Tip:
Highlight text to annotate it
X
ماجراهای هاکلبری فین
فصل نوزدهم.
دو یا سه روز و شب گذشت ، من
روی چیزی حساب کردن من ممکن است آنها می گویند توسط swum ، آنها تضعیف
همراه تا آرام و صاف و دوست داشتنی.
در اینجا روشی که ما در آن زمان قرار داده است.
این هیولا رودخانه بزرگ بود پایین وجود دارد --
گاهی اوقات یک مایل و نیم گسترده ، ما اجرا
شب ، گذاشته و به بالا و daytimes پنهان ؛ به زودی
به عنوان شب بیشتر رفته بود ما را متوقف
پیمایش گره خورده است و تا -- تقریبا همیشه در
آب مرده تحت پریشان گیسو و سپس
قطع cottonwoods جوان و درختان بید ، و کمین کرد.
قایق با آنها.
سپس مجموعه ای از خطوط.
بعد ما را به رودخانه تضعیف و حال شنا ،
تا که به خنک کردن و سرد کردن ؛ پس از آن ما
پایین پایین شنی که در آن مجموعه
آب شد در مورد زانو عمیق ، و تماشا
روز روشن آمده است.
هنوز صدای anywheres -- کاملا هنوز --
درست مثل تمام جهان به خواب رفته بود ، تنها
گاهی اوقات bullfrogs - cluttering ،
شاید.
اولین چیزی که برای دیدن ، به دنبال بیش از دور
آب ، نوع خط از کسل کننده بود -- که
بود جنگل در سمت دومی ؛ شما می توانید نیست
هیچ چیز دیگری را خارج و سپس رنگ پریده در محل
آسمان و سپس بیشتر رنگ پریدگی گسترش
در اطراف و سپس رودخانه نرمش نشان داد تا دور
خاموش ، و warn't سیاه و سفید را هر بیشتر است ، اما خاکستری ؛
شما می توانید از کمی دیدن لکه های سیاه دست خوش پیشامد میشه
همراه همیشه اون دور دورا -- scows تجاری ، و
چنین چیزهایی و طولانی رگه های سیاه و سفید --
rafts ؛ گاهی اوقات شما می توانید از رفت و برگشت شنیدن
screaking ؛ یا jumbled تا صدای ، پس از آن بود
هنوز هم ، و صدا تا کنون ؛ و با و
توسط شما می توانید از خط بر روی آب را ببینید
که شما توسط نگاه از خط می دانم
که وجود دارد در گیر there'sa سریع
فعلی که در آن میشکند و باعث می شود که
نگاه که خط راه ؛ و شما را غبار
حلقه تا کردن از آب ، و شرق
reddens تا ، و رودخانه ، و شما را از
ورود کابین در لبه از جنگل ، دور
در این بانک در سمت دومی از رودخانه ،
بودن حیاط یا انبار الوار و هیزم ، به احتمال زیاد ، و انباشت اشیاء بدست آمده توسط آنها را
سی دی بنابراین شما می توانید سگ را از طریق آن پرتاب
anywheres و سپس خوب نسیم چشمه بالا ،
می آید و شما fanning از بیش از وجود ندارد ، لذا
خنک و تازه و شیرین را به بوی در
حساب از جنگل و گل ، اما
گاهی اوقات نه به این ترتیب ، از آنجا که
چپ ماهی مرده تخمگذار در اطراف ، gars و
مانند ، و آنها را دریافت کنید خیلی رتبه و بعدی
شما چن روز کامل ، و همه چیز
لبخند بر لب در مقابل نور خورشید ، و ترانه پرنده تنها
رفتن آن!
دود کمی متوجه نمی تواند در حال حاضر ، به طوری
ما می خواهیم برخی از ماهی خارج را از خط
طبخ و تا صبحانه گرم است.
و پس از آن ما را تماشا
lonesomeness از رودخانه ، و نوع تنبل
همراه ، و با و تنبل به خواب.
