Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 1. صحرای آریزونا
یک بعد از ظهر ، به دور خارج در زباله خورشید پخته سیج ، ما اردوگاه در نزدیکی انبوه ساخته شده
درختان pinyon پژمرده. باد سرد کویر را بر ما با آمد
تاریکی ناگهانی.
حتی مورمون ها ، که پیدا کردن دنباله برای ما در سراسر شن های شناور ،
را فراموش کرده به آواز خواندن و دعا در غروب آفتاب. ما هم نشسته اند دور آتش اردو ، خسته و
ساکت گروه کم است.
هنگامی که از شب تنهایی ، مالیخولیا برخی از ناواهوئی سرگردان سرقت مانند سایه
آتش ما ، ما ظهور خود را با لذت مورد ستایش قرار داد.
و یکی از آنها به خوش مزاج سرخپوستان ، مایل به داد و ستد کالا یک پتو و یا دست بند بودند
آنها ، ، عضو بلند و لاغر ، با تحمل رئیس ، می تواند کمی صحبت می کنند
به زبان انگلیسی.
"چگونه" ، گفت که او ، در صدا قفسه سینه عمیق است. "سلام ، Noddlecoddy ،" استقبال جیم امت ،
راهنمای مورمون. "Ugh!" پاسخ هند.
"نژاد سفید پوست بزرگ -- بوفالو جونز --- مردی بزرگ رئیس -- بوفالو" ، معرفی امت ، نشان می دهد
جونز. "چگونه".
ناواهو با عزت صحبت کرد ، و دست دوستانه را گسترش داد.
"جونز رئیس بزرگ سفید -- بوفالو طناب -- مقید کردن تنگ ،" ادامه داد امت ، و حرکت
با بازوی خود را ، به عنوان اگر او بودند چرخان کمند.
"بدون بزرگ -- پشته بوفالو کوچک ، گفت :" هند ، نگه داشتن سطح دست خود را با او
زانو ، و خندان گسترده است. جونز ، راست میشود ، ناهموار ، پر زور ، در ایستادند
نور پر از آتش.
او تاریک ، bronzed ، چهره مرموز ، استرن دهان و فک مربع ، چشم مشتاق ،
از سال ها جستجو در دشت گسترده ای نیمه بسته و عمق شیارهای چین و چروک خود را
گونه ها.
سکون عجیب و غریب enfolded از ویژگی های خود را آرامش حاصل از یک زندگی طولانی
ماجراجویی. او برگزار شد تا هر دو دست های عضلانی به
ناواهو ، و گسترش انگشتان خود را.
"طناب بوفالو -- پشته بزرگ بوفالو -- پشته بسیاری از یکی خورشید است."
هند صاف ، اما لبخند دوستانه او را نگه داشته است.
"رئیس بزرگ" رفت و بر روی جونز ، "من برو دور دست در شمال -- سرزمین از چوب های کوچک -- Naza!
Naza! طناب مشک ، گاو نر ، طناب سفید Manitou Naza برده بزرگ!
Naza! "
"! Naza" پاسخ ناواهو ، با اشاره به ستاره شمالی ؛ "نه -- نه."
"بله من نژاد سفید پوست بزرگ -- من آمده راه طولانی به سوی تنظیم خورشید -- رفتن آب متقاطع بزرگ -- رفتن
باک اسکین -- Siwash -- تعقیب گربه وحشی پشمالو ".
گربه وحشی پشمالو ، یا شیر کوه ، ناواهو خدا و ناواهوئی او را نگه دارید به همان اندازه
ترس و احترام به عنوان برده بزرگ سرخپوستان مشک و گاو نر.
"هیچ گربه وحشی پشمالو کشتن" ، ادامه داد جونز ، به عنوان ویژگی های پررنگ (bold) هند سخت است.
"اجرای سوار بر اسب گربه وحشی پشمالو -- راه دراز مدت -- زمان تعقیب سگ گربه وحشی پشمالو طولانی -- تعقیب گربه وحشی پشمالو
درخت!
من رئیس بزرگ -- درخت من صعود -- صعود بالا کمند گربه وحشی پشمالو -- طناب گربه وحشی پشمالو -- کراوات گربه وحشی پشمالو تمام
تنگ است. "چهره موقر ناواهو آرام
"مرد سفید سرگرم کننده پشته.
شماره "،" بله ، "گریه جونز ، گسترش بزرگ او
بازو دارد. "قوی من ، من طناب گربه وحشی پشمالو -- کراوات گربه وحشی پشمالو ؛
سوار کردن خیمه ، گربه وحشی پشمالو زنده نگه دارید. "
"نه ، پاسخ داد :" وحشیانه قاطعانه. "بله ،" اعتراض جونز ، nodding صادقانه.
"نه" پاسخ ناواهو ، بلندتر ، بالا بردن سر تاریک او.
"بله! فریاد زد :" جونز.
"دروغ بزرگ!" هندی thundered. جونز خوب naturedly در خنده پیوست
هزینه او.
هند crudely ابراز شک و تردید من تا به حال شنیده ظرافت در جدید اشاره داشتند
نیویورک ، و singularly به اندازه کافی ، که در غرب راه ما را تقویت کرده بود ، که ما ملاقات کرد
دامداران ، آینده نگر و کاوبوی.
اما آن دسته از مردان چند من خوشبختانه ملاقات کرده بود ، که واقعا می دانست جونز ، بیش از
overbalanced شک و بازیگران تمسخر بر او.
من به یاد می آورد یک کهنه سرباز قدیمی دارای بافت جوشگاهی دشت ، که در درست با من صحبت کردند
bluntness غربی :
"بگو : فلر جوان ، من heerd yer می تواند acrost دره عمیق و باریک FER برف عمیق دستگاه گوارش نه بر
لبه شمال. وال ، ye're خوش شانس.
در حال حاضر ، yer دنباله FER نیویورک رسید ، 'حفظ goin'
آیا مقابله با بیابان ، به خصوص با آنها مورمون نیست.
