Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 11 عالی قوانین
همانطور که من خانه را از طریق جنگل با رشته من از ماهی آمد ، عقبی قطب من ، آن را در حال
کاملا تاریک ، من گرفتار گوشه ای از یک موش خرمای کوهی امریکا سرقت در سراسر مسیر من و احساس
هیجان عجیب و غریب از لذت وحشیانه و
به شدت وسوسه برای به دست گرفتن و بلعیدن او را خام ؛ که نه من گرسنه بودم و سپس ، به جز
آن wildness که او به نمایندگی.
با این حال ، یک یا دو بار ، در حالی که من در تالاب زندگی می کردند ، که من پیدا کردم خودم گرفته تا جنگل ،
مثل سگ تازی نیمه گرسنه ، با رها کردن عجیب و غریب ، به دنبال نوعی از گوشت گوزن و آهو
که من ممکن است ببلعد ، و هیچ لقمه می توانست برای من بیش از حد وحشیانه است.
wildest صحنه unaccountably آشنا تبدیل شده بود.
من در خودم ، و هنوز هم پیدا کردن ، یک غریزه به سمت بالاتر ، یا آن را به عنوان
نام ، زندگی معنوی و روحانی ، به مانند اغلب مردان ، و دیگری به سمت رتبه های بدوی و وحشیانه
یکی ، و من به احترام آنها را هر دو.
من عشق وحشی تر از خوب ، نه کمتر. wildness و ماجراجویی است که در
ماهیگیری هنوز هم آن توصیه می شود برای من. من دوست دارم که گاهی اوقات به نگه رتبه در زندگی
و صرف روز من بیشتر به عنوان حیوانات.
شاید من به این اشتغال و شکار بدهکار ، هنگامی که بسیار جوان است ، نزدیک ترین من
آشنایی با طبیعت.
آنها زود به ما معرفی و ما را بازداشت در چشم انداز است که با آن در غیر این صورت ، در آن سن ،
ما باید آشنایی کمی داشته باشد.
ماهیگیران و شکارچیان ، woodchoppers ، و دیگران ، هزینه زندگی خود را در زمینه های
و جنگل ، در یک حس عجیب و غریب بخشی از طبیعت خود ، اغلب در بیشتر
و هوای مساعد برای مشاهده او ، در
فواصل از تحصیل خود ، از فیلسوفان و یا شاعران حتی نزدیک
او را با انتظار. برای این نمایشگاه به خود به او می ترسد
آنها.
مسافر دشت است به طور طبیعی یک شکارچی ، بر سر آب از میسوری
و کلمبیا یک تله ، و در آبشار سنت ماری ماهیگیران است.
او که تنها مسافر می آموزد چیز را در دست دوم و نیمه ، و ضعیف است
اقتدار است.
ما بیشتر علاقه مند است که علم گزارش آن مردان می دانید عملا یا
به طور غریزی ، که به تنهایی ، انسانیت واقعی ، یا حساب از تجربه انسانی است.
آنها اشتباه است که ادعا کند ، که یانکی سرگرمی های چند دارد ، چرا که او تا به تعداد نه چندان زیادی از
تعطیلات عمومی ، و مردان و پسران انجام بازی ها بسیاری از بازی نه به عنوان آنها در انگلستان ،
برای اینجا بیشتر بدوی ولی انفرادی
سرگرمی های شکار ، ماهیگیری ، و مانند آن ، محلی به محل داده نشده است
سابق.
تقریبا هر پسر تازه انگلستان در میان معاصران من شانه های یک fowling تکه
بین سنین ده و چهارده ؛ و شکار او و زمینه های ماهیگیری نبودند
محدود است ، مانند حفاظت از انگلیسی
نجیب زاده است ، اما بیشتر بی حد و حصر حتی نسبت به کسانی که از وحشی بودند.
جای تعجب نیست که ، پس ، که او oftener باقی نمی ماند به مشترک بازی.
اما در حال حاضر تغییرات در حال وقوع ، به علت ، به افزایش بشریت نیست ، بلکه به
افزایش کمبود بازی ، برای شاید شکارچی ، بزرگترین دوست
حیوانات شکار ، مگر نه جامعه انسانی است.
