Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل من یک حراج موتور قایق
"از کجا می خواهید، تام؟" آقای بارتون سویفت پسرش را به عنوان مرد جوان پرسید:
شد به آرامی هل دادن موتور چرخه خود را از حیاط به سمت جاده ای کشور است.
"شما نگاه کن به عنوان اینکه شما تا به حال برخی از شیء در نظر است."
"پس من، پدر. من قصد دارم بیش از به Lanton. "
"Lanton؟
برای چی؟ "" من می خواهم به نگاهی است که موتور قایق است. "
"از کدام قایق است که، تام؟ من زبان خود را در مورد یک قایق یاد
را در Lanton.
چه چیزی می خواهید در آن نگاه کنید؟ "" موتور، قایق این همراهان بود که
سعی کردم به دور با اختراع توربین مدل، پدر.
آنها در عمارت قدیمی Harkness عمومی استفاده می شود، در جنگل های نزدیک
دریاچه و قایق است که شخص هنگامی استفاده شود که او دور از من، روز من بود
تعقیب او است. "
"اوه، بله، من به یاد داشته باشید در حال حاضر است. اما آنچه که قایق انجام در Lanton؟ "
"این از آن جایی که به آن تعلق دارد. این ویژگی از Bently آقای هیستینگز است.
دزد آن را از او به سرقت برده است، و زمانی که آنها به دور از عمارت های قدیمی زد،
زمان آقای دیمون و من با هجوم به محل قایق در دریاچه باقی مانده است.
من آن را تحویل مقامات شهرستان، و آنها متوجه آن متعلق به آقای
هیستینگز.
او آن را دارد به عقب در حال حاضر، اما من می دانم آن را تا حدی آسیب دیده است، و او می خواهد برای خلاص شدن از شر
از آن است.
او رفتن به آن را در حراج به فروش برسد به روز، و من فکر کردم من و نگاهی به
در آن است. ببینید - "
"بله، من را ببینید، تام،" آقای سویفت با خنده بانگ زد.
"من آنچه را که شما با هدف است. شما می خواهید یک موتور قایق، و تو همه
در اطراف انبار کاه و جو و کنف و غیره رابین هود در آن است. "
"نه بابا،، من تنها -" "اوه، من به شما می دانیم، تام، پسر بچه من" قطع
مخترع، تکان دادن انگشت خود را در فرزند خود، که به نظر می رسید تا حدودی اشتباه است.
"شما زیبا و قایق پارو زدن یک قایق بادبانی، با این حال شما اشتیاق برای
موتور قایق. بیا در حال حاضر، خود را تا.
آیا شما نیست؟ "
"خوب، پدر، یک موتور قایق قطعا رفتن خوب در دریاچه Carlopa.
مقدار زیادی از اتاق را به سرعت او وجود دارد، و من تعجب می کنم تعداد بیشتری از آنها وجود ندارد.
من که قرار بود به قایق آقای هیستینگز برای فروش، اما من دقیقا فکر می کنم
خرید - "" اما شما می توانید یک قایق آسیب دیده را خریداری نیست.
شما؟ "
"نه چندان آسیب دیده است،" و در اشتیاق خود را مخترع جوان (تام سویفت
اختراع ثبت شده چند را گرفته بود) چرخه موتور خود را در مقابل نرده ها ایستاده بود و آمد
به پدرش نزدیک تر است.
"این فقط کمی آسیب دیده است، او رفت. "من به راحتی می توانید آن را تعمیر کنند.
نگاه کردم آن را در سراسر قبل از من آن را در اتهام مقامات داد، و آن را
قطعا خوب قایق.
ارزش آن را دارد نه صد دلار است - و یا از آن بود که بود ".
"معامله خوب That'sa از پول را برای یک قایق" و آقای سویفت نگاه جدی، برای اینکه او
به خوبی خاموش، او را به محافظه کاران متمایل شد.
"اوه، من فکر می کنم باید پرداخت که بسیار است.
در واقع، پدر، من واقعا به حال هیچ تصوری از مناقصه در حراج.
من فقط فکر می کردم من و گرفتن ایده از آنچه قایق ممکن است برای فروش.
شاید روزی - "
تام متوقف است. از آنجا که پدرش آغاز کرده بود تا او را مورد سوال قرار
برخی از برنامه های جدید را به سر پسر بچه آمده بود.
او در پدر و مادر خود را نگاه کرد و دید لبخند آغاز به کار در سراسر گوشه و کنار آقای
لب سویفت. نیز وجود دارد که نگاه طنز آمیز در چشم
مخترع قدیمی تر است.
او را درک پسر نسبتا خوب، حتی اگر او بود، و او می دانست که تام کاملا.
"آیا شما واقعا دوست دارم پیشنهاد که تام قایق را از او پرسید.
"من، پدر؟
خوب - "جوانان به اتمام برساند، اما پدرش می دانست چه چیزی منظور او.
"من فرض کنید یک موتور قایق خواهد بود چیزی که به خوبی بر روی دریاچه Carlopa،" رفت و آقای
سویفت musingly.
"من و تو می تواند سفرهای مکرر به آن را. آن را مانند یک چرخه موتور نمی باشد، تنها مفید
برای یک. شما چه گمان قایق برای رفتن،
تام؟ "
"من به سختی می دانیم. قیمت، به اعتقاد من، از بالا برای موتور
قایق های جدید بر روی دریاچه ما که چند نفر شانس آنها را.
اما اگر آقای هیستینگز گرفتن دیگر، او نمی خواهد شد تا به طور خاص در مورد اصرار
قیمت بالا برای یکی از قدیمی.
سپس، بیش از حد، این واقعیت است که آسیب دیده است کمک خواهد کرد که قیمت را به پایین نگه دارید، هر چند که من می دانم
من به راحتی می توانید آن را در وضعیت خوبی قرار داده است. من می خواهم پیشنهاد را، اگر فکر می کنید
این همه حق است. "
"خب، من حدس می زنم شما ممکن است، تام است، اگر شما واقعا آن را می خواهم.
شما باید پول خود را و یک موتور قایق سرمایه گذاری بد نیست.
شما چه فکر میکنید باید حد است؟ "
"آیا یک صد و پنجاه دلار بیش از حد بالا در نظر بگیرد؟"
آقای سویفت نگاه تام انتقادی به.
او به سادگی بر سر مسائل مختلف را در ذهن او، و نه از آنها بود
دل و جرات فرزند خود را در گرفتن برخی از مقالات ارزشمند و یک مدل از یک نشان داده شده بود
باند دزدها.
مرد جوان قطعا به برخی از پاداش برخوردار بود، و به او اجازه می دهد یک قایق به
ممکن است به درستی بخشی از آن باشد.
"من فکر می کنم شما با خیال راحت می تواند به عنوان بالا به عنوان دو صد دلار، تام، گفت:" آقای سویفت در
را وارد نمایید.
"اون حد من بر روی یک قایق آسیب دیده را برای آن بهتر است کمی بیشتر به پرداخت
و یک. با این حال، استفاده از قضاوت خود را، اما نمی
به بیش از دو صد.
بنابراین دزدانی که مشکل زیادی برای من ساخته شده که قایق از آقای هیستینگز به سرقت برده،؟
"بله، و آنها به مراقبت چندانی از آن را یا نه.
آنها آسیب زدن به موتور است، اما بدنه است در شکل خوب است.
من تا به حال خیلی خوشحال شدم شما به من اجازه دهید بر روی آن را پیشنهاد داد. من شروع به درست کردن.
حراج در ساعت ده و من بیش از زمان برای رسیدن به آنجا نیست. "
"حالا مراقب باشید که چگونه شما پیشنهاد باشد.
آیا چهره خود را افزایش نیست، همانطور که من گاهی اوقات دیده می شود زنان، مردان و هم، کار را در
شور و هیجان خود را. یکی ممکن است سر خود را، و اگر او
کند، به آنها اجازه دهید.
اگر شما قایق من بسیار خوشحالم در حساب شما.
اما آیا هر یک از باند آنسون مورس را در آن با شما.
من به اندازه کافی از آنها را دیده ام. "
"من پدر نیست!" گریه تام به او trundled موتور چرخه خود در خارج از دروازه و به
جاده کشور که منجر به روستای Shopton، جایی که او زندگی می کردند، و به Lanton،،
که در آن حراج برگزار می شود.
مخترع جوان از دست رفته بود نه چندان دور قبل از او به پشت، می روم ماشین خود را
ایستاده در مسیر جانبی.
"چه مهم است؟" پدر او، که به سوی یکی از دستگاه چند آغاز شده بود، پرسید:
مغازه ها در ساختمان - مغازه ها که در آن آقای سریع و پسرش کار مبتکر.
پاسخ داد: "گمان می کنم بهتر است یک چک سفید و مقداری پول،" تام به عنوان او وارد
خانه. "من نیاز به پرداخت سپرده امنیت
قایق.
"این طوری است. خوب، موفق باشید "و با ذهن خود را مشغول در
برنامه ای برای نوع جدیدی از باتری ذخیره سازی، مخترع به اتاق کار خود رفت.
تام برخی از دسته چک و پول نقد او را از امن کوچک او صاحب شد و به زودی سرعت
بیش از جاده Lanton، موتور چرخه خود را کاملا ابری از گرد و غبار است.
در حالی که او در نتیجه عجله همراه به حراج من به شما چیزی در مورد بگویید
او.
تام سویفت، پسر از بارتون سویفت، با پدرش و خانه دار مادرانه، خانم زندگی می کردند
Baggert، در یک خانه بزرگ در حومه این شهر Shopton، در ایالت نیویورک.
آقای سویفت ثروت قابل توجهی بسیاری از اختراعات و اختراع ثبت شده خود را به دست آورده بود، اما
او نمی دهد کار کردن ایده های خود را صرفا به این دلیل او تا به حال مقدار زیادی از پول است.
تام به دنبال جای پای پدر و مادر خود را قبلا گرفته شده بود چند اختراع ثبت شده است.
مدت کوتاهی قبل از این داستان باز می شود جوانان برخوردار از چرخه موتور تبدیل
مد عجیب و غریب.
همانطور که در جلد اول این مجموعه گفته می شود، تحت عنوان "تام سریع و موتور چرخه خود،
تام سوار شد به شهر Mansburg در ماموریت برای پدرش یک روز او
تقریبا توسط یک موتورسوار اجرا است.
کمی بعد همان موتورسوار، که آقای ویکفیلد دیمون، از Waterfield بود،
برخورد با یک درخت در نزدیکی خانه تام و شدت برش داده شده و کبود، دستگاه
شکسته شدن است.
تام و پدرش مراقبت سوار مجروح، و آقای دامون، که عجیب و غریب بود
فردی، تلاش خود را دلسرد شد سوار موتور چرخه که او
فروخته شده آن را به تام پنجاه دلار، هر چند آن را به حال هزینه آن بسیار زیاد است.
همان زمان که تام خریداری موتور چرخه یک شرکت از وکلای rascally،
Smeak و Katch نام، در رابطه با مردان مختلف، ساخته شده بود تلاش برای به دست آوردن
کنترل از اختراع موتور توربین کامل توسط آقای سویفت.
مردان که فرگوسن Appleson را بود، آنسون مورس، Featherton ویلسون، نام مستعار سیمپسون،
و جیک برک، نام مستعار هری مبارک، که گاهی خود را به عنوان با پا لگد کردن مبدل،
چندین بار تلاش به سرقت مدل.
اضطراب آنها آن را دریافت کنید با توجه به این واقعیت که آنها مبلغ زیادی در سرمایه گذاری کرده بود
توربین موتور اختراع شده توسط مرد دیگری است، اما موتور آنها می باشد که کار می کنند و آنها به دنبال
به سرقت آقای عزیز سویفت.
تام بود که در چرخه موتور خود را به آلبانی فرستاده شده به ارائه مدل و برخی از ارزش
مقالات آقای کرافورد، شرکت حقوقی رید و کرافورد، واشنگتن، وکلای مدافع
آقای سویفت.
آقای کرافورد به حال ماموریت در آلبانی و برای دیدار با تام وجود دارد با موافقت کرده است
مدل.
اما، در راه، تام توسط گروهی از مردان بی پروا مورد حمله قرار گرفت و مدل بود
سرقت رفته است. او و ضرب و شتم شد و دور در انجام
خودرو.
در تلاش برای گرفتن این باند در یک عمارت متروکه، که در جنگل در ساحل
تام از دریاچه Carlopa، به کمک آقای دیمون شد، آنها او را به موتور، خریداری شده بود
چرخه.
مرد فرار کرد، با این حال، و هیچ چیز نمی تواند انجام شود تا آنها را مجازات.
تام فکر صحنه های هیجان انگیز بود گذشت حدود یک ماه قبل از
او امتداد جاده منجر به Lanton می چرخید.
"من امیدوارم که من مبارک هری و یا هر یک از باند خود را به روز برآورده نمی کنند،" پسر بچه او به عنوان mused در
روشن برق کمی بیشتر به فعال کردن دستگاه خود را یک تپه برای سوار شدن.
"من باور نمی کنم می خواهم حراج شرکت، هر چند.
این امر می تواند برای آنها بسیار خطرناک است. "
به عنوان تام همراه در یک سرعت سریع را شنید، چرخش، پشت سر او، puffing
خودرو، با صدا خفه کن را کاهش دهد. او تبدیل شده بود و در پشت یک نگاه شتابزده بازیگران.
"من امیدوارم که اندی Foger یا هر یک از پادو های خود را،" او به خودش گفت.
"او ممکن است سعی کنید به من فرار کنی فقط برای علی رغم.
او سراسیمه به طور کلی همراه با صدا خفه کن را باز کنید به طوری که برای جلب توجه و ایجاد
مردمی فکر می کنم او یک ماشین مسابقه است. "
بود اندی نیست، با این حال، به عنوان تام را دیدم کمی بعد، به عنوان یک انسان او را در بزرگ گذشت
تور ماشین.
اندی Foger، به عنوان خواننده من بحر تفکر غوطهور شدن، پسر بچه با موهای قرمز، ترتیب چشم بود
مقدار زیادی از پول و نه دیگری.
او و پادو های خود، جمله سام Snedecker، تقریبا تام را یک روز دوید،
وقتی که آخر دوچرخه اش بود، همانطور که در جلد اول این مجموعه گفت.
اندی در یک تور با chums خود را در طول مدت زمانی که تام بود که داشتن چنین بوده است
ماجراهای شدید و به تازگی برگشته بود.
"اگر من فقط می توانید آن قایق، mused در:" تام او را به وسط جاده چرخش
پس از خودکار را تصویب کرده بود، "من قطعا تعداد زیادی از سرگرم کننده داشته باشند.
من تور یک هفته دریاچه Carlopa و پدر و ند نیوتن با من. "
ند خاص ترین تام را هم اطاق بود، اما به عنوان جوان نیوتن در Shopton استفاده شد
بانک، پسربچه زمان زیادی برای لذت بردن ندارد.
دریاچه Carlopa بدن زیادی از آب بود، و آن را به یک قایق در حد متوسط طراحی
چند روز را به یک مدار کامل ساحل، بنابراین به خلیج و ورودی های برش
بود.
در حدود یک ساعت تام در Lanton بود، و او به عنوان نزدیک شدن به خانه آقای هیستینگز، که
در ساحل دریاچه، او را دیدم کاملا هجوم به سمت boathouse.
"وجود دارد برخی از مناقصه زنده خواهید بود،" فکر تام او به عنوان دستگاه خود را و آن را تحت فشار قرار دادند
پیش از او را از طریق درایو و به سمت رودخانه.
"من امیدوارم که آنها را بالاتر از دو هزار دلار نیست."
خارج شدن راه وجود دارد! "به نام صدای ناگهانی، و با نگاهی به گذشته، تام را دیدم که
خودرو تا سکوت پشت سر او رخنه کرده بود.
در آن بودند اندی و Foger و سام Snedecker.
"چرا شما خارج راه است؟" petulantly خواستار پسر بچه با موهای قرمز.
"از آنجا که من را انتخاب کنید، گفت:« تام با آرامش، دانستن است که اندی هرگز جرأت
برای سرعت بخشیدن به ماشین خود را در شیب منتهی به دریاچه است.
برو جلو، او را دست انداز! "مخترع جوان شنیده سام زمزمه.
"شما بهتر است آن را امتحان کنید، اگر شما می خواهید برای دریافت بهترین trouncing شما تا به حال گریه:" تام
به شدت مورد.
"هو! من s'pose شما فکر می کنید در حال رفتن به روی قایق را پیشنهاد داد؟ "اندی sneered:.
"هر گونه قانون در برابر آن وجود دارد؟ پرسید:" تام. "هو! خوب، شما می توانید آن را دریافت کند.
من قصد دارم که قایق را قلدر احول، "retorted:.
پدر به من پول آن را دریافت کنید. "" کلیه حقوق این، پاسخ داد: "تام غیر committally.
"برو جلو.
It'sa کشور آزاد است. "او موتور چرخه خود را در برابر یک درخت ایستاده بود
و رفت به سمت گروهی از افراد بودند که حول حراج.
زمان شروع به فروش رسیده بود.
تام لبه نزدیک او را در برابر مردی که به او نگاه کردند به شدت خار.
پسر بچه فقط تعجب بود که اگر او تا به حال دیده بود فرد قبل از آن، وجود دارد به نظر می رسید
چیزی در مورد او به طرز عجیبی آشنا، وقتی که مرد از دور به سرعت تبدیل، به عنوان
اگر ترس از حال به رسمیت شناخته شده است.
فکر تام: "این فرد"، اما او تا به حال هیچ وقت بیشتر برای حدس و گمان، به عنوان
حراج نصب بر روی جعبه یا سکوب چوبی مخصوص نطق در کنار خیابانها و میدان های عمومی شد و برای رسیدگی به این تجمع را آغاز کرده است.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل دوم برخی از پر جنب و جوش مناقصه
"توجه، مردم!" گریه حراج. "من توجه شما را برای چند دقیقه،
و ما با کسب و کار در دست اقدام است.
همانطور که شما همه می دانیم، من در مورد به جریمه موتور قایق، اموال آقای Bently دور
هیستینگز.
دلیلی برای دفع آن را در حراج به بیشتر از شما شناخته شده است، اما برای
بهره مند از کسانی که، من به طور خلاصه آنها را بیان کند.
قایق توسط یک باند از سارقان به سرقت رفته بود و به تازگی از طریق تلاش های بهبود
مرد جوان، توماس سویفت، پسر از بارتون سریع، همکار ما، اهل شهر، از Shopton. "
در آن لحظه، حراج، چوب یعقوب، نزد تام در مطبوعات گرفتار و
به دنبال به طور مستقیم در پسر بچه، ادامه داد:
"من درک می کنم که جوان آقای سویفت است که در اینجا به روز است، و من امیدوارم که او در نظر دارد پیشنهاد
این قایق. اگر او، مناقصه خواهد بود پر جنب و جوش، برای
تام سویفت یک مرد جوان و پر جنب و جوش است.
من آرزو می کنم من می توانم بگویم که برخی از مردان که قایق را به سرقت برده بودند در اینجا به روز است. "
این حراج متوقف و در آنجا برخی از سوفل که چرا از کسانی که در ازدحام
چنین یک آرزو باید ادا.
تام احساس حرکت در نزدیکی او، و نگاه می کنم، او را دیدم همان مرد با
که او در تماس می آیند.
گرفتن در لبه جمعیت مشتاق به نظر می رسید، و تام احساس
بازگشت از سوء ظن مبهم او.
او به طور نزدیکی در شخص نگاه کرد، اما هیچ شباهتی به هیچ یک از مردان ردیابی
بنابراین جسورانه مدل پدرش به سرقت رفته است.
"به این دلیل که ای کاش آنها به روز، در ادامه آقای وود،" این است که مردان
آسیب جزئی به قایق، و اگر آنها به روز ما می خواهیم آنها را برای آن به کار پرداخت.
با این حال، آسیب خفیف است و می تواند به راحتی ترمیم می شود.
من به ذکر است که، به عنوان آقای هیستینگز مورد نظر: من را به.
در حال حاضر ما با مناقصه ادامه، و من می گویند که فرصتی برای اولین بار خواهد بود
با توجه به تمامی به بررسی قایق.
شاید تام سویفت خواهد شد ما نظر خود را به دولت آن را در ما می دانیم که او به خوبی
واجد شرایط در مورد ماشین آلات صحبت کنید. "همه چشم ها بر تام روشن شد، برای بسیاری از افراد می دانستند
او.
"پیف! من حدس می زنم من می دانم که به همان اندازه در مورد قایق و
موتور او به عنوان، "sneered: اندی Foger. "او تنها در این جمعیت نیست.
چرا حراج به من بپرسم؟ "
سام Snedecker التماس: "ساکت". "مردم می خندند خنده ای به شما، اندی.
