Tip:
Highlight text to annotate it
X
- فصل 124. سوزن.
صبح روز بعد دریا نه هنوز فروکش نورد در billows بلند آهسته فله توانا ،
و تلاش در مسیر gurgling Pequod ، او را تحت فشار قرار دادند مثل کف دست غول
گسترش یافتن است.
نسیم unstaggering و قوی ، به طوری زیاد بود ، که آسمان و هوایی گسترده به نظر می رسید
outbellying بادبان ، تمام جهان رونق گرفت قبل از باد.
گنگ در نور کامل صبح ، خورشید نامرئی تنها با گسترش شناخته می شد
شدت جای او ، که در آن اشعه سرنیزه خود را در پشته نقل مکان کرد.
Emblazonings ، به عنوان تاج گذاری پادشاهان بابلی و کوئینز ، حاکم بود بیش از همه چیز.
دریا به عنوان یک کوره از طلای مذاب ، که bubblingly با نور و گرما جهش شد.
طولانی حفظ سکوت مسحور ، Ahab ایستاد از هم جدا ؛ و هر بار tetering
کشتی loweringly تن به تن کردن bowsprit او ، او را به چشم تبدیل اشعه خورشید درخشان
تولید پیش روست ، و هنگامی که او عمیقا
حل و فصل شده توسط استرن ، او تبدیل شده پشت سر ، و محل عقبی خورشید را دیدم ، و چگونه
همان اشعه زرد ترکیب با خود را بدون انحراف از خواب بیدار شدند.
"در هکتار در هکتار ، کشتی من! تو mightest به خوبی می شود در حال حاضر برای دریا ارابه خورشید گرفته شده است.
هو ، هو! تمام ملتها و تمام آنچه قبل از دماغه کشتی من ، من را خورشید را به نویسنده!
یوغ در billows بیشتر. هالو! پشت سر هم ، من درایو دریا! "
اما به طور ناگهانی از سوی برخی از فکر مقابله با reined ، او به سمت راس عجولانه ،
huskily خواستار چگونه کشتی عنوان شد.
"شرق و اژدهای طلایی شان سویا شرق ، آقا ،" گفت : سکاندار وحشت زده است.
"تو liest!" smiting او را با مشت گره خود.
"سرنویس شرق در همین ساعت در صبح و پسین یکشنبه؟"
برای این پدیده تنها پس از آن توسط Ahab مشاهده ، به محض این هر روح سر در گم شد
به unaccountably فرار هر کس دیگر ، اما palpableness بسیار خیره کننده آن باید
علت شده اند.
Thrusting سر راه خود را نیمی به جای قطب نما ، Ahab گرفتار یک نگاه اجمالی از
قطبنمای ، بازو uplifted خود را به آرامی کاهش یافت و برای یک لحظه او تقریبا به نظر می رسید به تلو تلو خوردن.
پشت سر او ایستاده Starbuck نگاه ، و حقیقت! دو عدد قطبنمای اشاره شرق ، و
Pequod بود infallibly رفتن غرب.
اما قبل از اینکه زنگ اولین وحشی می تواند از در خارج از کشور در میان خدمه ، پیر مرد با
خنده سفت و سخت ، گفت : "من آن را با خود حمل می کنند! آن اتفاق افتاده است قبل از.
آقای Starbuck ، رعد و برق شب گذشته تبدیل قطبنمای ما -- که به همه.
تو hast قبل در حال حاضر از چنین چیزی شنیده ، آنها را مصرف کنم. "
"رای مثبت ، اما هرگز قبل از آن را برای من اتفاق افتاده ، آقا ، گفت :" جفت رنگ پریده ، gloomily.
در اینجا ، آن را باید نیازهای توان گفت که حوادث شبیه به این در بیش از یک مورد
رخ داده است به کشتی در طوفان خشونت.
انرژی مغناطیسی ، همانطور که در سوزن مارینر توسعه یافته است ، در حالی که همه می دانیم ،
اساسا یکی با برق مشهود در بهشت ، از این رو است که فایده ای ندارد
شگفت زده ، که چنین چیز هایی باید.
مواردی که رعد و برق زده در واقع رگ ، بنابراین به عنوان ذلیل پایین برخی
spars و تقلب ، اثر بر روی سوزن در زمان است هنوز
کشنده ، همه موجب اکسید طبیعی اهن خود که
نابود شد ، به طوری که فولاد قبل از مغناطیسی استفاده بیش از همسر قدیمی
بافندگی سوزن.
اما در هر صورت ، هرگز سوزن دیگر ، به خودی خود ، بازیابی فضیلت اصلی
در نتیجه خدشه دار و یا از دست داده و اگر قطبنمای جای قطب نما است مبتلا شود ، مشخص می گردد ، همان سرنوشت
می رسد تمام دیگران که ممکن است در
کشتی ، حتی یکی از پایین ترین قرار داده شده به kelson شد.
عمد ایستاده قبل از جای قطب نما ، و eyeing قطبنمای transpointed ،
مرد با تیز از دست دادن او ، اکنون در زمان بلبرینگ دقیق
خورشید ، و راضی است که سوزن
دقیقا معکوس ، فریاد زد : از سفارشات خود را برای دوره کشتی به تغییر
درآمده است.
حیاط بودند به سختی بالا و یک بار دیگر Pequod کمان بی واهمه خود را به رانش
مخالفت باد ، برای یکی از عادلانه قرار بود فقط او را دستکاری.
در همین حال ، هر آنچه که افکار مخفی خود بودند ، Starbuck گفت : هیچ چیز ، اما
بی سر و صدا او تمام دستورات لازم را صادر کرد ، در حالی که Stubb و فلاسک -- که در برخی از کوچک
درجه به نظر می رسید و سپس به اشتراک گذاری خود را
احساس -- به همین ترتیب unmurmuringly acquiesced.
