Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 23
در اوایل سال Jurgis پاییز برای شیکاگو مجموعه ای دوباره.
تمام لذت از tramping به زودی به عنوان یک انسان نمی تواند نگه داشتن گرم در یونجه رفت و ،
او مانند هزاران بسیاری از دیگران ، خود را با این امید که با آمدن اولیه فریب خورده
او می تواند از عجله اجتناب کنند.
او پانزده دلار با او به ارمغان آورد ، دور در یکی از کفش هایش پنهان ، مبلغ که تا به حال
از نگهبانان سالن ذخیره می شود ، توسط وجدان او آنقدر نیست ، که توسط ترس
که او در فکر از کار در این شهر در زمان زمستان پر شده است.
او بر راه آهن را با مردان دیگر سفر مخفی در واگن های باری در شب ،
و موجب می شود در هر زمان پرتاب ، بدون در نظر گرفتن سرعت از قطار.
هنگامی که او به این شهر رسید را ترک کرد بقیه ، برای او پول و آنها نداشت ، و او
به منظور خود را در این مبارزه را ذخیره کنید.
او آن را تمام مهارت است که عمل او را آورده بود ، و او را
ایستادن ، هر کس سقوط کرد.
در شب عادلانه او را در پارک و یا در یک کامیون یا یک بشکه خالی یا جعبه در خواب ،
و هنگامی که آن را سرد یا بارانی بود او خود را بر اساس یک قفسه در ده درصد پر کردن محل سکونت
خانه ، و یا پرداخت سه سنت برای
امتیازات "اقامت گزین در زمین غیر معمور" در راهرو آپارتمان.
او را در خوردن ناهار رایگان ، پنج سنت یک وعده غذایی ، و هرگز سنت -- بنابراین او ممکن است
زنده نگه داشتن به مدت دو ماه و بیشتر ، و در آن زمان او قطعا پیدا کردن یک شغل.
او برای خداحافظی به پاکیزگی تابستان او ، البته ، برای او خواهد آمد
از تسلیم شب اول با لباس های خود را با حشرات موذی زنده.
هیچ جایی در این شهر وجود دارد که در آن او می تواند حتی صورت خود را بشویید ، مگر آن که رفت
به پایین جلوی دریاچه -- و در آنجا آن را به زودی خواهد بود همه یخ.
اول او را به کارخانه فولاد و آثار برداشت رفت ، و متوجه شد که مکان خود را
پر شده بود مدتها پیش.
او مواظب بود که به دور از stockyards -- او تنها یک مرد بود در حال حاضر ، او
با خود گفت ، و منظور او به ماندن ، است که حقوق خود را برای خود او
کار.
او شروع کرد به بلند ، دور خسته از کارخانه ها و انبارها ، tramping در تمام طول روز ، از یک
پایان از شهر به طرف دیگر ، پیدا کردن همه جا ، از ده تا صد مردان جلوتر
از او.
او روزنامه ها را تماشا می کرد ، بیش از حد -- اما دیگر نمی شد و او را به در صاف گرفته شده
صحبت عوامل است. او از همه کسانی که کلاهبرداری شده بود گفت : در حالی که
"در جاده ها است."
در پایان آن را از طریق یک روزنامه بود که او یک شغل ، پس از نزدیک به یک ماه
به دنبال.
تماس برای صد کارگران بود ، و هر چند او معتقد بود که "جعلی" رفت
چرا مکان در نزدیکی بود.
او در بر داشت یک خط از مردان بلند بلوک ، بلکه به عنوان یک واگن chanced به بیرون آمدن از کوچه و
شکستن خط ، او را دیدم شانس خود را پیمود ، و برای به دست گرفتن یک مکان.
مردان او را تهدید و سعی کرد او را بیرون انداختن ، اما او فحش میدادند و یک اختلال
برای جذب یک پلیس ، که بر اساس آن آنها فروکش ، دانستن اینکه اگر دومی
مداخله آن خواهد بود به "آتش" همه آنها را.
و یا دو ساعت بعد ، او وارد یک اتاق و ایرلندی پشت یک میز بزرگ مواجه است.
