Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 9
که در آن بی پدر و مادر باعث می خواست او
وزیر امور خارجه، صبح روز بعد مشغول به کار در صبح زود مرداب ملال انگیز، مطلع شد که
جوانان منتظر در سالن که به نام درهم و برهم.
شاطر که این اطلاعات ارتباط برقرار وقفه مناسب و معقول قبل از
uttering نام، به بیان شد که در آن بر روی بی میلی خود را با جوانان در اجباری
سوال، و اگر جوانان بودند.
حس خوب و طعم و مزه خوب به ارث برخی از نام های دیگر آن از آن چشم پوشی می توانست
احساسات او حامل.
Boffin خانم خواهد بود بسیار خوب خوشحال، گفت: "وزیر کاملا تشکیل شده
راه. به او نشان شوید.
آقای درهم و برهم در حال معرفی شده، باقی مانده است نزدیک به درب: آشکار در بخش های مختلف
فرم خود را به بسیاری از تعجب آور است، مخدوش کننده، و دکمه های غیر قابل درک.
من خوشحالم که تو رو ببینم، گفت: جان Rokesmith، در لحن شاد خوش آمدید.
من شده اند در انتظار شما است.
درهم و برهم توضیح داد که او پیش بیاید با هم باشیم، اما این بی پدر و مادر (که او
اشاره ساخته شده به عنوان جانی ما) مریض شده بود و منتظر بود او را به او گزارش
است.
سپس او به خوبی در حال حاضر؟ "گفت: وزیر امور خارجه است. بدون او نمی باشد، گفت: درهم و برهم.
درهم و برهم با سر خود را تا حد قابل توجهی متزلزل آقای، اقدام به سخن گفتن
که به گمان او جانی اونا از مراقبین باید گرفت.
خواسته آنچه منظور او، او پاسخ داد، آنها را که بر او و partickler
سینه اش.
درخواست خود را توضیح دهد، او اظهار داشت که برخی از اونا شما WOT
نمی تواند با شش پنسی kiver.
فشرده به سقوط بر یک مورد فاعلی، به او opined که آنها WOS در مورد رنگ قرمز
مثل همیشه قرمز می تواند.
اما تا زمانی که آنها حمله out'ards، آقا، "ادامه داد: درهم و برهم، آنها نیست
است. in'ards قابل توجه خود را که به
kep.
جان Rokesmith امیدوار کودک پزشکی حضور داشتند؟
آه بله، گفت: درهم و برهم، او زمان بود به مغازه دکتر یک بار.
و دکتر زنگ زدم؟
Rokesmith از او پرسید. پس از برخی از بهت زده بازتاب، درهم و برهم
پاسخ روشن، او آن چیزی به عنوان WOS wery زمانی برای نقاط.
Rokesmith پیشنهاد سرخک.
نه، گفت: "درهم و برهم با اعتماد به نفس، تا کنون بسیار طولانی تر از آنها، آقا!
(درهم و برهم آقای به این واقعیت بالاتر بود، و به نظر می رسید در نظر گرفتن که آن را منعکس های اعتباری
در بیمار فقیر کمی.)
Rokesmith خانم Boffin خواهد بود متاسفم از شنیدن این، گفت:.
خانم Higden گفت، آقا، زمانی که او به آن kep از او، امید به عنوان جانی ما به کار خود
گرد است. '
اما من امیدوارم که او گفت: "Rokesmith، با یک چرخش سریع بر رسول.
پاسخ داد: "من امیدوارم که چنین است، درهم و برهم. این همه در in'ards قابل توجه آنها بستگی دارد.
او سپس در ادامه می گویند که آیا جانی بود 'در زمان' EM از مراقبین، یا اینکه آیا
مراقبین بود اونا از جانی گرفت، مراقبین فرستاده شده بود به خانه بود و اونا.
علاوه بر این، روز و شب خانم Higden به جانی ما، که اختصاص داده شده
هرگز از دامان او، کل از ترتیبات mangling را بر محول شده بود
خود را، و او بود rayther زمان تنگ است.
قطعه ای بی لطف صداقت برخورد و سردرپیش این را گفت، کاملا enraptured
با یاد شده سرویس.
شب گذشته، گفت: درهم و برهم، وقتی که من عطفی در چرخ خیلی دیر شده است،
دستگاه پرس به نظر می رسید مثل تنفس جانی ما.