همانطور که برای مردان ، هر چند برخی از آنها را عاری از خیال rumbled ، ترس خود را از Ahab بیشتر
از ترس خود را از سرنوشت.
اما همیشه قبل از harpooneers کافر تقریبا به طور کامل unimpressed باقی ماند ، یا اگر
تحت تاثیر قرار گرفته ، آن را تنها با یک شات مغناطیس خاصی را به قلب هم مشرب خود را
از انعطاف ناپذیر Ahab را.
برای فضای پیر مرد راه می رفت عرشه در reveries نورد.
اما chancing به لغزش با پاشنه عاج خود ، او را دیدم مس له دید تیوب
ربع او روز قبل به عرشه نقش برآب است.
«ای فقیر ، افتخار آسمان - gazer و خلبان خورشید! دیروز من تو را شکسته تشبیه ، و به روز
قطبنمای نا چار به من شکسته تشبیه. بنابراین ، تا.
اما Ahab پروردگار بیش از اهن ربا سطح رتبهدهی نشده است.
آقای Starbuck -- لنس بدون قطب ؛ بالا با چکش زدن یا کوبیدن ، و کوچکترین بادبان
سوزن ساز.
سریع! "
لوازم جانبی ، شاید ، به ضربه تحمیل چیزی که او در حال حاضر به انجام ،
انگیزه احتیاطی خاص ، که جسم ممکن است برای احیای
ارواح خدمه اش توسط او سکته مغزی
مهارت ، حیله گر در یک ماده بسیار عجیب وشگفت انگیز که قطبنمای معکوس است.
علاوه بر این ، پیرمرد به خوبی می دانستند که توسط سوزن transpointed هدایت ، هر چند
ناشیانه اجرا بود ، نه چیزی که به بیش از ملوانان خرافاتی گذشت ،
بدون برخی از shudderings و شر portents.
"مردان ، گفت :" او ، بر خدمه به طور پیوسته تبدیل ، به عنوان همسر از دست او چیزهایی که او
حال خواستار ، "مرد من ، تندر تبدیل سوزن قدیمی Ahab ، اما خارج از این بیت
فولاد Ahab می تواند یکی از خود را ، که به درست به عنوان هر نقطه. "
نگاههای Abashed توسط ملوانان از تعجب دون رد و بدل شد ، به عنوان این گفته شد ؛
و با چشمان مجذوب آنها در انتظار هر سحر و جادو ممکن است به دنبال.
اما Starbuck نگاه به دور است.
با یک ضربه از Ahab بالا به چکش زدن یا کوبیدن زدم سر فولاد از لنس ، و پس از آن
توزیع جفت میله آهن طولانی باقی مانده ، bade او آن را راست ،
بدون دست زدن به آن عرشه.
سپس ، با چکش زدن یا کوبیدن ، او پس از بارها و بارها smiting پایان بالایی از این میله آهن ،
از انتها blunted سوزن در بالای آن قرار داده شده و کمتر به شدت با چکش
چندین بار ، همسر هنوز برگزاری میله مانند قبل است.
سپس از طریق برخی از حرکات عجیب و غریب و کوچک با آن -- چه به ضروری
مغناطیسی از فولاد ، و یا صرفا در نظر گرفته شده برای تشدید ترس از خدمه ،
نامشخص است -- او برای موضوع کتانی به نام و
در حال حرکت به جای قطب نما ، تضعیف دو سوزن معکوس وجود دارد ، و به صورت افقی
بادبان - سوزن وسط خود را به حال تعلیق درآورد ، بیش از یک کارت قطب نما.
در ابتدا ، فولاد رفت گرد و گرد ، لرزش و ارتعاش در هر دو پایان ، اما
در آخرین آن تا جایگاه خود را در حل و فصل ، زمانی که Ahab ، که شده بود ، بدقت برای تماشای
در نتیجه ، پا رک و پوست کنده از
جای قطب نما ، و با اشاره بازو کشیده خود را به سمت آن ، بانگ زد ، : -- "نگاه نویسنده ، برای
خودتان ، اگر Ahab پروردگار از سنگ آهن کش سطح نیست!
خورشید شرق است ، و آن قطب نما آن سوگند! "
یکی پس از دیگری آنها peered در ، برای هیچ چیز اما چشمان خود را می تواند متقاعد کردن
چنین ناآگاهی که به عنوان تیرز ، و یکی پس از دیگری آنها slunk دور.
در چشمان آتشین خود را تمسخر و تحقیر و پیروزی ، بعد از آن شما در تمام غرور کشنده خود را Ahab دیدم.
125. ورود به سیستم و خط.
در حالی که در حال حاضر Pequod بخت تا زمانی شناور شده بود و این سفر ، ورود به سیستم و خط
اما بسیار به ندرت در حال استفاده بوده است.
به علت اعتماد به نفس تکیه بر وسایل دیگر از تعیین محل کشتی ،
برخی از merchantmen ، و whalemen بسیاری ، به ویژه هنگامی که کروز به طور کامل به غفلت
پارااسترنال وارد شوید ، هر چند در همان زمان ، و
اغلب بیشتر به خاطر فرم ، نسبت به هر چیز دیگری ، به طور منظم کردن قرار دادن بر
تخته سنگ عرفی البته توسط کشتی سازی ، و همچنین به طور متوسط مفروض
سرعت پیشرفت در هر ساعت.
بنابراین با Pequod شده بود. قرقره های چوبی و وارد شوید زاویه ای متصل
آویزان شده ، مدت ها دست نخورده ، تنها در زیر ریل bulwarks پس از.
باران و اسپری آن را damped بود ، خورشید و باد آن را به حال تاب برداشته warped throats ، تمام عناصر بود
ترکیب پوسیدگی چیزی که تا idly آویزان است.
اما غافل از این همه ، خلق و خوی خود را مصادره Ahab ، به عنوان او اتفاق افتاده بر نگاه
حلقه ، بسیاری از نه ساعت پس از صحنه آهنربا ، و او به یاد ربع او
نه بیشتر ، و سوگند کوره در رفته خود را در مورد ورود به سیستم سطح و خط را به یاد می آورد.