"تا کنون در شیکاگو کار می کرد قبل از" انسان و پرسش ؛ و اینکه آیا آن فرشته خوبی بود
او بود که آن را به ذهن Jurgis ، و یا شهود از عقل خود را تیز
نقل مکان کرد و برای پاسخ به : "نه ، آقا."
"از کجا می توانم شما را از آمد؟" "کانزاس سیتی ، آقا."
"هر گونه مراجع؟" "نه ، آقا.
من فقط یک مرد غیر ماهر است.
اسلحه خوب من "" من می خواهم مردان برای کار سخت -- این همه
زیرزمینی ، حفر تونل برای تلفن.
شاید آن را به شما مناسب نیست. "
"من حاضر ، آقا -- هر چیزی برای من. پرداخت؟ "
«پانزده سنت در ساعت است." "من حاضر هستم ، آقا."
"همه حق رفتن به عقب وجود دارد و به نام خود."
بنابراین در داخل نیم ساعت او در محل کار بود ، به دور زیر خیابان های این شهر است.
تونل یکی از عجیب و غریب برای سیم تلفن بود و آن را حدود هشت فوت ارتفاع و
با کف سطح تقریبا به عرض.
این شاخه های بی حد و حصر -- تار عنکبوت کامل در زیر شهر ؛ Jurgis راه می رفت
بیش از نیم مایل با باند خود را به جایی که آنها به کار است.
عجیب تر از همه ، تونل با برق روشن شد ، و پس از آن دو گذاشته شد
راه آهن دنبال کرده ، باریک سنج! اما Jurgis وجود ندارد برای پاسخ به سئوالات ،
و او نمی دهد این موضوع فکر.
این نزدیک به یک سال پس از آن که او در نهایت به معنی از این مجموعه را می آموختند
امر است.
شورای شهر لایحه آرام و بی گناه کمی اجازه می دهد یک شرکت به منظور تصویب کرده بود
ساخت لوله های تلفن تحت خیابان های شهرستان و بر قدرت این ،
شرکت بزرگ را به تونل اقدام کرده بود
تمام شیکاگو با یک سیستم از راه آهن حمل و نقل ، مترو است.
در شهر بود ، ترکیبی از کارفرمایان ، به نمایندگی از صدها تن از
میلیون ها نفر از سرمایه ، و هدف از سرکوب اتحادیه های کارگری تشکیل شده است.
اتحادیه ارشد که مشکل آن teamsters بود و زمانی که این تونل حمل و نقل
تکمیل شد و اتصال تمام کارخانه های بزرگ و فروشگاه ها با راه آهن
انبار ، آنها را اتحادیه teamsters توسط گلو داشته باشد.
در حال حاضر و پس از آن شایعات و سوفل در هیئت Aldermen وجود داشت ، و یک بار وجود دارد
کمیته ای برای تحقیق بود -- اما هر بار یکی دیگر از ثروت کوچک پرداخت شد ،
و شایعات دور درگذشت ، تا در آخرین
شهرستان با شروع به پیدا کردن کار به پایان چشم گشودم.
یک رسوایی های فوق العاده ای البته وجود دارد که سوابق شهرستان شده بود ، پیدا شد
جعل و دیگر جرایم مرتکب شده است ، و برخی از سرمایه داران بزرگ در شیکاگو به
زندان -- شاید صحبت کردن.
aldermen اعلام کرد که آنها تا به حال هیچ تصوری از آن همه ، به رغم این واقعیت که
ورودی اصلی به کار در عقب سالن یکی از آنها شده بود.
آن را در تازه باز برش داده که Jurgis کار می کرد ، و بنابراین او می دانست که او تا به حال همه
کار در زمستان.
او خشنود بود که او خود را درمان به ولگردی و قانونی شکنی آن شب ، و با تعادل
او پول خود را در اتاق آپارتمانها را به استخدام خود ، جایی که او بر بزرگ خواب
خانگی کاه تشک همراه با چهار کارگران دیگر.
این یک دلار در هفته ، و او برای چهار بیشتر مواد غذایی خود را در boardinghouse
نزدیک کار خود را.
