Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دوم پنجره کوچک فروشگاه
هنوز هم فاقد نیم ساعت از طلوع آفتاب، زمانی که خانم Pyncheon Hepzibah - ما
می گویند که از خواب بیدار شد، آن را تردید که آیا بانوی فقیر بود تا آنجا که چشمان او را بست
در طول شب مختصری از اواسط تابستان - اما،
در تمام حوادث از بالش انفرادی خود، به وجود آمد، و شروع به این امر می تواند مسخره
به مدت آرایش شخص او.
دور از ما بی نزاکتی کمک، حتی در تخیل، در یک بانوی ازدواج
توالت!
بنابراین داستان ما باید دوشیزه Hepzibah در آستانه اتاق خود منتظر؛
فقط فرض، در عین حال، توجه داشته باشید برخی از آه سنگین است که از او زحمت کشیده
آغوش، با محدودیت کمی به عنوان
عمق غم انگیز و حجم صدا، از انجاییکه آنها می توانند به هیچ کس قابل شنیدن باشد
ذخیره کردن یک های شنونده disembodied مانند خودت هستی. دوشیزه یا زن جوان قدیمی به تنهایی در خانه های قدیمی بود.
به تنهایی، به جز برای یک مرد محترم و منظم برخی از جوان، هنرمند در
خط daguerreotype، که برای حدود سه ماه، یک مسافر از راه دور بوده است
شیروانی - کاملا خانه خود، در واقع، -
قفل ها، پیچ ها و میله های ساخته شده از چوب بلوط در تمام درب های مداخله.
شنیده نمی شود، در نتیجه، آه توفانی فقیر خانم Hepzibah،.
نامفهوم creaking مفاصل خود زانو سفت، به عنوان او را به زانو در آمدند
بالین.
و شنیده نمی شود، بیش از حد، از گوش فانی است، اما با همه درک عشق و ترحم شنیده
در دورترین نقطه آسمان، که تقریبا از عذاب نماز - در حال حاضر زمزمه، ناله، در حال حاضر
سکوت تلاش - آنچه او
به کمک الهی در طول روز besought!
بدیهی است، این است که یک روز بیش از دادگاه عادی به خانم Hepzibah، که برای
بالاتر از یک چهارم قرن رفته، ساکن در انزوا سخت، هیچ بخشی
در کسب و کار از زندگی، و فقط به عنوان کمی در مقاربت و لذت آن.
چنین با شور دعا دور خوابیده است، به دنبال به جلو به سرما،
بی نور، آرامش و راکد از یک روز است که به مانند گذشته بی حد و حصر بود.
عبادت خانم ازدواج به این نتیجه رسیدند.
آیا او اکنون که در آستانه داستان ما صادر کند؟
هنوز رتبهدهی نشده است، توسط بسیاری از لحظات.
اول، هر کشو در دفتر بلند، کهنه پرست می شود، باز با
مشکل، و با جانشینی تالارهای اسپاسمودیک سپس، دوباره باید نزدیک،
با بی میلی ناراحت.
rustling از ابریشم سفت وجود دارد؛ آج قدم به قدم رو به عقب و جلو و
وپیش در سراسر اتاق.
ما گمان دوشیزه Hepzibah، علاوه بر این، مصرف یک گام رو به بالا را به یک صندلی، به منظور
توجه متوجه به ظاهر خود را در تمام جهات و در طول کامل، بیضی،
تیره رنگ قاب شیشه ای توالت آویزان است، که در جدول فوق او است.
راستی! خوب، در واقع! چه کسی می توانست تصور!
تمام این زمان گرانبها را به در تعمیر سحری lavished و زیبا از آیا
افراد مسن، که می رود هرگز در خارج از کشور، که هیچ کس تا به حال بار مشاهده شده است، و از آنها، زمانی که وی
باید نهایت قدرت خود را انجام داده اند، آن بود
بهترین موسسه خیریه به نوبه خود به چشم یکی از یکی دیگر از راه؟
در حال حاضر او تقریبا آماده است.
