Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 6
خاکروبه بر طلایی سقوط به شرکت بدتر
به تصویب آمده بود که آقای سیلاس Wegg در حال حاضر به ندرت در خاصگی از بخت حضور داشتند و
کرم از ساعت (کرم و عزیز دردانه است) خانه خود را، اما در دراز تحت
دستورالعملهای کلی، انتظار را به او در داخل حاشیه خاصی از ساعت باوئر.
آقای Wegg این ترتیب در رنجش بزرگ صورت گرفت، چرا که ساعت منصوب شدند
ساعت شب، و کسانی که او در نظر گرفته با ارزش به پیشرفت دوستانه
حرکت می کند.
اما آن را کاملا در شخصیت بود، او به تلخی به آقای زهره اظهار کرد، که تازه بدوران رسیده که
در آن دسته از موجودات برجسته، خانم الیزابت جورج، کارشناسی ارشد، عمه جین پایمال
و عمو پارکر، باید مرد که آثار ادبی او ستم.
امپراتوری روم داشتن کار از تخریب آن، آقای Boffin بعدی به نظر می رسد
کابین با تاریخچه باستان Rollin، که کار با ارزشی را که دارای
خواص بی حال، خراب شد، در حدود
زمانی که کل ارتش اسکندر مقدونی (که در آن زمان
حدود چهل هزار قوی) را به گریه به طور همزمان، در خود گرفته
با مناسب لرز بعد از حمام است.
جنگ از یهودیان نیز تحت لشکرکشی آقای Wegg، آقای Boffin، بیحال شدن
در یکی دیگر از کابین با پلوتارک وارد شده است: که زندگی او در عاقبت
سرگرم کننده، هر چند او امیدوار پلوتارک نه ممکن است انتظار داشت او را به آنها اعتقاد داشته است.
چه باور دارند، در درس خواندن او بود، ادبی رئیس آقای Boffin
مشکل در واقع، برای مدتی او را در ذهن او بین نیم تقسیم شده، همه یا
هیچ کدام، در طول، هنگامی که او تصمیم گرفت، به عنوان یک
انسان متوسط، با نصف ترکیب، این پرسش هنوز باقی مانده است، که بر نیمی؟
که سقوط بلوک هرگز.
یک شب، زمانی که سیلاس Wegg ورود حامی او رشد کرده بود عادت کرده اند در
تاکسی، به همراه برخی از مورخ بی حرمتی متهم با نام های غیر قابل توصیف
دور از فهم مردم، از غیر ممکن است
تبار، راه انداختن جنگ هر تعداد از سال ها و هجاهای بلند و حمل
میزبان و ثروت بی حد، با سهولت، در ورای
جغرافیا - در یک بعد از ظهر زمان معمول گذشت، و هیچ حامی به نظر می رسد.
پس از فضل نیم ساعت، آقای Wegg اقدام به دروازه های بیرونی وجود دارد و
اعدام سوت، انتقال آقای زهره، اگر شاید در داخل جلسه، بشارت ده.
بودن خود را در خانه و رها.
چهارم از پناهگاه از دیوار همسایه، آقای زهره پس از آن پدید آمده است.
برادر را در آغوش، آقای Wegg گفت، روحیه عالی، خوش آمدید!
در عوض، آقای زهره به او شب به جای خشک خوب است.
گفت: "پیاده روی، برادر، سیلاس، کف زدن او را در شانه، و صندلی خود را در
گوشه chimley من برای چه می گوید اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود؟
"بدون کینه توزی را به ترس، آقا، و هیچ دروغ به ترس است، اما حقیقت را به
لذت من، آقای زهره، و من را فراموش کرده چه به تشویق.
لی تاتی د OM دی. و چیزی برای هدایت، من العین پای بخاری، آقا،
من العین پای بخاری. "'
با استفاده از این نقل قول (بسته برای neatness خود را نه بر روح و روان از
کلمه)، آقای Wegg انجام مهمان خود را به اتشدان خود را.
آقای Wegg گفت: و شما می آیند، برادر، '، در تب و تاب بودن نواز، شما آمده مثل من
می دانم آنچه - دقیقا مانند آن - من باید شما را از آن نمی دانم - ریختن هاله
در اطراف شما.
چه نوع هاله پرسید: "آقای زهره. '' OPE آقا، جواب داد: 'سیلاس.
"که هاله شما است.
آقای زهره به نظر می رسد در نقطه تردید، و به نه discontentedly نگاه
آتش است.
ما اختصاص شب، برادر، بانگ زد Wegg، تحت پیگرد قانونی قرار دوستانه ما
حرکت می کند.
و arterwards، خرد کردن جریان شراب فنجان - که من به رم دم اشاره و
آب - تعهد we'll یکدیگر. برای چه می گوید شاعر؟
"و شما نیاز آقای زهره بطری سیاه و سفید خود را، همانا من خواهم بود مال من،
و ما رو تو یک لیوان را با برش لیمو در آن را که شما
با مشتقات جزئی، برای auld زبان تا کنون. "'
این جریان از نقل قول و مهمان نوازی در Wegg نشان داد مشاهدات خود را از برخی از
کمی در بخشی از سیاره را querulousness.
"چرا، به عنوان به حرکت دوستانه، مشاهده آخرین نجیب زاده به نام، مالش زانو خود را
peevishly، یکی از اعتراض های من به آن است، که آن را اصلا حرکت نکنید.
رم، برادر، 'بازگشت Wegg: یک شهر است که (آن را نمی توان به طور کلی شناخته شده است)
نشات دوقلوها و گرگ، و در سنگ مرمر شاهنشاهی به پایان رسید: در یک روز ساخته نشده بود.
آیا من می گویم آن بود؟ پرسید: زهره.
نه، شما، نه برادر. خوب نپرسید.
