Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب سپیده دم فصل 3 سقوط رم
1. EDDORE
مثل دو تا از مدیران یک شرکت زمینی بحث و گفتگو در امور کسب و کار
در طی یک ملاقات اتفاقی در یکی از باشگاه های خود، Eddore بالاترین و Gharlane است،
دوم خود را در فرمان، داشتن
معادل Eddorian چت پس از کسب و کار ساعت است.
"شما یک کار خوب در Tellus،" تقدیر همه بالاتر است.
"در تاریخ سه تن دیگر، بیش از حد، البته، اما Tellus تا کنون و به دور از بدترین
بسیاری که حق تعالی از کار می ایستد.
هنگامی که سازمان ملل Atlantean تخریب یکدیگر کاملا من فکر کردم که این
قضیه ای که اسمش «دموکراسی» را با برای همیشه لطفا برای انجام شد، اما به نظر می رسد توانا و سخت
بکشند.
با این حال، آنها را مصرف کنم که شما باید این وضعیت رم به طور کامل تحت کنترل است؟ "
"قطعا. مهرداد از Pontus مال من بود.
بودند هر دو Sulla و ماریوس.
از طریق آنها و دیگران به کشته شدن عملا همه از مغز و توانایی
رم، و کاهش می یابد که به اصطلاح «دموکراسی» به زوزه، اوباش بی اراده.
نرو من آن را به پایان می رسد.
رم خواهد حرکت - ظاهرا، حتی به نظر می رسد رشد - برای چند
نسل، اما آنچه نرم افزار Nero را انجام خواهد داد می توان هرگز لغو شد. "
"خوب است.
مشکل کار، واقعا "دشوار نیست، دقیقا ... اما خیلی
ملعون ثابت "فکر Gharlane تلخ بود.
اما این جهنم کار با نژادهای کوتاه عمر است.
از آنجا که هر موجودی زندگی می کند تنها یک دقیقه یا بیشتر، آنها را تغییر دهید. اینقدر تند و سریع است که یک مرد می تواند
ذهن خود را از آنها را برای یک ثانیه.
من مایل را به سفر تعطیلات کمی به فضای قدیمی ما، اما
به نظر نمی آید که هر چند که من قادر خواهید بود آن را انجام دهد تا پس از چند سن آنها و اقامت
پایین. "
"که نمی خواهد بیش از حد طولانی می باشد. زندگی دهانه طولانی، شما می دانید، به عنوان مسابقه
نزدیک هنجارهای خود است. "" بله. اما هیچ یک از دیگران است که با داشتن 1/2
مشکل که من.
بسیاری از آنها، در واقع، چیزهای آینده همراه فقط در مورد راه آنها را می خواهم.
سیارات 4 من بالا بردن جهنم بیش از همه بقیه از هر دو کهکشان با یکدیگر قرار داده،
و من می دانم که از آن من نیست - در کنار تو، من کارآمد ترین اپراتور داریم.
من بدانم در مورد همین دلیل است که من به بز اتفاق می افتد. "
"دقیقا به این دلیل این که شما بسیار کارآمد هستند ما به اپراتور دارد."
اگر Eddorian می توان گفت به لبخند، بالاترین لبخند زد.
"شما می دانید، و همچنین به عنوان من، یافته از انتگرال است."
"بله، اما من تعجب بیشتر و بیشتر که آیا آنها را باور unreservedly
نیست.
اسپورها از زندگی منقرض فرم - محیط مناسب - بهره برداری از قوانین
شانس - حماقت!
من شروع به مشکوک است که احتمال است که فراتر از حد الاستیک آن را تیره و تار،
برای منافع خاص من، و به زودی به عنوان من می توانم پیدا کردن که در حال انجام است که زور زدن
وجود خواهد داشت یک جای خالی در دایره باطن است. "
"مراقبت، Gharlane!" همه سبک سری، تمام casualness ناپدید شد.
"به نظر شما مشکوک؟
چه کسی شما را متهم به "" هیچ کس، به عنوان رتبهدهی نشده است.
زاویه واقعی تا زمانی که فقط در حال حاضر هرگز به من رخ داده است، در حالی که بحث کرده بودم
چیزی که با شما.
نه باید من یا مشکوک متهم، همیشه. من باید تعیین، پس من باید عمل کند. "
"در سرپیچی از من؟ سفارشات من؟ "بالاترین خواستار
خلق و خوی کوتاه خود را شعله ور.
"بگو: نه، در پشتیبانی،« ستوان به ضرب گلوله به عقب، بی شرم.
"اگر کسی در حال کار بر روی من از طریق کار من، چه موقعیت شما احتمالا در حال حاضر
، بدون دانستن آن؟
فرض کنید که حق با من است، که این چهار سیاره من راه هستند
دلیل میمون کسب و کار در داخل دایره است.
چه کسی خواهد بود؟
و مطمئن نیستید که چگونه شما این چیزی است که مشابه، اما نه چندان دور پیشرفته وجود ندارد،
در حال حاضر هدف شما؟ به نظر می رسد که تفکر جدی در
سفارش بدهند. "
"شاید .... شما ممکن است حق ....
شده اند وجود دارد چند مورد nonconformable است.
به طور جداگانه، آنها به نظر نمی رسد هیچ اهمیت باشد، اما با هم، و
در این نور جدید در نظر گرفته ... "
بنابراین از به عهده گرفت این نتیجه از بزرگان Arisian که Eddorians
در آن زمان استنباط Arisia و در نتیجه Eddore شانس خود را برای شروع در زمان را از دست داد
جعل از سلاح که با آن به مخالفت
به طور موثر Arisia's - Civilization's - گشت کهکشانی، خیلی زود به می آیند
است.
