Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 26. DR. خاطرات سوارد "
29 اکتبر این.-- در قطار از وارنا به Galatz نوشته شده است.
دیشب همه ما کمی قبل از زمان غروب آفتاب گرد.
هر یک از ما کار خود را انجام داده بود و همچنین او می تواند ، تا کنون به عنوان فکر ، و تلاش ،
و رفتن فرصت ، ما برای تمام سفر ما را آماده و برای کار ما
ما به Galatz دریافت کنید.
هنگامی که زمان معمول به دور آمد خانم Harker خودش را برای تلاش هیپنوتیزم خود را آماده
و پس از یک تلاش طولانی تر و جدی تر بر روی بخشی از وان Helsing نسبت به شده است
معمولا لازم است ، او را به ترنس غرق شد.
معمولا او در اشاره صحبت می کند ، اما این بار استاد تا به حال به سوال خود ، و
از آنها بخواهید خیلی مصمم ، قبل از ما می تواند هر چیزی را یاد بگیرند.
در آخرین پاسخ خود آمد.
"من می توانم چیزی را ببینید. ما هنوز هم.
هیچ امواج lapping وجود دارد ، اما تنها یک چرخش مداوم آب ملایم در حال اجرا
در برابر hawser.
من می توانم شنیدن صدای مردان از تماس نزدیک و دور ، و رول و شکوه و شکایت کردن از oars در
rowlocks. تفنگ در جایی از کار اخراج شده است ، انعکاسی از آن
به نظر می رسد دور.
tramping وجود دارد از بالای سر پا ، و طناب و زنجیر کشیده میشوند ، همراه است.
این چیست؟ سوسو زدن نور وجود دارد.
من می توانم از دمیدن هوا بر من احساس است. "
در اینجا او متوقف شد. وی ، افزایش یافته بود که اگر impulsively ، از
جایی که او روی مبل دراز ، بزرگ شده و هر دو دست ، کف دست به سمت بالا ، به عنوان اگر بلند کردن اجسام سنگین
وزن است.
ون Helsing و من در هر یک از دیگری با درک نگاه.
Quincey مطرح ابروهای خود را کمی و نگاه او را بدقت ، در حالی که Harker
دست به طور غریزی به دور دسته شمشیر Kukri او بسته شد.
یک مکث طولانی وجود دارد.
ما همه می دانستند که زمانی که او می تواند صحبت در حال عبور بود ، اما ما احساس می شد که در آن
بی فایده به هر چیزی می گویند.
ناگهان او شنبه ، و او باز چشم او گفت : خوش ، "آیا هیچ یک از شما می خواهم
یک فنجان چای؟ همه شما باید آنقدر خسته می شود! "
ما تنها می تواند او را خوشحال کند و به همین ترتیب acqueisced.
او سرو کردن برای به دست آوردن چای است. وقتی که او تا به حال رفته ون Helsing گفت : "شما
را مشاهده کنید ، دوستان من.
او نزدیک به زمین است. او قفسه سینه زمین خود را ترک کرده است.
اما او هنوز در ساحل.
او در شب ممکن است دروغ پنهان شده در جایی ، اما اگر او را در ساحل به اجرا درآمد ، و یا اگر
کشتی آن را لمس کنید ، او می تواند زمین دست یابد.
در این صورت او می تواند ، اگر آن را در شب می شود ، تغییر فرم خود و پرش و یا در ساحل پرواز ،
پس از آن ، مگر آن که او انجام می شود او نمی تواند فرار.
و اگر او حمل شود ، و سپس مردان گمرکی ممکن است کشف جعبه شامل.
بنابراین ، خوب است ، اگر او در امشب ساحل فرار نیست ، و یا قبل از طلوع آفتاب ، خواهد شد وجود دارد
تمام روز از دست داده به او.
سپس ما ممکن است در زمان می رسند. اگر او در شب فرار نمی خواهیم آمد
او را در طول روز ، بالاتر جعبه و در رحمت خود.
برای او به جرات می توان خود واقعی او بود ، بیدار و قابل رویت ، تا مبادا او کشف شود. "
هیچ توان گفت وجود دارد ، بنابراین ما در صبر را تا سپیده دم منتظر ، که در آن زمان
ما ممکن است بیشتر از خانم Harker یاد بگیرند.
در اوایل صبح امروز ، با اضطراب نفس گوش ، برای پاسخ خود را در او
ترنس.
مرحله هیپنوتیزم حتی دیگر در آینده نسبت به قبل از بود ، و هنگامی که آن آمد
زمان باقی مانده تا طلوع آفتاب کامل به قدری کوتاه بود که ما به ناامیدی آغاز شد.
ون Helsing به نظر می رسید به پرتاب روح کل خود را به تلاش.
در گذشته ، در اطاعت از اراده خود او ساخته شده پاسخ.
"همه تیره است.
می شنوم lapping آب ، سطح با من ، و بعضی از creaking چوب روی چوب. "
او متوقف شد ، و خورشید قرمز شات تا. ما باید تا امشب صبر کنید.
و پس از آن این است که ما در حال سفر به سمت Galatz در عذاب انتظار است.
ما با توجه به بین دو و سه در صبح می رسند.
اما در حال حاضر ، در بخارست ، ما سه ساعت در اواخر ، بنابراین ما احتمالا در نمی توانید دریافت کنید
تا به خوبی پس از sunup. بنابراین ما باید دو هیپنوتیزم
پیام از خانم Harker!
یا هر دو ممکن است احتمالا نور بیشتری بر آنچه که اتفاق می افتد پرتاب.
بعد از غروب آفتاب.-- آمده است و رفته است. خوشبختانه آن را در یک زمان رسید که وجود دارد
بدون انحراف بود.
برای آن رخ داده بود در حالی که ما در یک ایستگاه بود ، ما ممکن است نه امن
آرامش لازم و به انزوا کشیدن.
خانم Harker حتی کمتر به آسانی از این به تاثیر هیپنوتیزم به همراه داشت
صبح.
من در ترس است که قدرت خود را از خواندن احساس تعداد دور ممکن است مرگ هستم ، تنها زمانی که
ما آن را می خواهم. به نظر من که تخیل او
شروع به کار است.
در حالیکه او در ترنس تاکنون بوده است او تا به خودش محدود به ساده ترین
حقایق است. اگر این می رود بر روی آن در نهایت ممکن است گمراه
ما.
اگر من فکر کردم که قدرت شمارش بیش از او دور می مرد به طور مساوی با قدرت او
از دانش این امر می تواند یک فکر خوشحال است. اما من می ترسم که آن را نمی ممکن است آنقدر.
وقتی او صحبت می کنند ، کلمات او enigmatical ، "چیزی است که بیرون رفتن.
من می توانم احساس من عبور آن را مثل یک باد سرد است.