این او را چهار دلار اضافی در هر هفته ، مجموع غیر قابل تصور برای او ترک.
در ابتدا او را برای خود ابزار حفر پرداخت ، و همچنین به خرید یک جفت سنگین
چکمه ، از کفش خود را در حال سقوط به قطعه ، و یک پیراهن فلانل ، از یکی از
او تمام تابستان را در تکه تکه پوشیده بود.
او صرف مراقبه هفته یا نه او نیز باید پالتو بخرم.
وجود داشت متعلق به عبری دستفروش یقه را فشار دهید ، که در اتاق جان خود را از دست داده اند
در کنار او ، و زن مهمانخانه دار برگزاری برای اجاره او بود ، در پایان ، با این حال ،
Jurgis تصمیم گرفت که بدون آن ، به عنوان او
به زیرزمینی به روز و در رختخواب در شب.
این تصمیم یک تصمیم مایه تاسف بود ، با این حال ، برای آن او را سوار سریع تر از همیشه
به سالن.
از در حال حاضر در Jurgis از ساعت هفت تا نیمه گذشته پنج کار می کرد ، با نیمی از
ساعت برای شام ، به این معنا که او نور خورشید در روزهای هفته را دیدم هرگز.
بعد از ظهر بود هیچ جایی را برای او به جز یک بار یا پیاله فروشی وجود دارد ، هیچ جایی که در آن
نور و گرما وجود دارد ، که در آن او می تواند موسیقی های کوچک و یا شنیدن نشستن با یک همراه و همدم
و صحبت کنند.
او در حال حاضر هیچ خانه برای رفتن به او هیچ محبت در زندگی او باقی مانده بود -- تنها
مسخره رقت انگیز آن را در رفاقت از معاون.
در روزهای یکشنبه کلیساها باز شد -- اما کجا بود که در آن ، بیمار یک کلیسا وجود دارد
کارگران بو کردن ، با حشرات موذی خزنده بر گردن او ، می تواند بدون دیدن نشستن
مردم لبه دور و به دنبال اذیت؟
او ، البته بود ، گوشه ای خود را در نزدیک هر چند اتاق unheated ، با باز کردن یک پنجره
پس از یک دیوار خالی در فاصله دو پا ، و نیز او تا به حال در خیابان لخت ، با زمستان
gales فراگیر از طریق آنها ، علاوه بر این
او تنها سالن -- و ، البته ، او مجبور به نوشیدن در آنها باقی بماند.
اگر او نوشیدند در حال حاضر و پس از آن او آزاد بود تا خود را در خانه ، به قمار با تاس
و یا یک بسته کارت های چرب ، برای بازی در یک میز بیلیارد تیره رنگ برای پول ، و یا در یک نگاه
آبجو آغشته به رنگ صورتی "مقاله ورزشی ، با ورود قاتل و زنان نیمه برهنه.
برای لذت از این قبیل بود که او پول خود را صرف و چنین بود زندگی خود را
در طی شش هفته و نیم که او برای بازرگانان شیکاگو toiled ،
به آنها چنگ اتحادیه teamsters خود را فعال برای شکستن.
در یک کار به این ترتیب انجام ، نه فکر به رفاه داده شد
کارگران.
به طور متوسط ، تونل هزینه زندگی یک روز و manglings چند آن به ندرت ،
با این حال ، که بیش از یک دوجین یا دو مرد شنیده از هر یک حادثه.
این کار خسته کننده ماشین آلات جدید ، انجام شد و با انفجار به کمتر از
ممکن است ، اما وجود خواهد داشت در حال سقوط سنگ ها و حمایت های خرد شده ، و زودرس
انفجار -- و علاوه بر همه خطرات ناشی از railroading.
پس از آن که شب شد ، به عنوان Jurgis بود در راه خود با دارودسته اش ، موتور و
ماشین لود نقش برآب دور یکی از شاخه های بی حد و حصر زاویه راست زده و
او را بر شانه پرتاب او در برابر
دیواره های بتنی و بی معنی ضربه زدن به او.