علاوه بر این ، هنگامی که در برکه ، من آرزو گاهی برای اضافه کردن ماهی به کرایه من
تنوع.
من در واقع از همان نوع از ضرورت که اولین ماهیگیران صید.
هر چه انسانیت من ممکن است به التماس کردن تا در برابر آن همه ساختگی است ، و
نگران فلسفه من بیش از احساسات من است.
من ماهیگیری صحبت می کنند در حال حاضر ، برای من تا به حال طولانی متفاوت در مورد fowling احساس ، و فروش من
تفنگ قبل از من به جنگل رفتم.
که نه من کمتر انسانی نسبت به دیگران ، اما من درک نیست که احساسات من بودند
خیلی تحت تاثیر قرار. من از ماهی و نه کرم دل نسوزانید.
این عادت شد.
همانطور که برای fowling ، در طول سال گذشته که من حامل اسلحه بهانه من بود که من بود
مطالعه پرنده شناسی ، و به دنبال تنها پرندگان های جدید و یا نادر است.
اما اقرار میکنم که من در حال حاضر تمایل به فکر می کنم که راه بهتری از مطالعه وجود دارد
پرنده شناسی را نسبت به این.
از آن نیاز به توجه بسیار نزدیک به عادات از پرندگان است که ، اگر برای آن
تنها دلیل من مایل به حذف اسلحه شده اند.
اما با وجود اعتراض به نمره انسانیت ، من مجبور به شک
اگر ورزش به همان اندازه ارزشمند تا کنون برای این جایگزین ، و هنگامی که برخی از من
دوستان من می پرسند که نگرانی در مورد آنها
پسر ، که آیا آنها باید اجازه دهید آنها را شکار ، من جواب داد ، بله -- به خاطر سپردن بود که
یکی از بهترین قطعات آموزش من -- آنها را شکارچیان را ، هر چند ورزشکاران تنها در
برای اولین بار ، شکارچیان در صورت امکان ، توانا و در آخرین ،
به طوری که آنها باید به اندازه کافی بازی بزرگ برای آنها را در این مورد یا هر گیاهی را پیدا کند
بیابان -- شکارچیان و ماهیگیران از مردان.
تا کنون من از نظر راهبه چاسر هستم که
"yave مرغ کشیده از متن که میگوید که شکارچیان بن مقدس نه مردان."
یک دوره در تاریخ فردی وجود دارد ، به عنوان مسابقه ، زمانی که
شکارچیان "بهترین مرد" را به عنوان Algonquins به نام آنها.
ما می توانیم اما نه ترحم پسر بچه ای که یک تفنگ شلیک هرگز ، او هیچ انسانی تر است ، در حالی که
تحصیلات خود را متاسفانه نادیده گرفته شده است.
این پاسخ من با توجه به آن دسته از جوانانی که در این پیگیری خم شده بود ،
اعتماد که آنها به زودی آن را زودتر به مرحله.
هیچ انسانی در حال ، گذشته از سن ناشی از بی فکری از بچگی ، از روی عیاشی و بیفکری هر قتل
موجودی که دارای زندگی خود را با تصدی همان است که او می کند.
خرگوش صحرایی در اندام خود را مانند یک کودک گریه می کند.
من به شما هشدار می دهند ، مادران ، که همدردی من همیشه معمول فیل و انسان
تمایز.
چنین oftenest معرفی مرد جوانی به جنگل و بیشترین
بخشی اصلی از خود.
او به آنجا می رود در ابتدا به عنوان یک شکارچی و فیشر ، تا زمانی که در گذشته ، اگر او تا به دانه ها
از یک زندگی بهتر به او ، او تمایز اشیاء مناسب خود ، به عنوان یک شاعر و یا طبیعت
آن ممکن است ، برگ و اسلحه و قطب ماهی در پشت.
جمعی از مردان هستند هنوز و همیشه جوان در این رابطه است.
در برخی از کشورها یک کشیش بخش شکار هیچ چشم غیر معمول است.
چنین یک ممکن است سگ چوپان خوب ، اما به دور از خوب بودن
چوپان.