کشتی قایقرانی plungingly پسین billows نورد در شورش.
"به جلو است ، وجود دارد!
پارااسترنال وارد شوید! "دو ملوانان آمد.
تاهیتی طلایی رنگی و Manxman گریزلی.
"نگاهی حلقه ، یکی از نامه ، من تقلا کردن."
آنها به سمت استرن شدید رفت ، در سمت کشتی لی ، که در آن عرشه ، با
انرژی مایل باد ، در حال حاضر تقریبا به خامه ، جانبی ، عجله فرو بردن
دریا.
Manxman حلقه ، و در زمان برگزاری آن بالا ، با طرح ریزی که مسئولیت رسیدگی به پایان می رسد از
اسپیندل ، دور که هر چیزی شبیه قرقره از خط می گشت ، بنابراین با ورود به سیستم زاویه ای ایستاده بود
حلق آویز رو به پایین تا پیشرفته Ahab به او.
Ahab قبل از او ایستادند ، و به آرامی unwinding سی یا چهل نوبت
تشکیل یک دست سیم پیچ اولیه به بازی شیر یا خط دریا ، زمانی که Manxman قدیمی ، بود که
بدقت eyeing هم او و هم خط جسورانه به صحبت می کنند ، ساخته شده است.
: "آقا ، من بی اعتمادی ، این خط به نظر می رسد دور رفته ، حرارت طولانی و مرطوب فاسد آن است."
نگه پارچه جناغی بافتن "، نجیب زاده قدیمی.
حرارت طولانی و مرطوب ، آنها فاسد تو؟ تو seem'st خود نگه دارد.
یا ، صحت شاید ، زندگی تو را نگه می دارد ، تو آن ".
"من نگه قرقره ، آقا.
اما فقط به عنوان کاپیتان من می گوید. با این موهای خاکستری TIS معدن '
ارزش در حالی که بحث پیرامون ، به خصوص با برتر ، که شما ne'er اعتراف کنند. "
"آنچه که؟
now'sa استاد وصله در گرانیت ملکه طبیعت تاسیس کالج وجود دارد ، اما
چنین مینماید که او بیش از حد فرمانبردار. wert تو کجا به دنیا آمد؟ "
"در جزیره سنگی کمی از انسان ، آقا."
"بسیار عالی! Thou'st جهان توسط آن رسید. "
"من می دانم آقا ، نه ، اما من در آنجا متولد شد." "در جزیره مرد ، سلام؟
خب ، راه دیگر ، خوب است.
Here'sa مرد از مرد ، یک مرد متولد شده در انسان یک بار مستقل ، و در حال حاضر بدون سرنشین از انسان ؛
است که در مکیده -- چه؟ با حلقه!
مرده ، کور ته دیوار کشیدند همه سر در آخرین.
با آن! است. "
ورود به سیستم بود heaved.
حلقه های گشاد به سرعت را در کشیدن خط در عقب کشتی صاف ، و پس از آن ،
بلافاصله ، حلقه شروع به حرکت کردن.
در عوض ، jerkingly افزایش یافته و کاهش billows نورد ، مقاومت بکسل
ورود به سیستم باعث reelman قدیمی به تلو تلو خوردن عجیبی است.
"برگزار سخت!"
ضربه محکم و ناگهانی! خط overstrained پایین در یک با هلال یا زینت گل اراستن طولانی sagged ورود به سیستم عمل کشیدن رفته بود.
"ربع درهم شکستن من ، تندر چرخش سوزن ، و در حال حاضر قسمت های دریا دیوانه
ورود خط.
اما Ahab می توانید تمام ترمیم. مسافت در اینجا ، تاهیتی ، حلقه ، Manxman.
و نگاه شما ، اجازه دهید نجار ورود به سیستم دیگر ، و تو خط ترمیم.
مشاهده آن. "
"او می رود وجود دارد در حال حاضر ، به او هیچ چیز اتفاق افتاد ، اما به من ، به نظر می رسد هر چیزی شبیه سیخ کباب
شل شدن از وسط جهان است. مسافت های در ، در ، تاهیتی مسافت!
این خطوط را اجرا کامل ، و چرخش از : بیا شکسته و آهسته کشیدن.
HA ، ستاره؟ آمد برای کمک به ؛ EH ، ستاره "و" ستاره؟؟ آنها تماس نویسنده پیپ؟
پیپ شروع به پریدن کرد از نهنگ - قایق.
PIP در گم شده است. اجازه دهید در حال حاضر اگر آنچه او را صید نیست
در اینجا ، ماهیگیران. drags سخت ، من حدس می زنم او برگزاری در.
حرکت تند و سریع او را ، تاهیتی!
حرکت تند و سریع او را خاموش ، ما در هیچ بزدل اینجا مسافت. هو! بازوی خود را تنها شکستن آب وجود دارد.
تبر! تبر! برش آن را -- ما در هیچ بزدل اینجا مسافت.
کاپیتان Ahab! آقا ، آقا! در اینجا ستاره و تلاش دوباره در هیئت مدیره است.
"صلح ، پسر بچه دیوانه تو ،" گریه Manxman ، تصرف او بازو.
"دور از طبقه چهارم!"
ادم سفیه و احمق بیشتر همیشه کمتر scolds ، "muttered Ahab ، پیشبرد.
"دست از آن معظم له! از کجا sayest پیپ تو بود ، پسر؟
"پسین وجود دارد ، آقا ، بطرف عقب!
لو! مسلما "" و که تو هنر ، پسر؟
من می بینم در دانش آموزان خالی از چشم تو ، انعکاس من نیست.
آه خدا! که انسان باید یک چیز برای روح جاویدان به غربال از طریق!