هنگامی که او چشمهایش را باز کرد دوباره به clanging زنگ آمبولانس بود.
او در آن خوابیده بود ، تحت پوشش یک پتو ، و آن نخ راه خود را به آرامی از طریق
جمعیت تعطیلات ، خرید.
آنها او را به بیمارستان شهرستان ، که در آن یک جراح جوان دستش را گرفت و پس از آن او
شسته شده و پس از یک تخت خواب در یک بخش با یک امتیاز یا دو گذاشته معلول و mangled
مردان است.
Jurgis کریسمس خود را در این بیمارستان به سر برد ، و آن را pleasantest
کریسمس او در آمریکا داشته است.
هر سال رسوایی و تحقیقات در این نهاد وجود دارد ،
روزنامه های شارژ که پزشکان اجازه داده شد به منظور تلاش برای آزمایش های فوق العاده بر
بیماران ، اما Jurgis می دانستند ، چیزی از
این -- تنها شکایت او این بود که آنها استفاده می شود تا او را بر گوشت کنسرو غذا ، که هیچ مردی
که تا به حال در Packingtown کار کرده بودند را به سگ خود غذا.
Jurgis اغلب تعجب بود که کنسرو گوشت گاو corned و "رست بیف" می خوردند
stockyards در حال حاضر او شروع به درک -- آن است که آنچه که شما ممکن است تماس بگیرید "گرافت
گوشت ، "قرار داده تا به مردم فروخته
مسئولان و پیمانکاران ، و ملوانان و سربازان ، زندانیان و زندانیان خورده
نهادها ، "shantymen" و باندهای کارگران خطوط راه آهن.
Jurgis آماده به ترک بیمارستان در پایان از دو هفته بود.
این معنا نیست که بازویش قوی و که او قادر به بازگشت به کار بود ،
اما به سادگی که او می تواند همراه بدون توجه بیشتر ، و جای او بود
مورد نیاز برای برخی از بدتر شدن وضع نسبت به او.
که او کاملا درمانده بود ، و تا به حال به هیچ وجه خود را در زنده نگه داشتن
در این میان ، چیزی که نگرانی مقامات بیمارستان بود ، و نه هیچ
کس دیگر در این شهر است.
همانطور که chanced ، او در تاریخ دوشنبه شده بود آسیب دیده ، و فقط برای آخرین بار او را تا به حال پرداخت
هیئت مدیره هفته و اجاره اتاق خود ، و صرف نزدیک به تمام توازن خود را روز شنبه
پرداخت کنید.
او تا به حال کمتر از هفتاد و پنج سنت در جیب خود ، و یک دلار و نیم به علت او را
او برای کار در روز قبل از او صدمه دیده بود انجام داده بود.
احتمالا ممکن است از او شکایت کرد که شرکت ، و بعضی از خسارات وارده را برای صدمات خود ، اما
او این را نمی دانند ، و آن کسب و کار شرکت به او بگویید.
او رفت و حقوقش و ابزار خود را ، که او در یک بنگاه رهنی برای پنجاه ترک
سنت.
سپس او را به زن مهمانخانه دار خود ، که جای خود را اجاره کرده بود رفت و تا به حال هیچ دیگر برای او ؛
و سپس به حافظ boardinghouse او ، که او را نگاه و او را مورد پرسش است.
همانطور که او قطعا باید برای چند ماه درمانده می شود ، و در آنجا سوار بود
تنها شش هفته ، او تصمیم گرفت که به سرعت آن را نمی خواهد ارزش خطر را به نگه داشتن
او را در اعتماد.
بنابراین Jurgis را به خیابان ها رفتند ، در وحشتناک ترین وضع اسفناک است.
تلخی سرد بود و برف سنگین در حال سقوط بود ، ضرب و شتم را به چهره اش.
او بدون پالتو ، و هیچ جایی برای رفتن ، و دو دلار و شصت و پنج سنت را در خود بود
جیب ، با یقین است که او می تواند یکی دیگر از صد ماه ها کسب نمی.
برف به معنای هیچ شانسی به او در حال حاضر ، او باید به همراه راه رفتن و پارو کردن دیگران را ببینید ،
شدید و فعال -- و او با بازوی چپ خود را ملزم به طرف او!