تعجب من شده اند در نظر داشته باشید که تنها اشتغال آشکار است ، به جز چوب
سفت ، یخ ، برش ، و یا کسب و کار مانند ، که همیشه به دانش من
در والدن تالاب برای تمام نیمی بازداشت
روز هر یک از شهروندان ام ، اعم از پدران و یا فرزندان این شهر ، تنها با
یک استثنا ، ماهیگیری.
معمولا آنها فکر نمی کنم که آنها خوش شانس ، یا به خوبی برای وقت خود را پرداخت ، مگر اینکه
آنها یک رشته طولانی از ماهی ، هر چند که آنها به حال فرصت دیدن برکه تمام
در حالی که.
آنها وجود دارد ممکن است هزار بار قبل از رسوب ماهیگیری غرق
پایین و ترک هدف خود را خالص ، اما بدون شک چنین پروسه روشن خواهد بود
رفتن در تمام مدت.
فرماندار و شورای خود را کمرنگ حوضچه ، به یاد داشته باشید برای آنها رفت و ماهیگیری
از زمانی که آنها وجود داشته را در بر دارد پسر بودند ، اما اکنون آنها بیش از حد و محترمانه به به ماهیگیری به ، و
به طوری که آنها می دانیم آن است که هیچ برای همیشه لطفا برای.
اما حتی آنها انتظار برای رفتن به بهشت در آخرین.
اگر قوه مقننه آن را در مورد ، آن است که عمدتا برای تنظیم تعداد قلاب
مورد استفاده قرار گیرد وجود دارد ، اما می دانند که هیچ چیزی در مورد قلاب قلاب که با آن برای زاویه
خود تالاب ، impaling قوه مقننه را برای طعمه.
بنابراین ، حتی در جوامع متمدن ، مرد جنین از عبور از مرحله شکارچی
از توسعه است.
من پیدا کرده اند بارها و بارها ، از سال اواخر ، که من نمی توانم بدون افتادن کمی ماهی
عزت نفس. من آن را محاکمه دوباره و دوباره.
مهارت در آن ، و مانند بسیاری از همنوعان من ، غریزه خاصی برای آن ، که
زنده از زمان به زمان ، اما همیشه وقتی که من انجام داده اند احساس می کنم که آن شده اند که
بهتر است اگر من تا به حال صید نیست.
من فکر می کنم که من اشتباه نمی. این است که علامت ضعف است و در عین حال هستند
رگه اولین صبح.
بدون شک این غریزه در من که متعلق به سفارشات کمتر از
ایجاد ، با این حال هر سال من کمتر ماهیگیران ، هر چند بدون انسانیت بیشتر یا
حتی خرد ، در حال حاضر من هیچ ماهیگیران در همه.
اما من می بینم که اگر من در بیابان زندگی می کنند من مجددا باید به وسوسه
تبدیل شدن به یک فیشر و شکارچی را به صورت جدی.
علاوه بر چیزی است که اساسا در مورد این رژیم غذایی و تمام گوشت نجس وجود دارد ، و
من شروع به دیدن که در آن کارهای خانه commences ، و از چه رو تلاش ، که هزینه های تا
زیاد است ، مرتب و قابل احترام برای پوشیدن
ظاهر هر روز ، برای حفظ خانه شیرین و آزاد از تمام بوهای بد و
مناظر.
برای آنها پس از قصاب خود من و پادو و طبخ ، و همچنین به عنوان نجیب زاده
ظروف تا خدمت کرده بودند ، من می توانم از تجربه غیر منتظره ای کامل صحبت می کنند.
اعتراض عملی به خوراک دام در مورد من uncleanness آن بود و علاوه بر این ،
وقتی که من و گرفتار بود و تمیز و پخته شده و خورده شده ماهی من ، آنها به نظر می رسید نیست که
تغذیه من اساسا.
این ناچیز و غیر ضروری ، و هزینه تر از آن آمد.
نان کمی یا چند سیب زمینی نیز انجام داده اند ، با دردسر کمتر و پلیدی است.
مانند بسیاری از معاصران من ، من به ندرت برای سال های بسیاری استفاده می شود مواد غذایی حیوانی بود ، یا
چای ، یا قهوه ، و غیره ؛ نه آنقدر به خاطر هر گونه اثرات بد که من به ترسیم حال
آنها ، به خاطر آنها حاضر به تخیل من نیست.