چه کسی تو هنر ، پسر "بل ، پسر ، آقا؟ ship's - جارچی ، دینگ ، دونگ ،
دینگ!
ستاره! ستاره!
ستاره!
یک صد پوند پاداش خاک رس برای پیپ ، پنج فوت ارتفاع -- بزدل به نظر می رسد -- سریعترین
شناخته شده توسط آن! دینگ ، دونگ ، دینگ!
چه کسی دیده پیپ ترسو است؟ "
"را می توان قلب بالاتر از خط برف وجود ندارد.
اوه ، نویسنده منجمد آسمان! نگاه کردن. نویسنده این کودک luckless بوجود اوردن انجام داد ، و
رها به او ، libertines نامه خلاق.
در اینجا پسر ، کابین Ahab خواهد خانه پیپ پس ، در حالی که زندگی Ahab.
مرکز باطنی من ، پسر touchest تو و هنر تو را به من طناب بافته شده از من قلب گره خورده است
رشته ها.
بیایید ، بیایید پایین. "" این چیست؟ در اینجا مخمل پوست کوسه ، "
بدقت نگاه در دست Ahab ، و احساس آن است.
"آه ، در حال حاضر ، پیپ فقیر بود اما خیلی مهربان چیزی به عنوان این احساس ، شاید او ne'er شده است
از دست رفته! این به نظر می رسد به من ، آقا ، به عنوان یک انسان و طناب ؛
چیزی که روح ضعیف ممکن است با آن نگه دارید.
آه ، آقا ، اجازه دهید قدیمی پرت در حال حاضر می آیند و میخ پرچ محکم کردن این دو دست با هم سیاه
با سفید ، برای من نمی خواهد اجازه بدهید این را برو. "
"اوه ، پسر ، و نه من تو را ، مگر اینکه من در نتیجه باید تو را به وحشت نسبت به بدتر کشیدن
اینجا کلیک کنید. آیند ، و سپس ، به کابین من.
لو! مؤمنان نامه به خدایان همه خوبی ، و در انسان تمام بیمار ، شما چرا! واقف بهمه چیز را ببینید
خدایان بی اعتنا از انسان رنج می برد و مرد ، هر چند ساده لوحانه است ، و دانستن آنچه که او
کند و در عین حال پر از چیزهای شیرین از عشق و قدردانی.
بیا! من احساس می کنم تو prouder پیشرو تو سیاه و سفید
دست ، نسبت به من درک امپراتور! "
برو دو نوع احمق وجود دارد در حال حاضر ، "muttered Manxman قدیمی است.
"یکی ارام ارام دیگر با ضعف با قدرت ،.
اما در اینجا پایان خط فاسد -- تمام چکیدن ، بیش از حد.
ترمیم آن ، سوگند ملایمی؟ من فکر می کنم ما بهترین را داشته اند یک خط جدید
در دسترس نباشد.
من آقای Stubb در مورد آن را ببینید. "
فصل 126. زندگی ، شناور.
فرمان در حال حاضر در جنوب شرق به Ahab فولاد وارد شده است ، و پیشرفت خود را صرفا
تعیین شده وارد شوید و خط سطح Ahab ؛ Pequod در مسیر خود به سمت برگزار شد
خط استوا.
تا زمانی عبور از طریق آبهای دور افتاده از جمله ، descrying هیچ کشتی ،
و قبل از اینکه طولانی ، یک وری توسط unvarying باد تجارت impelled ، بیش از امواج
monotonously خفیف ؛ تمام این به نظر می رسید
چیزهای عجیب و غریب آرام preluding برخی از صحنه اشوبگرانه و بی پناه.
تاریخ آخرین تغییر ، هنگامی که کشتی به خود جلب کرد نزدیک به حومه ، به عنوان آن بود ، از استوایی
ماهیگیری به زمین ، و در تاریکی عمیق می رود که قبل از طلوع آفتاب ، قایقرانی توسط یک بود
مجموعه ای از جزایر صخره ای ، دیده بان -- پس از آن
ریاست فلاسک -- فریاد مبهوت شدم به طوری plaintively وحشی و عجیب و غریب -- مانند نیمه
wailings مفصلی از ارواح از بیگناهان را به قتل تمام هیرودیس -- که یکی و
همه ، آنها از reveries آنها آغاز شده ، و
برای فضای برخی از لحظات ایستاد ، یا نشسته ، یا تکیه همه موارد به transfixedly گوش دادن ،
مانند برده رومی حک شده ، در حالی که فریاد وحشی باقی مانده در داخل شنوایی.
بخش مسیحی یا متمدن از خدمه گفت : آن mermaids بود ، و shuddered ، اما
harpooneers کافر باقی ماند unappalled.
با این حال ، Manxman خاکستری -- قدیمی ترین مارینر از همه -- اعلام کرد که هیجان وحشی
صداهایی که شنیده صدای مرد به تازگی در دریا غرق شد.
زیر را در امام جواد خود را ، Ahab این سپیده دم تا خاکستری را نمی شنوند ، زمانی که او آمد
عرشه ؛ شد و سپس توسط فلاسک به او بازگو شده ، بدون همراه و نه با اشاره تاریک
معانی.
او hollowly خندید ، و به این ترتیب توضیح داد که جای تعجب است.
آن جزیره سنگی کشتی تصویب به حال رفت و آمد مکرر تعداد زیادی از مهر و موم شد ،
و برخی از مهر و موم جوان که سدهای خود را از دست داده بود ، و یا برخی از سدها که خود را از دست داده بود
توله ، باید افزایش یافته نزدیک کشتی و
شرکت نگه داشته با او ، گریه و گریه با مرتب کردن بر اساس انسان خود را از ناله کردن.
اما این تنها تر تحت تاثیر برخی از آنها ، چرا که اکثر مارینرز را گرامی بسیار
احساس خرافی در مورد مهر و موم ، ناشی از زنگ های عجیب و غریب خود را نه تنها هنگامی که در
زجر ، بلکه از نگاه بشر
سر گرد و نیمه هوشمند چهره ها ، دیده می شود قیام peeringly از
آب کنار.