اقدام زهره: "اما من می گویند، '،' است که من از میان غنائم من از آناتومی گرفته هستم
خواست تبادل warious انسان من برای صرف ذغال سنگ از خاکستر warious، و هیچ چیز
می آید از آن.
من فکر می کنم من باید به من بدهید. "نه، آقا! remonstrated Wegg
شور و شوق. : نه، آقا!
"شارژ، چستر، شارژ، روشن، آقای زهره!"
هیچ وقت نمی گن مرد، آقا! مرد از علامت خود را!
این بسیار کرد و گفت که من به اعتراض، بازگشت آقای زهره را به عنوان انجام آن است.
و داشتن آن را انجام دهد یا نه، من نمی تواند به اتلاف وقت من در groping
هیچ چیز در cinders.
اما فکر می کنم زمان کمی شما را به حرکت داده می شود، آقا، بعد از همه، خواست Wegg.
اضافه کردن شب به طوری که در اشغال با هم، و چه چیزی آنها را به؟
و شما، آقا، هماهنگ با خودم را در نظرات، دیدگاه ها، و احساسات، شما را با
صبر به تناسب با هم در سیم چارچوب کل جامعه - را به انسان اشاره
skelinton - شما را در خیلی زود!
من آن را دوست ندارم، بازگشت آقای زهره moodily، به عنوان او سر خود را بین خود قرار داده
زانوها و گیر مو گرد و خاکی او. و تشویق به رفتن وجود دارد.
آنها را بی تپه، 'آقای Wegg گفت: دست راست خود را با هوا، گسترش
استدلال رسمی، "تشویق؟ آنها تپه در حال حاضر به دنبال بر ما؟
گله: "آنها بسیار بزرگ است، زهره.
ابتدا What'sa اینجا و خراش وجود دارد، بهم زدن در این مکان و حفاری در
دیگر، به آنها. علاوه بر این، آنچه را که ما یافت نشد '؟
ما در بر داشت؟ 'گریه Wegg، بسیار خوشحال می شود قادر به تسلیم شدن است.
"آه! شما وجود دارد به من عطا فرما، رفیق. هیچ چیز.
اما بر خلاف انتظار، رفیق، چه ممکن است پیدا کنیم؟
در آنجا شما به من عطا کند. هر چیزی است. '
من آن را دوست ندارم، pettishly زهره مانند قبل بازگشته است.
"من به آن بدون در نظر گرفتن کافی بود.
و علاوه بر این دوباره.
آقای Boffin خود را به خوبی با تپه آشنا نیست؟
شد و او به خوبی با مرحوم و راه و روش او آشنا نیست؟
است و او هر گونه انتظار برای پیدا کردن هر چیزی را نشان داد؟
در آن لحظه چرخ شنیده شد.
در حال حاضر، من باید بیزاری می جویند، آقای Wegg گفت: با هوا آسیب بیمار، به فکر می کنم بنابراین بیمار
او را به عنوان فرض کنید او را قادر آینده در این موقع از شب است.
و در عین حال آن را مانند او برای تلفن های موبایل.
حلقه زنگ محوطه. به او گفت: "آقای Wegg، و او است
قادر به از آن است.
من متاسفم، چون من می توانستم به نگه دارید تا کمی طولانی قطعه از آرزو
احترام به او. آقای Boffin از lustily تماس در شنیده شد
دروازه حیاط، 'Halloa!
Wegg! Halloa! '
Wegg، گفت: نگه داشتن صندلی خود، آقای زهره. او ممکن است متوقف شود.
و سپس به نام، "Halloa، آقا!
Halloa! من با تو هستم به طور مستقیم، آقا!
نیمی از یک دقیقه، آقای Boffin. آمدن، آقا، به سرعت به عنوان پای من به ارمغان خواهد آورد
من!
و به این ترتیب با یک نشان از نشاط بسیار شاد متوقف کرد به سمت دروازه با
نور، و وجود دارد، از طریق پنجره کابین، descried آقای Boffin داخل، مسدود کردن
با استفاده از کتاب.
'در اینجا! قرض دادن یک دست، Wegg آقای Boffin گفت:، هیجان، من نمی می توانید تا راه این است
پاکسازی شده برای من. این ثبت نام های سالانه، Wegg است، در
کابین پر از wollumes.
آیا او را می دانید؟ 'دانید ثبت نام حیوانات، آقا؟ بازگشت
دغل باز، که نام ناقص گرفتار بود.
برای پوچ شروط، من فکر می کنم من می توانم هر حیوانی در او پیدا کرد، چشم بسته، Boffin آقای.
و در اینجا موزه شگفت کربی، گفت: "آقای Boffin، و شخصیت Caulfield، و
ویلسون است.
اینگونه شخصیتها، Wegg، شخصیت! من باید یک یا دو تا از بهترین از اونا
به شب. این شگفت انگیز است چه مکان هایی که آنها استفاده می شود برای قرار دادن
guineas، پیچیده در ژنده پوش.
بگیر در آغوش میگرفتم، که توده ای از wollumes، Wegg، یا آن را برآمدگی و پشت سر هم به گل.
آیا کسی در مورد وجود دارد، کمک کند؟
دوست There'sa من، آقا، که تا به حال به قصد گذراندن شب با
من زمانی که من به شما داد تا - و برخلاف میل و اراده من - برای شب.
او را آقای Boffin در شلوغی گریه؛ او دست به تحمل.
که یکی از زیر بازوی خود را رها نمی کند. رقصنده است.
او و خواهرش پای یک گوسفند مرده که آنها پیدا کردند که آنها
راه رفتن. دوست شما؟
آه، دوست شما است.
