Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دوازدهم : فصل دوازدهم
این یک بعد از ظهر شنبه ، گی و درخشان پس از باران فراوان ، و بود
روح جوانان ساکن در آن است ، هر چند فصل پاییز است.
که بود بخشنده پیروزی.
همانطور motorcars از طریق خیابان تابستان گذشته مطرح شده فقط کمی گرد و غبار و
بوی زننده خود را به زودی توسط باد پراکنده بود و به جای بوی خیس
birches یا از سنبه.
آقای Beebe ، در اوقات فراغت برای امکانات رفاهی زندگی ، خم بر سر دروازه خانه کشیش بخش خود است.
خم شدن فردی توسط او ، سیگار کشیدن لوله آویز.
"فرض کنید ما بروید و مانع این افراد جدید مخالف برای کمی."
"M'm." "آنها ممکن است به شما. مات و متحیر کردن"
فردی ، آنها خود را همکار موجودات سرگرم هرگز ، پیشنهاد کرد که افراد جدید ممکن است
می شود احساس کمی شلوغ است ، و به همین ترتیب ، از آنجایی که آنها فقط نقل مکان کرده بود شوید.
گفت : "من پیشنهاد ما باید آنها را مانع ،" آقای Beebe.
"به آنها ارزشمند است." Unlatching دروازه ، او بیش از sauntered
سبز مثلثی به Cissie ویلا.
"سلام!" او گریه ، فریاد در باز ، که از طریق آن بسیار درهم و برهمی و کثافت بود
قابل مشاهده است. صدای قبر پاسخ داد : "سلام!"
"من به ارمغان آورد برخی از یک تا شما را ببینید."
"من در یک دقیقه می شود." عبور کمد مسدود شده بود ،
که مردان حذف به اجرای از پله ها بالا شکست خورده بود.
آقای Beebe لبه گرد آن را با مشکل.
اتاق نشسته خود را با استفاده از کتاب مسدود شده بود.
"آیا این افراد از خوانندگان بزرگ" فردی زمزمه.
"آیا آنها که مرتب سازی بر اساس را؟"
"من علاقه داشتن به آنها می دانند که چگونه به خواندن -- دستاورد نادر است.
آنها چه کردم؟ بایرون.
دقیقا.
LAD نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی هرگز از آن شنیده می شود.
مردن. هرگز از آن شنیده می شود.
میمون دراز دست.
سلام! جورج عزیز آلمانی بار خوانده شده است. ام -- ام -- شوپنهاور ، نیچه ، و بنابراین ما
به حال خود رها. خوب ، من فرض کنید نسل شما می داند آن
کسب و کار خود ، Honeychurch. "
"آقای Beebe ، در آن نگاه کنید ، "فردی در تن وحشت زده گفت.
در کتیبه از کمد لباس ، دست آماتور این کتیبه نقاشی شده بود :
"بی اعتمادی تمام شرکت های که نیاز به لباس های جدید است."
"من می دانم.
آن را نه خوشحال است؟ من دوست دارم که.
مطمئن هستم که پیرمرد انجام است. "" چگونه از او بسیار عجیب و غریب! "
"مسلما شما توافق می کنید؟"
اما فردی پسر مادرش بود و احساس کردند که باید خراب
مبلمان. "عکس!" روحانی ادامه داد ،
تقلا در مورد اتاق.
Giotto -- آنها که در فلورانس ، من محدود می شود. "
"همان لوسی را کردم." "اوه ، توسط توسط ، خانم Honeychurch لذت بردن از انجام
لندن؟ "
"او آمد دیروز." "گمان می کنم او تا به حال زمان مناسبی است؟"
"بله ، بسیار ، گفت :« فردی ، گرفتن یک کتاب. "او و سیسیل ضخیم تر از همیشه است."
"که شنوایی خوب است."
: "ای کاش من یک احمق ، آقای Beebe." آقای Beebe نادیده گرفته گفته است.
"لوسی استفاده می شود تقریبا به احمق به عنوان من است ، اما آن را بسیار متفاوت خواهید بود در حال حاضر ، مادر
فکر می کند.
او به همه نوع کتاب خواندن "" پس شما را. "
"فقط کتاب های پزشکی. کتاب ها نیست که شما می توانید در مورد صحبت
پس از آن.
سیسیل آموزش لوسی ایتالیایی ، و او می گوید که بازی او را فوق العاده است.