"گفتم:" من اهمیتی نمی دهند اگر آنها جوانان شنی مودار است.
"تام سویفت باید هر آنچه را فکر نمی کنم."
"اگر شما خواهد آمد به بارانداز" در حراج رفت، "همه شما می توانید ببینید
قایق، و من خوشحالم که آقای سویفت جوان ما بهره مندی از مشاوره خود را به من بدهید. "
هجوم گروهی رفتند به دریاچه، و، تا حدی فروتن، تام گفت: چه بود
موضوع را با موتور و چگونه می توان ثابت.
متوجه شد که شور و شوق بیش از ماده وجود داشته کمتر وجود دارد
، قطعا موتور، فرسوده و خارج از نظم آن گونه که بود، وجود نداشته باشد
نگاه جذاب.
تام اشاره کرد که انسان، که به طوری عجیب عمل کرده، نمی آمد به بارانداز.
حدس بزنید که او نمی تواند بسیار علاقه مند به موتور، تصمیم گرفت: "تام.
"در حال حاضر پس از آن، اگر آن را به شما مردمی، من با حراج ادامه در اینجا
آقای وود رفت. "شما همه می تواند قایق را از اینجا ببینید.
از آن است، که می بینید، پرتاب خانواده به طور منظم و 12 نفر را به راحتی حمل می کنند.
با تاج پوشش به آن فرد می تواند همه چیز در مورد دریاچه های کروز نصب و اقامت در خارج بیش از
شب، شما می توانید بر مخده صندلی بخوابم.
بیست و یک متر طول است و پرتو پنج و نیم فوت، طراحی شدن
آنچه که به عنوان یک استرن سازش شناخته شده است. این موتور دو سیلندر دو چرخه
یک، از 10 اسب بخار.
این خوراک شناور کاربراتور، روغن کار مکانیکی و سیستم جرقه زنی است. پرش
جرقه - بهترین راه حل برای این سبک از موتور.
قایق ده مایل در ساعت، ساخت با دوازده در، و، البته، بیشتر از آن
با یک بار سبک تر است. یک معامله خوب در راه بستگی دارد
موتور اداره می شود.
"در حال حاضر، همانطور که می دانید، آقای هیستینگز آرزوهای خود را به دور قایق او تا حدودی به دلیل کند
آرزو کنم که آن را تعمیر و تا حدودی هم به دلیل اینکه او یک جدیدتر و بزرگتر.
پیشه وری، که می شود CARLOPA راه را به نام، در اصل نه صد دلار هزینه است.
این می تواند به روز خریداری شده، در بسیاری از مکان ها، برای یک هزار نفر است.
در حال حاضر آنچه من در شرایط حال حاضر خود را ارائه می گردد؟
آیا هر یک پیشنهاد؟ آیا شما به من پنج صد هزار دلار به من بدهید؟ "
این حراج متوقف و انتقادی در ازدحام نگاه کرد.
چند نفر لبخند زد. تام نگاه نگران.
او تا به حال هیچ ایده که قیمت شروع به بالا.
"خب، شاید که کمی سفت است، در ادامه آقای وود.
"باید چهار صد دلار به ما می گویند؟
اکنون بیا، من مطمئن هستم که آن را به ارزش چهار صد است. چه کسی آن را در چهار صد شروع کنم؟ "
هیچ کس، و حراج فرود به سه صد، و سپس به دو و در نهایت،
در صورت بی تاب، او به نام:
"خب، هر یک در پنجاه دلار شروع کنم؟"
فورا فریاد چند وجود دارد: "من خواهد شد!"
"من فکر می کردم شما می توانید، در حراج رفت.
"در حال حاضر ما به کار است. من پنجاه دلار برای این ارائه می گردد 20.
یک پا، ده پرتاب خانواده اسب بخار است.
آیا هر یک از آن 60 است؟ "" شصت "خارج Foger اندی به نام تیز
صدا. چند تبدیل در او نگاه کنید.
تام: "من نمی دانستم که او قرار بود به پیشنهاد داد،" فکر کردم.
"او ممکن است بالاتر از من است.
او مقدار زیادی از پول، و در حالی که من، من قصد دارم به پرداخت بیش از حد برای
آسیب دیده قایق.
"شصت من پیشنهاد، شصت - هستم! 60" آقای وود در لحن آواز خواندن، آهنگ گریه کردم، که آن را خواهم
70؟ "
شصت و پنج "را مطرح کردند. صدای آرام در آرنج تام را به دست، و او تبدیل به مرموز
مردی که جمعیت در لبه دریاچه پیوسته بودند.
شصت و پنج از: نجیب زاده در کلاه سفید نی! "آقای وود با لبخند به نام
شوخ طبعی خود را، وجود دارد بسیاری از مردان از پوشیدن کلاه سفید نی، روز بودن یک گرم
در ماه ژوئن است.
"در اینجا، که در این مناقصه بالا من؟" بانگ زد: اندی، که اگر آن را خلاف قانون بود.
اظهار داشت: "من حدس می زنم شما یک شماره پیش از شما، دوست جوان من،"
حراج.
"آیا خوبی به من قطع به شما داشته باشد، به جز زمانی که می خواهید به پیشنهاد؟
"خب، من ارائه شصت گفت:« قلدر احول، در حالی که دوست صمیمی او، سام Snedecker،
بیهوده بود، در آستین خود را کشیدن.
"من می دانم که تو انجام داد، و این آقا رفت بالا.
اگر شما می خواهید به پیشنهاد شما میتوانید انجام دهید. من ارائه شده در شصت و پنج، شصت و پنج هستم
ارائه شده برای این قایق.
آیا هر یک آن را به هفتاد و پنج؟ "آقای چوب نگاه تام و قهرمان داستان ما،
فکر این زمان را برای او پیشنهاد شده بود، ارائه می گردد 70.
"هفتاد از تام سویفت!" گریه حراج.
یک پسر بچه می داند که یک موتور قایق از ساقه به استرن وجود دارد، اگر آن حق
کلمه است.
من چندان در مورد قایق جز آنچه به من گفته نمی دانم، اما تام سویفت می کند.
در حال حاضر، اگر او مناقصه، شما مردم باید بدانند که این همه حق است.
من 70 - بهشهر 70 من هستم پیشنهاد.
آیا هر یک از آن 80 است؟ "" هشتاد "اندی Foger پس از بانگ زد:
زمزمه کنفرانس با سام. "من می دانم که به همان اندازه در مورد قایق به عنوان تام سویفت است.
من بودند. "
"هیچ اظهارات طرف. من بیشتر از صحبت کردن انجام دهد.
شما فقط پیشنهاد مرد جوان، اظهار داشت: "آقای چوب.
"من هشتاد پیشنهاد برای این قایق - 80 دلار است.
چرا، دوستان من، من می توانم این را درک نمی کنند. من باید به آن را دارند تا سیصد
دلار در روز حداقل.
اما من تو را از همه. ما می آیند.
من پیشنهاد 80 - "نود" "مرد آرام در تام با خوشحالی گفت:
آرنج.
او به طور مداوم انگشت لب بالا خود را، به عنوان اینکه او تا به حال سبیل وجود دارد، اما خود را
صورت بود پاک تراشیده است. او به اطراف نگاه عصبی او به عنوان سخن گفت.
"نود" به نام حراج.
"نود و پنج! بازگشت:" تام. اندی Foger scowled در او باشد، اما جوان
مخترع فقط لبخند زد. آشکار بود که قلدر
لذت بردن از بودن پیشنهاد علیه.
او و دوست صمیمی خود را به آرامی با هم دوباره. "صد" به نام اندی، در که اگر هیچ کس
جرأت رفتن بالا که. من حتی 100 ارائه شده، از سر گرفت: "آقای
چوب.
"ما قطعا در آینده است. صد من پیشنهاد، صد - صد -
100 - "
و پنج، گفت: «مرد عجیب و غریب با عجله، به نظر می رسید و او به خفه کردن او به عنوان ادا
کلمه است.
پیشنهاد آقای: "آه، بیا و در حال حاضر، ما باید به حداقل ده دلار مناقصه در حال حاضر در"
چوب. "آیا شما آن را به صد و ده؟"
حراج به طور مستقیم در انسان، که به نظر می رسید به جمعیت کوچک نگاه کرد.
او سرش را تکان داد، نوع نگاه نومید در قایق بازیگران و هول هولکی
دور.
زمزمه: "این عجیب و غریب،" تام. "من حدس می زنم که حد خود بود، با این حال اگر او
می خواستم قایق بد است که قیمت بالا نبود. "
"چه کسی پیش از من؟" اندی در زنگ با صدای بلند خواستار است.
"ساکت!" سام خواست. "ما ممکن است آن را هنوز دریافت کنید."
، توصیه: ":" بله، آیا اظهارات بسیاری از حراج.
"من پیشنهاد صد و پنج. آیا هر یک آن را صد و بیست و
شود؟ "
تام که چرا انسان باقی مانده بود که اگر پیشنهاد او پذیرفته شد، برای هیچ کس
آن را در یک بار مطرح شده است، اما او با عجله و به نظر نمی آید.
تام در زمان حل و فصل ناگهانی.
"صد و بیست و پنج!" او به نام. "این چیزی است که من دوست دارم به گوش بانگ زد:" آقای
چوب. "در حال حاضر ما در حال انجام کسب و کار است.
صد و بیست و پنج از تام سویفت.
آیا من پیشنهاد می کنی که 50؟ "اندی و سام به نظر می رسید با بعضی از
اختلاف. "اجازه بدهید او را ترک در حال حاضر،" پیشنهاد
اندی در زمزمه خشن.
«شما نمی توانید، اعلام کرد:" سام "بله، من می توانم.
من در حال حاضر به منظور محدود کردن من. "" و برخی از بالا به شما --- شاید تام
خواهد شد، "تلافی سم بود.
"من باور نمی کنم او می تواند به پرداخت هزینه،" اندی برگشتم با.
"من قصد دارم به تماس bluffs خود. من معتقدم که او فقط مناقصه برای متقاعد کردن دیگران
فکر می کنم او می خواهد.
من باور نمی کنم او آن را بخرم. "تام شنیده ام آنچه گفته شد، اما پاسخ نداده است.
حراج خواستار شد monotonously: "من پیشنهاد یک صد و بیست و پنج - بیست و
پنج سال است.
آیا هر یک آن را به 50؟ "" صد و پنجاه! "می خواند خارج اندی، و
همه چشم ها به سوی او صورت گرفت. "شصت! گفت:" تام بی سر و صدا.
"در اینجا، شما -" آغاز کرد و این پسر بچه با موهای قرمز.
"-" "آن را انجام خواهد داد" بانگ زد: حراج
sternly. "من ارائه یک صد و شصت.
حالا پیش به من می دهد؟
من می خواهم قایق را تا دو هزار، و سپس مناقصه واقعی آغاز خواهد شد. "
قلب تام را غرق کرد. او امیدوار است این امر می تواند برخی از زمان قبل از دو
صد دلاری پیشنهاد می شود شنیده می شود.
همانطور که برای اندی Foger، او تقریبا لال با خشم بود.
او را تکان داد بازوی نگهدارنده سام، و راه خود را به جلوی worming
ازدحام، بانگ زد:
"من یک صد و هفتاد و پنج دلار برای آن قایق می دهد!"
خوب! "گریه حراج. "این راه را برای صحبت کردن است.
من ارائه یک صد و هفتاد و پنج.
"هشتاد، گفت:" تام بی سر و صدا، هر چند قلب خود را به ضرب و شتم سریع.
"خب، از همه -" آغاز اندی، اما سام Snedecker او را به عقب کشیده است.
"شما پول هر ندارم، گفت:" دوست صمیمی قلدر.
گفت: "بهتر است در حال حاضر متوقف شود." "من نمی خواهد!
من قصد دارم برای اطلاعات بیشتر به خانه، اعلام کرد: "اندی.
"من باید که قایق را داشته باشد." "فروخته خواهد شد هنگامی که شما به عقب بر گردیم، گفت:"
سام.
آیا پول شما می توانید به من قرض بدهید؟ "نپرسید احول، scowling
در جهت تام. "نه، کمی نیست.
برخی از مطرح پیشنهاد تام است. "
در آن لحظه که یک مرد در میان جمعیت صد و هشتاد و یک دلار ارائه شده است.
"مقدار کمی خوشبختانه دریافت،" آقای وود با خنده گفت.
سپس مناقصه زنده شد، یک عدد یک دلار پیشرفت.
قیمت تا یک صد و نود و پنج دلار و در آنجا آن را برای چندین آویزان
دقیقه، با وجود فصاحت آقای وود، گفت که سعی کردند با تمام قدرت قانع کننده خود را به
یک پیشرفت قابل توجهی است.
اما به نظر می رسد هر یک از ترس به پیشنهاد. همانطور که برای مخترع جوان، او در
دوراهی قرار گرفت.
او فقط می تواند پنج دلار بیشتر ارائه می دهیم، و اگر او آن را در توده قیمتی را پیشنهاد داد، یکی ممکن است رفتن
به دو صد و پنج، و او را به قایق می کنید.
او خواست او کسب اجازه از پدر خود را جلب کرده بروید بالاتر، با این حال او می دانست که
به عنوان یک گزاره عادلانه دو صد دلار بود در مورد موتور قایق در حال حاضر خود را
شرط ارزش بود، حداقل به او.
سپس او عزم ناگهانی است. او فکر کرد که او نیز ممکن است
در حال تعلیق بیش از. "دو صد دلار!" او به نام شجاعانه.
"من ارائه دو هزار! تکرار:" آقای چوب.
"چیزی شبیه به آن است. در حال حاضر چه کسی خواهد شد که؟ بالا بردن "
یک لحظه سکوت وجود دارد.
سپس حراج چرخش به شرح مشتاق قایق.
او برای پیشبرد خواسته است، اما هیچ یک، ساخته شده بود، اما قلب تام به نظر می رسید خود را در
گلو، ترس او بود که او CARLOPA می کنید.
"دو صد - دو صد" droned در آقای وود.
"من ارائه دو هزار. هر کدام از شما بالاتر است؟ "
او مکث لحظه، و قلب تام را سخت تر از همیشه مورد ضرب و شتم.
"اگر نه، از سر گرفت:" گوینده "من مناقصه بسته اعلام.
آیا شما انجام می شود؟
یک بار - دو بار - سه بار. دو هزار دلار است.
رفتن - رفتن - رفته "او دست خود را کف زدند.
"قایق برای دو هزار دلار به توماس سویفت فروخته شده است.
اگر او قدم تا من پول خود را. "خنده به عنوان تام وجود دارد، blushingly
پیشرفت کرده است.
او گذشت اندی Foger، که راه خود را در نزدیکی او کار کرده بود.
"قایق" sneered قلدر، "و من s'pose شما فکر می کنم تو جلوتر از من."
"ساکت!" التماس سام.
"من نمی خواهد! بانگ زد:" اندی. "او به من روی دست کسی رفتن فقط از علی رغم، و من
حتی با او قرار بگیرید. شما اگر من این کار را نکنید! "
تام اندی Foger مستقیم در چشم نگاه کرد، اما جواب نداد، و با موهای قرمز
جوانان تبدیل شده است به کنار، به دنبال آن دوست صمیمی او، آغاز شده و به سمت اتومبیل خود را.
"من در معامله خود را به شما تبریک می گویم آقای وود گفت:" به عنوان تام اقدام به ایجاد یک
را بررسی کنید.
او کمی به فکر تهدید از اندی Foger ساخته شده بود، اما آن زمان بود
زمانی که او بود که آن را خوب به یاد.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل سوم به موقع هشدار
"خب، شما را با چانه زنی خود را راضی و قانع شد، تام؟ پرسید:" آقای چوب زمانی که تشریفات
در مورد انتقال مالکیت موتور قایق تکمیل شده است.
"اوه، بله، من محاسبه پرداخت فقط به آنچه من انجام دادم."
"من خوشحالم شما راضی است، برای آقای هیستینگز به من گفت تا مطمئن شوید که خریدار
راضی است.
او می آید. من حدس می زنم او در حراج نبود. "
یک آقای مسن بود نزدیک آقای چوب و تام است.
بسیاری از جمعیت متفرق شد، اما مخترع جوان متوجه شد که اندی Foger و
سام Snedecker ایستاده بود به یک طرف، با توجه به نزدیک او را.
بنابراین شما قایق من، اظهار داشت: "مالک سابق از هنر و صنعت.
"من امیدوارم که شما قادر خواهید بود آن را تعمیر کنند." "جواب داد: اوه، من فکر می کنم من باید" جدید
صاحب CARLOPA.
"اگر من می توانم، و نه پدر به من کمک کند.": "بله، شما یک مزیت وجود دارد.
آیا قصد دارید به نگه داشتن همین نام؟ "و آقای هیستینگز به نظر می رسید کاملا علاقه مند در
چه جوابی پسربچه را.
تام جواب داد: "من فکر نمی کنم". "It'sa نام خوب است، اما من می خواهم چیزی
می گوید که چه سریع قایق در آن است، برای من قصد دارم به برخی از تغییراتی که
افزایش سرعت. "
"ایده خوب That'sa. آنرا سویفت است. "
"مردمی که می گویند من چسبیده بود به من که،" retorted: جوانان به سرعت.
"من فکر می کنم من باید آنرا ARROW.
That'sa خوب، نام های کوتاه و - "" مطمئنا سریع، قطع: "آقای
هیستینگز.
خوب حالا از شما می خواهم به استفاده از نام CARLOPA است، به ذهن شما اگر من در زمان
آن را برای قایق جدید من؟ من یک علاقه داشتن به آن است. "
"در دست کم، گفت:" تام.
"آیا شما می خواهید نامه ها را از هر طرف به کمان بر روی مهارت های جدید خود را قرار دهید؟"
"این بسیار مهربان از شما به آنها را ارائه دهد، و از شما بدون نیاز به آنها را داشته باشند، من
خوشحال به آنها را. "
"بیا پایین به قایق من،" دعوت تام، با استفاده از کلمه "من" با افتخار مناسب، و
من را خاموش حروف برنجی. من یک راننده پیچ در چرخه موتور
کیف ابزار.
به عنوان صاحبان سابق و فعلی ARROW (که به نام که توسط آن من باید
آخرت تعیین تام موتور قایق) به سمت اسکله راه می رفت که در آن
لنگر مخترع جوان داد فریاد مبهوت.
"چه چیزی مهم است؟ پرسید:" آقای هیستینگز. "آن مرد!
او را در موتور، قایق من گریه: "تام.
او به هنر و صنعت در دریاچه اشاره کرد. مرد در کابین خلبان بود و به نظر می رسید
انجام چیزی به دیوار رو به جلو، که بسته در خارج از محفظه نگه داشتن
مخزن بنزین.
"چه کسی است؟ پرسید:" آقای هیستینگز، در حالی که تام در اجرا به سمت قایق آغاز شده است.
"من نمی دانم.
بعضی از مردی که در قایق در حراج قیمتی را پیشنهاد داد، اما چه کسی نمی تواند به اندازه کافی بالا "
پاسخ داد: پسر بچه.
همانطور که وی در نزدیک شدن مهارت مرد شکلی ناگهانی ظهور، در طول lakeshore برای مدت کوتاهی زد
از راه دور و سپس در میان بوته ها که مرز املاک و آقای ناپدید شده
هیستینگز.
تام با عجله وارد ARROW. "آیا او را از هر گونه آسیب پرسید:" آقای هیستینگز.
پاسخ داد: "من حدس می زنم او را نداشته باشند،" تام.
"اما او با قفل بر روی درب محفظه جلو دستکاری شد.
چه چیزی در وجود دارد؟ "" چیزی جز مخزن بنزین.
نگه داشتن تیغه درب قفل شده است و بر اساس اصول کلی است.
من نمی توانم تصور آنچه شخص می خواهید آن را باز کنید.
هیچ چیزی از ارزش در آنجا وجود دارد.
شاید او در سر او درست نیست. او با پا لگد کردن؟ "
"نه، او خوش لباس بود، اما او بسیار عصبی در طول حراج به نظر می رسید، تا اگر او بود
نا امید به دست آوردهاند قایق.
با این حال، آنچه می تواند او را در آن محفظه می خواهید؟ شما کلید به قفل، آقای
هیستینگز؟ "
"بله، آن به شما تعلق دارد در حال حاضر، آقای سویفت" و مالک سابق آن را به دست تام، که
به سرعت قفل محفظه. او تضعیف درب و peered درون،
اما همه او را دیدم مخزن گالوانیزه بزرگ بود.
"هیچ چیز در آن وجود دارد او می تواند،" مالک سابق پرنده است.