این زیبا را آغاز کرده، سپس آن را به عنوان رفت و آن را کمی تکان داد و رو ناپایدار، و سپس آن را به عنوان
در زمان به نوبه خود به خانه برمی گردند آن را به حال سر و صدا مانند و کمی lumbered، سپس آن را می آیند
صاف، و پس از آن تا من کمیاب رفت
know'd که پاره کردن بود و جانی ما بود.
نه جانی ما، او کمیاب know'd یا، گاهی اوقات هنگامی که چوب پاره کردن او
می گوید: "من خفگی، بیبی!" و خانم Higden او را در دامان خود نگه می دارد و می گوید به من
"در جایی باقی ماندن بیت، درهم و برهم،" و ما همه با هم متوقف می شود.
و هنگامی که جانی ما می شود تنفس خود را دوباره، چرخش دوباره، و همه ما می رود
با هم.
درهم و برهم به تدریج با توضیحات خود را به گسترش به خیره نگاه کردن و پوزخند خالی است.
او در حال حاضر قرارداد، ساکت بودن، به نیم سرکوب روان شدن اشک و تحت
تظاهر شدن گرم می شود، بخشی از زیر آستین او را در سراسر چشمان او کشید
فوق العاده بی دست و پا و پر زحمت بوده، و میدان اسمیر است.
این مایه تاسف است، گفت: Rokesmith. "من باید بروید و شکستن آن را به خانم Boffin.
شما اینجا بمانید، درهم و برهم است.
درهم و برهم در آنجا ماند، خیره را در الگوی کاغذی بر روی دیوار، تا
وزیر و Boffin خانم آمد پشت هم.
و با خانم Boffin بود که یک خانم جوان (خانم بلا Wilfer نام) که ارزش بهتر بود
خیره، آن را به درهم و برهم رخ داده است، از بهترین دیوار papering.
آه، فقیر عزیز من خیلی کم جان هارمون! بانگ زد: خانم Boffin.
بله مادر، گفت: "درهم و برهم دلسوز.
شما فکر نمی کنم او در یک راه بسیار بسیار بد است، آیا شما؟ خواسته مخلوق دلپذیر
با صمیمیت سالم خود را.
را بر حسن نیت خود را، و پیدا کردن آن را در برخورد با تمایلات خود، درهم و برهم
سر خود را پرتاب کرد به عقب و گفتند فریاد زدن ملیح، با استشمام گرد.
خیلی بد است که به عنوان 'گریه خانم Boffin.
و بتی Higden نه به من بگو از آن هر چه زودتر!
"من فکر می کنم که او ممکن است بدگمان، مادر، جواب داد: درهم و برهم، مردد است.
از چه، به خاطر بهشت است؟
"من فکر می کنم که او ممکن است بدگمان، مادر، 'بازگشت درهم و برهم با تسلیم است، از
ایستاده در نور جانی است.
مشکل زیادی در بیماری وجود دارد، و هزینه های بسیار، و او مانند بسیاری از
موجودی خود را اعتراض به.
اما او هرگز تصور، خانم Boffin گفت، که من کینه فرزند عزیز
هر چیزی؟ '
'مادر، اما او ممکن است تصور می کردند (به عنوان یک عادت) جایگاه خود را در را جانی
نور، و ممکن است تلاش کرده اند تا او را از طریق آن نادانسته به ارمغان بیاورد. "
درهم و برهم می دانستم که زمین او را به خوبی.
به خودش پنهان در بیماری، مثل یک حیوان پایین تر به خزش خارج از دید و
کویل خودش دور و می میرند. غریزه این زن تبدیل شده بود.
برای گرفتن در آغوش او کودک بیمار که عزیز به او بود، و پنهان کردن آن اگر آن را
جنایی، و تمام اداره، اما مانند او حساسیت خود را نادان و
صبر می تواند عرضه، تبدیل شده بود
ایده زن از عشق مادر، راحت و کاربر پسند، و وظیفه است.
حساب های شرم آور می خوانیم، هر هفته در سال مسیحی، اربابان من و
آقایان و تخته محترم، پرونده ننگین رسمی کوچک
رفتارهای غیر انسانی، توسط مردم منتقل می کند نه به عنوان آنها توسط ما عبور می کنند.