همه انواع چیزهایی در آن است که ما هرگز متوجه وجود دارد.
سیسیل می گوید : -- "
"چه بر روی زمین هستند این افراد انجام طبقه بالا؟
امرسون -- ما فکر می کنیم یکی دیگر از هم می آیند "جورج دوید پایین پله ها و تحت فشار قرار دادند آنها را به
اتاق بدون صحبت کند.
"آقای Honeychurch همسایه معرفی کنم."
سپس فردی پرتاب یکی از صاعقه را از جوانان است.
شاید او خجالتی بود ، شاید او دوست ، یا شاید او تصور می کردند که
چهره جورج شستشو می خواستم. او در تمام حوادث او را استقبال با ، "چگونه
D' نامه کاری انجام دهید؟
بیایید و یک حمام. "" اوه ، همه حق است ، گفت : «جورج ، پوست کلفت.
آقای Beebe بسیار سرگرم بود. "چگونه D' نامه؟ چگونه D' نامه؟
می آیند و حمام ، "او chuckled.
"این بهترین افتتاحیه مکالمه من همیشه شنیده ام.
اما من می ترسم آن را تنها بین مردان عمل می کنند.
آیا می توانید تصویر یک خانم بوده است که توسط یک بانوی سوم خود را به دیگری بانوی معرفی
باز civilities با "چگونه می توانم شما؟ بیایید و یک حمام '؟
و در عین حال شما به من که جنس نر و ماده با هم برابر هستند. "
آقای امرسون ، که شده بود ، به آرامی نزولی گفت : "من به شما بگویم که آنها باید باشد ،"
از پله ها.
"عصر به خیر ، آقای Beebe. من به شما بگویم آنها خواهد بود رفقا ، و
جورج فکر می کند همان است. "" ما به منظور بالا بردن بانوان به سطح ما؟ "
روحانی نپرسید.
"باغ بهشت" ، به دنبال آقای امرسون ، هنوز هم نزولی است ، "که شما در محل
گذشته ، واقعا هنوز در راه اند. ما باید آن را هنگامی که ما دیگر خوار شمردن را وارد کنید
بدن شما ".
آقای Beebe disclaimed قرار دادن باغ عدن در هر جایی است.
"در این -- نه در چیزهای دیگر -- ما مردان جلوتر است.
ما تحقیر کردن بدن را کمتر از زنان است.
اما تا زمانی که هستند رفقا باید باغ را وارد کنید. "
"من می گویم ، چه در مورد این حمام؟" زمزمه فردی ، وحشت زده در جرم فلسفه
بود که او نزدیک است.
"من در بازگشت به طبیعت اعتقاد یک بار. اما چگونه می توانیم به طبیعت بازگشت هنگامی که ما
با او بوده است؟ به روز ، من معتقدم که ما باید کشف
طبیعت.
پس از فتوحات بسیاری از ما باید رسیدن به سادگی.
این میراث ما است. "" اجازه دهید آقای Honeychurch ، که معرفی کنم
خواهر شما در فلورانس به یاد داشته باشید. "
"چگونه می توانم شما انجام دهد؟ بسیار خوشحالم که شما را ببیند و که شما در حال
مصرف جورج برای استحمام. خیلی خوشحالم که شنیدن این که خواهر خود را می رود
به ازدواج است.
ازدواج یک وظیفه است. من مطمئن هستم که او خوشحال خواهد شد ، برای ما
می دانید آقای Vyse ، بیش از حد. او شده است بیشتر نوع است.
او ما را توسط شانس در گالری ملی ملاقات کرد ، و همه چیز را در مورد این مرتب
خانه لذت بخش. هر چند من امیدوارم که من سر هری vexed
Otway.
من تا چند ملاکان لیبرال ، را ملاقات کرده اید و من مضطرب بود به مقایسه نگرش خود نسبت به
قوانین بازی با نگرش محافظه کار است.
آه ، این باد!
شما به خوبی به حمام. با احترام یک کشور با عظمت است ، Honeychurch! "
"نه بیت! mumbled :" فردی است.
"من باید -- است که می گویند ، من -- لذت بردن از خواست شما بعد من
مادر می گوید ، من امیدوارم. "" CALL ، LAD من؟
چه کسانی به ما آموخت که نقاشی اتاق چرند گفتن؟
تماس مادربزرگ شما را! گوش دادن به وزش باد در میان سنبه!