بیدار شو ، توسط و با ، و نگاه به آنچه
انجام آن ، و شاید دیدن یک کشتی بخار سرفه
همراه تا جریان ، تا کنون نسبت به خاموش
طرف دیگر شما می توانید از چیزی بگویم که در مورد
او را تنها که آیا او استرن چرخ یا شد
سمت چرخ و سپس برای حدود یک ساعت وجود دارد
خواهد بود چیزی برای شنیدن و نه هیچ چیز نیست
مراجعه کنید -- فقط جامد lonesomeness.
بعد شما می خواهم را ببینید قایق های کشویی ، دور کردن
ان ، و شاید بند باز بر روی آن سفت ،
چرا که آنها بیشتر همیشه از آن در انجام
قایق ؛ شما می خواهم فلش تبر و ببینید که پایین آمدن
-- شما هیچ کار نمی شنوند ، شما می بینید که تبر
برو تا دوباره ، و زمان آن را در بالا را
سر انسان پس از آن را می شنوید K'CHUNK -- آن
در زمان حال همه آن زمان برای آمدن بیش از
آب.
پس ما را در روز قرار داده است ، lazying اطراف ،
گوش دادن به سکون.
پس از مه غلیظ و rafts وجود داشت
و چیزهایی که گذشت بود ضرب و شتم قلع
تابه تا steamboats نمی خواهد بیش از اجرا
آنها.
قایق تفریحی یا قایق گذشت تا این حد نزدیک ما می توانیم
را بشنوند صحبت کردن و خندیدن و cussing -
- شنیده آنها ساده ، اما ما می توانیم هیچ نمی بینم
نشانه ای از آنها را ؛ آن ساخته شده است شما احساس می کنید crawly ؛ آن
مثل ارواح بود حمل در راه است که در
هوا می باشد.
جیم گفت به اعتقاد او آن روح بود ، اما من
می گوید :
"نه ؛ ارواح نمی گویند ،' درن درن
مه. "
به زودی آن را به عنوان شب بود از ما سوار ؛ هنگامی که ما
کردم او را در مورد وسط ما اجازه دهید او را
به تنهایی ، و اجازه دهید او را شناور در هر کجا
خواستم او را به جریان و سپس ما را روشن کردند
لوله ها ، پاها و dangled ما در آب ،
و در مورد همه نوع چیز صحبت کردیم -- ما
همیشه برهنه ، روز و شب ، هر زمان
پشه ها به ما اجازه دهید -- جدید
لباس های مردمی باک ساخته شده برای من بود خیلی
خوب می شود و راحت ، و در کنار من
چیز زیادی در لباس ، بهر حال رفتن نیست.
گاهی اوقات ما می خواهم که تمام رودخانه داشته اند و تمام به
خودمان را برای طولانی ترین زمان.
ان بانک ها و جزایر بود ،
در آب ، و شاید جرقه -- که
بود شمعی در پنجره کابین و
گاهی اوقات در آب شما می توانید ببینید
جرقه یا دو -- در قایق و یا یک قایق تفریحی ، شما می
می دانم ، و شاید شما می توانید از کار بیهوده کردن یا شنیدن
آهنگ های آینده بیش از یکی از آنها صنایع دستی.
این دوست داشتنی در قایق زندگی می کنند.
ما تا به حال آسمان وجود دارد ، همه با خال دار
ستاره ، و ما استفاده می شود به پشت ما و غیر روحانی
نگاه کردن در آنها ، و بحث در مورد اینکه آیا
آنها یا فقط ساخته شده بود تنها رخ داده است.
جیم او اجازه آنها ساخته شده بود ، اما من اجازه
آنها اتفاق افتاده است ، من آن را مورد قضاوت قرار می توانست در زمان
بیش از حد طولانی برای رفع بسیاری را.
جیم گفت : ماه می تواند آنها را گذاشته ؛ خوب ،
این نوع از معقول نگاه کرد ، بنابراین من نمی
می گویند هیچ چیز در برابر آن ، چرا که من دیده ام
قورباغه بیشتر به عنوان بسیاری از غیر روحانی ، به طوری البته آن
میتواند انجام شود.