آنها آب را در مغز ، مذهب 'N wusser.
دویست پنجاه مایل از آریزونا موفق به محدوده جونز ، "تنها دو
نوشیدنی در دنباله.
من می دانم این hyar بوفالو جونز. من knowed او راه برگشت در دهه هفتاد ،
زمانی که او بود doin آنها ropin 'thet مانع از او را مشهور به عنوان نگاهبان ساخته شده
آمریکا گاومیش کوهان دار امریکایی.
من در مورد که دیوانه از سفر his'n به سرزمینهای بی ثمر می دانید ، پس از مشک و گاو نر.
"من روی چیزی حساب کردن من خویشاوندان نزدیک حدس بزنید چه او بیش از وجود دارد در Siwash انجام است.
او cougars طناب -- مطمئن شوید که او را -- 'دیده بان' EM پرش.
جونز که طناب شیطان ، یک کراوات او را کمند سوختگی نیست.
آه! او جهنم بر روی چیزهایی ropin.
جهنم در مردان N ، 'hosses ،' سگ 'او wusser را."
که به خوبی معنی دوست من من ساخته شده پیشنهاد ، البته ، تنها مشتاق به
برو با جونز.
جایی که من یک بار در شکارچی بوفالو قدیمی علاقه مند شده بود ، من در حال حاضر مجذوب بود.
و اکنون من با او در صحرا بود و دیدن او را به عنوان او بود ، مرد آرام و ساده ،
که کوه ها و سکوت ، و می رسد طولانی از راه دور نصب شده است.
اظهار داشت : "این کار به نظر می رسد سخت به این باور -- این همه در مورد جونز ،" جاد ، یکی از
مردان امت. "چگونه می تواند یک مرد که قدرت و
عصب؟
و آن را بی رحمانه به نگهداری حیوانات وحشی در اسارت نیست؟ آن را در برابر کلام خدا؟ "
سریع به عنوان سخنرانی می تواند جریان ، جونز به نقل از : "و خدا گفت :" اجازه بدهید ما را انسان در ما
تصویر ، و سلطه بیش از ماهی از دریا ، fowls هوا ، بیش از همه به او
گاو ، و بیش از هر چیز خزنده که creepeth بر زمین! "
"دومینیون -- بیش از همه جانوران از میدان" تکرار جونز ، صدای بزرگ او
نورد خارج است.
او مشت گره های بزرگ خود ، و گسترش سلاح های گسترده ای طولانی خود را.
"دومینیون! آن کلمه خدا بود! "
قدرت و شدت از او می تواند احساس می شود.
سپس او آرام ، کاهش یافته است اسلحه خود را ، و یک بار دیگر رشد آرام.
اما او یک نگاه اجمالی بزرگ ، شور و هیجان عجیب و جذب از عمر خود را نشان داده بود.
هنگامی که او به من گفت که چگونه ، هنگامی که یک کودک صرف ، او تا به حال hazarded اندام و گردن را به تصرف خود
روباه سنجاب ، چگونه او به حیوان شریر کم برگزار شده بود ، گرچه آن را بیتی خود را
دست را از طریق و چگونه او تا به حال هرگز آموخته
بازی بازی های بچگی که وقتی جوانان از روستا ایلینویز کمی بودند
او در بازی ، گردش چمن زار ، یا آلیاژها ، تپه های پوشیده شده از درخت ، و یا به تماشای لاک پشت نقب زن
سوراخ.
آن پسر پدر مرد بود : برای عشق پایدار برای سلطه بیش از شصت سال
حیوانات وحشی او را صاحب بود ، ساخته شده و عمر خود را بی پایان پیگیری است.
مهمانان ما ، ناواهوئی ها ، ترک زود هنگام ، و سکوت ، در دل تنگی از بین رفت
صحرا.
ما حل و فصل کردن دوباره به آرام که تنها با شعار کم مانند آواز یک شکسته شد
دعا مورمون است.
ناگهان hounds bristled و Moze قدیمی ، یک سگ تندخو و گستاخ و پرخاشگر است ، افزایش یافت و barked
در برخی از ولگرد بیابان واقعی یا خیالی.
فرمان تیز از جونز ساخته شده Moze دولا شدن و hounds دیگر cowered نزدیک
با هم. پیشنهاد : بهتر مقید کردن سگ ، "جونز.
"مانند کویوتس اجرا نمی شود در اینجا از تپه است."
hounds لذت خاص شد. اما جونز آنها را با قابل توجهی در نظر گرفته
تحقیر.
هنگامی که همه گفته شد ، این جای تعجب نیست که کوچک بود ، برای آن پنجگانه بلند گوش دار
کانین که صبر از سنت تلاش کرده اند.
Moze قدیمی سگ تازی میسوری بود که جونز در آن کشور نامشخص تهیه شده بود
کیفیت و سگ بیش از راگون ، مسیرهای پیاده روی و رشد کرده بود.
او سیاه و سفید ، grizzled و battlescarred بود و اگر تا کنون به یک سگ بود
چشم بد ، Moze که سگ بود.
او راه wagging دم او -- نا معین ، مبهم مرتب کردن بر اساس از تکان دادن ، تا اگر
او متوجه زشتی و می دانست که او ایستاده بود شانس کمی برای پیدا کردن دوستان ، اما شد
هنوز امیدوار و حاضر است.
همانطور که برای من ، اولین بار او این مدارک از یک قلب خوب تحت خشن آشکار
کت ، او مرا برای همیشه لطفا برای برنده.
برای گفتن از derelictions Moze تا آن زمان که فضای بیش از یک
تاریخچه از کل سفر ، اما شمارش از حوادث مختلف در
یک بار او را به عنوان یک سگ شخصیت تمبر و
این واقعیت است که حتی اگر اجداد خود را تا به حال هیچکدام از آبی گرفته هرگز ایجاد
روبان ، آنها حداقل ، وقف او را مبارزه با خون.
در آریزونا موفق ما زنجیر او را در حیاط پایدار رد و بدل است.