با احترام یک کشور با عظمت است. "آقای Beebe به نجات آمد.
"آقای امرسون ، او را فرا خواهد خواند ، من باید تماس بگیرید و شما و یا فرزند خود را به فراخوان ما بازگشت
قبل از ده روز سپری شده اند. من اعتماد است که شما باید در مورد تحقق یابد
فاصله ده روز.
به حساب نمی آید که من تو را با چشم پله دیروز کمک کرد.
این کار به حساب نمی آید که آنها در حال رفتن به حمام این بعد از ظهر است. "
"بله ، بروید و استحمام ، جورج.
چرا شما بیهوده وقت گذراندن به صحبت کردن؟ آنها را به چای.
بازگرداندن برخی از شیر ، کیک ، عسل است. این تغییر شما را خوب انجام.
جورج کار کرده است در دفتر کار خود بسیار سخت است.
نمی تونم باور کنم او نیز هست. "
جورج متمایل شدن سر ، گرد و خاکی است و حزن انگیز ، exhaling بوی عجیب و غریب از کسی است که به
رفتار مبلمان. "آیا شما واقعا می خواهید این حمام؟"
فردی از او پرسید.
"این تنها یک برکه ، آیا شما را نمی دانند. من به جرات می گفت : شما را به چیزی استفاده می شود
بهتر است. "" بله -- من گفته اند که 'بله' در حال حاضر. "
آقای Beebe احساس ملزم به کمک به دوست جوان خود ، و رهبری راهی برای خروج از خانه
و به جنگل های کاج. چگونه با شکوه بود!
برای زمان کمی صدای قدیمی آقای امرسون دنبال آنها انصراف آرزوهای خوب
و فلسفه. آن متوقف شد ، و آنها فقط شنیده منصفانه
وزش باد سرخس ها و درختان.
آقای Beebe ، که می تواند ساکت و آروم ، اما که می تواند سکوت را تحمل نمی کند ، مجبور شد
پچ پچ ، از آنجایی که هیئت اعزامی شبیه شکست و هیچ یک از همراهانش
یک کلمه مطلق.
او در فلورانس صحبت کرد. جورج به شدت با حضور assenting یا
مخالف با حرکات اندک اما مصمم بودند که به عنوان غیر قابل توضیح به عنوان
حرکات تاپس درخت بالای سر خود را.
و آنچه تصادفی است که شما باید آقای Vyse دیدار خواهد کرد!
آیا شما متوجه است که شما تمام Bertolini بازنشستگی کاهش پیدا کردن در اینجا؟ "
"من نداشت.
اسراف خانم به من گفت. "" وقتی که من یک مرد جوان بود ، من همیشه به معنای
نوشتن یک تاریخ از اتفاقی. "هیچ شور و شوق.
"اگرچه ، به عنوان یک ماده در واقع ، coincidences بسیار نادرتر از فرض می کنیم.
به عنوان مثال ، آن را صرفا اتفاقی نیست که شما اینجا در حال حاضر ، زمانی که یکی می آید
را منعکس کند. "
برای تسکین خود ، جورج شروع به صحبت کنید. "این است.
من منعکس شده است. سرنوشت است.
همه چیز سرنوشت است.
ما با هم توسط سرنوشت پرتاب شود ، از هم جدا شده توسط سرنوشت کشیده -- پرت با هم ، کشیده شده از هم جدا است.
دوازده باد ما را ضربه -- هیچ چیز حل و فصل ما -- "
"شما منعکس کرده اند نه در همه ،" rapped روحانی.
"اجازه بدهید من به شما نوک مفید ، امرسون : ویژگی هیچ چیز به سرنوشت.
نمی گویم ، من این کار را انجام نمی شود ، را برای شما انجام آن ، ده تا یکی.
حالا من شما را استنطاق. کجا برای بار اول شما خانم Honeychurch دیدار خواهد کرد
و من؟ "
"ایتالیا است." "و کجا آقای Vyse ، که شما را ملاقات
رفتن به ازدواج دوشیزه Honeychurch؟ "" گالری ملی "
"نگاهی به هنر ایتالیایی.
شما وجود دارد ، و در عین حال شما را از تصادف و سرنوشت صحبت.