آیا ممکن است به عنوان Wegg کمک و خودم را با این کتاب خیلی خوب است؟
اما آیا تیلور دیلم مخصوص دزدان Southwark، و نه در عین حال چوب دیلم مخصوص دزدان از Gloucester را ندارد.
این دو Jemmys.
من آنها را خودم ادامه می دهند.
متوقف کردن به صحبت کردن و شلوغی، در حالت هیجان بزرگ، آقای Boffin کارگردانی
حذف و تنظیم از کتاب، ظاهر می شود به نوعی در کنار خود
تا زمانی که همه روی زمین سپرده و تاکسی برکنار شد.
! وجود دارد آقای Boffin گفت:، gloating بر آنها.
وجود دارد، مانند fiddlers چهار و بیست - همه از یک ردیف.
دریافت بر روی عینک شما، Wegg من می دانم که برای پیدا کردن بهترین از اونا، و ما یک
طعم و مزه در یک بار ما باید قبل از ما.
نام دوست شما چیست؟
آقای Wegg دوستان خود را به عنوان آقای زهره ارائه شده است. ؟ 'گریه آقای Boffin، ابتلا در
نام. از Clerkenwell؟
Clerkenwell، آقا، گفت: آقای زهره.
چرا، من از شما شنیده ایم، 'گریه به آقای Boffin، من از شما در زمان پیر مرد شنیدم.
تو او را می دانستند. آیا هرگز چیزی از او؟
با اشتیاق پر سر و صدا.
نه، آقا، بازگشت زهره. اما او نشان داد چیزهایی که او نیست؟
آقای زهره، با نگاه دوست خود، پاسخ مثبت است.
چه او به شما نشان می دهد؟ از آقای Boffin خواست، قرار دادن دست خود را پشت سر او، و مشتاقانه
پیشبرد سر خود را.
او به شما نشان می دهد جعبه ها، کابینت های کوچک، جیب کتاب، بسته، قفل شده است و هر چیزی و یا عدم
مهر و موم شده، هر چیزی گره خورده است؟ آقای زهره سرش را تکان داد.
آیا شما یک قاضی از چین؟
آقای زهره دوباره سرش را تکان داد. "از آنجا که اگر او تا کنون نشان داد تا به حال شما
قوری، من باید خوشحالم که از آن می دانم، گفت: آقای Boffin.
و سپس، با دست راست خود را در لب های او، تکرار روی ملاحظه، قوری،
قوری، و نگاه در طول کتاب بر روی زمین، به عنوان اگر او می دانست که چیزی وجود دارد
جالب با یک قوری متصل است، جایی در میان آنها است.
آقای Wegg و آقای زهره در یک نگاه wonderingly: و آقای Wegg، در اتصالات خود را در
عینک، چشمانش را باز گسترده، بیش از رینگ خود را، و سمت خود را شنود گذاشته
بینی: به عنوان نصیحت به زهره برای حفظ خود را به طور کلی وسیعتر است.
قوری، تکرار از آقای Boffin، ادامه به الهه شعر و موسیقی و بررسی کتاب؛ قوری،
قوری.
آیا شما آماده Wegg؟ "من در خدمت شما، آقا،" پاسخ داد که
آقا، گرفتن صندلی های معمول خود را در حد معمول حل و فصل، و مجبور به پای چوبی خود را
در زیر جدول قبل از آن.
آقای زهره می خواهید خودتان را مفید و یک صندلی در کنار من، آقا،
conveniency از snuffing شمع؟
زهره مطابق با دعوت در حالی که آن هنوز در حال داده شده، سیلاس ثابت در او
با پای چوبی خود را به جلب توجه خاص خود را به آقای متفکر ایستاده Boffin
قبل از آتش سوزی، در فضای میان این دو حل و فصل است.
'سجاف! Ahem، سرفه آقای Wegg به جلب توجه کارفرمای خود.
"آیا شما می خواهید با حیوانات شروع، آقا - از ثبت نام؟
نه. آقای Boffin گفت: «نه، Wegg.
با استفاده از آن، تولید یک کتاب کمی از جیب خود پستان، او آن را با دقت فراوان در اختیار شما
به آقایان ادبی و پرسید: "چه چیزی است که شما تماس بگیرید، Wegg؟
این آقا، 'پاسخ سیلاس، تنظیم عینک خود را، و با اشاره به عنوان
صفحه،، زندگی Merryweather و حکایات Misers است.
آقای زهره، شما می توانید خودتان مفید است و رسم شمع کمی نزدیکتر، آقا؟
این یک فرصت خاص از اهدای خیره بر رفیق خود.
که از اونا، شما را در آن تعداد زیادی؟ از آقای Boffin خواست.
آیا می توانید پیدا کردن بسیار آسان است؟
خوب، آقا، 'پاسخ سیلاس، تبدیل به جدول محتویات و به آرامی تکان و لرزش بال
برگ های این کتاب، "من باید بگویم که آنها باید به خوبی همه در اینجا، آقا؛ here'sa
طبقه بندی بزرگ، آقا؛ چشم من جلب جان
اور، آقا، جان کوچولو، آقا، دیک Jarrel، جان Elwes، آقای کشیش جونز
Blewbury، کرکس هاپکینز، دانیل رقصنده - 'گفت:' ما رقصنده، Wegg، آقای Boffin.
با خیره شدن در دیگر رفیق او، سیلاس در پی و مکان را در بر داشت.
صفحه صد و نه، آقای Boffin. فصل هشتم.
فهرست مطالب فصل، "تولد و املاک او.
لباس او و ظاهر. خانم رقصنده و زینت زنانه اش.
عمارت خسیس. پیدا کردن یک گنج است.
داستان از پای گوشت گوسفند است.
ایده خسیس مرگ. باب فعلی خسیس.
گریفیث و کارشناسی ارشد خود است. چگونه به نوبه خود یک پنی است.