صبح روز بعد ما او را حلق آویز شده توسط های زنجیره ای خود را در طرف دیگر از هشت فوت در بر داشت
حصار.
ما او را در زمان پایین ، انتظار به وظیفه پر غصه از دفن او ، اما Moze
را تکان داد خود wagged دم خود را و سپس تن به تن را به رد و بدل سگ پایدار است.
به عنوان یک ماده در واقع ، مبارزه با لبه تیز شمشیر او بود.
او تمام سگ در آریزونا موفق به شلاق و hounds خون ما رسید در از
کالیفرنیا ، او سه تن از آنها را از میدان رزم خارج در یک بار قرار دهید ، و مقهور با یک توله سگ
وحشی غرغر کردن.
شاهکار مهمترین دستاورد او ، با این حال ، حتی جونز stoical باز کردن دهان خود را در تعجب است.
ما Moze در گراند کانیون به Tovar ال گرفته شده بود ، و پیدا کردن آن غیر ممکن است برای
به لبه شمال ، ما او را با یکی از مردان جونز سمت چپ ، به نام زنگ بود که
کار بر روی دنباله کانیون.
دستورالعمل زنگ زده بودند را به Moze در دو هفته به آریزونا موفق.
او به ارمغان آورد و سگ هم کمی جلوتر و قدردانی خود را از امداد رسانی آن را به roared
مسئولیت کردن دست های خود را.
و او بسیاری از چیزهای عجیب و غریب ، که قابل توجه بود که چگونه Moze شکسته بود
زنجیره ای خود و سقوط به داخل رودخانه کلرادو مواج ، و سعی کردند به آن شنا فقط
بالاتر از رپیدز وحشتناک اتمام حجت است.
زنگ و همکاران ، کارگران خود را به تماشای سگ زرد ، کشتی ناپدید ،
غلغله آشفته از آب ، و ناقوس خود را در غرش پررونق از سقوط شنیده بود.
هیچ چیز اما ماهی می تواند در آن جریان زندگی می کنند ، اما یک پرنده می تواند در مقیاس
کسانی که عمود بر دیواره های سنگ مرمر.
در آن شب ، با این حال ، زمانی که مردان در تراموا عبور ، Moze آنها را با تکان دادن از ملاقات کرد
دم خود را. او از رودخانه عبور کرده بود و او آمده بود
به عقب!
به چهار قهوه ای مایل به قرمز ، قاب بالا bloodhounds نام دون داده بود ،
میله ، جود و رنجر و توسط زور از اقناع در برقراری موفق شده بود
نوعی رابطه خانوادگی بین آنها را و Moze.
در این شب من گره خورده است تا bloodhounds ، بعد از حمام و salving پا درد خود را ، و من
چپ Moze رایگان ، برای ، او را اخمو و عبوس تحت خویشتنداری رشد.
مورمون ها ، مستعد ، تیره ، پوشانده چهره ، ذخیره کردن بر روی شن و ماسه.
جونز خزیدن به تخت او بود.
من راه می رفت راه کمی از آتش مرگ ، و با آن روبرو شمال ، که در آن صحرا
کشیده ، مرموز و نا محدود است. چگونه موقر و هنوز هم آن بود!
من در یک نفس بزرگ از هوای سرد خود جلب کرد ، و هیجان زده با احساس بی نام.
چیزی که وجود دارد را به شمال آن را به من از از تاریکی به نام و
دل تنگی ، من که قرار بود تا با آن روبرو است.
من زمین بگذارند تا با گستره آبی به چشم من باز خواب.
ستاره بسیار بزرگ است ، و زیبا و درخشان بودند ، با این حال آنها به نظر می رسید بسیار دورتر خاموش
از من تا کنون دیده آنها را به حال.
باد ملایم sifted شن و ماسه است. من به صدای جرنگ جرنگ کردن از cowbells hearkened
اسب hobbled است.
آخرین چیزی که من به یاد Moze خزنده نزدیک را به سمت من بود ، به دنبال
گرمای بدن من. وقتی که من بیدار ، طولانی ، خط و رنگ پریده نشان داد
از ابرها اسب کهر رنگ در شرق.
به آرامی طولانی و آغشته به قرمز است. سپس صبح آغاز شد ، و دامنه
برف بر قله های سان فرانسیسکو پشت سر ما میدرخشد صورتی ظریف است.
مورمون ها بودند و انجام با طلوع آفتاب.
آنها مردان بی باک ، و نه سکوت ، و همه کارگران بودند.
جالب بود برای دیدن آنها را برای سفر روز بسته.
آنها با واگن ها و قاطرها سفر ، در ابتدایی ترین راه که جونز به من اطمینان
دقیقا همانطور پدران خود را در دشت های گذشته بودند پنجاه سال قبل ، در دنباله بود
به یوتا.
همه صبح ما هم خوب است ، و ما را به صحرا فرود هوا شد
گرمتر ، رشد سدر گمنام شروع به شکست ، و مجموعه ای از حکیم بودند و چند
دور بین.
من اغلب تبدیل به زل زل نگاه کردن به عقب در قله های سان فرانسیسکو.
راهنمایی snowcapped glistened و رشد بالاتر ، و در تسکین شگفت انگیز ایستادند.
برخی از یکی از آنها گفت آنها می توانند دو صد مایل در سراسر صحرا دیده می شود ، و شد
نقطه ی عطف و شیفتگی به همه بانطرف مسافران.
من چشمان من رو به شمال بزرگ هرگز که من نفس من قرعه کشی نمی تواند به سرعت و رشد
سرما با ترس و سردرگمی همراه با تعجب از صحرا.
پوسته پوسته قرمز در زمین فرود به تدریج لخت knolls قرمز ، مانند امواج ، نورد دور
شمال ، buttes سیاه و سفید سر تخت خود را پرورش داده و محدوده طولانی از شن و ماسه سرازیر بین
آنها را مانند نهرها ، و همه به دور sloped
ادغام به خاکستری ، سایه گمنامی ، به وحشی و متروک ، رویایی و مبهم
هیچ هستند. "آیا شما آن تپه های شنی سفید وجود دارد ،
بیشتر به سمت چپ؟ پرسید : "امت.