شما به طور طبیعی به دنبال چیزهای ایتالیایی ، و به همین ترتیب ما و دوستان ما.
این باریک این زمینه مراتب یکدیگر را ملاقات کنیم و دوباره در آن را. "
همچنان ادامه داشت : "این سرنوشت است که من اینجا هستم ، جرج.
"اما شما می توانید آن را ایتالیا آن را می سازد اگر شما کمتر ناراضی است."
آقای Beebe دور از درمان های سنگین از موضوع داخل است و فقدان.
اما او بی نهایت تحمل از جوانان بود ، و تا به حال هیچ تمایل به سرزنش کردن جورج.
"و غیره برای این و به دلایل دیگر تاریخچه تصادفی' من هنوز هم به
مینویسم. "
سکوت. مایل به دور کردن این قسمت ، او اضافه کرد ؛
"ما از همه خوشحالم که شما آمده اند." سکوت.
"در اینجا ما هستند!" نام فردی است.
"اوه ، خوب است! گفت :" آقای Beebe ، mopping پیشانی خود را.
"در تالاب وجود دارد. او اضافه کرد : من آرزو می کنم آن بزرگتر "
عذرخواهی.
آنها صعود یک بانک لغزنده از کاج - سوزن.
قدرت ، تالاب ، در ALP کمی آن سبز وجود دارد -- تنها یک برکه ، اما به اندازه کافی بزرگ به
حاوی بدن انسان ، و خالص به اندازه کافی برای انعکاس آسمان.
در حساب از باران ، آب چمن اطراف آن ، نشان داد که آب گرفتگی بود
مانند یک مسیر زمرد زیبا ، وسوسه انگیز این پا به سمت استخر مرکزی.
و مجزا موفق ، به عنوان حوضچه برود ، گفت : "آقای Beebe.
بدون عذر خواهی لازم برای استخر است. "جورج نشست که در آن زمین خشک شد ،
و drearily unlaced چکمه های خود.
"کسانی هستند توده ها از بید گیاه پر زرق و برق؟
من عاشق بید گیاه در دانه است. نام این گیاه معطر؟ "
هیچ کس می دانست ، و یا به نظر می رسید به مراقبت.
"این ناگهانی تغییرات پوشش گیاهی -- دستگاه این spongeous کمی از گیاهان آب ، و
در هر دو طرف از آن همه رشد ، بسیار دشوار و یا شکننده -- ورسک ، سرخس ، لطمه می زند ،
سنبه.
خیلی جذاب است ، بسیار جذاب است. "آقای Beebe ، شما نمی استحمام؟ "نامیده می شود
فردی ، به عنوان او خود را محروم. آقای Beebe فکر او نبود.
آب شگفت انگیز! "گریه فردی ، prancing شوید.
زمزمه : "آب ،" جورج.
خیس کردن موهای او اول -- مطمئن شوید که نشانه ای از بی تفاوتی -- او فردی به الهی به دنبال ،
بی تفاوت به عنوان اگر او یک مجسمه و حوضچه سطل از کف صابون بود.
لازم بود که به استفاده از عضلات خود را.
لازم بود که به تمیز نگه داشتن. آقای Beebe آنها را تماشا کرده ام ، و تماشا
دانه از رقص بید گیاه chorically بالای سر خود را.
"Apooshoo ، apooshoo ، apooshoo ،" رفت و فردی ، شنا به مدت دو سکته مغزی در هر دو
جهت ، و سپس درگیر شدن در شانه ها یا گل.
"آیا ارزشش را دارد؟" دیگر ، Michelangelesque در حاشیه آب گرفتگی پرسید.
این بانک جدا شدند ، و او را به داخل استخر سقوط کرد قبل از او سوال وزن بود
به درستی.
"هی ، poof -- I've بلعیده بچه قورباغه ، آقای Beebe ، فوق العاده آب ، آب ساده
پاره. "
"آب چندان بد نیست ، گفت :" جورج ، دوباره از شیرجه رفتن او ، و کندوپاش
در خورشید است. "آب عالی است.
آقای Beebe ، انجام دهد. "
"Apooshoo ، kouf." آقای Beebe ، که داغ شد ، که همیشه
acquiesced که در آن ممکن است ، نگاه در اطراف او.
او می توانست هیچ parishioners به جز درختان کاج شناسایی ، در حال بالا رفتن شدت در تمام جهات ،
و اشاره به یکدیگر در برابر رنگ آبی است.