او نمی تواند امید به خود جزر و مد بر شغل های عجیب و غریب از کامیون های بارگیری ، او نمی توانست
حتی روزنامه ها و یا فروش و حمل satchels ، چرا که او در حال حاضر در رحمت از هر
رقیب.
واژه ها می تواند رعب و وحشت که او را به عنوان او متوجه این همه رنگ نیست.
او مانند یک حیوان زخمی در جنگل بود و او مجبور شد تا با دشمنان خود را به رقابت
بر اساس شرایط نابرابر.
بدون توجه به او به دلیل ضعف او خواهد بود -- از آن بود هیچ کس
کسب و کار به او کمک کند در پریشانی از جمله ، مبارزه را به دست کم کمی آسان تر برای
او را.
حتی اگر او به التماس در زمان ، او را در یک نقطه ضعف می شود ، به دلایل که او را به بود
کشف در زمان مناسب.
در ابتدا او نمی تواند فکر می کنم از هر چیزی به جز گرفتن از افتضاح
سرد است.
او را به یکی از سالن های او معتاد به مکرر شده بود رفت و یک نوشیدنی خریده و
پس از آن ایستاده بود توسط آتش لرز و در انتظار دستور داده شود.
با توجه به قانون نانوشته ، خرید یک نوشیدنی شامل امتیاز از loafing
فقط تا زمانی و پس از آن یکی از مجبور به خرید یک نوشیدنی دیگر و یا حرکت بر روی.
که Jurgis مشتری قدیمی او تا حدودی متوقف دیگر برخوردار بود ، اما پس از آن او
شده بود ، به فاصله دو هفته ، و آشکارا "در ادم بیکاره و مهمل است."
او ممکن است لابه و بگویید "داستان شانس سخت ،" او اما که او را بسیار کمک خواهد کرد ؛
سالن حافظ که به چنین وسیله انتقال به زودی جای خود را به صورت شیب دار روی هم انباشته
درهای با "hoboes" در یک روز مثل این.
بنابراین Jurgis به جای دیگر رفت ، و دیگری نیکل پرداخت.
او تا گرسنه بود این بار که او می تواند خورش گوشت گاو داغ ، زیاده روی مقاومت نیست
که کوتاه اقامت خود زمان قابل توجهی کاهش داد.
وقتی که او دوباره گفته شد که به حرکت در تاریخ ، او راه خود را به محل "سختی" در "خاکریز"
منطقه ، که در حال حاضر و پس از آن او با برخی از چشم موش غیرمتعارف کارگران رفته بود
از آشنایی خود ، به دنبال یک زن است.
این امید عبث Jurgis که مالک به او اجازه دهید به عنوان یک باقی می ماند
"جانشینی".
در مکان های کم کلاس ، در خواب زمستانی فرو رفته ، سالن و نگهبانان اغلب اجازه خواهد داد که یک یا دو
bums درمانده به دنبال که می آمدند و در تحت پوشش همراه با بارش برف و یا خیس همراه با بارش باران به نشستن
آتش و نگاه پر از بدبختی به جذب سفارشی.
کارگران در آمده ، احساس شاد پس از کار روز خود شد ، و
آن را مشکل او را به شیشه خود را با چنین منظره ای در زیر بینی خود را و
بنابراین او به تماس از : "سلام ، باشگاه ، مهم نیست که چه؟
شما نگاه کنید که اگر شما می خواهم تا در برابر آن بوده است! "
و سپس از سوی دیگر شروع به پور کردن برخی از داستان بدبختی ، و مرد می گویند ،
"بیا یک لیوان ، و شاید که شما حایل brace است."
و به طوری که آنها با هم می نوشند ، و اگر با پا لگد کردن به اندازه کافی رنجور بود
به دنبال ، و یا به اندازه کافی خوب در "گپ زدن" آنها ممکن است دو داشته باشند ، و اگر آنها به
کشف کنند که آنها از همان
کشور ، و یا در همان شهر زندگی می کردند بود و یا مشغول به کار در تجارت مشابه ، آنها ممکن است بنشیند
پایین در یک جدول و یا دو ساعت را صرف در بحث -- و قبل از آنها را از طریق
سالن حافظ را در یک دلار گرفته است.