اجازه دهید یکی از مکث دیگر او را مجرم را عفو کنند ما آن را تنها احساس داده می شود، و یا ما
ممکن است بهتر بگویم، - افزایش و ارائه شدید، عنوان شده است، با غم و اندوه و
انزوا، - به احساسات قوی از زندگی اش را.
ما شنیده عطف یک کلید در یک قفل کوچک؛ یک کشو مخفی از او باز کرده است
escritoire، و احتمالا در مینیاتور خاص به دنبال انجام شده در اکثر Malbone را
سبک کامل، و به نمایندگی از یک چهره شایسته ظریف مداد کمتر نیست.
یک بار، فرصت خوبی است برای دیدن این عکس.
این مثل یک مرد جوان است، در پانسمان ابریشمی، لباس شب مد قدیمی،
غنای نرم افزاری است که به خوبی به سیما از خیال، سازگار با خود،
مناقصه ها و مزایده لبها، و چشمان زیبا، که به نظر می رسد
برای نشان دادن ظرفیت بسیار فکر، احساسات را ملایم و شهوت انگیز.
صاحب از جمله ویژگی های ما باید حق به درخواست هیچ چیز، مگر اینکه
جهان خشن به راحتی، و خود را در آن خوشحال.
آیا می توانید آن اوایل عاشق خانم Hepzibah شده اند؟
نه، او یک عاشق بود - چیزی که فقیر، چگونه می تواند او - و نه همیشه، توسط خود را می دانستند؟
تجربه، چه به لحاظ فنی به معنی دوست دارم.
و در عین حال، ایمان بی مرگی و اعتماد او، یاد تازه خود را، و مستمر
تعبد نسبت به اصل آن کوچک، تنها ماده
قلب خود را به بر تغذیه است.
او به نظر می رسد کنار گذاشتن مینیاتور، ایستاده است و دوباره قبل از توالت
شیشه ای. اشک محو شود وجود دارد.
چند قدم به قدم به پس وپیش، و در اینجا، در گذشته، - با یکی دیگر از آه رقت انگیز، مانند
وزش سرما، باد مرطوب از طاق بلند بسته، درب از است که
به طور تصادفی تعیین شده است، نیمه بسته نگهداشته شده - در اینجا می آید خانم Pyncheon Hepzibah!
چهارم او را به گذشت زمان تاریک تاریک، مراحل شکل بلند، ملبس به
راه ابریشم، سیاه و سفید با کمر بلند و جهانیان، احساس خود را به سمت پله ها مثل
شخص نزدیک بین، در حقیقت او است.
خورشید، در عین حال، اگر نه در حال حاضر بالاتر از افق بود، صعودی نزدیکتر و
نزدیکتر به آستانه آن.
چند ابر، شناور بالا به سمت بالا، گرفتار برخی از اولین نور، و انداخت پایین
سوسو زدن طلایی خود را بر روی پنجره ها از همه خانه ها در خیابان، فراموش نمی
خانه شیروانی هفت، که - از این قبیل،
طلوع آن را شاهد بود - خوش در یک نگاه.
پرتو منعکس شده در خدمت به نشان می دهد، کاملا مجزا، جنبه
چیدمان اتاق که Hepzibah، پس از نزولی از پله ها وارد شده.
این اتاق، کم نکردم با پرتو در سراسر سقف، paneled با تاریک بود
چوب، و داشتن یک قطعه بزرگ دودکش، دور مجموعه با کاشی تصویر شده، اما در حال حاضر بسته
آتش هیئت مدیره آهن، که از طریق آن زد قیف یک اجاق مدرن است.
فرش بر روی زمین وجود دارد، در ابتدا از بافت غنی، اما در پوشیده و پژمرده
این سال دومی است که رقم یک بار درخشان آن را به یکی کاملا از بین رفته بود
رنگ غیر قابل تشخیص.