"نه،" تام در صدای کم به توافق رسیدند. "من نمی بینم آنچه او می خواست برای باز کردن
درب. "
اما آن زمان در راه بود، و نه دور، زمانی که تام بود که به کشف رمز و راز کاملا
ارتباط با محفظه جلو قایق خود، و راه حل از آن بخت
او را به خطر کوچک است.
"مطمئنا فرد است، در ادامه آقای هیستینگز، پس از تام پیچ را جلب کرده
راننده از کیسه ابزار موتور چرخه خود، او را به پسر بچه را در از بین بردن نامه ها را از کمک
تعظیم قایق "آیا شما مطمئن هستید که انسان را نمی دانم؟"
"نه، من او را دیدم پیش از این هرگز.
در ابتدا من فکر کردم که صدای او را صدا می خواهم یکی از اعضای این باند مبارک هری،
اما زمانی که من مستقیما به او نگاه می تواند کمی شباهت نمی بینم.
علاوه بر این، که باند نمی سرمایه گذاری دوباره به این محله است. "
"نه، من تصور نیست. شاید او فقط کنجکاو، فضول
فرد.
من بارها توسط افراد ناراحت شده است.
آنها می خواهند برای دیدن تمام بخش های کار یک خودرو یا موتور قایق، و آنها
مراقبت از آنچه به آنها آسیب با بررسی انجام می دهید. "
تام پاسخ نداده است، اما او خیلی خاص بود که انسان در مورد حال بیشتر
هدف از کنجکاوی صرف در دستکاری با قایق.
با این حال، او می تواند هیچ راه حل را کشف کند، و او را با کار اقدام
مصرف کردن حروف است. "چه می خواهید با قایق خود را انجام دهد،
اکنون که شما آن را دارند؟ پرسید: "آقای هیستینگز.
"آیا می توانید آن را اجرا می کنید به حوض خود را در شرایط که در آن در حال حاضر؟"
"نه، من باید به خانه، دریافت برخی از ابزار و تعمیر موتور.
نیم روز طول خواهد کشید، حداقل است.
من دوباره بعد از ظهر، قایق در خانه من شب است.
که اگر ممکن است آن را در حوض خود را ترک نمائید.
"بدیهی است، تا زمانی که شما می خواهم."
مخترع جوان تا به حال چیزهای زیادی برای فکر کردن در مورد او به عنوان به سمت خانه راند، و هر چند او
تا حدودی بیش از اقدامات غریبه متعجب و متحیر شد، او در مورد آن را فراموش کرده ام
پیش بینی لذت او را زمانی که موتور قایق در حال اجرا نظم بود.
من پدر را در کروز در مورد دریاچه "، او تصمیم گرفت.
"او به استراحت نیاز دارد، برای او سخت کار کردن و نگرانی در بیش از سرقت از
توربین مدل موتور.
من ند نیوتن را برای برخی از سواری، بیش از حد، و او می تواند دوربین خود را به همراه آورد و
بسیاری از تصاویر. اوه، من برخی از ورزش با نشاط این
تابستان!
تام سوار شد به سرعت در امتداد جاده ای کشور آرام و نزدیک شدن شیب دار
تپه، که او نمی تواند تا زمانی که نزدیک به آن، با توجه به نوبت تیز بود.
همانطور که او در اطراف آن و سواحل نوسان سرعت پایین شیب تند
با شنیدن صدای زنگ او را از بوته ها در سمت مبهوت شد
جاده ها است.
"نگه دارید، دار من در انتظار، Mistah سویفت!" گریه مرد رنگی، به طور ناگهانی ظاهر به
را مشاهده کنید. "Doan't به DAT تپه به پایین است."
"چرا، آن را ریشهکن قم!" بانگ زد: تام، به سرعت خاموش کردن قدرت و
استفاده از ترمز. "چه ماده، راد؟
چرا باید به پایین که تپه؟
"Beca'se، Mistah سویفت، dere'sa pow'ful هیولا درخت سمت راست تنه جاده در سراسر د
در یک محل whar یو gits حق OB بالا آن cain't آن را تا یو دید.
ای اف یو انجام ضربه DAT در تاریخ درخت در یو 'دستگاه تقسیم lickity، suah یو' در زمین
پادشاهی می آیند. Doan't DAT تپه! "
تام همگانی روندی دستگاه خود را و به مرد رنگی.
از بین بردن قم انجام کارهای عجیب و غریب در محله Shopton، و بیش از یک بار
تام او را در تعمیر ماشین چمن زنی چمن خود و یا دستگاه برش چوب خود به نفع انجام داده بود.
به نوبه خود ریشه کن کردن تام سرنخ با ارزش را به عنوان به مخفیگاه مدل داده بود
دزد. "حالت شخصی ورود به سیستم در سراسر جاده، راد؟
پرسید: تام.
"من شدی، Mistah سویفت. من وقتی که من به همراه WID قاطر ماه،
بومرنگ، و من سعی کردم T 'دستگاه گوارش آن دو راه بیرونی است، اما من نمی توانست
دن به من سمت چپ بومرنگ واگن ماه د د OB پا تپه "من می آیند تا دستگاه گوارش heah T '
با دیلم یا اهرم بلند کردن طولانی قطب T 'ورود بیرونی راه د. من t'ink هیچ کس همراه خواهد آمد،
مورد جاده قطع بسیار trabeled می.
"من آن را برای یک برش کوتاه انجام گرفت، گفت:" پسر بچه. "بیا، اجازه دهید نگاهی به سیاهه."
ترک ماشین خود را در بالای شیب، مخترع جوان به همراه
مرد رنگی پایین تپه.
در پای آن، از نزد هر یک که ممکن است می آیند سوار کردن پنهان بود،
ورود به سیستم بزرگ است. این همه راه را در سراسر جاده بود.
که سقوط کرد، هرگز وجود دارد، "تام در برخی از هیجان بانگ زد.
که نورد هرگز بار را از سیاهههای مربوط، حتی اگر یک همراه وجود داشته است، وجود دارد که
نبود.
این سیاهه در آنجا قرار گرفت "" آیا 't'ink DAT یو، Mistah سویفت؟ "پرسید:
از بین بردن، چشمان خود را بزرگ گرفتن. "من قطعا انجام دهد، و اگر شما هشدار داده بودند
من، من ممکن است کشته شده است. "
"اوه، من شنیده ام یو 'lickity تقسیم دستگاه صدای لوکوموتیو-chuggin در طول زمانی که من در د
بوته ها، از نگاه قطب pryin '،' من هول هولکی برای هشدار دادن به یو.
من knowed من می توانم بومرنگ امن، او خواب را ترک کند. "
رفت: "من خوشحالم که به شما هشدار می دهند من"، رسما در جوانان است.
سپس، او رفت و نزدیک به ورود به سیستم، او ادا یک علامت تعجب است.
"که توسط یک خودرو کشیده شده است در اینجا!" گریه.
"این هدف برخی از آسیب انجام می شود.
بیا، راد، بیایید ببینیم که اگر ما می توانید دریابید که آن را انجام داد. "
چیزی بر روی زمین گرفتار چشم تام.
او stooped و برداشت آچار نیکل روکش.
"این امر ممکن است در دستی به عنوان شواهد آمده است،" او زمزمه.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل چهارم تام و اندی برخورد
حتی یک ناظر گاه به گاه می تواند گفته اند که خودکار بخشی در کشیدن بودند
وارد بخش مدیریت شوید به جایی که آن را محاصره جاده.
در گرد و غبار، علائم بسیاری از لاستیک های بزرگ و حتی مشخصات ناشر از
طناب، که به دو تنه درخت شده بود و مورد استفاده قرار گرفت.
t'ink یو 'FO هر یک قرار داده DAT dere وارد شوید؟ مرد رنگی پرسید: "که او به دنبال
تام.
بومرنگ، قاطر، به اصطلاح به خاطر ریشه کن کردن گفت: شما می توانید بگویید آنچه را که او
که قرار بود برای انجام این کار، چشمهایش را باز کرد lazily و بسته آنها را دوباره.
"من نمی دانم چرا، راد، مگر اینکه آنها می خواستند سربه سر یک اتومبیل و یا واگن.
شاید tramps آن را برای علی رغم انجام داد. "" شاید برخی آن را انجام داده را به HAB یو
مشکل، Mistah سویفت. "
"نه، من به سختی فکر می کنم تا. من از هر کدام که مایل به نمی دانم
ایجاد مشکل برای من، و چگونه آنها می دانند که این راه من بود -
ناگهان تام خود را چک.
حافظه صحنه در حراج به او آمد و او را به یاد می آورد اندی Foger
در مورد "را حتی گفته بود." "که راه DAT خودکار" از سر گرفت؟
ریشه کن کند.
"از پایین جاده آمد، جواب داد: تام، اتمام حکم او چپ
ناتمام است. "آنها کشیده وارد شوید تا پای
تپه و آن را به سمت چپ.
سپس خودکار رفت در این راه. "نسبتا آسان می کند، برای یک پسر
مشاهده چنین تیز به تام بود، به ردیابی حرکات خودرو.
"دن اگر آن را پایین heah، شاید ما cotch EM،" پیشنهاد مرد رنگی.
مخترع جوان در یک بار جواب نمی دهد. او عجله همراه بود، چشم خود را بر روی
علائم و نشانه های آشکار ساز.
او در فاصله ای از مکانی که در آن ورود به سیستم بود وقتی که او ادا اقدام کرده بود
گریه می کنم.
در همان لحظه، او را از جاده به سمت انبوه انبوه از بوته ها بودند که در هول هولکی
خندق در کنار بزرگراه ها است. رسیدن به آنها، او را از هم جدا برگها و
نام:
خودکار، راد! "مرد رنگی زد، چشمان خود را گسترده تر باز
تر از همیشه. در آنجا پنهان در میان بوته ها، بزرگ بود
تور ماشین.
"صبح که DAT؟" پرسید: ریشه کن کردن. تام بود پاسخ.
او نفوذ درخت کوچک روینده در زیر درخت، با اشاره به این که که در آن شاخه های شکسته به راست خم شده بود
پس از ورود اجباری از ماشین، بهتر است به پنهان کردن آن است.
مخترع جوان بود، به دنبال برخی از بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن به کشف صاحب دستگاه است.
برای این منظور او در های tonneau صعود و در مورد زمانی که یک برخی از انفجار شد
از طریق صفحه نمایش از بوته و صدای گریه: "در اینجا، شما از ماشین من!
"آه، آن است که شما ماشین خود را، Foger اندی؟" خواسته تام آرامش او به عنوان به رسمیت شناخته شده خود را احول
رقیب. "من تازه شروع شده بود به فکر آن بود.
اجازه دهید من آچار خود را به بازگشت، "و او برگزار شد از او نزدیک به برداشت بود
وارد شوید.
"دفعه بعد شما در کشیدن درختان در سراسر راه،" در، پسربچه در های tonneau رفت.
مواجه با خشم و تاسف از اندی، "من می خواهم به شما توصیه می توجه به اینکه در بالای ارسال
تپه، بنابراین افرادی که سوار پایین نمی شود مجروح شدند. "
"اخطار - راه - تپه - سیاهههای مربوط به" stammered اندی، تبدیل های قرمز در زیر کک و مک او.
پاسخ داد: "این چیزی است که من گفتم،" تام خونسردی.
"من - من با قرار دادن وارد شوید در سراسر هر راه کاری برای انجام دادن ندارد،" زیر لب
قلدر است. "من - I've به سمت نهر بوده است."
"آیا شما دارید؟" تام با یک لبخند عجیب و غریب پرسید.
"من فکر کردم شما ممکن است به دنبال داشته شده آچار شما در نزدیکی ورود به سیستم کاهش یافته است.
شما باید دقت بیشتری است و بنابراین باید سام Snedecker، که در خارج از مخفی
بوته، "رفت و در قهرمان داستان ما، برای او از نظر شکل دوست صمیمی اندی گرفتار کرده بود.
"من - من به او گفتم آن را انجام دهد" بانگ زد: سام او از مخفیگاه خود آمد.
"خفه شو! بانگ زد:" اندی به شدت. "اوه، من فکر می کنم می دانم من راز خود را،" ادامه داد
مخترع جوان.
"شما می خواستم برای بدست آوردن حتی با من برای outbidding شما را در موتور قایق.
شما به تماشای جاده ای که من در زمان، و پس از آن، در خودرو خود را، شما یک راه کوتاه آمد، پیش از
من
ورود به سیستم در سراسر پا از تپه کشیده، امید، گمان می کنم که ماشین من
شکسته خواهد شد. اما اجازه دهید به شما بگویم، آن را یک ترفند خطرناک بود.
نه تنها ممکن است من کشته شده، اما به طوری که هر کس دیگری که اتفاق افتاد رانندگی
پایین شیب در طول ورود به سیستم، چه در اتومبیل و یا واگن.
خوشبختانه آن را در زمان کشف ریشه کن کردن و به من هشدار داد.
من باید به شما دستگیر شده است، اما شما آن را ارزش نیست.
خرمن کوبی خوب است چنین sneaks که شما شایسته! "
"شما هر گونه مدارک ارائه شده علیه ما، sneered اندی با اطمینان، پهلوان پنبه قدیمی خود
باز خواهند گشت.
تام جواب داد: "من به همه من می خواهم". "شما نگران نباشید.
من قصد ندارم که به پلیس است. اما شما رو به یک چیز و یا من
شما متاسفم به شما گفته شده در این ترفند را امتحان کردم.
از بین بردن به من کمک کند، بنابراین فکر نمی کنم شما قصد به فرار.
"شما دریافت می کنید از خودرو من!" خواستار اندی.
"خواهم که با شما دستگیر شده اگر اینکار را نکنید."
آقای من چرا که من آماده ام، اما نه در حساب از تهدیدات خود، "retorted:
پسر سریع. "در اینجا، آچار شما.
حالا من می خواهم شما و سام به راه اندازی ماشین آلات و حمل و نقل است که وارد بخش مدیریت شوید از راه. "
"S'pose من آن را دوست ندارم؟ جامعی:" اندی. "سپس من بازداشت، علت علاوه بر
خرمن کوبی شما را به مقرون به صرفه!
شما می توانید انتخاب خود را از حذف از ورود به سیستم، بنابراین مسافران می توانند تصویب و یا داشتن یک خوب
مخفی کردن شما و سام. از بین ببرد و شما را سام و من مقابله با
اندی.
"آیا شما جرات مرا لمس کن!" گریه قلدر، اما ناله در تن او وجود دارد.
"من به شما اجازه به تنهایی و یا به من پدر من بگویید!" افزود: سام.
"من - من چیزی برای انجام با آن، به هر حال ندارد.
از اندی گفتم مشکل خواهد بود، اما او ساخته شده او به من کمک کن. "
"بگو، موضوع را با شما چیست؟" خواستار اندی indignantly از دوست صمیمی اش است.
msgstr "آیا میخواهید -" "ای کاش من هرگز نمی خواهم با شما اومد، رفت
سام، که شروع به وحشت.
"بیا. راه اندازی ماشین آلات و حمل و نقل از سیستم خارج شوید
از راه، "خواستار تام دوباره. "من آن را دوست ندارم!" retorted با موهای قرمز
پسربچه impudently.
"بله، شما"، اصرار داشت قهرمان ما، و او در زمان یک گام به سمت گردن کلفت.
آنها از انبوه بوته در حال حاضر و در خندق کنار جاده بودند.
"به من اجازه شما به تنهایی،" تقریبا داد زدم: اندی، و خشم گیج خود را در او در تام با عجله،
با هدف ضربه.
مخترع جوان به سرعت به یک طرف پا، و به عنوان قلدر او را به تصویب رساند، تام
فرستاده شده از چپ دست شسته و رفته است. اندی Foger کردن در یک توده در رفت
چمن.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل پنجم تست سرعت
چه تام و اندی بیشتر اتفاق می افتد تعجب بود سخت خواهد بود برای گفتن.
سابق بود معنا نیست که ضربه چنان سخت و او قطعا قصد بد گویی کردن از
چشم جوانان چپ پایین.
سقوط دوم به علت، به همان اندازه به عنوان هر چیزی، بی معنی، تاکتیک عجله
و به این واقعیت است که او بر روی چمن سبز خورد.
قلدری در یک لحظه بود، با این حال، اما او می دانست بهتر نسبت به تلاش نتیجه گیری با
تام دوباره. در عوض او دور از دسترس ایستاد و
spluttered:
"شما فقط صبر تام سویفت! شما فقط منتظر باشید
"خب، من منتظر، پاسخ داد:" از سوی دیگر با آرامش.
"من حتی با شما، در ادامه اندی.
"شما فکر می کنم شما باهوش دلیل این که شما جلوتر از من، ولی من مربع!
"نگاه کن اینجا! پشت سر هم مخترع جوان کند، گرفتن یک گام به سوی او
آنتاگونیست، که در آن اندی به سرعت عقب نشینی، "من بیشتر از آن می
صحبت از شما، اندی Foger.
که دو برابر تهدیدات علیه من ساخته ام به روز است.
تو که ورود به سیستم در سراسر جاده ها قرار داده، و اگر چیزی مانند آن شما سعی می کنید برای دوم شما
تلاش من را می خواهید شما تا به حال.
اجمالی در پسر بچه های دیگر که شامل شما، بیش از حد، سام، "او اضافه کرد.
سام، اعلام کرد: ":" من - من از دست رفته است نه به انجام چیزی.
"من به اندی گفت که درخت -
"آرام، می تواند به شما نیست! فریاد زد:" گردن کلفت. "بیا.
ما حتی می خواهید با او، این همه، به او گفتم که او را به بوته رفت
خودکار بود.
اندی cranked و او و دوست صمیمی خود را از وارد شدن به ماشین برای شروع
خاموش است. "صبر کنید!" گریه تام.
"شما که ورود به سیستم از سراسر جاده ها و یا من به شما برای مسدود بازداشت
ترافیک، و that'sa جرم جدی است. "" من دارم آن را دور! "اندی growled:.
"به یک شخص نشان می دهد می تواند به شما نیست؟"
او بازیگران را نگاه زشت در تام، اما دومی تنها لبخند زد.
این کار آسان برای سام و اندی به جلو و ورود به سیستم از راه بود، آنها به عنوان
به سختی از آن طناب را به لغزش تحت ببرد.
اما آنها در نهایت آن را مدیریت، و قدرت خودرو، آن را کشیده به یک طرف.
سپس آنها به سرعت خاموش.
"مهربان من clar T، DEM fellers های جوان بیشتر به عنوان معنی برعکس به عنوان قاطر ماه
مشاهده: بومرنگ هستم گاهی اوقات، ریشه کن کردن.
"فقط بومرنگ کاملا بنابراین به عنوان DAT بود."
مشاهده: من باید امید، نه راد، "تام. "من همیشه برای هشدار خود را موظف.
من حدس می زنم من می شود، خانه در حال حاضر است.
بیا در سراسر هفته آینده، ما باید برخی از کار را برای شما ".
"قباله" من خواهد شد "، پاسخ مرد رنگی.
"من می آیند در اطراف از بین بردن تمام آلودگی زدایی در یو 'محل، Mistah سویفت.
، SAH، Yais من ریشه کن کردن بر اساس نام، و DAT perfession من - خاک eradicatin '.
بیشتر obleeged، من در اطراف می خواهید تماس بگیرید.
Giddap، بومرنگ! "
قاطر lazily flicked گوش خود را، اما تکانی نه، و تام، دانستن روند
برانگیزاننده حیوانات را برخی از زمان، شتاب زده به تپه به جایی که او چپ
موتور چرخه خود.
از بین بردن هنوز هم در وظیفه تلاش برای بیدار کردن اسب خود را به حس درگیر شد
وظیفه آن به مخترع جوان را دیدم در راه بازگشت به خانه خود.
گفت: "بنابراین در حال حاضر شما صاحب شکسته موتور قایق، مشاهده شده:" آقای سویفت زمانی که تام مربوط به
شرایط حراج. "خب، در حال حاضر شما آن را داشته باشد، چه می خواهید
برای انجام با آن؟ "
رفع آن، اول از همه، "پاسخ پسرش. "این سرهم بند قابل توجهی نیاز دارد، اما
هیچ چیز اما آنچه می توانم انجام دهم، اگر شما به من کمک کند. "
"البته من خواهد شد.
آیا شما فکر می کنید شما می توانید هر سرعت از آن دریافت کنید؟ "
"خب، من بسیار مشتاق هستم که برای سرعت نیست. من می خواهم، قایق خوب و راحت، و
ARROW خواهد بود.
من آن را به نام تو رو ببینم. باز می گردم به Lanton این بعد از ظهر
را برخی از ابزارهای همراه و تعمیر آن، بنابراین من می تواند قایق را به اینجا اجرا شود.
سپس من آن را دریافت و آن را تعمیر.
من یک برنامه برای شما، پدر است. "" آن چیست؟ "پرسید: مخترع، خود را
به جای خسته چهره نور را با علاقه.