یک جانشین برای یک آتش.
مزایای استفاده از نگه داشتن یک جعبه انفیه. خسیس می میرد بدون تی شرت.
گنجینه های از توده فضولات - "''؟ چه خبر؟ "خواستار آقای Boffin.
"گنجینه" آقا، تکرار سیلاس، خواندن بسیار مشخصا، "یک توده فضولات.
آقای زهره، آقا، شما را با snuffers obleege؟
این، برای تضمین توجه به اضافه کردن او را با لب خود را تنها، "تپه!
آقای Boffin بازو، صندلی را به فضا جایی که او ایستاده بود را به خود جلب کرد، و گفت، از جانشین خود
و slyly مالش دست خود را:
"ما رقصنده بدهید.
آقای Wegg زندگینامه برجسته که انسان از طریق مراحل مختلف خود را دنبال
و بخل و خاک، از طریق مرگ خانم رقصنده در یک رژیم بیمار نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است سرد،
و از طریق آقای رقصنده حفظ ژنده پوش خود را
همراه با hayband، و گرم شام خود را با نشستن بر آن، به
حادثه consolatory برهنه در حال مرگ خود را در یک کیسه.
پس از آن او به شرح زیر به عنوان خوانده شده
'خانه، و یا به جای پشته از خرابه، که در آن آقای رقصنده زندگی می کردند و که در او
مرگ محول شده به حق کاپیتان هولمز، بدبختی، فاسد بود
ساختمان، برای آن بود برای بیش از نیم قرن نشده است ترمیم کنید. ""
(در اینجا آقای Wegg چشم به رفیق خود و به اتاق که در آن نشست که نبوده
تعمیر برای مدت زمان طولانی است.)
"اما هر چند ضعیف در ساختار خارجی، تار و پود خراب بود بسیار غنی از
داخلی.
هفته های زیادی برای کشف محتویات کل آن را در زمان و کاپیتان هولمز آن را در بر داشت
کار بسیار دلپذیر را به فرو رفتن به hoards مخفی خسیس است. "
(آقای Wegg در اینجا تکرار hoards مخفی، و دوباره ثابت رفیق خود را.)
"یکی از ثروتمندترین escretoires آقای رقصنده dungheap در cowhouse پیدا شد.
مجموع اما کمی کوتاه از دو هزار و پانصد پوند در این ثروتمندان موجود شد
قطعه ای از کود و در یک ژاکت قدیمی،
دقت گره خورده است، و به شدت به آخور میخ، در یادداشت های بانکی و طلا بودند
پانصد پوند بیشتر است. ""
(در اینجا پا Wegg آقای چوبی به جلو زیر میز شروع شده است، و به آرامی خود را بالا
او به عنوان خوانده شده.)
"چند کاسه پر با guineas و نیمه guineas کشف شد و در مختلف
زمان محلی بر روی جستجو در گوشه و کنار خانه آنها دریافتند بسته های مختلف از یادداشت های بانکی.
بعضی از به درز دیوار "کهنه شد؛
(در اینجا آقای زهره نگاه دیوار.) بسته های نرم افزاری تحت مخده مخفی می کردند، شد و
جلد صندلی "؛
(در اینجا آقای زهره تحت خود را در مورد حل و فصل نگاه کرد.)
"بعضی از آنها reposing به صورت چسبیده در پشت زیر شلواری؛ و یادداشت ها بالغ به شش
صد پوند منظمی یافت می شد تا در داخل قوری قدیمی دو برابر شده است.
کاپیتان در ثبات کوزه های پر از دلار و شیلینگ.
دودکش سمت چپ unsearched و خیلی خوب برای مشکل پرداخت شده و در
19 حفره های مختلف، همه پر شده با دوده، مبالغ مختلفی از پول یافت شد.
بالغ با هم به بیش از دو صد پوند می باشد. "
در راه به این بحران پای چوبی آقای Wegg به تدریج بالا بود و خود را بیشتر و
و او آقای زهره با آرنج مخالف خود، nudged عمیق تر و عمیق تر، تا زمانی که در
طول حفظ تعادل خود
با دو عمل ناسازگار شد، و او در حال حاضر کاهش یافته است بیش از یک وری بر اساس آن
آقا، فشردن او را در مقابل لبه حل و فصل است.
و نه هر کدام از این دو، برای برخی از چند ثانیه، هر گونه تلاش برای بهبود
خود، هر دو در یک نوع غش مالی باقی مانده است.
اما از نظر آقای Boffin در بازوی صندلی بغل کردن و یا خود را نشسته، با چشمان خود را
بر آتش عمل ترمیمی.
جعل عطسه برای پوشش دادن به حرکات خود، آقای Wegg، با اسپاسمودیک 'Tish
هو! کشیده خود و آقای زهره تا به شیوه ای استادانه.
بیایید آن را بیشتر کرده اند، گفت: آقای Boffin، hungrily.
«جان Elwes بعدی این است که، آقا. آیا این لذت خود را Elwes جان؟
آه! آقای Boffin گفت.
بیایید شنیدن جان انجام داد. او به نظر می رسد هر چیزی پنهان نیست،
رفت و نه صراحت.
اما یک خانم نمونه با نام Wilcocks، که دور طلا و نقره در جمع بود
در یک ساعت مورد، یک قوطی پر از گنج را در سوراخ زیر پله ها خود را ترشی گلدان، و
مقداری پول در یک تله موش، دوباره علاقه.
به او موفق شد یک بانوی دیگر، این ادعا را به گدا، که ثروت پیچیده پیدا شد
در تکه های کوچک کاغذ و کهنه و قدیمیه.
به او، یکی دیگر از بانوی سیب زن از تجارت، که ثروت از ده هزار نفر را نجات داد
پوند و پنهان آن را اینجا و آنجا، در شکاف ها و گوشه ها، پشت آجر و تحت
کفپوش.