اگر هر کدام از این دو کمتر مشکوک، که کمتر حسادت، کمتر متکبر و بوده است
سلطه گر - به عبارت دیگر، تا به حال نشده است Eddorians - این تاریخ تمدن
ممکن است نوشته شده است، یا بسیار متفاوت نوشته شده و توسط یکی دیگر از دست.
هر دوی آنها، با این حال، Eddorians.
2. ARISIA در فاصله کوتاه بین سقوط
آتلانتیس و افزایش رم به قله قدرت خود را، Eukonidor از Arisia بود ساله
به ندرت و در همه حال.
او هنوز هم جوانان است. او بود، و خواهد بود برای قرن ها به
آمده است، نگهبان.
اگر چه ذهن خود را به اندازه کافی قدرتمند برای درک از تجسم بزرگان از
البته تمدن - در واقع، او در حال حاضر پیشرفت های قابل ملاحظه خود را در ساخته شده
تجسم خود را از همه کیهانی - او
نه به اندازه کافی بالغ به تامل بی حرکت حوادث، با توجه به همه
تصویری Arisian، به رخ می دهند، محدود شد.
"احساس شما است، اما طبیعی، Eukonidor.
Drounli، پوسیدن عمدتا با Tellus سیاره نگران است، ذهن او جا افتاده
هموار که با نگهبان جوان. "ما لذت بردن از آن خودمان نیست، همانطور که می دانید.
با این حال، لازم است.
در هیچ راه دیگری می تواند پیروزی نهایی از تمدن مطمئن شود. "
"اما هیچ کاری نمیتوانید انجام می شود برای کاهش ...؟" Eukonidor مکث.
Drounli منتظر.
"آیا شما هر گونه پیشنهادات خود را به ارائه" "هیچ" Arisian جوان اعتراف کرده است.
"اما من فکر می کردم ... شما، یا بزرگان، به طوری که بسیار بزرگتر و قوی ... می تواند ... "
"ما نمی توانیم.
رم سقوط خواهد کرد. باید اجازه داده شود به سقوط است. "
"نرم افزار Nero خواهد بود، و سپس؟ و ما می توانیم چیزی انجام دهد؟ "
"نرم افزار Nero.
ما می توانیم کمی به اندازه کافی. اشکال ما از گوشت - Petronius، Acte و
دیگران - انجام هر کاری که آنها می توانند، اما قدرت خود را دقیقا همان خواهد بود
کسانی که دیگر آدمیان از وقت خود را.
آنها باید محدود خواهد شد، از هر گونه نشان از قدرت های غیر عادی، یا روانی
یا جسمی، خواهد بود تشخیص داده بلافاصله خواهد بود و بیش از حد آشکار است.
از سوی دیگر، نرم افزار Nero - است که، Gharlane از Eddore - عامل بسیار بیشتر
آزادانه است. "" خیلی زیاد.
عملا، unhampered به جز در مسائل صرفا فیزیکی.
اما، اگر چیزی را می توان انجام داد آن را متوقف کند .... اگر نرم افزار Nero باید اجازه داده شود برای ایجاد دانه های خود را از
خراب کردن ... "
و بر آن توجه داشته باشید غمگین این کنفرانس به پایان رسید.
3. رم "اما آنچه شما داشته باشد، LIVIUS، و یا هر یک از ما،
برای آن موضوع، به زندگی می کنند؟ "خواستار پاتروکلوس پهلوان از جان گذشته، همسر خود را از سلول.
"ما به خوبی تغذیه، به خوبی نگه داشته، به خوبی اعمال، مانند اسب.
اما، مانند اسب، ما از آنها پایین تر از برده است. بردگان برخی از آزادی عمل بیشتر
ما دارای هیچ.
ما مبارزه - مبارزه با هر کس و یا هر آنچه که نفرین ما صاحبان ارسال علیه.
کسانی از ما که زندگی می کنند مبارزه دوباره اما این پایان قطعی است و به زودی می آید.
من تا به حال همسر و فرزندان یک بار.
بنابراین آیا شما. آیا هر فرصتی، هر چند ناچیز، که وجود دارد
هر کدام از ما هرگز آنها را دوباره می دانید، یاد بگیرند و یا حتی اینکه آیا آنها زندگی می کنند و یا می میرند؟
ندارد.
در این قیمت است، زندگی ارزش زندگی خود را؟ معدن می باشد. "
LIVIUS Bithynian، که خیره شده بود گذشته بارها از اطاقک و بیش از
شن و ماسه صاف عرصه به سمت در نرم افزار Nero garlanded و ارغوانی bannered به تاج و تخت،
تبدیل شده و مورد مطالعه قرار همکار پهلوان از جان گذشته خود را از پا به تاج.
به شدت عضلات پاها، کمر باریک، نیم تنه به شدت کاهش تدریجی، عظیم
شانه.
سر شیری، surmounted شوک ژولیده مو قرمز برنز، قهوهای مایل به قرمز است.
و در آخر، چشم - بهمراه رگه های طلا، چشم سبزه - سخت سرد و در حال حاضر با شدت و
هدف را نمی شود پنهان.
"من بیشتر یا کمتر، انتظار چیزی از این نوع،" LIVIUS گفت: پس از آن،
بی سر و صدا.
"هیچ چیز آشکار - شما builded خوب، پاتروکلوس - اما به کسی که گلادیاتور
من آنها را می دانیم، چیزی وجود دارد که در باد بوده است برای هفته ها گذشته است.