نا سازگاری مواد غذایی حیوانی اثر تجربه نیست ، بلکه غریزه ای است.
زیبا برای زندگی کم و کرایه سخت در بسیاری جهات به نظر می رسید و هر چند که من
هرگز چنین است ، به اندازه کافی دور لطفا تخیل من رفتم.
من معتقدم که هر مردی که تا به حال شده است با جدیت تمام به حفظ بالاتر خود و یا شاعرانه
دانشکده ها در بهترین شرایط ویژه ای قرار گرفته است تمایل به اجتناب از
مواد غذایی حیوانی ، و از مواد غذایی از حد از هر نوع.
این یک واقعیت قابل توجهی است ، اعلام شده توسط حشرهشناسهای است -- من آن را در کربی و
اسپنس -- که "برخی از حشرات در حالت کامل خود ، هر چند با ارگان های مبله
غذا خوردن ، بدون استفاده از آنها "و آنها دراز
آن را به عنوان یک قاعده کلی ، که تقریبا تمام حشرات در این حالت غذا خوردن بسیار کمتر از
لارو.
کاترپیلار حریص زمانی که به یک پروانه تبدیل... و پر خور
کرم حشره زمانی که تبدیل به یک پرواز "مطالب خود را با یک قطره یا دو نفر از عسل و یا
و بعضی از مایعات دیگر شیرین است.
شکم در زیر بالهای پروانه هنوز هم نشان دهنده لارو را.
این چیز عالی که وسوسه سرنوشت حشره خوار خود را است.
فیدر ناخالص مرد در حالت لارو است ، و تمام کشورها در آن وجود دارد
وضعیت ، کشورها بدون علاقه داشتن یا تخیل ، که قریب به اتفاق شکم خیانت
آنها.
این سخت است برای ارائه و طبخ یک رژیم غذایی بسیار ساده و تمیز به عنوان توهین نیست
تخیل ، اما این ، من فکر می کنم ، این است که هنگامی که بدن ما به غذا تغذیه شوند ، آنها باید هر دو
نشستن در همان جدول است.
این حال شاید این ممکن است انجام شود. میوه خورده temperately نیاز را ندارد
ما را از اشتهای ما شرمنده ، و نه قطع worthiest تحصیل.
اما قرار دادن یک چاشنی اضافی را به ظرف خود را ، و آن را به شما سم.
این در حالی که ارزش به پخت غنی زندگی می کنند.
اکثر مردان شرم اگر گرفتار آماده سازی با دست های خود را دقیقا احساس
مانند شام ، چه مواد غذایی حیوانی یا گیاهی ، و هر روز آماده شده است
برای آنها توسط دیگران است.
اما تا این است در غیر این صورت ما متمدن نیست ، و اگر آقایان و خانمها ،
مردان و زنان درست نیست. این قطعا نشان می دهد چه تغییر
ساخته شده است.
این ممکن است بیهوده برای پرسیدن چرا تخیل را به گوشت و چربی نمی شود آشتی.
من راضی است که آن نمی باشد.. آن سرزنش که انسان است نیست
حیوان گوشتخوار؟
درست است ، او می تواند و می کند زندگی می کنند ، در یک اقدام بزرگ ، preying بر روی حیوانات دیگر ، اما
این یک راه پر از بدبختی است -- به عنوان هر یک که به خرگوش snaring ، و یا ذبح
بره ، ممکن است یاد بگیرند -- و او خواهد شد در نظر گرفته
به عنوان بانی خیر از نژاد او که باید مرد خود را محدود تر بی گناه تدریس
و رژیم غذایی سالم و بی خطر است.
هر چه عمل خود من ممکن است ، من هیچ تردیدی نداشته باشید آن است که بخشی از سرنوشت
نژاد انسان ، در بهبود تدریجی خود را ترک خوردن حیوانات ، و قطعا به عنوان
قبایل وحشی را ترک کرده اند خوردن هر
زمانی که آنها در تماس با متمدن تر آمد.