او، نجیب زاده فرانسوی، که کهنه شده بود و دودکش خود را، و نه به ضرر
قدرت طراحی آن، کیف چرم، حاوی بیست هزار فرانک طلا
سکه، و مقدار زیادی از با ارزش
سنگ، به توسط chimneysweep پس از مرگ او کشف شد.
توسط این مراحل آقای Wegg وارد در یک نمونه نتیجه گیری از انسان زاغی:
سالها پیش، در کمبریج زندگی می کردند وجود دارد زن و شوهر پیری خسیس به نام Jardine:
آنها صاحب دو پسر: پدر خسیس بی نقص بود، و در مرگ او یک هزار
guineas در بستر خود ترشح کشف شد.
دو پسر به عنوان صرفه جو به عنوان پدر خود بزرگ شد.
هنگامی که حدود بیست سال سن، آنها کسب و کار در کمبریج به عنوان drapers آغاز،
و آنها در آنجا تا زمان مرگ خود را ادامه داد.
استقرار Jardine آقایان، کثیف ترین مغازه ها در
کمبریج است. مشتریان به ندرت برای خرید رفت.
به جز شاید از روی کنجکاوی.
برادران انسان به دنبال بد نام بودند، اگر چه با همجنسگرا در محاصره
پوشاک به عنوان جزء اصلی خود را در تجارت، آنها ژنده پوش کثیف خود را میپوشید.
گفته شده است که آنها به حال هیچ بستر، و برای صرفه جویی در هزینه یک، همیشه در یک خواب
مجموعه ای از بسته بندی، پارچه تحت شمارنده. در خانه داری خود آنها فقیر بودند
در نهایت.
مشترک گوشت، هیئت مدیره خود را برای بیست سال فضل نیست.
اما زمانی که برای اولین بار از برادران فوت کرد، از سوی دیگر، در کمال تعجب خود را، در بر داشت
مبالغ زیادی از پول است که حتی از او ترشح شده بود. '
! وجود دارد 'گریه آقای Boffin.
حتی از او می بینید! تنها دو نفر از اونا، و در عین حال یکی از وجود
اونا از دیگری مخفی شده بودند.
آقای زهره، که از زمان معرفی خود را به نجیب زاده فرانسوی شده، از دولا شدن به همکار
تا دودکش، توجه خود را به یاد می آورد به حکم گذشته بود، و در زمان آزادی
تکرار آن است.
'آن را دوست داری؟ از آقای Boffin خواست، ناگهان تبدیل.
تمنا می کنم، التماس می کنم، غیر انسانی خود را، آقا؟ "آیا تمایل دارید چه Wegg قرائت-؟
آقای زهره پاسخ داد که متوجه شد که آن را بسیار جالب است.
سپس دوباره، آقای Boffin گفت، و شنیدن بیشتر است.
آمد که دوست دارید؛ آمده روز پس از به، فردا، نیم ساعت زودتر.
زیادی وجود دارد. هیچ پایانی برای آن وجود دارد، آقای زهره ابراز قدردانی خود را و
پذیرفته دعوت.
عالی شده است مخفی می کرد، در یک زمان و دیگری، 'آقای Boffin گفت:
ruminating. "واقعا فوق العاده است.
معنی آقا، مشاهده Wegg، با چهره وابسته به تسکین یا دلجویی به او جلب می کند، و با
یکی دیگر از PEG در دوست و برادر خود را در راه پول؟
پول، آقای Boffin گفت.
"آه! و مقالات. آقای Wegg، در حمل و نقل ضعیف، دوباره
بر روی ونوس آقای کاهش یافته است، و دوباره دوره نقاهت خود، نقاب احساسات خود
با یک عطسه.
'Tish هو! آیا به شما می گویند مقالات بیش از حد، آقا؟
شده است پنهان، آقا؟ "پنهان و فراموش کرده است، گفت: آقای Boffin.
"چرا کتاب فروش که به فروش موزه فوق العاده - فوق العاده
موزه؟ "او بر روی زانوی خود را بر روی زمین بود
لحظه، groping مشتاقانه در میان کتاب ها.
می تواند شما را کمک کنم، آقا؟ "خواسته Wegg. گفت: که "نه، من آن را کردم و در اینجا آن است،
Boffin، گرد آن را با آستین کت خود را.
'Wollume 4.
من می دانم آن wollume چهارم بود، که کتاب خواندن آن به من از.
به دنبال آن، Wegg. سیلاس کتاب را گرفت و برگ ها را تبدیل.
قابل توجه petrefaction، آقا؟ "
، گفت: "نه، که آن را نمی آقای Boffin. این می تواند petrefaction بوده است. "
"خاطرات ژنرال جان رید، معمولا به نام قدم زدن Rushlight، آقا؟
با پرتره؟
نه، نه، هنوز او را آقای Boffin گفت. مورد قابل توجه یک فرد که بلعیده
تاج تکه، آقا؟ به پنهان کردن آن؟ از آقای Boffin خواست.
چرا، نه، آقا، 'پاسخ Wegg، مشورت با متن، به نظر می رسد که توسط انجام
تصادف باشد. آه! این بعد باید آن را.
"کشف منفرد اراده، بیست و یک سال از دست دادند."
که آن را 'گریه آقای Boffin. 'خوانده شده است.
"فوق العاده ترین مورد،" سیلاس Wegg با صدای بلند، "در آخرین محاکمه شد
Maryborough assizes در ایرلند است. این به طور خلاصه این بود.
رابرت بالدوین، در ماه مارس سال 1782، اراده خود را، که او در آن سرزمین در حال حاضر در ابداع
پرسید، به کودکان از جوانترین پسر خود را بلافاصله پس از آن دانشکده خود را شکست خورده
او را، و او روی هم رفته بچه گانه و بالای هشتاد سال سن درگذشت.