من می توانم می شنوم ، دور ، برای تلفن های موبایل اشتباه گرفته شود ، تا از مردان صحبت کردن در زبان های عجیب و غریب ، شدید
سقوط آب ، و زوزه گرگ. "
او را متوقف و خود میلرزد فرار از طریق او ، افزایش در شدت برای چند ثانیه ،
تا در پایان ، او را به عنوان هر چند در فلج را تکان داد.
او گفت نه بیشتر ، حتی در پاسخ به پرسش های ضروری پروفسور.
هنگامی که او از ترنس را بیدار کرد ، او سرد بود و خسته و بی حال است ، اما او
در ذهن همه هشدار بود.
او می تواند هر چیزی را به یاد نمی آورید ، اما پرسید که او چه گفته بود.
وقتی که او گفته بود ، او بیش از آن بمب عمیق بکشید برای یک زمان طولانی و در سکوت.
30 اکتبر ، 7 AM -- ما نزدیک Galatz در حال حاضر ، و من هم به نوشتن بعد ندارد.
طلوع آفتاب صبح امروز با نگرانی همه ما را نگاه.
اطلاع از مشکل افزایش گرداندن مراکز فساد ترنس هیپنوتیزم ، Helsing ون
شروع عبور خود را زودتر از معمول.
آنها اثر ندارد ، با این حال ، تا زمان به طور منظم ، زمانی که او هنوز هم به همراه داشت
بیشتر مشکل ، فقط یک دقیقه قبل از خورشید افزایش یافت.
استاد هیچ زمانی را در بازجویی خود را از دست داده است.
پاسخ او آمد با سرعت برابر ، "همه تاریک است.
می شنوم آب چرخش ، سطح را با گوش من ، و creaking از چوب در چوب.
گاو کم دور. یکی دیگر از صدا ، یکی از عجیب و غریب وجود دارد
می خواهم... "
او را متوقف و رشد سفید ، و هنوز هم سفیدتر است.
"برو ، برو در! صحبت می کنند ، من به شما فرمان! "ون Helsing گفت : در
agonized صدا.
در همان زمان بود ناامیدی در چشمان او وجود دارد ، برای خورشید افزایش یافته قرمزی حتی
چهره رنگ پریده خانم Harker.
او باز چشم او ، و همه ما زمانی آغاز شد که او گفت ، به خوش و به ظاهر با
بی علاقگی نهایت. "آه ، استاد ، چرا از من بپرسید به آنچه که شما
می دانم نمی توانم؟
من هر چیزی را به یاد داشته باشید. "و سپس ، از دیدن نگاه از شگفتی ما
چهره ها ، وی گفت : تبدیل یکی به دیگری با نگاهی آشفته ، "من چه کرده ام
گفت :؟
من چه کرده ام؟ من می دانم که هیچ چیز ، فقط که من به دروغ گفتن در اینجا ،
نیمی از خواب ، و شنیده ام به شما می گویند "به! صحبت می کنند ، شما فرمان من! '
تا خنده دار به نظر می رسید به گوش من منظور شما در مورد ، اگر من به عنوان یک کودک بد شد! "
"اوه ، مینا خانم ،" او گفت : متاسفانه ، "آن را اثبات می شود ، اگر اثبات شود مورد نیاز است ، چگونه من عاشق
و افتخار شما ، هنگامی که یک کلمه برای خوب شما ، صحبت از همیشه جدی تر است ، بنابراین می تواند به نظر می رسد
عجیب و غریب به خاطر آن است به او سفارش آنها من افتخار می کنم به اطاعت! "
سوت صدایی است. ما در حال نزدیک شدن Galatz.
ما در آتش سوزی با اضطراب و اشتیاق هستند.
مجله مینا HARKER
30 اکتبر.-- آقای Morris در من را به هتل که در آن اتاق ما دستور داده شده بود
تلگراف ، او را که بهترین را می توان در امان ، از او هیچ صحبت نمی کنم
زبان خارجی است.
نیروهای بسیار توزیع شد و عنوان آنها در وارنا شده بود ، به جز که خداوند
Godalming به کنسول معاون رفت ، به عنوان رتبه خود را ممکن است به عنوان تضمین فوری خدمت می کنند
از نوعی به این مقام ، ما در عجله شدید.
جاناتان و این دو برادر رفت و به عامل حمل و نقل به یادگیری خاص از
ورود کاترین زوجه تزار.
بعد لرد Godalming.-- بازگشته است. کنسول دور ، و معاون کنسول
بیمار. بنابراین کار معمول شده است با حضور
کارمند.
او بسیار مهربان بود ، و پیشنهاد برای انجام هر کاری در قدرت او است.
مجله جاناتان HARKER 30 اکتبر.-- در نه ساعت دکتر ون
Helsing ، دکتر سوارد ، و من به نام در آقایان
مکنزی و Steinkoff ، عوامل شرکت در لندن از Hapgood است.
آنها یک سیم را از لندن دریافت کرده بود ، در پاسخ به پروردگار Godalming تلگرافی
درخواست ، درخواست آنها را هر تمدن را در قدرت خود را به ما نشان می دهد.
آنها بیش از مهربان و مؤدبانه برخوردار هستید ، و در زمان ما در یک بار در هیئت مدیره زوجه تزار
کاترین ، که دراز لنگر انداخته در بندر رودخانه.
کاپیتان ، Donelson وجود دارد به نام ، که ما را از سفر خود به خبرنگاران گفت : دیدم.
او گفت که در تمام عمر خود را به او مطلوب اجرا به حال هرگز.
"مرد!" او گفت ، "اما ما afeard ساخته شده ، برای ما آن را انتظار دارند که ما باید مجبور به پرداخت هزینه برای
WI برخی از نادر قطعه بد شانسی O '، بنابراین به عنوان نگه دارید تا به طور متوسط
هیچ عاقل برای اجرای frae لندن به دریای سیاه WI 'باد ahint نامه ، به عنوان اینکه
Deil خود blawin در بادبان yer برای هدف خود را العین شد.
'A' زمان ما می تواند بدون اسپیر یک چیز است.
جین ما نزدیک یک کشتی ، و یا یک پورت یا دماغه ، مه بر ما سقوط کرد و سفر
ما WI ، تا زمانی که پس از آن برداشته بود و ما نگاه ، deil چیزی که می تواند ما را
را ببینید.
ما توسط "oot bein' جبل الطارق WI قادر به سیگنال زد.
"درخت کنجد ، ما به تنگه داردانل آمد و تا به حال به صبر برای دریافت مجوز به تصویب ، ما هرگز
درون هر چیزی تگرگ O '.
در ابتدا من تمایل به کساد کردن بادبان و مورد ضرب و شتم تا مه برداشته شد.
اما در حالیکه ، من thocht که اگر Deil فکر ما را به دریای سیاه سریع
او به آن که آیا ما را یا بدون انجام است.
