Tip:
Highlight text to annotate it
X
قسمت 4 : فصل نوزدهم KNIGHT - دلاوری به عنوان یک تجارت
شنی و من دوباره در جاده ها ، صبح روز بعد ، روشن و اوایل.
برای باز کردن ریه ها یکی از و را در بشکه هنگام قرار دادن کل لذیذ از این خیلی خوب بود
untainted خوبان خدا ، شبنم از مد افتاده ، زمین های جنگلی معطر هوا را یک بار دیگر ، پس از
خفه کننده بدن و ذهن به مدت دو روز و
شب در stenches اخلاقی و فیزیکی که غیر قابل تحمل قدیمی ادم لاشخور و شب بسر بردن!
منظور من ، برای من : البته جای همه حق و دلپذیر به اندازه کافی برای شنی بود ، برای
او به زندگی بالا استفاده شده بود تمام روز او را.
دختر پور ، آرواره او بقیه خسته کننده در حال حاضر برای مدتی به حال بود ، و من انتظار داشتم که
برای گرفتن عواقب.
من درست بود ، اما او توسط من ایستاده بود که helpfully در قلعه ، و به حال mightily
پشتیبانی می شود و من با foolishnesses غول پیکر شد که ارزش بیشتری برای تقویت
به مناسبت دو برابر اندازه خود را نسبت به خرد ، پس
من فکر کردم او حق به کار کارخانه خود را در حالی که برای را به دست آورده بود ، اگر او می خواست ، و
من احساس اضطراب سخت و ناگهانی نیست زمانی که وی به آن آغاز شده :
"در حال حاضر ما به نوبه خود نزد سر Marhaus که با دوشیزه سی زمستان سن سوار
جنوب -- "
"آیا شما رفتن به مراجعه کنید اگر شما می توانید کار دیگری نیمه بسط در دنباله از
کاوبوی ، شنی؟ "" با این حال ، منصفانه پروردگار من است. "
"برو جلو ، و سپس.
من این بار را قطع نکند ، اگر من می توانید آن را کمک کند.
آغاز بیش از دوباره شروع منصفانه ، و تکان دادن صخره های خود را ، و من لوله من و بار
توجه خوب است. "
"در حال حاضر ما به نوبه خود نزد سر Marhaus که با دوشیزه سی زمستان سن سوار
جنوب.
و به طوری که آنها را به اعماق یک جنگل آمد ، و ثروت آنها Nighted در و سوار همراه
در راه عمیق ، و در آخرین آنها را به courtelage آمد که در آن اقامت دوک
پیاده روی جنوبی ، وجود دارد و آنها پرسید : بندر.
و در سحرگاه دوک فرستاده نزد سر Marhaus ، و بد او را به او آماده است.
و به این ترتیب سر Marhaus به وجود آمد و او را مسلح و توده سونگ جلو او وجود دارد ، و او
ترمز روزه اش ، و سوار بر اسب در دادگاه قلعه نصب شده ، وجود دارد که آنها
باید انجام دهیم این نبرد باشد.
پس دوک در حال حاضر سوار بر اسب ، پاک مسلح ، و شش پسر خود توسط او وجود دارد ، و
هر هر به حال نیزه در دست دارد ، و به طوری که آنها مواجه می شوند ، در حالی که دوک و
دو پسر ترمز نیزه خود را بر او ، اما
سر Marhaus برگزار شد تا نیزه خود را لمس و هیچ یک از آنها.
سپس چهار پسر توسط زن و شوهر آمد و دو نفر از آنها ترمز نیزه خود را ، و غیره
دو نفر دیگر.
و این همه در حالی که سر Marhaus آنها را لمس نیست.
سپس سر Marhaus فرار به دوک ، و smote او را با نیزه خود را که اسب و مرد سقوط کرد
به زمین.
و به این ترتیب او در خدمت پسرانش. و سپس سر پایین Marhaus آتش میکشند ، و بد
دوک او را عملکرد یا دیگری او را او را ذبح کردن.
و سپس برخی از پسران خود را بهبود و می توانست بر سر Marhaus.
سپس سر Marhaus به دوک گفت ، پسر تو را بس ، و یا دیگری من به حد اعلی انجام
به همه شما.
زمانی که دوک دیدم او ممکن است مرگ فرار کند ، او را به فرزندان پسر خود را ، فریاد و متهم
آنها را به آنها تسلیم سر Marhaus.
و آنها kneeled تمام پایین و قرار دادن pommels از شمشیر خود را به شوالیه و
بنابراین او آنها را دریافت.
و پس از آن holp تا پدر خود را ، و به همین ترتیب توسط موافقت مشترک آنها وعده داده شده نزد سر
Marhaus به هرگز دشمنان نزد شاه آرتور ، و در سهروز اول ایام عید گلریزان بی درنگ پس از آن ، برای آمدن
او و پسرانش ، و آنها را در لطف پادشاه قرار داده.*
[* پانویس : داستان قرض گرفته است ، زبان و همه ، از آرتور Morte D'.-- MT]
"حتی پس تاریخ ، منصفانه سر رئیس standeth.