متهم، پسر ارشد، بلافاصله پس از آن داد که پدر او را به حال
تخریب اراده، و خواهد کرد پیدا شده بود، او را به در اختیار داشتن این وارد
اراضی مورد نظر، و بنابراین مسائل باقی مانده
بیست و یک سال، کل خانواده را در تمام آن زمان اعتقاد داشتند که
پدر بدون اراده جان خود را از دست داده اند.
اما بعد از بیست و یک سال درگذشت همسر متهم اطلاعی در دست نیست، و او خیلی زود پس از آن، در
از هفتاد و هشت سالگی، ازدواج یک زن جوان: که ناشی از برخی از اضطراب
او دو پسر، که تند و تلخ بیان
این احساس را برافروخته پدر خود، که او در خشم خود را اعدام خواهد شد
به عاق کردن پسر بزرگش، و در تناسب خود را از خشم به فرزند دوم خود را نشان داد،
که فورا مشخص به آن، و
از بین بردن آن، به منظور حفظ اموال را به برادرش.
با این دیدگاه، او را شکست باز کردن میز پدرش، جایی که او در بر داشت - پدرش نمی شود
که او پس از دنبال، اما اراده از پدربزرگش، بود که در مجموع
فراموش شده در خانواده است. ""
! وجود دارد آقای Boffin گفت. «آنچه مردان کنار گذاشتن و فراموش کرده ام، یا به معنای
برای از بین بردن و کار را انجام ندهید او سپس در تن کند افزود: "- تن -
حرکت - نشستند،
و او به عنوان نورد چشمان او در تمام طول اتاق، Wegg و زهره نیز به نورد خود را
چشم دور تا دور اتاق.
و سپس Wegg، به تنهایی، چشمان خود را بر روی Boffin آقای ثابت به دنبال در آتش دوباره به عنوان اگر او
تا به حال ذهن تا بهار بر سر او و افکار خود را تقاضا و یا زندگی خود را.
با این حال، زمان تا به شب، گفت: آقای Boffin، تکان دادن دست خود را پس از یک سکوت.
"، روز بعد از به فردا. محدوده کتاب بر قفسه، Wegg.
جرات می توانم بگویم آقای زهره خواهد بود تا نوع به شما کمک کند.
در حالی که صحبت کردن، او دست خود را به سینه از پوشش بیرونی خود محوری، و تلاش
با برخی از شیء است که بیش از حد بزرگ می شود رو به راحتی وجود دارد.
چه بود که گیجی از سیاست گذاران دوستانه در زمانی که این شی در گذشته در حال ظهور،
ثابت شده بود فانوس بسیار ویران و تاریک!
بدون در توجه به اثر تولید شده توسط این ابزار کوچک، آقای Boffin ایستاده بود
آن را روی زانوی خود را، و، تولید یک جعبه کبریت، عمدا شمع روشن
فانوس، منفجر کردن بازی افروخت، و پایان را به آتش بازیگران.
من قصد دارم و، Wegg، او پس از آن اعلام کرد، به گرفتن یک به نوبه خود در مورد محل و دور
حیاط.
من شما را نمی خواهم. من و این فانوس گرفته اند
صدها تن - هزاران - از نوبت در زمان ما با هم.
اما من نمی تواند فکر می کنم، آقا - و نه بر روی هر حساب، من، نه - Wegg بود مودبانه
ابتدا، وقتی آقای Boffin، که افزایش یافته بود و به سمت درب بود، متوقف شد:
"من به شما گفته که من می خواهید، Wegg."
Wegg هوشمندانه متفکر به نظر می رسید، در صورتی که به ذهن او نیست تا زمانی که رخ داده است
در حال حاضر آن را به روی شرایط تحمل است.
او هیچ چیز را برای آن داشت، اما به آقای Boffin بیرون بروید و در را بست پشت سر او.
اما لحظه ای او در طرف دیگر آن بود، Wegg ونوس با هر دو دست چنگ
و در زمزمه خفگی، گفت: اگر او در حال خفه شد:
آقای زهره، او باید دنبال شود، او باید تماشا می شود، او باید نزد نمی شود از دست رفته
لحظه 'چرا باید او نیست؟ پرسید: زهره،
خفه.
"رفیق، شما ممکن است توجه کرده باشید من یک کمی elewated در ارواح بود زمانی که شما در می آیند
به شب. من چیزی پیدا کردم. "
شما؟ خواسته زهره، حالم او را با هر دو دست، به طوری که آنها
در همپیوند ایستاد مثل یک زن و شوهر از گلادیاتور مضحک است.
هیچ وقت به شما بگویم در حال حاضر وجود دارد.
من فکر می کنم او باید برای آن به کار رفته اند. ما باید فورا چشم بر او داشته باشد.
انتشار هر یک از دیگری، آنها را به درب رخنه کرد، باز آن را آرام، و peeped.
یک شب ابری بود، و سایه ای سیاه و سفید از تپه ها ساخته شده تیره تر حیاط تاریک است.
اگر دو کلاه بردار نیست، به زمزمه Wegg، به همین دلیل تیره فانوس؟
ما را دیده اند، آنچه که او بود، اگر او یک نور انجام شده بود.
آرام، این راه است.
با احتیاط در طول مسیری که با قطعاتی از مجموعه ظروف در خاکسترهای، مرز
2 سرقت پس از او. آنها می توانستند او را در صدای یورتمه رفتن اسب عجیب و غریب خود را می شنوید،
خرد cinders شل رفت.
گفتم سیلاس: "او می داند که توسط قلب، '،' و لازم نیست فانوس خود را به نوبه خود
، او را خوارکننده!