ما استفاده می شود به تماشای ستاره که افتاد ، بیش از حد ،
و ببینید آنها خط پایین.
جیم اجازه آنها خراب می کردم و شد هاو
از لانه.
یک یا دو بار از یک شب ما را ببینید
قایق بخاری لیز همراه در تاریکی ، و
در حال حاضر و سپس او را با خشونت ادا کردن کل جهان
از جرقه تا از chimbleys او را ، و آنها
باران خواهد پایین در رودخانه و به دنبال افتضاح
زیبا و سپس او را گوشه و روشن
چراغ چشمک او را از مجلس انس پر سر وصدا و او
خاموش و ترک رودخانه هنوز دوباره ؛
و با و با امواج خود را به ما را ،
مدت طولانی پس از او ، رفته بود و تکان تکان خوردن
قایق بیتی ، و پس از آن شما می توانید نیست
شنیدن هیچ چیزی برای شما نمی تواند بگوید که چگونه
طولانی ، شاید به جز قورباغه یا چیزی.
پس از نیمه شب مردم در ساحل رفت و به
تخت ، و پس از آن به مدت دو یا سه ساعت
سواحل سیاه و سفید بود -- نه بیشتر جرقه در
پنجره های کابین.
این جرقه بود ساعت ما است -- این یکی از اولین
نشان داد که دوباره به معنای صبح آمد ،
بنابراین ما شکار یک محل برای مخفی کردن و مقید کردن
حق دور.
یک روز صبح سپیده دم که من پیدا کردم در مورد قایق رانی
و بیش از یک شوت به عبور از عمده ساحل -
آن را تنها دویست متری -- و paddled
در حدود یک مایل را در میان انقباض عضله پیدا کردن سرو
جنگل ، تا ببینید که آیا من می توانم برخی از گرفتن نیست
انواع توت ها.
همانطور که من گذشت جایی که نوع
از cowpath عبور انقباض عضله پیدا کردن ، در اینجا می آید
زن و شوهر از مردان پاره کردن تا به عنوان راه
محکم به آنها می تواند از آن پا.
من فکر کردم من رفتنی بود ، برای هر زمان
هر کسی پس از من کسی در نظر گرفته بود
من -- و یا شاید جیم.
من در مورد حفاری از خارج وجود دارد در
عجله بسر می رسانید ، اما آنها بود خیلی به من نزدیک
پس از آن ، و خوانده و از من خواهش کرد که برای نجات
زندگی خود -- گفت : آنها تا به حال انجام نشده است
هیچ چیز ، و بود که تعقیب آن -- گفت :
مردان بود و سگ آمدن - وجود دارد.
آنها می خواستند برای رفتن به سمت راست در ، اما من می گوید :
"آیا شما آن را.
من سگها و اسبها گوش هنوز رتبهدهی نشده است ؛
شما هم از طریق قلم مو به جمعیت کردم
و بلند شدن انقباض عضله پیدا کردن راه های کوچک و سپس
شما را به آب می گیرد و در اب راه رفتن را به من
کرده و در -- that'll پرتاب کردن سگ
عطر. "
آنها آن را انجام داده ، و به زودی به آنها روی من بود
از روشن برای پریشان گیسو ما ، و در حدود پنج
یا ده دقیقه شنیدیم و سگ
مردان دور خاموش ، فریاد.
ما شنیده آنها آمده است همراه نسبت به انقباض عضله پیدا کردن ،
اما می تواند آنها را نمی بیند ، آنها به نظر می رسید برای جلوگیری از
و گول زدن در اطراف در حالی که ، آن زمان ، که ما داریم
بیشتر و بیشتر دور تمام آن زمان ، ما
به سختی می تواند آنها را بشنوم در تمام ؛ توسط
زمان ما یک مایل از جنگل پشت سر ما را ترک کرده بودند
زده و رود ، همه چیز آرام بود ،
و ما را به paddled پریشان گیسو و کمین کرد.
در cottonwoods و امن بود.