در دریا ، تحت شرایطی ، مهر و موم بیشتر از یک بار برای اشتباه شده است
مردان است.
اما bodings خدمه برای دریافت تایید محتمل ترین مقصد
سرنوشت یکی از تعداد آنها که آن روز صبح.
در ظهور آفتاب این مرد از امام جواد خود را به ماست او سر در جلو رفت و این که آیا
آن بود که او هنوز رتبهدهی نشده است نیمی از از خواب خود را (waked برای ملوانان گاهی اوقات رفتن در بالاترین نقطهء کشتی
در یک انتقال حالت) ، اعم از آن به این ترتیب بود
با مرد ، در حال حاضر وجود ندارد گفتن ، اما ، لازم است که آن را به عنوان ممکن است ، او تا به حال نشده است طولانی در
در جای بلند قرار دادن او ، هنگامی که فریاد شنیده می شد -- فریاد و عجله -- و به دنبال بالا ، آنها را دیدم
سقوط فانتوم در هوا و به دنبال
پایین ، پشته پرتاب حباب های سفید در آبی دریا است.
زندگی شناور -- چلیک بلند و باریک طولانی -- از استرن ، که در آن همواره کاهش یافته شد
آویزان مطیع به بهار حیله گری ، اما هیچ دست گل رز برای تصاحب آن ، و خورشید داشتن
ضرب و شتم طولانی بر این چلیک به حال shrunken ،
به طوری که آن را به آرامی پر شده است ، و چوب خشک نیز در هر منافذ آن پر شده و
آهن متصل به نوک چلیک به دنبال ملوان به پایین ، که اگر به او عملکرد خود
بالش ، هر چند در راستگو اما یکی سخت.
و به این ترتیب مرد برای اولین بار از Pequod که نصب شده دکل به نگاه کردن به سفید
نهنگ ، در زمین خود نهنگ سفید عجیب و غریب ، که انسان در بلعیده بود
عمیق است.
اما تعداد کمی ، شاید ، که در آن زمان فکر.
در واقع ، در برخی از مرتب کردن بر اساس ، آنها در این رویداد نیست ، غصه دار شده و دست کم به عنوان نشانه ، برای
آنها آن را در نظر گرفت ، نه به عنوان یک foreshadowing شرارت در آینده است ، اما به عنوان تحقق
شر در حال حاضر presaged.
آنها اعلام کردند که در حال حاضر آنها می دانستند به همین دلیل از کسانی که shrieks وحشی آنها شنیده بود
شب قبل. اما دوباره Manxman قدیمی گفت : نه.
از دست رفته زندگی شناور بود در حال حاضر جا به جا شود ؛ Starbuck برای دیدن به آن هدایت می شد ، اما به عنوان
هیچ چلیک سبکی کافی می تواند در بر داشت ، و همانطور که در اشتیاق توام با تب
آنچه به نظر می رسد بحران نزدیک از
سفر ، همه دست از هر کار پر زحمت بی تاب بودند اما آنچه به طور مستقیم با متصل
نهایی پایان آن ، هر آنچه را که ممکن است به اثبات می شود ؛ بنابراین ، آنها را ترک
استرن کشتی unprovided با یک شناور ، هنگامی که
توسط برخی از نشانه های عجیب و inuendoes Queequeg اشاره کرد اشاره مربوط به خود را
تابوت. "یک شناور زندگی از تابوت!" گریه Starbuck ،
شروع.
و نه عجیب و غریب ، که باید بگویم ، گفت : "Stubb.
"این یکی به اندازه کافی خوب ، گفت :" فلاسک ، "نجار در اینجا می توانید آن را را ترتیب
به راحتی. "
آوردن آن ، چیز دیگری برای آن وجود دارد ، گفت : "Starbuck ، پس از یک وقفه مالیخولیا.
"آن ریگ ، نجار ، به من نگاه نه چندان -- تابوت ، منظورم این است.
دوست تو را میشنوند؟
ریگ آن را. "" و باید من ناخن پایین درب ، آقا؟ "
حرکت دست خود را به عنوان با چکش. رای مثبت است. "
و باید درز شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن ، آقا؟ "در حال حرکت دست خود را به عنوان با درزبندی آهن.
رای مثبت است. "
"و باید پس از آن پرداخت بیش مشابه با زمین ، آقا؟" در حال حرکت دست خود را به عنوان با
پیچ (pitch) گلدان. "دور! آنچه تو را دارای این است؟
ساخت یک زندگی ، شناور از تابوت ، و هیچ.-- آقای Stubb ، آقای فلاسک ، بیا جلو
با من. "" او می رود در قهر کردن.
کل او می تواند تحمل ، در بخش او baulks.
حالا من این کار را دوست ندارم.
من را به ساق پا برای کاپیتان Ahab ، و او می پوشد آن نجیب زاده را دوست دارم ، اما من را در جعبهء مقوایی مخصوص نگاهداری کلاه
برای Queequeg ، و او سر خود را در آن قرار داده.
آیا تمام درد من برای رفتن هیچ چیز با آن تابوت؟
و اکنون من دستور داده است از آن زندگی شناور است.
مانند چرخاندن یک کت قدیمی ، رفتن را به گوشت را در طرف دیگر در حال حاضر است.
من این کار را مرتب سازی بر اساس پینه دوزی از کسب و کار -- من آن را دوست ندارم در تمام آن
undignified ، جای من نیست.
اجازه دهید brats tinkers tinkerings. betters خود هستند.
من دوست دارم تا در هیچ یک دست اما تمیز ، ویرجین ، عادلانه و مشاغل مربع ریاضی را ،
چیزی است که به طور منظم در ابتدا آغاز می شود ، و در وسط
میدوی ، و به پایان در می آید
نتیجه ، کار نه پینه دوز ، که در پایان در وسط ، و در ابتدا
در پایان. ترفندهای پیرزن به دادن
پینه دوزی شغل.