آن را می کنم که کسی که زندگی خود را برای من سوگند یاد که من باید که سوالی نمی پرسد که
دوستان ممکن است. "" یکی بود.
شما باید. "
"پس از آن می شود. به حامی ناشناخته من، پس از آن، و به
خدایان، من با تشکر از شما برای من کاملا با شما است.
نه این که من هیچ امیدی است.
اگرچه قبیله مردان خود را نژاد - از ساخت و مو و چشم شما را از فرود
اسپارتاکوس خود - شما می دانید که او هم موفق نشدند.
کارها در حال حاضر بدتر، بی نهایت بدتر از آنها را در روز او بود.
هیچ کس که تا به حال علیه نرو رسم تا به حال هر اندازه گیری از موفقیت و نه حتی
شلخته فریبنده خود را از یک مادر است.
همه فوت کرده اند، در چه مد شما می دانید. نرم افزار Nero است بد اخلاق، basest پایه.
با این حال، جاسوسان خود را کارآمد است که جهان تا به حال شناخته شده است.
در وجود، احساس می کنم که شما باید انجام دهید.
اگر من می توانید با من دو یا سه تن از Praetorians، می میرم محتوا.
اما با نگاه شما، برنامه شما همان چیزی است که من فکر کردم نیست، به توفان بیهوده تریبون نرم افزار Nero
ان.
شما توسط هر فرصتی، برخی از اثری از امید موفقیت در؟
"بیشتر از یک ردیابی است. خیلی بیشتر" دندان Thracian را در گرگ صفت برهنه
پوزخند.
"جاسوس او، همانطور که شما می گویند، بسیار خوب است. اما، این بار، بنابراین ما.
فقط به سختی و به همان اندازه بی رحمانه است. بسیاری از جاسوسان خود را در میان ما فوت کرده اند و اغلب،
اگر نه همه، از بقیه شناخته شده است.
آنها، بیش از حد، خواهد مرد. Glatius، به عنوان مثال.
هنگامی که در حالی که توسط شانس خدایان، یک مرد یک مرد بهتر از او شده را می کشد، اما
Glatius تا شش بار در یک ردیف، بدون خش.
اما دفعه بعد او مبارزه در وجود حفاظت نرو، Glatius می میرد.
کلمه رفته است، و کلاهبرداری های گلادیاتور که نرو هرگز نشنیده وجود دارد
از. "
"کاملا درست است. یک سوال، و من هم ممکن است شروع به امید.
این اولین بار است که گلادیاتور را علیه Ahenobarbus رسم شده است.
قبل از پلاتر می تواند هر کاری انجام رسانند، با این حال، آنها خودشان را در بر داشت
همسان در برابر یکدیگر و سیگنال همیشه مرگ بود، هرگز برای رحمت.
آیا این ...؟
LIVIUS متوقف است. "این نیست.
این است که به من امید می دهد. و نه گلادیاتور را تنها در این است.
دوستان قدرتمند در دادگاه، یکی از آنها به مدت چند روز حمل چاقو
تیز به خصوص به لغزش بین دنده ها نرو.
که او هنوز هم حمل چاقو و که ما هنوز هم زندگی می کنند اثبات به اندازه کافی برای من که
Ahenobarbus، قاتل مادر و آتش زا، هر چه سوء ظن چه می گذرد
در. "
(در این نرم افزار Nero نقطه پشت سر هم تاج و تخت خود را به غرش خنده، به بدن ناخالص خود را
دادن با نشاط که Petronius و Tigellinus نسبت به مرگ و تلاطم
با یک زن مسیحی در عرصه است.)
آیا هر چیز کوچکی که من نباید گفت: به منظور بیشترین استفاده وجود دارد؟ "
LIVIUS پرسید. "چند.
زندان ها و چاله ها با مسیحیان که آنها می میرند و بدبو، شلوغ،
و طاعون را تهدید می کند. برای ترمیم مسائل، برخی از نمرات از صدها
آنها به مصلوب اینجا فردا. "
"چرا که نه؟ هر کسی می داند که آنها هستند poisoners
چاه ها و قاتلان کودکان و پزشکان از سحر و جادو است.
جادوگران و ساحره ها. "
"درست به اندازه کافی." پاتروکلوس شانه های عظیم خود را.
"اما برای به دست آوردن، فردا شب، در تاریکی کامل، صدها باقی مانده که
شده است مصلوب می شود - شما تا کنون دیده sarmentitii و semaxii؟
هنگامی که فقط.
منظره زرق و برق دار، واقعا، تقریبا به همان هیجان و احساس می کنید یک مرد خود را در مرگ
شمشیر.
مردان و زنان، پیچیده در لباس خیس روغن آغشته با زمین و زنجیر
نوشته ها، در واقع مشعل پر زرق و برق. پس از آن، شما، که ...؟ "
"آی. در باغ خود سزار.
هنگامی که نور درخشان است که نرو در رژه سوار.
هنگامی که ارابه او عبور مشعل دهم متحد ما نوسانات چاقو خود را دارد.
Praetorians در اطراف با عجله، اما وجود خواهد داشت چند لحظه از سردرگمی در
که ما به عمل و سپاه پاسداران خواهد مرد.
در همین زمان دیگران از حزب ما خواهد شد کاخ و گرفتن کشتن هر مرد، زن،
و کودک چسبنده به نرو "" بسیار خوب - در تئوری است. "
Bithynian رک و پوست کنده شک و تردید بود.