یکی از این همراهان بود حدود هفتاد یا
به سمت بالا ، بود و سر طاس و بسیار خاکستری
سبیل.
او قدیمی ضرب و شتم تا کلاه دولا دولا راه رفتن در تاریخ ،
و چرب پیراهن پشمی آبی ، و پاره پاره
قدیمی شلوار شلوار جین آبی پر شده را به خود
بوت - تاپس ، و خانه گره galluses -- نه ، او
فقط یکی بود.
او قدیمی دراز دم آبی کت شلوار جین
با دکمه های برنج نرم و صاف کردن بیش از او به پرت
بازو ، و هر دو آنها را به حال بزرگ ، چربی ، موشی -
به دنبال فرش دستباف کیسه.
همکار دیگر حدود سی ، و
در مورد لباس پوشیدن به عنوان اذیت کننده.
بعد از صبحانه همه ما گذاشته شدن و صحبت کردیم ،
و اولین چیزی که بیرون آمدن از این بود که
این شلوار بی خشتک گاوداران آیا یکدیگر را نمی دانند.
"آنچه شما را به دردسر کردم؟" می گوید
ادم طاس به دومی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ.
"خب ، من شده است به فروش می خواهم یک مقاله را به
تاتار کردن دندان ها -- و نشانی از آن را
آن را خاموش ، بیش از حد ، و generly مینای دندان همراه
با آن -- اما در مورد من ماندم یک شب
دیگر از من به باید و شاید ، و فقط در
عمل کشویی از زمانی که من در تو از من فرار در
دنباله این طرف شهر ، و به شما گفته
من آمدن آنها ، و خواهش کرد که من برای کمک به
شما را به پیاده شوم.
پس من به تو گفتم من منتظر بودم مشکل
خودم ، و پراکنده خواهد با شما.
این نخ تمام است -- چه yourn؟
"خب ، من می خواهم بن در حال اجرا یک ذره
تقلا اعتدال thar احیای 'یک هفته ، و
شد حیوان خانگی از مردمی زنان ، بزرگ و
کمی ، برای من باعث تعلل آن بزرگ گرم
rummies ، به تو می گویم ، و پذیرفتم تا آنجا
به عنوان پنج یا شش دلار شب -- سنت ده
سر ، کودکان و رایگان *** -- و
کسب و کار بزرگ شوی و رشد - 'همه زمان ، هنگامی که
به نحوی دیگر و یا گزارش کمی کردم
در سراسر شب گذشته که من تا به حال راه
تحمل در زمان من با کوزه خصوصی در
حیله گر.
کاکاسیاه من rousted از این «صبح ، و
به من گفت که مردم getherin بود 'در
آرام با سگ و اسب ها ، و
آنها همراه می شود ، خیلی زود و به من
'تقلا نیم شروع یک ساعت ، و پس از آن اجرا من
پایین اگر آنها می تواند و اگر آنها به من کردم
آنها می خواهم تار و پر من و سوار شدن از من در
راه آهن ، مطمئن شوید.
من برای نخوردن صبحانه منتظر نیست -- من warn't
گرسنه. "
"پیر مرد گفت :" یک جوان ، "من ما روی چیزی حساب کردن
ممکن است دو تیم با یکدیگر آن ؛ آنچه شما انجام دهد
فکر می کنم؟ "
"من است undisposed نیست.
خط شما چیست -- عمدتا "؟
"چاپگر هوا توسط تجارت ؛ انجام کمی در
ثبت اختراع داروها ؛ - بازیگر تئاتر -- تراژدی ،
می دانید ؛ را تبدیل به خواب مغناطیسی و
جمجمه خوانی وقتی there'sa شانس ؛ آموزش
آواز - جغرافیا مدرسه برای تغییر ؛
زنجیر سخنرانی گاهی اوقات -- آه ، من مقدار زیادی از
چیزهایی -- بیشتر هر چیزی را که دستی می آید ، بنابراین
آن است که کار نمی کند.
چه خود را غیر روحانی؟ "
"من در راه considerble doctoring انجام
در وقت من تمام است.