پروردگار! عاطفه همه زنان قدیمی برای tinkers.
من می دانم زن قدیمی از شصت و پنج که دور با طاس جوان سرهم بندی کردن فرار یک بار.
و این دلیل من برای زنان بیوه تنهایی هرگز کار در ساحل ، زمانی که من
فروشگاه من کار در تاکستان نگه داشته ، آنها ممکن است آن را به تنهایی قدیمی گرفته شده
سر به اجرا کردن با من.
اما اه! بدون کلاه در دریا ، بلکه در برف کلاه وجود دارد.
اجازه دهید من مراجعه کنید.
ناخن پایین درب ؛ شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن درزهای ؛ پرداخت بیش مشابه با زمین ؛ چاق شدن آنها را
تنگ ، و آن را با چفت بهار بر استرن کشتی آویزان.
تا کنون چنین چیزهایی بودند قبل از تابوت انجام می شود؟
در حال حاضر ، برخی از نجاران قدیمی خرافی ، خواهد بود تا در تقلب ، قبل از اینکه آنها گره خورده است
این کار را انجام دهد.
اما من از شوکران Aroostook گره دار ساخته شده ، من تکان دادن.
Cruppered با تابوت! قایقرانی در مورد با یک سینی گور حیاط!
اما ذهن هرگز.
ما در جنگل کارگران را عروس - bedsteads و جدول کارت ، و نیز تابوت و
hearses.
ما در ماه ، و یا کار ، یا با سود کار می کنند برای ما بپرسید چرا و به
از کار ما برای چه ، مگر اینکه آن را بیش از حد سر در گم پینه دوزی ، و سپس آن را ذخیره کردن
اگر ما می توانیم.
تمجمج کردن! من این کار را انجام دهید در حال حاضر ، tenderly.
من به من -- بیایید ببینید -- چگونه بسیاری در شرکت کشتی ، همه گفت؟
اما من فراموش شده است.
به هر ترتیب ، من سی جداگانه ، Turk's سر زندگی خطوط ، هر سه فوت
مدت حلق آویز در تمام طول به تابوت.
سپس ، اگر به پایین بدنه ، خواهید بود سی همراهان پر جنب و جوش همه مبارزه برای یک
تابوت ، بینایی دیده می شود اغلب در زیر نور خورشید!
بیا چکش ، درزبندی آهن ، قیر ، گلدان ، و marling - سنبله!
بیایید به آن. "
127. عرشه.
تابوت گذاشته بر دو خط ، وان ، بین معاون مشخصه و دریچه باز ؛
نجار درزبندی درزهای آن ، رشته ای از الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری پیچ خورده به آرامی از یک بزرگ UNWINDING
رول از آن قرار داده شده در اغوش حمل کردن او
رهبانیت.-- AHAB می آید به آرامی از گذرگاه داخل کابین ، و می شنود PIP پیروی از او.
بازگشت ، LAD ، من با آنچه می شود دوباره در حال حاضر.
او می رود!
این امر نه دست مطابق با شوخ طبعی من genially بیشتری نسبت به آن پسر.-- میانه راهرو از یک
کلیسا! چه خبر؟ "
"زندگی شناور ، آقا.
سفارشات آقای Starbuck. اوه ، نگاه کن ، آقا!
مواظب باشید نصف! "و" تشکر از نویسنده ، مرد.
تابوت تو نهفته است دستی به گنبد است. "
آقا؟ دریچه؟ آه!
پس از آن ، سر ، بنابراین آن را ندارد. "" هنر تو پا ساز نیست؟
نگاه کنید ، از مغازه تو این بیخ و بن می آیند؟ "
"به اعتقاد من این کار را کرد ، سر ، حلقه یا بست فلزی ته عصا ایستاده ، آقا؟"
"خب به اندازه کافی.
اما تو هنر نه آندرتیکر "" رای مثبت ، آقا؟ من وصله این چیزی که در اینجا به عنوان
تابوت برای Queequeg ، اما آنها مرا مجموعه در حال حاضر به آن را تبدیل به چیز دیگری "است.
"پس به من بگو ، تو هنر نه یک ولگرد ، همه بتواند ، intermeddling ، انحصاری ،
کافروار دزد سرگردنه قدیمی ، یک روز ساختن پاها ، و تابوت روز بعد به صدای دست زدن آنها را
و در عین حال دوباره زندگی شناور از همان کسانی که تابوت؟
تو هنر را به عنوان به عنوان خدایان بی مرام ، و به همان اندازه از جک از همه معاملات است. "
"اما من هیچ چیز معنی نیست ، سر.
من که من انجام دهد. "" خدایان دوباره.
تعلیم از راه گوش دادن شما ، دوست تو همیشه آواز کار در مورد یک تابوت؟
تیتان ، آنها می گویند ، hummed snatches chipping از دهانه برای دهانه آتشفشان و
گور حفار در بازی آواز می خواند ، بیل زدن در دست.
دوست تو هرگز؟ "
"بخوان ، آقا؟ آیا می خوانم؟
اوه ، من بی تفاوت به اندازه کافی ، سر ، برای آن ، اما این دلیل است که قبر - حفار
موسیقی شده اند چرا هیچ یک در بیل زدن خود ، سر وجود دارد.
اما پتک درزبندی کامل از آن است.
تعلیم از راه گوش دادن به آن. "" رای مثبت ، و این به دلیل درب there'sa
صدایی هیئت مدیره و در همه چیز می سازد هیئت مدیره صدایی است -- وجود دارد
نا بودی زیر.
و با این حال ، یک تابوت با بدن در آن حلقه تقریبا همان ، کارپنتر.