در راه مبلمان، دو جدول وجود دارد: یکی، ساخته شده با گیج کننده
ریزه کاری و برگزاری نمایشگاه به عنوان بسیاری از فوت به عنوان پرپا، از سوی دیگر، بسیاری از ظرافت
به شکل دراورده شده، با چهار دست و پای بلند و باریک،
ظاهرا ضعیف است که آن را تقریبا باور نکردنی بود چه مدت زمان
باستان چای جدول ایستاده بود که بر روی آنها بود.
نیم دوجین صندلی اتاق ایستاده بود، صاف و سفت، و به همین ترتیب ingeniously
برای ناراحتی ناشی از انسان ساختگی است که کسل کننده حتی به آنها
بینایی است، و ممکن است منتقل زشت
ایده دولت از جامعه که آنها می توانستند اقتباس شده است.
یک استثنا وجود دارد، با این حال، در یک عتیقه آرنج صندلی، با پشت بالا
استادانه در بلوط حک شده، و عمق جادار داخل سلاح خود را، ساخته شده است که، آن
جامعیت، جادار، عدم
هر یک از آن منحنی های هنری است که در یک صندلی مدرن فراوانند.
به عنوان زینتی مبلمان، ما دو بحر تفکر غوطهور شدن اما، اگر چنین آنها ممکن است
نامیده می شود.
یکی نقشه قلمرو Pyncheon را در شرق بود، حک نشده است، اما
کاردست طراح برخی از مهارت قدیمی و grotesquely با تصاویر روشن
سرخپوستان و جانوران وحشی، که در میان
شیر، تاریخ طبیعی منطقه به عنوان کمی به عنوان شناخته شده
جغرافیا، که بیشتر فوق العاده زشت قرار گرفت.
آرایش دیگر پرتره از Pyncheon سرهنگ قدیمی بود، در طول دو سوم،
به نمایندگی از ویژگی های سخت گیر [که از شخصیت Puritanic به دنبال، در جمجمه
کلاهی، با یک گروه laced و ریش خاکستری؛
برگزاری یک کتاب مقدس را با یک دست، و در نشاط بخشی دیگر شمشیر آهن و قبضه.
جسم دوم، با موفقیت توسط این هنرمند به تصویر کشیده، ایستاده بود دور
برجستگی بیشتر از حجم مقدس.
رو با این تصویر روبرو هستند، در ورود به آپارتمان، از خانم Hepzibah Pyncheon آمد
به مکث؛ در مورد آن را با مفرد اخم کردن، عجیب و غریب از شکنج پیشانی،
که توسط مردم که او را نمی دانم،
احتمالا به عنوان یک بیان از خشم تلخ و بد خواهد شد تفسیر شده است.
اما چنین چیزی بود.
او، در واقع، احترام برای هیدراتاسیون تصویر احساس، که فقط یک دور
فرود و زمان زده باکره می تواند حساس باشد و این منع اخم بود
در نتیجه بی گناه اش در نزدیکی
بینی، و تلاش بنابراین، به تمرکز قدرت خود را از چشم انداز به عنوان
جایگزین یک طرح کلی شرکت از شی به جای یک مبهم است.
ما باید یک لحظه در این بیان تاسف از پیشانی فقیر Hepzibah را معطل کند.
او اخم کردن، - به عنوان جهان و یا بخشی از جمله از آن به عنوان گاهی اوقات گرفتار یک نگاه اجمالی گذرا
خود را در پنجره، wickedly در نامیدن آن همچنان باقی بود، - او اخم خانم انجام داده بود
Hepzibah دفتر بسیار بد است، در ایجاد
شخصیت خود را به عنوان خدمتکار بد خو، نه نشانی از آن است که، غیر محتمل به نظر می رسد
اغلب نگران خودش را در به دنبال شیشه تیره و دائمی در مواجهه با خود را
وفت با حوزه شبح مانند آن، او شده بود،
نمایشگرهای LED برای تفسیر بیان تقریبا به ناحق به عنوان جهان روشنایی.
"چگونه حقارتی عبور نگاه می کنم!" او اغلب باید برای خودش زمزمه و
در نهایت خودش را خیالی کرده اند، احساس عذاب اجتناب ناپذیر است.
اما قلب او هرگز اخم کرد.