و از این رو این تعصبات غیر منطقی، کور، و معاند، بنابراین برای ما شگفت آور
شکوه و بدون هیچ دلیل بیشتر در آنها - خدا ملکه را حفظ کند و رسوا
سیاست - نه، از دود است در آینده از آتش!
، خانم Boffin گفت: "این یک جای مناسب برای کودک فقیر برای باقی ماندن در.
به ما بگویید جناب آقای Rokesmith، چه برای بهترین انجام دهد.
او در حال حاضر تصور می بود چه باید بکنید و مشاوره بسیار کوتاه بود.
او می تواند راه را هموار، او گفت، در نیم ساعت، و سپس آنها را به پایین بروید
Brentford. «دعا را به من، گفت:" بلا.
بنابراین یک کالسکه، ظرفیت دستور داده شد تا همه آنها را، و در
ضمن درهم و برهم regaled، جشن گرفتن به تنهایی در اتاق وزیر امور خارجه، با کامل
تحقق آن چشم انداز پری - گوشت، آبجو، سبزیجات، و پودینگ.
در نتیجه که دکمه های خود را مبرم تر از توجه عمومی نسبت به شد
قبل، به استثنای دو یا سه منطقه از بند تنبان، که
به میزان متوسطی انصراف به بازنشستگی creasy.
دقیق به زمان، حمل و وزیر امور خارجه به نظر می رسد.
او بر روی جعبه نشسته و درهم و برهم آقای graced سر و صدا.
بنابراین، برای سه Magpies مانند قبل: که در آن خانم Boffin و خانم بلا سپرده شدند،
و از کجا و همه آنها با پای پیاده به خانم بتی را Higden رفت.
اما، در راه را به پایین، آنها در یک فروشگاه اسباب بازی متوقف کرده بود، که نجیب را خریداری کرده بود
شارژر، شرح که امتیاز و مظاهر به مناسبت
آشتی خاتمه نیافت و سپس دنیا پرست یتیم،
و همچنین کشتی نوح، و همچنین پرنده زرد با صدای مصنوعی به او، و
همچنین عروسک های نظامی و لباس است که اگر او فقط به اندازه زندگی خود را
برادر افسران سپاه پاسداران ممکن است هرگز او را در بر داشت.
یاتاقانهای این هدایا، لچ از درب بتی Higden را مطرح و نشسته او را دیدم
در تار و دورترین گوشه را با فقرا جانی را در دامان خود.
و چه پسر من، بتی؟ از خانم Boffin خواست که در کنار او نشسته است.
او بد! او بد گفت: "بتی.
"من شروع به afeerd او خواهم بود مال شما بیشتر از معدن.
دیگر متعلق به او را به جلال و قدرت از دست رفته، و من دارای یک ذهن
که آنها از او رسم به آنها - که منجر به او دور است.
: نه، نه، نه، خانم Boffin گفت.
"من نمی دانم که چرا دیگری او clenches دست کم خود را به عنوان اگر آن را به حال انتظار یک انگشت
که نمی توانم ببینم.
نگاه در آن، گفت: "بتی، باز کردن لفافه که در آن کودکان سرخ دراز،
و نشان کوچک دست راست خود را بر سینه خود را دروغ بسته است.
این همیشه.
آن من مهم نیست. "آیا او خواب است؟
نه، من فکر نمی کنم. شما در خواب هستید، جانی؟
نه، گفت: "جانی، با هوای آرام از ترحم برای خود و بدون نیاز به باز کردن چشمانش را.
'در اینجا خانم، جانی است. و اسب است. '
جانی می تواند خانم، خرس با بی تفاوتی کامل است، اما نه اسب.
باز کردن چشم های سنگین خود، او به آرامی به لبخند در beholding که پر زرق و برق را شکست
پدیده، و می خواستند آن را در آغوش او.
همانطور که خیلی بزرگ بود، آن را بر یک صندلی قرار داده شده بود که در آن او می تواند آن را با یال نگه دارید
و آن اندیشیدن. که او به زودی فراموش کرده است.
اما، جانی زمزمه چیزی را با چشمان خود را بسته، و خانم Boffin نمی دانستند
چه، قدیمی بتی خم گوش خود را به گوش دادن و درد در زمان به درک.
