
آه، بله! بانگ زد: خانم Lammle، clasping دست خود را با احساساتی wildness خاص.
'Pubsey و شرکت!'
اقامه دعوا از زنانه - آقای Fledgeby آغاز شد، و گیر تا زمانی وجود دارد
یک کلمه با خانم Lammle او را ارائه شیرینی، 'قلب'
نه، گفت: "آقای Fledgeby، 'جنسیت - تا کنون آنچه که یک انسان موظف است برای گوش دادن به، و من
ای کاش آن را با خودم استراحت. اما این Riah تند و زننده، خانم Lammle است؛
او واقعا است.
اگر نیست که شما به او صحبت می کنند، جناب آقای Fledgeby.
او پس از روح و جسم من است! گفت: Fledgeby.
'را امتحان کنید. سعی کنید یک بار دیگر، عزیزترین آقای Fledgeby.
، گفت: آنچه وجود دارد به شما نمی تواند انجام دهد، اگر شما خواهد شد! '' با تشکر از شما Fledgeby، شما خیلی
افتخاری به. فکرش را نمی کنم تلاش او را دوباره در خود را
درخواست.
البته من نمی توانم جواب را برای عواقب.
Riah یک موضوع دشوار است، و زمانی که او می گوید: او یک کار انجام دهد، او آن را انجام دهد.
دقیقا بنابراین، 'گریه خانم Lammle، و هنگامی که او به شما می گوید که وی صبر، صبر.
(فکر کردم: "او یک زن اهریمنی باهوش، Fledgeby.
من که باز نمی بینم، اما او آن را جاسوس و کاهش آن در اسرع وقت آن را به عنوان
ساخته شده است. ')
در حقیقت، جناب آقای Fledgeby، خانم Lammle در بسیار جالب رفت
شیوه، تحت تاثیر قرار نمی اختفای امید آلفرد، که به شما که بسیار خود را
دوست، یک استراحت دور در افق خود وجود دارد.
این شکل بیان، به نظر می رسید نه مرموز به Fledgeby شیفتگی، که
گفت: There'sa خود را در -؟
"آلفرد، جناب آقای Fledgeby، مورد بحث من این صبح بسیار قبل از او،
برخی از چشم انداز او است، که به طور کامل ممکن است تغییر جنبه از مشکلات حال حاضر خود است. "
واقعا؟ "گفت: Fledgeby.
O بله! 'در اینجا خانم Lammle به ارمغان آورد دستمال خود را
را به بازی.
و شما می دانید، جناب آقای Fledgeby - شما که قلب انسان، مطالعه و مطالعه جهان
چه رنج این امر می تواند به از دست دادن موقعیت و به از دست دادن اعتبار، زمانی که توانایی
جزر و مد در طول زمان بسیار کوتاه ممکن است ظاهر.
اوه! گفت: Fledgeby.
پس شما فکر می کنید، خانم Lammle، که اگر Lammle رو هم، او نمی خواهد پشت سر هم تا - برای استفاده از
بیان، آقای Fledgeby عذرخواهی توضیح داد، که در پول به تصویب رسید
بازار است. '
در واقع بله. واقعا، واقعا، بله!
"این همه تفاوت می کند، گفت: Fledgeby.
من یک نقطه از دیدن Riah به در یک بار.
برکات بر شما، عزیزترین آقای Fledgeby 'نه در همه، گفت: Fledgeby.
او دست خود را به او داد.
دست، گفت: آقای Fledgeby، از یک زن دوست داشتنی و فکر برتر همیشه
بازپرداخت - عمل شریف، گفت: "خانم Lammle، بسیار
مشتاق خلاص شدن از او.
بازگشت Fledgeby، که هرگز، تحت: "این همان چیزی بود که من که قرار بود برای گفتن،
هیچ شرایطی، به پذیرفتن بیان پیشنهاد شده، اما تو بسیار تعریف.
من مشخصات ناشر - یک - بر آن؟
صبح به خیر! '' ممکن است بر چالاکی شما بستگی دارد.
عزیزترین آقای Fledgeby؟
Fledgeby، گفت: به دنبال درب و احترام بوسیدن دست او، 'شما ممکن است
بر آن بستگی دارد.
در واقع، آقای Fledgeby در ماموریت او را از رحمت از طریق خیابان ها با سرعت، به طوری سریع
سرعت است که پای خود را ممکن است در تمام ارواح خوب است که منتظر بالدار
سخاوت است.
آنها ممکن است تا ایستگاه خود را در سینه خود، بیش از حد، برای او نرم و ملایم بود و
شاد.
کاملا حرف عله تازه در صدای او وجود دارد، زمانی که پس از رسیدن به خانه شمارش در خیابان
مری تبر، و پیدا کردن آن را برای لحظه ای خالی، مندرج در پای پیچاننده
پله: "حالا، یهودا، آنچه شما وجود دارد؟
پیر مرد با احترام عادت خود ظاهر شد.
Halloa! گفت: Fledgeby، سقوط، با چشمک.
'شما معنی فساد، اورشلیم!' پیر مرد چشمانش را بلند کرد inquiringly.
گفت: "چرا تو می خوای، Fledgeby.
آه، تو گناهکار! اوه، شما طفره زن!
چه! شما در حال رفتن به بر اساس آن لایحه از فروش عمل می کنند
در Lammle، شما؟
هیچ چیز شما را به آن نیست؟ شما نمایش داده نمی شود برای دیگر تنها
دقیقه، به شما نیست؟
دستور داده شده تا اقدام فوری با لحن و نگاه کارشناسی ارشد، پیر مرد در زمان کلاه خود
کمی از کانتر آن دراز است.
'شما شده اند گفت که او ممکن است از طریق آن را بکشید، اگر شما را به نفع خود،
هشیار باید به شما گفت: "Fledgeby. و این بازی شما نیست که او باید بکشد
از طریق آن است، نه؟
شما با داشتن امنیت کردم، و وجود دارد که به اندازه کافی به شما بپردازند؟
آه، شما یهودی!
پیرمرد مردد و نامطمئن برای یک لحظه ایستاده بود، تا اگر ممکن است بیشتر
دستورالعمل ها را برای او در ذخیره. آیا من به، آقا؟ "او در طول در پایین خواستم
صدا.
"من می پرسد اگر او بانگ زد:" Fledgeby.
از من میپرسد، تا اگر او هدف خود را نمی دانند!
از من خواسته که اگر او در آماده کلاه خود نمی کردم!
از من خواسته که اگر چشم تیز قدیمی خود - چرا، آن را مانند یک چاقو کاهش - wasn't در خود
پیاده روی چوب دم در! '
آیا من بروید، آقا؟ "آیا شما بروید؟ sneered Fledgeby.
بله، شما باید انجام دهید. کودک تازه براه افتاده، یهودا! '