اما او آن را روشن، تقریبا در آن لحظه، و نور خود را بر را دیدم
برای اولین بار از تپه است. "است که نقطه زهره در خواست
زمزمه.
او گرم، سیلاس هم با همان لحن گفت:. او با ارزش گرم است.
او نزدیک است. من فکر می کنم او باید برای آن نگاه کنید.
که او را در دست دارد؟
پاسخ داد: "بیل، زهره. و او می داند که چگونه از آن استفاده کنید، به یاد داشته باشید،
پنجاه برابر و همچنین هر کدام از ما. '
پیشنهاد Wegg: "اگر او را برای آن به نظر می رسد و نتواند آن، شریک، '،' آنچه در ما
کاری انجام دهید؟ "اول از همه، صبر کنید تا او، گفت:
زهره.
مشاوره با احتیاط بیش از حد، برای او تاریک فانوس خود را دوباره، و تپه سیاه و سفید تبدیل شده است.
او پس از چند ثانیه، نور را یک بار دیگر تبدیل شده است، و ایستاده در دیده شد
پا از تپه دوم، به آرامی بالا بردن فانوس کم کم تا زمانی که برگزار شد
آن را در طول بازو، به عنوان اگر او بودند
بررسی وضعیت کل سطح.
این نمی تواند به نقطه بیش از حد؟ "گفت: زهره. نه، گفت: Wegg، او داره سرد میشه.
زمزمه زهره: به من برخورد، '،' او می خواهد که برای پیدا کردن اینکه آیا هر یک بوده است
groping در مورد وجود دارد. 'صدا در نیاوردن! بازگشت Wegg، او سردتر
و سردتر - در حال حاضر او انجماد '
این علامت تعجب توسط خود را با داشتن چراغ خاموش دوباره روشن و مشخص شد دوباره،
و در پای تپه سوم قابل مشاهده است.
چرا، او در حال بالا رفتن از آن گفت: "زهره.
بیل و تمام! گفت: Wegg.
در یورتمه nimbler، اگر بیل را بر شانه خود را به او با احیای قدیمی تحریک
انجمن ها، آقای Boffin صعود serpentining پیاده روی، تا تپه که او
در به مناسبت آغاز خود را به انحطاط و سقوط به سیلاس Wegg شرح داده شده است.
او در برخورد به آن فانوس خود را.
این دو او را به دنبال، دولا شدن پایین است، به طوری که چهره های آنها ممکن است بدون علامت در تسکین
در برابر آسمان زمانی که او باید فانوس خود را دوباره روشن.
آقای زهره سرب، بکسل آقای Wegg، در جهت است که پا مقاوم به درمان او ممکن است در زمان
بی درنگ از هر گونه مشکلات باید آن را برای خود حفر extricated.
آنها فقط می تواند را که رفتگر طلایی برای نفس کشیدن را متوقف است.
البته آنها بیش از حد متوقف شد، فورا. زمزمه Wegg: این تپه خود را به عنوان
او بهبود باد، این یکی.
چرا هر سه خود را، بازگشت زهره.
پس او فکر می کند، اما او به تماس این خود، چون یکی از اولین از چپ به
او که میراث خود را هنگامی که آن همه او را تحت اراده انجام گرفت.
هنگامی که او نور خود را نشان می دهد، گفت: "زهره، حفظ نظارت بر شکل تاریک خود را تمام
زمان، قطره های پایین تر و نزدیک تر نگه دارید. او در رفت و دوباره، و آنها دوباره به دنبال.
به دست آوردن بالای تپه، او در نور خود را تبدیل - اما فقط تا حدی - و آن را ایستاده
بر روی زمین.
قطب از weatherbeaten کج برهنه در خاکستر وجود دارد کاشته شد، و شده بود
بسیاری از سال وجود دارد.
هارد های این قطب، فانوس او ایستاده بود: روشنایی چند پا را از قسمت پایین تر از آن
و کمی از سطح خاکستری اطراف، و پس از ریخته گری کمی بی هدف
دنباله واضح و روشن از نور را به هوا.
او هرگز می توان به حفاری قطب! 'زمزمه زهره به عنوان آنها پایین کاهش یافته و
نگه داشته نزدیک است. شاید فریاد و پر از
چیزی، زمزمه Wegg.
او که قرار بود به حفاری، با آنچه شی، برای او جمع کافهای خود و تف
در دست او، و سپس در آن را مانند حفار او رفت.
او هیچ طراحی بر قطب بود، که او به جز اندازه گیری طول یک بیل از آن
قبل از شروع، و نه در آن هدف خود را به حفاری های عمیق.
برخی از ده ها و یا پس از سکته مغزی متخصص بسنده است.
سپس، او متوقف شد، به داخل حفره نگاه کرد، بیش از آن خم شده، و در زمان چه
به نظر می رسد به صورت عادی بطری: یکی از کسانی که چمباتمه زدن، بالا شانه، کوتاه
بطری های شیشه ای کلفت که هلندی است گفت: برای نگه داشتن شجاعت خود را وارد
به محض این که او انجام داده بود، او خاموش فانوس خود را، و آنها می توانستند بشنوند که او
پر کردن سوراخ در تاریکی است.
خاکستر به راحتی توسط دست بافتن نقل مکان کرد، جاسوسان این به عنوان یک اشاره در زمان را به
خاموش در زمان مناسب. بر این اساس، آقای زهره تضعیف گذشته آقای Wegg
و او را یدک کشیده پایین.
اما تبار آقای Wegg را بدون زحمت شخصی گرفت،
او خود می خواست پا چسبیده به خاکستر حدود نیمی از راه را به پایین، و زمان پرس، آقای
زهره در زمان آزادی از تخلیه او را از
افسار خود را با یقه که او را از بقیه از سفر خود را در occasioned
به عقب، با احاطه سر خود را در دامن کت خود، و پای چوبی خود را از
تاریخ و زمان آخرین، مانند کشیدن.