به طور طبیعی حساس به لمس، حساس و پر از لرزش و تپش قلب کوچک بود؛
که همه نقاط ضعف آن را انباشته می شود، در حالی که چهره او را در حال رشد بود perversely استرن،
و حتی شدید است.
Hepzibah تا کنون هیچ جسارت و نه حال، به جز آنچه از گرمترین گوشه او در آمد
نگرفت.
در تمام این مدت، با این حال، ما loitering faintheartedly در آستانه ما
داستان.
در حقیقت بسیار، ما بی میلی شکست ناپذیر به افشای آنچه خانم Hepzibah
Pyncheon به انجام این کار بود.
در حال حاضر مشاهده شده است که در داستان زیرزمین شیروانی در fronting
خیابان، جد نالایق، نزدیک به یک قرن پیش، نصب شده بود مغازه.
از زمانی که آقای مسن بازنشسته از تجارت، و خواب در زیر تابوت او سقوط کرد.
درب، نه تنها مغازه درها، ترتیبات داخلی، متحمل شده بود باقی می ماند
بدون تغییر، در حالی که گرد و غبار سنی جمع شده بودند
اینچ عمق بیش از قفسه ها و مبارزه، و قسمتی از آن پر جفت قدیمی فلس ها، به عنوان اگر
آن را از ارزش به اندازه کافی وزن بودند.
که به خودی خود ارزشمند، بیش از حد، در نیمه باز، تا جایی که هنوز هم درنگ وجود دارد
شش پنسی پایه، به ارزش نه بیشتر و نه کمتر از غرور ارثی که به حال در اینجا
به شرم قرار داده است.
چنین دولت و وضعیت مغازه کوچک در قدیمی Hepzibah شده بود
دوران کودکی، هنگامی که او و برادرش استفاده می شود در بازی غایب شدنک یا غایب موشک بازی در ترک آن
حوزه.
پس از آن، تا زمانی که ظرف چند روز گذشته باقی مانده بود.
اما در حال حاضر، اگر چه پنجره مغازه بود هنوز هم از نزدیک curtained از نگاه عمومی،
تغییر قابل توجه در داخل آن گرفته شده بود.
festoons غنی و سنگین از تار عنکبوت، که آن را به حال هزینه اجدادی طولانی
جانشینی از عنکبوت کار زندگی خود را به ریسندگی و بافندگی، دقت شده بود خار
به دور از سقف.
شمارنده ها، قفسه ها، و کف تمام شده است واقعا scoured، می شد و دومی overstrewn شد
با شن و ماسه آبی تازه است.
مقیاس های قهوه ای، بیش از حد، آشکارا قرار گرفته بودند نظم و انضباط سفت و سخت، در
تلاش unavailing فرسودن زنگ، که، افسوس! نیز از طریق و از طریق خورده
ماده خود را.
نه مغازه کمی قدیمی دیگر خالی از کالا و ستد شد.
چشم کنجکاو، ممتاز را به یک حساب سهام و بررسی در پشت
شمارنده را کشف کرده اند در هر بشکه، آره، دو یا سه بشکه و ایضا 1/2 -
آرد حاوی یکی دیگر از سیب، و سوم، شاید، پودر هند.
یک جعبه مربع از چوب کاج، پر از صابون در میله های زندان نیز وجود دارد، همچنین، یکی دیگر از
به همان اندازه، که در آن شمع پیه، ده پوند است.
سهام کوچکی از شکر قهوه ای، لوبیا سفید و لپه، و دیگر چند
کالاها قیمت پایین، و از جمله به طور مداوم در تقاضا، حجیم
بخشی از کالا.
ممکن است برای انعکاس شبح مانند یا phantasmagoric قدیمی فروشگاه
Pyncheon حافظ shabbily ارائه قفسه، صرفه جویی است که برخی از مقالات
توضیحات و شکل ظاهری
است که به سختی می تواند در روز خود شناخته شده است.