چگونه با شکوه بود!
جهان از موتور ماشین و رؤسای روستایی فروکش inimitably.
آب ، آسمان ، و همیشه سبز باد -- این چیزها حتی فصل ها می توانند لمس و
قطعا آنان فراتر از دخالت انسان دروغ؟
"من نیز بیش از حد ممکن است شستن" ؛ و به زودی جامه او شمع سوم کمی بر ساخته شده
تبدیل به مرغزار کردن ، و او نیز ادعا تعجب از آب است.
آب معمولی بود ، و نه وجود دارد بسیار از آن ، و به عنوان فردی گفت ، آن را
یکی از شنا کردن در یک سالاد یاد آوری کرد.
سه جنتلمن چرخش در بالا و سینه استخر ، بعد از مد
پوره در Gotterdammerung.
اما یا به دلیل باران طراوت داده بود و یا به دلیل خورشید بود ریختن
با شکوه ترین گرما ، و یا اینکه دو نفر از آقایان جوان در سال و سوم بودند
جوان در روح -- برای برخی از دلیل و یا دیگر
تغییر بیش از آنها آمدند ، و آنها را فراموش کرده ایتالیا و گیاه شناسی و سرنوشت.
آنها شروع به بازی کند. آقای Beebe و فردی آب و تاب منعکس یکدیگر است.
کمی با احترام ، به آنها آب و تاب منعکس جورج.
او آرام بود : آنها می ترسید کردند و او جرم بود.
سپس تمام نیروهای جوانان پشت سر هم.
او لبخند زد ، خود را در آنها پرت ، آب و تاب منعکس آنها ، ducked آنها را لگد آنها را ، muddied
آنها ، و آنها را راندند از استخر است.
"نژاد شما آن را دور ، و سپس ،" گریه فردی ، و آنها در آفتاب شتافت ، و جورج
در زمان برش های کوتاه و dirtied ساق او بود و بار دوم به حمام.
سپس آقای Beebe رضایت برای اجرای -- منظره ای به یاد ماندنی.
آنها فرار برای دریافت خشک ، آنها برای دریافت سرد حمام ، آنها در هندی بودن در بازی
بید ، گیاهان و در سرخس ، آنها حمام برای دریافت تمیز.
و در تمام مدت سه بسته نرم افزاری کمی discreetly در سطح چمنزار دراز ، اعلام :
"نه. ما چیزی که اهمیت دارد. بدون ما باید بدون سرمایه گذاری آغاز خواهد شد.
برای ما باید همه به نوبه خود گوشت در پایان. "
"سعی کنید! امتحان کنید! فریاد کشیدند : "فردی ، ربودند تا
بسته نرم افزاری جورج و قرار دادن آن در کنار هدف خیالی ، پست.
"قوانین Socker ، جورج retorted ، پراکندگی بسته نرم افزاری فردی با پا زدن است.
"هدف" "هدف!"
"رمز عبور!"
"مراقبت از دیده بان من!" گریه آقای Beebe. لباس های پرواز در تمامی جهات.
"مواظب کلاه من! نه ، که به اندازه کافی ، فردی است.
لباس در حال حاضر.
نه ، من می گویم! "اما دو مرد جوان بودند هذیانی.
دور آنها را به درختان twinkled ، فردی با لباس زیر شبیه جلیقه روحانی زیر بازویش ،
جورج با کلاه گسترده بیدار بر روی مو چکیدن خود را.
"که شما انجام دهید! فریاد زد :" آقای Beebe ، به یاد آوردن که بعد از همه او در او بود
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا خود. سپس صدای او را تغییر به عنوان اگر هر کاج
درخت دین روستایی بود.
"سلام! افزایش فشار بر! من می بینم مردم آمدن شما همراهان! "
Yells ، و گسترش دایره بر روی زمین چیزی با نقاط رنگارنگ.
"سلام! سلام دوستان!
خانم ها! "نه جورج و نه فردی بود واقعا
تصفیه شده باشد.
در این حال ، آنها هشدار تاریخ و زمان آخرین آقای Beebe را نمی شنوند و یا آنها را اجتناب شود خانم
Honeychurch ، سیسیل ، و لوسی ، که راه رفتن در قدیمی خانم تماس بگیرید
Butterworth.