Hast تو همیشه به حمل جای گذاردن تابوت در قبر کمک کرد ، و شنیده تابوت در برابر دست کشیدن
حیاط کلیسا گیت ، که در؟
"ایمان" ایمان ، آقا ، I've -- "؟
چه خبر؟ "" چرا ، ایمان ، آقا ، آن را تنها نوعی از
علامت تعجب مانند -- است که همه ، آقا ".
"ام ، ام ، برو." "من می گویند ، آقا ، که --"
"تو هنر ابریشمی کرم؟ دوست خود را از تو کفن از چرخش تو
خودتو؟
به دنبال در اغوش حمل کردن تو! فرستا دن! و این تله از
دید. "" از او می رود AFT.
که ناگهانی ، در حال حاضر ، اما squalls آمده ناگهانی در عرض داغ.
شنیده ام که جزیره Albemarle ، یکی از Gallipagos ، توسط خط استوا قطع
درست در وسط.
به نظر می رسد به من نوعی از استوا کاهش مرد ان ، بیش از حد ، درست در وسط خود را.
او همیشه زیر خط -- گرم آتشین ، آنچه می گویم!
او به دنبال این راه -- می آیند ، الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری ، سریع است.
در اینجا ما دوباره. این چکش چوبی چوبی چوب پنبه است ، و من
استاد عینک موسیقی -- شیر آب ، شیر "(AHAB به خود است.)
"دید There'sa!
صدا There'sa! دارکوب خاکستری سر در ضربه زدن به
درخت توخالی! کور و گنگ و در حال حاضر ممکن است غبطه می خوردند.
را مشاهده کنید! که چیز استوار در دو خط ، وان ، پر از دو خط است.
تکان خوردن های مخرب ، که هموطنان. موش TAT
پس تیک تیک ثانیه مرد!
آه! چگونه غیر مادی تمام مواد! چیزهای چه واقعی وجود دارند ، ولی
بی تعقل افکار؟
در اینجا در حال حاضر نماد بسیار مخوف مرگ ترسناک ، توسط قضا صرف رسا
نشانه ای از کمک و امید بسیاری از زندگی در معرض خطر است.
تابوت زندگی شناور!
آیا آن بیشتر است؟ آیا می توانم از آن می شود که در بعضی جهات معنوی
تابوت است ، بعد از همه ، اما جاودانگی حافظ!
من که فکر می کنم.
اما نه. تا کنون رفته من در طرف تاریک زمین ،
که طرف دیگر آن ، یکی از روشن و نظری ، به نظر می رسد اما گرگ و میش نامشخص به من.
آیا آنچه هرگز انجام شده ، کارپنتر ، با آن صدای ملعون؟
من زیر بروید ، اجازه دهید من که چیزی نمی بینم در اینجا وقتی که من بازگشت دوباره.
در حال حاضر ، پس از آن ، ستاره ، ما این بیش از حد صحبت من مکش فلسفه های عجیب وشگفت انگیز ترین از تو!
برخی از لوله های ناشناخته از جهان ناشناخته باید به تو خالی! "
>
- فصل 128. Pequod ملاقات با ریچل است.
روز بعد ، یک کشتی بزرگ ، راشل ، descried بود ، تحمل به طور مستقیم را بر
Pequod ، تمام spars خود را به انبوه و مردان خوشه.
در آن زمان Pequod سرعت خوب از طریق آب ، بلکه به عنوان ، گسترده
بالدار غریبه بادگیر شات نزدیک به او ، بادبان متظاهر همه با هم سقوط کرد به عنوان
مثانه خالی که پاره شود ، و در تمام عمر از بدنه smitten گریختند.
"خبر بد ، خبر بد او به ارمغان می آورد ،" muttered Manxman قدیمی است.
اما قبل از اینکه فرمانده او را ، که با ترومپت را به دهان ، در قایق او ایستاده بود ، قبل از اینکه او می تواند
امیدوارم تگرگ ، صدای Ahab شنیده می شد. "Hast نهنگ سفید دیده می شود؟"
"رای مثبت ، دیروز.
آنچه دیده می شود نهنگ سر گردان ، قایق؟ "
Ahab Throttling ، شادی اش را ، منفی پاسخ به این سوال غیر منتظره و
آیا آن متمایل اند سوار غریبه ، زمانی که کاپیتان غریبه خود ، داشتن
متوقف راه رگ را ، دیده شد نزولی کنار او.
چند مشتاق نیش ترمزی میزند و قایق و قلاب خود به زودی مسجل Pequod اصلی زنجیره ای ، و او
پیمود ، به عرشه.
بلافاصله او توسط Ahab برای Nantucketer او می دانست ، به رسمیت شناخته شده است.
اما بدون تعارف رسمی رد و بدل شد. "از کجا بود -- کشته نمی -- کشته نه!"
گریه Ahab ، از نزدیک پیشرفت است.
"چگونه؟"
به نظر می رسید که تا حدودی در بعد از ظهر روز قبل ، اواخر ، در حالی که سه
قایق غریبه با کم عمق شدن نهنگ ها مشغول بودند ، که آنها را منجر شده بود ، برخی از
چهار یا پنج مایل دورتر از کشتی و در حالی که
آنها با این حال در تعقیب سریع به بادگیر ، قوز سفید و سر از موبی دیک
ناگهان از آب loomed ، به بادپناه بسیار دور ، که در نتیجه ان ، چهارم
قایق تقلب -- محفوظ است -- فورا در تعقیب کاهش داده شده بود.
پس از یک بادبان مشتاق قبل از باد ، از این قایق چهارم -- swiftest از همه keeled --
به نظر می رسید به در چفت و بست داشته موفق -- دست کم ، و نیز انسان را در سر دکل
تواند بگوید هر چیزی در مورد آن.
در دور او را دیدم قایق کاهش خال خال ؛ و پس از آن سوسو زدن سریع
متلاطم آب سفید ؛ و پس از آن هیچ چیز بیشتر ، از چه رو آن منعقد شد که
نهنگ زده به طور نامحدود باید
فرار با تعقیب وی ، به عنوان اغلب اتفاق می افتد.