به عنوان مثال، یک شیشه ترشی شیشه، پر شده با تکه های سنگ از جبل الطارق وجود دارد؛
در واقع، تراشه از پایه سنگ واقعی از قلعه های معروف،
اما بیت از آب نبات های لذیذ، منظمی در کاغذ سفید انجام می شود.
جیم کرو، علاوه بر این، اجرای رقص مشهور جهان خود را، در شیرینی زنجفیلی دیده شد.
حزب سربی سواره galloping در کنار یکی از قفسه ها، تجهیزات و
یکنواخت برش مدرن وجود دارد و برخی از چهره های قند بودند، با هیچ شباهتی قوی
به بشریت از هر دوره، اما کمتر
unsatisfactorily به نمایندگی از مد های ما نسبت به کسانی که از صد سال پیش است.
یکی دیگر از پدیده، هنوز هم کاملا مدرن، مجموعه ای از مسابقات لوسیفر بود،
است، که در زمان های قدیمی می شده اند در واقع به قرض خود را
لحظه شعله از آتش سوزی اموات از Tophet.
به طور خلاصه، به این موضوع را در یک بار به یک نقطه، incontrovertibly مشهود بود که
کسی مغازه و فیکسچر های طولانی بازنشسته شده بود و فراموش آقای
Pyncheon، و در مورد به تجدید
سرمایه گذاری که ارزش رفتگان، با مجموعه ای متفاوت از مشتریان است.
این ماجراجوی جسورانه را چه کسی می تواند باشد؟
و از همه جا در جهان، به همین دلیل بود او را به خانه هفت شیروانی به عنوان انتخاب
صحنه گمانه تجاری خود را؟ ما دوشیزه سالمندان بازگشت.
او در طول چشم خود را از سیما تاریک پرتره سرهنگ انصراف،
heaved آه، - در واقع، سینه اش غار از Aolus ها که آن روز صبح بود، - و stept
در سراسر اتاق را بر روی نوک پا راه رفتن، راه رفتن مرسوم از زنان مسن است.
عبور از طریق عبور مداخله، او درب را باز کرد که با ارتباط برقرار
فروشگاه، فقط در حال حاضر تا استادانه شرح داده شده است.
با توجه به طرح ریزی از بالا داستان و هنوز هم بیشتر به سایه به ضخامت
Pyncheon علم، که تقریبا به طور مستقیم ایستاده بود در مقابل سه گوشی کنار شیروانی - گرگ و میش، در اینجا،
هنوز هم به همان اندازه به شب شبیه به عنوان صبح است.
یکی دیگر از آه سنگین از خانم Hepzibah!
پس از توقف یک لحظه در آستانه، مشابه به سمت پنجره اش در نزدیکی
بینا اخم کردن، تا اگر frowning برخی از دشمن تلخ، او ناگهان بینی
خودش را به مغازه.
عجله، و آن را به عنوان ضربه گالوانیکی که از جنبش بودند، واقعا کاملا
شگفت انگیز است.
عصبی - در یک نوع دیوانگی، ما ممکن است تقریبا - او شروع به شلوغ خود را در
تنظیم اسباب برخی از کودکان، و دیگر اجناس کمی، در قفسه ها و در
فروشگاه پنجره.
در جنبه ای از این تیره arrayed در کمرنگ رو، شکل با وقار قدیمی بود.
عمیقا غم انگیز شخصیت که irreconcilably با خاتوله مضحک مقایسه
اشتغال او.
این یک ناهنجاری عجیب و غریب به نظر می رسید، که خیلی لاغر و دلتنگ کننده شخصیت باید یک اسباب بازی را در را
دست معجزه، که اسباب بازی در درک خود را محو نمی طرز ناراحت کننده ای پوچ
ایده، که او باید در پیچیدگیشان
عقل سفت و حزن انگیز با سوال چگونه می توان به اغوا کردن پسران کمی به خود
محل! با این حال بدون شک جسم او.
او در حال حاضر مکان فیل شیرینی زنجفیلی در مقابل پنجره، اما با به طوری لرزش
لمس که آن را بر زمین بلغزد، با بریدن از سه پایه و خود را
تنه آن را متوقف به یک فیل تبدیل شده است، و چند بیت از شیرینی زنجفیلی کهنه.