اگر ما تا به حال سفر سریع آن است که هیچ خواهد بود به ما miscredit WI 'صاحبان ، یا نه به صدمه زدن به
ترافیک ما ، 'دوشنبه قدیمی که خدمت کرده بود نمد هدف العین خود آبرومندانه سپاسگزار
ما برای هیچ hinderin 'او را."
این ترکیبی از سادگی و حیله گری ، خرافات و استدلال تجاری ،
تحریک Helsing ون ، که گفت : "دوست معدن ، که شیطان از او باهوش تر است
توسط برخی فکر ، و او می دانیم زمانی که بازی خود او ملاقات! "
کاپیتان با تعریف ناراضی نبود ، و در ادامه ، "هنگامی که ما گذشته
بسفر مردان شروع به گله کردن.
برخی از 'O آنها ، Roumanians ، آمد و از من خواست به تقلا کردن در دریا یک جعبه بزرگ است که
در هیئت مدیره عجیب و غریب نگاه پیر مرد قرار داده شده بود درست قبل از ما frae آغاز شده بود
لندن است.
من آنها را اسپیر در بچه دیده بود ، قرار داده و انگشتان TWA خود را هنگامی که دیدم
او ، آنها را محافظت در برابر چشم بد. انسان! اما supersteetion خارجی
pairfectly rideeculous!
من فرستاده آنها را درباره کسب و کار خود را بسیار سریع است ، اما به عنوان تنها پس از مه در در بسته
ما احساس کردم کمی اندکی به عنوان چیزی در اطراف آنها ، هر چند که من می گویند آن بود
دوباره جعبه بزرگ است.
خوب ، در رفت ، و به عنوان مه اجازه نمی دادند به مدت پنج روز جوست باد اجازه حمل
ما ، در صورتی که Deil می خواستم برای دریافت somewheres ، خوب ، او آن را واکشی
a'reet.
"اگر او نبود ، خوب ، ما می خواهم مواظب SHARP هر حال نگه دارید.
مطمئنا eneuch ، ما به یک راه عادلانه و آب عمیق در همه زمان ها است.
و دو روز پیش ، هنگامی که خورشید mornin در آمد از طریق مه ، ما خودمان را تنها در
رودخانه مقابل Galatz.
Roumanians وحشی بودند و از من خواست درست یا غلط را از جعبه و
پرت کردن آن در رودخانه است. من به argy WI حال آن ها را درباره WI '
اهرم چوبی.
"هنگامی که آخرین درجه آنها افزایش یافت عرشه WI سر خود را در دست داشت ، من تا به حال قانع
آنها که چشم بد و یا هیچ چشم بد ، اموال و اعتماد از صاحبان من
بهتر در دست من است تا در رودخانه دانوب.
آنها ، ذهن به حال شما ، بر روی جعبه عرشه آماده به جفتک پرانی در گرفته ، و آن را به عنوان
Galatz مشخص شده از طریق وارنا ، من thocht من می خواهم اجازه دهید آن را دروغ تا ما در بندر تخلیه "
خلاص althegither o't.
ما چیز زیادی clearin کار را انجام ندهید در آن روز ، "به حال باقی می ماند nicht لنگر انداخته است.
اما در mornin '، braw' airly ، یک ساعت قبل از sunup ، مردی آمد سوار WI '
نظم ، از انگلستان به او نوشته شده است ، برای دریافت یک جعبه مشخص شده برای یک تعداد دراکولا.
eneuch مطمئن شوید که ماده بود آماده به دست خود.
او تا به حال مقالات او : 'reet ،' خوشحالم من به چیزی که از شر O 'سد ، برای من
masel 'beginnin در آن احساس ناراحت.
اگر Deil در هر یک از چمدان aboord در کشتی ، من thinkin 'آن ither این کاربر از بود
همان! "
"به نام مردی که آن را در زمان چه بود؟" دکتر Helsing ون با دار پرسید :
اشتیاق.
: "من tellin' نامه سریع! "او جواب داد ، و پله به پایین به کابین خود ،
رسید امضا "امانوئل هیلدسهایم." Burgen - اشتراسه 16 آدرس بود.
ما دریافتیم که این همه کاپیتان می دانست ، بنابراین با تشکر که ما در آمد دور.
ما هیلدسهایم را در دفتر خود ، عبری و نه Adelphi نوع تئاتر در بر داشت ، با
بینی مثل یک گوسفند ، و کلاه قرمز منگوله دار.
استدلال او با گونه اشاره شد ، ما انجام نقطه گذاری ، و با کمی
چانه زنی او به ما گفت آنچه او می دانست. این معلوم شد به ساده اما مهم است.
او نامه ای از آقای د Ville لندن دریافت کرده بود ، گفتن او برای دریافت ، اگر
ممکن است قبل از طلوع آفتاب برای جلوگیری از آداب و رسوم ، یک جعبه که در Galatz رسیدن
در کاترین زوجه تزار.
این او بود که در اتهام را به برخی Petrof Skinsky ، که با اسلوواکها برخورد
که داد و ستد کردن رودخانه به بندر.
او برای کار خود پرداخت شده است توجه داشته باشید بانک انگلیسی ، که بموقع شده است برای cashed بود
طلا در بانک بین المللی دانوب.
هنگامی که Skinsky به او آمده بودند ، او را به کشتی گرفته بود و تحویل جعبه ، بنابراین
به عنوان صرفه جویی در مخارج باربری. این همه او می دانست بود.
سپس ما برای Skinsky دنبال ، اما نتوانستند او را پیدا کند.
یکی از همسایگان خود ، که به نظر نمی رسد او را هر محبت خرس ، گفت که او تا به حال
رفته دور دو روز قبل از آن ، هیچکس نمی دانست بکجا.
این تایید شده توسط صاحبخانه خود را که توسط پیک دریافت کرده بود کلید
خانه با هم با اجاره به علت ، در پول انگلیسی.
این ساعت در بین ده و یازده شده بود شب گذشته است.
ما در متوقف شدند.
در حالیکه ما بودند صحبت کردن در آمد در حال اجرا و نفس نفس gasped از بدن
Skinsky در داخل دیوار کلیسای سنت پیتر شده بود در بر داشت ، و
گلو پاره شده باز که اگر به حال از سوی برخی از حیوانات وحشی است.
کسانی که ما صحبت شده بود با فرار به وحشت ، زنان گریه.
"این کار اسلواکی است!"
ما عجولانه به دور ، مبادا که ما باید به در برخی از راه به ماجرا کشیده شده ، و غیره
بازداشت شده اند. همانطور که ما به خانه آمد ما می تواند بدون وارد
قطعی نتیجه گیری.