"کلرادو کوچک اجرا می شود در آن وجود دارد. تا چه حد آن را به شما نگاه می کنید؟ "
"سی مایل را ، شاید ،" من در پاسخ ، با اضافه کردن ده مایل به برآورد من.
"هفتاد و پنج سال است.
ما در آنجا خواهیم در روز پس از به - فردا. اگر برف در کوه ها به آغاز
ذوب می کنیم زمان گرفتن سراسر. "بعدازظهر همان روز ، باد گرم منفجر در برابر من ،
حمل شن و ماسه ریز است که قطع و کور است.
پر گلو من ، از ارسال من به چلیک آب تا من شرمنده بود.
هنگامی که من را به تخت من در شب سقوط کرد ، من هرگز تبدیل شده است.
روز بعد بود داغ و باد سخت تر منفجر شن و ماسه stung واضح تر است.
حدود ظهر روز بعد ، اسب whinnied ، و قاطرها از خود roused
راه رفتن کند.
امت "، گفت :" آنها بوی آب. و با وجود گرما ، و شن و ماسه در من
سوراخهای بینی ، من آن را بوی ، بیش از حد. سگ ، همنوعان فقیر پا درد ، مماشات
جلوتر پایین دنباله.
چند مایل بیشتر از شن و ماسه گرم و شن و سنگ قرمز ما در اطراف مسا کم به ارمغان آورد
کلرادو کم است. این یک جریان گسترده ای از به سرعت در حال اجرا بود ،
مایل به قرمز آب گل آلود.
در کانال ، برش توسط سیل ، جریان کمی trickled و meandered در تمام
جهت. بخش عمده ای از رودخانه در نزدیک به فرار
بانک ما بودند.
lolled سگ ها در آب ، اسب ها و قاطرها سعی به اجرا در است ، اما شد
دار ، مردان نوشیدند ، و چهره خود را غرق.
با توجه به مشاور فلاگستاف من ، این یکی از دو نوشابه بود من در
کویر ، بنابراین من خودم availed از صمیم قلب خواهان از فرصت است.
آب پر از شن و ماسه بود ، اما سرد و سپاسگزاری رفع تشنگی.
کلرادو کوچک به نظر می رسید نه بیشتر از یک نهر کم عمق به من ، من شنیده ام چیزی
عبوس و یا در جریان موسیقی آن شوم.
"آیا بد نیست نگاه کنید ، EH؟" ای query امت ، که فکر من را خواندن.
از شما می خواهم تعجب به یاد بگیرند که چگونه بسیاری از مردان و سرخپوستان ، اسب ، گوسفند و واگن
دفن شده در زیر که ریگ روان ".
راز بود و در تعجب بودم نه بیشتر. در زمانی که جریان و میله های خیس از شن و ماسه
در رنگ های مختلف در زمان. من حذف چکمه های من و waded به
نوار کوچک.
شن کاملا محکم به نظر می رسید ، اما آب را در اطراف پاهای من oozed و زمانی که من پا ،
نوار کل مثل ژله تکان داد.
من از طریق پوسته پای من تحت فشار قرار دادند ، و شن و ماسه مرطوب و سرد ، در زمان نگه دارید ، و سعی کردم به مکیدن
من پایین. "چگونه می تواند شما را فورد این جریان با اسب؟"
امت را پرسید.
"ما باید شانس ما ، پاسخ داد :" او. "ما گیر دو تیم به یک واگن ، و
اجرای اسب. من اینجا در مراحل بدتر از این forded.
هنگامی که یک تیم ، گیر کردم و من تا به حال آن را ترک یکی دیگر از زمانی که آب بالا بود و
شسته از من پایین دست است. "امت پسرش را به جریان در یک ارسال
قاطر.
سوار شلاق سوار شدن خود را ، و غوطه وری ، پاشیدن ، عبور در سرعت نزدیک به چهار نعل.
او در همان شیوه ای بازگشته ، و گزارش یک مکان در نزدیکی طرف دیگر بد است.
جونز و من در واگن اول کردم و سعی کردم برای هم محور کردن سگ ، اما آنها را
نمی آیند.
امت تا به حال به چهار اسب به آنها شروع ، شلاق و مورمون ها سوار دیگر در کنار ،
فریاد در آنها ، و با استفاده از شلاق خود را. واگن را در داخل آب با دگرگون
چلپ چلوپ فوق العاده ای.
مرطوب از طریق قبل از ما بیست پا رفته بود.
اسب انداخت در اسپری رنگ زرد از دست داده بودند ، جریان عجله از طریق
چرخ ، مورمون ها فریاد می کشید.
من می خواستم برای دیدن ، اما در حجاب از غبار زرد را از دست داده بود.
جونز فریاد می کشید در گوش من ، اما من نمی توانستم شنیدن آنچه که او گفت.
هنگامی که چرخ واگن زده سنگ یا ورود به سیستم ، تقریبا ما lurching دریا.
یک چلپ چلوپ آب گل آلود به من کور است. من در هیجان من ، فریاد و مشت
جونز در پشت.
لحظه ای بعد ، نشاط مشتاق از سوار شدن داد راه را برای وحشت.
ما به نظر می رسید به کشیدن ، و تقریبا متوقف است. برخی از roared : "اسب پایین!"
یک لحظه تعلیق دردناک ، که در آن تخیل تصویر یکی دیگر از تراژدی ارسال
به سابقه ای از این رودخانه فریبکارانه -- یک لحظه پر از احساس شدید ، و
احساس از چلپ چلوپ ، و فریاد زدن و خشم
اقدام و پس از آن سه اسب قادر کشیده رفیق خود را از ریگ روان است.
او به دست آورد فوت خود ، و سقوط.
موجب ترس ، اسب افزایش تلاش های خود را ، و در میان ابرها از اسپری ، galloped
فاصله باقی مانده را به طرف دیگر. جونز نگاه بیزارند.