دوباره او ناراحت لیوان از تیله، همه از آن رول روش های مختلف،
و هر یک از سنگ مرمر فردی، شیطان به کارگردانی را به سخت ترین گمنامی است که آن را
می توانید پیدا کنید.
بهشت Hepzibah قدیمی فقیر ما کمک کند، و ما را ببخش برای گرفتن یک نمایش مضحک از
موقعیت خود را!
به عنوان سفت و سخت و قاب زنگ زده خود را بر دست و زانو خود را پایین می رود، در تلاش.
absconding تیله، ما مثبت احساس می کنید بسیار بیشتر تمایل به ریختن اشک
همدردی، از این واقعیت است که ما باید نیازهای نوبه خود کنار گذاشته و به او بخندید.
در اینجا، - و اگر ما موفق به آن را تحت تاثیر قرار دادن مناسب بر اساس خواننده، آن را از خود ما
گسل، که نه از موضوع، در اینجا یکی از حقیقی ترین نقاط مورد علاقه سودا است
که در زندگی روزمره رخ می دهد.
این گیرودار نهایی است چه نامیده می شود به خودی خود اصالت قدیمی بود.
خانم - که خود را از دوران کودکی با غذا پنهان است از اشرافی تغذیه
خاطراتی و که دین از آن بود که یک خانم به خاک دست خود را
irremediably با انجام هیچ نان -
این خانم به دنیا آمد، پس از شصت سال به معنای تنگی است، متمایل به کناره گیری از
پایه خود را از رتبه خیالی. فقر، تاسیسات نزدیک در پاشنه خود را برای
یک عمر، با او در آخر آمده است.
او باید غذای خود را، کسب و یا از گرسنگی مردن! و ما بر خانم Hepzibah ها به سرقت رفته
Pyncheon، خیلی گستاخانه است، در لحظه ای از زمان وقتی بانوی نجیب زاده است که
تبدیل به زن دانشجوی سال اول نیروی دریایی.
در این کشور جمهوری خواه، در میان امواج نوسان از زندگی اجتماعی ما،
کسی است که همیشه در نقطه غرق شدن است.
تراژدی مداوم تکرار به عنوان یک درام محبوب در به تصویب رسید
تعطیلات، و با این حال، احساس می شود را به شدت، شاید، به عنوان زمانی که ارثی
غرق شریف زیر سفارش خود را.
عمیق تر از آن زمان، با ما، رتبه ماده grosser ثروت و پر زرق و برق است
استقرار است، و بدون وجود روحانی بعد از مرگ از این، اما
می میرد ناامید کننده ای همراه با آنها.
و بنابراین، از آنجایی که ما شده اند تاسف به اندازه کافی برای معرفی قهرمان ما
در شوم مقطع، ما را برای خلق از هیبت دلیل در لابه کردن
تماشاگران از سرنوشت او.
اجازه دهید ما ببینند، در فقیر Hepzibah، بسیار قدیم، بانوی - دو صد سال، در
این طرف آب، و سه بار از سوی دیگر بسیاری، - با پرتره عتیقه فروشی خود را،
شجره، کت، سلاح ها، پرونده ها و
سنت ها، و ادعای او، به عنوان اری برنده زن مشترک، که قلمرو شاهزاده در
به سمت شرق، دیگر بیابان، اما باروری پرجمعیت - متولد شده، بیش از حد، در Pyncheon
خیابان، تحت نارون Pyncheon، و در
Pyncheon خانه، جایی که او هر روز خود را سپری کرده است - کاهش می یابد.
در حال حاضر، در آن خانه بسیار، به hucksteress از یک صد فروشگاه.
این کسب و کار از راه اندازی یک فروشگاه خرده تقریبا تنها منبع از زنان، در
شرایط در همه شبیه به کسانی که از دور تاسف ما است.
با نزدیک بینی او، و کسانی که انگشتان لرزش مخصوص اوست در یک بار
های انعطاف ناپذیر و ظریف، او می تواند یک خیاط، اگر چه نمونه اش، پنجاه
سال های رفته، به نمایش گذاشته برخی از مهم ترین
نمونه های پیچیده از سوزن دوزی های زینتی.