از او پرسیدم به تکرار آنچه او گفته بود، او دو یا سه بار و
سپس آن را بیرون آمد که او را دیده اند، بیش از آنچه تصور زمانی که سرش را بالا
برای دیدن اسب، زمزمه بود: 'بانوی boofer چه کسی است؟
در حال حاضر، boofer، یا زیبا، بانوی بلا بود و در حالی که این اطلاع از
کودک فقیر می توانست او را از خود لمس احساساتی تر در اواخر ارائه شد
ذوب قلب او به کمی ضعیف خود را
پدر و شوخی خود را در مورد زن دوست داشتنی است.
بنابراین، رفتار بلا بسیار حساس به لمس و بسیار طبیعی بود زمانی که او در آجر kneeled
طبقه به چفت کودک، و زمانی که کودک، با تحسین یک کودک از آنچه
جوان و زیبا، بانوی boofer را نوازش میداد.
در حال حاضر، خوب من عزیز بتی، خانم Boffin گفت، امیدوار است که او را دیدم فرصت خود را، و
تخمگذار دست او را قانع در بازوی او، ما آمده اند به حذف جانی از این
کلبه به جایی که او را می توان انجام مراقبت بهتر از.
بلافاصله، و قبل از کلمه ای دیگر می تواند سخن گفته است، زن قدیمی آغاز شده با
دنباله دار چشم، و با عجله در درب با کودک بیمار است.
ایستادگی از من دور هر یک از شما! او گریه کردن به طور افراطی.
"من آنچه به معنی در حال حاضر است. راه من، همه شما.
من به زودی می خواهم زیبا، کشتن و کشتن خودم!
بمان، بمان! گفت Rokesmith، تسکین دهنده خود را. "شما را نمی فهمید.
من درک می کنم خیلی خوب است.
من می دانم که بیش از حد در مورد آن، آقا. من از آن بیش از حد بسیاری از یک سال اجرا شود.
نه! هرگز برای من، و نه برای کودک، در حالی که آب وجود دارد به اندازه کافی در انگلستان برای پوشش
تماس با ما!
از ترس، شرم، شور و شوق وحشت و مخالفت، آتش چهره فرسوده
و کاملا دیوانه کننده آن، می توانست یک دید کاملا وحشتناک، اگر در یک مندرج
همکار قدیمی و موجود به تنهایی.
با این حال up' محصولات کشاورزی - به عنوان زبان عامیانه ما می رود - اربابان و آقایان و تخته محترم،
در دیگر هموطنان، موجودات، و نه اغلب!
این تعقیب من در تمام دوران زندگی ام، اما باید من را هرگز نه معدن زنده! 'گریه
قدیمی بتی. من با شما انجام شده است.
من می خواهم درب و پنجره را بست و گرسنگی بیرون، جلو من همیشه می خواهم اجازه دهید اند و شما در
اگر من آنچه آمد شناخته شده بود!
اما، از ابتلا به نزد چهره Boffin خانم سالم، او دست کشید و زانو درآمده اند
از طرف درب و خم شدن بیش از بار خود را برای مخفی نگاه داشتن آن، با تواضع گفت: "شاید من
ترس من اشتباه قرار داده است.
اگر آنها چنین است، به من بگویید، و خداوند خوب مرا ببخش!
من سریع به این وحشت را، من می دانم، و سر من است نور summ'at با خسته کننده و
تماشای.
وجود دارد، وجود دارد، وجود دارد 'بازگشت خانم Boffin. بیا، بیا!
بگو نه بیشتر از آن، بتی. این یک اشتباه بود، اشتباه است.
هر یک از ما ممکن است آن را در محل شما ساخته شده است، و احساس درست مانند شما انجام دهد. "
«خداوند به شما برکت دهد! گفت:" زن، کشش از دست او.
در حال حاضر، نگاه کنید، بتی، می کنند! این روح مهربان شیرین را به دنبال نگه داشتن دست
مهربانی، 'آنچه که من واقعا معنی و چیزی است که باید گفت، اگر من تا به حال شروع
فقط کمی عاقلانه تر و handier.