اما فقط می خواهیم برای رسیدن به آنجا؟
چند گلادیاتور - قهرمان مانند پاتروکلوس از Thrace - در زمان های مجاز
برای انجام این کار تقریبا همان طور که در وقت آزاد خود لطفا، و از این رو احتمالا می تواند در
دست به شرکت در چنین نزاع و جدال است، اما بسیاری از ما را تحت قفل و محافظ می شود. "
"که بیش از حد مرتب شده است.
متحدان ما در نزدیکی تاج و تخت و برخی از اشراف و شهروندان رم، که
برنده مبالغ زیادی از پیروزی های ما، بر غالب استادان ما را به
ضیافت بزرگ را به همه گلادیاتور فردا
شب، بلافاصله پس از مصلوب شدن جرم.
این است که در بیشه Claudian برگزار شد، روبروی باغ سزار.
"آه!"
LIVIUS عمیق تنفس و چشمان او را دیدم. "بعل و شراب!
گرد، سینه از ایسیس! برای اولین بار در سال شروع می کنم به
زندگی می کنند!
استادان ما می میرند برای اولین بار، پس از آن و ... اما نگه داشتن - سلاح "؟
"ارائه خواهد شد. تماشاگران خواهد آنها را، و زره پوش و
سپر تحت پوشاند.
صاحبان ما برای اولین بار، بله و سپس Praetorians.
اما توجه داشته باشید، LIVIUS را که Tigellinus، فرمانده سپاه پاسداران، معدن - معدن
تنهایی.
من، شخصا، می خواهم به قلب او. "
"اعطا شده است. من شنیده ام که او همسر خود را برای زمان حال.
اما شما کاملا مطمئن به نظر می رسد که شما هنوز هم شب فردا زنده خواهد بود.
بعل و Ishtar، ای کاش من احساس کنم!
با چیزی در گذشته زندگی می کنند، من می توانم لباسام عطف به آب احساس - من نمی توانم بشنوم
oars شارون.
مانند، نه در حال حاضر، برخی از پا، رقص نوجوان از retiarius را به من گیر انداختن
در خالص این بعد از ظهر او را بسیار، و هیچ سیگنال رحمت بوده است و یا خواهد شد با توجه به این
روز.
چنین خلق و خوی جمعیت است، از سزار پایین، که حتی شما خواهد شد Pollice
verso اگر شما قرار می گیرند. "" درست به اندازه کافی.
ولی بهتر است بیش از آن احساس، اگر می خواهید برای زندگی است.
همانطور که برای من، من به اندازه کافی امن است.
من نذر به مشتری ساخته شده، و او است که به من محافظت مدت طول خواهد من را ترک نمی
در حال حاضر. هر انسان یا هر چیزی که از من مواجه است در طول
این بازی، می میرد. "
"من امیدوارم که چنین است، گناه ... اما گوش کن! شاخ ... و کسی که در حال آمدن است! "
درب را پشت سرشان چرخش باز است. lanista، و یا کارشناسی ارشد از گلادیاتور، لادن
با سلاح و زره پوش وارد شده باشد.
درب چرخش و از بیرون قفل شده است.
بازدید کننده به وضوح هیجان زده شده بود، اما بدون هیچ کلامی در پاتروکلوس برای ثانیه خیره.
"خب، قلب، آهن" او پشت سر هم در نهایت، "شما و نه حتی در مورد آنچه شما کنجکاو
به امروز؟ "" نه به خصوص، "پاتروکلوس پاسخ:
بی تفاوتی.
"مگر به لباس به جا. چرا؟ چیز خاصی؟
"فوق العاده ویژه ای است. احساس از سال است.
Fermius خود.
نامحدود است. انتخاب آزاد از سلاح ها و زره پوش.
"Fermius!" LIVIUS بانگ زد.
"Fermius گلهای؟
ممکن است از آتن را پوشش می دهد شما را با سپر خود! "" شما می توانید که برای من می گویند، بیش از حد، "lanista
توافق شده، callously.
"قبل از من می دانستم که مثل یک احمق وارد شده بود، من شرط صد sesterces را در
پاتروکلوس در اینجا، در شانس فقط یک به دو، در برابر میدان.
اما گوش کن، برنز سر.
اگر شما بهترین از Fermius، من به شما یک سوم پر از بردن من به من بدهید. "
"با تشکر. شما جمع آوری کند.
یک مرد خوب، Fermius و هوشمند.
زیادی در مورد او شنیده ام، اما دیدم او کار کند.
او به من، که خیلی خوب نیست. هر دو سنگین و سریع - تا حدودی سبک تر از
من هستم، و کمی سریع تر است.
او می داند که من همیشه مبارزه با Thracian و که من می خواهم یک احمق هر چیز دیگری را امتحان کنید
در برابر او. او مبارزه یا Thracian یا Samnite
بسته به اپوزیسیون.
علیه من خود شرط خواهد بود برای رفتن Samnite.
آیا می دانید؟ "" خیر. آنها می گویند.
او تا آخرین لحظه ممکن است تصمیم بگیرد. "
"نامحدود، در برابر من، او خواهم رفت Samnite. او باید.
این unlimiteds هستند دشوار است، اما آن را می دهد به من فرصتی برای استفاده از یک ترفند جدید من
کار بر روی.
من که شمشیر وجود دارد - بدون حفاظ - و دو خنجر، علاوه بر gladius من.
برای من یک گرز سبک ترین گرز واقعی آنها در زراد خانه خود را کردم ".
"گرز!
از مبارزه Thracian، علیه Samnite؟ "" دقیقا.