یک مدرسه برای کودکان کوچک اغلب در افکار خود بوده است و در یک زمان، او تا به حال
بررسی مطالعات اولیه خود را در پرایمر جدید انگلستان آغاز شده است، با توجه به آماده
خود را برای دفتر از اموزگار.
اما عشق به کودکان بود در قلب Hepzibah است هرگز زنده و در حال حاضر
بی حال، اگر نه منقرض شده، او کمی از مردم محله از او تماشا
اتاق پنجره و شک که آیا او
آشنایی بیشتر صمیمی با آنها را تحمل کنیم.
علاوه بر این، در روز ما، ABC بسیار تبدیل شده است یک علم تا حد زیادی بیش از حد پیچیده، غامض، به
دیگر با اشاره پین از نامه ای به نامه آموزش داده است.
کودکی مدرن می تواند Hepzibah قدیمی را از پیر Hepzibah آموزش آموزش
کودک.
- با بسیاری از سرد و عمیق قلب زمین لرزه در این ایده در گذشته به کثیف
تماس با جهان، که از آن او بود دور تا زمانی نگهداری می شوند، در حالی که هر روز اضافه شده
از انزوا دیگر سنگ نورد بود
در مقابل درب غار گوشه عزلت خود - bethought فقیر خود را از
فروشگاه باستانی، پنجره، مقیاس های فرسوده، و گرد و خاکی تا.
او ممکن است عقب نگه داشته شده است کمی طولانی تر، اما یکی دیگر از شرایط، هنوز رتبهدهی نشده است اشاره کرد
در، تصمیم او را تا حدودی شتاب بود.
آماده سازی فروتن او، بنابراین، بموقع ساخته شد و این شرکت در حال حاضر به
آغاز شد.
نه او با عنوان هر تکینگی قابل توجه در سرنوشت خود شکایت، برای، در
شهر از ولادت او، ما ممکن است به چندین مغازه کوچک مشابه اشاره
توضیحات، به برخی از آنها در خانه به عنوان
باستان که از هفت شیروانی و یک یا دو، ممکن است، که در آن فاسد
خانم پشت ضد ایستاده است، به عنوان ترسناک یک تصویر از غرور خانواده به عنوان دوشیزه
Hepzibah Pyncheon خود.
overpoweringly مضحک بود، - ما صادقانه باید اعتراف - اخلاق از
خانم ازدواج در حالی که ایجاد فروشگاه خود را در برای چشم های عمومی.
او بر روی نوک پا راه رفتن به پنجره، با احتیاط به سرقت برده تا اگر او تصور برخی از خونین
تبه فکر به تماشای پشت درخت نارون، با قصد را به زندگی خود.
کشش طولانی، خود را بازوی نحیف، او را از کاغذ مروارید دکمه سازی که با دندان نگاه میدارند و با انگشت میزنند، و یا
هر مقاله کوچک ممکن است، در آن محل به مقصد، و فورا از بین رفت
به هنگام غروب، به عنوان اگر جهان بی نیاز برای یکی دیگر از نگاهی اجمالی به او امید.
این ممکن است خیالی، در واقع، که او به وزیر می خواهد از انتظار
جامعه، نهان مانند الوهیت disembodied یا enchantress، برگزاری جلو او
معامله به خریدار احترامی و ترس زده را در یک دست نامرئی است.
اما Hepzibah به حال هیچ رویای چاپلوس چنین است.
او به خوبی آگاه بود که او در نهایت باید به جلو آمد، و ایستادگی خود را نشان داد
فردیت مناسب، اما، مانند سایر اشخاص حساس، او نمی تواند تحمل می شود
مشاهده شده در روند تدریجی و انتخاب
نه به فلش مندرج در نگاه شگفت زده جهان را در یک بار.
لحظه اجتناب ناپذیر، بسیار طولانی می شود تاخیر نیست.