همه این ممکن است به نظر می رسد شیطانی است ، اما سالن حافظ بود در هیچ عاقل به سرزنش برای
آن.
او در همان وضع اسفناک را به عنوان سازنده است که به زنازاده بود و
اطلاعات نادرستی محصول او.
اگر او نمی کند ، برخی از کس دیگری و سالن حافظ ، مگر اینکه او نیز
نام مستخدمین شهرداری ، APT بدهی به برورز بزرگ ، و در آستانه بودن به فروش می رسد
خارج.
بازار "جانشین ها" که بعد از ظهر glutted بود ، با این حال ، و هیچ جایی وجود دارد
برای Jurgis.
در مجموع ، او مجبور به صرف شش نیکل در نگه داشتن یک سرپناه بیش از او که هراسان
روز ، و سپس آن را فقط تاریک بود ، و خانه های ایستگاه باز تا
نیمه شب!
در مکان و زمان آخرین ، با این حال ، یک متصدی بار که او را می دانستند و او را دوست وجود دارد ، و
اجازه بدهید او را در یکی از جداول چرت تا زمانی که رئیس آمد ؛ و همچنین ، به عنوان او که قرار بود
خارج ، مرد به او نوک -- بعدی
مسدود احیای دینی از نوعی وجود دارد ، با موعظه و آواز ، و
صدها نفر از hoboes وجود دارد که برای سرپناه و گرما.
Jurgis رفت و سر راست ، و دیدم یک علامت آویزان ، گفت که درب را باز
در هفت سی و پس از آن او راه می رفت ، و یا نیمی زد ، بلوک ، و مدتی در راهرو مخفی
و سپس دوباره زد ، و به همین ترتیب تا زمانی که ساعت.
در پایان او به همه اما یخ زده ، و مبارزه راه خود را در با بقیه
ازدحام (در خطر بازویش شکسته دوباره) ، و نزدیک به بزرگ
اجاق گاز است.
توسط هشت ساعت محل آن ، بنابراین شلوغ شده بود که سخنرانان باید شده اند
flattered ، راهرو نیمه پر شد ، و در مردان درب محکم بسته بندی شده بود
به اندازه کافی به راه رفتن بر.
سه جنتلمن سالمند در سیاه و سفید بر اساس پلت فرم وجود دارد ، و بانوی جوان که
پیانو در مقابل ایفا کرده است.
در ابتدا آنها خواند سرود ، و پس از آن ، یکی از سه مردی قد بلند ، صاف و تراشیده ، بسیار
نازک ، و پوشیدن عینک سیاه و سفید ، یک آدرس را آغاز کرد.
Jurgis شنیده smatterings از آن ، به این دلیل که ترور نگه داشته او را بیدار -- او می دانست
که او خروپف abominably ، و قرار داده شده اند تنها پس از آن که مانند بوده است
حکم مرگ به او.
کشیش موعظه بود "گناه و رستگاری ،" به لطف بی نهایت خدا و
عفو او برای نا استواری انسان است.
او بسیار به صورت جدی ، و او به معنای خوب ، اما Jurgis ، به عنوان گوش او ، در بر داشت خود را
روح با نفرت پر شده است.
چه او در مورد گناه و رنج می دانیم -- با صاف ، کت خود را سیاه و منظمی خود را
یقه رسمی ، گرم بدن او ، و شکم خود را کامل ، و پول در جیب خود -- و
مردان سخنرانی که خود را برای مبارزه بودند
زندگی می کند ، مردان را در مرگ با قدرت شیطان از گرسنگی و سرما دست و پنجه نرم -- این ،
البته ، ناعادلانه بود ، اما Jurgis احساس است که این مردان از لمس با زندگی
آنها مورد بحث ، که آنها را به unfitted شد
حل مشکلات آن ، نه ، آنها خود بخشی از مشکل شدند -- آنها بخشی از
نظم که خرد کردن مردان و ضرب و شتم آنها!