برخی از دلهره ، اما هیچ زنگ خطر مثبت ، هنوز وجود دارد.
سیگنال های فراخوان در تقلب قرار داده شد و تاریکی آمد در و مجبور به
انتخاب کنید تا سه خود را به مراتب به قایق های بادگیر -- قبل از رفتن در تلاش چهارم در
دقیقا خلاف جهت -- کشتی
نه تنها ضروری را ترک که قایق را به سرنوشت خود را تا نیمه شب نزدیک است ، اما ،
برای آن زمان ، به افزایش فاصله خود را از آن.
اما بقیه از خدمه خود را در امن آخرین سوار ، او همه بادبان -- stunsail شلوغ
stunsail -- پس از قایق گم شده ؛ کیندلینگ آتش - گلدان خود را امتحان کنید برای فانوس دریایی ؛
هر انسان در بالاترین نقطهء کشتی دیگر روی نگاه کردن.
اما هر چند زمانی که وی در نتیجه سمت بود فاصله کافی برای به دست آوردن فرضی
از آنهایی که غایب هنگام آخرین بازدید ؛ اگرچه او پس از آن متوقف شد برای کاهش یدکی او
قایق به جلو و اطراف او را ، و نه
پیدا کردن هر چیزی بود ، مجددا در نقش برآب دوباره متوقف شد ، و قایق های خود را را کاهش داد و
بنابراین او ادامه داشت انجام می دهند تا نور روز ، هنوز نه حداقل نگاهی اجمالی به
گم شده صفحات آهن ته کشتی دیده می شود بوده است.
داستان را گفت ، بلافاصله کاپیتان غریبه در ادامه به فاش کردن جسم خود را در
سوار شدن Pequod.
او مورد نظر است که کشتی به اتحاد با خود در جستجو ؛ توسط قایقرانی در دریا برخی از
به فاصله چهار یا پنج مایل بر روی خطوط موازی ، و به طوری گسترده افق دو ، به عنوان
شد.
"من چیزی در حال حاضر شرط بندی کننده ،" زمزمه Stubb به فلاسک ، که برخی یکی از در آن
از دست رفته قایق عینک خاموش بهترین کت که ناخدا ، شاید ، تماشای او -- او تا لعنت
مشتاق آن را به عقب بر گردیم.
که تا کنون از دو مومن نهنگ کشتی کروز پس از یکی از دست رفته نهنگ قایق در شنیده
ارتفاع از فصل صید نهنگ؟
ببینید ، فلاسک ، تنها رنگ پریده او به نظر می رسد -- رنگ پریده در دکمه های بسیار از چشمان او -- نگاه
کت -- باید -- "
"پسر من ، پسر خود من است در میان آنها است.
به خاطر خدا -- التماس من ، من التماس کردن "-- در اینجا کاپیتان غریبه به Ahab بانگ زد که
تا کنون بود ، اما یخمانند دریافت دادخواست خود را.
"ساعت هشت و چهل به من اجازه منشور کشتی خود را -- من خوشحالی می پذیریم خواهد برای آن پرداخت و
فقط roundly برای آن پرداخت -- اگر هیچ راه دیگری وجود داشته باشد -- تنها به مدت هشت و چهل ساعت --
-- شما باید ، آه ، شما باید ، و شما باید این کار انجام دهد ".
"پسر او!" گریه Stubb ، "اوه ، این پسرش به او از دست داده!
من را به عقب کت و تماشا کن -- چه می گوید Ahab؟
ما باید آن پسر را ذخیره کنید. "
"او با بقیه در' EM ، شب گذشته غرق شده است ، گفت : "ملوان Manx قدیمی ایستاده
پشت سر آنها ، "من شنیده ام ، همه از آنچه شنیده ام ارواح خود را."
در حال حاضر ، به عنوان آن در مدت کوتاهی روشن شد ، این حادثه از راشل بیشتر
سودا ، شرایط ، که نه تنها یکی از فرزندان کاپیتان در میان بود
تعداد خدمه قایق گم شده ، اما
در میان تعدادی از خدمه قایق دیگر ، در همان زمان ، اما از سوی دیگر ،
از کشتی در طی فراز و نشیب های تاریک تعقیب جدا شده بود ، وجود دارد
هنوز پسر دیگر که برای یک زمان ،
پدر رنجور به پایین cruellest سرگشتگی سقوط شد که تنها
برای او توسط همسر رئیس خود حل شده است به طور غریزی اتخاذ عادی
روش نهنگ کشتی در چنین
شرایط اضطراری می شود ، یعنی زمانی که بین قایق به خطر انداخته اما تقسیم قرار می گیرد ، همواره به
انتخاب کنید تا اکثریت برای اولین بار.
اما کاپیتان ، برای برخی از دلیل ناشناخته مبتنی بر قانون اساسی ، از خودداری بود
ذکر این همه ، و نه تا به آن وادار به سردی Ahab نداشت و اشاره به او
هنوز از دست رفته پسر کمی LAD ، اما
دوازده ساله ، که پدرش با بی باکی جدی اما unmisgiving
عشق پدری Nantucketer ، در نتیجه زود به دنبال او را در خطرات شروع و
شگفتی های حرفه تقریبا immemorially سرنوشت همه نژاد خود.
نه نشانی از آن unfrequently رخ می دهد ، که کاپیتان Nantucket یک پسر از جمله ارسال
مناقصه ها و مزایده سن را از آنها دور ، برای سفر طولانی سه یا چهار سال در برخی دیگر
کشتی نسبت به خود ، به طوری که اول خود
دانش حرفه ای whaleman باید توسط صفحه نمایش شانس هر یک از unenervated
طبیعی اما نابهنگام پدر جانبدارانه ، و یا در مدت زمان معقول