مانند همه plainsmen ، او متنفر آب.
امت و مردان خود را با آرامش unhitched. هیچ اثری از زنگ هشدار ، و یا حتی هیجان
نشان داد در چهره bronzed خود. "ما ساخته شده است که خوب و آسان است ، اظهار داشت :"
امت.
بنابراین من نشستم و تعجب آنچه جونز و امت ، و این افراد واقعا نظر
خطرناک.
من شروع به احساس که من پیدا کردن این تجربه برای من بود ، اما در آن
مراحل ابتدایی ، که دور در سراسر صحرا ، چیزی که من به نام به حال نشان می دهد
زندگی سخت ، مشتاق ، خطر ناک.
و من شروع به قدرت مرکزی شکیبایی و استقامت فکر می کنم.
واگن های دیگر در سراسر بدون نتیجه وقایع ناگوار آورده بودند ، اما سگ دست نیامده است
با آنها.
جونز به نام و به نام است. سگ زوزه میکشیدند محکوم کنند و زوزه میکشیدند محکوم کنند.
در نهایت من بر روی میله های مرطوب و جریان های کمی به یک نقطه چند صد waded
کارگاههای نزدیکتر سگ.
Moze دروغ بود ، اما دیگر بودند ناله و زوزه در یک کشور بزرگ
اغتشاش. من به نام و به نام است.
آنها جواب دادند ، و حتی به آب زد ، اما در سراسر شروع نشد.
"Hyah ، Moze! hyah ، هند! "من فریاد می کشید ، از دست دادن صبر من.
"شما قبلا کلرادو بزرگ ، swum و این تنها بروک.
بیا! "این تجدید نظر آشکارا لمس Moze ، برای او
barked ، و سقوط شوید.
او در پرواز آب ، ساخته شده و هنگام انجام پای خود را ، سینه در حال حاضر با انرژی
و قدرت است. او ساحل تقریبا حتی با من ، و
wagged دم خود را.
شود outdone ، جود ، میله و دن به دنبال کت و شلوار ، و برای اولین بار یکی و پس از آن
یکی دیگر از فرا گرفت پاهایش و پایین دست انجام است.
آنها در زیر من فرود آمد.
این تکاور چپ ، توله سگ ، به تنهایی در ساحل دیگر.
از همه yelps رقت انگیز تا کنون توسط یک توله سگ وحشت زده و تنها زبان آمده ، او بودند
بی چاره من تا کنون شنیده بود.
زمان پس از زمان او در سقوط ، و با howls تلخ بسیاری از پریشانی ، رفت و برگشت.
من خواستار نگه داشته ، و در گذشته ، امید به او آمده نشان می دهد بی تفاوتی ، من
آغاز شده به دور است.
این شکست قلب او بود. قرار دادن سر خود ، او اجازه داد طولانی ،
ناله سودا ، که برای هر چیزی من می دانستم که ممکن است یک نماز ، و پس از آن
سپرده خود را به جریان زرد.
تکاور شنا است مثل یاد گرفتن پسر. او به نظر می رسید به هراس خیس است.
forefeet او به طور مستمر pawing شدند و هوا در مقابل بینی خود.
هنگامی که او محل سریع رخ داد ، او پایین دست مانند یک فلاش رفت ، اما هنوز هم نگه داشته
شنا شجاعانه است. من سعی کردم به همراه نوار ماسه دنبال کند ، اما
آن را غیر ممکن است.
من او را با فریاد تشویق. او زیرفشار بسیار پایین تر در رشته
جزیره گذشتند و سقوط دوباره به ساحل تقریبا از دید من.
و هنگامی که در گذشته من به خشک شن و ماسه ، تکاور وجود دارد ، مرطوب و ژولیده است ، اما
آگاهانه مفتخر و خوشحال.
بعد از ناهار ما از کشش هفتاد مایل از کوچک به بزرگ وارد
کلرادو.
تخیل کویر برای من به عنوان دشت وسیع ، شنی ، مسطح و تصویر شده بود
خسته کننده است.
واقعیت به من نشان داد کوه متروک gleaming برهنه در مقابل نور خورشید ، صف های طولانی قرمز
bluffs ، تپه های شنی سفید ، و تپه های خاک رس آبی ، مناطق از سطح زمین -- در مجموع ،
بسیاری رنگی ، جهان بی حد و حصر به خودی خود ،
شگفت انگیز و زیبا ، از محو شدن تمام اطراف را مه بنفش از راه دور فریب.
نازک ، روشن ، شیرین ، خشک ، هوای کویر به اجرا درآمد ماندگی ، خیال پرستی ، بشارت
دور کردن اشیاء ، و وعده enthralling.
عطر گل ، زیبایی و فضل زنان ، شیرینی موسیقی ،
رمز و راز زندگی -- همه به نظر می رسید که در آن وعده شناور.
این هوا توسط لوتوس خواران تنفس ، زمانی که آرزو و سرگردان ندارد
بیشتر. فراتر از کلرادو کوچولو ، ما شروع به
صعود دوباره.
ضخامت ماسه بود ، اسب مواجب ؛ رانندگان محافظت چهره خود.
سگ شروع به لنگی و عقب ماندگی است.
تکاور تا به حال به داخل واگن شود و پس از آن ، یک به یک ، از سگ های دیگر
به جز Moze. او حاضر به سوار شدن ، و مماشات همراه با
سر خود را پایین.
دور به جلو صخره صورتی ، پاره پاره mesas ، تاریکی ، اسپرز آتشفشانی
کلرادو بزرگ ایستاد و به ما beckoned به بعد.
اما آنها به مراتب صد مایل در سراسر شن های تغییر ، و روز پخته شدند ، و
سنگ پاره پاره.
همیشه در عقب با افزایش قله های سان فرانسیسکو ، سرد و خالص ، startlingly روشن و
نزدیک در اتمسفر نادر.