"من قصد دارم به شما در مسیر مسافرت کنند."
"سفر تعطیلات؟" "بله، شما نیاز به استراحت.
شما مشغول به کار خیلی سخت بر آن اختراع ژیروسکوپ است. "
"بله، تام، من فکر می کنم من،" اعتراف آقای سویفت.
"اما من بسیار به آن علاقه مند، و من فکر می کنم من می توانم آن را به کار.
اگر من این کار را خواهد کرد که تفاوت بزرگ در کنترل هواپیما را.
این کار آنها را با ثبات تر و قادر به پرواز در تقریبا هر باد.
اما من مطمئنا که مغز من را بیش از برخی از ویژگی های آن متعجب و متحیر.
با این حال، من را کاملا ببینید چه چیزی شما. "" شما نیاز به استراحت، پدر، گفت: "آقای سویفت
پسر با مهربانی.
"من می خواهم شما را به همه چیز در مورد ثبت اختراعات، اختراع، ماشین آلات و حتی ژیروسکوپ را فراموش کرده ام
برای یک یا دو هفته.
وقتی که من در شکل موتور، قایق من من قصد دارم به شما و نیوتن ند تا دریاچه
کروز. ما می توانیم اردوگاه، و یا، اگر ما تا به حال، ما می توانیم
خواب در قایق.
من قصد دارم برای قرار دادن تاج بر روی آن و برخی bunks ترتیب.
شما خوب است آن را انجام خواهد داد و شاید ایده های جدید برای ژیروسکوپ شما ممکن است به شما می آیند
استراحت.
"شاید آنها خواهد شد، تام. من قطعا به اندازه کافی نیاز به یک خسته
تعطیلات. از شما بسیار مهربان به من فکر می کنم در
ارتباط با قایق خود را.
اما اگر شما قصد آن را به این بعد از ظهر شما بهتر است اگر شما انتظار شروع
به عقب بر گردیم شب. من فکر می کنم خانم Baggert شام آماده است. "
بعد از غذا تام تعدادی از ابزارهای خود را در فروشگاه دستگاه خاص خود را انتخاب
و آنها را به اجرا درآمد و به بارانداز در این دریاچه، که در آن دو قایق کوچک خود بسته بود.
"آیا شما خود را در موتور چرخه؟" از پدرش پرسید.
"نه بابا، من قصد دارم به ردیف را به Lanton، و اگر من می توانم ARROW ثابت، من دو خواهیم
پشت قایق پارویی من است. "
"خوب، پس از آن شما نخواهد شد در هر خطر از اندی Foger.
من باید به پدرش در مورد او صحبت می کنند. "" نه بابا،،، نه "بانگ زد: جوان
مخترع به سرعت.
"من می توانم مبارزه با جنگ خود را با اندی. من تصور او را دوباره به من حق زحمت
دور. "
تام آن را از یک کار از او پیش بینی کرده بود به موتور در شکل
اجرای ARROW تحت قدرت خود او است.
مغناطیس خارج از دستور بود و باتری های مورد نیاز تجدید، در حالی که جرقه
کویل بود اتصال کوتاه و زمان قابل توجهی برای تنظیم.
اما با استفاده از برخی از سلول های خشک، که آقای هیستینگز به او داد، و برش از
مغناطیس یا دینام کوچک که تولید جرقه است که بنزین در منفجر شد
استوانه ها، تام به زودی به حال خوب، "چربی" جرقه داغ را از روی سیستم احتراق کمکی.
سپس، تنظیم تایمر و دریچه گاز بر روی موتور و دیدن که بنزین
مخزن پر شده است، پسربچه تا موتور خود را.
آقای هیستینگز او را کمک کرد، اما پس از چند نوبت از چرخ لنگر وجود ندارد
انفجارها.
در نهایت، پس از کاربراتور (که در آن دستگاه که در آن بنزین مخلوط با هوا به منظور
تولید مخلوط قابل انفجار) تنظیم شده بود، موتور خاموش که اگر آن را آغاز
برای انجام این کار در حالی که همه در نظر گرفته شده بود و فقط از اینکه وقت خود را در مورد آن است.
دستگاه به عنوان صاف به آن باید اجرا شود، نظر آقای هیستینگز.
مالک ARROW: "نه، برای این کار باید کامل تعمیرات اساسی،" موافقت کرد.
"من در آن به فردا" که او را به این دریاچه چرخش، بکسل خود را
قایق پارویی پس از کثافت.
"موتور قایق خود من!" exulted تام او به عنوان به twirled چرخ فرمان و خاطر نشان کرد
به آسانی صنایع دستی جواب داد: اداره کرد. "این فوق العاده است!"
او دریاچه را هدایت و پس از آن، چرخش به اطراف، بالا رفت و آن یک مایل یا بیشتر قبل از
عنوان برای حوض خود را، به عنوان او می خواستم ببینم چگونه موتور رفتار.
با برخی از تغییرات و تنظیمات می توانید این قایق سریع، فکر کردم: "تام.
"من حق خواهید در آن است.
من نباید تعجب اگر من می تواند نمایش خوبی در برابر CARLOPA آقای هیستینگز،
هر چند قایق خود را چهار استوانه و معدن دارد اما دو. "
مرد جوان ادامه باهستگی در امتداد lakeshore، در نزدیکی خانه اش، با موتور
throttled پایین آن را در سرعت پایین، تست هنگامی که شنید یک برخی از فریاد.
به دنبال به سمت بانک، تام را دیدم انسان تکان دادن دست خود را.
"من تعجب می کنم آنچه او می خواهد؟" فکر قهرمان ما را به عنوان او قرار داده چرخ به ارسال مهارت خود را
به ساحل آورد.
را شنید، یک لحظه بعد، برای مرد در ساحل گریه:
"من می گویم، دوست جوان من، هر چیزی در مورد خودرو را می دانید؟
البته شما و یا شما خواهد بود در حال اجرا نیست موتور قایق.
نگهدار وجود من است، اما من دچار مشکل هستم!
ماشین من در جاده ی تنهایی راه متوقف شده و من نمی توانم به نظر می رسد به آن آغاز شده است.
من اتفاق افتاده است قایق خود را به شنیدن و اومدم اینجا که تگرگ شما.
نگهدار کت من، جیب من دچار مشکل هستم!
آیا می توانم به شما کمک کند؟ نگهدار روح و سنگدان من! "
"آقای دیمون! "بانگ زد: تام، خاموش کردن قدرت، برای او اکنون نزدیک به ساحل.
"البته من به شما کمک کند، آقای دیمون" برای مخترع جوان شناخته شده بود
مرد عجیب و غریب از آنها او را به چرخه موتور خریداری شده بود و کسانی که او را کمک کرده بود
گرد کردن تا دزد.
"چرا من، برکت کفش laces، اگر آن را تام سویفت!" بانگ زد: آقای دامون، که به نظر می رسید
بسیار علاقه مند دعوت برکات بر خود و یا بر مقالات از لباس خود را و یا
فرد.
"بله! من اینجا هستم، "تام با خنده اعتراف. "و در یک موتور قایق، بیش از حد!
نگهدار کیف بغلی، اما که فرار با کسی که آن را فروخته شده به شما ارزان است؟ "
"نه، نه دقیقا" و پسر بچه توضیح داد که چگونه او را به در اختیار داشتن از آن آمده بود.
در این زمان او در ساحل و ARROW به درخت مشرف گره خورده بود.
سپس تام اقدام به جایی که آقای دیمون خودرو متوقف خود را ترک کرده بودند.
انسان غیر عادی بود ثروتمند و به پزشک خود مراجعه کرد او را به سوار شدن در مورد
در ماشین برای سلامت خود.
تام به زودی مشکل واقع شده است. کاربراتور مسدود شده بود، و آن را
به زودی در کار نظم دوباره بود.
"خب، حالا که شما دارای یک قایق، من فرض کنید به شما خواهد شد سوار در مورد
بنابراین کشور زیاد است، "به نظر آقای دامون به عنوان او را به ماشین خود را.
msgstr "" "نگهدار من جرقه پلاگین!
اما اگر شما همیشه به Waterfield، جایی که من زندگی می کنند، می آیند و من را ببینید.
این دستی به آب است. "" روزی خواهم آمد، وعده داد: "پسربچه است.
"نگهدار باند کلاه من است، اما من امیدوارم، در ادامه فرد غیر عادی را به عنوان او را به آماده
شروع به ماشین خود را.
تام باقی مانده از سفر به خانه خود را بدون حادثه و پدرش
آمد به بارانداز برای دیدن موتور قایق.
او با پسرش موافقت کرد که آن را مقرون به صرفه بود و آن را به آسانی می تواند در
شکل خوب. جوانان صرف تمام روز بعد و بخشی
کار های زیر را در هنر و صنعت.
او بازرسی و نگهداری از سیستم جرقه زنی، که به سبک پرش جرقه بود، تمیز
مغناطیس و شیرهای آب تنظیم بنزین و فشرده سازی به طوری که آنها نصب شده
بهتر است.
سپس او تعدیل خطوط سکان، سفت آنها را بر روی فرمان، و
نگاه در طول لوله از مخزن بنزین.
مخزن در محفظه جلو بود، و پس از بازرسی، پسربچه
نتیجه گرفت که تغییر طرح که جعبه بزرگ آهن گالوانیزه در محل برگزار شد.
او در زمان پرانتز چوبی و آنها را به هم نزدیک کرد، قرار دادن در چند جدید
هستند.
"مخزن ارتعاش تا زمانی که من قصد دارم در سرعت کامل، او را به او توضیح داد:
پدر.
"آیا که که در آن مرد عجیب و غریب دستکاری با قفل شد روز
حراج؟ پرسید: "آقای سویفت. "بله، اما من نمی بینم آنچه که او را می خواهید در
این محفظه، آیا شما پدر؟ "
مخترع را به قایق و با دقت به فضای نسبتا تاریک نگاه کرد که در آن
مخزن نصب شده است.
او بیش از هر اینچ از آن رفت، و با اشاره به یکی از بلوک های چوبی به ضخامت
که مخزن، ازش پرسید: "آیا شما که سوراخ در آن وجود دارد را با مته سوراخ، تام؟"
"نه، وجود داشت قبل از پرانتز را لمس کنم.
اما آن یک سوراخ، و یا نه، کسی آن را به حوصله و متوقف شد دوباره.
تحریک احساسات تضعیف نمی باشد. "
"نه، گمان می کنم. من فقط تعجب این بود که آیا این یکی بود
از بلوک های جدید و یا یکی از قدیمی. "" اوه، قدیمی.
من قصد دارم تا آنها را رنگ بیش از حد، تا در مورد نشت آب در یا نشت بنزین
از چوب خواهد شد نمی شود. مخزن بنزین باید ارتعاش به عنوان کم
ممکن است، اگر شما نمی خواهید آن را به نشت.
من حدس می زنم من کل فضای داخلی این محفظه سفید رنگ، پس من می توانید ببینید
به گوشه های دور از آن است. "" من فکر می کنم ایده that'sa خوب، "نظر آقای
سویفت.
چهار روز پس از خرید خود را از قایق بود قبل از تام آماده به طولانی بود
سفر در آن.
تا آن زمان او در چرخش کوتاه نه چندان دور از حوض رفته بود، به منظور تست
تنظیم موتور.
پسر بچه از آن کار خیلی خوب است، اما او را با نوع جدیدی از شمع تصمیم گرفت
برای دو سیلندر که او می تواند با سرعت بیشتر از آن دریافت کنید.
در نهایت محفظه جلو و رنگ آمیزی شد و به طور کلی تعمیرات اساسی با توجه به بدنه
و تام بود که آماده است برای قرار دادن، قایق خود را به یک آزمایش خوب است.
"بیا، ند، او را به هم اطاق او گفت: اوایل یک شب پس از آقای سویفت بود گفت که او
خیلی خسته ام به بیرون بروید در دادگاه اجرا. "خواهیم دید که آنچه ARROW در حال حاضر انجام خواهد داد."
از آن زمان تام آغاز شده تا موتور وجود داشت که قایق رفتن را از طریق
آب در یک سرعت سریع. برای یک مایل یا بیشتر دو بیابان سرعت
همراه، با بهره گیری از آن بسیار است.
سپس ند گفت: "چیزی که پشت سر ما است."
تام تبدیل شده سر خود را و نگاه. سپس به نام او بیرون آمد:
آقای هیستینگز در CARLOPA جدید خود را.
من تعجب می کنم اگر او می خواهد که یک مسابقه دو؟ "" حدس بزن او می خواهم آن را راه خود را داشته باشد،
پیشنهاد ند. "اوه، من نمی دانم.
من می توانم با سرعت کمی بیشتر از قایق من است. "
تام منتظر تا زمانی که مالک سابق ARROW بود تا او.
"می خواهم که یک مسابقه دو؟ پرسید:" آقای هیستینگز خوب naturedly.
"مطمئنا" موافقت کرد تام، و او را هل داد تایمر پیش برای تولید انفجار سریعتر.
فلش به نظر می رسید به جهش به جلو و برای یک لحظه پیش از CARLOPA بود، اما با
حرکت دست خود را به اهرم آقای هیستینگز جرقه به سرعت خود را نیز افزایش می یابد.
برای یک لحظه در دو قایق بودند حتی شرایط و پس از آن یکی بزرگتر و جدیدتر
جعلی جلوتر است. تام آن مورد انتظار بود، اما او کوچک بود
نا امید کرد.
"این نخستین درجه، قدردانی کرد:" آقای هیستینگز که او آنها را به تصویب رساند.
"بهتر از من بود که تا کنون قادر را او انجام حتی زمانی که وی جدید، تام بود."
مالک در حال حاضر از فلش تا حدودی روشن است.
او و ند در فاصله چند مایلی زد، CARLOPA در عین حال ناپدید شدن از
مشاهده اطراف خم.
سپس تام و رفیق بودن او تبدیل به اطراف ساخته شده و برای حوض سویفت.
"او قطعا شیک پوش است!" اعلام کرد ند. "ای کاش من یکی مثل آن را به حال."
":" آه، من قصد دارم که شما باید مقدار زیادی از سواری در این رفت و دوست خود را.
"هنگامی که شما در تعطیلات خود را، به شما و پدر و من در یک تور،" و او
در توضیح طرح خود را، که در آن، آن است که نیازی به گفتن نیست، ملاقات با تصویب دلچسب ند.
فقط قبل از رفتن به رختخواب، چند ساعت بعد، تام تصمیم گرفت برای رفتن به اسکله را
مطمئن هستم او بسته شده بود و منجر خروس بنزین از مخزن قایق خود را به
موتور.
آرام، شب و اوایل تابستان بود، با یک ماه جدید با دادن نور کمی است، و پسربچه
به این دریاچه رفت و دمپایی. همانطور که او نزدیک شدن boathouse را شنید،
سر و صدا.
"موش آب" او زمزمه "یا شاید muskrats.
من باید برخی از تله است. مجموعه "
به عنوان تام وارد boathouse را او در زنگ آغاز شده است، یک نور درخشان را دیدم
، تقریبا در چشم او.
"چه کسی اینجا؟" او گریه کردم، و در آن لحظه کسی از موتور، قایق خود را به شکلی ناگهانی ظهور،
درهم به مهارت قایقرانی که جوانان dimly می تواند در مقابل
حوض و شروع به جلو و دور به سرعت.
"گریه مخترع جوان نگه دارید وجود دارد". شما کی هستید؟
چه چیزی می خواهید؟ بیا اینجا! "
کسی که در پوشش "بازگشت جواب.
با انجام این کار ضربان قلب او بیش از حد زمان تام روشن فانوس و شتابزده ساخته شده
بررسی ARROW.
ظاهر نمی شود صدمه شده اند، اما یک نگاه نشان داد که درب
محفظه بنزین باز بود و باز.
تام به مهارت خود را افزایش یافته است.
"کسی که در محفظه بوده است!" او زمزمه.
"من تعجب می کنم اگر آن مرد که به طرز مشکوکی در حراج عمل بود؟
چه کاری می تواند جسم خود باشد، به هر حال است؟ "
لحظه ای بعد او ادا تعجب از تعجب مبهوت و برداشت
چیزی از کف قایق. این یک دسته کلید، با یک تگ
متصل است، تحمل نام مالک.
"از اندی Foger!" زمزمه تام. "پس این است، چگونه او تلاش برای بدست آوردن حتی!
شاید او شروع به قرار دادن سوراخ در مخزن و یا در قایق من. "
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل ششم بکسل برخی از دختران
باید با احساس خشم آمیخته با دلهره که مبادا برخی از آسیب
انجام شده است به سادگی خود، مالک ARROW با دقت بیش از آن رفت.
او چیزی می تواند اشتباه را پیدا کنید.
موتور بود همه حق و همه که به نظر می رسد انجام شده اند.
unbidden بازدید کننده از باز کردن محفظه جلو قفل شده بود.
که این یکی از کلید های بسیاری را در حلقه اندی Foger انجام شده بود بود مشهود است.
"در حال حاضر چه می توانست جسم خود را؟" mused در تام.
"من فکر می کنم اگر او می خواست برای قرار دادن سوراخ در قایق او می توانست آن را انجام داده
amidships، که در آن آب شانس به در می آیند، یا شاید او
می خواست تا آن را با بنزین سیل و - "
ایده از آتش بود در ذهن تام، و او نیمه فکر خود را به اتمام برساند.
"که ممکن است آن را، پس از یک بررسی شتابزده از مخزن بنزین از سر گرفته، به
مطمئن شوید که هیچ نشت در آن وجود دارد.
"برای به دست آوردن حتی با من برای outbidding او را در قایق، اندی ممکن است می خواستم برای از بین بردن
ARROW. خوب، تمام ترفندهای متوسط، که در مورد
محدود!
اما صبر کنید تا من او را ببیند. من شواهد علیه او کردم، "و تام
نگاه حلقه کلیدی است. "من تقریبا می تواند او را برای بازداشت
این ".
رفتن خارج boathouse، تام بر روی لبه حوض ایستاد و به peered
تاریکی.
او می توانست صدای غش قایق یک نفر را در سراسر دریاچه، شنیدن اما هیچ وجود دارد
نور است. "او یکی از کسانی که فلش الکتریکی
فانوس، »تصمیم گرفت تام.
"اگر من تا به حال کلید های خود را یافت نشد، ممکن است فکر آن را مبارک هری بود به جای
اندی.
مخترع جوان بازگشت به خانه پس از قفل کردن دقت قایق رفت
محفظه و جدا از موتور یک دستگاه الکتریکی بدون آن
موتور در ARROW می تواند آغاز شود.
خواهد شد که به جلوگیری از آنها را از فرار با قایق، به هر حال، "تصمیم گرفت تام.
"و من برج دیده بانی جکسون به یک ساعت مچی تیز نگه دارید تا شب را بگویید."
جکسون مهندس در کارگاه آقای سویفت بود.
تام پدر خود را از اتفاق می افتد گفت و آقای سویفت به درستی خشمگین بود.
او می خواست در یک بار به دیدن آقای Foger و شکایت عمل اندی، اما تام
مشاوره در انتظار است. "من به اندی خودم شرکت، گفت:"
مخترع جوان.
"او شدن از جان گذشته، من حدس می زنم، یا او نمی توانست سعی کنید جای خود را به آتش کشیده است.
اما صبر کنید تا زمانی که من نشان می دهد او را به این کلید است. "
روشن و اوایل صبح روز بعد، صاحب موتور قایق بود به بارانداز
بازرسی آن است.
مهندس، که در بخش نظارت از شب شده بود، که هیچ وجود داشته است
اختلال و تام، همه چیز درست است.
"من تعجب می کنم اگر من بهتر است به بیش از و متهم اندی در حال حاضر و یا صبر کنید تا می بینم او را و بهار
این شواهد بر او؟ "فکر قهرمان ما است. سپس او تصمیم گرفت آن بهتر خواهد بود به صبر.
او در زمان ARROW بعد از صبحانه، پدر او در یک چرخش کوتاه با او.
"اما من باید به عقب برگردیم در حال حاضر و کار بر روی اختراع ژیروسکوپ من، گفت:" آقای سویفت
حدود دو ساعت در دریاچه صرف شده بود.
"من پیشرفت خوبی با آن." "شما نیاز به یک تعطیلات، تصمیم گرفت تام،" من
در حدود دو هفته را به شما و ند.
او دو هفته داشته باشند و سپس، ما چند بار با شکوه را با هم داشته باشند. "
که بعد از ظهر تام برخی از شاخه های سبک جدید جرقه در سیلندر موتور خود قرار داده و
که او، بطور قابل توجهی افزایش یافته بود، به دلیل دور موتور
بهتر انفجار در حال به دست آمد.