آنها صاحبان پیروز و خیره شد و آنها تا به حال سالن و آتش ،
و غذا و لباس و پول ، و به طوری که آنها ممکن است به مردان گرسنه موعظه ، و
مردان گرسنه باید فروتن و گوش دادن!
آنها در تلاش بودند برای نجات روح خود را -- و چه کسی اما یک احمق می تواند موفق به دیدن است که همه
بود که موضوع را با روح خود بود که آنها تا به حال شده است قادر به گرفتن مناسب و معقول نیست
وجود برای بدن آنها؟
در یازده جلسه بسته شد ، و مخاطبان متروک را به برف واصل ،
سخن زیر لب لعنت بر خائن چند که توبه کردم و در رفته
پلت فرم.
هنوز یک ساعت قبل از ایستگاه خانه را باز ، و Jurgis تا به حال هیچ پالتو -- و
از یک بیماری طولانی ضعیف بود. او در طول این ساعت نزدیک به جان سپردند.
او به اجرای سخت است نگه داشتن خون او در حال حرکت در همه موظف بود -- و پس از آن او آمد
به خانه ایستگاه و جمعیت مسدود کردن خیابان قبل از درب!
این در ماه ژانویه ، 1904 ، زمانی که کشور در آستانه "سخت بود
مرتبه ، حرف "و روزنامه ها گزارش بستن کارخانه ها در هر روز --
آن که یک میلیون و نیم تخمین زده می شد
مردان از کار قبل از بهار پرتاب شدند.
بنابراین تمام مکان های مخفی از شهر ، شلوغ شد و قبل از آن ایستگاه درب خانه
مردان جنگیدند و یکدیگر مانند جانوران وحشی پاره.
هنگامی که در گذشته محل و به صورت شیب دار روی هم انباشته می شد و آنها درها را بسته کردند ، نیمی از جمعیت بود هنوز
خارج و Jurgis ، با بازوی درماندگی خود را در میان آنها بود.
هیچ چاره ای وجود دارد و سپس ، اما برای رفتن به خانه محل سکونت و صرف دیگر سکه.
این واقعا قلب او را شکست برای این کار ، در نیمه دوازده ساعت گذشته ، پس از او تا به حال
شب را در این نشست و در خیابان ها هدر می رود.
او خواهد بود از محل سکونت ، خانه بی درنگ در هفت تبدیل -- آنها تا به حال قفسه
که به عنوان bunks آنقدر ساختگی است که آنها می تواند کاهش یافته ، و هر مردی که قرار بود
آهسته در مورد پیروی از دستورات را می تواند به طبقه سقوط است.
این عمل یک روز بود ، و طلسم سرد برای چهارده از آنها به طول انجامید.
در پایان از شش روز هر صد از پول Jurgis "رفته بود و سپس او رفت
در خیابان به گدایی برای زندگی خود است. او شروع به محض کسب و کار
این شهر در حال حرکت بود.
او سالی چهارم از سالن ، و پس از ساخت مطمئن شوید هیچ پلیس در آنجا بود
چشم ، هر فرد به احتمال زیاد به دنبال که او را به تصویب رساند ، رویکرد گفتن بد بخت خود را
داستان و شفاعت برای نیکل و یا یک سکه است.
پس از آن زمانی که او یکی ، او را نیزه گرد گوشه و بازگشت به پایگاه خود برای به دست آوردن
گرم و قربانی خود را را ، از دیدن او این کار را ، دور را بروید ، تعهد است که او هرگز
دادن یک سنت به یک گدا دوباره.
قربانی متوقف شد هرگز برای پرسیدن که در آن دیگری Jurgis می توانست در زیر رفته
شرایط -- که در آن او ، قربانی ، رفته اند.
در سالن Jurgis نه تنها می تواند بدست آوردن غذای بیشتر و بهتر مواد غذایی از آنچه او می تواند خرید
در هر رستوران برای پول همان است ، اما یک نوشیدنی در معامله به او گرم کردن.