همه ما متقاعد شده بودند که جعبه در راه آن بود ، توسط آب ، به جایی است ، اما جایی که
که ممکن است ما مجبور به کشف. با قلب های سنگین ما به خانه آمد به هتل
به منا.
هنگامی که ما با هم ملاقات کرد ، اولین چیزی که به مشورت به عنوان گرفتن مینا دوباره به ما
اعتماد به نفس. همه چیز در حال گرفتن ناامید است ، و آن را در
شانس ، هر چند یکی از خطرناک.
به عنوان یک گام مقدماتی ، من از قول من به او را از زندان آزاد شد.
مجله مینا HARKER
30 اکتبر ، عصر.-- آنها آنقدر خسته و فرسوده و dispirited که وجود داشت
چیزی که باید انجام شود تا کمی استراحت بودند ، بنابراین من از آنها خواست ، همه به دروغ برای نیمی از
در حالی که ساعت من باید همه چیز را تا به لحظه ای را وارد کنید.
من احساس می کنم حق شناس به مردی که اختراع ماشین تحریر "مسافر" و به آقای
نوعی رقص شش نفری برای گرفتن این یکی برای من.
من باید احساس کاملا گمراه انجام کار اگر من تا به حال به نوشتن با قلم...
این است که همه انجام می شود. پور عزیز ، جاناتان عزیز ، آنچه که او باید
رنج می برد ، آنچه که او باید رنج می برند در حال حاضر است.
او روی مبل به سختی ظاهری تنفس نهفته است ، و تمام بدن او به نظر می رسد در
فروپاشی می شوند. ابرو او گره شده است.
چهره اش را با درد می نمایند.
همکار ضعیف ، شاید او فکر کردن ، و من می توانم چهره اش را ، همه با چین و چروک
تمرکز افکار خود را. آه! اگر من فقط می تواند در همه کمک.
من باید انجام آنچه من می توانم.
از من خواسته دکتر Helsing ون ، و او مرا تمام مقالات که من آن را هنوز رتبهدهی نشده است
دیده می شود.
در حالیکه آنها در حال استراحت ، من باید بیش از همه به دقت ، و شاید من ممکن است در رسیدن
برخی از نتیجه گیری.
من باید سعی کنید به عنوان مثال استاد را دنبال ، و فکر می کنم بدون تعصب در
حقایق قبل از من... من اعتقاد دارم که تحت I پراویدنس خدا
ساخته شده کشف شده است.
من باید نقشه ها و به دنبال بیش از آنها. من بیش از همیشه اطمینان حاصل کنید که من حق.
نتیجه گیری های جدید من آماده است ، بنابراین من باید حزب ما با هم بدست آوردن و خواندن آن.
آنها می توانند آن را قضاوت خواهند کرد.
این خوب است که دقیق ، و هر دقیقه با ارزش است.
یادداشت مینا HARKER (وارد شده در مجله خود)
زمین از پرس و جو.-- مشکل تعداد دراکولا است برای بازگشت به جای خود.
() او باید از سوی برخی از یکی به ارمغان آورد.
این آشکار است ، برای او قدرت خود را حرکت او خواست او هم می تواند به عنوان
مرد ، یا گرگ ، و یا خفاش ، و یا در برخی از راه دیگر.
او آشکارا ترس کشف و یا تداخل ، در حالت عجز
که در آن او باید باشد ، محدود به عنوان او بین طلوع و غروب خورشید را در جعبه های چوبی خود است.
(ب) چگونه او را به انجام شود -- در اینجا یک فرآیند از استثناها ممکن است به ما کمک کنید.
از طریق جاده ، راه آهن ، آب؟ 1.
با جاده.-- مشکلات ، بی پایان به خصوص در خروج از شهر وجود دارد.
(X) افرادی هستند که وجود دارد. و مردم کنجکاو هستند ، و تحقیق است.
تذکر ، گمان ، تردید به آنچه ممکن است در جعبه ، او را از بین ببرد.
(Y) هستند ، وجود دارد و یا ممکن است وجود دارد ، آداب و رسوم و افسران octroi به تصویب.
(Z) تعقیب او ممکن است به دنبال.
این بالاترین میزان خود ترس است. به منظور جلوگیری از او در حال خیانت
او دفع کرده است ، تا آنجا که او می تواند ، حتی قربانی خود ، به من!
2.
از طریق خط آهن.-- هیچ کس مسئول جعبه وجود دارد.
این امر می باید شانس خود را که با تاخیر ، و تاخیر می تواند کشنده باشد ، با
دشمنان در مسیر.
درست است ، او ممکن است در شب فرار. اما آنچه او را ، اگر در سمت چپ عجیب و غریب
محل را با هیچ پناه که او می تواند به پرواز؟ این همان چیزی است که او در نظر دارد ، و او می کند
معنی نیست که آنها را به خطر.
3. با آب.-- در اینجا مطمئن ترین راه این است ، در یکی از
احترام ، اما با بیشترین خطر در مورد دیگر. در آب ، او ناتوان است به جز در
شب.
حتی در آن زمان او تنها می تواند مه و طوفان و برف و گرگ او را احضار.
اما او شکسته تشبیه می شدند ، آب زندگی او را ، توی چیزی فرو بردن درمانده ، و او در واقع
از دست خواهد رفت.
او می تواند دیسک رگ به زمین داشته باشد ، اما اگر آن را زمین های غیر دوستانه بود ، در جایی که او بود
آزاد نیست به حرکت می کند ، موقعیت او باز هم ناامید باشد.
ما از رکورد است که او بر آب بود می دانیم ، بنابراین آنچه ما باید انجام دهیم این است که
معلوم چه آب. اولین چیزی که برای تحقق بخشیدن دقیقا همان چیزی است
او انجام داده است هنوز.
ما ممکن است ، و سپس نور را در آنچه که وظیفه خود را به.
در مرحله اول.-- ما باید بین آنچه که او در لندن به عنوان بخشی از افتراق
طرح کلی از عمل ، زمانی که او برای لحظات فشرده شد و تا به حال به ترتیب به عنوان بهترین ، او
می تواند.
ثانیا.-- ما باید را ببینید ، و همچنین ما می توانیم آن را از حقایق ما می دانیم گمان ، آنچه
او انجام داده است.
به عنوان اولین ، او آشکارا در نظر گرفته شده در Galatz به این تعداد افزوده شوند ، و ارسال فاکتور به وارنا
برای فریب ما مبادا ما باید به معنی خود را از خروج از انگلستان معلوم.
فوری و تنها هدف او در آن زمان بود به فرار کنند.
اثبات این ، نامه ای از دستورالعمل ها به امانوئل هیلدسهایم فرستاده شده است
روشن و دور جعبه قبل از طلوع آفتاب است.
دستور به Petrof Skinsky نیز وجود دارد.