اگر کسی به پیشنهادات faintest اما ثابت نبوغ خود ، که گوش
قطعا درست است ، او می بیند نه افراط ، و یا حتی دیوانگی ، ممکن است منجر
او ، و در عین حال که راه ، او مصمم تر و مومن تر رشد می کند ، راه او نهفته است.
faintest اعتراض اطمینان داد که یک مرد سالم احساس می کند در طول غالب
بیش از استدلال ها و آداب و رسوم نوع بشر است.
هیچ مردی تاکنون نبوغ خود را تا او را گمراه.
اگرچه در نتیجه بدن ضعف و در عین حال شاید هیچ کس نمی تواند بگوید که
عواقب بودند پشیمان می شود ، برای این زندگی در انطباق بود به بالاتر
اصول.
اگر روز و شب را به گونه ای است که شما آنها را خوش آمد می گوید با شادی ، و زندگی از خود ساطع میکند
عطر مانند گل و شیرین ، سبزی معطر ، الاستیک تر است ، خیال ،
جاویدان -- است که موفقیت شما می باشد.
طبیعت تبریک شما ، و شما باعث لحظه ای به خود را برکت دهد.
بزرگترین سود و ارزش از قدردانی دورترین شده است.
ما به راحتی می آیند به شک اگر آنها وجود داشته باشد.
ما به زودی آنها را فراموش کرده ام. آنها بالاترین واقعیت است.
شاید یکی از حیرت انگیز ترین و واقعی ترین حقایق توسط انسان به انسان هرگز ارتباط برقرار است.
برداشت واقعی از زندگی روزانه من است تا حدودی ناملموس به عنوان و توصیف ناپذیر به عنوان
tints از صبح یا شب. این است که کمی گرد و غبار ستاره گرفتار ، بخش
از رنگین کمان که من دارند چنگ.
با این حال ، من به سهم خود ، من غیر منتظره ای سخت گیر بود هرگز ، من گاهی اوقات می تواند خوردن سرخ شده
موش با لذت بردن از خوب ، اگر آن را لازم بودند.
من خوشحالم به آب مست تا مدت ها ، برای همین دلیل است که من ترجیح می دهم طبیعی
آسمان به آسمان تریاک خوار. من که به نا چار عاقل همیشه و وجود دارد
درجه بی نهایت مستی است.
من باور دارم که آب نوشیدنی تنها برای یک انسان عاقل ؛ شراب نجیب مشروب نیست ؛
و فکر می کنم از بی باک امید صبح با یک فنجان قهوه گرم ، یا یک شب
با یک بشقاب چای!
آه ، چه کم من پاییز وقتی که من آنها را وسوسه!
حتی موسیقی ممکن است مکیف.
علل چنین ظاهرا اندکی از این نابود یونان و رم ، و انگلستان را نابود
و امریکا است. از همه ebriosity ، که ترجیح می دهند نمی شود
مست شده توسط هوای او نفس میکشد؟
من پیدا کرده اند آن را به صورت جدی ترین اعتراض کارگر درشت مدت ها ادامه داد ،
که آنها من را مجبور به خوردن و نوشیدن درشت نیز.
اما حقیقت را بگویید ، خودم را پیدا کنم در حال حاضر تا حدودی کمتر خاص در این
جهات.
من حمل مذهب کمتر به جدول ، بدون برکت بخواهید ، نه به این دلیل من عاقل تر از من
بود ، اما ، من موظف به اعتراف ، زیرا ، با این حال بسیار از آن است که پشیمان می شود ، با
سال من بزرگ شده اند درشت تر و بی تفاوت است.
شاید این پرسش ها تنها در جوانان را سرگرم ، به عنوان مهمترین شعر اعتقاد دارند.
عمل من هیچ جا ، "نظر من در اینجا.
با این وجود من به دور از در مورد خودم به عنوان یکی از کسانی که آنهایی که ممتاز به چه کسی
Ved اشاره هنگامی که آن را می گوید که "او که ایمان واقعی در عالی در همه جا حاضر بودن
ممکن است که وجود دارد ، است که ، نمی باشد. خوردن
موظف به پرس و جو در غذا خود را ، و یا که آن را آماده و حتی در مورد خود آن است
مشاهده می شود ، به عنوان یک مفسر Hindoo گفته است ، که Vedant محدود این
امتیاز به "زمان زجر."