همچنین او می تواند یک صندلی راحت توسط یک آتش ، پیدا کردن و گپ زدن با یک همراه و همدم تا
او به عنوان به عنوان نان برشته گرم. در سالن ، بیش از حد ، او را در خانه احساس.
بخشی از کسب و کار سالن حافظ بود ، برای ارائه یک خانه و تنقلات به گدا در
تبادل درآمد حاصل از foragings خود و در آنجا بود هر کس دیگر در
تمام شهر که می خواهند این کار را انجام دهند -- قربانی انجام داده اند از آن خود؟
پور Jurgis ممکن است انتظار می رود را به یک گدا موفق است.
او خارج از بیمارستان ، و به شدت به دنبال بیمار ، و با
درمانده بازو ، همچنین او بدون پالتو و pitifully لرزیدند.
اما افسوس ، آن را مجددا مورد بازرگان صادقانه که در می یابد که واقعی
و ماده مخلوط نشده است توسط تقلبی هنری به دیوار هدایت می شود.
Jurgis ، به عنوان یک گدا بود ، به سادگی یک آماتور blundering در رقابت با
علمی سازمان یافته و حرفه ای.
او از بیمارستان بود -- اما داستان مندرس پوشیده بود ، و چگونه می تواند او
اثبات آن؟
او بازوی او را در فلاخن بود -- و آن را یک وسیله پسر بچه کوچک یک گدا منظم بود
داشته تکبر.
او رنگ پریده و لرز بود -- اما آنها با لوازم آرایشی ساخته شده بودند ، و مطالعه کرده بود
هنر قروچه دندان های خود را.
همانطور که به او بدون پالتو ، در میان آنها شما را از مردان شما را می تواند سوگند یاد ملاقات بود
چیزی جز DUSTER کتانی پاره پاره و یک جفت شلوار پنبه -- به طوری هوشمندانه بود
آنها پنهان مناسب چند تن از لباس زیر تمام پشم زیر است.
بسیاری از این mendicants حرفه ای تا به حال خانه راحت ، و خانواده و
هزاران دلار در بانک ، برخی از آنها بر درآمد خود را بازنشسته کرده بود و
رفته را به کسب و کار اتصالات از و
doctoring دیگران ، یا کار کودکان در تجارت.
برخی که تا به حال هر دو دست خود را محکم به طرف خود موظف است ، و خالی می باشند وجود دارد
stumps در آستین خود ، و یک کودک بیمار از استخدام به حمل یک فنجان برای آنها.
برخی که تا به حال هیچ پاها وجود دارد ، و خود را بر اساس پلت فرم چرخ تحت فشار قرار دادند -- برخی
که با کوری شده بود مورد علاقه و توسط سگ بسیار کمی منجر شدند.
برخی کمتر خوش شانس خود مثله شده بود و یا به آتش کشیده خود ، و یا به حال
زخم وحشتناک بر خود را با مواد شیمیایی به ارمغان آورد ، شما به طور ناگهانی ممکن است روبرو می شوند
بر خیابان یک مرد برگزاری برای شما
انگشت فاسد و بی رنگ با گانگرن -- یا یکی با زخم کبود قرمز مایل به زرد
نیمی فرار از باند پلید خود میکردند.
اینها از جان گذشته باقی مانده از cesspools شهر بودند ، wretches که در شب مخفی شدند
در سردابهها خیس از باران tenements قدیمی لکنتی ، در "بیات آبجو غواصی"
و مفاصل تریاک ، با زنان رها شده در
تاریخ و زمان آخرین مراحل پیشرفت فاسد الاخلاق -- زنان که توسط Chinamen برده بودند و
در آخرین دور تبدیل به مرگ است.
هر روز خالص پلیس صدها نفر از آنها آن ها در خیابان ها بکشید ، و در
بیمارستان بازداشت شما ممکن است آنها را ببینید ، با هم در دوزخ مینیاتور herded ،
با چهره شنیع ، وحشی ، پف کرده و
جذام دار با بیماری ، خنده ، فریاد ، فریاد در تمام مراحل از مستی ،
پارس مانند سگ ، gibbering مانند میمون ، raving در و پاره شدن خود در هذیان است.