آفتاب در حال حاضر ممکن است دیده می شود سرقت کردن جلوی خانه مخالف، از
از پنجره که نور ضعیف منعکس شده است، مبارزه از طریق شاخه از
نارون، درخت، و آگاه تر و مجزا از پیش از داخل فروشگاه.
شهر به نظر می رسد به بیدار شدن از خواب.
سبد خرید نان در حال حاضر از طریق خیابان بود rattled، تعقیب دور آخرین بازمانده
حرمت شب با داد و بیداد صدای جرنگ جرنگ زنگ ناهنجار آن.
شیر توزیع محتویات قوطی های خود را از درب به درب و خشن
ترق و تروق کردن پوسته صدف حلزونی یک ماهیگیر دور شنیده شد، در اطراف گوشه.
هیچ یک از این نشانه فرار اطلاع Hepzibah.
لحظه ای آمده است. تاخیر طولانی تر خواهد بود فقط به طول
خارج از بدبختی او.
هیچ چیز باقی مانده است، به جز بار از فروشگاه درب، ترک
ورودی رایگان - بیش از رایگان - خوش آمدید، اگر همه دوستان خانواده بودند - به هر
رهگذر، که چشم ها ممکن است توسط کالاها در پنجره را به خود جلب.
این Hepzibah آخرین عمل انجام شده، اجازه سقوط نوار با چه smote بر
اعصاب هیجان زده خود را به عنوان حیرت انگیز ترین جغ جغ یا تلق تلق کردن.
سپس - اگر تنها مانع میان خودش و جهان پرتاب شده بود،
و سیل از عواقب بد خواهد آمد عبارتند از طریق شکاف - او را به فرار
سالن داخلی، خود را به سرزمین آبا و اجدادی آرنج صندلی پرتاب کرد، و گریستم.
Hepzibah قدیمی بدبختی ما!
دلخوری سنگین به یک نویسنده، که در تلاش برای نشان دادن طبیعت، مختلف آن
نگرش ها و شرایط، در یک طرح کلی منطقی صحیح و واقعی
رنگ آمیزی، که پس از متوسط و
مضحک باید ناامیدانه تا با ناب ترین ترحم که زندگی مخلوط در هر نقطه
منابع به او. چه کرامت غم انگیز، برای مثال، می توان
به یک صحنه مثل این ساخته شده!
چگونه می توانید سابقه ما را از عذاب ما بالا بردن گناه مدتها پیش، هنگامی که،
به عنوان یکی از برجسته ترین چهره های ما، ما مجبور به معرفی - جوان و
زن دوست داشتنی، و نه حتی از بقایای باشکوه
زیبایی، طوفان شکسته رنج - اما لاغر، زرد رنگ، زنگ زده مفصل کاذب ازدواج،
در بلند waisted لباس شب ابریشم، و با ترس و وحشت عجیبی از عمامه بر سر او!
چهره او حتی زشت است.
این از بی اهمیتی تنها با انقباض از صورتش به بازخرید
نزدیک به اندیش مواجه شدند.
و در نهایت، زندگی او را از محاکمه به نظر می رسد، که پس از شصت سال از بطالت،
او برای فائق مناسب برای کسب نان و راحت با راه اندازی یک فروشگاه در یک راه کوچک است.
با این حال، اگر ما را از طریق تمام ثروت های قهرمانانه از مردم نگاه کنید، ما باید
این گرفتاری همان چیزی متوسط و پیش پا افتاده با آنچه نجیب در شادی
یا غم و اندوه
زندگی تشکیل شده است از سنگ مرمر و گل ساخته شده است.
و بدون اعتماد عمیق تری در همدلی جامع بالاتر از ما، ما ممکن است
در نتیجه منجر می شود به شک توهین استهزاء، و همچنین به عنوان یک سبک نشدنی اخم، در
سیما آهن از سرنوشت.
بینش شاعرانه نامیده می شود، هدیه ای از نکته سنجی است، در این حوزه از عجیب
عناصر آمیخته، زیبایی و شکوه است که مجبور به فرض
لباس به طوری کثیف.