چه کسی گاهی اوقات غیر قابل اظهار رضایت از غذا خود را در استخراج نشده است
که اشتها را تا به حال هیچ سهم؟
هیجان زده شده اند به فکر می کنم که من بدهکار ادراک ذهنی معمولا ناخالص
حس چشایی ، که من از طریق کام الهام گرفته شده اند ، که برخی از انواع توت ها که
من در تپه نبوغ من تغذیه کرده بودند ، خورده بود.
روح معشوقه خودش ، می گوید : "Thseng - tseu ،" یکی به نظر می رسد ، و یک می کند
نمی بینم ؛ یکی از گوش ، و یک را نمی شنوند ، یکی از خورد ، و یکی نمی داند
مزه مواد غذایی است. "
او که متمایز مزه واقعی مواد غذایی خود را هرگز نمی تواند ادم پر خور ، او که
نمی تواند نمی شود در غیر این صورت.
پیورتین ممکن است به پوسته قهوه ای ، نان خود را با اشتها به عنوان ناخالص تا کنون
هيئت عضو قانون گذاری یك شر به لاک پشت خود را.
که مواد غذایی که entereth به دهان مرد defileth ، اما اشتها را با آن
آن را خورده.
این نه کیفیت و نه کمیت ، بلکه وقف savors نفسانی است.. وقتی که
آنچه که خورده گوشت برای حفظ حیوانات ، و یا الهام بخش ما نمی باشد.
زندگی معنوی و روحانی است ، اما غذا برای کرم ها که ما را دارای.
اگر شکارچی دارای طعم و مزه برای گل ، لاک پشت ، muskrats ، و خیلی چیزهای دیگر چنین وحشیانه ،
بانوی خوب indulges طعم و مزه ژل ساخته شده از پای گوساله ، یا ساردین از
بیش از دریا ، و آنها حتی.
او به آسیاب و استخر می رود ، او به خود را حفظ و گلدان.
جای تعجب است که چگونه آنها ، چگونه من و شما ، می تواند این لزج ، زندگی جانوروار ، زندگی خوردن و
آشامیدنی.
تمام زندگی ما است startlingly اخلاقی است. آتش بس یک لحظه میان وجود دارد هرگز
فضیلت و معاون. خوبی تنها سرمایه گذاری است که هرگز
نتواند.
در موسیقی از چنگ trembles که دور جهان آن اصرار بر این است
که به ما لرزش.
چنگ patterer سفر برای شرکت بیمه جهان است ، توصیه
قوانین آن ، و نیکی کوچک ما همه ارزیابی که ما پرداخت می باشد.
اگر چه جوانان در آخرین رشد می کند بی تفاوت ، قوانین جهان
بی تفاوت ، اما برای همیشه لطفا برای بر طرف حساس ترین است.
گوش دادن به هر باد صبا برای برخی از ملامت ، آن است که قطعا وجود دارد ، و او است
تاسف می کند که آن را بشنود. ما می توانید یک رشته را لمس نیست و یا حرکت توقف اما
transfixes جذاب اخلاقی ما.
بسیاری از سر و صدا کسل کننده ، به خارج از راه طولانی است ، به عنوان موسیقی ، طنز شیرین و افتخار ، بر روی شنیده
خبی از زندگی ما است.
ما آگاهانه از یک حیوان در ما بیدار است که در نسبت به عنوان ماهیت بالاتر ما
slumbers.
این خزندگان و نفسانی است ، و شاید را نمی توان به طور کامل اخراج ؛ مانند کرم
که حتی در زندگی و سلامت ، بدن ما را اشغال.
احتمالا ممکن است ما از آن را قطع کند ، اما هرگز تغییر ماهیت آن.
من از ترس است که ممکن است سلامت خاصی از خود آن لذت ببرید ؛ که ما ممکن است به خوبی می شود ، هنوز رتبهدهی نشده است
تقریبا محض است.