پس آقای Wegg توسط این حالت سفر متلاطم بود، که زمانی که او در راه اندازی شد
زمین سطح بالاترین با تحولات فکری او بود، او کاملا
ناخودآگاه از یاطاقان ¬ های او بود و نیست
حداقل ایده که در آن محل اقامت خود به یافت می شود، تا زمانی که آقای زهره او را هل داد
به آن است.
حتی پس از آن، او مبهوت دور و دور، ضعیف خیره در مورد او، تا زمانی که آقای زهره
با یک قلم مو سخت حواس خود را به او و گرد و غبار از نزد او خارج خار.
آقای Boffin آمد در باهستگی، برای این فرآیند مسواک زدن خوب بوده است
انجام شده است، و آقای زهره را به نفس خود را داشتند، قبل از اینکه دوباره.
که او بطری را در جایی در مورد او نمی تواند شک، که در آن، نه چندان
روشن است.
او عینک بزرگ کت خشن، دکمههای بیش از، و آن را ممکن است در هر یک از نیم دوجین
جیب. چه ماده، Wegg؟ آقای Boffin گفت.
شما به عنوان رنگ پریده به عنوان یک شمع.
آقای Wegg، با دقت تحت اللفظی، که او احساس کردند اگر او تا به حال به نوبه خود پاسخ داد.
'صفرا'، آقای Boffin گفت، پف کردن نور در فانوس، بستن آن، و
stowing آن را در سینه از پوشش خود را مانند قبل.
آیا شما در معرض به صفرا Wegg؟
آقای Wegg دوباره، با پایبندی دقیق به حقیقت جواب، که او فکر نمی کنم
بود تا به حال احساس مشابهی را در سر او بود، به هر چیزی مثل همین حد است.
فیزیک خود را به فردا، Wegg، گفت: آقای Boffin، برای شب بعد.
توسط این محله رفتن به از دست دادن، Wegg.
"از دست دادن، آقا؟ '
'رفتن به از دست دادن تپه. حرکتدهنده دوستانه ساخته شده چنین آشکار
تلاش در یک نگاه کنید، که آنها نیز ممکن است خیره در یک
دیگری با تمام توان خود را.
آیا شما با آنها جدا شده است، آقای Boffin؟ پرسید: 'سیلاس.
: بله، آنها قصد. معدن رفته در حال حاضر به عنوان خوب.
یعنی یک کمی از این سه نفر، با قطب بالای، آقا.
: بله، گفت: آقای Boffin، مالش گوش خود را در راه قدیمی خود، با آن لمسی جدید
مکاری اضافه شده به آن شده است.
این ذهن یک پنی. آن را می خواهیم شروع به carted به-فردا.
"آیا تا کنون به مرخصی از دوستان قدیمی خود را، آقا؟" پرسید: سیلاس، jocosely.
نه. آقای Boffin گفت.
"شیطان این است که در سر شما قرار داده است؟
او خیلی ناگهانی و خشن، که Wegg، که معلق در هوا نزدیک تر بود و به او نزدیک تر است
دامن، despatching پشت دست خود را بر کاوش در اردوهایی در جستجوی
سطح بطری، بازنشسته و دو یا سه قدم.
بدون جرم، آقا، گفت: Wegg، فروتنی است. بدون جرم است.
آقای Boffin او را به عنوان یک سگ ممکن است چشم سگ دیگری را که می خواست استخوان او چشم و
در واقع retorted با صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید پایین، به عنوان سگ ممکن است retorted.
خوب شب، او پس از به سکوت مودی غرق گفت، با دست خود
آغوش گرفت پشت سر او، و چشمان خود را به طرز مشکوکی در مورد Wegg سرگردان -: نه!
توقف وجود دارد.
من می دانم راه برون رفت، و من می خواهم در نبود نور است.
بخل، افسانه و شب و بخل، و اثر ضد التهابی
آنچه او دیده بود، و شاید عجله خون بد مطبوع خود را به مغز خود را در
تبار او، ساخته، سیلاس Wegg به چنین
زمین اشتهای سیری ناپذیر، که هنگامی که درب بسته او را به از بین بردن در آن ساخته شده و به خود جلب کرد
زهره همراه با او. او باید برود، او گریه می کرد.
ما نباید به او اجازه دهید برود؟
او که بطری درباره او است. ما باید که بطری.
چرا، شما می توانید آن را با زور را ندارد گفت: "زهره، مهار او.
"من؟
بله من می خواهم. من می خواهم آن را توسط هر نیرو را، من می خواهم آن را در داشته باشند
هر قیمت! آیا ترس از یک پیر مرد به عنوان اجازه
او بروید، شما ترسو؟
من ترس از شما، به عنوان و نه به شما اجازه برود، گفتم: "زهره، sturdily، clasping او
در آغوش او. آیا او را می شنوید؟ retorted Wegg.
را می شنوید آیا او می گویند که او به ما نا امید حل و فصل شد؟
آیا شما بشنوم او می گویند، فعلی، بود که او را به تپه پاک کردن، هنگامی که
بدون شک محل تمام rummaged است؟
اگر شما روح از ماوس برای دفاع از حقوق خود، داشته باشد.
اجازه بدهید بعد از او.
همانطور که در wildness او بود مبارزه قوی برای آن، آقای زهره به آن تلقی می
مصلحت او را بلند پرتاب او، و با او قرار می گیرند، این امر خوب واقف است که، یک بار،
نخواهد بود تا دوباره به راحتی با پای چوبی خود.
آنها هر دو نورد بر روی زمین، و در آنها، آقای Boffin بسته دروازه.