ما در نزدیکی چاله آب دیگر ، واقع در تنگه عمیق ، زرد رنگ معترضان ، فاسد شده
به قطعه ، تباهی از سنگ ، و سکوت به عنوان قبر.
در انتهای دره عمیق و باریک بود یک استخر آب ، تحت پوشش با رنگ سبز تفاله.
تشنگی من effectually نزد صرف آن نکند.
من خواب ضعیف و ذخیره کردن برای ساعت تماشای ستاره های بزرگ است.
سکوت دردناکی ظالمانه بود.
اگر جونز آغاز شده بود به ارائه تقلید محترم از لوله اگزوز
در یک کشتی بخار ، من باید شده اند مجبور به فریاد با صدای بلند ، و یا ، اما
این خروپف که کنار هر چیزی است.
صبح آمد به رنگ خاکستری و سیاه است. من سفت و دردناک ، با یک زبان مانند
طناب. در تمام طول روز ما فرار دستکش بلند از
داغ ، پرواز شن و ماسه است.
شب دوباره آمد ، شب سرد ، باد می وزد. من خواب و تا زمانی قاطر پا در من
تخت ، که منجر به بی قراری بود. در سحرگاه ، سرما ، ابرهای خاکستری سعی کردم به لکه دار کردن یا شدن
خارج شرق گلگون.
من به سختی می تواند دریافت کنید. لب های من ترک خورده شد زبان من به متورم
دو برابر اندازه طبیعی آن ، چشمان من smarted و سوزانده.
بشکه و kegs از آب خسته شده بودند.
چاله که در شن و ماسه خشک خشک حفر شده بود ، شب قبل در streambed
صبح عرضه اندک از آب گل آلود قلیایی ، که رفت تا اسب ها را به همراه داشت.
تنها دو بار آن روز بود من از خواب بیدار شدن به هر چیزی شور و شوق شبیه است.
ما به بسط کشور نشان دادن تنوع فوق العاده زمین صحرا آمد.
طیف طولانی از سنگ رس به زیبایی گرد هم مرز دنباله.
بنابراین متقارن بودند که من تصور آنها را از مجسمه سازان کار می کند.
آبی روشن ، آبی تیره ، خاک رس آبی ، آبی دریایی ، آبی کبالت -- هر سایه آبی بود
وجود دارد ، اما هیچ رنگی.
ساعت هم دیگر که من به احساس از بدون بیدار بود زمانی که ما به بالای آمد
خط الراس. ما شده است عبور از طریق قرمز اراضی.
جونز به نام جای قوی ، کلمه خاص که در واقع تصویری از
گرما در میان پشته قرمز پوسته پوسته شدن آن است. ما بیرون آمد که در آن رنگ قرمز به طور ناگهانی تغییر
به خاکستری است.
من همیشه به نظر می رسید برای دیدن اولین چیزهایی است ، و من گریه : "ببین! اینجا دریاچه قرمز و
درختان! "
"نه ، LAD ، دریاچه ، گفت :" جیم کهن و خندان به من ؛ "که haunts
مسافر کویر. تنها سراب است! "
بنابراین من به تحقق آن چیز غیر واقعی بیدار ، سراب ، زیبا
دروغ ، کاذب به عنوان پله از شن و ماسه. فر شمال دریاچه ناهمواری روشن
برق زد در نور آفتاب.
بلند ، درختان ، باشکوه با تکان دادن شاخ و برگ سبز ، آب را به مرز است.
برای لحظه ای طولانی آن را غیر روحانی وجود دارد ، لبخند زدن در مقابل نور خورشید ، یک چیز تقریبا ملموس و پس از آن
آن پژمرده.
احساس کردم یک حس از دست دادن واقعی است. آنقدر واقعی این توهم را که من می توانم بوده است
اعتقاد من به زودی برای نوشیدن و در اب راه رفتن و در آب سرد بطور تفریحی کاری را کردن.
ناامیدی مشتاق بود.
این چه maddens اکتشافی و یا گوسفند و هردر از دست رفته در صحرا است.
نه چیزی وحشتناک مرگ از تشنگی ، آب گازدار ، تقریبا به
بوی آن و پس از آن متوجه به طور ناگهانی که همه تنها یک آهنگ دروغ از کویر ،
فریب ، توهم؟
من متوقف تعجب در مورمون ها ، و جستجوی خود را برای آب ، بحث خود را از
آب است. اما من تا به حال واقعی خود را متوجه نیست
اهمیت است.
من تا به حال شناخته شده نیست آب است. من تا به حال آن را قدردانی هرگز.
بنابراین سرنوشت من بود برای یادگیری است که آب بزرگترین چیز بر روی زمین است.
من بیش از یک سوراخ سه پا در بستر جریان خشک آویزان و به تماشای آن تراوش و چکه کردن
از طریق شن و ماسه ، و پر کردن -- اوه ، تا به آرامی و من احساس سوخته من شل آن
زبان ، و از طریق بدن خشک من با قدرت و زندگی سرقت.
آب گفت : برای تشکیل سه چهارم جهان است.
با این حال که ممکن است در صحرا باشد ، آن است که تمام جهان و تمام زندگی.
دو روز ، تمام شن و ماسه گرم و باد و تابش خیره کننده منتقل می شود.
مورمون ها بیشتر در شب خواندم ، جونز سکوت کرده بود ، سگ به عنوان ژنده پوش لنگی بودند.
در شستشوی Moncaupie ما را به طوفان شن زد. اسب پشت خود را به آن تبدیل شده ، و
متمایل شدن سر خود را صبورانه.
مورمون ها خود را تحت پوشش قرار. من پتو را به دور سر من پیچیده و مخفی شدند
پشت بوش سیج. باد ، حمل شن و ماسه ، عجیب و غریب
غرش توخالی.
همه احاطه در کدورت زرد عجیب و غریب بود.
شن و ماسه را از طریق بوش سیج seeped و با صدای نرم ، rustling را فرا گرفت ، و نه
بر خلاف باد در چاودار است.