گرز. من برای مبارزه با Fermius، و یا شما می خواهید
خودتان آن را انجام دهم؟ "
گرز و پاتروکلوس به آن ضرب دیده، با نوسان اطاق عقبی دو دست آورده بود،
در مقابل سنگ از دیوار است. رئیس جامد بر محور باقی مانده است.
خوب است.
آنها منتظر ماندند. ترومپت blared. غرش گسترده
مجموعه فروکش تقریبا به سکوت.
"Fermius قهرمان بزرگ در مقابل بزرگ قهرمان پاتروکلوس، آمد:" خشن
اعلام. "مبارزه تنها.
هر سلاح که هر دو انتخاب برای استفاده در هر راه ممکن، استفاده می شود.
بدون استراحت، نباید هیچ وقفه ای بیفته. را وارد کنید! "
دو چهره زرهی strode به سمت مرکز صحنه است.
از قوی کلاه پایین، و از جمله سپر، زره پاتروکلوس، بود
dully از gleaming فولاد، از تزئین کاملا برهنه است.
هر قطعه و خدشه دار شد و زخم بسیار سادگی بود که زره برای استفاده و بوده است.
استفاده می شود.
از سوی دیگر، نیمه Samnite زره پوش از گلهای با پر تلالو بود
دکوراسیون توسط نژاد او تحت تاثیر قرار می گیرد.
کلاه Fermius sported 3 plumes درخشان رنگ، سپر و زره سینه و پشت خود را،
enameled در نیمه رنگ از طیف، نگاه به عنوان اینکه آنها
کهنه را برای اولین بار.
پنج متری از هم جدا، گلادیاتور متوقف شد و به چرخ به صورت تریبون که بر اساس آن
نرم افزار Nero lolled.
وزوز از مکالمه - گرز هیچ نظر و گمانه زنی ها کمی هیجان زده شده بود -
متوقف شد.
پاتروکلوس سلاح های سنگین خود را به هوا heaved گلهای چرخید طولانی خود را،
شمشیر تیز. آنها یک صدا شعار می دادند:
"خیابان، امپراطور Imperator!
Morituri salutant TE "پرچم شروع را دیدم رو به پایین و در
نگاه اول آن، مدتها قبل از آن رخ داد زمین، هر دو مردان نقل مکان کرد.
Fermius چرخید و همگانی روندی، اما به سرعت به عنوان او بود، او کاملا به اندازه کافی سریع نیست.
گرز، که تا سنگین در دست Thracian به نظر می رسید یک لحظه قبل از
مانور به طور معجزه آسایی - آن را از طریق هوا برخورد مستقیم به سمت
وسط بدن خود!
این هدف خود را به اعتصاب - پاتروکلوس امیدوار بودند که او یکی از تنها وجود دارد که
مشکوک است که او تا به حال انتظار نمی رود که آن را به لمس حریف خود - اما به منظور طفره رفتن
Fermius موشک به شکستن خود
گام های بلند برداشتن، لحظه ای خوب هماهنگی حمله خود را از دست داد.
و در آن لحظه پاتروکلوس را لرزاند. رخ داد، و دوباره زده است.
اما، همانطور که گفته شده، Fermius بود هر دو قوی و سریع است.
اولین ضربه با پشت راکت ضربت وارد کردن در پا برهنه در سمت راست خود را هدف زده سپر خود را به جای آن.
چاقو چپ دست، سپر encumbered و به عنوان بازوی سمت چپ بود، ایضا.
بود و دادگاه بعدی، برش پیشتاز باطل است.
سوم تپش دیوانه swordcuts ها، تنها بخشی از شمشیر که منحرف
Fermius تنها پس از آن می تواند به بازی کنید، چیده شده پایین و با رنگ قرمز، سبز، و یک
ستون سفید شناور به سمت زمین است.
دو جنگنده پیمود، از هم جدا و مورد مطالعه قرار هر کدام به طور خلاصه.
از نقطه نظر گلادیاتور، این veriest skirmishing اولیه بوده است.
که گلهای plumes خود را از دست داده بود و زره خود را نشان داد رگه بزرگ از دست رفته
مینا به معنای بیشتر به هر دو نسبت به Thracian ظاهرا حمله تعجب
شکست خورده بودم.
هر میدانست که او مرگبارترین جنگنده جهان خود مواجه شدند، اما در صورتی که دانش
تحت تاثیر این دو مرد، هر دو، از سوی دیگر می تواند آن را درک نیست.
ولی جمعیت های وحشی رفت.
چیزی شبیه به که فوق العاده اول پاساژ در سلاح بود همیشه قبل از دیده شده است.
مرگ، ناگهانی و خشونت آمیز، در هوا بوده است.
عرصه را با آن اشباع شده بود.
قلب به نهایت خوشوقتی در گلو بوده است. هر فرد وجود دارد، مرد یا زن بودن را تجربه کردم
هیجان وصف ناپذیر از مرگ - vicariously، ایمن - و هر فیبر از
شهوات خود را خواستار است.
بیشتر! هر تماشاگر می دانست که یکی از آن مردان
که بعد از ظهر مرد. هیچ می خواست، یا هر دو آنها را به اجازه
زندگی می کنند.
این بود که مرگ، و مرگ خواهد بود.
زنان، چهره blotched و بنفش با احساسات خود، فریاد می زد و داد زدم.
مردان، مهر زنی پای خود بایستند و تکان دادن سلاح های خود را فریاد زد و سوگند یاد کرد.