وی همچنین برخی از تنظیمات جزئی و روز بعد او به تنهایی برای دراز مدت است.
سرنویس دریاچه تام به زودی در نزد متوسل گشت محبوب که بود
غالبا توسط سازمان های کلیسا و یکشنبه مدرسه در مجاورت بازدید
Shopton.
پسر بچه را دیدم تعدادی از صنایع دستی قایق و موتور قایق های کوچک چرخان در اطراف مخالف
رفت و آمد مکرر و اظهار داشت: "باید یک پیک نیک در بیشه به روز وجود دارد.
کنم من فرار کنی (دور بشی) و نگاهی به. "
مرد جوان به زودی در میان کاملا ناوگان از rowboats بود، بسیاری از آنها را اداره
اتهام توسط دختر زیبا و یا در پسران بودند که خواهر دادن (خود را و یا برخی از
اختتامیه جشنواره صنعت چاپ) سفر بر روی آب.
تام throttled قایق او را به سرعت آهسته و با لذت در زیبا به نظر می رسید
صحنه است.
قایق او و جلب توجه قابل ملاحظهای را برای موتور صنایع دستی در دریاچه های متعدد نیست
Carlopa.
همانطور که قهرمان ما یک قایق، که شامل سه خیلی زیبا جوان بانوان گذشت، تام شنیده ام یکی از
آنها را از روی تعجب فریاد زدن: "او در حال حاضر وجود دارد!
تام سویفت است. "
چیزی در تن صدا جلب توجه کرد.
او تبدیل شده بود و یک دختر چشم قهوه ای خندان در او دیدم.
او تعظیم و پرسید، سرخ در حالی که:
"خب، شما گرفتار هر اسب فراری بیشتر به تازگی؟
"اسب فراری - چرا - چه؟
آه، آن خانم نستور بانگ زد: "پسر بچه، به رسمیت شناختن بانوی جوان که اسب او
یک روز وحشت زده کرده بود زمانی که او با دوچرخه اش بود.
همانطور که در جلد اول از این مجموعه، اسب دور اجرا کرده بود، در احساس خطر
چشمک زن در چرخ تام و خانم مری نستور، Mansburg، در معرض خطر جدی بود.
"پس به شما داده می شود تا دوچرخه موتور قایق،" بانوی جوان رفت.
"بله" تام با لبخند پاسخ داد، خاموش کردن قدرت "و من شانس بود
برای ذخیره کردن هرگونه دختران من آن را به حال. "
دو قایق نزدیک اشاره شده بود با هم، و خانم نستور دو او
اصحاب به تام. "آیا شما نمی خواهید در می آیند و نگاهی به
وی پرسید: سوار شدن؟ "
"آیا بی خطر است؟" Jennie Haddon، یکی از سه خواسته است.
البته از آن است، Jennie، و یا او نمی خواهد در آن، گفت: "خانم نستور عجله.
"بیا، اجازه گرفتن شوید.
من فقط برای سوار شدن موتور قایق در حال مرگ است. "" چه خواهد شد ما با قایق ما انجام دهد؟ "پرسید:
کتی کارسون. "آه، من می شود دو که" جوانان پاسخ:.
"در سمت راست و من شما را در اطراف این دریاچه را."
"نه چندان دور، تصریح شده:" دختری که در فرار نمیفهمد بود.
"ما باید برای ناهار، خواهد شد که در حدود یک ساعت بود.
ما کلیسا و یکشنبه مدرسه داشتن یک پیک نیک است. "
خانم کارسون، پیشنهاد کرد: ":" شاید آقای سویفت خواهد آمد و برخی از ناهار با ما
سرخ prettily.
"هیچ چیز به من لذت بیشتری به من بدهید، جواب داد: تام و سپس او را در خود خندیدند
رسمی پاسخ، دختران پیوستن شوید. "ما می خواهم خوشحالم که تو را باشد، افزود:" خانم
Haddon.
"اوه!" ناگهان داد زدم ": قایق در حال اوج!
"اوه، نه،" تام عجله به او اطمینان، در آینده، به سمت او کمک شوید.
"این فقط متمایل بیت، با وزن بسیاری در یک طرف است.
این نمی تواند واژگون شدن به آن تلاش کرد. "
در لحظه ای دیگر، سه نفر در کاکپیت جادار و تام خالی ساخته شده بود
سریع قایق پارویی به استرن.
او در مورد شروع به هنگامی که از یکی دیگر از قایق، حاوی دو دختر کوچک و دو
کمی بزرگتر پسر، گریه محزون آمد: "آه، آقا، ما سوار!
"مطمئنا" موافقت کرد تام خوش.
"فقط با قایق خود را به قایق پارویی دیگر محکم و من هر دو شما را."
یکی از پسران بود، و پس از آن، با سه دختر زیبا به عنوان همراهان خود را در
ARROW و بکسل دو قایق تام شده است.
دختران بسیار علاقه مند به هنر و صنعت و خواسته همه نوع از سوالات
در مورد چگونگی موتور عمل.
تام توضیح داد و به وضوح به عنوان او می تواند بنزین در سیلندر منفجر شد.
در مورد جرقه الکتریکی و در مورد پروانه.
سپس، هنگامی که او به پایان رسید، خانم Haddon ساده اشاره کرد:
"اوه، آقای سویفت، شما آن را تبیین زیبایی، و من مطمئن هستم که اگر معلم ما در
مدرسه ساخته شده به عنوان روشن شما که من می توانم همراه خوب است.
من درک می کنم همه در مورد آن، به جز من نمی بینم که چه چیزی باعث موتور برود. "
"اوه، گفت:" تام کمرنگ، و او چه خواهد بود بهترین سخن گفتن را به زیر
شرایط، زمانی که خانم نستور انحراف را با نگاه کردن به ساعت مچی خود را ایجاد و
exclaiming:
"اوه، دختران، آن وقت ناهار است. ما باید به ساحل بروید.
لطفا در مورد آقای سویفت - من امیدوارم که مدت مناسب است - و - زمین ما
این است که درست است؟ "و او از روی شیطنت در تام نگاه کرد.
"این کاملا درست است، او با خنده و یک نگاه به قهوه ای دختر اعتراف
چشم. "من شما را در ساحل در یک بار قرار دهید،" و او
رهبری برای حوض کوچک است.
"خانم و خودتان را به ناهار با ما آمده است، افزود Haddon.
من می ترسم من ممکن است در راه باشد، به تام stammered.
"من - من اشتها بسیار خوب است، و -"
گمان می کنم شما فکر می کنید که دختران در یک پیک نیک ناهار را ندارد، به پایان رسید: "خانم
نستور.
"اما من به شما اطمینان دهم که ما مقدار زیادی، و شما خواهد شد بسیار استقبال او افزود:"
به گرمی.
"بله، و من می خواهم به او توضیح را دوباره و دوباره موتور چگونه کار می کند،" رفت و در خانم
Haddon. "من خیلی علاقه مند است."
تام به دختران کمک کرد، به لطف خود را دریافت و همچنین کسانی که از کودکان در
قایق دوم.
اما او با زنان جوان را از طریق بیشه مخترع جوان رفتیم،
ثبت نام نذر روانی که او را هدایت و روشن توضیح دوباره چگونه بنزین
موتور کار می کرد.
در حال حاضر بیش از این راه به جدول ما می آیند، خانم نستور دعوت کرد.
"من می خواهم شما را به دیدار پاپا و ماما." تام به دنبال او.
همانطور که او از پشت انبوه درختان پا او را دیدم، ایستاده هنوز خیلی دور نشده، رقم
که به طرز عجیبی آشنا به نظر می رسید. لحظه ای بعد این رقم تبدیل شده و تام
اندی Foger دیدم او را به مقابله با.
در نزد قهرمان داستان ما پسر قلدر به قرمز تبدیل و به سرعت دور راه می رفت، در حالی که تام
انگشت حلقه کلید را در جیب خود لمس کرد.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل هفتم قلم مو با اندی
بنابراین غیر منتظره برخورد خود را با اندی بود که مخترع جوان به سختی می دانست که چگونه به
عمل می کنند، به خصوص از او به عنوان مهمان از زنان جوان بود.
تام آیا می خواهید به انجام یا چیزی به آنها شرمسار و یا به آن صحنه، با این حال او
بحث، بحث بسیار جدی با اندی Foger داشته باشید.
خانم نستور باید شروع ناگهانی تام در نگاهی اجمالی خود را از اندی متوجه شده اید، برای او
پرسید: "آیا بعضی از شما می دانستید آقای سویفت می بینید؟
من: "بله، جواب داد:" تام "در - استروژن - که -" او در برخی از سردرگمی متوقف است.
"شاید شما می خواهم --- است که ترجیح می دهند - با آنها به جای مصرف ناهار با
دخترانی که هر چیزی در مورد موتور را نمی دانم؟ "او همچنان ادامه داشت.
"اوه، نه در واقع،" تام عجله به او اطمینان.
"او - که - من تو را دیدم به مراقبت من ناهار را با او داشته باشند،" و
جوانان لبخند زد و ظالمانه است.
"آیا می خواهید به او را به جدول ما پرسید:" خانم کارسون است.
"ما باید به اندازه کافی برای او."
LAD، که سعی نمی لبخند "ادامه داد:" نه، من فکر می کنم که به سختی کار را انجام میداد،
عکس از اندی Foger با موهای قرمز و احول یکی از
پارتی ایرانی با دختران متفاوت است.
خوشبختانه زنان جوان قلدر، که از این دیدگاه بود متوجه نشده بود
این زمان است.
تام به آقای و خانم نستور، که او را گفت: خوشحالم که به آنها برای دیدار با ارائه شد
مرد جوان که ابزاری در نجات دختر خود را از آسیب شده بود، اگر نه
مرگ است.
تام بود که بیت خجالت می کشم، اما با مته سوراخ ستایش و همچنین او می تواند، و او بود
خوشحالم که انحراف، در شکل ناهار، رخ داده است.
پس از وعده های غذایی در جدول زیر درختان در بیشه تام گرفت دختران و برخی از
دوستان خود را در موتور و قایق خود را دوباره. آنها چندین مایل فاصله در اطراف این دریاچه تحت پوشش
قبل از بازگشت به زمین پیک نیک.
به عنوان تام شروع به سمت خانه در قایق خود، در حیرتم که چه اندی تبدیل شده بود و
به همین دلیل فکر می کنم که چرا گردن کلفت باید هر چیزی را به عنوان "اهلی" به عنوان یک شرکت
پیک نیک کلیسا، هدف از افکار خود را
آمد به قدم از طریق درختان را به ساحل دریاچه.
لحظه ای او را دیدم تام پسر بچه با موهای قرمز آغاز شده است، اما مخترع جوان،
جهش از قایق خود را، به نام:
"نگه دارید وجود دارد، اندی Foger، من می خواهم تو رو ببینم!" و تهدید در تن تام وجود دارد.
"اما، من نمی خواهم تو رو ببینم!" retorted sulkily.
"من هیچ استفاده برای شما خواهد شد."
"بیش از من برای شما، پاسخ سریع تام بود.
"اما من می خواهم به شما این کلید را باز می گرداند. شما آنها را در قایق من کاهش یافته است شب دیگر
هنگامی که شما سعی به آن را شعله ور.
اگر من شما را گرفتن - "" کلید من!
قایق خود را!
به آتش! "به اندی gasped، بنابراین به سادگی شگفت زده شده که تام می دانستند تعجب مشاهده کرد که
واقعی است. "بله، تا بحال کلیدهای خود را.
شما برای من کمی بیش از حد سریع بودند و یا من می خواهم شما را در آن گرفتار شده است.
دفعه بعد که انتخاب یک قفل تا بحال کلیدهای خود را در پشت سر شما را ترک نمی کند، "و او برگزار شد
jingling حلقه.
اندی Foger پیشرفت آرام است. او دسته کلید و نگاه
برچسب. او گفت: "آنها مال من،" به آرامی، تا اگر
برخی از شک در مورد آن وجود دارد.
البته آنها، اعلام کرد: "تام. "من آنها را که شما از آنها کاهش یافته است - در من
قایق "." آیا منظور شما در حراج؟
"نه، منظورم در boathouse من، جایی که شما را در شب دیگر مخفیانه و سعی در انجام
برخی از آسیب. "شب گریه:" اندی.
"من هرگز نزدیک boathouse خود را هر شب و من کلید من هرگز از دست داده!
من این روز از حراج را از دست داد، بر روی زمین آقای هیستینگز، و من به دنبال
آنها از زمان. "
"آیا در boathouse شما نمی دزدکی حرکت کردن شب و سعی کنید برای انجام برخی از فساد؟
آیا شما آنها را رها و سپس؟ "" نه، من، نه "retorted اندی صادقانه.
گفت: «من آن کلید را در حراج از دست داده، و من می توانم آن را به شما ثابت بشه.
نگاه کنید، من برای آنها در روزنامه بارگیری در این هفته آگهی.
پسر بچه با موهای قرمز کاغذ مچاله از جیب خود کشیده و نشان داد تام
تبلیغات ارائه پاداش از دو دلار برای یک دسته از کلید بر روی یک حلقه،
قرار است در حراج بر اساس آقای هیستینگز در Lanton از دست داده شده اند.
یاب بود به آنها بازگشت به اندی Foger.
"آیا اگر من به عنوان کلید در boathouse خود را از دست داده؟" خواستار قلدر
sneeringly. "من نمی تبلیغ آنها در آن راه
اگر من در تلاش برای سفر من آرام نگه دارید.
علاوه بر این، من می تواند ثابت کند که من از چند شب اقامت در شهر بود.
من را به سرگرمی در Mansburg یک شب و من تا زمانی که دو به خانه
صبح، چون ماشین من خراب شد.
بپرسید ند نیوتن.
او به من در سرگرمی را دیدم. "شیوه اندی به طوری جدی بود که تام می تواند
کمک نمی کند باور او. سپس شواهدی از وجود دارد
آگهی
واضح است که جوانان لوچ شده بود، بازدید کننده مرموز به boathouse و
محفظه جلو باز است. اما اگر او نباشد، که می تواند آن را داشته باشد
بوده است و چگونه کلید های همین جا؟
این پرسش که متصلب مغز تام بود.
شما می توانید ند نیوتن بپرسید، "تکرار اندی. او ثابت می کردم که نمی توانست در نزدیکی
جای خود را، اگر شما حرف من را باور نمی کند. "
"آه، من معتقدم که همه شما راست، جواب داد:" تام، می تواند وجود داشته باشد هیچ نه زیاد، درست اندی
روش، حتی اگر او و مخترع جوان در شرایط خوبی نبود.
"اما چطور تا بحال کلیدهای خود را در قایق من؟"
"من نمی دانم، مگر اینکه شما آنها را پیدا نگه داشته شوند، آنها کاهش یافته و آنها وجود دارد، بود.
خیره پاسخ. تام بانگ زد: "شما می دانید، بهتر است".
"خب، من مدیون شما پاداش دو دلار برای ارائه آنها را به عقب به من، ادامه داد:"
قلدر patronizingly. "در اینجا آن است که،" و او کشیده برخی از لوایح است.
"من پول شما را نمی خواهیم!" از کار اخراج شدند پشت تام.
اما من می خواهم بدانم که آن را بود که در قایق من بود. "
"و من می خواهم بدانم که آن را در زمان کلید من" و اندی پر پول در
جیب خود.
تام بود پاسخ. او بیش از یک ماده عجیب و غریب گیج کننده بود و او
می خواستم تنها باشم و فکر می کنم. او جدا از پسر بچه با موهای قرمز تبدیل شده و
راه می رفت به سمت موتور، قایق خود را.
"من شما را به تعجب در عرض چند روز به من بدهید،" اندی به نام بعد از او، اما تام را روشن نکنید
سر خود را و نه او پرس و جو ممکن است تعجب.
آقای سویفت تا حدودی متعجب و متحیر بود که پسر خود را در رابطه با نتیجه این حادثه را کلید.
او با تام به توافق رسیدیم که برخی ممکن است حلقه را پیدا و آن را نگه داشته، و این که
شخص ممکن است یکی از آنها تام در boathouse شگفت زده کرده بود.
اما بیکار به آن حدس و گمان، "مخترع.
"اندی ممکن است ناشی از برخی از chums خود را در آسیب رساندن به قایق خود را برای او عمل می کنند، و
تبلیغات کلیدی ممکن است تنها یک نیرنگ
"من به سختی فکر می کنم تا، جواب داد:" پسر خود را، تکان دادن سر خود.
"این به من برخورد که بسیار کنجکاو، و من قصد دارم اگر در من نمی تونم
پایین آن است. "
اما یک هفته یا بیشتر گذشت و تا به حال هیچ بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن «تام» است.
در عین حال او کار در دور موتور، قایق خود، نصب چند
بهبود.
یکی از این پمپ بهتر است، که آب در اطراف سیلندر منتشر شد،
و یکی دیگر از سیستم جدید روانکاری تحت غذا مجبور بود.
"این باید به سرعت کمی بیشتر به من می دهد،" استدلال تام، که هنوز رتبهدهی نشده است
با مهارت خود را راضی می شود. "حدس من آن را چرخش است."
او به تنهایی در ARROW بود، مصرف یک دوره طولانی تا دریاچه در زمانی که، به عنوان او را به تصویب رساند
نقطه پوشیده شده از درخت پنهان از مشاهده نوعی از دفاع کردن در مقابل، او شنیده ام puffing
یکی دیگر از موتور قایق.
"شاید که آقای هیستینگز، فکر کردم:" تام. "اگر من با او رقابت در حال حاضر، من فکر می کنم ARROW
می تواند یک حساب بهتر از خودش را به من بدهید. "مخترع جوان در قایق آن را به عنوان نگاه
به نمایش آمد.
قابل قبول است، اما یک نگاه به نشان دادن آن بود که CARLOPA.
سپس، آن را به عنوان نزدیکتر آمد، تام را دیدم یک چهره آشنا در آن - دارای موی قرمز، چپ نگاه کردن و چشم
اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است.
"اندی Foger! بانگ زد:" تام. "او یک موتور، قایق!
این تعجب او صحبت کرد. "قایق به سرعت در حال نزدیک شدن به او را، و
او را دیدم که قرمز رنگی نقاشی می شد.
سپس او می تواند خارج ساختن نام در کمان، رنگ اثر خط قرمز.
اندی ارسال مهارت در افزایش سرعت نسبت به او.
"شما لازم نیست فکر می کنم شما تنها کسی هستی که در این دریاچه است که یک قایق بنزین!" نامیده می شود
اندی boastfully. "این یکی از جدید و سریع ترین چیز این است
شناور در اطراف اینجا.
من می توانم همه در اطراف شما. آیا شما می خواهید به نژاد؟ "
شد "جرات" و تام هرگز چنین چیزهایی در زمان هنگامی که او منطقی می تواند وارد
مسابقه.
او در چرخش قایق خود را در اطراف به طوری که در کنار اندی شلیک و جواب داد:
"بله، من به شما مسابقه می دهند. به کجا؟ "
«مرگ در مقابل حوض کلب و به این نکته بود که:" پاسخ.
"من به شما یک شروع، به عنوان موتور سه سیلندر دارد.
این یک قایق مسابقه است. "
من هیچ شروع نیاز ندارد، اعلام کرد: "تام. "من شما را حتی در شرایط مسابقه می دهند.
برو جلو! "هر دو بیابان تنظیم زمان سنج خود را برای به دست آوردن
سرعت.
آب شروع به حلقه دور از prows تیز، موتور منفجر شد سریع تر و
سریعتر. نژاد در بین ARROW و
رنگ اثر خط قرمز.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل هشتم در سفر
زود گذر با چشم های مهم در صنعت از رقیب خود، تام را دیدم که اندی Foger بود
بسیار خوب قایق.
مخترع جوان همچنین متوجه شدند که اگر او بود به هر نقطه در نزدیکی برنده شدن در مسابقه
او می توانست حداکثر سرعت به خارج از موتور خود را دریافت کنید، برای قایق جدید قلدر
بود در درجه اول طراحی شده بود، برای مسابقه،
در حالی که تام تمام در سراسر پیشه وری لذت، هر چند قادر به چیزی در
سرعت خط.
من شما با دادن دو در چند دقیقه، به زودی به عنوان موتور گرم می شود تا! "
sneered اندی.
"شاید، گفت:« تام، و سپس او crouched را به مقاومت با مقدار بسیار ناچیزی را به عنوان
ممکن است به باد. اندی، بر خلاف انتظار، نشست شجاعانه راست
خودکار فرمان قایق خود.
در با عجله دو موتور صنایع دستی، prows خود را دقیقا و حتی پروانه خود غلت بزنید تا
برآمدگی آب sterns خود.
به سرعت در حال دستیابی به سرعت پس از اظهارات دو تایمر بر روی موتور خود را تنظیم کرده بود،
قایق های مسابقه در کنار هم، به ظاهر حتی شرایط.