این که ما فقط باید حدس می زنم ، اما باید وجود داشته است برخی از نامه یا پیام ، از
Skinsky آمد به هیلدسهایم.
که ، تا کنون ، برنامه های خود موفق شدند ما می دانیم.
کاترین زوجه تزار ساخته شده یک سفر phenomenally سریع است.
به طوری که سوء ظن سروان Donelson بودند برانگیخته است.
اما خرافات خود را متحد با ملاحظه کاری خود را در بازی تعداد را برای او ایفا می کرد ،
و او را با باد کردن خود از طریق fogs زد و همه تا او به ارمغان آورد تا چشم بسته
در Galatz.
که ترتیبات تعداد به خوبی ساخته شده بودند ، به اثبات رسیده است.
هیلدسهایم پاک جعبه ، در زمان آن را خاموش و به آن به Skinsky.
Skinsky آن را در زمان است ، و در اینجا دنباله از دست می دهیم.
ما تنها می دانیم که جعبه را در جایی بر روی آب ، حرکت همراه.
آداب و رسوم و octroi ، اگر می شود هر گونه وجود دارد ، اجتناب شده است.
در حال حاضر ما به چه تعداد باید پس از ورود خود ، انجام شده بر روی زمین ، در Galatz آمده است.
جعبه قبل از طلوع آفتاب به Skinsky داده می شود.
در تعداد با طلوع خورشید می تواند در شکل خود ظاهر می شود.
در اینجا ، ما می پرسند که چرا Skinsky در تمام انتخاب شده است برای کمک در کار؟
در دفتر خاطرات روزانه شوهرم ، Skinsky به عنوان برخورد با اسلوواکها که تجارت پایین ذکر شده
رودخانه به بندر است.
و اظهار نظر انسان ، که این قتل کار یک اسلوواک بود ، نشان داد به طور کلی
احساس در برابر کلاس های خود. تعداد خواستم انزوا.
گمان من این است ، که در لندن تعداد به تصمیم گرفت به عقب بر گردیم به قلعه خود را توسط
آب ، به عنوان امن ترین راه مخفی و.
او را از قلعه توسط Szgany آورده و احتمالا آنها تحویل محموله خود را به
اسلوواکها که در زمان جعبه به وارنا وجود دارد آنها به لندن فرستاده شدند.
بنابراین تعداد دانش از افراد که می توانند از این سرویس ترتیب.
زمانی که جعبه روی زمین بود ، قبل از طلوع آفتاب یا پس از غروب آفتاب ، او خارج از جعبه خود آمد ، ملاقات کرد
Skinsky و او را دستور چه کاری انجام دهید را به عنوان حمل جعبه تنظیم تا برخی از
رودخانه است.
هنگامی که این ، انجام شد و او می دانست که همه در قطار بود ، او خشک از آثار خود را ، به عنوان
او ، با قتل نماینده او فکر است.
من به بررسی نقشه و پیدا کردن که مناسب ترین رودخانه برای اسلوواکها به
صعود یا Pruth یا Sereth است.
من در typescript که در ترنس من شنیده ام گاو کم آب و چرخش سطح
با گوش های من و creaking چوب.
تعداد در جعبه خود را ، سپس ، در رودخانه ای در یک قایق باز بود ، سوق احتمالا یا
توسط oars یا قطب ، برای بانک ها نزدیک و از آن است که کار در برابر جریان است.
می شود وجود ندارد از جمله در صورت شناور پایین جریان.
البته ممکن است هر دو Sereth یا Pruth ، اما ما ممکن است احتمالا
تحقیق بیشتر.
در حال حاضر از این دو ، Pruth راحت تر پیمایش ، اما Sereth است ، در
Fundu عضو شده در توسط Bistritza اجرا می شود که دور پاس Borgo.
حلقه آن را می سازد آشکارا به عنوان نزدیک به قلعه دراکولا به عنوان را می توان با آب کردم.
مجله مینا HARKER -- ، ادامه داد : زمانی که من خواندن انجام داده بود ، جاناتان مرا
در آغوش گرفته و مرا بوسید.
دیگران نگه داشته تکان دادن من توسط هر دو دست ، و دکتر ون Helsing گفت : "خانم عزیز ما
مینا است یک بار دیگر معلم ما. چشم او شده اند که در آن ما شد کور.
در حال حاضر ما در مسیر یک بار دیگر ، و در این زمان ممکن است ما موفق است.
دشمن ما در او بیشتر درمانده است. و در اگر ما می توانید بر روی او به روز در آمده ، در
آب ، وظیفه ما خواهد شد.
او شروع است ، اما او ناتوان است برای تسریع ، او ممکن است این جعبه را ترک نمی کند تا مبادا
کسانی که او را حمل می کنند ممکن است مشکوک. برای آنها را برای شک کردن به آنها را بی درنگ
پرتاب او را در جریان جایی که او نابود است.
او می داند و نمی خواهد. در حال حاضر مردان ، به شورای ما از جنگ ، برای اینجا
و در حال حاضر ، ما باید برنامه ریزی و همه باید انجام است. "
خداوند Godalming گفت : "من باید راه اندازی بخار و به دنبال او ،".
و من ، اسب به دنبال در بانک مبادا توسط شانس او زمین ، گفت : "آقای Morris در.
"خوب!" استاد گفت : "هر دو خوب است.
اما نه به تنهایی باید برود. باید مجبور به غلبه بر نیروی اگر وجود دارد
باشد. اسلواکی قوی و خشن است ، و او
حمل اسلحه بی ادب است. "
مرد لبخند زد ، آنها برای از میان آنها انجام زرادخانه کوچک.
آقای موریس ، گفت : "من به ارمغان آورده اند Winchesters.
آنها در یک جمعیت کاملا دستی هستند ، و ممکن است وجود دارد گرگ.
تعداد دفعات مشاهده ، اگر شما را به یاد داشته باشید ، در زمان برخی از اقدامات احتیاطی دیگر صورت گرفت.
او برخی از requisitions بر دیگران است که خانم Harker کاملا نمی توانست بشنود یا
را درک کنید. ما باید آماده در تمام نقاط. "
دکتر سوارد گفت : "من فکر می کنم من تا به حال بهتر است با Quincey.
ما عادت به شکار با هم ، و ما دو ، به خوبی مسلح خواهد شد یک مسابقه برای
هر چه همراه ممکن است آمده است.
شما نباید به تنهایی ، هنر. ممکن است لازم باشد برای مبارزه با اسلوواکها ،
و فرصت محوری ، برای من فرض کنید این همراهان حمل اسلحه ، که همه خنثیسازی
ما برنامه.
باید بدون شانس ، این زمان وجود دارد. ما نباید استراحت تا سر شمارش
و بدن از هم جدا ، و ما مطمئن هستیم که او نمی تواند تجسم یا زندگی تازه دادن است. "
او در جاناتان نگاه او صحبت می کرد ، و جاناتان نگاه من.