Layin بر ای بهترین دست من هولت است -- برای
سرطان و فلج ، و sich چیز و
من k'n بگویید بخت خیلی خوب وقتی که من
کردم کسی همراه برای پیدا کردن حقایق
برای من.
Preachin خط من است ، بیش از حد ، و workin 'اردوگاه -
meetin ، و missionaryin در اطراف. "
هیچ کس نمی گفت هرگز هیچ چیز را برای در حالی که ؛
سپس مرد جوان هاو آه و می گوید :
"افسوس!"
"دوباره شما alassin« چطور؟ "می گوید
طاس سر.
"فکر می کنم برای من باید زندگی می کردند که منجر به
چنین زندگی ، تحقیر می شود و پایین را به چنین
شرکت می باشد. "
و او شروع به پاک کردن گوشه ای از چشم او
با پوش.
"درن پوست خود ، این شرکت خوب نیست
به اندازه کافی برای شما؟ می گوید : "ادم طاس ، خوشگل
بی پرده و مغرور.
"بله ، خوب است به اندازه کافی برای من آن را به عنوان
خوب به عنوان حق من ، برای کسی که مرا برداشته تا
وقتی که من کم بود قدر بلند باشد؟
من خودم را انجام داد.
من از شما ، آقایان را سرزنش نیست -- به دور از آن ؛
من کسی مقصر نیست.
من سزاوار این همه.
بگذار جهان سرد انجام بدترین آن ؛ یک چیز
من می دانم -- قبر there'sa جایی برای من.
جهان ممکن است بر روی تنها به آن را به عنوان همیشه
انجام شده است ، و همه چیز را از من -- دوست
آنهایی که ، اموال ، همه چیز ، اما آن را نمی تواند
را که به.
روزی من دراز کشیدن در آن و آن را فراموش کرده ام
همه ، و فقیر من قلب شکسته خواهد شد
استراحت. "
او در پاک کردن - رفت.
"Drot منافذ شکسته قلب ،" می گوید
ادم طاس ؛ "چه شما heaving منافذ شما
قلب شکسته در f'r آمریکا؟
ما hain't انجام هیچ چیز نیست. "
"نه ، من می دانم که تو را ندارد.
من شما را سرزنش است نه ، آقایان.
من خودم را پایین آورده -- بله ، من این کار را کرد
خودم.
این حق من باید رنج می برند -- کاملا
حق -- من نمیدهیم هر زاری ".
"تو رو پایین آورده از whar؟
Whar بود تو رو پایین آورده شده؟ "
"آه ، شما می توانید به من اعتقاد ندارند ؛ جهان
هرگز معتقد است -- اجازه دهید آن را پاس -- 'تیس ندارد
ماده.
راز تولد من -- "
"راز تولد خود را!
آیا منظور شما می گویند -- "
"آقایان ، می گوید :" مرد جوان ، بسیار
گرفته ، "من آن را برای شما آشکار شد ، و من
احساس می کنم ممکن است اعتماد به نفس در شما داشته باشد.
با حقوق من دوک! "
چشم جیم bugged از زمانی که او شنیده ام که ؛
و من روی چیزی حساب کردن من انجام داد ، بیش از حد.
سپس ادم طاس می گوید : "نه! شما می توانید نیست
معنی آن؟ "
"بله. بزرگ پدر بزرگ من ، پسر ارشد از
دوک Bridgewater ، فرار به این
کشور در مورد پایان قرن گذشته ،
برای نفس کشیدن هوای خالص از آزادی ؛ ازدواج
در اینجا ، و مرگ او ، می روم پسر خود را
پدر در حال مرگ حدود همان زمان.
پسر دوم از اواخر دوک ضبط
عناوین و املاک -- نوزاد واقعی دوک
بود نادیده گرفته میشوند.
من از نسل خطی که از نوزاد --
من دوک حق از Bridgewater ، و
من اینجا هستم ، کس ، پاره پاره از بالا من
املاک ، شکار از مردان ، خوار شده توسط سرد
جهان ، کهنه ، فرسوده ، قلب شکسته ، و
تخریب به همراهی از felons در
قایق! "
جیم pitied او تا کنون بسیار ، و من هم.