ما می خواهیم به حرکت جانی به جای که جز فرزندان وجود دارد، محل راه اندازی
هدف برای کودکان بیمار، که در آن پزشکان و پرستاران موفق به گذراندن زندگی خود را
با بچه ها، به جز فرزندان صحبت کنید،
لمس جز کودکان، آرامش و درمان جز کودکان.
آیا واقعا چنین جایی؟ پرسید: زن قدیمی، با یک نگاه پر از شگفتی است.
: بله، بتی، بر اساس سخن من و شما باید آن را ببینید.
اگر به خانه من به مکانی بهتر برای پسر عزیزم، من می خواهم او را به آن می کند؛ اما در واقع در واقع
آن است.
شما باید او را به بازگشت بتی fervently بوسیدن از سوی آرامش
که در آن شما خواهد شد، deary من.
من خیلی سخت نیست، اما من اعتقاد دارم که چهره و صدای خود را، و من، تا زمانی که من
می توانید ببینید و بشنوید.
این پیروزی به دست آورد، Rokesmith ساخته شده عجله به سود حاصل از آن، او را دیدم که چگونه woefully
زمان از دست رفته شده بود.
او despatched درهم و برهم را به حمل به درب باعث کودک به
با دقت پیچیده بده ساله بتی کلاه سر گذاشتن او در جمع آوری اسباب بازی ها را قادر می سازد
همکار کمی به درک که
گنجینه های با او منتقل می شود و به حال همه چیز آماده شده که به راحتی که
آنها آماده بودند برای حمل در اسرع وقت به نظر می رسید، و در یک دقیقه بعد از آن
در راه است.
درهم و برهم آنها را پشت سر گذاشت، تسکین سینه overcharged خود را با تشنج
mangling.
در بیمارستان کودکان، اسب دلیر، کشتی نوح، پرنده زرد، و
افسر سپاه پاسداران، به عنوان خوش آمدید، مالک کودک خود را به عنوان ساخته شد.
اما دکتر گفت: کنار به Rokesmith، این باید روز قبل بوده است.
خیلی دیر شده!
با این حال، آنها همه را به یک اتاق روح تازه به اجرا درآمد، و جانی آمد وجود دارد
خود را، خارج از خواب یا غش کردن یا هر چیز دیگری بود، برای پیدا کردن خود را در دروغ
کمی تخت خواب، آرام و با پلت فرم کوچک
بیش از پستان خود، که در آن در حال حاضر مرتب شده بودند، به او قلب بدهد و اصرار او را به
اخمهات را باز کن، کشتی، نوح اسب نجیب، و پرنده ی زرد با افسر
سپاه پاسداران انجام وظیفه بیش از همه، کاملا
به همان اندازه به رضایت کشور خود را به عنوان اگر او بر رژه بوده است.
و در سر تخت، یک تصویر رنگی زیبا بود، به نمایندگی از عنوان
یکی دیگر از جانی که بر روی زانو برخی از فرشته نشسته قطعا که دوست داشت کوچک بود
کودکان می باشد.
و، واقعیت موجود شگفت انگیزی است، به دروغ و به ما زل می زنند در: جانی یکی از خانواده های کوچک تبدیل شده بود،
همه در تخت کمی آرام (به جز دو دومینو بازی در صندلی کمی بازو، در
کمی جدول اتشدان): و در تمام
تخت کوچک، سیستم عامل کوچک از چه دیده می شود خانه عروسک، سگ های لباس پشمی
با پارس مکانیکی در آنها بسیار متفاوتتر از صدای مصنوعی
با ثاقب روده پرنده زرد،
ارتش قلع، tumblers مور، همه چیز چای چوبی، و ثروت از زمین است.
به عنوان جانی چیزی در تحسین متین خود، زنان ministering در خود زمزمه
سر تخت را از او پرسید چه او گفت.
به نظر می رسید که او می خواستند بدانند که آیا همه اینها برادران و خواهران او بودند؟
به طوری که آنها به او گفت بله.
به نظر می رسید، که او می خواستند بدانند که آیا خدا همه آنها را آورده بود با هم
وجود دارد؟ به طوری که آنها به او گفت بله دوباره.
آنها پس از آن، که او می خواستند بدانند که آیا همه آنها از درد؟
به طوری که آنها جواب داد: بله به این پرسش همین ترتیب، ساخته شده و او را درک
پاسخ خود را شامل است.