من می توانم ببینم که فقیر عزیز در مورد در ذهن او پاره شد.
البته او می خواست با من باشد.
اما پس از آن خدمات قایق ، به احتمال زیاد ، یکی از که نابود
... ... خون آشام.
(چرا من تردیدی برای نوشتن کلمه؟)
او مدتی ساکت شد ، و در سکوت خود را دکتر ون Helsing سخن گفت ، "دوست
جاناتان ، این است که شما به دلایل دو بار.
اول ، چون شما جوان و شجاع و می تواند مبارزه ، و تمام انرژی ممکن است لازم باشد
در آخرین. و دوباره می گویم که آن را حق خود را برای از بین بردن است
او.
این است که به شکل دراورده شده وای بر چنین به شما و مال شما.
برای مینا خانم نمی ترسم. او به مراقبت از من ، اگر من ممکن است.
من قدیمی است.
پاهای من سریع برای اجرا به عنوان یک بار نیست. و من استفاده نمی شود به سوار شدن تا زمانی یا
دنبال به عنوان نیاز می شود ، و یا به مبارزه با سلاح های کشنده است.
اما من می توانم از خدمات دیگر باشد.
من می توانم در راه های دیگر مبارزه کنند. و من می میرند ، اگر لازم باشد ، و همچنین
مردان جوانتر. حالا اجازه دهید بگویم که آنچه من می خواهم این.
در حالی که شما ، من پروردگار Godalming و جاناتان دوست در خود کمی تا سریع بروید
کشتی بخار تا رودخانه ، و در حالی که جان و Quincey گارد بانک که در آن او اتفاقا
ممکن است فرود آمد ، من به مینا خانم
حق را به قلب کشور دشمن است.
در حالیکه روباه های قدیمی را در جعبه اش گره خورده است ، شناور در جریان در حال اجرا از چه رو او
نمی تواند فرار به زمین ، جایی که او جرأت درب جعبه تابوت او را مبادا را افزایش نمی دهد او
حامل اسلواکی باید در ترس ترک او را به
هلاک گردد ، ما باید در مسیر جایی که جاناتان رفت ، بیش از Bistritz
Borgo ، و پیدا کردن راه ما را به قلعه دراکولا.
در اینجا ، قدرت هیپنوتیزم خانم مینا مطمئنا کمک می کند و ما باید راه خود را ، پیدا کردن همه
تاریک و ناشناخته در غیر این صورت ، پس از طلوع آفتاب اول زمانی که ما نزدیک است که سرنوشت ساز هستند
محل.
بسیار وجود دارد که باید انجام شود ، و جاهای دیگر تقدیس می شود ساخته شده ، به طوری که این لانه
vipers محو شود. "
در اینجا جاناتان او را قطع کرد به شدت مورد ، "آیا شما بگویم ، پروفسور وان Helsing
که شما که مینا را در مورد غم خود و آلوده به عنوان او با شیطان که است
بیماری ، حق را به فک deathtrap خود را؟
برای جهان نیست! نه برای بهشت و جهنم! "
او تقریبا برای یک دقیقه لال شد ، و سپس در ادامه ، "آیا می دانید
جایی است؟
آیا شما دیده می شود که دن افتضاح رسوایی جهنمی ، با مهتاب زنده با
اشکال مهیب ، و هر ذره از گرد و غبار که whirls در باد سوسمار خور در
جنین؟
آیا شما لب های خون آشام را بر گلوی شما احساس است؟ "
در اینجا او برای من تبدیل شده است ، و به عنوان چشم خود را بر روی پیشانی من روشن او اسلحه خود را با بالا آوردم
گریه ، "آه ، خدای من ، آنچه را که ما انجام می شود که این ترور را بر ما؟" و او غرق در پایین
مبل در سقوط از بدبختی است.
او در زنگ های روشن ، شیرین صحبت می کرد ، صدای استاد ، که به نظر می رسید به ارتعاش
در هوا ، آرام همه ما است.
"آه ، دوست من ، آن است که چون من مینا خانم از آن محل افتضاح را نجات که من
که برو. خدای ناکرده که من باید او را به آن
محل.
کار ، کار وحشی ، که باید انجام شود قبل از آن محل را می توان پاک کردن وجود دارد.
به یاد داشته باشید که ما در تنگه وحشتناک هستند.
اگر تعداد ما را این زمان فرار ، و او قوی و ظریف و حیله گری است ، او ممکن است
را انتخاب کنید تا او را برای یک قرن در خواب ، و سپس در زمان یکی از عزیز ما ، "او دست من گرفت ،
"به او می آیند او را شرکت برای حفظ و
خواهد بود به عنوان کسانی که دیگران که از شما ، جاناتان ، دیدم.
شما باید ما را از لب gloating خود گفته است.
شما شنیده خنده بد دهن خود را به عنوان آنها چنگ کیسه در حال حرکت است که تعداد
انداخت به آنها. شما میلرزد ، و ممکن است به خوبی از آن می شود.
ببخشید که من شما را بسیار درد ، اما لازم است.
دوست من است ، آن را یک نیاز مبرم برای آن که من دادن ، احتمالا زندگی من نیست؟
اگر آن است که هر کس را به آن محل رفت به ماندن بگیرید ، من آن است که مجبور به رفتن
شرکت به آنها را نگه دارید. "
گفت : جاناتان : : "آیا شما خواهد شد ، با گریه به لرزه در آورد که او را بیش از همه ،" ما در
دست خدا! "بعدها.-- اوه ، این کار را کرد به من خوبی است برای دیدن راه
که این مردان شجاع کار می کرد.
چگونه می تواند به زنان کمک به مردان با محبت زمانی که آنها به طوری جدی و واقعی و به همین ترتیب شجاع!
و بیش از حد ، از آن ساخته شده من را از قدرت فوق العاده از پول فکر می کنم!
چه کاری می توانید آن را انجام نمی basely استفاده می شود.
من احساس سپاسگزار که Godalming خداوند غنی است ، و هم او و هم آقای موریس ، که او نیز
مقدار زیادی از پول ، تمایل دارند تا آزادانه آن را صرف است.
اگر آنها این کار را نکرد ، اکسپدیشن کوچک ما نمی تواند شروع ، چه به صورت بی درنگ یا بیشتر
مجهز ، به عنوان آن را در ظرف یک ساعت است.
این سه ساعت نمی باشد از آن چه بخشی هر یک از ما به انجام مرتب بود.
و حالا خداوند Godalming و جاناتان پرتاب بخار دوست داشتنی ، با بخار تا آمادگی خود را برای
شروع به اطلاع یک لحظه.
دکتر سوارد و آقای موریس نیم دوجین اسب خوب ، به خوبی منصوب است.