رنگ اثر خط قرمز کشتی بسیار تیز و طراحی شده از طریق آب را کاهش دهد.
این نوع شناخته شده به عنوان راه اندازی خودرو بود.
به این معنا که موتور رو به جلو، واقع تحت یک نوع هود، که تا به حال 2 لولایی
را پوشش می دهد مانند بال خفاش است.
شفت فرمان چرخ ها از طریق دیوار به جلو رفت، slantingly، مانند
چرخ از خودکار و با اهرم بنزین و جرقه در مرکز تنظیم
ارسال در شیوه ای مشابه است.
در سمت راست از چرخ اهرم معکوس، که توسط آن پره
در بی طرف تعیین می کنند، و یا مرتب به طوری که به درایو قایق به عقب است.
در مجموع رگه قرمز قایق خیلی خوب بود و بطور قابل توجهی بیشتر از هزینه
تام، حتی زمانی که دومی بود.
همه این کارها با مالک جوان ARROW فکر از او به عنوان هدایت هنر و صنعت خود را
در طول دوره. "من به سختی فکر می کنم من می توانم برنده،" تام اظهار داشت: به
خود را در نجوا.
قایق او برای این یکی بیش از حد سریع است. من شانس، هر چند، برای موتور خود را
جدید، و من باور نمی کنم که او آن را می فهمد و همچنین من مال من است.
سپس، بیش از حد، من مطمئن هستم که من یک سیستم جرقه زنی بهتر است. "
اما اگر تام بود هیچ امید فوری شکست دادن اندی، آنها را به محکوم شدند
ناامیدی، به مدت حدود دو دقیقه بعد از مسابقه آغاز رگه RED جعلی
به آرامی پیش.
"گریه پسر بچه با موهای قرمز. بیا!" "من فکر کردم شما می خواستم که یک مسابقه است."
مخترع جوان پاسخ داد: "من" است. "ما راه درازی را از حوض رتبهدهی نشده است، و
ما باز می گردد. "
اندی، اعلام کرد: ":" شما خواهید بود از آن زمان من به حوض.
در واقع از آن آغاز شد که به دنبال آن، برای قایق خودکار بود در حال حاضر طول جلوتر کامل تام
پیشه وری و آب باز بین آنها وجود دارد.
اما قهرمان ما می دانستند یک چیز یا دو مورد مسابقه، هر چند او مدت طولانی نبوده است
موتور قایق صاحب.
او تنظیم تانکر نفت به صورت خودکار بر روی استوانه ها را به روغن کاری بیشتر، به عنوان او
در نظر گرفته شده به سرعت گرفتن بیشتر از موتور خود را.
سپس او را باز کرد خروس بنزین یک چیز جزیی بیشتر و تنظیم زمان سنج خود را به جلو چند
شکاف برای گرفتن یک جرقه زودتر.
او که قرار بود برای استفاده از حداکثر سرعت فقط رتبهدهی نشده است، اما او برای نخستین بار می خواستم را چگونه می بینید
موتور ARROW در این شرایط عمل می کنند.
برای لذت خود او را دیدم قایق خود را به آرامی خزنده را اندی.
دوم، با یک نگاه بیش از شانه خود، آن را دیدم، و او پیشرفت خود را
را بسازد.
مهارت او جعلی جلوتر است، اما میزان افزایش، برابر با تام بود.
"اگر من می توانم نگه دارید تا به او گمان می کنم من باید خوشحال، فکر کردم:" مخترع جوان،
"برای قایق خود را دور پیش از معدن در سنجش.
از طریق آب کمان نوک تیز را کاهش دهد.
تنها شاهدان چند نژاد وجود دارد، اما کسانی که در قایق بودند را دیدم
دید زیبا به عنوان دو مهارت سریع در سمت بارانداز، که تبدیل شده بود آمد
نقطه است.
قایق اندی رسید، و در مورد یک دایره گسترده ای برای بازگشت چرخش است.
تام تصمیم گرفت که آن زمان را به قایق خود را به بهترین حالت آن بود، بنابراین او را به تایمر را در حد تعیین می کنند،
و جرقه، در آینده با سرعت بیشتری افزایش انفجار.
خفه ARROW و صاف بعد از نوبت، مهارت تام رخنه همراه
تا زمانی که lapped استرن از رنگ اثر خط قرمز است.
اندی در بی میلی نگاه کردم.
سپس او سعی کرد به سرعت گرفتن بیشتر از موتور خود را.
او باعث می شود پیچ به چرخند کمی سریع تر، و تام به ذکر است که دوباره او
را پشت سر گذاشت.
سپس یکی از آن چیزهایی است که ممکن است در هر زمان به یک موتور بنزین اتفاق می افتد، اتفاق افتاده است
در اندی. شروع به از دست انفجار.
در ابتدا آن را فقط گاه به گاه، پس از آن نتواند مکرر بیشتر شد.
صاحب رگه قرمز با یک دست بر روی فرمان، با دیگر محاکمه
برای تنظیم موتور برای خلاص شدن از مشکل، اما او فقط آن را بدتر.
قایق اندی شروع به سقوط و تام بخزم.
دیوانه وار اندی کار اهرم بنزین و جرقه است، اما بدون فایده است.
در آخر یک سیلندر به طور کامل از سرویس خارج شد.
دو قایق در حال حاضر حتی شرایط بودند و مسابقه در کنار طرف به سمت
پوشیده شده از درخت، نقطه، که به پایان را مشخص شده اند.
"من شما را هنوز ضرب و شتم! بانگ زد:" اندی به شدت.
"بهتر است عجله کنید!" تام retorted:. اما مخترع جوان بود آن را
تمام راه خود را.
با freakishness برابر به آن که با آن متوقف شده بود منفجر مرده
سیلندر به زندگی آمد دوباره، و رگه سرخ پیش به ضرب گلوله کشته است.
یک بار دیگر قایق اندی سرب را وارد نمایید و در پایان مسابقه نزدیک بود
در دست. پسر بچه لوچ تبدیل شده و فریاد زد: "من
به شما گفته من می خواهم شما را ضرب و شتم!
می خواهید یک دو در حال حاضر؟ "شروع به نگاه که هر چند تام نیاز
آن است، اما او هنوز هم به حال چیزی به رزرو. یکی از پیشرفت های او قرار داده بود.
ARROW جدید سیستم احتراق کمکی بود.
او در حال حاضر تصمیم به استفاده از. با یک حرکت سریع تام بر انداخت
سوئیچ ها قرار داده و از آن به بهره برداری.
گرمتر، جرقه "چاق" در یک بار تولید شد، و تنظیم خروس بنزین خود را
به طوری که کمی بیشتر از مایع می شود در کشیده شده است، "غنی تر" مخلوط،
صاحب تیر را دیدم پرنده شلیک
به جلو به عنوان اگر، مانند برخی از دونده خسته، زندگی جدید تزریق شده بود.
بیهوده اندی دیوانه وار سرعت بیشتری به خارج از موتور خود را امتحان کنید.
وی با برش دادن به صدا خفه کن، و با صدای بلند انفجار را بر روی دریاچه صدا.
اما بدون استفاده بود.
یک دقیقه بعد، ARROW، که به آرامی پیش جعلی بود، عبور کمان از قرمز
رنگ اثر خط در مقابل نقطه به پایان رساندن، و تام در مسابقه برنده شده بود.
"خب، این بود که نمایشگاه" قهرمان ما به نام اندی که به سرعت بسته شده بود خود را
قدرت او را دیدم ترفند جسورانه رقیب خود را. "من شما عادلانه ضرب و شتم؟
شما نمی توانست مرا مورد ضرب و شتم در صورتی که موتور من بر من رفته بود، گله اندی
غم وغصه نشان بر لب داشت. "صبر کن تا زمانی که موتور من اجرا می شود نرم و صاف و من
شما یک نقص بزرگ را مورد ضرب و شتم.
قایق من سریع تر از مال شما. باید باشد.
این هزینه پانزده صد دلار و تندرو it'sa.
"من حدس می زنم آن مسابقه می کند دوست ندارم"، تام او به عنوان چرخش کشتی از هنر و صنعت خود را کاهش
این دریاچه به سمت خانه اش. اما او می دانست که برخی از حقیقت در آنچه وجود دارد
اندی گفته بود.
رنگ اثر خط قرمز قایق سریع تر بود، و با حمل و نقل مناسب، می تواند مورد ضرب و شتم قرار
ARROW. که بود که در آن دانش برتر تام
در مفید آمد.
"فقط صبر کنید، من شما را هنوز ضرب و شتم،" به نام اندی، پس از مخترع جوان، اما
دومی ساخته شده جوابی داده نشد. او راضی است.
آقای سویفت بسیار علاقه مند به آن شب در پسرش نژاد بود.
او گفت: "من تا به حال هیچ ایده مال شما مانند یک قایق سریع بود، است.
"خوب، آن را در اصل، اعتراف تام"، اما پیشرفت های من در آن قرار آن ساخته شده است
است. اما، پدر، زمانی که ما در تور ما؟
شما هر چه بیشتر پوشیده از من تو را در بعضی از زمان دیده می شود، به استثنای زمانی که
مدل توربین به سرقت رفته است. آیا شما بیش از ژیروسکوپ خود را نگران کننده
اختراع؟ "
"تا حدودی، تام. من نمی توانم به نظر می رسد فقط به آنچه من می خواهم رسید.
It'sa مشکل دشوار است. "" سپس شما من به آنچه انجام داد، پدر.
اجازه دهید در رها کردن همه چیز را در خط اختراعی و رفتن به تعطیلات.
من شما را تا دریاچه در قایق من و شما می توانید صرف یک هفته در هتل Lakeview
این خوبی را به شما انجام خواهد داد. "" چه خواهد شد شما انجام دهد، تام؟ "
"اوه، من ند نیوتن و کروز مورد است و ما شما را در طول هر زمان شما می خواهید
بروید.
ما قصد داریم به اردوگاه از شب یا خواب در قایق اگر آن باران.
من دستور داد تاج با پرده های جانبی است. ند و من برای زندگی هتل مهم نیست
تابستان.
آیا شما بروید؟ "آقای سویفت در نظر گرفته شده یک لحظه.
او نیاز به یک استراحت، برای او مشغول به کار بود سخت و مغز خود را با فکر کردن خسته بود
بسیاری از مشکلات است.
برنامه پسرش صدا بسیار جذاب است. مخترع گفت: "من فکر می کنم من قبول"
با یک لبخند است. "وقتی می تواند به شما آغاز شود، تام؟"
"در حدود چهار روز است.
ند نیوتن تعطیلات خود را دریافت کنید و من سایه بان در.
من شروع به کار در آن به-فردا. سپس خواهیم در یک سفر بروید. "
Sandport متوسل تابستان شدید در انتهای جنوبی دریاچه Carlopa بود، و آقای سویفت
در یک بار نوشت: به هتل Lakeview وجود دارد که درگیر یک اتاق برای خودش.
در عین حال، تام شروع به قرار دادن تاج قایق خود و ترتیب
سفر، که تقریبا تمام روز به طول خواهد انجامید.
ند نیوتن با چشم انداز از سفر کمپینگ خوشحال شد و کمک کرد تام برای دریافت
آماده شده است. یک چادر کوچک و مقدار زیادی از آنها در زمان
منابع، با بعضی از مواد غذایی است.
آنها لازم نیست برای حمل بسیاری از جیره ها، به عنوان سواحل دریاچه به صف کردند
شهرها و روستاها که در آن غذا می تواند تهیه شود.
در نهایت همه آماده بود برای سفر و شب قبل از نیوتن شروع ند ماند در
خانه تام به عنوان آمادگی برای رفتن در اوایل صبح.
روز تمام است که می تواند مورد نظر، تام که اشاره شد، این بود که او و رفیق بودن خود را شتاب زده به پایین به
بارانداز قبل از صبحانه برای قرار دادن پتو خود را در قایق.
به عنوان مخترع جوان وارد مهارت او ادا یک علامت تعجب است.
"چه چیزی مهم است؟ پرسید:" ند. "من اطمینان دارم قفل درب کشویی
که محفظه جلو، "پاسخ بود.
"در حال حاضر از آن باز است." او در داخل فضای اشغال شده توسط نگاه
مخزن بنزین و فریاد برداشته اند: "یکی از پرانتز رفته است!
بوده است وجود دارد یکی در قایق من در شب و آنها سعی کردند به او صدمه بزند. "
"بیشتر آسیب برساند انجام داد؟" پرسید ند نگرانی نسبت. "نه، هیچ کدام در همه، صحبت از" پاسخ
تام.
"من به راحتی می توانید یک بلوک جدید را در زیر مخزن قرار داده است.
در واقع، من واقعا نیاز دارم. اما چرا باید هر یک را از و
چه کسی آن را انجام داد؟
این چیزی است که من می خواهم بدانم. "
دو اظهارات با دقت در مورد اسکله و قایق را نشانه ای از از دست رفته نگاه کردم
بلوک و یا هر clews که ممکن است نشان می دهد که دستکاری با ARROW، اما آنها
چیزی می تواند پیدا کنید.
پیشنهاد: شاید سقوط بلوک، "ند. "این می تواند، پاسخ داد:" تام.
"این یکی از آنهایی که من در خودم قرار داده بود و آن را سریع میخ شد.
شما می توانید ببینید که در آن سست بازدارنده برداشته شده است.
من می توانم آن را درک نمی کنند "و تام به سرعت در حال وقوع چند مرموز فکر
اواخر که در آن مرد عجیب و غریب در حراج و شخص او شگفت زده شده بود
شب در boathouse تا به حال بخشی.
خوب، تاخیر سفر ما به آن نیاز دارند، از سر گرفت: "مخترع جوان است.
"شاید فریب there'sa جا و آن را خوب انجام چند روز به دور.
بیا، ما می خواهیم صبحانه، پدر و شروع است. "
کمی بعد ARROW puffing دور تا دریاچه در جهت Sandport.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل نهم محمد رضا یحیایی. امتحان احساس خطر
"آیا شما احساس بهتری در حال حاضر، پدر؟" خواسته تام آن ظهر آنها تحت متوقف
تکیه، مشرف به درخت برای صرف نهار در ساحل دریاچه.
"من آن را به ند ترک اگر شما قانع تر و کمتر نگران به نظر نمی آید."
من اعتقاد دارم که او می کند، موافقت کرد: "پسر بچه دیگر.
مخترع، اعتراف: ":" خب، من باید بگویم من قطعا ازش لذت برد تفرج تا کنون
با یک لبخند است. "و من شده اند نه در مورد من آزار
ژیروسکوپ است.
من فکر می کنم من یکی دیگر از ساندویچ، تام، و چند زیتون را. "
"این راه را برای صحبت کردن!" گریه پسر. اشتها شما در حال بهبود، بیش از حد.
اگر Baggert خانم می تواند شما را به او می گویم. "
"آه، بله، خانم Baggert.
آقای سویفت، گفت: "من امیدوارم که او و برج دیده بانی را به خوبی پس از خانه ها و مغازه ها نگاه کنند،
و نگاه نگران و قدیمی، مثل یک سایه بر چهره اش.
"حالا نمی شود که تفکر، پدر، توصیه تام، البته همه چیز خواهد بود
بسیار خوب.
آیا شما فکر می کنم برخی سارقان مدل آن باز خواهد گشت و سعی کنید برخی از شما
اختراعات؟ "" من نمی دانم، تام.
آن مرد الواط بی پروا بودند، و هیچ وقت نمی توانی آنچه را که آنها ممکن است انجام دهید تا به
انتقام خود را بر روی ما برای شکست دادن طرح های خود را. "
خوب، من حدس می زنم زیر شیروانی و خانم Baggert برای آنها، اظهار داشت: "پسرش.
"نگران نباش" "بله، آن را برای هضم غذا بد است، افزود:
ند.
"اگر برای شما مهم نیست، تام، من قهوه بیشتر و دیگری ساندویچ خودم."
"هیچ چیز مهم نیست که با اشتها به غذا هست، یا،" مخترع جوان او به عنوان اظهار نظر
تصویب قهوه گلدان و بشقاب.
آنها به زودی راه خود را دوباره ARROW زمان خوبی را تا دریاچه.
تام در موتور بود، و چندین تنظیم جزئی به آن، در حالی که ند سازی.
آقای سویفت روی یکی از صندلی های نسبتا نرمی در زیر سایه ای از سایه بان reclined.
صاحب جوان ARROW بیش از کشش آب از زمان به زمان برای نگاه
چشم ممکن است اندی Foger، اما رگه قرمز دیده می شود.
هتل Lakeview در اواخر بعد از ظهر رسید و قایق تا گره خورده بود
بارانداز، در حالی که تام و ند به همراه آقای سویفت برای دیدن او را به راحتی در تاسیس
اتاق خود.
"به شام شما نه با من بمانی؟" دعوت مخترع به پسرش و دوم
رفیق بودن. "آیا شما می خواهید به حق را در آغاز در اردوگاه
زندگی؟ "
تام تصمیم گرفت: "من حدس می زنم خواهیم به شام بمانند و در هتل به شب".
"ما در اینجا کمی بعد از من انتظار می رود، و ند و من به سختی هم به
بسیار و ایجاد یک اردوگاه موقت.
ما می خواهیم یک زندگی از سهولت لوکس به شب زندگی می کنند و شروع به از 'wanderlusters و
بازگشت به طبیعت، فردا. "
در تام صبح و رفیق بودن او، پر از شور و شوق برای لذت قبل از آنها،
آغاز شده، امیدوار به بازگشت به هتل در عرض چند روز تا ببینید که چگونه آقای سویفت
احساس می شود.
این سفر در حال حاضر انجام داده بود مرد خوب و صورت خود را پوشیده نگاه روشن.
تام و ند، ARROW سریع، cruised همراه lakeshores که آن روز صبح.
ظهر که رفتم ساحل، یک اردوگاه موقت ساخته شده و مرتب به صرف شب وجود دارد
در چادر.
پس از این ساخته شد آنها به مقابله با ماهیگیری خود را به تصویب رساند و بعد از ظهر
که ورزش، داشتن چنین شانس خوبی است که آنها فراهم شام خود را بدون نیاز به
بستگی به چیزهای کنسرو شده.
آنها این زندگی را برای سه روز زندگی می کردند، از ساخت یک اردوگاه جدید در هر شب، که با مورد علاقه
آب و هوای خوب، به طوری که آنها مجبور نیست که در قایق برای حفظ خشک بخوابد.
در عصر تام در روز سوم، با نگاه انتقادی در آسمان، اظهار داشت:
"من باید به جای تعجب نیست اگر آن را به، فردا، ند بارید."
"من هر دو.
می کند مرتب کردن بر اساس نگاه از مه آلود است و باد در سه ماهه بد است. "
"پس چه چیزی شما را به عنوان هتل می گویند؟
من تصور پدر خواهد بود خوشحالم که به ما مراجعه کنید. "
"که من مناسب است. ما می توانیم زندگی اردوگاه پس از شروع
طوفان عبور می کند. "آنها برای Sandport آغاز شده که بعد از ظهر.
هنگامی که ظرف حدود دو مایل از اسکله هتل تام را دیدم، درست پیش از آنها، کوچک
موتور قایق. ند آن را مشاهده و به نام:
"S'pose که اندی به دنبال یکی دیگر از نژاد؟"
"نه، قایق های کوچک برای او. خواهیم کرد بیش از آن را قرار داده و ببینید که در آن است. "
هنر دیگر ظاهر نمی شود به حرکت بسیار سریع و ARROW به زودی
تعمیرات اساسی آن است. به عنوان دو chums نزدیکتر آمد آنها می تواند
شنیدن puffing موتور.
تام گوش با گوش حساس است. "این دستگاه کار نمی کند،" او
به رفیق بودن خود را اظهار.
در آن لحظه انفجار با صدای بلند از قایق دیگر و در وجود دارد صدا
همان زمان بر روی آب آمد فریاد تیز از زنگ وجود دارد.
"دختر That'sa در آن قایق! بانگ زد:" ند.
"شاید او صدمه دیده است." "نه، مشاهده شده: موتور تنها نتیجه معکوس،
تام.
"اما خواهیم به بیش و ببینید اگر ما می توانیم به او کمک کند.
شاید او آن را درک کند. دختران زیادی را در مورد ماشین آلات را نمی دانند. "
کمی بعد، کلیدهای Arrow up و در کنار مهارت دیگر، که به توقف آمده بود به ضرب گلوله کشته شده است.
اظهارات دو تن می تواند یک دختر خم شدن بیش از موتور، twirling به چرخ لنگر و تلاش
برای به دست آوردن آن آغاز شده است.
"به شما کمک کنم؟" خواسته تام، خاموش کردن قدرت از هنر و صنعت خود.