و بسیاری از مردان و زنان به طور یکسان، wagers گذاشته است. "پانصد sesterces Fermius" یکی
فریاد زد، قرص و قلم در هوا.
"گرفته شده!" آمد یل پاسخ دادن. "گلهای - پاتروکلوس همه اما تا به حال
او وجود دارد! ""، یک هزار و شما! "آمد دیگر
به چالش بکشد.
"پاتروکلوس از دست رفته شانس خود را و دیگری هرگز - هزار در Fermius
دو هزار! "" پنج هزار! "
"ده!"
مبارزان بسته - چرخش - چاقو. سپر vibrantly تحت تاثیر clanged
سکته مغزی سپردار،، شمشیر whined و snarled.
به جلو و عقب - گردان - دادن و گرفتن زمین - دقیقه پس از دقیقه های بی پایان
این نمایشگاه به شدت خشمگین از مهارت، سرعت و قدرت و
استقامت رفت.
و همانطور که رفت، طولانی تر و طولانی تر گذشته هم حتی بیشتر از انتظار می رود
خوش بینانه، تنش و بالاتر نصب شده است.
خون سرازیر شد پایین پای برهنه گلهای سرخ و ارغوانی و جمعیت تصویب آن را داد زدم.
خون را به خارج از مفاصل زره Thracian را trickled و آن را دیوانه وار شد
اراذل و اوباش.
هیچ بدن انسان می تواند که سرعت را برای مدت طولانی ایستاده اند.
هر دو مرد خسته کننده سریع و کند است.
با استفاده از درایو از وزن و زره خود را، پاتروکلوس، مجبور گلهای به جایی که او
می خواست او را به رفتن.
سپس، ظاهرا به جمع آوری تمام منابع خود را برای تلاش نهایی، Thracian
در زمان کوتاه، گام متغیر به جلو و چرخش راست پایین، با تمام قدرت خود است.
دسته شمشیر آغشته به خون تبدیل شده است در دست او؛ تیغه صاف زده و شکست، طول آن
ناله وحشیانه به دور است.
Fermius، هر چند که توسط نیروی حیوان محض سکته مغزی نافرجام مبهوت،
بهبود تقریبا بلافاصله حذف شمشیر او و ربودند در gladius خود را به
بنابراین استفاده از فرصت فوق العاده او داده است.
اما که شکست شده بود، تصادفی، پاتروکلوس هیچ تلاش به بهبود خود را
متعادل می سازد.
در عوض، او گذشته شگفت زده شده و متزلزل گلهای ducked.
هنوز هم دولا شدن، او را تصرف کردند، که هر کس جز او از یاد برده بودند، گرز و
چرخش و چرخش با تمام قدرت کلی و هماهنگ دست، مچ ها، بازوها،
شانه ها، و بدن با شکوه است.
سر آهن از سلاح های سنگین رخ داد مرکز زره سینه و پشت گلهای،
که crunched باطنی مانند مقوا بسیار.
Fermius به ترک زمین به نظر می رسید و در سراسر گرز، تاشو، به پرواز به طور خلاصه
از طریق هوا می باشد. همانطور که وی در زمین رخ داد، پاتروکلوس بود بر
او.
گلهای احتمالا مرده - که ضربه یک فیل را کشته اند - اما
ساخته شده است که تفاوت است. اگر می دانستند که اوباش که Fermius مرده بود،
آنها ممکن است شروع به فریاد برای زندگی خود، بیش از حد.
از این رو، با بلند کردن سر خود و poising بالا دشنه خود را در هوا، او را از سزار خواست خود را
امپریال خواهد شد. جمعیت، در حال حاضر از کوره در رفته، صریح در رفته بود
دیوانه در ضربه.
هیچ چیز هیچ وقت از رحمت و یا در آن ازدحام تلویزیون تشنه به خون وجود نداشت، هیچ
فکر بخشش برای مردی که از جمله مبارزه با شکوه جنگیده بودند.
در لحظه سردتر می توانست آنها را می خواست او را به زندگی می کنند، آنها را دوباره و در عین حال هیجان
دوباره اما در حال حاضر، تقریبا نیم ساعت، آنها را با محبت بود گرم،
خفه کننده هیجان مرگ در گلوی خود را.
آنها می خواستند، و اگر داشته باشد، هیجان نهایی.
"مرگ!"
ساختار جامد به سر و صدا اوج تقاضا را لرزاند.
"مرگ! مرگ! "
انگشت شست راست نرو به صورت افقی در مقابل سینه اش فشرده می شود.
هر پاکدامن، نشانه همین است. verso Pollice.
مرگ.
تیره و فریاد گوش خراش از اوباش بزرگ حتی بلندتر است.
پاتروکلوس کاهش خنجر خود و تحویل محوری غیر ضروری و unfelt؛ و -
"Peractum EST" به وجود آمد یکی از پر سر و صدا یه فریاد.
بنابراین Thracian با موهای قرمز زندگی می کردند، و همچنین تا حدودی تعجب خود را،
LIVIUS.
"من خوشحالم که می بینید، برنز، قلب، ران سفید الهه زراعت و رستنی ها، من!" که ارزش
بانگ زد: زمانی که این دو ملاقات نمود، روز بعد.
پاتروکلوس ندیده بود Bithynian شناور است.
"پالاس آتن تحت پوشش، مثل من از او پرسیدم.
اما منقار سرخ Thoth و Zaimph مقدس از Tanit،،، آن را به من داد وحشت
هنگامی که شما ساخته شده است که پرتاب خیلی سریع و از دست رفته، و من به عنوان دیوانه به عنوان استراحت رفت
از آنها زمانی که شما کشیده کودتای واقعی.