تمام نقشه ها و لوازم انواع مختلف است که می تواند به حال ما.
پروفسور وان Helsing و من امشب 11:40 قطار را ترک Veresti ، که در آن
ما به یک کالسکه به درایو به پاس Borgo.
ما در حال آوردن یک معامله خوب پول آماده ، همانطور که ما به خرید کالسکه و اسب.
ما باید خودمان را ، درایو برای ما هیچ کس که ما آنها را می تواند در توجه به اعتماد.
استاد می داند چیزی از زبان های بسیار زیادی است ، بنابراین ما باید در تمام
درست است. ما همه رو بازوها ، حتی برای من بزرگ
با مته سوراخ هفت تیر.
جاناتان خوشحال خواهد بود مگر من مثل بقیه مسلح شده بود.
افسوس! من می توانم یک بازو که بقیه را ادامه می دهند ،
جای زخم بر روی پیشانی من منع است.
جناب آقای دکتر وان Helsing من به من گفتن که من به طور کامل مسلح به عنوان وجود دارد ممکن است تسلی
گرگ.
آب و هوای سرد در هر ساعت ، و وزش ناگهانی باد برف وجود دارد که می آیند و
رفتن به عنوان هشدار. بعدها.-- آن زمان تمام شجاعت من برای گفتن
به عزیزم خداحافظی.
ما هرگز ممکن است دیدار مجدد. شجاعت ، مینا!
استاد کاملا در نظر شما. نگاه او یک هشدار است.
باید وجود ندارد اشک در حال حاضر ، مگر ممکن است آن را که خدا به شما اجازه آنها را در خوشحالی سقوط.
مجله جاناتان HARKER 30 اکتبر ، شب.-- من به نوشتن این در
نور را از درب کوره پرتاب بخار.
لرد Godalming شلیک است.
او دست با تجربه در کار است ، او سال ها است به حال راه اندازی خود را در
تیمز ، و دیگری در Broads نورفولک.
با توجه به برنامه های ما ، ما در نهایت تصمیم گرفت که حدس مینا درست بود و است که اگر
هر آبراه برای فرار تعداد بازگشت به قلعه خود را انتخاب Sereth و
سپس Bistritza در محل اتصال آن ، یکی خواهد بود.
ما آن را در زمان که در جایی در مورد درجه 47 ، شمال عرض جغرافیایی محل ، خواهد بود
انتخاب برای عبور از کشور بین رودخانه و Carpathians.
ما هیچ ترسی در حال اجرا با سرعت خوب تا رودخانه در شب است.
مقدار زیادی آب وجود دارد ، و بانک های گسترده ای به اندازه کافی از هم جدا را به بخار ، حتی در
تاریکی ، به اندازه کافی آسان.
لرد Godalming به من می گوید در حالی که برای خواب ، به عنوان آن را به اندازه کافی برای حال حاضر برای
به روی دیده بان.
اما من نمی تواند بخوابد ، چگونه می توانم با خطر وحشتناک حلق آویز بیش از عزیزم ،
و او را بیرون رفتن به آن محل افتضاح... راحتی من این است که ما در دست
خدا.
فقط برای آن ایمان می شود راحت تر به مرگ از زندگی است ، و پس از تمام ترک
مشکل. آقای موریس و دکتر سیوارد خود را در
مدتها قبل از ما آغاز شده سوار می شوند.
آنها به نگه داشتن بانک سمت راست ، به اندازه کافی دور خاموش در سرزمین های بالاتر دریافت کنید که در آن
آنها می توانند کشش خوبی از رودخانه و جلوگیری از زیر منحنی آن.
آنها ، برای مرحله اول ، دو مرد که سوار و اسب فراغت خود منجر شود ، چهار در
همه ، تا به عنوان به تحریک حس کنجکاوی.
هنگامی که مردان ، که در مدت کوتاهی باید اخراج آنها ، آنها باید خود را پس از نگاه
اسب. ممکن است لازم باشد برای ما برای پیوستن به نیروهای.
اگر به طوری که آنها می توانید کل حزب ما را سوار می کند.
یکی از زین شاخ منقول ، و به راحتی می توان برای مینا اقتباس شده است ، اگر
مورد نیاز است. این ماجراجویی وحشی ما در است.
در اینجا ، همانطور که ما عجله دارند همراه از طریق تاریکی ، با سرما از رودخانه
ظاهری را به خیزش و اعتصاب ما ، با تمام صداهای مرموز از شب در اطراف
ما ، تمام آن را به خانه می آید.
ما به نظر می رسد شناور به مکانهای ناشناخته و راه های ناشناخته است.
را به تمام دنیا چیزهای تاریک و وحشتناک.
Godalming است بستن درب کوره...
31 اکتبر.-- هنوز hurrying همراه است. روز آمده است ، و Godalming است
خواب. من در سازمان دیده بان هستم.
صبح به تلخی سرد است ، حرارت کوره سپاسگزار است ، هر چند ما دارای خز سنگین
کتهای.
هنوز ما از گذشت تنها چند قایق های باز ، اما هیچکدام از آنها در هیئت مدیره هر
یا جعبه هر چیزی مانند اندازه که ما به دنبال.
مردان هر زمان ما لامپ الکتریکی خود را بر روی آنها تبدیل شده ترسیده بودند ، و سقوط در
زانو خود را و دعا. 1 نوامبر ، عصر.-- هیچ خبری در تمام طول روز.
ما پیدا کرده اند ، چیزی از نوع ما به دنبال.
ما در حال حاضر به Bistritza تصویب می رسد ، و اگر ما در اشتباه هستند در ما گمان شانس ما
رفته است. نگهداری هر قایق ما ، بزرگ و
کم است.
در اوایل صبح امروز ، یکی خدمه ما را برای قایق دولت در زمان ، و درمان با ما
درآمده است.
ما در این راه از مسائل صاف میدانستیم ، بنابراین در Fundu ، که در آن Bistritza را به اجرا می شود
Sereth ، ما پرچم زبان رومانی که ما در حال حاضر پرواز آشکارا.
با هر قایق که ما کرده اند نگهداری از آن زمان به بعد این ترفند موفق شده است.
ما هر احترام نشان داده شده است به ما داشته اند ، و نه یک بار هر گونه اعتراض به هر ما
انتخاب برای درخواست و یا انجام است.
برخی از اسلوواکها به ما می گویند که یک قایق بزرگ آنها را به تصویب رساند ، که در بیش از سرعت معمول
او تا به حال دو خدمه در هیئت مدیره.
این بود که قبل از آنها به Fundu آمد ، به طوری که آنها می تواند به ما می گویند نیست که آیا قایق تبدیل
به Bistritza و یا در بالا Sereth ادامه داد.
در Fundu ما نمی تواند بشنود از هر قایق مانند ، بنابراین او باید در آنجا در گذشت
شب. من احساس بسیار خواب آلود است.