از زمان به زمان من گوشه ای از پتو من را مطرح و peeped از.
پاهای من به حال کشیده تپه عظیمی از شن و ماسه بود.
من احساس پتو ، وزن پایین ، به آرامی روی سر من حل و فصل.
ناگهان به عنوان آن آمده بود ، طوفان شن به تصویب رساند.
این دنیای در حال تغییر برای ما باقی مانده است.
دنباله پوشیده شده بود ، توپی چرخ های عمیق در شن و ماسه ، اسب ها ، پیاده روی به تپه های شنی است.
من می توانم بدون ساینده دندان من نزدیک نیست به شدت بر روی شن و ماسه.
سفر به بعد ، و صف های طولانی از درختان تبدیل به سنگ شده را به تصویب رساند ، برخی از یک صد فوت در
طول ، و دروغ گفتن به عنوان آنها افتاده بود ، هزاران سال قبل.
مورچه سفید crawled شده در میان خرابه.
به آرامی بالا رفتن از دنباله شنی ، ما بلوف بزرگ قرمز با اوج های ناهموار ممکن میکند دور که
تا به حال مانع تمام نشدنی به نظر می رسید. رشد اندک سدر و سیج دوباره ساخته شده
ظاهر آن است.
در اینجا ما متوقف به تصویب یکی دیگر از شب است. بر اساس سدر محزون من شنیده ام ،
بع بع کردن رقت بار از یک حیوان.
جستجو ، و در حال حاضر در بر داشت بره کمی سیاه و سفید ، به ندرت قادر به
ایستاده اند. این آمد به آسانی به من ، و من آن را به اجرا درآمد و
واگن.
"That'sa ناواهو بره ، گفت :" امت. "از دست داده است.
ناواهو هندی نزدیک وجود دارد. "" دور در صحرا فریاد خود را شنیدیم ،
به نقل از یکی از مورمون ها.
جونز و من صعود MESA قرمز در نزدیکی اردوگاه برای دیدن غروب آفتاب است.
همه جهان غرب را به آتش کشیده در شکوه طلایی بود.
شفت از شات نور به سمت اوج ها و باندها را از paler طلا ، tinging به گل رز ،
دور دور از آتشین ، جهان غرق است.
ناگهان خورشید غرق طلا به خاکستری تغییر ، و سپس به بنفش و سایه ها در تشکیل
تنگه عمیق در پاهای ما.
بنابراین ناگهانی بود تحول است که به زودی آن شب بود ، شب چشمگیر و موقر ،
از صحرا.
سکون که به نظر می رسید بیش از حد مقدس برای شکستن clasped محل آن نامتناهی ، آن را برگزار کردند
سن ، گذشته و ابدیت. بیشتر روز ، و مایل ، مایل ، مایل!
سوار روز گذشته به کلرادو بزرگ فراموش نشدنی بود.
ما را به سمت سر از جیب صخره قرمز غول پیکر ، یک دوزخ واقعی سوار ،
مراتب داغ ، خودنمایی میکند ، افتضاح است.
این towered بالاتر و بالاتر در بالا به ما.
هنگامی که رسیدیم یک نقطه از این موانع قرمز ، شنیدیم کسل کننده rumbling غرش
آب ، و ما بیرون آمد ، در طول ، در دنباله سیم پیچ قطع شده به چهره آبی
آویزانی رودخانه کلرادو.
نگاه اول به از شگفتی های معروف و بسیار منادی طبیعت است که اغلب
ناامید کننده ، اما هرگز نمی تواند این خون رنگی ریو کلرادو گفت.
اگر آن را به حال زیبایی ، آن زیبایی که وحشت زده شده بود.
بنابراین پرچ شده بود زل زل نگاه کردن من که من به سختی می تواند از آن به نوبه خود در سراسر رودخانه ، که در آن امت
افتخار با اشاره به خانه تنهایی خود -- واحه در میان صخره های قرمز beetling.
سپاسگزار به چشم سبز یونجه و cottonwood!
رفتن دور دنباله دار بودن بلوف ، چرخ به حال فقط یک پا از اتاق را به یدکی و محض
تبار را به رودخانه قرمز ، درهم و برهم ، شلوغ و پرتراکم وحشتناک بود.
من تو را دیدم رپیدز تنگ شده ، که در آن غوطه کلرادو خود را به جعبه مانند و در زمان
سر از گراند کانیون آریزونا و عمیق ، رونق طنین انداز رودخانه ،
در ارتفاع سیل ، یک چیز ترس برای شنیدن بود.
من می توانم خود میلرزد در فکر عبور در بالا که سریع سرکوب نیست.
دیواره برنز گسترده تر که ما اقدام ، و ما در حال حاضر به سطح ، که در آن
یک کابل سیم طولانی در سراسر رودخانه کشیده شده است.
بر اساس کابل زد طناب.
در سمت دیگر قایق تفریحی قدیمی لنگر به بانک است.
"آیا ما در سراسر در رفتن؟" پرسیدم امت ، با اشاره به قایق.
"همه ما می خواهیم بر روی طرف دیگر قبل از تاریک شود" ، او در پاسخ cheerily.
سلام من احساس می کنم که به عقب نشینی شروع به تنهایی بیش از صحرا نسبت به خودم اعتماد در چنین
هنر و صنعت ، در چنین رودخانه.
و آن همه بود چون من تا به حال به حال تجربه با رودخانه های بد ، و فکر من قاضی بود
از جریان های خطرناک است.
کلرادو با غرش شوم از یک شکاف بزرگ در دیوار قرمز داخل است و فقدان و
چرخید ، eddied ، نسبت به حبس خود در دره عمیق و باریک آهن آجدار bulged
زیر کلیک کنید.
مرد امت است در پاسخ به تیراندازی ، در طرف دیگر ظاهر شد و سوار کردن
فرود کشتی.
در اینجا او را به یک قایق و rowed laboriously بالادست راه دور
قبل از او در سراسر آغاز شده ، و پس از آن وضع روانیش را به جریان است.