ما برای آسایش او تلاش کرده اند ، اما او آن را گفت
warn't استفاده زیاد است ، او می تواند خیلی نمی شود
آرامش ؛ گفت : اگر ما به ذهن بود
او اذعان کرد ، که او را بیشتر انجام دهید
خوب بیشتر از هر چیز دیگری ، بنابراین ما گفتیم
خواهد بود ، اگر او را به ما بگویید چگونه.
او گفت : ما باید به تعظیم زمانی که ما صحبت کرد
او را ، و می گویند : "عزیزم" یا "پروردگار من ،" یا
"سیادت شما" -- و او آن را از ذهن نیست اگر
ما او را به نام ساده "Bridgewater" ، که ،
او گفت ، عنوان شده بود به هر حال ، و نه
نام و یکی از ما باید به او صبر در
شام ، و هیچ چیز او را کمی برای او
می خواستم انجام می شود.
خب ، که تمام شد آسان می کند ، بنابراین ما آن را انجام داده.
در تمام طول شام جیم ایستاد و به اطراف و
منتظر بر او ، و می گوید : "آیا گریس یو'
اند 'قطع و یا بعضی از ای برخی از درجه dat؟" و غیره
در تاریخ ، و بدن می تواند آن را ببینید بود توانا
خشنود به او.
اما پیر مرد رو کاملا خاموش شده و
توسط -- didn't زیادی برای گفتن ، و نبود
نگاه خیلی راحت است که بیش از همه
petting که رفتن در اطراف که دوک شد.
او به نظر می رسد چیزی در ذهن او.
بنابراین ، در طول بعد از ظهر ، او می گوید :
"Looky اینجا ، Bilgewater ،" او می گوید ، "من
ملت برای شما متاسفم ، اما شما است نه
تنها کسی که به حال مشکلات شبیه به آن. "
"نه؟"
"نه ، تو نمی باشد.
شما تنها فردی که بن snaked نمی باشد.
پایین ناحق محل بالا. out'na "
"افسوس!"
"نه ، تو تنها کسی که حال نمی باشد.
راز تولد او. "
و با jings ، او شروع به گریه کرد.
"نگه دارید!
منظورت چیست؟ "
"Bilgewater ، قوم و خویش شما به من اعتماد کن؟ می گوید :" قدیمی
مرد ، هنوز نوع sobbing.
"به مرگ تلخ!"
او پیرمرد به دست گرفت و
فشرده آن ، و می گوید : "این راز خود را
که : صحبت می کنند "!
"Bilgewater ، من به عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه در اواخر!"
شما شما شرط می بندم ، جیم و من خیره شد در این زمان.
سپس دوک می گوید :
"شما چه؟"
"بله ، دوست من ، خیلی واقعی -- چشمان تو
نگاه در این لحظه در منافذ است
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه ناپدید شد ، Looy هفده ،
پسر Looy شانزده و ازدواج
Antonette. "
"شما!
در سن شما!
نه!
یعنی شما شارلمانی اواخر ؛ شما
باید شش یا هفت صدها سال قدمت ، در
بسیار کم ".
"مشکل دارد آن را انجام داده ، Bilgewater ، مشکل
تا به آن را انجام داده ؛ مشکل است brung این خاکستری
موها و این balditude زودرس.
بله ، آقایان ، شما قبل از شما را ، به رنگ آبی
شلوار جین و بدبختی و فلاکت ، wanderin '، تبعید ،
پایمال - در تاریخ ، و پادشاه بر حق sufferin 'از
فرانسه است. "
خب ، او گریه کردم و در زمان در به طوری که من و
جیم نمی دانست به سختی چه باید بکنید ، ما بود
خیلی متاسفم -- و خیلی خوشحال و افتخار ما می کردم
او با ما ، بیش از حد.