روز دیگر من برداشت فک پایین تر یک گراز با دندان های سفید و صدا و
tusks ، که پیشنهاد که بهداشت حیوانات و قدرت متمایز از وجود دارد
روحانی است.
این مخلوقی را که با وسایل دیگر از اعتدال و خلوص است موفق شده است.
"که که در مردان از جانوران حیوان متفاوت است ، می گوید :" Mencius ، "چیزی که بسیار است
ناچیز ، گله مشترک آن را از دست خیلی زود ، مرد برتر از آن حفظ
با دقت انتخاب کنید.
چه کسی می داند چه نوع زندگی خواهد بود اگر ما را به خلوص به دست آمده بود؟
اگر من می دانستم که پس عاقلانه یک مرد به عنوان می تواند به من خلوص تدریس من به دنبال او فورا.
"فرمان بیش از احساسات ما ، و بیش از حواس خارجی از بدن و انجام اعمال خوب ،
توسط Ved در تقریب ذهن به خدا ضروری اعلام کرد. "
با این حال ، روح می تواند برای نفوذ کردن زمان و کنترل و عملکرد هر عضو از
بدن ، و تغییر شکل دادن ، قلب ماهیت کردن آنچه در فرم grossest هوسرانی به پاکی و
ارادت.
انرژی مولد ، که ، زمانی که ما غضروف شل باشد ، پراکندگی و ما نجس می سازد ،
هنگامی که ما invigorates قاره هستند و به ما الهام بخش است.
عفت شکوفایی انسان است ؛ و چه نامیده می شوند جنیوس ، قهرمانی ، جناب ، و
دوست دارم ، اما میوه های مختلف آن موفق است.
انسان جریان می یابد در زمانی به خدا زمانی که کانال خلوص باز است.
چرخش با خلوص ما الهام بخش و ناخالصی ما کست پایین.
او است پر برکت که مطمئن است که حیوان در حال مرگ است در او روز به روز ، و
الهی در حال تاسیس است.
شاید هیچ کدام وجود دارد ، اما تا به موجب سرافکندگی در حساب تحتانی و
طبیعت بی شعور که او متحد شده است.
من می ترسم که ما خدایان یا demigods تنها به عنوان fauns و satyrs ، متفقین الهی
به جانوران ، موجودات اشتها ، و آن ، تا حدی ، زندگی ما ما
رسوایی.--
چقدر خوشحال و راضی او که خداوند محل به علت اختصاص یافته به جانوران او و disafforested ذهن او!
آیا می توانم از این اسب ، بز ، گرگ ، و جانور ev'ry استفاده ،
و خود را به تمام بقیه الاغ!
آزاد مرد نه تنها گله از خوک است ، اما او شیاطین که بیش از حد بود
شیب آنها را به خشم بی پروا ، و از آنها ساخته شده
بدتر است. "
همه هوسرانی یکی است ، اگر چه اشکال مختلف به طول می انجامد ؛ تمام خلوص است.
این همان است که آیا یک مرد غذا خوردن ، و یا نوشیدنی و یا رابطه جنسی داشتن ، و یا خواب sensually.
آنها اما یک اشتها ، و ما تنها نیاز به یک فرد انجام هر یک از این چیزها
بدانند چه بزرگ پیرو هوای نفس واحساس او. ناخالص می تواند نه ایستاده و نه با نشستن
خلوص.
هنگامی که خزنده است در یک دهان نقب زدن خود را مورد حمله ، او خود را نشان می دهد در دیگری.
اگر شما خواهد بود پاکدامن ، شما باید معتدل دارد.
عفت چیست؟
چگونه باید یک مرد را می دانم که اگر او عفیف است؟ او باید آن را نمی دانم.
ما از این فضیلت شنیده است ، اما ما می دانیم آنچه در آن است.
ما صحبت می کنند conformably به شایعه ای که ما آن را شنیده ام.
از اعمال می آیند عقل و دانش و خلوص ، از جهل و هوسرانی کاهلی.
در هوسرانی دانشجویی عادت تنبل از ذهن است.
فرد نجس است جهان یک تنبل ، که توسط یک اجاق گاز نشسته است ، که خورشید
می درخشد در سجده ، که بدون بودن خسته reposes.