در حال حاضر آنچه باید شوخ طبعی که دوک بسیار و شش پسر خود هستند آنها اما چند روز
گذشته شما نیز فائق آیید و ارسال به دادگاه آرتور! "
"چرا ، شنی ، شما می توانید آن معنی نیست!"
"من صحبت می کنند راستگو ، اجازه دهید آن را برای من بدتر است."
"خوب ، خوب ، خوب ، -- در حال حاضر که هرگز تصور آن را؟
یکی از دوک کل و شش dukelets ؛ چرا ، شنی ، مسافت های ظریف بود.
شوالیه بدری تجارت بیشتر خندیدن سر است ، و آن را کار سخت خسته کننده است ، بیش از حد ،
اما من شروع به دیدن است که پول در آن وجود دارد ، بعد از همه ، اگر شما شانس.
نه این که من هرگز در آن را به عنوان یک کسب و کار شرکت می کنم ، برای من نیست.
بدون کسب و کار صدا و مشروع را می توان بر اساس حدس و گمان ایجاد شده است.
غلغله موفق در خط شوالیه بدری -- در حال حاضر آنچه در آن است که شما منفجر دور
مزخرف و پایین آمدن به حقایق سرد؟ این فقط یک گوشه در گوشت خوک ، که همه ، و
شما می توانید از هر چیز دیگری از آن را ندارد.
شما غنی هستید -- بله ، -- ناگهان غنی -- در مورد یک روز ، شاید یک هفته و پس از آن گوشه کسی
بازار بر شما ، و پایین می رود فروشگاه سطل شما است که تا ، شنی "است؟
"Whethersoever آن می شود که miscarrieth ذهن من ، bewraying زبان ساده
مرتب کردن بر اساس چنین است که واژه ها به نظر می رسد برای آمدن از درازی و overthwart -- "
"بدون استفاده در ضرب و شتم در مورد بوش و تلاش اطراف آن دریافت کنید که راه وجود دارد ،
شنی ، آن چنان که من می گویند. من می دانم آن چنان است.
و علاوه بر این ، هنگامی که شما به حق را به سنگ بستر ، شوالیه - بدری ، بدتر از
گوشت خوک ، برای هر آنچه اتفاق می افتد ، گوشت خوک را ترک ، و به همین ترتیب کسی بهره مند شده به هر حال ؛
اما زمانی که بازار از هم گسیخته ، در یک شوالیه
غلغله دلاوری ، و هر شوالیه در استخر عبور می کند در چک خود ، آنچه را که شما
رو برای دارایی؟ فقط یک زباله ، توده ای از اجساد ضرب و شتم و
بشکه یا دو تا از سخت افزار busted.
آیا می توانید تماس بگیرید کسانی که دارایی های؟ من گوشت خوک ، هر بار.
من؟ "
"آه ، شاید سر پریشان من که توسط امور منیفولد بکجا
ابهامات از این ، اما در اواخر adventured fortunings و احتمالا به موجب آن من نیست به تنهایی و نه
شما به تنهایی ، بلکه هر هر کدام از ما ، meseemeth -- "
"نه ، سر خود ، شنی نیست.
سر خود را به همه حق است ، تا آنجا که به آن می رود ، اما شما انجام کسب و کار را نمی دانند و در آنجا بود که
مشکل این است. این unfits شما را به استدلال در مورد کسب و کار ، و
شما اشتباه می شود همیشه سعی.
با این حال ، که کنار ، آن مسافت های خوبی بود ، به هر حال ، و محصول خوش تیپ نژاد
شهرت در دادگاه آرتور.
و سخن گفتن از کاوبوی ، کنجکاو کشور این است که برای زنان و مردان که
هرگز قدیمی.
در حال حاضر مورگان لو پری ، به عنوان تازه و جوان به عنوان یک جوجه مرغ یکساله و کمتر Vassar ، برای همه وجود دارد
ظاهر ، و در اینجا این دوک قدیمی پیاده روی های جنوبی هنوز هم بی امان دور با
شمشیر و نیزه در زمان زندگی خود را از ، پس از بالا بردن خانواده به عنوان او جمع آوری کرده است.
همانطور که من آن را درک کنند ، سر Gawaine کشته شدن هفت تن از پسرانش ، و هنوز هم او صاحب شش
سمت چپ را برای سر Marhaus و من به اردوگاه را.
و سپس این بود که دوشیزه زمستان شصت سن هنوز excursioning در اطراف وجود دارد
شکوفه یخ زده او -- چند ساله هستید ، شنی "این اولین بار بود من تا کنون زده هنوز هم
در او.
آسیاب برای تعمیرات ، و یا چیزی بسته بود.