اما در حال حاضر، آن را لعنت کرد، گمان می کنم که همه ما باید مراقب آن باشد - و یا نه،
unlimiteds معمول نیست، تشکر Ninib Smiter و نیزه قرمز خود را! "
"پاتروکلوس قطع:" من می شنوم شما انجام نه چندان بد، از خود، دوست خود
پر حرفی. "من دو مورد اول خود را از دست رفته، اما من تو را دیدم
را Kalendios.
He'sa بالا ارزیاب - یکی از بهترین از افراد - و من ترس او ممکن است دام بود
اما به نظر می رسد از شما، شما فقط یک زن و شوهر از stabs.
خوشحالم کار. "
"نماز، پسر من است. نماز مسائل است.
من دعا کردم تا اونا در نظم »، و برنده تمام پولها با Shamash رسید.
لباسام فر دیگر، مانند آنها تعلق دارد، و من می دانستم که نشانه ها همه در من بودند
نفع.
علاوه بر این، هنگامی که شما راه رفتن از به ملاقات Fermius، شما متوجه است که مو قرمز
ساخت posturer یونانی به شما می گذرد؟ "" متعجب؟ آیا نمی شود یک احمق است.
من تا به حال چیزهای دیگر فکر می کنم. "
»« پس به من بوده است. هم او، احتمالا، به دلیل پس از مدتی
آمد او را پشت سر با lanista و چشم در من ساخته شده است.
من باید در کنار بهترین شکل به شما داشته باشد، من حدس می زنم.
چه دختر!
به هر حال، من احساس بهتر و بهتر، و قبل از او سمت چپ من می دانستم که هیچ لعنتی
retiarius است که تا کنون دست تکان داد نیزه سه شاخه می تواند خالص گذشته نگهبان قرار داده است.
و آنها می توانستند یا نه.
یک زوج بیشتر شبیه به آن و قهرمان بزرگ خودم خواهم بود.
اما آنها به حفر چاله برای صلیب و شاخ که جشن وجود دارد
آماده شده است.
این نمایش واقعا خوب خواهد بود. "آنها می خوردند، به شدت و با unmarred
اشتها، از مواد غذایی انباشته می شده که نرم افزار Nero ارائه شده بود.
آنها خود را به مکانهای اختصاص داده بازگشت به صلیب، ایستاده و به هم نزدیک
آنها می تواند قرار داده و هر یک از تحمل یک مسیحی رنج، پر شدن گسترده کل
گستره عرصه.
و اگر حقیقت را باید گفت، این دو مرد لذت می برد به طور کامل در هر لحظه از آن
طولانی و sickeningly بعد از ظهر وحشتناک.
آنها سخت ترین محصولات از سخت ترین مدرسه جهان تا به حال شناخته شده است عبارتند از:
آموزش دیده دقت به مقابله مرگ بیرحمانه به فرمان، به پذیرش مرگ
unflinchingly در نیاز دارند.
آنها باید و نه می تواند استانداردهای بالاتر و بهتری نرمتر در نظر گرفته نمی شود،
مهربان روز. بعد از ظهر گذشت و شب با نزدیک شدن.
گلادیاتور در رم در گراو Claudian مونتاژ، در اطراف جدول
creaking تحت بارهای خود را از غذا و شراب.
زنان، بیش از حد وجود دارد، در بخشش زنان پذیری و اشتیاق گرفته شود؛
و جزر و مد از عیاشی باز، گسترده و بالا زد.
اگر چه همه خوردند و ظاهرا با واگذاردن نوشید، شراب بود در واقع
تلف خواهد شد.
و به عنوان آسمان تیره، بیشتر از گلادیاتور، یک به یک، شروع به خلاص شدن از شر
اصحاب زن خود را بر یک بهانه و یا دیگر و برای رانش به سمت جاده که
جدا از جشن از ازدحام عجیب و پردهی lookers-.
در تاریکی کامل، حساسیت به نور قرمز را در آسمان از باغ سزار و بالا گرفت
گلادیاتور، در حال حاضر در امتداد بزرگراه ها مستقر پراکنده در سراسر آن و به نظر می رسید به کشتی
به طور خلاصه با چهره پردهی.
سپس مسلح، مردان بیشتر یا کمتر زرهی زد به صحنه reveling خود را.
شمشیر، خنجر و محوری gladii، با ضربه چاقو، و برش.
جداول و نیمکت قرمز شد؛ زمین و چمن لغزنده با خون رشد کرد.
توطئه گران تبدیل شده و سپس با عجله به سمت درخشان مشعل روشن امپراطور
باغ.
پاتروکلوس، با این حال، در ون بود. او مشکل در پیدا کردن زره بالاتنه بزرگ
به اندازه کافی برای او به.
او تاخیر در بیشتر این واقعیت که او تا به حال 3 عجیب و غریب برای کشتن
lanistae قبل از اینکه او می تواند در صاحب خود را، انسان را واقعا به ذبح کردن می خواستم.
او به همین دلیل برخی از فاصله کمی پشت گلادیاتور های دیگر Petronius
با عجله به او و او را از بازو را تصرف کردند.
سفید و لرزان، نجیب بود در حال حاضر به بدیع Elegantiae داور و نه
ارام Augustian. "پاتروکلوس!
به نام شراب، پاتروکلوس، چرا مردان وجود دارد در حال حاضر؟
هیچ سیگنال داده شد - من نمی تواند به نرم افزار Nero
"چی؟" Thracian روشن است.