بانوی جوان نگاه. صورت او قرمز بود و او بد به نظر می رسید در
را تسکین دهد.
او در نزد مخترع جوان ادا تعجب از آرامش است.
"چرا، آقای سویفت!" در حالی که گریه. "آه، من در مشکلات از جمله هستم.
من می توانم کار ماشین را ندارد و من می ترسم شکسته؛ منفجر شد ".
"نستور خانم!" کمربندش را بست و تام، بیشتر متعجب آشکارا به آشنایی خود را
فرار دوباره از او در beholding او بود.
"من نمی دانستم که به شما زد موتور، قایق،" او اضافه شده است.
"من"، گفت که او به سادگی و درمانده. "این مشکل، آن را نمی اجرا خواهد شد."
"چگونه از آن می آید که شما در اینجا؟" در ادامه تام.
"من متوقف کردن با دوستان، که کلبه در نزدیکی هتل Lakeview.
آنها موتور قایق و من دیک Blythe - او صاحب این - به من نشان می دهد
چگونه آن را اجرا کنید. من که فکر می کردم می دانم، و شروع کردم به
کمی پیش.
در ابتدا آن را به زیبایی رفت، اما چند دقیقه قبل از آن را منفجر کردند، و یا - یا چیزی
وحشتناک اتفاق افتاده است. "" هیچ چیز بسیار وحشتناک، من حدس می زنم، "تام
اطمینان او.
"من فکر می کنم من می توانم آن را حل کنند." او را در قایق دیگر و به زودی دیدم
مشکل چی بود. کاربراتور از تنظیم و بعد فورا رفت واز بود
و بنزین تغذیه نمی کند.
مخترع جوان به زودی آن را در نظم داشت، و تست موتور در بر داشت، که آن را
کاملا مشغول به کار است.
"آه، من می توانم از شما سپاسگزارم کافی نیست،" خانم نستور با فلاش از چشم های قهوه ای اش گریه
ساخته شده است که ضربان قلب تام، زمان دو برابر است.
"من ترس من قایق آسیب دیده بود، و من می دانستم که دیک، نوع پسر عموی دوم است که
من، منو ببخش هرگز. "" هیچ آسیبی انجام وجود دارد، "تام به او اطمینان.
"اما شما تا به حال بهتر نگه داشتن در نزدیکی ما در پشت راه خود را، که شده است، اگر شما در حال رفتن به عقب است."
"آه، در واقع من.
من زمانی که من می خواهم دور از ساحل که من پیدا کردم وحشت زده بود و پس از آن، هنگامی که آن
محل انفجار در زمان - خوب، شما می توانید تصور کنید که چگونه احساس کردم.
در واقع من در نزدیکی شما نگه می دارد.
آیا شما نزدیکی اینجا توقف؟ اگر شما، ای کاش شما می خواهم آمد و من،
شما و آقای نیوتن، "وی افزود، برای تام باهم زندگی کردن خود را معرفی کرده بود.
"من بسیار خوشحالم که،" می کنند! این قهرمان ما پاسخ داد، و او گفت که او چگونه در
محله. "من شما را فقط با چند جلسه درس و در مدیریت
قایق، اگر دوست دارید، او اضافه کرد.
"اوه، شما؟ خواهد شد که دوست داشتنی!
خواهد شد دیک در مورد آن بگویید نیست، و من او را برخی از روز متعجب نشان او را چگونه
خوب من می توانید قایق خود را اجرا کنید. "
ایده خوبی است، "تام.
او موتور برای خانم نستور، پس از آن را پس از اولین آزمایش خود را متوقف و
سپس، با استفاده از نقطه، که به نام قایق کوچک خانم نستور در بود،
به دنبال ARROW بزرگتر، به پشت دراز به هتل ساخته شده بود.
بانوی جوان در نزدیکی اسکله Lakeview تبدیل به رفتن به کلبه ای که در آن او بود
توقف و بیابان در boathouse هتل گره خورده است.
"بله، ما در طوفان هستند، اظهار داشت:" تام او و رفیق بودن خود را به سوی راه رفته
هتل. "من تعجب می کنم چگونه پدر؟
من امیدوارم که تفرج او را به خوبی در حال انجام است. "
مشاهده ند: "او می آید حال حاضر وجود دارد،، و، به دنبال، تام را دیدم پدرش نزدیک است.
مخترع جوان در یک بار توسط بیان در چهره پدر و مادر او زده شده است.
آقای سویفت نگاه نگران و تام نگرانی نسبت به شتاب رو به جلو او را ملاقات کند.
"پدر ماده چیست؟" او پرسید: خوش جایی که توان داشت.
آیا شده است تا بدانند بر مشکل ژیروسکوپ است که دوباره، در برابر دستورات صریح من؟ "
و او خندید. "نه، تام، آن ژیروسکوپ که نیست
نگران کننده می دانیم. "
چیست آن؟ "این الواط اطراف دیگر، تام!"
و آقای سویفت نگرانی در مورد او نگاه کرد.
یعنی مردانی که مدل توربین را به سرقت برده؟ "
"بله. من در جنگل های نزدیک هتل پیاده روی دیروز و من تو را دیدم آنسون مورس.
او به من نمی بینم، برای من به سرعت تبدیل کنار من تا به حال یک نگاه اجمالی از او.
او به مرد دیگری است. "" چه نوع از یک مرد؟ "
"خب، یک فرد عادی به اندازه کافی، اما متوجه شدم که او در کمی خالکوبی شده بود
انگشت دست چپ خود را به حلقه آبی است. "" مبارک هری، با پا لگد کردن! "بانگ زد: تام.
"چه کاری می تواند او و مورس انجام می شود که اینجا هستید؟"
"من نمی دانم، تام است، اما من نگران هستم. ای کاش من به خانه بازگشت.
من می ترسم چیزی ممکن است به برخی از اختراعات من اتفاق می افتد.
من می خواهم به عقب برگردید به Shopton، تام. "
"مزخرف، پدر. نگران نباشید فقط به خاطر اینکه دیدم بعضی از
دشمنان سابق خود. همه چیز حق است که همه در خانه است.
خانم Baggert و برج دیده بانی جکسون پس از به اوضاع می نگرند.
اما اگر دوست دارید، من، می توانید پیدا کنید برای شما چگونه مسائل هستند. "
"چگونه، تام؟"
"با در نظر گرفتن اجرا وجود دارد در موتور، قایق من.
من می توانم آن را به، فردا و شب، اگر من شروع زود هنگام آن.
سپس شما نمی خواهد نگران باشید. "
"کلیه حقوق این، تام، من آرزو می کنم شما را. بیا به اتاق من و ما از آن صحبت
بر.
من ترجیح می دهم شما را از تلفن را ترک کند، به عنوان دوست ندارم به کسب و کار من صحبت بیش از
سیم اگر من می تواند به اجتناب از آن است. "
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل X فریاد HELP
"در حال حاضر، پدر، به من بگو همه چیز در مورد درخواست:" تام وقتی که او و ند بود آقای عزیز سویفت
آپارتمان در هتل، امن از باران بود که در حال سقوط است.
"چگونه اتفاق افتاد آنسون مورس و مبارک هری؟
خوانندگان من بدون شک این است که دومی با پا لگد کردن مبدل بود که به یاد داشته باشید
بنابراین کینه جو نسبت به تام، در حالی که مورس مردی که تلاش در آقای دزدکی حرکت کردن بود
فروشگاه سویفت و سرقت اختراع با ارزش است.
"خب، تام،" اقدام مخترع، چیزهای زیادی برای گفتن وجود ندارد.
من قدم زدن در جنگل، دیروز، و هنگامی که من در پشت انبوه از بوته بود
شنیده صداها. من بیرون را نگاه کرد و در آنجا دو مرد را دیدم. "
"در ابتدا من فکر کردم که آنها از من عقبی، اما دیدم که آنها تا به حال من دیده نمی شود، و من
نمی بیند آیا که چگونه آنها می توانند می دانم من در محله بود.
پس من بی سر و صدا ساخته شده است راه برگشت به هتل.
"می تواند شما بشنوم آنچه را که آنها می گفتند؟" "نه همه، به نظر می رسید اما آنها عصبانی بیش از
چیزی.
مرد با حلقه آبی بر روی انگشت خود پرسید که آیا مورداک
از شنیده است. "" چه کسی است مورداک؟ "
"من نمی دانم، مگر اینکه او یکی دیگر از اعضای این باند و یا مگر اینکه آن مفروض است
نام. "" ممکن است که.
چه چیز دیگری را می شنوید؟ "
"مردی که ما او را به عنوان مورس می دانیم پاسخ داد که او را از او شنیده بود، اما او
مورداک مشکوک در حال بازی یک بازی دو برابر است.
سپس با پا لگد کردن - هری مبارک - این سوال پرسید: "آیا شما هر بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
گوهر درخشان؟ '
و مورس پاسخ داد: "نه، اما من فکر می کنم مورداک آن را در جایی مخفی می کرد و در تلاش است
به دور آن را بدون دادن ما سهم خود را می دهد.
سپس این دو نفر که رفتی، و من برگشتم به هتل، به پایان رسید: "آقای سویفت.
"گوهر درخشان، زمزمه:" تام. "من تعجب می کنم چه چیزی است که می تواند باشد؟"
کلمه عامیانه That'sa برای الماس، پیشنهاد ند.
"پس در آن است. در این صورت، بابا، من فکر می کنم ما چیزی
مورد نگران باشید.
کسانی که همراهان باید برای ارتکاب یک سرقت الماس و یا شاید در حال حاضر
صورت گرفته است. "مخترع است، رها و در این نظریه به نظر می رسید
پسرش.
چهره او را روشن و او گفت: "اگر آنها در حال رفتن به ارتکاب سرقت، تام، ما
باید به اطلاع پلیس است. "
اما اگر آنها گفتند که "مورداک، هر کس او تا به حال جرقهزن و در تلاش بود تا
با آن بدون دادن به آنها سهم خود را، که نشان می دهد که
سرقت از قبل گرفته شده بود پرسید: "ند.
"این چنین است، موافقت کرد:" تام.
اما هیچ گونه آسیبی پلیسی هتل بگویم که شخصیت های مشکوک
در اطراف، بدون توجه به سرقت مرتکب شده است.
سپس او می تواند در مواظب باشد.
اما من فکر نمی کنم ما باید چیزی برای نگرانی در مورد پدر.
با این حال، اگر دوست دارید، من اجرا را به خانه که همه چیز به همه
، هر چند من مطمئن هستم که آن را توان یافت که ما چیزی می شود نگران است. "
"" خب، من بیشتر برطرف خواهد شد اگر شما می کنند! این مخترع گفت: "با این حال، فرض کنید ما
شام خوب در حال حاضر و به شما پسران می تواند اقامت در هتل به شب.
سپس شما و ند می تواند شروع در اوایل صبح است. "
"کلیه حقوق این،" موافق تام، اما نگاه اندیشمندانه در چهره اش وجود دارد و او به نظر می رسد
برنامه ریزی چیزی است که نیاز به توجه دقیق به جزئیات.
بعد از شام که شب تام در زمان رفیق بودن خود را به یک طرف و پرسید: "آیا ذهن شما
اگر شما به Shopton این سفر با من را ندارد؟ "
"نه، تام، البته، و نه اگر آن را به شما هر گونه کمک کند.
آیا شما می خواهید مرا به اینجا بمانم؟ "" من فکر می کنم یک طرح خوب از آن خواهد شد.
من دوست ندارم به ترک پدر تنها اگر آن الواط اطراف هستند.
البته او قادر به پس از خود را نگاه کنید، اما گاهی اوقات به او می شود وجود ندارد و فکر از
فکر کردن بیش از حد در مورد اختراعات او است. "
"البته من اینجا می مانم در هتل. این تعطیلات به همان اندازه خوب است که من می توانم
آرزو می کنم. "" اوه، من در حالی که همه معنی نیست.
فقط یک روز یا بیشتر - تا من دوباره.
من در اینجا ممکن است دوباره به فردا شب و پیدا کردن که پدر من به دلیلی احساس خطر است.
سپس چیزی ممکن است در خانه اتفاق افتاده است و من به تعویق خواهد افتاد.
اگر من باید باشد، من احساس بهتر که اینجا بودی. "
"پس من می مانم و اگر هر یک از آن مردان -
"شما بهتر است از آنها هدایت و روشن، توصیه کرد:" تام به سرعت.
"آنها به مشتریان خطرناک است." "همه حق است.
سپس من و دادن درس خانم نستور در مورد چگونگی اجرای موتور، قایق، "بود.
پاسخ خندان. "من فانتزی، با آنچه او و من می دانم، ما می توانیم
را بسیار خوب است. "
"نگه دارید وجود دارد!" تام گریه پر زرق و برق. "هیچ خاطی، می دانید."
"آه، من فقط می گویم که من عامل،" ند با پوزخند وعده داده شده است.
شما نمی توانید اعتراض به آن. "
"نه، من s'pose نیست. خب، آیا بهترین شما می توانید.
او قطعا یک دختر خوب است. "" بله، اما شما به نظر می رسد به نوبه خود تا حد اکثر
مناسب بار.
شانس ما قطعا با شما که در آن او مربوط می شود.
اول او را ذخیره کنید در یک فراری - "" بعد از اینکه من شروع به فرار، "قطع
تام.
"سپس او را سوار موتور، قایق خود را در، و، در آخر، شما به او می آیند
امداد زمانی که او در وسط دریاچه متوقف شده.
آه، که مطمئنا شما یک سگ خوش شانس!
"ذهن هرگز، من دادن به شما نشان می دهد. در حال حاضر شما به خواب در اوایل اجازه دهید، من می خواهم
یک شروع خوب است. "
تام بیدار شد برای پیدا کردن و رگبار باران تند و زننده، و نم نم باران در حال پیشرفت است، و دریاچه بود
مه چرخش تقریبا از دید پنهان است.
هنوز هم او بود که daunted از سفر خود را به Shopton توسط آب و هوا نیست، و پس از
صبحانه بسیار بالایی می باشد، در او بده و پدرش ند خوب شده توسط و خاموش در آغاز
ARROW.
تاج او ارائه حفاظت موثر در برابر باران، سلول بود
پنجره را در پرده جلو حلق آویز عین حال، affording او نظر به طوری که او می تواند
هدایت.
از طریق غبار puffed قایق، موتور را به سرعت متوسط throttled،
تام بود که به عنوان آشنا با دریاچه او دوست بوده است، و او نبود
می خواهم به گل نشسته و یا به یکی دیگر از صنایع دستی است.
او بیش از آنچه پدرش به او در مورد حضور مردان، گفته بود و
بیهوده تعجب آنچه که ممکن است مرجع خود را به "گوهر درخشان است."
افکار خود را نیز بر روی حذف های کنجکاو بلوک فرح از زیر ساکن
مخزن بنزین قایق او. "من نباید شگفت زده می شود اما آنچه اندی
Foger بود که، "او mused در.
"روزی من و او یک مبارزه بزرگ، و شاید او به من تنها اجازه.
خب، من از چیزهای دیگر مورد در حال حاضر فکر می کنم.
کارآگاه هتل می تواند مواظب برای مردان در اطراف هتل را نگه دارید، بعد از هشدار
من به او داد، و من که همه در خانه است. "
مه تا حدی بلند و تام را به سرعت بیشتر.
همانطور که او هدایت قایق در امتداد ساحل نزدیک او شنیده می شود، خاموش در او به جنگل
حق این گزارش، یک اسلحه است.
بنابراین به طور ناگهانی شروع به پریدن کرد که او ناخواسته.
یک لحظه بعد وجود دارد، به سادگی از طریق هوا مرطوب، فریاد برای کمک صدا.
"صدمه دیده است برخی از - شات" گریه جوانان با صدای بلند.
او قایق را به سمت بانک تبدیل شده است. همانطور که او از قدرت را از موتور خاموش او
شنیده گریه دوباره:
"کمک! کمک کنید!
او بانگ زد: کمک! "" من در ساحل باید برود! "
احتمالا برخی از بد توسط یک تفنگ مجروح شده اند. "
او برای لحظه ای مکث به عنوان ترس به او آمد که ممکن است برخی از ثبت اختراع
دزد.
سپس، با رد این ایده را به عنوان عرشه کشتی ARROW لمس شن، تام خاست،
قایق تا کمی راه را به خود جلب کرد، طناب به درخت بسته و خاموش به هول هولکی
چکیدن جنگل در جهت صدایی که خواستار کمک شد.
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل یازدهم QUICK اجرا
"کجا هستند؟" گریه تام. "آیا شما صدمه دیده است؟
شما کجا هستند؟ "
Uttering این کلمات پس از او به جنگل هول هولکی بود فاصله کوتاه، جوان و
مخترع متوقف پاسخ.
در ابتدا او می تواند چیزی جز قطره ای آب از شاخه های درختان را بشنود؛
پس از آن، او مشتاقانه گوش، او از ناله آگاه هنوز خیلی دور نشده است.
"کجا هستند؟" گریه پسر بچه دوباره.
"من آمده ام به شما کمک کند. شما کجا هستند؟ "
او از ترس کمی از دست داده بود، او در ابتدا داشته است که ممکن است یکی از
باند بی پروا، و به این نتیجه رسیدند که او با خیال راحت در صورت ارائه به
کمک می کند.
یک بار دیگر ناله صدا و آن را با یک زبان صدای ضعیف شده بود:
"من اینجا هستم، زیر درخت بلوط بزرگ است. آه، هر کس که شما، به من کمک کند به سرعت!
من خونریزی و مرگ! "
با صدای صوتی به هدایت او، تام چرخش به اطراف است.
درخواست از سمت چپ آمده بود و، به دنبال در این جهت، او را دیدم، از طریق
مه، یک درخت بلوط بزرگ است.
جهش بیش از بوته نسبت به آن او را به نزد مرد زخمی در آن گرفتار
پا. در کنار او دراز تفنگ و زخم وجود دارد
در دست راست مرد است.
"چه کسی تو شلیک؟" گریه تام، با عجله به طرف مرد.
"آن برخی از دزدان حق ثبت اختراع آن؟"
پس از آن، پی بردن به این مسئله که یک غریبه که هیچ چیزی از مردان که به سرقت برده بود می دانم
مدل، تام آماده به تغییر شکل سوال خود را.
اما، قبل از او تا به حال فرصت برای انجام این کار، مرد، که چشم ها بسته شدند،
باز آنها را، و او به عنوان یک چشم بهتر از چهره اش، تام ادا گریه.
"چرا، آقای دانکن بانگ زد:" پسر بچه.
او شکارچی ثروتمند به رسمیت شناخته شده بود، که او برای اولین بار در جنگل ملاقات کرده بود که بهار
در مدت کوتاهی پس از هری مبارک، با پا لگد کردن، تام چرخه موتور از کار افتاده بود.
"آقای دانکن، "مخترع جوان تکرار شود،" چگونه شما را به ضرب گلوله کشته است؟ "
"این است که شما، تام سویفت؟" توپچی پرسید. "به من کمک کند، لطفا.
من باید این خونریزی را در بازوی من متوقف شود.
من شما را در مورد آن بگویید بعد از آن. چیزی باد در اطراف آن تنگ - شما
دستمال را انجام خواهد داد. "مرد به ضعیف آهی کشید و با چشمانی بسته
دوباره.
پسر بچه را دیدم خون spurting از زخم زشت است.
"جوانان بانگ زد:" من باید مرهم.
"است که خونریزی تا زمانی که من می توانم او را به یک دکتر خوب بررسی کنید."
با تام به فکر عمل می کنند.
او چاقو او را گرفت و خاموش آستین آقای دانکن در زیر ضربه کاهش می دهیم، بی امان
از طریق کت و پیراهن.
سپس او را دیدم که بخشی از اتهام از شات دور پاره شده بود برخی عضلانی بزرگ
توسعه از بالای بازو. شکارچی به نظر میرسید که بخواند، چک و
جوانان کار می کرد به سرعت.
بستن دستمال گردن خود را بالاتر از زخم و قرار دادن یک سنگ کوچک را زیر پارچه، بنابراین
که ریگ را در شریان اصلی را فشار دهید، تام چوب در دستمال
و شروع به آن پیچ و تاب.
این اثر محکم کردن ملافه ها را در اطراف بازو، و در چند ثانیه
پسر بچه خوشحال شد که خون spurting با هر ضربان متوقف شده بود
قلب است.
به مرهم چند بیشتر از تاب را به طور کامل متوقف کردن جریان خون تام
چوب و اهرم در محل توسط یک کمی از رشته بسته شده است.
آقای دانکن "زمزمه That's - که بهتر است".
حال اگر شما می توانید برای یک پزشک - "او را به توقف به نفس.
تام، اعلام کرد: ":" من شما را ترک کنید در اینجا به تنهایی در حالی که من برای یک دکتر بروید.