او را فرا گرفت به سرعت ، و دو بار قایق چرخید ، و به طور کامل تبدیل گرد ، اما
او رسید بانکی ما با خیال راحت.
در نظر گرفتن دو مرد سوار او rowed بالادست دیگر ، نزدیک به ساحل ، و بازگشت به
طرف مقابل در تا حد زیادی به همان شیوه ای که او در آن بر آمده بود.
سه مرد تحت فشار قرار دادند قایق چهار گوش ، و بتواند بالای سر طناب شروع به جلو است.
هنر و صنعت بزرگ به راحتی زد.
هنگامی که جریان به آن زده ، کابل سیم sagged ، آب جوشانده و رسید تحت
آن ، بالا بردن یک پایان ، و پس از آن از سوی دیگر است. با این وجود ، پنج دقیقه که
به جلو قایق بیش از مورد نیاز شد.
این امر بی ادب ، مستطیلی ، ساخته شده از قطعه هست سنگین آزادانه با هم قرار شد ، و از آن به بیرون درز.
وقتی که جونز پیشنهاد کرد که ما عذاب را دریافت می کنید در اسرع وقت ، من با
او را ، و ما با هم آغاز کرده است.
جونز گفت : او به نظر می رسد از مقابله می خواهم ، و وقتی که من خود را با هیچ فکر و
به معنی مهارت کوچک مکانیکی ، من تا به حال یک ایده شاد به آگاهی من اضافه شده.
اسب از تیم اول بود بر قایق چهار گوش کشیده می شود ، و یک بار ، آنها
پرورش و سقوط است.
هنگامی که ما شروع شده است ، چهار مرد کشیده طناب ، و امت نشست استرن ، با
مقابله بچه ها در دست.
در حال حاضر با ما برخورد ، از او اجازه داد از مردمان ، که مانور باعث نوسان قایق به
پایین دست استرن. هنگامی که آن را بصورت مورب اشاره کرد ، او سریع
بچه ها دوباره.
من تو را دیدم که این دو منظور خدمت کرده است : در حال حاضر رخ داد ، داخل است و فقدان در کنار ، و بیش از
استرن ، که کاهش خطر ، و در همان زمان کمک کرد قایق در سراسر.
به دنبال در رودخانه بود به دادگاه ترور ، اما من تا به حال به نگاه است.
این چیزی که دوزخی بود. آن را در صدای توخالی ، ترشرو roared ، به عنوان یک
هیولا growling.
این صدا ، این رودخانه ، و عجیب و دگرگون شونده است.
moaned به عنوان اگر درد -- whined ، گریه کرد.
سپس در زمان به نظر می رسد سکوت عجیبی است.
در حال حاضر به عنوان پیچیده و تغییر پذیر به عنوان زندگی انسان است.
این جوشانده ، مورد ضرب و شتم و bulged.
برآمدگی به خودی خود چیز تراکم ناپذیر بود ، مانند آسانسور خروشان از آب
از انفجار زیر دریایی. سپس آن را صاف ، مانند نفت و اجرا.
آن را از یک کانال دیگر منتقل شده ، با عجله به مرکز از رودخانه ، و سپس
چرخش نزدیک به ساحل و یا. باز هم آن را در نزدیکی قایق دارای عقاید ، در بزرگ ،
جوش ، eddies صدای خش خش.
"ببین! جایی که آن را از طریق کوه می شکند!
جونز در گوش من فریاد می کشید.
من نگاه بالادست برای دیدن دیوار گرانیت شگفت انگیز از هم جدا در یک شکاف عظیم
است که باید توسط یک اختلال وحشتناک زمین لرزه ساخته شده و از این شکاف
ریخت و تاریک ، باد کرده ، سیل عارف.
من در یک عرق سرد بود زمانی که ما لمس ساحل ، و من مدتها قبل از قایق پرید
بود به درستی لنگر. امت بود مرطوب به دور کمر که در آن آب
رسید بیش از او بود.
همانطور که او شنبه چینش دوباره برخی از مقابله با من به او بیان کرد که البته او باید
شناگر پر زرق و برق ، و یا او را خطرات مذکور را ندارد.
: "نه ، من می توانم از یک سکته مغزی شنا" او جواب داد : "و آن نخواهد بود اگر من می تواند هر گونه استفاده.
هنگامی که در مردنی man'sa است. "" شما تا به حال حوادث بد؟ "
من زیر سوال برد.
"نه ، بد نیست. ما فقط غرق شدند دو مرد در سال گذشته است.
ببینید ، ما به دو قایق تا رودخانه ، سطر و در سراسر بود ، و سپس ما تا به حال
سیم ایجاد میشود.
همین بالا ، در این سمت ، قایق سنگ برخورد ، و در حال حاضر بیش از او را شسته ،
حال تیم و دو مرد است. "" آیا شما تلاش برای نجات آنها نیست؟ "
من ، پس از انتظار یک لحظه پرسید.
"هیچ استفاده کنید. آن ها آمدند هرگز. "
"آیا بالا رودخانه نیست در حال حاضر؟" من ادامه داد ، و مرتعش به عنوان من نگاه در
سیاهههای مربوط به چرخش و منحرف.
"بالا ، و آینده تا. اگر من تیم های دیگر را به روز دریافت کنید
من صبر کنید تا او پایین می رود.
در این فصل او بالا می رود و باعث کاهش هر روز و یا بیشتر ، تا ماه ژوئن پس از آن می آید بزرگ
سیل ، و ما برای ماه ها عبور نمی کنند. "
من به مدت سه ساعت تماشای امت را بیش از بقیه از حزب او نشسته ، که او
بدون تصادف ، اما در هزینه از تلاش بزرگ است.
و در همه زمان ها در گوش من dinned غرش ، رونق ، سر و صدا از این
singularly درنده خو و هدفمند رودخانه -- رودخانه از گل و لای ، رودخانه قرمز تیره ،
معنی شوم ، رودخانه با وحشتناک
کار برای انجام ، رودخانه که به داد هرگز مرده آن.