سرما شاید شروع به بر من بگویید ، و طبیعت باید به استراحت برخی از زمان است.
Godalming اصرار دارد که او باید دیده بان اول نگه دارید.
خدا او را برکت برای همه خوبی خود را به منا فقیر عزیز و من.
2 نوامبر ، صبح.-- روز روشن است. که هم پیاله من از خواب بیدار نیست.
او می گوید آن شده اند که گناه ، برای من خواب مسالمت آمیز بود و فراموش کردن من
مشکل.
وحشیانه خودخواه به من خوابیده تا زمانی که به نظر می رسد ، و به او اجازه دهید تماشای تمام شب ،
اما او کاملا درست است. من یک مرد هستم امروز صبح.
و من می نشینند اینجا و تماشای او را خواب ، من می توانم که لازم است هر دو به عنوان انجام
مراقبت موتور ، فرمان ، و نگه داشتن سازمان دیده بان.
من می توانم احساس قدرت و انرژی من می آیند به من.
من تعجب می کنم که در آن منا در حال حاضر ، و ون Helsing.
آنها باید حدود ظهر روز چهارشنبه به Veresti رو شده است.
این به آنها کمی طول می کشد کالسکه و اسب برای دریافت کنید.
بنابراین اگر آنها آغاز شده بود و سفر سخت ، آنها در مورد خواهد بود در حال حاضر در پاس Borgo.
خدا هدایت و کمک به آنها! من می ترسم فکر کردن به آنچه ممکن است رخ دهد.
اگر ما تنها می تواند سریع تر برو.
اما ما نمی تواند. موتورهای ضربان دار و انجام آنها
زیادی می باشد. من در تعجبم که چگونه دکتر سوارد و آقای موریس
در گرفتن.
به نظر می رسد جریان بی پایان در حال اجرا پایین کوه ها را به این رودخانه وجود دارد ، اما به عنوان
هیچ یک از آنها بسیار بزرگ هستند ، در حال حاضر ، در همه وقایع ، اگر چه آنها بدون شک
وحشتناک در زمستان و هنگام برف ذوب ،
سواران ممکن است به انسداد زیادی را ملاقات کرد.
من امیدوارم که قبل از ما به Strasba ممکن است ما آنها را ببینید.
اگر تا آن زمان ما تعداد پیشی گیرد ، ممکن است لازم باشد را به
مشاوره با هم چه باید بکنید.
DR. سوارد "خاطرات 2 نوامبر.-- سه روز در جاده.
خبری نیست ، و هیچ زمانی برای آن می نویسم اگر ، وجود داشته است برای هر لحظه ارزشمند است.
ما به حال تنها بقیه مایحتاج برای اسب است.
اما ما هر دو تحمل آن را زیبا. آن روز پرماجرا را از ماست می چرخد
تا مفید.
ما باید بر فشار. ما هرگز باید احساس شادی تا ما
راه اندازی در چشم دوباره. 3 نوامبر.-- ما در Fundu شنیده که
راه اندازی Bistritza رفته بود.
کاش آن نه چندان سرد. نشانه هایی از برف آینده وجود دارد.
و اگر آن را سنگین می افتد آن را به متوقف ساختن ما. در چنین صورتی ما باید با کالسکه سفر کردن و رفتن
، مد روسیه.
4 نوامبر.-- امروز ما از راه اندازی شنیده شده از حادثه بازداشت شده
و سعی به زور راه اندازی شده رپیدز. قایق اسلواکی دریافت کنید همه حق است ، از سوی کمک های
از طناب و فرمان با دانش.
بعضی از تنها چند ساعت قبل از بالا رفت. Godalming فیتر آماتور خود است ، و
بدیهی است آن بود که پرتاب در تر و تمیز قرار دهید تا دوباره.
در نهایت ، آنها رپیدز همه حق است ، با کمک های محلی ، و در تعقیب
نو.
من می ترسند که قایق بهتری برای حادثه نیست ، دهقانان را به ما بگویید که
بعد از او بر آب صاف کردم دوباره ، او نگه داشته به توقف در هر حال حاضر و دوباره تا زمانی
او در چشم بود.
ما باید سخت تر از همیشه هل داد. به کمک ما می خواست به زودی ممکن است.
مجله مینا HARKER 31 اکتبر.-- در Veresti در ظهر وارد شدند.
استاد به من می گوید که امروز صبح در سحرگاه او به سختی می تواند به من خواب هیپنوتیزم کردن در همه ،
و همه من می توانم بگویم این بود ، "تاریک و آرام است."
او خاموش است در حال حاضر خرید کالسکه و اسب است.
او می گوید که او بعدا سعی خواهد کرد برای خرید اسب های اضافی ، به طوری که ممکن است ما بتوانیم
آنها را تغییر دهید در راه است. ما چیزی بیش از 70 مایل قبل از
ما.
این کشور دوست داشتنی است ، و جالب ترین است.
اگر فقط ما تحت شرایط مختلف ، چه لذت بخش آن خواهد بود برای دیدن آن بودند.
اگر من جاناتان و رانندگی را از طریق آن به تنهایی لذت بردن از آن خواهد بود.
برای متوقف کردن و مردم را ، و چیزی از زندگی خود را را یاد بگیرند ، و برای پر کردن ذهن ما و
خاطرات با تمام رنگ و picturesqueness وحشی کل ،
کشور زیبا و مردم عجیب و جالب!
اما افسوس! بعدها.-- دکتر ون Helsing بازگشته است.
او حمل و اسب. ما به برخی از شام ، و برای شروع در
یک ساعت.
زن مهمانخانه دار به ما با قرار دادن یک سبد بزرگ از مقررات است.
به نظر می رسد به اندازه کافی برای یک شرکت از سربازان.
استاد او را تشویق می کند ، و زمزمه به من است که ممکن است یک هفته قبل از ما می توانیم
هر غذایی را دوباره دریافت کنید.
او شده است خرید بیش از حد ، و به خانه فرستاد چنین بسیاری فوق العاده از کتهای خز و
پیچد ، و تمام انواع چیزهای گرم است. خواهد شد وجود ندارد هر گونه شانس ما در حال
سرد است.
ما به زودی باید خاموش شود. من می ترسم فکر می کنم آنچه که ممکن است برای ما اتفاق می افتد.
ما واقعا در دست خدا است.
تنها او می داند که آنچه ممکن است ، و من او را با تمام قدرت از غم من و فروتن دعا
روح ، که او را بیش از همسر محبوب من تماشا کنید.
که هر چه ممکن است رخ دهد ، جاناتان ممکن است بدانند که من او را دوست داشتم و افتخار او را بیش از
می توانم بگویم ، که آخرین و truest فکر من همیشه برای او خواهد شد.