قدرت جانی از گفتگوی حفظ بودند هنوز بسیار ناقص توسعه یافته،
حتی در حالت سلامت، که در بیماری آنها کمی بیشتر از یک هجایی بود.
اما او تا به حال به شست و شو داده و تمایل و درمان به کار گرفته شد، و هر چند آن
دفاتر دور بودند، به مراتب بیشتر ماهرانه و به آرامی انجام می شود که نسبت به هر چیزی که تا کنون بوده است.
برای او در زندگی خود انجام می شود، بنابراین خشن
و در کوتاه مدت، آنها را لطمه زده و خسته او را برای شرایط شگفت انگیز است که
گذاشته نگه توجه خود را.
این بود که کمتر از ظاهر بر روی پلت فرم خود را کمی خود را به صورت جفت، از همه
ایجاد، راه خود را در کشتی خود را خاص خود: فیل، و
پرواز، با احساس محجوب از اندازه خود، مودبانه پرورش عقب است.
برادر بسیار کمی در بستر دراز کشیده با پا شکسته، در این مسحور
عینک که لذت متعالی خود علاقه enthralling آن و به همین ترتیب بقیه را آمدند و
خواب.
می بینم که می ترسند به ترک کودک عزیز در اینجا، بتی، 'زمزمه خانم Boffin.
نه، چیه خانوم. به میل و علاقه، خوشبختانه، با همه
قلب و روح من است. '
بنابراین، آنها او را نبوسیدم، و سمت چپ او وجود دارد، و قدیمی بتی بود که دوباره در اوایل
صبح، و هیچ کس اما Rokesmith می دانستند برای چه خاص که دکتر گفته بود، این
باید به روز پیش.
خیلی دیر شده!
اما، Rokesmith به آن دانا است، و دانستن است که او آن را با در نظر گرفتن قابل قبول باشد
پس از آن به که زن خوب که نور تنها در دوران کودکی از متروک شده بود
جان هارمون مرده و رفته، حل و فصل است که
در اواخر شب او را به عقب برویم به بالین کسی که بنام دیگری نام گذاری جان هارمون، و ببینید
چگونه آن را با او شانس. خانواده آنها خدا با هم آورده بود
همه خواب بودند، اما همه ساکت بودند.
از تخت به تخت، نور آج زنانه و چهره خوشایند تازه در سکوت گذشت
شب.
کمی سر خود را بلند به نور نرم شده اینجا و آنجا، به بوسید
به عنوان چهره رفت - برای این بیماران کوچک بسیار محبت - و پس از آن خواهد بود
ارائه خود را دوباره تشکیل شده برای استراحت.
انگل (کرم) با پای شکسته بی قرار بود و داد بزنم، اما پس از مدتی تبدیل شده خود را
روبرو به سمت تخت جانی، خود را با یک نظر کشتی تقویت، و افتاد
به خواب رفت.
بیش از بسیاری از تخت، اسباب بازی، هنوز گروه بندی می شدند که کودکان آنها را ترک کرده بودند
آنها در آخرین پست خود را پیریزی کرده پایین و در grotesqueness بی گناه خود را و
عدم تجانس، آنها ممکن است برای رویاهای بچه ها ایستاد.
پزشک در آمد بیش از حد، تا ببینید که چگونه آن را با جانی شانس.
و او و Rokesmith ایستاده بود با هم با محبت به او، نگاه کردن است.
'آنچه در آن است، جانی؟
Rokesmith پرسشنامه بود، و بازو به دور کودک فقیر قرار داده که او ساخته شده است
مبارزه. "او گفت:" شخص کمی.
"کسانی که!
پزشک بود سریع به درک کودکان، و، اسب، کشتی،
پرنده زرد، و انسان را در سپاه پاسداران، از بستر جانی، آرام آنها قرار داده شده در
که همسایه خود، انگل (کرم) با پای شکسته.
با خسته و در عین حال لبخند خوشحال، و با اقدام به عنوان اگر او کشیده خود را
کمی شکل استراحت، بدن کودک خود را بر روی بازو حفظ heaved و به دنبال
چهره Rokesmith با لب خود، گفت:
"بوسه برای که بانوی boofer. داشتن اکنون میراث او به دور
، و امور خود را در این جهان، جانی مرتب، بنابراین صحبت کردن در سمت چپ آن است.