فردی نیم تنه یا ژیلت در پای خود کاهش یافته ، و به برخی از سرخس نقش برآب شد.
جورج whooped را در چهره خود ، تبدیل و پایین راه دور به برکه scudded ،
هنوز هم در کلاه آقای Beebe ملبس می شود.
"زنده بخشنده! گریه :" خانم Honeychurch. «هر کس این افراد مایه تاسف شد؟
آه ، عزیزان ، دور را نگاه کنید! و فقیر آقای Beebe ، بیش از حد!
هر چه اتفاق افتاده است؟ "
فرمان سیسیل ، که همیشه احساس است که او باید منجر شود : : : "بیا این راه را بلافاصله ،"
زنان ، هر چند می دانست بکجا نیست ، و حفاظت از آنها ، اگر چه او در برابر آن چه می دانستند.
او آنها را به رهبری در حال حاضر به سمت سرخس که در آن فردی شنبه پنهان است.
"اوه ، فقیر آقای Beebe! که نیم تنه یا ژیلت خود ما را در مسیر سمت چپ؟
سیسیل ، نیم تنه یا ژیلت آقای Beebe -- "
هیچ کسب و کار از ماست ، گفت : سیسیل ، یک نظر اجمالی به لوسی ، که تمام سایبان بود و آشکارا
"فکر." "من علاقه داشتن به آقای Beebe بازگشت به شروع به پریدن کرد
حوضچه. "
"این راه ، لطفا ، خانم Honeychurch ، در این راه."
آنها او را به دنبال کردن بانک در تلاش آماده باش در عین حال بیان اهمال کار است که
مناسب برای خانم ها در موارد چنین.
"خب ، من می توانم آن را کمک کنند ، گفت :" صدا نزدیک پیش رو ، و فردی به صورت freckled پرورش
و یک جفت شانه های برفی از fronds.
"من نمی توانم گام زده در ، می توانم؟"
"بخشنده خوب من ، عزیز ، پس از آن شما! مدیریت بدبختی!
چرا راحت حمام در خانه را نداشته باشند ، با سرد و گرم گذاشته؟ "
در اینجا نگاه کنید ، مادر ، یک شخص باید شستن و یک شخص رو به خشک ، و اگر دیگر
همکار -- "" عزیزم ، بدون شک شما هم حق با شماست به طور معمول ، اما
شما در هیچ موقعیت برای این ادعا هستند.
بیا ، لوسی "آنها تبدیل شده.
"اوه ، نگاه -- نگاه don't! آه ، فقیر آقای Beebe!
چگونه تأسف دوباره -- "
برای آقای Beebe خزنده بود از استخر ، که سطح لباس
طبیعت صمیمی شناور را انجام نداد ؛ در حالی که جرج ، جورج جهان خسته است ، به فردی فریاد زد :
که او یک ماهی قلاب کرده بود.
"و من بلعیده می شود ، من یکی ،" پاسخ او از سرخس.
"من بچه قورباغه را بلعیده است. در شکم من wriggleth.
من نخواهد مرد -- امرسون شما وحش ، شما بر روی چمدان های من کردم ".
"صدا در نیاوردن ، عزیزان ، گفت :" خانم Honeychurch ، که غیر ممکن است باقی بماند شوکه شده است.
و مطمئن باشید شما خشک خودتان به طور کامل اولین.
این سرماخوردگی از خشک شدن کامل نیست آمده است. "
مادر ، انجام دور می آیند ، گفت : "لوسی.
آه به خاطر نیکی "، آمده است." "سلام!" گریه جرج ، به طوری که دوباره
خانم ها متوقف شد. او در نظر گرفته خود را به عنوان لباس است.
پابرهنه ، لخت ، chested ، درخشنده و با شخصیت او در برابر جنگل سایه ،
به نام : "سلام ، خانم Honeychurch!
سلام!
"تعظیم ، لوسی ، بهتر تعظیم. هر کسی که آن را؟
من باید تعظیم "دوشیزه Honeychurch متمایل است.
آن شب و تمام آن شب آب فرار کرد.
فردا استخر به اندازه قدیمی خود را منقبض کرده و شکوه خود را از دست داد.
این تماس به خون و به اراده آرام ، نیایش در حال عبور است که بوده است
نفوذ عبور نیست ، تقدس ، طلسم ، جام باده لحظه ای برای جوانان.