اگر می uncleanness ، اجتناب از همه گناهان ، کار صادقانه ، هر چند آن را در
تمیز کردن با ثبات است. طبیعت سخت است که باید بر طرف شود ، اما او باید
باید بر طرف شود.
آن avails که شما مسیحی هستند ، اگر شما خالص تر از مشرک است ، اگر شما
انکار خود را نه بیشتر ، اگر شما مذهبی تر هستند؟
من از سیستم های بسیاری از کافروار مذهب محترم که احکام پر خواننده می دانند
با شرم ، و او را تحریک به تلاش های جدید ، هر چند آن را به عملکرد می شود
مراسم صرفا.
من تردید دارم به این چیزها می گویند ، اما آن را به دلیل از موضوع نمی باشد -- من مراقبت نمی
زشت و ناپسند کلمات من است -- اما چون من نمی توانم با آن صحبت کنم از آنها بدون خیانت من
ناخالصی.
ما گفتمان آزادانه و بدون شرم از یک فرم را پر از هوسرانی ، و سکوت در مورد
دیگری.
ما در حال تخریب است که ما نمی توانیم صحبت می کنند به سادگی از توابع مورد نیاز انسان
طبیعت.
در سنین قبل از آن ، در برخی از کشورها ، هر تابع reverently صحبت شد و
تنظیم شده توسط قانون است.
هیچ چیز بیش از حد و بی اهمیت برای مقنن Hindoo ، با این حال ممکن است آن را توهین آمیز بود
طعم مدرن.
او می آموزد که چگونه به خوردن ، نوشیدن ، رابطه جنسی ، مدفوع از درجه اعتبار ساقط و ادرار ، و مانند آن ،
بالا بردن آنچه که معنی می کند و به دروغ خود را بهانه ای با فراخوانی این
چیزهایی چيز جزئي.
هر انسان سازنده ، جسد او را به نام معبد است ، به خدا به او پرستش ،
پس از یک سبک کاملا خود را ، و نه می تواند او پیاده شده توسط مرمر چکش به جای.
ما همه مجسمه سازان و نقاشان و مواد ما گوشت و خون ما و
استخوان ها.
هر nobleness آغاز می شود در یک بار به پالایش ویژگی های یک مرد ، هر خسیسی یا هوسرانی
به imbrute آنها.
جان فارمر نشسته بود ، خود را درب یکی سپتامبر شب ، پس از یک روز کار سخت ، ذهن او
هنوز در حال اجرا بر روی کار خود را بیشتر یا کمتر است. پس از حمام ، او دوباره ایجاد او نشستم
مرد فکری.
این شب نه سرد بود ، و برخی از همسایگان خود بودند بازداشت فراست.
او به قطار افکار خود حضور مدت زمانی که او شنیده ام برخی از
بازی در یک فلوت ، و آن صدا هماهنگ با خلق و خوی خود.
هنوز هم او کار خود فکر ، اما بار فکر او بود ، که هر چند این
در حال اجرا در سر او نگه داشته ، و او خود را برنامه ریزی و contriving آن را در برابر
اراده او ، در عین حال نگران او بسیار کمی است.
بیش از سفیدک زدن پوست خود را ، که به طور مداوم حوصلگی بود.
اما یادداشت های از فلوت به خانه آمد به گوش خود از حوزه های مختلف است که از او
مشغول به کار در ، و کار برای برخی از دانشکده ها که slumbered به او پیشنهاد.
آنها به آرامی دور با کوچه و خیابان ، و روستا انجام داد ، و دولت که در آن او
زندگی می کردند.
صدا به او گفت : -- چرا شما اینجا بمانید و زندگی می کنند این به معنای moiling زندگی ، هنگامی که یک
وجود با شکوه را برای شما امکان پذیر است؟
همان ستاره چشمک زدن بیش از زمینه های دیگر نسبت به این.-- اما چگونه به بیرون آمدن از این
شرایط و در واقع مهاجرت به انطرف؟
بود که او می تواند از فکر می کنم برای تمرین برخی از ریاضت های جدید ، به ذهن او فرود
به بدن خود و آن را از گرو در اوردن ، و درمان خود را با توجه روز افزون.