"رب النوع اتش و فلزکاری و fiends خود را! آن داده شده بود - من شنیده ام که خودم!
مشکل چیست؟ "" همه چیز. "
Petronius licked به لب داشت.
"من در کنار او ایستاده بود. هیچ کس دیگری نزدیک به اندازه کافی برای دخالت بود.
این بود - باید - آسان است. اما پس از من چاقو من را من می توانم
حرکت می کند.
من قسم می خورم، با سینه های سفید زهره - چشم خود را، پاتروکلوس بود.
او چشم بد - من می تواند عضلات حرکت نمی کند، من به شما بگویم!
سپس، اگر چه من نمی خواست، من هم تبدیل شده و فرار!
"چگونه شما را پیدا بود مرا خیلی سریع؟" "I - I - I - don't می دانید،" داور از کوره در رفته
لکنت.
"دویدم و دویدم، و شما وجود دارد. اما ما چه هستند - شما - کاری میخواهید انجام دهید؟
ذهن پاتروکلوس رقابت. او معتقد بود که به طور ضمنی که مشتری محافظت
او را شخصا.
او در دیگر خدایان و الهه رم معتقد بودند.
او بیش از 1/2 معتقد به خدایان متعدد یونان، مصر،
و حتی از بابل.
در جهان واقعی و نزدیک بود، تنها یکی از غیر قابل توضیح بسیاری از چشم بد
حقایق زندگی هر روزه.
با این حال، با وجود ساده لوحی خود را - یا شاید در بخشی به دلیل آن است - او همچنین
اعتقاد بر این در خود بصورتی پایدار و محکم در قدرت خود است.
برای چه او به زودی به تصمیم گیری شد.
"مشتری، بخش از چشم بد من Ahenobarbus!" او به نام با صدای بلند، و روشن است.
به کجا می رود؟ "Petronius، هنوز تکان دادن، خواستار است.
"برای انجام این کار شما سوگند یاد کرد که، البته - برای کشتن وزغ پف کرده.
و سپس به ارائه Tigellinus آنچه که من او را تا زمانی بدهکار است. "
او در اجرا کامل، به زودی پیشی گرفت و همراهان او، و resistlessly به نزاع waded.
او بزرگ قهرمان پاتروکلوس در تجارت خود، کار، تجارت سخت آموخته که او
می دانستم که تا به خوبی.
هیچ افسر یا سرباز معمولی می تواند در پیش او ایستاده است صرفه جویی در لحظه ای است.
او زره خود را Thracian ندارد، اما او تا به حال به اندازه کافی.
مرد بعد از انسان او مواجه می شود، و انسان پس از مرد درگذشت.
و نرو، در سهولت نشسته با یک پسر زیبا در حق خود و یک فاحشه زیبا
چپ خود را از طریق لنز زمرد خود appreciatively در مشعل های شعله ور خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؛
در حالی که با کسری بسیار کوچک خود را
ذهن Eddorian، او بر ماده پاتروکلوس و Tigellinus mused در.
باید از او اجازه Thracian کشتن فرمانده سپاه پاسداران خود را؟
نه؟
این واقعا مهم نیست، یک راه یا دیگری.
در واقع، هیچ چیزی در مورد این سیاره ناپاک - این فوق العاده میکروسکوپی، اگر
توهین آمیز، ذره گرد و غبار کیهانی در طرح Eddorian از چیزهایی که - واقعا اهمیت
در همه.
پهلوان از جان گذشته و کمال انتقام خود را به تماشای این امر می تواند خفیف سرگرم کننده
کنده کاری رومی به بیت. اما، از سوی دیگر، چنان بود.
چیزی به عنوان غرور و تکبر و رسیدن بر مهارت و استادی.
در آن نور دیده، Thracian Tigellinus کشتن نیست، چرا که کمی
فساد به حال چند کار انجام دهد.
او باید فرود پایین تر و پایین تر را به تباهی غیر قابل بیان است، در نهایت به قطع
گلو خود را با تیغ.
اگرچه پاتروکلوس آن را نمی دانم - آن را بهتر روش بود به او اجازه می دانیم
- پیشنهاد Thracian در انتقام بی فایدگی خود را در مقایسه با
که روم luckless بود به خود انتقام.
برای چه ضربه ای زیرکانه، قرار داده، کلاه از سر پاتروکلوس و گرز زد
سقوط کردن، spattering مغز خود را در خارج از کشور.
به این ترتیب به پایان رسید آخرین تلاش قابل توجهی برای نجات تمدن رم در شکست مفتضحانه
آنقدر کامل است که حتی چنین مورخان دقیق به عنوان Tacitus و Suetonius را ذکر
آن را صرفا به عنوان یک اختلال جزئی از حزب باغ نرو.
Tellus سیاره ای دور یکشنبه بیست و صد بار.
نسل مردان شصت و عجیب و غریب به دنیا آمد و شد مرده است، اما کافی نبود.
برنامه Arisian ژنتیک مورد نیاز.
بنابراین، بزرگان، پس از بررسی به علت، موافقت کرد که
تمدن، بیش از حد، باید اجازه داده شود به سقوط است.
و Gharlane از Eddore، به وظیفه را از وسط بسیار بیش از حد کوتاه به یاد می آورد
تعطیلات، همه چیز در شکل بسیار بد و در واقع رفت میرسند، با گرفتاری تمام مشغول به کار تنظیم آنها را
به حقوق است.
او یکی همکار عضو دایره باطن کشته بود، اما ممکن است بسیار وجود دارد و
بوده است بیش از یک استاد درگیر است.