بنابراین ما در ، مجموعه ای مانند ما با قبل از انجام
دوک ، در دادگاه محاکمه و به راحتی او.
اما او گفت که هیچ warn't استفاده کنید ، هیچ چیز اما
به مرده و با انجام آن می تواند همه را انجام
او هر گونه خوب است ؛ هر چند او گفت : اغلب ساخته
او احساس راحت تر و بهتر در حالی که اگر برای
مردم او را تحت درمان با توجه به حقوق خود ،
و پایین در یک زانو کردم به صحبت با او ،
و همیشه به نام او را "اعلیحضرت" و
منتظر او برای اولین بار در وعده های غذایی ، و آیا نمی
را در حضور خود را تنظیم تا از او پرسید :
آنها.
پس جیم و من مجموعه را به او majestying ، و
انجام این کار و که و دومی برای او ،
و ایستاده تا او به ما گفت که ما ممکن است
پیاده کردن.
این انجام می شود او را از خوب انبوه ، و تا او از آنجا
شاد و راحت است.
اما نوع دوک soured در او ، و
آیا کمی راضی به نظر نمی آید راه
چیزهایی که قرار بود ، هنوز هم ، پادشاه عمل
واقعی دوستانه نسبت به او ، و گفت :
دوک بزرگ ، پدر بزرگ و تمام دیگر
آمیلیا Bilgewater بود از یک معامله خوب فکر
از پدرش ، و برای آمدن اجازه داده شد
به کاخ قابل توجه ، اما دوک
عصبانی ماند در حالی که خوب است ، تا با و
شاه می گوید :
"مانند نه ما باید با هم باشیم سرزنش
مدت زمان طولانی در این ساعت yer - قایق ، Bilgewater ،
و تا چه درجه استفاده از 'bein خود را ترش؟
تخم ریزی آن فقط چیزهایی را oncomfortable.
تقصیر من نیست من warn't متولد دوک ، آن
تقصیر خود را به شما warn't متولد پادشاه نمی باشد -- بنابراین
استفاده از نگران چیست؟
چیزهای بهترین ای راه شما را پیدا
اونارو من می گوید -- که شعار من است.
این هیچ چیز بد نیست که ما را لرزاند
در اینجا -- گراب فراوان و زندگی آسان -- آمده است ،
ما دست ، دوک خود را بدهد ، و لو این همه باشد
دوستان. "
دوک آن را انجام داده ، و جیم و من بود خیلی
خوشحالم که آن را ببینید.
از آن زمان دور تمام uncomfortableness و
ما احساس خوب بزرگ بیش از آن ، چرا که آن
می شده یک کسب و کار پر از بدبختی به
هر unfriendliness در قایق ، برای چه
شما می خواهید ، بالاتر از همه چیز ، در قایق است ،
برای هر کس به قانع بودن و احساس
حق و مهربان نسبت به دیگران است.
آیا این را نه من طولانی را تشکیل می دهند ذهن من
که این دروغگو هیچ warn't پادشاهان و نه آمیلیا
در همه اما فقط کم کردن humbugs و
تقلب.
گفت : اما من هرگز هیچ چیز ، هیچ گاه اجازه نمی روی ؛
نگهداری آن را به خودم ؛ این بهترین راه ؛ سپس
شما هیچ نزاع را نداشته باشند ، و نمی تواند
به هیچ مشکل.
اگر آنها به ما می خواستم آنها را پادشاهان و تماس
آمیلیا ، من تا به حال بدون اعتراض ، 'زمانی که آن را نمی
را نگه دارید صلح در خانواده و آن را
warn't بدون استفاده برای گفتن جیم ، تا من نگو
او.
اگر من هرگز از یاد هیچ چیز دیگری از پاپ اسمیر ،
یاد گرفتم که بهترین راه برای گرفتن همراه
با نوع خود از مردم این است که اجازه آنها
راه خود را دارند.
رونوشت به نثر Ccprose Audiobook ادبیات کتاب های صوتی کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و Captioning زیرنویسها پرشین همزمان متن کامل بخشهای رایگان کامل