"من موتور قایق در دریاچه. آیا شما فکر می کنید می تواند شما را به آن و
شما را؟ "
"شاید - شاید. من قوی تر در یک لحظه، در حال حاضر که
خونریزی را متوقف کرده است. اما نه - صفحه اصلی - ترساندن همسر من است.
مرا به سرای اگر شما می توانید - سرای دریاچه، چند مایل از
در اینجا ".
مرد بدشانس، که سعی کرده بود برای نشستن درست، تا به حال خم به عقب در برابر درخت
دوباره. تام درک آنچه را که در وجود به معنای
جملات شکسته.
آقای دانکن نمی خواست به خانه در شرایط او سپس در صورت گرفته است، به خاطر ترس از
نگران کننده همسرش.
او می خواست به به اسایشگاه گرفته شده، و تام می دانست که در آن این بود، شناخته شده
خوابگاه برای درمان بیماری های مختلف و موارد جراحی.
حدود پنج مایل دورتر و در ساحل مقابل دریاچه بود.
"آب - نوشیدنی های" زمزمه آقای دانکن.
دیدن که بیمار خود همه حق خواهد بود، برای چند دقیقه حداقل، تام با عجله
موتور قایق، یک فنجان و پر کردن آن را با آب از کوزه او به اجرا درآمد، او
با آن را به شکارچی شتاب.
این مایع را احیا کرد آن مرد زیبا، و در حال حاضر که خونریزی به حال تقریبا به طور کامل
متوقف شد، آقای دانکن بسیار قوی تر بود. "آیا شما فکر می کنید شما می توانید به قایق، اگر من
به شما کمک کند؟ پرسید: "تام.
"بله، من اعتقاد دارم. فکر می کنم از ملاقات با شما، و تحت
چنین شرایطی! خوشبخت است. "
"کسی که شلیک می کنید؟" نپرسید تام، که نمی تواند از سر خود مفهوم
مردان که یک بار ضرب و شتم او. "نه، من خودم را به ضرب گلوله، پاسخ داد:" آقای دانکن به عنوان
او به پا خود را با کمک تام.
"من با تفنگ من بود، تمرین درست مانند من در آن روز بود که من در جنگل ملاقات کرد.
من در stooped به خزیدن زیر بوش و اسلحه رفت، پوزه نزدیک شدن
در برابر بازوی من.
من نمی توانند درک کنند که چگونه از آن اتفاق افتاد. من به زمین افتاد و برای کمک خواست.
پس من حدس می زنم من باید بخواند، چک، اما من زمانی که من شنیده ام شما برای من صحبت کردن آمد.
من باید بیرون می آیند به روز آن است تا مرطوب است، اما من تا به حال برخی از پوسته های شات جدید
آرزو به قبل از شروع فصل شکار به آنها را امتحان کنید.
اما اگر من می توانم به سرای، به خوبی مراقبت از.
من می دانم که یکی از پزشکان وجود دارد. "
با تام به او و عمل به عنوان نوعی پشتیبانی، سفر به موتور و قایق
شد به آرامی ساخته شده است.
ساخت راحت تخت به عنوان خارج از cushions صندلی، تام آقای کمک
دانکن به آن، و سپس راه اندازی موتور او فرستاده قایق را از ساحل در نیمه
سرعت، به عنوان مه هنوز هم ضخیم بود و او نمی خواست به اجرا بر سنگ.
"آیا شما می دانید که سرای است؟" پرسید: شکارچی زخمی.
«درباره» جواب داد: تام کمی doubtfully، "اما من می ترسم از آن می گذرد به سخت
بیابید آن را در این مه است. "" قطب نما There'sa در جیب کت من، گفت:
آقای دانکن.
"و من شما را چگونه برای هدایت.
شما باید برای حمل قطب نما اگر شما قصد به ملوان.
تام بود که شروع به فکر می کنم تا خود را و تعجب است که او از آن تا به حال فکر
قبل از.
او متوجه شد یکی از شکارچی بود، و قرار دادن آن بر روی صندلی در نزدیکی او، او
با دقت گوش به جهت مرد زخمی.
تام به راحتی درک و به زودی قایق رهبری در جهت مناسب بود.
بعد از آن نسبتا آسان به این دوره را راست نگه دارید، حتی در مه.
اما یکی دیگر از خطر وجود دارد، با این حال، و این بود که او ممکن است به یکی دیگر از اجرا
قایق.
درست است، بسیاری را در دریاچه Carlopa بودند وجود ندارد، اما وجود دارد، و یکی از معدود
موتور قایق ممکن است با وجود آب و هوای بد.
تصمیم گرفت: «حدس بزن من نمی خواهم به اجرا در سرعت کامل، تام.
"من نمی خواهم به رنگ اثر خط قرمز سقوط.
ما می خواهم هر دو غرق شدن است. "
او موتور خود را در حد اجرا کنید و نشسته بود، فرمان چرخ ها، مشابه
پیش به مه نگاه اول یکی دیگر از صنایع دستی است.
او تبدیل به آقای دانکن و در رنگ پریدگی چهره اش احساس خطر است.
چشمان مرد بسته شد و او به شیوه ای عجیب و غریب تنفس شد.
"آقای دانکن، گریه: "تام"، از شما بدتر است؟ "
هیچ پاسخ وجود دارد. تام خم خروج زمام برای یک لحظه،
بیش از شکارچی مجروح شده است. یک نگاه او را نشان داد چه اتفاقی افتاده است.
مرهم زخم خونریزی دوباره تضعیف کرده بود.
تام به سرعت خاموش شدن موتور، به طوری که او ممکن است تمام توجه خود را به کار می دهد
سفت دستمال.
اما به نظر می رسید چیزی ممکن است غلط باشد. مهم نیست که چگونه محکم پیچ خورده چوب
خون متوقف نمی جریان است. پسربچه وحشت زده شد.
در کوتاه مدت انسان را به مرگ می ریزیم.
"من او را به اسایشگاه در زمان ثبت بانگ زد:" تام.
"مه بدون مه، من در سرعت کامل اجرا کنید!
من به شانس آن را کردم! "
پانسمان به عنوان تنگ است که او می تواند و چفت و بست آن را در جای خود، مخترع جوان
پیمود، به موتور و آن را در حال حرکت تنظیم شده است. سپس او را به چرخ رفت.
در چند دقیقه ARROW سرعت از طریق آب به عنوان آن هرگز انجام نداده بود
قبل از، به جز زمانی که آن را تا به حال رقابت رگه قرمز.
"اگر من هر چیزی - برخورد خوب توسط" فکر تام ظالمانه است.
دستهایش پر تنش در لبه ی چرخ فرمان و او آماده بود
از طریق مسنجر برای معکوس کردن موتور به عنوان او نشسته فشار چشم خود را از طریق
پرده از غبار که بر روی دریاچه آویزان است.
در حال حاضر و پس از آن، او را در قطب نما نگاه، به دوره راست نگه دارید، و از زمان به
او در آقای دانکن نگاه کردم. شکارچی هنوز بیهوش بود.
چگونه تام انجام است که سفر او به سختی به یاد بعد از آن.
او به ضرب گلوله از طریق مه، انتظار هر لحظه به سقوط به برخی از قایق دیگر.
او تصویب مهارت قایقرانی که در آن یک ماهیگیر تنها نشسته.
پسر بچه بر او را در یک لحظه بود، اما به نوبه خود از چرخ فرستاده ARROW با خیال راحت
گذشته، و ماهیگیران مبهوت، که سست صنایع دستی به تاب خشونت تعیین شده توسط
تورم از قایق موتور فرستاده می شود، فریاد اعتراض از طریق مه پس از تام است.
اما جوانان پاسخ نداده اند. و او شروع به مسابقه، اتم گذشته
قدرت از موتور خود را.
او می ترسید آقای دانکن خواهد بود مرده وقتی که او وارد است، اما وقتی او را دیدم از حوض
سرای بلندی از غبار و بسته کردن قدرت به آرامی به آن،
او دست خود را بر قلب مرد زخمی را قرار داده و آن را هنوز هم ضرب و شتم.
«او زنده است، به هر حال،" فکر جوانان، و پس از آن مهارت خود را در مقابل ضربه
دیوار و یک مرد در boathouse در بارانداز در اجرا برای پزشک فرستاده شد.
آقای دانکن به سرعت بر روی برانکارد به سرای و تام به دنبال آن است.
"شما باید اجرا ضبط کرده اند، مشاهده یکی از پزشکان کمی در حالی که
پس از آن، هنگامی که تام از سفر خود آگاه شد در حالی که انتظار در دفتر برای شنیدن
گزارش وضعیت شکارچی.
من حدس می زنم من، گفتم: "مخترع جوان" من فکر نمی کنم در
زمان. به نظر می رسید اگر ما به عنوان تنها خزنده
همراه است. "
>
تام و سریع قایق موتوری او توسط ویکتور اپلتون
فصل XII مشکوک کاراکتر
بر اساس مهارت پزشکان در زخم دریاچه سرای آقای دانکن
به سرعت به حضور و خونریزی، که تام تا حدی بررسی شده بود، به طور کامل
متوقف شده است.
بعضی از داروها شده است اداره، شکارچی کمی خود را به دست آورد
قدرت، و حدود یک ساعت پس از او به رفت و آمد مکرر آورده شده بود، او قادر به
تام، که، در درخواست خود را به اتاق او بستری شد.
مخترع جوان آقای دانکن در تخت لبه پنجره رساند، با بازوی آسیب دیده خود را بانداژ.
آیا آسیب بد است؟ "خواسته تام، ورود آرام.
"بد نیست که من می ترسید، گفت:« شکارچی، در حالی که یک پرستار آموزش دیده قرار داده
صندلی برای پسر بچه در کنار بستر.
"اگر آن را برای شما نبود، هر چند، من می ترسم از آنچه ممکن است فکر می کنم
اتفاق افتاده است. "" من خوشحالم من مجالی به گذشته، زمانی که
پسربچه به نام شما، پاسخ داد: ".
خوب، شما می توانید تصور کنید چقدر خدا را شکر من، از سر گرفت: "آقای دانکن.
"من شما را به درستی تشکر در یک زمان دیگر است.
من امیدوارم که من شما را در سفر خود را به تاخیر می اندازد. "
این نتیجه بسیار نیست، پاسخ داد: "جوانان.
"من فقط رفتن بود که همه چیز درست است در خانه ما بود،" و او
توضیح داده شده در مورد پدرش که در هتل بودن و ناراحتی خود را ذکر.
تام، از سر گرفت: ":" من در حال حاضر مگر اینکه من می توانم چیزی بیشتر برای شما انجام دهد.
"من احتمالا در خانه ما بماند تمام شب به شب به جای تلاش برای بدست آوردن
برگشت به Sandport. "
"من می خواهم به ارسال کلمه به همسرم در مورد آنچه اتفاق افتاده است، گفت:" شکارچی.
"اگر آن را نمی خواهد بیش از حد از راه خود را، من می خواهم اگر شما می تواند در متوقف قدردانی
خانه من در Waterford و به او بگو، بنابراین او را در نبود من نمی شود احساس خطر می شود. "
"من آن را انجام دهد، پاسخ داد:" قهرمان ما است.
"هیچ نیاز ویژه ای از عجله من وجود دارد. من به ارمغان آورده اند، اسلحه و قطب نمای خود را از
قایق. آنها در دفتر.
"به من لطفی می کنید؟؟ پرسید:" آقای دانکن به سرعت.
"البته." "سپس بپذیرد که اسلحه و قطب نما
با تعارف من.
آنها هر دو بسیار عالی را، و من فکر نمی کنم من باید استفاده از آن تفنگ
فصل. همسر من خواهد بود خرافی در مورد آن است.
همانطور که برای قطب نما، شما در این مه، نیاز و من می توانم معدن به عنوان توصیه
دقیق است. "
"اوه، من نمی توانستم فکر می کنم در مصرف آنها،" expostulated تام، اما چشمان او برق زد در
پیش بینی، برای او آرزو شده بود تفنگ را به عنوان آقای دانکن صاحب.
او همچنین نیاز به یک قطب نما است.
"اگر شما به آنها را ندارد من باید احساس بسیار جرم،" شکارچی گفت، "و
پرستار در اینجا به شما است که افراد بیمار باید شود خو بگویید.
داشتند؟ "و او به زن زیبا و جوان، که خندان در تام درخواست کرد.
او گفت: "این کاملا درست است،" نشان دادن سفید او، حتی دندان است.
"من فکر می کنم، آقای سویفت، من باید به دستور شما را به آنها را."
"کلیه حقوق این،" موافق تام، "تنها آن را بیش از حد برای من."
"نصف کافی نیست، اظهار داشت:" آقای دانکن رسما.
توضیح مسائل به همسر من، اگر شما خواهد شد، و دکتر به او بگویید، می گوید که من می تواند
در حدود یک هفته است.
اما من به شکار رفتن نیست و یا تمرین عکس دوباره. "
تام کمی بعد با قطب نما پیش از او به هدایت او را در دوره خود را از طریق
مه، سرعت قایق خود را به سمت Waterford.
در حال حاضر و پس از آن، او را در تفنگ ساچمهای خوب که او به طور غیر منتظره به دست آورد انداخت.
"این در شیک پوش این سقوط!" او بانگ زد.
"من شکار بلدرچین و کبک و همچنین اردک وحشی.
این قطب نما است فقط آنچه نیاز دارید، بیش از حد. "
خانم دانکن در ابتدا بسیار نگران وقتی که تام به او بگو
حادثه، اما او به زودی آرام به عنوان پسر بچه به جزئیات رفت و اعلام کرد که چگونه
نسبتا از خطر شوهرش در حال حاضر بود.
زن شکارچی اصرار داشت که تام به شام باقی می ماند، و او به عنوان ساخته شده بود، ذهن خود را
او می توانست به اختصاص دو روز به جای آن از یک تا سفر به خانه اش، او رضایت داده باشد.
مه بعد از ظهر بلند، و تام، از شادی در نور آفتاب، که راندند
ابرهای طوفان، سرعت بالا ARROW تا او دستکاری بیش از دریاچه مانند
شفت از کمان.
"این است که چیزی شبیه به" او بانگ زد. "من به زودی در خانه باشد، پیدا کردن همه چیز
حق و تلفن به پدر. سپس من در اتاق خود بخوابد و شروع به
پشت در صبح است. "
هنگامی که تام بود که او در فاصله چند مایلی از boathouse خود را پشت سر او را شنیدم "را انجام خواهد داد"
هنر و صنعت موتور. تراشکاری، او را دیدم رگه قرمز نسبتا
پرواز همراه در برخی از راه دور از او.
او اظهار داشت: "اندی قطعا به سرعت از او در حال حاضر،".
"او به من اگر ما مسابقه ضرب و شتم، اما مشکل با قایق و موتور آن است که او
می توانید بر روی آن نیست همیشه بستگی دارد.
من حدس می زنم او را درک نمی کنند چگونه آن را اجرا کنید.
من تعجب می کنم اگر او را به مسابقه ارائه کن؟ "
اما مالک قرمز مودار قایق خودکار، آشکارا قصد به ارائه تام
مسابقه. رگه سرخ رفت پایین دریاچه،
عبور ARROW حدود نیم مایل دور.
سپس مخترع جوان را دیدم که اندی دو بیابان در قایق با او بود.
"سام Snedecker و پیت بیلی، من حدس می زنم،" او زمزمه.
"خب، آنها سه نفر تقریبا به طور یکسان.
دورتر کردن آنها بهتر است من آن را دوست دارم. "
تام یک بار دیگر توجه خود را به قایق خود را.
او در یک سرعت عادلانه، اما نه محدود شد، و او را در رسیدن به خانه در شمارش
حدود یک ساعت و نیم.
ناگهان، در زمانی که او فقط تبریک خود را در کیفیت های صاف در حال اجرا از
موتور خود را، که یک انفجار از دست رفته، ماشین آلات متوقف شد.
"سلام!" بانگ زد: مخترع جوان در برخی از زنگ.
"چه خبر؟" او به سرعت قطع بنزین و رفت
برگشت به موتور.
در حال حاضر بسیاری از چیزهایی که ممکن است به یک موتور بنزینی در اتفاق می افتد وجود دارد که آن را
دشوار باشد همه آنها را بدون مقدمه نام، و تام، که تا به حال تجربه بسیار زیاد بود،
در از دست دادن برای پیدا کردن ماشین آلات خود را متوقف کرده بودند.
او سعی جرقه و با دست زدن به سیم به بالای
سیلندر، هنگامی که اتصال مناسب بود، ساخته شده است، که او تا به حال گرم چربی است. "
فشرده سازی به نظر می رسید همه حق و عرضه لوله از مخزن بنزین بود
جهت کامل. هنوز موتور نمی خواهد بروم.
هیچ انفجار منجر به زمانی که او تبدیل بیش از چرخ لنگر، حتی زمانی که او در ابتدا
سیلندر توسط قرار دادن یک کمی بنزین از طریق را *** در سر سیلندر.
"این خنده دار است، به خود اظهار کرد که او را از کارگر خود را استراحت و مداقه
موتور "مرده". "اولین بار آن را بر من رفته است."
قایق شناور شد دریاچه، و در صدای یکی دیگر از صنایع دستی موتور
نزدیک، تام سرم را بالا گرفتم. رنگ اثر خط قرمز او را دیدم، که شامل اندی
Foger و پادو.
آنها مخمصه مخترع جوان را مشاهده کرده بود.
"می خواهم دو؟" اندی sneered:. "چه شما را برای قایق خود را دست دوم
که اجرا نمی شوند؟ "از پیت بیلی خواست.
بهتر است از راه و یا شما ممکن است اجرا می شود، افزود: "سام Snedecker.
تام بود که بیش از حد عصبانی و chagrined پاسخ و رگه قرمز جاروب در.
"من او را، اگر تمام شب طول می کشد!" انرژی تام را اعلام کرد.
یک بار دیگر او تلاش کرد تا شروع به موتور. سرفه و آهی کشید، تا اگر در اعتراض به
اما نمی خواهد منفجر شود.
سپس تام گریست: "شمع! که در آن مشکل است، من شروط.
چرا از آن من قبل از اینکه فکر می کنید؟ "
این کار را از یک دقیقه به واپیچاندن به شمع از بالای
سیلندر.
او متوجه شد که هر دو تجمع کربن در آنها بود که هیچ جرقه همیشه می تواند
رسیده از مخلوط بنزین و هوا است.
"من های جدید در آن قرار"، او تصمیم گرفت، برای او به اجرا درآمد چند شاخه یدکی برای موارد اضطراری است.
در داخل از پنج دقیقه، با شاخه های جدید در محل، موتور در حال اجرا بود بهتر از
قبل از.
"در حال حاضر برای خانه!" گریه تام "و اگر دیدار من با اندی Foger من او را به این مسابقه است."
اما رگه قرمز در چشم بود، و کمی بعد، تام فلش را اجرا کرده بود
boathouse، قفل بود و در راه خود را تا عمارت.
"گمان می کنم خانم Baggert و برج دیده بانی برای دیدن من شگفت زده خواهد شد،" او اشاره کرد.
"شاید آنها خواهید فکر می کنم ما به آنها اعتماد نمی کنم، در این مد می بینیم که
همه چیز امن است.
اما پس از آن، گمان می کنم، پدر به طور طبیعی عصبی در مورد برخی از ارزش خود را
ماشین آلات و اختراع. من فکر می کنم من همه چیز را همه حق است،
است. "
تام رفت تا مسیر اصلی و وضع روانیش را به یک سو، که یک برش کوتاه بود
خانه، او در غروب دیدم، برای آن بود در حال حاضر شب، جنبش در بوته
که پیاده روی را به انتظارنشسته بودند.
"سلام، برج دیده بانی!" بانگ زد، پسربچه، مصرف آن را برای اعطا آن مهندس مشغول به کار بود
آقای سویفت. هیچ پاسخ و تام وجود دارد، به ناگهان
سوء ظن، به شکلی ناگهانی ظهور نسبت به بوته.
بوته زار با خشونت آشفته بود و به عنوان پسر بچه به روی صفحه نمایش
شاخ و برگ، او را دیدم یک بهار مرد از زمین را به پاشنه خود را.
"در اینجا!
شما چه کسانی هستند؟ چه چیزی می خواهید؟ "فریاد زد: تام.
به سختی او سخن گفته بود و زمانی که از پشت یک درخت سیب بزرگ مرد دیگری فنر.
قدر کافی روشن شد به طوری که پسر بچه می تواند چهره اش را ببینید، و نگاهی اجمالی به آن باعث
او را به گریه کردن: "هری مبارک، با پا لگد کردن!
قبل از اینکه او دوباره می تواند به تماس این دو نفر ناپدید شده بود.
>